دوشنبه, ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

دیدار اردوغان از آرامگاه کریموف

خبر:

اردوغان رئیس جمهور ترکیه، به تازه گی از آرامگاه اسلام کریموف رئیس جمهور متوفای ازبکستان دیدن نمود؛ مردی که ده ها مسلمانان را در ازبکستان زندانی، شکنجه و به قتل رسانده است.

تبصره:

آیا اردوغان نمی دانست که کریموف در سال 2005م صدها مسلمان بی گناه را فجیعانه در اندیجان قتل عام کرد؟ آیا او نمی دانست که کریموف  صدها مسلمان اعم از زنان و مردان را مدت 10 الی 15 و حتی سالیان متمادی در پشت میله های زندان انداخته بود و هر روز افراد را به شکنجه های شدیدتر از قبل، مواجه می ساخت که در بسیاری موارد، از اثر شکنجه به شهادت می رسیدند؟ در حالی که این تماماً بخاطر بود که آن ها خواهان حاکمیت اسلام عزیز در سرزمین امام بخاری بودند.

بنابر این، در حال حاضر چرا اردوغان همراه مسلمانان حلب همکاری نمی کند که همواره زیر بمباردمان های شدید نظام بشار و پوتین هستند که هدف هردو خاموش ساختن انقلاب مجاهدین شام و تطبیق پلان های شوم امریکا بالای مردم است؟

 آیا اردوغان در برابر فریادهای مردم حلب، کر، لال و کور است یا این که وی تصمیم بودن با دوستان الله سبحانه وتعالى و محمد صلى الله عليه وسلم را نمی گیرد؟

اردوغان همراه دشمنان آشکار مؤمنان، زنده یا مرده ایستاده خواهد بود که این تصمیم مردود، سرنوشت ابدی اش را درین دنیا و آخرت به تباهی می کشاند؛ قسمی که الله سبحانه وتعالى می فرماید:

                    وَإِن مِّنكُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتْماً مَّقْضِيّاً ثُمَّ نُنَجِّى ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيّاً

[مريم: 71-72]

(مسلمانان برای عبور و ديدن و كافران برای دخول و ماندن) این امر حتمی و فرمانی است قطعی از جانب پروردگارتان  ‏سپس پرهیزگاران را نجات می دهیم و ستم گران را ذلیلانه در آن رها می ‌سازیم .

نویسنده: عبدالناصر

ادامه مطلب...

پیمان لوزان پیروزی یا شکست!

خبر:

رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه به تاریخ 29 اکتوبر سال روان به مناسبت از تجلیل روز استقلال در مقر ریاست جمهوری میزبانی محفل را نمود و تأکید برین نموده،گفت:«نظام جمهوری که 93 سال قبل از امروز تأسیس گردید، در نتیجه تلاش و خیزش های ملت بود که میخواستند از صحنه ی تاریخی بیرون کشیده شوند. ما نباید این نظام را بگونه ی مجزا، کاملاً مخالف نشان دهیم؛ بل این نظام را به مصابه ی ادامه برای یک آغاز قوی و مستحکم عنوان نمائیم.»

تبصره:

تقریباً یک ماه قبل، رئیس جمهور اردوغان دقیقاًعین الفاظ را برای مختارها(رؤسای قبیله ها) مبنی بر پیمان لوزان بیان نموده و گفت:«چیزیکه در گذشته به ما انجام داده بودند، پیمان سوریس که در سال 1920م بسته شده بود، به ما نشان دادند. بعداًدر سال 1923م با پیمان لوزان متقاعد مان ساختند و بعضی ها تلاش کردند تا ما را با پیشکش نمودن پیمان لوزان فریب دهند؛ ولی همه چیز واضح شده است، ما بخاطر یک صدای دور تمام جزایر را رها کردیم.» آیا این پیروزی است؟ در حالی که تمام آن خاک از ما بود.

ادوغان به این بیانیه زمانی پرداخت که کودتاچیان در 15 جولای تلاشکودتا را نمودند و درجریان کودتا، سیکولرها حمله ی سنگین را بالای پیمان حزب ای کی پی(AKP) و گروه گولنوارد نمودند. درین جا اردوغان به سخنانی پرداخت که به حمایت از سیکولرها بود.عین سخن را نه روزبعد(در 24 جولای)، بلکه بعد از تلاش کودتا چیان که در 15 جولای راه اندازی شده بود، بیان نمود که خود پیام آن را میرساند که همراه سیکولرها است. سخنش مبنی بر یادبود از پیمان لوزان چنین بود: «ملت آبرومند و با شرف پیروزی را با باور، اشتیاق و خودمختاری بواسطه ی پیمان لوزان بگونه ی دیپلوماتیک بدست آورده و آنرا به یک قانون بین المللی مبدل ساختند که این توافق نامه منحیث یک سند رسمی برای ایجاد دولت جدید مان میباشد.»

حال قبل از اینکه پرسش ها را در تناقض به این موضوع مطرح کنیم، اجازه دهید تا بیانیه اردوغان به تاریخ 29 اکتوبر به مناسبت تجلیل از روز جمهوری و در میزبانی به این روز را بار دیگر نقل نماییم که این وضعیت را در بخش خبری توضیح دادیم: «جمهوری ختم نه، بلکه ادامه و آغاز جدید است.»

حال ما چه قسم میتوانیم از این حالت بیرون آییم،پرسش اینست که آیا پیمان لوزان یک پیروزی است یا خیر؟ با نگاهی به بیانیهی اردوغان که در یاد بود از پیمان لوزان در 24 جولای 2016م به نشر رسیده بود، اردوغان این پیمان را منحیث یک سند رسمی و قانونی در جهت تأسیس دولت جدید در ترکیه عنوان نمود. او افزود:«پیروزی مردم انتولیا همراه با باور، اشتیاق و خود مختاری در موفقیت و پیروزی دیپلوماتیک مصطفی کمال و انینیو در لوزان نائل گردیده و تثبیت شد.» او همچنان برای گذشته گان که بخاطر این پیروزی سعی و تلاش بخرچ دادند، دعا نمود!

پیمان لوزان چگونه روی کار آمد و چه قسم نظام جمهوری ایجاد گردید؟ کنفرانس لوزان به تاریخ 20 نومبر سال 1920م برگزار گردید. دولت انقره روف اوربه را به صفت نماینده از طرف دولت،جهت اشتراک در این کنفرانس تعیین نمود؛ اما مصطفی کمال شخص دیگری را بنام عصمت انینیو به این کنفرانس فرستاد. لورد کورزون نماینده ی ارشد انگلیس ها که در این کنفرانس سطح رهبریت را بدوش داشت، چهار شرط را در جلسات محرم برای استقلال ترک ها پیشکش نمود که این شروط قرار ذیل اند:

  1. از بین بردن خلافت به گونه ی کامل و همه جانبه؛
  2. خلیفه باید تبعید شود؛
  3. تمام اموال و دارایی های خلیفه باید غصب گردد؛
  4. بگونه عام باید ابلاغ به این شود که دولت یک دولت سیکولر و براساس سیکولریزم اساس گذاری شده است.

مصطفی کمال برای اینکه تقاضا و خواست های انگلیس را براورده سازد،نخستین پلان را طرح نمود کهسلب تمام صلاحیت ها و قدرت پارلمان بود؛ چون: او میدانست که اکثریت نماینده گان پارلمان این پیش شرط ها را قبول نخواهند کرد. به تاریخ 29 اکتوبر سال 1923م هنگامیکه پارلمان خواست بحران های ساختگی و مصنوعی دولت را حل نماید، مصطفی کمال که قبلاً پارلمان را سلب صلاحیت نموده بود، عقب میز خطابه رفت و گفت: «ما باید نظام را تغییر دهیم و من تصیم گرفتم تا نظام یک نظام جمهوری باشد که آن از طریق یک رئیس جمهور منتخب رهبری میگردد.»  با وجودیکه 40 درصد نماینده گان در تضاد با این تصمیم ایستاده گی نمودو اعتراضات خود مبنی بر آن را اعلان کردند، و از رأی دادن به آن خودداری نمودند؛ اما دولت انقره با حمایت جنرال انگلیسی، هرینگتون معاون رئیس عمومی اعلای امپراتور  قوای بحری در بحر سیاه و ترکیه و وفادار به لور کورزون، دست به تأسیس و ایجاد نظام جمهوری زد.

باز گردیم و از رئیس جمهور اردوغان پرسش کنیم،کدام خیزش مردمی بود که در نتیجه آن نظام جمهوری به تاریخ 29 اکتوبر سال 1923م تأسیس گردید؟ آیا همان خیزش مردمی که در خیابان ها بخاطر مخالفت با انقلابات به دار آویخته شدند؟ آیا همان خیزش مردمی که در مخالفت با دولت انقره بخاطر آوردن نظام جمهوری شورش نمودند؟ آیا خیزش مردمی که مصطفی کمال و دوستانش را بخاطر از بین بردن خلافت و تأسیس نظام جمهوری خائین خواندند یا همان خیزش مردمی که  بر دین و قرآن در محافل رقص و میزهای شراب خوری شان نفرین فرستاده و توهین میکنند؟

محموت کار

رئیس دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه ترکیه

ادامه مطلب...

اخذ مالیات؛ در اسلام و سرمایه داری

  • نشر شده در سیاسی

سرپرستی مردم به مصارف هنگفتی ضرورت دارد؛ مانند: تعلیم، صحت، راه های مواصلاتی، امنیت داخلی، خارجی وغیره. این بخش بر مفکوره ای تکیه دارد که هر حکومت حسب دیدگاه اش برای مصارف خود مال جمع آوری می کند. در نظام کمونستی دولت تمام وسائل تولیدی و اساسات طبیعی را به نیابت از مردم در اختیار دارد، ازین جهت دولت نیازمند نیست تا بر مردم مالیه وضع کند؛ چون دولت صاحب سرمایه و صاحب تصرف است.
برعکس در نظام سرمایه داری، دولت حق تصرف در وسائل تولیدی؛ مانند: کارخانه جات، معادن و موارد طبیعی وغیره را ندارد. یگانه راه حل رفع مصارف دولتی درین نظام این است که بر مردم مالیه وضع کرده و مصارف که دولت در امور مردم به مصرف می رساند؛ از مالیات مردم بدست می آید.
لازم به ذکر است که در اثر حالات ورشکسته گی و بحرانی، کارخانه جات، بانک ها، وادارات مالیه پرداز، از سیطره دولت خارج شده و دولت بالای این سازمان ها از سرمایه ی که جمع کرده است مصرف می نماید تا دوباره برای سرمایه پردازی روی کار شوند. هم چنان در نظام سرمایه داری از این که مردم از مالیه دهی گریز می نمایند، دولت در وضع و جمع آوری مالیات به مشکل مواجه بوده؛ به دلیل این که دولت کدام حصه خاصی از سرمایه را برای اداره امور مردم در نظر نگرفته و قوانین مالیاتی وادارات مالیه گیری را ایجاد نموده است. 
ولی برعکس اسلام سهمیه خاصی از سرمایه را برای رفع نیازمندی و اداره امور مردم اختصاص داده است که آن را ملکیت دولت نامیده است. هم چنان برای امور عامه مردم نیز سهم خاصی از سرمایه را اختصاص داده است که تحت سرپستی دولت در امور مردم مصرف می شود؛ به عنوان مثال: زمانی که حضرت عمر رضی الله عنه سرزمین سواد عراق را فتح نمود؛ اصحاب خواستند تا زمین های عراق بین جنگجویان تقسیم شود، حضرت عمر رضی الله عنه از تقسیم سرزمین های که بدون جنگ بدست آمده اند خوداری نموده  وخراج(مالیه) آن را در تصرف خود گرفت و در امور نظامی و ساماندهی لشکر صرف نمود. این از جمله سهمیه دولتی می باشد. پس خراج، ملکیت دولت محسوب شده و زمین های خراجی آنست که بدون جنگ و یا فشار نظامی فتح شده‏ باشند. و خراج، مالیه نبوده بلکه مال دولتی محسوب شده و اسلام این زمین ها را در اختیار مردم قرار می دهد و مردم از آن زمین ها برای دولت خراج می پردازند.
از همین جهت اسلام برای دولت سهمیه خاصی را در نظر گرفته و نیاز نیست بالای مردم مالیه وضع شود. و در خصوص مصالح مردم، دولت از ملکیت عامه که حق همه ای مردم است در امور عامه مصرف می نماید. در اسلام دولت نیاز ندارد که برای ساختن مدارس، دانشگاه ها، میدان های هوائی، بنادر وغیره امور عامه بالای مردم مالیه وضع نماید. چون این امور از منافع عامه بوده و دولت از دارایی عامه بالای این امور مصرف می نماید که تمام مردم در آن شریک اند. به عنوان مثال؛ سرمایه ای که از تولید منابع طبیعی؛ مانند: نفت، گاز، آهن، یورانیم، بنادر و راه های آبی وغیره منابع طبیعی که الله متعال آن را ملیکت‏عامه قرار داده است، بدست می آید، بالای مردم به مصرف رسانده و معاشات کارمندان دولت را از ملکیت دولت می پردازد؛ هرگاه بخش ملکیت دولتی کفایت مصارف امور دولتی را نکند، دولت حق دارد از ملکیت عامه صرف این امور نماید. هم چنان در اسلام دولت سهمیه خاص داشته و افراد جامعه ملکیت خصوصی دارند که مطابق به احکام شرعی هرگونه حق تصرف را دارند. خلاصه این که اسلام یک توازن خاصی را برای رفع نیازمندی های دولتی، مصالح عامه و فرد در نظر گرفته است.
ولی گاهی برای دولت حالاتی اضطراری پیش می آید که برای انجام یکی از امور واجبی که الله متعال اجرای آن را واجب ساخته و یا برای رفع مشکلات جدی امت، سرمایه ملکیت دولتی و ملکیت عامه صفر می گردد، در هم چون حالات دولت اسلامی به سوی سرمایه داران مسلمان رخ نموده و با تحریک احساسات اسلامی و انفاق فی سبیل الله از سرمایه خود انفاق نمایند، از آن ها سرمایه می گیرد؛ چنان چه حضرت عثمان رضی الله عنه در حادثه عام العسرة (سال تنگدستی) از سرمایه شخصی خود عزوه تبوک را تمویل مالی نمود. و در چنین حالت گاهی دولت اسلامی برای رفع نیازمندی های دولتی خود، از افراد قرض می گیرد؛ مثلاً: رسول الله صلی الله علیه وسلم از یک نفر یهودی برای رفع امور دولتی قرض گرفته و سپر خود را نزدش گرو ساخت.
و گاهی هم در اثر مصرف بودجه، بیت المال خالی شده و یا در بیت المال، مال کافی وجود نمی داشته باشد که دولت صرف امور دولتی نماید، درین حالت نیز خلیفه مسلمین حق دارد که قدر حل مشکل بالای سرمایه داران امت مالیه وضع نماید.

نویسنده: عثمان طه

ادامه مطلب...

انفجار بمب در زیارت شاه نورانی Featured

  • نشر شده در پاکستان

مسلمانان پاکستان از بهر حضور هندوستان و امریکا در افغانستان، به قیمت خون خود قربانی می دهند!

به تاریخ 12 نومبر 2016م، از اثر یک انفجار در زیارتگاه شاه نورانی واقع در خضدار بلوچستان که در 250 کیلومتری شهر کراچی قرار دارد، 52 نفر کشته شد. حزب التحرير-ولایه پاکستان این عمل و انفجار وحشیانه را به شدیدترین الفاظ تقبیح می کند و از الله سبحانه وتعالى برای افراد که جان خود را درین حادثه از دست داده اند، استدعاء رستگاری نموده و برای اقارب شان صبر جميل خواهان است.

از شروع اگست 2016م، این سومین انفجاری مرگبار است که ده ها تن از مسلمانان بی گناه بطور بی رحمانه کشته می شوند. همان طور دفعات قبلی، رژیم راحیل-نواز تقصیر را در گردن کسانی انداخت که مخالف پیمان، راه اقتصادی میان چین و پاکستان (CPEC)هستند، یعنی هدف شان هندوستان بود.

به هر صورت! بنابر این عمل، رژیم راحیل-نواز از دستگیری مجرمان که درین حادثه دست داشته اند، ابا ورزیده و به مردم عام طوری پیام خود را رساندند که گفت: «ای مردم! شما در مقابل این فاجعه صبر پیشه کنید و ازین مسئله بگذرید.»

به هرحال، حزب التحرير از حکام سرزمین های اسلامی می پرسد؛ پس زمانی که هندوستان مقصر این همه جنایات وحشیانه است، چرا شما همرایش قطع رابطه نمی کنید و یا این که بطور خشونت آمیز در برابرش همان طوری که اسلام دستور داده مقابله نمی کنید؟ و اگر هندوستان از خاک افغانستان برای این جنایات دهشت افگنی استفاده می کند، پس چرا پاکستان  بلافاصه روابط خود را با امریکا متوقف نمی سازد؟! چون همین ایالات متحده بود که دروازه افغانستان را بروی هند باز کرد و برایش حضور بی سابقه ی را مهیا کرد که از همین خاک استفاده و بالای پاکستان حمله کند.

حال مسلمانان از جنایات که در مکتب عامه نظامی پشاور الی حمله که در آکادمی پولیس کویته رخ داد، کاملاً ازین بابت آگاه شدند که تا به حال هرگز در مورد این حملات تحقیقات صورت نگرفته است. اصلاً بخاطری سهل انگاری مقامات سیاسی، نظامی و غیر نظامی، این حملات رخ نداده بل هم چو حوادث خونبار همیشه به عوض یک جنگ فتنه انگیز علیه اسلام صورت گرفته که همه ی مبارزات برای حفظ منافع امریکا در منطقه می باشد.

در حالی که مسلمانان ازین که رژیم راحیل-نواز بطور مستقیم و امریکا به شکل غیر مستقیم، هند را مقصر این حوادث می دانند، کاملاً آگاه شدند و هنوز هم برای تأمین حضور سیاسی و نظامی امریکا در افغانستان، شب و روز فعالیت های جریان دارد که خاک افغانستان را برای هند آماده ی هر نوع حملات بر علیه پاکستان مبدل سازد.

این جنایات وحشیانه هرگز به پایان نخواهد رسید تا زمانی که دشمنان اسلام و مسلمانان، یعنی امریکا و هند از افغانستان بیرون رانده شوند. به هر حال، این اعمال توسط رژیم راحيل-نواز بطور تنهائی صورت گرفته نمی تواند؛ ولی خود شان را بر مقابل مسلمانان شیر جلوه می دهند، اما در مقابل دشمنان اسلام حیثیت یک موش را هم ندارد. 

بنابرین، همه بدبختی ازین جاست که رژیم، مسلمانان پاکستان را مجبور به قبول کردن تسلط امریکا در خاک شان نماید، اما در مقابل دشمنان الله سبحانه وتعالی و رسول صلی الله علیه وسلم، رژیم راحیل-نواز بسیار ضعیف است؛ با مقایسه این که این حکومت در برابر مردم پاکستان از خشونت کار می گیرد.

به همین منظور، به مسلمانان پاکستان واجب است که قدرت و حمایت گر برای حزب التحرير شوند تا این که خلافت راشده ثانی را در پاکستان احیاء کنند. این کار تنها و تنها به سر پرستی یک خلیفه واحد امکان پذیر است که دست امریکا و هند را کوتاه و قوای نظامی ارتش مسلمانان را برای بیرون راندن امریکا و هند تجهیز و آماده جهاد کند که رفاه و صلح پایدار را در منطقه تأمین نماید.

الله سبحانه وتعالى می فرماید:

وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ ٱلدِّينُ للَّهِ

[بقره: 193]

و با آنان پيكار كنيد تا فتن های باقی نماند(و نيروئی نداشته باشند كه با آن بتوانند شما را از دينتان برگردانند) و دين(خالصانه) از آن الله گردد(و مؤمنان جز از الله نترسند و آزادانه با دستور آئين خويش زيست كنند).

دفتر مطبوعاتی حزب التحرير-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

امریکایی های بومی اهمیتی نمی دهند که برنده انتخابات ایالات متحده چی کسی است!

خبر:

واشنگتن تایمز، شنبه مورخ 12 نوامبر 2016م اعلام کرد که: «نیروهای امنیتی روز جمعه 33 تن از سرخ پوستان منطقه(Dakota)، معترضانی را که به خط آهن دست رسی پیدا کرده بودند، بعد از بریده بریده کردن خط آهن، تخریب ساختمان ساحه، مسدود کردن راه شاهراه و حمله بالای یک افسر نظامی در نزدیک ماندان، شمال داکوته دستگیر نمودند. در‌ آخرین گزارش از نیروهای نظامی می رساند که تعداد دستگیر شده گان به بیش از 500 نفر در 2000 حمله بر تسخیر زمین فدرالی، بخاطر توقف کار اعمار ساختمان خط آهن، رسیده است.»

تبصره:

در حالی که رسانه های جهان بر تظاهرات خشونت آمیز در برابر پیروزی انتخاباتی تکان دهنده دونالد ترامپ رئیس جمهور منتخب ایالات متحده در هفته گذشته متمرکز شده بود، هم چنان ایالت های زیادی از این کشور موج از اعتراض ها دیده می شد. این معترضان همان بومیان امریکایی بودند که از جانب حکومت فراموش شده اند. این بومیان امریکائی بازمانده گان جنگ های استعماری است که آنان از سرزمین های اصلی خود محروم و بسیاری به زور در این مناطق کوچک مجبور به زیست شدند.

ایالات متحده، خانه 1 میلیون امریکایی بومی و چندین هزار از قبیله راک سیوکز(Roc Sioux) می باشد که در مقابل 3.8 بیلیون دالر پایپ لاین روغنیات اعتراض نموده اند که این ادعای آن ها سبب مزاحمت در بخش های مختلف گردیده و تهدید جدی به دریای میسوری می باشد، که منبع اصلی آب است. در 28 اکتوبر 2016م، 141 تن از معترضان قبیله راک سیوکز(Roc Sioux) در عین حمله بر پایپ لاین جدید داکوته، دستگیر شدند و در 11 نوامبر 2016م، 33 تن دیگر نیز دستگیر گردید. 

مطابق به گزارش روزنامه گاردین(Guardian Newspaper) مورخ 8 نوامبر 2016م: «دونالد ترامپ یکی از سرمایه گذاران و شرکای انتقال انرژی می باشد که کمپنی عقب خط آهن داکوته و شرکای انتقال انرژی کلجی وارن(CEO KelcyWarren) ابراز نمود که در کمپاین های نام برده $103,000 کمک نموده است.»

برای امریکاییان بومی فرقی ندارد، همان طور که گاردین(Guardian Newspaper) با چند تن از اعتراض کننده گان مصاحبه نمود، هیچ اعتنایی به مغلوب شدن ترامپ و یا کلینتون ندارند. گای دولکنیف، یکی از بزرگان اوگلالا از کایل و داکوتای جنوبی، در پایان جلسه رایج هند گفت: «ترامپ حقیقتاً هندی ها را دوست ندارد، مگر اگر[کلینتون] پیروز می شد، هم همین گونه می شد.» هو وست واکیا، یک عضو رسمی گروه ساحلی(Chumash) گفت: «هدف هر دوی آن ها پول است. من از هر دوی آن  ها خجالت می کشم.»

فرانک آرچمبالت رئیس قبیله راک سیوکز، در انتخابات اشتراک نکرد. وی در میانه های جولای با فامیلش از لیتل ایگل، جنوب داکوتا، به کانون بال، شمال داکوتا سفر کرد تا در مقابل حکومت فدرال و کمپنی روغنیات مقابله نماید؛ وی گفت: «من نمی خواهم چیزی در مورد حکومت بگویم. من حدس می زنم شما می توانید منحیث یک تکان این را بپذیرید. من به حکومت باور ندارم، از همین خاطر نمی خواهم چیزی بگویم.»

امریکایی های بومی هیچ نقش موثری در مقابل به صدای مردم کپیتالیست ندارند. پایپ لاین جدید است، مگر عمق نارضایتی های قبیله راک سیوکز(Roc Sioux) علیه استثمار و استعماری ایالات متحده در منطقه تپه های سیاه اطراف داکوتای شمالی که در آن خط جدید پایپ لاین قرار دارد، عمیق و دردناک است. سیوکز قبل از اعلام استقلال ایالات متحده یک ملت عظیم بود که در تپه های سیاه زنده گی می کردند، در مساحت 201 کیلومتری ارتفاع و 105 کیلومتر مساحت، با این حال، این منطقه به عنوان یک منبع غنی از چوب و حیوانات توسط مهاجران اروپایی که پس از کسب استقلال ایالات متحده از بریتانیا، در این جا مستقر شدند.

با وجود حرص و طمع و دست رسی به منابع تپه سیاه، مهاجران از سرخپوستان و قبیله راک سیوکز می هراسیدند. ایالات متحده در سال 1852م ازای جبران مالیاتی را از 50 سال به 10 سال کاهش داد. در سال 1866م آن جا جنگ بود و سیوکز آن جنگ را پیروز شد که با معاهده دیگری حل و فصل شد، اما در سال 1876م جنگ دوباره پس از تهاجم بیشتر در این سرزمین، سیوکز عقب رانده شد که توسط اخبار موجودیت رسوبات غنی طلا در قلمرو این ملت، آغاز گردید. ایالات متحده این جنگ را نیز از دست داد، اما سال بعد با استفاده از یک سیاست بی رحمانه از گرسنه گی، سرخ پوستان سیوکز را مجبور به شکست ساخت و آن ها را مجبور نمود تا حقوق زمین های خود را به منظور جلوگیری از نسل کشی اخذ ننمایند.

پس از 100 سال از تصرف تپه سیاه در نهایت توسط دادگاه های ایالات متحده و تحقیقات(U.N)، در سال 2012م غیر قانونی اعلام شد. جبران خسارت قابل توجهی ارائه شده بود، اما زمین واپس نگردید. هر چند، مردمان باقی مانده قبیله که در مناطق کوچک در سرزمین های سابق خود زنده گی می کردند که تا کنون تمام پیشنهادات جبران مالی را با وجود این که فقیرترین جوامع در کل ایالات متحده می باشند را رد کردند. آن ها هم چنان برای زمین و حقوق با عزت خود در برابر سرمایه داری درنده خو و انتخابات دروغین مبارزه می نمایند و به کسی اجازه نمی دهند که داد و بیداد مردم را نادیده گرفته و با چند شرکت مشابه بخاطر ثروت به نفع چند ثروت مند فیصله نماید.

اکثریت کسانی که به ترامپ رأی دادند، بخاطر این که می خواستند یک شخص تجارت پیشه، امریکا را رهبری نماید، نسبت به سیاست های دروغین، ترامپ بیش از حد در افشای حقایق صادق بود، حتی در مورد دروغ های خودش! در جریان 1990م، دونالد ترامپ با قبایل بومی امریکا که تهدیدی برای امپراتوری قمار خود در سواحل شرق ایالات متحده، دورتر از راک سیوکز قرار داشت، مبارزه می نمود. واشنگتن پوست گزارشی را به نشر رساند که: «زمانی که ترامپ به جنگ علیه قبایل امریکایی های بومی آغاز کرد، تهدید برای وی زیاد بود. وی متأثر از شهر اتلانتیک نزدیک مونوپول در شرق کاست محل قمار وی تا به زمان تغییر قوانین فدرال در سال 1988م، در مقابل قبایل کاسیونوس استفاده می نمود. در ادامه، ترامپ مسئولیت متقبل برای پیش برد بازی با هندیان را به عهده گرفت... او مخفیانه بیش از 1 میلیون دالر را در تبلیغاتی که اعضای یک قبیله در شمال ایالت نیویورک به مصرف رساند تا اعضای آن را  قاچاقبران کوکائین و جنایتکاران حرفه ای به تصویر کشیده باشد.»

حالا که ترامپ انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده را برنده شده است، حامیان کاندیدان بازنده در جاده ها به رسم اعتراض ریخته اند، مگر آن ها کور اند که حقیقت را ببینند که بین کلینتون و ترامپ در حقیقت هیچ تفاوتی وجود ندارد، هر دو دو رخ یک سکه اند که سیستم کپیتالیستی را در تجارت و سیاست بازی خواهند نمود و در نتایج انتخابات برای 4 سال باقی خواهند ماند. ترامپ ملیاردر و کلینتون سیاست مدار بدون یک دیگر به جایی نمی رسند.

در حقیقت، آن ها با هم دوست بودند، همان گونه که تصاویر خوشی آن ها با یکدیگر شان نشان می دهد! تنها تفاوتی که وجود دارد این است که سیاست مداران کپیتالیست بهتر از دروغ گویان اند. قضیه حقیقی اعتراضات در امریکا، اعتراضات علیه ترامپ نیست، مگر آن ها امریکایی های بومی را در ایجاد کشمکش ها در شمال داکوتا فراموش کرده اند! کسانی که برای شان تفاوت نمی کند چه کسی رئیس جمهور باشد، چون آن ها می داند که بین آن ها تفاوتی وجود ندارد.

داکتر عبدالله روبین

نوشته شده برای دفتر مطبوعات مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

نقشۀ مکارانۀ امریکا در شهر حلب

  • نشر شده در سیاسی

نیرنگی که جهان برعلیه مسلمانان در سوریه به راه انداخته، هنوز توسط امریکا اداره می شود. امریکا پس از آن که در ریشه کن کردن و یا تغییر مسیر انقلاب سوریه ناکام ماند، با روسیه به توافق رسید تا جنایت هایش را تا آخرین حد ممکن افزایش داده و از این طریق مسلمانان این سرزمین را وادار نماید تا یگانه راه حل پیشنهادی آنان را بپذیرند که همانا تسلیم شدن است.

 در عمل چنین هم شد؛ چنان چه روسیه وارد میدان جنگ شده و با بمباران وحشیانه اش جنایت های بی شماری را در آن جا مرتکب گردید، جنایت هائی که هیچ موجودی اعم از انسان ها، نباتات، حیوانات و جامدات از شر آن در امان نماند. هدف از این جنایت های وحشیانه همانا براورده نمودن هدفی است که نظام سوریه و حکومت ایران از براوردن آن عاجز مانده بودند.

اگرچه امریکا تلاش های مکارانه ای زیادی را به خرج داد تا افکار عامه را فریب داده و طوری وانمود کند که گویا با وحشی گری های روسیه مخالف می باشد، اما با آن هم اینک ساخت و باخت ها و هماهنگی های پشت پرده امریکا با روسیه برای همه گان به خوبی روشن گردیده است. هدف امریکا از این ساخت و باخت ها آن بود که بالای طرف مقابل و دشمنان نظام حاکم سوریه فشار وارد نماید تا به نشستن پشت میز گفتگو با نظام تن دهند، هم چنین هدف دیگر این بود که مخالفان نظام را وادار نماید تا در کنار نظام قرار گرفته و مشترکاً بر علیه ترورزم بجنگند.

کسانی که موقف امریکا در قضیۀ سوریه را تعقیب کرده باشند به خوبی می دانند این موقف گیری ها همواره مملو از فریب و نیرنگ بوده است. پیش از آن که نمونه ای از این موقف نیرنگ آمیز را بیان کنیم، باید نقاب از چهرۀ واقعی موقف امریکا در برابر تحولات سوریه در زمان حکومت اوباما بر داشته و واقعیت تحولاتی که در سیاست این کشور، پس از ناکام ماندن بوش پسر در سیاست حاکمیت تک محوری جهان رونما گردیده به بررسی گیریم، سیاستی که اوباما در آغاز حکومت اش اعلام کرد، مبنی بر این که وی شخصاً آن را به گونۀ رسمی متوقف خواهد نمود.

باید خاطر نشان نمود که دلیل مراجعه ما به سیاست ها و تحولات گذشته و بررسی آن، این است که تحولات سیاسی را نمی توان به گونۀ جدا و بدون در نظرداشت گذشتۀ آن بررسی نمود. به علاوۀ این که نیرنگ های به کار گرفته شده در منطقه و جنایت هائی که مسلمانان متحمل می گردند، همه در قالب کشمکش های بین المللی در منطقه صورت گرفته و نتیجۀ نزاعی است که میان مردم این منطقه به صفت مسلمانان و دولت های سرمایه داری غرب به صفت استعمارگران، جریان دارد.

سیاست بوش پسر و حکومت محافظه کاران جدید روی حاکمیت تک محوری جهان استوار بوده و بر اساس نقشه ای به پیش می رود که در زمان حاکمیت بوش پدر طراحی گردیده بود. بر اساس این نقشه؛ اسلام سیاسی دشمن نخست و استراتیژیک امریکا معرفی گردیده و فیصله شد تا به بهانۀ "جنگ با ترورزم" به جنگ با اسلام بپردازند. به همین دلیل بود که امریکا، افغانستان و عراق را اشغال نموده و تصمیم گرفت پروژه ای را که برای خاور میانۀ جدید طراحی نموده بود، به صفت بدیل پروژه سایکس-پیکو، بالای منطقه تحمیل نموده و از آن منطقۀ ویژۀ نفوذ امریکا ساخته و دست دیگران را از آن کوتاه نماید.

 بوش برای تحقق این پروژه و براورده نمودن آن هدف، از آن چه که نیروی قهر نام گرفت استفاده نمود. وی در این کار از وحشتناک ترین انواع جنایت ها و ترورها در حق مسلمانان کار گرفت. کشتار مسلمانان در نزد وی از جنایت های وحشیانه فیلم های تخیلی هالیودی نیز ساده تر بوده و شکنجه هائی را که وی در حق آنان مترکب می شد، حتی حیوانات وحشی نیز از ارتکاب آن سر باز می زنند و این جنایت های تاریخی را برای مسلمانان رقم زد که هرگز فراموش نخواهد شد.

اما با وجود جنایت های بیش از حدی که امریکائیان در زمان حکومت بوش پسر مرتکب گردیدند، جنایت هائی که هیچ حد و مرزی برای آن نگذاشتند، اما باید دانست که خود شان نیز خسارت های انسانی و مالی هنگفتی را متحمل گردیده اند، در حدی که موقف بین المللی امریکا را متزلزل نموده و این کشور را دچار بحران اقتصادی خفه کننده ای نموده و حتی می توان گفت که جرقۀ سرنگونی کامل این نظام را به وضوح زده است. بنابر این نتائج اقدامات امریکا برعلیه مسلمانان معکوس بوده و آن را به جائی کشانیده که انتظار آن را نداشت، چنان چه نظام سرمایه داری در معرض تهدید قرار گرفته و ایدولوژی آن به شکل جهانی رو به عقب بر می گردد. از این جاست که به قدرت رسیدن اوباما نتیجه طبیعی ناکامی بوش در سیاست حاکمیت تک محوری جهان به حساب می آید.

زمانی که اوباما به قدرت رسید، مجبور شد روش نزاع با مسلمانان را تغییر دهد و نه ماهیت آن را، طوری که برخورد نرم و آرام را جایگزین برخورد خشنی نمود که بوش در آن ناکام مانده بود. او در روش جدید نزاع از تبلیغات، نیرنگ و رویاروئی غیر مستقیم استفاده نموده و در ضربه زدن به نظام ها، تغییر دادن نظام ها و یا تهدید نمودن آن، به استخبارات امریکا تکیه نموده و تخم فتنه ها، جنگ های داخلی، خریداری افراد و ترورها را میان ملت ها کاشته و آنان را به جان یکدیگر انداخت. حکومت امریکا به رهبری اوباما مزدوران اش را در رأس کشورهای منطقه قرار داده و از آنان به صفت ابزاری در پیش برد بحران ها استفاده می نماید و به این ترتیب زمینه خروج نیروهایش را فراهم نموده است.

اینک پرسش این است که موقف اوباما در برابر انقلاب های مسلمانان برعلیه حکام شان؛ به ویژه انقلاب سوریه چگونه بوده و سیاست فریب و نیرنگ اش را چگونه به پیش برده است؟

سیاست اوباما در بحران سوریه این بوده که از پشت پرده و به گونۀ پنهانی آن را اداره نموده و ادعا داشت که بشار اسدی که به فرمان او دست به کشتار می زند، دیگر صلاحیت حاکمیت بر مردم سوریه را ندارد. او اعلام کرد که مخالف خون ریزی های سوریه بوده و شروع به ارسال کمک های انسان دوستانه نمود. حکومت امریکا در رأس مجموعۀ کشورهای موسوم به "دوستان سوریه" قرار گرفته و به پشتیبانی از مخالفان سیاسی نظام سوریه پرداخت، مخالفانی که خود آن را در بیرون ساخته بود تا به صفت طرف گفتگو کننده با نظام مزدور اش بر سر آینده سوریه عرض اندام نموده و به این ترتیب میان دو طرف بحران، توازنی ایجاد گردد و سرانجام به توافقی دست یابند که بر اساس راه حل پیشنهادی امریکا تنظیم و ترتیب گردیده بود.

 در عین حال امریکا، بازهم از پشت پرده، برای مقابله با انقلاب سوریه فعالیت نموده و پیوسته دست به جنایت هائی می زد که کمتر از جنایت های بوش-حاکم پیش از وی- در افغانستان و عراق نبود، اما او این جنایت ها را به صورت مستقیم و توسط نیروهای خودش نه، بلکه توسط حکام مزدور اش؛ اعم از حکومت ایران و وابستگان آن به شمول حکومت عراق و  نظامیان مذهبی وابسته به عراق و لبنان و در رأس همه، خود نظام سوریه، مرتکب می شد.

اما آنگاه که تمام این مزدوران در خاموش کردن آتش انقلاب ناکام ماندند، امریکا برای پیش برد این مسئولیت کثیف و خونین و پایان دادن به این انقلابی که ارادۀ مردم و انقلابیون را در جهت تغییر اساسی و بنیادین، هر روز بیشتر از روز قبل افزایش می دهد، با روسیه به توافق رسید که منافع آن را در سایر قضایای جهانی در بدل پایان دادن به این انقلاب خونین تأمین خواهد نمود. امریکا زمانی پای روسیه را به بحران سوریه باز نمود که حکومت سوریه و حکومت ایران هردو از لحاظ نظامی به شدت تضعیف شده و به مداخله و پشتیبانی قوی نیاز پیدا نمودند.

بر اساس این توافقی که میان امریکا و روسیه صورت گرفت؛ قرار شد روسیه نظام در حال سقوط سوریه را تقویت نموده و گروه هائی را که با فیصله های کنفرانس امریکا در ژنو موافق نیستند، به بهانۀ این که گروه های ترورستی می باشند، با استفاده از عملیات نظامی محو و نابود نموده و سپس در ساختار نظامی دو طرف نزاع، یعنی بشار اسد و مخالفان بیرونی توازن ایجاد نماید، به گونه ای که گروه های مسلح میانه رو، یعنی همان گروه هائی که با پروژه و راه حل امریکائی موافق می باشند، یک سوم هیئت مذاکره کننده مخالفان را تشکیل دهند.

اینک پس از معلومات مختصر فوق، به یکی از نمونه های سیاست های نیرنگ آمیزی می پردازیم که امریکا در ادارۀ بازی استعماری کثیف اش در بحران سوریه به راه انداخته است.

نقشه ای که امریکا در حال حاضر با استفاده از زور و نیرنگ در سوریه تطبیق می نماید، مبتنی بر فعالیت های نظامی بوده و هدف از آن نابودی گروه های مسلحی است که با پروژه و راه حل امریکا مخالفت می کنند. امریکا این نقشه را زیر عنوان مبارزه با ترورزم(البته از دیدگاه امریکا) طراحی نموده و تلاش دارد آن را تطبیق نماید. اگرچه هدف اصلی امریکا جنگ با کسانی است که پروژۀ خلافت را حمل می نمایند، اما این جنگ را با شعار نابودی داعش و جبهة النصرة پوشش می دهد؛ بنابر این، مسئله بزرگ تر از چیزی است که ادعا می کنند، زیرا امریکا تمام گروه هائی را که با راه حل امریکائی مخالفت می ورزند بر اساس کنفرانس ژینو، گروه های ترورستی می خواند؛ چنان چه جان کری وزیر خارجه ایالات متحده امریکا شخصاً در جریان کنفرانس وین این مسئله را به صراحت اظهار نمود.

اقداماتی را که امریکا به منظور تطبیق این نقشه روی دست گرفته قرار ذیل است:

-          تلاش برای تقسیم بندی گروه های مسلح به گروه های میانه رو و گروه های ترورستی افراط گرا، چنان چه به همین منظور بود که عربستان سعودی به دستور امریکا کنفرانس ریاض را در ماه آخر سال 2015م راه اندازی نمود و گروه هائی در این کنفرانس شرکت نمودند که از جانب سعودی، ترکیه و قطر کمک دریافت می کنند. در کنفرانس ریاض توافق صورت گرفت تا کمیتۀ عالی گفتگو متشکل از 32 عضو تشکیل گردد که ده تن آن نماینده گان گروه های نظامی، نه تن از ائتلاف، پنج تن از هیئت هماهنگ کننده و هشت تن دیگر افراد مستقل باشند. در بیانیه ای که از کنفرانس یاد شده صادر گردید، گفته شده بود که شرکت کننده گان آماده اند بر اساس بیانیۀ ژینو و با پشتیبانی و ضمانت سازمان ملل متحد، با نماینده گان نظام سوریه گفتگو نمایند.

-          تلاش برای تعیین و تشخیص مناطق حضور گروه هائی که آن را ترورستی می خوانند تا بتوانند سخت ترین و کشنده ترین انواع بمباردمان روسیه را در آن به کار گرفته و به این ترتیب مسلمانان مناطق یاد شده را وادار نمایند که یا خود شان مناطق خویش را تخلیه نمایند و یا بالای گروه های یاد شده فشار آورند تا مناطق شان را تخلیه نموده و به مناطق دیگری بروند و به این ترتیب این گروه ها را در مناطق مشخصی؛ مانند: ادلب محاصره نموده و با استفاده از پرتاب بمب هائی که حاوی مواد کشتار جمعی می باشد، آنان را نیست و نابود کنند. لازم به ذکر است که کشتار وحشیانه و جنایتکارانۀ فعلی حلب نیز بخشی از این هدف به شمار می رود. هدف پنهان دیگری نیز وجود دارد که امریکا در سدد تحقق آن می باشد و آن عبارت است از این که گروه های یاد شده پشتیبانی و حمایت مردمی شان را از دست بدهند و این هدف در نزد امریکا از اهمیت فوق العاده بالائی برخوردار می باشد، زیرا امریکا با استفاده از آن می تواند زمینۀ اعمال راه حل اش را فراهم آورد.

-          سوق دادن نیروهای نظامی حکومت سوریه، نیروهای کرد و نیروهای ارتش آزاد از اماکنی که بالای آن تسلط دارند، به جانب سایر مناطق به منظور آماده گی برای هجوم بالای مناطق حضور گروه هائی که از نظر امریکا ترورستی خوانده می شوند. نتیجه این اقدام برای امریکا این خواهد بود که میان گروه های مختلف به نوعی تشنج و درگیری هائی را به بار آورده و در نتیجه مسلمانان سوریه را برخواهد انگیخت تا در آینده به نیروهائی که به صفت اردوی ملی جدید ظهور خواهند نمود، پناه برده و پس از آن آغاز پروژۀ جدید سیاسی خواهد بود.

در مورد موقف ترکیه باید گفت که سراسر مملو از نیرنگ و ادعاهای دروغین می باشد؛ از جمله می توان به اقدامات اخیر اردغان اشاره نمود که گروه هائی مسلحی را که از پشتیبانی حکومت اش برخوردار بودند از جبهه حلب بیرون کشیده و آنان را به جانب جنگ هایش در شمال برضد گروه های کردی سوق داد و این اقدام اردغان منجر به تضعیف جبهه حلب در برابر تهاجمات روسیه گردید و روشن شد که این اقدام اردغان بخشی از تفاهمی است که اخیراً با روسیه داشته و کاملاً هماهنگ با برنامه ریزی های روسیه و امریکا می باشد. در حال حاضر می بینیم که اردغان در پی بهانه های دروغینی است تا فضای سیاسی میان ترکیه و حکومت عراق را متشنج نماید و بهانه ای باشد برای دورماندن از آن چه در حلب اتفاق می افتد. به علاوۀ این ها برکسی پوشیده نیست که چگونه اردغان موقف اش در خصوص باقی ماندن بشار اسد در حاکمیت، تغییر داده در حالی که زمانی گفته بود که حلب برای ترکیه خط سرخ به شمار می رود، اما اینک گوش همان اردغان در برابر فریادهای برخاسته از حلب کر شده و آن را به دشمنان مسلمانان می سپارد.

موقف دولت های منطقه که از گروه های مسلح پشتیبانی می کنند طوری است که پشتیبانی شان به منظور تقویت موقف دولت های استعماری بوده و نه خود این گروه ها. این دولت ها سلاح و امکاناتی را که در اختیار گروه های یاد شده قرار می دهند به شرط پای بندی شان به دساتیر و خطوط سرخ آنان قرار می دهند. بناً این دولت های پشتیبان در حقیقت نقش خطرناک تری را در ناکامی انقلاب سوریه بازی می کنند، زیرا این دولت ها خود پای بند اوامر باداران شان بوده و هیچ تصمیم را با اختیار خود اتخاذ نمی کنند، چنان چه محمد بن عبدالرحمن آل ثانی وزیر خارجه قطر به تاریخ 05.10.2016م در اظهاراتی به صراحت گفت که کشورهای موسوم به دوستان سوریه کمک های تسلیحاتی شان به مخالفان سوریه را از ماه فبروری گذشته به بعد به شدت کاهش داده و به پایین ترین سطح رسانیده اند. بدون شک این اقدام براساس تصمیم و فیصلۀ امریکا صورت گرفته است.

هماهنگی های صورت گرفته میان امریکا و روسیه که به آخرین سطح ممکن برنامه ریزی گردیده، هماهنگی هائی که یک روز بعد از دیدار اوباما با پوتین به تاریخ 29.09.2015م در واشنتن صورت گرفت. این در حالی بود که موقف امریکا در خصوص بحران سوریه از همان نخستین روز آغاز این انقلاب بر علیه بشار اسد خون خوار مبتنی بر فریب و نیرنگ زدن به مردم این سرزمین بوده و این امریکا بود که در پس دسیسه های جهانی برعلیه انقلاب سوریه قرار داشت. با اندکی دقت و تأمل می توان پی برد که ممکن نیست این دسیسه های جهانی را کسی طراحی نموده باشد، بجز دولتی که از نفوذ گسترده و امکانات عظیمی برخوردار باشد.

در خصوص محاصرۀ شهر حلب و نابودی گروه های مخالف با پروژه و راه حل امریکائی اینک باید این موقف فریبندۀ امریکا را به بررسی گیریم: وزارت خارجۀ امریکا به تاریخ 03.10.2016م از به تعلیق دراوردن روابط اش با روسیه خبر دارد. اما وزارت خارجۀ روسیه به تاریخ 05.10.2016م با انتشار بیانیه ای گفت: «سیرگی لاوروف وزیر خارجه روسیه و جان کری وزیر خارجۀ امریکا در یک گفتگوی جدید تلفنی اوضاع سوریه را به بحث گرفتند.» این گفتگو در حالی صورت می گیرد که واشنگتن تصمیم گرفته تمام عرصه های همکاری با مسکو در خصوص بحران سوریه را به تعلیق در آورد. در بیانیه گفته شده که این گفتگو با درخواست امریکا صورت گرفته است.

موقف گیری های فرستادۀ روباه صفت بین المللی استیفن دی مستورا به تاریخ 06.10.2016م نیز بخشی از این نقشۀ جهنمی برای نابودی گروه های مخلص به شمار می رود، چنان چه وی در اظهاراتش مردم حلب را ترسانده و آنان را هشدار داده و ترغیب نمود تا برعلیه گروه هائی که از نظر امریکا ترورستی به شمار می روند، قیام نمایند؛ چنان چه وی گفت: «در جریان دو و نهایتاً دو و نیم ماه آینده ممکن است مناطق شرقی شهر حلب به صورت کامل ویران گردد؛ هدف من مشخصاً شهر قدیمی حلب می باشد.» وی در ادامه گفت که وجود جنگجویانی از جبهۀ فتح شام در این شهر برای مسکو و دمشق اجازه می دهد تا حملات شان را بالای آن شهر ادامه دهند. وی خطاب به جنگجویان یاد شده گفت: «اگر تصمیم بگیرید که محترمانه و با سلاح های تان این شهر را ترک کرده و به جانب شهر ادلب و یا هر جای دیگری بروید، من آماده ام شخصاً شما را در این جا به جائی همراهی نمایم.» باید دانست که خطر چنین اظهاراتی کمتر از جنایت هائی نیست که روسیه مستقیماً مرتکب آن می گردد. گفته شده که میائیل بوگدانوف، معاون وزیر خارجۀ روسیه گفته است که مسکو با پیشنهاد "دی میستورا" موافق بوده و به این باور است که زمان انجام این کار فرارسیده است.

موقف گیری رسمی سازمان ملل متحد که در حقیقت یکی از مهمترین ابزار استعمارگری امریکا به شمار می رود، نیز در برابر این مسئله نشان می دهد که این سازمان در طرح و تطبیق این نقشۀ جهنمی نقش کثیفی را بازی می نماید، چنان چه در گزارشی که به تاریخ 05.10.2016م در خصوص اوضاع شهر حلب منتشر گردید گفته شد که: «دفتر هماهنگ کنندۀ امور انسانی سازمان ملل اعلام نموده که ارزیابی ها در شرق حلب نشان می دهد که 50درصد از ساکنان آن به بیرون رفتن از حلب تمایل دارند، در صورتی که زمینۀ آن فراهم گردد.» در این گزارش از ناراحتی های روانی که مردم از آن رنج می برند نیز یاد شده و در جزئیات این گزارش مشکوک چنین گفته شده: «نیمی از شهروندان محاصره شدۀ سوریه در شرق حلب که شمار شان به 275 هزار تن می رسد، با کاهش یافتن موارد غذائی و وادار شدن به استفاده از پلاستیک به عنوان مواد سوخت، مایل اند شهر را ترک کنند.» هم چنین گفته شده که قیمت مواد غذائی با کاهش یافتن مقدار آن هم چنان رو به افزایش است. گزارش یاد شده می افزاید بنابر معلومات به دست آمده؛ مادران ساکن در این منطقه برای کاهش احساس گرسنه گی شروع به بستن شکم های شان و نوشیدن مقدار زیاد آب نموده و سیر کردن کودکان شان را در اولویت قرار می دهند.

این است سیاست امریکا در سوریه؛ سیاستی که کاملاً عاری از هرگونه معنای شرافت انسانی بوده و گردانندۀ اصلی تمام جنایت هائی به شمار می رود که در این سرزمین اتفاق می افتد. این واقعیت ما را به یاد اظهارات اوبامای بدنام می اندازد که در همان نخستین روزهای حاکمیت اش در سال 2009م در دانشگاه قاهره ایراد نمود، آن جا که گفت: «ما توان ساختن جهانی را که در پی آن هستیم داریم، اما این کار از ما می خواهد تا شجاعت لازم برای آغاز این شروع جدید را داشته باشیم.»

آری! این است همان شروع جدیدی که با روش حاکم پیش از وی-بوش پسر- مخالف بوده، اما با دیدگاه استعمارگرایانه اش و با حفظ امریکا به صفت دولت نخست جهان و با ارتکاب وحشتناک ترین جنایت های ممکن بشری به منظور براروردن منافع امریکا، کاملاً موافق می باشد.

شکی نیست مسلمانان جهان، چه در سوریه و چه بیرون از سوریه، همه یک امت واحد بوده و از سائر مردم متفاوت می باشند. در این نیز شکی نیست که دشمنی با مسلمانان براساس همین دیدگاه(امت واحد) صورت می گیرد و چنین هم باید باشد.

 دشمنان مسلمانان سرزمین های آنان را پارچه پارچه نموده تا توان رویاروئی با آنان را نداشته و از قدرت و توانائی لازم برای جلوگیری از استعمارگری دشمنان و به غارت رفتن سرمایه های الله دادی شان بر خوردار نباشند. این دشمنان حکام مزدور و خون خوار شان را بر دوش امت اسلامی سوار نموده اند تا با کشتار و شکنجه، مانع هرگونه اقدام و تحرک مخلصانه ای برای تغییر وضعیت شان قرار گیرند. دشمن در حال حاضر از یک دید به منطقۀ اسلامی نگاه می کند و تلاش دارد با برانگیختن فتنه های داخلی زیر نام ملت، قوم، نژاد و غیره این منطقه را یک بار دیگر و به گونۀ جدید متلاشی و متفرق نماید، تا باشد مفکورۀ امت واحد از اذهان مسلمانان به صورت کامل پاک شده و دیگر هیچ امیدی به وحدت آن باقی نماند.

مسلمانان نیز لازم است در برابر این نقشۀ جهنمی کفار، نقشه ای در همان سطح برای رویاروئی داشته باشند و طرح چنین نقشه ای شرعاً و عقلاً ممکن نیست مگر این که امت اسلامی آن را در قالب مفکورۀ احیای مجدد خلافت راشده پذیرفته و حمل نمایند، زیرا تنها همین مفکوره است که گنجایش گرد آوردن مجدد مسلمانان جهان بر یک محور را داشته و این توان را به آنان می دهد تا نه تنها اشغال گران و نفوذ بیگانه گان را به دور براند، بلکه آنان را قدرت و جرئت خواهد داد تا اسلام را به مردم آن دولت های استعمارگر و حلقه زده برعلیه مفکورۀ اسلامی، برساند و آنان را از شر تخیلات فکری، فقدان ارزش های انسانی، پاشیدگی های خانواده گی و کشمکش های بی پایان بالای منافع مادی نجات داده و آنان را با سکون و ارامش واقعی آشنا سازد.

وعدۀ نصرت و یاری که الله متعال برای این امت داده در گرو این است که امت مسئولیت هایش در برابر آفریدگار جهانیان که همانا کنار هم جمع شدن و به آغوش گرفتن کسانی است که اسلام را صادقانه و مخلصانه حمل می نمایند، اداء نماید و آنگاه است که وعدۀ حق قطعاً تحقق خواهد یافت. الله متعال می فرماید:

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

[نور: 55]

الله به کسانی از شما که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند؛ وعده داده است که قطعاً آن ها را در زمین جانشین(و حکمران) خواهد کرد، همان گونه که کسانی را که پیش از آن ها بودند جانشین(وحکمران) ساخت، و دینشان را که برای آن ها پسندیده است برای آن ها استوار(و پا برجا) سازد، و یقیناً(خوف و) ترسشان را به آرامش و امنیت مبدل می کند، تنها مرا پرستش می کنند و چیزی را با من شریک نمی سازند، و کسانی که بعد از این کافر شوند، اینانند که فاسقند .

ادامه مطلب...

انتخاب ترامپ به حیث رئیس جمهور امریکا Featured

(ترجمه)

الله سبحانه وتعالی می فرماید:

وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُوا فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ

[انعام: 123]

همان گونه در هر شهری سردمداران آن جا را از بزهکاران فراهم می سازیم تا در آن جا به نیرنگ پردازند؛ مگر نیرنگ نمی زنند جز با خویشتن؛ اما خود شان نمی دانند.

انتخاب دونالد ترامپ به حیث رئیس جمهور امریکا سروصداهای زیادی را در سراسر جهان به دنبال داشت و این کار بازارهای تجارتی را در اروپا، آسیا و امریکا تکان داد. علاوه بر این، انگلا مرکل صدراعظم آلمان طی انتخاب وی، همکاری با او را مبتنی بر احترام به اساسات و ارزش های  دموکراسی دانست. هم چنان، رئیس جمهور فرانسه نظر خود را در مورد صحبت های ترامپ که در تضاد با ارزش های مشترک است، بیان داشت. این در حالی است که وزرای خارجه اروپا درخواست برگزاری نشستی را کرده اند تا در آن بالای ابعاد انتخاب وی، بحث کنند.

انتخاب ترامپ برای جوامع اسلامی به چی معنی است؟ هیچ تغییری در گرمی عداوت این کافر بزرگ-امریکا- علیه اسلام و مسلمانان نخواهد آمد. آیا اوباما از حزب "دموکرات" دوست مسلمانان بود؟ یا هم جمهوری خواه پیشین، جورج بوش؟ آیا سیاست های امریکا و حکام متغایر آن در قصر سفید، چیزی را برای مسلمانان، جز دشمنی عمیق و طرح نقشه های مستمر برای اداره و سلطه بالای سرزمین های شان، دزدی ثروت، غارت منابع، حمایت حکام خاین و کوشش برای جلوگیری از برگشت وحدت مسلمانان در زیر سایه خلافت بر منهج نبوت، ببار آورده است؟

جورج بوش قبلاً جنگ صلیبی را علیه مسلمانان، در هنگام حمله ی متجاوزانه اش علیه مردم ما در افغانستان اعلام کرده بود؛ در حالی که جنگیدن امریکا در عراق، این تصمیم اش را فاش ساخت که تنها هدف ویرانی عراق را داشت. بعداً اوباما کوشش کرد تا مسلمانان را با سخنان زیبایش در سال 2009م در انقره و قاهره و در سال 2010م در جاکارتا فریب دهد. این سخنان قبل از آشکار ساختن موقف اش در برابر قتل عام ها در شام بود تا انقلاب شام را تحت فشار قرار دهد. هرچند وی از جورج بوش بخاطر استفاده از حملات طیاره های بدون سرنشین، هنگامی که جناح مقابل وی بود انتقاد می کرد؛ اما بعد از بدست آوردن قدرت تا جایی حملات طیاره های بدون سرنشین را محدود ساخت؛ مگر ترور، قتل و ویرانی را در گوشه های سرزمین های اسلامی از افغانستان تا پاکستان، عراق، یمن، سومالیا و سوریه گسترش داد.

 بلی! ما این را از اساس عقیده ی اسلامی خود بیان می داریم که در نتیجه، ما از حکام امریکا جز کینه توزی عمیق و دشمنی علیه اسلام و مسلمانان چیزی دیگری نخواهیم دید. این مربوط به تغییرات سطحی در چهره های اشغالگران قصر سفید نیست، چراکه واقعیت دیرینه و ثابت امریکا طوری است که تجاوزش را طبق پلانش به منظور جنگ علیه اسلام و مسلمانان ادامه می دهد.

هرگاه مسلمانان با توکل به الله سبحانه وتعالی بر خیزند، رضایت الله سبحانه وتعالی را بر زنده گی موقتی شان ترجیح دهند و خواست الله سبحانه وتعالی را از طریق کار برای تطبیق شریعت اش حمایت کنند، علی الرغم قدرت ظاهری، امریکا از این بیشتر ادامه داده نمی تواند؛ زیرا با دمیدن شفق تاریکی شب نابود می شود. این بخاطری است که آن ها توانایی این را دارند تا انسانیت را از رنج و مصائب امریکا حفظ نموده و مردم را از ظلم تمدن سرمایه داری به عدالت اسلام و از تنگنای این زنده گی به وسعت آخرت بکشانند. این وعده ی الله سبحانه وتعالی است و بزودی واقع خواهد شد.

وَعَدَ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا

[نور: 55]

الله سبحانه وتعالی به کسانی از شما که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده می دهد که آنان را قطعاً جایگزین در زمین خواهند کرد؛ همان گونه که پیشینیان را جایگزین کرده است تا دین شان را پا برجا خواهد ساخت و نیز خوف و هراس آنان را به امنیت و آرامش مبدل می سازد؛ چنان که مرا می پرستند و چیزی را شریک قرار نمی دهند و بعد از آن هر کسی که کافر شود کاملاً بیرون شده اند.

عثمان بخاش

رئیس دفتر مطبوعات مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

ولاية سوريا: ما حقيقة التصارع والتآمر على ثورة الشام؟ -

"ما حقيقة التصارع والتآمر على ثورة الشام؟" جانب من لقاء أجري مع الأستاذ منير ناصر عضو المكتب الإعلامي لحزب التحرير ولاية سوريا.


عقر دار الإسلام، 19 صفر الخير 1438هـ الموافق 19 تشرين الثاني/نوفمبر 2016م

ادامه مطلب...

ولاية سوريا: متى تقوم الدولة بتعويم عملتها وما هي إيجابيات هذا التعويم؟

  • نشر شده در ویدیوها

"متى تقوم الدولة بتعويم عملتها وما هي إيجابيات هذا التعويم؟" جانب من لقاء أجري مع الأستاذ مصطفى سليمان.


عقر دار الإسلام، 16 صفر الخير 1438هـ الموافق 16 تشرين الثاني/نوفمبر 2016م

-
ادامه مطلب...

اختطاف الحاج ابومالک در شرق غوطه، نشان دهنده رسوائی اختطاف گران!

  • نشر شده در سوریه

(ترجمه)

در 11 اکتوبر 2016م غوطه دمشق شاهد جنایت خیلی نامردانه و نفرت انگیز در مقابل حاملان دعوت و کسانی بود که خواهان تطبیق شریعت الله سبحانه وتعالی و استقامت در راه حق بودند. آنان این جنایت شان را در اختطاف الحاج ابومالک که یکی از مفکرین و سیاسیون حزب التحریر در ولایه سوریه بود، به نمایش گذاشت. جناب ابومالک که در گذشته نیز توسط ظالمان شام قبل از انقلاب بخاطر دعوت بسوی زنده گی اسلامی  گرفتار شده بود، هیج وقت از موقفش دست نکشیده است. پایداری و دعوت او بالای سخن حق تا حدی بود که خواب اختطاف چیان و سفاکان را ربوده بود؛ تا این که آن ها را مجبور به این کار کرد. آنان می خواهند با این کار خود نور الله سبحانه وتعالی و صدای حق را خفه سازند تا وفاداری خویش را به باداران خویش نشان دهند.

مسئولیت جنایت شنیع به سران گروه های مسلح بر می گردد که ادعای حفظ این شهر را دارند. بخاطری که از آن ها خواسته شده که این آدم ربایان را تعقیب کنند و از تکرار این جنایات جلوگیری کنند، در غیر آن، آن ها لیاقت بودن در مقام را که وظیفه اش تأمین امنیت و حفظ مردم است، ندارند و باید این مقام و مسئولیت را برای دیگر مردمان آبرومند شام بگذارند؛ کسانی که از ملامتی هیچ کس در راه الله سبحانه وتعالی باکی ندارند.

تمام امید ما مردم شرق غوطه است که در مقابل نظام فاسد که باعث فتنه در زمین می شد و مشکلات را روز به روز به این مردم می فزود، برخاستند. اکنون هم وقتش رسیده که دوباره برخیزند و به ظلم ظالمان پایان داده تا انقلاب را از وجود شان پاک سازند. این خیزش باید هدف مشخصی را دنبال کند که به مشوره همگانی بدست آمده باشد و منظور اش همانا قرار دادن سرزمین شام نقطه حمایت از خلافت بر منهج نبوت و تمام امت باشد. این تظاهرات باید در حدی باشد که مردم غوطه را به این بیداری فکری برساند که هیچ راه حل مبهم و منحرف کننده یی دیگری را نپذیرند.

از عباده بن صامت رضی الله عنه روایت است که رسول اکرم صل الله علیه وسلم فرمود:

بَايَعْنَا رَسُولَ اللَّهِ عَلَى السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ فِي الْمَنْشَطِ وَالْمَكْرَهِ، وَأَنْ لَا نُنَازِعَ الْأَمْرَ أَهْلَهُ، وَأَنْ نَقُومَ أَوْ نَقُولَ بِالْحَقِّ حَيْثُمَا كُنَّا، لَا نَخَافُ فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ

ما به رسول الله بیعت کردیم که از ایشان بشنویم و اطاعت کنیم حتی در چیزی که راضی نباشیم، و در امور مردمش مشاجره نخواهیم کرد و این که سخن حق را بگوییم در هر جایی که باشیم و در راه الله سبحانه وتعالی از ملامتی هیچ ملامت گری نترسیم.

دفترمطبوعاتی حزب التحریر-ولایة سوریه

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه