- مطابق
احادیثیکه بیانگر نماز رسول الله صلی الله علیه وسلم بر عبدالله بن اُبی بن سلول است، عقلاً مردود میباشد
(ترجمه)
پرسش
السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!
در صفحۀ ۲۸ جزء سوم کتاب شخصیۀ اسلامی(کتاب اصول فقه) در باب "لاحُکم قبل ورودالشرع" چنین تصریح شده است: «بناء هر عملیکه از انسان صادر و یا به عمل انسان تعلق گیرد، در شریعت جایگاه و حکمی دارد و هر حکمی دلیلی دارد که از خطاب شارع بر آن دلالت کرده است؛ زیرا حکمی قبل از ورود شرع و خطاب شارع به وجود نمیآید، از اینرو قبل از بعثت و بعد از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم هیچ حکمی بدون دلیل شرعی وجود ندارد؛ مگر توسط دلیلی از رسالتش که آن را رسول الله صلی الله علیه وسلم آورده و به طور معين به آن حکم کند.
سوال این است که چگونه بین قاعدۀ "لاحکم قبل ورود الشرع" (یعنی هیچ حکمی قبل از وارد شدن شریعت وجود ندارد) و بین آنچه که در تفسیر قرطبی در خصوص آیۀ مبارکه ذیل آمده است جمع میشود؟
﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰ أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَداً وَلَا تَقُمْ عَلَىٰ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ﴾
[توبه: ۸۴]
ترجمه: هرگاه يكی از آنان مُرد اصلاً بر او نماز نخوان و بر سر قبرش(برای دعا و طلب آمرزش و دفن او) نه ايست؛ چرا كه آنان به الله (سبحانه وتعالی) و رسولش باور نداشتهاند و در حالی مردهاند كه از دين الله (سبحانه وتعالی) و فرمان او خارج بودهاند.
چنانچه قرطبی در خصوص آیه فوق ذکر یازده مسئله را ذکر نمودهاست:
اول: روایت است که این آیه در مورد عبدالله ابن اُبی ابن سلول و نماز رسول الله صلی الله علیه وسلم نازل شده است، این مسئله در صحیحبخاری و صحیحمسلم و غیر از آنها در دیگر کتب حدیث ثابت شدهاست، در ظاهر امر روایات نشان میدهد که رسول الله صلی الله علیه وسلم بر عبدالله ابن ابی نماز خواند و بعداً این آیۀ مبارکه نازل شده است. از انس بن مالک روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی میخواست به ابی ابن سلول نماز جنازه بخواند؛ جبرئیل علیه السلام نزد وی آمد، لباسش را گرفت و به عقب کشید و برای رسول الله صلی الله علیه وسلم این آیۀ مبارکه را تلاوت نمود، پس رسول الله صلی الله علیه وسلم از نماز منصرف شده و نماز نخواند؛ روایاتِ ثابت خلاف این روایت است. در بخاری از ابن عباس روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم برای آن نماز خواند؛ ولی بعداً منصرف شد. مدتی نگذشت که دو آیه از سورۀ "توبه" نازل شد و مانند این روایت از ابن عمر روایت شده است که این روایت را مسلم تخریج نموده، ابن عمر میگوید: «وقتی عبدالله ابن ابی ابن سلول مُرد، پسر آن عبدالله نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و خواست که پیراهن خود را بدهد تا پدرش را با پیراهن رسول الله صلی الله علیه وسلم کفن کند و سپس بر آن نماز بخواند، رسول الله صلی الله علیه وسلم میخواست بر ابن ابی نماز بخواند عمر رضی الله عنه استاده شد و لباس رسول الله صلی الله علیه وسلم را گرفت و گفت، یا رسول الله! آیا بر این نماز میخوانی در حالیکه از نماز بر آن نهی شدی! رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: مرا الله سبحانه وتعالی اختیار داده است، سپس این آیه را تلاوت نمود: ﴿اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً﴾ [توبه: ۸۰] ترجمه: چه برای آنها استغفار کنی و چه نکنی، (حتّی) اگر هفتاد بار برای آنها استغفار کنی. سپس فرمود: «من از هفتاد مرتبه بیشتر طلب استغفار خواهم نمود.» حضرت عمر رضی الله و عنه گفت او منافق است. بعد از آن رسول الله صلی الله علیه وسلم بر آن نماز خواند و الله سبحانه وتعالی این آیه مبارکه را نازل فرمود: «به هیچ یکی از اینها نماز نخوان و بر سر قبر آن استاد نشو!» رسول الله صلی الله علیه وسلم نماز را ترک کرد، بعضی علماء گفته اند که رسول الله صلی الله علیه وسلم بنابر ظاهر اسلام عبدالله ابن ابی بر آن نماز خواند و سپس این نماز را به دلیل نهی شدن آن ترک کرد. اقتباس از تفسیر قرطبی در مورد آیه ۸۴ سورۀ توبۀ تمام شد.
آیا نماز رسول الله صلیالله علیه وسلم بر عبدالله ابن ابی ابن سلول توسط این آیۀ مبارکه منسوخ گردیده است؟ و آیا در آن وقت حکمی قبل از ورود شرع، خلاف قاعدۀ عمومی" لا حکم قبل ورود الشرع" موجود بوده است؟ از شما سپاسگذاری میکنم! امید است که در این باره توضیح دهید.
پاسخ
وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!
سوال شما این است که اگر نماز رسول الله صلی الله علیه وسلم به ابن ابی منسوخ شده باشد آیا این مسأله با قاعدۀ " لا حکم قبل ورود الشرع" (حکمی قبل از وارد شدن خطاب شارع نیست.) نمیباشد؟
برادر محترم! طوریکه در جزء اول کتاب شخصیه اسلامی در باب "عدم جواز اجتهاد رسول الله صلی الله علیه وسلم" ما به این مسئله پرداختیم، در آنجا احادیثیکه نماز رسول الله صلی الله علیه وسلم را برای عبدالله ابن ابی بیان نموده واضح ساختیم که این احادیث عقلاً مردود است؛ زیرا این احادیث با نصوص قویتر از خود یعنی با قرآن کریم در تناقض قرار میگیرد، در این خصوص در صفحۀ ۱۵۰ الی ۱۵۲ متن ذیل ذکر شده است: «و اما این فرمودۀ الله سبحانه وتعالی:
﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰ أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَداً وَلَا تَقُمْ عَلَىٰ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ﴾
[توبه: ۸۴]
ترجمه: هرگاه يكی از آنان مُرد اصلاً بر او نماز نخوان و بر سر قبرش(برای دعا و طلب آمرزش و دفن او) نايست؛ چرا كه آنان به الله (سبحانه وتعالی) و رسولش باور نداشتهاند و در حالی مردهاند كه از دين الله (سبحانه وتعالی) و فرمان او خارج بودهاند.
این آیۀ مبارکه بعد از این قول الله سبحانه وتعالی آمده است:
﴿فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلَى طَائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَداً وَلَنْ تُقَاتِلُوا مَعِيَ عَدُوّاً إِنَّكُمْ رَضِيتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخَالِفِينَ وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ﴾
ترجمه: هرگاه الله (سبحانه وتعالی) تو را (از جنگ تبوك) بسوی گروهی از آنان بازگرداند و ايشان از تو اجازه خواستند كه در ركاب تو بسوی جهاد حركت كنند، بگو: هيچگاه با من به جهاد نخواهيد آمد و هيچ وقت همراه من با هيچ دشمنی نخواهيد جنگيد(و اين افتخار نصيبتان نخواهد شد) چرا كه شما نخستين بار به كنارهگيری و خانهنشينی خوشنود شديد، پس با كناره گيران و خانه نشينان بنشينيد(و با پيرمردان و زنان و بيماران و كودكان باشيد)!
از این آیه واضح میشود که رسول الله صلی الله علیه وسلم منافقین را در غزوات با خود نمیبرد تا بدین وسیله منافقین خوار و ناچیز گردند و با شرف جهاد و خروج با رسول الله صلی الله علیه وسلم نائل نگردند و در آیۀ بعد از این آیه به صورت مستقیم بیان نموده است:
﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ﴾
ترجمه: یعنی بر ایشان نماز نخوان.
که این آیه بر ناچیز شمردن و خوار ساختن منافقین افزود و این خوار ساختن در وقت حکم کردن بر ایشان بوده است، پس این آیه و آیۀ قبل و بعد از آن، احکام منافقین و چگونگی تعامل بر ایشان را نشان میدهد. این آیات نشان میدهد که نباید منافقین در منزلت مؤمنین قرار گیرند و این آیه دلالت بر این را ندارد که گویا رسول الله صلیالله علیه وسلم در مسئلۀ نماز بر ابن اُبی اجتهاد نموده است؛ بلکه این آیه بر خلاف این مسئله دلالت دارد. حالا آنکه این آیه در برابر منافقین تشریع شده است و با آیات دیگریکه در این سوره ذکر شده، انسجام کامل دارد. پس به هیچوجه از صراحت و دلالت این آیه نه منطقاً و نه مفهوماً چنین چیزی دانسته میشود و این آیه دلالت بر آن ندارد که گویا اجتهاد و یا خطای رسول الله صلی الله علیه وسلم را تصحیح کرده باشد.
اما احادیثیکه در مورد شأن نزول این آیه آمده است، روایات آحادی میباشند که دلیلی برعقیده نبوده و نمیتواند با دلیل قطعی(قرآن کریم) در تعارض قرار گیرد و دلیل قطعیکه تبلیغ رسول الله صلی الله علیه وسلم را در مورد احکام ثابت میسازد این است که رسول الله صلی الله علیه وسلم جز وحی از دیگر چیزی پیروی نمینمود. علاوتاً این احادیث طوری دلالت دارند که گویا عمر ابن خطاب رضی الله عنه تلاش نموده تا رسول الله صلی الله علیه وسلم را از نماز جنازه بر "ابن ابی" منع نماید، این بدین معنی است که وی میخواسته تا رسول الله صلی الله علیه وسلم را از یک عملیکه توسط آن یک حکم را تشریع نماید، منع کند و یا اینکه رسول الله صلی الله علیه وسلم را از عملی منع نماید که از منظر شریعت یک عبادت به حساب میآمد؛ اما رسول الله صلی الله علیه وسلم در برابر این عمل عمر رضی الله عنه سکوت کرده است و بعداً این آیۀ مبارکه نازل شد که چنین مسئلهای در حق رسول الله صلی الله علیه وسلم جائز نمیباشد، بناءً عمل نمودن به این احادیث با نبوت و رسالت رسول الله صلی الله علیه وسلم در تعارض بوده، عقلاً مردود است.
حدیثی دال بر این است که رسول الله صلی الله علیه وسلم پیراهن خود را برای عبدالله ابن ابی داد و میخواست بر آن نماز بخواند در حالیکه او رئیس منافقین بود. عبدالله ابن ابی را الله سبحانه وتعالی بعد از غزوۀ بنی مصطلق رسوا نمود. پسر ابن ابی نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد تا رسول الله صلی الله علیه وسلم آن منافق را بشناسد و از قتل آن دست کشید و الله سبحانه وتعالی سورۀ منافقین را بعد از غزوۀ بنی مصطلق نازل کرد و برای رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان کرد:
﴿هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ﴾
[منافقون: ۴]
ترجمه: پس از آنان بر حذر باش! الله آنها را بکشد، چگونه از حق منحرف میشوند؟!
﴿فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ﴾
[منافقون:۳ ]
ترجمه: بر دلهای آنان مهر نهاده شده و حقیقت را درک نمیکنند!
﴿وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ﴾
[منافقون:۱]
ترجمه: ولی الله (سبحانه وتعالی) گواهی میدهد كه منافقان در گفتۀ خود دروغگو هستند(چرا كه به سخنان خود ايمان ندارند)!
سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و پیراهن خود را برای رئیس منافقین داد و تلاش مینمود که بر رئیس منافقین نماز بخواند و عمر رضی الله عنه آن را منع نمود این چنین حدیثی بر آیات مبارکه در تناقض است. آیۀ سورۀ توبه در سال نهم یعنی چند سال بعد از سورۀ منافقین نازل شده است؛ لذا احادیثیکه از عمر رضی الله عنه و در مورد پیراهن رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده ویا دیگر احادیثیکه با چگونگی تعامل منافقین بعد از غزوۀ بنی مصطلق و آیات مبارکه در تناقض قرار دارد، عقلاً این احادیث مردود اند.» ختم متن کتاب شخصیه.
وقتیکه این احادیث مردود باشد پس نسخ این احادیث توسط این آیۀ مبارکه:
﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰ أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَداً وَلَا تَقُمْ عَلَىٰ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ﴾
[توبه: ۸۴]
ترجمه: هرگاه يكی از آنان مُرد اصلاً بر او نماز نخوان و بر سر قبرش(برای دعا و طلب آمرزش و دفن او) نايست؛ چرا كه آنان به الله (سبحانه وتعالی) و رسولش باور نداشتهاند و در حالی مردهاند كه از دين الله (سبحانه وتعالی) و فرمان او خارج بودهاند.
معنی ندارد؛ زیرا با رد این احادیث حکمی باقی نمیماند که رسول الله صلی الله علیه وسلم بر منافقین(عبدالله ابن ابی سلول رئیس منافقین) نماز خوانده باشد؛ لذا حکمی باقی نمیماند که با نزول آیۀ مبارکه منسوخ شده باشد، بناءً به دلائلیکه در فوق بیان نمودیم، نمازی بر"ابن ابی" باقی نمیماند، از اینرو کدام حکمی قبل از وارد شدن خطاب شارع نبوده و کدام نسخی در آن زمان به وجود نیامده است. این بود جواب سوال تان، الله سبحانه وتعالی در همه امور با حکمت و آگاهتر است.
برادر تان عطاء ابن خلیل ابوالرشته
مترجم: مصطفی اسلام