- مطابق
چهار چیزی که اگر در یک سرزمین باشد، الله سبحانه وتعالی اهل آن را صالح و از مصیبت محفوظ میدارد
(ترجمه)
امام قرطبی رحمه الله در تفسیر این قول الله سبحانه وتعالی: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یكْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ حَقٍّ وَیقْتُلُونَ الِّذِینَ یأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾ [آلعمران: 21] ترجمه: كسانیكه به آیات (دیدنی و خواندنی) الله كفر میورزند و پیامبران را به ناحق به قتل میرسانند و كسانی از مردمان را میكشند كه به عدالت و دادگری فرمان میدهند(و ایشان را به سوی الله میخوانند)، پس آنان را به عذاب دردناكی بشارت بده! میگوید: «نقل شده است؛ هر سرزمینیکه در آن چهار ویژهگی وجود داشته باشد، اهل آن از بلاء و مصیبت، محفوظ مانده و مردم آن صالح میگردند: امام و حاکم عادل، عالمیکه در راه هدایت است، بزرگانیکه امر به معروف و نهی از منکر کرده و بر طلب علم و آموزش قرآن تشویق میکنند و زنانیکه با حجاب بوده و زینت خود را بسان زینت زمان جاهلیت نخستین، نمایان نمیسازند.»
امام و حاکم عادل، کسی است که امور مردم را با اسلام به شکل احسن اداره و سیاست میکند؛ در برخورد با آنان از الله سبحانه وتعالی ترس داشته و عدالت را در میان شان اقامه میکند. این بعید و غریب نیست که رسول الله صلی الله علیه وسلم، امام و حاکم عادل را در رأس هفت کسی بیان کردند که الله سبحانه وتعالی در روزی که هیچ سایهای غیر از سایۀ عرش او نیست، آنان را در زیر سایهآن قرار میدهد. ابوبکرصدیق رضی الله عنه را مییابیم که در اولین خطبهاش بعد از عهدهدار شدن خلافت چنین میگوید: «آگاه باشید که قویترین تان نزدم ضعیف است تا زمانیکه حق را برایش بگیرم و ضعیفترین تان نزدم قوی است تا زمانیکه حق را ازش بگیرم.»
این چنین عدالتی، در تمام دوران دولت اسلامی موجود است. این عمر ابن خطاب است که وقتی أبومریم یعنی قاتل برادرش(زید ابن خطاب) نزدش میآید و برایش میگوید: ای امیرالمؤمنین! الله زید را به دستان من اکرام کرد و وی را به دست خودش خوار و زبون نکرد، حضرت عمر رضی الله عنه برایش میگوید: آیا قاتل زید تو هستی؟ أبومریم جواب میدهد: بلی. آنحضرت برایش میگوید: از جلو چشمانم دور شو، قسم به الله که ترا دوست نخواهم داشت تا زمانیکه زمین، خون را دوست نداشته باشد. أبومریم در عوض میگوید: آیا این حقم را محروم میکند؟ آنحضرت جواب میدهد: نخیر. سپس أبومریم میگوید: مرا به حب تو چه نیاز؟ این زنان استند که بخاطر محبت میگریند. بنابر این، حضرت عمر رضی الله عنه این قول الله سبحانه وتعالی را تجسم کرد:
﴿وَلاَ یجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾ [مائده: 8]
ترجمه: و دشمنانگی قومی شما را بر آن ندارد كه (با ایشان) دادگری نكنید. دادگری كنید كه دادگری (به ویژه با دشمنان) به پرهیزگاری نزدیكتر (و كوتاهترین راه به تقوا و بهترین وسیله برای دوری از خشم الله) است. از الله بترسید كه الله آگاه از هر آن چیزی است كه انجام میدهید.
قصۀ قبطی که نزد امیرالمؤمنین، عمر ابن خطاب رضی الله عنه رفت و از ابن عمرو بن العاص شکایت کرد؛ طوریکه ابن عمرو در اثنای مسابقه، آن قبطی را تازیانه زده و برایش میگوید: آیا از پسر بزرگوارترینها جلو میزنی؟ بنابراین، امیرالمؤمنین عاص و پسرش؛ عمرو را فراخوانده و برای قبطی میگوید: پسر بزرگوارترینها را بزن و وی میزند و قصاص خود را میگیرد. حضرت عمر رضی الله عنه برای عمرو میگوید: از چه وقت بدینسو، مردم را بردۀ خود ساخته اید؛ درحالیکه از مادرشان آزاد متولد شده اند؟
این سلطان محمدفاتح است که دستور به ساخت یک مسجدجامع را میدهد و یکی از مهندسان را بر ساخت آن ناظر میگرداند که مسلمان نبود. ستونهای این مسجد از سنگ مرمر بود و محمدفاتح این مهندس را دستور میدهد تا مسجد مرتفع ساخته شود تا بزرگ و فراخ دیده شود. برایش اندازه ارتفاع را تعیین میکند؛ اما این مهندس به دلیلی از دلائلی که در ساختوساز باید مراعات شود، دستور میدهد تا ستونها کوتاه شوند. وقتی سلطان محمدفاتح این سخن را میشنود، خشم وی برافروخته شده و دستور میدهد تا دست این مهندس را قطع کنند. مهندس هم از ستمیکه به وی روا داشته شد، سکوت نکرد و برای شکایت از سلطان محمدفاتح، نزد قاضی رفت و قاضی هم به نوبه خود، محمدفاتح را فراخواند و دستور داد تا در نزد طرف دعوا ایستاد شود و بعد از شنیدن قضیه، دستور میدهد تا دست محمدفاتح قطع شود. به مجردیکه مهندس این حکم را میشنود، شگفتزده شده و میگوید: من از این دعوای خود دست میکشم و من فقط بدل مال خود را میخواهم؛ زیرا قطع دست محمدفاتح برایش سودی نداشت. پس قاضی دستور داد تا هر روز 10 سکه نقد برای مهندس بدهد؛ اما محمدفاتح از خوشحالی که برایش در ازای عدم قطع دست و ندامت کارش عاید گشته بود، تصمیم گرفت تا 20 سکه نقد برایش بدهد.
این حکمی بود که در حق سلطان محمدفاتح صادر شد؛ کسیکه با مدح و توصیف پیامبر صلی الله علیه وسلم در حدیث فتح قسطنطنیه پیروز گشت. بلی، در حق کسیکه تمام اروپا به وی افتخار میکند. این دلالت بر این دارد که بالای تمام رعایا و اتباع دولت اسلامی عدالت رعایت میشد.
عالمی که بر راه هدایت است، امر به معروف و نهی از منکر کرده و در راه الله سبحانه وتعالی از ملامت هیچ ملامتگری نمیهراسد، حق را جاری کرده، انحراف حاکم را راست و از هیچ حاکم ظالم نمیترسد. وی برای ثروت و زور فتوا نداده و به کاسه و ملاقه درباریان پشت کرده، دینش را بخاطر کالای ناچیز زندگی دنیا نفروخته، بخاطر مصالح و منافع مردم شبزندهداری کرده و به قضایای شان توجه و از اسلام، پاسبانی میکند. حقی را که باید اظهار شود، اظهار کرده و سکوت نمیکند و در هیچ مشکل و قضیهای، حکم شرعی را کتمان نکرده و این قول الله سبحانه وتعالی را درک میکند:
﴿إِنَّ الَّذِینَ یكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَینَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَینَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْكِتَابِ أُولَئِكَ یلعَنُهُمُ اللّهُ وَیلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ﴾ [بقره: 159]
ترجمه: بیگمان كسانیكه پنهان میدارند آنچه را كه از دلائل روشن و هدایت فرو فرستادهایم، بعد از آنكه آن را برای مردم در كتاب (تورات و انجیل) بیان و روشن نمودهایم، الله و نفرینكنندگان (چه از میان فرشتگان و چه از میان مؤمنان انس و جن)، ایشان را نفرین میكنند (و خواستار طرد آنان از رحمت الله خواهند شد).
بر این اساس، علمای سلف در برابر دین الله سبحانه وتعالی ادای مسئولیت کرده و واقعاً که عامل به دین بودند. این حسن بصری است که در زمان خود با طغیان و سرکشی حجاج بن یوسف، والی عراق مبارزه کرده، او و علمای معاصرش، زشتی عملکرد حجاج بن یوسف را افشاء ساخته و با بیان سخن حق مبارزه میکردند. این سفیان ثوری است که وقتی أبوجعفر منصور وی را به مجلس خود میطلبد، سفیان بر وی بخاطر اموالی هنگفتی را که از بیت المال مسلمانان، برای خود و همراهان خود در حج مصرف کرده بود، اعتراض کرد. حتی سفیان ثوری برایش گفت: «در این سفرت چقدر مصرف کردی؟» جواب داد که نمیدانم؛ زیرا من معتمدین و وکلاء دارم. سفیان گفت: فردای قیامت، وقتی در پیشگاه الله سبحانه وتعالی ایستاد شوی و در این باره ازت پرسان نماید، چه عذری خواهی داشت؟ اما عمر بن خطاب وقتی حج کرد، برای غلام خود گفت: در این سفر خود چقدر مصرف کردهایم؟ غلام پاسخ داد: 18 دینار. عمر رضی الله عنه گفت: وای بر تو، بیت المال مسلمانان را نابود کردهایم.
از همین جاست که گفته اند: «دو گروه از مردم هستند که اگر درست و صالح شوند، تمام مردم صالح میشوند و اگر فاسد شوند، تمام مردم فاسد میگردند: علماء و حکام. پس وقتی علماء فاسد شوند، چه کسی سرزمینها را اصلاح میگرداند؟! چه خوب گفته است شاعر:
هرچه بگندد نمکش میزنند وای از آن روز که بگندد نمک
بزرگان و مشایخ، امر به معروف و نهی از منکر کرده، بر راست کردن کجی و انحراف مردم حریص بوده و برای ذوب کردن شان در نظام اسلام تلاش میورزند تا حق را یافته و بر صراط المستقیم پایبند شوند؛ اعمال شان را مطابق اوامر الله سبحانه وتعالی جهت داده و در روی زمین قرآن متحرکی شوند؛ در غیر اینصورت عذاب به سراغ همگان خواهد آمد. الله سبحانه وتعالی فرموده است:
﴿وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ﴾ [انفال: 25]
ترجمه: خویشتن را از بلا و مصیبتی به دور دارید كه تنها دامنگیر كسانی نمیگردد كه ستم میكنند (بلكه اگر جلو ستمكاران گرفته نشود، خشك و تر به گناه آنان میسوزد) و بدانید كه الله دارای كیفر سخت و مجازات شدید است.
همچنان، مسئله اینجا نیست که فرد در ذات خود، صالح و عناصر اساسی و فردی وی سالم گردد؛ بلکه لازم است که علاوه بر این، در اصلاح دیگران نیز کوشا باشد. پس بر همگان اعم از حکام، علماء و مشایخ لازم و ضروری است که در اصلاح دیگران سهیم شده و ادای تکلیف کنند. از پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسیده شد: «آیا درحالیکه صالحان در میان مان باشند، هلاک میشویم؟» فرمودند: «بلی؛ وقتی زشتیها فراوان شود.» (رواه بخاری)
زنان شان با حجاب بوده و خود را به زینت جاهلیت نخستین نمیآرایند؛ به لباس شرعی و مواصفات دقیق آن ملازمت میکنند:
﴿یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ﴾ [احزاب: 59]
ترجمه: (و به زنان مؤمنان بگو) كه روسریها و چادرهای خود را جمعوجور بر خویش فرو افكنند.
﴿وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ﴾ [نور: 31]
ترجمه: و (زنان باید) چارقد و روسریهای خود را برگردنهای خویش(فرو) بیندازند (تا گردن و سینه و اندامهائی كه احتمالاً از لابلای چاك پیراهن نمایان میشود، در معرض دید مردم قرار نگیرد).
از بلاها و مصیبتهای که در سرزمینهای اسلامی عام و فراگیر شده اینست که هر یک از زنان، گمان میبرند که هر لباسی که عورت را بپوشاند، شرعی است؛ حتی برخی از بزرگان را میبینیم که از نشستن با خبرنگاران بیحجاب و متبرج هیچ حرجی ندارند! میبینیم که زنان بیحجاب و متبرج نمایش داده میشوند تا برای زنان دیگر الگو و حتی در صدرشان قرار گیرند! این همه سبب فتنهانگیزی شده و پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:
«مَا تَرَکتُ بَعدِی فِتنَةً أضَرَّ عَلَی الرِّجَالِ مِنَ النِّسَاءِ» (رواه بخاری)
ترجمه: هیچ فتنهای را بعد از خود برجای نگذاشتهام که بر مردان مضرتر از زنان باشد.
این چهار ویژهگی اگر پیدا شود، مردم از بلاء و مصیبت محفوظ گشته و جامعه اصلاح میگردد. این روند همچنان تداوم خواهد یافت.
برگرفته از شماره 463 جریده الرایه
نویسنده: دکتور نبیل الحلبی _ غزه (فلسطین)
مترجم: محمد مزمل