جريدة الراية: أبرز عناوين العدد (95)
- نشر شده در مرکزی
بسم الله الرحمن الرحيم
جريدة الراية: أبرز عناوين العدد (95)
للمزيد اضغط هنا
الأربعاء، 12 ذو الحجة 1437هـ الموافق 14 أيلول/سبتمبر 2016م
بسم الله الرحمن الرحيم
جريدة الراية: أبرز عناوين العدد (95)
للمزيد اضغط هنا
الأربعاء، 12 ذو الحجة 1437هـ الموافق 14 أيلول/سبتمبر 2016م
خبر:
به تاریخ 19 جولای 2016م نهاد اطلاعاتی «ک نیوز» مقاله ی «انار باکیوفبیکوف» را تحت عنوان اعلان افتضاح آمیز: «فتنه انگیزی یا دعوت برای شناخت ملی؟» به نشر سپرد. نویسنده پرسشی را در مورد تازه ترین رویداد جنبش مسلمانان قرغیزستان مطرح می کند. دست کم از یک هفته بدین سو بحث های دوامدار در مورد نصب اعلانات در بشکیک مزکر قرغیزستان با به تصویر کشیدن دختران با حجاب ملی و شعارهای از قبیل: "ای مردم بدبخت ما، ما داریم به کدام سو روان هستیم؟!" ادامه دارد.
هم چنین به تاریخ 14 جولای 2016م، در یک کنفرانس مطبوعاتی در شهر بشکیک به افتخار بازدید انگلا مرکل نخست وزیر جرمنی و اتمبایوف رئیس جمهور قرغیزیستان در مورد ابتکار خویش مبنی برای تخصیص دادن بودجه جهت جابجا سازی شعارها در سرتاسر کشور سخنرانی کرد. این شعارهای بزرگ در جاهای مختلف بشکیک آویزان شده بودند. اتمبایوف هم چنان گفت: "در حقیقت هیچ چیزی مطابقت با ارزش های اسلام در این شعارها نیست. این به اساس حفظ ارزش های ملی، عنعنوی، لباس های ملی، زبان و فرهنگ ما است. ما هیچ ضرورت به عرب، پاکستانی، بنگلادیشی و دیگران نداریم."
تبصره:
در ماه گذشته مسلمانان قرغیزستان موضوع حجاب را جدی مورد بحث قرار داد. بعضی مسلمانانی که بصورت عموم به تعلیم و تربیه غربی مسموم گردیده اند و به سیکولران فکری تبدیل شده اند. در مورد دور ساختن حجاب از فرهنگ شان بدون ارائه شواهدی به گفته های شان سخن می زنند. بخش دیگری از مسلمانان در مورد حجاب بحث می کنند و آن ها از گذشته های شان یاد آوری کرده می گویند که حجاب در عموم بخشی از فرهنگ مردم قرغیزستان است. برای تأیید این ادعا آن ها نقل قول های از بزرگان شان را ارائه می کنند و عکس های زنان مسلمانان که حجاب دارند، چاپ کرده و وانمود می سازند که این فرهنگ عنعنوی مردم قرغیزی است.
قبلاً گفتمانی در کنفرانس زنان تحت عنوان «موقف زنان در تاریخ اسلام» به تاریخ 27 می 2016م، در شهر اوش صورت گرفته بود. در این کنفرانس صدها تن از زنان مسلمان قرغیزستان شرکت کرده بودند. این کنفرانس به یاد بود از کورمنجان دتکا(حکمران قرغیزی در قرن 19م) اختصاص داده شده بود. معلومات و عکس های این کنفرانس به زودی در شبکه های اجتماعی منتشر گردید و در آن کنفرانس بصورت خشونت آمیز بحث نمودند که تمام اشتراک کننده گان حجاب و نقاب را بتن داشتند.
افزایش سریع پوشیدن حجاب توسط مسلمانان و زنان مسلمان در قرغیزستان نگرانی بزرگی را برای حاکم خون آشام که تلاش دارد مسلمانان را از اسلام دور سازند. آن ها در مبارزه با اسلام از امامان مفسد استفاده کرده و فتوا علیه اسلام را صادر می کنند تا زورمندان را خوش سازند. هم چنان زورمندان از رسانه ها و سیکولران به چهره های ژورنالیستان و نویسنده گان استفاده می کنند. یک مثال زنده آن ژورنالیستی بنام «نارین آییپ» کسی که عکس های کنفرانس را منتشر ساخت و در فسبوک اش نظریات را در مورد آن ارائه کرد، می باشد. وی می گوید: "من متحیر شدم و فکر کردم که آیا این قرغیزستان است یا کدام جای دیگر؟ چرا ما تمام این ها را در قرن بیست و یک داریم؟ آیا واقعاً برای نشان دادن تقوا نیاز به پوشانیدن چهره می باشد؟ گرفتن شکل ظاهری دین بدون درک معنی اصلی آن، یک کار زشت است. آیا این اسلام است یا نه؟ آیا آن ها با ایمان هستند و یا نیستند؟ فرقی نمی کند لیکن بد آنست که جامعه به سوی عقب در حرکت است." به گفته یک ژورنالیست دیگر به نام «سالیشان ژیگیتوف» که می گوید: "چشمان شان در پشت سر شان است ما به عقب می نگریم. ما نخبه ای نداریم تا ما را به پیش ببرد."
چنین برخورد با زنان مخلص مسلمان که از فرمان الله سبحانه وتعالی اطاعت می کند، از جانب بی دینان غرب استعمارگر صورت می گیرد. روی هم رفته این غرب بود که از راه های فاسد تعلیم و تربیه، عالمان دین و سیاست مداران مفسد مفکوره های پلید شان را وارد کردند که اسلام توانایی راه حل برای مشکلات مردم را ندارد و می گویند که اسلام قانون پست قرون وسطی می باشد. لیکن حقایق نشان می دهد که مفکوره سیکولران غرب دروغ محض چیزی بیش نیست که برای استعمار مادی و معنوی در سرزمین ما از آن استفاده می کنند.
وارد کردن مفکوره های سیکولریزم برای مسلمانان قرغیزستان، غرب را متیقن ساخته است که مسلمانان از لحاظ فرهنگ و ارزش های مادی بطور کلی به عقب رفته اند. ما ملاحظه می نمائیم که مسلمانان به چه اندازه در فقر زنده گی می کنند در حالی که نه از لحاظ مادی از قبیل: ساینس و تکنالوژی انکشاف کرده بلکه حتی از لحاظ ارزش های معنوی هم پیشرفت نکرده اند.
دولت جوانان را با انواع برنامه های تفریحی فاسد که دارند آن ها را در حلقات فاسد؛ مانند: شراب نوشی و یا معتاد نمودن به مواد مخدر کشانیده اند. بنابر این حکومت مطمئن است که طبقه جوان همیشه متکی و ناتوان برای حل مشکلات شان می باشند.
این حکومت نمی خواهد که مسلمانان قرغیزستان از دین خود پیروی کنند و حتی از آن اضافه که از طبقه جوان نگرانی داشته باشد. همه کس می داند که طبقه جوان قشر فعال در جامعه می باشد و این جوانان است که کوه ها را در راه شان به حرکت می آورند. همچو مثال های کافی در تاریخ مسلمانان وجود دارد، و به همه هویدا و اشکار است؛ مانند: اصحاب جوان، تابعین، مجاهدین راستین و افراد نابغه امت اسلامی که تمام جهان را روشن کردند.
حمله حکومت بر اسلام و مسلمانان در سرزمین قرغیزستان از قبیل: حجاب، ریش، حاملین دعوت و چیزهای دیگر نشان دهنده آنست که مسلمانان قرغیزستان بیدار شده و در مجاهدت اجرای احکام الهی هستند. به هر اندازه که حکومت بر اسلام و مسلمانان حمله کند، به همان اندازه خلافت اسلامی بر منهج رسوال الله صلی الله علیه وسلم زود تر تأسیس خواهد شد. چنان چه ایشان می فرماید:
ثم تكون ملكا جبرية فتكون ما شاء الله أن تكون ثم يرفعها إذا شاء أن يرفعها ثم تكون خلافة على منهاج النبوة. ثم سكت
(رواه احمد)
بر شما نظام های جبریه حاکم می باشد تا وقتی الله سبحانه وتعالی خواست دوام می آبد، بعد از آن هنگامی الله سبحانه وتعالی خواست آن را دور کرده بار دیگر خلافت بر روش و طریقه نبوت می آید.
ایلدار خامزین، عضو دفتر مطبوعات مرکزی حزب التحریر
موسسهی برابری برای صلح و دموکراسی، به کمک مالی انستیتوت صلح امریکا به روز دوشنبه گزارش تحقیقیای را به دست نشر سپرده که از هزینه 9،091 ملیارد دالر به افغانستان در اثر جنگ و افراطگرایی در سال 2014 میلادی خبر میدهد. رقمی که سیزده درصد بیشتر از بودجه ملی افغانستان است. انستیتوت صلح امریکا تأکید میورزد که بهمنظور جلوگیری از زیانها و خسارات در اثر جنگ و افراطگرایی دولت افغانستان باید گامهای مستحکمی را بردارد.
حزب التحریر ـ ولایه افغانستان، همچو تحقیقات و گزارشها را جزء لاینفک جنگ کنونی امریکا و ناتو علیه اسلام و امت اسلامی میداند. این در حالیست که مسئولیت اصلی این نوع خسارات به افغانستان به دوش اشغالگری امریکا و ناتو، حاکمیت نظام دست نشانده، مقامات خاین، ادارات استخباراتی، ملیشههای قراردادی و استعمار و فساد ایدیولوژی سرمایهداری میباشد.
بهمنظور تقویت این موقف مثال کنفرانسی را در مورد بازنگری ستراتیژی جنگ کنونی علیه اسلام و امت اسلامی را میآوریم که تحت عنوان «تروریزم و افراطگرایی»، در ماه فبروری 2015 میلادی از سوی قصر سفید و وزارت خارجه امریکا با اشتراک بیش از 80 کشور جهان و شماری زیادی از موسسات بینالمللی برای مدت سه روز در واشنگتن تدویر یافته بود.
در این کنفراس رأسالکفر اوباما در بخشی از سخنرانیاش میگوید: «تمام اشتراک کنندهگان مکلف اند تا از منافع امریکا دفاع نمایند!» وی تأکید میورزید: «ما که امروز اینجا گرد هم آمده ایم با چالشهایی روبرو هستیم و آن مقابله با "تروریزم و افراطگرایی" است». وی ازین هم پیش میرود و میگوید: «کار ما تنها به اعمال نظامی بستگی ندارد و ما تنها قتل افراد را نمیخواهیم بلکه میخواهیم ایدیولوژیها را از بین ببریم!» که مصداق این سخن عملاً ثابت و آن جنگ کنونی علیه ایدیولوژی اسلام میباشد؛ وی علیه نماز و روزه در حالت جنگ نیست، بلکه وی علیه اسلام من حیث نظام زندگی در جنگ می باشد. زیرا در سطح جهان تنها اسلام و امت اسلامی این توانایی را دارد که منافع، ایدیولوژی و فرهنگ آنها را بهخطر مواجه سازد و قیادت و رهبری بشریت را دوباره بهعهده گیرد.
دفتر مطبوعاتی حزب التحریر ـ ولایه افغانستان
کمپاین «چهارده سال ترور و وحشت» که در هفتم اکتوبر به مناسبت چهاردهمین سال اشغال افغانستان توسط امریکا و ناتو برگذار شده بود، بصورت موفقانه پایان یافت. این کمپاین که به هدف افشای چهرهی اصلی اشغالگران، برجسته ساختن جنایتها، خیانتها و رسوا ساختن برنامههای شان راه اندازی شده بود، با استقبال گستردۀ مردم مواجه گردید، و در راستای پخش اهداف، پیامها و شعارهای این کمپاین سهم فعالی را ایفا نمودند.
در این کمپاین طی مقالات، تحلیلها، تصاویر، صوتیها و فلمها واقعیت اشغال به بررسی گرفته شده بود و پیامدهای شوم چهارده سالهی حضور اشغالگران در عرصههای مختلف زندگی مردم افغانستان از زاویه عقیدۀ اسلامی مطالعه و راه حلهای اساسی برای بیرون رفت از مشکلات ارایه گردید، تا باشد که مردم با چنگ زدن به این راه حلها بتوانند در برابر اشغال ایستادگی نموده و تمام پروسهها و برنامههای شان را رد و خنثی نمایند.
از سوی دیگر، رسانهها یکبار دیگر خیانت شان را در قضایای سرنوشت ساز امت به نمایش گذاشته و این کمپاین را انعکاس نداده و از پخش و نشر پیامهای آن اباء ورزیدند و ثابت ساخت که رسانههای افغانستان در مطابقت با آجنداهای استعماری و به دستور سفارتخانههای غربی به نشرات میپردازند.
دفتر مطبوعاتی حزب التحریر ـ ولایه افغانستان
خبر:
در نتیجه ی دو حمله هوایی نیرو های امریکایی در ولسوالی گومل ولایت پکتیکا 21 تن جان های خود را از دادند.
باشنده گان این ولسوالی، تمام کشته شده گان را غیر نظامیان می دانند. این در حالیست که قوماندان امنیه این ولایت قربانیان این رویداد تکان دهنده را افراد مسلح می خواند. یک تن از بزرگان قومی این ولایت می گوید که این افراد در حالی از سوی نظامیان خارجی مورد حمله قرار گرفتند که به هدف رفع یک مشکل حقوقی بسوی قریه درحال حرکت بودند. وی همچنان می افزاید که در بمباردمان نخست 16 تن کشته شدند؛ سپس حمله دوم جان 5 تن دیگر را گرفت.
تبصره:
این در حالیست که رویداد تکان دهنده ی گومل ولایت پکتیکا از سوی رسانه ها مورد توجه قرار نگرفته و منحیث یک قضیه عادی و پیش پا افتاده با آن بر خورد کردند. انعکاس نیافتن این رویداد تکان دهنده ما را به این نتیجه می رساند که رسانه ها در خدمت استعمار و اهداف آنها بوده و هیچ گاهی با نشر همچو خبرها منافع استعمار گران و مزدوران آنها را به خطر مواجه نمی کنند. از این رو، از رسانه های که هدف شان ترویج مفکوره های غرب و ارزش های دموکراسی است، و برنامه های شان را سفارتخانه ها تمویل می کند، نمی توان جز این انتظار داشت. رسانه های که از کاه، کوه می سازند، اما رویداد پکتیکا را از پوشش خبری خود حذف می کنند. این نخستین بار نیست که رسانه ها مزدور پرده بر جنایات دشمنان مردم می کشند، بلکه بارها نیروهای اشغال امریکایی و ناتو دست شان به خون مردمان این سرزمین آلوده گشته؛ اما از سوی این رسانه ها انعکاس نیافته است.
از جانب دیگر، حکومت مزدور جان کری نیز چشم و گوش خود را در برابر این رویداد تکان دهنده بسته است، تو گویی که اصلأ چنین رویداد اتفاق نیافتده و ما دچارتوهم شده ایم. باید دانست که حکومت برای حفظ منافع خود و باداران شان که از اولویت های اساسی به شمار رفته تلاش نموده و هیچ گاه آنرا با خطر مواجه نمی سازند. چنانچه پرداختن به چنین رویدادی که همزمان با ورود مبتکر حکومت وحشت ملی جان کری بوده وی آمده است تا با کشیدن گوش سران مزدور حکومت وحشت ملی اختلافات میان آنها از میان برده و روند درست حکومت داری مبتنی بر منافع امریکا را به آنها گوشزد نماید، خلاف منافع این سران مزدور و بادارانشان می باشد. از این رو، رویداد تکان دهنده ی پکتیکا به هیچ وجه قلب های آنها را به درد نیاورده و آنها را وادار به سخن گفتن نکرد تا مبدا بادارشان از آنها برنجد و برای تنبیه آنها را از بستر خواب خود دور نموده و در پیشبرد امور که خود از آن عاجز اند، تنها رهایشان کند.
برای استعمار گران و مزدورانشان جان انسان ها هیچ ارزش نداشته و برای رسیدن به منافع خود حاضر اند تا جان های بیشتری را بگیرند. استعمار برای رسیدن به اهداف خود از جان انسان ها مایه گذاشته و در هیچ یک از سرزمین های اسلامی جان انسان ها مانع رسیدن آنها به اهداف شان نمی شود. از جانب دیگر، مزدوران دست نشانده و رسانه های که شب و روز شان در خدمت استعمار سپری می شود، نیز آنها را در این امر یاری رسانده یا در کشتار مسلمانان با آنها دست به یکی می کنند و یا هم پرده با جنایات آنها می کشند.
سهیل صالحی
خبر:
شورای امنیت سازمان ملل حمایت خویش را از برنامه جدید گفتگوهای صلح سوریه بعد از اینکه شمار کشته شدگان حمله رژیم بشار بالای شهرهای تحت کنترول انقلابیون که به کشته شدن بیش از 100 تن انجامید، اعلام نمود. سازمان ملل نیز حمایت خود را از این برنامه درست چند ساعت بعد از محکوم نمودن حملات مرگبار روز شنبه در شهر دوما که در طول چهار سال جنگ سوریه بی سابقه بود، اعلام کرد.
تبصره:
انقلاب مبارک شام به تاریخ پانزدهم مارچ سال 2011م آغاز شد که در آن هزاران نفر معترض در اکثر شهرهای سوریه علیه رژیم مستبد اسد ودست نشانده غرب، قیام نمودند؛ مسلمانان سوریه ثابت قدم و صبورانه همه چیز شان را با تحمل ظلم شدید اسد که توأم با قتل عام، شکنجه وتجاوز بالای مردان، زنان و کودکان بی گناه بود از دست دادند، هر چیز خود را در دفاع از انقلاب مقدس دریغ نه نموده اند.
موقف کفری اسد را با درک منبع قدرت او(کشورهای غربی وهم پیمانان منطقوی آن) که محرک اصلی وی در ظلم بالای مسلمانان است، تشکیل می دهد. برنامه فعلی صلح سازمان ملل که به تاریخ 17اگست 2015 در موافقت با نشست ژینو در سال 2012 توسط شورای امنیت آماده شده بود، واقعیت حمایت غرب از اسد را برملا می سازد. وزیر خارجه روسیه سرگی لاوروف، در نشست مسکو با همتای ایرانی خود محمد جواد ظریف گفت: "روسیه خروج بشار اسد از دولت آینده سوریه را به حیث پیش نیاز صلح قبول ندارد." وی بدون نام بردن از اسد افزود: "درحالیکه برخی از شرکای ما به این باور اند که موافقت با کناره گیری رئیس جمهور[اسد] از موقف اش در دوره اخیر دولت انتقالی آینده ضروری می باشد، اما برای روسیه این موضوع قابل قبول نیست."
دولت های غربی به این ترتیب به سرپا نگهاه داشتن و حمایت رژیم های دیکتاتور که بدون درنظرداشت کدام ارزش اخلاقی وانسانی بالای اتباع خود ظلم می کنند وآنها را به قتل می رسانند، ادامه می دهند. به این اساس انتقال قدرت سیاسی در سوریه که به حیث تنها روش برآوردن خواست های مشروع مردم سوریه تلقی می شود، چیزی بیش از ادامه برنامه های سیاسی نامشروع غرب برای سوریه نمی باشد. امت می داند که سیاست های سرمایه داری دول غربی برای مسلمانان به جز بدبختی وذلت چیزی بیش نیست. حالا غرب نمی تواند با سیاست های خود مسلمانان را فریب دهد وآن هم برادارن بیدار وآگاه سوری مان را، بلآخره غرب در برنامه های شوم اش برای مردم سوریه وانقلاب مبارک شان که هدف آن وحدت مسلمانان تحت چتر عدالت دولت خلافت است، ناکام خواهد ماند. چنانچه الله سبحانه وتعالی می فرماید:
وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ ۚ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ
[انفال:30]
(به خاطر بیآور) هنگامی را که کافران نقشه می کشیدند که تو را به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند ویا(از مکه) خارج سازند؛ آنها چاره می اندیشیدند(و نقشه می کشیدند)، والله هم تدبیر می کرد؛زیرا الله از بهترین چاره جویان وتدبیرکنندگان است!
نوشته شده توسط، تسوریا امل یسنا برای
دفتر مطبوعات مرکزی حزب التحریر
اشغال واژه ی که با بکار بردن آن تصاویری از جنگ، خون، آتش، ویرانی، فقر، فساد و هزارها تصویر ناخوشایند دیگر را در پیش چشمان مان مجسم می گردد. این واژه به تنهایی حامل مفاهیم تکان دهنده ی است که شاید برای هیچ خواننده ی به زبان آوردن آن خوشایند نباشد و نگارش آن برای نویسنده نیز کار دشوار باشد، اما نباید فراموش کرد که اشغال با مفاهیم تکان دهنده ی که در خود دارد ناشی از یک واقعیت بشری بنام حب سیادت (قدرت طلبی) می باشد. حب سیادت (قدرت طلبی) یکی از واقعیت های انکار ناپذیر بشری است و انسان با در نظر داشت آن تلاش می نماید تا بدنبال طلب قدرت گشته و با به دست آوردن آن جایگاه خود را در خانواده، اجتماع، یک کشور و بالاخره منحیث ابر قدرت در سطح جهان تثبیت نماید. اما الله سبحانه و تعالی این واقعیت بشری را با در نظر داشت نظامی که برای بشریت فرستاده تنظیم نموده است. از این رو این واقعیت بشری با در نظر داشت ایدیولوژی اسلام می تواند جهت مناسب را اختیار نماید. از جانب دیگر این واقعیت بشری می تواند در چهار چوب ایدیولوژی های بشری انحراف نماید که تاریخ گواه به انحراف کشیده شدن این واقعیت بشری است. یکی از مثال های بارز آن ایدیولوژی کپیتالیزم (سرمایه داری) است که برای بقای خود و یکه تازی در سطح جهان از این واقعیت بشری استفاده نموده و میلیون ها انسان را قربانی می نماید. لذا، جنگ افروزی و جنگ جوئی همراه با اشغال کشورها از شاخصه های انکار ناپذیر ایدیولوژی سرمایه داری می باشد که توسط دولتی مشخص در جهان حمل می گردد و حامل این ایدیولوژی بشریت را برای بقای خود به سوی نابودی می کشاند. این ایدیولوژی از بدو ظهورش تا حال میلیون ها انسان را برای بقای خود به کام مرگ فرستاده است تا باشد که چندی بیش بالای بشریت حاکمیت نموده و با اشغال و به یغما بردن منابع کشورهای ضعیف بقای خود را حفظ نماید. از این رو اوصافی چون اشغال، استعمار و غیره موجودیت این ایدیولوژی را تضمین می نماید و با جنگ و جنگ افروزی، اشغال کشورها و به یغما بردن منابع آنها تلاش می نمایند تا به عمر خود بی افزاید.
یکی از این جنگ ها که می توان آنرا گامی برای حفظ ایدیولوژی سرمایه داری دانست جنگ افغانستان یا به تعبیر دقیق تر اشغال افغانستان از سوی امریکا می باشد. تجاوز و اشغال نظامی مشترک چندین کشور به رهبری امریکا در هفتم اکتوبر 2001 صورت گرفت و اینک از تداوم آن 14 سال می گذرد. دستاویز این اشغال بزرگ حمله ی سازمان یافته به برج های تجارت جهانی در یازدهم سپتامبر2001می باشد که در نتیجه آن در حدود سه هزار انسان جان های خود را از دست دادند تا باشد که دستاویز قابل قبول اشغال گران را به سوی کشور دیگر بنام افغانسان هدایت نماید و این روز منحیث سر آغاز سال ها بدبختی یک ملت در تاریخ ثبت گردد.
این دستاویز بزرگ امریکا را به بهانه جنگ با تروریزم، تأمین امنیت و صدها شعار دروغین دیگر واداشت تا عساکر خود را با انواع و اقسام تجهیزات جنگی به افغانستان سرازیر نماید. اشغال چهارده ساله افغانستان نتایج تکان دهده ی را در بخش مختلف برای این کشور به بار آورده است که از آن جمله می توان به کشتار بی رویه مردم بی گناه افغانستان اشاره کرد که به بهانه های مختلف تحت نام مبارزه با تروریزم به خاک و خون کشیده شده اند. گفتنی است که از زمان حمله نظامی امریکا به افغانستان در اکتبر 2001 تاکنون، بیش از یکصد هزار غیرنظامی جان های خود را از دست دادهاند که از این میان تنها در سال 2015 به تعداد4.921 غیر نظامی کشته شده اند. فقر روز افزون نیز از دست آوردهای چهارده سال اشغال می باشد که با گذشت هرروز به تعداد فقرا کشور افزوده می شود. در حال حاضر نزدیک به پنجاه درصد مردم افغانستان زیر خط فقر به سر می برند. تولید مواد مخدر و افزایش تعداد معتادین در این کشور نیز از پیامد های این چهارده سال ترور و وحشت می باشد. افغانستان 90 در صد مواد مخدر جهان را تولید می کند که از این حیث مقام اول را در جهان حایز می باشد. بیش از 3.5 میلیون نفوس این کشور نیز معتاد به مواد مخدر می باشند. افزایش نرخ بی کاری نیز بر مشکلات این کشور افزوده است و با گذشت هر روز به تعداد بی کاران آن افزوده می شود. بر اساس گزارش که از سوی اداره احصایه مرکزی افغانستان به نشر رسیده است نشان می دهد که 40 درصد افغان ها از بیکاری رنج می برند. فرار جوانان از کشور نیز ناشی از تمام مشکلاتی است که دست به دست هم داده و آنها را مجبور به ترک کشور نموده است تا برای تأمین زندگی بهتر راهی اروپا شوند.
پس وقت آن رسیده که دیگر فریب شعارهای دروغین اشغال گران و مزدورانشان را نخوریم. اینان جز برآورده ساختن منافع خود و استفاده از شما برای رسیدن به مقاصد شوم شان کاری دیگر ندارند. پیامدهای 14 سال اشغال گواه این واقعیت است که چگونه اشغال گران این خطه را اشغال نموده و برای رسیدن به اهداف شان از هر جنایتی که آنها را در جهت رسیدن به اهداف شان می توانست یاری نماید، دریغ نکردند. کمپاین 14 سال ترور و وحشت پرده از واقعیت حضور اشغال گران در افغانستان برداشته و در صدد این است تا عمر استعمارگران و حاکمیت شان را کوتاه نماید.
#۱۴سال_ترور_و_وحشت
#۱۴کاله_ترور_او_وحشت
سهیل صالحی
پرسش:
السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!
قرار است به تاریخ 23 جون 2016م در انگلستان بر سر باقی ماندن در اتحادیۀ اروپا یا بیرون شدن از آن، همه پرسی صورت گیرد. این همه پرسی در یک زمان حساس برای اتحادیۀ اروپا راه اندازی می گردد، زیرا این اتحادیه در حال حاضر از بحران اقتصادی رنج می برد که از سال 2008م آغاز شده و تاکنون نیز ادامه دارد. در عین حال پرسش هائی مطرح گردیده که در صورت بیرون شدن انگلستان از اتحادیۀ اروپا، این اتحادیه هم چنان باقی خواهد ماند یا از هم خواهد پاشید؟ و این که گذشته از موضوع همه پرسی، آیندهٔ این اتحاد چگونه خواهد بود؟ هم چنین پرسش هائی در داخل انگلستان بالا گرفته در مورد نقش این کشور در جهان می باشد، زیرا این همه پرسی پیامدهای متعددی دارد؛ به باور شما این همه پرسی چه پیامدهائی خواهد داشت؟
پاسخ:
وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!
برای این که بتوانیم پیامدهای همه پرسی را پیشبینی نمائیم؛ نخست چگونگی شکل گرفتن این اتحادیه و نقش انگلستان در آن را بررسی می نمائیم:
1- ریشه های شکل گیری اتحادیۀ اروپا بعد از جنگ جهانی دوم در سال 1945م برمی گردد و دلیل آن تمایل به یکپارچه گی اروپا جهت جلوگیری از جنگ های بیشتر در این قاره بود. قارۀ اروپا سال های درازی مصروف جنگ بود. «ونستن چرچیل» نخست وزیر وقت انگلستان این مفکوره را پذیرفت و پیشنهاد کرد که اروپا برای خود نهادی؛ مانند: ایالات متحده امریکا، ایالات متحده اروپا تشکیل دهد که بتواند بر اساس آن در صلح، امنیت و آزادی به سر برد، اما در آن زمان و پس از ویرانی هائی که جنگ جهانی دوم به بار آورد، انگلیس مفکورۀ تشکیل اتحادیۀ اروپا را جدی نگرفت، بلکه حتی تصور نمی کرد که چنین مفکوره ای ممکن باشد. زمانی که بنیاد ذغال سنگ و فولاد در سال 1951م تشکیل گردید و توافق نامۀ روم در سال 1957م امضا گردید، انگلیس به این بنیاد نپیوست؛ زیرا از این بیم داشت که مبادا اروپای یک پارچه، اقتدار انگلستان را با خطر مواجه کند. بناً حالت انتظار و تعقیب را به خود گرفت تا ببیند که آیا این اتحادیه زنده خواهد ماند یا خیر.
از جهت دیگر، عدم پیوستن انگلیس به اتحادیهٔ اروپا باعث شد این اتحادیه از همان ابتدای تشکیل ضعیف باشد، زیرا بزرگ ترین دولت اروپائی هنوز جزء این اتحادیه نبوده و آن را تأیید نمی کرد. «جان مونیه» که یکی از مهندسین اصلی اتحادیۀ اروپا به شمار می رفت، در اظهاراتی گفت: "من هرگز نفهمیدم چرا انگلیسی ها با اتحادیه یکجا نشدند تا این که سرانجام به این نتیجه رسیدم که دلیل آن قطعاً باید بهای پیروزی باشد؛ این تصور که می توان از آنچه که داری بدون هیچ تغییر نگهداری نمائی." (بی بی سی 2014.04.01م)
2- اتحادیۀ اروپا در اوایل سال 1960م استحکام پیدا نمود و رهبران انگلیس پی بردند که بیرون ماندن از دائره اتحادیۀ اروپا به این معنی است که هیچ نفوذی در اتحادیه نخواهند داشت. آنان پی بردند که برای تأثیر داشتن بالای اتحادیه و مطمین شدن از این که یک پارچه گی آن در حدی نیست که بتواند انگلستان را ضعیف و بی اهمیت سازد، نیاز دارند تا در اتاق رهبری اتحادیۀ اروپا حضور داشته باشند. این جا بود که انگلیس در سال 1961م درخواست عضویت اتحادیه را داد، اما دو بار این درخواست از طرف شارل دیگول رئیس جمهور فرانسه رد گردید. وی تلاش نمود تا انگلستان را از اتحادیه دور نگهدار داشته شود، زیرا می دانست هدف انگلیس ضعیف کردن اتحادیه می باشد. وی انگلیس را متهم نمود که در اساس با اروپا «عداوت دیرین» دارد؛ اما دیگول در سال 1969م از منصب ریاست جمهوری فرانسه استعفا داد و یک سال پس از استعفایش درگذشت. جورج بومبیدو رئیس جمهور بعدی فرانسه در سال 1971م با «ادوارد هیث» نخست وزیر انگلستان دیدار نمود و پس از مذاکرات طولانی سرانجام انگلیس موفق شد عضویت اتحادیۀ اروپا را به دست آورد.
3- انگلستان پس از کسب عضویت در زمان حاکمیت حزب محافظه کار، فوراً خواستار از سرگیری مذاکرات در مورد شرط های پیوستن بریتانیا به اتحادیه گردید، هدف انگلیس از این کار تضعیف اتحادیه بود. رهبران حزب کارگر که در سال 1974م به قدرت رسیدند، تلاش نمودند با استفاده از موضوع از سرگیری مذاکرات، رهبران اتحادیۀ اروپا را تهدید نمایند، زیرا این رهبران خواستار همه پرسی در مورد مذاکره با انگلستان شده بودند. سپس هیلموت شمیت رهبر آلمان غربی و «هارولد ویلسون» نخست وزیر انگلستان در پی یک معامله به این توافق رسیدند که انگلیس در اتحادیه اروپا باقی بماند، طوری که شمیت بعضی امتیازهائی را به انگلستان بدهد و وانمود کند که گویا حکومت انگلستان موفق گردیده هدف اش را در مورد از سرگیری مذاکرات براورده نماید. احزاب اساسی سه گانه در انگلستان با تبلیغات همه جانبه تلاش نمودند انگلستان را در دایرۀ اتحادیه اروپا نگهدارند تا این که در همه پرسی سال 1975م؛ 67 درصد رأی دهنده گان به باقی ماندن در اتحادیهٔ اروپا رأی مثبت دادند، اتحادیه ای که در آن زمان تنها یک منطقه ای آزاد تجارتی بود و بس.
با آغاز سال 1980م رهبران اتحادیه روی این تمرکز نمودند که اعضای اتحادیه را افزایش داده و اروپا را به جانب اتحاد هرچه بیشتر و واحد پولی مشترک سوق دهند. اروپا به جانب اتحاد سیاسی و داشتن بازار مشترک در حرکت بود و این بدان معنی بود که انگلیس در قالب این اتحادیه تنها یک دولت می باشد و بس، درست؛ مانند: بلجیک! در عین حال این بدان معنی بود که انگلیس باید از برخی امتیازهای رهبری، سلطه و قوانین پارلمانی اش به نفع پارلمان اروپا که در بروکسل موقعیت داشت، بگذرد. هرچند مارگریت تاتچر نخست وزیر در ابتدا موقف اروپا را تأیید نمود، اما در سال 1988م در شهر بروگ بلجیک بیانیه ای را ایراد نمود و در آن موقف انگلستان را به صراحت اعلام کرد: "طوری که یک دولت بزرگ اروپائی تلاش دارد تا سلطه ای جدیدی را از بروکسل اعمال نماید." این باعث دو دسته گی در حزب محافظه کار گردید که تا امروز ادامه دارد و در نهایت منجر به سقوط آن گردید. به این ترتیب انگلیس در تلاش برای مفرق نگهداشتن اتحادیۀ اروپا ناکام ماند و سرانجام توافق نامه ماستریخت را در سال 1992م امضا نمود و به این ترتیب بخش های زیادی از صلاحیت ها به اتحادیۀ جدید اروپا منتقل گردید، اما انگلستان خودش را از دائره واحد پولی مشترک بیرون نگهداشت.
4- اختلافات میان سیاست مداران حزب محافظه کار و سائر سیاست مداران در زمان حکومت مارگریت تاتچر(1997–1990م) به شدت بالا گرفت و در نتیجه چندین وزیر استعفاء دادند، از جمله جیفری ها و معاون نخست وزیر. اگرچه در سال 1971م هیچ جناح مخالفی با اتحادیۀ اروپا وجود نداشت، اما جناح مخالف زمانی ایجاد و بزرگ شد که برخی از سیاست مداران به این نتیجه رسیدند که انگلستان بسیاری از صلاحیت های خود را به اروپا تفویض نماید. «استاد بوجدانور» که یکی از آگاهان تاریخ انگلستان می باشد در اظهاراتی در کنجز کالج لندن گفت: "اروپا در سیاست انگلیس یک قضیۀ زهرآلود و اذیت کننده به شمار می رود، نه تنها بهدلیل این که باعث تفرقه گردیده، بلکه هم چنین به دلیل تفرقه های عمیقی که در داخل احزاب انگلستان ایجاد نموده شاید بعضی ها به این باور رسیده باشند که کشمکش سیاسی در انگلستان پس از جنگ جهانی دوم بیشتر از این که میان جناح های چپ و راست باشد، میان کسانی است که آینده انگستان را در اروپا می بینند و هم چنین کسانی که خلاف آن را باور دارند." (بی بی سی 2014.4.1م)
5- دو قضیه وجود داشت که بسیاری از سیاست مداران و مردم انگلستان در مورد آن اختلاف نظر پیدا کردند؛ یکی قضیه رهبری و دیگر قضیۀ ملی. یکجا شدن با اتحادیۀ اروپا به معنی تفویض بخش بزرگی از صلاحیت ها به سازمان های این اتحادیه بود، به شمول بسیاری از قوانین که به جای پارلمان انگلستان باید در بروکسل تصویب می شد. این کار با استقلال یک دولت بزرگ در تعارض می باشد، زیرا قانون گذاری و تعیین سیاست های یک دولت سیکولار توسط خودش، نشانه ای استقلال آن به شمار می رود. به این ترتیب با نزدیک شدن اتحادیۀ اروپا به درجۀ کمال، انگلستان بسیاری از صلاحیت های خود را از دست می داد و این امر اختلافات فراوانی را در میان طبقه سیاست مدار به وجود آورد. در عین حال اتحادیۀ اروپا خود نیز سازمانی است که مرزهای ملی را زیر پا می کند و این موضوع هویت و تاریخ انگلستان را به صفت دولت مستقل به چالش می کشاند.
این قضایا باعث به وجود آمدن اختلافات و مشکلات بزرگی گردید که دامن گیر حکومت های پی هم می شد، حکومت هائی که از اتحادیۀ اروپا برای منافع خاص خودشان استفاده می کردند؛ بهطور مثال: تأسیس حزب استقلال در انگلستان در خصوص قضیۀ دشمنی با اروپا منجر به این شد که این حزب از پشتیبانی بسیاری از مردم این کشور برخوردار گردد و این پشتیبانی باعث شد اختلافات بیشتری در داخل حزب محافظه کاران به وجود آید، و هم چنین باعث گردید شمار بیشتری از مردم عام با اتحادیۀ اروپا مخالفت نشان دهند.
حزب استقلال توانست تعدادی از کرسی هائی را در پارلمان اروپا از آن خود کند و با استفاده از موقعیت اش در آن جا قضیه را بیشتر به چالش کشد؛ چنان که طرف داری مردم از این حزب در انتخابات سال 2015م روشن تر گردید و جایگاه سوم را در این انتخابات از آن خود نمود، اما از آن جائی که بر اساس سیستم انتخاباتی انگلیس، قدرت را برنده ای اولی در اختیار می گیرد، در نهایت منجر به این شد که این حزب از قدرت دور نگهداشته شود.
6- انگلستان از زمان شروع بحران اقتصادی در سال 2008م در خصوص چندین موضوع با اتحادیۀ اروپا دست به گریبان شد، چنان که «دیوید کامرون» نخست وزیر در مورد برنامه های برای اعمال مالیات بالای بانک ها و مقید کردن بخش اقتصادی در لندن، با اروپا به بحث و مشاجره پرداخت. این کشور در سال 2015م در یک دعوای قضائی در محکمه عدلی اروپا برعلیه بانک مرکزی اروپا برنده اعلان گردید. بانک مرکزی اروپا تلاش داشت پست «حل و فصل معاملات منطقه یورو» را به داخل اتحادیه منتقل نماید و این نقشه می توانست لندن را کنار زده و پاریس و فرانکفورت را به صفت مرکز اقتصادی جذاب تر جلوه دهد، طبیعتاً این موقف اقتصادی انگلیس را تضعیف می نمود. کامرون هشدار داد که اگر روی شرط هائی بهتری با مسئولین اتحادیه مذاکره صورت نگیرد انگلستان اتحادیۀ اروپا را ترک خواهد نمود و در صورتی که این هشدار نتیجه نداد هشدار بعدی این خواهد بود که در مورد بیرون شدن از اتحادیه همه پرسی راه خواهد انداخت.
7- یک پارچه گی اتحادیۀ اروپا برای قدرت انگلیس یک تهدید به شمار می رود و به همین دلیل است که هدف همیشه گی انگلیس این است تا این اتحادیه را بی اتحاد و پراگنده نگهدارد. انگلیس از یک طرف می خواهد اتحادیۀ اروپا همواره بی اتحاد و پراگنده باشد و از طرف دیگر می خواهد از آن در قضایای بین المللی به نفع خود استفاده نماید. انگلیس از هر فرصتی برای ضربه زدن به اتحادیۀ اروپا استفاده کرده، چنان چه از اولین لحظه ای که به اتحادیه پیوست، فوراً خواستار راه اندازی مذاکرات گردید و این امر به نوبه ای خود منجر به همه پرسی شد. ابتدا خواستار راه اندازی بازار مشترک در داخل اتحادیۀ اروپا گردید سپس خود در برابر آن قرار گرفت.
موضوع تأسیس دولت بزرگ اروپائی را به باد انتقاد گرفت، زیرا این کار قدرت و صلاحیت های آن را کاهش می داد. در ابتدا انگلستان خواستار ایجاد وحدت در اروپا شد، سپس خود از یک جا شدن با منطقۀ یورو سر باز زد. به این ترتیب انگلیس در هر فرصتی تلاش نموده تا اتحادیۀ اروپا را متزلزل ساخته و آن را تضعیف کند، اما از همان ابتدای تشکیل این اتحادیه فهمیده بود که برای تأثیر گذاشتن روی آن باید در داخل اتحادیه حضور داشته باشد، بناً از لحاظ سیاسی انگلستان نیاز داشت عضویت اتحادیه را داشته باشد. به این ترتیب این کشور پس از مطمئن شدن این که از بیرون اتحادیه نمی تواند روی آن تأثیر داشته باشد، با اتحادیه یک جا شد تا بتواند اهداف اش را بهتر براورده نماید. جنرال دیگول به هدف انگلیس از یک جا شدن با اتحادیۀ اروپا پی برده بود و به همین دلیل آن را بیرون از دائرۀ اتحادیه نگهداشت، اما سرانجام اجازه یکجا شدن را به دست آورد.
8- انگلستان استفادۀ اقتصادی نیز از اتحادیۀ اروپا می کند و این به نفع شرکت ها و سرمایه داران بزرگ آن می باشد؛ زیرا خدمات اساس اقتصاد این کشور به شمار می رود و خدمات اساسی آن همانا خدمات پولی می باشد. انگلستان کالاهای اندکی صادر می کند و در عوض برای حفظ ذخائر اش بالای خدمات پولی سرمایه ها و واحدهای پولی بیگانه متکی می باشد. وجود بازار مشترک اروپائی به این معناست که انگلستان می تواند صادرات اش را بدون هیچ قید و شرطی به سراسر اروپا بفرستد و این امر به نفع شرکت های بزرگ و سرمایه داران بزرگ آن می باشد. بناً بیرون شدن از اتحادیه به معنی از دست دادن این فرصت بوده و منجر به مشکلات سیاسی در داخل انگلستان خواهد گردید. از جانب دیگر، بیرون شدن از اتحادیه بهاین معنی است که انگلستان دیگر ملزم به پای بندی به قوانین و تصامیم گرفته شده در اتحادیۀ اروپا نخواهد بود. هم چنین از آن جائی که اتحادیۀ اروپا اساسی ترین شریک تجارتی این کشور به شمار می رود و در عین حال خود یکی از کشورهای اروپائی می باشد، این مسایل موقعیت آن را در داخل اروپا تضعیف خواهد نمود. به علاوه آن؛ انگلستان نیاز خواهد داشت اتحادیۀ اروپا را از بیرون به چالش کشد و این کار تأثیر آن را در اتحادیه تعضیف خواهد نمود، اما در صورتی که در داخل اتحادیه حضور داشته باشد، این تأثیر قوی تر و کاراتر خواهد بود.
9- با توجه به معلومات ارائه شده می توان رابطۀ انگلستان با اتحادیۀ اروپا و نتائج احتمالی همه پرسی را این چنین خلاصه نمود:
أ- انگلستان همواره در پی برهم زدن یک پارچه گی اروپا بوده و برای تحقق این هدف از داخل این اتحادیه سعی و تلاش نموده است.
ب- در عین حال، انگلستان از زاویۀ منافع خاص خود نیز به این اتحادیه نگاه می کند و تلاش دارد واقعیت آن را براساس منافع خود تغییر دهد، و این موقف انگلستان قهر و غضب فرانسه و آلمان را برمی انگیزد.
ت- حضور انگلستان در داخل اتحادیۀ اروپا ضررهائی را متوجه این کشور نیز می کند، چنانچه موقف رهبری و صلاحیت اش را از دست می دهد، اما به این ضرر به صفت بهائی نگاه می کند که در بدل تأثیرگذاری بالای اتحادیه از داخل آن می پردازد. این مسئله باعث چند دسته گی سیاست مداران، نخبه گان و مردم انگلستان گردیده و در نتیجه حکومت آن وادار شده تا اتحادیه را هشدار دهد تا برخی از صلاحیت های آن را برایش برگرداند، در غیر آن در خصوص بیرون شدن از اتحادیه، همه پرسی راه اندازی خواهد نمود.
ث- با توجه به دلائل فوق انتظار نمی رود انگلستان اتحادیۀ اروپا را ترک نماید، بلکه گمان اغلب این است که آنان به نفع اوضاع جاری رأی خواهند داد.
بناً گمان اغلب در این قضیه همین است که بیان کردیم، باوجود آن هم باید گفت که انگلیس در تحریک کردن دیگران و هشدار دادن مهارت زیاد دارد. با توجه به این بعید نیست در صورتی که منافع آن تقاضا کند، زمان برگزاری همه پرسی را به تعویق اندازد و یا نتایج آن را غیر قطعی اعلام نماید. به این ترتیب فرصت معامله گری بیشتری فراهم گردیده و بتواند اتحادیۀ اروپا را بیشتر تهدید کند تا به این کشور امتیاز بیشتر قایل شود. انتظار می رود نیرنگ کاری آن با اتحادیۀ اروپا هم چنان ادامه پیدا کند تا آن که در داخل اتحادیه کسی پیدا شود که به واقعیت آن پی برده و آن را از دائرۀ اتحادیه بیرون افگند و هیچ توجهی به هشدارهای آن مبنی به روی آوردن به همه پرسی ننماید!
(ترجمه)
به تاریخ 30 اگست 2015م، دو تن از زنان اعضای حزب التحریر در بنگلادیش دستگیر گردیده بود؛ به همین مناسبت حزب التحریر سخنرانی های عامه را در یک تعداد از مساجد شهر «داکا» -پایتخت کشور بنگلادیش- به راه انداخت که هدف آن رهائی فوری آنها بوده است. بیشتر از یک ماه می گذرد مگر آنان تا هنوز در زندان بسر می برند. به تاریخ 7 اکتوبر 2015م، رژیم خائن حسینه به طور ظالمانه وبه بی شرمی تمام، یک تن از فعالین دیگر این حزب را به نام تازیلا تمنا در «جیسور» دستگیر نمود. تمنای 23 ساله، دانشجوی با استعداد پوهنتون «میشل مضوسودان» در جیسور شهر داکا، نخست توسط رژیم مزدور حسینه توقیف گردیده بعداً به جرم این که برادرش فعال حزب التحریر بوده وبخاطر دعوت به کنفرانس آنلاین به تاریخ 4 سپتمبر 2015م، از طرف رژیم جابر دستگیر گردیده بود، به زندان فرستاده شد. این زن مسلمان در حال دستگیر می شود که مادر یک طفل، یک ونیم ساله می باشد. کودکی شیر خوار که شب روز در فراق مادرش اشک می ریزد. حسینه ای ظالم وبی رحم دو خواهر تانزیلا، با شوهران ایشان یکجا به جرم حمایت از افراطیت علیه حکومت نظر به قوانین ضد تروریستی اش متهم نموده که آنها اکنون فراری اند.
از دست این غلام غرب(حسینه) والدین تانزیلا نیز مصؤن نبوده وهمیشه آنان را تهدید نموده وبه آنان می گویند: "اگر دو دختر وشوهران ایشان را پولیس دستگیر نتوانست، همه فرزندان ایشان را یکا یک به زندان خواهد فرستاد!" قبلا نیز، پدر یکی از فعالین حزب التحریر نیز در جیسور به تاریخ 26 سپتمبر 2015م، به خاطر تسلیم نکردن فرزندش به پولیس، توسط این رژیم مزدور حسینه راهی زندان شده بود. حزب التحریر این نوع دستگیری های اعضای فامیل فعالین حزب التحریر را شدیداً محکوم نموده وخواهان رهائی فوری آنان می باشد.
تمام این عکس العمل ها وجنایات نمایانگر نفرت رژیم حسینه در جنگ علیه اسلام بوده وبرای دولت های امپریالست غلامی خود را به اثبات می رساند، تا اینکه از برگشت خلافت واقعی جلوگیری نمایند. برای باداران ومزدوران رژیم مزدور بنگلادیش بهتر این است تا درک نمایند که درین جنگ بازنده اند؛ جنگ علیه اسلام فقط یک نتیجه دارد که همانا حکم الله سبحانه وتعالی جاری شده ومؤفقیت از آن اسلام می باشد. نشانه های بهتر آنرا خود مشاهده می نمائید که همه مردم در شهرها، قریه وقصبات به یک آواز ندای خلافت سر می دهند. رژیم خائن ومزدور حسینه باید جنگ اش را علیه اسلام قبل از اینکه دونیا واخرت هر دو را از دست دهد، به این جنگ خاتمه دهد، زیرا بعد از اینکه خلافت به منهج نبوت تأسیس گردد، آنان به جزای اعمال شان خواهند رسید؛ در آن صورت باداران شان به خاطر نجات ایشان هیچ کاری کرده نمی توانند. الله سبحانه وتعالی می فرماید:
إِنَّ الَّذِینَ یحَآدُّونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَـٰئِكَ فِى ٱلأَذَلِّینَ كَتَبَ ٱللَّهُ َلأَغْلِبَنَّ أَنَاْ وَرُسُلِیۤ إِنَّ ٱللَّهَ قَوِی عَزِیزٌ
] مجادله 20:[
مسلّماً كسانی كه با الله وپیامبراش دشمنی می كنند، از زمره پست ترین وخوارترین(مردمان) خواهند بود. الله سبحانه وتعالی چنین مقدر كرده است كه من وپیامبرانم قطعاً پیروز می شویم. بی گمان الله سبحانه وتعالی نیرومند وچیره است.
دفتر مطبوعات حزب التحریر–ولایه بنگلادیش
(ترجمه)
وزارت صحت عامه فلسطین از افزایش تلفات تعداد شهداء از زمان آغاز «انتفاضه فلسطین» سوم اکتوبر بدین سو خبر داده است. درین خبرنامه که به تاریخ 9 نومبر 2015م، به نشر سپرده شده است؛ به تعداد 80 تن شهید و 6 هزار تن دیگر زخمی گزارش شده است. بر اساس آمارها 4/1 حصه از شهداء را که به تعداد 17 تن می باشند، زنان وکودکان تشکیل می دهد. در میان این شهداء سه زن جوان به اسم های «بیان اسیلیح، دانیا ارشید ورشا اوایسی» نیز شامل است. سه زن دیگر نیز به شهادت رسیدند که مسن ترین ایشان زن 72 ساله به نام «ثروات الشراوی» بود که توسط عساکر اشغالگر یهود به تاریخ 6 نوامبر در منطقه «هبران الخلیل» سر بریده شده، اما آنان ادعا دارند که این زن از مقابل میدان جنگ عبور می نمود.
جنایات یهودیان از حد گذشته، مردم را به اساس گمان وخیال به قتل رسانیده وهیچ فرق میان پیر جوان، زن ومرد نمی نمایند؛ حتی کودکان از ظلم وجنایت این ظالمین در امان نیستند. چنانچه کودک خورد سال 8 ماهه به نام «ثوابتح» با استفاد از گاز خفه کن به قتل رسید. این کودک معصوم وآن پیر زن 72 ساله چه گناهی را مرتکب شده بود که این جنایت کاران آنان را به خاک وخون کشانیدند!؟ یهودیان جنایت کار از کدام کار آنها احساس تهدید وخطر می نمودند حالانکه این کودک وپیر زن توان ضرر رساندن به کسی را نداشتند؟
در پهلوی این همه جنایات، ظلم و وحشت علیه زنان، کودکان وافراد ملکی، توهین وتحقیر، باز جوئی به منظور اذیت وآزار مردم در پوسته های تلاشی، تعقیب ودستگیری، ویرانی خانه ها، ایجاد ترس، وحشت، ظلم... جنایات ظالمانه نیز از سوی این وحشیان، کار روزانه ایشان است. مسئول خون شهدای زنان وفریاد اندوه بار این خواهران، حکام ورهبران است که بی باکانه حملات یهودیان وحشی را که در مکان اسرأ ومعراج رسوالله صلی الله علیه وسلم بسر می برند، به تماشا نشسته اند.
کجاست شجاعت معتصم که زنان، کودکان وبزرگان مسلمان را از سیطره این غاصبین نجات دهد؟ کجاست شمشیر خالد بن ولید ویا اشک های دلسوزانه ای صلاح الدین ایوبی که به خاطر نبودن خلافت وغصب مسجد الاقصی بریزند!
ای اهل قدرت، ای جنرالان، افسران وعساکر اردوی مسلمانان! بعد از ریختاندن خون پاک این شهداء جنگ ها وقربانی ها، ذلیل شدن وحقیر شدن، بی خانمان شدن برادران وخواهران مسلمان، آیا وقت آن نرسیده که الله سبحانه وتعالی وبندگان مؤمن الله سبحانه وتعالی را حمایت ونصرت نماید؟ آیا وقت آن نرسیده که به فریاد مردم مظلوم فلسطین ودیگر سرزمین های اسلامی پاسخ بگوید؟
ما قبلاً هم بالای شما افسران وجنرالان ندا کرده بودیم واینک بازهم درین کمپاین «خلافت واقعی آزاد کننده اقصی ومحافظ زنانش» به خاطر آزاد ساختن زنان، کودکان، بزرگ سالان فلسطین از قتل، کشتار، بی عزتی وظلم این حکام، بازهم ندا می نمایم که به حزب التحریر جهت تأسیس خلافت راشده ثانی به منهج نبوت نصرت داده، محافظ عزت زنان مانند گذشته ها باشید. تنها خلافت می تواند فلسطین را از شرور یهودیان دوباره به امت اسلامی بسپارد. آیا به ندای ما پاسخ مثبت می دهید؟ الله سبحانه و تعالی درین رابطه می فرماید:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا یحْییكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیهِ تُحْشَرُونَ
] انفال: 24 [
ای مؤمنان! فرمان الله سبحانه وتعالی را بپذیرید ودستور رسول او را قبول كنید، هنگامی كه شما را به چیزی دعوت كند كه به شما زندگی بخشد وبدانید كه الله سبحانه وتعالی میان انسان ودل او جدائی می اندازد وبدانید كه همگان در پیشگاه الله سبحانه وتعالی گرد آورده می شوید(وبه حساب وكتابتان رسیدگی می گردد).
بخش زنان
دفتر مطبوعات مرکزی حزب التحریر