شنبه, ۲۸ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۳۰م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

مسجدالأقصی و طرح یهودسازی قدس؛ مسئولیت مسلمانان چیست؟!

  • نشر شده در سیاسی

(قسمت ششم)

(ترجمه)

به ادامه مبحث قبلی، اکنون وقت آن فرا رسیده است که اعمال جنایت­کارانه گروه­های یهودی را که در قدس بسر می­بردند، برشماریم. بلی، همان اعمالی‌که به حمایت و مساعدت انگلیس در دوران قیمومیت انگلیس و در سال­های پس از ترک وطن دادن اجباری سال 1948م توسط صلیبیان و صهیونست­های غاصب بر ضد سرزمین اقصی  و مردم آن انجام پذیرفت.

آمار کشتارهای قبل از سال 1948م که یهود توسط سازمان­های تروریستی مخفی و علنی و توسط سازمان­های صهیونستی در فلسطین راه‌اندازی کرد، به هفتاد کشتار می­رسد و این روند تا دهه پنجاه ادامه می­یابد. در این کشتارها، صدها باشندۀ فلسطینی به شهادت می­رسد و هزارها نفر زخم بر می­دارد؛ بگونه‌ای که ترس و هراس بین باشندگان خلع سلاح شده آن مستولی می­شود، همان کسانی‌که انگلیس آنان را خلع سلاح کرد و حکام مسلمانان بر ضدشان دسیسه­سازی کردند، ذلیل شان کردند و بدون هیچ نوع شفقت و ترحم آنان را تسلیم یهود کردند؛ این منجر به اعمال جنایتکارانه شد و سبب شد تا که هزارها نفر از باشندگان آن از دیار و خانه­های شان بسوی سرزمین­های مجاور و مناطق مختلف متفرق و پراکنده شود. بعنوان قطرۀ از دریا، برخی از کشتارهای شان قرار ذیل اند:

1-      به تاریخ 26/7/1938م، یکی از افراد گروه «إتسل» در یکی از بازارهای حیفا؛ نارنجک پرتاب می­کند که در نتیجه؛ 47 نفر از کسانی‌که در بازار یافت شدند، به شهادت می­رسند.

2-      به تاریخ 31/12/1947م از سوی گروه «البالماخ» نیروی به پا خواست، تعداد افراد مسلح آن 170 تن می­رسید و به دهکده بلدالشیخ حمله­ور شدند و گرداگرد آن را محاصره کردند و ده­ها خانه همراه با اسباب و لوازمش از بین بردند، در این حمله 60 تن به شهادت رسیدند که قسمت اعظمی شان را اطفال و زنان تشکیل می­داد.

3-      به تاریخ 31/3/1948م گروه تروریستی«شتیرن» قطار قاهره سریع السیر حیفا را ماین گذاری کرد، که در نتیجه؛ 40 تن به شهادت رسیدند و 60 تن دیگر زخم برداشتند.

4-      به تاریخ 22/ینایر/1949م ییجال یادین فرمانده عملیات گروه «الهاجانات» برای ییحال آلون فرمانده «البالماخ» دستور داد تا بر ضد دهکده الیازور یک عملیه نظامی را به راه اندازد. در این حمله و تجاوز، 15 تن فلسطینی کشته شدند در حالی‌که بیشتر آنان در خواب بسر می­بردند.

5-      در سال 1937م یکی از افراد سازمان صهیونستی«إتسل» در بازار سبزی فروشی مجاور دروازه نابلس در شهر قدس یک بمبی پرتاب کرد که ده­ها تن به شهادت رسیدند و بسیاری هم زخم برداشتند.

6-      به تاریخ 29/12/1947م در اثر انفجار بشکه مملو از مواد منفجره در دروازه العامود در قدس، که توسط افراد «أرغون» جاسازی شده بود؛ 14 تن شهید شدند و 27 تن زخم برداشتند و فردای آن روز؛ در عین مکان و زمان و توسط همان افراد حادثه دیگر اتفاق می­افتد که 11تن عرب به شهادت می­رسند.

این شمه­ای از کشتارهای بود که بوقوع پیوست، ما در اینجا فقط بعضی از نمونه­ها را تذکر دادیم؛ چرا که مجال تفصیل آن در اینجا نیست، بخاطر آنکه آمار این کشتارها قبل از سال 48 بیشتر از 70 کشتار می­باشد و این خود نیازمند بحث جداگانه و مستقل می­باشد.

علاوه بر این کشتارها و اعمال جنایت­کارانه و تروریستی، یهود به نابودسازی دهکده­ها و آبادی­ها به شکل کامل آن پرداخت، آن­ها را از اساس از بین برد و به جای آنها؛ اماکن و شهرهای یهودی بنا نمود و اسامی همه آن‌ها را تغیر داد و آمار دهکده­ها و آبادی­هایی‌که در سال 1948م بطور کامل در فلسطین نابود شد، تقریباً به 531 دهکده می­رسد که تعداد باشندگان آن‌ها به 807 هزار تن می­رسید و به 14 ناحیه و 6 ایالت تقسیم شد.

بعد از این کشتارها، اکثریت دهکده­های عرب­نشین قدس ویران شد و به جای آن دهکده­های یهودی‌نشین بنا شد که برخی از آن‌ها قرار ذیل اند: «بیت حتکفا» به جای دهکده ملبس، «هرتسیلیا» به جای دهکده ابوکشک، «وتل أبیب» به جای دهکده تل الربیع، «وإیلات» به جای دهکده أم الرشراش در جنوب، «وأشکلون» به جای شهر عسقلان، «وبیر شیبع» به جای شهر بئر السبع، «أشدود» به جای شهر أسدود و غیره... علاوه بر اماکن فوق؛ ده­ها نه بلکه صدها دهکده ویرانه شده دیگر را نیز تغییر نام دادند و به جای شان اماکن یهودی نام و یهودی نشین بنا نمودند. چنانکه آنان بسیاری از مساجد را نیز تخریب نمودند و بعضی از آن­ها را به حظیره­ها و طویله­­خانه­های خوک­ها مبدل ساختند و بعضی­ها را نیز به تفریح­گاه­های شبانه و به شراب فروشی­ها تبدیل کردند!! تعداد مساجد که در فلسطین در سال 1948م. تخریب کردند تقریباً به 1200 مسجد می­رسد. علاوه بر آن تعدادی زیادی از مقابر را نیز تخریب کردند. برای وضاحت بیشتر به مثال­های ذیل دقت کنید: دهکده البصه را در ناحیه عکا به طویله­خانه پرورش گاوها و زباله­دانی مبدل ساختند، مسجد عین الزیتون در ناحیه صفد را به طویله­خانه گاوها، مسجدالاحمر به تفریح­گاه شبانه و سالن عروسی، مسجد الیونسی به نمایشگاه مجسمه­ها و تصاویر، مسجد القلعه در صفد را به دفاتر شهرداری، مسجد عین حوض حیفا را به رستورانت و شراب­فروشی و بسیاری از مساجد دیگر را به کلیساها مبدل ساختند، به گونه مثال؛ مسجد الیعقوبی در صفد، مسجد یاقوق در طبریاء، مسجد العفوله در الناصره، مسجد کفریتا و مسجد طیره الکرمل در حیفا، مسجد عباسیه و مسجد یازور در یافا و بر افزون بر این­ها ده­ها مساجد و اماکن دیگر. در حقیقت یهود در فلسطین و اماکن مقدس آن، چنان فسادی برپا کرد که هیچ از انسان­ها، جانوران و حتی جامدات از آن جان سالم بدر نبردند و این مصداق این قول الله سبحانه وتعالی است:

﴿كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ يَسْعَوْنَ فِى الْأَرْضِ فَسَادًا وَ اللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾ [مائده: 45]

ترجمه: آنان هر زمان که آتش جنگی (علیه پیامبر و مؤمنان) بر افروخته اند، الله آن را با (شکست ایشان و پیروزی پیامبر و مؤمنان) خاموش ساخته است. آنان به خاطر ایجاد فساد در زمین می­کوشند (و با نیرنگ­بازی و فتنه­گری در پخش فساد می­کوشند و آنان مفسدان اند) و الله مفسدان را دوست نمی­دارد.

4- انگلیس دست بکار شد تا تمام اشکال کودتا و جبهات مقاومت و مخالف همکار با یهود  را از میان ببرد؛ مخصوصاً کودتای موسم به نبی الله موسی 1920م، کودتای البراق 1929م، کودتای الشیخ عز الدین القسام 1935م و کودتای سال 1936م، مسمی به کودتای کبیر. این کودتاها بر ضد انگلیس و یهود و بر ضد سیاست­های شان در راستای یهودسازی قدس به پا خواستند و در عین زمان مسلح شدن مردم فلسطین را ممنوع قرار دادند و هرکس که نزدش سلاح یافته می­شد، مجازاتش اعدام بود، اما در مقابل برای یهود اجازه خرید انواع اسلحه و تشکیل گروه­های نظامی دادند، مثل: گروه­های "البالماخ، الهاجانا، شتیرن، الارجون و إتسل... " افزون بر آن، برای یهود اجازه دادند تا بر اسلحه­های شان بیافزایند و در مراکز ارتش انگلیس تعلیم ببینند.

5-  انگلیس همکاری خود را با دولت­های استعماری مسیحی آغاز کرد، آن‌هم از طریق صدور شماری از تصامیم بین المللی و انگلیسی در دوران قیمومیت؛ که یهود را در فلسطین تمکین و قدرت می­بخشید؛ بعضی­ از آن تصامیم قرار ذیل اند: کتاب الأبیض سال 1930م؛ که بیانیه بالفور را تایید می­کرد، إقامه وطن ملی برای یهود را تقاضا می­کرد و هجرت یهودیان را بسوی فلسطین تنظیم می­نمود و تصمیم تقسیم سال 1947م؛ که فلسطین را به سه بخش تقسیم می­کرد: اولی مربوط به یهود، دومی مربوط به عرب و سومی هم مرتبط به اماکن مذهبی و دینی بود که باید تحت مراقبت دولت قرار می­گرفت مثل شهر قدس.

6-انگلیس بر ضد لشکریان عرب، جنگ­های متوالی را راه‌اندازی کرد و این بعد از تیاتر پایان دوران قیمومیت 1948م. شروع شد. سپس جنگ 1948م. به وقوع پیوست، بر حسب اکاذیب که دولت­های عربی شایعه کردند، در این جنگ هفت لشکر اشتراک داشت، که در رأس آن لشکر نجات قرار داشت، که بر اساس تصمیم اتحادیه عرب سال 1947 تشکیل شده بود، در نتیجه این جنگ طبق نقشه­های انگلیس و دولت­های اروپایی به شکست مواجه شد و به تعقیب آن بشکل رسمی تأسیس رژیم یهود اعلان گردید، غرب و در رأس آن ملل متحد از میان 193 دولت؛ با اغلبیت 163 دولت آن را به رسمیت شناخت، سپس این رژیم در سال 1949م. بر اساس تصمیم شماره 273 عضویت ملل متحد را کسب کرد.

این چکیده‌ای از دسایسی بود که بعد از سقوط خلافت عثمانی در مقابل فلسطین انجام پذیرفت. بلی، سیطرۀ انگلیس بر فلسطین تا هنگام اعلام تأسیس رژیم یهود و جلب برادران بوزینه­ها و خوک­ها توسط دسایس دولتی و خیانات منطقوی در فلسطین. آیا دسیسه­سازی علیه قدس و اطراف آن و علیه مسجدالاقصی به همین حد و اندازه به پایان رسیده است؟! وقت آن است که بخش ششم و هفتم این مبحث را به بحث بگیریم (استمرار دسایس بعد از دوران قیمومیت انگلیس و تسلیم نمودن کامل فلسطین برای یهود و موقف حکام مسلمانان در برابر این دسایس). در این بخش، از مرحلۀ تأسیس دولت یهود و رسمیت شناسی آن از سوی دولت­های مسیحی تحت قالب هیئت ملل متحد سخن را به اتمام می­رسانیم. ادامه دارد...

نویسنده: استاد حمد طبیب

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

حمل دعوت؛ دیوار محافظ مسلمانان

  • نشر شده در مرکزی

(ترجمه)

حمل دعوت از جمله بزرگ‌ترین و با عظمت‏ترین اعمال بوده و بر هر مسلمان فرض می‏باشد؛ دولت اسلامی توسط آن تأسیس و حفظ می‏شود و کاری است که فرد، حزب و دولت به انجام آن می‏پردازد. از این رو، بر مسلمانان لازم است که دعوت را در نقطۀ مرکزی قرار دهند تا مصالح شان به دور آن بچرخد، و آن را هدف دائمی و همیشگی خویش قرار دهند که  در طول زندگی بر آن پایبندی نمایند. بنابراین، در تحمل سختی‏ها ‏و خستگی‏های ‏آن تنبلی و احساس خستگی نکنند.

ترمذی و طبرانی از عبدالله بن مسعود (رضی الله عنه) از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت نموده اند که فرمود:

«نضر الله عبدا سمع مقالتی، فحفظها و وعاها و أداها، فرُبَّ حامل فقه غیر فقیه، و رُب حامل فقه إلی من هو أفقه منه»

ترجمه: الله یاری کند هر بنده‌ای را که سخن مرا شنید و آن را حفظ کرد، درک کرد و رساند؛ زیرا چه بسا کسانی‌که فقه را حمل می‏کنند، اما فقیه نیستند و چه بسا کسانی‌که فقه را به افرادی منتقل می‏کنند که از خودشان فقیه‌تر هستند.

بنابراین، الله سبحانه و تعالی، چهره مسلمانی‌که وحی را از قرآن و سنت می‏شنود، سپس آن را حفظ و درک می‏کند و به مردم می‏رساند، شاداب و نورانی می‏سازد. بناءً تبلیغ و حمل اسلام نتیجۀ فراگرفتن و پی بردن است. پس وقتی مسلمان معلومات اسلامی را فرا گیرد، در خودش حبس نمی‏کند، بلکه باید آن را در میان مردم منتشر سازد، و این، معنای حمل و رساندن دعوت به مردم است. و رسول الله این حدیث را که در مسجد خیف در منی ایراد نموده بود، تکمیل نموده می‏فرماید:

«ثلاث لا یغل (من الخیانة) أو یغل (من الحقد)- علیهنَّ قلب امرئ مسلم: إخلاص العمل لله، و النصیحة للمسلمین و لزوم جماعتهم، فإن دعوتهم تحیط من ورائهم»

ترجمه: سه چیز است که قلب مسلمان در آن خیانت نمی‏کند و با ناخالصی (از روی کینه) با ناخالصی آمیخته نمی‏شود: کار مخلصانه برای الله، خیرخواهی و نصیحت مسلمانان و همراه بودن با جماعت مسلمان؛ زیرا دعوت شان آنان را احاطه نموده است.

انس این حدیث را با این الفاظ روایت نموده:

«و مناصحة ولاة الأمر و لزوم جماعة المسلمین»

ترجمه: و توصیۀ امیران و تمسک به جماعت مسلمان.

جابر به این صورت روایت نموده:

«و مناصحة ولاة المسلمین و لزوم جماعتهم»

ترجمه: و خیرخواهی و نصیحت امیران مسلمانان و همراه بودن با جماعت مسلمان.

 و ابوسعید آن را به این صورت روایت کرده است:

«و المناصحة لأئمة المسلمین، و لزوم جماعتهم»

ترجمه: و نصیحت به پیشوایان مسلمانان و همراه بودن با جماعت‏شان.

حدیثی‌که مسلم، ابوداود و نسائی از ابی‌هریره دیگران روایت نموده اند، معنای نصیحت را تأیید می‌کند، چنانچه روایت می‏کنند که رسول الله فرمود: «إنما الدین النصیحة» ترجمه: دین نصیحت و خیرخواهی است. صحابه گفتند: ای رسول خدا الله، نصیحت برای چه؟ فرمود: «لله و لکتابه و لرسوله و لأئمة المسلمین و عامتهم» ترجمه: برای الله، کتابش، پیامبرش، پیشوایان مسلمانان و عامۀ آنان.

بناءً حدیث «ثلاث لا یغل علیهن قلب امرئ مسلم؛ سه چیزی که قلب شخص مسلمان در آن دچار خیانت نمی‏شود» سه ویژگی تعیین می‏نماید که مسلمان در عرصه دعوت باید به آن متصف باشد، پس اگر این صفات را داشت، خیانت، کینه و تمام مشتقات آن را از قلبش نفی می‏کند، زیرا این صفات با خیانت، فریب و کینه جمع نمی‏شود.

در نیتجه:

گزینه اول، یعنی اخلاص عمل به الله سبحانه و تعالی شرط برای دو گزینه دیگر است.

 دوم: به معنای محاسبه حکام است که با امر و نهی، توصیه و رسیدگی به آنان در صورت انحراف صورت می‏گیرد. از اینجا فهمیده می‏شود که حمل دعوت باید شامل حکام نیز باشد، یعنی باید شکل سیاسی به خود بگیرد.

سوم: پایبندی به جماعت مسلمانان؛ یعنی دولت اسلامی است. بنابراین، جماعت مسلمانان به معنای مسلمانانی است که با یک امام، با بیعت صحیح بیعت نموده باشند، یعنی جماعت مسلمانان از سه رکن تشکیل یافته: مسلمانان، بیعت و امام.

بنابراین، همراهی با جماعت مسلمان، یعنی همراهی با دولت اسلامی (خلافت)، و این همراهی در صورت موجودیت دولت اسلامی از مهم‏ترین و بزرگ‏ترین فریضه‏های ‏اسلام است، اما اگر دولت اسلامی وجود نداشت، اقدام به ایجاد آن از بزرگترین وجایب است. بر اساس  قاعده شرعی «ما لا یتم الواجب إلا به فهو وجب؛ آنچه واجب بدون آن انجام نمی‏شود، واجب است.»

رسول الله صلی الله علیه وسلم در پایان حدیث خاطرنشان می‏سازد که دعوت، توصیه و بازخواست حکام و رعیت مسلمان و همراهی جماعت و دولت شان، مسلمانان را مانند یک حصار محافظ احاطه می‏کند تا از آنان حفاظت و نگهداری نماید.

از این حدیث فهمیده می‏شود که حمل دعوت، علاوه بر رعیت باید شامل حکام نیز باشد. بنابراین، اگر دعوت‏گران تنها به مردم عادی اکتفا نمایند، ویژگی احاطه را از دست می‏دهند. هم‌چنین اگر دعوت از تذکر جماعت و دولت مسلمانان و التزام به آن در صورت موجودیت و اقدام به ایجاد آن در صورت عدم موجودیت خالی باشد، نیز درخور ویژگی احاطه نیست.

از این‌رو باید به تمام کسانی‌که در عرصه دعوت فعالیت دارند، یادآوری شود که اگر در کار خود به دولت و پایبندی به آن یا به امام و بیعت با او توجه نکنند، کارشان ناقص خواهد بود.

پس اگر برخی افراد بدون تعرض به حکام و بازخواست آنان، دست به دعوت بزنند، باید بدانند که کارشان مخالف شرایط شرعی است. هم‌چنین اگر در دعوت خود التزام به جماعت مسلمانان و بیعتی‌که با یک امام به عهده دارند، یادآور نشوند، نیز عمل‏شان مخالف شروط اسلام است.

در عصری‌که ما زندگی می‏کنیم و در غیاب خلافت، دعوت باید به ازسرگیری دولت اسلامی تمرکز نماید، که این کار با تأسیس خلافت اسلامی برای تطبیق کامل شریعت اسلام بالای مردم و حمل دعوت اسلام به جهان انجام می‏شود.

نویسنده: استاد احمد الخطوانی

مترجم: طه خالد

ادامه مطلب...

مالیات غیرشرعی، همان کم کردن مال به صورت حرام است

  • نشر شده در مرکزی

(ترجمه)

اصل در اموال مسلمین حرمت است؛ به دلیل این قول رسول الله صلی الله علیه و سلم:

« كلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ، دَمُهُ، وَمَالُهُ، وَعِرْضُهُ» [متفق عليه]

ترجمه: همۀ مسلمان بر مسلمان حرام است، خونش، مال و آبرویش.

این حرمت مال مسلمان دولت را به گونه‌ای شامل می‌شود که افراد را شامل می‌گردد؛ پس مانندی‌که بر فرد مسلمان حرام است که مال برادرش را بدون رضایت آن بگیرد، به همین شکل بر دولت نیز حرام است که مال افراد را بدون رضایت‌اش بگیرد؛ رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم فرموده است:

«أَلَا لَا تَظْلِمُوا، أَلَا لَا يَحِلُّ مَالُ امْرِئٍ إِلَّا بِطِيبِ نَفْسٍ مِنْهُ»

ترجمه: آگاه باشید ظلم نکنید، آگاه باشید که مال شخص برای کسی حلال نیست مگر به رضایت‌اش. (این حدیث صحیح است که البانی و مشکاة المصابیح تخریج نموده است).

برای دولت جواز ندارد که مال‌ مردم را بگیرد؛ مگر در مواردی‌که شریعت برایش اجازه داده که آن موارد همان مال‌های است که شرعاً بر رعیت دولت لازم بوده؛ اموالی‌که شارع آن‌را حق دولت خوانده است، الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ﴾ (سورۀ معارج: ۲۵)

ترجمه: آن‌های‌که در اموال شان حقی معلوم است، برای در خواست کننده گان و محرومین.

 هم‌چنان او صلی‌الله علیه و سلم فرموده است:

«أُمِرتُ أنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا: لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، فَإِذَا قَالُوهَا؛ عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ، إِلَّا بِحَقِّهَا، وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللهِ» [متفق عليه]

ترجمه: من مأمور گردیدم تا علیه مردم بجنگم تا بگویند لا اله الا الله وقتی این کلمه را گفتند خون و مال شان در نزدم محفوظ و در امان است، مگر این‌که حقی بر ایشان باشد و حساب شان بر الله سبحانه و تعالی است.

این مالیاتی‌که بر رعیت دولت‌ها تحمیل می‌شود به اساس زکات، خراج، جزیه، خمس غنایم و خمس معادن  و یا غیر از این موارد است، غیر از این مالیات جمع آوری دیگر مالیاتی بر دولت‌ها به‌جز موجودیت شرایط ذیل جایز نمی‌باشد:

1-       آن‌ حالتی‌که بیت‌المال نیاز دولت را نتواند بر آورده سازد.

2-       آن‌ حالتی‌که دولت مالیات حق شرعی‌اش را حصول کرده باشد، یعنی برای دولت جایز نیست که در قسمت حصول اموالی‌که حق شرعی آن است مثل معادن غفلت کند، ولی در عوض مالیات را به بهانه‌ی عدم کفایت عواید خود جمع آوری نماید.

3-       آن‌که مالیات تنها به‌خاطری دفع مصارف واجبه بر بیت‌المال وضع گردد؛ مصارفی‌که در موجودیت و عدم موجودیت در بیت‌المال بالای دولت لازم است، مثلاً: مصارف جهاد و آمادگی برای جهاد و آن‌چه به آن ارتباط دارد مثلاً: ساخت و ساز  و مثلاً: نفقۀ فقرآء و مساکین و مسافرین و مثلاً: معاشات و مصارف مسایل ضروری که در عدم مصرف آن به امت ضرری وارد می‌شود.

4-       آن‌که این مالیات مؤقتی و به اندازه‌ی نیاز باشد نه به شکل دایمی.

5-       آن‌که مالیات اضافی تنها بر اغنیاء مسلمین وضع گردد نه بر هر فردی از رعیت، پس مالیات از مسلمان گرفته می‌شود، آن‌هم از اموالی‌که از حد نیازهای اساسی و اولیه‌ی زندگی‌اش اضافه باشد نیازهای اولیه و اساسی‌که در جامعه معمول و عرف است.

اگر دولت چیزی را از اموال مردم بیرون از این چوکات و چهار‌چوب گرفت پس او حرام است و این در حقیقت غصب اموال مردم به غیر حق بوده و در حقیقت این همان مکس( کم کردن مال در زمان جاهلیت) و حرام است؛ رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم فرموده است:

«لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ صَاحِبُ مَكْسٍ» [سیوطی، جامع الصغیر]

ترجمه: صاحب مکس {کسی‌که مال مردم را بدون حق کم می‌کند} داخل جنت نمی‌شود. (این حدیث صحیح است).

و در یک روایت به زیادة «يَعْنِي الْعَشَّارَ» آمده است یعنی کسانی‌که عشر را وضع می‌کنند که همان گمرکاتی است که بر تجار مسلمان مالیات وضع می‌نمایند و این مالیات یک مالیات غیر مشروع است، رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم مکس را از جمله‌ی گناهان بزرگ قبیح خوانده چنان‌چه در شأن ماعز که در قضیه زنای محصن رجم شده فرموده است:

«لَقَدْ تَابَ تَوْبَةً لَوْ تَابَهَا صَاحِبُ مَكْسٍ، لَقُبِلَتْ مِنْهُ»

ترجمه: واقعًا که او توبۀ کرد که اگر صاحب مکس هم می‌نمود از آن پذیرفته می‌شد. (این حدیث صحیح است و البانی سلسله این حدیث را صحیح خوانده است).

 در روایت دیگری آمده است:

«اسْتَغْفِرُوا لِمَاعِزِ بْنِ مَالِكٍ، لَقَدْ تَابَ تَوْبَةً لَوْ قُسِّمَتْ بَيْنَ أُمَّةٍ لَوَسِعَتْهُمْ»

ترجمه: برای ماعز استغفار کنید واقعاً او توبۀ کرد که اگر بین امت تقسیم می‌شد، گنجایش آنرا داشت که توبه‌اش همۀ امت را فرا بگیرد. یعنی این حدیث صراحت دارد که گناه صاحب مکس معادل آن گناهی است که همه‌ی امت آن‌را مرتکب شده است.

علی‌رغم این‌که مکس (کم کردن مال به غیر حق) گناه بزرگی است ما امروزه می‌بینیم که دولت‌ها این مسئله را آسان می‌گیرند، به گونه‌ی که میزان مالیات در عواید دولت‌ها به ۹۰٪ می‌رسد، مثال آن میزان المغرب در سال ۲۰۲۲م می‌باشد؛ یعنی این دولت‌ها در تمام بخش‌ها افراط می‌کنند که از مالیات کیسه‌ی مردم زندگی می‌کنند و این از ناتوانی و عدم کفایت شان است، در حالی‌که سرزمین‌های اسلامی از غنی‌ترین سرزمین‌های اسلامی به‌طور مطلق می‌باشد؛ اما به دلیل این‌که حکام در تعاملات خود دست استعمارگران را در ثروت‌های سرزمین‌های اسلامی راه دادند و این ثروت‌های اسلامی را برای برای اطراف‌یانش مباح گردانیده اند چنین شده است، یعنی آن‌ها اموال دولت را ضایع می‌کنند بعدا ادعاء می‌کنند که دولت از رفع نیازها عاجز است به‌همین دلیل مالیات را بر گردن مردم اعم از غنی و فقیر وضع می‌کنند.

تأسف دراین است که علا رغم بلند بودن میزان مالیات وضع شده بر مردم، مثلاً مالیات افزون بر قیمت به ۲۰٪ در صد می‌رسد و مالیات بر واردات به ۴۰٪ در صد می‌رسد. با وجود انواع این مالیات این مالیات را بر تمام بخش‌های زندگی وضع نمودند با آن‌هم این دولت‌ها فقر، ناتوانی و قرض را می‌ افزاید، پس این دولت‌ها با وضع این مالیات خود نه فایده‌ی می‌کند و نه هم این دولت‌ها این مالیات را به دست مردم می‌گذارند تا خودشان به رفع نیازهای‌شان بپردازند، دلیل این همه چالش‌ها سفاهت حکام و سوء تصرف شان در اموال و حکومت‌داری است؛ لذا گرچه مقدار مالیات شرعی کم است؛ مثلاً: میزان زکات که به ۲.۵٪ می‌رسد، با وجود آن وقتی درآمد دولت به صورت عمومی به‌شکل خوبی استعمال شود خیر و برکت عام و زیاد می‌شود؛ کتاب‌های تاریخی با مثال‌های گوناگونی گواه این حقیقت بوده که می‌توان مشهورترین مثال را در زمان عمر ابن عبدالعزیز یافت؛ چنان‌چه مؤظفین جمع آوری زکات مستحقین زکات را در زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز رضی‌الله عنه نیافتند با وجود آن‌که زمان حکومت آن دو سال و اندی بود.

ابومحمد ابن عبدالحکیم در سیرت عمر ابن عبدالعزیز وارد نموده که یحی بن سعید گفته است: "عمر ابن عبدالعزیز مرا به جمع‌آوری صدقات در افریقا فرستاد و من فقرآء آن سرزمین‌ را طلب کردم تا از این صدقات برای‌شان بدهم؛ اما من در آن‌جا فقیری نیافتم، من کسی را نیافتم که از این صدقات بگیرد. وقتی عمر ابن عبدالعزیز مردم را از  اخذ این صدقات بی‌نیاز ساخته بود، من توسط این صدقات بردگان را خریداری نمودم که ولاء و وفاء داری‌شان برای مسلمانان بود. «ابو عبید القاسم در کتاب خود در خصوص اموال نوشته است که عمر بن عبدالعزیز نامه به عبدالحمید بن عبدالرحمن نوشت؛ در حالی‌که عبدالرحمن در عراق بود: حق مردم را از صدقات پرداخت کنید. عبدالحمید در جوابش نوشت: من حق مردم را برای شان در نظر گرفتم، ولی بازهم در بیت‌المال باقی مانده است. پس عمر ابن عبدالعزیز به عبدالحمید نوشت: نگاه کن کسانی‌که نه از روی سهل‌انگاری و نه از روی اسراف مقروض شدند، دین‌شان را بپرداز، عبدالرحمن برای عمر بن عبدالعزیز نوشت: من این کار را کردم، ولی بازهم در بیت‌المال باقی مانده است؛ پس عمر ابن عبدالعزیز به عبدالرحمن نوشت: به هر مجردینی نگاه کن که مالی ندارند و می‌خواهند ازدواج کنند، پس آن‌ها را زن بده و مهر آنان را پرداخت کن. پس عبدالرحمن نامه به عمر ابن عبدالعزیز نوشت: که من هرکسی را که از مجردین یافتم، زن دادم، باز هم مالی در بیت‌المال باقی مانده است. سپس عمر بن عبدالعزیز به عبدالرحمن نوشت: پس نگاه کن کسی‌که بر آن جزیه است و ضعیف شده و نمی‌تواند که جزیه‌ی زمین خود را به صورت درست اداء کند، پس برایش برایش بده تا به وسیله‌ی آن قوی شود و ما جزیه را برای یک سال و دو سال نمی‌خواهیم.»

بدون‌ شک در نبود دولت اسلامی سختی بر مسلمانان فشار وارد کرده و حقوق‌شان ضایع و وضعیت زندگی‌شان خراب شده است، سرزمین‌های اسلامی میدان به غارت بردن هر طمع‌کار و شکاری شده برای گرگان درنده، در نبود دولت‌اسلامی مسلمانان به‌ چشم‌شان می‌بینند که سرزمین‌ها، مال‌ها و فرزندان‌شان از ایشان گرفته می‌شود، در حالی‌که ایشان نمی‌توانند دست ظالم را از سرشان دفع کنند؛ اما ما یقین داریم که نبود دولت‌اسلامی یک غیابت مؤقتی بوده و بدون شک بازگشت این کیان حمایت کننده امت به یاری الله سبحانه و تعالی نزدیک است و به یاری الله سبحانه و تعالی امروزه از هرگوشه علایم و بشارت‌های بازگشت دولت اسلامی به گوش می‌رسد و ان‌شاء الله بازگشت این دولت نزدیک‌تر از آن است که بسیاری از ما تصور می‌کنیم.

پروردگارا برای ما هم در بازگشت این دولت بزرگ سهمی قرار بده و ما را در راه اطاعت از خودت یاری بفرما! پروردگارا ما را از جمله‌ی لشکریان خودت بگردان! و ما را با زندگی سایه‌ی شریعت اسلام عزت بده!

نویسنده: مناجی محمد

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

مترجم مصطفی اسلام

  

ادامه مطلب...

أقصی یتیمی نیست که با یهود به تنهایی بجنگد!

  • نشر شده در فلسطین

(ترجمه)

وزیر امنیت داخلی رژیم یهود، مسیر راهپمایی پرچم‌ها را در قدس که قرار است به تاریخ 29 مه 2022م برگزار شود، تایید کرد. به نقل از رسانه‌ها، این راهپیمایی طبق آنچه در سال‌های گذشته دنبال شده بود، به پیش خواهد رفت و از باب العمود و شهر قدیم تا دیوار البراق خواهد گذشت.

رژیم یهود در هر اقدامی سعی در تداوم حاکمیت واهی خود در بیت المقدس و مسجدالاقصی دارد، چه با افزایش سرعت شهرک‌سازی در بیت المقدس و تخریب خانه‌ها و بیرون راندن مردم از آنجا و چه از طریق کشتار و اعدام مکرر فلسطینی‌ها در سرک‌ها، کوچه‌های شهر قدیم و یا در کندک‌ها و یا از طریق سرکوب نمودن مظاهر‌ه‌چیان و تکرار تشیع جنازه‌ها و تابوت‌بران بی‌اعتناء به تهدیدات و تقبیحات بین المللی بی‌معنا و تهی از محتوا و ماهیت.

اصل موضوع، مبارزه با رژیم استعمارگر یهود است که به شدت در صدد مقابله با حقایق سیاسی و تاریخی است که امت اسلامی در طول قرن‌ها شکل داده و تقدیس کرده است. رژیم ضعیف یهود هرگز نمی‌تواند با حماقت‌ها و تلاش‌های عملی و موقتی خود محبت أقصی و جایگاه آن را از قلوب امت اسلامی بیرون راند. حقایق سیاسی و تاریخی به جهان ثابت نموده است که نیروهای شیطانی که جنگ‌های صلیبی را رهبری می‌کردند، نتوانستند این سرزمین مبارک را از ذهن و قلوب مسلمانانی‌که مشتاق به آزادسازی آن و بیرون راندن صلیبیان بودند، با وجود آن‌که در آنجا استقرار داشتند و از سوی کل جهان غرب صلیبی حمایت می‌شدند بیرون کنند! صلاح الدین ایوبی آمد و آن را در جنگ حطین آزاد ساخت؛ جنگی‌که تا هنوز دل مسلمانان را آرامش داده که هرگاه اسم مسجدالاقصی در افق ظاهر گردد و یا گنبد صخره برای شان نشان داده شود، نیروهای زنده شان را تحریک می‌کند.

بنابر این، صخره صماء، آرزوهای یهود بر آن درهم شکسته می‌شود و وجود آن نماد شکست و لرزش رژیم مسخ‌شان است؛ به گونه که امت اسلامی ناگزیر برای ایجاد حطین دیگر و یا هم‌چو جالوت خیزش خواهند نمود، مسجدالأقصی را آزاد خواهند ساخت و مردم فلسطین را نصرت خواهند داد.

مردم این سرزمین مبارک در مقابل این رژیم ملحد با سینه‌های بدون سپر و غروری‌که نشان‌دهنده سربلندی و افتخارشان به دین عظیم شان، امت قوی شان که صاحب تاریخ، فتوحات، آزادسازی، بیرون راندن صلیبیان، و شکست مغولان است، مبارزه می‌کنند. این حس شوکت، عظمت و رفعت که این امت از آن برخوردارست، نشان‌دهنده؛ اقدامات، پیروزی‌های قهرمانانه و دیدگاه برترشان علیه رژیم ضعیف یهود می‌باشد؛ رژیمی‌که یک لحظه هم در برابر لشکریان امت اسلامی تاب آورده نمی‌تواند.

بنابر این، امت اسلامی مصدر ثبات و استواری و مرکز امید مردم فلسطین است و أقصی یتیمی نیست تا با یهود به تنهایی بجنگد. مردم فلسطین ذمه‌دار امت اسلامی می‌باشند و آن این‌که باید صبر پیشه کنند، از أقصی دست نکشند و آن را تنها نگذارند و در مقابل امت نیز ذمه‌دار مردم فلسطین بوده و باید مردم فلسطین را نصرت دهند و فوراً برای ریشه‌کن نمودن رژیم یهود و آزادسازی فلسطین و أقصی در جلوه واقعی از شوکت امت و اهتمام آن به دین و مقدساتش خیزش نمایند.

مردم فلسطین و قطعۀ از لشکر محاصر شده در نوار غزه به تنهایی خود توان آن را ندارند که این مقدسات را آزاد سازند و هم‌چنین با بالا شدن شیخ در صحنه‌ای أقصی آزادسازی آن محقق نخواهد شد و أقصی با تکبیر آن پیر زنی‌که در برابر شهرک‌نشینی که بر راهپیمایی حمله‌ور شد، نصرت و آزاد نخواهد شد و نه هم با اشک پیرمردی‌که بخاطر تحقیر و تذلیل مردم فلسطین می‌ریزد. بنابر این، تحریر و آزادسازی از خود طریقه‌ای دارد که اسلام آن را وضع نموده است و امت در جنگ حطین به رهبری صلاح الدین ایوبی آن را تجربه نموده است.

روز حطین بزودی به إذن الله سبحانه وتعالی با حرکت جدی لشکریان امت و نیروهای زنده فراخواهد رسید؛ نیروهایی‌که به اطراف و اکناف جهان فرستاده خواهند شد تا این پیام را که لشکر محمدصلی الله علیه وسلم برگشته است و دولت اسلامی تحت نام خلافت راشده بر منهج نبوت مجدد روی کار آمده است را به جهانیان برسانند و تا آنروز، فرماندهان و سربازان لشکریان امت اسلامی را بسوی أقصی مبارک دعوت می‌کنیم که أقصی در انتظارشان هست و مردم سرزمین مبارک از آنان استقبال خواهند کرد؛ چنان‌که از قهرمانان آزادی‌بخش؛ صلاح الدین ایوبی و سیف الدین قطز و لشکریان با تکبیر و تهلیل استقبال نمودند.

نویسنده: دکتور مصعب ابوعرقوب

عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه فلسطین

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

جایی‌که حبس تبدیل به معافیت می‌شود تا پول‌های تاراج‌‌شده بازنگردد! Featured

 

(ترجمه)

پرشانتا کُمار حالدر، کلاه‌بردار فراری بنگلدیشی که به پی. که. حالدر نیز معروف است، به تاریخ ۱۴ می/مه  ۲۰۲۲ م در غرب بنگال در مربوطات هندوستان توسط ریاست تنفیذ آن کشور دستگیر شد. پی. که. حالدر بدنام (مدیر عامل پیشین بانک جهانی اِن. آر. بی.) یک بانک‌دار عالی رتبه بود که به خاطر کلاه‌برداری تقریباً بیش از ۱۰۲ میلیارد تاکا، معادل ۱۲.۰۳ میلیارد دالر امریکایی از مؤسسات مالی غیربانکی در بنگله‌دیش تحت تعقیب قرار داشت؛ این شخص ثروت غیرقانونی زیادی را در این کشور جمع کرده‌بود حال‌آن‌که مقداری را به کشورهایی مانند کانادا،‌ سینگاپور و هندوستان پول‌شویی می‌کرد. پی. که. حالدر جزء لاینفک رژیم حسینه است که نظام سکولار حاکم بر اساسش بناء شده‌است. حالدر رابطۀ تنگاتنگی با رژیم حسینه داشت. بنابرین می‌توانست مقام‌های بلند رتبۀ اجرائیوی را در یک تعداد مؤسسات مالی حفظ کند تا منافع سیاست‌مداران خودفروخته را برای کمتر از یک دهه تأمین کرده بتواند. در غیر آن صورت، چگونه می‌توانست علی‌الرغم تحریم ستره محکمه/دادگاه عالی به هندوستان فرار کند! این استرداد حالدر به بنگله‌دیش و محکمۀ مابعد آن، همه و همه معافیتی برای امکان‌ناپذیر ساختن برگشت پول‌های دزدی‌شده است، طوری‌که اخیراً یک تن از وزرای حسینه و کمسیون مبارزه علیه فساد این کشور بیان کردند که احتمالاً دستگیری وی منجر به برگشت پول‌های مردم نخواهد شد. بناءً باوجود هیجان‌گرایی رسانه‌ها،‌ مردم در مورد این قضیه خوش‌بین نیستند چون می‌دانند بالآخره حالدر از طریق همین روند مشروع سکولا دوباره آزاد خواهد شد.

ای مردم! پی. که. حالدر‌های زیادی برای این رژیم کار می‌کنند که بزرگ‌ترین دزدی‌ها را یکی پی دیگری در طی این ۱۰ الی ۱۲ سال انجام داده‌اند. شما دزدی ۴۵ میلیارد تاکایی بانک بیسیک را مشاهده کردید؛ درحالی‌که طراح نابغه‌اش شیخ عبدالحی بچو،‌ رئیس قبلی بانک، تا امروز مصؤن مانده و اصلاً توسط ای. سی. سی. به سبب روابط قوی‌اش با شیخ حسینه به زحمت نشده‌است. دیدید که گروه حال‌مارک ۴۳.۵۷ میلیارد تاکا را از بانک دولتی، گروه کرسینت ۳۴.۴۳ میلیارد تاکا را از بانک جانتا و گروه بسم‌الله ۱۲ میلیارد تاکا را از چهار بانک دیگر دزدی کردند. این سلسله دست‌بردهای میلیارد دالری باعث شده‌است تا مردم با شنیدن اخبار کلاه‌برداری ۱ الیٰ ۱۰۰ میلیارد تاکایی بی‌تفاوت باشند، وضعیتی‌که به‌جای کاهش یافتن در چارچوب قانونی فعلی، پیوسته در حال افزایش است. حتی این کلاه‌برداری‌های ده هزار میلیون روپیه‌ای هم برای رژیم سکولار – کپیتالیست حسینه خبر تکان دهنده‌ای به‌حساب نمی‌آید. دولت حسینه وحشت‌ناک است! وزیر مالیۀ/دارایی پیشین آما مُحیث، مهندس "توسعه میلیونی" دولت حسینه در ارتباط به کلاه‌برداری بانک حال‌مارک – سونیل گفت که تقلب ۳۰ تا ۴۰ میلیارد تاکایی برای اقتصاد‌مان مسئلۀ بزرگی نیست! در حقیقت، مردم این غارت سیستماتیک را زمانی حس کردند که سلمان ایف رحمن، یک تن از سارقان بزرگ‌ترین بانک این کشور که در سال‌های ۲۰۰۷ – ۲۰۰۸ به خاطر دزدی در زندان به سر می‌برد، چند سال قبل به حیث مشاور اقتصادی نخست وزیر شیخ حسینه مقرر گردید و حالا هم وزیر کابینۀ فعلی است. دولت حسینه اکنون راهبرد دوگانه‌ای را برای تداوم فساد سیستماتیک روی دست گرفته‌است. همین دولت قصداً افراد کوچک را تعقیب می‌کند، اما راه را برای برنامۀ غارت و دزدی دولت با آزادسازی افراد اصلی هموار می‌سازد. اما پی. که. حالدر و امثال‌اش هنوز به‌خاطر قربانی‌شان در این قمار پاداش می‌گیرند. او می‌داند که دستگیری‌اش در حقیقت معافیتی است تا همراه با این سرمایه‌های هنگفت به‌طور امن فرار کند. سرانجام وی بدون هیچ‌گونه مسؤولیت‌پذیری برای بازگشتاندن پول‌های دزدی‌شده رها خواهد شد.

ای مردم! اگرچه رژیم سخت‌منش حسینه از قبل قهرمان فساد بوده‌است، ولی سایر رژیم‌های سکولار و احزاب سیاسی نیز از این دسته مستثنیٰ نیستند، چون فساد جزء لاینفک باورهای سکولریزم است و هیچ معیار اخلاقی ندارد. قطع نظر از نخبگان فاسد، این نظم باعث ایجاد حرص شدید به مادیات در انسان می‌شود. بناءً فساد نه تنها در میان نخبگان سرمایه‌داری و سیاست‌مداران سکولار بنگله‌دیش، بلکه در سرتاسر جهان یک پدیدۀ حتمی‌الوجود به‌شمار می‌رود.

ای مسلمانان بنگله‌دیش! چرا باید بیش از این نظامی را تحمل کنید که خود سرچشمۀ فساد است و پول‌ و منابع‌تان را غارت می‌کند. فریب بازداشت مهره‌های کوچکی مانند پی. که. حالدر را نخورید، زیرا دستگیری آن‌ها برگشت پول‌های دزدی‌شدۀ‌تان را تضمین نمی‌کند. پس چگونه می‌توان از چنین نظامی انتظار راه‌حل داشت، درحالی‌که اصل مشکل در خود نظام سرمایه‌داری سکولار است؟ برخیزید به این فساد پایان دهید، به سینۀ نظام شرور سرمایه‌داری دست رد بزنید و خلافت موعود بر منهج نبوت را احیاء کنید. در نظام خلافت جایی برای نخبگان وجود نخواهد داشت و فرصت تقلب و فساد فراهم نخواهد شد تا در آن ریشه دواند. شریعت اسلامی هرگز از نخبگان به‌خاطر فساد‌شان دریغ نخواهد کرد، مگر برای فقرا که در هنگام بحران با تعلیق مجازات‌شان آسانی قایل خواهد شد. چنان‌چه رسول الله صلی الله علیه و سلم دستور دادند دست زن یک نخبۀ مخزومی قریشی به دلیل دزدی قطع شود،‌ درحالی‌که به‌خاطر مهلت دادن به مردم نیازمند و فقیر چنین فرمودند:

«لَا قَطْعَ فِي مَجَاعَةِ مُضْطَرٍّ» (روایت الشارخاسی در مبسوت)

ترجمه: در قحطی شدید قطع نیست.

بناءً، به کاروان سیاسی تحت رهبری حزب‌التحریر که برای تأسیس خلافت راشده شب و روز تلاش می‌کند، بپیوندید، نظامی‌که عدالت را تأمین و از اغوای مردم برای افزودن ثروت از طریق تقلب و دزدی جلوگیری خواهد کرد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه بنگله‌دیش

مترجم: دانیال نور

ادامه مطلب...

نظام اقتصادی خلافت تنها عامل برطرف کنندۀ تورم و گرانی کمر‌شکن Featured

 

(ترجمه)

از میان رفتن حکومت عمران خان و روی‌کار آمدن حکومت شریف چه تغییر مثبتی بر رنج مردم آورده است؟ جدا از گرانی بی‌سابقه در دو سال و نیم اخیر، مردم از تغییر و تبدیل چپاول‌گران، خاینین و مافیایی‌که نظام اقتصادی پاکستان را به گاو شیری مبدل کرده‌اند، چه چیزی را به‌دست آوردند؟ به محض آن‌که شهباز شریف نام وزیر مالیۀ حکومت پیشین را از کابینه حذف کرد، به دروازۀ چه کسی روی آورد؟ آیا صندوق بین‌المللی پول همان نهاد استعماری نیست که نسخه‌های هلاک کننده‌اش اقتصاد پاکستان را ۲۱ بار به افول مواجه کرد؟ چه حکومت شریف و چه حکومت عمران خان روی کار باشد؛ به هر حال پالیسی‌های دوران دموکراسی پا برجا خواهد ماند. این همان زهر کشندۀ تدریجی است که تحت نام درمان داده می‌شود. امور نظام کپیتالیزم یا سرمایه‌داری یکی است. پس چگونه یک ذهن سلیم از نظام دموکراسی توقع نتیجۀ متفاوت را دارد؟ حتی اگر عمران خان دوباره به قدرت برگردانده شود نیز هیچ تغییری را مشاهده نخواهید کرد.

تورم و گرانی یکی از ویژگی‌های دائمی نظام کپیتالیزم یا سرمایه‌داری است؛ زیرا بانک دولتی پاکستان دائماً ارز حاکم مروج را زیاد می‌کند و از طریق عملیات چاپ پول، بانکداری ذخایر کسری و تأمین مالی هزینه‌های اضافی در مقایسه با کالاها و دارایی‌ها، اعتبار مالی ایجاد می‌کند. این همان مکانیزم‌های دائمی سرمایه‌داری است که مردم را در سیلابی عظیم از تورم و گرانی غرق می‌کند.

تنها سیاست انقلابی اسلامی برای پول است که می‌تواند مردم را از‌ این تورم و گرانی نجات دهد، همان‌طور که این سیاست در خلافت اسلامی تطبیق شد. خلافت تنها ارزی را نشر می‌کند که پشتوانه‌اش طلا و نقره باشد. بناءً تورم و گرانی ناشی از چاپ ارز حاکم منجر به نابودی سرسام‌آور دارایی‌ها و کالاها می‌شود. حذف وام/قرضه‌های سودی نظام بانکی ذخیرۀ کسری را از بین می‌برد و نظم مالیاتی را به جمع‌آوری درآمد و هزینه‌ها وادار می‌کند. فسخ سود نیز پاکستان را از قید پرداخت سودی که هم اکنون بیش از نیمی از مالیات جمع‌آوری‌شده را شامل می‌شود آزاد می‌‌کند. برعلاوه، خلافت به انحصار و بازار سیاه در واردات پایان خواهد داد. این تنها تغییری است که واقعاً به تورم و گرانی کمرشکن پایان خواهد داد. حزب‌التحریر قبلاً راه‌کارهای اجرائیوی مناسبی را در این زمینه تدوین کرده‌است و از مردم پاکستان می‌‌طلبد که به تحمل این نظام کفری دموکراسی پایان دهند و به‌منظور تغییر واقعی در حمایت از طرح خلافت فعالیت کنند.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه پاکستان
مترجم: راشد مسلم

ادامه مطلب...

أهل فترت؛ یهودیان و مسیحیان

  • نشر شده در فقهی

 (ترجمه)

به جواب عاصم جعبری

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته!

آیا کسانی‌که پس از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم هم‌چنان بر دین یهود یا مسیحیت باقی می‌ماند، اهل بهشت به شمار خواهد رفت؟ پرسش دیگر این که سرنوشت کسانی‌که رسالت محمدی برای شان نرسیده و بت‌ها یا سایر مخلوقات را می‌پرستند، چه خواهد شد؟ اگر لطف کنید پاسخ این پرسش‌ها را با در نظر داشت اختلافات فوق‌الذکر توضیح دهید. بارک الله فیکم!

پاسخ

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

به نظر می‌رسد پرسش شما در ارتباط به "اهل فترت" (کسانی‌که در فاصله میان فوت یک پیامبر تا بعثت پیامبر بعدی به سر می‌برده اند) باشد که در این صورت پاسخ چنین است:

۱.در نخست باید تأکید نمود که یهودیان و مسیحیان و هم‌چنین بت‌پرستان و هر کسی‌که چیزی به غیر الله را بپرستد، همه کافر شمرده می‌شوند. مسلمان کسی است که دین اسلام را پذیرفته باشد؛ دینی‌که بالای محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم نازل گردیده و کافر کسی است که به دینی غیر از اسلام باور داشته باشد و چنین کسی غیرمؤمن و غیرمسلم تلقی می‌گردد. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿ إن الدین عند الله الإسلام﴾ (آل عمران: 19)

ترجمه:همانا دین (پسندیده) نزد الله آیین اسلام است.

و می‌فرماید:

﴿ وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ ﴾ (آل عمران: 85)

ترجمه:هرکس غیر از اسلام دینی اختیار کند، هرگز از وی پذیرفته نیست.

پس هرکسی‌که مسلمان نیست، کافر است و پس از مرگ جاودانه در آتش خواهد بود، برابر است که بت‌پرست باشد یا یهودی، بودایی باشد یا مسیحی یا کمونیست، همه کفار به شمار رفته و همه غیر مسلمان و غیر مؤمن می‌باشند و در روز قیامت جاودانه در آتش خواهند بود. در آیات قرآن کریم هرکسی‌که دین اسلام را نپذیرد، بدون هیچ نوع فرقی میان یک کافر با کافر دیگر همه غیر مسلمان قلم‌داد شده و تکفیر گردیده اند، چنان‌چه در مورد مسیحیان می‌فرماید:

﴿ لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ ﴾ (مائده:72)

ترجمه: آن‌ها که گفتند: «خدا همان مسیح بن مریم است»، به یقین کافر شدند.

و می‌فرماید:

﴿ لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ ﴾ (مائده:73)

ترجمه: آنها که گفتند: «خداوند، یکی از سه خداست» (نیز) به یقین کافر شدند.

و در مورد اهل کتاب که اعم از یهود و نصاری است می‌فرماید:

﴿یا أهل الکتاب لم تکفرون بآیات الله ﴾(ال عمران:70)

ترجمه: ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر می‌شوید.

در مورد کفر میان مشرکین و اهل کتاب به گونۀ یک‌سان فرموده:

﴿ مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيْرٍ مِّن رَّبِّكُمْ﴾ (بقره:105)

ترجمه: کافران اهل کتاب، و (همچنین) مشرکان، دوست ندارند که از سوی خداوند، خیر و برکتی بر شما نازل گردد؛ در حالی که خداوند، رحمت خود را به هر کس بخواهد، اختصاص می‌دهد.

و فرمود:

﴿ لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ مُنفَكِّينَ حَتَّىٰ تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ﴾ (بینه:1)

ترجمه: کافران از اهل کتاب و مشرکان (می‌گفتند:) دست از آیین خود برنمی‌دارند تا دلیل روشنی برای آن‌ها بیاید.

و فرمود:

﴿ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ ﴾ (بینه:6)

ترجمه:محقّقا آنان که از اهل کتاب کافر شدند (و عیسی و عزیر و رهبانان و احبار را به مقام ربوبیت خواندند) آن‌ها با مشرکان همه در آتش دوزخند.

زمانی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم یهودیان بنی نضیر را تبعید نمود این آیت نازل گردید:

﴿ هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ﴾ (الحشر:2)

ترجمه:اوست الله که کافران اهل کتاب را (یعنی یهود بنی نضیر را که به مکر، قصد قتل پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کردند) برای اولین بار همگی را از دیارشان بیرون کرد.

پس نصوص فوق و غیر آن دلالت بر این دارند که یهودیان کافر اند، مسیحیان کافر اند و مشرکان کافر اند و این که همه غیر مؤمن بوده و در آتش خواهند بود.  

۲.در بخشی از پاسخی‌که قبلاً به تاریخ 18 رمضان 1439هـ. موافق با 03 جون 2018م به پرسشی در مورد "اهل فترت" داده بودیم، چنین گفته شد: «... مردمانی‌که در فاصله میان بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم و بعثت پیامبران پیش از وی به سر می‌بردند، یعنی "اهل فترة"، نجات خواهند یافت، زیرا رسالتی به آنان تبلیغ نگردیده است؛ البته در صورتی‌که مشرک بوده باشند و از هیچ رسالتی پیروی نکرده باشند؛ اما اهل کتاب کسانی هستند که از یک رسالت پیروی نمودند و سپس آن‌را تحریف کردند، آنان از یک رسول پیروی کرده اند؛ پس یک رسالتی به آنان ابلاغ گردیده که سپس آن‌را تحریک کرده اند و به همین دلیل آنان از جملۀ "اهل فترة" به شمار نمی‌روند. با این حساب، کفار غرب نیز از جملۀ "اهل فترة" به شمار نمی‌روند؛ زیرا اسلام به آنان ابلاغ گردیده و کفاری‌که در میان مسلمانان به سر می‌برند، به طریق اولی اهل فترة نیستند. اهل فترة به کسی گفته می‌شود که دعوت به آنان نرسیده باشد، غیر از آنان کسی دیگری از جملۀ اهل فترة نمی‌باشد.» (نقل قول از پاسخ به پرسش قبلی تمام شد)

از این پاسخ روشن می‌شود که اهل کتاب اعم از یهود و مسیحیانی پیش از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم که دین پیامبران خود را تحریف نموده اند، از جملۀ اهل فترة به شمار نرفته و از آتش جهنم نجات نخواهند یافت چه رسد به کسانی‌که بعد از بعثت وی صلی الله علیه وسلم بوده و با رسالت او علیه السلام آشنائی دارند؟!

۳.در مورد یهودیان و مسیحیانی‌که پس از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم هم‌چنان در دین خود باقی مانده اند، چنان‌که در پرسش مطرح گردید، در خصوص آنان متن حدیثی از رسول الله صلی الله علیه وسلم صراحت دارد آنجا که مسلم در کتاب صحیح خویش به نقل از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«و الذی نفس محمد بیده لا یسمع بی أحد من هذه الأمة یهودیّ و لا نصرانیّ ثمّ یموت و لم یؤمن بالّذی أرسلت به إلاّ کان من أصحاب النّار»

ترجمه:قسم به کسی‌که جان محمد در دست او است هرگاه کسی از این امت، اعم از یهودی و مسیحی به من گوش دهد، سپس در حالی بمیرد که به رسالت من ایمان نیاورده، از جملۀ اصحاب آتش قرار خواهد گرفت.

از این حدیث شریف به وضوح چنین بر می‌آید که یهودیان و مسیحیانی‌که پس از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم به سر می‌بردند؛ اما از وی علیه السلام پیروی نکرده اند، نجات نخواهند یافت؛ بلکه از جملۀ اهل آتش خواهند بود.

  1. و اما در مورد این پرسش شما که بت‌پرستان و کسانی‌که سایر مخلوقات را می‌پرستند و رسالت محمد صلی الله علیه وسلم به آنان نرسیده باید گفت که از نظر ما بعید به نظر می‌رسد، روی زمین کسی باشد که رسالت اسلام به او نرسیده باشد. اجزای جهان به یکدگر نزدیک گردیده و به سان قریۀ کوچکی شده که هرگاه در شرق زمین اتفاقی بیفتد در چند لحظه ساکنان غرب از آن آگاه می‌شوند و دلیل آن پیش‌رفت چشم‌گیری است که در تکنالوژی ارتباطات رونما گردیده است. اسلام در هرکجا بر سر زبان‌هاست، دولت‌های بزرگ و اتباع آنان زیر نام "تروریزم" با اسلام در جنگ و ستیز اند و رهبران و سیاست‌مداران شان همه روزه در سخنان خویش از اسلام یاد می‌نمایند. هم‌چنین برنامه‌های "تلویزنی و رادیویی" در مورد اسلام و پیامبر اسلام پیوسته به نشر می‌رسد. از جانب دیگر، مسلمانان در سراسر جهان حضور داشته و از نزدیک با غیر مسلمانان در ارتباط می‌باشند، پس بودائیان، هندوها و سیک‌ها همه اسلام و مسلمانان را می‌شناسند، بت‌پرستان افریقا نیز اسلام را می‌شناسند. بنابر این، چنان‌که قبلاً گفتیم از نظر ما بعید است که در روی زمین کسی باشد که از اسلام بی خبر باشد و دعوت اسلام به او نرسیده باشد.

اما اگر فرض کنیم در عصر ما هنوز بت‌پرستان یا کسانی باشند سایر مخلوقات را عبادت می‌کنند و از رسالت هیچ پیامبری پیروی نمی نمایند، چنین کسانی حکم "اهل فترة" را به خود گرفته و به سبب عدم پیروی از رسالت محمد صلی الله علیه وسلم عذاب نخواهند شد؛ زیرا آنان از آن بی‌خبر بوده و در مورد آن و در مورد رسول الله صلی الله علیه وسلم چیزی نشنیده اند، به دلیل فرمودۀ الله متعال:

﴿ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا﴾ (اسراء:15)

ترجمه:و ما تا رسول نفرستیم (و بر خلق اتمام حجّت نکنیم) هرگز کسی را عذاب نخواهیم کرد.

و فرمود:

﴿ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ﴾ (النساء165)

ترجمه: تا آنکه پس از فرستادن رسولان، مردم را بر الله حجّتی نباشد.

اما یک بار دیگر می‌گویم که بعید به نظر می‌رسد کسی وجود داشته باشد که دعوت اسلام برای نرسیده باشد؛ اما با آن هم اگر فرضاً چنین کسی باشد او از جملۀ اهل فترة خواهد بود.

دیدگاه من در این مسأله همین است که بیان گردید و الله متعال داناتر و حکیم‌تر است.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...

مسجدالأقصی و طرح یهودسازی قدس؛ مسئولیت مسلمانان چیست!؟

  • نشر شده در سیاسی

(قسمت پنجم)

(ترجمه)

در بخش قبلی پیرامون جنگ­های صلیبی، علیه امت اسلامی بطور عام و علیه مسجدالأقصی مبارک، قدس و اطراف آن بطور خاص سخن راندیم. حالا وقت آنست که زاویه پنجم این مبحث را به بحث بگیریم:

دسیسه­های غرب و صهیونست علیه امت اسلامی بعد از خلافت و در دوران قیمومیت انگلیس

در حقیقت جنگ علیه امت اسلامی بشکل عام و علیه مسجدالأقصی و قدس بشکل خاص بعد از جنگ­های صلیبی دوام یافت و متوقف نشد، اما با وجود دست­آوردهایی‌که بعد از وفات صلاح الدین ایوبی به همراه داشت، به سبب اختلاف­های موجود در بین ممالک مختلف به شکل بسیار فجیعانۀ به شکست مواجه شد. سبب و عامل شکست این جنگ­ها را می­توان؛ قوت مسلمانان و وجود خلافت نام برد؛ خلافتی‌که همواره با این دسیسه­ها و جنگ­ها مبارزه می­کرد و بطور متعاقب آن­ها را نابود می­کرد، مخصوصا ًدر دوران ممالک و پادشاهان.

دسیسه­های شریر و کفری ضد قدس و مقدسات آن و ضد بیت المقدس و اطراف آن بعد از خلافت عثمانی؛ در حقیقت از اواخر دوران خلافت آغاز گردید، اما چنانچه قبلاً بیان داشتیم، این جنگ­ها بشکل بسیار سخت و أسف­بار به شکست مواجه شد! و این یکی از دلایل فراخوانی غرب مسیحی و صهیونست جهانی بسوی طرح و پلان­ریزی بخاطر متلاشی ساختن خلافت بود تا از این طریق بتوانند دسیسه­های شان را بر ضد بیت المقدس عملی سازند و تا خدمتی  برای صهیونست جهانی باشد. بطور کل، صلیبیان در جنگ هفتم صلیبی به فکر حمله به مصر کنانه شدند تا از آن طریق بتوانند به بیت المقدس و شهر قدس راه یابند و این نقشۀ لویس نهم؛ پادشاه فرانسه و فرمانده این حمله بود، زیرا مصر در طول تاریخ برای سرزمین مبارک قدس همچو زره فولاین بود، اما این جنگ بشکل دردناکی به شکست مواجه شد و با لباس خسران به عقب برگشت و اکثریت سربازان و فرماندهان آن به قتل رسیدند و لویس نهم پادشاه فرانسه نیز اسیر گردید.

این چیزی بود که عملاً در دوران خلافت عثمانی از طریق تلاش­های مکرر و متعدد بخاطر یهودسازی قدس و تسلط بر شهر قدس انجام پذیرفت، اما سلطان عبدالحمید ثانی با صلابت مانع آن‌ها شد و پلان شان را خنثی و در آخرین تلاش­های شان؛ زمانی‌که از سوی رهبرشان هیئتی بسوی وی فرستاده شد و پیشنهاد صهیونست­ها را برای کمک به دیون دولت عثمانی در عوض کسب اجازه برای ایجاد مستعمره یهودی در فلسطین را عرضه کرد، وی پاسخ منفی خود را طی اظهاراتی بیان داشت: «آقای هرتزل را نصیحت کنید که به این سوی گام دیگری بر ندارد. من نمی­توانم حتی یک وجب از این سرزمین را بفروشم. این سرزمین به من تعلق ندارد، بلکه از آن مردم مسلمان است. مردم من این سرزمین را با مبارزه و خون آبیاری کرده اند. قبل از آنکه اجازه بدهیم از ما گرفته شود، خون ما آن را خواهد پوشاند. یهودیان ملیون­ها پول خود را پس­انداز کنند، هنگامی­که دولت خلافت متلاشی شود، آن‌ها می­توانند که بدون بها آن را بدست آورند، اما در صورتی­که من زنده باشم، دوست دارم که بعوض جدا شدن فلسطین از بدنه خلافت بدنم تکه­تکه شود؛ اما تا زمانی­که در قید حیات باشم؛ چنین نخواهد شد. من اجازه نمی­دهم که موجود زنده‌ای را کالبد شگافی کنید.»

 اینجا بود که بطور جدی به فکر نابودی خلافت شدند تا اهداف‌شان را عملی سازند و یکی از اهداف شان یهودسازی قدس و اطراف آن و هم‌چنین تمکین و سیطره بر مسجدالاقصی بود. ما در اینجا نمی­خواهیم که بطور مفصل پیرامون چگونگی فروپاشی خلافت و اعمالی‌که غرب و هم­پیمانان آن از میان مسلمانان برای  فروپاشی خلافت عثمانی انجام داده اند را بیان کنیم؛ زیرا این خود نیازمند یک بحث مستقل و جداگانه می­باشد. اما می­گوییم: خلافت فروپاشید، صلیبیان به هدف و خواستۀ شان که در توافق­نامه سایکس­پیکو و بیانیه بالفور(11916-1917) ترسیم شده بود، رسیدند!

خلافت فروپاشید و بطور کامل در سال 1924م سقوط کرد، سرزمین­های مسلمانان بشکل المناک متلاشی شد، فلسطین تحت یوغ استعمار قرار گرفت و چندین سال قبل از فروپاشی تحت قیمومیت انگلیس بود! درست زمانی­که انگلیس بشکل رسمی در 1914م بر مصر مسلط شد. سپس ارتش انگلیس در سال 1917م به فرماندهی إدمونداللنبی از مصر به سمت قدس حرکت کرد، که در نتیجه ارتش عثمانی در برابر ارتش انگلیس به سبب تشتت و پراکندگی در دفاع از مصر در دو حمله پشت­سرهم و به سبب تحالف و قرار داد با آلمان به شکست مواجه شد. انگلیس قدس را بعد از آنکه عثمانی­ها به مدت 400 سال (1517م.-1917م.) در آنجا حاکم بودند و بعد از اعلان تسلیمی، اشغال کرد. إمونداللنبی فرماندۀ ارتش انگلیس بعد از اشغال در وسط شهر ایستاد شد و سخن مشهور خود را ایراد نمود، همان سخنی‌که حقیقت خواسته­های غرب صهیونست را در قدس و حقیقت جنگ­های شان را در سرزمین­های اسلامی نمایان می­سازد و نیز حقیقت این خواسته­ها و آرزوهای شان را تا به زمان جنگ­های صلیبی اول نمایان می­سازد، آنجا که گفت: «جنگ­های صلیبی اکنون ختم شد.» این سخن‌اش خیلی مشابه با سخن هم‌نشین‌اش غورو؛ فرماندۀ فرانسوی است آنگاه که در سال 1920م. وارد دمشق شد و نزد مقبرۀ سلطان صلاح الدین ایوبی رهبر بزرگ ایستاد و از روی تمسخر و ریشخند گفت: از کینه و حسادت صلیبی بخواب، ای صلاح الدین ما اینجا برگشته ایم! وی قبر را نیز با دو پا خود کوبید و این بدین معنا بود که جنگ­های صلیبی را از سر گرفته است و بعد از آنکه در قرون وسطی در آنجا شکست خورده بودیم، پیروز گشته ایم.

انگلیس بعد از استعمار فلسطین، بلاوقفه به تنفیذ و اجرای طرحی‌که قبلاً ترسیم شده بود، پرداخت و کشورهای اروپایی مسیحی در بیانیه بالفور(1917) انگلیس را به سازمان ملل دعوت نمودند و روی هم رفته نتایج ذیل ببار آمد:

1-      قرار گرفتن فلسطین تحت قیمومیت انگلیس؛ این یک دسیسۀ غربی بود که کشورهای مسیحی کافر بخاطر یهودسازی قدس طرح کرده بودند؛ به گونه که فلسطین در سال 1920م تحت قیمومیت انگلیس قرار گرفت و سازمان ملل آن را در یک تصمیم رسمی در سال 1922م به رسمیت شناخت و این برای اکمال تنفیذ بیانیه بالفور بود. در این بیانیه، غرب تصمیمی گرفت که یهود را به هجرت بسوی فلسطین تشویق می­کرد؛ به خاطر یهودسازی قدس و ایجاد یک کشور ملی برای شان که اکنون شاهد آنیم.

2-            انگلیس همکاری خود را با سازمان­های صهیونستی برای تسهیل خرید زمین در فلسطین آغاز کرد تا که سازمان­های صهیونستی به آسانی به منافع خود برسند و در عین زمان روند هجرت یهود به فلسطین را از کشورهای اروپایی و از بعضی از سرزمین‌های اسلامی آغاز کردند و این روند به همین منوال ادامه داشت تا سرانجام منجر به تأسیس رژیم یهود در سال 1948م شد؛ انگلیس همکاری خود را با سازمان­های صهیونستی ادامه داد تا آنان بر اراضی وسیعی از فلسطین مسلط شوند و منافع یهود تأمین شود و آنان در آنجا سکونت گزینند، چنانکه به ایجاد گروه­های مسلح یهودی پرداختند و در عین زمان از مسلح شدن باشندگان اصلی فلسطین مانع شدند. این چنین، سازمان­ها و گروه­های صهیونستی( الهاجانات، شتیرن، واتسل و ارغون... و البالماخ و غیره) مشغول فعالیت بودند و مردم را می­کشتند و بشکل تدریجی مردم را از سرزمین و دیارشان بیرون می­راندند و اوضاع به همین منوال تا سال 1948م و تا آغاز ده پنجاه ادامه داشت؛ یعنی تا اعلان تأسیس دولت یهود بر حسب تصمیم بیانیه بالفور.

3-      در جریان قیمومیت انگلیس و سال­های اندی بعد از آن، یهودیان دست به اعمال وحشیانه زدند که بی­نظیر و همانند اعمال صلیبیان در جنگ­های صلیبی اول بر ضد فلسطین بود؛ به گونه‌ای که آنان اکثریت مردم فلسطین را مجبور به ترک خانه­ و دیارشان کردند و برای آن عدۀ مهاجرین یهودی که از کشورهای دیگر به فلسطین می­آمدند، آمادگی گرفتند و در کنار این بشکل جدی در بیشتر از یک شهر و یا قریه به اعمال وحشیانۀ همچو: قتل و بند و کشتار دسته­جمعی پرداختند و آبادی­های ترک شده را نابود کردند و مساکن و اراضی آنرا به دست گرفتند و بسیاری از مساجد را به آغل‌های گاوها و خوک­ها مبدل ساختند و بعضی­ها را به انبار، موزیم، رستورانت و تفریح­گاه­های شبانه تبدیل کردند.

نویسنده: استاد حمد طبیب

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

هنگامیکه قدرت اول جهان پس از خروج تحقیرآمیز خود از افغانستان به دنبال بازیابی موقعیت و اعتبار خود است، توضیحات و آمارهایی‌که افغانستان را یک کشور ضعیف، فقیر و در معرض خطر قحطی جلوه می­دهد Featured

ترجمه

برنامۀ جهانی غذا و سازمان خواربار و کشاورزی(فائو) در یک بیانیۀ مطبوعاتی مشترک گفتند که کمک­های بشردوستانه باعث جلوگیری از فاجعه در ماه­های سخت زمستان در افغانستان شد، اما گرسنگی در سراسر کشور در تمام سطوح ادامه دارد. یک تحلیل جدید نشان می­دهد که حدود 19.7 میلیون نفر که تقریباً نیمی از جمعیت افغانستان را تشکیل می­دهد، از گرسنگی شدید رنج می­برند.

آنتیا وب، معاون مدیر منطقه‌ای WFP برای آسیا و اقیانوسیه افزود که خشکسالی مداوم در کشور همراه با بحران اقتصادی نشان می‌دهد که گرسنگی بی‌سابقه‌ای‌که مردم را رنج می‌دهد، هم‌چنان زندگی و معیشت میلیون‌ها نفر در سراسر افغانستان را تهدید خواهد کرد. وی هم‌چنین توضیح داد که برنامۀ جهانی غذا بزرگترین عملیات غذایی بشردوستانه در جهان را ظرف چند ماه راه‌اندازی کرد که تا کنون به بیش از 16 میلیون نفر در سال 2022 رسیده است، و خاطرنشان کرد که جنگ در اوکراین هم‌چنان بر عرضه گندم، مواد غذایی و قیمت سوخت در افغانستان فشار خواهد آورد. سازمان ملل هم‌چنین تأیید کرد که در سال جاری به 1.4 میلیارد دلار بودجه برای ادامه واکنش به شرایط اضطراری، تغذیه و دوام پروژه نیاز دارد.

در تمام موارد از قحطی­یی که جان میلیون­ها نفر را در افغانستان تهدید می­کند، هشدار می­دهند و در گزارش­ها و آمارهای خود به این تعداد وحشتناک قربانیان اشاره می­کنند. افغانستان، کشوری‌که ارتش آمریکا را پس از آغاز جنگ نظامی با شعار (مبارزه با تروریسم) پس از حملات 11 سپتامبر 2001، مجبور به عقب‌نشینی و خروج از خاک خود کرد، و خسارات سنگینی به امریکا وارد نمود، باعث شد تا انتقادات فراوان عليه امريكا ایجاد شود و حتی این قضیه سیاست امریکا را به حیث قدرت اول جهان  زیر سوال برد. از سوی دیگر، تردیدهای زیادی در مورد قصد واشنگتن درآینده برای به دست آوردن مجدد رهبری خود وجود دارد. محقق امریکایی متخصص در امور امنیتی " الی لیک" در گزارشی‌که خبرگزاری بلومبرگ منتشر کرد، تایید کرد که طرح پس از خروج امریکا از افغانستان جهت حفظ توانایی خارجی برای هدف قرار دادن تروریست­ها در افغانستان است. این به این معنی که امریکا به تأیید پاکستان برای انجام پروازهای هوایی نیاز دارد.

این عادت امریکاست که مشکلات و بحران­ها را ایجاد کرده و سپس از سازمان­های خود برای برجسته کردن تلاش خود در حل این مشکلات و بحران­ها استفاده می­کند! چگونه می­تواند دوباره با کشوری برخورد کند که با آن جنگ طاقت‌فرسایی را سپری نموده، در حالی­که  نتیجه­اش برای او جز ناامیدی، شکست، عقب‌نشینی و زیر سوال رفتن سیاست­هایش نبوده، آیا این همه بی حرمتی را فقط بخاطر تغییر اسالیب در سیاست هایش تحمل می­کند؟! در حالی­که شرط امریکا این است که رهبری و قیادت خود را به جهانیان ثابت کند و قدرت خود را به نمایش بگذارد، قضیۀ افغانستان پر هزینه ترین قضیه برایش تمام شد. امریکا میلیاردها دلار را برای تسلیحات، پشتیبانی لوجستیکی و اطلاعاتی خرج کرد تا موقعیت خود را حفظ کند و اقتدار و سیاست خود را تحمیل کند.

بمب‌گذاری‌های اخیر که ده‌ها قربانی در افغانستان گرفت، گواه ازسرگیری فعالیت‌های اطلاعاتی پیچیده این کشور است که آن را به طالبان نسبت داده تا حضور داعش را تقویت کند، شبکه‌های اطلاعاتی امریکایی، غربی و منطقه‌ای بتوانند به کار خود ادامه دهند و از طریق آنها بتواند در امور افغانستان مداخلۀ داشته باشد. علاوه بر آن، حمایت اخیر امریکا از اوکراین در جنگ با روسیه در ازای الحاق آن به ناتو، بهترین شاهد است که امریکا به فجایع و قحطی‌هایی‌که ناشی از سیاست‌هایش است، که می‌تواند میلیون‌ها قربانی در پی داشته باشد، اهمیتی نمی‌دهد.

ای مردم ما در افغانستان! رشادت و شهامتی‌که در جنگ با ایالات متحده نشان دادید، باعث شد سربازانش با سرهای خمیده، ناامید، ترسیده و بازنده عقب‌نشینی کنند. این کشور مغرور و کینه‌توز این شکست فجیع را هرگز فراموش نخواهدکرد. از این رو افغانستان را  یک کشور ضعیف خطاب کرده که مردم آن در حکومت طالبان از گرسنگی و ترس رنج می­برند. برای دولتی‌که سرمایه‌داری بر آن حکومت می­کند و مبتنی بر تأمین منافع شخصی و نادیده گرفتن ارزش­های انسانی و اخلاقی است، عجیب نیست که متکبرانه عمل نموده و منافع خود را با ضرر دیگران تأمین کند. برای این کشور عجیب نیست که برای حفظ وجهه و جایگاه بین المللی خود، مبالغ هنگفتی را برای دامن زدن به جنگ­ها و فقیر ساختن مردم و گرسنگی دادن آن‌ها صرف کند.

ای مردم ما در افغانستان! آنچه شما از کمبود غذا، فقر، گرسنگی و ترس تجربه می‌کنید، محدود به شما نیست، زیرا اکثر سرزمین‌های اسلامی و جهان تحت این نظام سرمایه‌داری حریص زندگی می‌کنند، فقط تعداد انگشت‌شماری اند که از آن لذت می‌ببرند. در حالی‌که اکثریت جهان از مال دنیا بی‌بهره بوده و حتی در سختی و فقر و ظلم به سر می‌برند. اگر آرزوی زندگی شرافتمندانه دارید، حاکمیت شریعت الهی را بر خود بطلبید و اولین کسانی باشید که دین الله سبحانه و تعالی را نصرت داده و اساس‌گذاران  پایه‌های خلافت اسلامی بر منهج نبوت باشید.

ای مردم ما در افغانستان! شما به زور بینی سربازان بزرگترین کشور را به خاک مالیدید و با ذلت بیرون‌شان کردید! شما در ایمان تان قوی هستید! از همین رو الله شما را بر این دشمنان پیروز گردانید. پس بگذارید انگیزه و هدف‌تان بالاتر و عالی‌تر باشد و با فرزندان مخلص امت برای زدودن آبرو و ذلت از بهترین­های امت تلاش کنید و با حزب التحریر همگام شوید؛ حزبی‌که در هیچ مکانی نه به شما دروغ گفته و نه به مردمش و همواره با نصیحت­هایش دسیسه­های دشمنانتان را برملا ساخته است.

ای مردم افغانستان! این زمان زمان بررسی است. پس دریابید که چه کسی از شما مخلص است و با او در نصرت دین خود و اعلای کلیمة الله یک جا شوید و با الله سبحانه و تعالی با این فرموده­اش عهد به بندید:

﴿منَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ ۖ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا [احزاب: 23]

ترجمه: در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی‌که با الله بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.

تا این­که الله سبحانه وتعالی به شما در نصرت خود کمک نماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ [محمد: 7]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! اگر (آیین) الله را یاری کنید، شما را یاری می‌کند و گام‌های‌تان را استوار می‌دارد!

بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

مترجم: محمد یاسین سادات

ادامه مطلب...

صدقۀ فطر و کفارات به اساس قیمت‌ها و پول نقد

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

به جواب بکر ساعد

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

حکم ادای صدقۀ فطر و کفارات مانند کفارۀ یمین و کفارۀ ظهار به اساس قیمت و پول نقدی چی می‌باشد؟ آیا قیمت صدقۀ فطر و کفارات جایز است که برای یک مسکین داده شود و یا این‌که لازم است که طبق الله سبحانه و تعالی در قرآن کریم تعیین نموده در کفارۀ یمین به ده مسکین داده شود و در کفارۀ ظهار به شصت مسکین؟ الله سبحانه و تعالی برای شما برکت دهد.

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله وبرکاته!

شما در خصوص دو مسئله سوال نمودید:

اول: آیا پرداخت قیمت در صدقۀ فطر و کفارات در عوض اشیاء که در نصوص شرعی ذکر شده مانند طعام دادن و پوشانیدن و مانند آن جایز است و یا خیر؟

سوال دوم: آیا قیمت برای یک مسکین داده شود مانند که در نصوص وارد شده برای اشخاص معین از مساکین پرداخته شود، و یا  لازم است که به تعداد مساکینی‌که در نصوص تعیین شده پایبندی شده و کل قیمت برای یک مسکین داده نشده؛  بلکه برای مساکین که در نصوص تعداد شان ذکر شده پرداخت گردد؟

1-    در خصوص سوال اول باید گفت که علماء در جزئیات پرداخت قیمت اختلاف کردند یعنی بعضی علماء به این نظر اند که در احادیث وارد شده است:

-          بخاری از نافع ابن عمر رضی الله عنه تخریج نموده که گفته است:

«فَرَضَ رَسُولُ اللَّه صَدَقَةَ الْفِطْرِ صَاعاً مِنْ شَعِيرٍ أَوْ صَاعاً مِنْ تَمْرٍ عَلَى الصَّغِيرِ وَالْكَبِيرِ وَالْحُرِّ وَالْمَمْلُوكِ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم صدقۀ فطر را یک صاع از جو و یا یک صاع از خرما فرض کرده خواه شخص صغیر باشد و یا کبیر، آزاد باشد و یا برده.

ترمذی نیز این حدیث را تخریج نموده با زیادت«عَلَى الذَّكَرِ وَالْأُنْثَى... قَالَ فَعَدَلَ النَّاسُ إِلَى نِصْفِ صَاعٍ مِنْ بُرٍّ» یعنی بر مرد و زن... گفته است بعدا مردم به نصف صاع از گندم عدول کردند.

-          و یا این‌که صدقه فطر به قیمت نقدی به تقدیر و اندازه و در برابر عین چیزی‌که در احادیث ذکر شده به پول نقد پرداخت شود... نظر راجح در نزد ما همان نظری است که در کتاب اموال در کتاب دولت خلافت ذکر شده؛ موضوعی‌که از جواز پرداخت قیمت خبر می‌دهد و این مسئله به دلیل آن است که به اساس دلایل ذیل پرداخت قیمت در زکات جایز است:

ا- در صفحه ۱۵۰ و ۱۵۱ کتاب فایل ورد کتاب دولت خلافت آمده است: «زکات در زروع، میوه جایز است که در بدل اخذ عین زورع و میوه از قیمت آن گرفته شود نقد باشد و یا غیر نقد و این به دلیل روایتی است که عمرو بن دینار از طاوس شده است:

«أَنَّ النَّبِيَّ  بَعَثَ مُعَاذاً إِلَى الْيَمَنِ فَكَانَ يَأْخُذُ الثِّيَابَ بِصَدَقَةِ الْحِنْطَةِ وَالشَّعِيرِ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم معاذ را به سوی یمن فرستاد و او لباس را در عوض گندم و جو به عنوان زکات می‌گرفت. (این حدیث را ابو عبید روایت کرده است).

از معاذ در خصوص نفس زکات روایت شده که او کالا را در برابر زکات می‌گرفت و این در این قول اش واضح شده است:  «إيتوني بخميس أو لبيس آخذه منكم مكان الصدقة، فإنّه أهون عليكم وأنفع للمهاجرين بالمدينة» ترجمه: خمس و یا لباس‌های کار کرده خود را بدهید که آنها را در برابر زکات از شما می گیرم، زیرا این برای شما آسان‌تر و برای مهاجرین مفیدتر است.

در سنت آمده است که از رسول الله صلی الله علیه و سلم و اصحاب آن روایت شده که گاهی حق در مال ثابت می‌شود؛ سپس به غیر آن رجوع می‌شود؛ به چیزی‌که برای دهنده آن نسبت به اصل مال آسان‌تر می‌باشد؛ به همین دلیل نامه‌ای رسول الله صلی الله علیه و سلم در خصوص جزیه به معاذ در یمن وجود دارد:

«أَنَّ عَلَى كُلِّ حَالِمٍ دِينَاراً أَوْ عِدْلَهُ مِنَ الْمَعَافِرِ»

ترجمه: بر هر شخص بالغ یک دینار و یا به اندازۀ آن از لباس‌های یمنی است.

 این حدیث را ابوداود روایت کرده است.

پس رسول الله صلی الله علیه و سلم کالا را در جای عین قرار داده است، یعنی گرفتن لباس در جای طلا و از همین باب است نامۀ که به اهل نجران فرستاد:

«أَنَّ عَلَيْهِمْ أَلْفَيْ حُلَّةٍ فِي كُلِّ عَامٍ، أَوْ عِدْلَهَا مِنَ الأَوَاقِيِّ»

ترجمه: بر ایشان لازم است که دو هزار جامه بدهند و یا معادل آن از ظروف پرداخت نمایند.

این حدیث را ابوعید روایت کرده است.

ابن قدامه در مغنی ذکر کرده است که عمر رضی الله عنه شتر را در عوض طلا و نقره می‌گرفت چنانچه علی رضی الله عنه سوزن، تناب، و مایعات را در جزیه در عوض طلا و نقره می‌گرفت.» ختم شد.

ب- در صفحه ۱۵۹ کتاب اموال در دولت خلافت آمده است: «از طلا به طلا زکات گرفته شود و هم‌چنان به اوراق که قایم مقام طلا قرار دارد و یا به اوارق وثیقه زکات گرفته می‌شود، هم‌چنان از نقره به نقره زکات گرفته شود و یا به اوراق که قایم مقام نقره قرار دارد و یا اوراق وثیقه زکات گرفته می‌شود، چنانچه جایز است که از طلا به نقره زکات گرفته و به اوراق که در یک جامعه الزام شده و از نقره به نقره زکات گرفته شود و هم‌چنان به اوراق الزامی؛ زیرا تمامی این پول‌ها قیمت گفته می‌شود، پس بعضی در عوض بعض دیگر جایز است و جایز است که بعض این پول‌ها در عوض پول دیگر به عنوان زکات پرداخت گردد؛ چون هدف تحقق پیدا می‌یابد، دلایل اخذ قیمت در بدل عین مالی‌که در آن زکات واجب شده در باب زکات زورع و میوه جات ذکر و گذشته است.» ختم شد.

بناءً من ترجیح می‌دهم که پرداخت زکات فطر به قیمت نقدی و یا با اخراج عین آن مال جایز است؛ چنانچه در احادیث شریفه ذکر شده است.

ج- برای معلومات بیش‌تر باید گفت که در آن خصوص نظریات فقهاء وجود دارد که از جملۀ نظریات فقهاء به قرار ذیل است:

-          علمای احناف به این نظر اند که واجب در صدقۀ فطر نصف صاع از گندم یا آرد، تلخان، کشمش، و یا یک صاع از خرما و یا جو می‌باشد اما خصوصیت و صفت مالی‌که به عنوان صدقۀ فطر پرداخت می‌شود، این است که مال متقوم است نه این‌که او مال عین است؛ پس جایز است که از تمام این اموال متقوم قیمت آن از درهم، دینار، پول، کالای تجارتی و یا هرچیزی‌که شخص خواست پرداخته شود، اما سرخسی در صفحات ۱۰۷ و ۱۰۸ جلد ۳ کتاب المبسوط گفته است: «اگر شخص قیمت گندم را پرداخت نمود در نزد ما جایز است، زیرا معتبر حصول بر آوردن نیاز بوده و بر آوردن نیاز با پرداخت قیمت نیز حاصل می‌شود؛ چنان‌چه که این هدف با پرداخت گندم بر آورده می‌شود این مذهب حنفیه است و به این قول عمل شده و فتوای مذهب شان نیز بر این قول است که در زکات هرچیزی و در کفارات، نذر، خراج و غیره پرداخت قیمت جایز است.

-          عمر ابن عبدالعزیز به این نظر است که پرداخت قیمت نیز جایز است، از وکیع از قره روایت است که گفت: نامۀ عمر ابن عبدالعزیز در خصوص صدقۀ فطر برای ما آمد که نصف صاع از هر شخص پرداخت شود و یا قیمت نصف صاع از قیمت آن به حساب درهم پرداخته شود. و این آثار را امام ابوبکر ابن ابی شیبه در صحفه ۳۹۸ جلد ۲ تصنیف‌اش تحریر نموده است.

بناءً واجب نیست که حتما از عین اشیاء که در نصوص وارد شده زکات و صدقه فطر پرداخت شود بلکه پرداخت قیمت این اشیاء نیز جایز است چنانچه دلایل شرعی آن در فوق ذکر شد.

2-    اما نسبت به سوال دوم شما باید گفت که علماء در این خصوص نیز اختلاف کردند نظری‌که من آن‌را ترجیح می‌دهم این است که وقتی نص به عدد مشخص از مساکین ذکر شده:

﴿فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ﴾ [مائده: 89]

ترجمه: کفارۀ آن طعام دادن به ده مسکین از متوسط طعامی است که به خانوادۀ خود می‌دهید و یا پوشاک آنان می‌پوشانید

 ﴿فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً﴾ [مجادله: 4]

ترجمه: پس کسی‌که توان نداشت شصت مسکین را سیر کند

پس در این صورت پایبندی به همان عدد ده و شصت که در نصوص ذکر شده لازم است خواه پرداخت عین باشد و یا قیمت آن؛ زیرا عدد در این نصوص هدف است؛ پس این یک قید لازمی است، اما در صورتی‌که نصوص پرداخت برای مساکین را بدون ذکر عدد طلب می‌نمود، پس در آن صورت جایز بود که کل آن برای یک نفر پرداخت شود؛ چون قید عدد در آن‌جا وجود نداشت و هم‌چنان جایز بود که بیش‌تر از آن پرداخت شود مانند این قول الله سبحانه و تعالی:

﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾ [توبه:60]

ترجمه: صدقات منحصرا برای فقیران و درماندگان و مأمورین وصول آن و جذب و برای آزاد کردن اسیران و وامداران و در راه الله (سبحانه و تعالی) و فرزندان سبیل است فریضه‌ای است از جانب الله (سبحانه و تعالی) و یقینا که او (سبحانه و تعالی) دانای با حکمت است.

پس برای زکات دهنده جایز است که زکات‌اش را برای یک مسکین پرداخت کند و هم‌چنان جایز است که برای مساکین زیادی تقسیم کند؛ زیرا در آیه عدد معین وارد نشده، بلکه لفظ مساکین بدون ذکر عدد ذکر شده است؛ اما در این آیه این مسئله در نظر گرفته می‌شود که پرداخت زکات برای این مردم به دلیل وصف مسکنت شان است؛ پس حد نهایی برای پرداخت زکات خواه یک نفر باشد و یا بیش‌تر به اندازۀ است که آن‌ها را از زکات گرفتن غنی بگرداند؛ یعنی غیر مستحق شده و از وصف مسکنت بیرون شوند و پرداخت بیش‌تر از این حد برای شان جایز نبوده و طبیعی است که این مقدار نسبت به اشخاص و حالات متفاوت است، این چیزی است که من آن‌را ترجیح می‌دهم و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه