ولاية لبنان: مؤتمر الخلافة السنوي "الأمة بين العنف والانهزام"
- نشر شده در ویدیوها
(ترجمه)
خبر:
در ۱۲ اپریل ۲۰۱۷م، دونالد ترامپ رییس جمهور ایالات متحده امریکا موقف اش را در شماری از سیاست های خارجی که به خاطر آن منتخب گردیده بود تغییر داد. ترامپ خود را ضد نظام آن وقت و کسی که نماینده گی از مردم امریکا که شغل های شان را به خاطر چین از دست داده بودند و کسانی که نخبه گان سیاسی آن ها را نادیده گرفته بود، معرفی می کرد. نظر او این بود که او بخشی از بدیل واقعی که باورمند به ملت گرایی که مهم تر از جهانی شدن است و عدم دخالت امریکا مهم تر از ضرورت به شرکت امریکا در منافع خارجی است؛ می باشد. در۱۲ اپریل، ترامپ چهار وعدۀ اساسی انتخاباتی خود را زیر پا کرد که رکورد جهانی به شمار می رود.
تبصره:
ترامپ چندین بیانیه در حمایت از روسیه در جریان کمپاین انتخاباتی خود ارایه کرد که بسیاری ها فکر کردند، روسیه در نتایج انتخابات ریاست جمهوری نفوذ داشته است. ترامپ از توانمندی های رهبری ولادمیر پوتین ستایش کرد و یاد آوری کرد که در بسیاری از مناسبت ها با پوتین همآهنگی دارد. زمانی که آقای ترامپ "رکس تیلرسون" را به حیث وزیر امور خارجه اعلام کرد که در آن زمان شرکت اکسون موبیل را رهبری می کرد و قرارداد های بزرگ با روسیه داشت، ترامپ خود را در موقفی قرار داد که قادر خواهد بود با روسیه کار و معامله کند. اما در ۱۲ اپریل، ترامپ چنین اظهار کرد: «ما در کل با روسیه همآهنگی نداریم. و ما شاید از نظر روابط با روسیه در پایین ترین حد باشیم. ادعاها مبنی بر این که روسیه و ایالات متحده امریکا می توانند متحدین باشند همیشه دروغ بوده است.» ولی ترامپ توانست توسط این شعارهای انتخاباتی اش خود را به قصر سفید برساند.
قدرت قاره یی، تهدید مستقیم بر موقف امریکا در جهان است و این چیزی است که ایالات متحده امریکا آن را از دهه های جنگ با اتحاد جماهیر شوری می داند. در حالی که روسیه امروز، اتحاد جماهیر شوری سابق نیست؛ مگر روسیه هنوز به دنبال گسترش نفوذ فراتر از مرزهای خود است. هر دو روسیه و اتحادیه اروپا می توانند قدرت های قاره یی باشند، اما ایالات متحده امریکا نمی خواهد تا آن ها یکی بر دیگری غالب شود. ایالات متحده امریکا باید قدرت روسیه و اروپا را تحت مدیریت داشته باشد، و یکی از راه های موثر آن واگذار کردن آن ها به مقابله با یکدیگر است. بنابر این چیزی که برای امریکا سودمند است، کاملاً متضاد با چیزی است که به روسیه سودمند بوده و زمینه سازش میان شان بسیار کم است. اظهارات ترامپ با واقعیت این زمینه در تضاد طبیعی منافع استراتیژیک هر دو، امریکا و روسیه، مطابقت دارد.
انتقاد از چین در مرکز بحث کمپاین انتخاباتی ترامپ برای احراز پست ریاست جمهوری قرار داشت. او از چین بخاطر دستکاری واحد پولی اش و استفاده از شیوه های ناعادلانه تجارتی انتقاد می کرد. ترامپ در مقابل چین بسیار خشن بود. این مسأله را یک موضوع اصلی کمپاین انتخاباتی خود قرار داد و وعده سپرده بود که این عدم تعادل را با رسیدن به مقام ریاست جمهوری اصلاح خواهد کرد. بنابر همین دلایل، اجلاس میان دونالد ترامپ و "جین پینگ" نخست وزیر چین به تاریخ ۶ و ۷ اپریل ۲۰۱۷م در مارالاکو-فلوریدا- از همه چیز مهم تر دانسته می شد.
اجلاس با سخنان دوستانه در مورد درک و احترام متقابل و هم چنان منافع مشترک که "استون میوچن" وزیر مالیه ایالات متحده امریکا آن را نیاز به رسیدن به یک محیط تجارت متعادل تعریف کرد؛ خاتمه یافت. وی این را واضح ساخت که ترامپ هیچ یک از این وعده های که در کمپاین انتخاباتی اش داده است، پیروی نخواهد کرد. ترامپ حال آشکار ساخت که ایالات متحده امریکا یک معامله خوب تجارتی با چین درعوض به کمک چین در مورد کوریا شمالی پیشنهاد می کند٬ و این که او دیگر چین را منحیث دستکاری کننده واحد پولی در نظر نخواهد گرفت. و به احتمال بسیار زیاد دست آورد قریب الوقوع کوریای شمالی در یکجا سازی یک کلاهک هسته ای بر روی یک موشک میان برد باعث این تغییر در موقف امریکا شده است.
ترامپ در جریان کمپاین انتخاباتی اش در قصر سفید، ناتو را یک سازمان کهنه خواند و بیان کرد که ایالات متحده امریکا برای تامین امنیت متحدین خود بسیار زیاد پول می پردازد. او گفت: «ناتو برای ما به هزینه گزاف تمام شده است. ما توسط ناتو اروپا را محافظت می کنیم، اما ما پول زیاد به مصرف می رسانیم.» حال کاملاً واضح گردیده که بیانات مبنی بر این که امریکا آماده است تا ناتو را ترک کند فقد حرف های کمپاین انتخاباتی بود. دفتر ترامپ اقدام به این کرد تا نشان دهد که وعده های کمپاین انتخاباتی شعارهای لفظی نبوده مگر در ۱۲ اپریل با ایستادن در کنار "جنز استولتنبرگ" دبیر کل ناتو، ترامپ بطور روشن از موقف گدشته اش در مورد ناتو به عقب برگشت و گفت: «من گفته بودم این(ناتو) سازمان کهنه است، اما بعد از این کهنه نیست.» گفته های ترامپ منحیث یک تهدید به کشورهای اروپایی بود تا پیام بفرستد که واشنگتن نسبت به ناتو بر روابط دوجانبه تمرکز خواهد کرد. اما کسانی که خواهان همکاری های چند جانبه و بین المللی را در پالیسی سازی دارند، این تغییر را تحمیل کردند.
هم چنان ترامپ گفته بود: «توافق تجارت آزاد امریکای شمالی(نفتا) را نیز ترک خواهد کرد، بخاطر که باعث از دست دادن شغل امریکایی ها شده است و کار ساختمان دیوار مرزی را برای متوقف ساختن داخل شدن غیر قانونی مکزیکی ها به ایالات متحده امریکا آغاز خواهد کرد.» ترامپ حال گفته هایش را از ترک توافق تجارت آزاد امریکای شمالی(نفتا) به تجدید توافق نامه فعلی تغییر داده است. کار ساختمان دیوار تبلیغاتی مرزی حتی نزدیک به شروع شدن هم نیست، تا هنوز بودجه از کانگرس بدست نیاورده و حد اقل با یک مشکل دادگاه مواجه است. روسای جمهور ایالات متحده امریکا با وجود لفاظی های شان در جهان، محدودیت ها و قیودات را وضع می کنند. ترامپ با واقعیتی مواجه است که موضع افراطی یی که در جریان کمپاین انتخاباتی گرفته بود، زیاد برایش مشکل ساز خواهد شد.
ترامپ یک رییس جمهور ضعیف است و او آرای عمومی را از دست داده، فاقد پشتیبانی گسترده از حزب جمهوری خواهان می باشد. به اساس سازمان نظر سنجی گالوپ، محبوبیت او پس از مراسم تحلیف در حدود ۴۱درصد است. وی یکی از کسانی است که پایین ترین سطح محبوبیت را در رتبه بندی محبوبیت ریاست جمهوری این کشور دارد. ترامپ با به تصویر کشیدن خود منحیث انزوا گرای رادیکال، برنده مقام ریاست جمهوری شد اما این موضع شدید، او را از کسانی دور ساخت که برای حکومت داری حمایت شان ضروری است. به همین دلیل ترامپ حال اقدام به تغییر موقف خود در موضوعات کلیدی کرده است و امیدوار است که حمایت آن ها را بدست بیاورد. مانند روسای جمهور قبلی واقعیت وعده های کمپاین انتخاباتی را منسوخ کرده است.
نوشته شده برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر
نویسنده: عدنان خان
(ترجمه)
همان گونه که ادارۀ ترامپ جنگ را در مقابل امت اسلامی از سوریه الی افغانستان افزایش می دهد، به همین شکل مسلمانان هم، نفوذ و قدرت شان را با تغییرات مطلوب در جهان اسلام به گونۀ دیگری جهت می دهند. به عباره دیگر، پالیسی مسلمانان زمانی تغییر می کند که دشمنی ها از طرف اداره ترامپ در مقابل مسلمانان از سوریه الی افغانستان تشدید یابد. اگر به عصر رسول الله صلی الله علیه وسلم بنگریم، در می یابیم که آن حضرت صلی الله علیه وسلم به خاطر نجات مسلمانان صدر اسلام از زیر شکنجه مشرکین و نصرت دین الله سبحانه وتعالی از قبایلی مختلفی طلب نصرت نمود.
دقیقاً مسلمانان صدر اسلام کسانی بودند که در نخستین گام به سوی تحول و دگرگونی قرار داشتند، در حالی که بهار جوانی اکثر این افراد سپری شده و عمر شان به بالاتر از چهل می رسید. هرچند کسی که جوانی اش را در راه اسلام به مصرف می رساند قابل تمجید است، اما به این معنی نیست که افراد بالاتر از آن از این قاعده مستثنی باشند بلکه کسانی که در عمر چهل سالگی شان خالصانه کمر همت به نصرت دین الله سبحانه وتعالی را می بندند، نه تنها که بی نیاز از اجر الهی نخواهند شد بلکه این به مثابه آن است که گویا تمام عمرشان را در اسلام سپری نموده باشند.
به ملاحظه سال های قمری و خورشیدی بهترین ایام عمر را سن ۳۸ سالگی تشکل می دهد که این عمر به دور از باز نشستگی بوده و قوه فکری انسان در این هنگام به وجه احسن رشد می کند. انسان در چهل سالگی از استعداد و لیاقت کاملی برخوردار بوده، در سطح بالای تعقل قرار می گیرد و از جایگاه خاصی در تغییر یک جامعه برخوردار می باشد. بناً موجودیت هم چو افراد در تمام عرصه ها از اهمیت خاصی برخوردار می باشد، به گونه ای که در قضاوت در مسلک خود کارشناسان ارشد اند، در ژورنالیزم تصحیح کننده گان و مقاله نویسان ماهر، در حکومت داری مدیران توانا، در سیاست افراد مشهور و با پشت کار، در میان علماء کسانی اند اهل اجتهاد و دارای عقیدۀ قوی اسلامی و در میان لشکر افسران اند آماده باش و مجهز.
با توجه به این دوره سنی انسان، الله سبحانه وتعالی می فرماید:
﴿حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً﴾
[احقاف: ۱۵]
ترجمه: تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد.
ابن کثیر در این مورد می گوید: «عقل مکمل، فهم و دانش و شکیبایی انسان های چهل ساله نشان دهنده سطح پخته گی و رسیده گی آن هاست.» هم چنان گفته شده است که انسان ها تغییری بر خود وارد نمی کنند مگر این که به سن چهل نایل آیند. امام قرطبی می گوید: «عقل در انسان درست در سن چهل سالگی به پخته گی و حد کمال می رسد در حالی که قبل از آن و بعد از آن از این قاعده مستثنی می باشد.» طبری می گوید: «نیروی کامل در انسان به مجموع نیرو و توانایی گفته می شود که در نتیجه پخته گی اش به بار می آید یعنی درست در چهل سالگی.»
افراد چهل ساله برعلاوه که دارای نیرو و توانایی ها اند، دارای مسوولیت های بخصوصی؛ مانند: مراقبت اطفال، تأمین نیازمندی های خانواده و مراقبت افراد سال خورده و مریض فامیل شان می باشند. بناً با وجود این همه می توانند خود را غرق آمال و آرزوهای دنیوی نموده و اصالت لذت را در این گیتی جستجو نمایند. ولی با این حال تمام تمرکز شان را در این صحنه پر بار گیتی، بالای اسلام نموده و کار برای دین را در اولویت قرار می دهند. قرطبی می گوید:«وَقَالَ مَالِكٌ: أَدْرَكْتُ أَهْلَ الْعِلْمِ بِبَلَدِنَا وَهُمْ يَطْلُبُونَ الدُّنْيَا وَالْعِلْمَ وَيُخَالِطُونَ النَّاسَ، حَتَّى يَأْتِيَ لِأَحَدِهِمْ أَرْبَعُونَ سَنَةً، فَإِذَا أَتَتْ عَلَيْهِمُ اعْتَزَلُوا النَّاسَ وَاشْتَغَلُوا بِالْقِيَامَةِ حَتَّى يَأْتِيَهُمُ الْمَوْتُ»
ترجمه: مالک گفت: من خردمندانی را دیده ام که در جستجوی علم و مطاع دنیا اند، و در میان مردم این دو را باهم می آمیزند حتی تا زمانی که یکی از آن ها به عمر چهل سالگی برسد، اما زمانی که عمر چهل سال به آن ها فرا رسید، از بودن در میان مردم خودداری نموده و متوجه رستاخیز می گردند تا زمانی که مرگ به سراغ شان می آید.
بر علاوه الله سبحانه وتعالی به دعای کسانی اشاره می کند که در چهل سال از بهار زنده گی قرار دارند:
(قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ)
[احقاف: ١٥]
ترجمه: پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی بجا آورم و کار شایسته ای انجام دهم که از آن خشنود باشی، و فرزندان مرا صالح گردان، من به سوی تو بازمی گردم و توبه می کنم و من از مسلمانانم.
دیده می شود که در این آیه کسانی که به عمر چهل سالگی رسیده اند، از الله سبحانه وتعالی توفیق و هدایت می خواهند تا باشد که قدرت و نیروی شان را در مسیر درست بکار انداخته تا این که رضای او تعالی را بدست آورند. در حقیقت آیه مذکور این مفهوم را می رساند، افرادی که از لحاظ سن به چهل سال رسیده اند تجدید توبه نموده و با تغییر کلی به الله سبحانه وتعالی رجوع نمایند. بنابر این، انسان های مخلص کسانی اند که با تمام نفوذ و قدرت خویش در مقابل فضای فاسد، در مقابل کسانی که با پیشنهاد پول اندکی دنیا(رشوه) از طرف حکام غدار در مقابل حق برخواسته و حمایت از استبداد و ظلم حکام ظالم و فاسد می نمایند؛ برمی خیزند.
لذا اشخاصی که با حمایت حق در مقابل باطل قرار می گیرند، اگر قاضی باشند همیشه داد خواهی حق را خواهند کرد و زیر قیادت باطل نخواهند رفت، اگر ژونالیست باشند از سرزنش هیچ ملامت کننده و قاتل نمی هراسند و هدف شان را به منظور رساندن پیام حق از هر طریقی دنبال می کنند، اگر ماموران اداره باشند کسانی اند که تمام تلاش شان را برای از میان برداشتن سد راه ها و موانع به خرچ داده و در جهت اقامه خلافت از هیچ نوع تلاشی دریغ نمی کنند، اگر سیاست مدار باشند کسانی اند که عضویت حزب التحریر را بدست آورده و اسلام را صادقانه مطالعه می نمایند تا آن را به عنوان بهترین راه حل در جامعه تقدیم کنند، اگر عالم باشند کسانی اند که در خطبه های خود فرضیت خلافت و کار کردن برای تاسیس آن را علناً اعلام نموده و مردم را از گناه بزرگ اشتراک در دموکراسی هشدار می دهند و اگر افسر باشند کسانی اند که در انتظار فرصتی می باشند تا برای تاسیس دوباره خلافت بر منهج نبوت نصرت و یاری دهند.
در حقیقت این ها کسانی اند که چهل سال عمر را سپری نموده اند. زیرا این افراد متوجه کاستی های خود بوده و راه حل های درستی را در زمینه دین شان پیشکش می نمایند. الله سبحانه وتعالی به ادامه آیه قبلی در جای دیگری می فرماید:
(أُولَٰئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَنَتَجَاوَزُ عَن سَيِّئَاتِهِمْ فِي أَصْحَابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ)
[احقاف: ١٦]
ترجمه: آن ها کسانی هستند که ما بهترین اعمال شان را قبول می کنیم و از گناهان شان می گذریم و در میان بهشتیان جای دارند، این وعده راستی است که وعده داده می شدند.
این است جایگاه و منزلت کسانی که در دنیا اعمال شایسته انجام داده و تاریکی های جهل را به نور ایمان تبدیل نمودند. دقیقاً این ها کسانی اند که دل به مطاع اندک دنیا نبسته و نقش کلیدی را به منظور بدست آوردن افتخار، منزلت و کامیابی آخرتی که پایان ندارد؛ بازی کرده اند. این ها کسانی اند که تمام نیرو و انرژی خود را در راه درست به مصرف رسانده اند. بنابر این، حزب التحریر به نیابت از این امت رنج دیده به این مسیر دعوت می نماید تا باشد که رستگاری دنیا و آخرت را با پیوستن در این حرکت به دست آورید.
نوشته شده برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر
نویسنده: مصعب عمیر
(ترجمه)
کیفیت نظام تعلیمی در پاکستان روز به روز پائین می آید. همین اکنون تقریباً نیمی از شاگردان در مکاتب ابتدایی پاکستان قادر به خواندن و نوشتن نیستند. کیفیت پایین نظام آموزش و پرورش، یکی از اصلی ترین دلایل شکست برای مبارزه با فقر است، و این بی کیفیتی نشان دهنده ی خیانت و عدم صداقت رهبران با دستور کار به اصطلاح ملی شان می باشد.
گزارش بعضی از سازمان ها تصویر تاریک از نظام تعلیمی در بعضی از شهرهای بزرگ و مترقی پاکستان که گمان می رود در آن جا سویه ای تعلیمی بسیار بالا است نشان می دهد که تقریباً ۴۱ درصد در لاهور، ۴۵ درصد در کراچی،۵۰ درصد در اسلام آباد و ۳۰ درصد از شاگردان ابتدایی در لاهور پندی قادر به خواندن و نوشتن جملات ساده نمی باشند. با توجه به گزارش سال ۲۰۱۶م در میان ۱۴۴الی ۱۵۴ مکتب در پاکستان تنها ۵۲ درصد به چهار جز اساسی از زیر ساخت تعمیر، آب، برق و توالت(کمود) دست رسی دارند، در حالی که ۱۱ درصد از مکاتب حتی همین امکانات اولیه را نیز ندارند.
دلیل اساسی که وضعیت نظام تعلیمی را در پاکستان بحرانی ساخته اختصاص دادن بودجه کم از طرف دولت می باشد، زیرا دولت پاکستان از زمانی که به وجود آمده تا کنون نتوانسته اهمیت این مسأله حیاتی را درک کند. تمام زحمات و تلاش هایی عوام فریبی که در ۷۰ سال اخیر در راستای تعلیم از طرف دولت پاکستان انجام شده، هیچ نتیجه ی مطلوبی را در پی نداشته و این ناکامی ها در نظام تعلیمی بر می گردد به نواقص موجود در نظام پاکستان که نشأت آن از نظام سیکولر سرمایه داری می باشد.
نخستین کنفرانس تعلیمی در کراچی از طرف جنرال محمد علی فرماندار عمومی برگزار شد. هر چند بعضی پالیسی ها را اعلام نموده و کمیته هایی بسیاری ساخته شد، بازهم شکست خورده و مقصر این همه مهاجران و مشکلات اداری در کشور تازه متولد شده شناخته شد و سیستم استعماری انگلیس ادامه پیدا کرد؛ از آن به بعد سیاست هایی زیادی اعلام شد که هیچ کدام از این ها عملی نشد. از جمله در سال های ۱۹۵۹،۱۹۷۰،۱۹۷۲،۱۹۷۹،۱۹۹۲،۱۹۹۸و سال ۲۰۰۹م، این پالیسی ها را که در حقیقت بر خواسته از همان فورمول و سیاست های قبلی شان بوده و فقط با الفاظ متفاوت بیان می شد، مطرح کردند و دلیل ناکامی شان را مشکلات سیاسی ارایه می کردند.
در سال ۲۰۱۰و ۲۰۱۱م قانون ۲۵ ماده ای معرفی گردید که چنین می گوید: «دولت برای تعلیم اطفال از ۵ الی ۱۶ ساله تعلیم رایگان و اجباری را فراهم می سازد، به قسمی که در قانون نوشته است،» اما این صرف مانند یک خواب است.
در اسلام تعلیم نه تنها یک حق است که دولت باید زمینه فراگیری آن را برای همه اقشار اعم از مسلمان و غیر مسلمان، مرد و زن را فراهم کند؛ بلکه در مجموع تلاش به سوی دانش یک فرض برای هر مرد و زن است. چنان چه حضرت انس بن مالک روایت می کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند:
«طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ.»
طلب علم و دانش به هر مرد و زن مسلمان فرض است.
تمسخر این است که هزینه توسعه پاکستان برای آموزش و پرورش در بودجه سال ۲۰۱۵و ۲۰۱۶م، به ۹۶۹ روپیه کلدار تخصیص داده شده است که تنها ۲.۳ درصد از تولیدات ناخالص داخلی آن کشور است، در حالی که دردولت جنگ زده ای مانند افغانستان ۴ درصد، هندوستان ۷ درصد و رواندا ۹ درصد از تولیدات ناخالص خود را صرف آموزش و پرورش می کنند!
موجودیت نظام های تعلیمی متعدد در کشور، از شواهد مهمی است که دولت هیچ نوع توجه ندارد تا یک نظام تعلیمی با کیفیت به طریقه یکسان به تمام شهروندان خود مهیا بسازد. برعلاوه مدارس دولتی، شخصی و اسلامی در سه جهت مختلف روان هستند و سه ذهنیت مختلف را پرورش می دهند و مردم را به حال خودشان رها نموده تا به هر راهی که می خواهند، بروند.
مکاتب دولتی داستان هایی وحشتناک خود را از عدم امکانات اساسی؛ مانند: تعمیر، تدریس عقب مانده و مدیریت ضعیف دارند. یکی از اوراق USAID که در مورد نظام تعلیمی پاکستان در سال ۲۰۱۱م، به دست آمده نشان می داد که ۳۷ درصد از مکاتب دولتی دارای تشناب های که شاگردان در آن رفع حاجت نمایند ندارند، ۸۵ درصد این مکاتب برق و تقریبا ً۵۰ درصد از این مکاتب در قریه جات از آب پاک محروم اند.
گزارش هایی ارایه شده توسط UNESCO حاکی ا ز آن است که در صنوف مکاتب پاکستان بیشترین تعداد شاگردان در سطح آسیای جنوبی موجود است؛ چنان چه تقریباً ۵۰۰ شاگرد به هر سه معلم داده می شوند. آمار ارایه شده نشان می دهد که تا چه اندازه رهبران خود فروخته به دشمنان اسلام، در مقابل این موضوع بی مسوولیت و بی توجه اند و در برابر این همه مشکلات چشمان خود را بسته کرده و مهر سکوت را به دهان زده اند. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند:
«مَا مِنْ وَالٍ يَلِي رَعِيَّةً مِنْ الْمُسْلِمِينَ فَيَمُوتُ وَهُوَ غَاشٌّ لَهُمْ إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ.»
(رواه بخاری)
زعیم مسلمانان که از آن ها مفاد می گیرد و با آن ها غش می کند، الله سبحانه وتعالی جنت را بر وی حرام گردانیده است.
بر علاوه ی تعلیم، به خاطر بدست آوردن پول و منافع سو استفاده نیز می کنند. چنان چه مکاتب خیالی(مکاتبی که اصلا ًوجود ندارد) بیشتر در مناطق سند و بلوچستان گواه خوبی بر این ادعا است.
عبدالرحیم زاخیلوال وزیر تعلیم و تربیه بلوچستان، در یک مجلس از یک حقیقت پرده برداشت و اظهار داشت: «۹۰۰ مدرسه خیالی با ۳۰۰ هزار ثبت نام جعلی شناسایی شده و از ۶۰ هزار معلم ثبت نام شده ۱۵هزار آن ها نامعلوم اند. معاش این معلمان نامعلوم از مالیاتی داده شده به دولت پرداخت می شود که از طریق این خیانت پولی بسیار به جیب خیانت کاران ریخته می شوند.»
برعلاوه این مدارس، یکی دیگر از اشتباهات تعلیمی بعد از ۱۱ سپتمبر است که با خشم دولت مواجه شد. در برنامه NAP که در جنوری سال ۲۰۱۵م آغاز گردید، در نکات ۱۰و ۱۸ آن ذکر گردیده که دولت باید مدارس را راجستر نموده و برای از بین بردن تروریست رهنمایی کند. دولت در برابر مدارس عکس العمل نشان می دهد تا به امر باداران خود(کفار) مدارس را سیکولر بسازد، در غیر این صورت کیفیت و اساس تعلیمی مدارس برای دولت مهم نیست، در حالی که مدارس تنها منبع برخی از انواع آموزش رایگان در پاکستان برای بسیاری است.
یکی از مسایل دیگر که نظام تعلیم را تحت تأثیر قرارداده، نظام بررسی است که به عوض استفاده از تکنیک هایی کمی و کیفی به قضاوت توانایی دانش آموزان از تکنیک صدایی موج که یک تکنیک کهنه است و هنگام نام نویسی در دانشگاه کاربرد دارد، استفاده می کنند. فقط به این دلیل که ارزان و مقرون به صرفه برای توده ها است.
در این صورت تفکر منطقی که از شاخصه های تمدن اسلام بوده و مغزهایی پر از دانش در بین امت، از بین رفته است. یکی از این ها قربانی نظام تعلیمی که هیچ وجود ندارد شده و دیگری را از مملکت ربوده اند. دانشگاه هایی خارجی و مکاتب خصوصی شکارچیان این مغزهایی پر از دانش هستند تا با ربودن شان از کشورها آنان را نوکران غرب سازند تا به پاکستان و یا کدام سرزمین دیگر اسلامی نتوانند مصدر خدمت شوند. به طور مثال: مکاتب خصوصی نخبه، شاگردان خود را برای امتحان خارجی آماده می سازند. در حالی که مکاتب خصوصی نخبه نیستند، شاگردان شان فقط می توانند امتحان عادی را در داخل کشور سپری کنند. مکاتب نخبه به خاطر مساعد ساختن زمینه بهتر تحصیل، فیس بالا می گیرند و والدین نیز اگر توانایی پرداخت این فیس را داشته باشند به خاطر که والدین زمینه تعلیم با کیفیت را به اولاد خود مهیا کنند، حتمی آن ها را به این مکاتب روان می کنند. با وجود این همه مصارف والدین باید یک معلم خانگی نیز برای اولاد خود بگیرند و آن ها را به اکادمی نیز بفرستند؛ این مصارف زیاد آن ها را بسیار ضربه اقتصادی می زند.
در پاکستان به طور اوسط یک نفر در سال مبلغ ۱۵۱۳ دالر عاید دارد. این در حالیست که فیس یک مکتب خصوصی سالانه مبلغ ۲۸۰۰ دالر است و در سطح دبیرستان این مبلغ به ۵۲۰۰ دالر می رسد. به غیر از این فیس امتحان بخش A و بخش O جدا هستند، این همه به خاطر کسب شهرت در جهان فانی می باشد، و این علم به درد آخرت شان نمی خورد؛ زیرا آن ها از علم مناسب اسلامی محروم اند.
قدرت هایی استعمارگر نظام تعلیمی را طراحی کرده و بالای مردم مسلط ساخته اند تا افکار مردم را تغییر داده و آن ها را سیکولر بسازند. دلیل همه مشکلات تعلیمی در مملکت ما همین نظام قدیمی و کهنه است. در هر ملتی هدف تعلیم این است که دانش برابری با نو آوری زمان پیدا کنند تا آن را به رقابت با جهان گذاشته و یک جایگاه جهانی پیدا نماید. اسلام مطالعه علوم و ساخت و ساز از مهارت ها و دانش در تحولات جدید را تشویق می کند و همه این ها را به عقیده اسلامی ارتباط می دهد.
در اسلام هدف تعلیم، ساختن شخصیت اسلامی و آموزش دانشی است که به زنده گی انسان ها ارتباط دارد و برای رسیدن به این هدف طریقه هایی درست تدریسی را به وجود می آورد و در زمینه هر نوع طریقه نادرست از بین برده می شود. تاریخ اسلام سرشار از توسعه علمی، مذهبی، فلسفی و فرهنگی است و صداقت حاکمان دلیل این همه توسعه بود. حیف است که پاکستان در گزارش رتبه بندی شاخص نو آوری جهان در رده ۱۳۱و۱۴۱ کشورهای جهان قرار گرفت. وزارت علوم و فناوری، در پرس و جو از مجلس شورای ملی، در یک گزارش اظهار داشت که: «دلایل برای رتبه بندی ضعیف این کشور عبارت اند از: درصدی پایین توسعه داخلی(GDP) برای علوم پایه و توسعه، کیفیت پایین در آموزش علوم در موسسه های تعلیمی و آموزش لسان عربی آن قدر که باید ارزش می داشت ندارد.» این موضوع سبب شده تا جوانان مسلمان از دانش قرآن دور بمانند و این واقعیت را نادیده می گیرند که عربی نه تنها یک لسان، بلکه یک موضوعی بود که همه مسلمانان را یک جا ساخت.
علم ادبیات در عصر طلایی از آیات قرآن شروع می شد، آیات فوق کسانی را که تلاش کسب علم را داشتند تشویق می کرد و مسلمان ها را متوجه دنیا و دور و پیش شان می ساخت؛ اما رهبران پاکستان این افتخارات و این دانش را از بین جوانان مسلمان ربودند. این جوانان در قدم نخست وقت خود را به این ضایع می سازند و متوجه هستند که والدین شان با مبارزه و مقابله با مشکلات چقدر زمینه ی تحصیل را برای شان مهیا می سازند. تعلیمی که حتی آن ها را برای پیدا کردن یک وظیفه مناسب نیز یاری نمی رساند و برای شان به قیمت عدم اطاعت از الله سبحانه وتعالی تمام می شود. پس ما باید درک کنیم که راه حل تمام مشکلات تطبیق نظام تعلیمی اسلام است که تنها در زیر چتر خلافت که به روش رسول الله صلی الله علیه وسلم استوار است، مهیا می گردد.
حزب التحریر شکل این نظام تعلیمی اسلامی را که در پیش نویس قانون اساسی برای خلافت، در جزوه ی تطبیق نظام تعلیمی خلافت و در نوشته هایی دیگرش واضح و مفصل تشریح کرده است که تنها این نظام می تواند پاسخ گوی تمام مشکلات امروزی جوانان باشد؛ زیرا تهداب آن بالای حکم الله سبحانه وتعالی استوار می باشد و تنها همین می تواند تمام ضروریت هایی جوانان امروز را پاسخ دهد. جوانانی که استعمارگران افکار شان را آهسته آهسته به راهی می کشانند که ناآرامی را در زنده گی دنیا و آخرت برای شان به ارمغان می آورد.
تنها نظام خلافت ضمانت می کند که اگر این نظام به شکل درست آن تطبیق شود، در این زمان است که ما می توانیم قدرت واقعی علم را ببینیم. با به وجود آمدن آموزش فکری جوانان به شخصیت هایی اسلامی مبدل شده، شخصیت هایی که چهره واقعی را از اسلام در جهان به نمایش بگذارند و جهانیان را در تمام عرصه ها زیر تسلط داشته باشند. این روش آن ها را به سوی جنت که آرزوی هر مسلمان است می کشاند؛ قسمی که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند:
«مَنْ سَلَكَ طَرِيقًا يَطْلُبُ فِيهِ عِلْمًا سَلَكَ اللَّهُ بِهِ طَرِيقًا مِنْ طُرُقِ الْجَنَّةِ.»
وقتی کسی در یک خیابان به تلاش کسب علم روان باشد، الله سبحانه وتعالی ثواب این شخص را در یک خیابان جنت هم روان می سازد.
نوشته شده توسط: "اخلاق جهان" برای دفتر
مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر