تلویزیون الواقیه: آیا ابن تیمیه به مشروعیت حاکمیکه به غیر از شریعت الله متعال متکی باشد، فتوا داده است؟
- نشر شده در ویدیوها
تقدیم: استاد توانا انمد القصص عضو حزب التحریر-ولایه لبنان
چهارشنبه، 20 ربیع الاول 1440هـ.ق / 28 نومبر 2018م
تقدیم: استاد توانا انمد القصص عضو حزب التحریر-ولایه لبنان
چهارشنبه، 20 ربیع الاول 1440هـ.ق / 28 نومبر 2018م
تقدیم: استاد انس بدر
جمعه، 22 ربیع الاول 1440هـ.ق / 30 نومبر 2018م
به نقل از روزنامۀ گاردین، آزار و اذیت جنسی با بازیکنان تیم ملی فوتبال زنان افغانستان، در داخل افغانستان و نیز در یک کمپ ورزشی در اردن صورت گرفتهاست. در پی این گزارش، یک منبع از فیفا (فدراسیون بینالمللی فوتبال) به گاردین گفتهاست: «موارد ذکر شده مبنی بر سوء استفاده و آزار جنسی اعضای تیم فوتبال زنان افغان از سوی فیفا مورد بررسی قرار میگیرد.»
هرچند در مسئله اتهام آزار و اذیت جنسی در فوتبال افغانستان گفتههای ضد و نقیضی وجود دارد که پرداختن به آنها دردی را دوا نمیکند، اما چیزی که همچو آفتاب نمایان است بدرفتاری جنسی در تمام کشورهای که زیر چتر دموکراسی قرار دارند، وجود داشته و یکی از پدیدههای لاینفک در نظام دموکراتیک محسوب میگردد. تا جائیکه حتی بلند رتبهترین مقامات دولتی و غیر دولتی غرب متهم به آزار و اذیت جنسی هستند. سالانه لیستی از چهرههای با نفوذ و مطرح امریکا(از قبیل سیاستگذاران، چهرههای مشهور هالیود، رؤسای اجرائیه شرکت های بزرگ تجارتی، کارکنان ارشد کاخ سفید و سایر نهادهای دولتی و غیر دولتی) که متهم به آزار و اذیت جنسی میشوند، افشاء میگردد – مثال برجستۀ آن دونالد ترمپ، رئیس جمهور امریکا، میباشد که به بیش از ۲۲ مورد آزار و اذیت جنسی متهم است.
بناء، وجود همچو وضعیت از قبیل تجاوز علیه زنان از جمله مظاهر عمده و اساسی نظام دموکراسی میباشد. ترویج و تحکیم ارزشها و مفکورههای دموکراسی و سیکولاریزم باعث میشود که مداخلۀ دین (اسلام) بطور طبیعی از صحنۀ تشریع (قانون گذاری) کنار گذاشته شده و به همین خاطر است که افراد جامعه بیباکانه از خطوط سرخ دین اسلام عبور کرده و دست به تجاوز، تعدی و منکرات میزنند.
از طرفی، میبینیم که اسلام "زن" را ناموس و عزت تعریف کردهاست که باید برای دفاع و محافظت از وی باید جان و مال فدایش گردد تا جائیکه کشته شدن در راه دفاع از زن( ناموس) شهادت توصیف شدهاست. اما در دموکراسی "زن" را منحیث ذلیلترین و پستترین متاع میشناسند که تحت عنوان "آزادی زن" از آنها بمثابۀ ابزار و اشیاء ناچیز برای شهوت پرستی، مارکتینگ کالاهای مصرفی، اعلانات تلویزیونی، نصب تصاویر آنها بروی اجناس وغیره استفاده میکند. آیا جایگاه زن از دیدگاه اسلام با جایگاه زن از دیدگاه دموکراسی برابر است؟!
تاریخ ثابت ساختهاست که اسلام از بهر اهانت شدن به یک زن، حتی در دور افتاده ترین نقاط دنیا، لشکرها را به حرکت در آوردهاست؛ کاری که معتصم بالله خلیفۀ مسلمین انجام داد. دیگر اینکه، حضر محمد صلی الله علیه وسلم قبیلۀ بنی قینقاع را به دلیل تعرض به آبروی یک زن از مدینه جلای وطن نمود. و بر همگان هویداست که خلافت اسلامی در طول تاریخ خود در تمام عصرها به وسیلۀ تطبیق اسلام در زمنیۀ حقوق زنان نمونهای میباشد که ناگزیر باید الگو گرفته شود.
و از طرفی دیگر، نهادهای دموکراتیکِ که شعارهای دروغین تحت عنوان "دفاع از حقوق زن" را سر میدهند، جزء از برنامههای استحماری و استثماری غرب است که از این طریق میخواهند فحشا و منکر را در میان مردم عام به یک امر عادی مبدل سازند و سالانه دهها میلیون دالر از سفارتخانهها و سازمانهای غربی برای تحقق این اهداف دریافت میکنند. این نهادها در افغانستان پروژههای "حقوق بشر"، "خشونت علیه زنان" و "آزادی زنان" وغیره را راه اندازی میکنند تا حساسیت (غیرت) مردم را در مقابل موضوعات حساس از بین ببرند و نیز عکسالعمل مردم را در مقابل فحشاء خنثی (عادی) بسازند.
در حقیقت، در عقب شعارهای دروغین این نهادها یک راز پنهان دیگری نهفته است و آن اینکه آنها با همان شعارهای دروغین میخواهند زنان و دختران مسلمان را از خانهها به بازارها کشانیده تا اینکه به راحتی شکار و طعمۀ شهوت پرستان در محیط کاری، نهادهای تحصیلی، اماکن تفریحی، تیم های فرهنگی و ورزشی وغیره گردند.
این حادثۀ افتضاحآمیز در تاریخ افغانستان بیسابقه بوده و بزرگترین ننگ و شرم بشمار میآید. دولت افغانستان در مهیاسازی فضای فحشا، فساد و افتضاح اجتماعی در افغانستان دست داشته و وضعیت کاملاً خطرناکی را بمیان آوردهاست که مال، جان، عزت و ناموس مردم عام در فضای کنونی وحشتناک، مصؤن و امن نیست. همه مردم افغانستان شاهد گسترش ارزشهای غیر اسلامی در سرزمین اسلامی افغانستان میباشند و موضوع به حدی رسیدهاست که تحت چتر همین نظام(دموکراسی) فحشا به یک مسئله عادی مبدل شده است.
در آخر، رشد روز افزون فساد اخلاقی، فحشا، آزار و اذیت جنسی، خشونت علیه زنان، نقض حقوق اطفال و زنان و برهمزنی بافت خانواده و جامعه مواردی هستند که تحت چتر نظام دموکراسی در حق مردم عام صورت میگیرد. عامل اساسی آن جز ترویج و تطبیق دموکراسی در طول ۱۷ سال در افغانستان چیزی دیگر نمیباشد. پس برای ما مسلمانان، متنفذین با رسوخ، علمای واقعی، رهبران با وقار و جوانان با عزت افغانستان لازم است تا این مسئله خطرناک را دست کم نگرفته و در مقابل ارزشهای غربی ایستادگی نمائیم زیرا این جرقه به دنبال خود شعلههای بزرگی را مشتعل خواهد کرد.
مسلم بغلانی
تهیه فلم مستند توسط دفتر مطبوعاتی حزب التحریر –ولایه سوریه تحت عنوان: "فلم مستند «افشای توطیه»!".چهارشنبه، 13 ربیع الاول 1440هـ.ق / 21 نومبر 2018م
تقدیم: شیخ ابو انس الحصریچهارشنبه، 20 ربیع الاول 1440هـ.ق / 28 نومبر 2018م
حز ب التحریر-ولایه سوریه برای لغو نمودن توافق خائنانۀ سوچی، در شهرک تل الکرامه-واقع در حومۀ ادلب- تظاهرات به راه انداخته و شعار ذیل را سر دادند: "گشودن راههای بین المللی؛ توطئه علیه انقلاب و نیروبخشی نظام!"جمعه، 15 ربیع الاول 1440هـ.ق / 23 نومبر 2018م
(ترجمه)
"ماکرون" رئیس جمهور فرانسه، اظهاراتی را بیان داشت که شاید پس از آن، جهان را در برابر جنگ جدید جهانی قرار دهد که تعیین کنندۀ روابط قارۀ پیر اروپا با امریکا باشد. رئیس جمهور فرانسه آنچه را در ضمیر داشت، ظاهر نموده و گفت: «بر اروپا لازم است تا برای حمایت این قاره از تهدید روسیه، چین و شاید هم امریکا، ارتشی را ایجاد کند. وقتی میبینم که "ترامپ" از توافقنامۀ بزرگ منع گسترش موشکهای هستهای، که پس از بحران موشکی اروپا در دهۀ هشتاد قرن گذشته منعقد شد، خارج میشود، چه کسی قربانی خواهد بود؟ واضح است که اروپا و امنیت آن.» هدف وی از این توافقنامه، پیمانی است که بین "ریگان" رئیس جمهور وقت امریکا و "گورباوچُف" رئیس جمهور وقت روسیه در میانۀ دهۀ هشتاد قرن گذشته به امضاء رسید و بر اساس این توافقنامه، این دو کشور باید موشکهای میانبُرد را از سایتهای هستهای خویش از بین میبردند؛ ولی در این اواخر ترامپ از این توافقنامه خارج شد.
اکنون اروپا از هر زمان دیگری بهتر این را درک میکند که امریکا با اتحادیۀ اروپا و کشورهای آن، قمار میزند؛ گاهی همرای روسیه و بعضاً هم همرای چین. نشست وزیران خارجۀ دو کشور بعید نخواهد بود که دو رهبر امریکا و چین با هم دیدار داشته باشند؛ از همین نوع است. اگر امریکا مصلحت خود را در ترک اروپا برای تهدید روسیه ببیند، این کار را خواهد کرد و اگر مصلحت خود را با چین و پُشت کردن به اروپا و کشورهای اروپائی ببیند، این کار را نیز خواهد کرد. خاصتاً این که اروپا میبیند که ترامپ شخص بیمبالات بوده و آنچه که دیروز ممنوع بود، شاید فردایش مجاز باشد و عکس آن نیز امکان دارد.
بعد از جنگ جهانی دوم که امریکا ادارۀ جهان را بهدوش گرفت، اروپا را برای دهها سال تحت حمایت خویش قرار داد؛ همچنان خواست تا جهان را علیه اتحادیه جماهیر شوروی بسیج کند و ایجاب مینمود که نقش رهبری جهان را بازی نماید؛ برای جلوگیری از عطش سیرنپذیر وسعتطلبی روسیه تلاش زیادی نموده و "پیمان ناتو" را ایجاد کرد تا بتواند نقش رهبر را بازی کند. امریکا برای بقای این پیمان، مبالغ هنگفتی را صرف نموده و به کشورهای اروپائی، که از هزینههای دفاعی خود، مبلغ ناچیزی را میپرداختند، توجهی نداشت؛ مگر بعد از رویکار آمدن ترامپ "بیمبالات"، امریکا همیشه دفاع از اروپا را در مقابل چین و روسیه برای اروپا منت گذاشته و خواهان پرداخت هزینههای بیشتری برای ناتو است که در غیر اینصورت، تهدید مینماید که در بودن خویش به این پیمان، تجدید نظر خواهد نمود.
اظهارات رئیس جمهور فرانسه که "میرکل" صدر اعظم آلمان نیز با وی همصدا است، تازهگی ندارد و چنانچه قبلاً اشاره نمودیم، تنها تفاوت آن این است که آنچه را در ضمیر پنهان مینمودند، علناً بیان داشتند؛ چون فرانسه چند سال قبل، 9 کشور اروپائی را بهخاطر تأسیس ارتشیکه سریعاً در قضایای اروپائی مداخله کند، گِردهم آورد و قبل از آن "یورو" بهعنوان واحد پولی اروپا شناخته شده و با دالر در معاملات تجارت جهانی رقابت میکرد، بعید هم به نظر نمیرسید که سال گذشته همرای کشورهای اتحادیۀ اروپا به هزینۀ چندین میلیارد یورو؛ آنچه را که از آن "صندوق دفاعی" یاد میشود، بههدف توسعۀ توان نظامی این قاره تأسیس نماید. چنانچه قبلاً گفتیم، این امر را فرانسه بهخوبی درک مینمود و پنهان هم نبود؛ مگر این بار بیشتر آشکارش نمود. رئیس جمهور فرانسه قصداً این اظهارات را قبل از نشستیکه قرار بود همراه ترامپ داشته باشد، ایراد نمود. ترامپ در عکس العمل، به صفحۀ تویتر خود نوشت: «شاید بهتر باشد که فرانسه قبل از فکر کردن در این مورد، بدهیهائی را که از ناتو دارد، بپردازد.»
آنچه باعث شده که فرانسه و آلمان در مورد ایجاد ارتشی مستقل عجله نمایند، تصرفات یکجانبۀ امریکا در مورد توافقنامۀ هستهای بین اروپا و کشورهای 1+5 است، چون علیالرغم اینکه امریکا میدانست با خروجاش از برجام، اروپا سخت متضرر خواهد شد، باز هم از این توافقنامه خارج شده و پیامد این خروج، اضرار اقتصادی زیادی است که کشورها و شرکتهای اروپائی پس از امضای توافقنامۀ هستهای و داخل شدن به بازار نفتی ایران در شش سال پسین، باید متحمل شوند. امریکا زمان اندکی را برای خروج کشورها و شرکتهای اروپائی از بازار ایران در نظر گرفت و نیز ایشان را از وارد کردن نفت ایران منع نمود؛ بهرغم اینکه برای بعضی از کشورها مثل هند و ترکیه اجازۀ تجارت با ایران را اعطاء نمود و این گزینش باعث شد که اروپا به منافع خاص خود فکر کند.
از اروپا بعید بهنظر نمیرسد که بر کالاهای صادراتی خود پس از آنکه قیمت آن بالا رفت و در بازار امریکا توان رقابت را ندارد، مالیات گمرکی را وضع کند. توهین امریکا بر اروپا، وقتی به اوج خود رسید که امریکا اروپا را بهنوعی مخاطب قرار داد که گویا برای اروپا شرکت امنیتی بوده و اروپا باید در برابر حمایت امریکا برایش پول بپردازد.
اروپا(فرانسه و آلمان) دریافتند که امریکا برعلاوۀ اینکه خواهان فروپاشی اتحادیه و کشورهایش است، در فروپاشی این قاره حتی به ظاهر هم، احساس نگرانی نمیکند؛ چنانچه در موضوع بریگزیت چنین عکسالعمل نشان داد. امریکا فقط میخواهد که کشورهای اتحادیۀ اروپا تابع وی مانده و به هر خواستاش لبیک گویند؛ اما اروپا راضی نیست که چنین باشد. به همین دلیل، نهضت فرانسه و آلمان برای اعادۀ سیادت از دسترفتۀ اقتصادی و نظامی در حال شکل گرفتن است. اروپا میداند که نظام سرمایهداری بهجز ارزش مادی، به هیچ ارزشی دیگر اهمیت نمیدهد؛ و لو که این امر منجر به منازعه و درگیری شود. جنگهای اول و دوم جهانی نیز جزئی از طریقۀ تفکر سرمایهداری بود و کشورهای سرمایهداری، که در رأسشان امریکا قرار دارد، روابط خود را همرای کشورها بر همین اساس برقرار میکند؛ زیرا این کشور مؤسسۀ خیریه نیست.
اروپا همچنان میداند که منازعه و درگیری ناگزیر است و خاصتاً وقتی پای منافع حیاتی کشورها در میان باشد. امریکا که به تکبر و خودخواهی خود معروف است، شاید در نبردیکه نتایجاش را نمیداند، عجله کند و از طرفی هم بر اساس گذارش نیویورک تایمز: «روسیه موشکهای میانبُرد را در اراضی خویش مستقر نموده که قادر است تا اروپای غربی را هدف قرار دهد.» موارد فوق و سایر دلایل، اروپا را بیدار نموده و باعث شده تا از امریکا و منافعاش فاصله گرفته و به مصالح خود فکر کند.
فشاری را که امریکا بر جهان وارد میکند، جزء تمدن و عقیدهاش میباشد و کشورها و شرکتهای اروپائی هم از این مزاج امریکا رنج میبرند؛ بهطور مثال: شرکت "سویفت" اروپائی، که شبکۀ معاملات مالی و بانکی بین کشورها میباشد، بین چکش قانون اروپائی و سندان امریکا قرار گرفته است؛ زیرا اگر مشارکت بانکهای ایرانی را در نظام مالی خود بهحالت تعلیق در آورد، اروپا آن را با تحریمها تهدید نموده و در مقابل، اگر همکاری خود را با بانکهای ایرانی دوام دهد، امریکا آن را تهدید به تحریمها میکند؛ اگر قوانین اروپا را در نظر بگیرد، میتواند با بانکهای ایرانی همکاری کند؛ ولی بهموجب تحریمهای امریکا این کار را نمیتواند و به این ترتیب، معاملات بین کشورهای بزرگ به بُنبست رسیده و "حل وسط"، که در حل مشکلات نظام سرمایهداری بهحیث یک اصل مطرح است، کاربُرد خود را از دست داده است و امریکا بیپروا به اروپا و اعضایش میتازد.
نبرد بین کشورها حتمی بوده و قدامت آن به پیدایش بشر بر میگردد و تا قیامت نیز پایان نخواهد یافت؛ مگر اسباب آن متفاوت است یا سبب آن مبدأ است؛ چنانچه قتال بین مسلمانان با کفار یا برعکس آن اتفاق افتاده و یا هم اینکه نبرد بهخاطر غنایم، مال و منفعت بوده است؛ چنانچه بین کشورهای غربی مسیحی، در جنگهای جهانی اول و دوم چنین اتفاق افتاد. نیاز است تا دولت بزرگ اسلام که رهبری جهان را برعهده گرفته و ضامن امن و امان جهان خواهد بود، تأسیس گردد؛ چنانچه دولت خلافت، سیزدهقرن این امر مهم را انجام داده و جهان را به عدل و اقتدار مدیریت نمود، رحمت اسلام را به اطراف و اکناف زمین حمل مینمود تا اینکه غرب با همکاری خائنین عرب و تُرک آن را منهدم نموده و به ارثاش بُردند که در نهایت عدالت از روی زمین برچیده شده و قانون جنگل، که میخواهد روابط "شیر" را با "خر" برقرار کند، حاکم گردید که شیر بههر صورت و در هر حال خواهد خورد و خر بههر حال خورده خواهد شد و حتی نمیتواند نحوۀ خورده شدن خود را تعیین کند. روابط بین کشورها با این دیپلوماسی دوام زیاد نخواهد آورد و منازعه و تعارض بر سر منافع نه تنها بوجود خواهد آمد، بلکه همین حالا بهوجود آمده و بر روابطشان سایه افگنده است.
در پایان باید گفت که امور کشورها از بد بهطرف بدتر شدن روان است و تمام مکریکه امریکا و غرب علیه اسلام و اهل آن روا میدارند، قطعاً بهخودشان بر خواهد گشت و آنگاه جهان را خلاء فکر و تمدن در بر خواهد گرفت. این خلاء را خلافت پُر خواهد نمود و عدالت و نوری را برای بشریت به ارمغان خواهد آورد که جهان را روشن نماید و این امر، دور نخواهد بود.
برگرفته از جریدۀ الرایه
نویسنده: استاد ابوالمعتز بالله اشقر
(ترجمه)
علیالرغم اینکه مسلمانان مظلوم کشمیر اشغالی از بدو اشغال سرزمینشان توسط هندوهای مشرک در سال 2009م بدینسو، در بدترین حالت ظلم و استبداد به سر میبرند؛ حتی به فجیعترین حالت چشمانشان کور ساخته میشوند و به شهادت میرسند. رژیم مزدور بجوا-عمران با کمال بیشرمی و بیغیرتی به هند جنایتکار دست دوستی دراز میکند. از یکسو مسلمانان مظلوم این سرزمین اجساد شهدایشان را با چشمان اشکآلود دفن میکنند و از سویدیگر، در 28 نومبر 2018م رژیم بجوا-عمران از وزرای هندی، که در مراسم بازگشایی گذرگاه مرزی اشتراک نمودند(گذرگاه مرزی که منطقۀ "دیره بابا نانک گردستاپور هند را با گوردواره کرتاپور صاحب در پاکستان با هم وصل میکند) استقبال میکند. باوجود اینکه هند از شبکۀ کولبوشان جاداف برای شعلهور ساختن آتش بینظمی، خرابی و بیثباتی در سراسر پاکستان استفاده میکند؛ رژیم بجوا-عمران مطابق به خواستههای امریکا گامهای کورکورانهاش را به خاطر دوستی، هماهنگی و عادیسازی روابطاش با هند بر میدارم.
بناءً در یک برههای که حکام با وجود اینکه صدها و هزارها نیروی شجاع و مخلص را در تحت فرمانخود دارند؛ ولی با آنهم شب و روز تلاش میکنند تا با دشمنان ما به عنوان نزدیکترین دوستان خود برخورد کنند؛ دشمنانیکه از ظلم و استبداد مسلمانان هرگز دست بردار نیستند؛ پس بدیهی است که امور امت در چنین وضعی قرار داشته باشد.
ای مسلمانان پاکستان! آگاه باشید که الله سبحانهوتعالی میفرماید:
﴿إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ ۚ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾
[ممتحنه: ٩]
ترجمه: الله(سبحانهوتعالی) تنها شما را از دوستی و رابطه با کسانی نهی میکند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند یا به بیرونراندن شما کمک کردند و هرکس با آنان رابطۀ دوستی داشته باشد، ظالم و ستمگر است!
رسول الله ﷺ میفرماید:
«مَا مِنْ امْرِئٍ يَخْذُلُ امْرَأً مُسْلِمًا فِي مَوْضِعٍ تُنْتَهَكُ فِيهِ حُرْمَتُهُ وَيُنْتَقَصُ فِيهِ مِنْ عِرْضِهِ إِلَّا خَذَلَهُ اللَّهُ فِي مَوْطِنٍ يُحِبُّ فِيهِ نُصْرَتَهُ وَمَا مِنْ امْرِئٍ يَنْصُرُ مُسْلِمًا فِي مَوْضِعٍ يُنْتَقَصُ فِيهِ مِنْ عِرْضِهِ وَيُنْتَهَكُ فِيهِ مِنْ حُرْمَتِهِ إِلَّا نَصَرَهُ اللَّهُ فِي مَوْطِنٍ يُحِبُّ نُصْرَتَهُ»
(رواه ابو داود)
ترجمه: رسول اکرم ﷺ فرمودند: هر مسلمانیکه دیگر مسلمانی را در جایی بییار و یاور رها کند که مورد هتک حرمت قرار گرفته و بر عزت و آبروی وی حمله شود؛ الله متعال او را در چنین جایی که آرزومند مدد و کمک الهی است، تنها و بی یاور و مددکار میگذارد و هر مسلمانیکه دیگر مسلمانی را در جایی که آبرو و حیثیتش مورد حمله قرار گرفته نصرت و یاری کند؛ الله تعالی او را در چنین جاییکه خواهان و آرزومند نصرت الهی باشد، نصرت و یاری خواهد کرد.
فلهذا برما لازم است تا در برابر اینگونه استقبالهای احمقانه شدیداً مخالفت نشان داده و دعوت از وزرای هندی را به شدیدترین الفاظ محکوم کنیم. ما باید خواهان بربادی و از میان برداشتن کمیسیون عالی هند باشیم و در برابر این دشمن آشکار موضع جنگی اتخاذ نماییم. در نهایت برما لازم است تا به خاطر حمایت سیاسی و نظامی مسلمانان کشمیر اشغالی به تأسیس دوبارۀ خلافت اسلامی برمنهج نبوت مبادرت ورزیم. بیگمان ما با حاکمانی خوشبخت خواهیم شد که به خاطر تطبیق احکام الله سبحانهوتعالی و رسولش ﷺ تلاش میکنند؛ نه به فرامین استعمارگران ظالم و ستمگر. تنها این امت بزرگ و نخبه در تحت حاکمیت خلافت راشدۀ ثانی میتواند به عنوان یک نیروی مؤثر علیه دشمنانش، که یوغ استبدادیشان را بر گردن این امت قرار داده اند، وحدت یابد.
الله سبحانهوتعالی میفرماید:
﴿فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَن يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ ﴾
[محمد: ٣٥]
ترجمه: پس هرگز سست نشوید و(دشمنان را) به صلح(ذلّتبار) دعوت نکنید؛ در حالیکه شما برترید و الله(سبحانهوتعالی) با شماست و چیزی از(ثواب) اعمالتان را کم نمیکند!
دفتر مطبوعاتی حزب التحریر ولایه پاکستان
(ترجمه)
به تاریخ ۲۱ نومبر ۲۰۱۸م، الجزیره گزارشی را منتشر نمود که در آن آمده بود: «از زمان آغاز جنگ یمن حدود ۸۵هزار طفل به دلیل قحطی جانهایشان را از دست داده اند.» این تنها گوشهای از گزارشهایی است که در مورد اوضای ناگوار یمن به ما روشنی میاندازد تا فکر کنیم؛ بحرانیکه به عنوان بزرگترین بحران انسانی امروزه سنجیده شده است.
نمایندۀ ویژۀ دبیرکل سازمان ملل در امور یمن به افتخار اعلام نمود که وضعیت یمن هرگز "توجه بینالمللی" را به خود جلب نکرده است و نه هم آن را به حیث "جنگ فراموششده" خواهند شناخت. آیا این وضعیت یمن نیاز به راهحل ندارد و هیچ تعییری در وضع کشور به وجود نیامده، مگر چی تغییری توجه بینالمللی را جلب میکند؟ مردم میمیرند، قادر به دسترسی کمکهای اولیه نیستند که شدیداً به آن نیاز دارند و قادر به دریافت کمکهای طبی نیستند که شدیداً نیازمند آن هستند.
این همه در حالی اتفاق میافتد که سازمان ملل اعلام کرد که توانسته گروههای درگیر در بحران یمن را به میز مذاکره بکشاند. مردم یمن شرایط پایدار ناگوار را تجربه میکنند. در واکنش به چنین شرایط ناگوار، به اصلاح سازمان ملل؛ سازمانیکه برای محافظت بشر از "بلای جنگی" عهد بسته، در حال حاضر تنها کوشش دارد با مردمی مذاکره کند که حملات هوایی را راهاندازی میکنند و نادیده گرفتن حملات هوایی از سوی سازمان ملل باعث مرگ صدها تن شده است. برای سازمان ملل همین کافیست که همرای احزاب فعلی مذاکره کند که در مرگ تقریباً ۱۳۰ طفل در روز دست دارند. (منبع: Save The Children)
آیا واقعاً این یک دستآورد تلقی میشود؟ و اگر تمامی قربانیان جنگ یمن برای سازمانهای کفری امیدوار اند، آیا وقت آن نرسیده که واقعاً درک کنند چقدر این نظام فعلی ناقص و فاسد است؟ طرفداران نظام غربی استدلال خواهند کرد، برای اینکه سازمان ملل کاری را که انجام دهد، محدودیتی وجود دارد و با اشاره به چندین مفاهیم لیبرالی مانند حاکمیت دولت، طوریکه بتوانند به عنوان یک بهانۀ مناسب برای اجازه دادن و کور گرفتن خودشان در مرگ صدها هزار مردم بیگناه استفاده کنند.
تلاشها برای آتش بس متوقف و برای رساندن کمکهای اولیه به علت وضعیت سیاسی در کشور محدود شده؛ وضعیتیکه عاملین آن، یازده کشور به شمول عربستان سعودی میباشند. امریکا، فرانسه و انگلیس برای نیروهای هوایی سعودی سلاح، جاسوس و مهمات را تهیه میکنند؛ با این امر در قتل ۲/۳ غیرنظامیان کشته شده شریک اند. (منبع: کمیساریان عالی سازمان ملل برای حقوق بشر) دولت امریکا همچنان حملات هوایی را در یمن راهاندازه میکند و پذیرفته که نیروهای خود را درین سرزمین مستقر ساخته است.
چرا دخالت نیروهای غربی و حملات مرگبار غربی، مناسب وضعیت یمن است؟ زیرا امریکا، انگلیس و فرانسه اعضای شورای امنیت سازمان ملل هستند؛ شوراییکه به طور مؤثر قدرتمندترین بدنهای سازمان ملل شناخته میشود که از زمان تأسیس آن در سال ۱۹۴۵م، توانسته چندین جنگ را متوقف سازد؛ اما نه بخاطر منافع استراتیژیک کشورهای درگیر؛ بلکه برای منافع خودشان. یمن یک منطقۀ منافع استراتیژیک است، زیرا به عنوان ساحۀ مهم ارتباطی و دروازۀ عبور و مرور نفت جهانی شمرده میشود.
انگلیس، عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل، اخیراً وضعیت ناامنی را در یمن قبل از ابتکارات خود شورای امنیت به وجود آورده و قطعنامهای را در میان ۱۴ عضو دیگر به جریان رسانده است. طبق گزارش CBS News، این قطعنامه خواستار توقف جنگ در مناطق حومۀ بندر حدیبیه و خواستار حذف موانع تحویل کمکهای بشردوستانه شده است. همچنان از همهی گروههای درگیر در جنگ خواسته شد تا تمام حملات خود را در مناطق پر جمعیت در سراسر یمن متوقف سازند و راهاندازی تمام حملات موشکی و طیارات بیسرنشین را علیه کشورهای منطقه و مناطق دریایی متوقف سازد.
با این حال، طبق گزارش گاردین، تا اکنون مشخص نیست که چی زمانی برای این قطعنامه رأی جمعآوری میشود یا اینکه دولتهای عضو این سازمان در موردش چه تصمیمی خواهند گرفت؟ مهم این است که متوجه شوید که این قطعنامه به سادهگی "راه را برای گفتگوها" هموار میکند و این یک اقدام کوتاهمدت است که آتش بس را برای دو هفته کوتاه-وحشتناک قابل اجرا میگذارد.
از اینرو، خیلی مسخره است که گفته میشود این مذاکرات پس از اینکه شاهزادۀ عربستان سعودی نارضایتی خود را در خصوص شرایط اظهار کرد، متوقف شد. جامعۀ بینالمللی تأیید کرده که عربستان سعودی قبل از اینکه آن را قبول کند، خواهان اصلاح این قطعنامه است. این مذاکرات، کمکها را به مردم یمن، که شدیداً نیازمند آن هستند، به تأخیر میاندازد. براساس گزارش بیبیسی، حدود ۱۷.۸ میلیون تن نمیدانند که وعدۀ غذایی بعدی آنها چه زمانی خواهد بود و ۸.۴ میلیون تن در معرض خطر گرسنگی قرار دارند. سوء تغذیه شدید تقریباً ۴صدهزار کودک زیر پنج سال را تهدید میکند.
چرا منافع یک کشور به عنوان یک بهانه برای توقف بحران یمن مورد استفاده قرار میگیرد؟ پاسخ ساده است: منافع مالی جامعۀ بینالملل سنگینتر و باارزشتر از زندگی صدها هزار نفر از مردمان رنج بردۀ یمن است. امریکا و انگلیس در میان بزرگترین صادر کنندهگان اسلحه به خاورمیانه هستند؛ دولت عربستان سعودی دومین وارد کنندۀ این صادرات است. انگلیس و امریکا همراه روسیه، فرانسه و چین به عنوان بزرگترین صادرکنندگان اسلحه در جهان با هم کنار آمده اند. (منبع: روزنامۀ گاردین)
بنابر این، این آمار مهم است که باید در ذهن داشته باشید؛ زیرا این کشورها دارای قدرتی اند که میتوانند با ظهورشان در دنیای غرب تغییر را بیاورند. این آمار و واقعیت بحران در سراسر جهان اسلام، از جمله در یمن، واقعیتی را نشان میدهد که استفاده از این قدرت توسط منافع مالی و استراتیژیک آن تعیین شده است. به این ترتیب، مردم باید درک کنند که خواه رأیگیری اتفاق بیفتد یا نه، هیچ تغییری در اوضاع این سرزمین روی نخواهد داد. این نظام از سوی دولتهای اداره میشود که منافع آنان در این سرزمین دخیل باشد و بتوانند از این نظام منافع خود را حاصل کنند.
لذا ما نیاز داریم تا این نظام را تغییر دهیم و خود را از شرِّ سازمان ملل برهانیم که به عنوان سپر دروغین برای منافع دولتهای استعمارگر عمل میکند و توهمی ایجاد میکند که دولتهای غربی برای محافظت بشر ظهور کرده اند.
﴿ِانَّ اللهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾
[رعد: ۱۱]
ترجمه: الله(سبحانهوتعالی) حال و وضع هيچ قوم و ملتی را تغيير نمیدهد؛ مگر اين كه آنان احوال خود را تغيير دهند!
نویسنده: فاطمه مصعب
عضو دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر
بر اساس گزارشات داده شده از سوی رهبری مرکزی امریکا به روزنامه دیلی پست، دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا طی دو سال اول ریاست جمهوریاش در قصر سفید، 238 طیارۀ بدون سرنشین را امر پرواز داده است. این در حالی است که بارک اوباما 186 حمله را توسط طیارات بدون سرنشین بالای یمن، سومالیا و پاکستان به صورت ویژه در جریان دو سال اول حکومتش انجام داده بود. در طی سالهای 2017-2018م و تا فعلاً ترامپ 238 حملۀ طیارات بدون سرنشین را در این مناطق انجام داده است.
ترامپ یک راهکار کامل رهبری را پیرامون دور ساختن امریکا از منازعات خارجی روی دست گرفته است، چنانچه طوری معلوم میگردد که گویا مفهوم مقولۀ "نخست امریکا" در واقع نخست حمله بعداً توضیح معنی میدهد. استفاده از امضای سند حمله اساسیترین پشتوانه برای امریکا میباشد؛ طوریکه خود امریکا هم قاضی، هم هیئت سوگند دهنده و هم جلاد است.
نویسنده: ذبیح الله رضوان