شنبه, ۱۰ شوال ۱۴۴۵هـ| ۲۰۲۴/۰۴/۲۰م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
چگونه از کفر و شرک اجتناب ورزیده و با ایمان بمیرم؟
بسم الله الرحمن الرحيم

چگونه از کفر و شرک اجتناب ورزیده و با ایمان بمیرم؟

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

چگونه از کفر و شرک اجتناب ورزیده و با ایمان بمیرم؛ زیرا من نمی خواهم که از جمله زیانکارترین مردم در اعمال خویش باشم؟ و آیا کفر فقط عملی است یا قولی و یا عقیدوی؟ لطف نموده پاسخ ارایه نمایید. الله سبحانه وتعالی شما را برکت دهد.

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

پرسش شما مشتمل بر دو بخش است:

اول: چگونه یک شخص از کفر و شرک اجتناب ورزیده و با ایمان بمیرد؟

دوم: کفر عبارت از عمل است یا سخن و یا عقیده؟

در قدم نخست به بخش دوم پرسش تان پاسخ ارایه می نماییم؛ چون پاسخ بخش دوم اساس پاسخ بخش اول است.

بدون شک عقیده و ایمان به یک معنی است که همانا تصدیق جازم(قطعی) موافق به واقعیت و با دلیل می باشد. محل ایمان قلب است و ایمان موقوف به تصدیق جازم موافق به واقعیت و با دلیل است؛ نه فقط تصدیق تا ایمان در ته و انتهای قلب مستقر شود، در این صورت یک شخص مؤمن شمرده می شود. هم چنان محل کفر نیز قلب است؛ چون کفر هم به تصدیق ارتباط دارد و محل تصدیق قلب است؛ زیرا الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ

[حجرات: ۱۴]

ترجمه: عرب های باديه نشين می گويند: ايمان آورده ايم، بگو: شما ايمان نياورده ايد؛ بلكه بگویيد: تسليم(ظاهری رسالت تو) شده ايم؛ چرا كه ايمان هنوز به دل های تان راه نيافته است(و نور ايمان سراچه قلوب تان را روشن نكرده است)؛ چون ایمان در قلوب شان مستقر نشده بود.

﴿وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُوْلَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ

[حجرات: ۷]

ترجمه: اما الله سبحانه وتعالی ايمان را در نظرتان گرامی داشته است و آن را در دل های تان آراسته است و كفر و نافرمانی و گناه را در نظرتان زشت و ناپسند جلوه داده است، فقط آنان(كه دارای اين صفات هستند، يعنی ايمان در نظرشان محبوب و مزيّن و كفر و فسق و عصيان در نظر شان منفور و مطرود است) راه يابند وبس.

﴿مَن كَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ وَلَكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾

[نحل: ۱۰۶]

ترجمه: كسانی كه پس از ايمان آوردن شان كافر می شوند، به جز آنانی كه(تحت فشار و اجبار) وادار به اظهار كفر می گردند و در همان حال دل های شان ثابت بر ايمان است. آری! چنين كسانی كه سينه خود را برای پذيرش مجدّد كفر گشاده می دارند(و به دلخواه خود دوباره كفر را می پذيرند)، خشم تند و تيز الله سبحانه وتعالی(در دنيا) گريبان گيرشان می شود، و(در آخرت كيفر و) عذاب بزرگی دارند.

بنابر دلایل فوق الذکر مدار ایمان و کفر تصدیق آن در قلب و اعتقاد داشتن به آن است، نه بر سخن(گفتار) و عمل(کردار)؛ زیرا سخن و عمل از افعال جوارح(اعضای بدن) است و هردو بدون تصدیق قلبی می باشد؛ اما در سیاق این کلام ملاحظه دو امر ذیل لازمی است:

1-   بدون شک سخن و عمل گرچه عقیده نیست؛ اما این هردو از عقیده منشاء گرفته و عقیده را ظاهر می سازد. در این حالت سخن و عمل حکم عقیده را می گیرد و امکان دارد که یک شخص به آن کافر شمرده شود. مسلمان در چهار صورت از دایره اسلام خارج می گردد(کافر شمرده می شود):

الف) به عقیده: شخصی به چیزی غیر از اسلام(مخالف عقیدۀ اسلامی) معتقد باشد؛ یعنی کسی که به نبوت کدام شخص بعد از حضرت محمد صلی الله علیه وسلم اعتقاد داشته باشد؛ مثلاً: کسی که معتقد به نبوت قادیانی باشد و این شخص نظر به اعتقاد خویش کافر محسوب می گردد، این بدین خاطر است که قلب آن به چیزی غیر از اسلام گرویده و ایمان آورده است.

ب) به شک و تردید: شخصی به امر از امور یقینی و قطعی اسلام شک داشته باشد؛ پس کسی که به نبوت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم شک کند، همین شخص بنابر شک اش کافر محسوب می گردد؛ زیرا قلب وی به تصدیق نبوت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم نگرویده و ایمان نیاورده است.

ج) به سخنی که از عقیده وی منشاء گرفته باشد: شخصی بگوید که خالقی وجود ندارد و یا بگوید قرآن کلام الله سبحانه وتعالی نیست؛ پس کسی که چنین سخنان را به زبان آورد، بنابر این، سخنی که بر عقیده وی دلالت کند کافر است؛ اما در این حالت شرط اینست که سخن مذکور مشتمل بر تأویل و توجیه نباشد؛ بلکه کفر در سخنان وی واضح و قطعی باشد.

د) به عملی که از عقیده وی منشاء گرفته باشد: شخصی به بت(مجسمه) سجده نماید و یا نماز یهود و نصاری را بخواند و امثال این افعالی که دلالت بر عقیدۀ صاحب آن می کند. کسی که به بت و مجسمه سجده کند و یا نماز یهود یا نصاری را بخواند، همان شخص بنابر همین عملش که دلالت بر عقیده وی می کند، کافر می گردد و در این حالت این عمل ضرورت به تأویل ندارد؛ بلکه کفر واضح و قطعی است.

این چهار حالتی بود که یک مسلمان با انجام آن کافر می گردید، عقیده داشتن به چیزی غیر از اسلام و مخالف عقیدۀ اسلامی و شک داشتن به چیزی از قطعیات و یقینیات در اسلام، واضح است که هردوی این ها از اعمال قلب است؛ چون اعتقاد و شک هر دو متعلق به تصدیق است؛ اما سخن گفتن و عمل نمودن از یک دید افعال قلب نیست؛ بلکه افعال اعضای بدن و زبان است؛ مگر در صورتی که سخن و یا عمل به قلب تعلق بگیرد و به چیزی که در قلب به آن معتقد است دلالت کند؛ پس همان سخن و عمل از اعمال قلبی حساب می گردد، چنان چه در مثال های فوق بیان نمودیم.

باقی می ماند سایر اقوال و افعالی که دلالت بر اعتقاد صاحب آن نمی کند و همان سخن و عمل شامل دایره کفر و ایمان نمی شود؛ مانند کسی که گناهی را مرتکب می شود، در حالی که به اسلام و عقیدۀ اسلامی اقرار دارد. چیزی که بر مسلمانان لازم است، همانا عدم تکفیر مسلمانی که گناه را مرتکب می شود است؛ اما در صورتی که علاوه بر ارتکاب گناه انکار نیز کند؛ مانند کسی که روزه نمی گیرد و از فرضیت روزه نیز انکار می کند؛ پس در این صورت کافر می گردد. کسی که روزه نمی گیرد و به فرضیت روزه اقرار می نماید، فاسق است نه کافر؛ چون تکفیر نمودن با یقین می باشد و در اسلام یک امر بزرگ است و رسول الله  صلی الله علیه وسلم می فرمایند:

«إِذَا قَالَ الرَّجُلُ لِأَخِيهِ يَا كَافِرُ فَقَدْ بَاءَ بِهِ أَحَدُهُمَا»

(رواه بخاری، به روایت أبی هريره)

ترجمه: هرگاه شخصی به برادرش بگويد؛ ای کافر همانا کلمه ی مذکور(کفر) به يکی از آن ها بازگشت می کند، اگر چنان چه گفته بود، صدق کرد خوب ورنه به وی باز می گردد.

و در روایت احمد از ابن عمر چنین آمده است:

«مَنْ كَفَّرَ أَخَاهُ فَقَدْ بَاءَ بِهَا أَحَدُهُمَا»

ترجمه: هنگامی که شخصی برادر مسلمان خود را تکفیر کند کفر به یکی از آن ها باز گشت می کند.

2-  تصدیق جازم به معنای ملتزم و متعهد بودن است که آن عبارت است از موافقت و یکی بودن زبان با قلب است. پس از چیزی که به دلیل جازم(قطعی) ثابت باشد انکار نکند؛ مثلاً: بگوید که من به الله سبحانه وتعالی ایمان دارم و یقین قطعی دارم که خالق کاینات است و شریک ندارد و باز بگوید که الله سبحانه وتعالی اشتباه می کند و یا شریک دارد یا خالق نیست، و یا چیزی را که الله سبحانه وتعالی فرض نموده باشد و به دلیل قطعی ثابت باشد که الله سبحانه وتعالی فرض نموده است، انکار کند؛ مثلاً: بگوید که به الله سبحانه وتعالی ایمان دارم؛ اما از نماز یا روزه و یا از هر امر ضروری دین که واضح است انکار کند؛ پس این شخص کافر است؛ چون این شخص امر الله سبحانه وتعالی را که با دلیل قطعی ثابت است، تکذیب نموده و دروغ شمرده است.

بنابر این ابلیس علیه اللعنة کافر گردید؛ چون او از صحیح بودن امر الله سبحانه وتعالی که سجده نمودن به آدم بود انکار کرد، با وجودی که به موجودیت الله سبحانه وتعالی ایمان داشت؛ اما او صحیح بودن امر الله سبحانه وتعالی را انکار نمود. چنان چه الله سبحانه وتعالی می فرماید:  

﴿قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ﴾

[اعراف: ۱۲]

ترجمه: (الله سبحانه وتعالی به او) گفت: چه چيز تو را بازداشت از اين كه سجده ببری، وقتی كه من به تو دستور(تعظيم و تواضع برای آدم) داده ام؟ (ابليس از روی عناد و تكبّر پاسخ داد و) گفت: من از او بهترم؛ چرا كه مرا از آتش آفريده ای و او را از خاك(و آتش كجا و خاك كجا).

و اعلام داشت که الله سبحانه وتعالی در امر نمودن به وی که باید به آدم سجده نماید، اشتباه نموده است و ابلیس علیه اللعنة فکر می کرد که کار درست این است که باید آدم به وی سجده کند، نه او به آدم. پس از صحیح بودن امر الله سبحانه وتعالی انکار نمود که بنابر همیین عمل خویش از جمله کافران مجرم گردید. هم چنین کسانی به آیاتی که موسی علیه السلام آورده بود، در قلوب خویش معتقد بر صحیح بودن آن ها داشتند؛ اما در زبان های خویش انکار نموده و آن را سحر و جادو خواندند. الله سبحانه وتعالی می فرماید:

﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ﴾

[نمل: ۱۴]

ترجمه: ستمگرانه و مستكبرانه معجزات را انكار كردند، هرچند كه در دل بدان ها يقين و اطمينان داشتند. بنگر سرانجام و سرنوشت تباهكاران چگونه شد؟(مگر در دريا غرق نشدند و به دوزخ واصل نگشتند؟)

خلاصه ای کلام: اصل در کفر عقیده داشتن به چیزی مخالف عقیدۀ اسلامی است، نه سخن و عمل؛ مگر در صورتی که سخن و عمل از عقیده منشاء بگیرد و یا در آن انکار از امر قطعی اسلام باشد، در این حالات سخن و عمل حکم عقیده را می گیرد، العیاذ باالله سخن و عمل کفری می باشد.

پاسخ به بخش اول پرسش: اما این که چگونه یک شخص از کفر و شرک اجتناب ورزیده و با ایمان بمیرد، در این خصوص باید دو امر اساسی را رعایت نماید:

1-  در اخذ عقیده بر اساس منهج صحیحی که قرآن و سنت مطهره نبوی بیان نموده است، استوار باشد و می توان بعضی از علایم آن را در نکات ذیل بیان نمود:

الف) عقیدۀ قطعی و یقینی داشتن؛ نه ظنی و گمانی. دلایلی که بر موضوع عقیده دلالت می کند، دلایلی باشد که در ثبوت و دلالت قطعی باشد(قطعی الثبوت و قطعی الدلالة باشد)؛ زیرا الله سبحانه وتعالی می فرماید:  

﴿إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنثَى . وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً﴾

[نجم: ۲۷-۲۸]

ترجمه: كسانی كه به آخرت ايمان ندارند، فرشتگان را با نام های زنان وصف و نامگذاری می كنند. ايشان در اين باب چيزی نمی دانند(و از نر و ماده بودن فرشتگان كاملاً بی خبر اند) و جز از ظن و گمان پيروی نمی كنند و ظن و گمان هم(در بخش اعتقادات به كسی سودی نمی رساند، و انسان را) بی نياز از حق نمی گرداند.

بناً گمان در عقیده بسنده نیست؛ بلکه عقیده باید یقیینی و قطعی باشد.

ب) در فهم عقیده اتکاء بر دلایل عقلی در مورد اشیایی که تحت حس قرار می گیرد؛ مانند فکر نمودن در مخلوقات الله سبحانه وتعالی و اتکاء بر دلایل نقلی که وحی در مورد امور غیبیاتی که تحت حس انسان قرار نمی گیرد، ارشاد فرموده است و اکتفا و توقف بر آن چه که وحی بیان نموده است؛ یعنی درهم و برهم نکردن مباحث و موضوعات عقاید اسلامی و فلسفی نمودن آن؛ بلکه مباحث عقیدۀ اسلامی را به سهولت و آسانی فراگیری و درک نمودن و در عین زمان عمیق و دقیق بودن، کاملاً مانند اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم که عقیدۀ اسلامی را درک نموده و فرا گرفتند.

انسان باید راجع به مخلوقات الله سبحانه وتعالی تفکر و تدبر نماید و در نهایت به این نتیجه می رسد که ماورای این مخلوقات خالقی وجود دارد؛ چنان چه الله سبحانه وتعالی می فرماید:

﴿أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ وَإِلَى السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ﴾

[غاشیه: ۱۷-۲۰]

ترجمه: آيا به شتران نمی نگرند كه چگونه آفريده شده اند؟ و به آسمان نگاه نمی كنند كه چگونه بر افراشته شده است؟ و به كوه ها نمی نگرند كه چگونه نصب و پابرجا شده اند؟ و به زمين نمی نگرند كه چگونه پهن و گسترانيده شده است؟

و نیز فرموده است:

﴿أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَل لَّا يُوقِنُونَ﴾

[طور: ۳۵-۳۶]

ترجمه: آيا ايشان(همين گونه از عدم سر بر آورده اند و) بدون هيچ گونه خالقی آفريده شده اند؟ و يا اين كه(خودشان خويشتن را آفريده اند و) خودشان آفريدگار اند؟ يا اين كه آنان آسمان ها و زمين را آفريده اند؟ بلكه ايشان طالب يقين نيستند.

و در آیت دیگری چنین فرموده است:

﴿وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَُوَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ﴾

[ذاریات: ۲۰-۲۱]

ترجمه: در زمين دلایل و نشانه های فراوانی است، برای كسانی كه می خواهند به يقين برسند(و از روی دليل الله سبحانه وتعالی را بشناسند و آثار قدرت او را ببينند) و در خودِ وجود شما(انسان ها نشانه های روشن و دلایل متیقن برای شناخت الله سبحانه وتعالی و پی بردن به قدرت او) است مگر نمی بينيد؟

سپس بر آیات قرآن کریم تدبر نماید و این کار برای کسی که الله سبحانه وتعالی برایش آسان نموده باشد، ساده و آسان است چنان چه الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ﴾

[القمر: ۱۷]

ترجمه: ما قرآن را آسان ساخته ايم، آيا پند پذيرنده و عبرت گيرنده ای هست؟

و به آن چه که از احکام و غیبیات در قرآن آمده است، ایمان بیاورد و در غیبیاتی که تحت حس انسان قرار نمی گیرد، تجسس ننماید؛ بلکه چنان چه در وحی ذکر شده است، ایمان بیاورد. بناً به اسماء الحسنی(اسمای الله سبحانه وتعالی) به گونه ای که در وحی نازل گردیده ایمان بیاورد و در ذات الله سبحانه وتعالی تجسس ننماید؛ چنان چه الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾

[انعام: ۱۰۳]

ترجمه: چشم ها(كُنْهِ ذات) او را درنمی يابند، و او چشم ها را درمی يابد(و به همه دقایق و رموز آن ها آشنا است) و او دقيق(است و با علم كامل و اراده شامل خود به همه ريزه كاری ها آشنا و از همه چيزها) آگاهست.

و به تمام غیبیات: روز آخرت، جنت، دوزخ وغیره غیبیات ایمان بیاورد و در این خصوص به چیزی که در قرآن کریم و سنت صحیح نبوی صلی الله علیه و سلم ذکر و وارد گردیده است، بدون زیادت و نقصان اکتفاء نماید؛ زیرا الله سبحانه وتعالی فرموده است: 

﴿تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ﴾

[هود: ۴۹]

ترجمه: اين(قصّه و داستان های ملّت های پيشينی كه تو آنان را نديده ای) جزوی اخبار غيب است كه آن را به تو(ای پيامبر اسلام) وحی می كنيم، نه تو و نه قوم تو پيش از اين آن را نمی دانستيد؛ پس(در برابر اذيّت و آزار قوم خود) شكيبایی كن(همان گونه كه پيامبران پيشين در برابر اذيّت و آزار اقوام خود شكيبایی كردند و بدان) كه سرانجام(كامیابی با شكيبايان و) از آنِ پرهيزگاران است.

﴿قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ﴾

[نمل: ۶۵]

ترجمه: بگو كسانی كه در آسمان ها و زمين هستند، غيب نمی دانند، جز الله سبحانه وتعالی و نمی دانند چه وقت برانگيخته می شوند(و قيامت فرا می رسد).

2-  باید مسلمان در نیت اش در ایمان به الله سبحانه وتعالی مخلص، با رسول الله صلی الله علیه وسلم صادق، به الله سبحانه وتعالی توکل کننده و به هدایت اش راه یاب و متقی بوده و از ظلم و گناه دوری نموده و همیشه از الله سبحانه وتعالی این را استدعا نماید که به راه حق و ایمان وی را ثابت و پایدار نگهدارد. چنان چه در حدیثی که ترمذی از انس رضی الله عنه روایت نموده ذکر گردیده است:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسـلم يُكْثِرُ أَنْ يَقُولَ: يَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ»

ترجمه: اكثر دعاى پيامبر صلی الله علیه وسلم اين بود: اى گرداننده قلب ها، قلبم را بر دينت ثابت گردان.

ترمذى مى گويد که حديث حسن است. بنابر این الله سبحانه وتعالی شخص دعا کنننده را به اذن خویش به سخن، پایدار می دارد؛ چنان چه الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿يُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ وَيُضِلُّ اللّهُ الظَّالِمِينَ وَيَفْعَلُ اللّهُ مَا يَشَاءُ﴾

[ابراهیم: ۲۷]

ترجمه: الله سبحانه وتعالی مؤمنان را به خاطر گفتار استوار(و عقيده پايدارشان) هم در اين جهان(در برابر زرق و برق ماديات و بيم و هراس مشكلات محفوظ و مصون می نمايد) و هم در آن جهان(ايشان را در نعمت های فراوان و عطايای بی پايان، جاويدان و) ماندگار می دارد و كافران را(در دنيا و آخرت) گمراه و سرگشته می سازد و الله سبحانه وتعالی هرچه بخواهد انجام می دهد.

و نیز الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقیَ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنیَ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْریَ وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنیَ وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَیُ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْریَ وَمَا يُغْنِي عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدّیَ إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدیَ وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَةَ وَالْأُولَى﴾

 [لیل: ۵-۱۳]

ترجمه: كسی كه(در راه الله سبحانه وتعالی دارایی خود را) بذل و بخشش كند و پرهيزگاری پيشه سازد(و از آفريدگار خويش بهراسد) و به پاداش خوب(الله سبحانه وتعالی در اين سرا و خوب تر الله سبحانه وتعالی در آن سرا) ايمان و باور داشته باشد(مشكلات و موانع را برای او آسان می سازيم و در كار خير توفيقش می دهيم و) او را آماده رفاه و آسايش می نماییم. و امّا كسی كه تنگ چشمی كند(و به بذل و بخشش دارایی در راه الله سبحانه وتعالی دست نيازد) و خود را بی نياز(از الله سبحانه وتعالی و توفيق و پاداش دنيوی و اخروی الهی) بداند و به پاداش خوب(الله سبحانه وتعالی در اين سرا و خوب تر الله سبحانه وتعالی در آن سرا) ايمان و باور نداشته باشد، او را آماده برای سختی و مشقّت(و زنده گی بس مشكل و ناگوار دوزخ) می سازيم. در آن هنگام كه(به گور) پرت می گردد، دارایی اش چه سودی به حال او دارد؟ مسلّماً نشان دادن(راه هدايت و ضلالت به مردم) بر عهده ما است و قطعاً آخرت و دنيا همه از آن ما است.

3- در اخیر باید گفت: مسلمان کسی است که معتقد به عقیدۀ اسلامی باشدِ یعنی به وجود الله سبحانه وتعالی، ملایک، کتاب های آسمانی، پيامبران، روز آخرت، قضا و قدر و خير و شر ایمان داشته باشد. چنان چه در قرآن مجید ذکر گردیده است:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِيداً﴾

[نساء: ۱۳۶]

ترجمه: ای كسانی كه ايمان آورده ايد! به الله سبحانه وتعالی و پيامبرش(حضرت محمّد صلی الله علیه وسلم) و كتابی كه بر پيامبر صلی الله علیه وسلم نازل كرده است(و قرآن نام دارد) و به كتاب هایی كه پيش تر(از قرآن) نازل نموده است(و هنوز تحريف و نسيان در آن ها صورت نگرفته است) ايمان بياوريد. هركس كه به الله سبحانه وتعالی، فرشتگان، كتاب های ربانی و پيامبرانش علیهم السلام و روز رستاخيز كافر شود(و يكی از اين ها را نپذيرد) واقعاً در گمراهی دور و درازی افتاده است.

هم چنان در حدیثی که بخاری از ابو هریره و مسلم از عبدالله بن عمر روایت نموده است که در روایت مسلم به این الفاظ بیان شده است:

ترجمه: از حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه روايت شده که گفت: روزی نزد پيامبر صلی الله علیه وسلم نشسته بوديم، ناگهان مردی با لباس سفيد شفاف و موی سياه و براق، بدون اين که اثر خستگی يا گرد و غبار سفر بر او ديده شود، در مجلس ما پيدا شد؛ هيچ يک از ما او را نمی شناختيم، جلو رفت و چنان نزديک پيامبر صلی الله علیه وسلم نشست که زانوهايش را بر دو زانوی پيامبر صلی الله علیه وسلم تکيه داد و بسيار مؤدبانه هر دو دست را بر دو ران خود نهاده و گفت: ای محمد صلی الله علیه وسلم، مرا از اسلام آگاه کن! پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: اسلام آنست که شهادت دهی که معبودی جز الله سبحانه وتعالی نيست و محمد صلی الله علیه وسلم فرستاده ی اوست. نماز را به پای داری، زکات مال را بدهی، روزه ی ماه رمضان را بگيری و اگر توانستی حج کعبه را انجام دهی. گفت: راست فرمودی(درست است). ما از او تعجب کرديم که سؤال می کند و خود تصديق می نمايد. دوباره پرسيد: مرا از ايمان مطلع نما. پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمودند: ايمان آنست که به وجود الله سبحانه وتعالی، ملايک، کتاب های آسمانی، پيامبران، روز آخرت، قضاء و قدر و خير و شر ايمان داشته باشی. دوباره گفت: راست فرمودی. بعد پرسيد: احسان چيست؟ پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمودند: احسان آنست که به گونه ی الله سبحانه وتعالی را بپرستی، مثل آن که او را عيناً می بينی و اگر ديدن او برای تو ممکن نيست، بدانی که او حتماً تو را می بيند. باز تصديق کرد و پرسيد: قيامت کی خواهد بود؟ پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: در اين مورد من از تو عالم تر نيستم. پس گفت: نشانه های آن چيست؟ پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: نشانه های قيامت آنست که زن رييس و فرمانروای خود را بزايد(فرزندان، بر مادران شان فرمانروایی کنند)، ديگر اين که برهنه گان پا برهنه ها، گم نام ها و چوپان ها را ميبينی که دارای ثروت و مال فراوان می شوند و در ساختمان های بزرگ افتخار و تکبر و در تجملات دنيوی افراط می کنند. سپس برخاست و رفت و من پس از او زمان زيادی در مجلس پيامبر صلی الله علیه وسلم ماندم. پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: ای عمر! آيا می دانی او چه کسی بود؟ گفتم: الله سبحانه وتعالی و رسول او آگاه تر اند. فرمودند: او جبریيل بود، نزد شما آمد که دین تان را به شما بیاموزاند.

و در نهایت از الله سبحانه وتعالی به پرسنده، زنده گی نیکویی که در اطاعت الله سبحانه وتعالی و رسول وی صلی الله علیه وسلم سپری نماید، استدعا می نمایم تا در دنیا و آخرت کامیاب و رستگار باشد و این است کامیابی بزرگ.

برادر شما عطاء بن خلیل ابوالرشته

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه