یکشنبه, ۲۰ صَفر ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

قهرمانی مردم سرزمین مبارک فلسطین را نمی‌توان محکوم کرد!

  • نشر شده در مصر

روز شنبه تاریخ 28 ژانویه 2023، فرانس 24 در ویب‌سایت خود گزارش داد که برخی از کشورهای عربی از جمله؛ مصر، اردن و امارات متحده عربی حملۀ تیراندازیی را که به یک کنیسه یهودیان در قسمت شرقی اشغال‌شده بیت‌المقدس صورت گرفت و  منجر به کشته شدن دست‌کم هفت اسرائیلی گردید، محکوم نمودند. وزارت خارجۀ مصر ضمن محکوم نمودن کامل حمله در بیت‌المقدس شرقی، بر محکومیت تمامی عملیات‌هایی‌که غیرنظامیان را هدف قرار می‌دهند، نیز تأکید نمود. مصر در بیانیه‌ای نسبت به "خطرات جدی تشدید تنش‌ها بین دو طرف؛ فلسطینی و اسرائیلی هشدار داده" و خواستار "حد اکثر خویشتن‌داری و توقف تهاجم و اقدامات تحریک‌آمیز جهت جلوگیری از چرخیدن در محور باطل خشونت گردید که اوضاع سیاسی و انسانی را بدتر ساخته و تلاش‌های آرام و فرصت‌های احیای روند صلح را تضعیف می‌کند.

این عملیات قهرمانانه و عامل آن (قهرمانی‌که) دل امت را گرم نموده و اندوهی از آتش غم علیه یهودیان جنایت‌کار و غاصب را کاست و مردم مصر همان طوری‌که از هر مصیبتی‌که بالای کیان یهود می‌آید، خوشحال می‌گردند، به طور کلی از این عملیات نیز خرسند هستند. تنها عادی‌سازان، اجیران استعمارگران آماده هستند که این عمل را سریعاً محکوم نمایند. وزارت خارجۀ مصر و کسانی‌که کشتار آن‌ها را محکوم می‌نمایند، آن‌ها غاصب سرزمین مبارک اسلامی هستند، آن‌ها نه اهل ذمه هستند و نه هم غیرنظامیانِ در امن؛ پس جنگیدن با آن‌ها و اخراج آن‌ها از این سرزمین وجیبۀ تمام امت و مسئولیت مصر و اردو/ارتش آن می‌باشد.

ای مخلصین اردو/ارتش کنانه! شما را به یاد پروردگاری می‌اندازیم که او را می‌پرستید و در برابر اوتعالی زانو می‌زنید! شمارا تذکر می‌دهیم بر این‌که الله سبحانه و تعالی حمایت از دین و امت تان را واجب ساخته و این‌که سرزمین آن را آزاد نموده و از مردم و مقدسات خویش حمایت نمایید؛ مقدساتی‌که یهودیان زیر چشم و گوش رژیم‌هایی‌که شما را برای محافظت آن استخدام و بی‌احترامی و خشونت می‌نمایند. این حکام همان "گنبد" واقعی هستند که از کیان یهود حمایت می‌نمایند؛ اگر حضور این‌ها نمی‌بود، آنان در سرزمین اسلامی مستقر نمی‌گردیدند و آن‌ها از این امر و شکنندگی موجودیت خویش آگاه اند.

شما از نسل فاتح عمرو بن العاص، صلاح الدین، پیروز و فاتح صلیبیون و آزاد کننده اقصی و مظفر قطُز، فاتح مغول‌ها و سپر این امت هستید! پس خاطره تاریخ را دوبار بیدار نمایید، خود را از سلطۀ غرب و غلامانش آزاد نمایید و ریسمان اسارت به حکام را از گردن‌های تان رها نمایید؛ حکامی‌که خود را به غرب فروخته و سرزمین، منابع و ارتش آن را وقف منافع غرب و حفظ  امنیت آن قرا داده اند! خودرا آزاد نموده و در کنار امت خود باشید! امت با شما آزاد خواهد گردید و اقتدار خود را باز خواهد یافت؛ پس امت را به تأسیس دولت خلافت راشده بر منهج نبوت یاری نمایید؛ دولتی‌که اسلام را کامل و همه جانبه تطبیق نموده تا جان‌ها را حیات بخشیده و عزت و شوکت را به امت باز گرداند.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾ [انفال: 24]

ای مؤمنان! الله و رسولش را استجابت نمایید، زمانی‌که شمارا فرا می‌خواند به چیزی که به شما حیات می‌بخشد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه مصر

 مترجم عبدالرحمن قاطع

 

ادامه مطلب...

شکست اسلام سیاسی دروغ‌پردازی واضح و پوشیدن حقایق است

  • نشر شده در سیاسی

شروع بیداری مسلمانان بعد از اوسط قرن گذشته بود؛ به این واقعیت که اسلام تنها احکام مربوط به ایمان، عبادت و اخلاق نیست؛ بل عقیدۀ سیاسی است و از آن نظامی بیرون می‌آید که همه شئون زندگی را در برمی‌گیرد. بعد از آن بیداری، در بین مسلمانان نیز انتشار و نشانه‌ها و دلائل آن افزایش یافت. از آن جایی‌که مسلمانان در مواضع مستمر، از فهم اسلام به عنوان یک نظام جامع حکومتی و سیاسی استفاده می‌کردند، غرب را متوجه این بیداری اسلامی نمود. بعد از این‌که اطمینان حاصل کردند که بازگشت اسلام به میدان جنگ کیان سیاسی‌شان را برای همیشه از بین می‌برد، این انقلاب هشداری برای غرب شد. پس غرب به رهبری امریکا، برای ضربه زدن مفکوره خلافت و در کل علیه گرایش سیاسی اسلامی متحد و بسیج شد و این گرایش را به نام اسلام‌گرائی (Islamism) اطلاق کردند و مراکز مطالعات غربی و عربی را متوجه ساخت که طرح‌های خود را برای این رویکرد ارائه کنند. آنچه متولیان نظم جهانی را از این رویکرد اسلامی آزار می‌دهد، اینست که مصدر آن نصوص شرعی از جانب الله سبحانه وتعالی می‌باشد، نه قوانینی‌که صرفاً طرح و ساخته دست انسان است.

تعبیر و یا اصطلاح اسلام سیاسی به معنای اسلام سیاسی و اسلام غیرسیاسی وجود ندارد؛ چون اسلام با تمام تشریعاتش چه در عبادات، معاملات و عقوبات و احکام خلافت وغیره واحد است؛ بلکه هدف و مراد از این تعبیر فقه سیاسی اسلام است. مثلاً می‌گویند: فقه عبادات، فقه معاملات، فقه سیاسی و مانند این‌ها. بدون شک، اظهار رأی عمومی امت در اواخر قرن گذشته، به مصلحت تحولات سیاسی اسلامی منجر شد و مفکران و دانشگاهیان و مراکز فکری و مطالعاتی غربی را واداشت تا به بررسی این موضوع و ارائه طرح‌های خود در رابطه به این أمر بپردازند. در نتیجه این، مطالعاتی منتشر شد که می‌گفتند اسلام سیاسی فقط وسیلۀ فرصت‌طلبانه است؛ برای این ادعای خود ایران، ترکیه و حرکت اخوان المسلمین را دلیل می‌آوردند و موقف و تغییرات آن‌ها را طبعاً که به هدف رسیدن به قدرت بود، برسی کردند، و بر این تجربه تمرکز کردند که این حرکت‌ها هیچ برنامه‌ای را برای معالجه مشکلات اقتصادی و اجتماعی تقدیم نکردند و براین اساس اسلام سیاسی را شکست‌خورده ارزیابی کردند.

یکی از برجسته‌ترین این مطالعات/پژوهش‌ها، کتابی است تحت نام "فشل الإسلام السیاسی یعنی "شکست اسلام سیاسی" که توسط اولیفر روا فرانسوی در سال 1992 منتشر شد. وی در آن کتاب تأکید کرد که اسلام سیاسی شکست خورده و قبل از پایان قرن از میدان خارج خواهد شد. کتابی دیگری تحت نام "قدوم مجتمع ما بعد الإسلامیین" یعنی "ظهور جامعه پسا اسلامیست‌ها" که توسط آصف بیات، آکادمیست امریکایی ایرانی الاصل در سال 1996 منتشر شده که او سقوط حکومت آخندهای ایران را پیش‌بینی کرد. هم‌چنان کتاب تحت نام "ما بعد الإسلامیزم... الأوجه المتغیره للإسلام السیاسی" یعنی پسا اسلامیزم... جنبه‌های متغییر برای اسلام سیاسی" که حدود ده محقق همراه با آصف بیات در سال 2009 آن را نوشته کرده‌اند. مراد او از پسا اسلامیزم این است که اسلام سیاسی شکست خورده و سکولاریزم جایگزین آن است. علی الرغم این، به وجود آمدن انقلاب‌های عربی در اواخر سال 2010 به آن‌ها صدمه وارد کرد که اسلام سیاسی علی‌رغم فرضیه‌ها و حیله‌های‌شان انتخاب امت اسلامی گردید و این امر غرب و نظام مزدوران‌شان را تهدید می‌کرد.

بناءً آن‌ها جبهه جنگ را علیه اسلام سیاسی شعله‌ور ساختند؛ بخصوص بعد از کودتای سال 2013 علیه حکومت اخوان المسلمین در مصر و متزلزل شدن حاکمیت حرکت النهضه در تونس؛ علی رغم سکولاریزمی و ​​فخر کردن‌شان که این حرکت‌ها سیاسی است و اسلامی نمی‌باشند. حملات رسانه‌ای در سرزمین‌های اسلامی با انتشار دروغ‌هایی‌که اسلام سیاسی بر اساس نتایج انقلاب‌های عربی در مصر، تونس و جاهای دیگر شکست خورده، فعال بودند. در این رابطه ده‌ها کتاب منتشر شد، مانند کتاب آصف بیات تحت نام ما "بعد الإسلامیزم" یعنی "فراتر از اسلام‌گرایی" که در سال 2013 منتشر شد؛ هرچند در سال 2009 آماده بود. کتاب "إعادة التفکیر فی الإسلام سیاسی" یعنی "بازنگری در اندیشه اسلام سیاسی" که توسط دو محقق در مراکز مطالعاتی امریکا در سال 2017 منتشر شد و کتاب "الجهاد و آخرته... ما بعد الأسلام السیاسی" یعنی "جهاد و آخرت آن... بعد از اسلام سیاسی" که در سال 2018 منتشر شد و یک مطالعه ایتالیایی تحت عنوان "الإسلام سیاسی فی البلاد العربیة... التاریخ و التطور" یعنی "اسلام سیاسی در کشورهای عربی... تاریخ و توسعه آن" در سال 2013 از 9 محقق در دانشگاه روم منتشر شد. هم‌چنان در سال 2018 یک مالزیایی مطالعه‌ای را تحت عنوان "الإسلام السیاسي في الإسلامیزم وما بعد الإسلامیزم" یعنی "اسلام سیاسی در اسلام‌گرایی و پسا اسلامیزم" منتشر گردید. همین‌گونه کنفرانسی در پایتخت اردن تحت نام "چشم‌انداز اسلام سیاسی در یک منطقه ناآرام، اسلام‌گرایان و تهدید‌های پس از بهار عربی" در سال 2017 برگزار شد و دومین کنفرانس در سال 2018 تحت عنوان "پسا اسلام سیاسی؛ شرایط، سیاق‌ها و چشم اندازها آن" برگزار گردید.

این‌ها چند نمونه‌ای ازجنگ دیوانه‌وار علیه اسلام سیاسی؛ بدون در نظرداشت برنامه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای و صدها مقاله عربی است که خاص برای گسترش خرافات و شکست اسلام سیاسی استفاده می‌شود. بناءً واضح می‌شود که تمامی این نشریات خالی از هرگونه اثبات، دال بر شکست اسلام سیاسی است. بیشترین دلیل‌شان بر اساس ادعاهای "روآ و بیات" است و آن‌ها را از علمای برجسته در امور حرکت‌های اجتماعی و اسلام سیاسی به هدف تأثیری‌که به خودشان گذاشته توصیف می‌کنند. آن‌ها به هدف رام کردن از طریق پمپاژ رسانه‌ای آن‌ها را ترجمه، خلاصه و نقل قول و این نظریات را طوطی‌وار تکرار می‌کنند.

این مطالعات، الگوهایی را نمونه می‌کرد و به تمام جنبش‌های اسلامی همگانی، ارتباط دادند، مدعی شکست اسلام سیاسی شدند، این را از تلاش‌های انحرافی جهت‌ها، اختیار و استدلال کردند و از دیگران چشم پوشی کردند، نزد نظریه‌پردازان و نواندیشان دینی این انحرافات‌شان را با ادعای اسلام میانه و یا معتدل جوازمی‌دانند، طرف‌دار دموکراسی و آزادی های عمومی بودند، از دلایل نصوص شرعی که در این رابطه وجود داشت، پشت می‌گردانند و از نتایج بزرگی‌که حزب التحریر ارائه کرده است، غفلت می‌کردند. بنابراین، کل این مطالعات، نشریه‌ها و ادعاها فرسوده بود؛ زیرا مبتنی بر گمراه‌ کردن، پنهان ‌کردنِ حقایق و کور ‌کردن آن‌ها می‌باشد. پس آن‌ها تجربیاتی را انتخاب می‌کنند که عناوین آن‌ها اسلامی و حقیقت آن‌ها غیر از این است. لذا آن‌ها را دلیلی بر شکست اسلام در حکومت‌داری می‌دانند. از روی قصد به شعار و ظاهر حرکت‌های اسلامی که از نظر محتوا سکولارهستند؛ هم‌چون حزب عدالت و توسعه در ترکیه و حرکت اخوان المسلمین، شاخه‌ها آن، جبهه عمل اسلامی در اردن، جنبش النهضه در تونس و حزب عدالت و توسعه مراکش نگاه می‌کنند و آن‌ها را دلیلی بر شکست اسلام سیاسی می‌گیرند؛ در حالی‌که، طرح‌ها و اعمال سیاسی آن‌ها متناقض با اسلام است. سپس عدم ارائه هر برنامه یا مشروعیت سیاسی اسلامی توسط این‌ها را شکست اسلام سیاسی می‌دانند و بر این می‌‌افزایند که اسلام فاقد افکار سیاسی مناسب این عصر است.

این یک سقوط منهجی  و اخلاقی اسفبار است؛ زیرا آن‌ها از چیزی‌که به هیچ‌کس پوشیده نیست؛ یعنی شمولیت شریعت اسلام در بخش‌های مختلف، غفلت کردند و به همین ترتیب، حزب التحریر را نادیده گرفتند و نشریات آن را در مورد نظام حکومت‌داری، اقتصادی، اجتماعی و قانون اساسی درخشان اسلامی برای دولت اسلامی را نیز نادیده گرفتند. بنابراین، این غفلت همراه با وارد کردن اتهامات علیه اسلام و سائر حرکت‌های سیاسی آن، دروغ‌پردازی آشکار و پوشیدن حقایق می‌باشد و دلیلی بر عدم انسجام این مطالعات و انحطاط دست‌اندرکاران آن است. مقوله شکست اسلام سیاسی، دروغ‌پردازی آشکار و نامعقول سکولاریزم و اصحاب آن می‌باشد. بناءً حقایق فعلی ثابت می‌کند که سکولاریزم شکست خورده است؛ زیرا با فساد و جنایات خود بذر و نسل را از بین برده و با گمراه کردن و پنهان کردن حقایق و با کشتار و درهم شکستن مردم تلاش برای بقای خود می‌کند. اما اسلام عملاً در طول تاریخ‌اش به موفقیت بی‌نظیری دست یافته است. اگر امروز اسلام حاکمیت ندارد؛ ولی در میدان عمل سیاسی مبارزه و تلاش می‌کند که دوباره به حاکمیت برسد و سکولاریزم و رهبران آن را از سر راه خود بردارد. پس ادعا‌های نادرست، روبه زوال است و تلاش اصلی و بدیل آینده، حاکمیت دوبارۀ اسلام می‌باشد.

برگرفته از شماره 427 جریده الرایه

نویسنده: دکتور محمود عبدالهادی

مترجم: پارسا امیدی

ادامه مطلب...

انکار منکر رمز قوت مسلمانان است

  • نشر شده در سیاسی

در حقیقت، پشت هر امر بزرگ، رمزی نهفته است که آن را مانند روح در بدن حیات و قوت می‌بخشد که روح رمز حیات، قوت و نشاط آن است. بدن بدون روح ارزش خود را از دست داده و به یک هیکل خشک و بی‌جانی مبدل می‌گردد که در انتظار دفن است. امت اسلامی مملوء از اسرار و رموز حیات‌بخش بوده که آن را بهترین امت می‌گرداند. بزرگ‌ترین این اسرار، کتاب الله و سنت رسولش می‌باشد. امام مسلم در صحیح خود از جابر بن عبدالله رضی الله عنه روایت کرده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«تَرکتُ فِیکُم مَا لَن تَضِلُّوا بَعدَهُ إنِ اعتَصَمتُم بِهِ کِتَابَ الله»

ترجمه: در میان شما چیزی برجای گذاشتم که اگر بدان تمسک ورزید، هیچ‌گاه گمراه نمی‌شوید و آن کتاب الله است.

 حاکم حدیث فوق را از ابن عباس رضی الله عنه چنین روایت کرده است:

«یَاأیُّهَاالنَّاسُ إِنِّی قَدتَرکتُ فِیکُم مَا لَن تَضِلُّوا بَعدَهُ إنِ اعتَصَمتُم بِهِ کِتَابَ الله»

ترجمه: ای مردم! همانا من به تحقیق در میان شما چیزی برجای گذاشتم که اگر بدان تمسک ورزید، هیچ‌گاه گمراه نمی‌شوید و آن کتاب الله است.

یکی دیگر از این اسرار، امر به معروف و نهی از منکر می‌باشد که الله سبحانه وتعالی چنین فرموده است: 

﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ[آل عمران: 101]

ترجمه: شما (ای مؤمنان) بهترین امتی هستید که به سود مردم آفریده شده اید (مادامی‌که) امر به معروف و نهی از منکر می‌نمائید و به الله ایمان دارید.

الله سبحانه وتعالی این اسرار را زمانی منبع حیات و کسب قوت برای امت اسلامی قرار داده که با این اسرار همزیستی کنند. او سبحانه وتعالی ما را به عمل کردن به مقتضیات این رموز تشویق و ترغیب کرده و از افراط و تفریط در ادای حقوق آن، برحذر داشته است، چنان‌که فرموده است:

﴿فَلَوْلَا كَانَ مِنَ القُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِى الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ وَ كَانُوا مُجْرِمِينَ﴾ [هود: 116]

ترجمه: پس چرا در امم گذشته مردمی با عقل و ایمان وجود نداشت که (خلق را) از فساد و اعمال زشت نهی کنند؛ مگر عده قلیلی‌که نجات‌شان دادیم و ستمکاران از پی تعیّش به نعمت‌های دنیوی رفتند و مردمی فاسق بدکار بودند.

امام طبری در مورد نجات‌یافتگان می‌گوید: «آنان گناهکاران را از گناه‌شان و کافران را از کفرشان باز می‌داشتند.» هم‌چنان الله سبحانه وتعالی دلیل ملعون شدن کافران بنی اسرائیل را جلوگیری نکردن از منکر بیان داشته و چنین فرموده است: 

﴿لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرائيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُدَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ(78) كَانُوا لا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ[مائده: 78- 79]

ترجمه: کافران بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی، پسر مریم لعن و نفرین شده اند. این بدان خاطر بود که آنان پیوسته (از فرمان الله سبحانه وتعالی) سرکشی می‌کردند و (در ظلم و فساد) از حد می‌گذشتند. آنان از اعمال زشتی‌که انجام می‌دادند، دست نمی‌کشیدند و همدیگر را از زشت‌کاری‌ها نهی نمی‌کردند و پند نمی‌دادند، و چه کاری بدی می‌کردند! (چرا که دست‌های مرتکب به منکرات می‌شدند و گروهی سکوت می‌نمودند و بدین وسیله همه مجرم می‌گشتند).    

در آیت فوق، نهی از منکر به عنوان سِر بزرگی از اسرار تجلی کرده است. رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیثی‌که ابوداود و ترمذی از ابن مسعود رضی الله عنه روایت کردند، تأکید نموده و چنین فرموده اند:

«إِنَّ أَوَّلَ مَا دخَلَ النَّقْصُ عَلَى بَنِي إِسْرائيلَ أَنَّه كَانَ الرَّجُلُ يَلْقَى الرَّجُلَ فَيَقُولُ: يَا هَذَا اتَّق اللَّه وَدعْ مَا تَصْنَعُ فَإِنَّهُ لاَ يَحِلُّ لَكَ، ثُم يَلْقَاهُ مِن الْغَدِ وَهُو عَلَى حالِهِ، فَلا يمْنَعُه ذلِك أَنْ يكُونَ أَكِيلَهُ وشَرِيبَهُ وَقعِيدَهُ، فَلَمَّا فَعَلُوا ذَلِكَ ضَرَبَ اللَّه قُلُوبَ بَعْضِهِمْ بِبَعْضٍ" ثُمَّ قَالَ: ﴿لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرائيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُدَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ(78) كَانُوا لا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ(79) تَرَى كَثِيراً مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ إِلَى قوله ﴿فَاسِقُونَ} [مائده: 78-81]»

ترجمه: اولین نقصانی‌که در بین بنی اسرائیل رونما شد، این بود که وقتی مردی کسی را حین ارتکاب گناه می‌دید، برایش می‌گفت: این دیگر چیست؛ از الله بترس و از این عملت دست بردار؛ زیرا این کار نارواست! سپس فردا که آن را به همان حالت می‌دید(نسبت به آن بی‌تفاوتی می‌کرد و) در خوردن، نوشیدن و نشستن او را همراهی می‌کرد، وقتی چنین کردند الله قلب‌های شان ‌را مشابه قلب‌های دیگران کرد. سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم آیات 78 الی 81 سوره مائده را تلاوت کردند.

سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«كَلاَّ، وَاللَّه لَتَأْمُرُنَّ بالْمعْرُوفِ، وَلَتَنْهوُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ، ولَتَأْخُذُنَّ عَلَى يَدِ الظَّالِمِ، ولَتَأْطِرُنَّهُ عَلَى الْحَقِّ أَطْراً، ولَتقْصُرُنَّهُ عَلَى الْحَقِّ قَصْرا»

ترجمه: هرگز چنین نیست، قسم به الله که حتماً امر به معروف می‌کنید و نهی از منکر می‌کنید و حتماً دست ظالم را از ظلمش می‌گیرید و او را به حق بر می‌گردانید و به حق ملزمش می‌گردانید.

چیز قابل ملاحظه اینست که از مهم‌ترین مقتضیات امر به معروف و نهی از منکر، جلوگیری ظالم از ظلمش می‌باشد و چه کسی ظالم‌تر از حاکمی است که حکم بما انزل الله نمی‌کند؟! چنان‌که او سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَ مَن لَم یَحکُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّٰلِمُونَ﴾ [مائده: 45]

ترجمه: و کسی‌که حکم بماانزل الله نکند، پس آنان ظالم هستند.

امر به معروف و نهی از منکر رمز استجابت دعا و ریسمانی است که به الله سبحانه وتعالی وصل می‌شود. از حذیفه بن الیمان رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«وَالَّذِي نَفسِي بِيَدِه، لَتَأْمُرُنَّ بِالمَعرُوف، وَلَتَنهَوُنَّ عَنِ المُنْكَر؛ أَو لَيُوشِكَنَّ الله أَن يَبْعَثَ عَلَيكُم عِقَاباً مِنْ عِندِهِ، ثُمَّ لَتَدعُنَّهُ فَلاَ یَستَجِیبُ لَکُم»

ترجمه: قسم به ذاتی‌که جانم در دست اوست، حتماً امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید؛ یا بیم آن می‌رود که الله از نزد خود بر شما عذابی بفرستد و سپس او را فرابخوانید (برای دورکردن عذاب) ولی دعای تان را قبول نکند. 

از ابوهریره رضی الله عنه حدیث فوق چنین روایت شده است:

«لَتَأْمُرُنَّ بِالمَعرُوف، وَلَتَنهَوُنَّ عَنِ المُنْكَر، أَو لَیُسَلِّطَنَّ اللهُ عَلَیکُم شِرَارَکُم فَیَدعُو خِیَارُکُم فَلَا یُستَجَابُ لَهُم»

ترجمه: حتماً امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید یا که الله بدترین‌های شما را بالای تان حاکم کرده و سپس بهترین‌های تان دعا خواهند کرد (برای نجات)؛ اما دعای شان قبول نخواهد شد.

رسول الله صلی الله علیه وسلم تأکید کرده اند که نهی از منکر از مهم‌ترین اسرار بوده و آن را مکلفیت همه مسلمانان دانستند و این محتوای حدیثی است که امام مسلم از ابوسعید خدری رضی الله عنه روایت کرده که گوید از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که می‌گفتند:

«مَن رَأى مِنکُم مُنکَرا فَلْیُغَیِّرْهُ بِیَدِهِ ، فإن لَم یَستَطِعْ فبِلِسانِهِ ، فإن لَم یَستَطِعْ فبِقَلبِهِ و ذلکَ أضعَفُ الإیمانِ»

ترجمه: هر یک از شما منکرى را دید، باید با دست خود آن را تغییر دهد! اگر نتوانست، با زبانش تغییر دهد (اعتراض کند) و باز اگر نتوانست، در قلبش آن را انکار کند و این ضعیف‌ترین مرحله ایمان است.

این حدیث مجالی را برای هیچ کس باقی نمی‌گذارد که در برابر منکری‌که می‌بیند، تجاهل و کوتاهی کند؛ پس اگر فرد مسلمان توان داشت، با دست تغییرش دهد؛ باید چنین کند و اگر نتوانست باید به زبان تغییر دهد و اگر نتوانست در قلب خود آن را ناپسند شمارد؛ به گونه‌ای که علامات انکار در آن رونما گردد.

خلاصه این‌که، انکار منکر و نهی از آن، از بزرگ‌ترین اسرار و رموز قوت مسلمانان بوده که به وسیله آن شریعت اظهار می‌گردد، حکم الله سبحانه وتعالی قائم و جاری گردیده و هیبت امت اسلامی در بین سائر ملت‌ها محفوظ می‌ماند! هم‌چنان انکار منکر سبب می‌شود تا منکر در نطفه خود از بین رفته و اطراف و اکناف مسلمانان از پلیدی‌های منکرات پاک وصاف گردد و زندگی تحت چتر طاعت الله سبحانه وتعالی مصفی گردد و در نتیجه سبب ‌می‌شود تا اسلام به وسیله جهاد فی سبیل الله در تمام نقاط جهان حمل شود.

برگرفته از شماره 427 جریده الرایه

نویسنده: شیخ عصام عمیره – بیت المقدس

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

آیا کسی نیست که به دعوت زنان مسلمان پاسخ دهد؟! Featured

وزارت صحت/بهداشت فلسطین روز پنج‌شنبه از کشته‌شدن 9 فلسطینی به شمول یک زن مسن و مجروح شدن برخی دیگر توسط نیروهای یهودی پس از یورش به شهر جنین و اردوگاه آن خبر داد.

به تازه‌گی یک قتل‌عام به سلسلۀ قتل‌های عام دیگر توسط یهودغاصب علیه مردم شریف فلسطین صورت گرفت. این قتل‌عام‌ها از زمانی شروع شد که امت اسلامی پارچه‌پارچه گردید و محافظ واقعی‌اش(خلافت) را از دست داد! یهودی‌های غاصب در این قتل‌عام‌ها هیچ نوع فرقی بین زن، مرد و کودک نمی‌گذارند! در این فاجعه، 9 تن به شمول ماجده عبید 61 ساله مادر 6 دختر و یک پسر به شهادت رسیدند. او در داخل اتاقش در مرکز اردوگاه جنین در حالی به گردنش شلیک شد که پس از شنیدن صدای گلوله می‌خواست بداند در خارج از خانه‌اش چه جریان دارد. شهید ماجده اصالتاً باشنده منطقه خضیره فلسطین اشغالی در سال 1948 است و 25 سال پیش از شهر هم‌جوار یعبد به اردوگاه جنین آمد. این‌ اردوگاه‌ها از جمله اردوگاه‌هایی هستند که تعداد زیادی از داخل و خارج فلسطین پس از غصب فلسطین و عملیات تصفیه قومی توسط یهود، به این مکان‌ها آواره شدند و از شرایط حداقلی برای یک زندگی مناسب محروم اند. این همه خشونت‌ها و صحنه‌های قتل و ویرانی در مقابل چشم‌وگوش همه جهانیان صورت می‌گیرد؛ چه آن کسانی‌که خود را مدافع حقوق بشر عنوان می‌کنند، یا آنانی‌که خود را در لباس اسلام جا داده و از آن در برابر حاکمان رویبضه‌ی دفاع می‌کنند که مزدوران ذلیل و پست‌فطرت اند که با واکنش‌های بسیار ضعیفی از محکومیت و تقبیح پاسخ می‌دهند.

ای مسلمانان! ای مردم سرزمین مبارک فلسطین! کیان یهودی‌که بر اساس کشتار، استفادۀ سوء، غصب زمین‌ها، ساختن‌ شهرک‌های یهودی‌نشین، الحاقات و ضمیمه‌سازی، یهودی‌سازی، هتک حرمت به مقدسات و جعل تاریخ بنا یافته است، هرگز از طریق نکوهش، محکومیت‌ها، سخنان طنین‌انداز، شکایت به شورای امنیت و دل‌خوش‌کردن‌ها و اطاعت بی‌چون و چرا از مقامات دیتون متوقف نخواهد شد؛ بلکه با ریشه‌کن کردن آن از بنیاد توسط یک ارتش بزرگ و نیرومند به رهبری یک حاکم مسلمان و خداترس به این مشکل پایان داده خواهد شد!

تنها یک لشکر همانند لشکر رسول الله صلی الله علیه وسلم در مدینه، لشکر معتصم و لشکر منصور بن ابی عامر، که همه به حمایت و دفاع از زنان مسلمان اقدام کردند؛ حاکمان و سربازان شجاع و مؤمنی‌که پاسدار دین، حیثیت و آبروی خویش بودند، از آن شهید و سایر زنان مسلمان حراست و حفاظت خواهند کرد! پس چه وقت این دعوت را اجابت می‌کنید؟! چه وقت به این آیه مبارکه عمل می‌کنید؟!

﴿وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ﴾ [انفال:72]

ترجمه: و اگر در امر دین از شما یاری خواستند، برشماست که (آن‌ها) را یاری کنید.

بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

مترجم/بازگردان: حذیفه مستمر

 

ادامه مطلب...

مشرف در دادگاه الله سبحانه وتعالی پاسخگوی خیانت‌های خود خواهد بود! آیا حکام فعلی پند خواهند گرفت؟

مشرف پس از یک بیماری طولانی‌مدت به تاریخ 5 فبروری 2023 در یک شفاخانه خصوصی در دبی در گذشت. جنرال پرویز مشرف پس از کودتا بالای دولت نوازشریف در سال 1999 قدرت را به دست گرفت. حاکمیت جنرال مشرف را می‌توان بدترین دوران تسلیمی در برابر آمریکا تلقی کرد. این جنرال مشرف بود که دروازه هجوم سیل‌آسای اردو/ارتش آمریکا را در منطقه گشود و حضور رسمی آن‌ها را ممکن ساخت. مشرف در یک تماس تلفونی "عمق استراتژیک" پاکستان را بدون هیچ اعتراضی تسلیم نمود. علاوه بر آن، مشرف خطوط هوایی، پنج میدان/فرودگاه نظامی و خط تدارکات ناتو را در اختیار ارتش آمریکا قرار داد. سپس مشرف با آغاز جنگ علیه تروریزم در داخل پاکستان، که ارتش و استخبارات/اطلاعات پاکستان را صرف آن کرد و با ایجاد نمودن شکاف عمیقی میان ارتش و غیر نظامیان ملت را به باد داد که منجر به سرازیر شدن جوی‌بارهای خون در منطقه گردید که از 20 سال بدین‌سو ادامه دارد.

دستان مشرف به خون صدهاهزار مسلمان آغشته است! او شاگردان "جامعه حفصه" و "مسجد لعل" را قتل عام نموده و زمینه استفاده از پایگاه‌ها و خطوط هوایی را برای ارتش آمریکا مهیا نمود تا از این طریق آن‌ها حملات هوایی و پهپادی خویش را بالای غیر نظامیان انجام دهند. راه‌اندازی کمپ‌های "بلک واتر" و "ریموند دیویس" که ماین‌گذاری‌ها را در سرتاسر کشور رهبری می‌نمودند، در دوران وی صورت گرفت. هم‌چنان پرویز مشرف از فروش برادران و خواهران مسلمان در بدل دالر به آمریکا دریغ نورزید؛ از جمله "داکتر عافیه صدیقی" که هنوزهم در زندان‌های آمریکا به سر می‌برد.

فهرست جنایات مشرف بسیار طولانی است. او به ارتش هند اجازه داد تا در امتداد LoC حصاری ایجاد نماید و مبارزان مقاومت کشمیر را درهم شکسته و ممنوع کرد که در نتیجه کشمیر اشغال‌شده را به هند هدیه داد. مشرف فصل‌های جدیدی از خیانت را تهداب‌گذاری نمود که جانشینان وی آن را ادامه داده و به آن افزوده‌اند.

مشرف فرمان‌روای نظامی مجهز به کارخانه هسته‌ای بود؛ اما با آن‌هم برای تسلیمی به تأمین منافع آمریکا بالای مردم خویش از زور استفاده نمود. این همه نقض آشکار قوانین الله و اعلام واضح خیانت با او سبحانه و تعالی می‌باشد. رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم می‌فرماید:

«لِكُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرْفَعُ لَهُ بِقَدْرِ غَدْرِهِ أَلا وَلَا غادر أعظم مِن أميرِ عامِّةٍ» (مسلم)

ترجمه: در روز قیامت برای هر خائنی بیرقی خواهد بود که به اندازه خیانت‌اش بلند می‌شود، آگاه باشید که هیچ خائنی بزرگ‌تر از امیر عامه نیست!

ما حکام فعلی را مخلصانه نصیحت می‌نماییم که از سد شدن در مقابل تطبیق نظام نازل شده از سوی الله سبحانه و تعالی دست بردار شوید! و قبل از آن‌که الله سبحانه و تعالی از شما حساب‌گیری کند، از تسلیم شدن در برابر ایدیولوژی سرمایه‌داری غرب توبه نمایید! انذار الله سبحانه و تعالی روشن است.

﴿إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ لَشَدِیْدٌ [بروج: 12]

ترجمه: همانا گرفت پروردگارت سخت است.

نویسنده: نوید ظفر

برای دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: عبدالرحمن قاطع

 

 

ادامه مطلب...

ابتلائات و بشارت‌ها؛ پیشاهنگ تحقق نصرت! (قسمت ششم و پایانی)

  • نشر شده در سیاسی

بعد از نصرت چه خواهد شد!

بر اساس دلایل و شواهد بطور یقینی ثابت گشته که نصرت تنها به دست الله سبحانه وتعالی بوده و هبه‌ای است که برای هریکی از بندگانش بخواهد، نازل می‌کند. نظر به دلایل و براهین ثابت گشته که نصرت به خواست الله سبحانه وتعالی نزدیک بوده و باید یک لحظه‌ای در انتظارش صبر کرد که هم‌چو یک چشم به هم زدن خواهد‌ آمد. ابتلاء یکی از سنت‌های الهی است که تغییر و تبدیلی در آن راه ندارد، جز این‌که وی بخواهد و این‌که نشانه‌ بشارت‌های مبنی بر قرب نصرت در افق ظاهر گشته است که جز انسان‌های بیماردل و چشم‌های منحرف کسی انکارش نمی‌کند.

این واضح است که مصائب و مشکلات از قبیل: فشار، تبعید، زندان، عقیم‌سازی و تمسخر، که حاملان دعوت در هرجا با آن مواجه می‌شوند، ابتلاء و امتحان الهی است:

﴿وَ لَنَبْلُوَنَّكُم بِشَىْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَٰلِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَٰتِ وَ بَشِّرِ الصَّٰبِرِينَ(155) الَّذِينَ إِذَا أَصَٰبَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَٰجِعُونَ(156) أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَٰتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ﴾ [بقره: 155-157]

ترجمه: و قطعاً شما را با برخی از (امور هم‌چون) ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و کمبود میوه‌ها، آزمایش و إبتلاء می‌کنیم و بشارت بده به صابران! آن کسانی‌که هنگامی‌که بلائی بدانان می‌رسد، می‌گویند: ما از آنِ الله هستیم و به سوی او باز می‌گردیم! آنان (همان صابران با ایمانی هستند که) الطاف، رحمت، احسان و مغفرت پروردگارشان شامل حال آنان می‌گردد و مسلما ایشان راه‌یافتگان (به جاده حق و حقیقت و طریق خیر و سعادت) هستند. ‌

این ابتلاء الهی برای آنست که مؤمنان را پاک و خالص گرداند؛ پس هرکس قوی و ثابت‌قدم بماند، الله سبحانه وتعالی درجه و مقامش را بالا می‌برد و در روز رستاخیز وی را در مقام علیین قرار می‌دهد.

نصرت واقعی فقط تحت سایه دولت خلافت راشده بر منهج نبوت که اسلام را تطبیق می‌کند، تحقق خواهد یافت؛ دولتی‌که اسلام إقامه آن را واجب گشتانده است؛ زیرا تنها نظام سیاسی است که الله سبحانه وتعالی آن را برای مسلمانان برگزیده است.

اصل در یک دعوتگر اینست که تحت هرنوع شرایط سختی برای تحقق نصرت فعالیت کند و این‌که از اسلام پاسبانی کند، برای إقامه خلافت راشده فعالیت کند، در دعوت خود سازش نکند و عزیمت و اراده خود را ضعیف نسازد! واضح است که نظام‌های فعلی حاکم بر جهان از جنگ با اسلام، فشارآوردن بر اهل آن و متلاشی کردن سرزمین‌های آن هرگز دست‌بردار نمی‌شوند.

بنابر این، دعوت‌گران باید این ابتلاء را که در دایره قضاء الهی است، غنیمت بشمارند و برای الله سبحانه وتعالی خیری از خود نشان دهند و بر عهد خود ثابت‌قدم بمانند، نرمی‌ نکنند، به ضعف نگرایند و عقب‌نشینی نکنند؛ بلکه اراده قوی خود را بنمایانند، الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخشَوهُم فَزَادَهُمْ إِيمَٰنًا وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ﴾ [آل عمران: 173]

ترجمه: آن کسانی‌که مردمان بدی‌شان گفتند: مردمان (دشمنان برای تاختن بر شما دست به دست هم داده اند و) بر ضد شما گرد یکدیگر فراهم آمده اند، پس از ایشان بترسید؛ ولی (چنین تهدید و بیمی به هراس شان نیانداخت، بلکه بر عکس) بر ایمان ایشان افزود و گفتند: الله ما را بسنده و او بهترین حامی و سرپرست است.

دعوت‌گر باید یقیین جازم داشته باشد که رزقش را الله سبحانه وتعالی می‌دهد و هیچ قدرتی در روی زمین نمی‌تواند مانع رزقی شود که وی برایش مقدر کرده است؛ دیگر اینکه اجلش نیز به دست الله سبحانه وتعالی بوده و هیچ قدرتی هرگز نمی‌تواند بدون حکم و خواست وی روحش را قبض کند!

دعوت‌گر باید همواره به انجام تکالیف و مسئولیت‌های خود مشغول باشد و دعوتش را آغشته به اعمال مُؤثر کند تا دیدگاه روشن سرتاسری بوجود آید، مبنی بر این‌که إقامه اسلام و وحدت مسلمانان تحت سایه دولت خلافت راشده بر منهج نبوت واجب و ضروری بوده و باید مردی از میان خودشان، که شروط خلیفه در وی فراهم شده باشد، در رأس این دولت قرار گیرد و مسلمانان از ته دل با وی بیعت کنند تا امام شان گردد.

اصل بر اینست که دعوت‌گر باید فعال و با نشاط باشد، به رب خود اعتماد داشته باشد، با تفاؤل به استقبال آینده برود تا آن را با مبدأ خود بسازد و با عقیده و احکام رب خود در آن تأثیر گذار باشد. پس هر روزی‌که از عمرش می‌گذرد، باید حدیث یا مفهومی را در مسجد در میان جمعی از مردم بیان کند یا مذاکره‌ای همگانی داشته باشد، یا نوشته‌ای در جریده‌ها، مجلات و صفحات انترنتی داشته باشد...الخ! دعوتگر باید مردم را برای إقامه خلافت راشده دعوت کند! در امور همگانی و عامه اشتراک کند، در مناسبات اطرافیان خود اعم از شادی و غم اشتراک ورزد، با افراد بانفوذ در شهر خود ارتباط گیرد تا دعوت خود را برای شان برساند و به بهترین روش با آن‌ها بحث و مجادله کند تا آن‌ها قضیه اسلام را خوب درک و فهم نمایند و دست و حمایت شان را از همکاری و تأیید تمام نظام‌های باطل بردارند؛ همانگونه که رسول الله صلی الله علیه وسلم عمل می‌کردند!

سخن آخری برای دعوت‌گران و آن این‌که: باید یقین داشته باشند که نصرت مثل رزق و اجل قضاء است و حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم که برای إبن عباس فرمودند، برای شان کافی‌ست:

«یَا غُلامُ، اِنِّی اُعَلِّمُکَ کَلِمَاتٍ: اِحفَظِ اللهَ یَحفَظُکَ، اِحفَظِ اللهَ تَجِدُهُ تَجَاهَکَ، إِذَا سَأَلتَ فَاسأَلِ اللهَ، وَ إذَا استَعَنتَ فَاستَعِن بِالله، وَاعلَم: أَنَّ الأُمَّةَ لَوِ اجتَمَعَت عَلَی أَن یَّنفَعُونَکَ بِشَیءٍ لَم یَنفَعُونَکَ  إِلَّا بِشَیءٍ قَد کَتَبَهُ اللهُ لَکَ وَ إِن اجتَمَعُوا عَلی أَن یَّضُرُوکَ بِشَیءٍ لَم یَضُرُوکَ إِلَّا بِشَیءٍ قَد کَتَبَهُ اللهُ عَلَیکَ، رُفِعَتِ الأَقلَام وَ جَفَّتِ الصُّحُف» (رواه الترمذی؛ حدیث حسن صحیح)

ترجمه: ای جوان! من برایت کلماتی می‌آموزانم: از (دین و قاقون) الله حفاظت کن؛ وی ترا حفاظت می‌کند، از (دین و قانون) الله حفاظت کن؛ وی را در مقابلت می‌یابی، وقتی چیزی می‌خواهی تنها از الله بخواه، وقتی کمک می‌خواهی تنها از الله کمک بخواه، بدان! که اگر تمام امت جمع شوند تا برایت خیری برسانند، چنین کرده نمی‌توانند جز همان خیری را که الله برایت مقدر کرده است و اگر جمع شوند تا برایت ضرری برسانند نیز چنین کرده نمی‌توانند جز همان ضرری را که الله بر تو مقدر کرده است، قلم‌های تقدیر از نوشتن باز ایستاد و نامه‌ها وصحف خشک و پیچانده شد.

مانند این حدیث را امام احمد در مسندش، طبرانی در الکبیر و الأوسط روایت کرده و در روایت حاکم در مستدرک و در روایت بیهقی در شعب الإیمان چنین آمده است:

«وَاعلَم أَنَّ النَّصرَ مَعَ الصَبرِ، وَ أَن الفَرَجَ مَعَ الکَربِ، وَ أَنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً»

ترجمه: بدان که نصرت با صبر است و فرج و گشایش با سختی‌هاست و این‌که همرای سختی آسانی است.

این مرحله‌ای است که امت اسلام در آن به اشکال گوناگون ابتلاء می‌شود و بشارت‌ها در آن ظهور می‌کند. بلی، مرحله صبر و استقامت. امت باید در این مرحله آمادگی خود را برای واقعیت بعدی(پس از نصرت) بگیرد و باید آمادگی داشته باشد که پس از نصرت چه خواهد شد و در چه وضعیتی بسر خواهیم برد؟ عدالت را چگونه منتشر نماییم؟ امنیت را در بین مردم چگونه تأمین کنیم؟ و چگونه مردم را در بین خوبی‌ها و نیکی‌ها رهبری کنیم؟

بنابر این، دعوتگران باید نسبت به الله واحد الأحد گمان نیک کنند، بر ابتلاءات صبر کنند، بشارت‌ها را تصدیق کنند، به رب شان که وعده نصرت، فتح و تمکین برای شان داده است، اطمینان و یقین داشته باشند! الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا فِى الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَٰدُ﴾ [غافر: 51]

ترجمه: ما قطعاً رسولان و مؤمنان را در زندگی دنیا و در آن روزی‌که گواهان بپا می‌خیزند، یاری می‌دهیم و دستگیری می‌کنیم.

بدون شک الله سبحانه وتعالی وعده خود را عملی می‌کند، دین خود را عزت داده و قدرت می‌بخشد، بر دشمن خود قاهر بوده و شکستش می‌دهد و بندگان مؤمن خود را نصرت می‌دهد؛ اگرچه مدتی طول کشد!

برگرفته از شماره 420 جریده الرایه

نویسنده: استاد محمد جامع (أبو أیمن)

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

اسلام و ادیان انبیاء

  • نشر شده در فقهی

به جواب ابوسارای

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

شیخ ما، الله سبحانه و تعالی شما را عزت دهد! می‌خواهم چنین سوال کنم که در کتاب "نظام اسلام" ذکر شده؛ اسلام دینی است که الله سبحانه و تعالی آن را به محمد صلی الله علیه و سلم نازل نموده تا رابطۀ انسان را به خالقش، با خودش و با غیرش از بنی انسان تنظیم نماید.

سوالم اینست که آیا الله سبحانه و تعالی این دین را تنها به محمد صلی الله علیه و سلم نازل نموده، نه بر انبیای گذشته؟ در صورتی‌که چنین باشد، دین انبیای گذشته چی بوده است؟ از جواب شما تشکر می‌کنم و از الله سبحانه و تعالی مسئلت دارم که شما را جزای خیر عنایت فرماید!

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

شما در سوال خود اشاره به مبحثی نمودید که در ابتدای کتاب "نظام اسلام" و در تعریف اسلام به گونۀ ذیل ذکر شده است: «اسلام همان دینی است که الله سبحانه و تعالی بر سیدنا محمد صلی الله علیه و سلم به خاطر تنظیم رابطۀ انسان به خالقش، با خودش و با غیرش از بنی انسان نازل کرده و رابطۀ انسان با خالقش شامل عقائد، عبادات و رابطۀ آن با خودش شامل اخلاقیات، مطعومات و ملبوسات و رابطه‌اش با غیرش از بنی انسان شامل معاملات و عقوبات می‌شود.» ختم.

کلمه "اسلام" و مشتقات آن از این ماده در نصوص شرعی هم به معنی لغوی و هم به معنی اصطلاحی استعمال گردیده است. معنی لغوی کلمه "اسلام" تسلیم شدن، فروتنی و اخلاص است و معنی اصطلاحی کلمۀ "اسلام" بر علم و اسم دینی اطلاق شده که الله سبحانه و تعالی این دین را خاصة بر سیدنا محمد صلی الله علیه و سلم نازل نموده؛ چنانچه همین تعریف از کتاب "نظام اسلام" نقل قول شده که در این‌جا این موارد را بیان می‌کنیم:

اولاً: معنی لغوی برای لفظ اسلام:

1- در فرهنگ‌های زبان معنی لغوی کلمۀ "اسلام" چنین ذکر شده است:

ا- {لسان العرب جلد12 صفحۀ 289}: «اسلام به معنی تسلیم شدن، فروتنی برای شریعت و به معنی اظهار خضوع و اظهار شریعت و التزام و پایبندی به آنچه رسول الله صلی الله علیه و سلم آورده است... ابوبکر محمد بن بشار در خصوص "اسلام" چنین گفته است: فلانی "مسلم" است؛ یعنی تسلیم به امر الله سبحانه و تعالی است و یا این‌که او عبادت را خالصانه برای الله سبحانه و تعالی قرار می‌دهد. در حقیقت این اصطلاح از این قول گرفته شده است: "سلم الشیء لفلان"  یعنی فلان شی را به فلانی خالص ساخت و فلان شی را مخصوص برای فلانی قرار داد... و در حدیث وارد شده که هیچ آدمی نیست؛ مگر این‌که با او شیطان است. گفته شد که آیا همرای شما هم؟ فرمود؛ بلی، همرای من هم؛ اما الله سبحانه و تعالی مرا بر شیطان غالب ساخته و او برایم تسلیم شده است. در روایتی دیگری آمده: "اسلم" یعنی تسلیم و فروتن گردیده و از وسوسۀ من دست برداشته است.»

ب- {المحیط فی اللغة جلد 2 صفحه 265 } گفته است: «اسلام: به معنی تسلیم شدن به امر الله سبحانه و تعالی و فروتنی در طاعت آن می‌باشد. می‌گویند: "سلمنا لله ربنا" یعنی به الله تسلیم شدیم و "سلم" و "اسلام" و "مسلم" به همین معنی است.»

پس اسلام در لغت تسلیم شدن، فروتنی و اخلاص بوده و نسبت به الله سبحانه و تعالی به معنی فروتنی، و خالص ساختن عمل است.

2- استعمال کلمۀ "اسلام" در نصوص شرعی به معنی لغوی: نصوص شرعی کلمه" اسلام" و مشتقات آن را در جاهای متعدد به معنی لغوی فوق الذکر استعمال نموده و ما دو مورد را از این نصوص شرعی به عنوان مثال بیان می‌کنیم:

ا- این قول الله سبحانه و تعالی:

﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (127) رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (128) رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (129) وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ (130) إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ (131) وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَابَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (132) أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهاً وَاحِداً وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (133) تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ [بقره: 127-134]

ترجمه: و آنگاه که ابراهیم پایه‌های خانه را بالا می‌برد و هم‌چنان اسماعیل، می‌گفتند پروردگارا، از ما بپذیر که همانا تو تنها توئی بس شنوای دانا! پرودگارا، ما دو تن را تسلیم خود بگردان و از نسل ما امتی تسلیم به خودت پدید آر و عبادت مان را به ما بنما و توبۀ ما را بپذیر که همانا تو تنها توئی بس توبه پذیر مهربان! پرودگارا در میان آن‌ها رسولی بر انگیز که آیات تو را پیوسته بر آنان بر خواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پیراسته شان کند که همانا تو تنها توئی بس عزتمند حکیم! کیست که از آئین ابراهیم روی گرداند جز آنکه خود را بی‌خردی گیرد، بی‌گمان ما او را در دنیا برگزیدیم و بی‌گمان در سرای آخرت از شایسته‌گان خواهد بود. آنگاه که پروردگارش به او گفت تسلیم باش، گفت تسلیم پروردگار عالمیان هستم. ابراهیم فرزند خود را و یعقوب به آن توصیه کرد ای فرزندم بی‌گمان الله تعالی این آئین را برای شما برگزیده، پس زنهار که جز به حال تسلیم به او بمیرید! آیا در آن زمان که مرگ یعقوب فرار رسید، شاهد بودید که فرزندانش گفت پس از من چی چیزی را بنده گی می‌‌کنید؟ گفتند معبود تو و پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق همان معبود یگانه و ما فقط تسلیم او هستیم. آن‌ها امت بودند که گذشتند، دست‌آورد آنان برای خودشان و دست‌آورد شما برای خود تان است، شما از آنچه آن‌ها انجام می‌دادند، پرسیده نمی‌شوید.

پس تمامی الفاظی‌که در این آیات مبارکه به مادۀ "اسلام" ارتباط دارد، مثل: "مسلمین، مسلمة، اسلم، مسلمون و مسلمون" به معنی لغوی لفظ "اسلام" بوده؛ یعنی به معنی تسلیم شدن، فروتنی و خالص ساختن عمل برای دین الله سبحانه و تعالی می‌باشد و واقعیت این مسئله را آنچه در کتب تفاسیر در خصوص معانی این آیات آمده واضح نموده که تفسیر مختصری از تفسیر نسفی را برایت نقل قول می‌کنم:

{تفسیر نسفی جلد1 صحفه 76 }: «﴿رَبَّنَا واجعلنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ﴾ یعنی پرودرگار ما! ما را مخلص برای خودت قرار بده تا به طرف تو توجه کنیم، از این قول﴿أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ﴾ و یا به معنی مستسلمین می‌باشد، گفته می‌شود "اسلم له و استسلم" یعنی فروتن شد و یقین کرد و معنی آن چنین می‌شود که اخلاص ما را زیاد کن و هم‌چنان گفته است؛ ﴿وَمِن ذُرّيَّتِنَا﴾ یعنی از ذریۀ ما برای خودت قراربده! کلمه من در اینجا به معنی تبعیض و یا تبیین است. گفته شده که منظور از امت، امت محمد صلی الله علیه و سلم است؛ ولی این‌که ایشان ذریه و نسل خود را در دعاء خاص ساختند؛ زیرا اولادهای شان شفقتا حق اولیت را دارند، مثل این قول الله سبحانه و تعالی: ﴿قُواْ أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً﴾... زیرا (اذقال) ظرف "اصطفیناه" است و به دلیل پنهان بودن کلمه" اذکر" منصوب شده؛ انگار گفته شده: آن وقت را به یاد آور تا بدانی که او برگزیده و صالح است که از دینش روی گردانی نکرده، یقین کرده و اطاعت نموده و خالص ساخته است؛ ﴿قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ یعنی خالص ساختم و فروتن شدم برای پرودرگار جهانیان، ﴿فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ﴾ یعنی نمیرید، مگر این‌که بر دین اسلام ثابت باشید؛ ﴿وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾ و ما برایش مخلصین هستیم.» ختم.

ب- این قول الله سبحانه و تعالی:

﴿وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ﴾ [مائده: 111]

ترجمه: آنگاه که به حواریون وحی کردم که به من و فرستاده‌ام ایمان آورید، گفتند؛ ایمان آوردیم و شاهد باش که ما تسلیم هستیم.

از این آیه مبارکه واضح می‌شود که صحبت از حواریون پیروان عیسی علیه السلام است و آن‌ها گفتند که مسلمون یعنی تسلیم و منقاد به فرمان الله سبحانه و تعالی می‌باشیم و برایش مخلص هستند. در تفسیر نسفی در خصوص این آیه چنین آمده است:

{تفسیر نسفی جلد 1 صفحه 314 }: «﴿وَإِذْ أَوْحَيْتُ﴾ وقتی به حواریون یعنی افراد خاص و مخلصین آن الهام نمودم که بر من و فرستاده ام، ایمان بیاورید، گفتند ایمان آوردیم و شاهد باش که ما مسلمون یعنی مخلص هستیم.»

دوم: استعمال اصطلاحی برای کلمه "اسلام" به معنی شرعی:

1- طوری‌که قبلاً ذکر نمودیم، نصوص شرعی کلمه "اسلام" را به معنی اصطلاحی یعنی علم و اسم برای دین استعمال نموده و این دین بر محمد صلی الله علیه و سلم نازل شده که در این خصوص دو مثال را در ذیل ذکر می‌کنیم:

ا- ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِيناً﴾ [مائده: 3]

ترجمه: امروز کسانی‌که کفر ورزیدند، از دین شما ناامید شدند؛ پس از آن‌ها نترسید و از من بترسید! امروز دین تان را برای شما با کامل رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم.

در خصوص تفسیر این آیه مبارکه ابن کثیر چنین گفته است:

{تفسیر ابن کثیر جلد 3 صحفه 26}: «و این قول الله سبحانه و تعالی: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإسْلامَ دِيناً﴾ این بزرگترین نعمت الله عزوجل بر این امت است که دین شان را طوری کامل نموده که بر دین و بر رسول دیگری غیر از دین و رسول خودشان نیازی ندارند. به همین دلیل، این رسول را، الله سبحانه و تعالی خاتم الانبیاء قرار داده و این رسول را به سوی انس و جن فرستاده است؛ پس حلال نیست، مگر این‌که او حلال شمرده باشد و حرام نیست، مگر این‌که وی حرام کرده باشد. هم‌چنان دین نیست، مگر این‌که وی شرع نموده باشد؛ هر آن‌چیزی‌که او خبر داده باشد، صدق بوده و در آن کذب وجود ندارد؛ چنانچه الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقاً وَعَدْلا﴾ [انعام: 115]

ترجمه: و کلام پروردگا تو با صداقت و عدالت به تمام رسید.

یعنی در اخبارش صادق بوده و در اوامر و نواهی‌اش عادل است. وقتی دین برایش کامل شد، نعمت بر ایشان تکمیل شد. به همین دلیل الله سبحانه و تعالی فرموده است: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإسْلامَ دِيناً﴾ یعنی در پیروی و اختیار این دین راضی باشید؛ زیرا این دین است که الله سبحانه و تعالی به آن راضی شده و آن را دوست گرفته و به خاطر رساندن آن بهترین رسولش را فرستاده و مشرف‌ترین کتابش را نازل کرده است. علی ابن ابو طلحه از ابن عباس روایت نموده و گفته است: منظور از این قول﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾  اسلام است. الله سبحانه و تعالی برای رسول خود و برای مؤمنین خبر داده که او دین را برای شان تکمیل می‌کند؛ چنانکه محتاج به بیش‌تر از آن نباشند و الله سبحانه و تعالی این دین را طوری تکمیل نموده که دیگر نقص بر آن وجود نداشته و الله سبحانه و تعالی از این دین طوری راضی شده که هرگز ناراض نمی‌شود.» ختم.

از سیاق این آیه مبارکه طوری واضح می‌شود که سخن از دینی است که الله سبحانه و تعالی بر نبی خود نازل نموده و سپس آن را تکمیل و از پیروی مسلمانان این دین راضی شده است.

ب- بخاری در صحیح خود از ابن عمر رضی الله عنهما روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَالْحَجِّ وَصَوْمِ رَمَضَانَ»

ترجمه: اسلام بر پنج چیز بنا شده است؛ شهادت این‌که الله معبود یگانه است که به جز او دیگر معبود بر حق نیست و محمد صلی الله علیه و سلم فرستاده او است؛ اقامه نماز، دادن زکات، حج و روزۀ رمضان.

از این حدیث شریف واضح می‌شود که سخن از دین اسلام است؛ همان دینی‌که بر محمد صلی الله علیه و سلم نازل شده و این پنج مورد ارکان همین دین است چنانچه در حدیث دیگری ذکر شده است.

2- آنچه در کتاب "نظام اسلام" ذکر شده و متن سوال که از آن اقتباس گردیده، به همان معنی اصطلاحی "اسلام" بوده و این کتاب تلاش نموده تا "اسلام" را طوری تعریف نماید که شمولیت اسلام بر تمام نواحی و جوانب زنده‌گی اطلاق گردد. در این تعریف طوری ذکر شده که اسلام دینی است که بر محمد صلی الله علیه و سلم نازل شده تا رابطۀ انسان را با خالقش، با خودش و با غیرش از بنی بشر تنظیم نماید؛ پس به این ترتیب، هیچ رابطۀ را اسلام ترک ننموده؛ بلکه تمام رابطه‌ها را تنظیم و برایش احکام را وضع نموده است.

سوم: اسلام و ادیان انبیاء:

1- اسلام به معنی لغوی نسبت به الله سبحانه و تعالی به معنی فروتنی و خضوع برای الله سبحانه و تعالی و خالص ساختن دین آن است. این یک صفت برای دین همه انبیاء بوده که از آدم علیه السلام شروع و محمد صلی الله علیه و سلم را شامل می‌شود؛ پس همۀ انبیاء بر دین اسلام بودند:

ا- در حق ابراهیم علیه السلام در قرآن کریم آمده است: ﴿إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ [بقره: 131] ترجمه: آنگاه که پروردگارش به او گفت تسلیم باش، گفت تسلیم پروردگار عالمیان هستم.

ب- در حق یعقوب علیه السلام و فرزندان اش آمده است: ﴿وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (132) أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهاً وَاحِداً وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ(133) تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ [بقره: 132-134] ترجمه: ابراهیم فرزند خود را و یعقوب به آن توصیه کرد، ای فرزندم! بی‌گمان الله تعالی این آئین را برای شما برگزیده پس زنهار که جز به حال تسلیم به او بمیرید! آیا در آن زمانی‌که مرگ یعقوب فرار رسید، شاهد بودید که فرزندانش گفت پس از من چی چیزی را بنده گی می‌‌کنید؟ گفتند معبود تو و پدارانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق همان معبود یگانه و ما فقط تسلیم او هستیم. آن‌ها امتی بودند که گذشتند، دست‌آورد آنان برای خودشان و دست آورد شما برای خود تان است، شما از آنچه آنها انجام می‌دادند پرسیده نمی‌شوید.

ج- در حق یوسف علیه السلام آمده است: ﴿تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ﴾ [یوسف: 101] ترجمه: مرا مسلمان بمیران و به صالحین برسان!

د- و در حق موسی علیه السلام و پیروانش و هم‌چنان در حق ساحرین آمده است: ﴿وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ﴾ [یونس: 84] ترجمه: و موسی گفت: ای قوم من، اگر به الله ایمان آورده اید، پس به او توکل کنید؛ اگر تسلیم شده هستید!

﴿وَمَا تَنْقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآيَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْراً وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ﴾ [اعراف: 126] ترجمه: تو تنها به این گناه از ما انتقام می‌گیری که به نشانه‌های پروردگارمان آنگاه که برما عرضه شد، ایمان آورده ایم، پروردگارا! بر ما صبر ببار و ما را در حال تسلیم بمیران!

هـ- و در حق سلیمان علیه السلام آمده است: ﴿فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ﴾ [نمل: 42] ترجمه: به این ترتیب وقتی در آمد پرسیده شد، آیا تخت تو این‌گونه است؟ گفت: مثل آنکه خودش است؛ ما پیش از این آگاهی داده شده بودیم و تسلیم بودیم.

و– و در حق عیسی علیه السلام و انصارش آمده است: ﴿فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ﴾ [آل عمران: 52] ترجمه: پس همین که عیسی کفر را از آنان احساس کرد، گفت: چه کسانی یاران من به سوی الله اند؟ خواریون گفتند: ما یاران الله هستیم و به الله ایمان آورده ایم و گواه باش که ما تسلیم هستیم.

ز– و در حق اهل کتاب آمده است: ﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ (52) وَإِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ﴾ [قصص: 52-53] ترجمه: کسانی‌که پیش از این به آنان کتاب دادیم، آن‌ها به این کتاب ایمان می‌‌آوردند و چون بر آن‌ها تلاوت شود، گویند: به آن ایمان آوردیم که بی‌تردید حقی است از جانب پروردگارمان ما پیش از این نیز مسلمان بودیم.

به این ترتیب "اسلام" به معنی تسلیم شدن، انقیاد و فروتنی و اخلاص برای الله سبحانه و تعالی بوده و این صفت دین تمام انبیاء است؛ اما معنی اصطلاحی شرعی اسلام همان گونه است که در کتاب "نظام اسلام" آمده است: «اسلام همان دینی است که الله سبحانه و تعالی آن را بر سیدنا محمد صلی الله علیه و سلم نازل نموده تا توسط آن رابطۀ انسان را با خالقش و با خودش و با غیرش از بنی انسان تنظیم نماید که رابطۀ انسان با خالقش شامل عقائد و عبادات شده و رابطۀ آن با خودش شامل اخلاقیات، مطعمومات و ملبوسات شده و رابطۀ آن با غیرش از بنی انسان شامل معاملات و عقوبات می‌شود.» ختم.

دلائل به تأیید این مطلب به کثرت و به صورت قاطع وجود دارد که بعضی این دلائل را در فوق ذکر نمودیم. امیدوارم که در همین حد برای جواب سوال شما کفایت نماید. الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

پیام تسلیت حزب‌التحریر به مناسبت شهادت شهدای زلزله ترکیه و سوریه

﴿الّذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا إنّا لله و إنّا إلیه راجعون (۱۵۶) أولئک علیهم صلوات من ربّهم و رحمة و أولئک هم المهتدون﴾ [بقره: ۱۵۶-۱۵۷]

ترجمه: کسانی‌که چون مصیبتی به آنان برسد، می‌گویند ما از آن الله هستیم و به سوی او باز می‌گردیم. برایشان درودها و رحمتی از پروردگارشان "باد" و راه‌یافتگان "هم" خود آنان اند.

خطاب به برادران و خواهران دعوت‌گر مان در ترکیه و سوریه و خطاب به حاملین دعوت به صورت عام!

خطاب به اهل صبور و سربلند مان در ترکیه و سوریه و امت اسلامی به صورت عام!

حزب‌التحریر شهادت شهدای زلزله‌ی ترکیه و سوریه را برای همه تسلیت می‌گوید و از بارگاه الله علیّ و عظیم می‌خواهد تا آنان را در درگاه خویش در زمرۀ شهدای آخرت بنویسد؛ چنان‌چه در حدیث متفق علیه‌ به روایت ابوهریره رضی الله عنه گفته شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«الشّهداء خمسة المطعون و المبطون و الغرق و صاحب الهدم و الشهید فی سبیل الله عزّ و جلّ»

ترجمه: پنج کس شهید است؛ کسی که با بیماری طاعون درگذرد، کسی که با درد شکم درگذرد، کسی که غرق شود، کسی که زیر آوار درگذرد و شهید در راه الله عزّ و جلّ.

«صاحب هدم» کسی است که زیر آوار جان می‌دهد.

از الله تبارک و تعالی می‌طلبیم تا به لطف خویش مجروحین را شفای عاجل و کامل دهد!

برای آنانی‌که از این حادثه جان سالم به در برده اند، از بارگاه الله تعالی آرزوی زندگی نیکو را داریم تا باشد به فضل و برکت او تعالی بقیه عمر خویش را در طاعت الله سبحانه و تعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم سپری نمایند!

این مصیبت نشان داد که اسلام هنوز در عمق وجود مسلمانان ریشه دارد؛ چنان‌چه در جریان تلاش برای نجات دادن برادران خویش پیوسته فریاد تکبیر را سر می‎دادند، به ویژه زمانی‌که آن نوزادی را نجات می‌دادند که مادرش در جندیرس، منطقه عفرین، پس از ولادت‌اش زیر آوار جان داد و یا زمانی‌که سعی می‌کردند زنی را که در منطقه غازی عنتاب زیر یک ساختمان ویران شده گیر مانده بود، نجات دهند و او پیش از آن‌که از زیر آوار بیرون‌آید، از نجات دهند‌گانش می‌خواست پارچه‌ای به او بدهند تا سرش را بپوشاند و موی سرش ظاهر نگردد و یا آن‌که در شهر کهرمان زیر آوار گیرمانده‌ای بود و وقتی صدایش کردند تا او را از زیر آوار بیرون آورند، اما او از آنان خواست نخست مقداری آب بفرستند تا وضوء بگیرد و نمازش قضاء نشود! در جریان تمام این صحنه‌ها، فریاد تکبیر هم‌چنان بالا بود... الله اکبر... الله اکبر... الله اکبر!

شکی نیست که انسان مؤمن از سایر مردم متفاوت می‌باشد، زیرا می‌داند که هیچ‌چیزی نمی‌تواند قضای الهی را متوقف کند و قضای الهی همواره حکمتی دارد که خود الله سبحانه وتعالی آن را می‌داند. بناءً مؤمن در برابر مصائب همواره صبر و شکیبایی پیش می‌گیرد و در جستجوی رضایت پروردگار خویش می‌باشد. رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیثی‌که مسلم از صهیب روایت نموده می‌فرماید:

«عجباً لأمر المؤمن إنّ أمره کلّه خیر و لیس ذاک لأحد إلّا للمؤمن إن أصابته سراء شکر فکان خیراً له و أصابته ضرّاء صبر فکان خیراً له»

ترجمه: واقعیت مؤمن تعجب‌آور است، زیرا سرتاسر خیر است و این به جز مؤمن برای هیچ کس دیگری نیست؛ طوری‌که اگر به او شادمانی برسد، شکر می‌کند و این به خیر او است و اگر به او مصیبتی برسد صبر می‌کند و این نیز به خیر او است.

سرزمین‌های مسلمانان هر ازگاهی دست‌خوش مصیبت‌ها می‌شود، هیچ گوشه‌ای از سرزمین‌هایی مان خالی از مصیبت نیست: زلزله، سیل، خشک‌سالی، جنگ، درگیری‌ها، فقر، گرسنگی وغیره! اگرچه آن‌چه را که حوادث طبیعی می‌نامند، در داریرۀ قضاء است؛ اما اتخاذ تدابیر لازم و رعایت درست امور مسلمانان و کوتاهی نکردن در آن بالای دولتی‌که مسئولیت رعایت امورشان را دارد، واجب می‌باشد. اگر مسلمانان دولت خلافت را می‌داشتند، قطعاً آنان را وحدت می‌بخشید و در هنگام مصیبت‌ها از آنان دلجویی می‌نمود، با رعایت درست امور شان، بارسختی‌ها را از آنان کم می‌نمود، آنان را به جانب خیر سوق می‌داد و به این ترتیب به کمک‌های بیگانه‌گان نیازی نمی‌داشتند.

الله متعال اموات مان را بیامرزد، مجروحین مان را شفا دهد و نجات یافته‌گان این مصیبت را خوداش زیر رعایت خویش بگیرد! آیت کریمه‌ای را که در ابتداء آوردیم، اینک یک‌بار دیگر تکرار می‌نماییم:

﴿الّذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا إنّا لله و إنّا إلیه راجعون(۱۵۶) أولئک علیهم صلوات من ربّهم و رحمة و أولئک هم المهتدون

ترجمه: کسانی‌که چون مصیبتی به آنان برسد، می‌گویند ما از آن الله هستیم و به سوی او باز می‌گردیم. برایشان درودها و رحمتی از پروردگارشان "باد" و راه‌یافتگان "هم" خود آنان اند.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

امیر حزب‌التحریر

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...

موقف مسلمانان در برابر هتک حرمت به مقدسات‌شان چگونه باید باشد؛ سرخوردگی و تسلیم شدن یا درایت و تلاش مجدانه!

خبر:

خبر سوزاندن نسخه‌ای از قرآن در سویدن در روز شنبه 21/1/2023م و متعاقباً دو روز بعد از آن نسخۀ دیگر در شهر لاهه هلند منتشر شد و این‌کار هردو دولت با موافقت خودِ دولت صورت گرفت. واکنش مسلمانان حیرت‌آور بود؛ چنانچه مراجع فتوا و سازمان‌های رسمی اسلامی آن را یک اقدام تحریک‌آمیز و جنایت ناپسند توصیف کردند. مواضع حکام مسلمانان در حد تهدید بوده و اظهار داشتند که سوختاندن قرآن منجر به شعله‌ور شدن احساسات مسلمانان شده و موجب نفرت و درگیری خواهد شد.

تبصره:

این نخستین بار نیست که به مقدسات مسلمانان بی‌حرمتی می‌شود؛ از هتک حرمت به قرآن کریم تا توهین به رسول الله صلی الله علیه وسلم و ویران کردن مساجد. گذشته از این‌که همواره به جان، مال و آبروی مسلمانان دست‌درازی نموده و انواع و اقسام ظلم و بی‌داد را در حق آنان روا می‌دارند. آنچه در واکنش‌های مسلمانان قابل تأمل است، موقف عام مسلمانان است.

موقف حکام مسلمانان ارزش تأمل و درنگ را ندارد؛ زیرا آن‌ها دشمنان امت بوده و با دشمنان موالات و دوستی دارند؛ امت از آنان متنفر بوده و آنان از امت. قرآن و هیچ یک از مقدسات مسلمانان برای‌شان اهمیتی ندارد. از این رو، مواضع آنان، محکومیت تعرض به قرآن نبوده؛ بلکه محکومیت اعمال تحریک‌آمیزی است که مبادا سبب شود امت دست به اقداماتی بزند که خارج از کنترل باشد. این بیانگر آنست که مواضع این حکام دفاع از قرآن نه؛ بلکه حفاظت از حاکمیت و نظام‌های شان می‌باشد.

اما مواضع مراجع فتوا و سازمان‌های اسلامی، تابع نظام‌های حاکم بوده و به فرد ساکتی می‌ماند که شعور نداشته، مسئولیت‌پذیر نمی‌باشد و هم‌چنان یک دسیسه‌ پیش‌پا افتاده بوده که جز نیرنگ و گمراهی چیزی را به بار نمی‌آورد و یا به فرد ساده‌لوحی می‌ماند که فاقد دیدگاه مستقل است. مراجع فتوا فقط به تحریم کالاها می‌توانند فتوا دهند و بس! در میان این نهادها کسی نیست که از حکام بخواهد با این دولت‌ها قطع رابطه کنند یا بیانیه گمراهی، کفر و فسادشان را به جهان صادر کنند و آن‌ها را بسوی اسلام فرا بخوانند. از این رو، این نهادها با پیش‌گویی هشدار نسبت به اسلام‌هراسی و دامن زدن به نفرت بین ادیان برآمده اند.

بنابر این، مواضع حکام مسلمانان و مراجع فتوا و سازمان‌های دینی رسمی چندان جای تأمل را ندارند، به ویژه پس از تکرار مواضع شان و بعد از آن‌که معلوم شد که آنان، تربیه‌شده‌گان و ابزار غرب کافر بوده و وظیفه شان، آماده‌سازی امت برای جهل و کرنش به اربابان شان و هم‌چنان مشغول کردن امت به آرزوهای بی‌ارزش و احمقانه می‌باشد. اما آنچه درخور تأمل و دقت است، موضع‌گیری ضعیف امت است؛ در حالی‌که در گذشته مواضع قوی‌تر و بزرگ‌تری را در برابر اقدامات مشابه اتخاذ می‌کرد. آیا امت به سبب شکست مکرر از نتائج، ناامید شده است؟ آیا احساس شکست می‌کند و یا غرب کافر، مسلمانان را به مشاهده هتک مقدسات شان عادت داده یاهم علت چیز دیگری است؟

این موضوع، جای درک و تأمل را دارد؛ زیرا امت موضع عمل و فعالیت بوده و توانایی‌هایش منابع قویی برای تغییر و تحول می‌باشد. بر اساس رویدادهای تاریخی و اخیر یأس و ناامیدی در امت جای ندارد و اگر به برخی از افراد یا گروه‌های از مسلمانان سرایت کند، به عموم مسلمانان سرایت نخواهد کرد. وسائل ارتباط جمعی -علی‌رغم رسانه‌های نظام‌های حاکم- میزان خشم مسلمانان را که با سرخوردگی و درد آمیخته است، نشان داده و تنها دلیل خشم‌شان را می‌توان، بسته بودن راه‌های واکنش فعال و مؤثر عنوان کرد.

اما تکرار بی‌حرمتی و تجاوز به مقدسات و احکام اسلام، برخی از مسلمانان را به این باور رسانیده که انگار کدام راه صحیحی برای مبارزه و مقابله با آن وجود ندارد. بنابر این، ناامیدانه تسلیم واقعیت شدند که این نیز نادرست است؛ زیرا اسلام یک عقیده زنده و تأثیرگذاردائمی بوده و مسلمان همواره شکست می‌خورند تا دوباره به پا خیزند.

﴿اِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَٰئِفٌ مِّنَ الشَّيْطَٰنِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ[اعراف: 201]

ترجمه: پرهیزگاران هنگامی‌که گرفتار وسوسه‌ای از شیطان می‌شوند، به یاد (عداوت و نیرنگ شیطان و عقاب و ثواب الله سبحانه وتعالی) می‌افتند و (در پرتو یاد الله و به خاطر دشمنی شیطان) بینا می‌گردند (و آگاه می‌شوند که اشتباه کرده اند و از راه حق منحرف شده اند و لذا شتابان به سوی حق بر می‌گردند).

اگر ناامیدی به برخی از مسلمانان و یا به گروهی از آنان سرایت کند، خیلی زود به خود آمده و به واقعیت پی خواهند برد. موضوع ناتوانی عموم مسلمانان، در چگونگی انجام عملی است که تجاوزگران و دولت‌ها را تأدیب کرده و قلوب مسلمانان را شفاء دهد و دلیل آن، واکنش‌های اکثر مسلمانان در اماکن مختلف می‌باشد؛ با آن‌که این واکنش‌های شان عمیق و تأثیرگذار نیست؛ اما نشان‌هایی است مبنی بر این‌که نمی‌توان امت اسلامی را عادت داد تا در برابر بی‌حرمتی به دینش بی‌تفاوت باشد.

در حقیقت این مواضع امت گواه بهره‌مندی آن از تجربیات فراوانی است که در آن به ندای نادرست و گمراه‌کن بسوی آزادی و تغییر پاسخ داده است. بارها میلیون‌ها تن در بسیاری از سرزمین‌ها و در مناسبت‌های مختلفی به پا استاده و قربانی‌ها داده اند. سپس نمایان شد که دوباره تسلیم مزدوران و تجار قضایا و بیانات دروغین شده و به سرعت به سوی پروژه‌های جدیدی بدون تفکر و درک عمیق رفتند و به اقداماتی پرداختند که آن‌ها را ضعیف‌تر و محدودتر نمود. از این رو، آنچه در امت می‌یابیم؛ ناامیدی از داشتن توانایی تغییر، تسلیمی در برابر سلطه کفر، رضایت به حکام مزدور و هم‌زیستی با هتک‌حرمت به مقدسات و احکام اسلام نبوده؛ بلکه مشکل اینجاست که امت قبل از طی نمودن مسیری و پرداختن به کاری تحقیق و بررسی نکرده و سرانجام و عواقب آن اقدامات خود را نمی‌سنجد و این تفکر باید میان احساس  و عمل به میان آید. بنابر این، واکنش‌های کم‌رنگ دلیل بیداری امت است؛ زیرا امت در جستجوی واکنش درست و مناسبی است تا با پرداختن به آن درس لازم را به دشمنان گستاخ خود داده و قلوب مسلمانان را شفا دهد.

بلی، این موضوع دلیل بر بیداری و آگاهی است، نه غیر آن. تحریک امت در هر اقدامی و یا پیمودن مسیری برای تغییر، مستلزم ارائه دید قانع کننده از سطح کلی تفکر در آن است؛ به این دلیلی‌که این عمل و یا این منهج هدف را تحقق بخشیده و تغییر مطلوب را به میان می‌آورد و بر نیروهای دشمنان غلبه کرده و مکربزرگ شان را نابود می‌سازد. موفق بودن طرح و پلان به تنهایی کافی نیست؛ بلکه لازم است که برای امت، قانع کننده نیز باشد تا امت آن را با ارزش و بزرگ دانسته و هزینه آن را بپردازنند.

به هر حال، نمی‌توان امت را به خاطر مواضع آن مقصر دانست؛ زیرا طرح و پلان بدون رهبر به درستی پیش برده نمی‌شود. مسئولیت بر عهده کسی است که در آوردن تغییر و رهبری امت یا سوق دادن آن برای بکارگیری نیروهایش در تحقق هدف مطلوب پیش‌گام شود. امروزه امت با شوق و اشتیاق فراوان منتظر آمدن رهبری است که با خود طرح و پلان بزرگ و قانع کننده به همراه دارد.

نویسنده: محمود عبدالهادی

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

سویدن و دروغ آزادی بیان

خبر:

روزنامۀ القدس العربی روز شنبه گذشته، 28/1/2023م، گزارش داد که زیف نیو کولمان، سفیر رژیم یهود جمعه گذشته در استکهلم، پایتخت سویدن از ممنوعیت سوزاندن تورات با هماهنگی مقامات سویدنی در مقابل ساختمان سفارت تل ابیب خبر داد.

تبصره:

همۀ دنیا شنیدند که چگونه یک افراطی سویدنی به نام راسموس پالودان، روز شنبه برابر با 21/1/2023م، یک نسخه از قرآن شریف را در مقابل سفارت ترکیه در استکهلم، پایتخت سویدن آتش زد و مقامات سویدنی این جنایت را به او اجازه دادند تا آن را انجام دهد و پولیس سویدن از این کار او حمایت کرد. این دولت فاشیست که متنفر از اسلام و مسلمانان است، آتش زدن قرآن کریم را تحت نام آزادی بیان توجیه و ادعا می‌نماید که آزادی بیان در سویدن محدودیتی ندارد.

الله سبحانه وتعالی می‌خواهد این حکومت و سائر دولت‌های غربی را رسوا کند و آزادی بیانی را که به آن فخر می‌کنند، فقط وسیله‌ای برای مبارزه با اسلام و مسلمین قرار داده‌اند؛ پس این حکومت به کسانی‌که می‌خواهند تورات را در استکهلم جلو سفارت یهود آتش بزند، اجازه نمی‌دهد و این اقدام را یهودی‌ستیزانه می‌دانند؛ نه آزادی بیان.

بناءً تاریخ سویدن یک تاریخ سیاه و پر از نفرت علیه مسلمانان است، آن‌ها هرگز وسیله مبارزه با اسلام و انحراف مسلمانان از دین‌شان را ترک نخواهند کرد و برای همه واضح است که کودکان مسلمانان را از خانواده‌های‌شان اختطاف و آن‌ها را نزد بداخلاقان سویدنی قرار می‌دهند و الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَلَن تَرضَی عَنکَ الیَهُودُ وَلَا النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم﴾ [بقره: 120]

ترجمه: هرگز یهود و نصارا از شما راضی نمی‌شوند؛ مگر این‌که از دین و آیین‌شان پیروی کنید.

سویدن تنها کشوری نیست که این روش ضد اسلامی را دنبال می‌کند؛ بلکه سیاست واحد همه کشورهای غرب کافر است و در شرایطی‌که کشورهای غربی بیشترین آسیب‌ها را از لحاظ اقتصادی، سیاسی و انسانی به خاطر جنگ روسیه و اوکراین می‌بینند؛ اما نفرت‌شان نسبت به اسلام و مردم آن هم‌چنان در رأس اولویت‌های آن‌ها بوده و عقیده اسلامی و مقدسات آن، که در معرض توهین این قوم بی‌ادب قرار گرفته، باقی خواهد ماند و تا زمانی‌که مسلمانان در پشت خود خلیفه و سپر، که از عقب آن بجنگند و توسط آن محافظت شوند، نداشته باشند، هرگز برای اسلام و مسلمانان احترامی نخواهد بود؛ مگر در موجودیت دولت خلافت ثانی بر منهج نبوت؛ دولتی‌که در دفاع از قرآن این امت و رسولش با تمام آنچه قدرت دارد، در دفاع از آن کوتاهی نخواهد کرد. پس پروردگارا، ما را مسبب استقرار و إقامه آن بگردان و بدون شک تو بر هر کار قادر و توانا هستی و ما را در این امر یاری فرما!

نویسنده: محمد أبو هشام

مترجم: پارسا امیدی

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه