دوشنبه, ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
دعوت‌گران اسلام، از دیروز تا امروز
بسم الله الرحمن الرحيم

دعوت‌گران اسلام، از دیروز تا امروز

(ترجمه)

دعوت برای اسلام و دعوت به اسلام دو مسئله جداگانه بوده که میان آن‌ها با ملاحظه دو نکته ذیل تفاوت واضحی درمی‌یابیم:

1-       دعوت برای اسلام یعنی کار و فعالیت برای اقامه دین و سپس تطبیق عملی آن در زندگی مسلمانان بوده به گونه که در داخل دولت اسلامی بر کسانی که تابعیت آن را دارند، تطبیق و در خارج از دولت اسلامی توسط جهاد فی‌سبیل الله برای عموم مردم با ملاحظه مراحل سه‌گانه حمل می‌شود. یعنی به سوی اسلام دعوت می‌شوند، اگر نپذیرفتند یا جزیه و یا صلح و در غیر این‌صورت با آنان قتال و جهاد صورت می‌گیرد تا الله سبحانه وتعالی بین ما مسلمانان و آن‌ها فیصله کند.

2-      دعوت به اسلام یعنی التزام و پایبندی مسلمانان بطور فردی و اجتماعی به اسلام مطابق به تقاضای احکام شرعی است، که در برگیرنده اصول و مبادی عبادات، معاملات، اخلاقیات و... می‌باشد.

موضوع ما در این مقاله متعلق به مسئله اول، یعنی عمل برای اسلام بوده، زیرا اسلام بیش از یک قرن از صحنه تطبیق بعد از سقوط دولت اسلامی که بنام دولت عثمانی یاد می‌شد، به دور شده است؛ همان دولتی که امتداد دولت‌های قبل از خود در طول تاریخ بوده و با تفاوت نام‌ها به عصر مدنی در زمان نبوت جدا از دوران مکی بوده و وصل می‌شود. ما به دورانی خیلی مشابه به دوران مکی بازگشته‌ایم، پس لازم است که منهج دعوت برای اسلام را در این دوران شناسایی کنیم تا قطار مسلمانان را بعد از خروج از مسیر اصلی‌اش دوباره بدان بازگردانیم؛ بدون این‌که در پایبندی به احکام اسلام که اجرای آن‌ها در توان ماست کوتاهی کنیم و بدون این‌که در اجرای آن‌ها نیاز به وجود دولت داشته باشیم؛ با اعتراف به این‌که دولت تنها کیان تنفیذی و تطبیقی احکام شریعت غراء می‌باشد.

پیامبر از زمان نزول اولین آیات از سوره مبارکه إقرأ، کار و دعوت را بر همین منوال شروع کرد تا مردم را بسوی کلمۀ لَااِلَهَ اِلَّا اللَّهُ و مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّه دعوت و عبادت بت‌ها و عادات جاهلیت و نظام‌های شان را مردود خوانده و دورشان اندازد. هر کسی‌که این عقیده را می‌پذیرفت، مستقیم وارد پروسه دعوت برای اسلام می‌شد و دیگران را برای پیوستن و انضمام به این منظومۀ دعوت فرا می‌خواند؛ با وجود این‌که از احکام شرعی مربوط به عبادات، معاملات و اخلاقیات هنوز چیزی نازل نشده بود که از آن‌ها تذکر بعمل آید. مثل نماز که ستون دین بوده و چندین سال بعد از نبوت در حادثه إسرا و معراج فرض گردید و جهاد، که بلندترین قلۀ اسلام بوده و بعد از بیعت عقبۀ دوم در هجرت مسلمانان بسوی مدینه که در پی تأسیس نخستین دولت اسلامی بودند، با نزول آیت مبارکه ذیل فرض گردید:

‏﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ ‏﴾[حج: ۳۹]

ترجمه : ‏اجازه (جهاد) به كسانی داده شد كه به آنان جنگ (تحميل) مي‌گردد ، چرا كه بديشان ستم رفته است (و آنان مدّت‌هاي طولاني در برابر ظلم ظالمان شكيبائي ورزيده‌اند و خون دل خورده‌اند) و الله توانا است بر اين‌كه ايشان را پيروز كند.

همین قسم بخش اعظم احکام شرعیت اسلامی بعد از اقامه دولت در مدینه‌منوره نازل گردید و همۀ تلاش‌ها بخاطر دعوت برای اسلام قبل از این‌که مسلمانان برای تطبیق اسلام مشغول شوند، مبذول گشت.

شایسته یادآوری است که قلت علم و دانش مسلمانان نسبت به اسلام کدام چالش سخت و مانعی در برابر دعوت و فعالیت کوشای شان برای اسلام ایجاد نکرد، چه در مکۀ‌مکرمه و چه در مدینه‌منوره. این ابوذر رضی اللَّه عنه است که دعوت اسلام را در میان دو قبیله غفار و أسلم توسط همان علم و دانش که در روزهای اندکی از ماندن خود در نزد رسول اللَّه فرا گرفته بود، برای شان رساند و توانست که هردو قبیله را مشرف به اسلام نماید و نُه سال پس از اقامه دولت اسلامی به آن بپیوندد و مردان جوان و پول فراوان برای دولت فراهم کند.

با رؤسای قبائل، منهج دعوت برای اسلام نیز به همین منوال بود. پیامبر آن‌ها را برای نصرت اسلام دعوت و هیچگاه از آن‌ها پایبندی به اصول و احکام شریعت را نخواسته‌، بلکه می‌فرمودند: «برایم ایمان بیاورید و یاریم کنید، زیرا قریش مرا منع کرده اند.» تا آن‌که الله سبحانه وتعالی برای پیامبر خود گروهی از مردم یثرب را از میان دو قبیله اوس و خزرج آماده ساخت تا با وی بخاطر نصرت دین اسلام بیعت کنند و دعوت همراه با قدرتمندی و عزت در بیعت عقبه دوم ملحق شده، سپس هجرت و در نهایت دولت تشکیل شود.

در دوران مکی هرگز تمرکز بر کمیت نبوده، بلکه بر نوعیت و کیفیت استوار بوده است، تعداد دعوت‌گران کم اما تأثیرشان بسیار زیاد بوده، زیرا آن‌ها عناصر جامعه را که عبارت از مردم، افکار، احساسات و نظام می‌باشد، اساس و هدف قرار داده بودند و برای بسیج کردن افراد توجه زیادی نداشتند، بلکه عناصر کتله را بشکل بسیار قویی آماده می‌کردند تا بدون ملل و خستگی جامعه را بشکل خود ساخته و آن‌ها را متأثر از خود نمایند، نه این‌که خودشان متأثر از جامعه شوند. زمانی‌که حمزه و عمر رضی اللَّه عنهما مسلمان شدند و در جاهلیت از قدرت برخودار بودند؛ با مسلمان شدن شان بعد از آنکه مسلمانان مخفیانه در خانه ارقم بن ابی ارقم رضی الله عنه جمع شده و جلسات خود را دایر می‌کردند؛ اسلام به مرحله علنی و آشکارا وارد شد.

هرچند علمایی‌که در رشته شرعیت و موضوعات اسلامی مدرک‌ها دارند و خطباء و کسانی‌که از صفحات مجازی برخوردارند، امروز سزاوارترند که برای اسلام دعوت نمایند، زیرا آن‌ها بیشتر و بهتر می‌دانند که مسلمانان مطابق به خواست اللَّه و رسولش بر چه حال و وضعیتی قرار داشته باشند. لازم و شایسته است که آن‌ها نسبت به دردهای عمیق و مصائب المناک مسلمانان درک و احساس بیشتری داشته باشند و دیگر اینکه آنان در روند ایجاد تغییر توانمندتر و تأثیرشان به اعتبار این‌که سخن شان از دیگران بیشتر شنیده می‌شود، افزون‌تر می‌باشد. اما واقعیت چنین است که در عرصه دعوت کوشا برای اسلام از همۀ مردم عقب‌‌تر بوده و در حدی از احکامی اسلامی که برای شان میسر بوده و به آن‌ها آگاهی دارند، اکتفاء کرده و آن‌ها را برای مردم هم‌چنان تعلیم می‌دهند تا اوضاع بر همین منوال کنونی خود باقی بماند!

اما چیزی‌که خیلی عجیب و غریب است؛ مانع شدن این علماء بسان سدی محکمی در برابر دعوت‌گران برای اسلام می‌باشد. این علماء سد راه کسانی می‌شوند که تصمیم می‌گیرند برای اسلام کار و فعالیت کنند و توسط نفاق شان به نفع حکام در راه الله سبحانه وتعالی کجی طلبیده، برای گمراه‌سازی مردم کار کرده و در پی تحریف و تغییر حقائق روشن هستند.

در پایان، مسلمانان باید دعوت برای اسلام را در اولویت اصلی خود قرار داده و از هیچ کوششی برای جلو بردن چرخ آن در حد توان دریغ نورزند. باید همه بدانند که امروز برای ما دومین و آخرین فرصت تاریخی برای دعوت برای اسلام فراهم شده است. اولین فرصت برای پیامبر و صحابۀ بزرگوار رضی اللَّه عنهم فراهم شد که نخستین دولت اسلامی را در تاریخ تأسیس کردند و دومین فرصت برای دعوت‌گران امروزی برای اسلام با تأسیس خلافت راشده دوم و آخرین خلافت بر منهج نبوت طبق این گفته پیامبر:

«تَكُونُ النُّبُوَّةُ فِيكُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً عَاضّاً فَيَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ» ثُمَّ سَکَتَ.

ترجمه: نبوت در میان شما خواهد بود چنانکه الله بخواهد، سپس الله آن را بالا می­برد آن­گاه که بخواهد بالا برد، سپس خلافت بر منهج نبوت می­شود و تا آنگاه که الله بخواهد هست، سپس آنرا بالا می­برد آنگاه که  بخواهد آن را بالا برد، سپس ملوک عاضی که خلافت را به سختی نگه­می­دارند خواهند بود و تا آن­گاه که الله بخواهد خواهد بود، سپس وقتی بخواهد آن را بالا برد بالا می­برد، سپس پادشاهی پادشاهان ستمگر خواهد بود و تا آنگاه که الله بخواهد می­باشد، سپس وقتی بخواهد آن را بالا برد بالا می­برد، سپس خلافت بر منهج نبوت خواهد بود. سپس پیامبر سکوت نمودند.

افزون بر این، با آن‌که متقدمین بر متأخرین افضلیت و برتری دارند، مزد و پاداش متأخرین بیشتر و افزون‌تر از پاداش متقدمین است. ترمذی در سنن خود روایت کرده است که:

"عَنْ أَبِي أُمَيَّةَ الشَّعْباني قَالَ: أَتَيْتُ أَبَا ثَعْلَبَةَ الخُشَنِي فَقُلْتُ لَهُ: كَيْفَ تَصْنَعُ فِي هَذِهِ الْآيَةِ؟ فَقَالَ: أيَّة آيَةٍ؟ قُلْتُ: قَوْلُهُ [تَعَالَى] ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ﴾ فَقَالَ: أَمَا وَاللَّهِ لَقَدْ سَأَلْتَ عَنْهَا خَبِيرًا، سألتُ عَنْهَا رَسُولَ اللَّهِ ﷺ فَقَالَ: "بَلِ ائْتَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ، وَتَنَاهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ، حَتَّى إِذَا رَأَيْتَ شُحّا مُطاعًا، وهَوًى مُتَّبعًا، وَدُنْيَا مُؤْثَرة، وإعجابَ كُلِّ ذِي رَأْيٍ بِرَأْيهِ، فَعَلَيْكَ بِخَاصَّةِ نَفْسِكَ، وَدَعِ الْعَوَامَّ، فَإِنَّ مِنْ وَرَائِكُمْ أَيَّامًا الصَّبْرُ فِيهِنَّ مِثْلُ القَبْضِ عَلَى الجَمْرِ، لِلْعَامِلِ فِيهِنَّ مثلُ أَجْرِ خَمْسِينَ رَجُلًا يَعْمَلُونَ كَعَمَلِكُمْ" -قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُبَارَكِ: وَزَادَنِی غَيْرُ عُتْبَةَ: قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَجْرُ خَمْسِينَ رَجُلًا مِنْهُمْ أَوْ مِنَّا؟ قَالَ: "بَلْ أَجْرُ خَمْسِينَ مِنْكُمْ". (ترمذی: هذا حدیث غریب  صحیح)

ترجمه: أبی امیه شعبانی گوید: نزد ابوثعلبه خشنی آمدم و برایش گفتم: نظرت درباره این آیه چیست و چگونه بدان عمل می‌کنی؟ وی برایم گفت که کدام آیت؟ من گفتم این آیت : ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ﴾، وی برایم گفت: قسم به الله از شخص با خبری پرسیدی، من درباره آن از رسول الله پرسان نمودم و ایشان فرمودند: یکدیگر را امر به معروف و نهی از منکر کنید تا آنگاه که ببینی از بخیل اطاعت و از هوای نفس متابعت می‌شود و دنیا ترجیح داده شده و هرکس متکی به نظر خود شده و از دیدگاهش خوشش می‌آید؛ پس در آن هنگام خاص متوجه خود باش، مردم عوام را به حال خودشان بگذار و با روزهای روبرو خواهید شد که صبر و استقامت کردن در آن ایام مثل گرفتن ذغال است، کار کن در آن ایام مزد پنجاه تن از مردانی را کسب می‌کند که مانند اعمال شما انجام می‌دهند. عبدالله بن المبارک گوید: غیر از عتبه این عبارت را نیز افزوده است: گفته شد یا رسول الله! مزد پنجاه تن از خودشان یا از ما؟ گفتند: بلکه از مزد پنجاه تن از شما.

نویسنده: الشیخ عصام عمیره-بیت المقدس

مترجم: محمد مزمل

برگرفته از شماره 452 جریده الرایه

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه