پنجشنبه, ۲۲ شوال ۱۴۴۵هـ| ۲۰۲۴/۰۵/۰۲م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
یهود؛ دشمن همیشه‌گی اسلام، رسول الله صلی الله علیه وسلم و امتش!
بسم الله الرحمن الرحيم

یهود؛ دشمن همیشه‌گی اسلام، رسول الله صلی الله علیه وسلم و امتش!

(ترجمه)

پس از این‌که یهودیان در برابر رومیان شکست خوردند، از سرزمین قدس به مدینه منوره نقل مکان نمودند، با این آگاهی که مدینۀ منوره جای مبعوث شدن پیامبر آخر الزمان است. آن‌ها به این باور بودند که پیامبر آخرالزمان در مکه مبعوث شده (و از جبل فاران خواهد درخشید) طبق آن‌چه که در تورات/سفر التثنیة، آمده است. آن‌ها بر این گمان بودند که پیامبر آخرالزمان از آن‌ها خواهد بود، تاجایی‌که آن‌ها به ظهور پیامبر جدید همسایه‌گان عرب خود را تهدید می‌نمودند.

عادت یهود بر این است که هرکجا قدم بگذارد، طبعیت پست خود را همراه خود دارد، هموراه خیانت، دسیسه، مکر، فریب، فساد در روی زمین، بر انگیختن فتنه‌ها، شعله‌ور ساختن جنگ‌ها، در هر کجا ایجاد نزاع‌ها، عهد و پیمان‌شکنی، سوء استفاده از دیگران و خودبرترجویی بر آنان، با آن‌ها همراه می‌باشد. علاوه براین، یهودیان مشهور به ثروتمندانی اند که اموال دست داشته خویش را از طریق ربا، فساد و به ناحق خوردن مال مردم به دست آورده اند. این خصلت‌ها از جمله خصلت‌های است که در تعامل یهود با تمام ملیت‌ها و امت‌ها و تا به امروز ریشه عمیق داشته [و هرگز از آن‌ها جدایی نداشته است]. این تعامل یهودیان منحصر به مسلمانان نیست؛ البته به دلیل بعد دینی و عقیدوی یهود، در تعامل خویش با مسلمانان [در این خصلت‌های پست خود] زیاده‌روی بیشتری نموده اند. به همین سبب است که یهود در بین تمام ملیت‌ها، ملیت منفور، مطرود و منفی است که تا روز رستاخیز همواره مورد عذاب‌های درد ناک قرار خواهد گرفت؛ چنان‌چه الله سبحانه وتعالی ما را از حال شان چنین خبر داده است:

﴿وَإِذ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبعَثَنَّ علَيهِم إِلَىٰ يَومِ ٱلقِيَٰمَةِ مَن يَسُومُهُم سُوٓءَ ٱلعَذَابِۗ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ ٱلعِقَابِ وَإِنَّهُۥ لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ [عراف: 167]

ترجمه: و چنین بود که پروردگارت اعلام داشت که بی‌گمان تا روز قیامت کسی را بر آن‌ها خواهد فرستاد که عذابی سخت به آن‌ها می‌چشاند؛ بی‌گمان پروردگارت زود کیفر است و او آمرزندۀ مهربان است.

در مورد گذشته یهود با رسول الله صلی الله علیه وسلم: آن‌ها رسول الله صلی الله علیه وسلم را نمی‌پذیرفتند چون از قوم آن‌ها نبود؛ لکن به سبب ایمان اغلب قبیلۀ اوس و خزرج در مدینه، یهودیان به مکر و کید در برابر دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم روی آورده اند، قبایل را علیه شان تحریک، وضعیت نفاق موجود در مدینه را که عبدالله بن ابی بن سلول آن را رهبری می‌نمود، حمایت و تقویت می‌کردند. آن‌ها هرگز وسیله‌ای را کنار نمی‌گذاشتند؛ مگر این‌که برای صدمه زدن به دعوت اسلام از آن استفاده می‌نمودند، از تلاش برای قتل رسول الله صلی الله علیه وسلم گرفته تا سعی در روشن کردن آتش جاهلیت در بین اوس و خزرج. پس از این‌که ایمان آودره بودند، همان‌طور تعرض به زنان مسلمانان در بازارها، شکستاندن عهدی‌که با رسول الله صلی الله علیه وسلم، به وسیله "پیمان مدینه" بسته بودند، پیمان با کفار قریش و هم پیمان‌های‌شان، در آن فرصت بدترین تأثیرگذاری را در گردآوری قبایل برای دستیافتن بر مدینه و از میان برداشتن اسلام و مسلمانان داشتند؛ طوری‌که جنگ احزاب کاملاً در نتیجه تدبیر و مکر آن‌ها، راه‌اندازی شده بود.

اما رسول الله صلی الله علیه وسلم با آن‌ها به صفت اهل کتاب موحدین -که به نبوت موسی علیه السلام ایمان دارند- تعامل نموده، آن‌ها را به اسلام و به ایمان به نبوت و دین خود دعوت نمود؛ اما آن‌ها بیشتر و بیشتر به رد دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم اصرار ورزیده و همواره به دسایس خود علیه دعوت شان ادامه دادند. اما به دلیل این‌که آن‌ها در قلب جامعه اسلامی زندگی نموده، تمام نقاط قوت و ضعف مسلمانان را می‌شناختند، خطر در حال افزایش علیه دعوت اسلام را شکل می‌داند. رسول الله صلی الله علیه وسلم تعامل خویش را با آن‌ها تغییر داده، مبتنی بر جنگ با آنان، پس از هر خیانت از سوی آنان، قرار داد تا این‌که الله سبحانه وتعالی، به قتل، نفی و پایان دادن نفوذ سیاسی یهود در جزیرة العرب مسلمانان را از شر آن‌ها نجات داد.

از جمله تعاملی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهودیان داشت، اسلوب ترور بود. مانند ترور کعب بن الاشرف، شاعر یهودی بنی‌نضیر؛ چون وی اشعاری می‌سرود که قریش را در آن علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم و برای انتقام گرفتن از کشته شدگانش (در جنگ بدر) تحریک می‌نمود. در اشعارش برای قریش افشا می‌ساخت که تمام ساکنین مدینه در کنار رسول الله قرار ندارند. سعی داشت که قریش را از حالت سرنگونی دنباله‌داری که به دلیل شکست در جنگ بدر و... دچار آن شده بودند، بیدار سازد و ترور ابی‌عفک یهودی که وی نیز اشعار محرکی را علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌سرود. ترور العصماء بنت مروان یهودی که به اسلام و مسلمانان عیب‌جویی نموده و انصار را به دلیل پیروی شان از رسول الله صلی الله علیه وسلم نکوهش می‌نمود، به رسول الله صلی الله علیه وسلم ناسزا گفته و علیه شان دیگران را تحریک می‌نمود. همان‌طور ترور ابن سنینه و ابورافع بن ابی الحقیق از یهودیان خیبر و... این عملیات یهود را به وحشت انداخته و در میان آن‌ها ترس ایجاد نموده بود. اما بازهم از سرکشی، نشر فساد، عهد شکنی‌های خود دست بر نداشته و به آن اصرار ورزیدند، تا این‌که ناچار باید در تعامل با آن‌ها اسلوب دیگری اختیار می‌شد. لذا غزواتی علیه آن‌ها راه‌اندازی شده که آن‌ها را از ریشه بر کند. اولین جنگی که رسول الله صلی الله علیه وسلم با آن‌ها در داخل مدینه داشت، غزوۀ بین قینقاع، عزوۀ بنی نضیر بود. همان‌طور رسول الله صلی الله علیه وسلم با آن‌ها در محیط خودشان نیز جنگیدند، مانند غزوۀ بنی قریظه. همان‌طور جنگ با آن‌ها در خیبر که پناه گاه اساسی شان در شبه جزیرة العرب بود و جنگ با بقیه قبایل یهود مانند فدک، تیماء و ام القری.

غزوه بنی قینقاع:

یهود بنی قینقاع در مدینه سکونت داشتند. لذا بیشترین خطر را برای مسلمانان داشتند و بیشترین اقدامات دشمنانه را علیه مسلمانان انجام می‌دادند؛ چیزی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم را واداشته بود تا به فکر نجات از آن‌ها باشد؛ چون خطر آن‌ها شدیدتر بود تا این‌که فرصت مناسبی ایجاد شد. زمانی‌که زن مسلمانی در بازار زرگری مدینه که تحت سیطرۀ یهود بنی قینقاع بود، وارد شد، گروهی از یهودیان گرد آن جمع شده از وی خواستند که صورت‌اش را برهنه کند، اما آن زن اباء ورزید، در این هنگام یکی از یهودیان از پشت سر، کنارۀ جامه آن را به پشت‌اش گره زد، همین‌که آن زن از جایش برخاست، عورتش نمایان گشت و یهودیان برایش خندیدند. آن زن فریادکنان مسلمانان را به یاری خواست. مردی از مسلمانان بر کسی‌که این کار را با آن زن نموده بود حمله‌ور شده و آن را به قتل رساند. سپس یهودیان به سوی آن مرد مسلمان دویده و آن را به قتل رساندند. خانواده آن مسلمان، مسلمانان را به یاری طلبید. بدین ترتیب، در میان مسلمانان و بنی قینقاع شرّی بپاخواست. رسول الله صلی الله علیه وسلم یهود را گردآورد، آن‌ها را هشدار داد و از آن‌ها خواست که دست از اذیت مسلمانان بر داشته و به پیمان صلح و آشتی پایبند باشند، یا این‌که کاری با آن‌ها می‌کند که با قریش نمود. آن‌ها در پاسخ گفتند: «ای محمد این تو را فریب ندهد؛ چون تو با قومی مواجه شدی که دانش جنگی نداشتند. لذا فرصت یافته و توانستی که گردن‌های شان را بزنید. قسم به الله که اگر با ما بجنگی به تأکید خواهی دانست که ما مردمی هستیم [اهل جنگ] از ما چیزی خواهی دید که از غیر ما ندیده ای.» سپس الله سبحانه وتعالی به همین مناسبت این آیات را بر نبیّ خود صلی الله علیه وسلم نازل فرمود:

﴿قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ سَتُغلَبُونَ وَتُحشَرُونَ إِلَىٰ جَهَنَّمَۖ وَبِئسَ ٱلمِهَادُ(12) قَد كَانَ لَكُم ءَايَةٞ فِي فِئَتَينِ ٱلتَقَتَاۖ فِئَةٞ تُقَٰتِلُ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَأُخرَىٰ كَافِرَةٞ يَرَونَهُم مِّثلَيهِم رَأيَ ٱلعَينِۚ وَٱللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصرِهِۦ مَن يَشَآءُۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبرَةٗ لِّأُوْلِي ٱلأَبصَٰرِ [آل عمران: 12-13]

ترجمه: به کافران بگو: شکست خواهید خورد و به سوی دوزخ بر انگیخته می‌شوید که جای بسیار بدی است. در رویارویی دو دسته‌ای که رویاروی هم قر گفتند، برای تان عبرتی بود؛ گروهی در راه الله می‌جنگیدند و گروه دیگر کافر بودند و مؤمنان را دو برابر خود می‌دیدند و الله هر که را بخواهد با یاری خود نیرومند می‌گرداند؛ در این امر عبرتی است برای صاحبان بصیرت.

بدین ترتیب راهی جز قتال با آن‌ها برای رسول الله صلی الله علیه وسلم باقی نماند. لذا به سوی آن‌ها شتافت، تعدادشان حدود هفتصد جنگجو بود. رسول الله پرچم رایه را به علی رضی الله عنه تسلیم نموده و آن‌ها را در قلعه شان پانزده شبانه روز به شدت محاصره نمود. الله سبحانه وتعالی در قلوب شان رُعب انداخته، تسلیم شدند و از رسول الله صلی الله علیه وسلم خواستند که دست از سرشان برداشته و از مدینه بیرون شان کند؛ طوری‌که آن‌ها زنان و فرزندان‌شان از خودشان باشد و اموال و سلاح شان از رسول الله صلی الله علیه وسلم. رسول الله صلی الله علیه وسلم این را از آن‌ها قبول نموده، اموال و سلاح‌های شان را در بین مسلمانان توزیع و آن‌ها را از مدینه به "اذرعات" شام طرد نمود.

غزوۀ بنی نضیر:

زمانی‌که به رسول الله صلی الله علیه وسلم خبر رسید که بنی نضیر برای ترورشان نقشه می‌کشند، تصمیم گرفت که آن‌ها را جلای وطن کند. در ابتداء آن‌ها را هشدار داد که از قلعه‌های شان بیرون شده و از یثرب در مدت ده روز بیرون شوند؛ اما آن‌ها در بار اول از فرمانبرداری سر باز زندند تا این‌که برای شان آشکار شد [که چاره‌ای جز] گردن نهادن به حکم رسول الله صلی الله ندارند، به جلای وطن راضی شدند. لیکن گروهی از منافقین از بنی عوف به سرکردگی عبدالله بن ابی بن سلول برای آن‌ها [پیام] فرستادند که: «اگر ثابت قدم و استوار بمانید، ما شما را تسلیم نمی‌کنیم. اگر با شما قتال کردند، با آن‌ها قتال می‌کنیم. اگر شما را بیرون کردند، با شما بیرون می‌شویم.» (منبع: سیرت النبی ابن هشام) اما بعدا عبدالله بن ابی به سرکردگی منافقین پشت شان را خالی نموده و به آن‌ها خیانت نمودند و الله سبحانه وتعالی به همین مناسبت این آیات را نازل فرمود: 

﴿أَلَم تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ نَافَقُواْ يَقُولُونَ لِإِخوَٰنِهِمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن أَهلِ ٱلكِتَٰبِ لَئِن أُخرِجتُم لَنَخرُجَنَّ مَعَكُم وَلَا نُطِيعُ فِيكُم أَحَدًا أَبَدٗا وَإِن قُوتِلتُم لَنَنصُرَنَّكُم وَٱللَّهُ يَشهَدُ إِنَّهُم لَكَٰذِبُونَ(11) لَئِن أُخرِجُواْ لَا يَخرُجُونَ مَعَهُم وَلَئِن قُوتِلُواْ لَا يَنصُرُونَهُم وَلَئِن نَّصَرُوهُم لَيُوَلُّنَّ ٱلأَدبَٰرَ ثُمَّ لَا يُنصَرُون [حشر: 11-12]

ترجمه: آیا منافقان را ندیدی که همواره به برادران کافر خویش از اهل کتاب می‌گفتند: اگر اخراج شدید به طور قطع با شما بیرون می‌آییم و هرگز فرمان کسی را علیه شما اطاعت نمی‌کنیم و اگر با شما پیکار شود قطعاً شما را یاری می‌کنیم. الله گواهی می‌دهد که آن‌ها دروغ گویند. اگر اخراج شوند، با آن‌ها بیرون نمی‌روند و اگر با آن‌ها پیکار شود، به آن‌ها یاری نمی‌رسانند و اگر یاری رسانند، پشت به میدان کرده و می‌گریزند و بدین سان یاری نمی‌شوند.

همین‌که آن‌ها از گردن نهادن به حکم رسول الله صلی الله علیه وسلم امتناع ورزیدند و به قلعه شان پناه آوردند، از آن‌جایی‌که قلعه‌های شان محکم بود و باز کردن آن‌ها سخت بود، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمان دادند که درختان خرمای [باغ‌های] شان را قطع و به آتش بکشند؛ چیزی‌که یأس را وارد قلب‌های شان نمود و پس از درگیری‌های سبکی در بین شان وادار به تسلمی شدند. از رسول الله خواستند که آن‌ها را جلای وطن نموده و دست از آن‌ها بردارد؛ طوری‌که هر آن‌چه شتران تحمل دارد از اموال شان را بار شتر نمایند، به جز سلاح برای شان باشد. رسول الله صلی الله علیه وسلم با این پیشنهاد آن‌ها راضی شد. چنانچه الله سبحانه وتعالی در قرآن کریم اشاره به فریب خوردن بنی نضیر و امتناع از فرمان رسول الله صلی الله علیه وسلم به دلیل قلعه‌های شان، به این گمان که این قلعه‌ها فراسیدن امر الله سبحانه وتعالی بر آن‌ها می‌شود و هم‌چنان اشاره به شکست و تخریب خانه‌های شان بدست مؤمنین و خودشان چنین می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَخرَجَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن أَهلِ ٱلكِتَٰبِ مِن دِيَٰرِهِم لِأَوَّلِ ٱلحَشرِۚ مَا ظَنَنتُم أَن يَخرُجُواْۖ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُم مَّانِعَتُهُم حُصُونُهُم مِّنَ ٱللَّهِ فَأَتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن حَيثُ لَم يَحتَسِبُواْۖ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلرُّعبَۚ يُخرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيدِيهِم وَأَيدِي ٱلمُؤمِنِينَ فَٱعتَبِرُواْ يَٰٓأُوْلِي ٱلأَبصَٰرِ [حشر:2]

ترجمه: او ذاتی است که آن دسته از اهل کتاب را که کفر ورزیدند در نخستین اخراج دسته‌جمعی از خانه‌های شان بیرون راند و شما گمان نمی‌کردید که بیرون روند و خود گمان می‌کردند که دژهای‌شان آن‌ها را از عذاب الله مصون می‌دارد؛ ولی عذاب الهی از آن‌جا که گمان نمی‌کردند، به سراغ شان آمد و در دل های‌شان ترس و وحشت انداخت، خانه های‌شان را به دست خویش و به دست مؤمنان ویران می‌کردند، پس ای خردمندان! پند بگیرید.

غزوه بنی قریظه:

یهود بنی قریظه با رسول الله صلی الله علیه وسلم پیمان و توافق داشتند که با رسول الله نجنگند و رسول الله هم با آن‌ها نجنگد و هیچ کس را علیه رسول الله یاری نرسانند؛ اما آن‌ها این عهد خود را شکستانده و با قریش و منافقین در جنگ احزاب علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم و دعوت‌اش همکاری نمودند. پس از بیرون کردن احزاب از مدینه رسول الله صلی الله علیه وسلم سعد بن معاذ و عبدالله بن رواحه را نزد آن‌ها فرستاده و عهد و پیمان‌شان را با رسول الله صلی الله علیه وسلم برای‌شان یادآوری نمودند؛ اما آن‌ها با زشتی پاسخ رد داده و بر نقض پیمان اصرار ورزیدند. رسول الله در برابرشان سکوت نمود تا این‌که قریش و احزاب شکست خورده و مسلمانان جنگ خندق را پیروز شندند. در همان روز که رسول الله از میدان رودروی در خندق بازگشتند، تصمیم بر هجوم بر بنی‌قریظه گرفته حتی برای کسب وقت و با استفاده از موقعیت فروپاشیدۀ یهود و هم‌پیمانان شان از مشرکین و منافقین، مسلمانانی را که همراه شان بودند فرمان داد تا نماز عصر را در بنی قریظه اداء نمایند تا این‌که یهود فرصتی برای مرتب ساختن اوضاع خویش و ایجاد روابط برای افزایش قدرت خویش را نداشته باشند. سپس پرچم رایه را به علی رضی الله عنه داد و مسلمانان علی رغم خستگی و بی‌خوابی که در جریان محاصره احزاب داشتند، به دنبالش رفتند. به این ترتیب، مسلمانان یهود را در قلعه‌های شان محاصره نموده و با سنگ‌ها و تیرهای شان آن‌ها را مورد ضربت قرار می‌دادند و در طول مدت محاصره بنی قریظه جرئت بیرون شدن از قلعه های‌شان را نداشتد؛ چون مسلمانان آن‌ها را از چندین جهت محاصره نموده بودند. این محاصره چندین روز طول کشید تا این‌که آن‌ها تسلیم شده و از رسول الله صلی الله علیه وسلم خواستند که با آن‌ها رفتاری کند که قبلاً با بنی نضیر نموده بود. رسول الله صلی الله علیه وسلم ابا ورزیده و به آن‌ها پیشنهاد کرد که هرکس از اوس را که می‌خواهند انتخاب کنند تا در موردشان حکم کند؛ چون با اوس هم‌پیمان بودند. آن‌ها سعد بن معاذ را انتخاب نمودند؛ اما سعد حکم نمود که مردان شان کشته شود؛ کسانی‌‌که عهدشکنی نموده و با آنان جنگیده بودند، زنان و فرزندان شان اسیر شود، اموال و ممتلکات شان مصادره شود؛ نظری‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد شان داشت، نیز چنین بود. لذا فرمان داد که حکم سعد را جاری کنند؛ چیزی‌که الله سبحانه وتعالی در قرآن کریم اشاره به عقب‌نشینی ارتش‌های احزاب، غزوه با بنی قریظه و پیروزی مسلمانان در آن چنین می‌فرماید:

﴿وَرَدَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِغَيظِهِم لَم يَنَالُواْ خَيرٗاۚ وَكَفَى ٱللَّهُ ٱلمُؤمِنِينَ ٱلقِتَالَۚ وَكَانَ ٱللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزٗا(25) وَأَنزَلَ ٱلَّذِينَ ظَٰهَرُوهُم مِّن أَهلِ ٱلكِتَٰبِ مِن صَيَاصِيهِم وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلرُّعبَ فَرِيقٗا تَقتُلُونَ وَتَأسِرُونَ فَرِيقٗا(26) وَأَورَثَكُم أَرضَهُم وَدِيَٰرَهُم وَأَموَٰلَهُم وَأَرضٗا لَّم تَطَ‍ُٔوهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيءٖ قَدِيرٗا [احزاب: 25-27]

ترجمه: و الله کافران را در حالی‌که به هیچ پیروزی  و غنیمتی دست نیافتند، مالامال از خشم و عصبانیت گرداند و الله مؤمنان را از جنگ بی‌نیاز کرد و الله توانای چیره و شکست‌ناپذیر است. آن دسته از اهل کتاب را که از دشمنان پشتیبانی کردند، از قلعه‌های‌شان فرود آورد و در دل‌های‌شان وحشت انداخت گروهی را می‌کشتید و گروهی را اسیر می‌کردید. زمین‌ها، خانه‌ها، اموال و دارایی‌های آن‌ها و نیز سرزمینی را که در آن قدم نگذاشته بودید، به شما داد. بی‌گمان الله بر همه چیز تواناست.

جنگ خیبر:

یهود خیبر از قوی‌ترین قبایل یهودی سرزمین حجاز بودند. بشترین تعداد، بیشترین آمادگی نظامی و از قوی‌ترین قلعه‌ها برخورداربودند. قلعه سنگی در اطراف آن‌ها قرار داشت که اهل آن گمان ‌می‌نمودند که این قلعه بازدارندۀ دشمنان شان می‌باشد. به این سبب غرور بر آن‌ها مستولی گشته بود، اموال و سلاح‌های که در دست داشتند، آن‌ها را فریفته بود، در قلعه‌های خیبر ده‌ها هزار جنگجو بود، هر روز چندین صف از آن‌ها را از قلعه بیرون نموده، قدرت‌نمایی کرده و قدرت مسلمانان را به سخره می‌گرفتند و این شعار را سر می‌دادند: «محمد با ما می‌جنگد، بعید اندر بعید است». این اعتماد به قدرت، چیزی بود که یهود خیبر و یهودیان دیگر از آن‌ها در مدینه را فریب داده بود، مکرر به مسلمانان می‌گفتند که: «قسم به الله، خیبر در برابر شما در امان است. اگر خیبر وقلعه‌‌ها و مردان آن را ببینید، حتماً پیش از این‌که به آن‌ها برسید، بر خواهید گشت، قلعه‌های بلند بر فراز کوه‌ها، در خیبر هزارها زرۀآهنی می‌باشد؛ اگر آن‌ها نبودی عرب قاطبه از حمله بر قبیلۀ اسد و غطفان باز داشته نمی‌شدند. شما توان خیبر را دارید؟!.» خیبر همراه با گذشت ایام به پناهگاه یهودیانی تبدیل شده بود که از مدینه دورساخته می‌شدند. در انتظار فرصتی بودند تا از اسلام انتقام گرفته، موقعیت و منافعی را که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن‌ها را از آن دور داشته بود، باز گردانند.

مسلمانان در آن زمان به سوی یهود همواره در تنگناه قرار داشتند؛ اما رسول الله صلی الله و علیه وسلم صبر پیشه نموده و مسلمانان را در برابر اذیت یهود به صبر توصیه می‌نمود. رسول الله صلی الله علیه وسلم الله و علیه وسلم صبر پیشه نموده و مسلمانان را در برابر اذیتی از سوی یهود به صبر توصیه می‌نمود، رسول الله صلی ارا از مقابله با یهود منع نمی‌کرد؛ مگر دشمن بزرگتر، قوی‌تر و سرسخت‌تر که عبارت از قریش بود. جنگ خیبر از غزوات پیش از آن متفاوت بود؛ چون این غزوه پس از واقعۀ بنی قریظه و صلح حدیبیه واقع شد؛ طوری‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم قریش را یک طرف ساخته و آن را از میدان درگیری‌های نظامی علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم بیرون نموده بود تا این‌که خویشتن را برای خیبر فارغ ساخته و به خطر آن پایان دهد.

بسبب فضای دسایسی‌که قبیله خیبر در جنگ احزاب علیه مسلمانان انجام داده بود، چنان‌چه یهود خیبر در گردآوری قبایل و سعی در ریشه‌کن سازی و دور ساختن مسلمانان از صحنه وجود، دست بالای داشتند. پس از بین رفتن قرارداد و توافق احزاب در جنگ خندق، پس از این‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم صلح حدیبیه را با قریش منعقد نموده و قریش را یک طرف ساختند، تصمیم گرفتند با یهود خیبر در قلعه‌ها و پناه‌گاه‌های شان در خود خیبر بجنگند. بناءً لشکرش گردآورده و به شکل پنهانی به مسیرشان ادامه دادند و با یک هزاروسه صد جنگجو از مسلمانان از مدینه بیرون شدند. پرچم رایه را به علی رضی الله عنه دادند، از مسیرهای به سوی خیبر می‌رفتند که حرکت شان را هم‌چنان در پنهانی نگه می‌داشت. یهود از لشکر مسلمانان کدام آگاهی حاصل ننمودند تا این‌که مسلمانان در شبانگاه در ساحات شان منزل زدند. این در حالی‌بود که الله سبحانه وتعالی رسول الله صلی الله علیه وسلم را وعده داده بود که آنان را نصرت داده و ایشان را فاتحین و غانمین به مدینه باز می‌گرداند. علی رضی الله عنه در این جنگ از خود آثار خوبی به جای گذاشته بود که هرگز فراموش شدنی نیست. مسلمانان تحت فرماندۀ علی رضی الله عنه برای جنگیدن و مرگ در این راه آماده شده و به قلعه‌های خیبر حمله‌ور شدند و بر کسانی‌که ‌در آن قلعه‌ها بودند، غالب آمدند تا این‌که یهودیان تسلیم شده و از رسول الله صلی الله علیه وسلم طلب عفو نمودند. رسول الله صلی الله علیه وسلم پس از این‌که بر اموال شان مستولی گشتند، طلب شان را پذیرفتند. به این ترتیب توافق در بین ‌آن‌ها و رسول الله صلی الله علیه وسم بر این‌که زمین‌های شان در دست خودشان باقی مانده و نصف محصولات شان را به رسول الله داده و نصف دیگر از آن‌ها باشد، توافق صورت گرفت.

یهود فدک:

زمانی‌که یهود فدک، قریه‌ یهودی‌نشین در همسایه‌گی خیبر شنیدند که بر سر خیبر چه آمده است، نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم فرستاده و تمایل خود را به مصالحه بر نصف محصولات زمین‌های شان اعلان نمودند و رسول الله صلی الله علیه وسلم پیشنهادشان را پذیرفته و با آن‌ها توافق نمود.

یهود وادی القری:

مردم وادی القری از یهودیانی بودند که بر اسلام و مسلمین دسیسه می‌نمودند. بنابر این، رسول الله صلی الله علیه وسلم به سمت آن‌ها رفته، آن‌ها را تحت محاصره قرار داد. آن‌ها را به اسلام فراخواند، به آن‌ها اعلام داشت که اگر مسلمان شوند، اموال‌شان را در اختیار داشته و خون‌های شان حفظ مانده و حساب شان با الله سبحانه وتعالی می‌باشد؛ اما آن‌ها اباء ورزیده و بر قتال با رسول الله صلی الله علیه وسلم اصرار ورزیدند. بین دو طرف درگیری‌های صورت گرفت. هر بار رسول الله صلی الله علیه وسلم اسلام را برای شان پیش‌کش می‌نمود، آن‌ها اباء می‌ورزیدند؛ چیزی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم را واداشت که محاصرۀ شان را شدیدتر نمایند؛ طوری‌که به زور شهرشان را فتح نموده و به مدت چهار روز در آن باقی ماندند. در خلال این ایام غنائم را بین اصحاب خود تقسیم نموده و مزارع شهر را به دست یهود به طور مناصفه قرار دادند.

یهود تیماء:

همین‌که اخبار پیروزی‌های اسلامی به یهود تیماء رسید، با رسول الله صلی الله علیه وسلم بر پرداخت جزیه مصالحه نموده و در شهر خود اقامت گزیدند. به این ترتیب پس از سرنگونی خیبر و مناطق مجاور آن، آخرین تجمع یهودی که در مواجه با اسلام نقش بازی می‌نمودند، تصفیه شده و موانع از بین رفت، دسایس علیه اسلام پایان یافت، قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی یهودی حجاز به طور کامل از بین رفته و اسلام در جزیرة العرب تنها دین برتر باقی ماند.

دشمنی یهود با اسلام و پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم و امتش تا روز قیامت ادامه خواهد داشت:  

الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱليَهُودَ وَٱلَّذِينَ أَشرَكُواْ [مائده: 82]

ترجمه: به طورقطع سرسخت‌ترین مردم را در دشمنی با مؤمنان، یهود و مشرکان را می‌یابی.

و در جای دیگر می‌فرماید:

﴿وَإِذ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبعَثَنَّ عَلَيهِم إِلَىٰ يَومِ ٱلقِيَٰمَةِ مَن يَسُومُهُم سُوٓءَ ٱلعَذَابِۗ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ ٱلعِقَابِ وَإِنَّهُۥ لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ [اعراف: 167]

ترجمه: و زمانی‌‌که پروردگارت اعلام کرد؛ تا روز قیامت کسی را بر یهودیان می‌گمارد که پیوسته عذاب سختی به آن‌ها بچشاند، به راستی پروردگارت زود مجازات می‌کند و بی‌گمان او آمرزنده‌ی مهرورز است.

از زمانی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم با دین اسلام مبعوث گردیده، تا کنون یهود برای این دین و پیامبرش مکر و کید می‌نماید. پس از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم، همان‌طورکه تاریخ بیان‌گر آنست، یهود پشت بسیاری از فتنه‌های بوده است که مسلمانان دچار آن شدند. برخی از آن‌ها لباس اسلام را پوشیدند تا اسلام را بنام مسلمان بدنام سازند؛ چنان‌چه در دوران امیرالمومنین عثمان رضی الله عنه به رهبری ابن سبأ چنین کرده و همواره مسلمانان را علیه عثمان رضی الله عنه می‌شوراندند که ایشان شایستۀ خلافت نیست.

اگر به تاریخ اسلام برگردیم، می‌بینیم که در هر فته‌ای که برای مسلمانان پیش آمده است، یهود در آن نقش داشته است؛ هرچند واقعه در ابتداء ساخته و پرداخته آن‌ها نبوده باشد، می‌بینید که آن‌ها حتی پس از مدتی آتش فته را شعله‌ورتر می‌نمایند. هیچ کس شک ندارد که یهودیان تمام تلاش خود را برای نفوذ، ایجاد تفرقه در میان مسلمانان و فاسدسازی عقیده و اخلاق مسلمانان انجام می‌دهند. محققان در تحقیقات خود تأکید دارند که این یهودیان بودند که بذر فرقه‌های ضاله را در میان مسلمانان کاشتند. همین‌که فرقه‌های ضالۀ قادیانیه و بهائیت ظهور کردند، یهودیان از آن‌ها حمایت کرده و آن‌ها را زیر پر و بال خود گرفتند. این یهودیان بودند که با انگلیس ملعون تبانی کرده و توسط یهودیان "دونما" که تظاهر به اسلام می‌کردند و اما در واقع بر دین خود بودند و خلافت عثمانی را سرنگون نمودند و سپس حاکمیت سکولاریزم کافر و دشمن اسلام را بر مسلمانان تحمیل نمودند. بزرگترین فاجعه‌ای که مسلمانان دچار آن شدند. به تعقیب آن سرزمین فلسطین از مردم آن غصب شد. در عملیاتی‌که از فجیع‌ترین عملیات تجاوز جهانی علیه اسلام و مسلمانان می‌باشد، برای ایجاد وطنی به یهودیان، همراهی با اشغال، آوارگی، کشتار، شکنجه، آزار و اذیت و... انگلیس، امریکا، روسیه، ایتالیا و سایر دولت‌های کفری. این دولت غصب شده را تأیید نموده و به آن مشروعیت بین المللی بخشیدند. با اسلحه و پول آن را حمایت نمودند و بدین ترتیب این حقیقت قرآنی متجلی گشت که یهودیان و مسیحیان اولیاء و متحدان یکدیگر هستند؛ چنان‌چه الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱليَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَولِيَآءَ بَعضُهُم أَولِيَآءُ بَعضٖۚ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُم فَإِنَّهُۥ مِنهُمۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهدِي ٱلقَومَ ٱلظَّٰلِمِينَ [مائده: 51]

ترجمه: ای مؤمنان! یهود و نصاری را به دوستی نگیرید! آن‌ها دوستان یکدیگرند. هرکس از شما با آن‌ها دوستی نماید، از جمله آن‌هاست! بی‌گمان الله گروهی ستمکار را هدایت نمی‌کند.

در حالی‌که آن‌ها هم‌چنان در این اتحاد نفرت‌انگیز علیه اسلام و مسلمین هستند، ما موقف‌های حقیرانه و بی‌شرمانه حکام غرب را در حمایت از تجاوزاتی‌که اخیراً اسرائیل علیه مسلمانان غزه، بدون هیچ احساس انسانی، به راه انداخته است، شاهد هستیم؛ موقف‌هایی‌که باعث شده که ملت‌های شان، آن‌ها و یهودیان را مورد حمله قرار دهند... بلی، عملیات "طوفان الاقصی" نشان داد که برای از بین بردن دولت یهود نیازی به تلاش زیادی نیست و ضعیف‌ترین رژیم از رژیم‌های اطراف آن می‌تواند به این مهم دست یابد. اما حکام این رژیم‌ها چنین چیزی را نمی‌خواهند؛ چون آن‌ها ساخته و پرداخته حکام غرب هستند. غربیان هیچ حاکمی را به قدرت نمی‌رسانند؛ مگر پس از این‌که برای حمایت از این رژیم، آماده‌گی به پیروی از نقشه‌های غرب علیه امت -این‌که بر اساس کفر بر امت حکومت کند- از وحدت‌شان به هر قیمتی که شده جلوگیری کند، از او پیمان محکمی را بگیرند. از این رو است، ما شاهد بودیم که این حکام با شعار مبارزه با "تروریزم" علیه غرب در جنگ علیه اسلام شرکت ورزیده و علیه امت خود در عراق، افغانستان و سوریه وارد پیمان آن‌ها شدند. ما دیدیم که موقف آن‌ها در ارتباط به "طوفان الاقصی" در قبال یهودیان چه بوده است... بلی، حاکمی از این حکام از ترکیه و ایران  گرفته تا سعودی از این امر مستثنی نیست...

اما این حکام با وجود ارتش‌ها و دستگاه‌های امنیتی مجهز خود از خشم مردم تحت حاکمیت خود حساب می‌برند و فرماندهانی در رأس این ارتش‌ها و دستگاهای امنیتی قرار می‌دهند که به همان لعن و نفرین این حکام، چون مانند بزدلی، خیانت، دوری از دین و ظلم به مردم خود... مبتلا می‌باشند.

 اما این لشکرها مملو از افسران شریف و پرهزگار هستند که از این واقعیت رنج می‌برند، همانطور که در مورد همنوعان و مردم خود رنج می‌برند، متعهد به اسلام بوده، از این واقعیت راضی نیستند و بسان مردم خود از این حکام ناراضی اند. بر این مخلصین واجب است که این حکام را از ادامه کار نادرست‌شان باز دارند. این مخلصین  وظیفه دارند که  تغییراتی در خود ایجاد نموده، حاکمیت الله سبحانه وتعالی را  اقامه و با کفار جهاد نمایند؛ نه این‌که از این حکام و از منافع کفار در سرزمین‌های خود حمایت کنند. این افراد چنین قدرتی را در اختیار دارند و فرمان شرعیت برای آنان اینست که انصارالله قرار گیرند؛ همان‌طور که سعد بن معاذ نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم انصار الله قرار گرفت؛ چون تغییر حکام مستلزم افراد قدرتمندی است که در دین خود به الله سبحانه وتعالی صادق و مخلص باشند؛ کسانی‌که دست حکام ظالم و ستمگر و حامیان‌شان را بگیرند؛ زیرا امت من‌حیث امت چنین توانائی را ندارد؛ چون امت مسلح نیست؛ اما اگر صاحبان قدرت قیام کنند، امت با تمام قوا با آن‌ها خواهد بود و از تغییر آن‌ها خوشحال خواهند شد! خوشحالی بیشتر از خوشحالی از جنگیدن با یهودیان نیست. زیرا این حکام همان کسانی هستند که از یهودیان و از موجودیت آن‌ها محافظت و پاسداری می‌کنند و هرکسی را که سد راه وجود آن‌ها شده و یا موجودیت آن‌ها را به تهدید مواجه سازد، مورد تعقیب قرار می‌دهند...

از این جهت ما شاهدیم که امت چگونه با موجودیت حوادثی‌که در غزه در جریان است، بیش از هر زمان دیگری مسئولیت تغییر حکام را به ارتش‌ها گوش زد می‌نماید. بلی، این تکلیف واجبی و شرعی است که الله سبحانه وتعالی ارتش‌ها را در مورد آن محاسبه خواهد کرد! بلی، ارتش‌ها باید اهل قوت و نیرویی برای اسلام و حاکمیت بر اساس اسلام باشند و این‌که باید از وظیفه حمایت از حکام و محافظت از منافع غرب که در پی  وجود این ارتش‌هار قرار دارد، دست برداشته و به حفاظت از سرزمین‌های اسلامی و ادای فریضه جهاد از جمله جهاد با یهود بپردازند تا شاید الله سبحانه وتعالی این بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم را که می‌فرماید:

«تقاتلكم يهود فتقتلونهم»

ترجمه: یهود با شما می‌جنگند و شما آن‌ها را می‌کشید.

 با دستان این ارتش‌ها محقق سازد و شاید لشکریان دولت خلافت راشده‌ای شوند که رسول الله صلی الله علیه وسلم بشارتش را داده و چنین می‌فرمایند:

«ثم تكون خلافة راشدة على منهاج النبوة»

ترجمه: پس خلافت راشده بر منهج نبوت خواهد بود.

تاریخ یهود کنونی با زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم، در زمانی‌که  قرآن نازل می‌شد و رسول الله در مورد یهود زمان ما سخن می‌گفتند، هیچ تفاوتی نکرده است. مخصوصاً این‌که قرآن و سنت در مورد نزاع و درگیری که امروز با یهودیان داریم، صحبت نموده و از پایان آن‌ها خبر داده است. بلی، قرآن و سنت خبر دادند که یهود در طول حیات‌شان پراکنده خواهند زیست و سرانجام آن‌ها در فلسطین گردهم خواهند آمد؛ همانطور که امروز چنین اتفاق افتیده و به زودی یهود ریشه‌کن خواهد شد. آن‌چه که قبلاً در مورد تاریخ یهودیان با مسلمانان یادآوری کردیم، می‌بینیم که به واقعیت امروزی شان بسیار شباهت دارد؛ یهودیانی‌که اشتیاق بیش از حد به زندگی را در دل خود جای داده اند. لذا همانطور که در قرآن کریم ذکر شده که یهودیان نمی‌توانند خود نیرویی داشته باشند که از آن‌ها پاسداری و محافظت کند، پس ناچار باید "رسمانی از مردم" داشته باشند. بنابر این، تمام سلاح‌هایی‌که به آن‌ها داده می‌شود، از آن‌ها محافظت کرده نمی‌تواند و به آن‌ها اطمینان خاطر هم داده نمی‌تواند و مگر این‌که دولت‌های کفری اروپای غربی به رهبری آمریکا در کنار آن‌ها باشند که این همان "رسمانی از مردم" است که الله سبحانه وتعالی در کتابش از آن یاد کرده و به بقای‌شان کمک می‌کند. این مردم با مسلمانان نمی‌جنگند؛ مگر در روستاهای مستحکم (شهرک‌ها) یا پشت دیوارها؛ کاری‌که اکنون انجام می‌دهند. آن‌چه در "عملیان طوفان الاقصی" اتفاق افتداد، روشن‌ترین تصویر از حقیقت آن‌چه است که در قرآن و سنت آمده است. علاوه بر آن، یادآور اینست که به نابودی و انقراض "اسرائیل" فاصله‌ای بسیاری کمی باقی مانده است. این فقط دیدگاه ما نیست؛ بلکه این دیدگاه خود یهودیان در مور سرنوشت‌شان است. الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمرِهِۦ وَلَٰكِنَّ أَكثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعلَمُونَ [یوسف: 21]

ترجمه: و الله بر کارش چیره و تواناست؛ ولی بیشتر مردم نمی‌دانند.

برگرفته از شماره 448 و 449 مجله الوعی

مترجم: محمد علی مطمئن

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه