سه شنبه, ۰۷ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۱۰م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

تلویزیون الواقیه: گفت‌وگوی زنده "برنامه‌های سیکولرسازی باعث از هم گسیختگی بنیان خانواده مسلمان می‌شود!"

  • نشر شده در ویدیوها

جمعی از خواهران گرامی تحت عنوان "برنامه‌های سیکولرسازی باعث از هم گسختگی بنیان خانواده مسلمان می‌شود!".خواهرانی‌‌که در کنفرانس جهانی زنان  که توسط حزب التحریر درتونس تحت عنوان "خانواه؛ چالش‌ها و راه حل‌های اسلامی!" برگزار نموده  بود، سخنرانی نموده بودند.

ادامه مطلب...

منبر امت: هیئتی از قریۀ الساحل و پل شغوب و حومۀ غربی ادلب به ارتش ترکیه پیام خود را تسلیم نمودند!

  • نشر شده در ویدیوها

هیئتی از اهالی، بزرگان و انقلابیون حومۀ الساحل، پل شغور و حومۀ غربی ادلب و همراه با آنان بزرگان بی‌جاشدگان غوطۀ شرقی به اترش ترکیه از طریق اداره بازرسی در الساحل (اشتبرق) تسلیم نمودند.یک شنبه، 03 ربیع الاول 1440هـ.ق / 11 نومبر 2018م

ادامه مطلب...

رهبر تروریزم بین‌المللی می‌خواهد با بمباردمان مردم افغانستان صلح بیاورد Featured

مجلۀ امریکایی فوربس به تازه‌گی گزارشی را به نشر رسانده که نشان می‌دهد؛ نیروهای امریکا و ناتو از ماه جنوری تا سپتمبر 2018 حدود پنج هزار و 213 عملیات بمباردمان هوایی در افغانستان انجام داده ‌اند. درحالیکه جزئیات ابعاد تخریبی و شمار کشته و زخمی این بمباردمان‌ها مشخص نشده؛ اما این بیشترین میزان بمباردمان هوایی در هفده سال گذشته بوده که سال 2018 یکی از خونین‌ترین سال‌ها در افغانستان لقب گرفته است.

شواهد واقعی نشان می‌دهد که تعداد زیادی از قربانیان این حملات را زنان و اطفال تشکیل می‌دهند و حتی در بعضی مواقع نیروهای امنیتی افغان نیز مورد هدف این بمباردمان‌ها قرار گرفته‌ است. اما امریکا این بمباردمان‌ها را منحیث گزینه‌ی فشار علیه طالبان توجیه می‌کند تا راه را برای صلح امریکایی هموار سازد. صلحی که به قیمت خون‌ریزی مردم مسلمان افغانستان، پایگاه‌های بزرگ امریکا را در منطقه حفظ نماید، اما معنی ختم جنگ را نداشته باشد. عدۀ از رهبران طالب را از تمام ارزش‌های که برای آن بیشتر از 17 سال جنگیده و قربانی داده‌اند جدا سازد و سربازان بدون رهبری آنان را با دیگر گروه‌های جنگی مانند داعش یکجا نماید، تا اهداف استراتیژیک امریکا در منطقه تامین گردد.

در واقع، فعالیت‌های نظامی امریکا و ناتو در افغانستان به اژدهای هفت سَری مبدل گردیده که بیشتر از هر تروریزم دیگر، خون‌ریزی و جنایت می‌آفریند. آیا کدام عمل، تروریستی‌تر از بمباردمان هوایی مردم ملکی؛ زنان و اطفال است؟ بمباردمان‌ هوایی اماکن بیشتری را تخریب می‌کند، تلفات جانی عظیمی را به بار می‌آورد و اطفال را یتیم، زنان را بیوه و پدران و مادران را سوگوار می‌سازد. چنانچه اکثر ولایات افغانستان هر روز شاهد پرواز طیارات تروریستانی‌اند که ناقوس مرگ را به صدا در می‌آورند.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر - ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

صلح امریکایی و خطوط سرخ آن در افغانستان

  • نشر شده در سیاسی

افغانستان از بهر موقعیت استراتیژیک‌اش همواره مورد تاخت‌وتاز قدرت‌های بزرگ منطقوی و فرامنطقوی قرار داشته‌‎است. پس از حملۀ ۲۰۰۱میلادی استقلالیت، حاکمیت و مشروعیت سیاسی افغانستان کلاً به دست امریکا و جامعۀ جهانی قرار گرفت. از آن زمان به بعد، طالبان از سوی امریکایی‌ها گروه "تروریستی" خطاب گردیدند و برعلیه آنان ماشین جنگی اش را به حرکت درآورد. به باور طالبان، امریکائیان و صلیبی‌های اشغال‌گر باعث فروپاشی امارت آنها گردید؛ بناء "جهاد در مقابل اشغال امریکائی" یگانه میکانیزم علیه اشغال آنان پنداشته می‌شود – روشی‌که ظاهراً برای طالبان در میدان‌های جنگی موفقیت‌آمیز بوده‌است. طوریکه، ادارۀ بازرس ویژه امریکا برای بازسازی افغانستان(سیگار) در گزارشی نوشته‌است که دولت افغانستان حدود ۵۶.۳٪ خاک افغانستان را تحت کنترول دارد؛ این درحالیست که طالبان ادعا می‌کنند، ۷۰٪ فیصد خاک افغانستان در اختیار شان قرار دارد.

پالیسی جنگی امریکا در مقابل طالبان همواره از سوی نظامیان و سیاسیون امریکائی مورد انتقاد قرار گرفته‌است. طوریکه، پس از سال ۲۰۱۴م، عده‌ای از جنرالان چهار ستاره‌ای امریکایی به شمول جنرال نیکولسن و جنرال میلر همواره پالیسی محض نظامی امریکا را در میدان‌های جنگ غیرعملی خوانده‌؛ و در عوض، خواستار تلاش‌های سیاسی و دیپلوماتیک در پهلوی پالیسی جنگی گردیده‌اند. روی همین ملحوظ، امریکا تلاش دارد تا طالبان را به میز مذاکره بکشاند و برای زلمی خلیل‌زاد، نمایندۀ خاص امریکا در امور صلح با طالبان، نیز ضرب‌الاجل شش‌ماهه‌ تا یکساله را تعیین نموده‌ تا هرچه زودتر در قضیۀ افغانستان به نتایج ملموس سیاسی دست یابد.

صلح امریکائی

صلح، واژۀ که در لغت‌نامه‌ها به معنی آرامش و آشتی میان دو طرف درگیر جنگ تعریف شده؛ از دیدگاه نظامی، بمعنی آتش‌بس و وقفۀ کوتاه میان جنگ‌های پر تنش توصیف گردیده‌است. با این وجود، صلح از دیدگاه‌های مختلف، تعریفات متفاوتی را بخود می‌گیرد. تمام افغانها برای رسیدن به صلح واقعی که اساس آن را همانا داشتن زندگی مسالمت‌آمیز و بدور از ناهنجاری‌های امنیتی شکل دهد، لحظه شماری می‌کنند. اما از دیدگاه غرب(امریکا)، صلح به حالتی گفته می‌شود که در آن اهداف استراتیژیک، پایگاه‌های امنیتی، عساکر، ارزش‌ها و منافع ملی ایالات متحدۀ امریکا مصؤن و در امن بوده؛ نه برقراری امنیت و ثبات در افغانستان.

چنانچه، جورج فریدمن – استراتیژیست و آینده‌نگر مجارستانی – می‌گفت:«یکی از اهداف استراتیژیک قدرت‌های بزرگ دنیا تسلط یافتن بر منطقه اروآسیا می‌باشد». ازین‌که، افغانستان در مرکز اروآسیا موقعیت دارد بناء جغرافیای افغانستان بعنوان سکوی خوبی برای قدرت‌های بزرگ در سیدن به اهداف منطقوی و استراتیژیک شان نقش بازی می‌کند. با توجه به این وضعیت، به‌نظر می‌رسد که حتی با پیوستن گروه طالبان در پروسۀ صلح، افغانستان به صلح واقعی دست پیدا نمی‌کند. چون جنگ افغانستان ابعاد منطقوی و بین‌المللی دارد، نه تنها داخلی.

از طرفی دیگر، پروسۀ صلح میان امریکائیان و طالبان در عقب درهای بسته به‌پیش‌برده می‌شود که حتی چندی پیش گلایه‌ها و شکایات اشرف غنی از بهر بی‌خبری‌اش از پیشرفت های پروسۀ صلح سرخط خبری رسانه‌های غربی و داخلی قرار گرفته‌بود. و از طرفی هم، احزاب سیاسی افغانستان نیز از بی‌خبری شان از چگونگی پیشرفت پروسۀ صلح شاکی هستند.

نکتۀ قابل مکث اینست که امریکا در قبال سه ارزش‌ اساسی که عبارت اند از: پایگاه‌های امنیتی و حضور نیروهای نظامی، قانون اساسی افغانستان و ارزش‌های دموکراتیک(از قبیل حقوق بشر، مساوات جندر، آزادی‌ها...) می‌باشد، پابند بوده و نمی‌خواهد آنرا قربانی پروسۀ صلح با طالبان کند؛ ولی، امکان این می‌رود که عده‌ای از طالبان را قانع سازد تا به نحوی با آن ارزش‌ها کنار آیند.

پایگاه‌های امنیتی

ایجاد و تحکیم پایگاه‌های امنیتی در افغانستان یکی از اهداف استراتیژیک و دیرینۀ امریکا در منطقه بوده‌است و تریلیون‌ها دالر را به مصرف رسانیده تا برای خود جای‌پا باز کند. بناء، به‌نظر می‌رسد که امریکا به هیچ قیمتی حاضر نیست پایگاه‌های امنیتی موجود در افغانستان را با طالبان معامله کند و یا به نفع طالبان از آنها بگذرد. چنانچه، جنرال دانفورد – رئیس ستاد ارتش امریکا – بتاریخ ۲۸ اگست ۲۰۱۸ طی یک نشستی در پتناگون گفت، "ما در آسیای جنوبی منافع دایمی(دیپلوماتیک و امنیتی) داریم؛ و برای اعمال نفوذ در منطقه، باید در آنجا حضور داشته‌باشیم". این‌که طالبان خواستار خروج عساکر و لغو پایگاه‌های نظامی امریکائیان شده‌اند، ممکن این مسئله از سوی امریکائیان با یک مانور دیپلوماتیک یعنی کاستن تعداد پایگاه‌های نظامی از نهُ پایگاه به دو ویا یک پایگاۀ امنیتی توجیه گردد. چون گزینۀ کاهش پایگاه نظامی هیچ مشکل برای امریکائیان ایجاد نمی‌کند، زیرا حتی موجودیت یک پایگاۀ قوی دایمی(بخصوص بگرام) جهت پیشبرد فعالیت‌های استخباراتی، سیاسی و نظامی برای امریکا در منطقه کفایت می‌کند. از اینرو، بودن یک پایگاه امریکائی‌ها در افغانستان، هم برای مردم ما و هم برای منطقه خطر جدی پنداشته می‌شود.

قانون اساسی افغانستان

قانون اساسی افغانستان که در سال ۲۰۰۴م، از سوی لویه جرگه تصویب گردید، مورد تائید امریکا و جامعۀ جهانی قرار گرفت. زیرا، ارزش‌های دموکراتیک و سیکولار بطور ماهرانه در قانون اساسی افغانستان تسجیل گردیده‌است و از لحاظ حقوقی هیچ مشکلی فرا راه تطبیق دموکراسی در افغانستان ایجاد نمی‌کند. ولی، امریکا بطور قاطعانه مخالف تغییر قانون اساسی افغانستان می‌باشد نه تعدیل آن، زیرا با تعدیل قانون اساسی بر ماده‌های که در آن ارزش‌های دموکراتیک و حقوق‌بشری تصریح گردیده، هیچ صدمه‌ای وارد نمی‌گردد. بناء اگر طالبان خواستار تعدیل قانون اساسی گردند، برخی از ماده‌های که در تعارض و مخالفت با ارزش‌های سیکولار نباشد، ممکن تعدیل گردد.

ارزش‌های دموکراتیک

در پهلوی سایر اهداف شوم و استعماری امریکا، نهادینه‌شدن و جا افتادن ارزش‌های سیکولاری و دموکراتیک یک امر مهم و حیاتی در افغانستان به‌شمار می‌آید. امریکا در طول هفده سال به‌منظور آشناسازی مردم افغانستان با ارزش‌های دموکراتیک و غربی میلیاردها دالر را از طریق تطبیق پروژه‌های متنوع به مصرف رسانیده‌است. طوریکه، جامعه‌شناسان میگویند، "برای تغییر یک جامعه، باید افراد آن جامعه را تغذیه‌ای فکری نمود تا ارزش‌های درونی و فکری آنها هم‌سو با افکار شما گردد". این دقیق همان آجندای بود که غرب در طول هفده سال به‌پیش‌گرفت و یک نسل جدیدی را تربیت نمود.

از طرفی، امروزه بلندترین چوکی‌ها و موقف‌های دولتی در دست جوانانی قرار دارد که در دانشگاه‌های غرب پرورش یافته و نیز غرق و ذوب در افکار غرب می‌باشند؛ که بنام پالیسی تغییر نسل به‌شمار می‌رود. بناء امریکا به هیچ عنوان برای مردم افغانستان و طالبان اجازه نمی‌دهد تا "اسلام و ارزش‌های آن" را در صحنۀ عملی تطبیق نمایند. بلکه، ممکن بعد از ورود طالبان به پروسۀ صلح، آرام آرام از آنها نیز خواستار چنگ زدن به روشن‌گرائی گردد.

در آخر با بررسی و تحلیل اوضاع جاری، چنین به‌نظر می‌رسد که امریکائیان در پهلوئی قرار نمی‌گیرند که اهداف و پلان‌های منطقوی شان با ورود طالبان به پروسۀ صلح متأثر گردیده ویا نقش برآب گردد؛ ازینرو، پروسۀ صلح محض با آن عده طالبانی به پیش برده می‌شود که از خود انعطاف پذیری نشان داده و میانه‌روی اختیار نمایند. و بعد از پیوستن عده‌ای از طالبان میانه‌رو در پروسۀ صلح، احتمال می‌رود که فضای پیکارجوئی بالای طالبان تندرو به‌حدی تنگ گردد تا از دو گزینه یکی آنرا انتخاب نمایند؛ صلح با امریکا ویا کوبیدن سنگِ تمام به زندگی. بناءً، مذاکره با کشوری که اهداف شوم سیاسی و نظامی خود را در عقب مذاکره صلح پنهان نموده، می تواند باعث افتیدن آن گروه در دام‌های پهن شده‌ای سیاسی و دیپلوماتیک آنان گردد،

مسلم بغلانی

ادامه مطلب...

مسیر صلح روسیه به ترکستان رفته؛ اما مسیر صلح امریکا از درون قتل‌های زنجیریی می‌گذرد

  • نشر شده در سیاسی

خرس قطبی (روسیه) بدلیل گنسیت سیاسی یک بار دیگر مانند گذشته بسیار ناوقت (بعد از امضای پیمان امنیتی کابل-واشنگتن) متوجه نیت شوم امریکا در منطقه شده است. زیرا قبل از آن گمان می‌کرد که امریکا در داعیه‌ی جنگ علیه «تروریزم» و مبارزه با مواد مخدر صادق است. اما امریکا با عقد پیمان امنیتی با کابل، برای سال‌های متمادی جای پای خود را در افغانستان تثبیت کرد، این کشور را من‌حیث مزرعه مواد مخدر استفاده نمود، عمداً شمال افغانستان را ناامن ساخت، پروژۀ داعش را در منطقه بازسازی کرد و کوشش دارد تا موج ناآرامی‌ها را بسوی کشورهای آسیای میانه تحریک نماید. لذا روسیه با مشاهده موارد فوق به گونه جدی کوشش نمود تا در عکس‌العمل با این تحرکات روابط سیاسی خود را با طالبان مستحکم نماید.

در ادامۀ این کوشش‎‌ها، روسیه در تلاش است تا پروسۀ موازی با پروسه صلحی که امریکا به راه انداخته ایجاد نماید. اما روسیه درین مورد بار دیگر افغانستان را با سوریه اشتباه نموده و قیاس نادرست می‌نماید. زیرا قضیۀ سوریه تا قضیۀ افغانستان از منظر سیاسی-اقتصادی (استعماری) امریکا بسیار تفاوت دارد. در قضیۀ افغانستان موقعیت ستراتیژیک این کشور برای مهار چین و روسیه، استعمار ذخایر زیرزمینی کشورهای آسیای میانه، معادن بکر خود افغانستان و جلوگیری از ظهور دولت خلافت در منطقه برای امریکا و ناتو از اهمیت خاصی برخوردار می‌باشد که برای حفظ این منافع، اصلاً زمام امور(جنگ و صلح) این قضیه را به کسی مانند چین و روسیه واگذار نخواهند کرد.

اما در قضیۀ سوریه وقتی امریکا نتوانست نظام مزدور خود را توسط ملیشه‌های حزب الله لبنان، سپاه پاسداران انقلاب ایران و ملیشه‌های عراقی، افغانی-پاکستانی نجات دهد، پای روسیه را نیز دخیل ساخت و وقتی درک کرد که روسیه هم نتوانست، ترکیه را وارد قضیه ساخت و برای انحراف انقلابیون رول سعودی، قطر و ترکیه را نیز تقویت کرد که بالاخره منجر به نجات نظام مستبد سوریه و شکست مقطعی انقلاب اهل شام گردید. در قضیه سوریه، امریکا طوری پای روسیه را دخیل ساخت که تا خودش نخواهد روسیه هرگز توان خروج از سوریه را نداشته باشد. هم‌چنان روزانه باید مصارف گزاف جنگ را متحمل شود که این برای اقتصاد روسیه، زهر قاتل محسوب می‌شود. از آن جهت روسیه از طریق گفتگوی‌های صلح سوریه کوشش می‌کند تا پای خود را از باتلاق سوریه بیرون کشیده، درحالی‌که خطوط اساسی این گفتگو توسط امریکا در ژنیو و ریاض ترسیم شده و تعقیب اجرائیوی‌اش را به دوش ترکیه گذاشته است.

اما در جهت پروسۀ صلحی که امریکا در افغانستان به راه انداخته؛ بعد از تعیین زلمی خلیلزاد، فرستادۀ پیشین امریکا در افغانستان، عراق و سازمان ملل به حیث نماینده ویژۀ وزارت خارجه امریکا برای صلح افغانستان، وی سفر ده روزه خود به اسلام آباد، دوحه، امارات متحدۀ عربی، ریاض و کابل را به اتمام رساند و با تمام جهت‌های درگیر از جمله؛ طالبان، دولت افغانستان، پاکستانی‌ها و عرب‌ها در مورد قضیۀ افغانستان صحبت‌ نموده و پیام‌های خاصی را با آنان تبادله کرده است.

متصل به این، تعدادی از چهره های ضد طالب در افغانستان یکی پی دیگری به گونۀ مرموزی به قتل رسیده‌اند. جنرال عبدالجبار قهرمان یکی از مخالفان سرسخت طالبان در اثر انفجاری که در دفتر پیکارهای انتخاباتی‌اش در شهر لشکرگاه ولایت هلمند رخ داد، جان باخت. دو روز بعد جنرال عبدالرازق، یکی از افراد بانفوذ و قدرتمندترین فرمانده پولیس در جنوب افغانستان که در دشمنی با طالبان شهرت یافته بود، بعد از ملاقات با فرمانده نیروهای خارجی در افغانستان کشته شد.

حدوداً دو هفته بعد فرید بختور رئیس شورای ولایتی فراه که متنفذترین شخص در آن ولایت به حساب می‌رفت، در اثر سقوط هلی‌کوپتر از بین رفت. وی هم کسی بود که در مقابل سرسخت‌ترین حملات طالبان بر ولایت فراه تا سرحدی ایستادگی کرد که تقریباً تمام نیروهای امنیتی دولتی شکست خورده و مرکز ولایت که در شرف سقوط بود، آن را از سقوط نجات داد. مسوولیت تمام این کشته‌ها را طالبان بر دوش گرفتند.

درحالی‌که قتل جنرال عبدالرازق از دیدگاه تخنیکی-سیاسی موضوع بسیار مبهم و مرموزی بود که نمی‌توان در آن نقش مستقیم و غیر مستقیم امریکا را رد کرد. افکار عمومی افغانستان از چگونگی و شواهد این قتل، به این نتیجه رسیده‌اند که خود امریکایی‌ها او را از بین برده‌اند. با مرگ این فرمانده، مواردی است که پاکستان، طالبان و اشرف غنی از آن نفع ‌می‌برند: او مزاحم نصب سیم خاردار بر سرحد دیورند از طرف پاکستان بود، در دشمنی با طالبان سرسخت بود و حتی در قتل و تعذیب شان شهرت داشت و با اشرف غنی مخالفت سریع داشت که در انتخابات آینده ریاست جمهوری مزاحم بالقوه علیه او در حوزه جنوب محسوب می‌شد. پس پرسش اساسی این‌جاست که کدام موضوع مهم دیگری برای امریکا اهمیت داشت که برای آن یک فرماندار متحد مخلص و وفادار خود را قربانی کند؟

در ادامه با این نوع قتل‌های زنجیره‌یی در افغانستان، در آنسوی خط دیورند مولانا سمیع‌الحق، رهبر جمعیت علمای اسلام پاکستان و وارث مدرسۀ حقانیه که به «پدر معنوی طالبان» شهرت یافته بود در شهر راولپندی پاکستان با ضربات چاقو و شلیک یک فرد ناشناس به قتل رسید. بر اساس گزارش بی‌بی‌سی دولت‌های افغانستان و امریکا از ناحیۀ سمیع الحق تهدیدات جدی را برای گفتگوی‌های صلح حس کرده بودند. لذا با او در تماس شده، تا برای روند صلح دولت افغانستان با گروه طالبان تلاش نماید. کوششی ‌که گفته می‌شود چراغ سبزی از سوی سمیع الحق دریافت نشده بود.

بعد از قتل جنرال عبدالرازق، یکی از معاونین ملاعمر به نام ملا برادر در اثر پیشنهاد شخص خلیلزاد از بند پاکستان رها گردید و پنج تن دیگر از طالبانی که قبلاً از زندان گوانتانامو آزاد شده و نظر بند بودند، از تمام تحریم‌ها و نظربندی‌ها رهایی یافتند.

این تحرکات پی در پی از دید سیاسی می‌تواند زمینه ساز صلحی باشد که امریکا توقع آن را دارد. لذا امریکا همزمان با تشدید حملات بر طالبان، مذاکره با این گروه را نیز آغاز نموده و برای پیشرفت این پروسه به رهایی تعدادی از زندانیان طالب متوسل شده است. از طرف دیگر امریکا برای از بین بردن موانع پروسۀ صلح در هر دو طرف دیورند عزم خود را جزم نموده و می‌خواهد عد‌ه‌یی از مخالفین مسلح را با این پروسه یکجا و جزء حکومت دست نشانده‌اش در افغانستان سازد و عده‌یی دیگر، به خصوص سربازانی که در اثر این پروسه فاقد رهبری می‌گردند، در مخالفت با این پروسه با گروه‌های نظامی دیگر یکجا ساخته تا جنگ خانمانسوزش در منطقه توجیه و تداوم یابد.

برماست که ابعاد منطقوی و بین‌المللی جنگ افغانستان را بصورت دقیق درک نموده و نگذاریم که استعمارگران که یکی بیشتر از دیگری تشنه‌ی خون مسلمانان هستند با سرنوشت مردم افغانستان و گروه‌های ذیدخل در آن بازی نمایند، بلکه در تلاش این باشیم از زوایه عقیده اسلامی قضایای سیاسی را درک نموده و با بیداری، بیان واقعیت‌ها و افشاسازی این پروسه‌ها امت را ز افتیدن به دام استعمارگران وقایه کنیم.

سیف الله مستنیر

رییس دفتر مطبوعاتی حزب التحریر- ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

امریکا پروژه‌های هند را در ایران از تحریم‌ها مستثنی قرار داد!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سخنگوی وزارت خارجۀ امریکا به تاریخ 7 نومبر 2018م اعلان کرد که: «مایک پامپیو وزیر خارجۀ امریکا استثنائی را در تحریم‌ها بخاطر اجازه به ایجاد یک بندر تجارتی در ایران به منظور تأسیس یک گذرگاه جدید به هدف ترویج و گسترش اقتصاد افغانستان توسط پروژه‌ای‌که هند آن را به پیش می‌برد، در نظر گرفته است.» او هم‌چنان گفت: «این استثناء توسط مایک پامپیو از تحریم‌هایی‌که امریکا بالای ایران به تاریخ 6 نومبر 2018م از سر گرفته است، فرصتی را برای انتقال یک راه آهن از بندر چابهار تا افغانستان و عبور دادن کالاهایی‌که شامل تحریم‌ها نمی‌شوند، مانند موادغذایی و ادویه‌جات را به یک  کشور جنگ زده فراهم خواهد ساخت و این کار به افغانستان اجازه خواهد داد تا واردات پطرول ایران را دریافت کند.» (منبع: آژانس خبرگزاری رویترز)

آژانس نامبرده می‌افزاید: «ولی این تحریم‌های امریکا قدرت هند را بخاطر اداره و تمویل انکشاف بندر چابهار که یک راه تجارتی را به مقدار میلیاردها دالر به افغانستان ایجاد کرده و اتکای آن را به بندر کراچی پاکستان خاتمه می‌دهد، تهدید می‌کرد.»

امریکا، هند و پروژه‌هایش را از تحریم‌های ایران مستثنی ساخت؛ زیرا این کار به مصلحت امریکاست که از طریق گشودن این راه تجارتی و ایجاد خط آهن تلاش می‌کند تا از یک طرف هند را که تابع امریکا می‌باشد، حمایت کرده و از طرف دیگر به آسیای مرکزی نفوذ یابد و هم‌چنان منافع ایران را که در خفا  طرفدار او می‌باشد، حفظ نماید.

این اقدام امریکا تحلیل سیاسیی را تأیید می‌کند که در پاسخی امیر حزب التحریر دو سال قبل(21 جون 2016م) به یک پرسشی‌که مرتبط به این موضوع است، ارایه نموده بود: «امریکا، هند را در برابر چین قرار داده و چنانکه توانایی‌های هسته‌ای آن را تقویت نموده، اینک تلاش دارد اقتصاد آن را نیز تقویت نماید تا بتواند نقش‌اش را در رویاروئی با چین به خوبی بازی کند؛ چنانچه ایران را به پشتیبانی از هند فرستاده و زمینه‌های سرمایه‌گذاری هند را در ایران فراهم می‌آورد. هم‌چنین می‌کوشد اقتصاد ایران نیز از هم نپاشد تا بتواند نقشی را که امریکا برایش در منطقه در نظر گرفته به خوبی بازی نماید. امریکا در افغانستان نیز برای هند نقش ویژه‌ای را سپرده و آن این‌که از نفوذ امریکا در آن کشور پشتیبانی نماید، هم‌چنان ایران نیز نفوذ امریکا در افغانستان را حمایت و پشتیبانی می‌نماید و به همین دلیل است که هند و ایران گام‌هائی را جهت تقویت اقتصاد افغانستان اشغال شده توسط امریکا برداشته و راهی برای این کشور گشوده اند تا به بنادر بحری دست پیدا کند. یکی دیگر از اهداف پروژۀ سه جانبۀ(ایران، هند و افغانستان) نیز دسترسی به آسیای میانه می‌باشد، چنانچه در اظهارات مسئولین ایرانی و هندی نیز به آن اشاره شد. دسترسی به آسیای میانه به کمک دولت‌های وابسته به امریکا بدون شک خدمت بزرگی‌ برای منافع امریکا در منطقه است، زیرا استحکام نفوذ امریکا در این منطقه، به معنی مزاحمت به نفوذ روسیه در آن خواهد بود.»

امیر حزب پاسخ به آن پرسش را با این سخن استوار به پایان رساند: «و در اخیر باید گفت که این منطقه صدها سال و در زمان خلافت اسلامی زیر حاکمیت اسلام قرار داشته و راه ابریشم و سائر راه‌های تجارتی منطقه و بندرهای آن زیر نظارت دولت خلافت فعالیت می‌نمود. بیشترین تعداد تاجرانی‌که در این منطقه فعالیت می‌نمودند، از جمله مسلمانان بوده و دعوت اسلام را همراه با کالاهای تجارتی‌شان اینجا و آنجا با خود حمل می‌نمودند تا این‌که میلیون‌ها تن توسط آنان به اسلام روی آورده و مسلمان شدند و تعداد آنان با گذشت زمان هم‌چنان افزایش یافت تا این‌که به صدها میلیون مسلمان رسید و به خواست الله متعال این روند به زودی یک بار دیگر همانند گذشته و حتی بهتر از آن ازسرگرفته خواهد شد و آنگاه است که هیچ حاکم مزدوری در منطقه باقی نخواهد ماند تا در بدل باقی ماندن در قدرت و نگهداری از نظام‌های فرسوده و فاسدشان و هم‌چنین محافظت از منافع تنگ و تاریک قومی‌شان زیر فرمان امریکا و در خدمت آن قرار داشته باشد. شکی نیست که فرارسیدن چنین روزی در نظر کسی‌که انتظار آن را دارد، نزدیک است.

﴿وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾

[یوسف: 71]

ترجمه: الله(سبحانه وتعالی) بر کار خود چیره و مسلط است، ولی بیشتر مردم(خفایای حکمت و لطف تدبیرش را) نمی‌دانند.»

ادامه مطلب...

تنها با تأسیس خلافت می‌توان اطفال یمن را حفاظت کرد!

(ترجمه)

خبر:

به روز شنبه سوم نومبر، گیرت کپیلر رئیس UNICEF برای آسیای میانه و شمال افریقا، با بیان این‌که هر سال ۳۰هزار طفل در یمن از اثر سوء تغذیه به دلیل جنگ وحشیانۀ جاری بین ائتلاف به رهبری سعودی و شورشیان حوثی می‌میرند، یمن را "جهنم جاری" اطفال خواند. بر اساس آمار سازمان ملل، نیمی از اطفال زیر ۵ سال در یمن(یعنی ۱.۸ میلیون طفل) به شدت سوء تغذیه اند، در حالی‌که ۴۰۰ هزار طفل بدون مداخلۀ عوامل دیگر از اثر سوء تغذیه خواهند مرد. علاوه بر این، بیشتر از یک میلیون زن حامله یا شیرده کم خون اند که این مستقیماً بر تغذیۀ اطفال‌شان تأثیر‌گذار است و هر ۱۰ دقیقه یک طفل به سبب امراض قابل پیش‌گیری و گرسنه‌گی محصول جنگ می‌میرند. ماه گذشته مارک لوکوک، معاون دبیر کل سازمان ملل برای امور بشردوستانه گفت که اگر جنگ ادامه یابد، قحطی این کشور را در ظرف سه ماه، با ۱۲ تا ۱۳ میلیون تن(تقریباً نیمی از نفوس کشور) در خطر مرگ، غرق خواهد کرد. هم‌چنان، به روز پنج‌شنبه ششم نومبر، UNICEF بیانیۀ هشداری را منتشر کرد که اکنون جنگ سختی "به شدت خطرناک نزدیک شفاخانۀ الثورا" در شهر حدیده جریان دارد که ده‌ها طفل را با خطر قریب‌الوقوع مرگ به این شفاخانه فرستاده است و از دستیابی به اطفالِ شدیداً سوء تغذی و آسیب دیده ممانعت صورت می‌گیرد.

تبصره:

نظم کنونی سرمایه‌داری در جهان دستانش را شسته، چشمانش را بسته و این جنایت را علیه بشریت همراهی کرده‌است. این آمار وحشت‌ناک و مرگ‌های پی‌درپی اطفال بسنده نبوده‌است تا وجدان‌شان را تکان دهد. در حقیقت، قدرت‌های استعماری غربی امریکا و انگلیس بدون داشتن وجدان و با حمایت تسلیحاتی و اطلاعاتی از دست‌نشانده‌های منطقه‌ای‌شان در این جنگ وحشت‌ناک به خاطر منافع سیاسی و اقتصادی‌شان، با جان اطفال یمن بازی می‌کنند. ضمناً رژیم مزدور عربستان سعودی و دیگر هم‌پیمانان‌اش در این ائتلاف نیز برای برآورده کردن دساتیر باداران غربی‌شان به کشتار اطفال امت در این جنگ پرداخته‌اند. دستان تمام احزاب درگیر در این کشمکش به خون اطفال یمن رنگین است.

واقعاً سخت است: این‌که باور کنیم در قرن بیست و یکم، کل نفوس یک دولت و اطفال‌شان تا حد مرگ به گرسنگی دچار و از چشم جهان به فراموشی سپرده شوند و حتی یک حکومت هم به دفاع از آنان حرکت نکند. این نشانۀ عدم وجود ارزش‌های اخلاقی در نظم کنونی جهان است که حتی صحبت آتش‌بس نیز جنگ‌های وحشیانۀ دو طرف درگیر این نبرد باطل را به همراه دارد، با توجه به این‌که امروزه هیچ قدرتی وجود ندارد که آنان را به سبب جنایات‌شان بالای مسلمانان مظلوم یمن محاسبه کند.

هم جامعۀ بین‌المللی و هم حکام برحال و جنایت‌کار جهان اسلام، اطفال مسلمان یمن را ترک کرده‌اند؛ ولی ما امت‌ آنان را رها کرده نمی‌توانیم، چون رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«الْمُسْلِمُ أَخُوْ الْمُسْلِمِ، لا يَظْلِمُهُ، وَلا يَخْذُلُهُ»

ترجمه: مسلمان برادر مسلمان است؛ نه به او ظلم می‌کند، و نه او را ترک می‌کند.

این از ما مسلمانان می‌طلبد که موضوع کشتار برادران و خواهران مان را در یمن در دست خود بگیریم و امیدهای کاذبی را که سازمان‌هایی چون ملل متحد و قدرت‌های غربی برای حل مشکلات‌مان می‌دهند، رد کنیم، چون آن‌ها همان کسانی اند که این جنایت مهیب را سبب شده، شعله‌ور کرده و از آن چشم‌پوشی کرده‌اند. ما به عنوان مسلمانان بایستی بخاطر حفظ اطفال یمن برای یک راه‌حل مأخوذ از دین‌مان(اسلام) کار کنیم، که همانا بر جهنم جاری که امت اسلامی در یمن، سوریه، کشمیر، میانمار، فلسطین و هرجای دیگر با آن روبرو اند، نقطۀ پایان می‌گذارد. انجام هرآن‌چه غیر از این، اهمال و کوتاهی در ادای سهم‌مان به برادران و خواهران مان را نشان می‌دهد که تنها رنج‌شان را طولانی‌تر و بدتر می‌کند.

ای مسلمانان! آیا شکی در این است که تنها دولتی می‌تواند اطفال یمن را از این کابوس جاری حفظ و برای‌شان امنیت و زندگی خوب فراهم کند، که از منافع حقیقی اسلام و این امت نماینده‌گی کند؟ این رهبری کاملاً بر اساس اسلام بنا شده‌است طوری‌که برای قضایایش می‌جنگد، از اهداف‌اش حمایت می‌کند و مکلفیت‌اش را که همانا خلافت بر منهج نبوت است، به انجام می‌رساند. تنها این دولت است که بر تمام شهروندان‌اش-اعم از شیعه و سنی، مسلمان و غیرمسلمان- به منظور تهیۀ نیازهای اولیه‌شان، تأمین معیار بالای معیشتی و تضمین حفاظت از خون، عقیده، آبرو و ملکیت‌شان بدون تبعیض، از سوی الله سبحانه‌و‌تعالی مسئول و مکلف می‌باشد؛ چون این یک نظام سیاسی برای تمام بشر فارغ از هرنوع کیش، قوم یا ملیت می‌باشد که در تحت آن تمام مردم از حقوق شهروندی یکسان مستفید می‌باشند.

ما آن تاریخ با شکوه را به خاطر داریم که یمن در زیر چتر این دولت از آن لذت می‌برد، چنان دولتی‌که وقتی حضرت عمر بن خطاب، خلیفۀ دوم اسلام، والی خود معاذ بن جبل را به یمن فرستاد، او نتوانست کسی را پیدا کند که زکات جمع شده را بگیرد! هم‌چنان، این یک دولت کاملاً مستقل است که رهبر آن بجای این‌که توسط قدرت‌های خارجی تعیین شود، خود مستقلانه از امور مردم مراقبت و خالصانه بهترین راه را برای‌شان جستجو می‌کند و همین دولت هر آن‌چه را که در توان دارد، برای ترمیم شکست بین قلب‌های مؤمنان و گردآوردن‌شان هم‌چون برادران تحت حاکمیت اسلام انجام می‌دهد. بطور مثال: ما دیدیم که چگونه مسلمانان سنی و شیعه در یمن، عراق و هرجای دیگر قرن‌ها در کنار یک‌دیگر در آرامش زندگی می‌کردند؛ در یک مسجد نماز می‌خواندند و با همدیگر زیر رهبری خلافت اسلامی در برابر دشمنان می‌جنگیدند.

بنابرین، اگر واقعاً می‌خواهیم اطفال یمن را حفظ کنیم، باید تمام تلاش‌مان را برای تأسیس فوری رهبری اسلام تحت خلافت اسلامی به طریقۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم بکار بریم.

داکتر نسرین نواز

رئیس بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

ادامه مطلب...

دستگاه تبلیغاتی روسیه تلاش دارد تا دستگیریِ امیرگیل‌یازوف معلول را موجه نشان دهد

  • نشر شده در روسیه

                     (ترجمه)        

بعد از این‌که رسانه‌ها دستگیریِ امیرگیل‌یازوف معلول را در شهر چلیابینسک گزارش دادند، به‌تاریخ ۲ نومبر ۲۰۱۸م تبلیغات شبکۀ روسیه الیوم تلاش کرد تا رفتار نیروهای امنیتی را توجیه کند و گزارشی را تحت عنوان "نه یک امام؛ بل یک فریبکار،‌ مرد معلول بازداشت شده در چلیابینسک در ارسال جنگ‌جویان به سوریه کمک کرده است." هرچند، این رسانه در گزارش خود به هیچ صورت اتهام وارده بر امیرگیل‌یازوف را ثابت نکرد،‌ بل نشان می‌دهد که پخش این گزارش‌ از سوی یک حزب خاص سازمان‌دهی شده بود.

روسیه الیوم به نقل از سرویس‌های امنیتی تأیید کرد: «تحقیقات نشان می‌دهد که گیل‌یازوف در یک گروه تروریستی(حزب التحریر) به طور فعالانه، چندین سال مصروف سربازگیری بوده و مشغول ارسال آن‌ها به سوریه بوده است.» جدا از صدای ضبط‌شده‌ی این منبع، دیگر هیچ گونه مدرکی برای محکوم کردن گیل‌یازوف وجود ندارد. برخلاف، وقتی روسیه الیوم از فامیل امیرگیل‌یازوف درباره‌اش پرسید؛ آن‌ها گفتند: او یک شخص متقی بود که در شهر خودش مصروف حل مشکلات مسلمانان بود.

به‌طور مثال،‌ فایروزا والیرونوا ۶۳ساله مالک خانه‌ی امیرگیل‌یازوف به روسیه الیوم گفت که: «این مرد یک رهبر مسلمانان محلی بود. برای ما او مثل یک امام بود؛ این چیزی است که ما او را می‌نامیم؛ او به خانه‌های تازه اعمار شده می‌آمد و آن‌ها را دعای خیر می‌کرد و قرآن می‌خواند. او کودکان تازه‌تولد را نام می‌گذاشت، وصلت‌های ازدواج را اجراء می‌کرد، برای من... به‌نظر می‌رسد که او دوست داشت که به مسجد سفید(مسجد بزرگ در چلیابینسک) واقع در خیابان یولکانا برود.» ولی روسیه الیوم تلاش کرد تا این توصیف از گیل‌یازوف را بد جلوه بدهد.

اداره‌ی دینی مسلمانان روسیه به روسیه الیوم گفت: «هیچ گونه اطلاعی در خصوص این‌که گیل‌یازوف امام باشد، ندارد.» هم‌چنان وزارت داخله‌ی روسیه بیان کرد که: «هیچ گونه معلوماتی درباره‌ی امیرگیل‌یازوف ندارند و او می‌تواند مردی باشد که می‌توانست به نیابت از یک نهاد تجارتی کار کند.»

بلی، قوانین ضداسلامی در روسیه، مسلمانان را از هرچیز باز می‌دارد. دعوت به اسلام در این کشور باید حسب اجازۀ آن باشد، که نشان‌دهندۀ حماقت کسانی‌ست که چنین قوانینی را تصویب می‌کنند. با این‌حال، آن‌ها نمی‌توانند که امیرگیل‌یازوف را یک مجرم معرفی کنند.

روسیه الیوم سخت تلاش می‌کند تا شهرت مسلمان برحق را بدنشان دهد و بیان می‌کند: «گیل‌یازوف معلول، حسب آگاهی‌اش، وقت زیادی را در سایت‌های رسانه‌های اجتماعی سپری می‌کند؛ برعلاوه این‌که صفحه‌اش مقالات زیادی در خصوص اسلام و سیاست در خود دارد، به‌طور عموم او منتقد جنگ روسیه در سوریه است و مقالاتی را درخصوص چیزی‌که حملات سلاح‌های کیمیاوی توسط نیروهای دولتی گفته می‌شود، منتشر می‌کند.»

ما تصدیق می‌کنیم که کلمه‌ی "اسلام و سیاست" در روسیه منحیث یک اهرم ترس استفاده می‌شود، اما این چگونه می‌تواند دستگیری و شکنجه یک مرد معلول نزدیک به مرگ را توجیه کند؟ و آن‌ها در کجا خوانده اند که مسلمانان باید در خصوص جنایات روسیه در سوریه و جنایات رژیم اسد، خاموش باشند؟

هم‌چنان در خصوص عضویت گیل‌یازوف در حزب‌التحریر، ما می‌توانیم تأیید کنیم که او عضو حزب‌التحریر نیست، اما ما می‌خواهیم چیزی‌دیگری را مورد توجه قرار دهیم. روسیه الیوم مکرراً از اعضای حزب‌التحریر-بریتانیا منحیث نماینده‌گان حزب سیاسی اسلامی دعوت کرده است، پس  چگونه هم‌چو چرندیاتی را بازگو می‌کنند؟! الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿وَمَكَرُوا مَكْراً وَمَكَرْنَا مَكْراً وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ * فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ * فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ * وَأَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ﴾

  ]نمل: ۵۰-۵۳[

ترجمه: آن‌ها مکر مهمّی کردند و ما هم مکر مهمّی؛ در حالی‌که آن‌ها درک نمی‌کردند! پس بنگر که عاقبت مکر آن‌ها چه شد، که ما آن‌ها و قوم‌شان را تماماً نابود کردیم. این خانه‌های آن‌هاست که بخاطر ظلم و ستم‌شان خالی مانده و در این نشانه‌ی روشنی است برای کسانی‌که آگاهند! و کسانی را که ایمان آورده و تقوی پیشه کرده بودند، نجات دادیم!

دفتر مطبوعاتی حز‌ب‌التحریر-روسیه

ادامه مطلب...

برنامه: نگاهی به حوادث و رویداد های جدید

سلسله نشست های هفته واری که به قضایای مهم، حوادث و رویدادهای جدید نگاهی انداخته شده و تبصره می گردد

"نشست 204"
یورش دولت یهود بر نوار غزه!
مهمان برنامه: استاد محمد عمیر (ابو المجد)
مجری برنامه: استاد هیثم الناصر (ابو عمر)

حزب التحریر-ولایه اردن

جمعه، 08 ربیع الاول 1440هـ.ق / 16 نومبر 2018م

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه