دوشنبه, ۰۶ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۰۹م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

مصیبت‌های فاجعه‌آمیز حتی در عدم طوفان برف!

(ترجمه)

 

یک نوار تصویری از داخل کمپ‌های مهاجرین در وبسایت‌ صفحات اجتماعی توسط یک فعال اجتماعی به اشتراک گذاشته شد که نشان می‌دهد یک مهاجر سوری در داخل خیمه‌اش از سردی بیش از حد هوا، لرزه تمام بدنش را فرا گرفته و حتی دندان به دندانش نمی‌چسپد. آن فرد از مقامات مربوطه درخواست نمود تا ضروریات گرمایش مهاجرین را توسط نفت کوره(نفت برای گرمایش) تأمین کنند.

این مهاجرین در کمپ‌های متعدد غیرانسانی برای حمایت‌شان به سازمان‌های امدادرسانی درخواست نمودند و نیز از مقامات مربوطه بخاطر کمک‌های عاجل صدا بلند کرده اند و آن‌ها گفتند که تنها مقدار اندکی کمک‌ها به باشنده‌گان کمپ رسیده است؛ اما این کمک‌ها حتی نیاز‌های ۱۰ درصد مهاجرین را برآورده نمی‌کند. این زمانی‌ست که مهاجرین با کمبود شدید نفت مواجه هستند؛ به این معنی که در هم‌چو اوضاع جوی سرد و خشنی‌که در اکثریت مناطق شام وجود دارد، مردم باید خود را گرم نگه بدارند.

به طور مثال: بیش از ۸۰ هزار مهاجر سوری در شهر عرسال لبنان-که تقریباً ۱۳۰۰ متر بالاتر از سطح بحر است- از نبود عناصر اساسی یک زنده‌گی آراسته و پاک، مانند تضمین درست شبکۀ فاضلاب و قیرریزی سرک‌ها شکایت دارند. ‏همه‌ساله هم‌چو اوضاع جوی سرد و خشن با تأثیرات فاجعه‌انگیز بالای اطفال و زنان، جوانان و نوجوانانی‌که در این کمپ‌های اتفاقاً آمدند، می‌آید.

بناءً در این ماه‌های سال این یک امر طبیعی است که در کوه‌ها برف را ببینیم، باران شدید ببارد و طوفان‌های سرد با نام‌های مختلف بوزد؛ مگر این امر برای مصیبت‌ها و فاجعه‌های انسانی طبیعی نیست که بخاطر عدم یا کمبود حداقل نیازمندی‌های گرم کننده‌ مانند کمپل و نفت کوره در سراسر کشور در این سال‌های اخیر تجدید می‌شود. علاوه بر این، کمبود موادغذایی اولیه مانند نان خشک و غذای اطفال نیز طبیعی نیست. هم‌چنان این امر نیز درین سرزمین طبیعی است که اوضاع جوی پایین را در جریان این ماه‌های سال تجربه کند؛ مگر این غیرطبیعی است که اطفال، به خصوص نوزادان را ببینیم که اوضاع سرد شدید را همواره تجربه و از شدت هوای سرد می‌لرزند.

چرا این اتفاقات غیرطبیعی و غیرممکن وجود دارد؟ ‏ما همرای مردم خود در سراسر کمپ‌های مهاجرین، این سال‌های دشوار را دیدیم، شنیدیم، تجربه کردیم و دریافتیم که مصیبت‌های واقعی حتی در نبود برف و طوفان نیز وجود داشت، که از یک طرف پرده از روی خائنین و حکام غفلت‌کار برداشت و از طرف دیگر چهرۀ سازمان‌هایی‌که برای کمک‌های بشردوستانه فعالیت می‌کنند، نیز نمایان شد. هم‌چنان تأسیس هم‌چو کمپ‌ها و این چنین وضعیت زنده‌گی بدبخت، حتی برای حیوانات نامناسب است.

مسلمانان گرامی! الله سبحانه‌و‌تعالی شما را در پناه خود حفظ کند. اینست نتیجۀ مقام انسانیت مبنی سلب قانون ملکلیت شهروندی یعنی ملیت‌گرایی که منجر به چنین تبعیض نژادی می‌شود؛ زیرا در نظام فعلی کسی‌‌که حق زنده‌گی نجیب و آراسته دارد، کسی‌ است که به ملت‌پرستی چنگ می‌زند؛ فرض کنید اگر در کشور خودش برایش موقع مساعد شود، توسط قوانین و نظام از وارد شدن آواره‌ها و بیگانه‌ها جلوگیری می‌نماید که این امر خود امکان بهتر زیستن و زنده‌گی باثبات را محدود می‌سازد. اگر این بیگانه‌ها به عنوان مهاجرین نسبت داده شوند؛ به خصوص در هم‌چو نظام کپیتلزم با ماهیت منافع، دیگر هیچ ارزشی و جایگاهی به این انسان‌ها وجود نخواهد داشت؛ آنان مجبور اند که در دشوارترین مناطق و بی‌حد شرایط سخت مثل کوه‌های سرد برفی و دشت‌های سوزان گرم و یا در وادی‌هایی‌که همواره طوفان وجود دارد، زنده‌گی کنند. اگر برای حکام و کفار، ظلم و بیدادگری پناهگاه‌ها و تغییر مکان کافی می‌بود، آنان همرای این مهاجرین مثل حیوان رویه نمی‌کردند؛ یعنی  زنده‌گی بی‌قید و شرط بدون عزت را به آنان تحمیل نمی‌کردند.

ای مسلمانان، آگاه شوید که اینست وضعیت مهاجرین! گرسنگی و ظلم و ستم در بلاد مسلمین وجود دارد و این مردم مظلوم توسط کسانی بی‌سپر گذاشته شدند که آنان خود را مسئول برای امور آنان خطاب می‌کردند؛ اما حکام بلاد مسلمین بی‌شرفانه در آغوش غربی‌ها خوابیده اند و بعد از این‌که خون شهداء را با کم‌ترین بها و میثاق فروختند، همراه کفار مذاکره می‌کنند. ‏از سوی دیگر، گرفتاری مهاجرین همراه با وضعیت بدبخت و رنجش‌های‌شان دیگر در سرخط مقالات خبرهای سیاسی نیست؛ طوری‌که در سال‌های پیشینِ بحران سوریه وجود داشت؛ پروندۀ‌ آن‌ها مانند سایر پرونده‌های بشردوستانه به جنگ‌های داخلی ربط می‌گیرد، که پروندۀ‌شان مفقود و با مزخرفات سیاسی و ستیزه‌جویانه نسبت به منافع حکام جایگزین شده است؛ همان‌طوری‌که آن‌ها در حراج عمومی حضور دارند، برای عملی شدن راه‌حل سیاسی امریکا در منطقه فعالیت می‌کنند که چهرۀ جنایتکار بشار اسد را مثل "کودک بره‌گک بی‌گناه" رونما می‌کنند!

فلهذا، بدانید که وحدت ما سبب شکوه و جلال و قدرت‌مندی و اما تفرقۀ ما باعث شکست و حقارت ما می‌شود. ‏برای این وحدت فعالیت کنید و در پی زنده‌گی در سایه‌های اسلام و دین باشید و دوباره دولت متقدر اسلام  را تحت عنوان خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت تأسیس نمایید که وعدۀ رب العالمین در خصوص این امر حقیقی است.

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً﴾

[نور: ٥٥]

ترجمه: الله(سبحانه‌وتعالی) به‌کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین خلیفه می‌گرداند؛ همان‌گونه که جانشین ساخت کسانی‌ را که پیش از آنان بودند و آن دینی را که برای‌شان پسندیده است، به‌سودشان مستقر دارد و بر آنان پس از بیم‌شان ایمنی را جای‌گزین کند؛ مرا پرستش می‌کنند و چیزی را با من شریک نمی‌سازند و کسانی‌که پس از آن ناسپاسی کنند؛ پس آن گروه همانا فاسقان اند.

بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

تلفات غیر نظامیان؛ سناریویی که هر بار تکرار می شود

  • نشر شده در سیاسی

دیدبان حقوق بشر گزارش تازه ای را در مورد وضعیت افغانستان منتشر نموده که نشان می دهد در درگیری های صورت گرفته در سال 2018 بیش از ده هزار غیر نظامی کشته و زخمی شده اند.

اعلان آمار تلفات غیر نظامیان در افغانستان به یک امر معمول تبدیل شده است، و همه ساله باید شاهد آن باشیم که به چه تعداد مردم ملکی جان های شیرین خود را در نتیجه بازی های سیاسی آمریکا و حکومت دست نشانده آن در افغانستان از دست می دهند. مردم مسلمان افغانستان به چوب سوخت جنگ آمریکا مبدل گشته اند؛ جنگی که بیش از 17 سال از آن می گذرد و همه روزه از مسلمانان این سرزمین قربانی می گیرد.

بدون شک بزرگترین قربانی جنگ آمریکا مردم مسلمان این سرزمین می باشند که به بهانه‌ی "مبارزه به تروریزم" همانند باران بر سر آنها بمب پرتاب می شود. در کنار این قاتل خونخوار، کسانی دیگری هم هستند که در نقش تسهیل کننده ها ظاهر می شوند و زمینه را برای کشتار هرچه بیشتر مسلمانان این سرزمین مساعد می سازند. بدون شک حکومت افغانستان که ابزاری برای تطبیق برنامه های آمریکا بشمار می رود،  به نحوی در کشتار مسلمانان این سرزمین نقش بازی می کند. چنانچه، بارها نیروهای اشغال گر آمریکایی با استفاده از طیارات بی سرنشین خود، خانه و کاشانه مردم بیچاره را با خاک یکسان کرده و آنها را به خاک و خون کشیده است؛ اما حکومت دست نشانده و مزدور افغانستان هیچ عکس العملی که درد مردم بیچار را دوا کند از خود نشان نداده است.

بدون شک، جنگ در افغانستان یک اصل انکار ناپذیر برای دست یابی آمریکا به اهداف استراتیژیک اش می باشد، و نمی توان چشم امید به پایان آن داشت. از جانب دیگر، تلاش های که در حال حاضر برای به میان آوردن صلح جریان دارد، تنها خاک پاشیدن به چشم مردم بوده و یک پروسه کاذب و اغوا کننده بیش نیست. با این وجود،  به هیچ صورت نمی توان انتظار داشت جنگی که آمریکا در آن میلیاردها دالر را به مصرف رسانیده و هزارها تن را قربانی داده است، به این ساده گی ها به پایان برساند. به هیچ صورت نباید فراموش کرد که صلح آمریکا همان جنگ است، و تنها زیر سایه جنگ می تواند اهداف خود را بدست آورد. پس باید جنگ و بی ثباتی باشد تا آمریکا تحت چنین بهانه ی سعی در عملی ساختن برنامه های خود نمایید.

با تمام این ها، باید گفت نباید از دشمنان این سرزمین که اهداف استراتیژیک خود را در گرو تداوم جنگ در افغانستان می بینند، انتنظار صلح  داشت. صلح و آرامش در موجودیت آمریکا سرابی بیش نبوده و نباید فریب این گونه برنامه ها را خورد. مردم افغانستان زمانی می توانند به صلح، این خواست دیرینه خود دست پیدا کنند که حضور نیروهای آمریکا اعم از نیروهای نظامی، قراردادی، نفوذ استخباراتی، سیاسی، اقتصادی و فکری آنان در افغانستان پایان یابد؛ و هرگونه رابطه با آنها قطع گردد و این تنها راه برای آوردن صلح و ثبات در افغانستان است. در غیر آن صلح و هر برنامه ی که در این رابطه روی دست گرفته می شود تنها یک خیال است که هیچ گاه به حقیقت مبدل نخواهد گردید.   

سهیل صالحی

ادامه مطلب...

درگذشت یکی از نخستین حاملین دعوت در حزب‌التحریر

  • نشر شده در اردن

﴿مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ ۖ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا﴾

[احزاب: ٢٣]

ترجمه: در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی‌که با الله بستند، صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند(و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود(راه) ندادند.

(ترجمه)

با توجه به قضای الهی، حزب التحریر-ولایه اردن درگذشت الحاج راجی موسی الزغول یکی از نخستین حاملین دعوت اسلامی در حزب‌التحریر را به تمام امت اسلامی و به خصوص مردم اردن تسلیت می‌گوید.

راجی موسی رحمه الله به روز دوشنبه 14 جنوری 2019م به عمر 95 سالگی پس از آن‌که جوانی‌اش را در حمل دعوت به خاطر اعادۀ زندگی اسلامی تحت خلافت بر منهج نبوت سپری نمود، به رحمت حق پیوست.

الحاج راجی رحمه الله از جمله نخستین حاملین دعوت در حزب‌التحریر بود که تمام هست‌و‌بودش را در راه رضای الله سبحانه‌و‌تعالی سپری نمود. او یگانه کسی بود که بی‌عدالتی‌ها و ظلم و ستم حکام به قاطعیتش در دعوت به سوی اسلام افزود و هرگز او را از هدف اصلی‌اش باز نداشت.

روی این ملحوظ، از الله سبحانه‌وتعالی استدعا می‌کنیم که وی را مورد رحمت خویش قرار داده، بهشت برین را جایگاه ابدی‌اش گرداند و با پیامبران، مؤمنین، شهداء و صدیقین محشورش بدارد و بر ما و فامیل نجیبش صبر جمیل و اجر جزیل عطاء فرماید.

﴿إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ﴾

ترجمه: ما از الله سبحانه وتعالی هستیم و همهای ما به  او رجعت کردنی هستیم.

دفتری مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه اردن

ادامه مطلب...

کپیتلزم جهانی موازی با دو شیطان: "نابرابری سیاسی و اقتصادی"!

(ترجمه)

خبر

یک درصد سرمایه‌داران جهان به احتمال زیاد دو سوم ثروت جهان را تا سال ۲۰۳۰م در دست خواهند گرفت. (منبع: https://www.theguardian.com/business/2018/apr/07/global-inequality-tipping-point-2030)

رهبران جهان توسط "کتابخانه مجلس عمومی انگلستان" هشدار داده شدند که ادامۀ ذخیرۀ ثروت در میان طبقۀ بالا-مثلث کپیتلزم- بی‌اعتمادی روبه رشد و خشم مردم را در دهۀ‌‌ آینده تا آن‌که اقدام برای اعادۀ تعادل ثروت صورت نگیرد، تحریک خواهد کرد. (منبع: ibid)

تبصره

از سال ۲۰۰۸م، ثروث یک درصد ثروت‌مندان جهان به حد اوسط ۶ درصد در سال در حال افزایش است که بی‌حد سریع‌تر نسبت به ۳ درصد رشد ثروت باقی‌ماندۀ ۹۹ درصد جمعیت جهان می‌باشد. اگر اوضاع این چنین ادامه پیدا کند، یک درصد سرمایه‌داران از ۱۴۰ تریلیون دالر ثروت کنونی‌شان تا سال ۲۰۳۰م ثروت مساوی به ۳۰۵ تریلیون دالر ثروت را به قبضۀ‌شان خواهند گرفت. ‏اگر از زاویۀ متفاوت این مسئله را ببینیم، حدود ۸۵ هزار تن ۶۷ درصد منابع و ثروت جهان را در اختیار خواهند گرفت. (منبع: https://news.un.org/en/story/2015/07/505352-un-projects-world-population-reach-85-billion-2030-driven-growth-developing)

طوری به نظر می‌رسد که اوضاع برای طبقۀ ثروت‌مند در حال بدتر شدن است؛ زیرا یک نظرسنجی از سوی نهاد "اوپینیوم(Opinium)" اجرا شد و یافته‌های آن نشان می‌دهد که ۳۴ درصد رای‌دهنده‌گان احساس می‌کنند تا سال ۲۰۳۰م از داشتن اقتدار و ملکیت محروم خواهند بود و در نتیجه دموکراسی را تضعیف می‌کنند. ‏یافته‌های این نظرسنجی‌ها کاملاً برای ثروت‌مندان یک امر شوم محسوب می‌شود. از سوی دیگر، ذخیرۀ ثروت توسط چند تن نه تنها نابرابری اقتصادی را به میان می‌آورد؛ بلکه نابرابری سیاسی را نیز در جامعه تحریک می‌کند و هردو نوع نابرابری برای پایداری هر جامعه‌ای فاجعه‌بار است.

هیچ‌ کدام از این مطالعات و نظرسنجی‌ها چیزی جدیدی نیستند. پروفیسور "تامس پیکتی(Thomas Piketty)" در کتاب‌اش بنام "سرمایه در قرن بیست‌ویکم با شواهد صحیح استدلال می‌نماید که نابرابری اقتصادی ویژه‌گی دایمی نظام سرمایه‌داری است. (منبع: Ryan Cooper (25 March 2014). "Why everyone is talking about Thomas Piketty's Capital in the Twenty-First Century". The Week))

 ‏بدبختانه، راه‌حل درمانی آقای پیکتی از به وجود آوردن مالیات در ثروت برای رسیده‌گی به بیماری معائد نظام سرمایه‌داری اشتباه بوده؛ زیرا اخذ مالیات هیچ دردی را درمان‌ نمی‌کند.

راه‌حل برای مشکل بنیادی در کپیتلزم نبودن مالیات ثروت نیست؛ بلکه آزادی مالکیت است، که منجر به ذخیرۀ ثروت از سوی چند تن محدود می‌شود. این امر برای ثروت‌مندان اجازه می‌دهد که از ثروت فراوان‌ خود برای نفوذ نامطلوبی بر قوۀ اجراییه، مقننه و قضائیه بخاطر تصویب قوانینی‌که به نفع آن‌هاست، استفاده کنند. فلهذا در صحنۀ عملی به قوانینی منجر می‌شود که مردم عام را از دسترسی به سرمایه محدود می‌سازد، به سرمایه‌داران اجازه غضب ملکیت عامه را می‌دهد، راه‌های گریز مهندسی شده را برای پنهان ثروت‌شان از چشم‌‌انداز مالیه‌‌گیرنده‌گان ایجاد می‌کند و در اخیر عموم جامعه را مجبور می‌سازد که وضعیت فاسد را قبول کنند. ‏متعاقباً، هیچ فرقی نمی‌کند که مردم عام در قبال این امر چی تصمیمی خواهند گرفت؛ بخاطری‌که آنان برای جلوگیری از ذخیرۀ ثروت توسط سرمایه‌داران ناتوان هستند. ‏به عبارت دیگر، گفته می‌توانیم، نظام سرمایه‌داری با این چنین ماهیت خود باعث می‌شود که ثروت را از دست عموم جامعه به دست یک تعداد طبقه محدود ثروت‌مند فرار بدهد.

در اسلام  آزادی مالکیت وجود ندارد. ‏هر شهروند در دولت خلافت اسلامی حق داشتن ثروت ‌را دارد و به اساس قانون همان اندازه ملکیتی را دارد که قانون تعیین کرده و اختیار تمام آن‌چه را در دست دارد که از سوی خالق قانون‌گذار تعیین شده است. بدین ملحوظ، جامعۀ اسلامی هرگز به ثروت‌مندان اجازۀ تسلط بر ملکیت عامه را نمی‌دهد که قرارداد‌های نامتعادل و انحصار کننده را امضاء کنند که دسترسی به سرمایه و ملکیت را برای عامه محدود، شرکت‌های غول‌پیکر را از مالیات حفظ و نفوذ ناروای خود را بر قوای اجرائیه و قضائیه تحمیل کنند. ‏بنابر این، اسلام هرگز ثروتی را حمایت نمی‌کند که تنها در میان یک تعداد طبقۀ ثروت‌مند در چرخش باشد. الله سبحانه‌و‌تعالی می‌فرماید:

﴿مَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾

[حشر: ۷]

ترجمه: ‏‏چيزهائی را كه الله(سبحانه‌و‌تعالی) از اهالی اين آبادی‌ها به پيامبرش(صلی الله علیه وسلم) ارمغان داشته، متعلق به الله(سبحانه‌و‌تعالی) و پيامبر و خويشاوندان(پيامبر) و يتيمان و مستمندان و مسافران در راه مانده می‌باشد؛ اين بدان خاطر است كه اموال تنها در ميان اشخاص ثروت‌مند شما دست بدست نگردد(و نيازمندان از آن محروم نشوند). چيزهائی را كه پيامبر(صلی الله علیه وسلم) برای شما(از احكام الهی) آورده است، اجراء كنيد و از چيزهائی‌كه شما را از آن بازداشته است، دست بكشيد. از الله(سبحانه‌و‌تعالی) بترسيد كه الله(سبحانه‌و‌تعالی) عقوبت سختی دارد.‏

با این حال، جامعۀ اسلامی، که مبنی بر نظام خلافت راشده استوار است، در حقیقت مستحکم‌تر از جامعۀ کپیتلزم غربی می‌باشد، طوری‌که در نظام اسلام به جدیت کوشش می‌شود که این دو شیطان: "نابرابری اقتصادی و سیاسی" را به حداقل رسانده و آن را از جامعه محو کند.

نویسنده: عبدالمجید باتی

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

دعوت الی‌الله با حکمت و موعظۀ حسنه

  • نشر شده در تثقیفی

(ترجمه)

 الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ

[نحل: ۱۲۵-۱۲۸]

ترجمه: با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت نما! و با آن‌ها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت از هر کسی بهتر می‌داند، چه کسی از راه او گمراه شده‌است و او به هدایت ‌یافته‌گان داناتر است و هرگاه خواستید مجازات کنید، تنها به‌مقداری که به شما تعدّی شده کیفر دهید و اگر شکیبایی کنید، این کار برای شکیبایان بهتر است. صبر کن و صبر تو فقط برای الله(سبحانه وتعالی) و به توفیق او(سبحانه وتعالی) باشد و بخاطر(کارهای) آن‌ها، اندوهگین و دلسرد مشو و از توطئه‌های آن‌ها در تنگنا قرار مگیر! الله(سبحانه وتعالی)
 با کسانی است که تقوی پیشه کرده‌اند و با کسانی‌که نیکوکارند.

کلمۀ امر(اُدعُ) بر سه محور(دعوت‌گر، دعوت و اسلوب‌دعوت) می‌چرخد و برای هر دعوت‌گری‌که می‌خواهد به گونۀ شایسته‌ی آن در طاعت الله سبحانه وتعالی قرار داشته باشد، مسئولیتی را واگذار می‌کند که انجام آن حتمی و ضروری می‌باشد.  

دعوت الی‌الله در حقیقت دعوت به "لااله الا الله محمد رسول الله" و دعوت به ایمان به عقیدۀ اسلامی می‌باشد؛ ایمان به الله، ملائک، کتاب‌ها و پیامبران الله سبحانه وتعالی، ایمان به قضاء و قدر و این‌که خیر آن‌ها و شرآن‌ها صرفاً از جانب الله سبحانه وتعالی می‌باشد و بس. دعوت الی‌الله در حقیقت دعوت به کار نمودن در راستای آن چیزی می‌باشد که لازمۀ چنین ایمانی است، دعوت برای از سرگیری زندگی اسلامی و برای ایجاد دولت اسلامی‌ که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را در مدینۀ منوره تأسیس کرده بود؛ دولتی‌که اسلام را تطبیق، احکام اسلامی را اجراء، خیر و صلاح جامعه را تأمین و میان مردم عدل و انصاف را پدید می‌آورد.

دولت اسلامی به سرعت در جهان وسعت یافت؛ چنانچه جمعیت مسلمانان امروزه نزدیک به یک چهارم از جمعیت زمین، به حدود ۱.۸ میلیارد مسلمان رسید، سرزمین‌های اسلامی در امتداد سه قارۀ معروف گسترش یافت، مسلمانان در سراسر جهان گشت وگذار نموده و هیچ کم و کاستی نداشتند؛ آنچه که امروزه مسلمانان ندارند، دولتی می‌باشد که شریعت الله سبحانه وتعالی را در میان‌شان تطبیق نموده و تحت حاکمیت‌اش از همه امور مسلمان‌ها رعایت به عمل آید، از آن‌ها و سرزمین‌های‌شان حفاظت و خیر و صلاح‌شان تأمین گردد؛ دولتی‌که اسلام را در اقصی نقاط زمین گشترش داده، زمینه و اسباب زندگی تحت سایۀ شریعت اسلام را برای مسلمانان فراهم کند و اسلام را بار دیگر در زندگی بشریت منحیث یک واقعیت زنده برگرداند. بلی، این است جایگاه مختصر دعوت.

همان‌گونه که ملاحظه می‌گردد، روشن است که امروزه دعوت در مجرای درست طبیعت خود قرار ندارد. دعوت‌گران وابسته به دولت‌های حاکم بر سرزمین‌های اسلامی، تنها برای خدمت به باداران خود بر اسلوب دعوت متمسک شده و از اصل دعوت غافل می‌باشند؛ زیرا که دعوت در نزدشان از کدام اهمیت و جایگاهی برخوردار نیست. دولت‌هایی‌که به آن‌ها وابسته می‌باشند، در عوض حکومت بر اساس اسلام، مطابق به سرمایه‌داری استعمارگر و نظام‌های ظالمانه و ستمگرانه حکومت می‌کنند.

در قدم نخست یک دعوت‌گر باید بداند که به چه چیزی دعوت می‌کند و آنچه که دیگران را به آن دعوت می‌کند، باید خود نیز به آن ملبس باشد؛ به این معنی که نباید گفتارش مخالف کردارش باشد، خواه این دعوت‌گر یک شخص و یا دولت اسلامی‌باشد؛ چون دولت اسلامی در واقع نماینده‌ی تطبیق اسلام بوده و باید سیاست‌های داخلی و سیاست‌های خارجی خود را بر اساس عقیده‌ی اسلامی استوار سازد.

دعوت الی‌الله به خاطر شخص دعوت‌گر، قوم، منطقۀ دعوت‌گر و یا هرشخص و چیزی دیگری نمی‌باشد؛ بلکه دعوت الی‌الله صرفاً برای الله سبحانه وتعالی و برای دین و رسولش صلی الله علیه وسلم می‌باشد. دعوت‌گر تنها در برابر وظیفه‌ای‌که الله سبحانه وتعالی بر دوشش گذاشته مسئول بوده و صرفاً برای دین ثابت الله سبحانه وتعالی فرا می‌خواند و بس؛ وی کدام حق و امتیازی ندارد که ادعا نموده و در برابرش در این دنیا مزدی بخواهد، برای خود و خانواده‌اش خواستار حکومت و یا هرگونه امتیاز دیگری باشد؛ بلکه دعوت‌گر پاداشش را فقط از الله سبحانه وتعالی می‌گیرد.

اسلوب دعوت به حکمت و موعظۀ حسنه که عبارت از نیکو سخن گفتن و رعایت حال مخاطب و مهلت دادن به آن و خوب گوش‌دادن به سخنان یگدیگر است تا اعتماد به راست‌گوی در میان آید، هم‌چنان سخن‌ نرم گفتن که بیان‌گر حسن‌ نیت بوده و هدف رسیدن به نتیجۀ حق‌ را نشان می‌دهد. دعوت‌‌گر باید از توبیخ، سرزنش و اظهار عیب و کاستی‌های مخاطب، جداً اجتناب کند و باید مناقشه، با آرامش کامل بوده و عاری از حمله نمودن، تحقیر، خشم و فریاد بر مخاطب باشد؛ زیرا هدف از دعوت تنها راهنمای بسوی الله سبحانه وتعالی تحقق طاعت و حسن ‌عبادت الله سبحانه وتعالی می‌باشد و نیازی به لجاجت و شدت استدلال نیست؛ بلکه باید مناقشه بر اساس حسن‌بیان و اخلاص‌عمل برای الله سبحانه وتعالی و رسیدن به حق باشد.

﴿وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ...

ترجمه: و هرگاه خواستید مجازات کنید، تنها به‌مقداری که به شما تعدّی شده کیفر دهید.

 این قاعده قصاص بالمثل است، بدون از زیاده روی در عکس‌العمل؛ اما با وجود راه‌حل قصاص بالمثل همان‌گونه که آیه‌ی فوق به آن صراحت دارد، قرآن‌کریم به عفو، صبر و شکیبایی فرامی‌خواند؛ زیرا عفو، صبر و شکیبایی در پذیرفتن اسلام و حقیقت، تأثیرگذاری بیشتری بر طرف مقابل دارد تا قصاص بالمثل؛ اما اگر مخاطب بر جهل و سرکشی خویش اسرار داشته و یا بر کفرش پافشاری داشت، در آن صورت سزاوار عکس‌العمل بوده و بدون کم و کاستی در جزای معین آن مجازات خواهد شد؛ عکس‌العملی‌که ویژۀ دولت اسلامی می‌باشد.

دعوت‌‌گر برای رسیدن به هدف دعوت‌اش، نیاز به صبر دارد و صبر است که یاری الله سبحانه وتعالی را در پی دارد، صبر و شکیبایی و کنترول احساسات چیزی نیست؛ مگر استجابتی بر این خواسته‌ی الله سبحانه وتعالی:

﴿...وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَِ وَاصْبِرْ وَ مَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ...

[نحل: 126-127]

ترجمه: و اگر شکیبایی کنید، این کار برای شکیبایان بهتر است، صبر کن و صبرِ تو فقط برای الله(سبحانه وتعالی) و به توفیق  او(سبحانه وتعالی) باشد.

                                                   ﴿وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰ أَمْرِهِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴾                                                 

[یوسف: ٢١]

ترجمه: الله(سبحانه وتعالی) در کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند!

نویسنده: ابراهیم سلامت

ادامه مطلب...

عبدالعزیز آل سعود، دوست بسیار نزدیک انگلیس و دشمن سرسخت خلافت عثمانی

(مروری بر اسناد تاریخی وزارت خارجۀ بریتانیا)

(ترجمه)

عبدالعزیز آل سعود درخواست سلطان عبدالحمید ثانی را به خاطر حمایت از دولت عثمانی رد کرد. "حسن شکری" فرمانده نظامی عثمانی، نامۀ عبدالحمید ثانی را به عبدالعزیز رساند و او را از فتنه‌هایی‌که در نجد به وقوع می‌پیوست، هشدار داد و برایش گفت: «دست‌های بیگانه در این منطقه در کار اند.» "حسن شکری" به عبدالعزیز گفت: عبدالحمید این نامه را به خاطر حفظ خون‌ها و جلوگیری نفوذ و دخالت بیگانه در سرزمین‌های اسلامی فرستاده است؛ اما عبدالعزیز آل سعود در جواب گفت: «ما این نصیحت و خیرخواهی شما را نمی‌خواهیم و دیگر اجازه نمی‌دهیم که شما بر ما حکومت کنید و اطاعتی در کار نیست.»

"کرزون" وزیرخارجۀ انگلیس بزرگان و امرای خلیج را که با کشورش خو گرفته بودند؛ در حالی‌که عبدالعزیز در رأس آن‌ها قرار داشت، بالای کشتی انگلیسی خواست و سخنانی را در سایۀ توپ‌های دوربرد انگلیس ایراد کرد و خوبی‌های بریتانیا و قدرت انگلیس را در حفظ امنیت منطقه بر شمرده و آن‌ها را به همکاری به خاطر پاک‌سازی منطقه از دشمنان انگلیس و دور ساختن‌شان فراخواند؛ بدون تفاوت از این‌که دشمنان عثمانی‌ها باشند و یا آلمان‌ها، روس‌ها و فرنسوی‌ها.

سیاست انگلیس قبل از به قدرت رسیدن عبدالعزیز آل سعود، تنها دخالت در جزیرۀ عرب و باقی ماندن در ساحل دریای عمان تا کویت بود؛ اما با سر قدرت آمدن افرادی مثل عبدالعزیز آل سعود، انگلیس سیاست خود را تغییر داده و هدف عمده‌اش را هم‌پیمان شدن با عبدالعزیز آل سعود و پایان دادن نقش "علی ابن رشید" وفادار دولت عثمانی قرار داد؛ ابن رشیدی‌که تهدیدی به نیروهای انگلیسی در جنوب وادی "رافدین" بود.

عبدالعزیز آل سعود در سال 1910م نامه‌یی را به "ولیام هنری شکسپیر"، فرد اعتباریی انگلیس فرستاد که هدف از این نامه نزدیک شدن عبدالعزیز به انگلیس بود. "شکسپیر" به زبان عربی خوب مهارت داشت و از همان زمان در بین عبدالعزیز و "شکسپیر" دوستی قوی و رفاقت محکمی به وجود آمد؛ چنانچه عبدالعزیز نامۀ دیگری به "پیرسی کوکس" نمایندۀ انگلیس در منطقه فرستاد؛ عبدالعزیز در این نامه نوشته بود: «به جناب عالی می‌گویم تا به دوستی دیرینه‌ای بین مان و پیمان‌های گذشته نگاه کنید؛ دوستی و پیمان‌هایی‌که به زمان، فیصل پدرکلان مرحومم بر گشته، مدت 55 سال از آن پیمان‌ها گذشته و 55 سال دیگر باقی مانده است و ما علاقه‌مند دوبارۀ این توافق‌نامه هستیم.» هم‌چنان عبدالعزیز افزود: «آل سعود از مبارک الصباح بهتر است؛ زیرا آل سعود با ترک‌ها هیچ معامله‌ای نکرده و هیچ‌گاه بیرق ترک‌ها را مثل مبارک برنداشته است و به هیچ زمانی خلافت سلطان را نپذیرفته است.»

"امیر شمر ابن رشید" نامه‌یی به عبدالعزیز فرستاد و خواهان صلح و آشتی با وی شد؛ اما عبدالعزیز صلح را به شرطی با او پذیرفت که ابن رشید به انگلیس تسلیم و از دولت عثمانی پشت کند و متعاقباً نامه‌ای به "کوکس" فرستاد و در آن نامه نوشت: «چنانچه شما می‌دانید، "ابن رشید" برای من نامه‌یی فرستاده و خواهان صلح گردیده است؛ اما من در جواب نامۀ آن نوشتم: در صورتی می‌توانید با من آشتی کنید و یا دوست شوید که دوستی تان را با حکومت دوست و هم‌پیمان ما، انگلیس و سایر هم‌پیمانان‌اش اظهار نمائید.» اما "ابن رشید" این خواست "عبدالعزیز" را رد کرد و عبدالعزیز دوستی بدون قید و شرط خود را با انگلیس تأکید کرد و برای "کوکس" گفت: «من هرگز صلح را با "ابن رشید" به خاطر هدف شخصی‌ام نمی‌پذیرم؛ بلکه صلح را فقط به خاطر منافع حکومت انگلیس قبول می‌کنم.»

یکی از ثروت‌مندان 700 شتر را خریداری کرد تا این شتران را به حمایت از نیروهای عثمانی‌ در جنگی‌که علیه انگلیس داشتند، بفرستد؛ اما عبدالعزیز این قافلۀ شتر را مورد حمله قرار داد و آن‌ها را گرفته و به طور هدیه و تحفه به انگلیس در کویت فرستاد.

در ماه مارچ 1913م عبدالعزیز در کویت با "شکسپیر" دیدار کرد و تصمیم خود را برای گرفتن منقطۀ احساء و قطیف در حالت ضعف و ناتوانی دولت عثمانی در بالکان گرفت؛ سپس در ماه اپریل 1913م به حملۀ ناگهانی اقدام نمود و بالای بندر عقیر غلبه پیدا کرد و نیروهای عثمانی‌ را از آن منطقه دور ساخته و با "شکسپیر" و "تریفور"، نمایندۀ انگلیس در بندر بحرین دیدار کردند و از یک‌دیگر استقبال گرمی نموده و به رقص ملی پرداختند.

در ماه مارچ 1914م "شکسپیر" به ریاض رفت و مدت پانزده روز با عبدالعزیز در مورد ارتباط برقرار کردن با امام یحی و محمد ادریس، حاکم عسیر و دیگر رهبران منطقۀ جزیرۀ عرب که در حقیقت مزدوران انگلیس بودند، صحبت کردند و هدف از این نشست تنظیم ایجاد اتحاد بر ضد عثمانی‌ها بود.

به تاریخ 28 نومبر 1914م عبدالعزیز آل سعود نامه‌یی نوشت: «از طرف عبدالعزیز به امیر نجد! به امید موفیت شما و حکومت با افتخار انگلیس، امیدوارم که امور به شکل دلخواه پیش رفته و در امر مقابله بر ضد عثمانی‌ها با هم به توافق برسیم.»

به تاریخ 24 نومبر1914م جنگ "جراب" بین عبدالعزیز و ابن رشید به و قوع پیوست که "شکسپیر" به عنوان مشاور نظامی عبدالعزیز بوده و رهبری توپ‌های دوربرد را به عهده داشت که نهایتاً "شکسپیر"در این جنگ کشته شد.

"کوکس" به خاطر تقدیر و دست‌آورد‌های ابن سعود و شاح، فرمانده امپراتوری هند در جنگ جهانی اول به نفع انگلیس و همکاری‌شان مدال افتخار را به گردن ابن سعود و شاح انداخت؛ چیزی‌که باعث قوت بیشتر انگلیس در حملۀ اشغال عراق شد.

به تاریخ 26 دسمبر 1915م کوکس معاهدۀ "دارین" را با عبدالعزیز به امضاء رساند که معاون پادشاه انگلیس نیز این معاهده را در هند تأیید کرد. در این معاهده موارد ذیل تحریر گردیده بوده:

- حکومت عبدالعزیز خود را ملزم به حمایت از منافع عبدالعزیز و سرزمین‌اش می‌داند.

- عبدالعزیز آل سعود، خود را متعهد می‌داند که از هرنوع ارتباط، توافق و معاهده با همۀ حکومت‌ها و دولت‌ها، غیر از انگلیس خود داری کند.

- عبدالعزیز حق ندارد که خاک خود را به گِرو و اجاره بدهد و یا به عنوان امتیاز به دولت‌های اجنبی و یا یکی از هم‌پیمانان دولت‌های اجنبی بدون اجازۀ انگلیس بدهد.

- عبدالعزیز تعهد می‌کند که هیچ نوع تجاوز و دخالتی در کویت، بحرین، قطر، عمان و سواحل این مناطق نداشته باشد؛ چنانچه پدرش قبلاً این تعهد را کرده بود و هم‌چنان عبدالعزیز حق ندارد که در تمام مناطق شیخ‌نشین تحت حمایت انگلیس و معاهدین انگلیس دخالت کند.

- انگلیس متعهد است که 5000 جنیه استرلینی و هزار میل ماشیندار و تفنگ و صد هزار مرمی را به عنوان معاش سالانه برای سعودی پرداخت کند.

به تاریخ 29 دسمبر1915م در اسناد انگلیس ذکر شده که شخصیت و صراحت عبدالعزیز موقف آن را در نزد ما ثابت کرده و از جریان جنگ‌ها می‌توان بر آن اعتماد کرد.

وقتی عبدالعزیز آل سعود موقف و جایگاه‌اش را از طرف حسین ابن علی به خطر دید و احساس ترس می‌کرد، کوکس آن را آرامش و اطمینان داد و برایش گفت: «تشویش نکن! ما ضامن استقلال تو هستیم و تعهد می‌دهیم که شریف و هیچ کسی دیگری نمی‌تواند بر تو تجاوز کند.»

برگرفته از جریدۀ الرایه

نویسنده: ابوحمزه "خطوانی"

ادامه مطلب...

دو واقعیت متناقض که امروز مشاهده می شود

(ترجمه)

از ابونجیح عرباض بن ساریه رضی الله عنه روایت است که فرمود: رسول الله صلی الله علیه وسلم ما را چنان موعظه‌ای نمود که قلب‌ها هراسان و چشم‌های ما اشک ریختند. ما گفتیم: ای رسول الله صلی الله علیه وسلم، مثل این‌که این موعظه خدا حافظی است، پس ما را نصیحت نمائید؛ ایشان فرمودند:

«أوصيكم بتقوى الله عز وجل، والسمع والطاعة، وإن تأمر عليكم عبدٌ؛ فإنه من يعش منكم فسيرى اختلافًا كثيرًا، فعليكم بسنتي وسنة الخلفاء الراشدين المهديين، عَضُّوا عليها بالنواجذ، وإياكم ومحدثات الأمور؛ فإن كل بدعةٍ ضلالةٌ»

(رواه ابوداود والترمذی وقال: حديث حسن صحيح)

ترجمه: شما را  به تقوای(ترس از) الله سبحانه وتعالی و به شنیدن و اطاعت کردن توصیه می‌نمایم؛ اگرچه بالای شما غلامی امیر مقرر گردد؛ زیرا عده‌ی از شما در زندگی طولانی‌اش زود است که اختلافات زیادی را مشاهده نماید؛ پس در آن حالت بر خود سنت(راه و طریقه‌ی زندگی) من و خلفای راشدینی‌که رهنما و هدایت یافته هستند، لازم بگیرید و با دندان آن را محکم بگیرید(کنایه از شدت محکمی می‌باشد)؛ از امورات نو پیدا در دین(بدعت) پرهیز نمایید؛ زیرا هر امور نو آوری در دین(بدعت) گمراهی پنداشته می‌شود.

شرح حدیث

در زمانه‌ی حاضر وقتی این حدیث را مطالعه نمائیم، سبب رنجش و غمگینی قلب انسان می‌گردد؛ زیرا حدیث ما را به چیزی رهنمائی می‌کند که در گذشته‌ها بود و امروز وجود ندارد:

پیامبر صلی الله علیه وسلم ما را به تقوی و ترس از الله سبحانه وتعالی توصیه نموده است، اما برعکس می‌بینیم که امروزه ظلم تمام زمین را فراکرفته است. دیروز حکام مسلمانان را در پابندی به کتاب الله متعال و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم فرامی‌خواندند، لیکن امروز حکام خاین و معامله‌گر را می‌بینیم که هر قدر تعدادشان زیاد می‌شود، همان قدر ضعف و عدم تعاون‌شان اضافه می‌گردد؛ دیروز پابندی به احکام و طاعت الله سبحانه وتعالی مشاهده می‌گردید؛ امروز بدعت‌ها و امورات نو پیدا در دین را مشاهده می‌کنیم که با قران و سنت هیچ نوع رابطه‌ای ندارند. …

ای مسلمانان! آیا شما از این‌که احکام قرآن تطبیق نمی‌شود، غمگین نمی‌شوید؟ آیا وصیت رسول الله صلی الله علیه وسلم را که گفته بود: «سنت من و سنت خلفای راشدین هدایت شده را برخود لازم بگیرید.» برخود تطبیق نمی‌کنید؟ بدون شک ادامه‌ی زندگی بدون تطبیق احکام قرآن ذلت‌آور است، یعنی زندگی انسان بدون نظام خالقش مستقیم نگردیده، روح و روان انسان بدون تطبیق نظام الهی آرام شده نمی‌تواند؛ خالقی‌که پیدا کننده‌ی دنیا، آخرت و انسان و زندگی می‌باشد؛ اما به یاد داشته باشید که احکام قرآن تطبیق شده نمی‌تواند؛ مگر توسط دولتی‌که با حاکمش جهت تطبیق قرآن و سنت بیعت صورت نگیرد.

ادامه مطلب...

آیا مصیبت‌ها و حوادث امروزی ربطی به اعمال ما دارند؟

  • نشر شده در سیاسی

در گذشته وقتی امت مسلمه دچار حوادث و مشکلاتِ مثل: سلطۀ دشمنان کافر، زلزله، طوفان، خشک‌سالی و قحطی می‌گردیدند آن را به اعمال جمعی خود ارتباط می‌دادند. اگر با مشکلی روبه‌رو می‌شدند، نماز حاجت را ادا و سپس تلاش‌های عملی خود را انجام می‌دادند. وقتی تصمیم انجام کار مهمی را می‌گرفتند، برای طلب خیر بارها نماز استخاره می‌خواندند تا قلوب‌شان اطمینان می‌یافت و سپس به انجام آن متوسل می‌شدند. به همین ترتیب زمانی که جامعه دچار خشک‌سالی می‌شد، برای طلب باران مردم با اطفال و حیوانات خود به صحرا رفته و طلب باران می‌کردند که در نهایت، به فرمان الله سبحانه وتعالی باران رحمت فرا می‌رسید. لذا امت مسلمه همواره و در تمامی عرصه‌های زندگی خود با الله متعال در ارتباط بود و نفس این ارتباط را ارزش روحی می‌نامید، که زندگی شان را با برکت ساخته بود.

اما امروز، مردم خشک‌سالی، آلودگی هوا، حوادث و مصیبت ها را اصلاً با طرز تفکر و اعمال خود ارتباط نمی‌دهند، نماز حاجت نیز به باد فراموشی سپرده شده و جای طلب خیر و استخاره را کسب منفعت گرفته و تمام اموری که منفعت مادی را به بار می‌آورد خیر تلقی می‌گردد. همچنان در تمام عرصه‌های یاد شده امت مسلمه توسط افکار و نظام‌های حاکم به راه‌کارهای اغواگرانه جهت داده می‌شوند که نه تنها مشکلات‌شان را حل نمی‌کند، بلکه بیشتر از پیش آنها را از خالق شان دور می‌کند.

بلاها و مصائب در زندگی از اعمالِ که انسان انجام داده، جدا و منفصل نیست. شاید هیچ گاه با خود فکر نکرده باشیم که اعمال ما می‌تواند در حوادث و مصیبت‌های که در زندگی برای ما اتفاق می‌افتد نقش داشته باشد. غالباً ما به این اندیشه استیم که انسان تمام اعمالِ را که انجام می‌دهد-چه خوب و چه بد- نتایج آن تنها در آخرت در مقابلش قرار خواهد گرفت و بیشتر به مجازات و مکافات اخروی باور مند استیم. در درستی این حرف شکی نیست؛ اما با قبول این دیدگاه انسان حوادثی را که در دنیا بالایش می‌آید به اعمال خود ارتباط نداده و سعی در اصلاح آن هم نمی‌کند.

انسان شاید بتواند به مشکلات و مصیبت‌ها صرف از زاویه مادی بنگرد و برای هر کدام دلیل مادی بیابد؛ مثلا: خشک‌سالی را با گرمایش زمین و تولید گازهای گلخانه‌ای، آلودگی هوا را به نباریدن باران، مریضی را به عدم رعایت حفظ الصحه و... دانست. اما برخی از مشکلات و مصیبت‌ها در گرو اعمالی است که انسان روزمره آن را انجام می‌دهد. پس می‌توان گفت که انسان‌ها خود باعث فرو فرستادن بلاها و مصائب از جانب الله سبحانه وتعالی می‌باشند. ازینرو انسان باید اعمال روزمره و کارکردهای خود را سبک و سنگین کند تا درستی و نادرستی اعمال خود را بصورت دقیق دریابد. بطور مثال: اگر امروز ما با انواع حوادث و مصیبت ها از قبیل خشک سالی و نباریدن برف و باران روبه‌رو استیم، باید از اعمال و طرز تفکر خود بنالیم: این‌که چرا در امور روزمره خود رضایت الله سبحانه وتعالی را در نظر نگرفته‌ایم؟  

اما از زمانی‌که فکر ساینسی عام و نظام دموکراسی-سرمایه‌داری حاکم گردید، امت مسلمه این چنین حوادث را بجای این‌که مرتبط به اعمال خود دانسته و از جانب الله متعال که خالق انسان و طبیعت است بداند، از طبیعت دانسته و آن را حوادث طبیعی می‌نامد و برای جلوگیری و دفع آن دنبال دلایل مادی می‌گردد. در حالی‌که اکثر این مصیبت‌ها از غضب الله سبحانه وتعالی بوده که نتیجه اعمال بد و ناپسند انسان می باشد.

هرگاه در گذشته باران نمی‌بارید و خشک‌سالی، قحطی، گرسنگی و هر مصیبتِ دیگری مردم را تهدید می‌کرد، آن را از جانب الله متعال و از اعمال زشت خود دانسته و به درگاه رب‌العالمین توبه می‌کردند و با آمدن فراوانی شکر نعمات الهی را بجا می‌آوردند. بگونه‌ای که اگر میان اقوام جنگ و عداوت رخ می‌داد آن را به اعمال زشت گذشته‌ای خود ارتباط داده و به الله متعال باز می‌گشتند و از آن توبه می‌کردند. این گونه نبود که اعمال خود را جدا و منفصل از حوادث بدانند.

هم‌چنان در گذشته دیدگاه مسلمانان این گونه بود که اکثر مصیبت‌ها را هشداری از جانب الله سبحانه وتعالی می‌دانستند، زیرا حوادث و مصیبت‌ها انسان را از عواقب ضلالت و گمراهی باخبر می‌سازد. اما امروزه هشدارها دیگر ما را تکان نمی‌دهد؛ بلاها و مصائب را غضب الله سبحانه وتعالی نمی‌بینیم تا اعمال خود را بازبینی کرده و کاستی‌های آن را متوجه شویم. امروزه هر آن‌چه اتفاق می‌افتد، آن را حوادث طبیعی خوانده و خیلی راحت از کنار مصیبت‌های که می‌تواند از نتایج اعمال ما باشد، می‌گذریم.

وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ [٤٢:٣٠]

ترجمه: آنچه از مصائب و بلا به شما می‌رسد، به خاطر کارهایی است که خود کرده‌اید. تازه الله متعال از بسیاری (از کارهای شما) گذشت می‌کند (که شما از آنها توبه نموده‌اید و یا با کارهای نیک آنها را از نامه‌ی اعمال زدوده و پاک کرده‌اید).

حوادث و مصائب از اعمال ما بوده و هشداری است برای ما تا متوجه شده و باز گردیم؛ چنان‌چه الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

وَلَنُذِيقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَىٰ دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ [٣٢:٢١]

ترجمه: ما قطعاً عذاب نزدیک‌تر (دنیا) را پیش از عذاب بزرگ‌تر (آخرت) بدیشان می‌چشانیم، شاید (از کفر و معاصی دست بکشند، و به سوی خدا) برگردند.

در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم هرگاه خسوف و یا کسوف رخ می‎‌داد رسول الله صلی الله علیه وسلم همراه با اصحاب رضی الله عنهم به نماز می‌ایستادند. چنان‌چه از عبدالله بن عمر رضی الله عنه روایت است که: وقتی خورشید گرفتگی در زمان پیامبر صلى الله عليه وسلم رخ داد، ندا داده شد که: إن الصلاة جامعة (متفق علیه). هرگاه خشک‌سالی رخ می‌داد، رسول الله صلی الله علیه وسلم نماز استسقاء ادا نموده و دست به درگاه رب‌العالمین بلند می‌کردند تا این رحمت گران‌بهای خویش را بر آنان بباراند. هرگاه باران بیش از حد می‌بارید به اندازه‌ای که مردم خساره مند می‌گردیدند، درین حالت نیز نماز ادا نموده و دست به درگاه الله متعال بلند می‌کردند تا باران کاهش یابد. هرگاه طوفان شدیدی رخ می‌داد مسلمانان به یاد قیامت می‌افتادند و به درگاه خالق خویش به سجده می‌افتیدند، هرگاه زلزله می‌شد به درگاه خالق خویش دعا می‌کردند و به یاد قیامت و قریب بودن آن می‌افتادند.

انسان از بدو خلقتش با خالق خود یا بصورت مستقیم و یا هم غیر مستقیم در ارتباط بوده که الله متعال با انسان‌ها از طریق وحی سخن گفته، اهداف و تکالیف‌شان را برای‌شان معین ساخته است. بشر در طول تاریخ با معنویت زندگی کرده که آن عبارت از درک معنی (هدف) زندگی، درک و ارتباط تمام اعمال و حوادث به خالق کائنات می‌باشد. در مقاطع مختلف و در ادیان و نظام‌های مختلف معنویت در زندگی انسان‌ها گاهی به انواع و مظاهر متعددی ظاهر گردیده است. گاهی بصورت خرافات در ادیانی مانند: هندویزم، بودیزم و حتی خرافات متعددی در میان یک عده از مسلمانان نیز ظاهر گردیده است. ولی بحث اصلی این است که بشر از زمان خلقت آدم علیه‌السلام الی اکنون به اشکال مختلف با معنویت سروکار داشته، به خصوص انبیاء علیه‌السلام بشریت را به سوی معنویت فرا خوانده‌اند.

پیام وحی الهی، برای بشریت این بوده که هر چیز در دنیا دارای معنی است و درک این معنی بصورت درست و دقیق همان معنویت سالم می‌باشد؛ اما اگر این معانی بصورت درست و دقیق به اصل مرجع آن که همانا خالق کائنات است ارتباط داده نشود، اینگونه معنویت، معنویت ناسالم یا همان خرافات است و بس.

معنویت سالم به انسان می‌آموزاند که دنیا با تمام عظمتش دارای خالق لایزال بوده و حیات و ممات انسان در روی زمین و تمام کائنات دارای معنی بوده و به هدف خاصی خلق گردیده‌اند. هر عمل انسان باید دارای معنی‌ای باشد که به هدف اصلی زندگی(رضای خالق) ارتباط داده شود. همین طور هر حالت و حادثه باید از طرف الله متعال دانسته شده و در مقابل آن انسان تکلیف خویش را جستجو و به آن عمل نماید. بناً مسلمانان تا زمانی‌که با معنویت زندگی می‌کردند همه حوادث و حالات را از جانب الله متعال دانسته و در قبال آن تکلیف خویش را مراعات می‌نمودند. درک می‌کرد که هر حادثه دارای معنی خاصی بوده و پیامی خاصی از جانب الله متعال برای بندگانش می‌باشد.

فلهذا عجیب نیست اگر بر سر ما بلاها و مصیبت‌های گوناگون از جانب الله سبحانه وتعالی نازل گردد؛ ما امروز از راه و رسمی که الله سبحانه وتعالی برای ما ترسیم کرده عدول کرده و به بیراهه روان استیم. ارزش‌های اسلامی کمتر در زندگی ما به چشم می‌خورد؛ رضایت الله سبحانه وتعالی دیگر در اولویت زندگی ما نیست. تفکیک دنیا و آخرت برای ما دشوار شده و معنویت در نتیجه حاکمیت نظام دموکراسی-سرمایه‌داری از زندگی و اعمال ما رخت بسته و انسان‌ها رابطه‌ای شان را به الله سبحانه وتعالی قطع کرده و دیگر الله سبحانه وتعالی را حاضر و ناظر در زندگی خود نمی‌بینند.

انسان امروزی طوری تصور پیدا کرده که گویا دیگر نیازی به خالقش ندارد و خودش می‌تواند مشکلات خویش را بدون استعانت الله متعال حل نماید. در حالی‌که انسان در برابر اندک حوادثی که از جانب الله سبحانه و تعالی نازل می گردد هیچ توانی برای دفع آن ندارد. اگر امروز زنگ هشدارها خیلی بلندتر از اینی که است به صدا در نمی‌آید و بلاها و مصیبت‌های بزرگ‌تر دامن گیر ما نمی‌شود، از لطف الله سبحانه وتعالی است که بر ما رحم نموده و با اندک بلا و مصیبت ما را متوجه می‌سازد. پس باید از این هشدارها پند گرفته و متذکر گردیم و بیشک که مصیبت‌ها تذکری از جانب الله متعال است. چنان‌چه الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

وَلَقَدْ أَخَذْنَآءَالَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَنَقْص مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ

ترجمه: و ما نزدیکان و قوم فرعون را به خشک‌سالی و کمبود میوه‌ها گرفتار کردیم شاید متذکّر گردند.

 اگر با حوادث و مصیبت های گوناگون روبرو استم، باید از خود بپرسیم که ما چه خطایی را مرتکب شده‌ایم. پس دعا نموده و از الله سبحانه وتعالی بخواهیم تا ما را با مصیبت‌ها ابتلا و آزمایش نکند و به سبب خطاهای‌مان از رحمت خود ما را بی بهره نسازد و این از تکلیف ماست تا حالات و حوادث را به خالق خود ارتباط داده و اعمال خود را جدا از حوادث و مشکلاتی چون خشک‌سالی، آلودگی هوا، فساد، جنگ و بدبختی که دامن گیر ما شده نبینیم. پس تنها رجوع به الله سبحانه وتعالی می‌تواند مشکلات و مصیبت‌ها را از ما دور ساخته و معنویتِ که در زندگی ما رنگ باخته است، دوباره به زندگی ما برگرداند. در غیر آن اگر ارتباط با خالق قطع گردد و معنویت از زندگی رخت ببندد؛ این ما استیم که از منبع خیر و برکت فاصله گرفته و زیانِ غیر قابل جبران را مرتکب می‌شویم.

سهیل صالحی

ادامه مطلب...

خلاصی و نجات در پابندی به دین است

(ترجمه)

از حضرت ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«ذَرُونِي مَا تَرَكْتُكُمْ، فَإِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِسُؤَالِهِمْ وَاخْتِلَافِهِمْ عَلَى أَنْبِيَائِهِمْ، فَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ فَخُذُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ، وَإِذَا نَهَيْتُكُمْ عَنْ شَيْءٍ فَانْتَهُوا»

(سنن ابن ماجه، باب اتباع سنة رسول الله صلی الله علیه وسلم)

ترجمه: مرا بگذارید مادامی‌که من شما را گذاشته ام(سؤال بی‌مورد نپرسید)، زیرا کسانی‌که قبل از شما بودند، به علت زیاد سؤال کردن و اختلاف پیامبران‌شان هلاک شدند؛ پس از چیزی‌که شما را منع کردم دوری نمائید و هرگاه به کاری امر تان کردم به اندازۀ توان خود به آن پابندی نمائید.

مفهوم حدیث

حدیث فوق از انجام کاری(پرسش در مورد دین) خبر می‌دهد که وقت نزول وحی بارها تکرار می‏شد، این پرسش‏ها یا از علاقه‌مندی شدید به دین می‌بود و یا از روی چال و نیرنگ؛ بدین اساس در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم مردم بنابر علاقه‌مندیی‌که نسبت به دین داشتند، در موارد مختلف پرسش‌های زیادی می‌کردند،تا این‌که در نداستن حکم شرعی در حرام واقع نگردند؛ بعضی از آن‌ها از جهت تخفیف در مسئله سؤال می‌نمودند؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم پاسخ را چنان واضح بیان می‌نمود که در آن پوشیدگی‌ای باقی نمی‌گذاشت و از اصرار و سوء قصد در مسئله جلوگیری می‌نمود؛ پس الله سبحانه وتعالی ایشان را به آن چه مخصوص و نافع برای‌شان باشد خبر می‌دهد و هیچ چیزی را بدون حکم باقی نمی‌گذارد؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرمود: امتان قبل از شما از اشیایی‌که بالای‌شان حرام و یا فرض نگردیده بودند، در وقت نزول همان موضوع سؤال می‌نمودند و سؤال نمودند و آن بالای‌شان حرام و یا فرض گردید و این حالت بالای آن‌ها مشکل تمام گردیده و از سؤال خویش پشیمان گردیدند.

بنابر این، رسول الله صلی الله علیه وسلم مردم را به پابندی به اوامر و اجتناب از نواهی الله متعال خبر داده است که در صورت عمل به آن رضایت الله سبحانه وتعالی را حاصل می‌کنند.

هم‌چنان در این حدیث توجه، تدبر و علاقه‌مندی شدید بر بندگان صورت گرفته است که آن اجتناب از منهیات است و آن امری‌ست آسان و بدون مشقت؛ اما در پابندی به اوامر نوعی مشقت وجود دارد و آن سعی و تلاشی است که به دیگران نیز سرایت می‌نماید؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم ما را به این خبر می‌دهد که آنچه بر ما حرام کرده می‌شود، در نزدیک شدن به آن عذری وجود ندارد و همۀ مردم به دوری از آن توانایی دارند؛ مگر آن چیزهایی‌که خود شریعت آن را استثناء قرار داده است؛ اما به آن مواردی‌که ما امر شده‌ایم، همه‌اش در حال استطاعت و قدرت امری‌ست که به آن باید پابندی صورت گیرد و این امر بعید خواهد بود که از شخص دارای توانایی و قدرت انجام امری خواسته شود و او نفس خود را غیرقادر و توانا بداند. هر شخص قدرت خود را می‌داند و الله سبحانه وتعالی آنچه ما در خفاء و آشکار انجام می‌دهیم می‌داند.

بنابر این، برای کسانی‌که امروز به حرام واقع شده اند، عذری وجود ندارد که بگویند ما قدرت اجتناب از حرام را نداریم، زیرا برای اجتناب از حرام به توانائی و قدرت ضرورت نیست و کسی‌که چنین بهانه‌جوئی می‌کند، او خودش و پیروانش را در حرام قرار داده است. از الله سبحانه وتعالی مسئلت داریم که ما را در اجتناب از آنچه منع نموده و پابندی به اوامرش کمک نماید.

ادامه مطلب...

فریب "انتخابات نام‌نهاد دموکراتیک ملی" در بنگله‌دیش برای مردم آشکار شده است و این راهی نیست که در تغییر رژیم مستبد مؤثر تمام شود

(ترجمه)

خبر:

بیش‌از ده‌ها تن در جریان خشونت‌های مرتبط به انتخابات در بنگله‌دیش به‌تاریخ 30 دسمبر 2018م که مردم برای تصمیم گرفتن در مورد انتخاب شیخ حسینه، نخست‌وزیر، برای سومین بار متوالی به‌پای صندوق‌های رأی‌دهی رفته بودند، کشته شدند. این در حالی‌ست که مخالفان وی ادعا می‎کنند که رهبری وی به‌طور فزاینده‌ای خودکامه شده است. کمپاین‌های انتخاباتی تحت‌الشعاع دستگیری و به‌زندان انداختن ده‌ها تن-که مخالفین تعدادشان را صدها هزار از مخالفان حسینه می‌گویند- قرار گرفته بود.

تبصره:

"انتخابات مسخرۀ ملی" به روز یک‌شنبه نه‌تنها بحران سیاسی در بنگله‌دیش را عمیق‌تر کرد؛ بلکه در میان نسل آینده بیداری را برای به‌دست آوردن آزادی واقعی ایجاد کرده است. مردم در بنگله‌دیش اکنون به‌خوبی آگاه شده اند که رژیم مستبد توسط پروسۀ‌ تحمیلی غربی "دموکراتیک" از بین نمی‌رود. مردم به‌زور توسط نظریه‌پردازان طرفدار غرب تربیه شده بودند که دموکراسی تنها امیدشان برای تغییر است، چراکه برای‌شان "قدرت مطلق" را جهت انتخاب حاکم‌شان در هرپنج سال می‌دهد. ادعای ذکر شده یک‌بار دیگر با این انتخابات مضحک ‌طوری غلط ثابت شد که مردم با بی‌چاره‌گی شاهد تصمیم‌گیری شبکۀ سیاسی امپریالیست‌های غربی، قلدر منطقه‌ای‌شان، هند و مزدور وفادارشان، حسینه، بالای سرنوشت "بنگله‌دیش دموکراتیک" بودند. درحالی‌که تمام انتخابات با سطح بی‌سابقۀ تقلب انتخاباتی و خشونت حمایت شدۀ دولتی بود، هند با سرعت تمام رضایت خود را از پروسۀ انتخابات با ادعای "واقعاً منظم" بودن و فضای "آرام و صاف" آن اعلام کرد. (منبع: بی‌دی نیوز 24 دات‌کام، 30 دسمبر 2018)

مردم نیز این‌را درک کرده اند که به‌غیر از این‌که افسران مخلص نیروهای مسلح، بندهایی‌که توسط غرب استعمارگر برای حمایت حکام مزدورشان را در بنگله‌دیش به‌آن‌ها تحمیل کرده اند، باز کنند، حکومت استبدادی حسینه توسط آن‌چه به‌اصطلاح شرکت آزاد و عادلانه در انتخابات تحت دموکراسی خوانده می‌شود، پایان نخواهد یافت. حکام مزدوری‌که بالای ما تنها برای خدمت به‌منافع غربی تحمیل شده اند.

از این‌رو، یگانه راه در جهت تغییر نظام دموکراسی و برای آزاد شدن از تحت حاکمیت استبدادی آن، فراخوانی برای مبارزۀ فکری و سیاسی در جهت تأسیس خلافت اسلامی می‌باشد و بر افسران مخلص نظامی واجب است تا هرچه زودتر برای براندازی رژیم حسینه اقدام نموده و برای تأسیس خلافت اسلامی بر منهج نبوت به حزب التحریر قدرت(نصرت) دهند. 

نویسنده: عماد‌الامین

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه