دوشنبه, ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

اگر پشت قتل پریگوژین پوتین باشد، یک فاجعه است و اگر غیر پوتین باشد، فاجعه بزرگ‌تر آنست!

(ترجمه)

خبر:

روز پنجشبه 24 آگست، سازمان هواپیمایی روسیه خبر مرگ پریگوژین را در حادثۀ سقوط هواپیمای رهبر گروه واگنر در روز چهارشنبه 23 آگست در شمال مسکو پایتخت این کشور تأیید کرد.

تبصره:

قتل تاجر و فرمانده نیروهای واگنر، پریگوژین و تعدادی از رهبران گروهش در شرایطی مرموزی که رخ داد، انگشت اتهام به سمت ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه نشانه رفته است؛ کسی‌که با دلجویی از کشته شده‌های سقوط هواپیما اشتباهات پریگوژین را یادآوری کرد.

اصلاً کرملین دلیل سقوط هواپیما را ارائه نکرد، جزء این‌که گفت: «طبق گزارش سازمان هواپیمایی، پریگوژین و همراهانش پس از سقوط هواپیمای که به اساس مجوز صادر شده برای آن و با استفاده از حریم هوایی طبق دستورالعمل‌های تعین شده کشته شدند.» او از کشته شدن پریگوژین و بنیانگذار واقعی واگنر، فرمانده لشکر استخبارات اتحاد جماهیر شوروی، دیمیتری اوتکین، که در جنگ چیچن شرکت داشت و دریافت کننده مدال شجاعت در سال 2016 از پوتین بود که برای شرکت در جنگ سوریه در کنار بشار اسد قرار گرفت، ناراحت به نظر نمی‌رسید.

واگنر در سال 2014 مشابه با بلک واتر امریکایی تأسیس شد. متحدان آن در خارج از روسیه، بشار اسد، سپاه پاسداران ایران، ارتش ملی لیبی، نیروهای مسلح موزامبیک، نیروهای مسلح مردمی ماداسکار، آموزش نیروهای واکنش سریع در سودان و نیروهای مسلح افریقای مرکزی هستند. او در 13 جون 2023 علیه ارتش روسیه شورش کرد و پوتین آن را به عنوان یک خنجر از پشت توصیف کرد و آن‌ها را به مجازات تهدید نمود.

پریگوژین که به اتهام دزدی و کلاه‌برداری در اواخر اتحاد جماهیر شوروی زندانی شده بود و پس از میزبانی از پوتین در هوتل‌هایش ناگهان وارد صحنه سیاسی شد، پیمانکار تأمین غذای کرملین گردید و به عنوان سرآشپز پوتین معروف شد؛ سپس غذای ارتش، پولیس، مکاتب و شفاخانه‌های روسیه را با پرداختی نزدیک به 3 میلیارد دالر تأمین می‌کرد و بلآخره همان قسمی که وارد شد، خارج هم می‌شود.

اگر پشت قتل پریگوژین غیر از پوتین باشد، به قصد تضعیف و تشویش او در جگ اوکراین، یا کشتن آن به اتهام تمویل برای حمله‌های انترنتی بخاطر تأثیرگذاری بر انتخابات 2016 امریکا، آنگاه فاجعه برای پوتین بزرگتر است.

در هردو حالت بازی با جان انسان‌ها بدون این‌که دادگاهی در مقابل آن بایستد، یکی از بزرگ‌ترین منکرات است. لذا همه دنیا به کسی‌که عدالت را اقامه کند، در آنجاه پناه می‌برند و پیش‌رو عدالت هم جزء از خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت کسی نیست.

نویسنده: مهندس شفیق خمیس

مترجم: پارسا امیدی

 

ادامه مطلب...

افزایش کشمکش‌های ژئوپولیتیکی در آسیای‌میانه، به ویژه ازبکستان

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

قدرت‌های بزرگ استعماری جهان در حال حاضر بالای آسیای‌میانه تمرکز نموده اند، زیرا روسیه کم کم دارد در مرداب اوکراین غرق می‌شود و به این ترتیب، شهرت جهانی خود را از دست می‌دهد، چنان‌چه همه پی بردند که قدرت نظامی روسیه چنان که ادعا می‌شد، نبوده و در عین حال، روسیه در وضعیت محاصرۀ اقتصادی قرار گرفته است. این وضعیت روسیه، تصویر خرس زخم برداشته‌ای را در اذهان تداعی می‌کند. بر اساس قوانین جنگل؛ زمانی‌که یک حیوان درنده زخم بر می‌دارد و دیگر توان حمایت از حریم و محدودۀ خود را ندارد، سایر حیوانات درنده برای تصاحب محدودۀ آن حیوان زخم برداشته، با چنگ و دندان به جان یکدگر می‌افتند. از آن‌جایی که نظام سرمایه‌داری حاکم برجهان امروز نیز بر اساس قوانین جنگل به پیش می‌رود، پس از ضعیف شدن روسیه، که خود را مالک آسیای‌میانه می‌داند، تمام دولت‌های بزرگ جها سعی دارند سهم بیشتری از این منطقه به دست آورند. در این کشمکش ژئوپولیتیکی، امریکا بازیکن اول و تواناتر و رقیب اساسی به شمار می‌رود؛ زیرا این امریکا بود که توانست روسیه را فریب داده و درگیر جنگ اوکراین نماید و از طرف دیگر، موفق شد اتحادیۀ اروپا را وادار کند در رویارویی با این دشمن دیرین در کنار آن بایستد. بنابر این می‌توان ادعا نمود که اتحادیۀ اروپا به همین دلیل، یعنی چهارچوب منافع مشترک، حاضر شد با امریکا در آسیای‌میانه همراه شود.

از جانب دیگر، چین قصد دارد به دلیل اهداف بزرگ اقتصادی که در سر می‌پروراند، از وضعیت پیش آمده استفاده کند. اما خود روسیه می‌کوشد برای حفظ روابط خود با آسیای میانه، به هر وسیلۀ ممکن چنگ زند، زیرا بقای آن، به صفت یک قدرت بزرگ، در گرو ارتباط مستحکم آن با آسیای‌میانه بوده و این امر برای روسیه به مثابۀ مرگ و زندگی می‌باشد، زیرا در سراسر جهان هیچ جای دیگری بجز این منطقه وجود ندارد که روسیه در آن از نفوذ قوی برخوردار باشد.

دولت‌های بزرگ جهان، که قصد دارند آسیای‌میانه را زیر تسلط خود در آورند، به خوبی می‌دانند که ازبکستان مناسب‌ترین پنجره برای نفوذ به سراسر این منطقه می‌باشد، چنان که به دست آوردن ازبکستان به معنای به دست آوردن تمام آسیای‌میانه خواهد بود، زیرا این سرزمین به مثابۀ قلب منطقه می‌باشد. موقعیت استراتژیک، سرمایۀ بشری هنگفت، ثروت حیرت‌انگیز و سایر عوامل وسوسه‌انگیز، لعاب دهان قدرت‌های استعمارگر بزرگ را به راه انداخته. به همین دلیل است که این قدرت‌ها، ازبکستان را به عنوان هدف اصلی و اساسی خود در نظر گرفته اند.

اگر بخواهیم در خصوص سیاست امریکا در کشاکش برای به دست آوردن آسیای‌میانه، مخصوصاً ازبکستان، سخن بگوییم، باید بگوییم که امریکا در این قضیه نیز قصد دارد از اتحادیۀ اروپا به عنوان یک ابزار استفاده نماید، درست مانند قضیۀ اوکراین؛ زیرا امریکا به تنهایی نمی‌تواند در برابر نفوذ گستردۀ روسیه به علاوۀ نفوذ روز افزون چین در منطقه قرار گیرد.

در خصوص گام‌هایی که امریکا در این مسیر بر می‌دارد باید گفت که سفر انتونی بلنکن وزیر خارجۀ امریکا به ازبکستان، یکی از برجسته‌ترین این گام‌ها بود؛ زیرا چنین مسئول بلندپایه‌یی هیچ‌گاه برای یک مسألۀ پیش‌پا افتاده‌یی به جایی نمی‌رود. بلنکن به تاریخ 28 فبروری سال جاری وارد منطقۀ آسیای‌میانه شد و نشستی را زیر عنوان "S5+1" و با مشارکت وزیران خارجۀ پنج دولت از دولت‌های منطقه برگزار نمود. سپس به تاشکن رفت و با میرزایف، رئیس‌جمهور ازبکستان دیدار نمود. وی در جریان این سفر تأکید نمود که جنگ روسیه در اوکراین، برای دولت‌های آسیای‌میانه یک تهدید مستقیم به شمار می‌رود و این جنگ بالای منطقه تأثیر منفی به جا گذاشته. وی سیاست خارجی خصمانۀ کرملین را تقبیح نمود و گفت که رسانه‌ها را می‌بایست در رویارویی با تبلیغات روسیه آزاد گذاشت. وی هم‌چنین گفت که اضرار ناشی از تحریم‌های اقتصادی اعمال شده برعلیه روسیه برای ازبکستان، پوشش داده خواهد شد.

خلاصه این‌که؛ کاملاً روشن بود که هدف اساسی سفر بلنکن، همانا تضعیف نفوذ روسیه در ازبکستان بود. این حقیقت مشخصاً زمانی واضح می‌شود که میرزایف در سفری که دو هفته پس از سفر بلنکن به ولایت سورخاندریا داشت، از مهم‌ترین نقطۀ دیدارش با بلنکن یاد نموده گفت: دولت‌های بزرگ از من می‌خواهند موقف بی‌طرفانه بگیرم و یک جهت را برگزینم. پس به نظر می‌رسد بلنکن، میرزایف را هشدار داده که از روسیه فاصله بگیرد و در این صورت امریکا آن را زیر بال و پر خود خواهد گرفت و اگر ازبکستان این کار را بکند، درست مانند اوکراین از آن حمایت خواهد شد. اما اگر اظهارات میرزایف در این خصوص تأیید شود، ممکن است پاسخ میرزایف به بلنکن این بوده که "این کار در حال حاضر ممکن نیست". زیرا وی در حال حاضر سیاستی شبیه به سیاست چند جانبه را دنبال می‌کند و جرأت مخالفت علنی با روسیه را ندارد.

امریکا سعی دارد به گونۀ سیاسی و از طریق سازمان دولت‌های ترک "S5+1" به رهبری ترکیه، نفوذ خود را در ازبکستان مستحکم کند. در عین حال؛ امریکا پس از خروج از افغانستان، ازبکستان را به عنوان دولت اصلی دخیل در منطقه برگزید تا تسلط خود را در آن‌جا از دست ندهد. بلنکن در گفتگویی در جریان سفرش به ازبکستان گفت که ازبکستان در تداوم گفتگوها با طالبان نقش ویژه دارد. دلیل برگزاری نشست‌های مختلف با نمایندگان طالبان مشخصاً در ازبکستان نیز همین موضوع می‌باشد.

از آن‌چه گفت شد چنین بر می‌آید که تمایل میرزایف برای تبدیل کردن ازبکستان به دولت پیشتاز در منطقه، هم‌گام با تمایل و اهداف امریکا در منطقه شده، زیرا با تبدیل شدن ازبکستان به صفت دولت پیشتاز، امریکا فوراً نفوذ خود را در آسیای‌میانه گسترش خواهد داد. اینجاست که میرزایف به عنوان فرمانده ازبکستان، نقش رهبری سایر دولت‌هایی را نیز خواهد داشت که آن را دنبال کنند.

 اینک از نظر اقتصادی مسأله را بررسی می‌نماییم؛ امریکا روی پروژه‌هایی مانند خط آهن "ترمذ – مزار شریف – کابل – پشاور" کار می‌کند و نیز تلاش دارد ازبکستان را عضو سازمان تجارت جهانی نماید تا از طریق بانک جهانی، قرضه‌هایی را به ازبکستان بدهد و در آن سرمایه‌گذاری نماید. به طور مثال؛ بر اساس بررسی‌های صورت گرفته که توسط صندق اوراسیا برای تحقق ثبات و توسعه (ESDF) منتشر گردیده، در خصوص میزان کمک‌های مالی که توسط سازمان‌های جهانی و آژانس‌های توسعه به کشورهای منطقۀ اوراسیا داده شده، ازبکستان دولتی است که بیشترین میزان این کمک‌ها را در 15 سال اخیر دریافت نموده است. در مجموع، 20.9 ملیارد دالر به ازبکستان اختصاص داده شده که "15.4 ملیارد دالر آن به عنوان قرضه‌های سرمایه‌گذاری" بوده. 80% این مبالغ توسط بانک جهانی، بانک توسعوی آسیا، صندق جهانی پول و بانک اروپا برای ساخت و ساز پرداخت می‌گردد. بیشترین مقدار این کمک‌ها در جریان ریاست جمهوری میرزایف "از سال 2016م به بعد" دریافت گردیده، مشخصاً در سال 2017م میزان بدهی حکومت، به 11.6 ملیارد دالر رسید، اما از اول جنوری 2023م، مجموع درامد داخلی 29.2 یا 36.4% بوده. در جریان فقط پنج سال، بدهی‌ها به 17.6 ملیارد دالر رسید. میزان سرمایه‌گذاری‌های مستقیم خارجی نیز از سال 2017م که 3.3 ملیارد دالر بود، 2.5 برابر افزایش یافت و به 8.6 ملیارد دالر رسید. شکی نیست که افزایش میزان کمک‌های اقتصادی، باعث افزایش میزان اعتماد ازبکستان به غرب، به ویژه امریکا خواهد گردید. زیرا این سازمان‌های پولی جهانی، تحت تأثیر امریکا قرار دارد و امریکا از آن به عنوان یک سلاح برای به بردگی گرفتن دولت‌های ضعیف استفاده می‌نماید. به علاوۀ سازمان‌های مالی جهانی، امریکا از دولت‌های وابسته به خود و مزدور خود نیز استفاده می‌نماید. به طور مثال؛ رئیس‌جمهور سنگاپور و امیر قطر برای نخستین بار در اوایل ماه جولای سال جاری از ازبکستان دیدار نمودند و در جریان این سفرها، شماری از توافق‌نامه‌ها برای سرمایه‌گذاری به امضاء رسید.

بدون شک امریکا سعی دارد جایگاه خود را در ازبکستان نه فقط از طریق فعالیت‌های سیاسی و اقتصادی، بلکه با بکارگیری برنامه‌های اقتصادی و تعلیمی نیز استحکام ببخشد. پشت آن کمک‌های مالی و قرضه‌های فوق‌الذکر، شروطی نیز وجود دارد که بالای حکومت ازبکستان تحمیل می‌گردد تا دموکراسی غرب را در این سرزمین گسترش دهد، به شمول مساوات میان زن و مرد، حمایت از حقوق بشر به خصوص حقوق زن و کودک، ضمانت آزادی بیان و مبارزه با ترورزم و بنیادگرایی (اسلام و مسلمانان). در همه‌پرسی اخیر که برای تغییر قانون اساسی ازبکستان صورت گرفت، اساسات دموکراسی در نسخۀ جدید قانون اساسی به هدف کسب رضایت غرب و امریکا، گنجانیده شد. به گونۀ مثال؛ درج خشونت خانگی به عنوان جنایتی مستقل در قانون مذکور. هم‌چنین شاهد بحث و مناقشۀ گسترده در مورد قضیۀ مساوات میان زن و مرد و ترویج آن به گونۀ فعال می‌باشیم و پیوسته می‌بینیم که شمار جلسات و دیدارها با دولت‌های غربی در این مورد در حال افزایش است. به طور مثال؛ سعیده میرزایف، رئیس بخش سیاست ارتباطات و معلومات ادارۀ ریاست جمهوری، "که در حال حاضر به صفت معاون اول رئیس دولت" کار می‌کند، در اواخر ماه مارچ به امریکا سفر نمود و با جنیفر کلاین معاون رئیس‌جمهور امریکا و مدیر شورای سیاست‌های اجتماعی و نیز نیکولاس برلینر معاون ویژه رئیس‌جمهور و مدیر اول امور مربوط به روسیه و آسیای میانه، در قصر سفید، دیدار و گفتگو نمود. موضوع اصلی این گفتگوها، همانا حمایت از زن در برابر خشونت‌های جنسی و کار برای جلوگیری از این خشونت‌ها در ازبکستان بود و کلاین پیشنهاد کمک عملی در این خصوص را مطرح نمود. قبلاً نیز فرمان ریاست جمهوری "در خصوص موافقت با برنامۀ تربیت ملی در عرصۀ حقوق بشر در جمهوری ازبکستان" صادر گردید و به تاریخ 7 فبروری 2023م قابل اجراء شد. چنین گردهمایی‌ها، قوانین و مقررات، به هدف انتشار نفوذ امریکا در سرزمین مان و نیز تقویت ریشه‌های دموکراسی فاسد در این سرزمین صورت می‌گیرد.

اروپا در آسیای‌میانه با امریکا منافع مشترک دارد، که همانا دور کردن نفوذ روسیه و جلوگیری از گسترش اقتصادی چین در منطقه می‌باشد. اما با وجود آن هم، اهداف و برنامه‌های اتحادیۀ اروپا و امریکا از نظر سایر منافع با هم توافق ندارد؛ زیرا دولت‌های مبتنی بر مفکورۀ سرمایه‌داری و استعمارگر، بجز منافع خاص خود به چیز دیگری نمی‌اندیشد و سعی می‌کنند در حد توان، رقبای خود را کنار زنند. امریکا زمانی در اعمال تحریم‌ها علیه روسیه موفق شد که اتحادیۀ اروپا در قضیۀ اوکراین کنار آن ایستاد و با آن همکاری نمود، زیرا روسیه در برابر نظم جهانی قرار گرفت و با صراحت اعلان نمود که امریکا این نظم را در خدمت منافع خود قرار داده و قصد دارد آن را در همین جهت تغییر دهد. در مورد منافعی که عائد حال اتحادیۀ اروپا خواهد گردید، همانا امکانات عظیم اقتصادی و منابع طبیعی هنگفتی است که آسیای‌میانه از آن برخوردار می‌باشد، مخصوصاً ازبکستان. بناءً اتحادیۀ اروپا نیز مانند سایر استعمارگران می‌خواهد از این امکانات و سرمایه‌ها، سهمی ببرد.

به صورت کل، مرحلۀ جدید روابط میان اتحادیۀ اروپا و آسیای‌میانه را که تحلیل‌گران سیاسی آن را "مرحلۀ سوم" می‌نامند، شامل دورۀ جدیدی می‌شود که از سال 2019م شروع شده و تا امروز ادامه دارد. بنابر این، در سال 2019م، استراتیژی جدیدی در بروکسیل به تصویب رسید که بر اساس آن، اتحادیۀ اروپا در جریان سال‌های 2021م الی 2027م باید با آسیای‌میانه همکاری داشته باشد. نام این استراتیژی را، "اتحادیۀ اروپا و آسیای میانه: فرصت‌های نوین برای استحکام همکاری‌های دوجابه" گذاشتند. سپس اتحادیۀ اروپا، نسخۀ اروپائی "S5+1" موسوم به نشست "آسیای‌میانه – اتحادیۀ اروپا" را طراحی نمود که دومین دور این نشست را به تاریخ 2 جون سال جاری در شهر چولپونوتای قرغیزستان برگزار نمود که رهبران پنج دولت منطقه و در رأس آن میرزایف شرکت نمودند. این نشست یکی از ابزارهایی است که اتحادیۀ اروپا با استفاده از آن سعی دارد نفوذ خود را در آسیای‌میانه گستر شدهد.

اتحادیۀ اروپا در چهارچوب این استراتیژی جدید، سیاست مشخصی را با ازبکستان به پیش می‌برد. در عین حال؛ اتحادیۀ اروپا و ازبکستان در مورد توافق شراکت و همکاری قوی دوجانبه، یک سلسله گفتگوهایی را نیز به راه انداخته اند که گفته می‌شود قرار است موافقت‌نامه‌هایی در این خصوص به زودی میان دو طرف به امضا برسد. در عین حال، اتحادیۀ اروپا در عرصۀ اقتصادی نیز به سرعت در حال ایجاد روابط مشترک می‌باشد، مشخصاً به تاریخ 2 جون سال جاری، میرزایف نشستی در این مورد با چارلیز میشیل رئیس پارلمان اروپا داشت که در چهارچوب نشست آسیای‌میانه و اتحادیۀ اروپا برگزار گردیده بود. چارلیز میشل در این دیدار گفت که میزان تجارت میان ازبکستان و دولت‌های اتحادیۀ اروپا از شروع سال جاری تا کنون 70% افزایش یافته. میزان پروژه‌های سرمایه‌گذاری در عرصه‌های تکنالوژی پیشرفته در اقتصاد ازبکستان که با مشارکت شرکت‌های بزرگ اروپایی صورت می‌گیرد، تا 20 ملیارد یورو افزایش یافته. رهبران ازبکستان و اتحادیۀ اروپا در مورد متنوع نمودن و افزایش تجارت دوجانبه و نیز گسترش سیستم تجارت بهبود انبار یا GSP+ و راه‌ها حمل و نقل فعال و هم‌چنین بهبود مسیر عبور کالا از قزوین و سایر قضایای تجارتی را به بحث و بررسی گرفتند. از میان تمام این موارد، سیستم تجارت بهبود انبار یا GSP+  بیشتر قابل تأمل است، زیرا در نامۀ وزارت سرمایه‌گذاری و تجارت خارجی که به تاریخ 1 دسمبر 2020م منتشر گردید، اتحادیۀ اروپا تصمیم گرفته امتیاز استفاده از سیستم تجارت GSP+ را پیشاپیش برای ازبکستان بدهد، زیرا ازبکستان به درخواست‌های مندرج در 27 توافق‌نامۀ بین‌المللی در عرصه‌های حمایت از حقوق بشر، پایبندی به اساسات کاری، حفاظت از محیط زیست و مدیریت فعال، عمل نموده. پس از آن که این تصمیم اجرایی گردید، تولیدکنندگان و صادرکنندگان ازبکستانی استفاده از سیستم انبار گمرکی یک‌جانبه در هنگام صادرنمودن تولیدات خود به بازارهای اروپایی را آغاز نمودند. به این ترتیب، شمار اقلام کالاهایی را که اجازۀ صدور آن را دارند تا 6200 قلم افزایش یافت. دلیل این که اتحادیۀ اروپا، ازبکستان را در این خصوص ترجیح داده، این است که ازبکستان به 27 مورد از خواسته‌های مطرح شده در توافقات بین‌المللی پایبندی نشان داده. روشن است که تمام این توافقات بین‌المللی درپی نهادینه کردن دموکراسی در سرزمین مان می‌باشد، که طبیعتاً این کار به معنای دور کردن اسلام و احکام آن از این جامعه است. در عین حال، دادن امتیاز استفاده از سیستم تجارت برتر، باعث کاستن از اعتماد اقتصادی به روسیه خواهد شد.

یکی دیگر از اقدامات برجسته‌یی که در این راستا صورت گرفته، دیدار دیوید سولیوان، نمایندۀ ویژۀ اتحادیۀ اروپا با شوکت میرزایف به تاریخ 27 اپریل 2023م در تاشکند است. نمایندۀ ویژۀ اروپا در جریان سفرش به ازبکستان، ضمانت عدم همکاری با روسیه در دور زدن تحریم‌ها را از جانب ازبکستان دریافت نمود. اتحادیۀ اروپا با دریافت چنین ضمانت‌هایی می‌خواهد توانایی‌های روسیه برای دور زدن تحریم‌ها را محدود نماید. اگر میرزایف به این وعده عمل نکند، اتحادیۀ اروپا ازبکستان را مجازات خواهد نمود، چنان‌چه به گفتۀ نشریۀ پولیتیکو، ممکن است تحریم‌هایی علیه قزاقستان، ازبکستان، چین و ترکیه به هدف متوقف نمودن تلاش‌های شان برای دور زدن تحریم‌ها علیه روسیه و ارسال برخی کالاها به این کشور، اعمال گردد. بنا به برخی معلومات؛ ممکن است این اقدامات شامل دور یازدهم اعمال تحریم‌ها علیه روسیه گردد. به عبارت ساده‌تر؛ اگر دولت‌های آسیای‌میانه، مخصوصاً ازبکستان به روسیه نزدیک‌تر شوند، تحریم‌ها عملی خواهد شد. برعکس آن این است که اگر گام‌هایی در جهت فاصله گرفتن از روسیه برداشته شود، این هشدارها چیزی بیشتر از سخنانی به گزاف نخواهد بود. از این اقدامات و سایر موقف‌های اتحادیۀ اروپا روشن می‌شود که غرب سعی دارد تمام اسالیب و ابزارهای ممکن برای تضعیف نفوذ روسیه در آسیای‌میانه را به کار گیرد.   

اما چین، که آسیای‌میانه را با گسترش اقتصادی خود و با توجه به ضعف کنونی روسیه، تهدید می‌کند، اینک اعلان نموده که به دنبال جایگاه جدید در منطقه می‌باشد. تنظیم نشست "آسیای‌میانه – چین"، که نسخۀ چینی S5+1 امریکا به شمار می‌رود، خود دلیل گویای این ادعاست. پس چین در پی استحکام مشارکت خود در آسیای‌میانه، نه فقط در سطح اقتصادی، بلکه در سطح سیاسی و نظامی نیز می‌باشد. شی جین پنگ رئیس‌جمهور چین در سخنان خویش در نخستین نشست "آسیای‌میانه و چین" که به تاریخ 19 می سال جاری در شهر چیان چین برگزار گردیده بود، از برنامه‌های بلندپروازانۀ چین در آسیای‌میانه سخن گفت، که بد نیست برخی از نقاط مهم سخنان او را در این‌جا بیان کنیم. او در  بخش افتتاحی سخنانش گفت: «در میان مردم آسیای‌میانه یک ضرب‌المثل است که می‌گوید: "برادری با ارزش‌تر از هر گنجی است"، باید گفت که کشمکش‌های نژادی، دینی، غرب‌زدگی فرهنگی هیچ کدام ویژگی خاصی برای منطقه به شمار نمی‌رود؛ برعکس، این هم‌بستگی و فراگیری است که آرمان مردم آسیای‌میانه را تشکیل می‌دهد. هیچ کسی حق ندارد در میان مردم این منطقه، فتنه‌انگیزی نموده و به کشمکش‌ها دامن زند، چه رسد به این که سعی کند منافع سیاسی خودخواهانۀ خود را در اینجا تأمین نماید.»

در این شکی نیست که مسلمانان برادر یکدیگر استند و هنوز هم این باور در میان مسلمانان آسیای‌میانه جای دارد، اما این برادری هیچ ربطی به دولت بت‌پرست چین ندارد. چه نوع برادری می‌تواند میان چین، که مسلمانان ایغور را بی‌رحمانه و به گونۀ غیر انسانی شکنجه و قلع و قمع می‌کند و میان مسلمانان آسیای‌میانه وجود داشته باشد؟! به گمان اغلب، مخاطب شی جین پنگ، غرب بوده، زیرا او نیز مانند روسیه نمی‌خواهد غرب در آسیای‌میانه نفوذ داشته باشد. هرچند چین هنوز این ادعا را با صراحت مطرح نکرده، اما به گونۀ پوشیده به آن اشاره می‌کند، چنان‌چه شی جین پنگ در جریان سخنانش گفت: لازم است در چهار محور با آسیای‌میانه همکاری شود: کمک‌های دو جانبه، توسعۀ مشترک، امنیت جهانی و دوستی ابدی. بنابر این ضرور است به آن‌چه او اشاره نمود دقت صورت گیرد: «ضرور است تا بر اساس اصل حفظ امنیت جهانی قدم برداریم و با تلاش‌های بیرونی برای مداخله در امور داخلی دولت‌های منطقه و یا تحریک انقلاب‌های رنگین، با شدت تمام مقابله کنیم. نباید در برابر این سه نیرو مدارا شود: تروریزم، جدایی‌طلبی و بنیادگرایی. باید با تمام توان برای حل مشکلات امنیتی منطقه تلاش ورزیم. چین آماده است برای تقویت توانایی‌ها در عرصه‌های قانونی، نظم، امنیت و دفاع با دولت‌های آسیای‌میانه همکاری نماید.» در مرحلۀ کنونی می‌توان گفت که منظور از عبارت: «مداخله در امور بیرونی دولت‌های منطقه یا تلاش‌های خارجی به هدف تحریک انقلاب‌های رنگین»، همانا غرب می‌باشد و منظور از: «موقف گرفتن در برابر نیروهایی مانند تروریزم، جدایی‌طلبان و بنیادگرایان»، همانا جنگ بی‌امان در برابر بیداری مسلمانان در آسیای‌میانه بر اساس اسلام است. عمق نفرت چین از اسلام و مسلمانان را می‌توان از خلال سیاست‌های بی‌رحمانۀ آن در برابر مسلمانان ایغور دریافت. روشن است که نفرت و عقده‌ای که در دل دارند به مراتب بیشتر از چیزی است که در عمل نشان می‌دهند!

چین هم‌چنین وعده نمود که مشخصاً در عرصۀ اقتصادی برای تقویت همکاری با آسیای‌میانه، آمادۀ همکاری می‌باشد، چنان‌چه گفته شده که چین قرار است 26 ملیارد یوان (3.8 ملیارد دالر) کمک مالی و بلاعوض برای این دولت‌ها اختصاص دهد.

در خصوص ازبکستان، باید گفت که میرزایف در جریان سفر دولت، آمادگی خود را برای گسترش همکاری‌های استراتیژی فراگیر میان ازبکستان و چین در دورۀ سال‌های 2023م-2027م اعلان نمود. در چهارچوب همین برنامه و فعالیت‌های مشترک تجارتی؛ دو طرف در خصوص اجرای پروژه‌های صنعتی، تجارتی و سرمایه‌گذاری‌های جدید مرتبط با تکنالوژی مدرن به ارزش مجموعی بیشتر از 25 ملیارد دالر به توافق رسیدند. این توافقات شامل عرصه‌های انرژی، کیمیا، معادن، جیولوجی، صنعت ساخت موتر، انجنیری برق، ساختمانی و سایر موارد می‌باشد. شوکت میرزایف هم‌چنین پیشنهاد نمود تا میان وزارت خارجه و خدمات ویژۀ چین و آژانس اجرای قانون مبارزه با قاچاق مواد مخدر و جرایم الکترونیکی، همکاری‌های متقابل صورت گیرد. به علاوۀ آن؛ می‌توان گفت که از سال 2017م تا کنون، میزان سرمایه‌گذاری‌های چین در ازبکستان به 11 ملیارد دالر رسیده و شمار شرکت‌های چینی سرمایه‌گذار در ازبکستان به 2100 شرکت رسیده است. در پایان سال 2022م، میزان مبادلات تجاری با چین به 9 ملیارد دالر رسید و به این ترتیب، چین تبدیل به دومین شریک تجاری ازبکستان گردید. از تاریخ 1 اوکتوبر 2022م تاکنون، بدهی‌های ازبکستان از بانک Eximbank  چین به 1.9 ملیارد دالر رسیده و 2.1 ملیارد دالر هم به بانک توسعۀ حکومتی چین و سایر بانک‌های آن بدهکار می‌باشد. تمام این آمار بدین معناست که اعتماد اقتصادی ازبکستان به چین در حال افزایش است. برای همه روشن است که این اعتماد سر انجام منجر به این خواهد شد که ازبکستان برای پرداخت بدهی‌های خود به چین، باید زمین‌های حاصل‌خیز و معادن ارزشمند خود را واگذار نماید. می‌دانیم که قرغیزستان و تاجیکستان عملاً در دام قرضه‌های مکارانۀ چین گیر آمده اند. به علاوۀ این که انتظار می‌رود چین در حال حاضر در تلاش اقداماتی سیاسی برای پر نمودن خلای سیاسی باشد که به دلیل ضعف روسیه ایجاد گردیده و نیز انتظار می‌رود کمک‌های نظامی ویژه‌یی را نیز پیشنهاد نماید.

روسیه در حالی‌که در نشست‌های مختلف بین‌المللی از مداخلۀ غرب انتقاد می‌کند، می‌توان حدس زد که در اصل نگران مختل نمودن روابط چین با روسیه می‌باشد، زیرا بجز چین دیگر هیچ قدرت بزرگی وجود ندارد که بتواند روسیه را در قضیۀ اوکراین کمک نماید. روسیه در حال حاضر به شدت نیازمند کمک‌های چین است و به گمان اغلب، چین کمک‌های سری به روسیه می‌فرستد، به علاوۀ این که در ساحۀ بین‌المللی، با احتیاط در کنار روسیه قرار می‌گیرد. مسئولین روسیه بارها به تکرار و با صراحت اعلان نمودند که روابط عمیق میان آسیای‌میانه و دولت‌های غربی، روسیه را آزار می‌دهد. آخرین مورد آن، سخنان سیرگی لاوروف وزیر خارجۀ روسیه بود که در دانشگاه روسیه – تاجیکستان (سلافویا) مطرح نمود. وی گفت: «امروزه دیده می‌شود که غرب برای ورود به آسیای‌میانه به گونۀ گسترده و جدیت تمام، به شمول کمک‌های بشری و نظامی تلاش می‌ورزد.» لاوروف قبلاً نیز اظهارات منتقادانه‌یی مشابهی را در خصوص گفتگوهای انتونی بلنکن وزیر خارجۀ امریکا با میرزایف در نشست "S5+1" در آسیای‌میانه و سپس در تاشکند مطرح نموده بود. لازم به یادآوری است که پنج روز پس از سفر بلنکن به تاشکند، ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه با میرزایف گفتگوی تلفونی انجام داد. پس از این اقدامات بود که چنان‌چه قبلاً اشاره نمودیم، میرزایف یکی از خواسته‌های دولت‌های بزرگ اشاره نموده گفت: «یا باید بی‌طرف باشیم و یا به این و یا آن طرف برویم.»

روسیه برای حفاظت از نفوذ خود در ازبکستان، سعی دارد کارهایی مانند پروژه ساخت ایستگاه هسته‌ای و عضویت ازبکستان در اتحادیۀ اقتصادی اوروآسیا (EEUII) و نیز ایجاد اتحادیۀ گاز میان روسیه، ازبکستان و قزاقستان را انجام دهد. میخایل میشوستین، نخست‌وزیر روسیه به تاریخ اول دسمبر 2022م به ازبکستان سفر نمود و در آن سفر از دولت‌های غربی انتقاد نمود، به علاوۀ دیدگاه‌هایی که رئیس شورای دومای روسیه مطرح نموده بود. وی در آن سفر گفت که ازبکستان باید هرچه زودتر ایستگاه‌های انرژی هسته‌ای خود را بسازد و خواستار این شد که ازبکستان خیلی زود به (EEUII) که زیر تسلط روسیه قرار دارد، بپیوندد. وی هم‌چنین از نیاز به ایجاد اتحادیۀ گاز میان روسیه، قزاقستان و ازبکستان سخن گفت، درست به همان شویه‌یی که پوتین این پیشنهاد را مطرح نموده بود.

از جانب دیگر؛ روسیه از مشکل‌آفرینی برای بسیاری از کارگران مهاجر ازبکستانی در روسیه برای اعمال فشار بالای ازبکستان استفاده می‌کند، در حدی‌که این مشکل طاقت‌فرسا شده و دارد تبدیل به یک بحران می‌شود؛ طوری‌که اخیراً شروع به ارسال کارگران مهاجر از آسیای‌میانه، مخصوصاً ازبکستانی‌ها را به جنگ علیه اوکراین می‌فرستد. هرچند فرستادن شهروندان ازبک، که وادار به مشارکت در جنگ اوکراین می‌شوند و در آنجا به قتل می‌رسند، اما حکومت ازبکستان در این خصوص سکوت اختیار نموده و به این اعلان اکتفا می‌کند که مشارکت در این جنگ، پی‌گرد جنایی خواهد داشت و از هیچ مسئول حکومتی روسیه خواسته نشده تا وادار نمودن ازبک‌ها به مشارکت در جنگ اوکراین را متوقف نمایند. هرچند برخی از اعضای پارلمان و فعالان سیاسی که برخی از مسئولین روس را در مورد برخی قضایا به گونۀ میانه‌روانه مورد انقاد قرار داده اند، حکومت ازبکستان هیچ‌گاه صدای خود را علیه روسیه بلند نکرده و یا از آن انتقادی را مطرح نکرده است. بنابر این، با وجود ضعفی که اخیراً دامنگیر روسیه گردیده، هنوزهم به گونه‌یی با آسیای‌میانه و ازبکستان تعامل می‌کند که انگار این سرزمین‌ها "زمین‌های زراعتی" روسیه می‌باشد. روسیه هنوز ادعا دارد که یک قدرت بزرگ است. شکی نیست که آسیای‌میانه، مخصوصاً ازبکستان، برای روسیه نقش مرگ و زندگی را دارد و از دست دادن این منطقه ادعاهای روسیه مبنی بر قدرت بزرگ بودن را با خاک یکسان می‌کند. درست به همین دلیل است که روسیۀ خرس صفت از قرار گرفتن آسیای‌میانه در چنگال غرب و مخصوصاً امریکا، خطر بزرگی را احساس می‌کند. لذا می‌توان گفت که روسیه تا حدی از فعال شدن چین در آسیای‌میانه چشم‌پوشی می‌کند.

اینک سعی می‌کنیم به این سوال جواب دهیم که کدام یک از این دو طرف خطر بزرگ‌تری علیه سرزمین‌های مان به شمار می‌رود؟ در جواب بهتر است به ضرب‌المثل مشهور مردم ازبکستان اشاره نماییم که می‌گوید: "سگ، سیاه و سفید ندارد، هردو سگ است". اما در عین حال، باید به یک مسألۀ مهم توجه نمود و آن این که امریکا در حال حاضر، بزرگترین خطر و تهدید می‌باشد، نه تنها برای مردم این منطقه، بلکه برای تمام بشریت. از جانب دیگر؛ روسیه و چین از ایدئولوژی یا مبدئی برخوردار نیستند که بتوانند مردم را به سوی آن فرابخوانند و افکار و اهداف جدیدی را مبتنی بر آن برای مردم تعریف کنند. دولت‌های اتحادیۀ اروپا، به شمول فرانسه و انگلیس، اگرچه ایدئولوژی سرمایه‌داری (دموکراسی) را حمل می‌نمایند، اما تأثیرگذاری این دولت‌ها در سیاست جهانی ضعیف گردیده. اما امریکا، که یک دولت مبدئی می‌باشد، در حال حاضر دولت اول جهان بوده و هنوزهم از نظر قدرت و توانایی در عرصه‌های مختلف، حرف اول را می‌زند؛ مبتنی بر ایدئولوژی سرمایه‌داری بوده و ابزارهای مختلفی برای تأثیرگذاری در سیاست‌های جهانی را در اختیار دارد. درست به همین دلایل است که ما مسلمانان، آن را دشمن اول خود تعریف می‌کنیم. اما این به آن معنا نیست که سایر قدرت‌ها را می‌توان نادیده گرفت، بلکه به این معناست که امریکا باید در مرکز توجه مان قرار داشته باشد.

خلاصه این‌که: در فوق به برخی از گام‌هایی که دولت‌های شرور استعمارگر برای تسلط بر آسیای‌میانه و مخصوصاً ازبکستان بر می‌دارند و در این راستا با یکدگر رقابت دارند، اشاره نمودیم. باید دانست که استعمارگران برای نفوذ و استقرار در سرزمین‌های ما، به حکومت‌ها و نخبه‌های سیاسی سوار برگردۀ مردم این سرزمین‌ها تکیه نموده و از آنان کمک می‌گیرند. متأسفانه این حکومت‌ها و نخبه‌گان سیاسی، به عوض این‌که از سرزمین‌های خود حفاظت نموده و در رشد و توسعه و توجه به آیندۀ آن سعی و تلاش به خرج دهند، دروازه‌های آن را در برابر استعمارگران باز می‌کنند تا سرمایه‌های شان را به تاراج ببرند، مردم مان را به غلامی خود بگیرند، مخصوصاً جوانان و آنان را در مرداب‌های فسق و فجور غرق کنند. پس دیده می‌شود که این حکام در خدمت عقب‌مانی سرزمین‌های مان در تمام عرصه‌ها قرار گرفته اند. این حکام فرومایه، یگانه چیزی را که در بدل این خوش خدمتی‌های خود از کفار استعمارگر توقع دارند، این است که مدت طولانی‌تری در چوکی‌های قدرت ذلیلانۀ خویش باقی بمانند و از آن طریق برای خود ثروت‌اندوزی کنند. در حالی‌که برای چنین حالی به هیچ وجه شایستۀ یک مسلمان نیست، مخصوصاً مسلمانی که رعایت امور مردم را به دوش گرفته، بلکه این نفاق و خیانت است در برابر مردم. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً (138) الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَآءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ للَّهِ جَمِيعاً[نساء: 138-139]

ترجمه: مشرکات را بشارت ده که برایشان عذابی دردناک است. آنان که کافران را بجای مؤمنان، سرپرست و دوست خود می‌گیرند آیا عزت را نزد آنان می‌جویند؟ همانا عزت به تمامی از آن الله است.

سبب اصلی تخلف و خواری ما، بدون شک همین دولت‌های کارتونیکی مانند دولت‌های آسیای‌میانه، از جمله ازبکستان است؛ دولت‌هایی که ضعیف بوده و هیچ گونه مبدأ و اساس خاصی برای خود ترسیم نکرده. تا زمانی‌که اطاعت از نظم بین‌المللی بالای ما تحمیل گردد و ایدئولوژی فاسد دموکراسی در سرزمین‌های ما مستحکم شود و این نظام‌های فاسد برخاسته از آن بالای ما تطبیق گردد، به ما مسلمانان خیری نخواهد بود. این کافران استعمارگر می‌خواهند همه چیز بر اساس برنامه‌ها و نقشه‌های شرورانه و مکارانۀ آن‌ها به پیش رود، طوری وانمود می‌کنند که انگار دوستان و شرکای قابل اعتماد ما هستند، اما در حقیقت اهداف اصلی شان این است که بالای ما و سرمایه‌های ما تسلط پیدا کنند. در حالی‌که الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا [نساء: 141]

ترجمه: الله(سبحانه وتعالی) هرگز برای کافران علیه مؤمنان راهی قرار نمی‌دهد.

و نیز می‌فرماید:

﴿إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ[آل عمران: 160]

ترجمه: اگر الله شما را یاری دهد، هیچ کسی بر شما غالب نخواهد شد.

اگر ما مسلمانان واقعاً به این باوریم که رهایی از زیر حاکمیت کافران استعمارگر مسئولیت ماست، مادامی‌که خود را مستحق وعدۀ الله سبحانه وتعالی می‌دانیم و این‌که خود را مکرم و معزز می‌شماریم، مادامی‌که خود را شایستۀ غالب نمودن نظام اسلام بر سایر سلطه‌ها می‌دانیم، پس بر ما لازم است تا در برهم زدن نقشه‌ها و سناریوهای دشمنان خود سهم گرفته و راهی دنبال نماییم که شریعت اسلامی برای مان در این خصوص ترسیم نموده است؛ راهی‌که ما را سر انجام به سعادت، عزت و قوت خواهد رسانید! بجز این آرمان و آرزو، هیچ چیز دیگری نباید برای ما جالب باشد و به هیچ وجه نباید با چیز دیگری قناعت کنیم. این راه سر انجام به برپایی خلافت راشدۀ دوم بر منهج نبوت می‌انجامد. بنابر این، پیام ما برای فرزندان مسلمان سرزمین‌های اسلامی این است: در کنار حزب‌التحریر قرار گیرید؛ حزبی‌که این راه را با روشنی و وضوح کامل می‌داند! پس از آن حمایت کنید و آن را به آغوش بگیرید!. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي ۖ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ[یوسف: 108]

ترجمه: بگو این راه من است، با بصیرت به جانب "دین" الله دعوت می‌کنم، من و آنان که از من پیروی می‌کنند و الله پاک و منزه است و من از جملۀ مشرکان نیستم.

نویسنده: اسلام ابوخلیل – ازبکستان

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...

کشته شدن صدها مهاجر توسط مرزبانان سعودی

(ترجمه)

خبر:

دیدبان حقوق‌بشر در گزارش خود، مرزبانان سعودی را به کشتن دسته‌جمعی مهاجران در امتداد مرز این کشور با یمن متهم کرده‌اند. در این گزارش آمده؛ صدها مهاجر که بسیاری از آن‌ها اهل کشور اتیوپی هستند، تلاش داشتند از مرزهای یمنِ جنگ‌زده به عربستان سعود بروند که با شلیک گلوله جان خود را از دست دادند. بعضی از مهاجرین به بی بی سی گفته‌اند که اعضای بدن و اجساد انسان‌ها در میان راه افتاده بود.

سعودی پیش از این هرگونه کشتار سازمان‌یافته را رد کرده بود؛ اگرچه سازمان دیدبان حقوق بشر گزارشی تحت عنوان "باران گلوله بر سرمان می‌بارید" شهادت مهاجرانی را نشر کرده است که گفته‌اند: آن‌ها توسط پلیس و اردوی سعودی بر مرز شمالی کشورشان با یمن با سلاح‌های گرم مورد هدف قرار گرفته اند.

مهاجرین طی مصاحبۀ جداگانه به بی بی سی گزارش دادند که اکثر جان‌باختگان اهل ایتیوپی بودند و در میان‌شان اطفال و زنان نیز وجود داشت، آن‌ها می‌خواستند شبانگاه از مرز یمن به سرزمین نفت‌خیز سعودی بروند که مرزبانان سعودی آن‌ها را به گلوله بسته‌اند.

مطصفی محمد که در دهه دوم زندگی خود قرار دارد، به بی بی سی گفت: شلیک گلوله ادامه داشت و متوجه اصابت آن به بدنم نشدم تا زمانی‌که ایستادم و دیدم که قسمتی از پایم را از دست داده‌ام. وی افزود: برخی از افراد گروه که تعدادشان حدود چهل و پنج مهاجر بود، در جنوری سال گذشته، هنگام عبور از مرز با ضرب گلوله کشته شدند.

تبصره:

بعضی از دولت‌های اروپایی مرزهای خود را به روی مهاجرین باز نموده و از آن‌ها استقبال می‌کند؛ حتی بعضی از این کشورها برای‌ آنان مسکن، خوراک و دارو مهیا می‌کنند. علاوه بر این بعضی از دولت‌ها زمینه کار را نیز برای مهاجرین فراهم می‌کنند؛ اما حکام سرزمین‌های اسلامی برعکس چیزی عمل می‌کنند که انسانیت از آن‌ها توقع دارد و نمی‌خواهیم بگوییم که اسلام از آن‌ها چه می‌خواهد. برخی از این حکام، خود را خادم حرمین شریفین می‌دانند؛ در حالی‌که صدها تن از مهاجرانی را که از جنگ فرار کرده‌اند یا به دنبال جای امنی هستند و یا می‌خواهند لقمۀ نانی برای امرار معاش به دست آورند، بر سر مرزهای خود‌ به قتل می‌رسانند و الحمد لله که جسدهای‌شان را برای حیوانات وحشی نمی‌گذارند، بلکه دفن می‌کنند!

ای مسلمانان! وضعیت‌مان چقدر وخیم گردیده که گلوله‌ها توسط ارتش‌های مسلمانان بر سر برادران‌شان می‌ریزد؟! ای ارتش سعودی، آیا بر شما سزاوارتر نیست که به‌جای کشتن برادران مسلمان خود که از وحشت جنگ و فقری که در سرزمین‌های خود از آن رنج می‌برند، به شما پناه آورده‌اند، برای آزادی قدس از چنگال یهود غاصب بشتابید و این عزت بزرگ را بدست بیاورید؟!

﴿وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا﴾ [نساء: 93]

ترجمه: کسی‌که مؤمنی را از روی عمد بکشد(و از ایمان او با خبر بوده و تجاوز کارانه او را به قتل برساند و چنین قتلی را حلال بداند، کافر بشمار می‌آید) و کیفر او دوزخ است و جاودانه در آنجا می‌ماند و الله بر او خشم می‌گیرد، او را از رحمت خود محروم ساخته و عذاب بزرگی برای وی تهیه می‌بیند.

نویسنده: محمد سلیم-سرزمین مبارک فلسطین

مترجم: حسین سلحشور

ادامه مطلب...

عقیدۀ پیدایش جهان و نظریه انفجار بزرگ (قسمت اول)

  • نشر شده در سیاسی

 (ترجمه)

مسئلۀ پیدایش جهان مطرح می‌گردد. آن‌چه در این مسئله مورد بحث قرار می‌گیرد، این است که آیا جهان آغازی دارد؟ یا جهان ازلی می‌باشد؟ از همان زمان که فلسفه ایجاد شد، فلاسفه نیز ظهور نمودند. برخی از فلاسفه به وجود خالقی برای جهان ایمان داشتند و برخی قایل بر این بودند که حیات و کائنات ازلی می‌باشند. مسلمانان به وجود خالقی برای کائنات، انسان و حیات و این‌که وجود خالق حتمی لازمی است، با تفکر عقلانی ایمان دارند و قرآن کریم نیز مسلمانان را به سوی این ایمان جهت داده است.

کلیساها در غرب بدون تفکر عقلانی، ایمان به وجود خالق را بر مردم تحمیل می‌نمودند. زمانی‌که دین از زندگی جدا شد، مسئله پیدایش جهان در ساحات علمی مطرح شد. علماء خواستند این مسئله را از طریق علمی حل نمایند، چنین شد که نظریه انفجار بزرگ و انبساط جهان به عنوان تفسیری برای پیدایش جهان و آغاز حیات در روی زمین مطرح شد. برخی از علماء و فلاسفه ملحد می‌گفتند هر آن‌چه موجود است، مادی می‌باشد و هر آن‌چه غیرمادی بوده و علم آن را درک نکند، موجودیتی ندارد. به این طریق استدلال نمودند که علم مثبت وجود خالق نیست، بنابراین، جهان ازلی می‌باشد. جدیداً برخی از متفکرین مسلمان می‌خواهند از طریق علمی، نظریات علمی را که علمای فزیک و نجوم در مورد پیدایش جهان مطرح نمودند، برای اثبات وجود الله و درستی عقیده اسلامی کار گیرند. بناءً بر طریق علماء خلقت‌گرایی گام گذاشته و بسیاری از آیات را برای تطابق نظریات علمی تأویل نمودند. در نتیجه افکاری را تولید نمود که مخالف عقیده اسلامی می‌باشد؛ چون این طریقه تحقیق مخالف طریقه تفکر عقلانی و مخالف واقعیت قرآن و طریقه درست استدلال می‌باشد.

مقدمه:

از مسایلی‌که از زمان ایجاد فلسفه و ظهور فلاسفه در خصوص آن به کثرت جدال صورت گرفته، مسئله پیدایش جهان، چگونگی پیدایش جهان و آن‌چه در آن وجود دارد بوده و این‌که آیا جهان آغازی دارد و یا ازلی می‌باشد؟ و این‌که چرا کائنات، حیات و انسان بوجود آمده اند؟ این سوالات، سوالات کلیدی می‌باشند که گره‌ای بزرگی را روی دست انسان قرار می‌دهند، به علاوه سوال‌هایی‌که در خصوص حیات مطرح می‌شود، این‌که حیات چیست؟ و ارتباط حیات به ماقبل و مابعد آن چیست؟ این سوال‌ها، سوال‌های طبیعی هستند که برای هر فردی‌که به مرحلۀ پختگی عقلی رسیده باشد، ایجاد می‌شود. این در حالی‌است که رسیدن به جواب‌های قناعت‌بخش برای عقل و موافق فطرت برای هر فردی‌که فطرت آن به خزعبلات فلاسفه ملوث نشده باشدّ، سهل و میسر می‌باشد. اما فلسفه و فلاسفه در خصوص این مسئله فرضیه‌های زیادی را وضع نموده و باعث جدال بزرگی شده است. این جدال در بین گروهی که می‌گویند جهان مخلوق خالق می‌باشد، و بین گروهی که می‌گویند جهان و حیات ازلی اند، در دوران است.

در صورت تفکرعقلانی در خصوص کائنات، انسان و حیات، ایمان به خالق واجب الوجود به دست می‌آید. خالقی‌که موصوف به صفات جلال و کمال لازمه برای آن می‌باشد، مانند و حدانیت، الوهیت، علم و قدرت. به تفکر عقلانی دانسته می‌شود که نباید خالق متصف به اوصاف نقص باشد مانند نیاز به غیر و یا این‌که خالق مخلوق خود باشد. ایمان به این طریق گره بزرگی را باز نموده، عقل را قناعت داده مطابق فطرت انسان بوده و قلب را مملوء از آرامش می‌گرداند. در این صورت انسان به هیچ دلیل دیگری نیازنداشته و هیچ گونه  شکی به سراغش نخوهد آمد. به همین سبب است که این جدال در ساحات اسلامی شایع نمی‌باشد. تفکر عقلانی که اسلام بدان امر نموده، برای ساکت نمودن تمام افکار الحادی کافی می‌باشد؛ اما در غرب رجال دین به وجود خالق از باب تسلیم قایل اند، نه با طریقه تفکر عقلانی آنان خالق را از اوصاف نقص مانند نیاز به فرزند و تقسیم خالق به (پدر، پسر و روح القدس) منزه نمی‌داند. آنان تفکر عقلانی صحیح را در تمام امور دین از جمله ایمان به خالق ممنوع قرار دادند و هرکسی‌که در امور دین تفکر می‌نمود، مورد ستم و آزار و اذیت قرار می‌گرفت. بدین سبب کشمکش‌ها در خصوص این مسئله در غرب به شدیدترین حالت خود قرار دارد، تا جائی‌که بسیاری از علماء متفکرین غربی به لزوم وجود خالق راه یاب شدند، لیکن به این باورند اند که آن خالق، خالقی غیر از خدای کلیسا می‌باشد، که متصف به صفات نقص است، گفته می‌شود که عالم مشهور فزیک نیوتن از جمله همین علماء بوده است.

در دهه‌های گذشته تقریباً یک قرن است که در دولت‌های غربی  جدال در خصوص این مسئله، با ظهور مادی‌گرایی و علم‌گرایی افزایش یافته است. مخصوصاً پس از این‌که در تمام میدان‌ها انقلاب علمی پدیدار گشت، علم حلّال بسیاری از مشکلات قرار گرفت، جوامع غربی از جدایی دین از حیات راضی شدند و رجال دین هر گونه معرفت یافکری بیرون از کلیسه را یک سوی نهاده بودند. همان زمانی‌که ملحدین مادی گراء در رأس آنان حزب کمونستی که توانست دولتی را بر اساس مفکورۀ الحادی مادی‌گرایی تأسیس کند. نظریه حاکم در میدان‌های فکری و علمی این شد که هرآن‌چه موجود است مادی می‌باشد و هرآن‌چه غیر مادی است، هیچ وجودی ندارد.

در غرب نیز بر مبنای مفکورۀ پیدایش جهان جریان‌های ظهور نمودند، گروهی بدون تحقیق فکری به وجود خالق ایمان دارند. این‌گروه پیروان کلیسا می‌باشند. گروهی به ازلی بودن ماده و ازلی بودن جهان و عدم نیاز به وجود خالق ایمان دارند. این گروه ملحدین مادی گراء می‌باشند. گروه سومی علم را در جایگاه خدا قرار داده به هیچ چیزی ایمان ندارند، مگر به چیزی‌که علم بتواند آن را ثابت کند تا این‌که علم به خود خود تبدیل به یک عقیده فلسفی شود که در خصوص کائنات، انسان و حیات دیدگاه خاصی دارد؛ علی رغم این‌که این گروه اکثرا به تفسیرات فلسفی غیبی (غیر علمی) درخصوص برخی از مشاهدات متکی می‌باشند. منشأ این نظریات عدم وجود جواب‌های قناعت بخش رجال کلیسا می‌باشد؛ همان‌طور نظریه ناقص مادی‌گرایی در خصوص حیات، که برخی را به جای رسانده که جز اشیاء محسوس هیچ چیزی دیگری را تصدیق نمی‌کنند، تا جایی‌که علماء نیر می‌خواهند که به طریقۀ علمی بتوانند جوابیرا به این مسئله بیابند؛ جوابی‌که به شکل نظریات علمی تفسیر کنندۀ وجود جهان و حیات رنگامیزی شود.

نظریۀ انفجار بزرگ:

نظریه علمی حاکم در خصوص پیدایش جهان، نظریه "جهان در حال استقرار" است. این نظریه می‌گوید جهان دارای شکل کروی بوده. جهان از زمان پیدایش ثابت است و همواره هم‌چنان خواهد بود. این نظریه به این قایل است که جهان محدود بوده، نیاز به خالق دارد. نظریه دیگر نظریه "عالم نوسانی (Oscilleting universe) است. این نظریه می‌گوید جهان منفجر و منبسط می‌شود، سپس انرژی خود را در انبساط تمام می‌کند و نیروهای جاذبه بر آن غلبه می‌کنند. بنابراین دوباره خورد و کوچک می‌شود، سپس دوباره منفجر می‌شود و این عملیه هم‌چنان ادامه خواهد داشت. بنا براین نظریه، می‌پندارند که جهان ازلی است. در این‌جا نظریه تجدید خلقت نیز وجود دارد. سپس نظریه انبساط جهان و انفجار بزرگ مطرح گردید؛ طوری‌که مشاهدات ایجاد شد که بیانگر انبساط جهان و درو شدن کهکشان‌ها از یکدیگر بود. گفتگوها در خصوص این نظریه در 1929م آغاز یافت.

نظریه انبساط جهان می‌گوید دورشدن کهکشان‌ها از یک دیگر، به سبب حرکت آن‌ها به جهات مختلف نیست، بل فضایی‌که کهکشان‌ها در آن قرار دارند، در حال توسعه انبساط بوده و در آینده مسافت بین کهکشان‌ها افزایش بیشتری خواهد یافت. اما این در حالی‌ است که دانشمندان نه فضای (کائنات) را در حال انبساط دیده اند و نه کهکشان‌ها را  در حال دور شدن از یکدیگر دیدند و نه شاهد افزایش فاصله بین ستاره‌ها می‌باشند. آنان صرفاً از تحلیل جهت نور که از ستاره‌ها و کهکشان‌های دور می‌آید، قایل به این نظریه اند. از آن‌جای‌که آن‌ها متوجه تغییر طیف مرئی نور از آبی بنفش به  قرمز شدند، چنین نتیجه گرفتند که منبع نور از ما دور است، یعنی ستاره‌ها و کهکشان‌ها از ما دور اند؛ بعد گفتند از آن‌جای که جهان امروز در حال انبساط است، ناچار باید در گذشته کوچک‌تر از چیزی باشد که امروز هست و این‌که ستاره‌ها و کهکشان‌ها بیشتر از امروز به ما نزدیک بودند. بنا براین، آن‌ها یک تصویر زمانی معکوسی از انبساط ترسیم کردند که در آن کهکشان‌ها نزدیک به هم هستند و سپس نزدیک‌تر می‌شوند. تا زمانی که نیروی جاذبه آن‌ها را به یک جرم واحد تبدیل می‌کند، سپس شدت نیروی جاذبه آن‌ها را فشرده می‌کند تا ماده جهان بسیار کوچک و بسیار متراکم می‌شود، به اندازه‌ای که آن‌ را منفرده (تنها و مجرد) نامیده اند. دانشمندان آن را در ابتداء به اندازه یک تخم مرغ تخمین زدند، یا به اندازه سر سوزن و بعداً برخی به اندازه یک ذره و یا به اندازه هیچ چیز تخمین زدند. بالاخره آخرین تخمین‌ها این است که حدود یک میلیون میلیارد میلیارد میلیاردم یک سانتی متر است. یعنی کمتر از 10 -33 سانتی متر این همان چیزی است که در فیزیک به آن طول پلانک می‌گویند.

این دانشمندان در تخمین عمر جهان، مدت زمانی‌که جهان در آن قرار دارد، نیز اختلاف نمودند. در ابتداء 25 ملیارد سال تخمین زندند، سپس مدت زمان تخمین‌ها به 13.7 ملیارد سال رسید. این دانشمندان می‌گویند؛ در لحظۀ که در آن دیروزی نبوده است (یعنی لحظۀ صفرچون در ان زمان و مکانی نبوده است)، منفرده (تنهای مجرد) همان جرمی که در نهایت کوچکی بوده و در درانتهای تراکم قرار داشته است، منفجر می‌شود تا این‌که اجزاء آن از هم دور شده سپس ذرات، ستاره‌ها، عناصر و مرکبات از آن تشکیل می‌شود.

بدین ترتیب در سال 1948م بر نظریه پیدایش جهان اصطلاح انفجار بزرگ و یا (Big Bang) اطلاق شد. با این‌آگاهی که کسانی‌که این نام را بر این نظریه اطلاق نمودند، به آن قناعت کامل نداشتند، بلکه این نامگذاری از باب تمسخر صورت گرفته بود؛ اما به عنوان نامی برای این نظریه شیوع یافت. دانشمندان این نظریه به جستجوی دلایل علمی برای حمایت از این نظریه ادامه دادند، پس مشاهدات مربوط به امواج ریز (مایکروویو) ناشی از تشعشعات خلفی کیهانی در سال 1965م و بقایای فوتون‌ها و هلیوم را مشاهده کردند، که آن‌ها را دلایلی بر صحت نظریه انفجار بزرگ دانستند.

قابل یادآوری است که نظریه دیگری نیز وجود داشت که به عنوان جایگزینی برای نظریه انفجار بزرگ مطرح گردیده بود، آن نظریه یک جهان ثابت و خلقت مستمر است. این نظریه قائل به ازلی بودن جهان بود که در نیمۀ قرن بیست شیوع یافت و به مرگ کسانی‌که به آن قایل بودند و به دلیل نبود طرفداران جدید برای آن در پایان قرن بیست از بین رفت.

سپس کسانی‌که به انفجار بزرگ باور قایل بودند، بر این فرض شدند که در لحظات اولی انفجار بزرگ اشیائی بوده که در جهان امروز وجود ندارند؛ لیکن وجود آن‌ها مرحله‌ای بوده است؛ مانند: ذرات نوترینو، کوارک‌ها، ماده و ضد ماده. به همین ترتیب، کسانی‌که به انفجار بزرگ باور قایل اند، سرعت انبساط جهان را، همان‌طور درجات حرارت، فشار و دیگر تغییرات فزیکی  را در هر مرحله محاسبه و فرض بر این گذاشتند که وجود ابزارآلاتی برای تشکیل اتم‌ها و عناصر در قلب ستاره‌ها بسیار ضروری بوده است. بنابر این، در سطح زیراتمی گفتند که ذره‌ای به نام نوترینو وجود دارد که از اولین شکافتن جِرم بی‌نهایت کوچک حاصل شده و سپس در حال متلاشی شدن است تا یک پروتون و یک الکترون را شکل دهد. همین‌طور گفتند که در آن‌جا ماده و ضد ماده نیز در بین آن‌ها ایجاد شده است که در نتیجه، یک سری واکنش‌ها و درهم‌جوشی‌های هسته‌ای رخ داده است که اتم‌ها و عناصر را تولید کردند.

این محسابات جزئیات بسیار دقیقی را ارائه می‌کنند که در آن‌ها پیچیدگی و تکلف زیادی برای عملیۀ شکل‌گیری همه چیز در جهان وجود دارد، اما همین‌که مسئلۀ پدیدار می‌شود که توضیح آن دشوار است یا مانعی در مسیر این عملیه ایجاد می‌شود، می‌بینید که در تسلسل و پی‌هم آمدن و قایع، فرضیاتی مطرح می‌گردد که خلاگاها را به گونه‌ای پر کنند که تا حد ممکن با آن قوانین سازگار بوده و بر این موانع غلبه کند.

واضح است، نظریه انفجار بزرگ که برای تفسیر مسئله پیدایش جهان و تکامل تدریجی آن مطابق قوانین طبیعت مطرح گردیده، به وضاحت دلالت بر این دارد که جهان آغازی دارد و هر آن‌چه آغازی دارد لابد نهایتی هم دارد؛ از همین جهت دانشمندان به انتظار سناریوهای برای تغییراتی‌که به زودی در آینده جهان تا انتهای آن روخ خواهد داد، برخواستند. آن‌ها گفتند که قوانین طبیعت و فزیک امروز برای انبساط جهان کار می‌کنند و به زودی این قوانین به کار خویش ادامه داده و چندین احتمال در آینده نزدیک پیش روی خواهد بود، یا این‌که جهان تا بلانهایت به انبساط خویش ادامه خواهد داد و یا این‌که نوبت به نیروی جاذبه هم برای توقف انبساط خواهد رسید و این‌که جهان به زودی در انتهای خود رسیده و برگشت بزرگی بر عکس انفجار بزرگ در راه خواهد بود، جهان افول کرده، کوچک شده و به تدریج متلاشی خواهد شد.

دانشمندان نجومی و حیات کسانی که به نظریه انفجار بزرگ قناعت دارند، این عملیه را جزء متکامل نظریۀ پیدایش جهان، حیات و تکامل تدریجی آن شمرده و آن را از این نظریه مجزاء نمی‌دانند. آن‌ها می‌پندارند که تکامل مفهوم گسترده و فراگیر دارد که در چندین واقعه‌ای بزرگ که از لحاظ زمانی پی‌درپی هم اند، ایجاد می‌شود، مانند این وقایع بزرگ:

1. تکامل  فزیکی نجومی که در آن جهان از عدم پیداشده و زمین شکل یافته و آماده گردیده است تا برای زندگی مناسب شود.

2. تکامل فزیکی کیمیاوی که در آن ذرات از عناصر مختلف شکل یافته و برای تشکیل برخی از مرکبات کیمیاوی با هم تعامل می‌کنند. این دو نوع متعلق به پیدایش ماده و تکامل آن است.

3. تکامل بیولوژیکی که در آن حیات در مواد غیرحیه ایجاد شده و سپس تکامل یافته و باعث این تنوع و دگرگونی بزرگ در کائنات زنده از باکتری‌ها به پستانداران شده است، از جمله ظهور انسان. این نظریه، به نظریه داروینی مشهور می‌باشد. می‌گویند کسی‌که در یکی از این قضایای تحقیق نماید نمی‌تواند به جایی برسد و نباید قضایای دیگر را نادیده بگیرد. این قضایا مرتبط و متداخل یکدیگر می‌باشند، اگر چه در نگاه اول ظاهرا قضایای مختلف و جدا از هم به نظر می‌رسند.

مسئله دلالت نظریه انفجار بزرگ بر این‌که جهان آغازی دارد، علمای لاهوتی را دچار وجد نموده بود. از همین جهت است که روبرت جاسترو دانشمند فزیکی نجومی در کتاب خود «اله وعلوم نجومی» می‌گوید: «نسبت به جهانی که بر مسیر منطقی خویش گام گذاشته است، گویا ظاهراً قصۀ انفجار بزرگ به عنوان یک خواب ناراحت کننده پایان می‌یابد. جهانی‌که از کوهای جهل بالا رفته است، زمانی‌که به صخره نهائی به سوی قله برسد، مورد خوش آمدگوی لاهوتی‌های قرار می‌گیرد که قرن‌هاست در آن‌جا نشسته اند.» از همین‌جاست که کشمکش‌ها در بین لاهوتی‌ها و دانشمندان فلسفه در مورد تفسیر مسئله پیدایش جهان و تفسیر نظریه انفجار بزرگ ایجاد می‌شود. این مسئله باعث تفکیک بسیاری از عقاید، نظریات و موقف‌های شده که در غرب در مورد مسئله پیدایش و در این نظریۀ انفجار بزرگ وجود دارد. مهم‌ترین آن‌ها این سه مکتب می‌باشد:

1. مکتب الحادی ماده‌گرایی و علم‌گرایی لاادریه: پیروان این مکتب می‌گویند جهان  یا به خودی خود از عدم پیداشده و یا این‌که قدیم و ازلی بوده، آغازی ندارد، سپس به شکل تصادفی و بدون تدبیر قبلی به تدریج تکامل یافته و شایسته زندگی شده است و تمام حوادث مذکور تصادفی رخ داده است. انفجار بزرگ به کلیات و جزئیات و نتایج‌اش تصادفی بوده، همان‌طور تشکیل محیط مناسب زندگی بالای سیارۀ زمین و پیدایش حیات نیز تصادفی بوده است. بناءً نیازی نیست که قایل به خالق با اراده بوده و نیاز به وجود چنین خالقی هم نیست! این خصوصیت‌های مواد موجوده می‌باشد که در هر مرحله‌ای از مراحل تکامل جهان و قوانین فیزیک، در تکامل جهان و تشکیل ستاره‌ها و کهکشان‌ها تأثیرگذار بوده است؛ اگر این خصوصیت‌ها تغییریابند، اگر اندک هم باشد، به دنبال آن تغییری در معادلۀ انبساط جهان و در شکل موجودات جهان خواهد آمد.

2. مکتب خلقت‌گرایان دین‌مدار از کلمه خلق: پیروان این مکتب کسانی‌ اند که باوردارند الله تمام موجودات را مستقیماً خلق نموده است. این گروه نظریه انفجار بزرگ و تکامل بیولوژیکی را انکار نمودند. این مکتب امتداد نظریه کلیسا و دانشمندان لاهوتی می‌باشد.

3 مکتب و یا جریان طراحی هوشمند(تصمیم‌گیری هوشمند)Intelligent Design Movement : پیروان این مکتب قایل به ناتوانی نظریه تصادف از تفسیر مسئله پیدایش جهان و حیات اند. این‌ها می‌گویند زندگی بالای زمین و پیدایش جهان امکان پذیر نیست، مگر پس از تنظیم دقیق و معیاردهی با معیارات بسیار دقیق از سوی یک تصمیم گیرندۀ بسیار هوشمند، برای مجموعه‌ای بزرگی از ثابته‌های فیزیکی اساسی؛ طوری‌که اگر در این معیارها و در برخی از آن‌ها اختلالی وجود می‌داشت، حتی اگر این اختلال بسیار اندک هم می‌بود، در نتیجه این نظم کیهانی بوجود نمی‌آمد و امکان نداشت که این انواع گوناگون از از عناصر کیمیاوی در قلب ستاره‌ها ایجاد شود. آنان می‌گویند، پس حتماً باید تصمیم گرنده هوشمند (خالقی) وجود داشته باشد که قوانین طبیعت را در آفرینش جهان و ماده حیه و کائنات حیۀ اولیه به کار گیرد، سپس میکانزه تکامل و انبساط با جهت‌دهی آن در تغییرات و دیگرگونی‌های کائنات حیه و حتی ظهور انسان شروع به کار می‌افتد. از این مکتب دومکتب دیگر نشأت یافته: مکتب "تصمیم گیرندۀهوشمند و خلقت‌گرایی خالص" و مکتب "تصمیم گیرندۀ هوشمند و تکامل جهت یافته شده".

حامیان مکتب الحادی ماده‌گرا و علم‌گرا در رد مفکوره تصمیم گیرندۀ هوشمند می‌گویند: اگر از این ضابطه بیرون شویم، وجود حیات و نظام کونی به شکل دیگری غیر از شکلی که امروز می‌شناسیم، ناممکن نخواهد بود. دیدگاه مکتب الحادی مادی‌گرا و علم‌گرا که قایل به تصادف می‌باشند، در خصوص پیدایش جهان ذریعۀ انفجار بزرگ و تکامل بیولوژیکی برای مخلوقات حیه، امروز تبدیل به عقیدۀ علمی و در پوهنتون‌ها/دانشگاهای غربی تدریس می‌شود؛ طوری‌که این مفکوره بر علمای مخالف‌اش با محکوم ساختن آنان به بدعت‌گذاری و با محروم ساختن آنان، اقتدار یافته است.

علمایی‌که مفهوم خلقت‌گرایی و نظریه طراحی هوشمند را تدریس می‌نمایند، در محاکم مورد پیگرد قانونی قرار می‌گیرند. در همین خصوص در سال‌های (1967 الی 2005م) چندین محاکمه برگزار شده است. به تعداد 10 محاکمه از این قبیل را دو نویسنده "مولین ماتسومورا و لویز مید" در مقاله‌ای که صفحۀ مرکزی ملی آموزش علوم (National Center For Science) به تاریخ 6/6/ 2016م در امریکا به نشر رساند، یادآور شدند. عنوان مقاله "ده قضیۀ بزرگ محکمه شده در خصوص تکامل و خلقت (Ten Major Court Cases about Evolution and Creationism)" بود. در آغاز این قضایا در 1968م اداره عالی محاکم امریکا قانون اساسی را در ارکنساس ملغا ساخت که تدریس نظریۀ تکامل تدریجی را از زاویه دیدگاه داروینی ممنوع قرار داده بود، اما پس از آن محاکمه‌ای‌ برگذار شد که تدریس نظریۀ مکتب خلقت‌گرایان و نظریه مکتب تصمیم هوشمند را ممنوع قرار داده و  نظریه این دومکتب را مفهوم دینی برشمردند، نه علمی.

 بنا براین، آموزش نظریه‌های این  دو مکتب در مدارس ممنوع قرا گرفت که مبنی براین دانشمندان زیادی به دلیل رد عقیدۀ پیداش بدون تدبیر قبلی جهان، کائنات حیه و تأئید نظریۀ مکتب حلقت‌گرایان و نظریۀ مکتب تصمیم هوشمند، از وظایف شان برکنار شده و متهم به ارهاب فرهنگی شندند. چنان‌چه حکایات برخی از این علماء در 2008م در یک فلم فرهنگی "طردشدگان: به هوشمندی اجازه داده نمی‌شوند" (Expelled, No Intelligence  Allowed) حامیان نظریه مکتب مادی‌گرایانی‌که قایل به پیداش بدون تدبیر قبلی جهان اند، به اعطای جوایز، تصدیق نامه‌های علمی، وظایف و ترفیع برای شان حکم شده، برای شان کنفراس‌ها دائرگردیده، مباحث علمی شان حمایت مادی شده و تولیدات علمی شان در منشورات محاکم نشر می‌شود؛ به علاوه این‌که برای تأثیرگذاری بالای افکار عامه و نهادینه شدن مفکورۀ شان در بین عوام مردم، امکاناتی را از طریق رسانه‌ها در اختیار شان می‌گذارند. با برگذاری برنامه‌های فرهنگی آموزشی و ساخت فلیم‌های فرهنگی که این نظریه را به عنوان یک حقیقت مسلم ترویج می‌نماید، مانند برنامه‌ها و فلم‌هایی‌‌که مجله ناشیونال ژیوگرافیک امریکائی صادر می‌سازد. همان‌طور از طریق برنامه‌های سرگرمی مانند سریال‌ها و فلم‌های خیالی علمی‌که این نظریه را ترویج می‌نمایند. 

ارهاب علمی از ماده‌گرایان ملحد منجر به مدغم شدن مکتب خلقت‌گرایان با مکتب تصمیم هوشمند با ترجیح تکامل تدریجی شده است، البته زمانی‌که پدر واتیکان یوحنا بولس دوم در 1969م اعلان نمود که تکامل با کتاب مقدس در تناقض نمی‌باشد، در صورتی‌که ما ایمان داریم که الله همان‌کسی است که روح را دمیده است.

این‌ها مناقشات و نظریاتی می‌باشد که در غرب در جریان است و این‌که موقف مفکرین مسلمان در برابر این افکار و نظریات چیست؟ بحثی است که ما در آیندۀ نزدیک، به آن خواهیم پرداخت. (ادامه دارد...)

برگرفته از شماره 441/442 مجله الوعی

نویسنده: أیمن صلاح – سرزمین مبارک فلسطین

مترجم: محمد علی مطمئن

ادامه مطلب...

اجارۀ زیورات طلائی

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

به جواب شيخ حسام ابو محمود

سوال:

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

الله متعال برای شما جزای خیر و پیروزی را نصیب کند! اگر اجازه دهید می‌خواهم سوالی را به این عبارت مطرح کنم: حکم اجاره گرفتن طلا چیست؟ کسانی هستند که طلا را به مدت یک‌روز و یا بیش‌تر از آن اجاره می‌کنند، در بعضی از مناطق و سرزمین‌ها این عمل به یک عرف در بین مردم تبدیل شده است. الله متعال شما را جزای خیر دهد!

جواب:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

اجاره عقدی است بر منفعت شیء در بدل چیزی، آنچه که در منافع اعیان شامل است در اجاره نیز داخل می‌گردد؛ مانند اجاره گرفتن حویلی، چهارپایان وسائل سواری و مانند آن. ما این مسأله را در کتاب شخصیۀ دوم باب"اجاره" چنین بیان نمودیم:

«اجاره عقدی است بر منفعت شیء در بدل چیزی. لذا در تحت عقد اجاره سه نوع اشیاء داخل می‌شود:

نوع اول: عقدی است که بر منافع اعیان منعقد می‌شود؛ مانند اجاره گرفتن خانه، چهارپایان وسائل سواری و مشابه آن.

نوع دوم: عقدی است که بر منفعت عمل منعقد می‌گردد؛ مانند اجاره گرفتن صاحبان حرفه و صنایع برای اعمال مشخصی، که در این حالات معقود علیه همان منفعتی است که از عمل به وجود می‌آید مانند اجاره گرفتن رنگریز، آهنگر، نجار و امثالهم.

سوم: عقدی است که بر منفعت شخص منعقد می‌گردد مانند خدمه، کارگران و امثالهم.

اجاره با تمام انواع‌اش شرعاً جائز است؛ چنانچه الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِيّاً وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ﴾ [زخرف: 32]

ترجمه: و برخی را بر برخی ديگر برتريهائی داده‌ايم ، تا بعضی از آنان بعضی ديگر را به كار گيرند (و به يكديگر خدمت كنند). و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع‌آوری می‌كنند، بهتر است.

هم‌چنان بیهقی از طریق ابوهریره روایت نموده که رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم فرموده است:

«من استأجر أجيراً فليعلمه أجره»

ترجمه: کسی‌که اجیری را به اجاره گرفت، باید اجرت‌اش را برایش بفهماند.

هم‌چنان بخاری روایت نموده است:

«أن النبي والصِدَّيق استأجرا رجلاً من بني الدِّيل هادياً خرِّيتاً»

ترجمه: رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم و ابوبکرصدیق مردی را از بنی دیل که بسیار ماهر به رهنمائی و نقشه وراه بود، به اجاره گرفتند.» ختم نقل قول از کتاب شخصیه دوم.

طوری‌که شما می‌دانید هرآنچه منفعت آن مباح باشد، اجاره گرفتن آن نیز با اجرت معلوم و مدت معلوم جائز است. پس جائز است که موتری را به مبلغ مشخص و مدت معین و استعمال معین به اجاره بگیرید، اما در مورد اجاره گرفتن طلا و نقره به مبلغ معین و برای مدت معین برای تزئین نمودن زن حرج دارم؛ زیرا طلا و نقره در اسلام پول است. پس چگونه ممکن است که پول با پول به اجاره گرفته شود؟! یعنی چگونه ممکن است که پول نقد به جنس خودش به اجاره گرفته شود؟ به هر حال، این مسأله نیاز به تحقیق و تعمق بیش‌تری دارد و ان شاءالله که در آینده بتوانم راجع به این مسأله تحقیق بیش‌تری کنم... با آن‌هم بعضی از نظریات فقهاء را برای تان نقل می‌کنم تا به نظری‌که اطمینان پیدا می‌کنید، عمل نمائید:  

1-  ابن قدامه در کتاب «المغنی» در جلد 5 صفحۀ 403 در باب «آنچه اجارۀ آن جائز است» می‎نویسد: «هر عینی‌که گرفتن انتفاع از آن مباح و ممکن باشد، اجارۀ آن جائز بوده، به شرطی‌که با گرفتن انتفاع اصل شیء باقی بماند، مانند زمین، خانه وغیره. هم‌چنان اجارۀ زیورات جائز است. احمد در روایتی‌که از پسرش عبدالله ذکر کرده این مسأله را تصریح نموده و هم‌چنان ثوری، شافعی، اسحاق، ابو ثور و اصحاب رأی به همین نظر قائل هستند. هم‌چنان از امام احمد روایت شده که وی در مورد اجارۀ زیورات گفته من نمی‌دانم که این چی هست؟ قاضی گفته است: این نظر امام احمد محمول به اجارۀ زیورات به اجرت از جنس آن است؛ اما به غیر جنس آن کدام مشکل ندارد، به دلیل این‌که امام احمد جواز آن را صراحتاً بیان نموده است. مالک در مورد اجارۀ زیورات و لباس گفته است که این مورد از جملۀ موارد مشتبه است؛ زیرا این مورد از جملۀ تزیینات است نه مقاصد اصلی...»

2- امام نووی گفته است: «صیمری سپس ماوردی و پیروان شان گفتند افضل و بهتر این است که وقتی زیورات طلا و نقره به کرایه داده می‌شود، به جنس خود به کرایه داده نشده، بلکه طلا به نقره و نقره به طلا به کرایه داده شود؛ اگر طلا به طلا و یا نقره به نقره به کرایه داده شود، در این صورت دو نظر است: یکی بطلان اجاره تا مبادا این معامله به معاملۀ سودی تبدیل شود، نظر دوم صحت این عقد بوده و این عقد را مانند سائر عقود اجاره جائز دانسته است.» ماوردی گفته است: «نظر اول باطل است؛ زیرا در عقد اجاره سود داخل نمی‌شود. به همین دلیل اجارۀ زیورات طلا به درهم به صورت مؤجل و مؤخر به اجماع مسلمانان جائز است؛ اگر سود در این معامله دخلی می‌داشت، این عقد جائز نمی‌بود.» {المجموع، جلد 6صفحه 46}

3- در نسخۀ الکترونیکی«الموسوعة الفقهیة الکویتیة» جلد 12 صفحه 283 به اساس نسخه شامله تحت عنوان«اجاره گرفتن برای تزیین» چنین آمده است: 25- اصل اباحت اجارۀ تمام اعیانی است که انتفاع از آن مباح بوده و با گرفتن انتفاع باقی ماندن اصل‌اش ممکن باشد، به همین دلیل شوافع و حنابله به جواز اجارۀ لباس‌ها و زیورات برای تزیینات قائل هستند؛ زیرا تأمین نفقه به این دو شیء در صورت باقی ماندن عین شیء مباح مقصود بوده و تزیین نیز از جملۀ مقاصد مشروعه است. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الّتي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ﴾ [اعراف: 32]

ترجمه: ‏(ای محمّد! زشتیِ كارِ افتراء، تحليل و تحريم را بديشان خاطرنشان ساز و به آنان ) بگو: چه كسی زينت‌های الهی را كه برای بندگانش آفريده تحريم كرده است‌؟

جواز اجارۀ زیورات طلا و نقره در برابر غیر جنس‌اش مورد اتفاق است؛ اما وقتی اجرت از جنس خود طلا و نقره باشد، در این صورت امام احمد تردید دارد و از وی روایت مطلق به جواز آن نیز شده است.

اما احناف به فساد اجارۀ لباس و ظروف زینتی نظر دادند؛ چنانچه گفته‌اند: اگر شخصی لباس و ظروف را برای زینت اجاره کرد و یا چهارپایِ را برای نگهداری اجاره کرد و یا خانه‌ای را برای غیر سکونت اجاره کرد، در این‌صورت اجارۀ آن فاسد بوده و برای مؤجر اجری نیست؛ زیرا این یک منفعت غیر مقصودی از عین است. اما اجارۀ لباس برای پوشیدن، اجارۀ سلاح برای جهاد، اجارۀ خیمه و مانند آن برای سکونت در میعاد معین و در بدل معین جائز بوده و در نزد احناف زیورات مانند لباس است.

مالکی‌ها اجارۀ زیورات را مکروه دانسته اند؛ زیرا اجارۀ زیورات از مسائل ضروری مردم نیست. ایشان به این نظراند که عاریت گرفتن زیورات افضل‌تر است؛ زیرا این یک امر پسندیده و عرف است.

در نسخۀ الکترونیکی«الموسوعة الفقهیة الکویتیة» 22/294 نخسۀ الکترونیکی شامله در باب:«مسائلی‌که در اجاره گرفتن طلا ضروری است» چنین نوشته است:« 30- حنابله گفته اند که اجاره گرفتن دینارهای طلا طی مدت معلوم برای زیورات و وزن صحیح است، هم‌چنان هر آن‌چیزی‌که در این خصوص نیاز است مانند طلا برای بینی؛ زیرا این یک منفعت مباح با باقی ماندن بقاء عین شیء است و هر آن‌چیزی‌که چنین خصوصیتی را دارا باشد اجاره گرفتن آن بدون اختلاف جائز است. اما شوافع اجاره گرفتن دینار را برای تزیین منع نموده و به جواز اجاره گرفتن زیورات نظر صریح دادند.» پایان.

4- در"جواهرالعقود" نوشتۀ شمس الدین محمد الاسیوطی سپس قاهری الشافعی متوفی 880 هـ {باب1/216} چنین آمده است: «در مورد اجاره گرفتن زیورات طلا به طلا و نقره به نقره اختلاف کردند و گفتند: که آیا مکروه است؟ ابوحنیفه و شافعی و مالک گفته اند که مکروه نیست، اما امام احمد گفته است مکروه است.»

5- در کتاب «الفقه علی المذاهب الاربعة» 3/60 چنین آمده است: «اما قسم سوم: همانا امور مکروه است و از جملۀ این امور مکروه اجاره دادن زیورات است خواه طلا باشد و یا نقره... از این معلوم می‌شود که مکروه همانا زیورات مباح الاستعمال است؛ اما زیورات که استعمال آن حرام است، اجارۀ آن ممنوع است؛ مثلاً وقتی شخصی زیوری را به اجاره بگیرد، اجارۀ آن صحیح نیست. بعضی به این نظر است که اجارۀ آن مکروه است، خواه استعمال آن حلال باشد و یا ممنوع.» پایان

برای معلومات بیش‌تر قابل ذکر است که نسائی در سنن خود از ابوموسی روایت نموده که رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم فرموده است:

«أُحِلَّ الذَّهَبُ وَالْحَرِيرُ لِإِنَاثِ أُمَّتِي وَحُرِّمَ عَلَى ذُكُورِهَا»

ترجمه: طلا و ابریشم برای زنان امتم حلال و برای مردان امتم حرام شده است.

بناءً از هر نظری‌که اطمینانت را حاصل می‌کند، پیروی کن الله با شما باشد!

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

13صفر1445هـ.ق.

29سبتمبر2023م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

مسیر مزدوران، ذلت در دنیا و ندامت در آخرت است!

(ترجمه)

خبر:

رسانه‌ها گزارش دادند که ریاض سلامه، رئیس سابق بانک مرکزی لبنان از تصمیم تحریم‌های امریکا شوکه شده و انتظار آن را از امریکا نداشته است.

تبصره:

پس از توافق طائف، سفارت امریکا مسؤل تعیین بعضی از مقامات ارشد از جمله رئیس بانک مرکزی لبنان شد که در این منصب خود بیش از سی سال در خدمت امریکا و طبقه فاسد سیاسی لبنان قرار داشت. او صدها ملیارد دالر را نابود ساخته(هشتصد ملیارد دالر در بانک سویس) که توسط غول‌های پول غارت شده و در بانک‌های غربی قرار داده اند. چند روز پس از پایان دوران ریاست و رسیدن به سن تقاعد تصمیم‌های مبنی بر منجمد شدن دارای‌هایش و تحریم‌های امریکا علیه او صادر شد و از این حالت شوکه شده بود، زیرا او اجراء کننده‌ای خواست‌ها و اوامر امریکا بود و غرب پس از تقاعداش او را رها کرد و حتی او را تحریم و متهم به فساد نموده است.

دولت‌های غربی به خاطر اجرای منافع خود از مزدورانش برای حکومت و اداره یک کشور مزدور استخدام و استفاده می‌کنند، زمانی‌که قدرت‌شان برای انجام دستورات بیشتر به پایان رسد، آن‌ها را هم‌چون دمپایی‌های فرسوده به دور می‌اندازد و به آن‌ها اهمیت نمی‌دهند، بلکه آن‌ها را به فساد متهم می‌کنند، علیه شان تحریم وضع می‌نمایند، پول و دارایی ‌آن‌ها را منجمد می‌سازد، مدعی نجابت و پاکدامنی در پیگیری شانمی‌باشد و آن‌ها را مسؤل شکست می‌داند.

اسلام به ما آموختانده است که عمل و اخلاص تنها باید برای الله سبحانه وتعالی باشد. حرام دانسته که خیانت کنیم و برای مفسدین مزدوری نماییم، چه رسد به دشمنان و واضح نموده که عاقبت از آن متقین می‌باشد. الله سبحانه و تعالی کار مفسدین را شایسته و سودمند نمی‌گرداند.

نویسنده: شیخ د. محمد ابراهیم

مترجم: پارسا امیدی

جمعه، 25 آگست 2023م.

ادامه مطلب...

فرانسه پس از تحریم حجاب و نقاب به دنبال ممنوعیت مانتو است!

(ترجمه)

خبر:

گابریل آتال، وزیر آموزش فرانسه روز یکشنبه اعلام کرد که دانش آموزان مسلمان از پوشیدن مانتو(بالاپوش) در مدارس دولتی منع خواهند شد؛ زیرا این لباس ناقض قوانین سخت سکولار است که توسط کشورش در زمینۀ آموزش تصویب شده است.

تصمیم آتال پیش از آغاز سال تحصیلی جدید در فرانسه و پس از آن که راست‌‌گراها و راست‌‌گراهای افراطی در کشور برای تصویب این ممنوعیت تلاش کردند، در حالی‌که چپ‌‌گراها به نوبه خود آن را تعرضی به آزادی‌های مدنی می‌دانستند، اتخاذ شد.

تبصره:

سیاستمداران فرانسوی هم‌چنان شدت نیش‌ها و نفرت‌های پنهان خود را از هر چیزی که مربوط به اسلام می‌شود، نشان داده، در جنگ خود با اسلام درحال پیش روی هستند و بر زنان مسلمانی که به احکام پروردگارشان پایبند هستند، فشار بیشتری می‌آورند.

پس از ممنوعیت حجاب در سال 2004 و نقاب در سال 2010، اکنون مانتو را در نهادهای دولتی ممنوع کرده اند.

وزیر آموزش و پرورش باید درگیر مشکلات سخت پیش روی آموزش و پرورش و نهادهای آموزشی باشد، اما تصمیم گرفته آن را کنار بگذارد و خود را به موضوع مانتو مشغول کند و با پدیده‌هایی که به قول خودش سکولاریسم را تضعیف می‌کند، مبارزه کند!

آن‌ها نمی‌دانند که هر چقدرهم که بجنگند و مانع شوند و ظلم کنند، سرعت بازگشت اسلام برخلاف میل شان بیشتر و بیشتر می‌شود. بهترین مثال برای آن‌ها آنچه می‌باشد که در زمان  مزدورشان، بن علی در تونس رخ داد. بن علی  زنان محجبه مسلمان را از حجاب منع نموده و آن‌ها را اذیت و زندانی می‌کرد، از تحصیل بازشان داشته و از حقوقشان محروم می‌کرد، اما بسیاری از زنان مسلمان تا زمان مرگ بن علی صبوری کرده و به مانند کوه‌های استوار به لباس تقوی شان ثابت ماندند؛ حتی بعد از آن هم تعداد زنان محجبه افزایش یافت.

ای خواهران ما در فرانسه! الثبات، الثبات، زیرا به الله قسم آن‌ها فقط به خاطر ایمان و پاکدامنی و دور انداختن سکولاریسم از شما انتقام می‌گیرند. الله سبحانه وتعالی آنچه را که دوست دارد، از شما می‌بیند. صبور و استوار باشید؛ زیرا آنچه که نزد الله سبحانه وتعالی است، بهتر و ماندگارتر است و انشاء الله هرچه زودتر اوضاع تغییر می‌کند.

نویسنده: منّة طاهر

چهارشنبه 14 صفر 1445هـ.ق.

30 آگوست 2023م.

مترجم: محمد یاسین سادات

ادامه مطلب...

عمل‌کرد ضعیف دولت، نمایان‌گر چهرۀ واقعی اسلام‌هراسی دولت سویدن می‌باشد

  • نشر شده در سویدن

(ترجمه)

قرآن‌کریم هم‌چنان تا به امروز در سرک‌های سویدن سوزانده می‌شود. دولت اعلام می‌کند که تهدیدات برای سویدن افزایش یافته است و پولیس امنیت سطح تهدید ترور را از 3 به 4 افزایش داده است. دولت با دعوت از نمایندگان مسلمانان، گفتگو با سایر کشورها و ارسال پیام به مسلمانان این کشور در تلاش است تا اوضاع را کنترول نماید. نخست وزیر در برنامۀ آجندای SVT در اخیر هفته اشتراک نمود تا در مورد سطح تهدید ناشی از سوزاندن قرآن اظهار نظر نموده و اعلام کرد که هرکس "انتقاد اسلام" را قبول نداشته باشد، کشور اشتباه را انتخاب نموده است. هم‌چنان معاون نخست‌وزیر در سخنرانی تابستانی خود درباره این وضعیت اظهار نظر نموده و گفت که تفسیری از اسلام که سوزاندن قرآن را نمی‌پذیرد، در سویدن جایگاه ندارد و از مسلمانان نیز می‌خواهد که ازین قضیه چشم‌پوشی نمایند.

دولت سویدن، تحت حکومت‌های مختلف، به امید هم‌سان‌سازی مسلمانان و از بین بردن هؤیت اسلامی آن‌ها، تلاش در هم شکستن مسلمانان را داشته است. از اختطاف اطفال، بسته نمودن مکاتب مسلمانان، ممنوعیت حجاب و ظلم ناموسی گرفته تا آتش زدن قرآن، همۀ این‌ها تعابیری از این موضوع است.

دولت اصرار دارد که سوزاندن قرآن عمل قانونی است، اما در عین حال تلاش می‌کند این پیام را به جهانیان ارسال نماید که سویدن یک کشور اسلام‌هراسی نیست. این همان حکومتی است که با دیموکرات‌های سویدن همکاری می‌نماید؛ دیموکرات‌هایی که مدام علیه اسلام و پیامبر صلی الله علیه وسلم، قرآن‌کریم و مسلمانان تحریک و فتنه‌انگیزی می‌نمایند. نخست‌وزیر "اولف کریسترسون" حمله مشمئز کننده "ریچارد جومشوف" را که در آن حضرت محمد صلی‌الله علیه وسلم را دزد، جنگ‌سالار و قاتل دسته‌جمعی خواند، در برنامۀ آجندای شام‌ یک‌شنبه "نقد اسلام" خواند. وی در همین صحنه پیامی برای مسلمانان داشت: «کسانی‌که نمی‌توانند آن را بپذیرند، در کشور اشتباهی زندگی می‌کنند.»

معاون نخست وزیر "ایبا بوچ" نیز در سخنرانی تابستانی خود پیامی مشابه به مسلمانان داشت و از مسلمانان خواست که روی دیگر را بچرخانند و نسخۀ اسلامیی که نمی‌تواند قرآن‌سوزی را بپذیرد، در سویدن جایی ندارد.

پیام آن‌ها روشن است؛ از اسلام سکولر در سویدن استقبال می‌شود و مسلمانانی‌که ارزش‌های اسلامی خودرا کنار می‌گذارند، مورد استقبال قرار می‌گیرند؛ این درحالی‌ست کسانی‌که به اسلام پابند هستند، "اسلام‌گرایان" هستند، جایی در سویدن ندارند. روشن است که اجازه دادن به قرآن‌سوزی برای عادی‌سازی و وادار ساختن مسلمانان به پذیرش تمسخر دین شان و وادار ساختن آن‌ها به حفظ آزادی بیان بالای اسلام است. دولت سویدن به شکل انکارناپذیر یک دولت اسلام‌هراس است و سیاست اسلام هراسی را دنبال می‌کند.

آن‌چه را که دولت به رهبری نخست‌وزیر و معاونانش نمی‌توانند درک نمایند، این است که ارزش‌های ما مانند ارزش‌های آن‌ها برای فروش نیست. مسلمانان هرگز ارزش‌های اسلامی را رها نکرده و نخواهند کرد؛ همان‌طور که سیاست‌مداران غربی وقتی اصول دیموکراتیک خودرا در جنگ علیه اسلام تضعیف می‌کنند. دولت‌های غربی، پرچم‌داران آزادی، از جمله دولت سویدن، درگیر یک استبداد عقیده‌ای هستند که به دنبال جرم‌انگاری دیدگاه‌هایی است که خارج از چارچوب سکولریزم می‌باشد. در فطرت مسلمانان این نیست که در برابر مصیبت به زانو درآیند یا چهرۀ عوض کنند. بیش از یک قرن است که مسلمانان در معرض انواع ظلم و ستم قرار گرفته‌اند و حتی امروز نیز مسلمانان ایستاده‌اند و تمام جزئیات اسلام را گرامی می‌دارند. اسلام برخلاف مسیحیت و یهودیت است که در برابرِ پیشروی خشونت‌آمیز سکولریزم برای غیرسیاسی نمودن و سکولریزه کردن آن، چهره بدل کنند. این دلیل واقعی در عقب جنگ با اسلام است.

در این زمینه، "کارل بی همیلتون"، نماینده سابق پارلمان از حزب سوم حاکم گفت که اگر حملات علیه یهودیان باشد، مرز ترسیم می‌گردد.

جنگ علیه اسلام می‌خواهد اسلام را از صحنه زندگی از بین ببرد، اما آن‌ها می‌دانند که برای مؤفقیت بسیار ضعیف هستند. بدین ملحوظ در تلاش سکولریزه نمودن اسلام و محو عناصر سیاسی آن مانند خلافت، جهاد و شریعت هستند. تلاش ناامیدانه دولت برای پخش تصویر اسلام دوست در جهان محکوم به شکست است؛ زیرا مسلمانان می‌توانند از نفاق آنان به درستی درک نمایند. نمایندگان مسلمانی که دعوت دولت را می‌پذیرند فقط به دستورات دولت عمل می‌کنند. دولت نمایندگان مسلمانان را برای شنیدن نظرات آن‌ها یا حل مشکل دعوت نمی‌کند، آن‌ها این کار را فقط برای سوء استفاده از آن‌ها انجام می‌دهند تا دنیارا فریب دهند که آن‌ها با مسلمانان مشکلی ندارند و فقط با مسلمانان افراطی مشکل دارند. این تلاش‌های نا امیدکننده دیگر کسی را فریب نمی‌دهد و مسلمانان می‌توانند به درستی آن را ببینند. راز صبر و بردباری مسلمانان اعتقاد راسخ ما به ارزش‌های شکست‌ناپذیر اسلام و بالاتر از همه ایمان راسخ ما به الله سبحانه وتعالی و پیروزی بندگان مؤمن‌اش است که قطعاً این پیروزی نزدیک است؛ زیرا ایدیولوژی سرمایه‌داری قبر خودرا کنده است.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-سویدن

8 صفر 1445هـ.ق.

پنج‌شنبه، 24 آگست 2023م.

مترجم: عبدالرحمن "قاطع"

ادامه مطلب...

مسئولیت اصحاب رسانه در قبال قضیۀ فلسطین

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

ما در رسانه‌ها شاهد پوشش کامل تجاوزات یهودیان و ترورهای مردم فلسطین از جمله آنچه اخیراً در جنین و اردوگاه آن رخ داده، هستیم. اما در جریان این پوشش رسانه‌ای از تحلیلگران، تبصره‌کنندگان و سیاستمدارانی که به خاطر این رویدادها میزبان آن‌ها هستند، ندیدیم و نشنیدیم که در مورد راه‌حل ریشه‌ای مسئلۀ فلسطین اظهار نظر کنند.

بزرگ و کوچک در امت ما آرزو و حتی ارادۀ آزادی فلسطین را دارند؛ پس چرا رسانه‌ها این راه‌حل را نادیده می‌گیرند؟! بلکه هنگام صحبت در مورد مسئلۀ فلسطین حتی کلمۀ "آزادی" را نادیده می‌گیرند و از نقش ارتش‌های امت در حل این موضوع صرف نظر می‌کنند؛ در حالی‌که پوشش رسانه‌ای مثلاً درباره اوکراین پر از صحبت‌های حمایت از اوکراین با تسلیحات، هواپیماها، موشک‌ها و پهپادهاست که منجر به تهدید هسته‌ای و نیاز به آزادسازی تمام اراضی اوکراین و احیای کریمه می‌شود! در حالی‌که دایرۀ واژگان رسانه‌ها هنگام پوشش وقایع فلسطین از گفتگو و تقبیح بیرون نمی‌شود، موضوع را تنها به مردم فلسطین محدود می‌کند و خواستار راه‌حل دوکشوری است و گزینه‌های آزادی و اخراج اشغالگران از سرزمین ما به عنوان یک گزینه واقعی و مشروع ظاهر نمی‌شود!

آنچه از دست‌اندرکاران رسانه تقاضا می‌رود، صرفاً انجام وظیفه و هماهنگی با خودشان است؛ زیرا آن‌ها بخشی از امت خود هستند که باید خود را با قضایای آن هماهنگ کنند و آن‌ها را به گونه‌ای بیان نمایند که در خدمت وحدت، نهضت و مبارزۀ آن در برابر دشمنانش باشد. قضیۀ فلسطین نقطۀ عطفی در قضایای مسلمین است؛ قضیه‌ای که غیر از آزادی کامل آن، راه‌حل دیگری ندارد.

دور و نزدیک، پیر و جوان کاملاً می‌دانند که آنچه مانع آزادی آن می‌شود و امت اسلامی و سپاهیانش را از جهاد در راه الله سبحانه وتعالی برای ریشه‌کن کردن یهودیت از ریشه باز می‌دارد، حاکمان و نظام‌های مطیع آمریکا و انگلیس هستند. برای اهل رسانه بر اساس مطالعات رسانه‌ای شان حجم دسیسه بر اهل فلسطین پوشیده نیست و این اعمال هدفمندانه برای جدا کردن آن از اسلام و امت اسلامی و وابسته ساختن آن به قطعنامه‌های بین‌المللی و ابتکارات منطقه‌ای است که اشغالگری را تداوم و حفاظت می‌کند و صحبت از آزادی با این منظومۀ حاکمان مزدور و استعمارگران پشت سر آن ها تصادم می‌کند و موجودیت و نقشه‌های آن‌ها را تهدید می‌نماید. بنابراین، سعی می‌کنند آن را از پوشش رسانه‌ای حذف نمایند.

کلمۀ آزادی در پوشش رسانه‌ای برای قضیۀ سرزمین مبارک غایب است و به ندرت ذکر می‌شود؛ همانطور که نصرت‌دهی لشکریان امت و حمل مسئولیت آزادی سرزمین مبارک توسط آن‌ها غایب است، این غیابت فرق نمی‌کند که با یاری‌ندادن کسانی باشد که خواهان این راه‌حل مشروع هستند و یا با پوشاندن و پنهان کردن و نادیده گرفتن حرکت‌های که این راه‌حل را می‌طلبند تا جایگزین راه‌حل‌های گردد که ضامن انبوه نظام‌ها و راه‌حل‌های استعماری گردد که رژیم یهود را ثابت نگهدارد موجودیت و امنیت آن را تضمین ‌کند.

هرگونه صحبت از راه‌حلی غیر از آزادی سرزمین مبارک، طولانی شدن عمر اشغال و ناچیز جلوه دادن قضیه و ترویج راه‌حل‌های ننگین تسلیم مانند و رسواکننده است؛ مانند مداخلۀ بین‌المللی، شورای امنیت و نیروهای بین‌المللی و ترویج آن‌ها به عنوان مرهم درمانی برای مردم فلسطین می‌باشد. در مقابل از رسانه‌ها می‌خواهند تا جلوی هر صدایی را بگیرند که آرامش پروژه‌های آن‌ها را مختل یا برنامه‌های‌شان را خراب می‌سازد.

رسانه‌های رسمی مجدانه تلاش می‌کنند تا از رسیدن هرگونه صدا و تماسی که از راه‌حل واقعی مسئلۀ فلسطین صحبت می‌کند، جلوگیری کنند. رژیم‌های مزدور غربی می‌خواهند رسانه‌ها به صدا و تریبیونی برای هر تهمت‌زن و مزدوری تبدیل شود که به زبان غرب و واژگان بدخواهانۀ آن صحبت ‌کند و از ابزار تسلیم و تفریط استفاده می‌کند.

با آن خطی که اتاق‌های خبر برای رسانه‌های رسمی ترسیم کرده اند‌ و فرهنگ لغات تحمیل شده از سوی رژیم‌ها بر رسانه‌ها دارند، این امر آشکار شده که اصحاب رسانه از پوشش خبری کار حزب التحریر که در آن از محدودیت‌ها و قیودات نظام‌ها و باداران غربی‌شان و لغت‌نامه‌های کینه‌توزانه‌شان خارج می‌شود و از امت اسلامی و ارتش‌های آن برای آزادسازی بیت المقدس طلب نصرت می‌کند، هراس دارند؛ بلکه با توجه به ترس از صحبت از لشکریان مسلمانان و مسئولیت آن‌ها در آزادی سرزمین مبارک، مسئولیت و توانایی آن‌ها برای آزادی برجسته نمی‌شود، بیان مسئولیت آن‌ها در رسانه‌ها ابراز نمی‌گیرد و موضوع گفتگو و بحث در تریبون‌های رسانه‌ای قرار نمی‌گیرد.

به عنوان مثال؛ اکثر رسانه‌ها اقدامات دسته‌جمعی حزب را که در رام‌الله، الخلیل و قلقیلیه رخ داد و از ارتش امت خواستند که برای حمایت از جنین و آزادی فلسطین اقدام فوری انجام دهند، پوشش ندادند و تریبیون‌های آن‌ها از بلندساختن هر صدایی‌که قطب‌نما را به سمت راه‌حل درستی که منجر به رهایی و نجات از اشغال و جنایات آن گردد، عاجز ماندند!

اصحاب رسانه بخشی از امت و فرزندان آن هستند؛ تنها وابستگی آن‌ها باید به امت و قضایای آن باشد و وظیفۀ شان این است که هر زمزمه یا صدایی را که حقیقت را اعلام می‌کند و مرهمی بر زخم می‌گذارد، برسانند. هر مزدوری را که پروژه‌های استعماری و تداوم اشغال را با کلمات و عبارات آراسته آغشته به زهر و خیانت ترویج می‌کند، دفن کنند.

اصحاب رسانه باید بدانند که آینده متعلق به امت و اسلام است و استعمار حتی اگر ادعای خلاف این را داشته باشد، بازهم آخرین روزهای خود را می‌شمارد. به زودی رخت سفر خواهند بست و همه مزدوران و عوامل و پیروانش نیز خواهند رفت! جای نشستن در هواپیماهای استعمارگران -که همه کشورهای ما را ترک خواهند کرد- برای‌شان نخواهد بود؛ همانطور که افغانستان را با ناامیدی و شکست ترک کردند.

 بنابراین، بر آنان لازم است تا طریق نهضت امت را ببینند؛ همانطور که بسیاری آن را دیده‌اند و در کنار امت شان و مخلصین آن قرار گیرند. این حق است؛ چه چیزی بعد از حق وجود دارد؛ جز گمراهی!

برگرفته از شماره 454 جریده الرایه

نویسنده: د. مصعب أبو عرقوب

عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-سرزمین مبارک فلسطین

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...

اسالیب استعمارگری غرب در جنگ فکری و دسیسه‌سازی علیه اسلام و عطف توجه مسلمانان نسبت به تأسیس دولت خلافت اسلامی

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

اروپا  تحت نام  دانش و انسانیت از طریق تبیشری‌ها، جهان اسلام را مورد تهاجم استعماری خویش قرار داده و برای استقرار مراکز اطلاعاتی/استخباراتی سیاسی و مراکز استعماری فرهنگی در یک سرزمین، بودجه‌های هنگفتی را اختصاص داد تا این‌که پیشتاز و طلایه‌دار استعمار غرب باشد. از طریق تبشیری‌ها راه استعمارگران هموار و دروازۀ جهان اسلام به روی آن باز شد، انجمن‌های تبیشری در بسیاری از سرزمین‌های اسلامی گسترش یافتند، بیشتر این انجمن‌ها انگلیسی، فرانسوی و امریکایی بودند و بدین طریق انگلیس، فرانسه و امریکا نفوذ خویش را در جهان اسلام گسترش دادند. این انجمن‌ها مرکز توجه جنبش‌ها و حرکت‌های ملی‌گرا و مسلط بر جهت‌دهی تعلیم و تربیه در میان مسلمانان تبدیل شده‌اند. البته به این منظور: 1- جدا کردن اعراب از دولت اسلامی به منظور چیره شدن بالای آن، چنان‌‌چه آن‌ها در رسیدن به این هدف‌شان موفق بوده و خواستۀ خود را عملی نمودند. 2- دور نگهداشتن مسلمانان از رابطۀ واقعی‌ که جز آن، رابطۀ دیگری را نمی‌شناختند و آن رابطۀ اسلام است.

این انجمن‌ها نقشه‌های مخرب بسیاری داشتند و آثار اعمال آن‌ها در جهان اسلام، همین ضعف و انحطاطی است که ما امروز از آن رنج می‌بریم. آن‌ها عمداً مسلمانان را از درک و فهم اسلام منحرف ساختند، چون زمانی‌که آنان به دنبال منبع قدرت و نیرویی مسلمانان می‌گشتند، آن منبع را در اسلام یافتند و دریافتند که عقیدۀ مسلمانان منبع این قدرت و نیرو در آنان است، لذا کفار استعمارگر برای هجوم به جهان اسلام چاره اندیشی نمودند و دریافتند که بهترین راه  جنگ فرهنگی است.

بنا براین، در اواخر قرن شانزدهم مراکز بزرگی در مالته برای تبشیری‌ها تأسیس و در سال 1625م آن مراکز را به شام ​​منتقل کردند. آنان سختی‌های زیادی را متحمل شدند، از هر طرف  مورد آزار و اذیت قرا گرفته، همه آنان را رد و با آنان  در پیکار جویی برخواستند، با این حال، آن‌ها تا سال 1773م تحمل نمودند تا این‌که تأثیرگذاری تبشیری‌ها و تبلیغات شان متوقف شد. سپس در سال 1834م حملۀ دیگر خویش را آغاز نمودند. حامل این مأموریت آمریکایی معروف (الی اسمیت) بود، طوری‌که او و همسرش مدرسه ای برای دختران در بیروت افتتاح کردند. بدین ترتیب فرصتی برایش مساعد گشت تا زندگی خویش را در بیروت به طور خاص و در شام به طور کلی وقف تلاش در این راه نماید.

کفار استعمارگر غربی این حملات را راه‌اندازی می‌نمودند و شکست می‌خوردند؛ دو باره تلاش می‌کردند و باز شکست می‌خوردند و باز تلاش می‌کردند. اما پس از آن‌که توانستند سرزمین‌های مسلمان را اشغال کند، برنامه‌های تعلیم و تربیه و فرهنگی را بر اساس فلسفه، تمدن، مفاهیم و جهان‌بینی خود، وضع نمودند، سپس شخصیت غربی را اساس ثقافتی قرار داده اند که ما را به آن تثقیف و تربیه می‌نمایند، همان‌طورکه تاریخ و نهضت و محیط‌زیست خود را مصدر اصلی چیزی قرار داده اند که ما اذهان مان را  به آن پر می‌سازیم، تاجای‌که این موضوع در حدی فراگیر شده که حتی تعلیمات دینی اسلامی و تاریخ دین اسلام را تحت شعاع قرار داده است؛ چنان‌چه دین را در مدارس اسلامی به عنوان یک مادۀ روحی/اخلاقی می‌آموزانند، همان مفهومی که در غرب نسبت به دین وجود دارد، زندگی و سیرۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم را به فرزندان مان طوری تدریس می‌نمایند که ارتباط آن را به نبوت و رسالت قطع می‌نمایند، گویا که زندگی ناپلئون یا بیسمارک را تدریس می‌نمایند. در تدریس زندگی و سیرۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم، احساسات و  افکاری بر انگیخته نمی‌شود. عبادات و اخلاق تنها مسئله‌ای شده اند که تمام منهج‌های دین را در بر گرفته و به دیدۀ منفعت به آن‌ها نگریسته می‌شود. در تاریخ اسلام، عیوب و کاستی‌های ناشی از سوء نیت‌ها و سوء تفاهم‌ها آموزش داده می‌شود و در چهار چوکات سیاهی تحت عنوان (نجابت تاریخی و تحقیقات علمی) قرار می‌دهند. بدین ترتیب، کسانی‌که مسلمانان را تثقیف می‌نمایند، کسانی‌نیستند جز فرزندان و شاگردان ثقافت غربی، هر کجا که  ثقافت اسلامی با ثقافت غربی در تناقض قرار گیرد، شروع به انتقاد می‌نمایند. بدتر از آن این است که مفاهیم تمدن غربی را گرفته و آن را به دروغ و بهتان به اسلام نسبت می‌دهند، تا آنجا ‌که اغلبیت مسلمانان می‌گویند: «غرب تمدن خود را از اسلام و مسلمانان گرفته است.»

بدین ترتیب اغلب مسلمانان تمدن غرب را به طور کامل پذیرفتند، طوری‌‌که در نتیجه تمدن در جامعه کاملاً تابع تمدن غربی و مفاهیم غربی شده است و عموم مسلمانان متوجه نمی‌شوند که نظام دیموکراسی در حکومت‌داری و نظام سرمایه‌داری در اقتصاد، نظام‌های کفری است و همان‌طور تفکیک قوۀ قضائیه و حکم به غیر ما انزل الله آن‌ها را بر انگیخته نمی‌‌کند؛ هرچند که الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿وَمَن لَّم یحكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلكَٰفِرُونَ [مائده: ٤٤]

ترجمه: کسانی‌که مطابق احکامی‌که الله نازل نموده است، حکم نکنند، بی‌گمان كافرند.‏

﴿وَمَن لَّم یحكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ [مائده: ٤5]

ترجمه: کسانی‌که مطابق احکامی‌که الله نازل نموده است، حکم نکنند، بی‌گمان ظالم اند.

﴿وَمَن لَّم یحكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلفَٰسِقُونَ [مائده: ٤7]

ترجمه: کسانی‌که مطابق احکامی‌که الله نازل نموده است، حکم نکنند، بی‌گمان فاسق اند.

کفار استعمارگر غربی به این هم بسنده نکرده اند؛ بلکه به جای ایدیولوژی مسلمانان، کشورهای خارجی و مفاهیم آن‌ها را از زندگی، در کانون توجه فردی و عمومی مسلمانان قرار داده اند. بنابراین، مسلمانان هرچند با اخلاص تلاش نمودند، بازهم امکان موفقیت تلاش‌های خود را از دست داده اند که در نتیجه تمام جنبش‌ها و حرکت‌های سیاسی به حرکت‌های عقیم تبدیل شدند و هر بیداری در امت به جریان متلاطم و رو به کاهش شبیه به جریان سلاخی‌شده، تبدیل و با خاموشی، ناامیدی و تسلیم پایان یافت. دولت‌های استعماری، به حکام دست نشاندۀ خویش دیکته کرده‌اند تا هر چیزی را که مظنون به تأسیس دولت اسلامی است، از میان بردارند تا مطمئن شوند که دولت اسلامی دوباره به وجود نخواهد آمد؛ چنان‌چه همواره برای این هدف نهایت تلاش‌شان را می‌کنند.

ولی بازهم استعمارگران غربی به این امر راضی نشدند؛ بلکه شروع به انحراف مسلمانان در مفکورۀ شان در مورد دولت اسلامی با مصروف‌سازی مسلمانان به کارهای بی‌فائده‌ای نمودند که فقط باعث حواس‌پرتی مسلمانان می‌شود و بس. استعمارگران غربی همایش‌ها و کنفرانس‌های اسلامی را تشویق کردند که باعث سرگرمی و منحرف کنندۀ امت اسلامی از کار واقعی می‌باشد که عبارت از سرگیری زندگی اسلامی است. این همایش‌ها که در اصل محل خنثی‌سازی احساسات می‌باشد، فقط برگزار شده و صرفًا اخبار آن‌ها در روزنامه‌ها و رادیوها منتشر می‌شود، بدون این‌که چیزی از تصامیم شان اجراء شود.

  استعمارگران غربی نویسندگان و سخنرانانی را تشویق می‌کنند تا خطر وجود دولت اسلامی را بیان داشته و این‌مقولۀ غرب را به زبان بیاورند که "اسلام نظام حکومتی ندارد" و برای برخی از مسلمانان اجیر شده کتاب و رساله‌های صادر شده است تا این دعوت استعماری را حمل و در نتیجه مسلمانان را از دین شان و از کار برای از سرگیری زندگی اسلامی بر اساس احکام اسلام بازدارند... چنان‌چه از زمان نابودی دولت اسلامی تاکنون تلاش و نگرانی استعمارگران غربی در برابر مسلمانان این گونه بوده است. استعمارگران غربی موانعی را که مانع تشکیل دولت اسلامی می شوند، ایجاد نموده و تمام تلاش خود را بر جلوگیری از تشکیل دولتی متمرکز می‌کنند که آن را از وجود پاک کرده بودند.

هم‌چنین غرب برای تأسیس مراکز تحقیقاتی فکری و سیاسی تلاش کرد و خویش را به تحقیقات و مطالعاتی مأمور قرار داد که منجر به انحراف امت اسلامی از دین اش شده و امت را  از یافتن راه برای نهضت‌اش باز داشت. این مراکز به ویژه در اروپا و امریکا انتشار یافت، سیاستمداران و متفکران غربی بسیار زیادی را در خدمت خود گرفت و هزینه‌های هنگفتی صرف این مراکز می شود تا برای دست بسته نگهداشتن امت، توصیه‌هایی را به حکام شان ارائه بدارند. چنین مطالعات و تحقیقاتی باعث می‌شوند که کشورهای غربی برای توطئه علیه اسلام و ادامه استعمار سرزمین‌های اسلامی، آن‌چه را مناسب می‌دانند اتخاذ نمایند. در این مطالعات و تحقیقات، کشمکش‌های مفکورۀ غربی با مفکورۀ اسلامی در سطوح مختلفی متبارز می‌شود، اصطلاحات مفکورۀ سرمایه‌داری و نظام‌های آن در قالب تصاویری آراسته و با درخشش، به حساب مفکورۀ اسلامی، ترویج داده شده و به این‌که سرمایه‌داری دارای نظام حکومتی و قانون می‌باشد، آگهی عمومی داده می‌شود.

 به دلیل انحطاط فکری و کمبود آگاهی مسلمانان و عدم شناخت صحیح آنان از دین شان، غرب البته از طریق سیاستمداران و احزاب سیاسی وابسته به خود و با وارد کردن مسلمانان به بازی ریاست جمهوری و پارلمانی به طریقۀ خود که منجر به رسیدن مهره‌های سیاسی آن به قدرت می‌شود، پس از آن که از طریق رسانه‌های وابسته به خود، هویت ملی توهمی و جعلی را برای آن‌ها به ارمغان آورد... نشان داده که مسلمانان خود کسانی هستند که این نظام‌ها‌ را می‌خواهند؛ نظام‌هایی‌که هیچ اساسی در اسلام ندارند. این در حالی‌ست که آن‌ها چیزهای هستند که هیچ جایز نیست آن‌ها را اصطلاح بر شمرد، چه رسد به این‌که آن‌ها را به عنوان نظام زندگی برگزید... از جمله  اصطلاحاتی که غرب آن‌ها را بر مسلمانان تحمیل کرد و طوری نشان داد که انگار آن‌ها افکار خود مسلمانان می‌باشد، سکولاریزم است که به معنای کنار گذاشتن حاکمیت دین و آزادی از محدودیت‌های آن می‌باشد و دموکراسی که چارچوب سیاسی برای بازی انتقال قدرت از طریق انتخاباتی‌ است که مهره‌های خودش را به قدرت می‌رساند.

می‌توان گفت غرب بر مبنای اصولی حرکت می‌کند که ضامن دوری مسلمانان از پناه آوردن به حاکمیت دین شان باشد. هم‌چنین می‌توان گفت؛ غرب توانسته تمام استعمار فرهنگی خود را از طریق نظام‌های مزدور و وابسته به خود ترویج دهد تا جایی‌که افکار اسلامی، به‌ویژه افکار مربوط به حکومت‌داری را از تصور و ذهن مسلمانان دور ساخته و اساسًا می‌توان گفت که انحطاط کل امت اسلامی در واقع در پس تطبیق مفکوره‌های غربی در حکومت‌داری بالای مسلمانان است.

اما بعد از آن‌که غرب کافر پس از آن همه اقدامات شوم خود، احساس کرد نمی‌تواند امت اسلامی را متقاعد کند که دین خود را از زندگی و حکومت جدا کند و پس از آن‌که متوجه شد امت اسلامی دارد راه نهضت خود را از طریق تلاش برای اقامه مجدد دولت خلافت، در می‌یابد؛ دیدیم که چگونه به همین دلیل قصد حمله به اسلام را کرده و خواست که چهرۀ خلافت اسلامی را مخشوش سازد؛ چنان‌چه اصطلاح بنیادگرایی و تروریزم را به تمام کسانی‌ اطلاق داشت که به سوی تطبیق اسلام دعوت می‌دادند؛ چنان‌چه هر گروهی را که برای اسلام کار می‌کند، تروریست توصیف کرد، مسلمانان را به تروریست و میانه‌رو تقسیم و برای حمایت از کسانی‌ تلاش نمود که آنان را میانه رو و مبارزین با بنیادگرایی می‌خواند...

آؤی، غرب مسلمانان را بین تروریست و میانه‌رو تقسیم می‌کند و در مقابل، رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز تقسیم‌بندی شرعی خود را داشت که در آن، حالت کشمکش اسلام و کفر را در دو گروه بیان می‌نمودند: گروه ایمان که هیچ گونه نفاقی در آن وجود ندارد و گروه کفر که هیچ گونه ایمانی در آن وجود ندارد... در نتیجه، امکان ندارد که به عملیه تجدید شرعی (از سرگیری زندگی اسلامی) پرداخت، مگر تنها از طریق اقامۀ دولت خلافت اسلامی راشده بر منهج نبوت.

ما شاهدیم که غرب چگونه علیه اسلام توطئه می‌کند تا بتواند به بهانه "مبارزه با تروریزم" در سزمین‌های اسلامی مداخله سیاسی و نظامی کند تا بتواند در این سرزمین‌ها پایگاه‌های نظامی خود را مستقر کرده و با روش‌های آشکار و پنهانی هر گروهی را که خواستار تشکیل دولت اسلامی است، سرکوب کند.  به گونه‌ای‌ که امت اسلامی نتواند حتی به فکر بازگرداندن حکومت واقعی اسلام که ممثل آن خلافت است، بیفتد؛ چون آنان به خوبی آگاهند که برخی از مسلمانان برای تأسیس خلافت اسلامی سخت تلاش می‌کنند. از این جهت می‌کوشند تا مسلمانان نظام‌های شان را پذیرفته و وعده پروردگار و بشارت نبی کریم را فراموش کنند:

﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنكُم وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَیستَخلِفَنَّهُم فِی ٱلأَرضِ كَمَا ٱستَخلَفَ ٱلَّذِینَ مِن قَبلِهِم وَلَیمَكِّنَنَّ لَهُم دِینَهُمُ ٱلَّذِی ٱرتَضَىٰ لَهُم وَلَیبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعدِ خَوفِهِم أَمنٗاۚ یعبُدُونَنِی لَا یشرِكُونَ بِی شَیاۚ وَمَن كَفَرَ بَعدَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلفَٰسِقُونَ [نور: ٥٥]

ترجمه : الله به كسانی از شما كه ایمان آورده‌اند و كارهای شایسته انجام داده‌اند، وعده می‌دهد كه آنان را قطعاً در زمین خلیفه و جایگزین خواهد داد، همان گونه كه پیشینیان را جایگزین قبل از خود كرده است. هم‌چنین آئین ایشان را كه برای آنان می‌پسندد، حتماً پابرجا و برقرار خواهد ساخت، و نیز خوف و هراس آنان را به امنیت و آرامش مبدّل می‌سازد،  مرا می‌پرستند و چیزی را انبازم نمی‌گردانند، بعد از این كسانی‌كه كافر شوند، آنان كاملاً بیرون شوندگان بشمارند.

«تكون النبوة فیكم ما شاء الله أن تكون، ثم یرفعها الله إذا شاء أن یرفعها، ثم تكون خلافة على منهاج النبوة فتكون ما شاء الله أن تكون، ثم یرفعها الله إذا شاء أن یرفعها، ثم تكون ملكًا عاضًا فیكون ما شاء الله أن یكون، ثم یرفعها إذا شاء الله أن یرفعها، ثم تكون ملكًا جبریة فتكون ما شاء الله أن تكون، ثم یرفعها الله إذا شاء أن یرفعها، ثم تكون خلافة على منهاج النبوة، ثم سكت.»

ترجمه: تا مدتی‌که الله (سبحانه وتعالی) خواست، در میان شما نبوت و پیامبری باقی خواهد ماند و هنگامی که الله (سبحانه وتعالی) خواست آن را از میان برمی دارد، بعد از آن خلافت بر روش و منهج نبوت خواهد بود و آن تا هنگامی كه الله (سبحانه وتعالی) خواسته باشد، ادامه می یابد؛ سپس وقتى الله (سبحانه وتعالی) خواست آن را برداشته، مُلك عاض(به دندان قبضه شده) یا موروثی می آید و آن تا وقتی الله خواسته باشد، داوم مى‌كند؛ سپس هنگامى که الله خواست آن را برداشته، ملك جبر و ستم خواهد آمد و تا وقتی كه الله خواست دوام می یابد، بعد از آن هنگامی كه الله خواست آن را دور كرده، بار دیگر خلافت بر روش و منهج نبوت می آید، و بعد سكوت كرد.

حال وقت آن رسیده که ما به سوی تحقق وعدۀ پروردگار مان و اعاده شکوه اسلام... بازگردیم! وقت آن رسیده که در مقابل غرب کافر بایستیم و رضای الله سبحانه وتعالی را بدست آوریم! وقت آن فرا رسیده که از جمله کسانی باشیم که مبتنی بر این فرمودۀ الله سبحانه وتعالی به سوی نصرت پروردگار مان بشتابیم:

﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ینْصُرْكُمْ وَیثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ [محمد:7]

ترجمه: ای مؤمنان ! اگر ( دین ) الله را یاری كنید، الله شما را یاری می‌كند (و بر دشمنانتان پیروز می‌گرداند) و گام‌های‌تان را استوار می‌دارد.‏

تا کی مطیع غرب خواهیم ماند؟! امت باید از دسیسه‌ها و جنگ‌هایی‌که علیه اسلام در اطرافش می‌گذرد، آگاه باشد. امت باید برای برپایی خلافت راشده دوم و برای از سرگیری زندگی اسلامی با حزب التحریر همکاری کرده و از آن حمایت کند. تلاش برای اقامه خلافت راشدۀ دوم فرض است؛ این در حالی‌است که نصرت الله سبحانه وتعالی تنها شامل حال کسانی می‌شود که با اخلاص و بیداری برای ادای این فریضه سعی دارند. از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم که در نصرت و تمکین مان تعجیل فرماید!

برگرفته از شماره 443 مجله الوعی

نویسنده: محمد الیمنی

مترجم: محمد علی مطئن

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه