جمعه, ۲۰ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۲م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
روابط امریکا و چین و اتهام ترامپ بر چین، مبنی بر مختل کردن روابط کشورش را با کوریای شمالی
بسم الله الرحمن الرحيم

روابط امریکا و چین و اتهام ترامپ بر چین، مبنی بر مختل کردن روابط کشورش را با کوریای شمالی

(ترجمه)

شبه‌جزیرۀ کوریا پس از جنگ جهانی دوم قربانی عملیات تقسیم نفوذ بین دو کشور پیروز جنگ(امریکا و اتحاد جماهیر شوروی) شد. در آن زمان اتحادیۀ جماهیر شوروی بر بخش شمالی کشور مسلط شد و همزمان امریکا بخش جنوبی آن را به حیازت خویش در آورد؛ مگر واقعیت‌های جیوپولیتیک کاملاً متفاوت بود و منجر به تشکیل دو دولتی شد که تا حدودی زیاد از هم‌دیگر تفاوت داشتند؛ چنان‌چه شمال در تمام چیزها به استثنای مساحت، که تقریباً مساوی هم بودند، از توان انسانی گرفته تا امکانات زراعتی بهره‌ای کم‌تر داشت. این بدان معنی‌ست که کوریای شمالی از همان آوان نشأت خود، توان تولید غذای کافی را برای خود نداشت.

کوریای سوسیالیستی(شمالی) قبل از این‌که امریکا آن را به سوسیالیستی تقسیم کند، مستقیماً به جذب رهبران تبعید شدۀ کمونیستی-که از جنگ جاپان گریخته و از چین، روسیه و حتی ولایات جنوب امریکا آمده بودند- پرداخت و یک تن از این اشخاص "کیم ایل سونگ" بود که پس از بسر بردن 25 سال تبعید در روسیه، به‌حیث رهبر شمال برگزیده شد و در این زمان امریکا حکومت منتخب را در جنوب تأسیس کرد. در سال 1950م "ایل سونگ" به اشارۀ شوروی به‌منظور توحید دو کوریا در تحت زعامت خویش، با کوریای جنوبی وارد جنگ گردید که در نهایت سبب مداخلۀ امریکا شد و منجر به جنگ خونین مشهور در بین دو کوریا گردید و چین نیز به نفع اردوی کوریای شمالی مداخله نمود که در نهایت کوریای شمالی به خط تقسیم، عقب‌نشینی نمود.

قبل از این‌که توافق‌نامۀ آتش‌بس بین طرفین به امضاء رسد و بعد از گذشت سه سال از جنگ، هردو کشور وارد یک صلح درازمدت شدند که در ضمن این صلح منطقه‌ای حائل در طول خط عرضی 38 نیز به وجود آمد؛ مگر هردو کشور تا امروز هم، توافقنامۀ صلح دائمی را امضاء ننمودند.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بحران کوریای شمالی عمیق شد؛ چنان‌چه احساس نمود که حامی مهم و خط مقدم دفاع دولت سوسیالیستی خویش را از دست داده است؛ به رغم آن‌که دولت چین به‌منظور پُر کردن این خالیگاه وارد عمل شده بود؛ مگر نقش مبدئی خویش را(مقابلۀ نظام کمونیستی در مقابل سرمایه‌داری) بازی نکرد و همکاری با کوریای شمالی نیز برای خدمت مصالح  و تمایلش به این‌که دولت‌های همجوار را به خدمت گیرد، بود، و نیز به‌خاطر این‌که ثبات مرزهایش به‌دست دشمن غربی‌ای نیفتد که بعدها آرامش وی را سلب نماید.

چین نمی‌خواست که سناریوی ویتنام تکرار شود؛ چون علی‌الرغم کمک‎‌های زیاد این کشور به ویتنام؛ پس از ختم جنگ آن کشور و ایجاد وحدت در آن، روابط‌اش با چین دگرگون شد. پس رابطۀ چین با کوریای شمالی،‌ رابطۀ مبدئی نیست و بحث دفاع از مرزهای چین مطرح است و نیز چین می‌خواهد که در سایۀ سیاست تسلط‌جویانۀ امریکا بر چین، کوریای شمالی را خط دفاع "پیکینگ" قرار دهد.

موضوع کوریای شمالی به‌خاطر داشتن سلاح‌های هسته‌ای و موشک‌های قاره پیما، خاصتاً این‌که این موشک‌ها قادر است مرزهای امریکا را در نوردد، به نوعی برای امریکا باعث نگرانی شده است و امریکا همواره کوریای شمالی را کشور سرکش نامیده است. بر علاوۀ آن، امریکا یک سوم از ‌جزیرۀ "گوام" را اشغال نموده و‌ از آن به‌حیث پایگاه‌های خویش استفاده می‌کند. پایگاه هوائی "آندرسون" که بزرگ‌ترین انبار سلاح و بمب‌های استراتیژیک امریکا برای پشتیبانی از عملیات امریکا در جهان است، در همین جزیره قرار دارد. هم‌چنان پایگاه استراتیژیک دریائی "ابرا" که نقش حیاتی را در پیوند دادن پا‌یگاه‌های امریکائی در اقیانوس آرام بازی می‌کند، نیز در همین جزیره موقعیت دارد. کوریای شمالی باعث نگرانی هم‌پیمان امریکا در منطقه نیز شده است.

رابطۀ چین با کشورهای همجوار، رابطۀ مبدئی نیست. این کشور روابط‌اش را با کشورهای همجوار و سایر کشورها بر اساس اهداف کشور خویش تنظیم می‌کند و نه برای دفاع از مبدأ. از این‌جا می‌توانیم رابطۀ چین با کوریا و رابطه چین با امریکا را از خلال کوریای شمالی بدانیم.

اما در مورد سیاست امریکا همرای چین؛ آن‌چه که در آن شکی نیست، اینست که چین مهم‎‌ترین اولویت امریکا بوده و در حال حاضر بیش‌ترین خطر برایش محسوب می‌شود و از این جاست که فهمیده می‌شود وجود همسایۀ کرۀ شمالی در ضمن عرصۀ درگیری بین چین و امریکاست. امریکا به‌خاطر نگرانی و خطر واقعی، که بر زعامت و رهبری جهانی خویش احساس می‌کند و به‎‌خاطر خطر بزرگ در منطقه‌ای از جهان که شامل کشورهای بزرگ، سلاح هسته‌ای است و آرزوهای مرحله‌ای دارد، روی به‌سوی آسیا و اقیانوس آرام کرده است.

امریکا به‌منظور سیاست استراتیژیک ابرقدرت بودن خویش، برای محاصرۀ چین تلاش نمود و در این راستا اسلوب‌های متعددی را به‌کار بُرد؛ از وارد شدن به پیمان‌هائی همرای کشورهای متخاصم تا برانگیختن هرج‌ومرج در کشورهایی‌که از نگاه استراتیژیک برای چین مهم است؛ مثل میانمار یا حتی مشارکت در هرج‌ومرج داخلی چین.

امریکا در اوایل اکتوبر سال 2015م همرای یازده کشور مشرف بر اقیانوس آرام که شامل استرالیا، برونئی، کانادا، شیلی، جاپان، مالیزیا، مکزیک، نیوزلند، پیرو، سنگاپور و ویتنام می‌شود، توافقنامۀ شراکت استراتیژیک اقتصادی را در اقیانوس آرام به امضاء رساند. این توافقنامه‌ای‌ست که تجارت چندجانبه را آزاد کرده و هدف آن کثرت آزادی اقتصادی در آسیا و اقیانوس آرام است.

  "بارک اوباما" رئیس جمهور سابق امریکا در زمان امضای این توافقنامه با صراحت گفت: «امریکا به کشورهائی مثل چین وغیره اجازه نمی‎‌دهد تا قواعد اقتصادی جهان را تدوین کنند.» وی هم‌چنان گفت: «وقتی بالغ بر 95 درصد از مصرف کنندگان احتمالی ما خارج از مرزهای‌مان زندگی می‌کنند، امکان ندارد به کشوری مثل چین اجازه دهیم تا قواعد اقتصادی جهان را تدوین کند.» وی افزود: «خوب است که ما این قواعد را ترتیب کنیم. ما در عین زمان‌که معیارهای عالی را برای حمایت از کارگران خویش با در نظر داشت حفاظت از محیط زیست در نظر داریم، بازارهای جدیدی را برای تولیدات امریکائی باز می‌نمائیم.»

امریکا در تلاشی برای کم‌نمائی چین و مهار جاه‌طلبی‌های اقتصادی و نظامی‌اش، از چند ماه به این طرف گفتگوهائی را همراه روسیه راه‌اندازی نموده است تا وی هرچند ناشیانه باشد؛ ولی در معرکۀ تسلط بر چین و ملحق کردن‌اش را با خود متقاعد کند. امریکا تلاش می‌کند تا با یک‌ سلسله از معاملات، روسیه را اغواء کند و از طرفی دیگر با تهدید بر تحریم‎ها علیه این کشور، تلاش می‌کند که در تسلط بر چین از روسیه استفاده کند.

به‌خاطر ابهامی‌که گفتگوها با روسیه را احاطه کرده بود و برای پایان دادن به شایعات، خبرگزاری رسمی چین بیانیه‌ای را در روز نامۀ کثیرالانتشار حزب کمونیستی چین "Global times" به‌تاریخ 30 سپتمبر 2012م منتشر نمود که در آن پاسخ دادن مثبت روسیه به امریکا را به‌منظور فشار آوردن بر چین تا این‌که امریکا بر آن مسلط شود، نفی کرد؛ مگر در عین زمان به هیچ‌گونه علایمی‌که گفتگوها بین دو کشور را به بُن‌بست رسانده باشد، اشاره‌ای ننمود.

امریکا با سوء‌استفاده از عداوت تاریخی‌‌ای که بین هند و چین بود، برای کامل نمودن و تنفیذ عملیات تسلط بر چین، با هند همسایۀ آن کشور وارد گفتگو شده و می‌خواهد آن کشور را در لیست کشورهائی قرار دهد که  در صف امریکا علیه چین بایستند.

سود بردن امریکا برای تسلط بر چین منحصر به کشورهای فوق نبوده؛ بلکه امریکا می‌خواهد تمام کشورهای منطقه را در این طرح سهیم کند و از تمام ابزار برای تسلط بر چین که از آن بنام "استراتیژی توازن قوا" یاد می‌کند و در واقع به‌خاطر تحقق هدف مطلوب خودش است، استفاده ‌کند.

چین این سیاست و ابزاری را که امریکا در این مورد استفاده می‌کند، به‌خوبی می‌داند و تلاش می‌کند تا برای مانع ایجاد کردن بر آن، ‌سیاست و استراتیژی متعارضی اتخاذ کند. گواه بر این، مقاله‌ای است که جنرال "لویوان" نوشته و در آن آمده بود: «ایالات متحدۀ امریکا به‌منظور تسلط بر بلند پروازی‌های چین، نیروهای خود را در مناطق مختلف آسیا و اقیانوس آرام مستقر نموده است.» جنرال "لویوان" اضافه نمود که: «در هفتۀ گذشته ادعاهائی‌که از طرف واشنگتن صورت گرفت و گویا این استراتیژی متوجه چین نبوده، اهداف امریکا را بیش‌تر واضح ساخت.» وی هم‌چنان در این مقاله گفته بود: «اگر به اطراف خویش نظری بیندازیم، در می‌یابیم که امریکا پیمان‌های نظامی پنچ‌گانه را قوت می‌بخشد؛ پیمان‌هائی‌که در منطقۀ آسیا و اقیانوس آرام منعقد شده و محل پایگاه‌های نظامی پنج‌گانۀ خود را در منطقه تنظیم نموده و در عین زمان خواهان ازدیاد این پایگاه‌ها در کشورهای مجاور چین است.» وی امریکائی‌ها را مخاطب قرار داده گفت: «چه کسی باور می‌کند که هدف شما چین نیست؟ آیا این بازگشت به طرز فکر جنگ سرد نیست؟.»

قابل ذکر است که جنرال "لو" به نظریات و اتخاذ مواضع سختی‌که در روزنامه‌های ملی چین منتشر می‌گردد، معروف است؛ ولی چاپ مقاله‌ای این چنینی در روزنامۀ رسمی اردوی چین به این اشاره دارد که این‌گونه نظریات، از حمایت ارگان‌های رسمی برخوردار است.

در مورد اجراآتی‌که چین برای ناکام کردن تلاش‌های امریکا برای تسلط بر آن به‌خرج داده است، باید گفت که چین تلاش می‌کند تا مانع استخدام چنگال‌گونۀ کشورهای همجوار علیه خویش گردد و این کار از خلال تعهدات، تأمین مرزها، سیاست عدم تجاوز،‌ همگرائی؛ چنان‌چه همرای دشمن سنتی هند صورت گرفت، روابط تجارتی و اقتصادی و مثلاً خرید گاز؛ چنان‌چه همرای روسیه صورت گرفت، عملی شده است. چین حجم توان نیروی دریائی امریکا و کنترول امریکا بر آبراه‌های کشتی‌رانی و دریائی و توان بزرگ دست‌رسی و حرکت بر آن را می‌داند. به همین ملحوظ چین در عوض، همرای بعضی از کشورهای همجوار، مخصوصاً در استراتیژی راه خشکه و کمربندی ابریشم روابط اقتصادی را قائم نموده است.     

 روابط بین چین و امریکا رابطۀ رقابت است که سیاست "تسلط‌جویانۀ امریکا بر چین" بر آن سایه افگنده و چین نیز سیاست نرم را در پیش گرفته است و در حال حاضر همرای امریکا وارد درگیری نخواهد شد؛ چون این را درک می‌کند که تفاوت بین کشورش و امریکا زیاد بوده و امریکا ابزار زیادی را در دست دارد.

نویسنده: حسن حمدان

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه