دوشنبه, ۰۶ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۰۹م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

مدت در شرکت و بیع مزایده

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش‌ها:

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

شیخ بزرگوار و عالم فاضل مان، حال تان چگونه است؟ از الله سبحانه وتعالی امیدوارم که در بهترین حالت باشید.

پرسش اول: آيا شريك می‌تواند هر زمانی‌که خواست از شرکت بیرون شود؛ درحالی‌که از عقد توافق بر یک دورۀ ثابت و معین، که یک سال است، آگاهی داشته باشد؟ با برخی ادله و تفصیلات پیرامون این مسئله معلومات ارایه نمایید؛ الله سبحانه وتعالی به شما برکت دهد.

پرسش دوم: فروش با افزایش نرخ، به طور گسترده‌ای مروج یافته که نرخ اجناس را از نرخ اصلی که به حد اکثر چندین برابر نرخ اصلی است، افزایش می‌دهند؛ بگونه‌ای‌که منجر به زیان تجار می‌گردد. آیا تجار اجازه دارند که قیمت اجناس را تا حدی افزایش دهند که در برخی موارد منجر به زیان رقیب و برخی اوقات منجر به افلاس وی گردد؟ با برخی ادله و تفصیلات پیرامون این مسئله معلومات دهید. الله سبحانه وتعالی برای تان جزای خیر دهد.

 پرسش سوم: برای جلوگیری از افزایش بیش از حد نرخ، در معاملات بیع قطعی عمومی و خاص، تجار اتفاق می‌نمایند که بعضی از آن‌ها برای بعضی دیگری‌شان پول بپردازند تا از بالا رفتن نرخ‌ها جلوگیری نموده و یا از این‌که قیمت‌ها به درجۀ آخر برسد، جلوگیری نموده باشند. حکم اجناس و اموالی‌که بین تجار رد و بدل می‌گردد، چیست؟ و حکم این نوع معامله چگونه است؟ با جزئیات ادله و تفصیلات پیرامون این مسئله معلومات دهید. الله متعال جزای خیر نصیب‌تان کند.

با درک حجم مسئولیت‌های شما از طول و تعدد سوالات، از شما پوزش می‌طلبم، الله متعال به شما کمک و همکاری نموده، به دستان تان فتح و پیروزی را نصیب نماید و برای تان اهل قدرت و نصرت را آماده نماید؛ چنان‌که به رسول الله صلی الله علیه وسلم آماده نمود و شما را ذخیرۀ همیشگی برای اسلام بگرداند.

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

اول) پرسش شما که در ارتباط مدت شرکت بود:

1- شرکت در لغت یک‌جای نمودن دو حصه و یا بالاتر از آن را گویند؛ بدون این‌که یکی آن از دیگر‌ش تفاوتی داشته باشد. شرکت در اصطلاح شرعی، عقد میان دو و یا بیشتر از دو تن می‌باشد که هردو جانب به انجام عمل مالی به هدف فایده اتفاق نظر می‌نمایند و عقد شرکت مانند عقدهای دیگر متقاضی ایجاب و قبول می‌باشد. ایجاب آن است که یکی به دیگری بگوید که من تو را در فلان شی شریک کردم و جانب مقابل ابراز نماید که قبول کردم و این ضروری و لابدی می‌باشد که عقد متضمن معنای مشارکت بر یک شی باشد.

شرکت جائز می‌باشد؛ زیرا هنگامی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم به پیامبری مبعوث گردید، مردم این عقد را انجام می‌دادند و رسول الله صلی الله علیه وسلم بر این عمل اقرار نمود و اقرار رسول الله صلی الله علیه وسلم برای تعامل مردم در این مسئله خودش دلیل شرعی بر جواز عقد شرکت می‌باشد. ابوداود از حضرت ابوهریره رضی الله عنه روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ: أَنَا ثَالِثُ الشَّرِيكَيْنِ مَا لَمْ يَخُنْ أَحَدُهُمَا صَاحِبَهُ، فَإِذَا خَانَهُ خَرَجْتُ مِنْ بَيْنِهِمَا»

ترجمه: الله(سبحانه وتعالی) می‌فرماید: من سوم از دو شریک در شرکت می باشم، مادامی‌که یکی آن بر دیگرش خیانت نکند؛ هرگاه که خیانت کرد، من از میان‌شان خارج می‌‎شوم.

2- یادآوری مدت و زمان شرکت لازمی نیست، چون شرکت در انعقاد خود نیازی به مدت و زمان معین ندارد و در انعقادش جهل و نادانی وجود ندارد که مانند اجاره نیازی به مشخص نمودن مدت باشد؛ مثلاً: اگر اجاره مدت‌اش ذکر نباشد، عقد شرکت منعقد نمی‌شود؛ مگر به ذکر مدت‌اش؛ برابر است که مدت قرارداد از غیرش جدا بوده و به‌گونۀ روزمره، ماهانه و یا هم سالانه باشد، و یا این‌که متصل به عین عمل باشد؛ مثل اجارۀ اعمار نمودن دیوار و یا حفر کردن چاه؛ پس در این حالت مدت و زمان متصل به تمام نمودن عمل می‌باشد.

3- فسخ شرکت، موقوف به علاقه و رغبت شرکاء می‌باشد. هردو شریک بر یک عمل معین عقد می‌نمایند و هم‌چنان هر زمانی‌که خواستند، فسخ می‌کنند. در نظام اقتصادی، پیرامون فسخ شرکت این‌گونه بیان شده است:

«شرکت از جمله عقدهای جائز و شرعی می‌باشد. شرکت به هنگام مرگ یکی از طرفین یا دیوانه شدن یا موانع مثل عدم عقل و یا هم با فسخ یکی از جانبین، در صورتی‌که شرکت متشکل از دو طرف باشد، باطل می‌شود؛ زیرا که این عقد جائز بوده و مانند وکالت به این امور متذکره با طل می‌شود: اگر یکی از دو شریک وفات نمود و از وی وارث باقی ماند، این وارث می‌تواند به شرکت اقدام کند و باید شریک برایش اجازۀ تصرف در مال مشترک را بدهد و هم‌چنان می‌تواند خواستار تقسیم مال شرکت گردد و هر زمانی‌که یکی از شرِکَین طلب بر فسخ عقد نمود، برای جانب مقابل واجب است که طلب‌اش را بپذیرد.

اگر تعداد شرکاء بیشتر از دو نفر بودند و یکی از آن‌ها خواهان فسخ شرکت شد و دیگران به بقائی شرکت اتفاق نظر داشتند، در این هنگام شرکت فسخ شده و دوباره در میان افراد متباقی عقد جدید صورت می‌گیرد. فسخ در میان شرکت مضاربت و غیرش فرق می‌کند. در شرکت مضاربت، زمانی‌که عامل بیع و صاحب مال تقسیم‌اش را طلب کرد، طلب عامل پذیرفته می‌شود؛ زیرا که حق‌اش در فایده بوده و فایده ظاهر نمی‌شود؛ مگر در خرید و فروش. اما در باقی انواع شرکت وقتی یکی از شرکاء طلب حصه نمود و دیگرش طلب بیع، در این صورت برعکس طلب قسمت پذیرفته می‌شود؛ نه طلب بیع. این همان چیزی است که ما در حالت انعقاد شرکت بدون مدت تبنی کردیم، از حیث اینکه مدت در صحت عقد شرکت لازمی نمی‌باشد.»

4- اما وقتی‌که از مدت، در شرکت تذکر رفته باشد، در این مورد فقها در میان خود اختلاف نظر دارند. من نظریات بعضی مجتهدین معتبر را در این مسئله برای شما بازگو می‌نمایم. برای شما ضروری است که رأی همان مجتهدی‌که به آن اعتماد می‌کنید و قلب‌تان به اجتهادش آرام می‌گیرد، تقلید نمائید. احناف و حنابله بر جواز تعیین وقت و زمان، در مضاربت نظر داده اند؛ نظر به این دیدگاه در شرکت وقت مشخص تعیین می‌گردد که با پایان یافتن آن شرکت نیز پایان می‌یابد. مالکی‌ها و شوافع گفته اند که در مضاربت تعیین وقت قابل قبول و پذیرش نیست و حکم‌ آن چنانچه مالکی‌ها گفته اند، این‌گونه می‌باشد: شرکت به گونه‌ای است که در آن وقت مشحص نمی‌گردد و هرکدام از طرفین هر وقتی‌که خواست، می‌تواند شرکت را ترک نماید؛ زیرا مدت گذاشتن و تعیین وقت نظر به رأی شوافع، برای کارگر در کارش، تنگی و حرج ایجاد می‌نماید. هم‌چنان امام نووی در کتاب "الروضه" بیان داشته است که در عقد مضاربت بیان مدت معتبر نمی‌باشد.

دوم) سوال دیگر شما که در ارتباط بیع مزایده(فروش با زیادت در نرخ اصلی) است:

1- بیع با زیادت جائز است، یعنی این‌که بایع کالای تجارتی خود را برای مشتریان خود پیشکش می‌کند و برای هرکدام‌شان که به قیمت بلند بخرند، می‌فروشد و دلیل آن عبارت از حدیثی است که حضرت انس ابن مالک روایت نموده است: ابن ماجه از حضرت انس بن مالک روایت می‌کند که گفت:

«أَنَّ رَجُلاً مِنْ الأَنْصَارِ جَاءَ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم يَسْأَلُهُ فَقَالَ: لَكَ فِي بَيْتِكَ شَيْءٌ؟ قَالَ: بَلَى، حِلْسٌ نَلْبَسُ بَعْضَهُ وَنَبْسُطُ بَعْضَهُ وَقَدَحٌ نَشْرَبُ فِيهِ الْمَاءَ، قَالَ: ائْتِنِي بِهِمَا، قَالَ: فَأَتَاهُ بِهِمَا، فَأَخَذَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بِيَدِهِ ثُمَّ قَالَ: مَنْ يَشْتَرِي هَذَيْنِ؟ فَقَالَ رَجُلٌ: أَنَا آخُذُهُمَا بِدِرْهَمٍ، قَالَ: مَنْ يَزِيدُ عَلَى دِرْهَمٍ مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاثًا، قَالَ رَجُلٌ: أَنَا آخُذُهُمَا بِدِرْهَمَيْنِ، فَأَعْطَاهُمَا إِيَّاهُ وَأَخَذَ الدِّرْهَمَيْنِ فَأَعْطَاهُمَا الأَنْصَارِيَّ»

ترجمه: مردی از انصار نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و از ایشان سؤال(گدایی) می‌کرد، رسول الله صلی الله علیه وسلم برایش فرمود: آیا چیزی در خانه داری؟ مرد انصاری گفت: بلی، یک فرش دارم که بعضی از آن را در بالای خود و بعضی آن را زیر پای خود می‌اندازیم، هم‌چنان یک کاسه که با آن آب می‌نوشیم. رسول الله فرمود که هردوی‌شان را بیاور! انصاری فرش را همره با کاسه آورد و رسول الله صلی الله علیه وسلم هردو را در دست خود گرفته و فرمودند: این دو را کی می‌خرد؟ مردی گفت که من به یک درهم می‌خرم. رسول الله صلی الله علیه وسلم دو یا سه مرتبۀ دیگر فرمودند: کی از یک درهم بیشتر می‌خرد؟ مردی گفت که من به دو درهم می‌خرم، پس برایش فرش و کاسه را داد و دو درهم از او گرفت و به انصاری اعطا نمود.

2- اما نجش در بیع درست نمی‌باشد. بیع نجش آنست که خریدار قیمت را بالا می‌برد؛ لیکن هدفش خریدن نمی‌باشد تا فریب وخدعه ایجاد کند و جنس به دیگران به قیمت گزاف فروخته شود.

بخاری از سعید بن مسیب و او از حضرت ابوهریره رضی الله عنه شنیده است که می‌گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«...ولا تناجشوا...»

 ترجمه: ...در خرید و فروش نجش نکنید. ...

هم‌چنان ابن  عمر روایت می‌کند که:

«نَهَى النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم عَنِ النَّجْشِ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم از نجش در بیع نهی نمودند.

3- هم‌چنان این درست نمی‌باشد که مشتریان در پائین آوردن قیمت باهم اتفاق نظر نمایند و یا همان قیمت ارزان را بپردازند و در آن زیادت هم نکنند؛ چون این باعث می‌شود که فروشنده به همین قیمت پائین بفروشد؛ چون کسی دیگری را پیدا نمی‌کند که به قیمت بالاتر بفروشد. بعضی اوقات عادتاً تعداد از تاجران با یک تاجر اتفاق می‌نمایند و این تاجر مبنی بر این‌که از قیمت او بالا نپردازند، برای‌شان پول می‌دهد؛ این تاجر جهت خریداری جنس، مبلغ ناچیزی را پیشنهاد می‌نماید و تاجران دیگر برحسب اتفاقی‌که نموده بودند، پائین‌تر از قیمت او را پیشنهاد می‌نمایند؛ در نتیجه صاحب جنس مجبور می‌شود که با نرخ ارزان جنس‌اش را بفروشد؛ پس این در باب  فریب شامل می‌شود.

ابن حبان در صحیح خود از زَر و او از عبدالله روایت می‌کند که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«مَنْ غَشَّنَا فَلَيْسَ مِنَّا، وَالْمَكْرُ وَالْخِدَاعُ فِي النَّارِ»

ترجمه: هرکسی‌که ما را فریب دهد، از جملۀ ما نیست؛ مکار و فریب‌کار در آتش می‌باشد.

هم‌چنان اسحاق بن راهویه در مسند خود از حضرت ابوهریره رضی الله عنه روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«الْمَكْرُ وَالْخَدِيعَةُ فِي النَّارِ»

ترجمه: مکر و فریب در آتش جهنم می‌باشند. 

این قول را بزار در مسند خود ذکر نموده است.

هم‌چنان الله سبحانه وتعالی از کم کردن اشیاء برای مردم نهی نموده است. مشتری‌ها تظاهر به این می‌‌کنند که قیمت جنس پائین است و این فریبی برای مالک و صاحب جنس می‌باشد که این را به قیمت پائین بفروشد. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ﴾

[شعراء: 183]

ترجمه: و از چیزهای مردم نکاهید.

 امام قرطبی در تفسیر این آیت می‌فرماید: بخس یعنی کمی و نقصان و آن این‌که در کالا و جنس عیب گرفته شود یا نرخ آن پائین آورده شود و یا در قیمت آن فریب‌کاری شود و یا این‌که در کیل و پیمانه زیادت و کمی صورت گیرد( تمام این صورت‌ها خوردن مال به باطل می‌باشد).

به این سبب، زمانی‌که تجارت کننده‌گان در میان خود اتفاق بر این نمودند که کالا و اجناس را فلان تاجر به قیمت پائین بخرد و این تاجر در مقابل برای‌شان پول می‌دهد تا قیمت را از همان قیمتی‌که او می‌پردازد، بلند نبرند، و یا هم به عبارت دیگر، تاجران اتفاق بر این می‌کنند که قیمت را کم‌تر از قیمتی‌که آن مرد می‌فروشد، پائین بپردازند؛ در مقابل این‌که برای‌شان مال بپردازد؛ پس این عمل حرام می‌باشد؛ زیرا این فریب صاحب کالا و جنس است تا مجبور شود، جنس‌اش را به نرخ پایین بفروشد و مالی‌که این تاجر از تاجران دیگر اخذ می‌کند، حرام می‌باشد.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

14 ربیع الثانی1435هـ.ق

12 فبروری 2014م

ادامه مطلب...

سال 2018م سال ملیت‌گرائی در جهان؛ عوامل و راه‌حل آن‌

(ترجمه)

سال‌های اخیر شاهد بروز بیشترگروه‌های راست‌گرای افراطی و یا به عبارت دیگر زیاد شدن جریان‌های نژادپرست افراط‌گرا در اروپا و امریکا بوده که دیگر کشورها نیز از این افراط‌گرائی متأثر شدند. این حرکت‌های نژادپرست در حکومت‌های مانند اتریش، ایتالیا و بعضاً در پارلمان‌های آلمان، فرانسه و هالند داخل شدند و‌ به حدی تأثیر گذاشت که باعث بیرون شدن بریتانیا از اتحادیۀ اروپا گردید.

این افراط‌گراها دشمنی اسلام و فشار بر بیگانگان(مسلمانان) را نصب العین خود قرار داده، خیلی از شهروندان این کشورها تصور می‌کنند که بیگانگان علت ازبین بردن فرهنگ ملی و اقتصادشان هستند؛ مثلاً: ترامپ در امریکا و حرکت‌‌های نژادپرست در اروپا بالای این دوبخش تمرکز کردند. نژادپرستی و ملیت‌گرائی؛ پدیدۀ بدی‌که پیامد‌های بسیار خطرناکی را نه تنها برای مسلمانان؛ بلکه برای بشریت به دنبال خواهد داشت؛ به گونه‌ای که این پدیدۀ خطرناک بشریت را در برابر یک دیگر قرار می‌دهد؛ زیرا این پدیده احساس بدی است که انسان‌ها را به سروری جمعی، گرایش به حفظ قدرت و تنفر از دیگران دعوت می‌کند و همین پدیده است که بعضی‌ها را تشویق می‌کند تا دیگران را تحقیر و بالای‌شان حکومت کند؛ این پدیده پیروی از خواسته‌ها و تعصبی‌که صاحب‌اش را کور ساخته و آن‌ را برای به دست آوردن قدرت و چپاول‌گری ثروت‌ها تشویق می‌نماید. به همین دلیل حرکت‌های نژادپرست در اروپا تلاش دارند تا اتحادیۀ اروپا را متفرق بسازند؛ اروپایی‌که عامل قوت‌شان همین اتحاد بوده است.

این تلاش‌ها به خاطری صورت می‌گیرد که هر قومی می‌خواهد تا هویت قوم و ملیت و دست آورد‌های مادی خودشان را حفظ کند و همین اقوام هستند که بعضی از بعضی دیگر احساس خطر دارند؛ چنانچه بسیاری از این نژادها از حاکمیت آلمان و فرانسه بالای‌شان ترس دارند. 

بعد از این‌که دشمنی اسلام و مسلمانان را "ترامپ" در امریکا شعار خود قرار داد، سر عداوت و دشمنی را باکسانی‌که پایبند فرهنگ اسلام و ارزش‌های اسلامی داشتند، شروع کرد؛ چنانچه همین دشمنی قبل از جنگ جهانی اول اتفاق افتاد و باعث ویرانی اروپا گردید. بناءً نژادپرستی یک پدیدۀ کاملاً خطرناک بوده، لازم است تا به شکل بنیادی ریشه‌کن گردد.

ملیت‌گرائی و نژادپرستی در حقیقت یک رابطۀ فامیلی است؛ اما به شکل وسیع‌تر آن، ملیت‌گرائی و نژادپرستی مظهری از مظاهر غریزۀ بقای نوع بوده و زمانی‌که یک نژاد و ملیت احساس خطر را در داخل نژادش نماید و یا این‌که مصالح شان را زیر خطر ببینند، تحریک شده و به جنگ می‌پردازند. در این پدیده قدرت پروری، خودخواهی حاکم است که قوم نژادپرست و ملیت‌گرا تنها حاکمیت خودشان را بالای دیگران می‌خواهد. بناءً هرجا که این پدیده وجود داشته باشد، دیده می‌شود که یک ملیت خود را از نژادها و ملیت‌های دیگر برتر می‌داند. بناءً تلاش می‌کند تا بر آن اقوام و نژادها غلبه و حاکمیت پیدا کند. همین است که کشمک‌ها شروع می‌شود، این پدیده عاری از فکر بوده تنها بر تمایلات و غرایز استوار است. بناءً از این پدیده نظام و برنامۀ درستی برای زنده‌گی به دست نیامده و نمی‌تواند که این پدیده راه‌حل مشکلات شود.

همین پدیدۀ نامیمون نژادپرستی بود که مغول را به کشتار وحشیانه وادار ساخت و هم‌چنان همین پدیدۀ خطرناک بود که در اروپا بی‌گناه و گنهکار را از بین برد؛ سپس اروپائیان با داشتن این پدیدۀ نامیمون با جنگ‌های صلیبی شان به جان مسلمانان افتادند و مسلمانان را کشتار دسته‌جمعی نموده و اموال‌شان را به غارت بردند.

زمانی‌که اروپا فکر مشخصی(حل وسط) را انتخاب کرد، این فکر نتوانست پدیدۀ نژادپرستی را از میان بردارد و این اتفاق بود که برای مردم اروپا تحقق افتاد. زمانی‌که اروپا ایدولوژی سرمایه‌داری را برگزید، دیدند که این فکر نتوانست پدیدۀ نژادپرستی را از میان برمی‌دارد؛ مجبوراً فکر نژادپرستی را پذیرفتند و تمام مردم اروپا به طرف نژادپرستی رفته و "سیکولریزم" یعنی جدائی دین از زنده گی را بر گزیدند.

دموکراسی سیادت را به مردم داده به این معنی که مردم اند تا مطابق به خواست و منافع‌شان تقنین ‌کنند؛ بناءً کشمکش بین سیادت و مادیات شروع شد؛ به طور مثال: فرانسه به رهبری ناپلیون به فعالیت شروع کرد تا بر اروپا و تمام جهان حاکمیت پیدا کند و تمام مردم اروپا شروع به استعمار ملت‌های دیگر پرداختند و بسیار به حالت بی‌رحمانه و وحشت‌بار خون مردم افریقا و آسیا و امریکای شمالی و جنوبی را مکیدند؛ زیرا این پدیده بشریت و انسانیت را نمی‌شناسد و جنگ‌های بزرگی در اروپا و سایر ملت‌ها به وجود آمد؛ از جمله جنگ جهانی اول و دوم که باعث به جاگذاشتن ده‌ها میلیون قربانی در اروپا گردید و این کشورها را ویران ساخت.

حالا مردم اروپا به این فکر اند که از جانب بیگانه‌ها(مسلمانان مهاجر) بر اقتصادشان تهدید و با موجودیت بیگانگان شغل و کارشان را از دست می‌دهند و اروپائیان تصور می‌کنند که با موجودیت بیگانگان تراکم بیکاری آمده و سرمایه‌ها کم شده است؛ درحالی‌که پول به جیب سرمایه‌داران می‌رود. بدون این‌که متعصبین نژادپرست این موضوع را درک کنند، از این موضوع چشم‌پوشی کردند و تنها بر مشت مهاجر و بیگانه‌ای تمرکز کردند که میزان ناچیزی را برای خوردن‌شان به دست می‌آوردند؛ زیرا نژادپرستان واقعیت مشکل را درک نمی‌کنند و نمی‌دانند که سرمایه‌ها به دست ثروت‌مندان خودشان بوده و این سرمایه‌داران نمی‌خواهند برای بیگانگان چیزی بدهند؛ مگر این‌که چند برابر آن را پس بگیرند.

مردم اروپا نمی‌خواهند که بیگانگان تأثیری بر کشورشان داشته باشند؛ به طور مثال: وقتی دیدند که ده‌ها میلیون مسلمان در اروپا به دین‌شان پایبند ماندند، بر فرهنگ‌شان احساس خطر کردند؛ بناءً اروپائیان نژادپرست می‌خواهند بیگانگان(مسلمانان) خادم‌شان باشند؛ چنانچه این واقعیت بعد از جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد و پس از آن‌که دیدند برای کشت و مزارع‌شان نیاز به کارگر پیدا کردند و هم‌چنان برای محافظت حیوانات، بیرون کردن معادن و پاک‌سازی شهر‌های‌شان نیاز به کارگر دارند، مجبور شدند که از کشورهای دیگر مخصوصاً کشورهای اسلامی نیروی انسانی بخواهند؛ زیرا کشورهای اسلامی نیروی جوان بسیار زیادی دارند؛ اما زمانی‌که دیدند که اکثریت این کارگران از جوانان مسلمان هستند و بر دین‌شان پایبند اند؛ بلکه هنوز شدت دین‌گرائی شان قوی‌تر می‌شود، برای اروپائیان زنگ خطری ایجاد شد؛ مخصوصاً زمانی‌که دیدند که توالد و تناسل مسلمانان بیشتر؛ اما بر عکس توالد و تناسل اروپائیان ضعیف‌تر است و حتی بیشترین مسلمانان در جوامع اروپائی ذوب فرهنگ اروپائی و غربی نشدند.

از دهۀ پنجاه تا اواخر دهۀ نود قرن گذشته فکر "سوسیالیزم" تأثیر داشت و فکر نژادپرستی افراط‌گرا به دلیل از بین رفتن نازیستی، و فاشیستی در جنگ جهانی دوم ضعیف و بیشترین مردم به طرف "سوسیالیزم" در اروپا و فکر قومی میانه‌رو که مشهور به فکر راست‌گرائی میانه‌رو با فکر"سوسیالیزم" ‌که مشهور به فکر چپ‌گرای معتدل بود، در اروپا رفتند و هردو طرف، چیزی‌که بنام عدالت اجتماعی نژادپرستی و ملیت را بر گزیدند و برای از بین بردن فکر نژادپرست و ملی افراط‌گرا باهم، همدست شدند و جنگ‌ها را در سیاست خارجی شان به کنار گذاشتند؛ سپس حکومت‌های اروپائی ایجاد و اتحادیۀ اروپا تشکیل گردید.

لازم است تا یادآور شویم که این مردم اجازه دادند تا راست‌گرای میانه‌رو رشد کند تا مسلمانان را در موقعیتی قرار دهند که انعطاف پذیر شده و ذوب فرهنگ غربی شوند؛ اما نخواسته بودند که این فکر به حدی رشد کند که احزاب میانه‌رو را تهدید کند. زمانی‌که احزاب میانه‌رو از حل این مشکل عاجز ماندند، با وجودی‌که تمام اسالیب از جمله ترس و تنگ ساختن عرصه را بالای مسلمانان استفاده کردند و تلاش کردند که مسلمانان را با فرهنگ جوامع‌شان سازگار نمایند، حرکت‌های راست‌گرای تندرو ایجاد شد.

راست‌گرای تندرو جریان احزاب میانه‌رو را در اروپا تهدید می‌کرد؛ لذا این احزاب به فریب دادن مسلمانان پرداختند و مسلمانان را به سازش کردن در برابر راست‌گرای تندرو دعوت نمودند که این خود روش دیگری برای تسلیم شدن به فرهنگ اروپا بود. بناءً بر مسلمانان لازم است که این مسأله را بدانند و هم‌چنان لازم است که با قوت تمام به دین‌شان تمسک نموده، افکار "سوسیالیزم" و سرمایه‌داری را کنار بیندازند و هم‌چنان در برابر نژادپرستی و ملیت‌گرائی متعفن؛ طوری‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم ارشاد فرموند، مبارزه نمایند.

 شکی نیست که ایدیولوژی اسلامی یگانه ایدیولوژی است که توان ازبین بردن این افکار پلید را دارا بوده و می‌تواند تمام مردم را به کوره‌اش ذوب نماید. پیروزی اسلام که یک پیروزی بی‌نظیر است، باید تحقق بخشد و ان شاء الله این پیروزی زمانی‌که خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت ایجاد گردد، باز خواهد گشت.

برگرفته از جریدۀ الرایه

نویسند: اسعد " منصور"

ادامه مطلب...

سکوت کشورهای اسلامی در برابر جنایات دولت مستبد چین علیه اقلیت‌های مسلمان این کشور

(ترجمه)

 

خبر:

روز شنبه 5 جنوری سال روان، روزنامۀ انگلیسی چینی Global Times گزارش داد که دولت چین قانونی را بخاطر تطابق اسلام با سوسیالیزم تصویب نموده است. هم‌چنان در این گزارش آمده است که طی پنج سال آینده مقامات دولتی این کشور موافقت کردند که اسلام را با سوسیالیزم سازگار سازند و اقدامات لازم را برای تطابق اسلام با رسم و رسوم چینی روی دست گیرند. سپس در اوایل ماه جاری، نیروهای امنیتی چین سه مسجد واقع در ایالات یون نان این کشور که توسط اقلیت قومی مسلمان "هوی" ساخته شده بود، بستند.

تبصره:

حرکات اخیر دولت مستبد چین ادامۀ رفتارهای وحشیانۀ این کشور بخاطر از بین بردن اسلام از اذهان جمیعت مسلمانان این کشور می‌باشد؛ زیرا با ایجاد ترس و ارعاب آن‌ها را مجبور به پذیرش اعتقادات کمونیستی و ترک اعتقادات اسلامی شان نموده است. این رژیم در برخی از ایالات خود انجام اعمال اسلامی را از قبیل: روزه گرفتن، پوشیدن حجاب، گذاشتن ریش و ورود نوجوانان زیر 18 سال به مساجد بخاطر گوش دادن به خطابه‌های اسلامی، ممنوع و غیرقانونی اعلان نموده است. هم‌چنین این دولت مانع والدین از گذاشتن نام‌های اسلامی بالای فرزندان شان، مانع تهیۀ تعلیمات دینی و سایر فعالیت‌های اسلامی برای فرزندان شان می‌شود. علاوه بر این، زنان مسلمان اویغور را مجبور به ازدواج با افراد غیرمسلمان چینی می‌نماید.

همین‌طور دولت چین در سال 2016م بخاطر سرکوب نمودن اسلام، کمپاین را تحت نام "تبدیل شدن به خانواده" را ه‌اندازی نمود؛ طوری‌که مقامات و یا مردم چینی به طور موقت در بین خانواده‌های مسلمان در سینکیانگ جابجا شده تا نشانه‌هایی از  وابستگی آن‌ها به اسلام "افراطی" از جمله امتناع ورزیدن از نوشیدن الکول، اشتراک در نماز جمعه، روزه گرفتن ماه مبارک رمضان و یا حتی داشتن تصاویر با متون اسلامی در دیوار خانه‌های شان را گزارش دهند. سپس در ماه دسمبر 2017م مقامات سینکیانگ بیش از یک میلیون تن را برای یک هفته در خانه‌های مسلمان اویغور به منظور تفتیش آن‌ها‌ استخدام نموده اند. هم‌چنان دیگر اعمال اسلامی از قبیل  خوردن غذای حلال و حتی سلام دادن را برچسپ  فعالیت‌های‌افراطی می‌زنند.

بناءً رهبران حزب کمونیست در ارومچی، پایتخت ایالت سینکیانگ، یک حرکت ضد محصولات حلال را آغاز نموده طبق آن احزاب مسئول سوگند داده شده اند تا مبارزه قاطع در برابر محصولات حلال داشته باشند. بلی، نفرت این رژیم نسبت به اسلام به حدی رسیده  که حتی مسلمانان را مجبور نموده تا مراسم خاک‌سپاری اسلامی خویش را ترک کرده و از عرف و سنت مرده‌سوزی چینی که اکنون در ایالت سینکیانگ در حال گسترش است، پیروی نمایند.

به گزارش سازمان ملل، بیش از یک میلیون مسلمان اویغوری در سینکیانگ به طور نامعلوم در کمپ‌ها بازداشت می‌شوند، طوری‌که آن‌ها را مجبور به ترک عقیده، نوشیدن الکول، خوردن گوشت خوک و هم‌چنین وفادار به حزب کمونیزم می‌نمایند. علاوه بر آن، تعداد زیادی‌که در این مراکز زندانی بودند، شکنجه و یا حتی کشته شده اند. از سوی دیگر، دست‌کم 2 میلیون مسلمان اویغوری در "مراکز بازآموزی" قرار دارند که در آن‌جا تحت فشارهای سیاسی و فرهنگی مجبور به حفظ عقاید کمونیستی و ترک دین و عقیدۀ خویش می‌باشند. به گزارش خبرگزاری فرانسه، در یک سری اوراق دولتی مربوط به کسانی‌که در "مراکز بازآموزی" هستند، ذکر شده است که برای داشتن شهروندان بهتر چینی، این مراکز باید ابتداء اصل و نصب، ریشه، ارتباطات و عقاید این افراد را از بین ببرند. دولت چین هم‌چنین یتیم‌خانه‌های را برای کودکان اویغوری که والدین شان در بازداشت یا در تبعید قرار دارند، ساخته  و اداره می‌کند. در این یتیم‌خانه‌ها، کودکان را به گونه‌ای تعلیم می‌دهند تا هویت اسلامی خود را فراموش نموده و از عقیدۀ اسلامی خویش جدا شوند. هدف رژیم این است که نسل‌ آیندۀ مسلمانان اویغوری را تبدیل به افراد ملحد، وفادار به حزب کمونیزم و پایبند عرف و عادات چینی نموده و طبق دیدگاه پینگ جمیعت مسلمان را از این دیار نابود سازد.

با وجود این‌که جنگ آشکارا علیه اسلام و مبارزه بخاطر ازبین بردن اقلیت‌های مسلمانان ایغور جریان دارد، اما حکام  سرزمین‌های اسلامی با بی‌شرمی تمام در مقابل این همه ظلم علیه مسلمانان مهر سکوت بر لب نهاده اند. حتی دولت چین اسلام را به عنوان "بیماری فکری ایدیولوژیک و ویروس مغز" اعلام نموده است. متأسفانه این همه جنایات علیه اسلام و مسلمانان برای بیدار شدن احساسات حکام سرزمین‌های اسلامی کافی نمی‌باشد؛ چون به حرمت اسلام و عزت مسلمانان هیچ ارزشی قایل نیستند. این رژیم‌ها و حکام سرزمین‌های اسلامی، منتظر فرصت برای جنگ و کشتار مسلمانان در سوریه، یمن، افغانستان، پاکستان وغیره می‌باشند. در عین حال این‌ها بخاطر اسلام و مسلمین، کوچک‌ترین کمک اقتصادی و نظامی انجام نداده اند. طور مثال: دولت پاکستان 15هزار سرباز را برای تأمین امنیت کار دهلیز اقتصادی پاکستان-چین و تأمین امنیت اتباع چینی که در پروژه‌های زیربنای این کشور فعالیت دارند، اعزام نموده است؛ اما برای نجات و افتخار اسلام و امت اسلامی حتی یک سرباز خویش را بسیج ننموده است. بدون شک، این طرح چند میلیارد دالری این پروژه که هدف آن تسهیل تجارت جهانی بوده از جمله با آسیا و شرق میانه با پینگ، از طریق راه‌های تجاری که عمدتاً از طریق سین کیانگ عبور می‌کند، سکوت حکام سرزمین‌های اسلامی را در مقابل جنگ صلیبی دولت مستبد چین علیه اسلام خریده است.

همین‌طور در حالی‌که وضعیت غم‌انگیز کنونی جریان داشته و هیچ رهبری واقعی اسلامی برای دفاع از عزت اسلام و مسلمانان وجود ندارد؛ دولت ملحد چین نیز هم‌چنان به ظلم و ستم و سرکوبی مسلمانان بدون هیچ نوع استادگی در مقابل خود، ادامه می‌دهد. بناءً از کسانی‌که در ارتش سرزمین‌های اسلامی اند، سوال می‌کنیم که چی باعث وفاداری و ارتباط شما با این حکام بزدل و خائن شده؛ در حالی‌که شما و سایر امت مسلمه را به دشمنان دین تان می‌فروشند؟ چطور می‌توانید در زیر سایۀ حکومت این حکام خائن زندگی نموده و نقشه‌های شوم شان را تحقق بخشید؟ بناءً پشتیبانی خود را بخاطر نیاز شدید برای تأسیس خلافت اسلامی به طریقۀ نبوت که شما را بخاطر دفاع از امت مسلمه و کامیابی دین اسلام بسیج خواهد کرد، اعلام نمایید. چنانچه الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ ٱللَّهِ وَأَيْمَـٰنِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَـٰئِكَ لَا خَلَـٰقَ لَهُمْ فِى ٱلْءَاخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ ٱللَّهُ وَلَا يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾

                                                                                                                       [آل عمران: 77]            

ترجمه: کسانی‌که پیمان الهی و سوگندهای خود را(به نام مقدس او) به بهای ناچیزی می‌فروشند، آن‌ها بهره‌ای در آخرت نخواهند داشت و الله(سبحانه وتعالی) با آن‌ها سخن نمی‌گوید و به آنان در قیامت نمی‌نگرد و آن‌ها را(از گناه) پاک نمی‌سازد و عذاب دردناکی برای آن‌هاست.

نویسنده: نسرین نواز

رئیس بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

تیراندازیی ساهیوال این مسئله را واضح می‌سازد که چگونه اشتراک بر "جنگ علیه تروریزم" امریکا، دولت پاکستان را به یک ادارۀ بی‌رحم عصر استعمارگر تبدیل می‌کند

  • نشر شده در پاکستان

(ترجمه)

به تاریخ ۱۹ جنوری ۲۰۱۹م، مقامات امنیتی دولت در روز روشن به یک موتر کوچک که در شاهراه بزرگ نزدیک ساهیوال‌تول پلازه در حرکت بود، به آن تیراندازی کردند. ‏در این ساحۀ خون‌بار، در اثر گلوله‌باری، پدر و مادر همراه با دختر نوجوانش و یک دوست نزدیک خانواده‌گی آنان کشته شدند؛ در حالی‌که از سه طفل کوچک آنان که تنها در پای یکی‌شان مرمی اصابت کرده بود، به طور معجزه‌‌آمیز جان به سلامت برده است. "ادارۀ ضد تروریزم(CTD)" در شرح‌ گزارش خود ادعا نمود که دوست خانواده‌گی آنان یک تروریست تحت تعقب بوده که حمله بر نظامیان را با سلاح دست‌ داشته‌اش نخست او آغاز نموده بود و در جریان همین حمله سه تن از تروریست‌ها بر موتوسایکل فرار نمودند. پس از خاتمه این درگیری از نزد مجرم کشته شده واسکت انتحاری، نارنجک دستی، تفنگ مکروف و چند میل سلاح خورد و ثقیل را دریافت نمودیم. به‌هرحال، به گفتۀ شاهدان عینی: «نظامیان‌ ادارۀ ضد تروریزم، بدون آن‌که بدانند این خانواده بخاطر اشتراک در یک محفل عروسی به مقصد لاهور در سفر اند، نخست نظامیان بر موتر شلیک کردند و از نزد آنان نه سلاح و نه هم مواد انفجاری به دست آمده است.» 

پس از این‌که حکام خائن پاکستان به طور قاطعانه بر جنگ "امریکا علیه تروریزم" در پاکستان تعهد کردند، استفادۀ بی‌رحمانه از قدرت سیاسی توسط نیرو‌های "ادارۀ ضد تروریزم" یک اصل برای دولت شد تا وحشیانه عمل کند؛ زیرا علیه تروریزم مبارزه می‌کند. بناءً نیروهای مسلح امنیتی بدون درنظرداشت حرمت زنان خانواده و امنیت خصوصی در خانه‌ها هجوم می‌برند، ‏پول مردم ضبط می‌شود، به شمول پول زکات، که این ضبط پول بدون مدرک رسمی بوده و پول هرگز واپس نمی‌شود.  آنانی‌که بر "رشد پالیسی‌های امریکا" صدا بلند می‌کنند، همواره تحت ظلم و شکنجه قرار گرفته و یا حتی ربوده می‌شوند. حتی بعد از ترخیص یا رهایی، آن کسانی‌که به دست "ادارۀ ضد تروریزم" افتاده بودند، معمولاً سال یک‌بار مورد آزار و اذیت و حتی شکنجه جسمی و روحی قرار می‌گیرند تا عبرتی برای ایشان باشد. دولت به جای این‌که مخلصانه برای حفاظت شهروندان خود عمل کند، به یک ادارۀ بی‌رحم عصر استعمارگر تبدیل شده که به شدت، تمام جمعیت را تحت فشار قرار داده است. به جای این‌که عزت، شرافت، اموال و جان شهروندان خود را محافظت کند، این دولت بی‌پروا و خائن با برآورده کردن ضروریات امریکا در تلاش به دست آوردن دالر است، که این حقیقت بعد از اشغال وحشیانه‌ی کشور همسایه یعنی افغانستان واضح شد.

ای مسلمانان پاکستان! باوجود وعده‌های قبل از انتخابات عمران خان که گفت: «دیگر هرگز مرمی در شاجور امریکا نخواهم بود.» متأسفانه این مرد کاملاً برخلاف آن‌چه که گفته عمل نمود و در "جنگ امریکا علیه تروریزم" اشتراک  نمود که در نتیجه پاکستان را به یک دولت "مشت آهنین پولیس" تبدیل کرده، که نیروهای نظامی بدون هیچ انتقاد و پاسخگویی به پوز مردم بی‌گناه می‌کوبند. ‏بیایید بر این فیصله برسیم که این آخرین تلفات شدید از ریختن خون بی‌گناهان و یتیم شدن اطفال معصوم در تیراندازی ساهیوال باشد که ما آن را بخاطر دوستی حکومت خائن باجواه-عمران همراه تروریزم جهانی یعنی امریکا، تحمل می‌کنیم. دیگر اجازه ندهید تا قربانی توهم و خیال‌بافی‌های تصمیم محکمه و تحقیقاتی پولیس گردیم که این امر محض به ادامۀ حیات این نظام شکست‌خورده و متحدین بدبخت‌اش می‌‎انجامد. بیائید برای سرنگونی و از بین بردن این "ادارۀ ضد تروریزم(CTD)" فوراً تلاش به خرج دهیم و پاکستان را از هرگونه اطاعت، تعهد و فرمانبردار از امریکا رهایی بخشیده، و کار برای تأسیس مجدد خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت را در اولویت کاری خویش قرار دهیم، که به تنهایی سپر حقیقی مسلمانان و اسلام است. رسول الله ﷺ می‌فرماید:

«إِنَّمَا الْإِمَامُ جُنَّةٌ يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ وَيُتَّقَى بِهِ»

(مسلم)

ترجمه: به تحقیق امام(خلیفه) سپری است که شما از عقب آن می‌جنگید و به او پناه می‌برید.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

صدور حکم ناعادلانه‌ی زندان از سوی محکمه‌ی نظامی اردن علیه استاد انجینیر اسماعیل الوحواح، یکی از شباب حزب‌التحریر!

  • نشر شده در اردن

(ترجمه)

بعد از تلاش‌های سرکوب‌گرایانه‌ای رژیم اردن، برادر انجینیر اسماعیل الوحواح یکی از اعضای حزب‌التحریر در میدان هوایی ملکه علیا در ۲۵ جولای ۲۰۱۹م دستگیر شد و محکمۀ ظالم نظامی رژیم اردن برایش حکم سه سال زندان را داد که بعداً به یک سال کاهش یافت. رژیم اردن به اتهام تحریک برای تضعیف رژیم-یک اتهام سرکوب‌گرانه و مستعد برای اداره‌ی اطلاعات این محکمه که از الله سبحانه وتعالی به‌خاطر قضاوت‌های گناه‌کارانه‌ی شان نمی‌ترسند-‌ در کینه و دشمنی علیه حزب‌التحریر و شباب آن،‌ صرفاً به این خاطر که آن‌ها با الله سبحانه وتعالی عهد کردند که دعوت اسلامی را به‌طور فکری و سیاسی حمل می‌کنند، پرداخته اند.

علی‌الرغم این خشونت دایمی، که رژیم مذکور به‌طور بی‌شرمانه علیه حزب‌التحریر و شباب‌اش انجام می‌دهد و از آن، دست‌نمی‌کشد،‌ پس ما من‌حیث یک حزب سیاسی شناخته‌شده، نکات زیر را برای تمام مردم بیان می‌داریم:

اول) حزب‌التحریر یک حزب سیاسی‌ بوده، ایدیولوژیِ آن اسلام است و بر اساس این فرمودۀ الله سبحانه‌وتعالی تأسیس گردیده است:

﴿وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾

 [آل عمران: 104]

ترجمه: باید از میان شما گروهی باشند که به خیر دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر کنند،‌ اینان رستگارانند.

این یک وجیبه در تمام زمان‌هاست،؛ اما وقتی‌که این موضوع در عصری مطرح می‌شود که مسلمانان هیچ دولت و استقلال سیاسی ندارند،‌ این برای‌شان واجب می‌گردد که با امت کار کنند و در کنار آن برای ازسرگرفتن شیوه‌ی زنده‌گی اسلامی از طریق تأسیس دولت اسلامی، که براساس اسلام حکومت کرده و اسلام را تطبیق می‌کند، فعالیت کند؛ قسمی‌که الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ﴾

[مائده: 49]

ترجمه: میان‌شان بر وفق آن‌چه الله(سبحانه‌وتعالی) نازل کرده است، حکم کن و از خواهش‌شان پیروی مکن و از ایشان بپرهیز که مبادا ترا بفریبند تا از بعضی چیزهایی‌که الله(سبحانه‌وتعالی) بر تو نازل کرده است، سر باز زنی و اگر رویگردان شدند،‌ بدان که الله(سبحانه‌وتعالی) می‌خواهد آنان را به پاداش برخی گناهان‌شان عقوبت کند و هر آئینه بسیاری از مردم نافرمانند.

ثانیاً) طریقه‌ای را که حزب‌التحریر برای دست‌یابی به هدف‌اش دنبال می‌کند، همانی‌ست که توسط پیامبر صلی‌الله علیه وسلم تا زمان تأسیس اولین دولت اسلامی دنبال شد و نمی‌تواند به اندازه‌ی یک انچ از آن منحرف شود و به‌خاطر الله سبحانه‌و‌تعالی از ملامت هیچ ملامت‌گری نمی‌هراسد. این طریقه‌ی حمل دعوت توسط فعالیت‌های فکری و سیاسی‌ست، بدون توسل به فعالیت‌های مادی و من‌حیث یک حزب سیاسی جهانی و دارای عمر طولانی و هرگز به کدام فعالیت مادی اقدام نکرده است. این توسط سرویس اطلاعاتی خارجی شناخته شده است؛ به شمول اتحادیه‌ی اروپا که حزب‌التحریر در بسیاری از بخش‌‌های آن در روز روشن فعالیت دارد؛ اما نتوانست برادر اسماعیل الوحواح را بازداشت کند؛ بناءً این وظیفه‌ی کثیف را به دستگاه سرکوب‌گر اردن سپرد!

ثالثاً) اتهامات پوچ و غلطی مانند تحریک برای تضعیف رژیم متوجه تمام کسانی می‌شود که نشریات، اصطلاحات و دیدگاه‌های سیاسی و فکری خود را در رسانه‌های اجتماعی الکترونیکی شریک می‌سازند؛ فقط به این خاطر است تا حداکثر مجازات را بر شباب حزب‌التحریر تحت قوانین بشریِ رژیم ظالم اردن اعمال کند. آن‌ها هیچ اساسی نه در قانون اساسی رژیم و نه در قوانین الهی دارند. پس آیا رژیم خود را در برابر ازسرگیریِ طریقه‌ی زنده‌گی اسلامی با تطبیق شریعت الله سبحانه‌و‌تعالی و تأسیس تنها ارگان مشروع سیاسی امت اسلامی مانند دولت خلافت راشده بر منهج و طریقه‌ی پیامبر صلی‌الله علیه وسلم قرار می‌دهد؟

این دعوتی‌ست که حزب‌التحریر به‌خاطرش در تمام نقاط جهان شناخته شده و این سخت‌کوشی و فعالیت روزانه‌ی آن ‌را نشان می‌دهد.

زندان برای ما قضای الله سبحانه‌وتعالی بوده و دعا می‌کنیم که الله سبحانه‌و‌تعالی به خاطرش برای مان پاداش بدهد؛ اما این ظلم و استبداد از جانب کسانی‌ست که این قوانین ظالمانه و خشونت‌آمیز را علیه آن‌هایی‌که می‌گویند: الله سبحانه وتعالی پروردگار ماست، امضاء می‌کنند؛ چه رژیم باشد، چه دستگاه‌های نظامی یا قضات محکمه‌ی نظامی؛ آن‌ها ما را از فعالیت صادقانه با سخت‌کوشی و قربانی‌دادن و پیش‌برد فعالیت برای تأسیس خلافت بر منهج نبوت، بازنخواهند داشت.

﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾

[شعراء: 227]

ترجمه: و ستم‌کاران به‌زودی خواهند دانست که به چه مکانی باز می‌گردند!

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر- ولایه‌ی اردن

ادامه مطلب...

تنها خلافت اسلامی اقتصاد پاکستان را از دام استعماری دالر کثیف و قرض‌های سودی نجات خواهد داد

  • نشر شده در پاکستان

(ترجمه)

با توجه به این‌که مسلمانان پاکستان‌ خود را برای بودجۀ کوچک به‌تاریخ 23 جنوری 2019م آماده می‌کنند، واضحاً نظام اقتصادی فعلی مقصر بدتر شدن روزافزون وضعیت اقتصادی می‌باشد که مردم با آن مواجه اند. در تحت نظام فعلی، واحد پولی پاکستان توسط دالر کثیف، که ذریعۀ استعمارگران غربی به‌حیث اساس تجارت بین‌المللی تحمیل شده و صندوق بین‌المللی پول به‌عنوان یکی از محافظین بی‌رحم‌اش می‌باشد، فلج شده است. برای بقای هژمونی دالر، استعمارگران خواهان افزایش مالیات شده اند تا پاکستان بتواند دالر بیشتری بخرد؛ به‌همین ترتیب روپیه در برابر دالر ضعیف شده تا دالر در وضعیت غالب بماند؛ حتی در حالتی‌که روپیه در حال غرق شدن است، رکورد تورم را در هفته‌های اخیر شکسته است. در مورد قرضه‌های سودی باید گفت که این‌ها گودال‌های بی‌انتهایی اند که بخش قابل ملاحظه‌ای از دارایی پاکستان در آن‌ها انداخته شده اند که بیشتر به نفع غول‌های بانکی سودخوار همیشه گرسنه-که استعمارگران آن‌ها را به‌وجود آورده و سپس در سرتاسر جهان انتشار داده اند- بوده است. به‌نقل از بانک دولتی پاکستان، دوسیۀ قروض کشور در سال مالی 2018م دو تریلیون روپیه بوده است که بیش از یک‌ونیم تریلیون روپیۀ آن قرضه‌های سودی محلی و خارجی بوده است.

هیچ چیزی کم‌تر از تطبیق همه‌جانبۀ اسلام پاکستان را از مشکلات اقتصادی نجات داده نمی‌تواند؛ مشکلاتی‌که قرار است در هفته‌های آینده و در تحت نظام فعلی بدتر هم بشوند. اسلام واحد پولی حکمی وابسته به دالر کثیف را رد کرده و به سیاست نگهداری ذخایر دالر و تضعیف پول محلی در مقابل آن به‌صورت قوی پایان می‌دهد. رسول‌الله صلی‌الله‌علیه وسلم  طلا و نقره را من‌حیث واحد پولی دولت اسلامی، که در مدینه تأسیس شد، تبنی کردند. تنها خلافت برمنهج نبوت ثبات و قوت را در واحد پولی دولت آورده، به‌شکلی‌که طلا و نقره ارزش ذاتی خود را در تجارت بین‌المللی قبول کرده‌اند. راجع به‌تلۀ قرضه‌های سودی، الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا

[بقره: 275]

ترجمه: الله(سبحانه‌وتعالی) دادوستد را حلال و ربا را حرام گردانیده است.

پس این تنها خلافت است که کاسۀ گدایی قرضه‌های سودی را با در دسترس گذاشتن تمویل‌های مالی کلان برای سرمایه‌گذاری در بخش‌های زراعت و صنعت و کمک به‌محتاجان می‌شکند.

ای مسلمانان پاکستان! رژیم فعلی کاری کرده که رژیم‌های خاین و فاسد گذشته را در نظر شما خوب جلوه بدهند. پس این یک  اشتباه مرگ‌بار است که دوباره برای تغییر چهره‌ها تلاش کنی؛ در حالی‌که ضرورت فوری همانا ریشه‌کن کردن نظام فاسد ساختۀ دست بشر و تأسیس دوبارۀ خلافت برمنهج نبوت می‌باشد. در جهتی‌که حاکمیت الله‌سبحانه‌وتعالی آن‌ را به‌ما نازل کرده کار کنید تا مایۀ پیشرفت در زندگی و سبب رضایت الله سبحانه‌وتعالی گردد. الله سبحانه‌وتعالی فرموده است:

﴿وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الآخِرَةَ وَلاَ تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ

 [قصص: 77]

ترجمه: و در آن‌چه الله(سبحانه‌وتعالی) به‌تو داده است، سرای آخرت را بجوی و بهره‌ات را از دنیا هم فراموش نکن و نیکی کن؛ هم‌چنان‌که الله(سبحانه‌وتعالی) به‌تو نیکی کرده است و در زمین فساد مجوی که الله(سبحانه‌وتعالی) فساد پیشه‌گان را دوست نمی‌دارد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

اصلاحات جدید در قانون جمهوری قرغیز از آغاز ۲۰۱۹م Featured

(ترجمه)

به اساس گزارش اسپوتنیک، یک تعداد اصلاحات در قانون‌نامۀ جزایی جمهوری قرغیز در مورد جرایم نقدی ایجاد شده‌است. به‌طور مثال: کسی‌که با جنگ و دعوا در اماکن عامه اغتشاش برپا کند، ۵۵۰۰ سوم قرغیزی(تقریباً ۸۰ دالر) جریمه می‌شود. هم‌چنان، اشخاصی‌که کثافات خانۀ‌شان را می‌سوزانند یا انبار می‌کنند، کسانی‌که سرپوش فاضلاب را باز می‌گذارند و آنانی‌که ثبات عامه را برهم می‌زنند، ۵۵۰۰ سوم قرغیزی جریمۀ می‌شوند. تقریباً همۀ جرایم ده‌برابر شده‌است.

جرایم مالکان موتر و راننده‌گان نیز از ۱۰۰۰ به ۴۵۰۰۰ سوم قرغیزی افزایش یافته‌است. انتظار می‌رود این طرح با جمع‌آوری حداکثر پول از مردم زیر عنوان "شهر عاقل" آغاز شود. طرح مذکور، نصب دوربین‌های مراقبت را در مرکز شهر برای نظارت شامل می‌شود و یک سیستم ثبت‌کننده نیز کار گذاشته خواهد شد. این طرح به پیشنهاد یک شرکت مشخص اجراء می‌شود. در نتیجه، تمام اعمال "جرمی"  در کمپیوترهای مرکزی ثبت و یک وجه جریمۀ سنگین بر شهروندان تحمیل می‌شود. این‌چنین قضیه در یک تعداد کشورهای پیشرفتۀ اقتصادی؛ مانند اتحادیۀ اروپا، گرجستان و روسیه نیز وجود دارد.

هرچند، زمانی‌که به معیار زنده‌گی شهروندان قرغیز و تطبیق این پروژه‌ها نگاه کنیم، خواهیم دانست که استفادۀ این طرح‌ها آسان نیست؛ طوری‌که حداقل معیار پیشبرد زندگی برای مردم قرغیز ۴۷۰۰ سوم قرغیزی است. حقوق تقاعد نیز بیشتر نمی‌باشد و اوسط ماهانۀ معاش امسال به ۱۵۰۰۰ سوم رسیده و شمار افراد بیکار به رقم قابل ملاحظه‌ای در سطح جهان افزایش یافته‌است. برخلاف کشورهای اروپایی، دولت قرغیز مسئلۀ فراهم‌سازی زمینۀ کار را برای شهروندان، از جمله‌ای وظایف خود نمی‌داند. اکثر مردم آسیای‌مرکزی در وظایف رسمی در دولت کار نمی‌کنند و مردم خود برای‌شان شغل ایجاد می‌کنند؛ ولی مقامات رژیم بر خودشان لازم نمی‌بینند تا حداقل با ایجاد معیار پایین زنده‌گی برای مردم، زمینۀ کار و کسب درآمد را فراهم کنند.

حکومت قرغیزستان به ایجاد اصلاحات فوق، احمقانه افتخار می‌کند؛ بر‌علاوه دولت مکلف است تا قبل از تقاضای پرداخت جریمه از شهروندان، حقوق‌شان را تأمین کند. در حقیقت، حاکم نباید از زنده‌گی‌اش راضی باشد؛ در حالی‌که مردم از سطح زنده‌گی‌شان خوشنود نیستند. زمانی‌که در دوران سردارمان حضرت عمر ابن الخطاب رضی الله تعالی عنه در جریان عام الرمضا(سال خاکستر) خشک‌سالی آمد، حضرت عمر رضی الله تعالی عنه عهد کرد که تا پایان قحطی روغن نخورد؛ قسمی‌که سبب دگرگون شدن رنگ چهره‌اش شد. (منبع: گرفته‌شده توسط ابوبکر الشیبانی از کتاب الآحاد والمثانی) او حضرت والیانش را نیز به این کار نصیحت می‌کرد و به عتبه نوشت: «قبل از خودت به مسلمانان غذا بده، همان‌گونه که به خویشتن غذا می‌دادی.» (منبع: به روایت البیهقی در سنن الکبری)

در واقع، حکومت در برابر مردم مسئول و پاسخگو می‌باشد؛ آن‌ها اول وظایف‌شان را انجام می‌دهند و سپس از مردم می‌خواهند تا بر اساس قانون منتظر باشند! قدرت‌های قرغیز جرایم فوق را از دورنمای جلوگیری از جنایات یا رفاه مردم ندیده‌اند؛ برعلاوه، هدف این جرایم کامل کردن خزانه‌های حکومت است که در نتیجۀ محاسبات سیاسی و اقتصادی نامتوازن خالی شده‌است. یک ضرب‌المثل است که می‌گوید: "پایت را از گلیمت درازتر مکن." در حقیقت، با تطبیق این طرح، جرایم افزایش می‌یابد و دستگاه‌های امنیتی، مقامات دولتی و نظام قضایی از یک محیط سادۀ مجرمانه برای کسب پول بر اساس قانون لذت خواهند برد. آنان از قانون اساسی هم‌چون وسیله‌ای برای فساد استفاده می‌کنند و به این ترتیب، مردم به‌طور فزاینده‌ای سرخورده و مأیوس می‌شوند. حکومت، به‌منظور ممانعت از یأس مردم، حقوق تقاعد و معاشات را اندکی افزایش خواهد داد؛ ولی به دلیل این‌که بیش از نیمی از نفوس بیکار اند و از مسئلۀ سفر به بیرون از مرز برای کسب پول رنج می‌برند، واضح می‌شود که دولت بار دیگر ما را اغوا کرده‌است.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-قرغیزستان

ادامه مطلب...

ضرر رسانیدن به خود و ديگران روا نيست

(ترجمه)

از حضرت ابو سعید خدری رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«لَا ضَرَرَ وَلَا ضِرَارَ»

(حدیث حسن رواه ابن ماجه، دارقطنی و غیرهما)

ترجمه: ضرر رسانیدن به خود یا به ديگران روا نيست.

شرح حدیث

این قاعده(ضرر رسانیدن به خود و دیگران در اسلام جواز ندارد) یکی از قواعد بزرگ و تهداب اخلاق کامل در احکام اسلام محسوب می‌شود؛ طوری‌که پابندی به آن سبب نیک بختی انسان می‌گردد؛ یا به عبارت دیگر، قانونی است که باید با آب زرین نوشته شود؛ غائب است؛ اما در حقیقت حاضر، چنان غائبی‌که بسیاری از مسلمانان در زمانی‌که نظام سرمایه‌داری با اسلام در جنگ قرار گرفت و اجتماعات ما را از بین برد، از آن چشم‎پوشی نمودند؛ سپس حالتی پیش آمد که شخصی به سبب دشنام برادر خود از هیچ نوع ضرر و اذیت در حق او کوتاهی نمی‌نماید؛ گاهی او را دشنام می‌دهد و گاهی او را تحقیر می‌کند؛ بلکه او را می‌زند و بعضی اوقات او را به قتل می‌رساند .به طور مثال: شما وسایل ارتباطی(انترنت، فیسبوک و...) را ببینید که به چی پیمانه دشنام و بدگویی حیرت‌انگیز وجود دارد؛ چه قدر الفاظ ناسزایی است که نفس انسانی از آن شرم و دست انسان از نوشتن آن خودداری می‌نماید.

ای مسلمانان! کسی‌که در مقابل اسلام می‌جنگد، در حقیقت با این قاعده و این افکار در جنگ قرار دارد و می‌خواهد که اذیت بالای مردم حاکم گردیده و نظام سرمایه‌داری به حال خود باقی مانده و او در مقام عیش و عشرت زندگی نماید، و نیز می‌خواهد تاریکی بالای روشنایی پیروز شده و باطل بالای حق حاکم گردد؛ هم‌چنان می‌خواهند دولت‎های مسلمانان دولت‌های ضرررسان(غیر عادل و ظالم) به حال خود بمانند و از بازگشت نظام خلافت، که نظام عدل و انصاف است، جلوگیری نمایند.

ادامه مطلب...

قدرت یکی از حقوق امت است که باید برای بدست آوردن آن قربانی دهد!

(ترجمه)

در دوران حاکمیت خلافت اسلامی اقتدار مسلمانان در دست خودشان بود تا این‌که سرانجام پس از قرن‌ها، خلافت عثمانی درسال 1924م سقوط کرد. این موضوع از خلال اقداماتی‌که خلفای پیامبر صلی الله علیه وسلم و صحابۀ کرامش انجام داده‌اند، به خوبی آشکار می‌باشد. حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه خطاب به مردم گفت: «در صورتی از من اطاعت کنید که من از الله سبحانه وتعالی اطاعت می‌کنم.» حضرت عمربن خطاب رضی الله عنه گفت: «اگر در من کدام کجی را دیدید؛ پس راستم کنید.» حضرت عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه نیز با کسانی‌که وی را پس از حضرت عمر رضی الله عنه من‌حیث خلیفه انتخاب می‌نمودند، مشورت نمود. اقدامات و عملکردهای صحابه و خلفای پیامبر به طور کاملاً شفافی بیان‌گر این بود که قدرت و اقتدار در دست امت بود.

پس از سقوط اقتدار مسلمانان، حکام ستمگر و مزدور کفار استعمارگر غربی بر آنان مسلط شد، قدرت مسلمانان را از آن‌ها سلب کرد و برای خوش‌خدمتی به دشمنان اسلام و جلوگیری از بازگشت حاکمیت اسلامی، آنان را به اشکال گوناگونی شکنجه نمودند؛ ده‌ها سال است که این وضع برمسلمانان ادامه داشته و مسلمانان از حقوق خویش به غفلت به سرمی برند و ده‌ها سال است که شریعت پروردگارشان در میان‌شان تطبیق نمی‌شود.

جنایت‌های ننگینی‌که از زمان سقوط حاکمیت اسلام تا امروز علیه مسلمانان صورت گرفته، به لکۀ تاریکی می‌ماند که در جبین بشریت نقش بسته، اعمالی‌که تمام هدف آن‌ها جلوگیر از باز گشت اقتدار امت بوده و باعث غفلت و بی‌خبری امت از حقوقش می‌شود تا این‌که در سال 2011م امت بیدار و دست بالی را تکان داده برخاست و حقوق و قدرت از دست رفتۀ خویش را مطالبه نمود.

جنبش امت از تونس آغاز و مصر و لیبیا و سپس یمن را در بر گرفت تا این‌که به سرزمین مبارک شام رسید؛ در آنجا بود که دشمنان اسلام متوجه جدی بودن این رویداد شد و به فکر راه‌چاره‌ای برای برخورد با آن شدند.

همه می‌دانند که در سرزمین‌های اسلامی چه اتفاقی افتاده و آگاه اند که چگونه انقلاب‌های امت اسلامی به سرقت برده شد؛ کسانی را که به خواسته‌های مردم لبیک می‌گفتند، در رأس دولت‌هایی نشاند که در واقع سیکولرهایی با ظاهرِ مزین به شعارهای اسلامی بودند. بدین ترتیب، بار دیگر قدرت را از امت سلب نمودند؛ لیکن این بار از طریق به بازی گرفتن خواسته‌های مردم، مردم گمان می‌کردند که قدرت را به کسی می‌سپارند که خواستار مصلحت آن‌ها می‌باشد. چنین بود که این سلب قدرت سکوت امت را همراه داشت و حال و اوضاع تمام سرزمین‌های انقلاب به همین منوال بود.

اما بعد از این‌که این انقلاب به سرزمین شام رسید، بر یک پیچیدگی بنایافته بود که خود به سردرگمی هر راه‌حل پیشنهادی کافی بود و تلاش هرکسی‌که می‌خواست در آن دخالت کند، ضایع می‌شد؛ چون اسد در دوران حکومت ظالمانه‌اش، برای جلوگیری از ایجاد هرگونه کدر سیاسی رقیب و مخالف نظامش، تمام زیربناهای جامعه و دولت را متلاشی ساخته بود. این وضعیت هم‌چنان تا انفجارانقلابی ماه مارچ 2011م ادامه داشت. مردم درین سال از خانه بیرون شد، فریاد سرنگونی نظام اسد را سرمی‌دادند و خواستار بدست آوردن دوبارۀ قدرت از دست رفته خود بودند؛ چون با مقایسه به بقیه سرزمین‌های بهار عربی، کدام کدر سیاسی لازمه‌ای مزدوری غرب در سوریه نبود، کفار استعمارگر غربی هیج راه‌حلی برای انقلاب شام نداشتند و هیچ مخالف سیاسی‌ای‌که در میان مردم از نفوذی برخوردار بوده و قدرت را بتواند به دست گیرد، نبود. انقلاب دوام یافت و  راه‌حل‌ها از راهروهای کفار و دهلیزهای مکر و فریب بیرون نشد.

با وجود این واقعیت سوریه، تلاش‌های سلب قدرت از مسلمان‌ها، یک بار دیگر تبدیل به شغل دائمی ملت‌های کفری شد؛ این تلاش‌ها متوقف نشد تا این‌که از طریق نمایندگان دائمی آن‌ها در دولت‌های کفری و در اتاق‌های دربسته، میان گروه‌های انقلابی راه‌چاره پیدا کردند. درین میدان سلاح‌شان پول‌هایی بود که برای سست‌عنصرها و ضعیف‌نفس‌ها پرداخت می‌نموند؛ چنین‌گروه‌ها هرچه می‌خواستند، برای‌شان محیاء می‌شد؛ اما در عوض از مردم غافل شدند. موازی با توسعۀ گروه انقلابی، هدفی‌که مردم برای به دست آوردن آن بیرون شده بودند، کم‌رنگ می‌شد تا این‌که وضعیت به جایی رسید که در نتیجه مانند قبل منجر به سلب قدرت امت شد؛ لیکن کسی‌که این بار قدرت را از امت سلب کرد، کسی بود که به حمایت مردم و به دفاع از آن برخاسته بود؛ حالتی مانند حالت دیگر سرزمین‌هایی‌که وزش تغییر از آن‌ها گذشته بود. ظاهر قضیه طوری به نظر می‌رسید که انقلابیون نتایج انقلاب‌شان را، که ممثل قدرت‌شان بودند، به کسانی از فرزندان انقلاب سپرده اند که در برپایی انقلاب سهم داشته و برایش قربانی داده اند؛ در حالی‌که آن‌ها بدون هیج سهمی در درد و رنج مردم و مشکلاتی‌که در ایام انقلاب متحمل شده اند و بدون هیج توجهی به این درد و رنج ها، نتایج انقلاب را به بازی می‌گیرند؛ عملی‌که شرعاً سلب قدرت به شمار می‌‌رود.

دیری نگذشته که به سبب اقدامات سرکوب‌گرانه، گروه‌های مذکور و تحمیل نظم زندگی مخالف هدفی‌که مردم برای بدست آوردن آن بیرون شده بودند، نتایج این سلب قدرت یکی پس از دیگری در حال وقوع می‌باشد.

از جمله بارزترین نشانه‌های این سلب اینست که گروهای امروز فرزندان مسلمان‌ها را به سمت مردن جهت اهداف بی‌معنی سوق می‌دهند. آن‌ها فرزندان امت را وارد جنگ‌هایی می‌نمایند که هیچ سودی برای‌شان ندارد. این گروه‌ها فرزندان امت را قربانی اهداف دشمنان اسلام می‌کنند و تأسف‌آور تر از آن، اینست که مردم نیز در برابر آنچه در حال وقوع می‌باشد، سکوت اختیار نموده اند. نشانی بر این‌که اقتدار آن‌ها سلب شده و دیگر قدرتی برای‌شان باقی نمانده است.

حال مسمانان امروزه در شام مانند آن روزگاری‌ست که قدرت‌شان توسط نظام مزدور اسد سلب شده بود؛ چون امروز نیز قدرت‌شان قربانی مصلحت گروهای مزدوری شده است که تا پایان زمان خاصی، تا پایان یافتن ماموریت و نقشی‌که برای‌شان داده شده و تا زمان شکستن ارادۀ امت، برای حمایت از منافع ملت‌های کفری باقی مانده و از بین‌برده خواهند شد.

شرایط امروز، به شرایط قبل از ماه مارچ2011 م شباهت زیادی دارد؛ بناءً راه‌حل نجات از این وضعیت همان است که امت در ابتداء به آن اقدام نموده بود: مردم باید پردۀ سکوت را بدرند، صدای خویش را بلند کرده، در جاده‌ها بریزند و خواستار بازگرداندن قدرت خویش باشند که حق مسلم‌شان است.

این از واجب‌ترین وظایف امت می‌باشد. این تنها راه باز گشت حق از دست رفته و قدرت غصب شده‌ای شان می‌باشد. امت نباید در راه الله از سرزنش هیچ ملامت‌گری حراس داشته باشد و اگر برای خود هنوز حقی قایل است، از مردم نترسد. فریاد حق نمی‌تواند اجل را نزدیک کند. فریاد حق هیچ سختی را نمی‌آفریند. آنچه که امروزه از غاصب جدید دیده می‌شود، قابل سکوت و تحمل نیست؛ مخصوصاً این‌که انقلاب و اهل آن را به سمت آن تاریکی سوق می‌دهد که عنصر اساسی از بین رفتن انقلاب می‌باشد.

برای این‌که دیگر قدرت امت در معرض سلب شدن قرار نگیرد، این بار برای سیر انقلاب به جهت هدف اساسی آن باید شاخصه‌هایی را تعیین کرد که از انقلاب بهتر پاسداری شده و از سرقت آن جلوگیری کند. باید در قسمت هدف و مراحل رسیدن به آن مقرارات مشخصی وضع گردد و هرکسی‌که خود را با آن عیار نمود، پذیرفته شود و هردسیسه‌گری‌که قصد سرقت انقلاب و تسلط بر آن را دارد، کنار زده شود. حالتی‌که ما امروزه در آن قرار داریم، چیزی جز نتیجۀ سکوت امت از حقوق‌اش و جز نتیجۀ موقف غیرمسئولانه‌ای امت در برابر کسانی‌که قربانی‌های‌شان را دزدیده اند، چیزی دیگری نیست. امت امروزه باید برحذر باشد و از زمرۀ کسانی قرار نگیرد که از حق پشت کرده و مصداق این هشدار رسول الله صلی الله علیه وسلم قرار گرفته اند:

«لَتَأْمُرُنَّ بالْمَعْرُوفِ، ولَتَنْهَوُنَّ عَنِ المُنْكَرِ، أَوْ لَيُوشِكَنَّ اللَّه أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عِقَابًا مِنْهُ، ثُمَّ تَدْعُونَهُ فَلا يُسْتَجابُ لَكُمْ»

(سنن ترمذی)

ترجمه: یا امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید یا(درغیر این صورت) نزدیک خواهد بود که الله(سبحانه وتعالی) عذاب خودرا برشما فرود آورد و آنگاه شما(برای نجات خود) به درگاه الله(سبحانه وتعالی) دعا کنید و دعای شما قبول نشود.

شما ای اهل شام و مخصوصاً کسانی‌که هنوز از آزادی برخوردار می‌باشید، موقف کنونی امت در تنگ‌ترین لحظات خود و در آخرین نقطۀ مسیرش قرار دارد! خود شاهد تسلیم مناطق زیادی به نظام بودید و با آن‌که به چشم سر نتیجۀ موقف غیرمسئولانۀ مردم آن مناطق را مشاهده کرده، بازهم برای بازپس‌گیری ملک خویش و قدرت خویش هیچ حرکت نمی‌کنید؛ پس این را فراموش نکنید که وضعیت پیش‌روی شما از وضعیت گذشتۀ شما بهتر نیست؛ باید صدای خود را بلند کرده و دست بدست هم داده مانند قبل در جاده‌ها بریزید؛ چون اوضاع دیگر نیازی به خاموشی ندارد و گرنه آنچه که در حال آمدن است، سخ‌تر و تلخ‌تر است.

برگرفته از جریدۀ الرایه

نویسنده: استاد عبدو الدلی

عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه سوریه 

ادامه مطلب...

تاختن وزیر اوقاف سعودی بر انقلاب سوریه

عبدالطیف بن عبدالعزیز، وزیر شئون اسلامی عربستان سعودی، انقلاب‌های بهار عربی را مورد انتقاد قرار داد؛ او دلیل این کار خود را ویرانی سوریه و آوارگی مردم آن را به سبب این انقلاب‌ها دانست. این وزیر سعودی در جریان صحبت‌هایش که در گردهمایی علمای رسمی در پایتخت سعودی، ریاض، ایراد نمود، انقلاب‌های بهار عربی را به انقلاب‌های کشنده و نابودکننده برای انسان مسلمان عربی" توصیف نمود؛ انقلاب‌هایی‌که خرابی و ویرانی را برای کشورها و ملت‌ها به بار آورده و تر و خشک را می‌سوزاند. او تأکید کرد که تمام این حالات به سبب دعوت‌گران فتنه و کسانی‌که دین را وسیله‌ای برای به دست آوردن دنیا و رسیدن به قدرت قرار داده اند، به وجود آمده است.

بن عبدالعزیز اضافه کرد که: «اجازه دادن به دعوت‌گران فتنه و شر و معامله کنندگان با احساسات مردم باعث آوارگی، قتل، ویرانی و نابودی ملت‌ها بدون رسیدن کدام منفعت به دین و دنیای مردم و ملت‌ها می‌شود.» او در سخنانش در مورد انقلاب‌ها، به بحران سوریه و آنچه که به مردم سوریه از آوارگی و فقر به سبب انقلاب آن‌ها رسیده است و دعوتگران فتنه؛ آنانی‌که اجازه دادند تا مردم به خیابان‌ها بیرون شوند و سوریه به این وضعیت برسد، استدلال نمود.

پس شما علمای اسلام! امروز امت به دیدگاه‌های شما نیازمند است؛ همان دیدگاه‌هایی‌که مشابه دیدگاه‌های اولین گروه از علمای صدر اسلام باشد، چنانچه آن‌ها با باطل مبارزه نموده و آن را شکست دادند؛ این‌که از تحرک امت بر ضد ستمکارانی‌که پایان‌شان نزدیک شده، خود را تبرئه کنید، بهراسید و از خشم امت، که بیداری و حرکت را به همراه دارد، بترسید و در پیشاپیش این بیداری قرار بگیرید؛ نه در عقب آن. بدون شک سخن حق در نزد پادشاه ظالم، شعار کسی‌ست که کتاب الله سبحانه وتعالی را حفظ، سنت پیامبرش را جمع نموده و به شریعت او عالم گشته باشد؛ و چه بسیار اند داستان‌های دعوت‌گرانی در مسیر تاریخ‌های خالی اسلام در منازعه و کشمکش میان حکام و علماء که از خود استقامت نشان داده اند و صفحات تاریخ پر از مردان، علماء و عابدان زن و مردی است که در برابر حکام ظالم ایستاده، با آنان استدلال نموده و نصیحت‌شان کردند و هم‌چنان حجت را بر آن‌ها قائم ساخته، شکایت امت را به گوش‌شان رسانده و در نهایت حالت امت را توسط اعادۀ حقوق از دست رفتۀشان اصلاح نمودند.

                                                                                                                         ذبیح الله رضوان

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه