یکشنبه, ۲۰ صَفر ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

ای مسلمانان: خواستار پایان هم‌کاری با آمریکا برای حفظ حیثیت نیروهای مسلح ما، سرزمین‌های ما و دین ما باشید

انتصاب فرماندۀ جدید ارتش برای قدرت‌مندترین ارتش مسلمان جهان در یک زمان فوق‌العاده یأس صورت گرفت. ما پس از آن نفس تازه کشیدیم که  دورۀ اسفبار شش سالۀ ژنرال باجوا به پایان رسید. دکترین باجوا که ما را طی این مدت مجبور به هم‌کاری با آمریکا می‌کرد، اعتبار نیروهای مسلح را از بین برده و بی‌ثباتی و ناامنی را بر بالای ما حاکم ساخت. بناءً، یگانه راه ممکن پایان دادن به هرگونه هم‌کاری با آمریکا می‌باشد که منجر به ترمیم اعتبار نیروهای ما خواهد شد، زیرا ما از پتانسیل سترگ پاکستان به خوبی آگاه هستیم.

ای مسلمانان پاکستان! خواستار پایان هم‌کاری با آمریکا شوید که از طریق آن کشمیر اشغالی به هند تسلیم داده شد. دکترین باجوا هرگونه حمایت از جهاد در کشمیر را از بین بردند که توسط آن به نفوذ نظامی و اقتصادی هند پایان داده می‌شد. ترک فریضه جهاد، باعث گردیده تا هند به عنوان متحد آمریکا در برابر رقیب آمریکا یعنی چین قرار گرفته، به افغانستان نفوذ عمیق پیدا کند و مبارزۀ وحشیانه‌ای را علیه برادران مسلمان ما در هند، حمله به مساجد، حجاب و اهانت به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم راه‌اندازی کند.

ای مسلمانان پاکستان! خواستار پایان هم‌کاری با آمریکا شوید که با اعمال سیاست "خودداری" ارتش پاکستان را در برابر هند تضعیف می‌کند. دکترین باجوا، با تأیید اوامر آمریکا، روایت "جایی برای جنگ نیست" را ترویج نمودند. پلان آمریکا این است که  ظرفیت‌ قدرت‌مند نظامی پاکستان را محدود نموده و توانائی‌های نظامی و هستوی آن را کاهش دهد و در عین‌حال، ظرفیت و توانائی‌های هند را به سرعت افزایش دهد. با انجام این کار، افسران ارتش ما اینک روحیه خود را با تصویر نادرستی مبنی بر این که هند از لحاظ نظامی و اقتصادی نسبت به ما برتری دارد، از دست داده اند.

ای مسلمانان پاکستان! خواستار پایان‌هم‌کاری با آمریکا شوید که مجاهدین افغان را مجبور نمود تا در خصوص خروج امن نیروهای شکست‌خورده اش توافق نمایند، در حالی‌که این کار رهبری افغانستان را در نظم جهانی آمریکایی به دام می‌اندازد. هم‌کاری با آمریکا باعث تشدید تنش‌ها در مناطق قبیله‌ای هم‌مرز با افغانستان می‌گردد که از این طریق دالان هوایی "بلوار" بروی هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی بر بالای سر ما باز می‌شود. نیروهای ما در حال حاضر به شدت در مرزهای غربی ما درگیر هستند که این امر به هند تسلط بیشتری بر بالای کشمیر اشغالی و منطقه می‌دهد. افزون بر این، دکترین باجوا فرصت وحدت پاکستان با افغانستان را به عنوان یک دولت که ما را در برابر هند تقویت می‌بخشید، از ما گرفتند.

ای مسلمانان پاکستان! خواستار پایان دادن به راج استعمارگر آمریکایی باشید که به ابزار کنترل آمریکا بر بالای ما یعنی نظام دموکراسی جان بخشید. باداران آمریکایی باجوا از طرد روزافزون دموکراسی توسط ما و اشتیاق ما نسبت به حاکمیت اسلامی؛ خلافت اسلامی به شدت نگران شدند. بناءً، دکترین باجوا مطمئین شدند از این که باید توجه خود را به دموکراسی شکست‌خورده مبذول داشته و آن را بقا بخشیم. از این‌رو، حاکمیت از حزب مسلم لیگ پاکستان (ن) (PML-N) به حزب تحریک انصاف پاکستان (PTI) و سپس به حزب مسلم لیگ پاکستان (ن) تغییر نمود که منجر به هرج ومرج داخلی گردید. در واقع، هم‌کاری با آمریکا این فرصت را از ما می‌ستاند که خود را به حاکمیت آن‌چه که الله سبحانه و تعالی برای ما نازل فرموده وصل نموده و از شر دموکراسی خلاص کنیم.

ای مسلمانان و ای نیروهای مسلح پاکستان! به استقرار مجدد خلافت بر منهج نبوت اصرار ورزید که به  هرگونه هم‌کاری با آمریکا مشمول دکترین باجوا پایان می‌دهد. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا يَنْهَاكُمْ اللَّهُ عَنْ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِكَ هُمْ الظَّالِمُونَ﴾

[ممتحنه: 9)

ترجمه: الله (سبحانه و تعالی) تنها شما را از دوستی با کسانی نهی می‌کند که در (امر) دین با شما جنگیده اند و شما را از دیارتان بیرون کرده اند، و بر بیرون‌راندن شما (دیگران) را کمک (و پشتیبانی) کرده اند، و هرکس با آنان (رابطه) دوستی برقرار کند، قطعاً که از ستم‌کاران خواهد بود.

پس بدانید که هرچیزی کم‌تر از این و بیشتر از آن یک‌سان خواهد بود.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ولایه پاکستان

مترجم: حذیفه مستمر

ادامه مطلب...

هجدهمین نشست عالی جوامع فرانسوی زبان "سازمان فرانکوفونی" در تونس

  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

هجدهمین نشست سازمان فرانکوفونی در روزهای 19-20/11/2022، در تونس برگزار شد و رئیس جمهور تونس سخنرانی افتتاحیه را به زبان فرانسوی ارائه کرد. این سازمان چه معنایی دارد و به چه کسی خدمت می‌کند؟ و این نشست برای رئیس جمهور تونس و رابطه او با فرانسه، چه اهمیتی دارد؟ سپس چرا الجزایر در این نشست حضور نداشت، با وجودی‌که عضو سازمان فرانکوفونی است؟ الله متعال به شما جزای خیر دهد...

پاسخ:

برای توضیح پاسخ، امور ذیل را ارائه می‌داریم:

فرانکوفونی، که به معنای رابطه بین المللی میان فرانسوی زبان‌هاست، از 88 عضو اصلی و ناظر تشکیل یافته است و در پاریسِ فرانسه استقرار دارد. این نشست در سال 1986میلادی آغاز شد و یک سال در میان برگزار می‌شود. اعضای تشکیل دهندۀ آن مستعمرات پیشین فرانسه در آفریقا به صورت خاص و دیگر کشورها به صورت عام هستند، و برخی از اعضا به زبان فرانسوی صحبت نمی‌کنند و مستعمره فرانسه نبوده اند. لازم نیست که دولت‌های عضو حتماً پیرو فرانسه باشند؛ بناء برخی از اعضا، پیرو هستند و برخی نیستند. تعداد فرانسوی زبان‌ها در روی زمین حدود 321 میلیون نفر است. این کنفرانس در سال 1917م برای ترویج زبان فرانسوی و همکاری سیاسی، آموزشی، اقتصادی و فرهنگی در کشورهای عضو تأسیس گردید؛ همانطور که در عهدنامۀ آن به چشم می‌خورد، بر انتشار زبان و ارزش‌های فرانسوی و افکار غربی اعم از دموکراسی، سکولاریزم، آزادی‌های عامه، حقوق بشر و حقوق زن متمرکز است. این کنفرانس برای حفظ میراث استعماری فرانسه در مستعمرات و تضمین تداوم آن، از طریق نشر زبان و فرهنگ فرانسوی کار می‌کند که برای دوام استعمار فرانسه، گسترش نفوذ و وسعت بخشیدن به حیطه اثرگذاری و تضمین عظمت فرانسه مهم‌ترین چیز است. فرانسه پس از خروج از مستعمرات خود در اوایل دهه شصت قرن گذشته به فکر ایجاد یک سازمان مشابه به مشترک المنافع انگلیسی شد که بریتانیا برای حفظ نفوذش در مستعمرات قدیمی خود ایجاد کرده بود که بخاطر حملات جدید به انگلیس و فرانسه، پیش از روی کار آمدن استعماگر جدید یعنی آمریکا، مجبور شده بود به این کشورها استقلال ظاهری بدهد.

2- قیس سعید، رئیس جمهور تونس، مشتاق برگزاری اجلاس فرانکوفونی در تونس است و برای اثبات ارتباط خود به فرانسه و دستیابی به اهدافش، سخنرانی اول را به زبان فرانسوی ایراد کرد، تا جایی‌که برای بیان حمایت خود گفت: «متقاعد کننده است که فضای فرانکوفونی قادر خواهد بود تعهدات ما را به اقدامات متحد و نتایج محسوسی در سطح مردم به ویژه زنان و جوانان تبدیل کند.» (منبع: مونته کارلو، فرانسه: 21/11/2022) بنابراین، قیس سعید به این اجلاس اهمیت می‌دهد؛ زیرا به دنبال پشتوانه‌ای برای حکومت خود می‌گردد و آن را در فرانسه یافته و می‌خواهد کاری‌که برای سرنگونی دولت منتخب پارلمانی قبلی و در پی آن منحل‌سازی پارلمان و لغو قانون سال 2014 انجام داده و قانون جدیدی را که صادر نمود، مشروعیت بیشتری ببخشد. چنانچه بیشتر مردم به آن اعتراض کردند و برای کسانی‌که از این دید نگاه می‌کنند، غیر قانونی و مخالف با دموکراسی تلقی شد. از این رو با انتقادات داخلی و خارجی مواجه شد و طبق چیزی‌که اعلام شد، رأی‌گیری برای قانونی‌که در روز 25/7/2022 طرح کرده بود، با نسبت پایین حدود 27.54% مواجه گردید.

بنابراین وقتی‌که دولت‌های عضو و غیر عضو به تونس می‌آیند، در نشست اشتراک می‌کنند و به منظور اعتراض به کاری که انجام داده آن را ترک نمی‌کنند، فرانسه از آن پشتیبانی می‌کند؛ زیرا درخواست‌هایی برای برگزاری این نشست در یک کشور دیگر وجود داشت، اما فرانسه به برگزاری آن در تونس اصرار ورزید. چنانچه حدود 89 نماینده مشارکت کردند که در میان آن‌ها 31 رئیس جمهور و هفت تن از رهبران سازمان‌های بین المللی و منطقوی حضور به هم  رساندند. لذا این موضوع به مثابه تأیید کاری است که قیس سعید انجام داد؛ پس به او مشروعیت بخشیده اقتدارش را تقویت می‌کند.

3- امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه یک بار دیگر پشتیبانی خود را از قیس سعید اعلام کرد و گفت: «وظیفه رئیس جمهور فرانسه نیست که برای رئیس جمهور تونس بخاطر کاری‌که در رابطه با دولت خود انجام می‌دهد، خط مشی تعیین نماید. چیزی‌که من به عنوان یک دوست به قیس سعید تقدیم نمودم، نشانگر این است که فرانسه از تونس حمایت خواهد کرد؛ کشوری‌که یک انقلاب را پشت سر گذاشته، بر تروریزم پیروز شده و مانند دیگر کشورهای جهان با پیامدهای ویروس کرونا مواجه است.» و افزود: «گمان می‌کنم مرد قانون‌دان بزرگی مانند قیس سعید متوجه چنین مواردی است و در همین اواخر در این رابطه با او ملاقات داشتم. تونس امروز در حال تغییر در صحنه سیاسی است. امیدوارم که این تغییرات در زمینه سیاسی نتیجه‌بخش واقع شود و برای تکمیل نمودن این دوره، تمام احزاب و نیروهای سیاسی در تونس به انتخابات قانونگذاری پیش رو بپیوندند. و یاد کرد که «سعید خواستار بررسی امکان همکاری فرانسه از تونس برای حمایت از تونس برای پشت سر گذاشتن این دوره در دو سطح اقتصادی و سیاسی می‌باشد؛ حمایتی‌که فرانسه به مناسبت این اجلاس به تونس تقدیم نمود، مقدار 200 میلیون یورو است که چک سفید به منظور آزادی‌های اساسی و مبادی دموکراسی نیست.» (منبع: صفحه عربی جدید به نقل از شبکه تیوی 5 موند فرانسه 21/11/2022)

در اینجا ماکرون اعلام می‌کند که فرانسه قیس سعید، رئیس جمهور تونس را در راستای سیاسی و اقتصادی حمایت می‌کند و او را دوست خود می‌داند و کارهای او را تأیید کرد؛ زیرا قیس سعید قانون‌دان است و می‌داند چه کار می‌کند و متوجه اقدامات خودش می‌باشد؛ یعنی کاری‌که انجام داده قانونی و پذیرفته است.

برای حمایت مالی از تونس مبلغ 200 میلیون یورو به صورت قرض سودی پرداخت کرد که چک سفید نیست؛ بلکه در ازای پیروی تونس از فرانسه تحت نام آزادی‌های اساسی و مبادی دموکراتیک می‌باشد. هم‌چنان اتحادیه اروپا اعلام کرد که برای حمایت از بودجه تونس مبلغ 100 میلیون یورو قرض سودی به این کشور پرداخت می‌کند. هنگامی‌که قیس سعید اولین دیدار خارجی خود را برگزید، در جنوری 2020 به فرانسه رفت و در برابر رئیسش، ماکرون اظهار حقارت و فروتنی کرد، درخواست پارلمان مبنی بر عذرخواهی فرانسه بابت دوره استعمار را رد کرد و گفت که نباید به آن استعمار تقلی کرد، بلکه درخواست پشتیبانی بوده و مبلغ 350 میلیون یورو قرض ربوی حاصل نمود. بنابراین گمشده خود را در فرانسه و اتحادیه اروپا پیدا کرد که فرانسه در کنار آلمان ریاست آن را در اختیار دارد.

4- قیس سعید با کودتا بر نظامی‌که روز 25/7/2021 اداره می‌کرد، حمایت فرانسه را بدست آورد و خودش اعتراف کرد که «در روز 23/7/2021 (یعنی دو روز قبل از کودتا) از یک هیأت فرانسوی استقبال نموده که برای ارائه برخی خدمات پزشکی برای کمک به حکومت در رویارویی با افزایش مرض کرونا آمده بود و او در حال اجرای برخی اقدامات بود» و اشاره داشت که «این اقدامات با موافقت ضمنی از جانب یک فاعل اجرا خواهد شد.» بعد از آن یعنی روی 25/7/2021 دروازه پارلمان را مهر و موم و حکومت را سرنگون کرد و کار بر روی قانون اساسی تونس را متوقف ساخت. بعد از آن روز یعنی در 7/8/2021 ماکرون به همتای تونسی خود اعلام کرد که «فرانسه آماده است برای محافظت و دفاع از آزادی تونس در کنار آن بایستد.» و ریاست جمهوری فرانسه گفت: «تونس می‌تواند برای عبور از چالش‌های اقتصادی، اجتماعی و صحی که با آن مواجه است، می‌تواند به فرانسه مراجعه نماید.» (منبع: الجزیره 21/11/2021)

تمام این موارد نشانگر پیوند عمیق قیس سعید به فرانسه است و برای انجام کودتا علیه نظامش برای تقویت سلطه خود بر تونس توسط فرانسه پشتیبانی شد. زمانی‌که تصمیم گرفت پارلمان را منحل نموده و حکومت را سرنگون سازد، یک زن وابسته به جنبش فرانسوی را به عنوان صدر اعظم تعیین نموده و قانون و طرح قانون دیگر را الغا نمود.

5- در پایان اجلاس یکشنبه 20 نوامبر 2022 در جزیره جربه تونس، دبیر کل سازمان پیشگام لوئیز موشیکیوابو، طی یک کنفرانس مطبوعاتی در پایان نشست گفت: «جربه ما را ناامید نکرد.... تونس ما را ناامید نکرد... ما پیوسته و دوامدار در مسیر فرانکوفونی آینده در حرکت هستیم...» و موشیکویابو از جانب خود خواستار سرمایه‌گذاری و بهبود در آموزش به زبان فرانسوی و تقویت موجودیت زبان فرانسی بر انترنت و سازمان‌های دولتی در قاره آفریقا شد. (منبع: مونت کارلو، فرانسه 21/11/2022)

از تمام این موارد واضح است که برگزاری نشست این سازمان در تونس و اصرار فرانسه بر محل برگزاری آن و سخنرانی افتتاحی قیس سعید به زبان فرانسوی؛ سپس چیزی‌که ماکرون در ستایش از قیس سعید گفت و سخنان دبیر کل سازمان... تمام این موارد نشان‌دهنده میزان حمایت فرانسه از رئیس جمهور تونس و زبان فرانسوی می‌باشد!

6- اما آیا این بدین معنی است که نفوذ مستحکم در تونس تنها در اختیار فرانسه است و نفوذ بریتانیا در تونس پایان یافته؟ پاسخ این سوال را در بیانیه خود در تاریخ 1/8/2021 واضح ساختیم و برخی از موارد آن را که در این باره آمده بود را تکرار می‌نمایم:

«با بررسی موقف انگلیس مشخص می‌شود که وقایع در تونس آن را صدمه زده است. به گزارش الجزیره نت، رونامۀ انگلیسی، در مقاله ای تحت عنوان "دیدگاه غادریان در مورد کودتای تونس: بهاری که به زمستان تبدیل می‌شود" منتشر شده در 27 جولای 2021 میلادی، اظهار داشت که تونس شاهد انقلاب مخالف است. با این استدلال که: «پیشنهاد امنیت به کانال‌های تلویزیونی به هیچ وجه نشانۀ خوبی نیست.» بیان کرد که: «شهروندان بی‌تفاوت عمل می‌کنند و مفاهیم غیر لیبرال را می‌پذیرند؛ زیرا آزادی و دموکراسی ثبات سیاسی و اقتصادی مرفه را به ارمغان نیاورده است. در عوض، فساد، تورم و بیکاری همچنان ادامه داشته و یک سوم خانواده‌ها در تونس می‌ترسیدند که سال گذشته پس از شیوع بیماری کرونا مواد غذایی آن‌ها تمام شده باشد. طبق اسناد فاش شده، دولت در مذاکرات آمادۀ لغو کمک نان برای به دست آوردن قرض 4 میلیارد دلاری از صندوق بین المللی پول است که چهارمین صندوق در 10 سال گذشته است. خشم از برخورد دولت با این بیماری همه‌گیر تنها به دلیل سطح قرض‌های ملی بدتر شد؛ زیرا پرداخت قرض در حال حاضر 6 برابر اندازۀ صحت در شهرها است...» با وجود این همه، واضح است که نفوذ انگلیس در تونس فعلاً تضعیف شده و با شرایط دوامدار، که آن را تضعیف می‌کند، فرانسه راهی برای ورود شدید آن به تنش پیدا کرده است...»

سپس در نتیجه‌گیری افزودیم که: «همه نشانه‌ها درگیری شدید بین المللی در تونس را نشان می‌دهد که این درگیری بین انگلیس، صاحب نفوذ سابق و بزرگ در تونس و فرانسه، صاحب نفوذ جدید و ناپایدار در آن است... و از تمام این مواضع بین المللی، مشخص است که فرانسه برای قدرت در تونس با انگلیس می‌جنگد، اما این اختلاف در داخل اروپا است... پس ویژگی یک درگیری طویل را نخواهد داشت؛ بلکه به فرمول توافقی باز خواهد گشت و به احتمال زیاد نفوذ انگلیس از تونس خارج نخواهد شد؛ زیرا این کشور بر حیله‌گری سیاسی که فرانسه فاقد آن است، تسلط دارد... در 22 ذی الحجه 1442ه- 1/8/2021م» پایان نقل قول از پاسخ.

از این واضح می‌شود که نفوذ فرانسه در تونس قوی‌تر است و رئیس جمهور تونس، قیس سعید اکنون دنباله‌رو آن است، و نفوذ بریتانیا ضعیف شده است... اما بدین معنی نیست که نفوذ بریتانیا تمام شده و تونس را ترک نموده، بلکه بسیاری از مردان آن هم‌چنان در حال جنبش هستند و در جنبش های‌شان متکی به زیرکی سیاسی بریتانیایی هستند که فرانسه نیازمند آن است...

7- در مورد این‌که چرا الجزایر در کنفرانس سازمان فرانکفونی در تونس حضور نداشت، اولین موضوع این است که الجزایر عضو ناظر است و عضویت کامل ندارد. ثانیاً کنفرانس در زمانی برگزار شد که الجزایر در نارضایتی مردم علیه فرانسه، بخاطر دوره استعماری فرانسه در الجزایر و امتناع از عذرخواهی بخاطر آن دوره و امتناع از پرداخت خسارت در ازای مصیبت‌هایی‌که به بار آورد؛ بلکه از گشودن پرونده‌های مربوط به آن و منفجر نمودن بمب‌های هسته‌ای در صحران الجزایر در دهه شصت قرن گذشته، علاوه بر مبارزه با زبان عربی و اسلام و تلاش فرانسه بر تحمیل زبان فرانسوی بر آن‌ها امتناع ورزید، به سر می‌برد. تا جایی‌که تعداد کسانی‌که به زبان عربی صحبت می‌کنند، به کمتر از یک سوم کشور کاهش یافته و الجزایر سعی دارد از کاربرد زبان فرانسوی خود را خلاص کند. رئیس جمهور الجزایر به تونس و ارتباط آن با فرانسه اشاره کرد و گفت: «فرانسه هزار حساب از الجزایر را می‌خواند که سخنان‌شان متوجه روزنامه‌نگاری است که می‌پرسد آیا فرانسه تا هنوز الجزایر را به عنوان یک ایالت از فرانسه می‌بیند؛ سپس حرفش را اصلاح می‌کند و می‌گوید «نه نه» و ادامه می‌دهد «منظورت یک دولت دیگر است که به آن دستور می‌دهند و ساکت می‌شود و تطبیق می‌کند.» برخی، این سخن رئیس جمهور الجزایر را کنایه‌ای به تونس می‌دانند؛ به ویژه بعد از بیانیات رئیس جمهور تونس قیس سعید در جریان دیدارش از فرانسه که گفت: تونس تحت استعمار نبوده؛ بلکه تحت حمایت بوده... (منبع: سایت الحصری، 8/7/2021)

برای معلومات باید گفت: هم‌چنین مراکش که یکی از اعضای این سازمان است، در کنفرانس حضور نداشت که نشان می‌دهد دو رژیم الجزایر و مراکش که به انگلیس وفادار هستند، از حمایت قیس سعید که علیه رژیم وفادار به انگلیس در تونس کودتا کرد و خود را پیرو فرانسه نشان داد، امتناع می‌ورزند؛ چنانچه این کنفرانس را حمایت از قیس سعید و مشروعیت دادن به اقدام او برای پیوستن به فرانسه و فاصله گرفتن از بریتانیا تلقی می‌کنند؛ بر عکس کاری‌که این دو دولت انجام می‌دهند...

8- در پایان دو موضوع را تأکید می‌کنیم:

اول: هر آنچه فرانسه، سازمان فرانکوفونی و سایر دولت‌های غربی، در مورد دموکراسی، آزادی‌ها، حقوق بشر، حقوق زن و حقوق اقلیت‌ها داد و فریاد می‌کنند، اگر در کشور نفوذ داشته باشند، این موضوعات هیچ معنایی برایشان ندارد، و اگر اینطور نباشد، از آن به عنوان ابزار فشار استفاده می‌نمایند. این دولت‌ها مستعمره‌های خود را ده‌ها سال استعمار نموده و برخی را بیشتر از صد سال است که تحت سلطه دارند! از آزادی‌ها، حقوق بشر و دموکراسی خیالی‌شان هیچ حمایتی نکردند و همه را زیر پا کردند! انسان را می‌کشتند، به آبرو و مالش دست‌درازی می‌کردند، در مسیر خودخواهی و تحقق منافع خود عزت‌شان را لگدمال کرده و منابع‌اش را غارت می‌کردند! از این رو این کارها با افکارشان همخوانی ندارد؛ یعنی به مبدأ خود احترام نمی‌گذارد و به اندازه‌ای که به غارت منابع و مکیدن خون مردم و رها کردن آن‌ها زیر رنج فقر، محرومیت و بیماری حرص دارند، به تطبیق ایدیولوژی خود اشتیاق ندارند... پس از این‌که فرانسه از مستعمرات خود بیرون شد، فرانکوفونی ، یعنی چیزی‌که به آن رابطه ملت‌های فرانسوی‌زبان خوانده می‌شود را تأسیس نمود که از نفوذ فرانسه و تأمین منافعش محافظت می‌کند و زبان فرانسوی وسیله‌ای برای آن پنداشته می‌شود.

دوم: این سیاستمداران و احزاب‌شان که تحت استعمار این دولت‌هایی قرار دارند و دموکراسی و افکار سکولاری را اساس قرار می‌دهند، فاسد هستند و اصلاح نمی‌شوند! دیدگاه سیاسی فاسدی دارند؛ زیرا تحت تأثیر غرب و افکار آن قرار داشته و برای اخذ حمایت و رسیدن به قدرت، خود را به دامان غرب می‌اندازند؛ چه انگلیس باشد و چه فرانسه و یا استعمارگر جدید به نام آمریکا.

مسئله اینست که این حکام را باید از مرکز سیاسی و قدرت عزل نماییم و سعی کنیم مردم را به پذیرش سیاست‌مداران مخلص و آگاهی متقاعد سازیم که حوادث سیاسی را از زاویه اسلام می‌بینند و وابستگی سیاسی، فکری، فرهنگی، اقتصادی و نظامی به دولت‌های استعمارگر را نمی‌پذیرند! راه حل‌های سیاسی را با استناد به قرآن و سنت تبنی می‌کنند و با قدرت و حکمت برای تأسیس خلافت راشده بر منهاج نبوت به منظور تطبیق احکام اسلام کار می‌کنند...! این دعوت راستین و این‌ها اهل آن هستند.

 

ادامه مطلب...

خانواده‌های افغان برای مقابله با گرسنگی به کودکان خود مواد مخدر می‌دهند

  • نشر شده در سیاسی

در 24 نومبر 2022، دستگاه اطلاع رسانی انگلیس(بی‌بی‌سی) از کمبود ویرانگر مواد غذایی در افغانستان گزارش داد. بحران به حدی بزرگ و زیان بار است که گزارش از پدر روستایی به اسم عبدالوهاب، چنین نقل می‌کند:«فرزندان ما مدام گریه می‌کنند و نمی‌خوابند، ما غذا نداریم، بنابراین به داروخانه می‌رویم، دوا می‌گیریم و به فرزندانمان می‌دهیم و آنها(با خوردن دارو) احساس خواب آلودگی می‌کنند.» برنامۀ جهانی غذا (WFP) آماری منتشر کرد که نشان می‌دهد بیش از 20 میلیون نفر-نیمی از جمعیت افغانستان- از سطح 3 "بحران" یا از سطح 4 آن که حالت "اضطراری" نا امنی غذایی است رنج می‌برند. بیش از یک میلیون کودک زیر سن 5 سال به دلیل افزایش سطح محرومیت از غذا و قرار گرفتن طولانی مدت در معرض سوء تغذیۀ حاد در خطر مرگ قرار دارند. اثرات سوء گرسنگی بر جوانان را نمی‌توان صرفاً با افزایش ذخایر غذایی معکوس کرد. واقعیت این است که از نظر پزشکی/طبی، وقتی رشد و نمو کودکان متوقف می‌شود، حتی اگر زنده هم بمانند، با مشکلات سلامتی قابل توجهی مواجه می‌شوند.

 سازمان جهانی غذا در گزارش خویش افزوده است که ده‌ها هزار نفر در ولایت غور دچار سوء تغذیه‌ای شدید "فاجعه بار" سطح 5 قرار دارند که پیش زمینه‌ای برای قحطی است. به طور کلی، بیش از 90 درصد افغان‌ها از ماه اگست سال 2022 از ناامنی غذایی رنج می‌برند. حذف وعده‌های غذایی یا نخوردن (نداشتن) غذاء در شبانه روز و درگیر شدن در مکانیزم‌های مقابله‌ی شدید برای پرداخت هزینۀ غذاء، از جمله فرستادن کودکان به محل کار امرعادی شده است. آخرین روش مصرف مواد مخدر به کودکان گواه اقدامات ناامیدانه مردم برای کاهش درد و رنج کودکان در معرض خطر است. در ولایت هرات، غلام حضرت، نوار قرص‌های امپرازول را که(جهت آرام ساختن اطفال خود) استفاده می‌کند به خبرنگاران نشان داد. این مسکن‌ها اختلالات اضطرابی را درمان می‌کنند. با این حال، هنگامی که به کودکان داده می‌شود می‌تواند باعث بیماری کلیوی و کبدی شود. اسیتالوپرام و سرترالین نیز به قیمت یک تکه نان قابل دریافت است.

این وضعیت هولناک مسموم کردن کودکان به جای تربیت آنها ناشی از عدم موجودیت دولت اسلامی خلافت بر منهج نبوت است. امریکا و سایر دولت‌ها همراه با بانک جهانی، اعتبارنامۀ بانک مرکزی افغانستان را برای مجازات سلطۀ طالبان در 15 اگوست 2021 لغو کردند. جان سیفتون، مدیر دیده بان حقوق بشر آسیا، گفت: "بحران تشدید گرسنگی و صحت در افغانستان فوری است و ریشه آن یک بحران بانکی است. صرف نظر از وضعیت یا اعتبار طالبان نزد دولت‌های خارجی، محدودیت‌های اقتصادی بین‌المللی هم‌چنان فاجعه و آسیب را به این کشور و مردم آن می‌رساند." بانک مرکزی افغانستان نمی‌تواند به ذخایر ارز خارجی خود دسترسی داشته باشد و نمی‌تواند اکثر معاملات بین‌المللی را دریافت کند. در نتیجه، کشور هم‌چنان از بحران نقدینگی قابل توجه و کمبود پول رنج می‌برد. علاوه بر این، تجارت‌ها، گروه‌های بشردوستانه و بانک‌های خصوصی همچنان محدودیت‌های گسترده‌ای را در مورد ظرفیت‌های عملیاتی خود گزارش می‌دهند. در عین حال، به دلیل اینکه کمک کنندگان خارجی بودجه را برای حمایت از صحت، آموزش و سایر بخش‌های ضروری افغانستان به شدت کاهش داده‌اند، میلیون‌ها افغان درآمد خود را از دست داده‌اند.

اکثریت مطلق کمک‌های مالی در 20 سال گذشته به پیمانکاران امریکایی و اروپایی داده شده و هیچ زیرساختی در افغانستان ایجاد نشد که این بخشی از دلایلی است که این کشور در حال حاضر فقیر است و مردم آن از عدم داشتن امنیت غذایی رنج می‌برند. علی رغم اینکه مهاجمان از ثروت عظیم خود در جنگ با اسلام و مسلمانان استفاده کردند. علاوه بر این، برای تضمین یک اقتصاد پایدار و امنیت غذایی که بتواند مستقل از کمک‌های غرب عمل کند، کار مؤثر و قابل توجهی انجام نشده است. افغانستان نمونه ایده آل آن چیزی است که الله سبحانه و تعالی در مورد پادشاهانی که به یک ملت حمله و آن را تحقیر می‌کنند می‌گوید. خداوند متعال می‌فرماید:

قَالَتۡ إِنَّ ٱلۡمُلُوكَ إِذَا دَخَلُواْ قَرۡيَةً أَفۡسَدُوهَا وَجَعَلُوٓاْ أَعِزَّةَ أَهۡلِهَآ أَذِلَّةٗۚ وَكَذَٰلِكَ يَفۡعَلُونَ

گفت: پادشاهان وقتی وارد شهری شوند، مسلماً آن را به تباهی می کشند و بزرگان آن سرزمین را خوار و ذلیل می سازند و چنین می کنند. (سوره نمل، آیت 34)

وَلَن يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلا

و الله هرگز راهی برای کافران بر مومنین قرار نداده است. (سوره نساء، آیت 141)

بنابراین ما باید برای بازگشت خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت تلاش کنیم که اسلام را به طور همه جانبه تطبیق کند و ولایت و حمایت را به این امت از جمله فرزندان عزیزمان بازگرداند و آنها را از رنج نجات دهد. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ

ای اهل ایمان! هنگامی که خدا و پیامبرش شما را به حقایقی که به شما [حیات معنوی و] زندگی [واقعی] می بخشد، دعوت می کنند اجابت کنید، و بدانید که خدا میان آدمی و دلش حایل و مانع می شود [تا حق را باطل و باطل را حق مپندارد] و مسلماً همه شما به سوی او گردآوری خواهید شد. (سوره انفال، آیت۲۴)

بخش زنان دفتر مطبوعات مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

تأملی بر بحران اعتراضات مردمی در ایران

  • نشر شده در سیاسی

ماهیت اعتراضاتی‌که در پی کشته شدن مهسا امینی، زن جوان کُرد توسط پلیس گشت ارشاد ایران، در روز 25 سپتامبر، 2022م به راه افتاد، نشان از این دارد که دستگاه‌های ایرانی در رویارویی با چنین شرایطی سردرگم می‌شوند و شاخص‌های متعددی در سطح زیرساخت رژیم و رفتار آن در برخورد با چنین جنبش‌هایی را نشان داد، و نیز با نتایجی‌که طی چند دهه حکم‌رانی به دست آورده، اثر آن در فضای داخلی ایران، تأثیرش بر منطقه جغرافیایی و اسلامی و ماهیت روابط آن با دولت‌های غربی به سرکردگی آمریکا را نشان می‌دهد، که آیا با اندکی کنار آمدن با مردم و اصلاح نظام تا جای ممکن، می‌تواند سرعت این جنبش‌ها را فرو نشاند، یا با دست کم گرفتن معترضین و بی ارزش خواندن خواسته‌های شان رد پای رژیم‌های استبدادی را به پیش می‌گیرد و آن‌ها را به خشونت و مسلح شدن سوق می‌دهد تا ظلم خود و کشتن مردم را توجیه کند و طبق ادعای‌شان وطن را از توطئه‌های خارجی حفظ کنند؟

با توجه به این سردرگمی، چندپارچگی، بی‌اعتمادی و آرزوی ایجاد شده میان قشر عظیمی از مردم و نظام ایران، تلاش خواهیم کرد که بر ایستگاه‌های برجسته در دهه‌های حاکمیت این رژیم توقف نماییم و به عوامل و انگیزه هایی‌که باعث به وجود آمدن این وضعیت جدایی میان عموم مردم ایران از یک طرف و نظام حاکم با دستگاه‌های امنیتی و ذی‌نفع از جهت دیگر شده، روشنی بیندازیم. 

در ابتدا می‌توان تأکید نمود؛ کاری‌که حکومت ولایت فقیه و جهاز امنیتی آن علیه تظاهرات کنندگان دست به کشتار، خشونت و دستگیری می‌زنند، کاری‌که انجام آن برای رضا شاه در زمان قیام حامیان خمینی آسان بود، زمانی‌که شاه دو گزینه پیش روی خود داشت: یا این‌که از طریق نیروی ارتش که به حکومتش وفادار بودند، با دست آهنین جلو آن‌ها را بگیرد، یا دست به ایجاد حکومت انتقالی بزند که در آن زمان صدیقی، وزیر داخله در حکومت مصدق عهده‌دار آن بود؛ اما هیچ کدام از این دو گزینه مورد پذیرش آمریکا قرار نگرفت و آمریکا به شاه دستور داد که قدرت را ترک  کند و به آمریکا برود و کشور را به افسران ارتش وفادار به خمینی بسپارد. این دقیقاً همان چیزی بود که از طرف سفارت آمریکا در تهران و سازمان اطلاعات وابسته به رئیس جمهور کارتر با خمینی و حامیانش در داخل حکومت به صورت مداوم برنامه‌ریزی و هماهنگ می‌شد.

این هماهنگی آمریکایی-ایرانی طی چند دهه حکومت آخندی تا اعتراضات اخیر در خدمت منافع آمریکا بوده است. قابل یادآوری است که هرگاه حکومت ایران در وضعیت امنیتی بحرانی قرار گرفته، یک مقام آمریکایی بیرون شده و حمایت دولتش را از حکومت آخوندی اعلام نموده و گفته که دولت آمریکا به دنبال تغییر رژیم در ایران نیست؛ بلکه خواستار تغییر رفتار آن است؛ همانطور که بارها درباره حکومت سوریه گفته اند که رژیم باید رفتار خود را تغییر دهد.

در اینجا سوال مطرح می‌شود که آیا این تلاش‌ها برای تغییر رفتار چنین رژیم هایی‌که از بدو پیدایش مبتنی بر سرویس‌های امنیتی و اطلاعاتی بوده اند، و برای بقای موجودیت خود از خشونت، ترور، ظلم و ستم و کشتار در حالت صلح استفاده می‌کنند- چه برسد به این‌که مردم علیه آن قیام کنند و بخواهند آن را سرنگون کنند- واقعیت دارد؟ به ویژه بعد از این‌که واضح و مشخص شده که منافع غرب و در رأس آن آمریکا و سیاست خارجی آن در واقع از طریق این نظام‌ها و حکام آن اجرا می‌شود.

خنده‌دار و گریه‌آور در این صحنه خونین از اعتراضات ایرانی، بیانیه رهبر معظم انقلاب، علی خامنه‌ای در اولین اظهار نظر علنی می‌باشد که تذکر داد در پشت این «اغتشاشات ضد حکومتی" دشمنان قسم خورده ایران و متحدانش، یعنی آمریکا و رژیم یهود قرا ردارد. نمی‌دانیم که آیا ائتلاف رژیم رهبری با آمریکا و همکاری با آن در تهاجم، اشغال و ویرانی افغانستان، عراق و کشتن میلیون‌ها مسلمان در آن‌ها یک صحنه گذرا در یک فیلم آمریکایی است؟ یا از ما می‌خواهد که باور کنیم جنایت‌های وحشیانه رژیم او علیه مسلمانان سوریه و نابودی و ویرانی شهرهای‌شان برای حمایت از رژیم جنایت‌کار و مزدور آمریکا، جهاد مقدس و راهی برای آزادی قدس است؟! و پیش از رسوایی‌که به آن "ایران گیت" گفته می‌شود، که ایران از طریق آن در جنگ با رژیم صدام حسین و هم‌چنین حمایت ایران از مسیحیان ارمنستان در طول جنگ با همسایه مسلمان شیعه خود، آذربایجان به تأیید آمریکا از رژیم صهیونی و دیگران سلاح و تجهیزات جنگی دریافت کرد.

با بازگشت به زیرساخت نظام حاکم در ایران که توسط خمینی بر ویرانه نظام شاه ایجاد شد، متوجه می‌شویم که بحران‌‌آفرین است و این نظام مذهبی، ملی و براغماتی(عمل‌گرایی) توصیف می‌شود، باوجود این‌که قانون آن اختلاف و حقوق نژادهای مختلف را تصویب می‌کند.

منشأ دعوت برای ایجاد نظام اسلامی در ایران بر این مبناست. در مذهب دوازده امامی واجب است که یک نفر از امام زمان نیابت کند. این اندیشه ضمن تعارض با بسیاری از مراجع شیعه، مخالف با نصوصی است که حکم و اجرای احکام را صلاحیت امام زمان می‌داند که از سال 260 هجری غایب است. در عین حال شامل تمام مذاهب امت اسلامی نمی‌شود؛ بلکه منحصر به مذهب دوازده امامی یا جعفری می‌باشد. می‌توان ادعا کرد که تمام سیاست‌های ایران بر اساس اندیشه آمادگی برای ظهور امام زمان و نهادینه‌سازی ملیت‌گرایی فارسی و فرهنگ آن می‌باشد؛ حتی اگر بازمانده مجوسیت بوده و با ارزش‌ها و عقاید اسلامی در تعارض باشد.

این همان چیزی است که باعث درگیری با تمام امت اسلامی و به صورت خاص با اهل سنت می‌شود؛ زیرا اهل سنت از لحاظ تعداد، اکثریت امت اسلامی را تشکیل می‌دهند، از این رو در نزد عموم اهل سنت و پیروان برخی از مراجع شیعه این نظام قابل قبول نیست. توجه داشته باشید که این نظام از بدو پیدایش، اعلام ساختار حکومتی، طرح قانون اساسی و طریقه برخورد آن با مخالفین پذیرفته نشد. بنابراین، دیدگاه خمینی را درک نمی‌کند، وقتی نظام جمهوری را بر اساس مذهب شیعه که مختص ملت ایران و مرزهای سیاسی کشور شاه و پرچم ملی منبت کاری شده با الفاظ اسلامی است را ارائه می‌دهد؛ سپس می‌خواهد آن را به عنوان یک پروژه اسلامی همه‌جانبه برای امت اسلامی در سرزمین‌های مسلمانان عمومیت بخشد. این به حد ذات خود نقص در بینش و فهم اسلام و پروژه مناسب برای جمع کردن تمام امت اسلامی تحت یک قدرت، یک قانون و یک پرچم است.

برای آشکار شدن میزان تعصب ملی منفور خمینی و خامنه‌ای همین کافی است که آن‌ها هرگز با مهمان‌های عرب حتی با روحانیون‌شان به زبان عربی صحبت نکردند؛ با وجود این‌که بر زبان عربی تسلط کامل داشتند؛ چنانچه در یک کلیپ از صحبت خامنه‌ای با شیوخ و روحانیون عرب نشان می‌دهد که چگونه حرف ترجمان را اصلاح می‌کند! وقتی ترجمان سخنش را فراموش می‌کند یا نمی‌تواند منظور آیت الله العظمی را درست برساند.

چنین رفتاری از طرف کسی‌که خود را الگو می‌داند و می‌خواهد انقلابی را صادر کند، جنبه‌های پنهانی از ماهیت رژیم ایرانی و جنبه‌هایی‌که واقعیت اعتماد متقابل طبقه حاکم و بقیه فرقه‌ها، مذاهب و نژادهای دیگر که در داخل مرز‌های سیاسی دولت هستند  را آشکار می‌کند. بر اساس گزارشی‌که توسط یک مؤسس بین المللی از پژوهش‌های ایرانی منتشر شد، 78% از مناصب عالی حکومتی در ایران در انحصار نژاد فارس است. البته این موضوع شامل دیگر وظایف دولتی و امتیازاتی می‌شود که به نژاد فارسی اختصاص می‌گیرد، و اگر وضعیت به همین خلاصه می‌شد، شاید واکنش دیگر نژاد‌ها کمتر از چیزی می‌بود که در این بحرانی‌که نظام در معرض آن قرار گرفته، می‌بینیم؛ اما یک سری سیاست‌ها اقصائی و تغییر هویت دیگر ملت‌ها در طول دهه‌های گذشته، یکی از دلایلی است که مکرراً علیه رژیم ایران قیام می‌کنند و خواستار سرنگونی رژیم و استقلال از آن یا حداقل ایجاد حکومت خودگردان می‌شوند.

در روند اعتراضات اخیر یک مسئله قابل ذکر است و آن حمله شدید افرادی با گرایش سکولاری، با فشار بر این‌که حقیقت مطالبات، آزادی‌ و مفاهیم سکولاری مورد پذیرش غرب و برجسته‌سازی پیوند‌ها از رفتار نظام ایران، جنایات آن و کوتاهی در اداره و پشتیبانی از اسلام است، از این رو شاهد میزان دلسوزی و حمایت از افعال مخالف دین، مانند برداشتن حجاب، سوزاندن آن و سوزاندن مصحف قرآن یا ایجاد برخی جنبش‌های فمنیستی است که در برای فساد زنان مسلمان کار می‌کند. چنین واکنش‌هایی تبدیل به ابزار و برهانی شده که ایران برای توجیه ظلم خود بر مردم و دشمن خواندن آن‌ها بر اسلام و مسلمانان استفاده می‌کند. بنابراین، انظار را از فساد و شکست خود منحرف می‌کند و معترضین را احمق‌هایی نشان می‌دهد که به مصالح غرب خدمت می‌کنند.

بنابراین، تاریخ، واقعیت و حقایق نشان می‌دهد که پس از گذشت بیش از چهار دهه از حکومت آخندها بر ایران، این رژیم حاکم در اکثر امور و مسائل مربوط به رسیدگی به امور داخل کشور شکست خورده و در سطوح مختلفی در داخل و خارج کشور مسلمانان را از هم پاشیده است، و ابزاری برای اجرای منافع غرب به رهبری آمریکا در سرزمین‌های اسلامی بوده و هست. از این رو همانند کشورهای سایکس پیکو است و بدون استثنا مانعی در برابر احیای اقتدار امت و متحد شدن صفوف آن و نجات از دست استعمارگران، افکار، ابزرا و غارت منابع آن شده است.

برگرفته از شماره 415 جریده الرایه

نویسنده: استاد عبدالله علی

مترجم: طه خالد

ادامه مطلب...

انتخابات میان دوره‌ای امریکا

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

حزب جمهوری‌خواهان با کسب آرای اندکی بیش‌تر نسبت به حزب دموکرات، بالای مجلس نماینده‌گان تسلط پیدا نمود؛ مجلسی‌که از 435 نماینده تشکیل یافته است، چنان‌چه «بر اساس پیش‌بینی شبکۀ "سی بی اس نیوز" که همکار بی‌بی‌سی در ایالات متحده می‌باشد، حداقل 218 کرسی/چوکی را از آن خود نموده است.» (منبع: بی بی سی، 17 نومبر 2022م) اما دموکرات‌ها «به دلیل این‌که حزب‌شان اکثریت آراء را در مجلس سنای امریکا هم‌چنان حفظ نمودند، روز یک‌شنبه به جشن و پای‌کوبی پرداختند.» (منبع: الجزیره 14 نومبر 2022م) از جانب دیگر، رسانه‌های داخلی بسیاری از دولت‌های جهان، خبرهای مربوط به انتخابات دو مجلس کانگرس امریکا "پارلمان و سنا" را انعکاس می‌دادند. پرسش اینست که چرا تحولات و حوادث داخلی امریکا تبدیل به حوادث بزرگی در گوشه و کنار جهان می‌شود؛ در حالی‌که به چنین تحولات و حوادثی در مناطق دیگری غیر از امریکا توجه زیادی صورت نمی‌گیرد؟ آیا دلیل آن اینست که امریکا از مزدوران و پیروانش می‌خواهد تا به حوادث داخلی آن توجه جدی نموده و آن را تبدیل به مسئلۀ بین‌المللی نمایند؛ چنان‌که رسانه‌های مزدوران انگلیس، خبرهای پیش‌پا افتاده‌یی مربوط به پادشاهان انگلیس، اعم از ازدواج‌شان، اطفال آنان و امثال آن را با آب و تاب فراوان دست به‌دست می‌نمایند؟ و یا این‌که انتخابات کانگرس امریکا بالای جهان تأثیر واقعی دارد؟

پاسخ:

بلی، انگلیس از مزدوران و پیروانش می‌خواهد به خبرهای امور پیش‌پا افتاده‌یی‌که در انگلیس رخ می‌دهد، بپردازند و دلیل آن، همانا احساس عمیق و بزرگ خودبرتر بینی است که انگلیس‌ها دارند، انگار آن‌چه را که در گذشته امپراتوری می‌خواندند که آفتاب در آن غروب نمی‌کند، هنوز پابرجاست. پس در خصوص انگلیس دلیل دست به دست شدن خبرهای داخلی آن همین احساس کهن خودبرتر بینی است. اما در خصوص امریکا مسئله کاملاً فرق می‌کند. برای بیان این فرق، به بررسی امور زیر می‌پردازیم:

1: برای درک بهتر تأثیر حوادث داخلی امریکا بالای صحنۀ بین‌المللی به گفته‌های اخیر بایدن، رئیس‌جمهور امریکا اشاره می‌کنیم که گفت: باید در نظر داشت که روسیه پیش از بیرون شدن از منطقۀ خرسون اوکراین، منتظر ماند ببیند نتایج انتخابات کانگرس امریکا چه می‌شود. (منبع: الجزیره 11 نومبر 2022م)، و نیز به تصمیم عربستان سعودی در چهارچوب "اوپک پلس" برای کاهش تولید نفت‌اش به مقدار دو ملیون بشکه در روز اشاره می‌کنیم. تصمیمی‌که به هدف بالا رفتن قیمت جهانی نفت و بالاگرفتن سروصدای شهروندان امریکایی در اعتراض به قیمت‌ سوخت در امریکا و سر انجام، رأی ندادن به دموکرات‌ها و انداختن آرای‌شان در صندوق جمهوری‌خواهان اتخاذ گردید. هم‌چنین می‌توان به قرنطینه‌های اخیر در چین به بهانۀ کرونا اشاره نمود، که مطمئن نیستیم آیا دلیل آن واقعاً همان مسائلی است که اعلان نموده اند و یا به هدف حمایت از حزب بایدن در انتخابات بوده، که در چند روز پیش رو این مسئله روشن خواهد شد.

خلاصه این‌که انتخابات نیمه‌دوره‌ای تاریخ 18نومبر 2022م ممثل یک حادثۀ بزرگ جهانی بود؛ بلکه حتی می‌توان گفت که هرگونه تکانی‌که در داخل امریکا رخ می‌دهد، ممکن است مناطق دیگری در گوشه و کنار جهان را به لرزه در آورد. بنابر این، نباید اهمیت جهانی انتخابات امریکا را دست کم گرفت. آن‌چه این اهمیت را بیش‌تر برجسته می‌کند، اینست که دورۀ حکومت ترامپ، رئیس‌جمهور پیشین امریکا پرده از پراکنده‌‌گی‌های فوق‌العاده جدی در داخل امریکا، به شمول مردم، حکومت، احزاب و شرکت‌های تجارتی برداشت. با توجه به آن‌چه گفته شد، جهان منتظر بود نتایج انتخابات کانگرس امریکا چه خواهد شد.

2: نظام سیاسی مشهورترین و بزرگ‌ترین دولت سرمایه‌داری جهان طوری طراحی گردیده که تنها دو حزب در آن با یک دیگر رقابت می‌نمایند و هرکدام از این دو حزب برای پیروزی در انتخابات به شرکت‌های سرمایه‌داری متکی می‌باشند! در حقیقت این شرکت‌های غول‌پیکر سرمایه‌داری است که در انتخابات تصمیم می‌گیرد و نه مردم امریکا؛ چنان‌چه هزینه شرکت‌های یاد شده در حمایت از کاندیدان انتخابات کانگرس به شمول هردو مجلس آن در سال جاری به حدود 17 ملیارد دالر می‌رسد. «ایالات متحده در هر مناسبتی با نمونه‌یی جدیدی به میدان می‌آید، چنان‌چه در حالی‌که این کشور از تورم بزرگ تاریخی رنج می‌برد، مصارف تبلیغات برای انتخابات نیمه‌دوره‌ای آن ریکورد می‌کند. یک سازمان امریکایی از ثبت ریکورد جدیدی در هزینۀ انتخابات نیمه‌دوره‌ای سال 2022م در ایالات متحده خبر داده و گفته که مصارف این انتخابات از 16.7 ملیارد دالر فراتر رفته است.» (منبع: سکای نیوز عربی 13 نومبر 2022م) مبلغ مذکور برابر است با بودجۀ سالانۀ برخی از دولت‌ها در افریقا و غیر افریقا. از این مبالغ هنگفتی‌که در انتخابات امریکا هزینه گردیده به وضوح دیده می‌شود که در امریکا این سرمایه‌داران و مالکان شرکت‌های بزرگ استند که مردم امریکا را به انتخاب نمودن این و انتخاب نکردن آن، جهت می‌دهند.

پس ظاهر انتخابات امریکا طوری است که قدرت از آن مردم است، اما در باطن قدرت از آن شرکت‌های بزرگ است؛ شرکت‌هایی‌که می‌توانند صدها ملیون دالر را برای حمایت از یک کاندیدای مشخص هزینه کنند؛ در حدی‌که گفته می‌شود در امریکا این سیاسیون استند که رأی‌دهنده‌گان شان را انتخاب می‌نمایند و نه عکس آن. به گونۀ مثال؛ کسی‌که شعار آزادی سقط جنین را سر می‌دهد، نیاز به توده‌ای از زنان دارد تا او را انتخاب نمایند، یا کسی‌که شعار دفاع و حمایت از مهاجرت را بلند می‌نماید، به سراغ اقلیت‌ها می‌رود تا او را انتخاب نمایند و یا کسی‌که شعارهای نژادپرستانه سر می‌دهد، امریکائیان سفیدپوست را هدف قرار می‌دهد و از این قبیل.

3: واقعیت اینست که پول و شرکت‌ها همواره در امریکا تسلط داشته، اما دورۀ حکومت ترامپ، رئیس‌جمهور قبلی پرده از تحولات جدی برداشت که در داخل امریکا رخ می‌دهد. عنوان برجستۀ تحولات یاد شده اینست که رقابت تنگاتنگ میان شرکت‌های بزرگ دیگر رقابت ورزشی نیست؛ چنان‌که قبلاً بوده، بلکه پیوسته در حال داغ شدن می‌باشد؛ در حدی‌که به درجۀ جوشش رسیده و یا نزدیک است به این درجه برسد، چنان‌چه طمع سرمایه‌داران اجازه نمی‌دهد آنان در سایۀ منافع متضاد خویش به گونۀ مسالمت‌آمیز در کنار یک‌دیگر زندگی نمایند. این‌جاست که رقابت سرمایه‌داری میان شرکت‌ها به حدی داغ و داغ‌تر می‌شود که سیاست‌مداران که در حقیقت نماینده‌گان شرکت‌های مذکور می‌باشند، شروع به شکست استخوان یک‌دیگر می‌نمایند.

خلاصه‌این که سرمایه‌داران تا کنون به دو بخش تقسیم شده اند: یک؛ کسانی‌که شرکت‌های تکنالوژی بالای آنان غالب گردیده که توسط حزب دموکرات امریکا تمثیل می‌گردند. دو؛ کسانی‌که شرکت‌های نفت و انژی بالای شان غالب شده است و در قالب حزب جمهوری‌خواهان امریکا تمثیل می‌گردند. این دو بخش با توجه به منافع شرکت‌های بزرگ که پشت سر این و آن قرار می‌گیرند و نیز با توجه به هر ایالت که منافع آن شرکت‌ها در آن متمرکز می‌باشد، همواره در معرض تقسیم شدن به بخش‌های بیش‌تر قرار دارد.

لازم به ذکر است که شرکت‌های نفت و انرژی امریکا برای چندین دهه جوهر نظام سرمایه‌داری امریکا را تمثیل می‌نمودند و در داخل امریکا از اقتدار بزرگی برخوردار بوده و در بیرون از آن تأثیر فراوانی داشتند، طوری‌که جنگ‌های نفت و سیاست‌های احداث خطوط لوله‌های نفت میان دولت‌ها و ساختن نفت‌کش‌های غول‌پیکر منافع بی‌شمار و نفوذ فراوانی را برای این شرکت‌ها به بار می‌آورد، اما در جریان دو دهۀ گذشته، شرکت‌های تکنالوژی سر بلند نمودند؛ شرکت‌هایی‌که درامدهای آن با سرعت بسیار زیادی افزایش یافت، در حدی‌که سرمایۀ برخی از این شرکت‌ها در کم‌تر از دو دهه از میزان سرمایۀ برخی از شرکت‌های نفت و انرژی که در طول یک قرن انباشته بودند، نیز فراتر رفت.

این مشکل در جریان انتشار ویروس کرونا شدت بیش‌تری گرفت؛ زیرا با مطرح شدن سیاست قرنطینه‌ها، شرکت‌های نفت از سودهای زیادی محروم شدند، بلکه بهای نفت گاهی حتی منفی نیز شد. اما از آن طرف؛ شرکت‌های تکنالوژی شروع به جست و خیز نمودند، زیرا مردم در خانه‌های خویش نشسته بودند و با استفاده از تکنالوژی ارتباطات با یک‌دیگر در تماس بودند و بسیاری از امور خویش را از طریق دستگاه‌های ارتباطی و کامپیوترها به پیش می‌بردند. معامله‌های تجارتی و پولی نیز از طریق همین شرکت‌ها صورت می‌گرفت، مانند شرکت امریکائی "آمازون" که بالای بسیاری از عرصه‌های تجاری تسلط یافت و آن را تبدیل به تجارت از راه‌های الکترونیکی و رسانیدن کالاها درب منازل نمود. این گام‌های بزرگ و بی‌سابقۀ شرکت‌های الکترونیکی هم‌زمان با راه یافتن ترامپ به قصر سفید گردید و اینجا بود که آتش نزاع میان شرکت‌های بزرگ برنده و بازنده شعله‌ورتر گردید، در حدی‌که تلاش‌ها برای شکستاندن استخوان یک دیگر آغاز شد. با توجه به این‌که شرکت‌های مذکور اهداف خویش را از طریق سیاست‌مداران عملی می‌نمایند، این سیاست‌مداران شروع به تقسیمات بیش‌تر و بیش‌تر نمودند.

4: تقسیمات در ایالت‌های امریکا رو به افزایش گذاشت، چنان‌چه ایالت‌هایی‌که زیر تسلط دموکرات‌ها قرار دارد، شروع به وضع قوانینی علیه شرکت‌های نفت نمودند، مانند روی دست گرفتن سیاست کاهش گازهای گلخانه‌ای تا حد صفر و اتکای کامل به موتر/ماشین‌های برقی تا سال 2035م. از آن طرف؛ ایالت‌هایی مانند تکزاس، که زیر تسلط جمهوری‌هان و شرکت‌های نفتی حاکم بر این ایالت قرار دارد، شرکت‌های صنعت "سبز" یعنی همان شرکت‌هایی را که سیاست کاهش تولید گازهای گلخانه‌ای را روی دست گرفته اند، در لیست سیاه خود قرار دادند. شدت این تقسیمات زمانی بیش‌تر شد که ایالت‌هایی‌که زیر تسلط جمهوری‌خواهان قرار دارد، اقدام به تقسیم مراکز رأی‌دهی و صدور قوانینی نمودند که بر اساس آن تسلط شان را در اتخابات‌های آینده بالای این ایالت‌ها بیش‌تر می‌نماید، مانند قوانینی‌که رأی دادن از طریق پست دشوارتر می‌نماید؛ طریقی‌که مورد علاقۀ طرف‌داران دموکرات‌ها است. از جانب دیگر؛ ایالت‌هایی‌که زیر تسلط دموکرات‌ها قرار دارد، شروع به تقسیم کردن مراکز رأی‌دهی و صدور قوانینی نمودند، مانند تسهیل رأی دادن از طریق پست که عدم نفوذ جمهوری‌خواهان به این ایالت را تضمین می‌نماید. به علاوۀ آن، می‌توان از تقسیمات فرهنگی نیز یاد نمود، مانند گنجانیدن "دیدگاه نژادی" در برنامه‌های درسی ایالت‌هایی‌که زیر تسلط جمهوری‌خواهان قرار داد و نیز انتشار فرهنگ مخالفت با مهاجرت و مهاجرین. در حزب مقابل نیز سعی می‌شود فرهنگ آزادی سقط جنین در ایالت‌های زیر تسلط دموکرات‌ها ترویج داده شود، به این اعتبار که این کار با دیدگاه محافظه‌کارانۀ جمهوری‌خواهان در تضاد  و هم‌چنین ترویج فرهنگ استقبال از مهاجران می‌باشد.

به این ترتیب، ایالت‌های امریکا به دو دستۀ سرخ با تسلط جمهوری‌خواهان و با اکثریت امریکائیان سفیدپوست و آبی با تسلط دموکرات‌ها که بسیاری از اقلیت‌های مهاجرین را با خود دارند، قرار دارند. این بدان معناست که انقسام‌ها دارد رنگ نژادی به خود گرفته و این رویکرد اندک اندک شکل پایدار و ثابت را نیز گرفته و سیاست‌مداران در تمام ایالت‌ها به سمت بزرگ نمایی مسائل اختلافی روان استند.

5: امریکا و حکومت‌های جهان نتایج انتخابات میان‌دوره‌ای کانگرس امریکا را دنبال می‌نمودند و هر حکومت بر اساس منافع خود این کار را می‌نمود، مثلاً روسیه منتظر بود "حزب ترامپ" در صورت برنده شدن در این انتخابات از کمک‌های هنگفت امریکا که توسط ادارۀ حکومت بایدن به اوکراین داده می‌شود، جلوگیری نماید. اروپا، به ویژه آلمان، نگران بود "حزب ترامپ" بالای حمایت امریکا از اروپا برای جلوگیری از روی‌کردهای توسعه‌طلبانۀ روسیه تأثیر منفی گذارد. شاید چین نیز نگران بود که امریکا گام‌های خصمانه‌تری در برابراش بر دارد و یا کوریای جنوبی و جاپان را با سلاح‌های هسته‌ای مسلح نماید. مزدوران امریکا در منطقۀ اسلامی نیز نتایج انتخابات را دنبال می‌نمودند، مثلاً برخی از آن‌ها مانند عربستان سعودی به این باور اند که "حزب ترامپ" بهتر از "حزب بایدن" است و برخی دیگر نظر معکوس دارند. درست است که این انتخابات ریاست‌جمهوری نیست، اما طوری نشان‌داده می‌شد که انگار انتخابات ریاست‌جمهوری است، به علاوۀ این که نتایج این انتخابات بالای انتخابات ریاست‌جمهوری در سال 2024م تأثیر زیاد دارد.

به دلیل تورم بزرگ موجود در امریکا، از جمله افزایش بهای مواد سوخت، فضا برای پیروزی حزب جمهوری‌خواهان فراهم گردیده بود و این چیزی بود که همه‌پرسی‌ها پیش‌بینی می‌نمود و رسانه‌ها نیز آن را ترویج می‌داد، در حدی‌که دموکرات‌ها را از آن‌چه که "موج زنندۀ سرخ" نامیده می‌شد، ترسانیده بود، یعنی شرایط انتخاباتی به صورت کل به نفع جمهوری‌خواهان بود، اما نتایجی‌که تا کنون منتشر گردیده، همه‌پرسی‌ها و رسانه‌ها را بهت‌زده نموده، مخصوصاً آن‌عده از رسانه‌هایی‌که در صف دموکرات‌ها قرار دارند و "موج زنندۀ سرخ" را پیش‌بینی نموده بودند. ترامپ رئیس‌جمهور پیشین برای حمایت از کاندیدان جمهوری‌خواه به ایالت‌های مختلف سفر می‌نمود، طوری‌که انگار این تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری باشد. در مقابل؛ دموکرات‌ها تبلیغاتی را راه‌اندازی نمودند که توسط بایدن رئیس‌جمهور برحال و رؤسای پیشین مانند اوباما و کلنتن، به امید متوقف نمودن "موج زنندۀ سرخ" که تصور می‌شد بسیار فراگیر باشد، به پیش برده می‌شد؛ اما این موج پیش نیامد، بلکه حتی نتایج انتخابات نشان می‌دهد که حزب جمهوری‌خواهان با کسب اکثریت اندک هم‌چنان بالای مجلس نماینده‌گان تسلط خواهد داشت؛ مجلسی‌که متشکل از 435 نماینده می‌باشد. «چنان‌چه بر اساس پیش‌بینی شبکۀ "سی بی اس نیوز" که شریک شبکۀ بی بی سی در ایالات متحده می‌باشد، این حزب  حد اقل 218 چوکی/کرسی مجلس را به دست آورده اند.» (منبع: بی بی سی 17 نومبر 2022م). اما دموکرات‌ها «روز یک‌شنبه تداوم تسلط خویش را بالای مجلس سنای امریکا با اکثریت اندک جشن گرفتند. دموکرات‌ها در حال حاضر 50 چوکی/کرسی را در اختیار دارند، به علاوۀ وجود رأی کاملا هریس معاون، رئیس‌جمهور امریکا که ریاست مجلس سنا را در اختیار دارد و جمهوری‌خواهان 49 کرسی را در اختیار دارند. می‌ماند یک کرسی دیگر که در انتخابات مجلس سنا هنوز فیصله نگردیده و قرار است در دور دوم انتخابات در ایالت جورجریا که در ششم دسمبر راه‌اندازی خواهد گردید، یک طرفه شود. ممکن است دموکرات‌ها بتوانند اکثریت خود را از طریق این دور استحکام ببخشند. (منبع: الجزیره 14 نومبر 2022م) این نتایج خلاف تمام انتظارها و همه‌پرسی‌ها از آب در آمد.

6: با دقت نمودن به ایالت‌هایی‌که زیر سیطرۀ جمهوری‌خواهان قرار دارد، حاکم آن جمهوری‌خواه است و اکثریت نماینده‌‌گان و سناتوران داخلی آن از جمهوری‌خواهان می‌باشد، هم‌چنان جمهوری‌خواه باقی مانده و دموکرات‌ها نتوانسته اند دستاورد چندانی در آن باشده باشند، البته استثناهای کوچکی مانند افزایش شمار مهاجران به ویژه از امریکای لاتین وجود دارد که باعث شده در ایالتی مانند تکزاس برخی از نماینده‌گان آن، که اندک می‌باشند، طرف‌دار دموکرات‌ها شوند. اما جمهوری‌خواهان هم‌چنان بالای این ایالت‌ها تسلط تقریباً کامل دارند. برعکس این واقعیت در ایالت‌هایی‌که زیر تسلط دموکرات‌ها قرار دارد، صدق می‌کند و این تقسیمات بسیار عمیق و ریشه‌ای به نظر می‌رسد. این در حالی است که برخی دیگر از ایالت‌ها هم‌چنان میدان کشمکش میان دو طرف می‌باشد و آن را ایالت‌های  تعیین کننده می‌نامند، مانند ایالت جورجیا، اریزونا، نیوادا و پنسلوانیا. شاید نتیجۀ این انتخابات که بر خلاف تمام انتظارهای معمول و برخلاف همه‌پرسی‌ها و مطالعاتی‌که از روند انتخابات صورت گرفت، از آب درآمد، بیان‌گر این باشد که آن ایالت‌هایی امریکا که زیر فرمان پایتخت امریکا، واشنتن قرار دارند؛ دیگر به سان گذشته ایالت‌های متحد نیستند، بلکه از تفرقه در میان آن دارد صفت همیشه‌گی به خود می‌گیرد. از جانب دیگر؛ کشمکش دو حزب بر سر حکومت و منافع متفاوت شرکت‌های بزرگی‌که پشت سر این دو حزب قرار دارند، ممکن است در ایالت‌های تعیین کننده به گونۀ جدی بالا گیرد، زیرا مسلط شدن یک طرف بالای هر یک از این ایالت‌ها در این انتخابات و وضع قوانین جدیدی در آن علیه طرف مقابل و انتشار فرهنگ مخالفت با آن، این ایالت را طرف مقابل دور می‌کند و این چیزی است که برای طرف ناکام قابل قبول نخواهد بود. پس ممکن است جرقۀ خشونت در این ایالت‌های تعیین کننده زده شود و سراسر امریکا را به جانب خشونت بیش‌تر سوق دهد و به این ترتیب سیاست خارجی دولت دچار نوسان شود، حتی می‌توان گفت که از همین الآن این نوسان در آن مشاهده می‌شود؛ چنان‌چه قرار گرفتن عربستان سعودی در صف "حزب ترامپ" در مسئلۀ کاهش تولید نفت نشانۀ واضح و خطرناک این روی‌کرد به شمار می‌رود.

مهم‌ترین چیزی‌که در جریان انتخابات اخیر برجسته گردید، همین انقسام‌های داخلی بود، طوری‌که دو طرف تقریباً در میزان قدرت مساوی استند و شرایط متغیری مانند بالا رفتن بهای نفت روی قدرت آنان تأثیر ندارد، اما اینک دیدگاه‌های تعصب‌گرایانۀ حزبی با قوت تمام ریشه‌دوانده و این مسئله‌یی فوق‌العاده خطرناکی است. مسئلۀ تعصب مذکور به گونۀ واضح و روشن در انتخابات اخیر مشاهده می‌شد، چنان‌چه برخی از کاندیدان از "حزب ترامپ" حتی زنان در حالی به تبلیغات انتخاباتی می‌پرداختند که تفنگ بر شانه داشتند. شاید در روزهای آینده میان ایالت‌ها فاصلۀ بیش‌تر و قانونی شدن این فاصله به چشم خورد و احتمالاً شاهد ترک بیش‌تر غیر سفیدپوستان از مناطقی باشیم که زیر تسلط حزب جمهوری‌خواه قرار دارد و در این مناطق نظریۀ برتری سفیدپوستان ترویج داده شود.

7: با در نظرداشت آن‌چه در انتخابات میان‌دوره‌ای امریکا رخ داد، می‌تون تا حدودی بالای پیامدهای آن این چنین روشنی انداخت:

أ‌.  از آن‌جایی‌که به نظر می‌رسد امریکا خالی از افراد آگاهی است که بتوانند خالی‌گاه به وجود آمده میان دو طرف بر سر حاکمیت در واشنگتن را پر نمایند، و نیز از آن‌جایی‌که امریکائی‌ها در وابسته‌گی و صف‌بندی سیاسی تعصب روز افزون نشان می‌دهند، ادارۀ بایدن، رئیس‌جمهور برحال امریکا در دو سال آینده با موانع بیش‌تری رو به رو خواهد شد؛ موانعی‌که توسط ایالت‌های جمهوری‌خواه "سرخ" و نیز توسط مجلس نماینده‌گان در برابر آن قرار خواهد داد و این روند دولت را وادار خواهد نمود بیش‌تر از پیش به اوضاع داخلی پرداخته و از تمرکز بالای سیاست خارجی خود بکاهد.

در مورد ترامپ باید گفت که پیش از انتخابات به نظر می‌رسید که وی حزب جمهوری‌خواهان را به صورت کامل زیر تسلط خود آورده؛ اما بعد از اعلان نتایج انتخابات معلوم شد که برخی از کاندیدانی را که ترامپ حمایت نموده بود، موفق نشدند و برخی دیگر موفق شدند و این مسئله احتمالاً در انتخابات ریاست‌جمهوری که ترامپ قصد دارد برای بار دوم خودش را به نماینده‌گی از حزب جمهوری‌خواه کاندید نماید، مشکلاتی را به بار آورد.

ب‌.  شرکت‌های غول‌آسای امریکایی‌که پشت سر حزب جمهوری‌خواه قرار دارد، از نفوذ زیاد بین‌المللی برخوردار می‌باشد، چنان‌چه تصمیم اخیر عربستان سعودی برای کاهش تولید نفت این را به خوبی نشان داد. بناءً احتمال افزایش چند پارچه‌گی نفوذ بین‌المللی امریکا نیز وجود دارد؛ امری‌که باعث تضعیف جهانی امریکا خواهد شد و این مسئله‌ای نیست که بتوان آن را دست کم گرفت، چنان‌چه ارتباطات جان کری، وزیر خارجۀ پیشین، که یک دموکرات می‌باشد، سیاست‌های اعمال فشارهای حد اعظمی ادارل ترامپ با ایران را تضعیف نمود و جمهوری‌خواهان در جریان ادارۀ دموکرات بایدن با تحریک نمودن سعودی برای کاهش تولید نفت، به آن پاسخ دادند؛ پاسخی‌که اعمال فشارهای ادارۀ بایدن بالای روسیه را تضعیف نمود. این واقعیت باعث خواهد شد نفوذ بین‌المللی امریکا به دو بخش تقسیم شود و به این ترتیب، منافع جهانی امریکا نیز به دو بخش منافع جمهوری‌خواهان و منافع دموکرات‌ها تقسیم خواهد شد و در عین حال برخی از منافع استراتیژی به گونۀ منافع مشترک باقی خواهد ماند، مانند مبارزه با روسیه و چین، که در چگون‌گی پیش‌برد و سیاست‌های فرعی برای تحقق آن نیز احتمال اختلاف میان دو طرف وجود دارد.

ت‌. ادارۀ بایدن هنوز برای زیر فشار قرار دادن روسیه در قضیۀ اوکراین دو سال کامل در اختیار دارد و حتی اگر امریکا دروازۀ مذاکرات میان اوکراین و روسیه را باز نماید، بازهم به اعمال فشارهایش بالای روسیه ادامه خواهد داد تا آن را از دستاوردهای کوتاه مدت در اوکراین محروم نماید. پس روسیه هم‌چنان زیر بار تحریم‌های سنگینی‌که امریکا بالای آن اعمال نموده باقی خواهد ماند تا آن‌که امریکا بتواند دستاوردهای دیگری بیرون از صحنۀ اوکراین حاصل نماید، مانند ایجاد تضمینی مبنی بر این‌که سلاح هسته‌ای روسیه برای امریکا تهدیدی تشکیل نمی‌دهد. به نظر می‌رسد سیاست امریکا در دورۀ حکومت بایدن همین مسئله است و در صورتی‌که بایدن نتواند این دستاوردها را حاصل کند، روسیه هم‌چنان از جهان غرب و اتباع آن به دور مانده و اقتصاد آن متزلزل بوده و توان مقاومت را نخواهد داشت.

ث‌. ادارۀ بایدن موفق شد با ترسانیدن چین از کمک به روسیه، عملاً چین را از روسیه دور نگهدارد، هرچند چین و روسیه در خصوص روابط میان یک‌دیگر اظهارات بی‌اساس و بنیادی را مطرح می‌نمایند؛ اظهاراتی‌که چیزی از واقعیت امر کم نمی‌کند. باید دانست که روند این دور نگهداشتن هنوز کامل نشده به رغم آن که روسیه به وضوح می‌داند که چین پشت‌اش را خالی نموده و آن را در در رویارویی با امریکا و دولت‌های عضو ناتو تنها گذاشته، دولت‌هایی‌که کمک‌های هنگفت نظامی به اوکراین می‌فرستند و تحریم‌های بزرگ اقتصادی بالای آن اعمال نموده اند، اما چین هیچ‌گونه کمکی که بتواند مؤثر باشد برای هم‌پیمان خود نفرستاده؛ هم‌پیمانی‌که پیش از شروع جنگ اوکراین همکاری‌های دو طرف را "نامحدود" خوانده بود.

ج‌.  دولت‌های اروپای غربی نگران بودند ترامپ دوباره به قدرت دست پیدا کند، چه از طریق برگشت به ریاست‌جمهوری برای بار دوم و یا از طریق تسلط حزب‌اش بالای کانگرس؛ زیرا او سیاستی را تبنی نموده بود که بر اساس آن تاریخ "ناتو" دیگر سپری گردیده و از آن جایی‌که قدرت نظامی اروپا در رویارویی با سیاست توسعه‌طلبانۀ روسیه ضعیف می‌باشد، اروپا از برگشتن ادارۀ بایدن به اروپا خرسند گردید. هم‌چنین شرکت‌های گاز امریکا با فراهم نمودن گاز امریکا در بدل گاز روسیه برای اروپا با قیمت‌های بیش‌تر از چهار برابر قیمت گاز در امریکا، ادارۀ بایدن را زیر فشار قرار دادند و دولت‌های اروپا به آن اعتراض نمودند. بایدن خودش نیز از این شرکت‌ها انتقاد نمود و گفت که آن‌ها در جریان جنگ اوکراین سودهای بسیار هنگفتی را به جیب زده اند و هشدار داد که مالیات اضافی را بر سود آنان وضع خواهد نمود. طبیعتاً بایدن از بالا رفتن قیمت داخلی نفت نیز انتقاد می‌نمود، زیرا بالا رفتن قیمت نفت در اروپا برای او چندان اهمیتی ندارد، بلکه سیاستی را که بایدن در حال حاضر در محور آلمان رهبری می‌کند، به هدف متفرق نمودن اروپاست و این سیاست شبیه سیاست ترامپ رئیس قبلی امریکاست که بر محور "برگزت انگلیس" برای ضربه زدن به وحدت اروپا رهبری می‌نمود.

8: خلاصه این‌که معلوم شد انتخابات میان‌دوره‌ای کانگرس امریکا ابعاد و دلالت‌های زیاد داخلی و خارجی دارد و این که تسلط امریکا بر جهان باعث شده این انتخابات تبدیل به یک اتفاق جهانی شود، طوری‌که بسیاری از جهان به دلیل تأثیری‌که این انتخابات در سیاست خارجی امریکا دارد، به آن توجه و اهتمام زیاد نمودند و این‌که انتخابات مذکور را نمی‌توان با تحولات داخلی انگلیس مقایسه نمود، زیرا انگلیس به دلیل حب شدید سیادت و برتری‌جویی‌که دارد از مزدورانش می‌خواهد به آن توجه رسانه‌ای به خرج دهند.

این است واقعیت دولت‌های به اصطلاح بزرگ و آن هم اهمیت تحولات داخلی آن. هرگاه الله سبحانه و تعالی اجازۀ برپایی دولت اسلام را بدهد، راه امت اسلامی برای تأثیر بالای جهان باز شود و این امت پیام هدایت را برای جهانیان حمل نماید، آنگاست که هرگونه تحول کوچک و بزرگی که در نزد مسلمانان رخ دهد، برای دولت‌های کفار ارزش سیاسی و رسانه‌ای خواهد داشت؛ طوری‌که به تحلیل و تجزیۀ پیامدهای آن بالای خود خواهند پرداخت. دولت‌های بزرگ کفار حتی در حال حاضر نیز به هرگونه اتفاق بزرگ و کوچک در جهان اسلام توجه و اهتمام نموده و حرکت‌های اسلامی را پیوسته زیر نظر دارند. رسانه‌های وابسته به آنان می‌کوشند برخی از حرکت‌هایی را که "میانه‌رو" می‌نامند، برجسته نموده و امت را از حرکت‌های دیگری‌که مخلصانه عمل می‌نمایند، دور نمایند. این دولت‌های کفری فعالیت‌های حرکت‌های مخلصانۀ مسلمانان را شب و روز بررسی و محاسبه می‌نمایند و از مزدوران خویش می‌خواهند این حرکت‌ها را در نطفه خنثی کنند. بلی، این نگرانی‌های آنان در حالی است که هنوز دولت اسلامی، دولت خلافت، برپا نگردیده، وضعیت کفار چگونه خواهد بود، زمانی‌که امت اسلامی و توانایی‌های زننده آن زیر رهبری مخلصانه و آگاه به هدف کسب رضایت پروردگار و خدمت به منافع امت جهت داده شده و رهبری گردد؟ آنگاست که امت اسلامی به مجد و عظمت از دست داده‌اش برخواهد گشت و سستی و شکنندگی این دولت‌های به اصطلاح بزرگ برملا خواهد گردید. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَسَیَعلمُ الّذینَ ظَلَمُوا أیّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُون﴾ [شعراء: 227]

ترجمه: زود است آنانی‌که ظلم نموده اند، بدانند به چه جایی برخواهند گشت!

25 ربیع الآخر 1444هـ.ق.

19 نومبر 2022م.

 

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...

احکام مرتدین و اولاد صغار مرتدین و کفار

  • نشر شده در فقهی

به جواب رفیق احمد ابوجعفر

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

و بعد؛ شیخ بزرگوارم، در نزدم سوالی است امید که شما جواب آن را بدهید:

آیا بین قول رسول الله صلی الله علیه و سلم تعارض به وجود نیامده که در خصوص طفل از اولاد مرتدین پرسان شدند... گفتند آن‌ها در آتش هستند؟ و در روایت دیگری رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند، آن‌ها و پدران شان در آتش هستند. این دو قول با این قول او صلی الله علیه و سلم در تعارض نیست؟ «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلَاثٍ...» یعنی قلم (تکلیف) از سه کس برداشته شده است. و هم‌چنان از او صلی الله علیه و سلم ذکر شده که فرمودند: «...وَعَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ» یعنی؛ و از طفل تا بالغ شود. و یا همان‌طوری‌که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است.

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

1-     در مقدمه در مادۀ 7 آمده است: «و اما فقره "ج" این ماده، بدون شک اسلام احکامی را در خصوص مرتد واضح نموده و بعضی از این احکام اینست که مرتد وقتی دوباره به اسلام رجوع نکرد، باید به قتل برسد؛ به دلیل این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم:

«مَنْ بَدَّلَ دِينَهُ فَاقْـتُلُوهُ»

ترجمه: هرکس دین خود را عوض کرد، آن را به قتل برسانید.) (این حدیث را بخاری از ابن عباس روایت کرده است...)

این روایت در خصوص خود مرتد است؛ اما در خصوص اولاد مرتد که در وقت غیر اسلام تولد می‌شوند؛ یعنی وقتی مسلمان مرتد شده و کشته هم نشده و به دین دیگری رفته و مرتد شده است؛ مثل این‌که مسلمان نصرانی یا یهودی و یا مشرک شده و در این حالات برایش اولاد تولد می‌شود؛ در حالی‌که او شخص به حالت ارتداد است، برایش تولد می‌شود؛ پس این اولادها نصرانی، یهودی و یا مشرک تولد می‌شوند. سوال اینست که آیا این اولادها و اطفال در این حالت مرتد هستند و با آن‌ها معامله مرتد صورت می‌گیرد؟ و یا این‌که پیرو همان دینی‌ هستند که این اولادها بر آن تولد شدند؟

پاسخ این است: اولاد مرتدینی‌که قبل از ارتداد پدرش تولد شده قطعاً مسلمان حساب آمده؛ اما وقتی پدرشان را در ارتداد پیروی کردند، در آن وقت با آن‌ها معامله ارتداد صورت می‌گیرد. در صورتی‌که بعد از ارتداد پدرشان از زن کافره و یا مرتده‌ تولد شوند، این‎ها کافر پنداشته می‌شوند و مرتد شمرده نمی‌شوند و با این‌ها همان تعامل صورت می‌گیرد که با اهل آن دین صورت گرفته است؛ پس هرکس که از پدر و مادر مرتد بعد از کفرشان از زن کافره و یا مرتده به دنیا آمد، محکوم به کفر است؛ زیرا او از پدر و مادر کافر به دنیا آمده است؛ مثلاً اگر پدر و مادر آن طفل یهودی و یا نصرانی شده بود؛ یعنی از اهل کتاب بود، با آن طفل مانند اهل کتاب معامله می‌شود و اگر مشرک شده بودند، با اولاد آن‌ها نیز معامله مشرکین صورت می‌گیرد. به دلیل این روایتی‌که از ابن مسعود روایت شده است:

«أَنَّ النبيَّ لَمَّا أَرَادَ قَتْلَ أَبِيكَ (عقبة بن أبي معيط) قَالَ مَنْ لِلصِّبْيَةِ قَالَ النَّارُ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی اراده قتل پدرت "عقبه ابن ابی معیط" را نمود، گفت طفل چی می‌شود، گفت آتش.

این روایت را ابو داود و حاکم روایت نموده و ذهبی نیز آن را موافقت کرده است و در روایت دار قطنی آمده است: «النَّارُ لَهُمْ وَلأَبِيهِمْ» یعنی آن‌ها و پدران شان در آتش اند. و هم‌چنان در صحیح البخاری در باب اهل الدار از کتاب جهاد از ابن عباس از صعب ابن جثامه ثابت شده که گفت:

«مَرَّ بِيَ النَّبِيُّ بِالأَبْوَاءِ - أَوْ بِوَدَّانَ - وَسُئِلَ عَنْ أَهْلِ الدَّارِ، يُبَيَّتُونَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فَيُصَابُ مِنْ نِسَائِهِمْ وَذَرَارِيِّهِمْ، قَالَ : هُمْ مِنْهُمْ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم از منطقه ابواء و یا ودان بود که از نزدم گذشتند و از اهل خانه پرسان کردند که ایشان از مشرکین هستند و از طرف شب بر آن‌ها شبیخون زده می‌شود و زنان و اطفال شان نیز ضرر وارد می‌شود و یا کشته می‌شوند، رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند که آن زنان و اطفال نیز از جملۀ آن‌ها محسوب می‌شوند.

پس هر کسی از پدر و مادر کافر تولد شود کافر پنداشته می‌شود و حکم آن حکم کفار است. بناءً کسانی‌که از اسلام مرتد می‌شوند و از جملۀ فرق و گروه‌های غیراسلامی می‌شوند، مانند دروزی‌ها، بهائیه و قادیانیه با آن‌ها مانند مرتدین معامله نمی‌شود؛ زیرا آن‌ها مرتد نیستند که با آن‌ها مانند مرتدین معامله شود؛ بلکه پدران شان کسانی هستند که مرتد شدند و با آن‌ها معامله مرتد صورت گرفته و این مردم از پدر و مادر کافری به دنیا آمدند؛ پس با این‌ها تعاملی صورت می‌گیرد که با سائر کفار صورت گرفته است و به دلیل این‌که این مردم مرتد نشدند، یعنی به دینی از ادیان اهل کتاب نرفتند، یعنی به سوی نصرایت و یا یهودیت نرفتند، با این‌ها مانند مشرکین معامله می‌شود؛ پس ذبح این مردم خورده نشده و زنان شان نکاح نمی‌شود؛ زیرا غیر مسلمانان یا از جمله اهل کتاب شمرده می‌شوند و یا از جمله غیر اهل کتاب؛ یعنی مشرکین هستند و گروه سومی ندارد. به همین دلیل، رسول الله صلی الله علیه و سلم از مجوس هجر از روایت حسن بن محمد بن حنفیه آمده است که گفت:

«فَمَنْ أَسْلَمَ قُبِلَ مِنْهُ، وَمَنْ لَمْ يُسْلِمْ ضُرِبَتْ عَلَيْهِ الجِزْيَةُ، غَيْرَ نَاكِحِي نِسَائِهِمْ وِلاَ آكِلِي ذَبَائِحِهِمْ»

ترجمه: کسی‌که اسلام آورد، اسلام آن پذیرفته شود و کسی‌که اسلام نیاورد، بر آن جزیه تعیین شود، زنان شان به نکاح گرفته نشده و ذبائح شان خورده نشود. حافظ در روایت گفته که عبدالرازق و ابن ابوشیبه تخریج نموده؛ در حالی‌که این روایت مرسل و جید الاسناد است.

ذریه و اولاد آن کسانی‌که از اسلام مرتد و نصرانی شدند، مانندی‌که فعلاً عائله شهاب در لبنان هستند، پدرشان مسلمان بودند، به نصرانیت مرتد شدند و ذریه شان به نصرانیت برگشتند، با این‌ها و مانندشان مانند اهل کتاب تعامل می‌شود.» پایان.

از این مسئله حکم اولاد آن‌هائی‌که از پدر و مادر کافر تولد می‌شوند، معلوم می‌شود که با آن‌ها به اساس دین پدران‌شان تعامل می‌شود؛ مگر آن‌که مسلمان شوند...

2- قبلاً به تاریخ 22 جولای 2011م مثل همین سوال را جواب داه بودیم که بخشی از جواب آن سوال به گونۀ ذیل آمده بود: «تناقضی نیست، اول در خصوص فرزندان صغیر کفار است که بر کفرشان می‌میرند؛ پس فرزند هر والدین کافر، کافر است و حکم آن حکم کفار است؛ چنانچه در دو حدیث ابن مسعود و ابن عباس آمده که شما نیز این دو حدیث را در سوال خود ذکر کردید، طبعاً این حالتی است که فرزند کافر در حالت کفر قبل از بلوغ و اسلام آوردن بمیرد... اما حدیث ابوداود اختصاص به مسلمانان دارد؛ پس کسی‌که از مسلمانان صغیر باشد، وقتی بلوغ شود مکلف به احکام شرعی می‌شود و هم‌چنان شخص خواب وقتی بیدار می‌شود و دیوانه وقتی به هوش می‌آید...» پایان.

3- برای معلومات بیش‌تر باید گفت که در این خصوص بعضی نظریات دیگری نیز وجود دارد که این حکم را تنها متعلق به دنیا می‌سازد؛ اما در آخرت حکم ایشان به الله متعال تعلق دارد و از جملۀ این نظریات موارد ذیل است:

ا– نووی در شرح صحیح مسلم (در جلد 12 صحفه 55) می‌گوید که حکم اولاد کفار در دنیا مانند حکم پدران‌شان است؛ اما در صورتی‌که قبل از بلوغ فوت شده باشند، در آخرت در خصوص‌شان سه مذهب است؛ مذهب صحیح اینست که آن‌ها در جنت هستند. مذهب دوم اینست که ایشان در آتش هستند و مذهب سوم به صورت قطعی نظر نمی‌دهد. (الخطیب علی متن ابی شجاع جلد 2 صفحه 256) را نگاه کن.

ب- نیل الاوطار در جلد 11 صفحه 465 چنین آمده است: «باب پیروی طفل از والدینش در کفر و کسی‌که از آن‌ها مسلمان می‌شود و صحت اسلام طفل ممیز 3224-(از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«مَا مِنْ مَوْلُودٍ إلَّا يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ، فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَيُنَصِّرَانِهِ أَوْ يُمَجِّسَانِهِ، كَمَا تُنْتَجُ الْبَهِيمَةُ جَمْعَاءَ هَلْ تُحِسُّونَ فِيهَا مِنْ جَدْعَاءَ؟»

ترجمه: هر نوزادی بر فطرت به دنيا می‌آيد؛ اما والدينش او را يهودی، نصرانی يا مجوسی بار می‌آورند. همانگونه كه نوزادِ حيوان هنگام ولادت، صحيح و سالم است؛ آیا ديده‌ايد حيوانی گوش بريده به دنيا بيايد.

سپس ابوهریره می‌گوید «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا» فطرت الله سبحانه و تعالی که مردم را بر آن آفریده است. الْآيَةَ. (متفق علیه) و در روایت متفق علیه هم‌چنان آمده است که گفتند یا رسول الله از کسی‌که در حالت صغارت فوت می‌شود، خبر بده، رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا عَامِلِينَ» یعنی الله سبحانه و تعالی به آنچه که هستند، عالم‌تر است. در حدیث ابوهریره دلیل بر اینست که در حین ولادت اولاد کفار بر آن‌ها حکم اسلام می‌شود و وقتی طفل در دار اسلام بدون پدر و مادر یافت گردد، مسلمان می‌باشد؛ زیرا طفل به واسطۀ پدر و مادرش یهودی، نصرانی و مجوسی می‌گردد و وقتی پدر و مادرش گم شدند؛ پس آن طفل بر آن حالتی باقی می‌ماند که تولد شده که همانا حالت اسلام است.

این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم «اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا عَامِلِينَ» دلیل بر اینست که وقتی کفار در حال صغارت فوت شوند، احکام شان در نزد الله سبحانه و تعالی بوده و معیین نیست؛ بلکه وابسته به عملی است که اگر او شخص زنده گی می‌کرد، آن را انجام می‌داد.» پایان.

به هر حال نظر ما چیزی است که در شمارۀ 1 و 2 ذکر شده و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

ابتلائات و بشارت‌ها پیشاهنگ تحقق وعده الله سبحانه وتعالی به نصرت!

  • نشر شده در سیاسی

(قسمت دوم)

بدون شک، نصرت بر صابرانی نازل می‌شود که یقین و اطمینان دارند که الله سبحانه وتعالی نصرت‌شان می‌دهد. این اطمینان شان نسبت به گشایش الله سبحانه وتعالی همواره پابرجا بوده و باور دارند که نصرت وی شامل حال شان خواهد گشت؛ حتی اگر مدتی به درازا بکشد. این صابران هیچ‌گاه در برابر مصیبت‌ها متزلزل نمی‌شوند هر چند که شدید و سخت باشد! هر قدر که با حوادث سخت و ناگوار مواجه شوند، تسلیم نمی‌شوند و از مبدأ شان تنازل نمی‌کنند! حتی اگر مصالح و منافع حیاتی شان متضرر شود؛ زیرا مصلحت و منفعت حقیقی آن‌ها نایل شدن به رضایت پروردگارشان و زندگی کردن تحت چتر احکام اسلام و شریعت آن است. این صابران در قبال قضیه‌ شان سازش نمی‌کنند؛ حتی اگر در بدست آوردن یک لقمه نان با سختی روزگار و مشکلات مواجه شده و محتاج گردند! بلی سازش نمی‌کنند و لو وسوسه‌ها و حواس‌پرتی‌ها زیاد شود! با وجود این همه، آن‌ها ثابت قدم مانده و شب را به روز می‌رسانند تا در قضیه سرنوشت‌سازش خود پیروز شوند و آن این‌که؛ بندگان را از طریق إقامه حکم و شریعت الله سبحانه وتعالی به بندگی و عبودیت‌اش سوق دهند و دولتی تأسیس کنند که پرچم دینش را به اهتزاز درآورد! بدون شک که این‌ صابران و ثابت‌قدمان همان بشارت داده‌شده‌گان، رستگاران و پیروزشونده‌گان هستند! پروردگارا! ما را از جمله آنان بگردان!

آنچه امروز از حملات آشکار کفار علیه مسلمانان در سراسر جهان می‌بینیم، ناراحت مان می‌کند! حکام مسلمانان در ملأ عام و بدون شرم و حیا با آنان تبانی و همکاری می‌کنند؛ به گونه‌ای که تصمیم گرفتند در جنگ کفار علیه مسلمانان و اسلام از کفار جانب‌داری کنند! این از فضل الله سبحانه وتعالی است که صفوف متمایز شده است؛ لیکن در این جنگ، مصیبت و بلاء بر مؤمنان مخلص تشدید می‌یابد! در این مرحله نیاز به ثبات و استقامت بیشتر می‌شود؛ ثباتی‌که بعد از آن به خواست الله سبحانه وتعالی نصرت و فتح مبین می‌آید! در اینجا یهودیان همواره خصومت و تجاوز به مردم فلسطین را افزایش می‌دهند، هر روز شهرک‌نشینان اعلام می‌کنند که آنان قصد دارند به مسجدالأقصی هجوم ببرند تا گفته‌های شان را با حمایت نیروهای اشغالگر عملی سازند! حکام مسلمانان به شیوه‌ی تحریک‌آمیز در مصر، اردن، سوریه و ترکیه با آن‌ها تبانی و همکاری می‌کنند و رژیم آل سعود به أعمال شان رنگ مشروعیت می‌‌بخشد! گذشته از خشوع و خضوع و دیدارهای پنهانی و در ملأ عام برخی از حکام سودان؛ اعم از سربازان و غیرنظامیان در سرزمین‌ شام و سکوت و بی‌اعتنایی بسیاری از علماء و فراخوانی برخی دیگر به عادی‌سازی روابط و فرمانبرداری با یک رفتار پلید و غیراخلاقی، که حرمت دین، خون و ناموس را نادیده می‌گیرند!

در زمانی‌که همه چیز وارونه نشان داده می‌شود، سکوت در برابر حوادثی‌که در فلسطین رخ می‌دهد، همدردی با جنگ اوکراین و... این ریاکاری و منافقت جهانی است!

همین صحنه در مورد مسلمانان اویغور چین نیز تکرار می‌شود؛‌ به گونه‌ای که در گزارش دفتر حقوق بشر سازمان ملل که در 3 آگست 2022م منتشر شد، آمده است که "نقض  فاحش حقوق بشر" در چین صورت می‌گیرد. این گزارش برخی از اعمالی‌ را که علیه مسلمانان در اویغور چین صورت می‌گیرد، "جنایات ضد بشری" قلمداد نمود. (منبع: شبکه الجزیره / 9/9/2022م)

در آگست 2018م یک کمیسون حقوق بشر سازمان ملل گزارش داد که چین حدود یک میلیون مسلمان اویغور را در اردوگاه‌های مخفی ترکستان شرقی نگهداری می‌کند؛ طوری‌که از سال 1949م بر منطقه مسلط شد و از همان زمان تاکنون آنان را در "ارودگاه‌های بازگشت متأهلی" در ترکستان شرقی نگهداری می‌کند؛ چنانکه "کار اجباری" یا "عقیم‌سازی اجباری(مبتلاء شدن با عقیمی)" را بر آن‌ها تحمیل کرد. مؤسسه سیاست استراتژیک استرالیا روز پنجشنبه گزارشی منتشر کرد که بر اساس آن تخمین زد که حدود 16000 مسجد در ترکستان شرقی تخریب یا آسیب دیده اند که بیشتر آن‌ها از سال 2017م به سبب سیاست‌های دولت چین بوده است.

این مایه تأسف است که حکام بی‌خرد و نادان در سرزمین‌های مسلمانان به کار مورد علاقه خود؛ ایستادگی در کنار دشمنان اسلام در جنگ با اسلام و اهل آن ادامه دادند. در 22 اکتبر 2021م، 62 کشور که اکثریت آن‌ها کشورهای اسلامی و آفریقایی بودند، از عملکرد چین در قبال مسلمانان اویغور دفاع کردند. در بیانیه‌ای که توسط این 62 کشور امضاء شد، آمده است که آن‌ها: «با اتهامات بی‌اساس علیه چین با انگیزه‌های سیاسی مبتنی بر اطلاعات نادرست و دخالت در امور داخلی چین به بهانه حقوق بشر مخالف هستند.» مصر، سعودی، پاکستان و المغرب از میان همه کشورها به «پایبندی تمام دولت‌ها به اهداف و اصول منشور سازمان ملل متحد و حفظ بی‌طرفی» بیشتر تأکید ورزیدند.

شکی نیست که واقعیت امروزی امت اسلام، واقعیت دردناکی است که امت‌های دیگر به دلیل فقدان نظامی، که آنان را وحدت بخشد و صفوف شان را متحد کند، بر سرِ شان می‌تازند. بنابر این، به منظور ایجاد تغییر برای اقامه دولتی‌که از مسلمانان حمایت کند، لازم و ضروری است که در راه دعوت بیشتر از گذشته فعالیت کرد و ثبات و استقامت خود را افزایش داد. بسیاری از آیات قرآن بیانگر اینست که نصرت و پیروزی پس از صبر و استقامت بر بلاء و مصیبت می‌آید؛ از جمله:

﴿وَ لَنَبْلُوَنَّكُم بِشَىْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَٰلِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَٰتِ وَ بَشِّرِ الصَّٰبِرِينَ* الَّذِينَ إِذَا أَصَٰبَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَٰجِعُونَ* أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَٰتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ﴾ [بقره: 155-157]

ترجمه: و قطعاً شما را با برخی از (امور هم‌چون) ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و کمبود میوه‌ها، آزمایش و إبتلاء می‌کنیم و بشارت بده به صابران؛ آن کسانی‌که هنگامی‌که بلائی بدانان می‌رسد، می‌گویند: ما از آنِ الله هستیم و به سوی او باز می‌گردیم! آنان (همان صابران با ایمانی هستند که) الطاف، رحمت، احسان و مغفرت پروردگارشان شامل حال آنان می‌گردد و مسلماً ایشان راه‌یافتگان (به جاده حق و حقیقت و طریق خیر و سعادت) هستند. ‌     

الله سبحانه و تعالی در توصیف صحابه بزرگوار فرموده که آنان گرانبهاترین چیزها و حتی جان خود را در راه وی فدا می‌کردند و این را در سوره احزاب چنین بیان کرده است:

﴿مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَٰهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحبَهُ وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا﴾ [احزاب: 23]

ترجمه: در میان مؤمنان مردانی هستند که با الله راست بوده اند در پیمانی‌که با او بسته اند. برخی پیمان خود را بسر برده اند (و شربت شهادت سرکشیده اند) و برخی نیز در انتظارند (تا کی توفیق رفیق می‌گردد و جان را به جان آفرین تسلیم خواهند کرد). آنان هیچ‌گونه تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود نداده اند (و کم‌ترین انحراف و تزلزلی در کار خود پیدا نکرده اند).

در واقع، برخورد و موقف‌گیری‌های اهل ایمان در هنگام سختی و گرفتاری؛ این پیام قوی را برای همه ستم‌گران روی زمین می‌رساند که اهل ایمان پیروزشده‌گان هستند؛ با آن‌که توانایی‌ برای شان در راه اظهار دین شان و در راه رساندن حق برای مردم نیست! بلی آنان پیروزشدگان هستند؛ زیرا به باطل (نه) و برای ظالم (از ظلمت دست‌بردار) می‌گویند. این موقف‌گیری‌ها و برخوردهای مؤمنان را که در میان شان علماء، سران لشکریان و برخی از مردم عوام هستند، پیامبر و رهبرشان، محمد صلی الله علیه وسلم آموختانده است؛ همان رهبری‌که استقمامت و ثبات پیشه کرد و در دعوت خود با وجود کثرت هنر سازش، فزونی مصیبت‌ها، تشدیدفشارها و کمبود نصرت‌دهنده از انسان‌ها، سازش و تعارف نکرد! هیچ‌کس همرایش بجز الله سبحانه وتعالی نبود؛ چه خوب یاری کننده‌ای، چنانکه فرموده است:

﴿وَاللَّهُ یَعصِمُکَ مِنَ النَّاسِ﴾ [مائده: 67]

ترجمه: و الله تو را از (خطرات احتمالی کافران و اذیت و آزار) مردمان محفوظ می‌دارد (زیرا سنت الله بر این جاری است که باطل بر حق پیروز نمی‌شود).

و فرموده است:

﴿إِنَّ اللَّهَ يُدَٰفِعُ عَنِ الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ﴾ [حج: 38]

ترجمه: الله از مؤمنان دفاع می‌کند (و به سبب ایمان شان پیروزشان می‌گرداند)؛ چرا که مسلماً الله خیانت پیشگان کافر را دوست نمی‌دارد (و دوستان مؤمن خود را در دست خیانت‌کاران ملحد رها نمی‌سازد).

امروز ما نیازمند ثبات و استقامت بر قضیه اظهار اسلام در روی زمین با تأسیس دولت آن؛ خلافت راشده بر منهج نبوت هستیم؛ در حالی‌که به پروردگار خود ایمان داریم، به درستی قضیه خود اطمینان داریم، عزم و اراده قوی داریم، همت ما کم نمی‌شود؛ پس با این حال، الله سبحانه وتعالی چگونه نصرت مان ندهد؟!

ادامه دارد...

برگرفته از شماره 417 جریده الرایه

نویسنده: استاد محمد جامع (أبو أیمن)

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

انواع ارزش

  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

با عرض سلام! امیر بزرگوار مان، از الله سبحانه و تعالی برای‌تان صحت و عافیت می‌طلبم!

پرسش من در مورد ارزش‌هاست؛ مشخصاً در خصوص ارزشی‌که حزب در از سرگیری زندگی اسلامی براورده می‌کند. آیا از سرگیری زندگی اسلامی "ارزش انسانی" را براورده می‌کند؟ چنان‌چه این کار در صورت تحقق منجر به نجات بشریت می‌گردد، و یا این‌که "ارزش روحی" را براورده خواهد نمود؟ چنان‌چه ازسرگیری زندگی اسلامی بر اساس شرعی "نه غریزوی" مربوط به حکم اسلامی و وجوب بیعت با خلیفه می‌شود. الله سبحانه و تعالی به شما برکت دهد! در ضمن؛ آیا ارزش روحی تنها مربوط به عبادات می‌شود و نه چیز دیگری؟

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمة الله و برکاته!

اول) پیش از پاسخ دو مسئله را در خصوص ارزش باید توضیح داد:

اول این‌که ارزش همانا نیت عملی است و نه نتیجۀ انجام دادن فعل؛ چنان‌چه ممکن است یک ارزش روحی باشد؛ اما نتیجه آن محسوس و یا غیر محسوس باشد؛ مثلاً شما جهاد می‌کنید و نیت شما براوردن ارزش روحی است؛ اما نتیجه این عمل شما همانا نتیجۀ محسوس می‌باشد؛ مانند فتح شدن یک سرزمین و یا یک قلعه. یا شما دعا می‌کنید و هدف شما براوردن ارزش روحی است و نتیجه غیر محسوس می‌باشد؛ اگر دعاء کردن در آن حالت از جمله طریقه نباشد؛ بلکه طریقۀ شرعی چیزی غیر از دعاء باشد، در این صورت، نتیجه بدست آوردن ثواب از جانب الله سبحانه و تعالی است. در کتاب مفاهیم چنین گفته شده: «مثلاً دعاء یک عمل است و یک ارزش روحی را محقق می‌کند. جهاد یک عمل مادی است و یک ارزش روحی را محقق می‌نماید؛ اما اگرچه دعاء یک عمل مادی است، نتیجۀ غیر محسوسی را محقق می‌نماید که همانا ثواب است؛ اگرچه نیت کسی‌که دعاء می‌نماید، براوردن یک ارزش روحی باشد؛ بر خلاف جهاد که جنگیدن با دشمن و یک عمل مادی است، نتیجۀ محسوس را محقق می‌نماید که همانا فتح یک قلعه یا یک شهر یا کشتن دشمن و امثال آن می‌باشد؛ اگرچه نیت مجاهد محقق شدن ارزش روحی است.»

اما در حالت دیگری‌که دعاء "طریقۀ شرعی ندارد"، ممکن است نتیجۀ محسوسی را براورده نماید.

در پاسخ به پرسشی‌که به تاریخ 25 اوکتوبر 2014م منتشر نمودیم، گفتیم: «در کتاب "مفاهیم" در خصوص دعاء در سایر حالات چیزی گفته نشده؛ بلکه حدیث عامی‌که احمد در مسنداش روایت نموده شامل آن می‌شود: از ابو المتوکل و وی از ابو سعید روایت نمود که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«ما من مسلم یدعو بدعوة لیس فیها إثم، و لاقطیعة رحم، إلا أعطاه الله بها إحدی ثلاث: إمّا أن تعجّل له دعوته، و إما أن یدّخرها له فی الآخرة، و إمّا أن یصرف عنه من السّوء مثلها»

ترجمه: هرگاه یک مسلمان دعایی کند که در آن گناهی و یا قطع صلۀ رحم نباشد، الله متعال در عوض آن یکی از سه مورد را برایش می‌دهد: یا دعایش را در همین دنیا براورده می‌کند و یا پاداشی در عوض آن برایش در آخرت ذخیره می‌نماید و یا یک بدی را از او دور می‌کند.

اصحاب گفتند: پس ما دعای بسیار می‌کنیم. فرمود: "الله اکثر" یعنی الله سبحانه و تعالی با یکی از سه مورد دعای دعاء کننده را قبول می‌کند؛ از جمله این‌که "دعایش را در همین دنیا براورده می‌کند" و این یک نتیجۀ محسوس است.»

دوم این‌که موضوع ارزش متعلق به نیت فرد است؛ یعنی این یک ارزش فردی است:

1. در کتاب مفاهیم ارزش‌ها به نیت فرد ارتباط داده شده؛ «انسان به معنای شخص و یا انجام‌دهنده عمل»، چنان‌چه در صفحه 30 – 34 فایل ورد "عربی" چنین گفته شده:

«... در خصوص نیت از انجام یک عمل باید گفت که هر انجام دهنده یک عمل نیتی دارد که برای تحقق آن اقدام به عمل می‌نماید. این نیت همان ارزش آن عمل است. بنابر این، الزاماً هر عملی یک قیمتی دارد که انسان آن را در هنگام انجام دادن آن عمل مراعات می‌نماید، در غیر این صورت، عمل مذکور عبث و بیهوده خواهد بود. پس هر مسلمانی مکلف است تمام توان خود را برای براوردن ارزش عملی انجام می‌دهد، به کار گیرد تا در رفاه و رشد جامعه سهیم شود و در عین حال رفاه و آرامش خود را نیز ضمانت نماید.

بناءً اشتباه است که درجه‌بندی این ارزش‌ها به انسان گذاشته شود؛ بلکه لازم است ارزش‌ها توسط خالق انسان، که همانا الله سبحانه و تعالی است، درجه‌بندی گردد. پس این شریعت است که باید این ارزش‌ها را برای انسان مرزبندی نماید، زمان پرداختن به هرکدام را مشخص کند و انسان بر اساس این مرزبندی و تشخیص به آن عمل نماید.

به این ترتیب است که ارزش‌های جامعه بر اساس یک جامعۀ مشخص درجه بندی می‌گردد و این جامعه با در نظر داشت آن ارزش‌ها، ارزیابی می‌گردد. به این ترتیب، باید برای براورده شدن ارزش‌های اسلامی کار و فعالیت صورت گیرد تا جامعه اسلامی بر مبنای دیدگاه اسلام از زندگی ایجاد گردد.» نقل قول از کتاب مفاهیم تمام شد.

2. این بدان معناست که ارزش عمل همانا نیتی است که انجام دهندۀ عمل به هدف براوردن آن اقدام به انجام آن می‌کند؛ پس ازش همان نیت عمل است. کسی‌که از انجام عملی نیتی دارد، انسان است؛ یعنی فرد مشخصی مانند محمد، زینب، فاطمه و خالد. پس زمانی انسان اقدام به انجام یک عمل می‌کند، نیت براورده شدن یک ارزش مشخص را دارد؛ مثلاً زمانی‌که محمد اقدام به تجارت می‌کند، نیت او براوردن منفعت مادی است و این یک ارزش مادی است، یا زمانی‌که زینب نماز ادا می‌کند، نیت وی براوردن یک ارزش معنوی است و این یک ارزش روحی می‌باشد. هرگاه فاطمه در سخن گفتن راست گفتن را مراعات نماید، نیت‌اش براورده شدن یک ارزش اخلاقی می‌باشد و هرگاه خالد به یک فرد مظلوم کمک نماید، وی نیت براورده شدن یک ارزش را نموده که همانا ارزش انسانی می‌باشد. به این ترتیب؛ ارزش همانا نیت مشخص یک فرد از انجام یک عمل است؛ یعنی کسی‌که عملی را به نیت براوردن یک ارزش انجام می‌دهد، یک انسان/"فرد" است.

3. اینجاست که مسئولیت حزب در تثبیت این ارزش‌ها در افرادش برجسته می‌گردد، چه این ارزش روحی باشد یا اخلاقی، یا انسانی و یا هم مادی و این‌که این ارزش‌ها باید مطابق احکام شریعت باشد. حزب برای تثبیت ارزش‌ها در افراد خود از اسالیب مختلفی مانند رهنمایی و تشریح و توضیح مطابق احکام شریعت کار می‌گیرد. در صورتی‌که راهنمایی و تشریح و توضیح برای تثبیت ارزش‌ها در افراد حزب نتیجه نداد و نیاز به مجازات اداری شد، مجازت صورت خواهد گرفت؛ البته به این هدف که زمینۀ رعایت ارزش‌های مذکور توسط افراد حزب بر اساس اوامر و نواهی الله سبحانه و تعالی فراهم گردد.

هم‌چنین اینجاست که مسئولیت دولت نیز در تثبیت این ارزش‌ها بر اساس احکام شریعت برجسته می‌گردد تا هر انسان مسلمان به صفت یک فرد/"شخص یا انجام‌دهنده عمل" مکلفیت خود را مراعات نماید تا آن که ارزش‌های فوق بر اساس اوامر و نواهی الله سبحانه و تعالی در تمام انواع آن اعم از روحی، اخلاقی، انسانی و مادی مراعات گردد.

اینست مسئولیت و نقش دولت در تثبیت پرداختن افراد به براورده شدن ارزش‌ها مطابق احکام شریعت، برابر است که این یک ارزش روحی باشد یا اخلاقی یا انسانی و یا هم مادی. دولت موظف است اسالیب لازم، اعم از راهنمایی، توضیح و تشریح مطابق احکام شریعت را برای تثبیت این ارزش‌ها بکار گیرد. در صورتی‌که راهنمایی و توضیح و تشریح برای تصحیح مخالفت شرعی در رعایت ارزش‌ها توسط افراد نتیجه نداد و نیاز به مجازات بود، باید مجازت صورت گیرد؛ البته به این هدف که زمینۀ تطبیق و رعایت این ارزش‌ها توسط افراد و بر اساس اوامر و نواهی الله سبحانه و تعالی فراهم گردد.

دوم) اینک می‌پردازیم به پاسخِ پرسش‌تان:

1. بدون شک یک دعوت‌گر که برای از سرگیری زندگی اسلامی از طریق برپایی خلافت راشده کار و فعالیت می‌نماید، نیت‌اش از این کار و فعالیت همانا براورده شدن ارزش روحی است تا رضایت الله سبحانه و تعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم را حاصل نماید و نتیجه کار و فعالیت او، نتیجۀ محسوس است، مانند عزت، نصرت، تمکین، فتح و انتشار خیر و برکت در هر جایی‌که خلافت حاکم شود، الله متعال می‌فرماید:

﴿وَأُخْرَىٰ تُحِبُّونَهَا ۖ نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ﴾ [صف: 13]

ترجمه: و (نعمت) دیگری‌که آن را دوست دارید به شما می‌بخشد، و آن یاری الله و پیروزی نزدیک است؛ و مؤمنان را بشارت ده (به این پیروزی بزرگ)!

2. نیت براوردن ارزش یک امر فردی است؛ یعنی متعلق به افراد می‌باشد؛ مثلاً شخصی نیت براوردن یک ارزش روحی یا یک ارزش اخلاقی و یا انسانی و یا مادی را دارد؛ پس این یک نیت فردی است؛ اما حزب طوری است که بخشی از فعالیت آن اینست که افراد و شباب خود را طوری تثقیف نماید که فعالیت‌های شان عبث نباشد؛ بلکه سعی نمایند ارزش‌ها را بر اساس احکام شریعت براورده نمایند، و نیز بخشی از کار دولت اینست که تحقق این ارزش‌ها را در جامعه بر اساس احکام شریعت ضمانت نماید.

امیدوارم پاسخ‌مان کفایت نماید و الله متعال داناتر و حکیم‌تر است.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

 

ادامه مطلب...

آیا اعتراضات ایران می‌تواند موفقیت‌آمیز باشد؟

  • نشر شده در سیاسی

بیشتر از یک ماه می‌شود که اعتراضات در ایران بعد از مرگ مهسا امینی توسط پولیس گشت ارشاد ایران، زمانی‌که او به دلیل نقض قوانین لباس دستگیر شد، ادامه دارد. واقعه مرگ مهسا امینی اعتراضاتی را در پی داشته که بزرگترین اعتراضاتی است که رژیم آخندی بعد از مدت طولانی با آن روبرو بوده است. رژیم آخندی ایران بعد از انقلاب 1979 در قدرت بوده است، اما ده‌ها فساد، بی‌کفایتی و سوء مدیریت اقتصادی امروز، این رژیم را نسبت گذشته ضعیف‌تر ساخته است؛ در حالی‌که این بعید به نظر می‌آید که این رژیم سرنگون گردد. هم‌چنان این بعید است که بتواند بدون توافق در شکل و ساختار کنونی خود دوام پیدا کند.

وقتی رژیم شاهی در سال 1979 سقوط کرد؛ روایتی‌که توسط رژیم آخندی مطرح می‌شد، این بود که انقلاب اسلامی بر ضد امریکا بود و توسط آیت الله روح الله خمینی با تفکر مستقل، با جاه‌طلبی‌های کلان برای تبدیل نمودن ایران به یک قدرت منطقه‌ای رخ داد. با وجود این‌که این انقلاب انقلاب اسلامی گفته می‌شد، اما گروه‌های شامل در آن اکثراً غیر اسلامی مثل کمونیست‌ها، دانشگاهیان، چپ‌گراها، اتحادیه‌ها و بسیاری دیگر از جنبش‌ها بودند که به دنبال انقلاب اسلامی نبودند. وقتی‌که خمینی به قدرت رسید، روی مقابله با تمام تهدیدات احتمالی رژیم جدید تمرکز کرد که باعث شد او به تمام گروه‌هایی‌که به او کمک کردند تا به قدرت برسد، روی آورد. خمینی به قدری پارانویا داشت که نمی‌توانست به ارتش اعتماد کند، از این رو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را ایجاد کرد.

رژیم آخندی ستون‌های متعدد و نهادهای دولتی را ایجاد کرد تا قدرت خود را حفظ کند. آن‌ها یک چارچوب سیاسی را ایجاد کردند که از آن زمان به آن‌ها اجازه داد تا بالای ایران و سیاست‌های آن تسلط پیدا کنند. در رأس این نظام قدرت‌مندترین شخص، مقام معظم رهبری قرار دارد؛ منصبی‌که تاکنون تنها دو نفر در آن حضور داشته‌اند. اولین شخص مؤسس جمهوری اسلامی، آیت الله خمینی بود که از 1979 تا زمان مرگ در 1989 در این منصب باقی ماند. جانشین وی، دستیار کلیدی و رئیس جمهور سابق دو دوره‌ای، آیت الله علی خامنه‌ای شد که در سه دهه گذشته مقام معظم رهبری را بر عهده داشته و در حال حاضر هم‌چنان در قدرت است. مقام معظم رهبری با رأی عام مردم انتخاب نمی‌شود؛ بلکه توسط مجلس خبرگان، که مجموعه‌ای از روحانیون عالی رتبه است، انتخاب می‌گردد. مقام معظم رهبری دارای اختیارات گسترده‌ای است که رهبری قدرت‌مندترین نهادهای سیاسی کشور از جمله صدا و سیما، ستاد مشترک، رئیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و شورای نگهبان را منصوب می‌کند.  

رژیم آخندی ایران همانند سلسله پهلوی قبل از ایجاد یک نظام متمرکز، تنها 50 تا 60 درصد از جمعیت ایران را فارس‌ها تشکیل می‌دهد. ایران به تعداد زیادی از گروه‌های قومی تقسیم شده و رژیم آخندی مثل این رژیم، قبل از این‌که یک کشور امنیتی را حفظ کند، نه تنها برای حفظ رژیم خود، بلکه بر اقلیت‌های بزرگی‌که می‌توانند تهدیدی باشند، حکومت می‌کند. در جنوب-غرب ایران قومیت کُرد و آذری زندگی می‌کنند که خود را فارس نمی‌دانند. آذری‌ها جنبش‌های آزادی‌خواه در ولایت اردبیل دارند و می‌خواهد به آذربایجان بپیوندند. مرگ مهسا امینی که یک کُرد بود، موجب به راه افتادن اعتراضات گسترده علیه رژیم شد. رژیم ایران از این‌که به اقلیت‌های قومی کُرد و آذری اعتماد ندارد، با آن‌ها رفتار مناسب ندارد. در شمال غرب ایران منطقه استراتژیک خوزستان، که منابع انرژی را در خود داشته، موقعیت دارد. این جا محل سکونت دیرینه اعراب است که استثناء کرده‌اند که این منطقه را اهواز بنامند و رژیم برای فارسی‌سازی آن را به خوزستان تغییر داده است. رژیم برای مدت طولانی ثروت انرژی مناطق را از بین برده و آشفتگی عظیمی از نظر فقر و بیکاری در منطقه ایجاد کرده است. در مرزهای شرقی ایران از دیرزمان مشکلاتی در امتداد مرز افغانستان و ولایت سیستان و بلوچستان وجود داشته است. ولایت سیستان و بلوچستان که عمدتاً سنی مذهب است و همیشه ناپایدار بوده است؛ زیرا مردم آنجا با فقر دست و پنجه نرم می‌کنند؛ در حالی‌که رژیم به آن‌ها به عنوان یک جامعه مشکوک نگاه می‌کند. ایران یک ملت بزرگ با دشت‌های وسیع قابل سکونت می‌باشد که اطراف آن را مناطق روستایی و شهری فارس احاطه کرده است. این‌ها سپس توسط اقلیت‌های بزرگ احاطه شده و با هم با جمعیت فارسی مطابقت دارند.  

رژیم آخندی با خیزش‌ها و اعتراضات بسیار در جریان چهار دهه حکومت خود روبرو شده است. اما آنچه امروز در ایران می‌بینیم، واقعاً جدیدترین نسخه از آن است. محمد فاضلی جامعه‌شناس برجسته ایرانی از دانشگاه/پوهنتون تهران می‌گوید؛ این اعتراضات تنها نتیجه رویدادهای اخیر نیست، بلکه حاصل 40 سال حکومت‌داری بد در ایران می‌باشد. فاضلی می‌گوید؛ مشکلات و چالش‌های حل ناشده‌ی بسیاری بدون آن‌که حکومت به آن توجهی داشته باشد، وجود دارد که در طول چهار دهد انبار شده است. او گفت: «وقتی رئیس جمهور رئیسی می‌گوید که در مورد مرگ مهسا امینی رسیده‌گی می‌کند، مردم به او باور نمی‌کنند؛ بخاطر این‌که موارد مشابه اتفاق افتاده که تا اکنون به آن رسیده‌گی صورت نگرفته است.» در همین حال، عدم امیدواری نسبت به آینده بعد از چندین دهه، تورم بالا، رشد اقتصادی نزدیک به صفر، کاهش سیستم اداری و عوامل بسیار دیگر که موجب خشم علیه رژیم ایران شده و بسیاری از مردم ایران دیگر از اعتراضات و صدا بلند کردن علیه حکومت ناکام آخندی ترسی ندارند.

آنچه بسیاری را علیه رژیم آخندی برانگیخته، این واقعیت است که رژیم آخندی پس از چهاردهه اقتصاد را ویران، مردم را فقیر و ناتوان ساخته است و از طرفی، هم‌چنان به سرکوب آن‌ها ادامه می‌دهد. تولید ناخالص داخلی ایران با کاهش 70 درصدی از 599 میلیارد دالر در سال 2012 به 191 میلیارد دالر امروز رسیده است. استندردهای زندگی در ایران امروز به  پایین‌ترین حد خود در بیش از یک قرن گذشته رسیده است. قیمت‌ها هم‌چنان سر به فلک می‌کشد و کالاهای ضروری مانند غذا و دوا برای اکثر ایرانیان غیر قابل دسترس است.

در ایران تغییر از نظر تاریخی به دو صورت رخ داده است؛ یا یک قدرت خارجی به یک جناح در داخل ایران حمله می‌کند یا از آن حمایت می‌کند. این همان چیزی است که روسیه و انگلیس در آغاز جنگ جهانی اول و دوم به ایران حمله کردند تا اطمینان حاصل کنند که می‌توانند از منابع انرژی ایران برای جنگ استفاده کنند. در سال 1979 فارس‌ها و اقلیت‌ها و مردم از اقشار مختلف جامعه گرد هم آمدند تا شاه را برکنار کنند. امروز اقلیت‌ها در ایران اگر بخواهند رژیم را سرنگون کنند، به حمایت گسترده فارس‌ها نیاز خواهند داشت. جنبش‌های مخالف در حال حاضر اعتراضات گسترده‌ی را به راه انداخته‌اند، اما آن‌ها به دلیل نداشتن رهبری مرکزی و بسیج نکردن مناطق روستایی، که پایگاه حمایتی آخندها است، متلاشی شده‌اند. 

ایران به تدریج در حال تبدیل شدن از یک دولت مذهبی تحت سلطه روحانیون به دولت تحت سلطه سپاه است که خود را نگهبانان انقلاب 1979 می‌دانند. از آنجایی‌که آخوندها اعتبار خود را از دست می‌دهند، بعید است که پس از مرگ خامنه‌ای، سپاه برای ماندن در قدرت به رهبری معظم نیاز داشته باشد. بنابراین، ممکن است یک رهبر با اختیارات محدود برای اهداف نمادین وجود داشته باشد. شاید یک دولت خودکامه به رهبری یک رهبر نظامی به خوبی آینده ایران باشد؛ بسیار شبیه ایران در اوایل قرن بیستم، زمانی‌که سرهنگ رضاخان در سال 1921 به نخست وزیری رسید، احمدشاه را در سال 1925 سرنگون و سلسله پهلوی را تأسیس کرد.

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

عدنان خان

ادامه مطلب...

نظام اقتصادیی بی‌نظیر (تصاویری از نظام اقتصادی اسلامی و سرمایه‌داری)

  • نشر شده در سیاسی

(قسمت چهارم)

شرکت‌های سهامی، آفتی از آفت‌های سرمایه‌داری به جهان

شرکت‌های سهامی یکی از آفت‌های این نظام برای جهان است. چیزی‌که واقعیت و قوانین آن بصورت آشکار از آن سخن می‌گوید، اینست که شرکت‌های سهامی، صرفاً به نفع ثروت‌مندانِ حریص و برای تسهیل تاراج دارائی‌های مردم و افزایش فرصت‌های بیشتر ثروت‌مندان است. این شرکت‌ها به سرمایه‌گذاران ثروت‌مند این امکان را می‌دهد که سرمایه خود را از پول مردم افزایش داده و وسعت بخشند و سود خود را نظر به عاید ضرر به سهام‌داران دیگر بالا ببرند؛ سهامدارنی‌که برای‌شان پس‌مانده‌ای بیش داده نمی‌شود. هم‌چنین آنان با پول مردم تجارت نموده و حتی آن را برای منفعت خویش به خطر می‌اندازند؛ طوری‌که بخش عمده خسارت، عاید پول مردم خواهد شد. هيئت مديره در اين شركت‌ها نماينده شركت در عمل‌کرد آن است و در واقع نماينده سرمايه‌گذاران ثروت‌مند در شرکت است. ازین‌رو، کسانی‌كه اجازۀ تصرف در سهام و پول شرکت را در خريد و فروش دارند، دست به اقداماتی می‌زنند که برای شان سود هنگفتی در پی داشته باشد، سهام خویش را فروخته و ارتباط‌اش را به شرکت قطع می‌نمایند؛ طوری‌که پیش از خسارت شرکت، ورشکستگی آن و از بین رفتن پول ساير شركاء، از شرکت بیرون می‌شوند. در این شرکت‌ها هرکس که یک سهم یا چندین سهم داشته باشد، شریک می‌باشد؛ اما اگر سهام خود را بفروشد، وی از شرکت بیرون شده، خریدار شریک می‌شود. این شرکت‌ها به هیچ شریک و یا سهام‌داری متعلق نمی‌باشد؛ مخصوصاً مؤسسین آن نیز هیچ تعلقی به آن ندارند. این شرکت‌ها به کسانی‌که در تأسیس و مشارکت در آن توافق نمودند، متعلق نمی‌باشد. همانطور یک شریک یا بیش از یک شریک می‌تواند به دنبال فرصت مناسب بوده و همین‌که آن فرصت فراهم شد، برای فروش آنچه در شرکت دارد، از آن استفاده کند و سپس ارتباط‌اش با آن شرکت خاتمه یابد.

برای این شرکت‌ها فضاسازی و تبلیغات گسترده‌ای صورت گرفته و در نتیجه ارزش سهام آن بدون توجه به افزایش یا کاهش اموال و دارایی‌های شرکت افزایش می‌یابد. از جمله قوانین این شرکت‌ها، بلکه از جمله انحرافات آن‌ها، محدود بودن مسئولیت آن‌هاست؛ یعنی زمانی‌که برای شرکت خسارتی وارد می‌شود و یا شرکت تحت بدهی دیگران قرار می‌گیرد، تفاوتی ندارد که این بدهی به چه میزانی باشد؛ کسی در این شرکت‌ها نیست که در قبال صاحبان حقوق مسئول باشد و هر سهام‌دار فقط به میزان سهام خود متحمل خسارت می‌شود. حقوق صاحبان حق بر عهده شرکت است که شخصیت حقوقی می‌باشد. هیچ‌یک از شرکاء عهده‌دار و مسئول نیستند. هیچ‌کس از اعضای شرکت هرچه دارایی غیر از این سهام داشته باشد، به جز به مقدار سهام آن در این شرکت، نمی‌توان چیزی را مطالبه کند. زمانی‌که این حریصان حیله‌گر ضربه‌ی خویش را وارد نمود، هر اندازه توانستند از دارایی شرکت کمایی کنند و سهام خویش را در لحظۀ مناسب آن به قیمت مناسب فروختند، از شرکت بیرون شده و ارتباط‌شان با شرکت قطع می‌شود؛ سپس اعتبار شرکت شروع به سقوط کرده و قیمت سهام آن اُفت می‌کند؛ طوری‌که در نتیجه سهام‌داران، پول خود را از دست می‌دهند؛ همان‌طور صاحبان حقوق، کسانی‌که بر ذمۀ شرکت حقوقی دارند، حقوق خود را از دست می‌دهند؛ حقوقی‌که گاهی وام‌های هنگفت و قیمت‌های بزرگ می‌باشند، طوری‌که سهام‌داران و صاحبان حقوق فقط آنچه را که از دارایی شرکت باقی مانده است، به دست می‌آورند؛ دارایی‌که در اصل فقط اعداد و ثبت و سجلات فریب‌کارانه و کلاه‌برداری بیش نمی‌باشد. در حالی‌که آنان طبق قوانین این شرکت‌ها، مستحق چیزی جز این باقی ماندن نیستند؛ زیرا این شرکت‌ها محدودالمسئولیه می‌باشد. این یک بیان گذرا در مورد شرکت‌های سهامی بود که وضاحت می‌داد. این شرکت‌ها از مهم‌ترین اسباب حیله‌گری برای غارت پول مردم و انجام اقدماتی به منظور کمایی سود آسان و سریع به حساب و خسارۀ مردم می‌باشد.

قوانین ورشکستگی، دزدی قانونی است

آنچه که به فساد این نظام وضاحت بیشتری می‌دهد، قوانین ورشکستگی است که برای تسهیل عملیات غارت‌گری و راهزنی بدون هیچ‌‌گونه عهده‌داری و مسئولیتی بر سایر دولت‌های جهان اعمال و تحمیل گردیده و این قوانین را قوانین حمایت از سرمایه‌گذاران و تاجران می‌نامند. با فریبندگی ادعا می‌کنند که هدف از این قوانین تشویق سرمایه‌گذاری و سرازیرسازی سرمایه به کشور می‌باشد؛ قوانینی‌که برای توسعه و معالجۀ مشکلات اقتصادی در کشور ضروری است. بانک جهانی در اعمال این قوانین مداخله می‌کند، با این ملاحظه که این قوانین بخشی از دستور العمل‌های معالجه مشکلات اقتصادی، پیشرفت و فقرزدایی می‌باشد؛ در حالی‌که این قوانین صرفاً برای اینست که در قالب قانون و به صورت آسان، اموال مردم را به باطل خورده، دارئی‌ها را غارت و از ثروتمندان غربی، از صاحبان این عملیات و مؤسسات آن‌ها حمایت کنند.

قوانین ورشکستگی حکم می‌کند که اگر شرکت یا سرمایه‌گذار بدهی مؤسسه آن بیش از دارایی‌اش باشد، یا قادر به پرداخت آن نباشد، در این صورت وی مفلس بوده و ورشکست محسوب می‌شود. به محض اعلام ورشکستگی شرکت، مؤسسه و یا تجارت، قانون وارد میدان می‌شود تا از آن در برابر طلب‌کاران و صاحبان حقوق محافظت کند؛ چیزی‌که منجر به ضایع شدن حقوق مردم می‌شود؛ در حالی‌که مدیر شرکت یا مسئولین آن ثروت‌مند بوده و صاحب مؤسسات دیگر هستند؛ بلکه غالباً آن‌ها هستند که با ترفندهایی، دارائی شرکت را غارت و سپس اعلام ورشکستگی می‌کنند. در نتیجه حقوق مردم ضایع می‌شود و با عملیات جدید در همان کشور یا در کشور دیگری می‌روند تا جهت توپ کلاه‌برداری و غارت را برگرداند.

حقایقی‌که موارد فوق را تأیید می‎کند، یکی پی دیگری ادامه داشته، متوقف نشده و محدود نمی‌باشد؛ اما یک نمونه از آن‌ها را ذکر می‌کنم؛ آن‌چه را که در بانک "Lehman Brothers" رخ داد، بانکی‌که در جریان بحران مالی جهانی سال 2008 م ورشکست شد و رئیس بانک، ریچارد سروین دیک فولد، بانک را در عملیات گروی مسکنی غرق کرده بود، عملیاتی‌که خطرات ‌بالای داشت و منجر به سقوط و ورشکستگی بانک شد، لیکن وی قبل از اعلام ورشکستگی بانک، غرامت 500 میلیون دالری را دریافت کرده بود؛ اما چیزی‌که از اخبار و بررسی‌ها درز کرده بود، حاکی از بازی‌ها و ترفندهای صدها میلیاردی بود.

به عنوان مثال، روزنامه‌های کویتی نیز در 10 و 11 نوامبر 2013م درخواست بانک جهانی را از کویت برای تصویب قانون ورشکستگی مدرن، منتشر کردند و در آن نشریه چنین آمده بود: «...قاضی تازه بازنشسته، چارلز کیس، از دادگاه ورشکستگی در آمریکا و یکی از اعضای تیم بانک جهانی بر نیاز کامل به یک قانون جدید برای شرکت‌های ورشکسته تأکید نموده چنین می‌گوید: "احکام فعلی در قانون تجارت موجود، بر انحلال، مجازات‌ها و اجرائات طولانی متمرکز است. برای این‌که کویت به یک مرکز مالی تبدیل شود، نیاز به قانون مدرنی دارد تا اهلیت مؤسساتی را که قابلیت موفقیت را دارند، برای‌شان باز گردانده و مؤسساتی‌ را که قابلیت استمرار را ندارند، به شکل فوری منحل سازد و به بدهکار و طلب‌کارانش، زمینۀ وسیع‌تری را محیاء سازد تا نظرات و پیشنهادات خود را در مراجعه به قوه قضائیه ارائه دهند.»

همان‌طور، وب‌سایت اربیان بیزنس (Arabian Business) نیز در تاریخ 12/2/2014م در نشریه‌ای بیان داشت که سیر ریچارد برانسون میلیاردر بریتانیایی، از نبود قوانین ورشکستگی در امارات ابراز تعجب کرد. این وب‌سایت اشاره نمود که برانسون بسیار شگفت‌زده شده که امارات قانونی ندارد تا امورات ورشکستگی را تنظیم کند؛ در حالی‌که حمایت از ورشکستگی یک اولویت مهم می‌باشد؛ چون در صورت ورشکستگی به ایجاد وظایف جدید نیاز مبرم وجود دارد. چنان‌چه می‌گوید: «از شنیدن این‌که هیچ قانون ورشکستگی وجود ندارد، متعجب شدم. آن‌چه بریتانیا را در سطح اواخر سال 1850م آن رسانده بود، قانون ورشکستگی بود، که افراد را در صورت مشکلات مالی از زندان محافظت می‌کرد؛ برای این‌که فرصتی دوباره به آن‌ها بدهد تا برای تأسیس شرکت دیگری تلاش کنند.»

این یکی از ترفندها و فریب‌کاری‌های آن‌هاست. برای وضع قوانین و مقرراتی‌که از آن‌ها و  از پول آن‌ها محافظت می‌کند و آن‌ها را قادر می‌سازد تا پروژه‌های پرزرق و برقی را تحت عناوین سرمایه‌گذاری در کشورهایی‌که از ثروت هنگفت برخوردارند، راه‌اندازی کنند. در کشورهایی‌که امکانات غارت، دزدی و خروج سریع با سودهای کلان از آن وجود دارد؛ طوری‌که سیستم بانک‌های ربوی، شرکت‌های سهامی و قوانین ورشکستگی با هم ترکیب می‌شوند تا عملیات سرقت آن‌ها را تسهیل کنند. سرقتی‌که همواره در آن کشور در حال دیگرگونی بوده و هم‌چنان ادامه دارد؛ چیزی‌که در کشورهای جنوب شرق آسیا در سال 1997م رخداد؛ زمانی‌که یک بحران مالی سریع در هفته آخر اکتبر با کاهش شدید سهام در بازارهای مالی بزرگ، آن‌ها را درهم کوبید؛ طوری‌که صاحبان آن سهام را در حالتی‌ قرار داده بود که از ظلم فقر زجّه می‌کشیدند، صدها میلیارد از اموال و دارائی‌های خود را از دست داده و گویی در یک جنگ بزرگ، شکستی تحقیرآمیزی خورده بودند.

نمونه‌ی عملی از فریبکاری‌ها و توطئه‌های چپاول‌گرایانه‌ی سرمایه‌داریی ویرانگر

به عنوان مثال، برخی از نهنگ‌های غول‌پیکر پول از صاحبان بانک‌ها و سرمایه‌گذاران بزرگ غربی، به ایجاد یک صندوق مالی عظیم و تأسیس یک یا چندین شرکت سهامی، توافق می‌نمایند، سپس برای سهام این شرکت‌ها از طریق رسانه‌های خود تبلیغ می‌کنند و معلوماتی را از منافع و امتیازات خویش برای مردم ارائه می‌دهند تا مردم را با سهامی‌‌که می‌بینند، ارزش آن‌ها در حال بالا رفتن است، وسوسه ‌کنند. به این ترتیب زمان اجرای نقش بانک‌ها می‌رسد که بر این وسوسه، با ارائه‌ی طعمۀ چربی، وسوسه دیگری را می‌افزاید؛ مخصوصاً برای ثروتمندان و صاحبان اموال و دارائی‌های بزرگ. این‌که اعلان می‌دارند که هرکس سهام این شرکت را بخرد، بانک به او وامی معادل 9 برابر مبلغی‌که خریده است، تقدیم می‌کند تا سهامی‌ را که خریده، به همان نسبت افزایش دهد. در مواجهه با این وسوسه و در مقابل ارائه سریع، اعلامیه دوره‌ای منافع و امتیازات سهام‌داران، که از بالا رفتن ارزش این سهام صحبت می‌کند، فریب‌خوردگان جذب شده، خرید این سهام را قبول نموده و با حرص و طمع، طعمه غارت آن‌ها را می‌بلعند تا این‌که پس از مدتی غافل‌گیر شوند که آن چربی روکشی است که زهر کشنده‌ای را پنهان نموده و یا تنها یک حباب متورم می‌باشد.

به طور مثال؛ اگر یک سرمایه‌گذار کوچک 1000 سهم بخرد و قیمت هر سهم 10 دالر باشد، 10000 دالر به بانک ارائه می‌کند و بانک 90000 دالر به او می‌دهد؛ سپس به جای 1000 سهم، 10000 سهم می‌خرد. به همین ترتیب، دسیسه مسیر خویش را ادامه داده و سهام دالر وی افزایش می‌یابد؛ مثلاً؛ سود این شخص که 10000 دالر شود، حساب وی بدون وام 20000 دالر می‌شود. وی در این صورت 9 برابر از سرمایه خویش یعنی 180000 دالر وام از بانک مستحق می‌شود؛ اما بانک که قبلاً به وی 90,000 دالر وام داده بود، اکنون  به او وام اضافی به مبلغ 90,000 دالر تقدیم می‌کند؛ چون ارزش هر سهم اکنون به 11 دالر ارتقا یافته است. وی در این صورت 8,182 سهم جدید دریافت می‌کند که مجموعاً سهام در شرکت 18,182 سهم می‌شود. سپس اخباری مبنی بر امکان سرمایه‌گذاری بیشتر در این شرکت منتشر می‌شود و تعداد بیشتری از سهام آن پذیرفته می‌شود. بنابراین قیمت سهم دوباره افزایش می‌یابد. فرض کنیم که ارزش هر سهم دو دالر بالا می‌رود، در این صورت حساب سرمایه‌گذار مذکور تقریباً 18,182× 13 = 236,000 دالر می‌شود؛ یعنی اصل حساب وی به غیر از وام تقریباً 236000-180000=56000 دالر می‌شود، که در این صورت نیز وی 9 برابر از سرمایه خویش، یعنی  56000*9 = 504000 دالر وام از بانک مستحق می‌شود. اما بانک که قبلاً به وی 180000 دالر وام داده بود، اکنون به وی وام اضافی به مبلغ 504000 - 180000 = 324000 دالر تقدیم می‌کند. بدین ترتیب، سهام وی به 324,000 ÷ 13 = 24,923 سهم افزایش می‌یابد و مجموع سهام وی در شرکت 43,105 سهم، به ارزش هر سهم 13 دالر می‌شود. با این حساب وی می‌بیند که در بانک 560,000 دالر دارد، 504,000 دالر آن را به بانک بدهکار بوده، برایش 56000 دالر باقی می‌ماند. بنابراین، سود سریع او 46000 دالر می‌باشد که از سرمایه‌گذاری تنها 10000 دالر به دست آمده است؛ مسئله‌ای‌که برای احمق‌ها، نادانان و حتی برای دیگران دل‌گرم کننده است.

کسانی‌که پشت این عملیاتی‌که شب‌ها در مورد آن فکر شده، زیر تحقیق و مطالعه قرار گرفته و با دقت دنبال می‌شود، قرار دارند، زمان مناسبی را برای رهایی از شر سهام خود انتخاب کرده و سهام خویش را در حالی‌که در بالاترین قیمت‌اش هست، به مردم پیشنهاد سهام خویش را فروخته، باروبند خویش را بسته و ارتباط‌شان با شرکت قطع می‌گردد؛ چون این شرکت سهامی می‌باشد؛ سپس اخبار مربوط به شرکت و سهام آن متوقف شده، ارزش سهام شروع به کاهش می‌کند. در صورتی‌که قیمت سهم یک دالر کاهش یابد، ارزش سهام شخص فوق برابر با 43105×12=517000 دالر می‌شود، که در این صورت باید وام بانک نه برابر این مبلغ باشد؛ یعنی (517000 x (9÷10) =  تقریبا 465000 دالر باشد؛ در حالی‌که وام ارائه شده به وی 50400 دالر است. بنابراین، بانک وام مذکور را با تفاوت 39000 دالر از وی مطالبه می‌کند؛ در حالی‌که وی مالک چنین مبلغی نیست؛ زیرا تمام آن ارقامی‌که تصورات او را قلقلک می‌داد، جز اعدادی‌ ثبت شده با قیدهایی‌که بیان‌گر سود و بدهی آن بودند، چیزی بیش نیست. بنابراین، وی در این صورت مجبور است 3250 سهم از سهام خود را به ارزش هر سم 12 دالر بفروشد تا بدهی خود را به بانک بپردازد؛ اما چیزی‌که وی را غافل‌گیر می‌کند، اینست که وی در این لحظه با هزاران سهام‌داری دیگر که دچار وضعیت وی شده اند، سر می‌خورد. بنابراین، بازار برای فروش هجوم می‌آورد و اخباری منتشر می‌شود که قیمت سهام این شرکت افت کرده است، و این‌که سهام‌داران این شرکت سهام‌شان در معرض خطر هست. بنابراین، پیش از این‌که وی کسی‌را بیابد که سهام وی را به ارزش هر سهم  12 دالر خریداری نماید، اختاریه‌ای بانک می‌آید که ارزش سهم به 9 دالر کاهش یافته است. بنابراین، ارزش سهام وی که بالغ بر43105 سهم می‌باشد، تقریباً 387000 دالر می‌شود؛ در حالی‌که در این صورت وی از بانک نه برابر دارائی خویش، یعنی تقریباً 349000 دالر مستحق دریافت وام است؛ اما وام ارائه شده به وی 504000 دالر است؛ یعنی باید وی وام مذکور را با تفاوت تقریباً 155000 دالر پرداخت کند یا برخی از سهام خود را به این ارزش بفروشد تا به بدهی بانک را پرداخت کند. در این صورت وی باید 17222 سهم از سهام خویش را بفروشد؛ درحالی‌که  بازار این سهام در حالت هرج و مرج کامل قرار داشته و همه تلاش دارند تا از شر سهام خود خلاص شوند. بنابراین، قیمت سهام به شدت و تقریباً به شکل عمودی افت می‌کند تا جایی‌که کار به جای می‌رسد که ارزش هر سهم به چند سنت می‌رسد و کسی نیست که سهام وی را خریداری کند. از طرفی بانک به وی اخطاریه می‌دهد که  باید وی 504000 دالر را جدای از سود مرتبه بر این مبلغ به بانک بپردازد؛ جدا از سرمایه 10000 دالری‌که وی آن را از دست داده است. کار به جای می‌رسد که بانک دست اش را روی اموال و دارای‌های دیگر وی می‌گذارد تا مبلغ  مذکور را در صورت موجودیت در یافت کند. این نسبت به سرمایه‌گذار 10000 دالری بود؛ اگر مبلغ سرمایه‌گذاری شده 100000 دالر باشد، مبلغی‌که باید به بانک بازپرداخت شود، بیش از 5 میلیون دالر خواهد بود و به همین منوال...

این اتفاق برای هزاران نفر از مردمی رخ می‌دهد که که به این بانک‌ها و این شرکت‌ها به بانک‌ها و شرکت‌هایی‌ اعتماد می‌کنند که وعده سودجویی آسان و سریع را داده و مردم را خام‌طمع می‌کنند. بنابراین، بدین وسیله مردم نه تنها فقیر می‌شوند، بلکه یک دولت و دولت‌ها سرنگون شده و بین پنجه‌های دولتی قرار می‌گیرند که این عملیات مالی را برای مؤسسات و سرمایه‌گذاران خود تسهیل می‌کند و به ذریعۀ آنچه را که بیان داشتیم، بالای ثروت مردم در  زیر زمین و در روی آن دست می‌گذارند.

توسعه‌ی توطئه‌ها و تقویت غارت‌گری‌های ویرانگر

این طمع‌کاری برای دستیابی به سودهای کلان از طریق اقدامات مالی سریع، افراد بسیار ثروتمندی را برانگیخت تا برای ایجاد صندوق‌های مالی عظیم همکاری کنند تا آن‌ها را قادر سازد که حرکات بازار و قیمت‌ها را به گونه‌ای کنترل کنند که منفعت و سود شان را تضمین کند. در اوایل دهه پنجاه قرن گذشته، صندوق‌های به نام پوششی و حمایوی سرمایه(Hedge Funds)  ایجاد شد که حدود 500 سرمایه‌گذار در آن شرکت می‌نمودند؛ طوری‌که حداقل سرمایۀ هر سرمایه‌گذار کمتر از نیم میلیون دالر نبود و مدیریت آن به یک مدیر مالی از متخصصین و ثروتمندان بزرگ واگذار شد؛ طوری‌که وی در تصرفات‌اش نه مورد بازبینی قرار می‌گرفت و نه سرزنش می‌شد. همان‌گونه که از نامش مشخص است، وظیفه آن انجام فعالیت‌های سرمایه‌گذاری مالی با سود برای بازی کردن با دارائی، پول، سهام، سود، قیمت‌ها و اقتصاد تضمین شده بود. این صندوق‌ها در سراسر جهان افزایش یافته است.

به هر حال، آمار قابل اطمینانی از تعداد آن‌ها وجود ندارد؛ اما تعداد آن‌ها بیش از ده هزار می‌باشد. بنابراین، روند تجارت در جهان، به سمت جلوگیری اموال از اقتصاد واقعی و نتیجه‌بخش و به سمت اقتصاد انگلی روان است؛ چیزی‌که منجر به اضطراب و نوسانات اسعار، خسارات و ترس‌های در میان دست‌‌اندرکاران و تولیدکنندگان در عرصۀ اقتصاد واقعی و هم‌چنین در میان دست اندرکاران و دلالان در زمینه‌های اقتصاد غیر واقعی و انگلی می‌شود. این واقعیت فساد بزرگی است که سراسر جهان را در بر گرفته و تمام افراد را تحت ظلم خویش پایمال نموده است؛ خطرات ناشی از دست دادن ثبات پولی و نوسانات اسعار، همه چیز را بر آن داشت تا راه‌هایی برای حمایت و کاهش این خطرات بیابند؛ چنان‌چه تجارت چیزی‌که بنام (Financial Derivatives) خوانده می‌شد، رائج شده و رونق یافت؛ تجارتی‌که با آن جهان به یک کازینو بزرگ قمار تبدیل شده و درآمد و حاصلات آن به خزانۀ ثروتمندان بزرگی‌که اقتصاد و بازارها را در کنترل دارند، سرازیر می‌شود.

مشتقات مالی یک بدعت شیطانی بوده که جهان را به کازینوی قمار تبدیل کرده است

منظور از مشتقات مالی، قراردادهای مالی (فرعی) مبتنی بر قراردادهای اساسی است که موضوع آن ابزارهای سرمایه‌گذاری مانند سهام شرکت یا اوراق قرضه ... یا تجارت واقعی مانند تحویل گندم، آهن، نفت... طلا و یا پول است. در این قراردادها کالا به مشتری تحویل داده نمی‌شود و کالا به هیچ‌وجه نزد فروشنده وجود ندارد؛ بلکه در تاریخ اجرای قرارداد، تسویه حساب انجام می‌شود؛ طوری‌که در این قراردادها، به دلیل تفاوت قیمت کالا که مندرج در قرارداد است، با قیمت آن در مدت تعیین شده در قرارداد، یکی از طرفین سود می‌کند. فرض کنیم یک تاجر یا کدام پیمانکاری متعهد شده که 1000 تن آهن را پس از یک ماه، به ذینفع تحویل دهد و بر این اساس که آن را به قیمت 1000 دالر در هر تن از بازار خریداری می‌کند، نوسانات قیمت و قابلیت افزایش آن باعث می‌شود که ترس تاجر از خسارت زیاده شده و از این‌که قیمت آهن در بازار در زمان تسلیم دهی بالا رود می‌ترسد، مثلاً قیمت آهن در زمان تسلیم هر تن به 1100 دالر برسد، که به این حساب وی ضرر کرده و یا نمی‌تواند آهن را به مشتری تسلیم کند. بناءً برای محافظت در برابر خسارت، به قرارداد (فرعی) متوسل می‌شود؛ لذا از بورس یا از کسانی‌که بر اساس قراردادهای مشتقه مالی می‌فروشند، 1000 تن به قیمت 1000 دالر در هر تن، خریداری می‌کند؛ مشروط بر این‌که اجرای تحویل، با زمان تحویل در قرارداد اصلی و به مقدار مندرج آن یکسان باشد؛ اگر مهلت تحویل آهن به ذینفع فرا برسد و قیمت آن در بازار 1050 دالر در هر تن باشد، به معنی این است که وی 50000 دالر خسارت نموده است. اما لازمۀ قرارداد پیشروی وی در بازار مشتقه دریافت هزار تن از آن فروشنده می‌باشد؛ اما در این قرارداد نه کالایی وجود دارد؛ نه دریافتی و نه تحویلی؛ بلکه در آن تسویه حساب است. تسویه حساب به این صورت است که وی از فروشنده این قرارداد 50000 دالر را دریافت کند؛ زیرا در قرارداد مقرر شده که 1000 تن به قیمت هر تن 1000 دالر دریافت شود. از آن‌جایی‌که قیمت هر تن 50 دالر افزایش یافته، این روند 50000 دالر سود را با خود دارد. بدین ترتیب، پیمانکار در این قرارداد در مقابل خسارت وارده به دیگران حمایت شده است.

اما ممکن است قیمت در بازار به 950 دالر در هر تن کاهش یابد و در این صورت فروشنده در بازار مشتقه به قیمت 1000 دالر به پیمانکار بفروشد و از آنجای‌که در این قرارداد کالای واقعی وجود ندارد، بلکه این قرارداد یک عملیه قمار است. تسویه حساب به این صورت است که فروشنده از پیمانکار 50000 دالر دریافت می‌کند؛ اما وی این مبلغ را از بازار واقعی آهن که در آن قیمت 50 دالر در هر تن کاهش یافته، فراهم می‌سازد. به همین دلیل، مروجین این نوآوری‌ها به بهانه‌ای این‌که در برابر خطرات از تجار حمایت می‌کنند، از خود دفاع می‌کنند. در حالی‌که حقیقت اینست که این معاملات و انواع آن بر معاملات مالی سایه افکنده و برای این معاملات بورس‌ها و مکان‌های ایجاد شده که  کاملاً از هرگونه حمایت و یا قرارداد اصلی جدا شده است. سپس نوابغ این شیاطین به منظور تشویق به این قمارها دست به ابداعات دیگری زدند. بنابراین، به اصطلاح قرارداد اختیار را اختراع کردند؛ اختیار فروش و اختیار خرید را. به عنوان مثال؛ پیمانکار فوق متوجه می‌شود که اگر قیمت آهن در بازار افزایش یابد، به نفع‌اش است که برای جبران ضرر خود قرارداد را اجرا کند. اما اگر قیمت در بازار کاهش یابد، این باعث افزایش سود آن می‌شود. اما او این افزایش را به دلیل قرارداد پیشروی خود در بازار مشتقه از دست می‌دهد. به همین دلیل قرارداد خیار به میان آمده که بر مبنای آن پیمانکار در زمان انقضای قرارداد حق دارد آن را اجرا کند یا نکند؛ اما در این صورت باید به ازای هر تن مبلغ توافقی را بپردازد. به فرضی‌که مبلغ مذکور30 دالر است، که به این حساب پیمانکار قرارداد خرید 1000 تن را به قیمت هر تن 1000 دالر تا مدت تعیین شده می‌نویسد و به خریدار می‌فروشد و در مدت زمان معین که قیمت آهن در بازار افزایش پیدا می‌کند، سود وی در امضای قرارداد است که در صورت امضای قرارداد باید 30000 دالر به خریدار قرارداد بپردازد؛ اما اگر قیمت کاهش یابد، به نفع اوست که قرارداد را اجرا نکرده و آهن را از بازار خریداری کند؛ اما در این صورت نیز باید 30000 دالر را بپردازد.

این قراردادها و خیارات در معاملات مختلف منعقد می‌شود. در سهام شرکت‌ها، نرخ ارز و تغییراتی‌که بر سودها ایجاد می‌شود، علاوه بر قیمت کالاها و خدمات و هر چیزی‌که به ذهن‌شان خطور می‌کند، محاسبات آن‌ها پیچیده شده و مؤسسات بزرگی برای آن‌ها ایجاد شده و به متخصصان ریاضیات برای محاسبات آن‌ها، برای مطالعه بازارها و حرکات تغییر در بازارها و قیمت‌ها نیاز دارند. برای این منظور، معادلات ریاضی، کاملاً به دور از دقت و درستی در تلاش‌های مذبوحانه و بیهوده برای پیش‌بینی قیمت‌ها و حرکت پول در میدان‌های مشخص شده، ایجاد نمودند.

اسلام تمام قراردادهای مشتقات مالی را حرام قرار داده است

در این قراردادها قبض کالا یا پول وجود نداشته و اصلاً کالایی در آن‌ها وجود ندارد. بنابراین، انعقاد چنین قراردادها حرام است و شرعاً هیچ راهی برای پذیرش آن‌ها وجود ندارد؛ حتی اگر برخی از مغلوبین غرب و اندیشه‌های آن، آن را توجیه نموده و بر آن فتوی صادر کنند. این نوع معاملات از ابداعات صاحبان سرمایه‌های کلان و کارمندان متخصص آن‌ها می‌باشد که در ارتکاب جنایات با باداران خویش همکاری می‌کنند و صندوق‌های بزرگی ایجاد می‌کنند و با آن‌ها وارد بازار می‌شوند، با امکاناتی‌که از آن برخوردار اند و با خبرگی و نفوذی‌که دارند، در حرکت بازارها تأثیر گذاشته، اسعار را با بالا بردن کالای معین و با پایین آوردن آن در نوسان قرار می‌دهند و بدین وسیله ثروت کشور و پول مردم را وارد صندوق‌های خود می‌‌کنند. کشورهای سرمایه‌داری با نفوذ با قوانین و سیاست‌ها اقتصادی و مالی که تحت عناوین اقتصاد بازار، آزادی مطلق بازار، باز بودن و تشویق سرمایه‌گذاری را تحمیل می‌کنند، در این امر آن‌ها را نیز کمک می‌کنند. بدین ترتیب، این نوع اقتصاد انگلی بر قیمت واقعی اشیا و در نتیجه بر سرنوشت و ثروت مردم بسیار تأثیر گذاشته است.

یکی از نتایج در دسترس قرار دادن این نوع تفکرات اقتصادی کاهش و تضعیف چشم‌گیر فعالیت اقتصادی نتیجه‌بخش و تشویق ثروتمندان به اتخاذ این روش‌ها برای کسب سود سریع و هنگفت بدون توجه به اثرات مخرب آن بر بشریت، انسان و حتی بر ایجاد ایده‌های جدید و ابداع روش‌های جدید برای پول و اموال در جهان به حرکت یک طرفه و دائمی به سوی صندوق‌های آن‌ها سوق داده شود. بیکاری با ایجاد فرصت‌های شغلی بدون توجه به نوعیت شغل، مشکل بیکاری را معالجه می‌کند. بدون توجه به واقعیت این شغل از آن پول به دست می‌آورند؛ طوری‌که تمام ارزش‌های معنوی، روحی و اخلاقی نادیده گرفته می‌شود، درصد مشاغل افزایش می‌یابد؛ مشاغلی‌که جز ضرر بالای ضرر پیامد دیگری ندارد؛ پیامدهایی‌که از بیکاری، گرانی، نوسانات پولی و نرخی، خسارت آن بیشتر بوده، بلکه حتی خسارت آن تمام جهان را متأثر ساخته است.

سرمایه‌داری یک نظام بد و متعفن بوده و اخطاریه‌های انفجار آن فعال و به سرعت در حال نزدیک شدن است

اقتصاد کنونی مبتنی بر پول‌های کاغذی می‌باشد که با طلا پشتیبانی نمی‌شود. اقتصاد کنونی مبتنی بر رباخواری است که در دنیا بیداد می‌کند. اقتصاد کنونی بر شرکت‌های سهامی استوار است که باعث تسلط اقتصاد مالی انگلی بر اقتصاد واقعی، به هم خوردن ثبات پولی و باعث اضطراب حرکت اقتصاد جهانی و خسارات بزرگ به نفع نهنگ‌های غول‌پیکر، حریص و پول‌پرست شده است. علاوه بر این، عملیاتی‌که هدف آن بازی با قیمت کالاهای رائج، مانند طلا، نفت و غیره شده، چیزی‌ است که منجر به نوسانات ناگهانی در قیمت کالاها و پول می‌شود. همه این‌ها منجر به ترس از تجارت واقعی و کاهش تجارت اقتصاد واقعی به نفع اقتصاد انگلی، توهمی و یا دیجیتالی شده است؛ اقتصادی‌که اکنون بیش از 98 درصد از کل حجم اقتصادی جهانی را تشکیل می‌دهد؛ در حالی که اقتصاد واقعی کمتر از 2 درصد آن را تشکیل می‌دهد. طوری‌که بحران‌های اقتصادی و خسارات هنگفتی را در دهه‌های گذشته به دنبال داشته، حتی اگر هشدارهای انفجار جهانی بزرگ‌تر از تمام موارد فوق باشد، بازهم برای آن دست تکان داده و کف می‌زنند.

این بدی‌های نظام اقتصادیی سرمایه‌داری و تعفنی‌‌که آن را در بر گرفته، مشت نمونه‌ای از خروار است. با این حال برخی از مردم شیفتۀ غرب و نظام‌های آن و برخی از فرومایه‌گان با ذکر این نظام گلو پاره کرده و آن را به عنوان نظامی می‌خوانند که ناشی از نبوغ بوده و محصول پیشرفت، علم و خلاقیت است. می‌گویند این کار سرمایه‌گذاری است، در حالی‌که هرگز سرمایه‌گذاری نبوده، بلکه آنان از شرورترین، فریب‌خورده‌ترین و فریبکارترین دروغگوها هستند. می‌گویند سرمایه‌گذاری غیرمستقیم است، در حالی‌که این  چیزی جز فریب و تجارت توهمی نیست. این نوع از قمار انتشار یافته و به حدی شاخه شاخه شده که برای آن بورس‌های جهانی و منطقوی ایجاد شده؛ حتی کار به جای رسیده که اکنون جهان به یک کازینو بزرگ قمار تبدیل شده است که در آن سرمایه‌های صدها میلیاردی جابه‌جا می‌شود؛ طوری‌که در آن کدام پولی وجود نداشته؛ بلکه فقط اعداد می‌باشد. بنابراین، این عملیات مشتقات مالی و این اقتصاد اقتصاد انگلی نامیده شده است.

اقتصاد انگلی اقتصادی است که در کنار اقتصاد واقعی پدید آمده و رشد می‌کند. اما بازی‌ها و ترفندهای تولیدی نظام سرمایه‌داری باعث شده، این اقتصاد انگلی بسیار بزرگتر از اقتصاد واقعی در جهان باشد و فساد و آسیب آن به تمام جنبه‌های زندگی در اقصی نقاط جهان هجوم آورد، مال مردم را به ناحق خورده و غارت کنند، در بین مردم تشویش، وحشت و آشوب نشر و پخش نمایند، حقوق را ضایع و هرگونه حرمت، فضیلت و خوبی را از بین ببرند. آن‌چه از ظلم و ستمی‌که عاید بشریت ساخته و حیات و انسانیت انسان ازبین برده و مصیبت‌هایی‌که باعث شده، بشریت در قبال آن هیچ راه‌چاره‌ و نجاتی جز به بازگشت به سوی الله سبحانه وتعالی و بازگشت به سوی اوامر و نواهی او سبحانه و تعالی و به سوی آن‌چه که برای زندگی کردن مردم بر اساس آن نازل کرده ندارد؛ چنان‌چه الله متعال می‌فرماید:

﴿وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِهَا ۖ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطُونَ(36) أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(37) فَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(38) وَمَا آتَيْتُم مِّن رِّبًا لِّيَرْبُوَ فِي أَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا يَرْبُو عِندَ اللَّهِ ۖ وَمَا آتَيْتُم مِّن زَكَاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ(39) اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ۖ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَفْعَلُ مِن ذَٰلِكُم مِّن شَيْءٍ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ(40) ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ(41) قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلُ ۚ كَانَ أَكْثَرُهُم مُّشْرِكِينَ [روم: 36-42]

ترجمه: آیا ندیدند که الله روزی را برای هرکس بخواهد گسترده یا تنگ می‌سازد؟! در این نشانه‌هایی است برای گروهی که ایمان می‌آورند. پس حقّ نزدیکان و مسکینان و در راه‌ماندگان را ادا کن! این برای آن‌ها که رضای الله را می‌طلبند بهتر است، و چنین کسانی رستگارانند. آنچه به عنوان ربا می‌پردازید تا در اموال مردم فزونی یابد، نزد الله فزونی نخواهد یافت و آنچه را به عنوان زکات می‌پردازید و تنها رضای الله را می‌طلبید (مایه برکت است؛ و) کسانی‌که چنین می‌کنند دارای پاداش مضاعف‌اند. الله همان کسی است که شما را آفرید، سپس روزی داد، بعد می‌میراند، سپس زنده می‌کند؛ آیا هیچ یک از همتایانی‌که برای الله قرار داده‌اید چیزی از این کارها را می‌توانند انجام دهند؟! او منزّه و برتر است از آنچه همتای او قرار می‌دهند. فساد، در خشکی و دریا بخاطر کارهایی‌که مردم انجام داده‌اند آشکار شده است؛ الله می‌خواهد نتیجه بعضی از اعمال‌شان را به آنان بچشاند، شاید (بسوی حق) بازگردند! بگو: «در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت کسانی‌که قبل از شما بودند چگونه بود؟ بیشتر آن‌ها مشرک بودند!

نظام اقتصادیی اسلام، نظام ربانی، هادی و نجات‌بخش برای بشریت است

سرمایه‌داری نظامی برگرفته از عقیدۀ کفری، از عقیدۀ جدایی دین از زندگی و دولت است. بنابراین، تمام آن‌چه از افکار، قوانین و نظام‌ها برگرفته از این عقیده باشد، نظام کفر بوده، اتخاذ، تطبیق و دعوت به سوی آن حرام می‌باشد. شرکت‌های سهامی آن شرعاً حرام است؛ زیرا بر خلاف احکام شرکت‌های شرعی است؛ چون شرکت در اسلام «عقدی است بین دو یا چند نفر که در آن بر یک عمل مالی انجام شده به قصد منفعت توافق می‌کنند.» قرارداد در آن باید بر اساس عمل انجام شده توسط یک یا دو طرف قرارداد باشد؛ طوری‌که قرارداد بدون انجام کار طرفی‌که ممثل در قرارداد است، صحت ندارد، اما شرکت سهامی «قراردادی است که به موجب آن دو یا چند نفر متعهد می‌شوند که هر یک از آن‌ها در یک پروژه مالی مشارکت کنند و برای تقسیم سود یا زیان حاصل از این پروژه، سهمی از پول تأمین کنند.» طبق این تعریف در اصل کدام قرارداد شرعی صورت نمی‌گیرد. بناءً این نوع شرکت اساساً باطل است؛ زیرا عقد شرعی باید متضمن ایجاب و قبول باشد و در اینجا فقط از طرفین قبول است و کدام ایجابی وجود ندارد. هم‌چنین از شروط شرکت در شرع، حضور شخص است؛ یعنی وجود کسی‌که کار برذمۀ اوست. در شرکت واجب است که شخص به عنوان طرف قرارداد حضور داشته باشد، در حالی‌که طرفین قرارداد در شرکت سهامی فقط مال از آن‌ها نمایندگی می‌کند. کدام شخصی وجود ندارد که ممثل ایجاب بوده و به انجام کار بپردازد. بر این اساس، شرکت‌های سهامی از نظر شرعی باطل و فاقد رکن ایجاب هستند. بدین ترتیب اسلام تمام این بلاها و انشعابات آن را از بین برده و از اساس و ریشه برکنده و این شرکت‌ها و معامله با سهام آن‌ها و قراردادهای اختیاری منشعب از آن‌ها را حرام قرار داده است.

همین طور اسلام با نظام و احکام خود سرِ بلا و ریشه بلا را در تمام این قراردادها و معاملات که عبارت از ربا است، زده و آن را مطلقاً حرام قرار داده است؛ هر چند که درصد آن کم و یا زیاد باشد، مال ربا مطلقاً مال حرام است، احدی حق مالکیت آن را ندارد و در صورت معلوم بودن به صاحبان آن برگردانده می‌شود. به سبب فضاعت بیش ازحد ربا، الله سبحانه وتعالی خورندگان آن را کسانی توصیف کرده که شیطان آنان را سخت دچار ديوانگی ساخته است؛ چنان‌چه الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا ۗ وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا ۚ فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىٰ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَمَنْ عَادَ فَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

ترجمه: کسانی‌که ربا می‌خورند، (در قیامت) برنمی‌خیزند؛ مگر مانند کسی‌که بر اثر تماسّ شیطان، دیوانه شده (و نمی‌تواند تعادل خود را حفظ کند؛ گاهی زمین می‌خورد، گاهی بپا می‌خیزد). این، به خاطر آن است که گفتند: «داد و ستد هم مانند ربا است (و تفاوتی میان آن دو نیست.)» در حالی‌که الله بیع را حلال کرده و ربا را حرام! (زیرا فرق میان این دو، بسیار است.) و اگر کسی اندرز الهی به او رسد و (از رباخواری) خودداری کند، سودهایی‌که در سابق [= قبل از نزول حکم تحریم‌] به دست آورده، مال اوست؛ (و این حکم، گذشته را شامل نمی‌گردد؛) و کار او به الله واگذار می‌شود؛ (و گذشته او را خواهد بخشید.) امّا کسانی‌که بازگردند (و بار دیگر مرتکب این گناه شوند)، اهل آتشند و همیشه در آن می‌مانند.

الله سبحانه و تعالی به دلیل شدت حرمت ربا علیه ربا خوار اعلان جنگ نموده، چنین می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ (278) فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ ۖ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ﴾ [بقره: 278-279]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! از (مخالفت فرمان) الله بپرهیزید و آنچه از (مطالبات) ربا باقی مانده، رها کنید؛ اگر ایمان دارید! اگر (چنین) نمی‌کنید، بدانید الله و رسولش، با شما پیکار خواهند کرد! و اگر توبه کنید، سرمایه‌های شما، از آنِ شماست [= اصل سرمایه، بدون سود]؛ نه ستم می‌کنید، و نه بر شما ستم وارد می‌شود.

همان‌طور در خصوص شرکت‌های سهامیِ‌که محدودالمسئولیت اند، بر علاوه‌ی قوانین ورشکستگی، که از صاحبان سرمایه‌ها حمایت می‌کند؛ از کسانی‌که در غارت پول مردم خلاق هستند، خسارت مؤسسات و ورشکستگی شرکت‌های خود را اعلان می‌نمایند تا پول قرض دهندگان و سایر صاحبان حقوق را ضایع سازند. تمامی این‌ها قوانین حرام و مغایر با احکام شریعت اسلامی اند؛ چون شریعت اسلامی به پرداخت کامل و بدون کم و کسر حق صاحبان حقوق دستور داده و کسر نمودن چیزی از آن‌ها را ناجایز قرار داده است. امام بخاری رحمه الله از ابوهریره رضی الله عنه روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین فرمودند:

« من أخذ من أموال الناس يريد أداءها أدى الله عنه، ومن أخذ يريد إتلافها أتلفه الله»

ترجمه: هرکس مال مردم را به قصد بازپرداخت بگیرد، الله آن مال را از طرف او باز پس می‌دهد و هرکس آن را به قصد ضایع کردن بگیرد، الله او را هلاک می‌کند.

امام احمد رحمه الله از ابوهریره رضی الله عنه روایت می‌کند که رسول الله چنین می‌فرماید:

«لتؤدُّنَّ الحقوق إلى أهلها يوم القيامة حتى يُقتصَّ للشاة الجماء من القرناء تنطحها»

ترجمه: در روز قیامت حقوق  به صاحبانش باز گردانده می‌شود، حتی گوسفند بی‌شاخ از گوسفند شاخ‌دار که آن را به شاخ‌اش  زده است، قصاص می‌گیرد.

 رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بر وجوب ادای کامل حق در دنیا تأکید فرموده و هرکس در دنیا آن را اداء ننماید، در روز قیامت اداء خواهد کرد. این هشداری برای کسانی است که حق را می‌خورند. رسول الله صلی الله علیه وسلم تعلل اغنیا و تأخر در ادای قرض را ظلم قرار داده است. امام بخاری رحمه الله از ابوهریره رضی الله روایت می‌کند که چنین می‌فرماید:

«مطل الغني ظلم»

ترجمه: تعلل اغنیا و تأخر در ادای قرض ظلم است.

این‌که به تأخیر انداختن قرض ظلم است، پس نپرداختن و خوردن حق مردم ظلم بیشتر بوده و عذاب شدیدتری خواهد داشت. بنابراین، اکتفا بر اعطای حق صاحبان حقوق و بدهی طلبکاران از سرمایه‌ای که برای شرکت سهامی پس از خسارت آن باقی می‌ماند، حرام است. واجب است که باید تمام حقوق و دیون به طور کامل و بدون کم و کاست پرداخته شود.

همان‌طور آن‌چه را که در مورد نظام پولی کاغذی الزامی بیان کردیم، اسلام آن را حرام و نظام پولی معدنی را تأیید می‌کند؛ طوری‌که طلا و نقره را معیار پولی قرار داده که با این معیار، قیمت کالاها و دستمزدها و خدمات اندازه‌گیری می‌شود.

چیزی‌که مسلمانان و جهان را از فساد و شر این نظام اقتصادی سرمایه‌داری رهایی می‌بخشد، نظام اسلامی و نظام اقتصادی اسلامی است که همه مردم، اعم از مسلمانان و غیر مسلمانان، فقیر و غنی را نجات می‌دهد، نظامی‌که باعث از بین بردن حرص و طمع، بی‌عدالتی، ظلم و فقر شده، دست نهنگ‌ها و هیولاهای پول را قطع، نقشه‌ها و ابتکارات شیطانی را که زندگی را به جهنم تبدیل نموده، در کشتار مردم و نابودی جوامع و ارزش‌های انسانی حرفوی عمل می‌کند، از بین می‌برد. با این ترتیب، آن‌ها با یقین می‌دانند که چاره‌ای جز یکی از این دو مورد را ندارند: استعمار و یا مرگ. این همان چیزی است که آن‌ها را برمی‌انگیزد، از هر گوشه و اکناف زمین یکدیگر را فرا‌خوانند تا از بازگشت دولت اسلامی و حاکمیت آن جلوگیری کنند؛ چون بازگشت دولت اسلامی دست سلطه و استعمار آن‌ها را قطع می‌نماید؛ چیزی‌که به معنی پایان ایدیولوژی و سرنگونی نظام‌های‌شان می‌باشد. آغاز قطع بازوهای این اختاپوس استعماری منجر به فروپاشی نظام‌های آن از درون شده و خودش را زیر ویرانه‌های این نظام‌ها، در صدر آن نظام اقتصادی استعماری و استثماری آن سرنگون خواهد کرد. بنابراین، یکی از مهم‌ترین و جدی‌ترین موارد مبارزه فکری با سلطۀ کفر، بیان نظام اقتصادی اسلام و احکام معجزه‌آسای الهی آن در رسیدگی به امور ملکیت و روابط اقتصادی می‌باشد. همان‌طور افشای نظام شکست‌خورده و فاسد سرمایه‌داری همان‌طور افشای مهره‌ها و مروجین آن از مهم‌ترین این موارد رفع جهالتی است که در اثر تهاجم فکری غرب، حکام مزدور و مفتی‌های جاهلی‌که در خصوص این قضایا بدون علم و فقه فتوا صادر می‌کنند و امت دچار آن شده است.

 درود رحمت الله سحبانه و تعالی بر سرورمان، محمد صلی الله علیه وسلم، بر آل و اصحاب شان و بر کسانی‌که ایشان را تا روز قیامت با احسان پیروی می‌کنند! ادامه دارد...

برگرفته از شماره 434 مجله الوعی

نویسنده: محمود عبد الهادي

مترجم: محمدعلی مطمئن

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه