سه شنبه, ۱۳ شوال ۱۴۴۵هـ| ۲۰۲۴/۰۴/۲۳م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
یک چهارم قرن از زمان امضای توافقنامۀ ننگین اسلو می‌گذرد
بسم الله الرحمن الرحيم

یک چهارم قرن از زمان امضای توافقنامۀ ننگین اسلو می‌گذرد

                                                                                                                          (ترجمه)         

در روزی از روزهای استعماری، در لانه‌ای از توطئه‌ها علیه مسلمانان، در گردهمایی بزرگترین جنایتکاران روی زمین و در سیزدهم ماه سپتمبر۱۹۹۳م پیمان بدنام "اسلو" به امضاء رسید؛ پیمانی‌که در نتیجۀ تلاش‌های استعمار غربی به هدف تقویت پایه‌های دولت یهود و مشروعیت بخشیدن به آن باید به امضاء می‌رسید؛ پیمانی‌که باعث شد تا این اسپ کموش(امت اسلامی) در برابر ناملایمات رام شده و در نتیجه منجر به غارت رفتن هویت سرزمین مبارک فلسطین و جدا شدن آن از ارتباط عمیق اسلامی آن شود.

لذا پیمان اسلو همان‌گونه که طرف داران "پروژۀ ملی" شایعه‌افگنی می‌کنند، ثمرۀ دفاع‌ها و مبارزه‌ها نبود؛ بلکه بندی از آجندای بود که از زمان پیدایش سازمان آزادی بخش فلسطین آغاز یافته و بخشی از یک نقشۀ از پیش طراحی شده بود که در تغییر دادن قضیۀ فلسطین از قضیۀ اسلامی به قضیۀ عربی و سپس به قضیۀ ملی و در نهایت به عنوان بهانه‌ای برای حل و فصل دروغین این قضیه، از آن کار گرفته می‌شد؛ واقعیتی‌که روزگاری امروز ما بهترین شاهد آن است.

حال پرسش این جاست که پس از گذشت یک ربع قرن از امضای پیمان اسلو، آیا این پیمان شکست خورد؟ پیامدهای آن چیست؟ و این‌که قضیۀ فلسطین به کجاخواهد رسید؟ از این‌رو قضاوت در خصوص شکست و یا عدم شکست پیمان اسلو، در گرو بررسی اهداف آن می‌باشد، اگر درین زمینه سطحی نگاشته شود، گمان می‌شود که اهداف این پیمان همان موارد ذکر شده در نسخۀ خطی آن می‌باشد، چیزهایی‌که در ظاهر اعلان گردیده، در حالی‌که اهداف واقعی این پیمان چیزهایی بود که قدرت‌های بین المللی-در پشت آن قرار داشتند- می‌خواستند.

هدف از تلاش‌های غرب -از زمان روی کار آمدن قضیۀ فلسطین-  تثبیت پایه‌های دولت یهود در سرزمین مقدس، مشروعیت بخشیدن به اشغال فلسطین، قرار دادن آن به عنوان یک تشکیلات طبیعی در قلب سرزمین‌های اسلامی و ایجاد پایگاهِ پیشرفته‌ای برای استعمارگران بود. آن‌ها می‌خواستند که این پایگاه خنجر مسمومی در حلقوم امت اسلامی بوده و مانع وحدت مسلمانان شود، تا این‌که مسلمانان نتوانند دولت خویش را تأسیس نموده  و آن را به عنوان نیروی مؤثر در جایگاه بین‌المللی آن باز گردانند. در چنین سیاقی بود که قدرت‌های استعماری-با رقابت بین امریکایی‌ها و اروپایی‌ها- مذاکراتی را راه‌اندازی و پیمان‌های را با دولت یهود بسته و به دنبال راه‌حل‌هایی شدند که امنیت این دولت را تضمین و از موجودیت آن محافظت کند.

اما در خصوص حقوق مردم فلسطین، این حماقت سیاسی خواهد بود که گفته شود که این پیمان حقوق مردم فلسطین را به رسمیت شناخته است، چون حقوق مردم فلسطین و مسلمانان بر این سرزمین مبارک ثابت بوده و هیچ نیازی به این پیمان‌های دروغین ندارد و نه هم به کشورهای استعماریی‌که آن را به رسمیت بشناسند. استناد به این پیمان به عنوان دلیلی برای حقوق مسلمانان در فلسطین، خود عین توطئه و خیانتی می‌باشد، چون چنین استنادی از یک حق آشکار، محلی برای اختلاف نظر ایجاد می‌کند، در حالی‌که طلوع خورشید نیازمند اثبات نیست.

پیمان اسلو موفق شد که فلسطین را در معرض نابودی برده و به اشغال مشروعیت بخشد؛ قرارداد حکام سزمین‌های اسلامی از هم فرو پاشید، روابط با دولت یهود عادی شده و با اشغالگران همکاری شد، حتی در حد خرید و فروش سلاح و همکاری‌های نظامی. این پیمان تحت نام هماهنگی‌های امنیتی "مقدس" تعقیب‌های شرم‌آور مرگبار را توسعه داد؛ هماهنگی‌هایی‌که در برابر هیچ دشمنی سیاسی اعلام شده‌ای متوقف نگردید.

هم‌چنان این پیمان در راستای دزدیدن قربانی‌های مردم فلسطین نیز موفقانه عمل نمود؛ مردمی‌که برای خلاصی از اشغال و آزاد سرزمین و مقدسات خود، با ارزشترین‌های خود را از صمیم قلب قربانی نموده اند، اما سازمان آزادی بخش از این فداکاری‌ها، نردبانی ساخت برای دسترسی به راه‌حل‌های استعمار غربی، با وجودی‌که این راه‌حل‌ها هیچ‌گاه مورد پذیرش مردم فلسطین نبوده، بلکه حتی کسی‌که در مورد آن‌ها سخن به زبان می‌آورد، خائن وطن‌فروش و پست و بی‌آبروی محسوب می‌شد.

پیمان اسلو توانست که "یک هویت فلسطینی جدیدی" بسازد؛ فلسطینی‌های‌که توسط جنرال‌های امریکایی آموزش دیده اند تا زندانبانانی برای هم‌سنگران و شرکای دیروز مبارزه و مقاومت خود، گاردهای امنیتی برای اشغالگران و مهاجران جنایت کار یهودی، ابزاری برای سرکوب مردم فلسطین و پاسدارانی برای جشنواره‌های فساد و رذایل اخلاقی باشند.

پیمان اسلو برای دو برابر شدنی بی‌سابقۀ شهرک‌های یهودی‌نشین، پوشش سیاسیی را ساخت که حتی تا فردایش پس از یک ربع قرن نیز بسنده می‌باشد، تا حدی‌که از سرزمین وعده داده شده‌ای برای دولت فلسطین، جزکانتون‌هایی‌که اشغالگران باقلعه‌ها و شهرک‌های خود، آن‌ها را بسان دستبندی در محاصره قرار داده اند، چیزی دیگری باقی نمانده است.

از نتایج این پیمان فاجعه‌آور اسلو این است که دروازۀ پیمان‌ها و توافق‌ها را با اشغالگران به گستردگی که دارند، بازکرد؛ بازار مذاکرات را گرم و زنده نگهداشت؛ چشم‌پوشی از حقوق و مقدسات را به واقع‌گرایی و حل وسط توجیه کرد، تا جایی‌که در نتیجه قضیۀ فلسطین به وضعیت امروزی‌اش، یعنی خفت وضعف و توطئه رسید؛ حتی ترامپ رئیس جمهور احمق امریکا جرئت کرد که تصمیم شوم‌اش را علیه قدس اعلام نماید و به خود اجازه دهد که حق عودت مهاجرین یهودی را لغو و در عوض افزایش شهرک‌ها را قانونی بسازد، چیزی‌که بنام "معاملۀ قرن یاد شد"؛ جنایتی‌که شبیه آن هرگز رسماً اعلام نشده بود. در واقع معاملۀ قرن نتیجۀ اجتناب ناپذیر پیمان اسلو می‌باشد، نتیجۀ اجتناب ناپذیر و آغازگر مذاکره با کسانی‌که دولت خود را بر شانه‌های مردم فلسطین بنا کرده اند؛ نتیجۀ اجتناب ناپذیر عملکرد کسانی‌که امریکا را حکَم و میانجی‌گر خود قرار داده و برای حل مشکلات کاخ سفید رشته‌ای یادآور بر انگشت خود می‌بندند. معاملۀ قرن نتیجۀ توسعۀ طبعی پیامدهای  پیمان اسلو بود و کسی درین گمان است که پیمان اسلو روزی منجر به آزادی و پیروزی می‌شود، خیال پردازی بیش نیست و تا هنوز الفبای سیاسیت را هم نمی‌داند و اگر این چنین نباشد، پس یک خیانت کار دسیسه‌گر است.

شکت پیمان اسلو در دستیابی به آنچه که سازمان مردم فلسطین به آن وعده داده بود، خود با تأکید بیشتر دلیل تجربی دیگری بر این می‌باشد که برای قضیه فلسطین هیچ راه‌حلی در مذاکرات، قطعنامه‌های بین المللی و حل وسط‌ها نیست، بلکه حل آن در گرو آزادسازی کامل فلسطین می‌باشد و بس، زیرا غیر از آن هرکار دیگری جز سرگرمی، ضیاع وقت و طولانی ساختن عمر اشغالگری، کار دیگری نیست. امت اسلامی باید ببیند که این بازی گران "اسرای رسول الله صلی الله علیه وسلم" را چگونه بازیچه قرار داده اند. امت باید نیروهای برحال خویش را بسیج کنند تا این‌که دولت یهود را به یک باره‌گی و برای همیشه از بیخ و بن ریشه‌کن نمایند؛ دولت بی‌بنیادی‌که جز ریسمان استعمارگران و همدستی حاکمان خائن سرزمین‌های اسلامی هیچ پایه و اساسی ندارد، تا این‌که سرزمین مبارک فلسطین، تاج ننگین  سرزمین‌های اسلامی، خانه و مسکن اسلام، بار دیگر به آغوش مسلمانان باز گردد.

برگرفته از جریدۀ الرایه

نویسنده: علاء أبو صالح 

عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایۀ فلسطین

Last modified onسه شنبه, 16 اکتبر 2018

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه