شنبه, ۲۶ جمادی الثانی ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۲/۲۸م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
استراتیژی حکومت ادارۀ ترامپ در قبال توافق هسته‎ای ایران!
بسم الله الرحمن الرحيم

استراتیژی حکومت ادارۀ ترامپ در قبال توافق هسته‎ای ایران!

(ترجمه)

روز جمعه به تاریخ 13 اکتوبر 2017م، ترامپ رئیس جمهور امریکا پای‎بندی ایران به توافق هسته‎ای را تأیید نکرد و تهدید کرده، گفت: «هر وقت بخواهم، می‎توانم توافق را از بين ببرم.» وی ایران را بر عدم احترام روح توافق و تداوم ساخت سلاح هسته‎ای متهم نموده و بالای گانگریس در خصوص "برخی نکات ضعف توافق" فشار آورده است؛ به این معنی که گزارش برگشت وضع تحریم‎ها دیگر از صلاحیت‎های کنگره خواهد بود؛ نه ترامپ. وی تهدید کرده است: «هرگاه نتوانم با کنگره و متحدین خود راه حل را پیدا کنم، توافق خاتمه خواهد یافت.»

 مهمترین نکات گفتههای ترامپ:

«این رژیم رادیکال خشونت و آشوب را در جهان  گسترش می‎دهد.» وی حوادث سفارت امریکا بین سال‎های 1983و 1948م در تهران و حادثه حزب ایران در لبنان را یاد آوری کرده که درین حادثه 241 امریکایی که در بیروت کار می‎کردند، کشته شدند. «در سال 1999م حکومت ایران انفجاراتی را به ضد نظامیان امریکایی که در سعودی قرار داشتند، رهبری کرده و 19 امریکایی را کشت. ایران در افغانستان، سعودی و عراق به گروه‎های تندرو و تروریستی سلاح و مهمات می‎رساند، و برعلاوه بالای رعایای خود در ایران خشونت می‎نماید.» این‎ها بارز‏ترین نکات سخنان ترامپ بودند. لازم به ذکر می‎دانیم تا مهم‎ترین بندهای توافق را بیان نماییم:

- اجرای موفقيت آميز توافق‎نامه، ايران را قادر خواهد ساخت تا به طور کامل حق خود را بر استفاده هزارها دستگاه انرژی هسته‎ای که فعال اند و تاهنوز یورانیم ذخیره نکرده‎اند، جهت مقاصد صلح‎آميز استفاده نماید.

- ایران طی شش ماه دیگر اجازه نخواهد داشت تا سوخت هسته‎ای را ذخیره سازد؛ به این معنی که ایران  بین دو گزینه قرار دارد: یا تولید یورانیم را توقف دهد و یا نیروی سوخت هسته‎ای را به نیروگاه سوخت صلح‏‎آمیز تبدیل نماید.

- موافقۀ ایران بر تغییر 20 درصد یورانیم غنی شده موجود، به معادن و یا مزج آن به یورانیم طبیعی تا خاصیت خالص بودن را از دست بدهد، به علم این‎که وزن سوخت هسته‎ای 450 پوند می‎باشد.

- ایران ساخت مجتمع‎های سوخت و دیگر دستگاه راکتور بازسازی شده اراک پلوتونيم را توقف خواهد داد.

- ایران باید اجازه دهد تا دستگاه‏های هسته‎ای اش، روزانه بدون وقفه از طرف بازرسان سازمان انرژی اتومی، نظارت شده و روزانه فعالیت‎های ویدیویی به دسترس آن‎ها قرار گیرد.

- ایران بعد از توافق هسته‎ای در خلال شش ماه به اندازه ملیارد دالر فعالیت‎های اقتصادی را بدست خواهد آورد.

کسانی‎که بندهای توافق را می‎دانند، به خوبی درک می‎نمایند که این‏ بندها ذلت، فرومایگی و تسلیم شدن ایران بوده و توافق هسته‎ای واضحاً به نفع غرب و یهود می‎باشد؛ ولی چه چیز امریکا را به بستن این توافق واداشت و باز چرا ناگهان ادارۀ ترامپ به شدت مطالبه تغییر و تعدیل بندهای توافق‎نامه را دارد؟

پاسخ چنین است: فضایی که به اثر انقلاب بهار عرب در منطقه ایجاد شد، ناگهان غرب را تکان داد و بحران غرب، به ویژه امریکا را در منطقه بیشتر ساخت. امریکا از یک طرف در مشکلات عراق، افغانستان، مشکلات اقتصادی و مالی ‏گیرمانده بود، از طرف دیگر، قوت‎های رقیب منطقه‎ای امریکا در سطح جهان وی را در بهار عربی به تشویش انداخته بود. از همه مهم‎تر، بزرگ‎ترین خطر برای امریکا شعار اسلام، رایه‎ی اسلام و شعار خلافت بود و آن‎ها عظمت خلافت و قوت آن را و شوق امت بسوی خلافت را درک کرده بودند.

پس در چنین فضای بحرانی اقتصادی، تشویش رقباء و پلان بیداری امت در خاور میانه، کدام مزدور خوب‎تر به امریکا همکاری کرده می‎توانست و کدام مزدور تاب استاده‎گی را داشت، آن‎هم در حالتی که مصر کشور محوری استراتیژی امریکا، خود با آتش انقلاب شعله‎ور بود و ترکیه به اثر ضعف قدرت اردوغان در داخل، توان کنترول خارج را نداشت؟ از طرفی، در خصوص بلاد حجاز به اثر درگیری با قوت‎های رقیب، نزدیک بود که بلاد حجاز از دست‎اش برود؛ پس در چنین یک فضایی که امریکا دچار بحران سیاسی، نظامی، مالی و ضعف مزدوران منطقه‎ای غیر از ایران، کشوری را نداشت که دشمنِ اهداف امت اسلامی باشد؛ چون قبلاً ایران نقش برازنده‎ای را در خدمت امریکا در عراق و افغانستان انجام داده بود.

چنان‎چه رفسنجانی اقرار دارد که: «هرگاه ایران نمی‎بود، امریکا غرق در تباهی می‎گردید.» در آن زمان ایران محصور با تحریم‎های اقتصادی جهانی و متصف با محور شرارت بود و به اثر وضع قوانین غربی و امریکایی هیچ معامله‎ای تجارتی با ایران صورت نمی‎گرفت، ازین جهت ایران توان رفتن به خارج از خود را نداشت. درین موقع حساس اداره اوباما از علاقه‏مندی رفع تحریم‎ها استفاده کرد. با وجود این‎که جمهوری خواهان به نسبت رقابت‎های حزبی، عدم استراتیژی قبلی و مخالفت دولت یهود به رفع تحریم‎ها دست به عقد امضاء توافق‎نامه زد، ازین جهت امریکا نیازمند نقش ایران در منطقه بود.

با وجود این‎که توافق‎نامه یک توافق رسوایی برای ایران بود؛ اما تحریم‎های اقتصادی و توقف پولی که ایران را خسته کرده بود، برای مصارف داخلی خود خیلی نیازمند توافق‎نامه بود، از آن بهتر، این توافق هسته‎ای درین مقطع حساس به نفع امریکا بود تا در مقابل اهداف مشروع امت اسلامی و هرکسی‎که پلان‎های امریکا را برهم می‎زند، کسی را استاد نماید. توان تطبیق این نقش را تنها ایران داشت، به شرطی که تحریم‎ها رفع می‎گردید. اوباما، توافق هسته‎ای را یکی از دست آوردهای بزرگی در دوره‎اش می‎شمرد؛ چون درین مقطع حساس، این دست آورد برزگ برایش اهمیت نجات را داشت؛ اما چه چیز تغییر یافت؟

 بعد از نقش آفرینی ایران، تغییرات چشم‎گیری در منطقه رونما گردید؛ یعنی بهار عربی مهار و سرنوشت مزدوران توسط امریکا رقم خورد. بعد از انقلاب نافرجام و بعد از مبارزه به ضد رقبایش، اردوغان قوی گردید. بعد از آمدن سلمان اختیار سعودی کاملاً به دست امریکا افتاد و مصر که کمی از داخل متزلزل گردیده بود، مجدداً نقش خود را پیدا کرد. حتمی بود تا قو‏ای مزدور منطقه‎ای برای سرکوب شعوب خویش و مهار انقلاب شام قوت می‎گرفتند؛ به خصوص بعد از آن‎که امریکا نقش ایران در مهار انقلاب شام را با وجود استفاده تمام نیرو، ابزار و ملیشه‎های شیطانی‎اش، ضعیف یافت و مجبور گردید تا روسیه را در پهلوی ایران در انقلاب شام استفاده نماید.

با آن‎هم امریکا از مهار انقلاب شام عاجز آمده و خوب می‎داند که نقش آفرینی ایران را تمام امت اسلامی حقیر دانسته و کامیابی آن را بعید می‎داند. پیدا شدن مزدوران دیگر، برگشت قدرت امریکا در منطقه و تغییر ظروف منطقه‎ای به این معنی نیست که امریکا دیگر نیازمند نقش ایران در منطقه نیست؛ بل رابطه ایران با امریکا رابطۀ استراتیژیک و دائمی است؛ اما تغییر ظروف منطقه به امریکا جرأت داد تا به شرایط توافق‎نامه نگرشی جدید نماید و آن را تحریک و مهار نماید تا برای دیگر مزدورانش-ترکیه، مصر و سعودی- نقش وظیفوی اعطاء نماید؛ طوری‎که به ترکیه نقش سیاسی زهری، به سعودی استفاده سرمایه و به مصر نقش سیاسی منطقه‎ای اعطاء کرد. پس تغییر ظروف منطقه مقتضی نگرش جدید به شروط توافق‎نامه را نمود. مسئلۀ اعتراض بر توافق‎نامه رفتار شخصی ترامپ نیست؛ بلکه امریکا دولتی است که آن را سازمان‎ها اداره می‎کنند.

افراد هیچ‎گاهی استراتیژی امریکا را تغییر داده نمی‎تواند، هرگاه اوباما هم در چنین فضای امریکا در رأس قدرت این کشور می‎بود، حتماً نقش ترامپ را ایفاء می‎کرد. از بارزترین جوانبِ تجدد در شروط توافقن‎امه همین بود که بیان گردید. جانب دوم، شیطانی‎گری ایران همان است که ترامپ از ابتدای رسیدن به قدرت، روی دست گرفته، از ایران صحبت می‎کند و آن را بزرگ نشان داده تا دولت‎های خلیج را از پیشرفت و جاه‎طلبی ایران بترساند تا به آسانی از آن‎ها باج گیری نموده و سلاح‎های خود را به فروش برساند.

چیزی تازه؛ ترامپ همزمان به قدرت رسیدنش به بسیار بی‎شرمی از جهان خواست و هشدار داد تا "هر کشور در مقابل حمایتِ ایالات متحده باید حق الزحمت بپردازد"، درین خصوص از چاپان، کوریا، کشورهای اروپایی و کشورهای خلیج  در مقابل حمایت‎اش، مطالبه‎ی پرداخت پول را کرد؛ از جمله: مطالبه از کشورهای خلیج برایش خیلی آسان و پربار بود، و این پول ستانی امریکا مقتضی شیطانی‎گری ایران است تا خطر آن کشور به دول خلیج، بزرگ نشان داده شود و کشورهای خلیج به این بهانه پول‎های امت را مفت به دامن امریکا ریختانده اسلحه خرید نمایند.

 در اخیر، باید متذکر شوم که سیاست امریکا در قبال ایران از دائره اظهارات آتشین و لافزنی ترامپ، تجاوز نمی‎کند. سیاست امریکا در جهان بر اساس دروغ، پیچیده‎گی حوادث، اظهارات آتشین و هشدارهای میان خالی استوار است. این را باید دانست که رابطۀ امریکا و ایران از زمان انقلاب ایران، یک رابطۀ استراتیژیک بوده و نیازمندی امریکا به ایران بیشتر از نیازمندی به سازمان یهود می‎باشد؛ حتی سازمان یهود نیز متکی بر ایران است.

جایگاه ایران و نقش ایران را امریکا از قدیم درک داشت؛ ایران از جمله کشورهای مهم و استراتیژیک منطقه‎ای برای امریکا است و هیچ‎گاهی در استراتیژی بین آن‎ها تغییر نمی‎آید؛ اما در قبال آن، گاهی سیاست پیشرفت و تقویه و گاهی سیاستِ هشدار و تضعیف را اتخاذ می‎کند تا در قبال ظروف سیاست‎های اقلیمی متواضع و فروتن باشد.

نویسنده: حسن حمدان

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه