تلویزیون الواقیه: برنامه: وما ینطق عن الهوی -155- "چه چیزی برای آن آماده نموده ای؟"
- نشر شده در ویدیوها
پنج شنبه، 25 رجب 1439هـ / 12 اپريل 2018م
پنج شنبه، 25 رجب 1439هـ / 12 اپريل 2018م
مصاحبۀ شیخ ثابت الخواجا (ابو العبد از ولایه اردن) با تلویزیون الواقیه تحت عنوان " به مناسبت یاد بود نودوهفتمین سالروز سقوط دولت خلافت"
یک شنبه، 28 رجب 1439هـ / 15 اپريل 2018م
بیانیه جمعی از اهالی و بزرگان حومۀ شرقی المعره مبنی به تأکید بر تمسک به اصول و مبانی انقلاب شام و فرا خواندن اهل شام به تبنی نمودن آن.
دوشنبه، 29 رجب 1439هـ / 16 اپريل 2018م
ویدیوی کوتاه از تولیدات شبکۀ تلویزیون الواقیه تحت فعالیتهای چهانی برای احیای یاد بود نودوهفتمین سالروز سقوط خلافت.
یک شنبه، 28 رجب 1439هـ / 15 اپريل 2018م
بسم الله الرحمن الرحیم
حزب التحریر ولایه تونس برای احیای یاد بود سقوط خلافت به روز جمعه مورخ 26 رجب 1439هـ / 13 اپریل 2018م گردهمایی مردمی را بعد از نماز جمعه در مقابل برخی از مساجد شهر های مختلف تونس به راه انداخت..
و در جریان این گردهمایی ها سخنرانی ها ایراد شده و برای یاد آوری این فاجعۀ درد ناک و فراخواندن مسلمانان به تلاش و عمل جدی برای بازگردانیدن خلافت -نه به اعتبار پروژه مخصوص حزب التحریر بلکه به اعتبار فرضی که الله متعال بر تمامی مسلمانان فرض گردانیده است و زندگی آنان استوار نمی گردد مگر بواسطۀ خلافت- منشور (استیکر ها) توزیع گردید.
دفتر مطبوعاتی حزب التحریر و لایه تونس
(ترجمه)
حیدرالعبادی نخست وزیر عراق، از مایک بنز معاون رئیس جمهور امریکا، تماس تلیفونی دریافت نموده و در مورد تقویت دموکراسی در عراق و نیاز به حفاظت از اقلیتهای مظلوم مذهبی، تبصره و تبادل نظر نمودند؛ چنانچه دفتر مطبوعاتی نخست وزیر، در بیانیهای که در 16 مارچ 2018م داشت، گفت: «عبادی از معاون رئیس جمهور ایالات متحده یک تماس تلیفونی دریافت نموده و در مورد نیاز به تحکیم دموکراسی در عراق و تقویت نهادهای دولتی و اهمیت پیشبرد پروژۀ شهروندی، برای غلبه بر سیاستهای فرقهای و نژادپرستانه، با وی گفتگویی داشت.»
امریکا که امروزه برای آنچه که آن را "اقلیتهای دینی" مینامد و اشک میریزاند، خود همان کسی است که باعث ایجاد این ایدۀ پست و مخرب شده و در راستایی تغذیۀ آن، برای تجزیۀ دولتهای منطقه بر اساس تقسیمات فرقهای، قومی و مذهبی، بیوقفه تلاش مینماید. از اولین تلاشهاییکه پس از اشغال عراق برای امریکا اهمیت زیاد داشته، ازهمدراندن بافت جامعه، طبقهبندی آن به ملیتهای مختلف و دامن زدن به درگیریهای فرقهای و مذهبی میباشد. قانون اساسی عراق، قانونی است که زیر نظارت مستقیم امریکا نوشته شده و مسبب اینهمه مشکلات میباشد، به ویژه فقرهای که ایجاد مناطق مستقل را بر اساس ملیت و قومیت و فرقه و مذهب به رسمیت شناخته و این حق را به ملیتها و فرقههای مختلف میدهد که اگر بخواهند، از این سرزمین جدا شده و مستقل باشند.
دیری از اشغال نگذشته که درگیریهای فرقهای، قومی و مذهبی درین سرزمین شعلهور شده و به سرعت گسترش یافت، که باری جنگ سنیها با شیعیان و گاهی هردو با کُردها و از سوی دیگر با مسیحیان، در حالیکه همه هدف واحد برای دشمن میباشند، صورت میگیرند. غرب جلاد بر سینۀ این حرکتها و احزاب نشسته، درین صحنۀ خونین و فاجعهبار هرطرفی را که خواسته باشد، علیه دیگری تحریک میکند؛ صحنهای که عراق در آن بهترین اندیشمندان و جوانانش را از دست داده است.
جامعۀ عراق به عنوان یک جامعۀ شناور در ثقافت اسلامی شناخته میشد و بارزترین ویژگی آن، فرهنگ و تمدن اسلام بود. عراق یک جامعۀ چند ملیتی و چند فرقهای بود؛ اما در طول تاریخ عراق از دوران اسلام، هیچ یک از مردم عراق معنی شنیع فرقهای را نمیدانستند، همه در صلح و امنیت زندگی میکردند و منطقهای واحد و منسجمی بود که تمام فرهنگها و مذاهب دران جای داشت؛ همزیستی مسالمتآمیز در بین ساختارهای جامعه از دیر زمان باقی مانده بود و مردم سادهترین معنی فرقهای را نمیدانستند. اما دیری نمیشود که احساسات فرقهای در میان این مردم عراق ایجاد شده است، به ویژه پس از اشغال امریکا که جز نابودی چیزی را به جا نگذاشته و در تیم ویرانگر عراق سهم بزرگ داشته است. این سرزمین در حالیکه به درجۀ بالایی از فرهنگ مردمی و همزیستیی صلحآمیز قرار داشت و قبایل بسیار و عقاید بسیاری را در خود جای داده بود، به مداخلۀ مستقیم اشغال و سهمگیری بزرگ دولتهای همسایه ویران شده است.
اگر اندکی به تاریخ برگردیم-یعنی قبل از سقوط خلافت عثمانی- خواهیم دید که دولتهای غربی از دیر زمان است که از مفهوم حمایت از اقلیتها و دفاع از حقوق آنها برای منافع استعماری خویش، بهرهبرداری نمودهاند. بعد از سقوط خلافت عثمانی و تقسیم آن بر معیارهای قومی، گروهی و مذهبی، به دولتهای کوچک و ضعیف، استعمار غربی به بازی خویش در خصوص این مفهوم ادامه داد و مردم جنوب سودان را تحریک نمود تا اینکه تقسیمات فعلی سودان ایجاد شد. غرب مسئلۀ کُردها را از اواخر دهۀ پنجاهِ قرن گذشته بدینسو، در شمال عراق ایجاد نمود و از نیم دهۀ قرن گذشته بدینسو، عین مشکل را در جنوب شرق ترکیه ایجاد نمود. غرب امروزه نیز مسئلۀ کُردها را در سوریه مطرح نموده، در المغرب مسئلۀ صحرا و همانطور در المغرب و الجزائر مسئلۀ بربرها و در مصر مسئله قبطیها را ایجاد نموده است. بعد از اینکه غرب موفق شد تیمور شرقی را از اندونیزیا جدا نماید، میخواهد که جزیرههای بسیاری را از اندونیزیا جدا نماید و در سال 1971م به تقسیم پاکستان موفق شد و جزء تجزیه شدۀ آن را بنگلهدیش نامگذاری نمود و اکنون نیز پروژههایی را روی دست دارد که منجر به تقسیم کشورهای ضعیف میشود؛ کشورهاییکه زمانی خودش آنها را تأسیس نموده بود. استعمار برای تجزیۀ این کشورها از مفهوم حمایت از اقلیتها به عنوان وسیلهای استفاده مینماید.
بنابر این، به خوبی روشن شد که مفهوم حمایت از اقلیتها یک مفهوم اختراع شده به وسیلۀ قدرتهای استعماری بزرگ و مؤسسات و نهادهایشان میباشد و نیز این سازمان ملل و شورای امنیت است که به صدور قطعنامههایش، به قدرتهای استعماری صلاحیت مداخله و حتی اشغال و اعمال تحریمها و محاصرهها را علیه کشورهای دیگر داده و اجازه میدهد، این قدرتها انواعی از جنایات را علیه مردم بیگناه-که خود قادر به حل مشکلات خود میباشند- مرتکب شوند. قدرتهای استعماری که به مکیدن خون مردم بیگناه و غارت دارائیهای آنها عادت کردهاند، به بهانۀ حمایت از حقوق اقلیتها برای آنها حکومتهایی را تحت نام دموکراسی ایجاد میکنند. استعمارگران کافر به طور فعال در سالهای اخیر به منظور پارهپاره نمودن امت، به وسیلۀ شعلهورساختن فتنهای تعیین سرنوشت برای اقلیتها، به حملات وحشیانهای خود علیه جهان اسلام ادامه میدهد.
قدرتهای استعماری پس از اشغال سرزمینهای اسلامی به تحریک فرقههای کوچک قومی، مذهبی و زبانی بسنده نکرده، بلکه به تغذیه و آمادهسازی آنها برای مراحل بعدی جهت تأسیس دولتهای ملی و سیکولری بالای ویرانههای خلافت عثمانی پرداخته است. استعمار مرزهای این دولتها را طوری ترسیم نموده که اقلیتها برای کنترول و مداخله در امور دولتها و برای سرزنش و ایجاد مشکل برای آنها، همیشه عامل بالفعل باشند، همانگونه که همیشه از اقلیتها در زمان لازم آن بهره برده است.
این در حالی میباشد که ما به اسلام منحیث نظام روابط نگاه میکنیم، نظامیکه افراد را بر اساس رابطۀ تابعیت اسلامی به حیث جزء ترکیبی به دولت ربط میدهد، بر این حساب که افراد در میان اتباع دولت ساکنین دائمی دارالاسلام بوده و به عنوان تبعۀ دولت با آنها تعامل میشود، نه بر اساس روابط وطنی، ملی و یا اقلیتی. رابطۀ تابعیت نزد دولت حتی بر رابطۀ برادری دینی نیز ارجحیت داده میشود؛ در حالیکه رابطۀ برادری دینی تنها رابطهای میباشد که میتواند مسلمانان را باهم ربط داده و در میانشان ارتباط روحی ایجاد نماید. رابطۀ سیاست و سرپرستی میان اتباع دولت، اعم از مسلمانان و غیرمسلمانان نزد دولت با اهمیتتر از هر ارتباط دیگری میباشد. اما ساختار سیاسی دولت اسلامی مبتنی بر سیاست دارالاسلام میباشد.
شریعت اسلامی به وصف اینکه از جانب الله سبحانه وتعالی وحی گردیده و به کدام قوم و ملیت مخصوصی تعلقی ندارد، برای تبعه بودن مفهوم متمایز داده و با روابط ناشی از مفهوم قومیت و ملیت، کاملاً متضاد میباشد؛ زیرا بنای مفهوم تابعیت اسلامی بر سیاست دارالاسلام بناء یافته است؛ سیاستیکه تطبیق احکام شریعت الله سبحانه وتعالی را بالای مردم و دورگذاشتن تمام معیارهاییکه مردم را از هم متمایز میگرداند، هدف تشکیل دولت گردانده است. بنابر این، کسیکه به احکام شریعت الله سبحانه وتعالی راضی شده و در برابر آنها سرتسلیم فروبرده و از کسانی بود که سکونت دائمی را در دارالاسلام اتخاذ نموده، خواه زادۀ دارالاسلام، خواه مهاجر، خواه مسلمان یا غیرمسلمان باشد، حق تابعیت دولت را داشته و میتواند این هویت را با خود حمل نماید.
اسلام بنای تابعیت را بر افکار قومی، وطنی و مذهبی حرام قرار داده و با فکر غربی مبتنی بر تمایز یک فرقه از فرقۀ دیگر تفاوت زیاد دارد، همانطور که به مفهوم وطنی-که ساکنین یک سرزمین را از ساکنین سرزمین دیگر متمایز میسازد- تضاد قابل ملاحظهای دارد. علاوه بر آن، اسلام به نظریۀ ملیتی غربی به دلیل اینکه برای ملیتهای اصلی نسبت به ملیتهای اعطاء شده حقوق بیشتری قایل میشود، مخالف بوده و میان حصول حق تابعیت بر اساس خون و یا منطقه فرق قایل نمیشود؛ همانطور که میان مهاجر و بومی فرقی قایل نمیشود. اسلام درین خصوص تنها فرد را منحیث انسانی معیار قرار میدهد که خواستار سکونت دائمی در دارالاسلام باشد. دولت اسلامی مفهوم اقلیت را در طول تاریخ دیرینش، که چندین قرن بود، نمیشناخت، مگر آنچه را که توطئهها و برنامههای پشت پردهای دولتهای غربی طمعکار در اواخر دوران خلافت عثمانی به طور پنهان، وارد سرزمینهای اسلامی نمودند.
در نهایت میبایست بر واقعیتی تأکید نمود که مردم به درک و آگاهی در مورد آن ضرورت مبرم دارند و آن این است که مشکل اقلیتها مشکل ساخته شده توسط غرب میباشد. از طریق دولتهای سیکولریی دموکرات، دولتهاییکه کفار را بالای ما مسلط ساخته علاج آن امکان ندارد؛ چون دولتهای سیکولری خود باعث ایجاد این مشکل شدهاند. بنابر این، راه علاج آن جز تأسیس دولت خلافت چیزی دیگری نمیباشد، چون این دولت خلافت است که میتواند مردم را در کورۀ اسلام ذوب نماید. دولت خلافت تنها دولتی میباشد که از رعایت امور اهلذمه به تضمین زندگی افتخارآمیز و با امن و ثبات ضمانت میکند، چیزیکه تاریخ در طول قرنهای گذشته شاهد آن بوده است.
نویسنده: علی البدری
(ترجمه)
پرسش:
در یکی از اعلامیههای ما به تاریخ ۱۱مارچ ۲۰۱۸م در بارۀ ملاقات پوتین، روحانی و اردوغان، بیان شده که این سه کشور در حال اجرای پلان امریکا در سوریه برای برپا نگهداشتن رژیم سیکولر، زیر اثر امریکا هستند. بدینگونه، پوتین در سوریه با هماهنگی امریکا و برای خدمت به آن کار میکند. در پشت پردۀ حملۀ دیشب امریکا بالای سوریه با توجه به اینکه روسیه در "طرطوس" و "حمیم" نیرو دارد چیست؟ چگونه روسیه میتواند با امریکا کار کند و امریکا به نیروهایش در سوریه حمله نماید؟ و اینکه چگونه میتواند بین امریکا، انگلیس و فرانسه ائتلافی وجود داشته باشد؛ در حالیکه منافعشان مختلف است؟ لطفاً اینها را واضح سازید، جزاکالله خیر، و از بابت زودهنگام بودن این پرسش معذرت میخواهم.
پاسخ:
1- اول میخواهم یک قسمت از پرسش را تصحیح نمایم. امریکا موقعیتهای روسیه در سوریه را مورد حمله قرار نداد. این مطلب از بیانیۀ صبح امروز وزارت دفاع روسیه واضح است، که اهدافی در نزدیک پایگاهها و اطراف آنها مورد اصابت قرار گرفته است و روسیه در حالیکه خود را صاحب و اختیاردار سرزمین و مردم سوریه میداند، خاموش مانده است.
2- حملات امریکا بیشتر جنبۀ تنبیه کردن روسیه را دارد تا حمله بالای نابودی تسلیحات کیمیاوی سوریه. در سپیدهدم امروز حدود ده مرکز مورد حمله قرار گرفت؛ در حالیکه گفتههای کارشناسان نظامی در رسانهها نشان داد که تنها تعداد کمی از این مراکز، نیروگاهها و مراکز تحقیقات کیمیاوی هستند و بیشترشان مراکز نظامی بودهاند.
3- راجع به اینکه چگونه امریکا روسیه را با وجود خدماتاش به نفع امریکا در سوریه تنبیه کرده است؟ باید گفت که روسیه در این اواخر کمی مغرور شده بود. این کشور کوشش کرده بود که فعالیتاش را در سوریه با هوای غروریکه گویا زمام امور سوریه را در دست دارد، زیاد کرده و از دایرۀ اجازه و وظیفهاش، که محکم کردن نقش امریکا در سوریه است، فراتر رفته بود. بههمین خاطر است که حملات در ساحۀ روسیه و نزدیک به موقعیتهای این کشور بود تا اورا بهجایش بنشاند، و درصورتیکه روسیه دوباره فعالیتهایش را در سوریه منحیث اینکه مرکز تاثیرگذاری است، ازدیاد بخشد، امریکا دوباره در مقابلاش تا نقطۀ توهین کردن میایستند، طوریکه سفیر روسیه در واشنگتن گفت که: «حملۀ امریکا یک توهین به شخص پوتین بود، نه روسیه.»
4- ولی اینکه چرا حملۀ بیشتر برای تحقیر روسیه بود تا حمله بالای مراکز سوری؟ بهخاطریکه "عوعو" کردن ترامپ که تا چند روز قبل از حمله طول کشید، یک پیام برای رژیم سوریه بود تا مراکز نظامیاش را تخلیه نماید. بههمین خاطر است که با شلیک بیش از 100 موشک، تنها خسارات مادی برجای ماند. از آنجاییکه این رژیم به این تحقیرها عادت دارد، تأثیر این حمله بالای سوریه تازه نبود. این رژیم تحقیر شده و به تحقیر شدن عادت دارد؛ زیرا این عادت مزدوران است، که بادارشان هروقتیکه منافعاش تقاضا میکرد، آنها را بزنند. بسیاری از حوادث در گذشته این گفته را تأیید میکند و امریکا بعد از اتفاقات "خان شیخون" نیز اینکار را انجام داد. بههمین خاطر، این برای مزدوران نو نیست؛ بلکه آنها برای قبول اینکار "آموزش" دیدهاند. بدتر از آن ایناست که مزدوران بعد از لت خوردن، پیروزی را جشن میگیرند؛ در حالیکه چیزیکه ما باید بهیاد داشته باشیم، تأثیر آن بالای روسیه است، که این کشور بیشتر کشتیهای جنگی و برخی از مراکزش را برای فرار از حمله تخلیه کرده بود. اگرچه حملات در نزدیکی موقعیتهای این کشور-که خود را صاحب قدرت در سوریه میداند- بوده است، با آنهم به اساس بیانیۀ امروز وزارت دفاع روسیه، این کشور از دفاع هواییاش برای دفع کردن حملات استفاده نکرده است.
5- یک مقام روس در بیانیۀ صبح امروز، اعلام کرد که روسیه شکایتی را به شورای امنیت تسلیم خواهد کرد، و همینکار را هم کرد؛ زیرا شورای امنیت تصمیم گرفت که ساعت 15 به وقت گرینویچ جلسه داشته باشند. اینکاریکه روسیه کرد، همانی است که دولتهای ضعیف در هنگام تجاوز انجام میدهند-که شکایت کردن است. روسیه درواقع مورد حمله قرار گرفته بود، اگرچه پایگاههایش هدف قرار نگرفتند. این بهخاطر این است که این کشور در سوریه میغرد و سرگردان است و هوای بزرگی اتحاد شوروی سابق به سرش زده است. پس این حمله، همانگونه که در بالا تذکر داده شد، این کشور را کوچک کرده و دوباره بهجایش نشاند و روسیه جرئت هیچ اقدام مادی علیه حملات را نکرد. بدینگونه، حماقت سیاسی روسیه معلوم میشود که آنها تلاشهای دوامدار را در سوریه انجام میدهند؛ ولی با آنهم صاحب اختیار در این کشور نبوده و تصمیم اصلی در دست امریکاست. آنها از سالهای طولانی از حضورشان در مصر درس نگرفته اند، که با یک "نوک قلم" سادات آنها را از مصر بیرون انداخت. این بهخاطری بود که امریکا در مصر صاحب اختیار بود؛ ولی روسها این را درک نکرده بودند. آنها امروزه این کار را درسوریه با انجام حملات وحشیانه بالای مسلمانان به نفع دیگران و به خاطر نفرتشان از اسلام تکرار میکنند. این خشونتهاییکه روسیه مرتکب شده، دست امریکا در پشت آن است و از یاد مسلمانان پاک نخواهد شد، و روزی ورق برخواهد گشت و ما برای زودتر آمدن آنروز دعاء میکنیم.
6- ولی درمورد چیزیکه دربارۀ ائتلاف بین امریکا، انگلیس و فرانسه در پرسش ذکر ، باید گفت که این یک ائتلاف بهمعنی واقعی به شکلیکه در میان دولتها برای مقابله با دیگران به وجود میآید، نبوده؛ بلکه این یک اشتراک با اجازۀ امریکا بود. مثل چیزیکه در عراق و سوریه اتفاق افتاد، با تشکیل ائتلاف بینالمللی زیر بهانۀ مبارزه با تروریزم؛ در حالیکه امریکا برای شرکت کردن انگلیس و فرانسه اجازه داده بود. ما این حالت را با جزئیات در اعلامیههای قبلیمان ذکر کردهایم.
7- چیزیکه دردآور است، اینست که کشورهای بزرگ جهان در حال مداخله در سرزمینهای ما و صاحب صلاحیت در آنها هستند، در حالیکه دولتی که ما را متحد کرده و عزت مان را برگرداند، نداریم. امریکا بهیاد دارد که در حرف و عمل حقالعبورش را وقتیکه به دریای مدیترانه داخل میشد، به والی دولت عثمانی در الجزیره میپرداخت. فرانسه به یاد دارد که چگونه وقتیکه پادشاهش دستگیر شده بود، از خلیفۀ مسلمانان، "سلیمان قانونی" کمک خواست، و انگلیس هم بهیاد دارد که چگونه بهخاطر یک برنامۀ تئاتر از سفیر دولت عثمانی در لندن معذرت خواهی کرد.
چه وقت اینهمه اتفاق افتاد؟ وقتیکه خلافت عثمانی در ضعیفترین وقت خود قرار داشت و مجبور بود که معذرت خواهی را قبول نماید، در غیر آن جواب قویتری داده میتوانست. پس هرمسلمان باید با حزب التحریر برای اعادۀ حکم الله سبحانه وتعالی و خلافت راشده برمنهج نبوت، کوشش نماید. آنوقت است که اسلام و مسلمانان پیروز بوده و کفار شکست خواهند خورد.
﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيم﴾
[روم: 4-5]
ترجمه: و آنروز مؤمنان از نصرت الهی شادمان میشوند. الله(سبحانه وتعالی) هرکه را بخواهد، یاری میدهد و اوست عزیز و رحیم.
(ترجمه)
بحران موادسوختی در سودان که موجب ضربه زدن به حمل و نقل عمومی و موترهای شخصی در مرکز و دیگر شهرها شده، از یک هفتۀ اخیر بدینسو بالا گرفته است. انتظار صدها موتر در بیرون تانکهای تیل، مانع رفت و آمد شده که در نتیجه، باعث آزار و اذیت مردم شده است. مردم توسط دروغهای مداوم از یک بدبختی بهطرف دیگری برده میشوند، هیچ حمایتی از آنان صورت نمیگیرد و با آنها به صورت غیرعادلانه رفتار میشوند.
باید دانست که سودان ۹۰درصد مواد سوخت(بنزین) مورد نیاز موترهای سبکاش را خود تولید میکند و تنها ۱۰درصد آن را از بیرون وارد میکند، در حالیکه ۱۰۰درصد دیزل و یک مقدار زیاد گاز مایع مورد نیازش برای پخت و پز را از بیرون وارد میکند (منبع: سودان جیم الکترونیک) بحران مواد سوخت و دیگر بحرانهاییکه مردم ما در این چنین یک وضعیت ناهنجار از آن رنج میبرند، محصول عوامل ذیل است:
ای مردم سودان! درد و بیماری را برایتان آشکار کردیم؛ حقیقت اینست که شریعت الله سبحانه وتعالی در حکومت، اقتصاد و تنظیم و ادارۀ امور امت تطبیق نمیشود، و بدتر از آن تعهد حکومت به غرب کافر است. نائب رئیس بخش تبدیل گروههای سودان به روز چهارشنبه، ۲۸ مارچ ۲۰۱۹م در پارلمان گفت: «این قانون اساسی پارلمان، که محصول گفتگوهای جهانی است، جدا از هر نوع پسزمینۀ دینی-خواه اسلامی یا هر دین دیگر- میباشد.»
برعلاوه، همانطوریکه قبلاً گفته شد، دوای این بیماری، برپایی دوبارۀ دین و قوانین الهی توسط تأسیس دولت خلافت راشده است، سپس طریقۀ کار همانند روز واضح میشود و مقصد، محسوس و عینی میگردد. بناءً این مکلفیت شما است تا عقیدۀ اسلامی را با یک روش واضح، آگاهی کامل و دادن قربانی زنده کنید؛ طوریکه سبب ازسرگیری زندهگی اسلامی، تأسیس خلافت راشده به طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم و آوردن شکوه و عظمت دین شود.
﴿لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ﴾
[الصافات: ۶۱]
ترجمه: (بلی) عمل کنندگان باید برای چنین کاری(پاداشی) عمل کنند.
ابراهیم عثمان(ابوخلیل)
سخنگوی رسمی حزب التحریر-ولایه سودان
(ترجمه)
به تاریخ ۶ فبروری ۲۰۱۸م بعضی از روزنامهها گزارش دادند که چهار تن به شمولی یک زن در شهر ایسکندیروم، مرکز هیتی در ترکیه زمانی بازداشت شدند که میخواستند در صفوف داعش برای جنگ مسلحانه در سوریه بپیوندند. آنها بعد از تحقیق برای استماعیهای جرمیشان به نزد قاضی حضوریاب شدند. از جملهای افراد بازداشت شده ۳ تن آنها حبس شدند و یکی از آنها رها گردید. روزنامهها این افرادی بازداشت شده را به حزب التحریر ارتباط دادند؛ در حالیکه بدیهی است که اعضای حزب التحریر برای قصد مبارزه مسلحانه به سوریه بروند.
دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه ترکیه به صراحت اعلام میدارد که اشخاص بازداشت شده با حزب التحریر هیچگونه ارتباطی ندارند. حقیقت اینست که یکی از اشخاص بازداشت شده، بنام رفعت حسن در گذشتهها با حزب التحریر ارتباط داشت، ولی ۸ سال میشود که حزب التحریر را ترک کرده و هیچ ارتباطی با حزب ندارد.
یک بار دیگر به صراحت اعلام میکنیم که: حزب التحریر در هیچ یکی از فعالیتهای مسلحانه نه در سوریه و نه هم در جای دیگری دخالت دارد. حزب التحریر هیچکسی را به مبارزۀ مسلحانه روان نکرده و در آیند هم به جنگ روان نخواهد کرد. ما میخواهیم که این حقیقت را به هرکسی یادآورد شویم که حزب التحریر یک حزب سیاسی اسلامی است که محدود به فعالیتهای فکری و سیاسی میباشد. این حزب مبارزۀ مسلحانه را رد میکند؛ زیرا مبارزۀ مسلحانه در منهج نبوت برای تأسیس خلافت شامل نیست. در نهایت، ما میخواهیم که این مسئله را به صورت عام به همۀ مردم دنیا، خصوصاً به تمام مسلمانان اشاره نماییم که رسانهها قصداً میخواهند با پخش چنین گزارشاتی، حزب التحریر را در انظار مردم غلط جلوه دهند.
دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه ترکیه
(ترجمه)
با گذشت هرروز برای ناظرین امورعامه واضح میگردد که یگانه پالیسی که دولت تونس برای حل بحرانهای اقتصادی و مالی در نظر دارد، فروختن دارایی این کشور به شرکتهای استعماری تحت عنوان دروغین "اصلاحات نهادهای عامه" بوده و بهانۀشان این است که اینها نهادهای ناکامی اند که بار اضافی بر بودجه بوده و باید ازبین بروند. حکومت تونس از طریق مطبوعات و وبسایتها شروع به تبلیغ نمودن این پالیسی-فروش این کشور- منحیث یگانه راهحل نموده است. یوسف جاهد رئیس حکومت این تونس در مقابل پارلمان این کشور ناکامی دولتش را در بیرونرفت از بحرانهای اقتصادی و مالی پذیرفت، اما او ادعا کرد که این ناکامی به دلیل "اصلاحات عمده" بوده که توسط شورای وزیران تأیید گردیده است. وی اعلام کرد که او و دولتش مجبور بود تا به درخواست "اصلاحات عمده" عمل کرده و هزینۀ سیاسی آن هرقدر که باشد، او خواهد پرداخت.
گفتمانهای دولتی و پالیسیهای مطبوعاتی در مورد آمادهساختن رأی عامه برای قبول کردن تطبیق شرایط صندوق بینالمللی پول(IMF) و در مورد واگذاری نهادهای عامه نیز ادامه دارد که دولت قبلاً به تطبیق آن بخاطر درخواست قروض بیشتر اقدام کرده بود. این راهحلها، که توسط متخصصین بینالمللی بانکداری که منحیث مشاور و وزیر در دولت بصورت پیدرپی برای رسیدگی به بحران مالی در تونس منصوب گردیده بودند، میباشند. فشارهای بحران اقتصادی و مالی، هزینۀ بالای زندگی-که مردم تونس را تحت فشار قرار داده است- سقوط ارزش دینار، تداوم کار مردم با مالیات حرام، وغیره همه محصول تلخ تطبیق دهها سالۀ نظام سرمایهداری و دستورالعملهای زیانبار صندوق بینالمللی پول بوده که ما آن را قرار ذیل بیان میداریم:
1- برداشتن کمکهای مالی دولتی
2- کاهش هزینههای دولت در بخش صحت
3- تحصیلات
4- آب و دیگر منافع مردم
5- خصوصی سازی نهادهای دولتی بخصوص در بخشهاییکه مفاد بیشتر دارد تا شرکتهای سرمایهدار بتوانند ثروت این کشور را غارت کنند.
هدف دستورالعمل صندوق بینالمللی پول این است تا این کشور را واجد شرایط برای پرداختن قرضههای سودی(ربا) و ابزار بردگی دایمی بسازد.
پس ای مسلمانان! رژیمیکه توسط استعماگران ایجاد شده باشد، فقط خدمتگار آنها و محافظ شرکتهاییکه ثروت کشورتان را غارت میکنند، خواهد بود، و با کسانیکه میخواهند کشور را آزاد کنند و یا اقدام به افشاء ساختن قراردادهای "آزادی دروغین" میکنند، میجنگند. چنین رژیمی هیچ درنگی در فروختن ملکیت اتباع در شرکتهای عامه نخواهد کرد؛ چنانچه در گذشته نیز ثروتهای زیرزمینیاش را برباد داده و فروختن کشور را تحت عنوان تصمیم داخلی و اینکه هیچ ارتباطی با دیکتههای خارجی ندارد، تزئین میکنند. رژیمیکه نمیتواند شرکتهای خود را اداره کرده، وضعیت مالی کشور را اصلاح و در مقابل فساد مبارزۀ جدی داشته باشد، هرگز نمیتواند کشور را رهبری کند؛ مگر اینکه آن را در قرض و ورشکستگی فرو ببرد.
ای مسلمانان! امروزه دولتیکه از ما محافظت کرده و به نحوی شایسته از امور ما سرپرستی کند، نداریم. پس امروزه وظیفۀ اساسی ما این است که یک دولت واقعی را ایجاد کنیم تا بدور از هرنوع ارتباطات استعماری باشد؛ دولتیکه در تصامیم خود از منافع امت محافظت کرده و نظام سیاسی و اقتصادیی را اتخاذ کند که مطابق به اصول اسلام سیاسیاش باشد. باید بدانید که این وظیفه(تأسیس دولت خلافت) از جانب الله سبحانه وتعالی بالای همه مسلمانان، بخصوص بالای کسانی از اهل قدرت و نفوذ که توانمندی آن را دارند، فرض گردیده است تا باشد که امت فعلی و نسلهای آیندۀ آن به دست این مزدوران ذلیل بیهوده تلف نگردند.
دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه تونس