یکشنبه, ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۴م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
احادیثِ مختلفی‌که در تضعیف آن‌ها نزد رجالِ حدیث اختلاف وجود دارد
بسم الله الرحمن الرحيم

احادیثِ مختلفی‌که در تضعیف آن‌ها نزد رجالِ حدیث اختلاف وجود دارد

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله و برکاته!

 من یک شخص مصری‌ هستم و نخستین ‌بار است که به صفحۀ شما سر می‌زنم و از معلومات سابقه نزدم اشکالاتی است. زمانی پاسخ‌های شما به سوالات مردم را دیدم اشکالاتی برایم پیداشد. این را می‌دانیم که هیچ محدثی خالی از اشتباه نیست و به همین خاطر هم است که بعضی از محدثین حدیثی را ضعیف می‌گویند و دیگری حسن. از طرفی هم این موضوع در یک پاسخ شما شیخ ابوالرشته دربارۀ حدیث «اصحابی کالنجوم» آمده است، ولی چیزی که من می‌دانم این است که تنها محدثین حق قضاوت بر حدیث را دارند و بس و آیا امکان دارد حدیثی نزد فقیه صحیح باشد و نزد محدثی دیگری موضوعی؟

پاسخ:

وعليكم السلام ورحمة الله و بركاته!

معلوم می‌گردد در قبال پاسخ ما پیرامون حدیث «اصحابی کالنجوم » دچار التباس شده و گمان کرده اید که حدیثی را كه محدثین ضعیف می‌گویند، فقهاء آنرا حسن می‌دانند؛ در حالی‌که قضیه چینین نیست، پس زمانی محدثین به ضعف حدیثی اجماع کنند فقهاء آن را حسن نمی‌گویند.

برادرم! مسئلۀ مذکور به حدیث ضعیفی تعلق دارد که محدثین در باره‌اش اختلاف نظر دارند، برخی آن را ضعیف و غیر قابل استدلال، و برخی قابل استدلال می‌دانند و تفسیرش ازین قرار است: راویانی وجود دارند که نزد بعضی محدثین ثقه و نزد دیگران غیرثقه اند، یا نزد بعضي محدثین از مجهولین اند و نزد دیگران از طبقه‌ی معروف. و احادیثی هم وجود دارند که از یک طریق صحت دارند و از طریق دیگر صحت‌شان ثابت نیست. پس کسی‌که راویی مجهول را در سند حدیث ببیند آنرا ضعیف و غیر قابل استدلال می‌داند و کسی دیگر عین راوی مجهول را می‌شناسد و او را ثقه می‌داند، حدیث را حسن اعتبار نموده و آن را قابل استدلال می‌داند... و کسی به این نظر است که یکی از راویان سند، از کسانی روایت نموده که از آنان نشنیده است؛ پس حدیث را به دلیل انقطاعش ضعیف می‌داند و به نزد کسی که سماع مطابق اصول ثابت است، حدیث مذکور نزد او حسن بوده و به آن استدلال می‌کند...

طبق توضیح فوق، اینک بعضی مثال‌ها را از اختلاف اهل حدیث به شما یادآور می‌شوم:

به طورمثال: ابوداود، احمد، نسائی، ابن‌ماجه و ترمذی از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده اند که او می‌گوید:

«سأل رجل رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال يا رسول الله. إنا نركب البحر ونحمل معنا القليل من الماء فإن توضأنا به عطشنا أ فنتوضأ بماء البحر؟ فقال: هو الطهور ماؤه الحل ميتته»

ترجمه: مردی از رسول الله صلى الله عليه سوال نموده گفت: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم ما در كشتي بالاي بحر سوار می‌شویم و با خود مقدار اندکی آب می‌گیریم، اگر به آن وضو بگیریم تشنه میشویم، پس آیا می‌توانیم به آب بحر وضو بگیریم؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: آب آن پاک و خود ‌مردهاش حلال است.

 تصحیح این حدیث را ترمذی از بخاری حکایت نموده و ابن عبدالبر به صحت آن حکم نموده است؛ چون علماء آن را به صفت حدیث مقبول پذیرفته اند و ابن‌المنذر آن را صحیح گفته است. ابن الاسیر در شرح المسند گفته است: این حدیث صحیحِ مشهور است که أئمه آنرا در کتب خود تخریج و از آن استدلال نموده اند و رجالش ثقه اند. امام شافعی گفته است: در اسناد این حدیث کسی است که من نمی‌شناسم. ابن دقیق العید وجوه تعلیل‌های را که این حدیث را معلل می‌سازد ذکر کرده است که از جمله جهالة در سعید بن سلمة و مغیره ابن برده که در اسناد این حدیث آمده اند. در عین زمان بعضی محدثین این دو راوی را معروف گفته اند. ابوداود گفته است: مغیره معروف بوده و نسائی او را ثقه حساب کرده است. حافظ گفته است: از این (مطلب) غلط بودن برداشت کسی که آن را مجهول و غیر معروف دانسته است، فهميده مي‌شود. اما سعید بن سلمه روایتی را که از طرف جلاح ابن کثیر نقل کرده است از روش صفوان بن سلیم تبیعت کرده است.

هم‌چنین مثال دیگری وجود دارد: احمد از سعد بن ابی وقاص روایت نموده که او می‌گوید:

«سمعت النبي صلى الله عليه وسلم يسأل عن اشتراء التمر بالرطب فقال لمن حوله أينقص الرطب إذا يبس؟ قالوا نعم، فنهى عن ذلك»

ترجمه: از رسول الله صلی الله علیه وسلم هنگامی‌که در بارۀ خرید خرمای خشک در بدل خرمای تر و تازه سوال شد، شنیدم که به اطرافیان‌اش فرمود: آیا خرمای تازه بعد از خشک شدن کم میشود؟ گفتند: بلی، پس رسول الله صلی الله علیه وسلم از آن منع نمود.

این حدیث را ترمذی صحیح گفته و گروهی معلل گفته اند که از جملة آن‌ها طحاوی، طبری، ابن حزم و عبدالحق است؛ چون در سندش زید ابو عیاش است که مجهول است. و در کتاب تلخیص آمده است: جواب این است که دارقطنی او را (یعنی زید ابو عیاش) را ثقه و ثابت گفته است. منذری گفته است: دو تن از رجال ثقه از وی روایت کرده اند و امام مالک با وجود نقد بر آن اعتماد کرده است.

امثال این احادیثی که در ضعیف شمردنش اختلاف وجود دارد و مجتهدین به آن استدلال می‌کنند و یا این احادیث متابعات و شواهد برای تقویت خود دارند و قابلیت استدلال را پیدا می‌کنند، با وجود معلوم بودن این که برای تقویهة تمام احادیث ضعیف از شواهد و متابعات و یا از استدلال مجتهدین کار گرفته نمی‌شود. پس احادیث ضعیفی وجود دارد که با هیچ چیزی قوت حاصل نمی‌کند؛ چون حدیث ضعیف به دو قسم تقسیم می‌شود:

بخش اول احادیث وجود دارد که قابل عمل نبوده و به هیچ شواهد و متابعاتی تقویه نمی گردد. و بخش دوم احادیث وجود دارد که یا با شواهد و متابعات تقویه می‌گردند و یا با عمل مجتهدین و فقها معتبر تقویت می‌شوند.

در کتاب ما "الشخصیة الاسلامیة" جزء اول آمده است: «و از جملۀ اشتباهات این است که کسی بگوید: حدیث ضعیف زمانی از طُرق متعدد ضعیف روایت گردد، به درجۀ حسن یا صحیح ارتقا می‌کند. (دلیل این خطاء این است که) چون اگر ضعف حدیث به سبب فسق راوی یا بالفعل متهم بودنش به کذب باشد و این اوصاف ضعف از طرق دیگر هم بیاید، ضعف در ضعف علاوه می‌گردد...» و هم‌چنین در کتاب مذکور آمده است: «حسن آن است که تخریج کننده‌اش معروف و رجالش مشهور باشند و اکثر احادیث به همین مدار است و این را اکثر علما قبول دارند وعامۀ فقها استعمال اش می‌کنند. یعنی اگر در اسنادش کسی متهم به کذب نباشد و حدیث شاذ هم نباشد، آن دو نوع است: یکی حدیثی‌که رجال سنداش مستورالحال و شخصیت شان پوشیده نباشد و این‌که راوی آن کثیرالخطا و غافل نبوده متهم به دروغ نباشد. هم‌چنان متن حدیث از طریق دیگر بدان گونه روایت شده باشد، در این صورت از شاذ بودن و منکر بودن می‌براید...»

پس این نوع حدیث در اصل ضعیف است اما از این‌که به خود شواهد و متابع دارد از قسم حسن شمرده شده است. و همین نظراهل حدیث است. چنانچه در کتاب مقدمۀ ابن صلاح که از علمای مشهورعلم حدیث است آمده است: این‌گونه نیست که هر حدیثِ ضیعفی با روایت شدن از طرق مختلف؛ ضعفش از بین برود، بلکه واقعیت احادیث باهم چنین تفاوت دارند:

ضعفی وجود دارد که با معالجة فوق زایل نمی‌شود؛ چون ضعفش بسیار شدید بوده و از هیچ طریقی مانند آن روایت نشده باشد، مانند ضعف که از متهم بودن راوی به دروغ ناشی می‌گردد، گویا این‌که حدیث شاذ است... و ضعفی هم وجود دارد که دوام ندارد، مانند ضعفی که ناشی از ضعف حفظ راوی باشد، در حالی‌که وی صادق و با دیانت باشد. زمانی‌که دیدیم روایت او از طریق دیگری آمده است، می‌دانیم که او را به یقین حفظ کرده و ضبطش در این حدیث مختل نشده است.

پس من متیقن شدم که حدیث حسن دو قسم است: یکی حدیثی که رجال اسنادش از شخص پوشیده‌ای ‌که اهلیت‌اش غیر متحقق است خالی نباشد، البته او غافل و دارای خطاهای زیاد در روایت خود نبوده و متهم به کذب در حدیث هم نباشد، یعنی از او نه قصدِ دروغ در حدیث ظاهر گردد و نه سبب دیگری از فسق و در ضمن آن متن حدیث معروف باشد، مثل یا نظیرش از یک طریق دیگر و یا بیشتر از آن روایت شده باشد؛ تا با متابعت کسی که از راوی آن به مثلش تابع داری کرده قوت حاصل کند و یاهم شاهدی داشته باشد که آن عبارت از ورود حدیث دیگری نظیر آن می‌باشد. به این ترتیب حدیث از شاذ و منکر بودن خارج می‌شود.

از اینجا دانسته می‌شود، حدیثی که در اصل ضعیف است اما از این‌که نظیرش از طریق دیگر روایت شده و یا توسط متابعت و شاهد قوت حاصل کرده، حسن شماریده می‌شود. بنابرین هرگاه در مورد حدیثی گفته شود که نزد برخی اهل حدیث ضعیف است، پس این بسنده نیست که آن حدیث کنار گذاشته شود و یا بدان استدلال صورت نگیرد، بلکه اسباب ضعف آن جستجو می‌شود و این‌که آیا مجتهدین و فقهاي معتبر آنرا استعمال کرده اند و یا دیگر شواهد و متابعات قوی دارد و یا نه؟ و آیا تمام اهل حدیث آنرا ضعیف شمرده اند و یا در اسباب ضعف‌اش اختلاف دارند...؟ با دانستن این همه استدلال به حدیث و عدم استدلال به آن مشخص و ثابت می‌گردد. به هیمن دلیل ما حدیث «أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمُ اقْتَدَيْتُمُ اهْتَدَيْتُمْ» را قابل استدلال دانستیم که تفصیل آن قرار ذیل است:

1- این حدیث با بیش از یک سند روایت شده و در مورد همه‌اي آن‌ها قول است که قوی‌ترین آن روایت جابر رضی الله عنه می‌باشد. ابو عمر یوسف النمری قرطبی، متوفی 463هـ.ق، در کتابش "جامع بیان ‌العلم وفضله" روایت نموده است:

احمد ابن عمر برای ما حدیث بیان نموده گفت: عبد ابن احمد از علی بن عمر و او از قاضی احمد بن کامل و او از عبد الله ابن روح و او از سلام بن سُلَیم و او از حارث ابن غُصَین و او از اعمش و او از ابی سفیان و او از جابر رضی الله عنه روایت نموده که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمُ اقْتَدَيْتُمُ اهْتَدَيْتُمْ»

ترجمه: یاران من مانند ستارگان هستند، به هرکدام از آن‌ها اقتداء کنید؛ راهیاب می‌شوید.

در مورد حدیث مذکور ابو عمر مي‌گوید: این اسناد قابل حجت نیست؛ چون حارث بن غصین مجهول است. ولی ابن حزم او را معرفی نموده گفته است كه او ابو وهب ثقفی است و همچنان بخاری وي را معرفی نموده و در تاریخ کبیر از وی یاد کرده است. و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتابِ الامالی المطلقه گفته است: ابن حبان او را در جمع ثقات یاد کرده است، پس گفته نمی‌شود که او مجهول است.

بنابر گفتۀ ابن عبد البر کسی که حارث ابن غصین را مجهول شمرده؛ پس حديث نزدش ضعیف است و کسی که معرفی نموده که حارث بین غصین کیست و او را از طبقۀ ثقات دریافته، طوری که ابن حبان گفته است؛ پس حدیث نزد او قابل استدلال می‌باشد. البته میان ضعیف شمارندگان حدیث و حسن شمارندۀ آن اختلافات وجود دارد که به ذکر آن‌چه در فوق یاد نمودیم، اکتفا می‌کنیم.

لذا از این‌که در تضعیف این حدیث اهل حدیث باهم اجماع ندارند، بناً هرگاه این حدیث به مجتهدین و فقها برسد قابل استدال بوده و با اطمينان بر آن استدال می‌کنند. برخی مجتهدین و فقهای معتبری را که به این حدیث استدلال نموده اند، براي‌تان یاد آور می‌شوم.

از جمله محمد ابن احمد شمس الائمة سرخسی، متوفی 483هـ.ق، در کتاب خود "المبسوط" در موضوع قضاء به این حدیث استدلال نموده است، ابو عباس شهاب الدین مشهور به قرافی، متوفی 684هـ.ق، در کتاب خود "الذخیرة" پیرامون بحث در اصول مالک به این حدیث استدلال نموده است، ابو الحسن علی بن محمد مشهور به ماوردی، متوفی450هـ.ق، در کتاب خود "الحاوی الکبیر" در بحثِ صحابه به این حدیث استدلال نموده است و ابو محمد موفق الدین مشهور به ابن قدامه المقدسی، متوفی620هـ.ق، در کتاب خود "المغنی" در باب «الْفَصْل السَّادِس جَزَاءَ مَا كَانَ دَابَّةً مِنْ الصَّيْدِ نَظِيرُهُ مِنْ النَّعَمِ» از این حدیث استدلال نموده است.

طوری‌که می‌بینید این حدیث نزد مجتهدین و فقهای معتبر مورد استدلال است؛ بناً از جملۀ حدیث حسن به حساب می‌رود. هم‌چنان اين موضوع به حدیثی مربوط می‌شود که علماي حدیث در تضعیفش اختلاف دارند، نه حدیثی که به ضعیف بودنش اجماع است؛ چون این نوع حدیث اعتباری ندارد. هرچند در کتب مجتهدین و فقهای معتبر مذکورهم باشد، حتی اگر از روی مجادله فرض کنیم که آن حديث در کتب آن‌هاموجود هم باشد، بازهم ضعیف باقی می‌ماند، و می‌گویم "هرچند از باب جدل فرض کنیم"؛ چون مجتهدین و فقهای معتبر از حدیثی که باالاتفاق ضعیف است استدلال نمی‌کنند.

امیدوار هستم این موضوع به برادر محترم به طورکامل واضح شده باشد.

برادرتان عطاءبن خلیل ابورشته

06 صفر 1438 هـ..ق

06 نومبر 2016م

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه