شنبه, ۲۸ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۳۰م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

هشدار قحطی شدید در افریقا و بهره‌کشی سیاسی از مشقت زنان و اطفال

مک سال، رئیس جمهور سنگال و رئیس اتحادیۀ افریقا در بیانیه‌ای به رادیوی بین‌المللی فرانسه چنین گفت که اگر صادرات گندم از اوکراین به قارۀ افریقا از سر گرفته نشود، این قاره به قحطی شدیدی مواجه خواهد شد. سال در جریان بیانیه‌اش گفت که این قحطی امکان دارد باعث "بی‌ثباتی قارۀ افریقا" شود. او با اشاره به ملاقت هفتۀ گذشته‌اش همراه پوتین، رئیس جمهور روسیه در مسکو گفت که از پوتین خواستار کمک کود کیمیاوی/شیمیایی و تخم زراعتی شده‌است. این بیانیه‌ها اظهارات چندین سیاست‌مدار غربی را در پی داشت که بحران غذا در قارۀ افریقا را به جنگ اوکراین ارتباط می‌دادند، به‌طور برجسته می‌توان سخنان مدیر کل صندوق بین‌المللی پول را چنین خلاصه کرد که «جنگ در اروپا، یعنی اوکراین، منجر به گرسنگی در افریقا می‌شود.» و این بیانۀ رئیس جمهور فرانسه: «به‌خاطر جنگ روسیه علیه اوکراین انتظار قحطی را در افریقا داریم.» در کل این بیانیه‌ها غیر از ابزار شایعه‌پراگنی دو جانبه بین روسیه و غرب چیزی دیگر نبودند. روسیه با اظهارات ترسانندۀ غرب با اتهام مستقیم برخورد کرد؛ یعنی تحریم‌های غرب با بستن بازار فروشات کود کیمیاوی/شیمیاوی و تخم زراعتی بحران غذا را بدتر کرده‌است.

درحالی‌که سیاست‌مداران یکدیگر را به بهره‌کشی از مشقت انسان‌ها به حیث حربۀ سیاسی متهم می‌کنند، تصویر بدن‌های لاغر افریقایی‌ها و مادران اندوه‌گین با صحنه‌هایی از اطفال سوء تغذیۀ افریقای ساحلی و یا افریقای شرقی سرخط خبرها شده‌است، گویا که چند دهه می‌شود این تصویر تغییر نکرده و زمان در همان مطقع اندوهناک توقف کرده‌است. چهره‌ها با هم مشابهت دارد و جهان در قبال یک قحطی متصور و کمپ‌هایی‌که ساکنانش با دفن اطفال و سال‌مندان‌شان در مسیر راه، بدان‌جا رسیده‌اند هم‌چون بُت نظاره‌گر است. این همه تحت پوشش و چارچوب رسانه‌ها با یک روش و محتوای خاص سیاسی‌سازی می‌شود و هیچ ارتباطی با انسانیت ندارد. علیٰ‌الرغم شدت موضوع و اظهارات طنین‌انداز، برنامۀ اضطراری سازمان ملل برای کشورهای متضرر دارای کسر بودیجۀ گسترده‌ای می‌باشد. در اعلامیه‌های مشترک آژانس‌های سازمان ملل(سازمان جهانی غذا، سازمان غذا و زراعت/کشاورزی و یونیسیف) آمده‌است که: «فقط ۱۸ درصد از پلان سازمان ملل برای رسیده‌گی به بحران بشری در سومالیا برای ۲۰۲۲ بودیجه دریافت کرده‌است.»

دور از طغیان‌های سیاسی، اکسفام و سازمان نجات اطفال اوضاع را در افریقای شرقی به اندازه‌ای فاجعه‌بار توصیف کرده‌است که در هر ۴۸ ثانیه یک فرد در اثر گرسنگی هلاک می‌شود و قحطی ناکامی جهان را در دفع فاجعه‌های اجتناب‌پذیر برجسته می‌کند.

دوباره شاهد یک واقعیت دردناک دیگر هستیم که مردم افریقای حاصل‌خیز، غنی از منابع طبیعی و تنوع اقلیمی، قادر به تأمین معیشت روزانۀ‌شان نیستند و موضوعات حیاتی‌شان در چانه‌زنی‌های سیاسی ارزان معامله می‌شود و آن‌ها قیمت جنگ سرمایه‌داری را می‌پردازند که اصلاً در آن دست ندارند.

موضوع امنیت غذایی در افریقا و هر جای دیگر از امنیت و مصؤنیت مردم مجزا نیست و نمی‌شود آن را به دیگر کشور‌ها واگذار کرد که گاهی تهدید‌ش کنند و گاهی برایش چانه بزنند، و نه هم باید به دست نهادهای بین‌المللی واگذار شود که جزئی از مشکل اند چون آن‌ها سیاستی را تعقیب کرده‌اند که اقتصاد کشورها را به تباهی کشیده‌ و آهسته آهسته آن‌ها را فرمان‌بردار و وابسته به دیگران کرده‌است. این‌ها سیاست‌هایی است که مردم را به‌عوض و احیا و حاصل‌خیزسازی زمین‌شان و زراعت/کشت مستقیم و تصادفی جهت کسب بازده سریع حاصلات، به مصرف تشویق می‌کنند؛ بناءً نیروی خاک را بدون هیچ حاصلی از دست داده‌اند. علت این فاجعه، قیمت‌ بلند گندم روسیه و اوکراین نیست، بلکه علت‌اش سیاست‌های است که از زمین‌ها و محصولات افریقا چشم‌پوشی و تغذیه مردم‌اش را به مناطق خارجی وابسته کرده‌است؛ بعضی محصولات خاص را تولید و گندم وارداتی را بر مردم تحمیل می‌کند، حال‌آن‌که هیچ توجهی به زراعت داخلی این قاره ندارند.

اکنون چندین دهه است که این قاره از فقر فکری و ارادۀ سیاسی رنج می‌برد. زمین‌های‌شان به‌طور ظالمانه مورد سوء استفاده قرار می‌گیرد و مردم‌شان به‌صورتی فجیع گرسنگی می‌کشند. افریقا از این معضل راه بیرون رفتی ندارد، غیر از این که به غرب و نهادهایش که زمین‌های‌شان را بی‌نیروی کرده و آفت‌های سه‌گانۀ فقر، جهالت و امراض را در آن نهادینه کرده‌اند پشت کند. راه بیرون رفتی ندارد غیر از این‌که مردم زمین‌های حاصل‌خیزشان را بکارند و شخصاً از آن استفاده‌کنند، و به راه‌‌حل‌های وارداتی کلیشه‌ای که سرزمین و مردم‌شان را به فقر و فاقه کشیده‌است، دست رد بزند. اما این امکان پذیر نیست مگر آن‌که به بحران دولت‌داری رسیدگی شود و به انسان مفهوم شود که او خلیفۀ الله سبحانه و تعالی بر روی زمین است.

﴿أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَـهٌ مَّعَ اللَّـهِ قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُون﴾ (نمل:۶۲)

ترجمه: یا کسی‌که دعای مضطرّ را اجابت می‌کند و گرفتاری را برطرف می‌سازد، و شما را خلفای زمین قرار می‌دهد؛ آیا معبودی با الله است؟! کمتر متذکّر می‌شوید!

بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

مترجم: دانیال نور

ادامه مطلب...

کپیتلیزم؛ عامل گرسنگی و قاتل گرسنگان

  • نشر شده در سودان

مقامات شهر دارفور شمالی، دو روز قبل تحقیقاتی را در خصوص مرگ دو کودک از اثر گرسنگی در یکی از ولسوالی‌ها/ شهرستان‌های الفاشر در پایتخت کشور به راه انداختند. دفتر نجات کودکان در بیانیه‌ای به روز چهارشنبه گفت: «از جامعۀ بین‌الملل اکیداً می‌خواهیم تا رسیدگی به این بحران بشری در سودان را در اولویت کاری خود قرار دهند و غذای مورد نیاز را علاوه بر کمک‌های انکشافی بلندمدت برای اطفال و خانواده‌هایی‌که از این بحران متأثر شده‌اند تأمین کنند.» (منبع: نبد، ۱۰ جون/ژوئن ۲۰۲۲ م) چرا این بحران در سرزمینی رخ می‌دهد که لقب سبد غذای جهان را دارد و بخشندگی و کرم‌شان برای حاضر و غایب فراوان است؟

اصلاً مشکل در اتخاذ نظام کپیتالیستی است که هیچ یک از سازندگانش به فکر تأمین نیازهای مردم نبودند تا رضایت‌شان را درخصوص نظامی جلب کنند که باعث این بحران می‌شود. بلکه در عوض به جستجوی منابع و خدماتی در ارتباط با این نیازها پرداختند؛ آنان گفتند که وجود منابع و خدمات ناکافی برای کل نیازهای بشر مشکل خود مردم است و این مشکل اقتصادی هر جامعه می‌باشد. از نظر آنان، مشکل در کمبودی نسبی نیازها بود. نتیجۀ اجتناب‌ناپذیر این استدلال چنین است، نیازهای فردی مردم قسماً یا تماماً تأمین نمی‌شود، بناءً یک قرص نان خشک یا سهم من می‌شود یا سهم شما!

نظام کپیتالیزمِ تحمیل‌شده توسط نهادهای بین‌المللی، یک نظام غیرانسانی است که نمی‌تواند ثروت را در میان مردم توزیع کند و در نتیجه بنیان‌گذاران‌اش قیمتی را برای توزیع ثروت تنظیم و مشخص کردند؛ مثلاً اگر کسی فرصت مالکیت عوامل تولید ثروت را به دست می‌آورد و قیمت‌اش را حاصل می‌کند، می‌تواند ثروت را کسب و نیازهایش را برآورده کند، اما کسی‌که این قیمت را حاصل نمی‌کند، ثروت را نیز به دست آورده نخواهد توانست. بناءً فقر، گرسنگی و بی‌کاری نتایج اجتناب‌ناپذیر نظام کپیتالیستی است که به رهبری امریکا بر جهان امروز حاکمیت می‌کند.

این مسئولیت بر عهدۀ حاکمانی است که سیاست‌های کپیتلیزم را در مطابقت با تصمیم بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول تطبیق می‌کنند: دو ابزار اصلی کپیتالیزم برای این‌که فقرا را توسط گرسنگی و اظطراب به قتل برساند. این حاکمان در تأمین امنیت و رفاه به جهانیان ناکام مانده‌اند، طوری‌که زمین را فقر، بدبختی، جنگ، گرسنگی و ویرانی فراگرفته‌است.

اما اسلام این مشکل را به‌صورت ریشه‌ای با یک سیاست اقتصادی ارزش‌مند حل می‌کند؛ طوری‌که تک تک افراد می‌توانند نیازهای اولیۀشان را برآورده کنند. کپیتالیزم راه را برای تضمین تجملات باز می‌کند، اما نظام اقتصادی اسلام بر توزیع منابع و ثروت به روشی تمرکز دارد که نیازهای اساسی تک تک اعضای جامعه را تضمین می‌کند. بناءً عجیب نیست که می‌توانید در میان خلفاء و حاکمان مسلمانان کسانی را پیدا کنید که برای ریشه‌کن کردن فقر و یاری فقراء قسم خوردند.

اسلام در زمانی با فقر جنگید و آن را برچید که ظاهر بود و تطبیق می‌شد. این نظام همۀ مردم را به کسب، جستجو و تلاش برای رزق و روزی مکلف می‌کند و تأمین نفقۀ ورثۀ ناتوان را بر سرپرست و سپس بر بیت‌المال فرض گردانیده‌است. کپیتلیزم گرسنه و گرسنگی می‌آفریند، حال‌آن‌که اسلام به مشکل فقر می‌پردازد و از فقرا حفاظت می‌کند.

سخنگوی بخش زنان دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه سودان

#نفوذ_کافر_را_با_خلافت_ریشه‌کن_می‌کنیم

#بالخلافة_نقتلع_نفوذ_الكافر

مترجم: محمد حارث پویا

ادامه مطلب...

بیانیه‌ تجمع غزه هاشم در خصوص حوادت القدس و مسجد الاقصای مبارک با حملات یهودیان بر مسجد الاقصی، بر نیروهای مسلح مسلمان واجب است تا برای ریشه‌کن کردن نهاد یهودی، اعلان جنگ کنند

  • نشر شده در فلسطین

ای مسلمانان! آیا وقت آن نرسیده تا قلوب مان را با ذکر الله(سبحانه وتعالی) و آنچه از حق نازل شده است، خاشع بکنیم و در نصرت دادن الاقصی حرکت نماییم؟ پیش از آنکه تقسیم زمان و مکان به واقعیت تبدیل شود، آنگاه پشیمانی به هیچ کسی سودی نخواهد رساند!

 ما از قلب غزه هاشم، این نداها را بر امت، نیروه‌های مسلح‌ و علمایش خطاب می‌کنیم:

ای امت اسلامی! قبله اول و مسری نبی(صلی‌الله‌علیه‌وسلم) تان را محافظت کنید! با عزت در دنیا و آخرت برخیزید(قیام کنید)! دست حکمرانان ظالم تان را قطع کنید! بر تصمیم تان بر اقامه خلیفه‌‌ای مسلط باشید که صفوف و کلام تان را واحد می‌سازد! مطیع الله سبحانه‌و‌تعالی می‌باشد و شما را رهبری می‌کند که جنگ آن خاص در راه الله سبحانه‌و‌تعالی می‌باشد تا مساجد و سرزمین‌تان‌ را آزاد نماید! بناءً خلیفه همانست که محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم فرموده:

«إِنَّمَا الإِمَامُ جُنَّةٌ يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ وَيُتَّقَى بِهِ...» (رواه مسلم)

ترجمه: امام(خلیفه) سپر است؛ مردم(از عقب‌اش یا) به پیروی از او با کفار می‌جنگند و به او پناه می‌برند...

ای قهرمانان نیروهای مسلح! شما چگونه می‌توانید مسجد الاقصی تان را رها کنید و آن را طعمه آسانی برای نهاد یهودی بگذارید که می‌خواهد آن را تقسیم کند و در آن ویرانی و فساد بکند؟ چرا شما اهل فلسطین را در برابر نهاد یهودی تنها گذاشته اید، حال آن‌که صاحب منابع و تجهیزات هستید؟ ‏زمان آن رسیده تا اردو/ارتش تان را بسیج نمایید و به فلسطین و به اهلش و به اقصایش نصرت دهید و نهاد یهودی را ریشه‌کن نمایید! هرگاه حکمران ظالمی در مقابل‌ شما و حرکت تان قرار گرفت، از آن‌ها‌ فرمان‌برداری نکنید و برضد‌اش قدعلم کنید و هیچ توجهی به آن نکنید، زیرا اجداد قهرمان ما تاتار‌ها را در عین جالوت در سرزمین مبارک فلسطین شکست دادند و آن‌ها صلیبی‌ها را در حطین در سرزمین الاقصی شکست دادند. اکنون زمان آن رسیده تا نهاد یهودی را در فلسطین نابود نمایم، آیا شما انجام می‌دهید؟

ای ارتش مصر، ارتش اردن، ارتش حجاز، ارتش ترکیه، ارتش پاکستان... ای ارتش/اردو مسلمانان: یهودیان مسجد الاقصی را هتک حرمت، ویران و ناپاک کرده اند و اکنون می‌خواهند آن را تقسیم کنند. از بین بردن یهود منوط به تصمیم یک "لشکر واحد" امت می‌باشد و به زودی تمام امت از آن پیروی خواهند کرد و این غده سرطانی را از بدن امت خارج می‌کنند.

ای مردم فلسطین و مجاهدین آن! قضیه فلسطین یک مسئله/قضیه جهادی عقایدی برای امت اسلامی است، به هیچ‌‌وجه یک قضیه جناحی و مذاکره‌ای برای هردو طرف محسوب نمی‌شود. بگذارید که ما در فلسطین عامل انگیزشی و پیشگامی در حرکت بخشیدن امت و لشکریانش باشیم و ما به آنان نصرت خواهیم داد تا واجبی را به عنوان جهاد فی سبیل الله انجام دهند و تا آتش جنگی شدیدی را شعله‌ور کنند که بنیاد نهاد یهودی کاملاً ریشه‌کن شود و هرگز به قتال محدود(اشغال‌گران یهود) اکتفا نکنید! 

ای علمای مسلمان! به عهد الله وفا کنید و لشکریان مسلمان را به جهاد تحریک کنید! امروز هیچ محکومیت یا تقبیح سودی نخواهد داشت! حق را برای مردم بیان کنید و آن را کتمان نکن و نه ترس از حاکمان و نه منافع دنیا شما را از بیان حق باز دارد!

﴿...فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ [توبه: 13]

ترجمه: ...در صورتی که سزاوارتر آن است که از الله بترسید (و از کیفر نافرمانی او بهراسید) اگر واقعاً ایمان دارید (و مؤمنان راستین هستید).

هکذا، شما تاریخ/سیرت علمای ربانی را تکرار می‌کنید.

ای مسلمانان! وعده الله حق است و نهاد یهودی هلاک خواهد شد و شما پیروز خواهید شد، بإذن الله! بگذارید مرد باغیرت جلو بیاید و جرقه جهاد همه جانبه را علیه این نهاد منفور مشتعل کند! آن‌گاه، چه کسی به عزت دنیا و آخرت خواهد رسید؟

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُم﴾ [محمد: 7]

ترجمه: ای مؤمنان! اگر (دین) الله را یاری کنید، الله شما را یاری می‌کند (و بر دشمنان‌تان پیروز می‌گرداند) و گام‌های‌تان را استوار می‌دارد (و کار و بارتان را استقرار می‌بخشد).

﴿وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ﴾ [مطففین: 26]

ترجمه: ...مسابقه‌دهندگان باید برای به دست آوردن این (چنین شراب و سایر نعمت‌های دیگر بهشت) با همدیگر مسابقه بدهند و بر یکدیگر پیشی بگیرند.

حزب التحریر-سرزمین مبارک فلسطین

مترجم: داکتر زکریا

ادامه مطلب...

طریقه تأسیس خلافت را شریعت تعیین نموده، نه عقل

  • نشر شده در سیاسی

 

(ترجمه)

طریقۀ برپایی خلافت را حزب التحریر تعیین نکرده است؛ بلکه شریعت آن را تعیین نموده و سیرت پیامبرﷺ از شروع دعوت تا اقامه دین نشان دهندۀ این امر است.

پیامبرﷺ از صاحبان قدرتِ اطراف خود برای اقامۀ دین طلب النصره کرد و قبائل بزرگ هم‌چو ثقیف در طائف، بنی عامر، بنی شیبان و انصار مدینه را به اسلام دعوت نموده و از آن‌ها طلب النصره نمود، و قبیله‌های کوچک را فقط به اسلام دعوت می‌نمود.

آن حضرتﷺ با وجود تمام مشکلات و سختی‌هایی که در این راه متحمل می‌شد، طلب‌النصره را ادامه داد و این امر دلیلی بر فرضیت آن است. هم‌چنان آن حضرت ﷺ به طور مداوم از صاحبان قدرت طلب النصره می‌کرد تا آنجا که یک قبیله پاهایش را خون آلود نمود، قبیله‌ای جلو او را گرفت و قبیله دیگر برایش شرط گذاشت، اما آن حضرتﷺ با تمام این مشکلات بدون تغییر در طریقه خود و اتخاذ طریقۀ دیگر بر آنچه برایش وحی شده بود، ثابت قدم ماند و بخاطر اقامه دولت و اظهار دین اصحابش را به جهاد با اهل مکه و قبائل دیگر فرمان نداد.

در حالی‌که قهرمانانی با خود داشت که بجز الله، از دیگر کسی نمی‌ترسیدند، با این وجود پیامبرﷺ آن‌ها را به جنگ فرمان نداد، بلکه طلب النصرت از صاحبان قدرت و نفوذ را ادامه داد تا اینکه الله متعال بیعت با انصار را برایش میسر ساخت و بعد از این‌که مصعب بن عمیر در وظیفه‌ای که پیامبرﷺ در مدینه منوره برایش داده بود، موفق شد، در عقبۀ ثانی انصار با آن حضرتﷺ بیعت نمودند. مصعب رضی الله عنه به اذن الله اسلام را وارد خانه‌های مردم مدینه نمود و عقیدۀ کلی اسلام را در آنجا به وجود آورد و این عقیدۀ کلی با بیعت با انصار همراه شد؛ رسول اللهﷺ این‌گونه دولت اسلامی را در مدینه با این بیعت پاک و استقبال گرم مردم مدینه، پایه‌گذاری نمود.

این همان طریقه شرعی تأسیس دولت و واقعیت متابعت از اوﷺ است. بناءً تمام کارها باید مطابق احکام شریعت باشد، چنانچه وقتی مسلمانان می خواهند نماز بخوانند، باید طریقۀ نماز خواندن را یاد بگیرند، و زمانی‌که می‌خواهند جهاد کنند، باید طریقۀ جهاد را یاد بگیرند؛ پس وقتی‌که می‌خواهند دولت را اقامه کنند، بر آن‌ها لازم است که طریقۀ پیامبرﷺ را برای اقامه دولت یاد بگیرند، و بجز طریقه‏ای که در سیرت پیامبرﷺ بیان شده، دیگر طریقه‌ای برای اقامۀ دولت وجود ندارد و این طریقه، دعوت صاحب‏قدرت و متنفذین است که قدرت سرزمین و منطقه را در دست دارند.

دعوت، طلب النصره و بیعت‏شان بعد از رضایت کامل و ایجاد یک عقیده کلی در افکار و احساسات عام مردم می‌باشد. پس بر امت اسلامی، ارتش‏های آن، تمام صاحب‏قدرت و صاحبان ‏نفوذ امت لازم است که همراه حزب التحریر برای اقامۀ دولت خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت مطابق احکام شریعت فعالیت کنند تا جایگاه از دست رفتۀ خود را در بین دیگر امت‏ها بدست بیاوریم و در بین مردم عدالت را برپا نموده، اختراعات را به ثبت برسانیم و در زندگی بشریت تأثیرگذار باشیم.

ادامه مطلب...

آیا حوادث اخیر، برملا کننده توان امت برای قیام و نهضت دوباره نیست؟!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

 امت اسلامی در طول تاریخ خود، بحران­های بسیاری را پشت سر گذاشته است که از آن جمله می­توان به حملات صلیبیان به بیت ­المقدس و حملات مغولان به تعدادی از سرزمین­های اسلامی از جمله مرکز خلافت عباسی اشاره کرد که بکلی آن‌ها را ویران کردند. اما امت اسلامی در برابر این حملات شدید مقاومت نمود و از شر آن عافیت یافت و دوباره به مجد و عظمت خود و به رهبری جهان نایل گشت، زیرا یک دوران ضعف سیاسی و نظامی را تجربه کرد. اما در جریان دو قرن اخیر، با بحران ایدیولوژیکی که به دولت آن اصابت کرد و آن را کاملاً متلاشی ساخت، مواجه شد تا جائی‌که دوباره نتوانست قیام نماید. بنابر این، می­خواهیم تا برجسته­ترین گام­های غرب در حذف دولت اسلامی را خاطر نشان سازیم و سپس راه پایان بخشیدن به این بحران ایدیولوژیکی را بیان کنیم و از بازگشت دولت مسلمانان و عزت شان سخن رانیم.

اول: کنفرانس وستفالیا که در سال 1648م بین متفکران، سیاست­مداران و پاپ­های اروپا به منظور بحث در مورد چگونگی توقف ورود موج اسلامی بر اروپا و از بین بردن دولت اسلامی برگزار شد. بعد از تلاش­های بسیاری به این نتیجه رسیدند که مشکل در موجودیت وحدت و دولت مسلمانان می‌باشد که بر پایه عقیدۀ اسلامی بناء شده است. بنابر این، تصامیم مهمی را روی دست گرفتند که اثر آن تا چهارصد سال برجای ماند. مهم­ترین این تصامیم عبارتند از:

1-       باید صفوف خود را وحدت بخشند و برای حل اختلافات شان تلاش ورزند تا بتوانند خود را وقف مبازه با اسلام و دولت آن بکنند.

2-      إعزام خاورشناسان برای شرکت در میان رعایای دولت اسلامی، نفوذ در میان رهبران، دانشمندان و متفکرین آن و مطالعه اسلام با تاریخ آن و سپس فعالیت کردن در راستای متلاشی ساختن دولت از داخل؛ این خطرناک­ترین إقدام غرب کافر علیه مسلمانان و دولت شان در طول تاریخ به شمار می­رود، زیرا اولین تیشه در پیکر دولت مسلمانان بود که سبب نابودی عزت، شوکت و نیروی مسلمانان گردید.

دوم: با تحقق قریب­الوقوع مفاد کنفرانس وستفالیا، کنفرانس کمبل در سال 1907م برگزار شد که موارد ذیل را تصویب و توصیه کرد:

1-      متلاشی ساختن دولت مسلمانان.

2-      متفرق ساختن مسلمانان در کانتون­های کوچکِ بنام کشور.

3-      ایجاد نقاط درگیری مشترک بین این کانتون­ها، بخاطر خلق کردن مشکلات و اختلافات بر حسب ضرورت در بین شان.

4-      به مسلمانان اجازه داده نشود تا رِنسانس علمی و صنعتی داشته باشند، مگر در یک حوزۀ محدود.

5-      نظارت بر تعیین حکام مسلمانان و تلاش برای گسترش فساد مالی، اداری و اخلاقی بطور سیستماتیک در بین شان.

بنابر شواهد و دلایل ذیل، موارد فوق به اجراء درآمد:

اول: اظهارات نخست وزیر انگلیس در همان وقت در مجلس عوام آن: «از امروز به بعد، هرگز مسلمانان سر پای خود ایستاده نخواهند شد، زیرا ما دو رکن مهم یعنی؛ اسلام و خلافت را از میان شان حذف کردیم.»

دوم: قرار داد سایس­-پیکو، که بین انگلیس و فرانسه پس از پیروزی آن‌ها در جنگ جهانی اول منعقد شد و در جریان آن، دولت مسلمانان نابود و متلاشی گردید و برای آن، پرچم­ها و مرزهایی‌که آن‌ها را از سایر سرزمین­های اسلامی متمایز می­گشتاند، ترسیم گردید که در نتیجه، سرزمین‌های اسلامی تحت حاکمیت فرزندان امت به مبارزه بر سر مرزهای ساختگی و منافع خیالی پرداختند.

اما آنچه غرب را مجذوب و مأیوس کرد، این بود که امت اسلامی را با وجود ضعف ناشی از مصایب مبتلا شده یک امت همیش قوی و زنده یافت که در تلاش کسب عافیت بود. هرگاه مصیبت جدیدی در سرزمین‌های اسلامی رخ می­داد و کفار به یکی از آن‌ها حمله­ور می­شدند، با دفاع مسلمانان مواجه می­شدند، که بعنوان مثال می­توان از افغانستان، عراق، سوریه، چچن، بوسنی، هرزگوین و... یادآور شد.

بعد از سال 2000م مراکز تحقیقاتی غربی شروع به پیش­بینی فروپاشی­های بزرگ در میان نظام­های عربی کردند که بطور نمونه؛ گزارش امریکایی در سال 2007م در مورد جدی بودن وضعیت یمن، وخامت وضع اقتصادی و فروپاشی آن در ظرف ده­ سال آینده و هم‌چنین ظهور طرح خاورمیانه جدید و آنچه از متلاشی شدن سرزمین­های اسلامی به همراه دارد را می­توان خاطر نشان ساخت. هنگامی­که غرب به آغاز احتقان پی برد و جنبش­های مردمی را علیه حکام مسلمانان در برخی از کشورها به ویژه پس از انقلاب مردمی تونس نظارت کرد، هر کشور غربی که در سرزمین‌های مسلمانان نفوذ داشت، شروع به تنظیم اوراق خود بر دو وجه کرد:

اول: چگونه می­توان با ایجاد جنبش­های مصنوعی که شبیه انقلاب یا حاوی یک انقلاب خودجوش است، مناطق نفوذ خود را حفاظت کرد تا فرصت را از مردمی‌که خواهان تغییر هستند، بگیرد و مانع رهبری انقلاب مردمی علیه خود از سوی یک دولت بزرگی دیگری شود.

دوم: یکی از قدرت­های بزرگ، باید در صدد آن باشد تا جنبش­های موجود در سرزمین‌های اسلامی را که تحت نفوذ یک دولت بزرگ دیگری هستند، تحت نفوذ خود درآورد و یا چنین جنبش­های را ایجاد کند تا توسط افراد خود آن‌ها را رهبری کند و یا از این طریق بتواند برای کاهش فشار بر افرادش، زمینه مذاکره را در دیگر کشورها مهیا کند. این چیزی­ست که عبدربه منصور هادی چندین بار در شبکه­های ماهواره­ای تصریح کرده است: «آن‌ها به جای دمشق صنعا را می­خواهند.» و آنچه که در زمان إقدام انگلیس برای مهارکردن انقلاب سوریه بخاطر ضربه زدن به دست­نشانده­های امریکا در حالی­که بحث پیرامون کنار رفتن بشارأسد از قدرت بود، اتفاق افتاد، از این همین جمله می­باشد، اما پس از ناکامی آن در مهارکردن انقلاب و آگاهی مردم از طرح آن؛ دولت­های بزرگ حاضر به ضربه زدن به انقلاب شدند، حتی بوسیله تخریب شهرها بالای باشندگان آن، چنانکه بشار در این مورد اظهار داشت: «مشکل با تروریست­ها نیست، بلکه در حمایت مردمی­ست که میلیون­ها تخمین زده می­شود. بنابر این، این حمایت باید نابود شود.» این کار محقق شد و پیمان بین المللی با بشار امضاء شد، که اطراف این پیمان بطور آشکارا ایران، روسیه و ترکیه اعلام گردید، اما در نهان، ده­ها کشور و ملیشه­ در آن سهم داشتند.

لیبی خیلی دور نیست، به گونه‌ای که امریکا نفر خود، حفتر را که چندین دهه در نزدش سکونت داشت، در لیبی آورد تا آن را به نفعش علیه رژیم سراج که تابع انگلیس بود، رهبری کند.

با وجود تمام آشفتگی­ها و ناهنجاری­هایی‌که اکثر کشورها با آن مواجه شده اند و با وجود انقلابات و گردهمایی­های مردم در آن و بی­توجی به وضعیت مردم، بازهم این حوادث به اذن الله سبحانه وتعالی به نفع امت می­باشد. دلیل آن را می­توان نکات ذیل برشمرد:

1-      إفشاء شدن حکام و علمایی‌که بعضی­ها همیش فریب­ آن‌ها را می­خوردند.

2-      إفشاء شدن برخی از گروه­هایی‌که إدعای اسلامی بودن را می­کردند، نظر به این دلایل:

ü      زیرا برخی از آنان که به قدرت رسیدند اسلام را تطبیق نکردند و آن­های هم که به قدرت نرسیدند، در این وقایع و حوادث توسط موقف­گیری­های شان رسوا شدند.

ü      نداشتن طرح اسلامی برای سوق دادن امت بسوی نهضت و قیام.

ü      إفشاء شدن ارتباطات شان با غرب.

ü      عدم ارتباط و گردهمایی امت در اطراف آن عده از کسانی­که پروژه­های سکولاری و قومی را بر عکس دهه­های قبلی به پیش می­برند.

ü      سقوط تمام پروژه­های ظاهراً خوب و إفشاء شدن نادرستی آن‌ها.

ü      وقوع امت در حالت جستجو و تحقیق به دلیل از بی­اعتبار شدن اشخاص و یا احزابی‌که در ذهن شان ترسیم­های گلگونی مصور می­ساختند و این خوب است، زیرا سبب می­شود تا برای پیدا کردن راه حل دست بکار شوند و تفکر کنند که آیا این تقلید کورکورانه که از معتمدین شان می­کنند درست است و یا خیر.

ü      ردوبدل شدن کلمه خلافت و یا دولت اسلامی در بین امت و جلب توجه آن.

ü      اظهارات سران کفر، چنانکه وزیر امورخارجه فرانسه گفت: «ما نمی­توانیم از ایجاد خلافت جلوگیری کنیم، اما برای تأخیر انداختن آن تلاش خواهیم ورزید.»

ü      عدم اعتماد امت نسبت به کسانی­که بعد از این انقلابات آمده اند و یا می­آیند، زیرا دانسته اند که آن‌ها یا نسخه عوضی حکام قبلی اند و یا بدتر از آن‌ها.

پس از تمام آنچه که ذکر کردیم، یادآور می­شویم که وقایع و حوادث سال 2011م موارد ذیل را به اثبات رساند:

1-      نظام­های حاکم در سرزمین­های اسلامی از مشروعیت و قدرتی برخوردارند که جنبۀ مردمی ندارد؛ به دلیل دخالت ایران و شبه­نظامیان آن از یمن، عراق و لبنان و هم‌چنین دخالت روسیه، ایران و دیگر دولت­ها در حمایت علنی بشار أسد. بر علاوه کشورهای نام­برده، تعدادی زیادی هم بدون اعلام مشارکت دخالت دارند.

2-      این نظام­ها مشروعیت خود را از اربابان استعمارگر خود می­گیرند که مصر شاهد آنست؛ آنگاه که مبارک بدون اطلاع و یا اشارۀ قبلی توسط وزیر دفاع آن از قدرت برکنار شد. هم‌چنین بشار اسد، زمانی­که سازمان ملل درباره خروج او بحث می­کرد و سپس وقتی متوجه شد که کنترل انقلاب در سوریه دیگر امکان پذیر نیست، از موقف خود عقب­نشینی کرد.

3-      این نظام­ها با عقیده و عرف امت هیچ هم­خوانی ندارند، لذا نظام­های سست و بی­بنیاد بوده که در آستانه فروپاشی قرار دارند.

با جمع­بندی مطالب فوق، متوجه می­شویم که امت می­تواند این نظام­ها را ریشه­کن نماید و نظام شرعی و درست را إقامه کند، مشروط به شرایطی که برخی از آن‌ها قرار ذیل اند:

1-      بازگشت امت بسوی طرز فکر صحیح.

2-      بازنگری در دینش تا خباثت قومی، وطن­پرستی، کمونیزم و دیموکراسی که در طول دوصد سال اخیر واردش شده دور گرداند.

3-      با آگاهی و بصیرت در اطراف کسانی‌که برای إقامه خلافت فعالیت می­کنند، گرد آید و به هر ندایی لبیک نگوید.

4-      از فشارهای وارده از قبیل ظلم، تحریف و ذلت ناامید نگردد و باید بداند که وظیفه رسولان را بر عهده دارد.

﴿وَ كَذَٰلِكَ جَعَلْنَٰكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ﴾ [البقرة: 143]

ترجمه: و بی­گمان شما را امت میانه­روی گردانیم، تا گواهانی بر مردم باشید (و بر تفریط مادی­گرایان و لذائذ جسمانی طلب و روحانیت باخته، و بر إفراط تارکان دنیا، ناظر بوده و خروج هر دو دسته را از جاده إعتدال مشاهده نمائید).

5-      کار برای تغییر باید با ضربه زدن به افکار کفری باشد، نه با نظامیان و سلاح­هایی‌که فقط برای کشتن مسلمانان به کار می­رود.

در پایان، از الله سبحانه وتعالی خواهانیم که در تأسیس دولتی‌که آن را می­پسندد و توسط آن؛ مسلمانان را گرامی و اسلامی‌ را که رحمتی برای جهانیان است، نیز عزت بخشیده و آن را گسترش می­دهد، تعجیل فرماید! همانا او در این کار تواناست!

نویسنده: مهندس محسن محمدالجعدبی- ولایه یمن

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

سران گروه­های شام در مسیر طراحان و فسادکاری و استبدادشان

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

نظام­های عربی پس از نابودی خلافت با حمایت از دولت­های کافر ظهور کردند و این نظام­ها چقدر با گروه­های دیروز شبیه اند، مانند: گروه­های به اصطلاح شریف مکه، شریف حسین و یا گروه­های آل سعود و گروه­های دیگری از این قبیل که در سرزمین‌های عربی با کشورهای حامی شان، مانند فرانسه و انگلیس مرتبط بودند، همچو: مزدوران ششم مَی که توسط جمال پادشاه إعدام شدند و کسانی هم بودند که حامیان شان آن‌ها را به قدرت رساندند و پس از بدست گرفتن زمام قدرت؛ قوانین و دساتیر حامیان خود را تنفیذ کردند، چقدر امروز شبیه دیروز است!

گروه­های مرتبط، امروز در پی آن هستند تا با تنفیذ نمودن برنامه­ها و نقشه­های حامیان خود، به سمت راه‌حل سیاسی امریکا که در پیمان ژینو و قطعنامۀ شماره 2254 ذکر شده است، بروند.

سران این گروه­ها، دولت­های را ایجاد کردند که هر گروه مطابق به پلان خودش دولت­ را به پیش می­برد، مانند: دولت نجات و دولت موقت. برخی دیگر به عنوان جنگ­سالاران، مناطقی را تحت نفوذ خود قرار داده و شروع به تنگنا قراردادن مردم با خانه­ها و وسایل شان از طریق إعمال حق امتیاز و عوارض در گذرگاه­ها، پست­های بازرسی و جاده­ها کردند. همه این­ها بخاطر وادارکردن مردم به پذیرش راه‌حل سیاسی امریکا، که برخی آن را راه نجات از این وضعیت می­پندارند، بود. اما این راه‌حل، بزودی این جنگ‌سالاران را در پیشگاه مردم ذلیل نموده و گذشته از فساد، این راه‌حل و ضعف آن در حل مشاکل مردم به دلیل نشأت آن از سوی بشر ضعیف، استعمارگر و کینه­توز، به زانو درخواهد آورد.

به مردم خود در سرزمین شام یادآور می­شویم که سران گروه­ها فداکاری­ها و قربانی­های شان را بفروش رسانده اند و هدف انقلاب را مطابق به خواست حامیان شان تغییر جهت دادند و برای خود و فرزندان خود بدون هیچ همدلی و توجهی به فرزندان شهداء؛ ثروت­های بی­شماری انباشتند و هم‌چنین مجاهدین مخلص را از فتح جبهه­ها برای آزادسازی مناطقی‌که به عنوان خوش­خدمتی برای سوچی و آستانه تحویل داده اند، منع کردند و قصه ابی خوله بهترین دلیل بر آنست.

آیا مردم شام بدین خاطر قیام کردند تا با إقامت در اردوگاه­های دور از شهرها، روستاها و شهرک­های خود به این وضعیت برسند، در سکونت­گاه­های فلاکت­بار در مرزهای ترکیه زندگی کنند تا برای مدتی طولانی با سرنوشتی همچو سرنوشت مردم فلسطین مواجه شوند و نهایتاً از جغرافیای ترکیه پاسبانی کنند! آیا مردم شام برای جایگزین کردن نظام سکولاری با نظام سکولاری دیگر قیام کردند یا برای جایگزینی حاکم ظالم و دست نشانده با جنگ سالاران مرتبط و ظالم که برای شان مالیات وضع کنند و تغذیه شان درد و رنج مردم باشد و هرکس که کلمه حق را آشکارانه بگوید و یا ظلم و استبدادشان را تقبیح کند، زندانش کنند؟!

بر مردم شام لازم است که بدانند؛ سکوت‌شان در برابر سران گروه­ها، ظلم‌شان در برابر هدف انقلاب و تجارت‌شان با قضیه انقلابیون، خشم الله سبحانه وتعالی و خون ریخته شده شهداء را بدنبال خواهد داشت. هم‌چنین لازم است که بدانند؛ این وضعیت منجر به حاکم شدن نظام سکولاری خواهد شد که منافع دولت­های حامی را تأمین نموده و در رأس آن امریکا و جنگ‌سالارانی از سران گروه­ها قرار خواهد گرفت، طوری‌که قربانی­های فرزندان انقلاب به هدر خواهد رفت و آنگاه، رنج شدیدی از شرایط: فقر، بیماری، جهل و تهی­دستی در زیر سایه یک دولت سکولار فاسد در یک دولت شکست­خوردۀ همچو: لبنان و عراق و ظلم حکام نظام­های ستمگر که مردم علیه آن قیام کردند، حاصل خواهد شد.

هم‌چنین به إنقلابیون مخلص متذکر می­شویم که سران گروه­ها در حال هماهنگی با امریکا و مزدورانش اند تا این راه‌حل سیاسی را مرحله­بندی کنند و مردم را نیرنگ و گول­ بزنند تا از این مراحل عبور کنند. دسیسه­بازی با سرنوشت مردم انقلابی به هیچ وجه برای شان جایز نبوده و در برابر آنان سکوت کردن، گناه بس بزرگ و آشکاری­ست.

 این از سیاست امریکا و مزدورانش است که سران گروه­ها را ابزاری برای خود قرار می­دهد تا زمام امور را برایش بسپارند. ما شاهد إقدامات بسیاری از سوی سران گروه­ها برای توسل به امریکا و نشان دادن اعتدال به آن و دیدار با فرستادگان آن مانند؛ مارتین اسمیت و دیگران بوده ایم تا از إسلام معتدل یا حتی نسبی خود آن را اطمینان بخشند.

نظام أسد که یکی از مزدوران امریکاست، نظامی‌که به همکاری امریکا، ما را به قتل رساند، سرزمین ما را ویران کرد و مردم ما را آواره نمود، دشمنان ما را و «دوستان ما را» برای حمایت از این نظام جنایت­کار تا به اکنون بر ما مسلط کرد و همواره خواهان تداوم این برنامه است، و سران گروه­ها متوجه این موضوع شدند، بنابر این، می­خواستند تا امریکا را راضی کنند تا آن‌ها را به عنوان جایگزینی برای نظام أسد در حفظ منافع خود و إجرای پروژه­های سیاسی خود در سرزمین ما برگزیند؛ گویی‌که آنان از داستان‌های تاریخی و عاقبت خیانتکاران و مزدوران درس نمی­گیرند! گویی معتقدند که نصرت و راه‌حل در دست امریکاست، نه در دست الله سبحانه وتعالی، همانگونه که نظام­های مستبد معتقدند و عمل می­کنند! مزدوری‌که به مردم و انقلاب خود خیانت می­کند، دینی جز مصلحت و منفعت خود نداشته و فاقد وجدان می­باشد، زیرا دین خود را به عوض اندکی از دنیا فروخته است.

همراهی با امریکا و تبعیت در گام­هایش و پذیرفتن راه‌حل سیاسی کشنده و قانون اساسی سکولارش؛ جنایتی علیه دین، امت و انقلابش بوده و جنگی­ با الله، رسول الله صلی الله علیه وسلم و با مؤمنان است.

ما به مردم خود در سرزمین مبارک شام می­گوییم که این امر بسیار خطرناک و گسترده است، پس مراقب خود باشید، الله سبحانه وتعالی شما را مشمول رحمت خود گرداند! شما را، راه نجاتی از این مصیبت نیست؛ جز راه‌حل اسلامی ربانی و همکاری با کسانی‌که روی آن راه‌حل کار می­کنند تا حاکمیت اسلامی خلافت راشده بر منهج نبوت را إقامه کنند.

هم‌چنین یادآور می­شویم که این نظام­های طغیانگر وستمگر، مراحل گروه­های مرتبط را که عامل نشأت شان است، پشت سر گذاشته اند، پس آیا منتظریم که سران این گروه­ها، نظام­های هم‌چو نظام­هایی را بوجود آورند که مردم علیه آن‌ها قیام نمودند و بخاطر نجات از آن‌ها، قربانی­های مالی و جانی دادند تا در نهایت نجات یافتند یا که باید به فکر جایگزینی­شان شد و از آنان دوری جست و بسوی کسانی رفت که الله و رسولش را تصدیق نموده و نسبت به امت و دین آن در گفتار، کردار و طرح سیاسی‌شان که مورد پسند الله سبحانه وتعالی است اخلاص داشته و منافع امت و عزتش را تأمین می­کنند؟! پس آیا کدام استجابت کننده­ای است؟!

نویسنده: استاد محمد سعید العبود

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

محکومیت غیرعادلانۀ دو جوان حزب‌التحریر در محکمۀ امنیتی رژیم اردن Featured

  • نشر شده در اردن

﴿وَمَا نَقَمُواْ مِنْهُمْ إِلَّا أَن يُؤْمِنُواْ بِٱللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ﴾ (بروج: ۸)

ترجمه: آن‌ها هیچ ایرادی بر مؤمنان نداشتند، جز این‌که به الله عزیز و حمید ایمان آورده بودند.

(ترجمه)

رژیم اردن هنوز در گمراهی به سر می‌برد و مانع راه الله سبحانه و تعالی می‌شود. امروز محکمه/دادگاه امنیتی این رژیم حکم ناعادلانه‌ای را علیه دو تن از شباب حزب‌التحریر صادر کرد؛ امری‌که وسعت نفرت آنان را نسبت به اسلام و حاملانش نشان می‌دهد. بر اساس این حکم، داکتر سالم الجرادات که از تاریخ ۱۹ جولای/ژوئیۀ ۲۰۲۱م در بازداشت به سر می‌برد، به ۳ سال حبس به جرم فعالیت علیه رژیم حاکم و سایر جرایم مشابه بی‌بنیاد، به مجموعاً ۱۰ سال حبس محکوم شد، و هم‌چنین ابراهیم الغرابلی که از تاریخ ۱۰ جنوری/ژانویه ۲۰۲۱ م در بازداشت است، به جرم ارتباط با حزب‌التحریر حکم دو سال حبس را دریافت کرد.

صدور این احکام توسط رژیم مذکور به بهانۀ حفظ امنیت کشور معنایی ندارد، جز تمدید پیش‌خدمتی و اعتبارخواهی نزد امریکا (رهبر کفر و استبداد) در جنگ‌اش علیه اسلام و مسلمانان، و تمدید تلاش‌هایش برای خاموش کردن صدای حقیقت بر روی زمین! این سرزمین، مکان گرمی برای رشد یهودیان، انگلیسی‌ها، امریکایی‌ها و جاسوسان‌شان است، و پول‌های این کشور و مردم به جیب سیاست‌مداران و مقامات امنیتی فاسدی غارت می‌شود که قصر و ویلا می‌سازند و به قیمت معیشت و رفاه مردم این سرزمین از آن لذت می‌برند!!

آیا رژیم اردن دعوت به‌سوی اسلام و تطبیق‌اش را هم‌چون فعالیتی می‌شناسد که حاکمیت‌اش را تضعیف می‌کند؟ آیا این مکلفیتی از جانب امت اسلامی نیست؟

جمعی از مسلمانان مخلص و دین‌دار برای کار به‌منظور برپایی این فریضۀ بزرگ پاسخ مثبت دادند. آیا رژیم مذکور این را عمل مستلزم حبس و مجازات می‌داند؟! این بدبختی حاصل نظام وحشت‌زده و بحران‌زده‌‌ای‌ست که متکی به غرب است و مشروعیت خود را هم بر آن بنا می‌کند. کسی‌که الله سبحانه و تعالی را بطلبد و عمل صالح انجام دهد و بگوید من مسلمانم، درحقیقت این رژیم را تضعیف می‌کند، چه نظامی‌که ضعیف‌تر از تار عنکبوت است! این رژیم می‌داند که نه از میان امت خود و نه از بین مردم اردن هیچ حامی دارد؛ بناءً بوی ضعف و رسوایی‌هایش بلند شده و راه بینی را گرفته است.

ما در حزب‌التحریر- ولایه اردن با الله سبحانه و تعالی و امت مسلمه عهد می‌بندیم که در اعلام حق ثابت‌قدم و استوار بمانیم. در راه او سبحانه و تعالی از سرزنش هیچ سرزنش‌کننده و کینه‌توزی و ظلم هیچ ظالمی نمی‌ترسیم. ما از این همه مصائبی‌که رسول الله صلی الله علیه و آله و اصحاب‌اش هنگام حمل دعوت و رساندن آن به مردم برای نجات همۀ بشریت از تاریکی کفر و ظلم ستم‌گران متحمل شده‌اند، غافل نمی‌شویم.

﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ﴾ (شعرا: ۲۲۷)

ترجمه: آن‌ها که ستم کردند به زودی می‌دانند که بازگشت‌شان به کجاست!

حزب‌التحریر – ولایه اردن

مترجم: دانیال نور

ادامه مطلب...

مسجدالأقصی و طرح یهودسازی قدس؛ مسئولیت مسلمانان چیست؟!

  • نشر شده در سیاسی

(قسمت دوازدهم)

(ترجمه)

در بخش قبلی، در مورد موقف و موضع مسلمانان بطور کلی در قبال تلاش­های غرب برای ادغام و دخیل­سازی رژیم یهود در محیط و سرزمین­های اسلامی و شکست مفتضحانه‌ای که با آن مواجه شد، صحبت کردیم... اما مسئولیت مسلمانان در قبال مسجدالأقصی و اطراف مبارک آن جزء اجتهادات مسلمانان نبوده؛ بلکه از طرف شریعت تعیین و واجب شده است. بیت المقدس واقعیتی شبیه به آنچه امروز در آن بسر می­بریم را تجربه کرده است. آنجا که صلیبیان پادشاهی اورشلیم را در سال 1099م تاسیس کردند و اکثر شهرهای ساحلی و مرکز فلسطین را اشغال و تحت تصرف خویش درآوردند و آن‌ها را تابع حکومت خویش کردند؛ مثل عکا، قیساریه، بیسان، طبریا، رمله، اللد، عسقلان، غزه، نابلس، بیت لحم و شهرهای از این قبیل.

علمای مسلمانان در عصر صلیبیان راه مبارزه با صلیبیان را بر اساس فهم قرآن و سنت تعیین و مشخص کردند، مانند: ابن جوزی که خطبه معروف خود را از مسجد بنی امیه ایراد کرد و مردم را تشویق به جهاد کرد. ابن تیمیه که در جنگ صلیبی با لشکریان همراه بود و از طرفداران و دعوتگران وحدت در بین مسلمانان بود، ابوالحسن علی بن مسلم دمشقی و طاهر بن نصرالله که کتابی را در فضیلت جهاد در عصر نورالدین نوشت، شیخ ابوالقاسم انصاری که در وقت حمله صلیبیان به قدس در آنجا قاضی بود، شیخ ابوالقاسم رازی که در دفاع از بیت المقدس به شهادت رسید، فقیه ابوعبدالله حسین بن حسن شهرستانی که همرای لشکریان به طرف انطاکیه بیرون رفت و در آنجا به شهادت رسید و امام ابوالوفاء بن عقیل حنبلی و قاضی ابوالفضل بن الخشاب که رهبری جهاد علیه صلیبیان را به عهده داشت، مخصوصاً در جنگ بلاط. ده­ها عالم و واعظ دیگر نیز وجود داشتند که مجال ذکر اسامی شان نیست که جهاد با صلیبیان را رهبری کردند و بسوی آزادسازی بیت المقدس که از زمان فتح‌اش در عصر عمرفاروق سرزمین خراجی گردیده است، دعوت کردند و لزوماً تأکید ورزیدند که سفرگاه رسول الله صلی الله علیه وسلم باید از پلیدی صلیبیان پاک گردد و غیرت و شجاعت را در دل­ امت اعم از حکام و مردم برانگیختند و در این راه جام شهادت را نوشیدند و نتیجه تلاش‌شان این شد که مسلمانان قیام کنند و وحدت خود را بازیابند، که ابتداء آل زنگی سپس ایوبیان و ممالیک و سلاطین مصر قیام نمودند و این سرزمین­ها را از نجاست صلیبیان یکی پس از دیگری پاک ساختند و مسجدالأقصی و بیت المقدس را در سال 583م آزاد ساختند.

وجیبه و مکلفیت شرعی امت اسلامی در این عصر:

1-      اتحاد تحت لوای اسلام و تطبیق همه­جانبۀ دین اسلام؛ همانگونه که مردم مصر و شام قبل از فتح صلاح الدین ایوبی متحد شدند.

2-      برکناری همه حکام مزدور و دست­نشاندۀ غرب و فسخ تمام توافق­نامه­ها و معاهدات قبلی.

3-      بسیج امت اسلامی در مقابله و مبارزه با یهود و صلیبیان جدید در نبردی سرنوشت‌ساز و برانگیختن روحیه جهاد در میان امت؛ همانگونه که آل زنگی، ایوبیان و سلاطین چنین کردند.

4-      بیرون کشیدن درخت نجس و سمی یهود از سرزمین مبارک تا هیچ اثری از آن­ها در آنجا باقی نماند و سرمشق  و عبرت قرار دادن شان به جنایت­کاران غربی که آن‌ها را حمایت و پشتیبانی می­کنند.

5-      بازگشتاندن بیت المقدس به سپر امت (خلافت اسلامی) همانگونه که در گذشته بخشی از ولایه شام بود.

این اقدامات نه با آرزو محقق می­شود و نه هم تنها با دعا، بلکه امت برای تحقق آن باید که فداکاری­های زیاد و بزرگی را بدهد. اول­تر از همه، امت باید به دور فرزندان مخلص خود گرد آید؛ همان کسانی‌که اسلام ناب و مطهر را حمل می­کنند و غیر از خود؛ نیروهای ملی­گرا، میهن­پرست و حتی گروه­های جعلی اسلامی که از اسلام جز اسم آن چیزی دیگری را نمی‌شناسند رد می­کنند.

حالا وقت آن فرا رسیده که آخرین زاویه این موضوع را بیان داریم و آن عبارت است از: بیت المقدس جرقه تغییر و تحول بوده و مرکز دارالاسلام در آخرالزمان می­باشد.

در حقیقت، بیت المقدس نزد الله سبحانه وتعالی و نزد امت اسلامی با اهمیت و عزیز بوده و اگر مسلمانان برای جهاد بسویش فراخوانده شوند و زمینه آن بطور واقعی مهیا شود، خواهی دید که میلیون­ها تن از مسلمانان در مرزهای آن در انتظار جهاد صف می­کشند.

غصب بیت المقدس جرقه تغییر و تحول امت بوده که در طول تاریخ اسلام سه بار امت اسلام را وحدت بخشیده است: بار نخست در عصر صلیبیان، بار دوم در عصر مغول­ها و بار سوم در عصر ممالیک و سلاطین. نخستین امتیاز بیت المقدس که در زیر چتر یهود و سلطه یهود بسر می­برد اینست که سبب می­شود تا امت را بسوی وحدت بخاطر بازگشتاندن مجد و عظمت اسلام سوق دهد و سپس امت آن را آزاد سازد. بلی، نخستین اثری‌که غصب مسجدالاقصی مبارک توسط یهود به میان آورد؛ تأسیس حزب التحریر بود که بسوی آزادسازی امت از شر حکام آن و آزادسازی آن از افکار منحط و آزادسازی سرزمین­های اسلامی از جمله مسجدالاقصی مبارک دعوت می­کند.

حالا می­رسیم به زاویه اخیر و آن؛ آینده بیت المقدس در زیر چتر خلافت راشده ثانی و قبل از این، از آینده این امت بزرگوار که رب آن توصیفش نموده است، تذکر بعمل می­آوریم. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ[آل عمران: 110]

ترجمه: شما (ای مؤمنان) بهترین امتی هستید که به سود مردم آفریده شده اید (مادامی‌که) امر به معروف و نهی از منکر می‌نمائید و به الله ایمان دارید.

و فرموده است:

﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِى السَّمَاءِ* تُؤْتِى أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ[سوره ابراهیم: 24-25]

ترجمه: بنگر که الله (سبحانه و تعالی) چگونه مثل می­زند: سخن خوب به درخت خوبی می­ماند که تنه آن (در زمین) استوار و شاخه­هایش در فضا (پراکنده) باشد. بنا به اراده و خواست الله هر زمانی میوه خود را بدهد (و دائما به بارنشسته و سرسبز و خرم باشد). الله برای مردم مثل­ها می­زند تا متذکر شوند (و پند گیرند).

و رسول الله صلی الله علیه وسلم این امت را این‌گونه توصیف نمودند:

«مَثَلُ اُمَّتِی کَمَثِلِ الغَیثِ لَایُدرَی اَوَّلُهُ خَیرٌ اَو آخِرَهُ» (مسند امام احمد)

ترجمه: مثال امتم، هم‌چو بارانی­ست که معلوم نیست اول آن خیر است و یا آخر آن.

و فرموده است

 

«لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي ظَاهِرِينَ عَلَى الْحَقِّ لَا يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ حَتَّى يَأْتِيَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَذَلِكَ» (مسلم)

ترجمه: همیش و بطور مداورم در میان امتم، گروهی هستند که پشتیبان و حامی حق بوده و آنانی­که آنان را رها نموده اند و به شکست مواجه ساخته اند؛ نمی­توانند به آن­ها ضرری برسانند و آن­ها به همین منوال وجود خواهند داشت تا آنگاه که فرمان الله فرا رسد (تا روز قیامت).

و فرموده است:

«بَشِّر هَذِهِ الأمّةِ بِالسَّناءِ، وَالتَمکِینِ فِی البِلادِ، وَالنصرِ وَالرِّفعةَ فِی الدّینِ وَ مَن عَمِلَ مِنهُم بِعَملِ الآخِرَةِ لِلدُّنیَا، فَلَیسَ لَهُ فِی الآخِرَةِ نَصِیبٌ» (امام احمد)

ترجمه: این امت را بشارت بده به: رفعت و سربلندی، سیطره بر سرزمین­ها، نصرت و رفعت در دین. بنابر این، هر کس که از آنان عمل آخرت را بخاطرت بدست آوردن دنیا انجام دهد، در آخرت برایش هیچ نصیب و بهرۀ نیست.

این امت، امت زنده و با نشاط بوده و هرگز نخواهد مرد و بیت المقدس قلب تپنده آن می­باشد و از آن؛ جرقه بیداری و نهضت امت سرچشمه می­گیرد. به یقین رسول الله بشارت دادند بر این‌که بیت المقدس در آخر زمان مرکز دار الاسلام می­شود و از آنجا لشکریان برای فتح سرزمین­ها روانه می­شوند و مخصوصاً شهر رم که بشارت فتح ثانی است که مقترن به فتح قسطنطنیه است. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«یَا اِبن حَوالَة، اِذَا رَأیتَ الخَلَافَةَ قَد نَزَلَت اَرض المُقَدَّسَةِ فَقَد دَنَت الزَلَازِلُ وَ البَلَابِلُ وَ الاُمُورُ العِظَامُ، وَ السَّاعَةُ یَومَئِذٍ اَقرَبُ مِنَ النَّاسِ مِن یَدِی هَذِهِ مِن رَأسِکَ» (رواه حاکم فی مستدرک)

ترجمه: ای ابن حواله! اگر ببینی که خلافت در سرزمین مقدس نازل شده است، (بدان) زلزله­ها و بلاها و امور بزرگ نزدیک شده است و قیامت در آن روز به مردم نزدیک از این دست من از سر توست.

امروز امت اسلامی مشتاقانه و بی­صبرانه منتظر آزادسازی مسجدالاقصی مبارک هست و آزادسازی آن وعده ربانی است، که الله سبحانه وتعالی در آیه قطعی­الدلاله آن را بیان داشته است و رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیث صحیح از آن یادآوری نمودند؛ الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَن يَرْحَمَكُمْ وَ إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَ جَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَٰفِرِينَ حَصِيرًا﴾ [إسراء: 8]

ترجمه: امید است پروردگارتان (بعد از بار دوم نیز اگر توبه کردید و از تباهکاری­ها و ستم­گری­ها برگشتید) به شما رحم کند (و شما را ببخشد) و اگر هم (به زشتی­ها و فساد) برگردید، ما هم (به مجازات و کیفرتان در همین جهان مثل بار اول و دوم که از بیت المقدس بیرون کشیده شدید) بر می­گردیم و دوزخ را (هم در آن جهان) زندان سخت وتنگ برای کافرانِ (چون شما) قرار می­دهیم.

رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَی یُقاتِلُ المُسلِمُون الیَهُود، فَیَقتُلُهُمُ المُسلِمُونَ حَتَّی یَختَبِئُ الیَهُودِیّ مِن وَرَاءِ الحَجَرِ وَ الشَّجَرِ، فَیَقُولُ الحَجَرُ اَوِ الشَّجَرُ: یَا مُسلِم یَا عَبدُالله هَذا یَهُودِیّ خَلفِی، فَتَعَال فَاقتُلهُ، اِلَّا الغَرقَد، فَاِنَّهُ مِن شَجَرِالیَهُود»

ترجمه: قیامت برپا نمی­شود تا آنگاه که مسلمانان با یهود بجنگند، مسلمانان آنان را مورد کشتار قرار می­دهند تا آنجا که یهودی پشت سنگ و یا درخت پنهان می­شود و سنگ و یا درخت می­گوید: ای مسلمان ای بنده الله این پشت سر من یهودیی است بیا و آنرا بکُش، جز درخت غرقد که آن درخت یهودی است.

از او سبحانه وتعالی می­خواهیم که هرچه زودتر زوال این حکام مزدور و دست­نشاندۀ غرب را توسط شیران این امت فراهم سازد، تا این شیران بسوی وحدت بخشیدن سرزمین­های اسلامی حرکت کنند، مخصوصاً بسوی بیت المقدس که آن را از شر یهود آزاد و پاک گردانند. او سبحانه و تعالی شنوا و اجابت کننده است و سخن آخری و آن اینکه؛ حمد و ثنا و صفت تنها مختص ذات رب العالمین است.

نویسنده حمد طبیب

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

تبنی و قیاس در اصول فقه

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

الله سبحانه و تعالی شما را حفظ نموده و بر حمل این امانت یاری نماید و شما را به نصرت اش به زودترین وقت کمک کند انشاء الله! شیخ بزرگوارما! اجازه فرمائید که این سوال خود را برای شما مطرح نمایم! الله سبحانه و تعالی علم و صحت شما را وسیع گرداند!

سوال در اصول فقه است: در جزء اول کتاب شخصیه در بحث اجتهاد آمده است: «و از جمله اجتهاد قول علی رضی الله عنه در خصوص حد شراب است که گفت: "کسی‌که شراب نوشید، هذیان گفت و کسی‌که هذیان گفت افتراء کرد و نظر من در خصوص مفتری این است که بر آن حد جاری شود". و این در حقیقت قیاس حد شراب بر حد قذف است؛ زیرا حد شراب در موقف قرار گرفته که در حالت سکر به اثر شراب نوشی احتمال قذف می‌رود و این به معنی این است که شریعت شیء را در مظنه شیء یعنی در جای احتمال آن قرار داده است مانند که خواب را در جای بی‌وضوئی قرار داده و مثل که وطی را در خصوص وجوب عده در جایگاه مشغول بودن رحم قرار داده است، پس همۀ این‌ها اجتهاداتی است که از جانب صحابه رضوان الله علیهم اجمعین صورت گرفته و بیان‌گر اجماع صحابه بر اجتهاد است.» ختم اقتباس.

سوال این است که طبق تبنی ما در حدود، کفارات، رخصت‌ها، عبادات قیاس جاری نمی‌شود، پس چگونه ما حد شراب را بر حد قذف به علت نوشیدن شراب در مظنۀ قذف قیاس می‌کنیم؟ وقتی شریعت خواب را شکنندۀ وضوء قرار داده و آن را به دلیل این‌که آن در مظنۀ حدث قرار دارد، در جایگاه بی‌وضوئی قرار داده؛ پس آیا ممکن است که بی‌هوشی، مستی، دیوانگی را به دلیل مظنۀ بی‌وضوئی بر خواب قیاس کنیم؟ با وصف این‌که این مسائل در وضوء از جمله عبادات محسوب می‌شود، الله سبحانه و تعالی شما را برکت دهد.

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

اول: بلی، در مسائلی وجود دارد که در آن تبنی نمی‌کنیم:

1-       در صفحۀ ۳۶ الی ۴۱ فایل ورد کتاب مفاهیم حزب التحریر آمده است: «نظام‌های اسلامی احکام شرعی است که متعلق به عبادات، اخلاقیات، مطعومات، ملبوسات، معاملات و عقوبات می‌باشد، پس احکام شرعی متعلق به عبادات، اخلاقیات، مطعومات، ملبوسات تعلیل نمی‌شود رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: «حرمّت الخمرة لعين» یعنی شراب در ذات خود حرام شده است. اما احکام شرعی متعلق به معاملات و عقوبات تعلیل می‌شود، زیرا حکم شرعی در این احکام بر علتی بنا یافته که باعث تشریح حکم شرعی شده است... پس آن حکمی‌که در آن نص به صورت معلل وارد شده آن حکم تعلیل و بر آن قیاس می‌شود، اما آن حکمی‌که نص در آن به صورت غیر معلل ذکر شده و به طور مطلق آمده تعلیل نمی‌شود و در نتیجه بر آن قیاس صورت نمی‌گیرد.» ختم.

2-       در باب شروط حکم اصل در صفحات ۳۴۶ و ۳۴۷ فایل ورد جزء سوم کتاب شخصیۀ اسلامی ذکر شد است: «پنجم: آن‌که حکم اصل از روش قیاس عدول نکرده باشد و معدول به از روش قیاس به دو قسم است. اول: آنچه که معنی آن درک نمی‌شود و این مسأله یا از قاعدۀ عام مستثنی بوده و یا شامل قاعدۀ عام است. مثال مستثنی از قاعدۀ عام قبول شهادت خزیمه به تنهائی آن است، چنانچه بخاری روایت کرده است؛ زیرا این شهادت گرچه که غیر معقول المعنی است، اما از قاعدۀ شهادت نیز مستثنی ‌می‌باشد؛ اما چیزی‌که به قاعدۀ عام موافقت دارد؛ مثل تعداد رکعت‌‌های نماز، تعیین نصاب زکات، مقدار حدود و کفارات است؛ زیرا این مسائل هرچند که غیر معقول المعنی است، ولی از قاعدۀ عام استثناء نمی‌باشد و بر هرد دو تقدیر قیاس در آن ممتنع است...» ختم.

دوم: تبنی چگونه است؟ برای توضیح این مسأله امور ذیل قابل ذکر است:

1-       در شرح ماده ۳ مقدمه آمده است: «... این بدین دلیل است که احکام شرعی عبارت از خطاب شارع متعلق به افعال بندگان است که در قرآن و حدیث آمده و بسیاری از قرآن و حدیث لغتا و از لحاظ اصطلاح شرعی دارای معانی مختلف است. بناءً یک امر طبیعی و حتمی است که مردم در فهم و برداشت چنین نصوصی اختلاف می‌نمایند. به همین دلیل بر هر مسلمانی لازم است که وقتی احکام را برای عمل نمودن می‌گیرد، حکم شرعی معینی را برگزیند، خواه این مسلمان مجتهد باشد و یا مقلد، خلیفه باشد و یا غیر خلیفه...»

2-       در شرح ماده ۴ مقدمه به گونۀ ذیل آمده است: «مگر از حوادث مأمون در خصوص فتنۀ مسأله قرآن معلوم می‌شود که تبنی در افکار متعلق به عقائد، مشکلاتی را برای خلیفه و فتنۀ برای مسلمانان ایجاد می‌کند؛ لذا به خاطر عدم بروز مشکلات و حفظ رضایت مسلمانان و آرامش آن‌ها خلیفه در امور عقائد و عبادات تبنی نمی‌کند، اما معنی عدم تبنی در عقائد و عبادات به معنی این نیست که تبنی در این امور برای خلیفه حرام است؛ بلکه معنی آن این است که خلیفه در تبنی این موارد مخیر است، زیرا برای خلیفه جائز است که تبنی کند و یا تبنی نکند. به همین دلیل در تعبیر این ماده (تبنی نمی‌کند) ذکر شده نه تعبیر (جائز نیست که تبنی کند ) چیزی‌که دال بر این باشد که او اختیار تبنی را ندارد.»

3-       در نشریۀ تبنی صادرۀ ۱۴ جولای ۱۹۹۸ به گونۀ ذیل ذکر شده است: «... قیام حزب بر فکره که در اصول و فروع آن اختلاف باشد یک امر غیر ممکن است و این چنین فکرۀ بر نام حزب لغة مطابقت نمی کند؛ مثلاً حزب یک شخص به کسانی‌ اطلاق می‌شود که با رأی و نظر آن شخص موافق باشند. از همین مطلب فهیمده می‌شود که بر هر حزب لازم است تا فکره تبنی شده داشته باشد. بناءً از مهم‌ترین مواصفات حزب التحریر این است که مبدئی بوده و تبنی دارد و همین تبنی است که حزب را شکل؛ زیرا حزب تا زمانی‌که نظر واحدی در خصوص فکرۀ خود نداشته و یا در خصوص یک حکم شرعی یک نظر نداشته باشد، حزب گفته نمی‌شود؛ زیرا تا زمانی‌که وحدت فکر در نزد حزب وجود نداشته باشد و حدت کیان حزب به وجود نمی‌آید.»

سوم: طوری‌که ذکر شد، برای هر مسلمان لازم است که آنچه بر خود لازم می‌داند تبنی کند؛ برابر است که رئیس حزب باشد یا فردی از حزب. این از لحاظ اصل در هر کاری است و این مسأله مطابق به احکام شرعی طبق صلاحیت شخص در چوکات که تبنی اجازه داده شده می‌باشد. اما حزب وقتی حوادث زمان مأمون را می‌بیند به این نظر است که در بخش عقائد و عبادات به استثنای بعضی حالات تبنی نکند؛ سپس حزب در بعضی موارد و بخش‌ها تبنی کرده و در بعضی مسائل و بخش‌ها تبنی را ترک نموده است.

چهارم: سوال شما در مورد اجتهاد علی رضی الله عنه در خصوص حد شارب شراب است؛ این مسأله به این شکل است که صحابه در هر موردی اجتهادی شرعی می‌نمود، وقتی عمر رضی الله عنه از آخرین حد شراب مشوره گرفت، این اجتهادات وارد شد که اجتهاد علی رضی الله عنه از جمله همین اجتهادات بوده و این مسأله در جزء اول شخصیه واضح شده است: «... این به صورت متواتر برای ما رسیده است که در آن شکی وجود ندارد؛ از جملۀ این موارد قول ابوبکر رضی الله عنه از لفظ کلالة است که ایشان فرمودند: "در این خصوص من نظر خودم را می‌گویم، اگر اصابت به حق کرد از جانب الله سبحانه و تعالی می‌باشد و اگر به خطاء بود از جانب من و شیطان است و الله سبحانه و تعالی از آن پاک است کلالة آن حالتی است که پسر با پدرش تنها بماند.» در این‌جا وقتی ابوبکر رضی الله عنه گفته است که این نظر من است، منظورش این نبوده که این نظر شخصی خودش باشد؛ بلکه منظورش این است که از لفظ کلالة من چنین چیزی را برداشت نمودم و فهم من از لفظ کلاله چنین است.

هم‌چنان از جمله همین اجتهاد است که برای عمر رضی الله عنه گفته شد که سمرة از تجار یهود شراب گرفت و آن‌ها را گد کرد و به فروش رساند، پس عمر رضی الله عنه گفت الله سمرة را هلاک سازد آیا ندانسته که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«لعن الله اليهود حرمت عليهم الشحوم فجملوها فباعوها»

ترجمه: الله (سبحانه و تعالی) یهود را لعنت کند که بر ایشان چربی‌ها حرام شده بود؛ اما آن‌ها این چربی‌ها را زینت دادند و آن‌ها را به فروش رساندند.

مسلم این روایت را از طریق ابن عباس روایت نموده است و عمر رضی الله عنه شراب را بر چربی‌ها قیاس کرده و پول چربی را تحریم نمود. از جمله اجتهاد این قول علی رضی الله عنه می‌باشد که در حد شراب شده است:

«من شرب هذى ومن هذى افترى فأرى عليه حد المفتر»

ترجمه: کسی‌که شراب نوشید هذیان گفت و کسی‌که هذیان گفت افترا کرد، پس نظرمن این است که باید بر آن حد مفتری جاری شود.

و این قیاس حد شراب نوشی بر قذف است؛ زیرا شراب نوشی در مظنۀ و جای گمان قذف قرار دارد؛ با در نظر داشت این‌که شریعت چیزی‌که در مظنۀ شیء دیگری قرار می‌گیرد، آن را در منزل خود آن شیء قرار می‌دهد؛ چنانچه خواب در منزله بی‌وضوئی قرار داده شده و وطی در خصوص واجب بودن عده در جای مشغول بودن واقعی رحم قرار گرفته است. همۀ این موارد اجتهاد از جانب صحابه رضوانه الله علیهم اجمعین و اجماع شان بر اجتهاد است...» ختم.

چناننچه شما می‌بینید، برای شخص لازم است که هر آنچه برای خودش لازم می‌داند باید تبنی کند؛ اما نسبت به حوادثی‌که در زمان مأمون اتفاق افتاده به این نظرهستیم که در بعضی بخش‌ها تبنی کنیم و در بعض موارد تبنی نکنیم و موضوع اجتهاد علی رضی الله عنه که شما از آن سوال کردید، در زمان صحابه رضوان الله علیهم اجمعین و قبل از حوادث مأمون بوده است.

اما مسأله حد شراب در این خصوص دلائل از سنت و اجماع وجود دارد که این حد یا ۴۰ دره بوده و یا ۸۰ دره که این به اساس دلائل صحیحی وجود دارد و حتی روایت صحیحی از علی رضی الله عنه وجود دارد؛ چنانچه در نزد ابی شیبه ذکر شده است که ابو عبدالرحمن سلمی از علی رضی الله عنه روایت نموده است که گفت: «تعداد از مردم شام شراب نوشیدند و آیۀ کریمه را تأویل کردند، عمر رضی الله عنه از من در این خصوص مشوره گرفت و من نظر دادم که از ایشان بخواهند تا توبه کنند؛ اگر توبه کردند، هشتاد دره بزنید و اگر توبه نکردند، گردن‌های شان را بزنید، زیرا آن‌ها آنچه را که حرام شده حلال دانستند؛ پس عمر رضی الله عنه از ایشان درخواست توبه کرد و ایشان هم توبه کردند؛ پس عمر رضی الله عنه هشتاد هشتاد دره بالای شان جاری ساخت.

هم‌چنان مسلم در حدیث حضین بن المنذر در خصوص جلد ولید گفته است که علی ابن ابوطالب رضی الله عنه گفت:

"جلد النبي صلى الله عليه وسلم أربعين ، وأبو بكر أربعين ، وعمر ثمانين ، وكل سنة"

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم چهل دره جاری کرد، ابوبکر رضی الله عنه چهل دره جاری کرد، عمر رضی الله عنه چهل دره جاری کرد و همه سنت است.

این دو حد، حد شارب خمر است و غیر از این دو حد به صورت مطلق جائز نیست، زیرا از رسول الله صلی الله علیه و سلم دیگری روایتی نشده و هم‌چنان از صحابه رضی الله عنهم هم دیگر روایتی نشده که بیان‌گر این باشد که رسول الله صلی الله علیه و سلم غیر از چهل و یا هشتاد دره دیگر درۀ را جاری کرده باشد؛ اما برای خلیفه جائز است که یکی از این دو حد را لازم گرداند؛ زیرا اگر هشتاد دره را لازم گرداند، چهل دره در آن داخل می‌شود و زیاده بر آن به اساس این جائز است که صحابه رضی الله عنه هشتاد دره را گرفته بودند و اگر چهل دره را واجب گرداند، باز هم جائز است؛ زیرا این به اساس سنت ثابت است اما اگر بر چهل دره زیاد شد، برای حاکم جائز بوده واجب نمی‌باشد؛ پس هیچ مشکلی به واجب ساختن چهل دره بر حاکم نمی‌باشد.

پنجم: سوال دیگرت: «شریعت خواب را ناقض وضوء و به منزلۀ بی وضوئی قرار داده زیرا آن در مظنۀ بی‌وضوئی است... پس آیا امکان دارد که بی‌هوشی، حالت مستی و دیوانگی را بر آن قیاس کنیم زیرا این حالات هم در مظنۀ بی‌وضوئی قرار دارد با وصف این‌که این موارد از جمله امور عبادی محسوب می‌گردد؟» جواب در این خصوص این است که ما در این خصوص قیاس نمی‌کنیم، بلکه طوری‌که در احکام نماز ذکر شده چنین جواب می‌دهیم: «خواب و حالت غلبه بر عقل و ضوء را می‌شکند... اما زوال عقل بدون از خواب حالتی است که بر شخص حالت بی‌هوشی، مستی بیاید و یا مریض شود که عقل آن زائل گردد؛ پس در این صورت وضوء آن می‌شکند و دلیل بر این اجماع است؛ چنانچه ابن منذر در این خصوص روایت نموده است.» ختم

این چیزی است که ما آن را در این مسائل ترجیح می‌دهیم و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

مسجدالاقصی و طرح یهودسازی قدس؛ مسئولیت مسلمانان چیست!؟

  • نشر شده در سیاسی

(قسمت یازدهم)

(ترجمه)

در بخش­های قبلی پیرامون اقدامات و فعالیت­های غیرانسانی که یهود از زمان قیمومیت انگلیس در حق مسجدالاقصی مبارک و سرزمین مطهر و مقدس ماحول آن انجام داد، سخن بعمل آوردیم؛ از غصب و استعمار جزئی از فلسطین در سال 1948م شروع تا به غصب حصه­ی باقی­مانده آن در سال1967م و حتی تا به امروز. بعد از این همه، سوال این‌جاست که: مسئولیت مسلمانان در قبال این بی­حرمتی­ها و جنایاتی‌که در حق فلسطین انجام می­پذیرد، چیست؟! مسئولیت مسلمانان ملیاردی از گانا تا فرغانه و از جاکارتا تا تنجه چیست؟! مسئولیت مسلمانان در قبال مسجدالاقصی مبارک که صبح و شام همراه با هر تکبیر(الله اکبر) که از مناره­های چهارگانه آن بلند می­شود و آنان را به فریاد می­خواند، چیست؟!

قبل از این‌که پیرامون مسئولیت مسلمانان صحبت کنیم، لازم است که برخی از حقایق و وقایع مهم متعلق به اقدامات غرب صلیبی و صهیونیست جهانی در حق مسجدالأقصی و اطراف مبارک آن و موقف امت اسلامی بیان داریم:

1-      غرب خواست تا طرح رژیم یهود؛ قوی، مستمر و دوامدار باشد، این بدان خاطر بود تا در قدم اول به نیابت از غرب صلیبی منافع و مصالح آن‌را در سرزمین­های اسلامی تأمین و محافظت کند و جلو برپایی هرنوع تغییری‌ را که مسلمانان در سرزمین‌های اسلامی مجاورش­ می­خواهند ایجاد کنند، بگیرد؛ بدین معنا که یهود سرلشکر بوده و اولین ضربات و صدمات متوجه وی گردد و وی آن‌را در نطفه خاموش کند. هدف غرب این بود تا یهود به نیابت از آن؛ نیروی نهضتی مسلمانان را نابود کند و پلی برای جلب سریع نیروهای غربی از آن سوی دریاها، اقیانوس­ها و هم‌چنین از طریق بنادر، فرودگاه­ها و پایگاه­های خود در فلسطین باشد. غرب به منظور این دو هدفش به‌طور مستمر و متعاقب فعالیت نموده است تا شرایطی را مهیا سازد که این بدنه غریب و ناآشنا در سرزمین­های اسلامی مورد قبول واقع شود و دیدگاه مسلمانان نسبت به آن از دشمنی به صداقت، از خصومت به تعاون و از تنافر به مشارکت و تعامل تغییر یابد. غرب برای تحقق این هدفش دست به فعالیت­های زیادی زد؛ اما در نهایت همه منجر به ناکامی شد، به استثنای آن‌چه را که به‌طور اجبار توسط دست­نشانده­ها و مؤسسات منطقه­ای و بین­المللی خود تحمیل نمود.

2-      غرب برای نیکو جلوه دادن یهود در سرزمین­های اسلامی با استفاده از تمام وسایل و اسالیب بین­المللی و منطقه­ای تمام سعی و تلاش خود را بخرج داد؛ اما وی در این پلانش به شکست سخت و فجیعی مواجه شد. برخی از اقداماتی‌که در این جریان بخاطر دخیل­سازی یهود در نظم سرزمین­های اسلامی انجام داد، قرار ذیل اند:

1-     جلوه دادن یهود به عنوان یک قدرت برتر در سرزمین­های اسلامی. هدف غرب این بود تا مردم را قناعت دهد که باید با این واقعیت تعامل نمود؛ زیرا تغییر و ازاله این واقعیت محال است. به همین دلیل، اخباری مبنی بر این‌که یهود ده­ها بمب­هسته­ای و اسلحه­ کشتار جمعی را شایعه کرد.

2-     وضع کردن قوانین بین‌المللی و حراست از آن از طریق سازمان ملل، که هدف از آن ایجاد دیدگاه جهانی و بین المللی مبنی بر ضرورت تعامل با رژیم یهود بود؛ به دلیل این‌که وی عضو ملل متحد و برخی از سازمان­های دیگر می­باشد. بدین منظور، چنان که قبلاً ذکر نمودیم، تصامیم بین المللی را اتخاذ نمود؛ از جمله: تصمیم شماره 181 در سال 1947م، تصمیم شماره 242 در سال 1967م و به تعقیب آن برخی تصامیم دیگر منطقه­ای از سوی اتحادیه عرب گرفته شد که به عنوان مثال می­توان از تصمیم به رسمیت شناسی رژیم یهود در کنفرانس بیروت در سال 2002م یادآور شد.

3-     امضای توافق­نامه­های صلح همرای سرزمین­های نزدیک و مجاور (مردم فلسطین) و سرزمین­های اسلامی دور. اولین توافق­نامه­ها تحت نام کمپ دیوید در سال 1978م بین رهبران مصر و یهود به امضاء رسید؛ سپس به تعقیب آن توافق­نامه أسلو در سال 1993م و سپس توافق­نامه وادی عربه در سال 1994م به امضاء رسید. برای این توافق­نامه­ها بیش از یک هدف مد نظر گرفته شده بود؛ از جمله: تشویق نمودن به مهاجرت بسوی فلسطین، شعار دادن یهود در خارج مبنی بر پایان جنگ و تحریک مردم فلسطین برای به رسمیت شناختن رژیم یهود از طریق اشتراک در انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی‌که در آن رأی اعتماد را دو نماینده رسمی کسب نموده و آنان تصامیم اخذ شده در توافق­نامه­ها را تعقیب خواهند کرد، باز نمودن راه برای کشورهای غیر دخیل در برقراری ارتباط با یهود تا یهود را در این راستا کمک نمایند و رنگ قانونی دادن مبنی بر وجود یهود در سرزمین غصب شدۀ سال 1948م و اجزای بزرگ سرزمین غصب شدۀ سال 1967م. همه این امور و توافق­نامه­ها روی هم رفته در تقویه شوکت یهود و پیشرفت آن در راستای خدمت به پروژه­ها و سیاست­های غرب؛ یکی دیگری را همراهی و همکاری می­نماید.

غرب و صهیونیست جهانی و تهاجم حکام دست­نشانده شان نتوانستند که امت اسلامی را در پذیرش و قبولیت یهود و یا چیزی مشابه به آن قانع سازند، فقط کامیابی شان تا آن‌جا بود که از نیروی فزیکی، پاسبانی­ها و قوانین بین المللی کار گرفتند. این همان چیزی­ست که نتنیاهو نخست وزیر رژیم یهود در سال 2017م به مناسبت چهل‌ومین سالگرد توافق­نانه کمپ دیوید سال 1978م در جلو کنیست بیان داشت، آن‌جا که گفت: «رهبران عرب که در اطراف ما هستند، مانع توسعه و گسترش ارتباطات اسرائیل از طریق صلح نیستند؛ بلکه تنها مانع دیدگاه عمومی است... مانع بزرگ بر سر راه گسترش طرح صلح به رهبران اطراف مان بر نمی­گردد؛ بلکه به دیدگاه عمومی حاکم در جامعه عرب بر می­گردد که در طول سالیان متمادی هم‌چو هاون در برابر تبلیغات و دعوت اسرائیل تاب آورده است...»!!

توافق­نامه­ها و پیمان­های بین المللی توان آن‌را ندارند که حب بیت‌المقدس را از قلوب مسلمانان بیرون کنند و دروغ­های بافته شده در هیچ مقطع زمانی و مکانی واقعیت و ارزش آن‌را تغییر داده نمی­تواند و نه هم می­تواند که دیگاه مسلمانان را نسبت به یهود غاصب، استعمارگر و محارب علیه اقصی و مقدسات آن تغییر دهد؛ زیرا قدس و اقصی جزء عقیده امت اسلامی می­باشد. چنانکه قبلاً بیان داشتیم؛ در طول تاریخ قدس عامل و سبب وحدت بخشیدن امت علیه تجاوزگران بوده است و در آینده نه چندان دور به اذن الله سبحانه وتعالی نیز باعث وحدت امت خواهد شد. باید گفت که تمام توافق­نامه­ها، پیمان­ها و تصامیم بین المللی و منطقه­ای و تمام انواع عادی­سازی روابط و خیانت­ها؛ هیچ­گاه نمی­توانند که واقعیت را تغییر دهند و سبب آن اینست که مردم در اصل به حکام خود اعتماد و باور ندارند، باز چگونه ممکن خواهد بود که به خیانت­های آن­ها که با همکاری یهود انجام می­دهند، باورمند شوند؟!

بارزترین علایم و مظاهر شکست و ناکامی تمام سیاست­های غرب، یهود و حکام همکارشان را در نکات ذیل می­توان خلاصه کرد:

1-     امت اسلامی تعامل با یهود را در هیچ‌گونه از تصرفات و کارهای شان نپذیرفتند؛ اگر گاهی هم چنین کردند، غالباً یا تحت پوشش هویت­های اجنبی بوده و یا هم تحت حراست­های شدید بوده است.

2-     نه تنها که ارتباطات قایم بین سرزمین­های مسلمانان و بین رژیم یهود شکل رسمی را ندارد؛ بلکه ارتباطات تجارتی و فرهنگی و حتی ورزشی بین افراد و مؤسسات قایم نبوده، مگر بشکل نادر و غیر قابل ذکر.

3-      اقدامات انجام پذیرفته بر ضد یهود در سرزمین­های عربی و توصیف شدن آن اقدامات از سوی عموم مسلمانان بعنوان اقدامات قهرمانانه.

4-     قطع خرید و فروش اجناس و تولیدات یهود به‌طور شبه کامل در سرزمین­های اسلامی.

5-     مردم فلسطین حاضر نیستند که حتی یک وجب از سرزمین فلسطین را به یهود بدهند، حتی اگر در عوض و وزن آن یهود حاضر به پرداخت طلا شود. حتی سرزمین که یهود در سال 1948م غصب نمود تقریبا 99% آن از روزگار دولت عثمانی ملک اوقاف و یا ملک مشاع و تقسیم نشده است و یا هم املاکی است که از زمان ترک وطن دادن اجباری غصب نمود. اما آن‌چه که از داخل این منطقه به فروش رسیده است، توسط نیرنگ و فریب از طریق تجار مناطق اطراف فلسطین که خود را عرب تلقی می­کردند، انجام پذیرفته و یا هم در اصل از طریق رهبران و حکام دست­نشانده و هم­پیمان با یهود صورت گرفته است. و این مقدار فروخته شده در سال 1948م نسبت به کل سرزمین فلسطین از 2% تجاوز نمی­کند.

6-     دیدگاه مسلمانان به‌طور عموم نسبت به اقصی و فلسطین اینست که آن یک سرزمین غصب شده بوده و باید آزاد گردد و تنها مانع امت حکام شان است که برای یهود و صلیبیان مزدوری می­کنند. اگر مردم برای جهاد در فلسطین فراخوانده شوند، یک ملیارد مسلمان لبیک گفته و در مرزهای فلسطین صف می­کشند؛ بلی مسلمانان منتظر اجازه جهاد هستند. و این همان چیزی­ست که یکی از پیشوایان مذهبی یهود در نظرش برای پایان یافتن دولت یهود بیان داشت. ادامه دارد...    

نویسنده: استاد حمد طبیب

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه