- مطابق
خروج ترامپ از برجام
(ترجمه)
پرسش:
میدانیم که امریکا دولت سازمانهاست و خطوط اساسی و پهن آن در سیاستهای بینالمللی، توسط سازمانهای حاکم ترسیم میگردد و نه تنها شخص رئیس جمهور؛ اما چگونه است که امریکا در خصوص پیمان هستهای "برجام" با ایران به توافق رسید و آن را پیروزی بر شمرد و اینک ترامپ از آن بیرون رفته و او نیز این کارش را پیروزی میخواند؟
پاسخ:
بلی، این دقیق است که خطوط پهن و اساسی سیاستهای بینالمللی امریکا توسط سازمانها ترسیم میگردد و نه فقط شخص رئیس جمهور. هرچند اسلوبیکه رئیس جمهور اتخاذ میکند، در عملی نمودن آن سیاستها نقش برجستهای دارد، اما آنچه که در پرسش از آن یاد نشد، که در حقیقت زیربنای اساسی سیاستهای بزرگ امریکا نیز به شمار میرود و نکتۀ بنیادین پاسخ نیز هست، این است که منافع امریکا، مهمترین ارزشی است که دولت سازمانها همواره به آن پایبند میباشند. بنابر این، هرگاه در شرایط مشخصی منافع امریکا تقاضا کند، سازمانها با آن موافقت نموده و رئیس جمهور نیز با آن موافقت میکند، و هرگاه این منافع تقاضا کند که امریکا آن را لغو نماید، سازمانها آن را لغو میکند و رئیس جمهور نیز با آن موافقت میکند. جزئیات بیشتر قرار ذیل است:
1- ایران برای امریکا به هدف محافظت از حکومت و نظام بشار اسد خونخوار، که مزدور امریکاست-تا یافتن بدیلی برای وی- از اهمیت زیادی بر خوردار بود. امریکا از قیامهای مردمی در سوریه سخت در هراس بود، زیرا این قیامها شعار اسلام و حاکمیت اسلامی را سر میدادند. بناءً امریکا سخت نگران بود که مبادا این قیامها، حکومت مزدورش در سوریه را سقوط داده و حاکمیت اسلام را به جای آن در سوریه برپا نمایند و به این ترتیب، امریکا نفوذ خویش را در منطقه از دست بدهد؛ به ویژه با توجه به اینکه قیامهای مردمی در جریان سال 2015م به شدت رو به گسترش بوده و خیلی سریع از یک منطقه به منطقۀ دیگر سرایت مینمود. اینجا بود که امریکا تصمیم گرفت تا نقش ایران را برجسته نموده و تحریمهای اعمال شده علیه آن را بر دارد، تا ایران بتواند نقش و مسئولیتیکه برایش در نظر گرفته شده بود، به خوبی انجام دهد. بناءً مصلحت امریکا در این بود که توافق نامۀ هستهای "برجام" را امضاء نماید تا موانعیکه در برابر ایران قرار داشت، برطرف گردد. البته این توافق نامهای بود که از هر نظر و بر اساس هر معیاری برای ایران ذلتآور و اهانتبار بود.
اظهارات رئیس جمهور امریکا در زمان امضای این توافقنامه در 14 جولای 2015م، روشنترین گوای این واقعیت است، چنانچه اوباما در بیانیۀ تلویزیونی که پس از امضای برجام داشت، گفت: «شک نکنید که این توافقنامه تمام راههای دستیابی ایران را به سلاح هستهای می بندد. بر اساس این توافق؛ دو سوم دستگاههای طردالمرکزی-که در ایران نصب گردیده- از آن بیرون کرده شده و زیر نظارت بینالمللی به بیرون انتقال داده خواهد شد. 98درصد یورانیوم غنی شدۀ آن نابود خواهد شد. در صورت هرگونه تخلفی، تحریمها مجدداً و خیلی سریع اعمال خواهد شد. آژانس بینالمللی هستهای اجازه خواهد داشت تا به گونۀ متداوم و در هر زمان و مکانیکه نیاز باشد، از پایگاههای هستهای ایران باز دید نماید.» (منبع: شبکۀ بیبیسی 14 جولای 2015م)
قبلاً به تاریخ 22 جولای 2015م و پس از تأیید توافقنامۀ برجام توسط شورای امنیت به تاریخ 20 جولای 2015م، هدف امریکا از امضای توافقنامۀ هستهای را با ایران در قالب پاسخ به پرسشی توضیح داده بودیم؛ در آن جا گفته بودیم: «اگر تمام این موارد را با تحولات اخیر ارتباط دهیم، درخواهیم یافت که هدف پنهانی و پشت پردۀ امریکا از این معامله آنست که زمینۀ لغو تحریمها بالای ایران را فراهم نموده و روابط علنیاش را با ایران گسترش دهد تا در نتیجه، ایران با بازی کردن نقشیکه برایش ترسیم شده، کار امریکا را در منطقه آسان نموده و از فشارهائیکه بالای آن وجود دارد، بکاهد و انگشت انتقاد دولتها و مردم منطقه نیز از سوی امریکا کنار زده شود و به این ترتیب، ایران عملاً به اجرای سیاستهای امریکا بپردازد؛ چنانچه در عراق، سوریه و یمن جریان دارد، با این تفاوت که ایران این سیاستها را در کشورهای یاد شده از پشت پرده عملی میکند، اما پس از این از پشت پردهای شفاف و یا بدون هیچ نوع پردهای به آن بپردازد.» عملاً چنین هم شد؛ چنانچه دیدیم که ایران در سوریه، عراق و یمن، نقش کثیف و جنیاتکارانهای را به نفع امریکا-و این نقش را بسیار بارز و علنی، اما زیر نامهای مقاومت و ایستاده گی دروغین و با تحریک احساسات منفور قومی و مذهبی- بازی نمود.
2- به این ترتیب، منفعت امریکا در آن زمان در این بود که چنان توافقنامهای را امضاء نماید تا وضعیت اقتصادی ایران بهبود یافته و توان اجرای نقشههای امریکا را در منطقه به خوبی و با نشاط داشته باشد، اما در عین حال، امریکا مطمئن بود که لغو این تحریمها ضرری را متوجه امریکا نمیکند. وضعیت سوریه در آن زمان طوری بود که ممکن بود خیلی زود امریکا نفوذش را در حکومت بشار اسد از دست بدهد، زیرا نظام بشار اسد ستمکار در حدی تضعیف شده بود که هرلحظه ممکن بود سقوط کند. اینجا بود که امریکا لازم دید تا برای حفاظت از بشار و حکومتاش، نقش ایران را برجسته و فعال نماید. بنابر این، توافقنامۀ هستهای برجام را به تاریخ 14 جولای 2015م با ایران و به هدف برجسته نمودن نقش ایران در سوریه، به امضاء رسانید. سپس امریکا به ایران هم اکتفاء ننمود؛ بلکه روسیه را نیز با تجهیزات نظامیاش پس از دیدار اوباما با پوتین به تاریخ 30 سپتمبر 2015م، وارد سوریه نمود تا همنوا با ایران، از سقوط حکومت بشار اسد، تا ساختن بدیل مناسبیکه بتواند به خوبی از عهدۀ مزدوری امریکا بدر آید، جلوگیری کند.
2- اما در حال حاضر، دیدگاه امریکا تغییر نموده، زیرا وضعیت بشار اسد بهبود یافته و دست بالا را دارد و این باعث شده دیدگاه ادارۀ حکومت ترامپ در زمینه تغییر کند، به ویژه با توجه به دستآوردهای مستقیم و غیرمستقیمیکه امریکا در عراق و سوریه بر ضد مردم آزادیخواه این دو سرزمین داشته. به این ترتیب، دیگر نیازی نیست به ایران نقش اساسی و مستقیمی داده شود و این تغییر رویکرد، در اواخر حکومت اوباما ظاهر گردید؛ آنگاه که قرار شد نقش مستقیم در قضیۀ سوریه به حکومتهای ترکیه و سعودی سپرده شود، زیرا دسیسه و نیرنگ این دو حکومت علیه انقلاب سوریه، خطرناکتر و شدیدتر از سلاحهای روسیه، ایران و حزب وابسته به آن و خود حکومت سوریه بود. زیرا ترکیه و سعودی با استفاده از دسیسههای خائنانۀشان از خود انقلابیون علیه خودشان استفاده مینمودند.
بناءً حکومتهای ترکیه و سعودی توانستند زمینۀ پیشرفتها و پیروزیهای حکومت بشار اسد را با استفاده از اسالیب پیچیده و سردرگم کنندهای فراهم نمایند و این کار باعث شد که نقش ایران در قضیۀ سوریه به گونۀ طبیعی برگشت نماید؛ نقشیکه ایران بر اساس آن اوضاع را به تنهایی و به گونۀ پیشتازانه نسبت به ترکیه و سعودی اداره مینمود. به این ترتیب، امریکا تصمیم گرفته تا نه تنها نقش ایران در سوریه را از پیشگامی از آن پس بگیرد، بلکه به گونۀ کامل به این نقش پایان دهد و این مسئله را میتوان به گونۀ واضح و روشن در توافقات به دست آمده در آستانه مشاهده نمود که بر اساس آن توانست از شدت انقلاب سوریه به بهانۀ "کاهش تنش" بکاهد و این مسئله خود یکی از دلایلی به شمار میرود که امریکا در مقطع کنونی تصمیم گرفت تا از توافق هستهای با ایران کنار برود؛ زیرا منافع امریکا تقاضا میکند تا از این توافق کنار کشیده و زمینۀ شرایط جدید برای کاستن از نقش ایران را در منطقه فراهم نماید. با این حسابف لازم بود ترامپ طوری وانمود کند که گویا این توافقنامه بیشتر به نفع ایران است تا بهانهای باشد به اینکه هدفاش از بیرون رفتن از این توافق، این است که گویا ایران را کمک میکند که به سلاح هستهای دست یابد.
بنابر این، ترامپ به تاریخ 8 جولای 2018م در جریان اعلان خروج امریکا از این توافق هستهای با ایران در بیانیهای تلویزیونی گفت: «تداوم این توافق به زودی باعث خواهد شد که در منطقۀ خاورمیانه رقابتی بر سر دستیابی به سلاح هستهای به راه بیفتد» وی افزود: «ایران هیچ کاری خطرناکتر از دستیابی به سلاح هستهای انجام نداده.» وی گفت: «قرار بود این توافق امریکا و هم پیمانان آن را حفاظت نماید، اما دیده میشود، به ایران امکانات داده تا روند غنیسازی یورانیوم را همچنان ادامه دهد.» ترامپ برای اغواء نمودن مخاطبیناش در ادامه گفت: «من هم حاضرم و هم توان این را دارم که هرگاه ایران آمادهگیهای لازم را داشته باشد، در مورد توافق جدیدی با آن بر سر میز مذاکره بنشینیم.» او افزود: «بعد از آنکه با رهبران منطقه و جهان مشورت نمودم، به این نتیجه رسیدم که با این توافقنامه نمیتوانیم از دستیابی ایران به بمب هستهای جلوگیری نماییم. بناءً اعلان میکنم که من از توافقنامۀ هستهای با ایران کنار میروم. این توافق هیچ تأثیری در جلوگیری از فعالیتهای ایران در منطقه، که ادعای آن را میکند، ندارد. لحظاتی بعد یاد داشت اعمال مجدد تحریمها علیه ایران را امضاء خواهم نمود.» او سپس از جایش بلند شده و آن یادداشت را امضاء کرد و افزود: «گفتگوها در مورد توافق هستهای با ایران به گونۀ بد صورت گرفت. این توافقنامه مملو از عیب و نقصهائی است و ما باید در مورد آن کاری انجام دهیم. شرطهای وضع شده در آن مورد قبول نیست و ما اینک پس از بیرون شدن از این توافق، در جستجوی راهحل دائمی، پایدار و فراگیر خواهیم بود. این توافقنامه یک فاجعه است و باعث شده حکومت تروریستی ایران میلیونها دالر از آن به دست آورد.» (منبع: خبرگزاری سپوتنیک و شبکۀ الجزیره 8 می 2018م)
اظهارات مملو از تکلف ترامپ به وضوح نشان میدهد که وی در آن مبالغه نموده و سعی داشت مخاطبیناش را از تواناییهای ایران بهراساند تا خروج از توافق هستهای را توجیه نماید، بدون اینکه به دلیل اصلی و واقعی این خروج اشارهای داشته باشد و آن اینکه منافع امریکا در حال حاضر تقاضا میکند تا نقش ایران را در منطقه محدود نماید، اما در عین حال آماده باشد تا به خواستهای امریکا لبیک گوید. در واقع سیاست امریکا همواره چنین بوده و هست؛ سیاستهایش را بر اساس منافع خویش پیوسته تغییر داده و هیچ اهمیتی به طرفهای مقابل نمیدهد. چنانچه با روسیه نیز درست همین سیاست را بازی نمود؛ پس از آن که اوباما و پوتین به تاریخ 30 سپتمبر 2015م با هم دیدار نمودند و اوباما پوتین را مؤظف نمود که جهت کمک به ایران در مسؤلیت حفاظت از بشار اسد، وارد سوریه شود، روسیه آماده شد تا چنین نقشی را بازی کند. روسیه به اجازۀ امریکا وارد سوریه شد، اما پس از مدتیکه روسها تلاش نمودند با استفاده از فرصت و نقشیکه دارند، طوری به جهان وانمود نمایند که انگار در این نقش هیچ وابستهگی به امریکا نداشته و به گونۀ مختار و از آدرس قدرت خودشان در سوریه عمل میکنند، منافع امریکا تقاضاء نمود که روسیه را تأدیب نماید تا پایش را از گلیم خویش درازتر نکند.
به همین دلیل بود که حملات موشکی امریکا صورت گرفت؛ چنانچه این مسئله را در پاسخ به پرسش 14 اپریل 2018م به جزئیات بیان نموده بودیم: «بدون شک حملات امریکا بیشتر از اینکه به منظور نابود کردن سلاحهای هستهای سوریه باشد، به هدف تأدیب نمودن روسها صورت گرفت، چنانچه صبح امروز ده موضع مورد هدف قرار گرفت، اما ارزیابیهای آگاهان امور نظامی در رسانهها که صبح امروز منتشر گردید، نشان میدهد که شمار بسیار کمی از مراکز هستهای و یا تحقیقاتی هدف قرار گرفته و بیشتر پایگاههای نظامی است که موشک باران شده.» به این ترتیب، دیده میشود که تغییر جهت سیاست امریکا بر اساس منافع آن، یک امر معمول و شناخته شده است.
3- در عین حال، مسئلۀ دیگری نیز هست که به خروج ترامپ از توافق هستهای ارتباط داشته و منافع امریکا به آن وابسته میباشد و آن؛ منحرف نمودن افکارعامه از اشغالگریهای یهود در فلسطین و قدس است. امریکا مدتهاست آمادهگیهای مقدماتی انتقال سفارتاش را به قدس روی دست دارد، اما منتظر بود پیشنهاداش مبنی بر ایجاد دو دولت مستقل در فلسطین و تقسیم نمودن شهر قدس میان این دو دولت عملی گردد، اما اینک امریکا به این نظر رسیده که باید به راهحل دیگری، غیر از ایجاد دو دولت، روی آورده شود و آن ادخال تعدیلات ورتوش و راهحلهای دیگریکه آن را "معاملۀ قرن" مینامد. لازمۀ این راهحلهای جدید این است که امریکا تصمیم قبلیاش را مبنی بر انتقال دادن سفارت امریکا به قدس عملی نماید، اما این کار باید با حساسیت کمتری صورت میگرفت.
بناءً امریکا روی ایران تمرکز نموده و نقش آن را برجسته نمود، چنانچه به تاریخ 21 می 2017م کنفرانس بزرگی را با حضور حکام خائن سرزمینهای اسلامی دایر نمود و ترامپ در آن و در میان نمایندهگان 55 دولت حاکم در جهان اسلام سخنرانی نمود تا توافقات صلح میان رژیم یهود و نظام سعودی و سایر نظامها را با استفاده از آن توجیه نماید. امریکا تا هنوز راهحل مشخصی را برای حل قضیۀ فلسطین مطرح ننموده، اما نظام عربستان سعودی را مؤظف نموده تا برای این راهحل اعلان نشده زمینهسازی نماید و بالای حکومت فلسطین فشار آورد تا با این راهحل موافقت کند. به این معنی که ترامپ سعی نمود توجه و افکارعامه را از جانب یهودیان اشغالگر فلسطین و سرزمین اسراء و معراج رسول الله ﷺ بر گردانده و آن را سرگرم دشمنی با ایران نماید و این مسئولیت را به سعودی سپرد تا برای اظهارات ترامپ زمینهسازی نموده و آن را توجیه نماید. بنابر این، منفعت امریکا در این است که مسئلۀ توافق هستهای با ایران را در حال حاضر برجسته نماید و طوری وانمود کند که انگار این توافقی نیست که بیانگر ذلت ایران باشد، بلکه توافقی است که باعث شده ایران نیرومندتر شود؛ در حالیکه هم ترامپ و هم هرکس دیگری به سختی میتوانند توافقنامهای ذلتبارتری از این توافق برای ایران پیدا نمایند.
در این اواخر دیده شد که امریکا سعی نمود طوری وانمود کند که دشمن و خطر بزرگ منطقه ایران است و نه رژیم یهود. به گونۀ مثال: زمانیکه تظاهرات اخیر در ایران اتفاق افتاد، امریکا روی آن تمرکز نمود و آن را برجسته نمود، در حالیکه همه میدانند که نقش ایران در منطقه، سیاستی است که توسط امریکا و با دقت کامل طراحی گردیده و برجسته نمودن تظاهرات اخیر ایران توسط امریکا و تمرکز روی آن قطعاً به هدف تغییر نظام ایران نه، بلکه به اهداف دیگری بود که ما آن را در پاسخ به پرسش مان در تاریخ 11 جنوری 2018م بیان نموده بودیم: «...پرسش این است که چرا امریکا در تظاهرات ایران گمشدهاش را یافته و سعی دارد در جهتدهی آن سهم داشته باشد؟ پاسخ این است که امریکا این کار را به دو دلیل مهم انجام می دهد: ا- منحرف نمودن افکار عامه از جهت فلسطین و اظهارات ترامپ در مورد قدس و اشغال منطقه و مشغول نمودن آن به مسئله ایران، تا تبدیل به دشمن نخست در منطقه شده و توجه عموم بالای ایران متمرکز شود و از شدت آن نسبت به دولت یهود کاسته شده و یا کلاً به فراموشی سپرده شود. ب- ایجاد توجیهی برای بقای مزدوران امریکا در منطقه و وابستهگی آنان به امریکا، با این توجیه که آنان در برابر ایران ایستادهگی میکنند و امریکا آنان را در برابر خطر ایران پشتیبانی میکند.
اظهارات ترامپ مبنی بر اینکه قدس پایتخت دولت یهود است، بیانگر اوج شدت دشمنیاش با کسانی است که به اسلام ایمان دارند و این اظهارات باعث شد که موقف مزدوران امریکا در منطقه و خائنین امت در میان مسلمانان برگشت داشته باشد، زیرا قدس در عقل و قلب مسلمانان جای دارد و سکوت این حکام مزدور در برابر این اظهارات وی و تداوم مزدوری با امریکا و حفظ روابط و دوستی با آن، رسوائی بزرگی برای آنان است. بناءً این حکام مزدور، اظهارات تند و تیز ترامپ علیه ایران را بهانه گرفته و با استفاده از آن، تداوم وابستهگی و مزدوریشان را به امریکا با آن توجیه میکنند و اظهارات وی را در خصوص قدس تحت شعاع آن قرار میدهند و ادعاء میکنند که ترامپ در برابر ایران، که دشمن لجوج و سرسخت ما میباشد، قرار میگیرد و از ما در برابر آن حمایت میکند، که این خود عذری بدتر از گناه است. ﴿قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ﴾.»
4- شکی نیست که هستۀ مرکزی توافقنامۀ هستهای با ایران امریکا بود و اروپا با ساختار آن توسط امریکا موافقت نموده و به این اکتفاء نمود که یکی از امضاءکنندهگان آن باشد؛ یعنی قناعت نمود که به آن به صفت یک طرف اجازه داده شود تا در اخیر توافقنامه امضاء نماید. وضعیت و موقف اروپا را در جریان گفتگوها برسر توافق هستهای در پاسخ به پرسش منتشر شده در تاریخ 22 جولای2015م توضیح داده بودیم و پس از آن توضیح چنین گفته بودیم: «به این ترتیب، اروپائیان پی بردند که توان جلوگیری از توافق هستهای امریکا با ایران را ندارند و یا نمیتوانند بالای نفوذ امریکا تأثیر بگذارند. بناءً چارهای جز اینکه طرف ایران را گرفته و خود را به آن نزدیک نمایند، نداشتند تا به این ترتیب به برخی از منافع دست یابند؛ منافعیکه میتوانند با سرمایهگذاریها و راهاندازی برخی پروژههای اقتصادی در ایران، نصیب آنان میشود، به ویژه با توجه به اینکه در حال حاضر از فشارهای شدید اقتصادی رنج میبرند و همچنین با استفاده از این فرصت میتوانند نفوذ اروپا و یا بخشی از آن را در درزامدت و در کنار نفوذ امریکا در ایران، مجدداً برگردانند.» به این ترتیب، اروپا پیمان هستهای با ایران را غنیمت شمرده و زمینههای تجارت با ایران را گسترش داد. حجم تجارت میان ایران و اروپا بالا گرفت و تعاملات تجاری آن با امریکا در جریان اعمال تحریمها، کاهش یافت.
پس این سومین دلیلی بود که ترامپ را وادار نمود اقدام به لغو توافق هستهای کند تا ضربهای به اروپا، به ویژه در عرصه تجارت باشد. چنانچه ترامپ به تاریخ 7 می 2018م با پیامیکه در تویترش منتشر نمود، گفت که وی تصمیماش در خصوص توافق هستهای با ایران را به جای 12 می، در 8 می، یعنی چهارروز زودتر اعلان خواهد نمود. هدف از جلو انداختن تاریخ اعلان تصمیم ترامپ این بوده که تلاشهای اروپا را برای جلوگیری از خروج امریکا از توافق هستهای بگیرد. چنانچه صفحۀ انترنتی "عربی جدید" به نقل از صفحۀ "اکسیوس" نوشت که: «مایک بومبیو وزیرخارجۀ امریکا به تاریخ 4 می 2018م، همتاهای اروپائیاش را، اعم از فرانسه، انگلیس و آلمان در جریان تصمیم ترامپ در خصوص اعلان خروج امریکا از توافق، هسته قرار داد و اینکه وی تفاهمهای صورت گرفته را با هیئت مذاکره کنندۀ امریکا در جریان ماه گذشته در خصوص ایجاد تعدیلاتی در توافقنامه رد نموده و قصد دارد به صورت کامل از آن کنار برود.» پس دیده میشود که امریکا نه درخواستهای اروپائیان را پذیرفت و نه هم حاضر شد با آنان در این زمینه تفاهم و همکاری نماید، بلکه بدون هیچ توجه و اهمیتی به آنان، تصمیماش را در خصوص خروج از توافق اعلان نمود و این بیانگر آن است که امریکا محاسبات دیگری دارد که میخواهد اروپا را از آن دور نگهدارد و نه اینکه با آن همکاری نماید.
5- اروپا دریافت که لغو توافق هستهای، پیش از خسارتهای سیاسی، که برای آن خواهد داشت، خسارتهای اقتصادی نیز به بار خواهد آورد. به همین دلیل بود که با تمام توان سعی نمود تا با ترامپ در ارتباط شده و وی را از خروج از توافق بازدارد، چنانچه ماکرون رئیس جمهور فرانسه به امریکا سفر نمود و تلاش کرد تا رئیس جمهور امریکا را از این تصمیماش منصرف کند، اما ناکام شد. سپس میرکل نخست وزیر آلمان پا پیش گذاشت و هر دو حاضر شدند در این زمینه امتیازهایی به امریکا قائل شوند، اما امریکا نپذیرفت. در نتیجه، موقف اروپا ناتوان باقی ماند، سپس انگلیس دست به کار شد و با ماکرون و میرکل یکجا شده و هرسهکشور اعلان نمودند که به این توافق هستهای پایبند خواهند بود و در پی آن جانسون وزیرخارجۀ انگلیس عازم امریکا شده و از آن جا اعلان نمود که جهان، با وجود این توافق امنتر خواهد بود و انگلیسها با قوت تمام دست به کار شدند. ترامپ متوجه شد که بهتر است تاریخ اعلان موقفاش در این زمینه را از 12 به 8 می پیش کند تا راه را در برابر تحرکات اروپا کاملاً ببندد و اینجا بود که موقفاش را بدون اینکه به اروپائیان هیچ اهمیتی قائل شود اعلان نمود؛ زیرا سازمانهای امریکائی به این نتیجه رسیده بودند که به دلایل سه گانۀ فوقالذکر، منافع امریکا تقاضا میکند تا این توافقنامه لغو گردد.
1- عکسالعملها در برابر اعلان خروج امریکا از برجام قرار ذیل بود:
الف) اروپا اندوهگین و مملو از تأسف است. میرکل نخست وزیر آلمان در اظهاراتی گفت: «تصمیم رئیس جمهور امریکا در خصوص توافق هستهای، رسواکننده و مایۀ تأسف و نگرانی است.» او افزود: «ما همچنان به این توافق پایبند خواهیم بود و هرآنچه لازم باشد، برای پایبندی ایران به آن انجام خواهیم داد. آلمان این تصمیم را در هماهنگی با انگلستان و فرانسه اتخاذ نموده.» وی همچنین افزود: «راهحل تنها در گفتگوی مشترک است و بس. اروپا مکلف است مسؤولیت بیشتری را در سیاست خارجه و امنیت متحمل شود.» او تأکید نمود: «آلمان تمام تلاشاش را به کار خواهد گرفت تا تهران را تشویق کند که به مسئولیتهایش در قبال این توافقنامه وفادار بماند.» وی اشاره نمود که: «تهران تا کنون به آن وفا نموده، اما باید در این زمینه مشکوک بود و بهتر است در سطح وسیعتری بر اساس این موضوع گفتگو صورت گیرد». (منبع: خبرگزاری رویترز 9 می 2018م)
بنابر این، دیده میشود، میرکل اعلان میکند که در برابر امریکا ناامید شده و از پیامدهای خروج آن از این توافق، سخت نگران است. چنانکه قبلاً تذکر دادیم؛ اروپائیان به بلندترین سطح ممکن تلاش نمودند تا ترامپ را از تصمیم خروج از برجام منصرف نمایند و سعی کردند به ترامپ پیشنهاد گفتگوهای مجدد با ایران را مطرح نمایند، اما وی به آنان گوش نداد، بلکه با پیش آوردن تاریخ اعلان خروج، آنان را غافلگیر نمود. به این ترتیب، اروپائیان در رویارویی با امریکا، اظهار ضعف و ناتوانی نمودند. سپس در جریان هفتۀ دوم ماه می 2018م، اروپائیان اظهارات متناقضی از خود نشان دادند که بیانگر نگرانی و سرخوردهگی آنان از خروج امریکا از برجام بود، چنانچه برخی طرفهای اروپائی در اظهارات خویش، امریکا را چلنج دادند؛ مانند فیدریکو مدرونی مسئول امورخارجه و امنیت اروپا در اظهاراتی گفت: «من به گونۀ خاصی در مورد اعلان امشب(اعلان ترامپ) و اعمال تحریمهای جدید نگرانم.» او افزود: «بدون شک اتحادیۀ اروپا مصمم است به این توافقنامه پایبند بماند. ما به کمک سایر جامعۀ جهانی، همچنان به این توافق پایبند باقی خواهیم ماند.» (منبع: خبرگزاری رویترز 8 می 2018م)
جان اف لودریان وزیرخارجۀ فرانسه نیز فوراً پس از تصمیم ترامپ چنین گفت: «مطمئناً توافق هستهای همچنان زنده است و قرار است وزرای خارجۀ انگلستان، فرانسه، آلمان و ایران در روز دو شنبه آینده(14 می 2018م)، به منظور بررسی تحولات اخیر، کنار هم جمع شوند. در این دیدار روی برنامۀ موشکهای بالستیک ایران و سایر قضایاء بحث صورت خواهد گرفت. اما در عین حال لازم است توافقنامۀ هستهای باقی بماند و تأکید میکنم که آژانس بینالمللی نیروی هستهای تأیید میکند که ایران به توافق هستهای احترام گذاشته.» (منبع: شبکۀ الجزیره 9 می 2018م)
انگلستان، فرانسه و آلمان موقف یک پارچۀ خویش را در بیانیۀ مشترکی این چنین اعلان نمودند: «ما به تداوم اجرای توافق پایبند بوده و با تمام طرفهای ذیدخل به منظور تداوم اوضاع اینگونه کار خواهیم نمود تا منافع اقتصادیای که از آدرس این توافقنامه نصیب مردم ایران میشود، همچنان محفوظ بماند.» (منبع: شبکۀ الجزیره 9 می 2018م) جون سون در برابر پارلمان کشورش چنین گفت: «تصمیم واشنگتن مبنی بر خروج از برجام، به هیچوجه موقف ما را تغییر نخواهد داد. ما قصد نداریم از این توافق کنار بکشیم. ایالات متحده را تشویق میکنم دست از هرکاریکه باعث میشود سایر طرفها را وادار کند که از این توافق کنار بکشند، بردارد، زیرا این توافق به نفع امنیت جمعی ماست.» (منبع: روزنامۀ گاردین 9 می 2018م) بناءً این موقفگیریها نشان میدهد که اروپا امریکا را چلنج داده و قصد دارد استقامت نماید.
از جانب دیگر؛ شمار دیگری از اروپائیان در اظهارات خویش تا حدودی برگشت و نرمی نشان داده و بیم این دارند که شرکتهایشان با مشکلاتی مواجه شوند، چنانچه نوربرت رویتگن رئیس سیاستهای بینالمللی حزب میرکل گفت: «به سختی میتوان بدون امریکا به توافق هستهای پایبند ماند، به ویژه با توجه به اینکه شرکتهای اروپائی که تجارت با جانب ایران را ادامه میدهند، ممکن است در معرض تحریمهای شدید امریکا قرار بگیرند، که به هیچوجه نمیتوان بهای آن را جبران نمود.» او هشدار داده میافزاید: «با این حساب، شرکتهاییکه بیشتر تحت تأثیر قرار میگیرند، به گمان اغلب خیلی زود از سرمایهگذاری صرف نظر نمایند و یا سرمایههایشان را به صورت کامل از این کشور بیرون بکشند.» (منبع: دیر شبیگل آلمان 9 می 2018م)
لودریان وزیرخارجۀ فرانسه نیز به تاریخ 9 می 2018م در شبکۀ "آر تی ال" گفت: «ایران موافقت نموده بود که در عوض اعمال تحریمها علیه فعالیتهای هستهای آن، منافع اقتصادی را به دست آورد و اروپائیان تلاش خواهند نمود این منافع را حفظ نمایند. قرار است مسئولین در جریان روزهای آینده با شرکتهای فرانسوی فعال در ایران دیدار نموده و در مورد چگونگی امکانات کمک به فعالیتهایشان در ایران بحث و گفتگو نمایند تا بتوانند در حد ممکن از اقدامات امریکا حمایت نمایند.» به این ترتیب، اروپائیان در خصوص سرنوشت درامدهای اقتصادی خویش اظهار نگرانی کردند.
ب) موقف ایران در قبال خروج امریکا از برجام تا حدی نسبتاً آرام به نظر میرسد، در عین حالف ایرانیها سعی دارند به اروپا روی نیاورند، چنانچه حسن روحانی رئیس جمهور ایران، این تصمیم ترامپ را "جنگ روانی و فشار اقتصادی" خواند. وی گفت: «ما هرگز به ترامپ اجازه نخواهیم داد که در جنگ روانی و فشار اقتصادیاش بالای مردم ایران پیروز شود.» وی افزود: «شرط بقای ایران در برجام بدون حضور امریکا این است که ایران در خلال چند هفتۀ آینده مطمئن شود که امتیازات توافق را به صورت کامل و با ضمانت سایر طرفها به دست میآورد. چند هفتۀ دیگر قبل از تطبیق این تصمیم منتظر خواهیم نشست، با دوستان و همپیمانان مان و با سایر طرفهای دخیل در توافق هستهای در این زمینه گفتگو خواهیم نمود. تمام بحث بر سر این است که آیا منافع ما تأمین خواهد شد یا خیر، اگر تأمین شود، به توافق پایبند خواهیم ماند، اما در صورتیکه این توافق تنها یک ورق کاغذ بوده و منافع مردم ایران را تأمین نمیکند، در چنین صورتی راه ما روشن خواهد بود.» (منبع: تلویزیون رسمی ایران 9 می 2018م)
علی لاریجانی رئیس پارلمان ایران نیز گفت: «اروپا قبلاً به فشارهای امریکا تن داده بود و این کار باعث شد تا بسیاری از شرکتهای آنان بر اساس تحریمهای قبلی جهانی در سالهای 2012 و 2015م، از ایران بیرون بروند. نمیتوان به اظهاراتشان در مورد پایبندی به توافق هستهای زیاد اعتماد نمود، اما بهتر است چند هفتهای منتظر مانده و آنان را امتحان کنیم تا برای جهان روشن شود که ایران تمام راههای دستیابی به راهحل سیاسی و صلحآمیز را امتحان نمود.» (منبع: دویچ ویله 9 می 2018م) بناءً ایران به موقفگیریهای اروپائیان و ثباتشان اعتماد ندارد و از نگران منافع خود میباشد و در صورت اعمال تحریمها با خسارتهایی مواجه خواهد گردید.
ج) اما روسیه تلاش نکرد موقف مخالفاش را با ترامپ با موقفگیریهای اروپا هماهنگ نماید، بلکه موقفاش را به گونۀ جدا و مستقل اعلان نمود. چنانچه لاوروف وزیرخارجۀ روسیه در سخنانی گفت: «روسیه در مورد این تصمیم ترامپ به شدت اظهار ناامیدی میکند، هیچ توجیهی برای لغو این توافق هستهای، که مؤثریت آن به خوبی روشن بود، وجود ندارد و نمیتوان هیچ توجهی برای آن پیدا نمود. روسیه آماده است همکاریهایش را با سایر طرفهای دخیل در توافقنامه ادامه دهد و گسترش روابطاش را با ایران نیز ادامه خواهد داد.» (منبع: شبکۀ الجزیره 9 می 2018م)
روسها با شرمندهگی در خصوص همکاری با سایر طرفها، یعنی اروپا صحبت میکند و با آنان ارتباط برقرار ننمود، چنانچه اروپائیان تصمیم گرفتند تا بدون حضور روسها با ایران دیدار و گفتگو نمایند. پس موقف روسها در وضعیتی نامتوازن قرار دارد؛ نه میتوانند در این خصوص در کنار امریکا قرار گیرند، زیرا این کار با منافع و با سیاستهایشان در قبال ایران در تناقض قرار دارد و نه میتوانند در کنار اروپائیانی قرار گیرند که سعی دارند روابط با روسیه را متشنج نمایند تا مبادا امریکا از آن علیه اروپا و منزوی نمودن آن استفاده نماید. روسیه چین موقفاش را از زبان نمایندۀ ویژهاش در خاورمیانه، این چنین ابراز نمود: «تمام طرفهای سهیم در توافق هستهای با ایران باید به آن پایبند بوده و اختلافاتشان را با گفتگو و مذاکرات حل و فصل نمایند. کشور ما آماده است با تمام کشورهای امضاء کنندۀ این توافق همکاری نماید.» (منبع: شینخوا 9 می 2018م)
بنابر این، دیده میشود که چین با این اظهارات نرماش، از دولتهای اروپائی که با خروج از توافق مخالفت نمودند، طرفداری نکرد، بلکه موقف امریکا و اروپا را در یک سطح ارزیابی نمود. به دلیل ضعفیکه چین در موقفگیریهای بینالمللیاش در قبال امریکا دارد، زیاد نمیشود روی آن حساب نمود، زیرا چینیها در روابطشان با امریکا، تنها به تجارت میاندیشند و بس.
خلاصه اینکه هدف ترامپ از اعلان خروج از توافق هستهای، این نبود که توافق هستهای بیشتر به نفع ایران بوده و برای آن یک پیروزی تلقی میگردد و نه هم بالابردن شأن و شوکت ایران، بلکه واقعیت این توافق، که در زمان اوباما امضاء گردید، طوری است که به صراحت بیانگر ذلت و کوتاه آمدن خجالتآور ایران از برنامۀ هستهای آن میباشد و دلیل اینکه ترامپ اینک اعلان نمود که از آن کنار میرود، این است که منافع امریکا در حال حاضر تقاضا میکند که کنار بکشد، به دلیل عوامل سه گانهای که در فوق تذکر داده شد.
الف) دیگر نیازی به نقشیکه ایران، به ویژه در سال 2015م بازی مینمود، وجود ندارد.
ب) برجسته نمودن دشمنی امریکا با ایران، به ویژه در برابر سعودی و امثال آن تا این دشمنی با ایران، جای دشمنی با دولت یهود را پر کند.
ج) ادب نمودن اروپا، به ویژه از لحاظ تجارتی، زیرا اروپا با استفاده از این توافق، روابط تجارتیاش را با امریکا کاهش داده و در عوض این روابط را با ایران گسترش داده است.
شکی نیست که امریکا و غربیان کافر و مشرک، بسان گذشتهگانشان، هیچ اهمیتی به عهد و پیمان خویش نداده و به وعدههایشان پایبند نمیمانند، بلکه عهد و پیمانهایشان را هربار نقض کرده و هیچ پروائی ندارند. آنان کجا و ارزشهای بلند اسلام و احکام آن کجا، که وفا به عهد و پیمان را واجب قرار داده؟ الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾
[مائده: 1]
ترجمه: اى كسانىكه ايمان آوردهايد، به قراردادهاى خود وفا كنيد!
جهان امروز سخت در آتش فساد، ظلم و بیداد کفار، که شامل انسانها، حیوانات و حتی نباتات میشود، میسوزد و واقعاً که بشریت امروز سخت نیازمند دولت اسلام(خلافت اسلامی) راشده برمنهاج نبوت است، خلافتیکه به عهد و پیمانهایش پایبند بوده و عدالت و امنیت را در میان مردم میگستراند.
پس ای مسلمانان! کمر همت بربسته و در راستای برپایی این نظام الهی سعی و تلاش نمائید، زیرا عزت، بزرگی و استواری شما در گرو چنین دولتی است و بس. رسول الله صلی الله علیه وسلم با عبارتی مختصر و مملو از حکمت، خلیفه را برای امت اسلامی به سان سپری میداند که از آن در برابر هرگونه بدی و ضعف و ذلت، نگهداری میکند. حضرت ابوهریره از پیامبر ﷺ چنین نقل میکند.
«إِنَّمَا الْإِمَامُ جُنَّةٌ يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ وَيُتَّقَى بِهِ»
(رواه مسلم)
ترجمه: امام سپری است که مسلمانان در پی او به مبارزه پرداخته و به او پناه میبرند».
27 شعبان 1439هـ.ق
13 می 2018م