- مطابق
ارتباط معالجۀ امراض با جن
(ترجمه)
پرسش:
السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!
برخیها، بعضی از امراض را اثر جن میدانند؛ از همین جهت برخی مردم ادعا میکنند که با جنیات ارتباط دارند، جنها تحت تسخیر آنها در میآیند و میتوانند از آنها کار بکشند و توسط آنها مردم را تحت تسخیر درآورند. آیا بین انسان و جن رابطۀ فزیکی و مادی وجود دارد؟
پاسخ:
وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!
1– جن از جملۀ مغیبات بوده و از چشمدید انسان پنهان است و ما نمیتوانیم آنها را ببینیم. الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ﴾ [کهف: 50]
ترجمه: ابلیس و قبیلهاش شما را میبینند، از جاییکه شما آنها را دیده نمیتوانید.
درین آیت یعنی ابلیس و قومش شما را میبیند و به عبارت دیگر ،جن شما را میبیند، چون ابلیس از جمله جن است؛ به دلیل قول الله سبحانه وتعالی:
﴿إِلاَّ إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ﴾ [کهف:50]
ترجمه: [همه فرمان الله را اجراء نمودند و به سجده افتادند] جز ابلیس که از جن بود.
2- اصل در رابطۀ انسان با جن این است که آنها قادر بر وسوسه اند، چنانجه الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ﴾ [اعراف: 20]
ترجمه: سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد.
و همچنان میفرماید: ﴿فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ﴾ [طه: 120]
ترجمه: ولی شیطان او را وسوسه کرد.
که درین آیت شیطان همان ابلیس است که از جنس جن میباشد.
3– شیطان هیچ تسلط فزیکی جبری بر انسان ندارد؛ مگر اینکه انسان شیطان را به اختیار خودش پیروی کند، در مورد الله متعال می فرماید:
﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي﴾ [ابراهیم: 13]
ترجمه: و چون حکم (قیامت) به پایان رسید (و اهل بهشت از اهل دوزخ جدا شدند) در آن حال شیطان (برای نکوهش و تمسخر کافران) گوید: الله به شما به حق و راستی وعده داد و من به خلاف حقیقت شما را وعده دادم و خلف وعده کردم و بر شما (برای وعده دروغ خود) هیچ حجت و دلیل قاطعی نیاوردم و تنها شما را فراخواندم و شما اجابتم کردید.
همچنان میفرماید:
﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ﴾ [حجر: 43]
ترجمه: در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطى نيست؛ مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى كنند.
وهمچنان فرموده است:
﴿فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآَنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ۚ إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَۚ إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ﴾ [نحل: 100]
ترجمه: پس چون قرآن مىخوانى از شيطان مطرود به الله پناه بر؛ چرا كه او را بر كسانىكه ايمان آورده اند و بر پروردگارشان توكل مىكنند تسلطى نيست؛ تسلط او فقط بر كسانى است كه وى را به سرپرستى برمىگيرند و بر كسانىكه آنها به او [=الله سبحانه وتعالی] شرك مى ورزند.
4- جهت اثبات هرگونه رابطۀ مادی و فزیکی جن با انسان، به نص ویژهای نیاز است؛ هرگاه نصی یافت گردد، ما بدان ایمان میآوریم. به گونۀ مثال: تسلط حضرت سلیمان علیه السلام بر جن و امر و نهی وی بر آنها که این نص در قرآن آمده و برآن ایمان داریم. الله سبحانه وتعالی در سورۀ نمل از سلیمان علیه السلام اینگونه حکایت میکند:
﴿قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ۚ قَالَ عِفْريتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آَتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ﴾ [نمل: 38]
ترجمه: (سلیمان) گفت: ای بزرگان! کدام یک از شما تخت او را برای من میآورد؛ پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟ عفریتی از جنّ گفت: من آن را نزد تو میآورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی و من نسبت به این امر، توانا و امینم!
وهم چنان فرموده است:
﴿وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ ۚ يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آَلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ﴾ [سبأ: 13]
ترجمه: و باد را براى سليمان [رام كرديم] كه رفتن آن بامداد يك ماه و آمدنش شبانگاه يك ماه [راه] بود و معدن مس را براى او ذوب [و روان] گردانيديم و برخى از جن به فرمان پروردگارشان پيش او كار میکردند و هركس از آنها از دستور ما سر برمى تافت، از عذاب سوزان به او مىچشانيديم. [آن متخصصان] براى او هرچه مىخواست از نمازخانهها و مجسمهها و ظروف بزرگ مانند حوضچهها و ديگهاى چسپيده به زمين مىساختند. اى خاندان داوود شكرگزار باشيد و از بندگان من اندكى سپاسگزارند.
5- رسول الله صلی الله علیه وسلم هرگونه مرض مادی را از زاویۀ معاملات انسانی معالجه مینمود تا اینکه نص ویژهای برای معالجۀ مرضی نازل میگردید؛ چون معامله با جن از جمله رابطه با آنها محسوب میگردد. پس هرگونه واقعه همینگونه حل میگردید. در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم هرگاه شخصی مقتول یافت میگردید، تصور بدان نمیگردید که کدام جنی آن را کشته است؛ مگر اینکه نصی در مورد میآمد، چنانچه در حادثۀ مردیکه در خیبر مقتول یافت گردید، تصورات مردمی در پی عامل انسانی قتل گردید؛ نه عامل جنی. چنانچه مسلم در صحیح خود روایت کرده است:
«أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَهْلٍ وَمُحَيِّصَةَ خَرَجَا إِلَى خَيْبَرَ مِنْ جَهْدٍ أَصَابَهُمْ فَأَتَى مُحَيِّصَةُ فَأَخْبَرَ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَهْلٍ قَدْ قُتِلَ وَطُرِحَ فِي عَيْنٍ أَوْ في قِيرٍ فَأَتَى يَهُودَ فَقَالَ أَنْتُمْ وَاللَّهِ قَتَلْتُمُوهُ قَالُوا وَاللَّهِ مَا قَتَلْنَاهُ... ثم وصلت القضية إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم: «إِمَّا أَنْ يَدُوا صَاحِبَكُمْ وَإِمَّا أَنْ يُؤْذِنُوا بِحَرْبٍ فَكَتَبَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِلَيْهِمْ فِي ذَلِكَ فَكَتَبُوا إِنَّا وَاللَّهِ مَا قَتَلْنَاهُ»
ترجمه: عبدالله بن سهل و محیصه جهت ضرورتی به سوی خیبر رفتند، محیصه آمده و خبر داد که عبدالله بن سهل کشته و در چاهی و یا در خندقی انداخته شده است، یهود را احضار کردند. گفته شد، به الله سوگند شما او را کشته اید؟ گفتند به الله سوگند ما نکشته ایم. قضیه به نزد رسول الله برده شد. رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: یا نفر خود را معرفی میدارید و یا اعلان جنگ فرمان داده میشود؛ درجواب نوشتند، به الله سوگند او را نکشته ایم.
این یک قصه مشهور است و تصور هیچکس در آن زمان بدان جهت خطور نکرد که عامل قضیه جن باشد.
6- بنابر آن کدام نصی وجود ندارد که رابطۀ مادی جن را با انسان ثابت سازد؛ پس یگانه رابطه بین انسان وجن رابطۀ وسوسه است که از این حد هیچگاهی تجاوز نمینماید؛ چون رسول الله صلی الله علیه وسلم خاتم النبین است که با وفات وی وحی قطع شده و نصی جدیدی دیگری نمیآید، از این جهت به جز رابطۀ وسوسه دیگر رابطۀ مادی بین انس وجن وجود ندارد.
چنانچه بیان شد، شیطان در وسوسۀ خود کدام سلطهای ندارد؛ مگر اینکه انسان به اختیار خود وسوسه را بپذیرد. همچنان در زمان خلفای راشدین امور مادی همینگونه معالجه میگردید که در واقعات قتل، سرقت، حیلهگری تصوری از جن نمیگردید، همزمان با حادثه در پی عامل انسانی میبودند؛ چون عَالَمِ آنها با عالم ما فرق دارد و رابطه آنها با ما فقط وسوسه است. ازین جهت زمانیکه انسان مریض گردد، جن کدام گونه تأثری در این خصوص ندارد و از زمان رسول الله تا اکنون انسانها مطابق به تداوی اسلامی مداوا میگردیدند، برابر است که دوا مادی باشد؛ چنانچه از اسامه بن شریک رضی الله عنه روایت است که گفت:
«أَتَيْتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم وَأَصْحَابَهُ كَأَنَّمَا عَلَى رُءُوسِهِمْ الطَّيْرُ فَسَلَّمْتُ ثُمَّ قَعَدْتُ فَجَاءَ الْأَعْرَابُ مِنْ هَا هُنَا وَهَا هُنَا فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَتَدَاوَى فَقَالَ «تَدَاوَوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمْ يَضَعْ دَاءً إِلاَّ وَضَعَ لَهُ دَوَاءً غَيْرَ دَاءٍ وَاحِدٍ الْهَرَمُ» أي إلا الموت» (رواه ابو داود)
ترجمه: وارد مجلس رسول الله صلی الله علیه وسلم و اصحاب وی شدم، اصحاب چنان بودند که گویا پرندهای بالای سر آنها نشسه باشد، سلام کردم و نشستم؛ بدویها از هر طرف آمدند؛ گفتند یا رسول الله آیا تداوی کنیم؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «تداوی کنید، الله سبحانه وتعالی دردی را نیاورده؛ مگر اینکه دوای آن را نیز گذاشته است؛ غیر دوای هرم» یعنی مرگ.
اما مسئلۀ تداوی با ادعیه و دم کردن، در این خصوص مسلم از طریق عائشه رضی الله عنه روایت کرده است:
«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم كَانَ يَرْقِي بِهَذِهِ الرُّقْيَةِ أَذْهِبْ الْبَاسَ رَبَّ النَّاسِ بِيَدِكَ الشِّفَاءُ لاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ أَنْتَ»
ترجمه: رسول الله صلی الله علیه با این دعا رقیه میکردند: «پروردگار! درد را رفع بساز، چون شفاء بدست تو است و به جز تو هیچ رفع کنندۀ نیست.
برعلاوۀ این، دهها دعاء مأثوره در قرآن و سنت و یا دعاهای مطابق شریعت آمده است.
اما پناه بردن به کسانیکه ادعا میکنند که با جنیات رابطه مادی دارند و امراض را تداوی میکنند، جایز نبوده و این چنین ادعاها حیله و فریب این طبقه دروغگویان است که برای گرفتن مال مردم بین مردم غوغا برپا میکنند.
برادرتان عطا بن خلیل ابورشته
18 جمادى ثانی 1430هـ.ق
11 جون 2009م