- مطابق
وضع دشوار پاکستان؛ قطع روابط با امریکا برای منافع چین!
(ترجمه)
ترامپ رئیس جمهور امریکا در ماه اگست سال ۲۰۱۷م استراتیژی جدید خود را در قبال افغانستان و پاکستان اعلام کرد که شامل اعمال فشار بر پاکستان بود تا از عملیات ضد تروریزم امریکا حمایت نمایند. و در ماه نومبر ۲۰۱۸م با آغاز سال جدید، ترامپ از پاکستان انتقاد کرده و آنکشور را متهم به حمایت و تحرک گروههای تروریستی کرد. در مقابل، پاکستان ادعای ترامپ را رد و مقامات آن کشور اظهار داشتند که از سال ۲۰۰۱م پاکستان بیشترین قربانی را در جنگ علیه تروریزم داده است. برخیها به این باور اند که موقف خشن امریکا در قبال پاکستان باعث نفوذ چین در پاکستان گردیده و توانائی امریکا را در مبارزه با ترورزیم تضعیف میسازد.
از سپتمبر ۲۰۰۱م امریکا چندین استراتیژی مبهمی را در قبال افغانستان اتخاذ کرد؛ اما مسئلۀ مشترک در تمام استراتیژیهای سه دور اخیر حکومت امریکا، همان بقای دائمی پایگاههای نظامی امریکا در افغانستان بود تا ازین طریق به کشورهای همسایۀ افغانستان دسترسی پیدا کرده و به ضد این کشورها برنامههای نظامی را اتخاذ نماید. برعلاوه، این استراتیژی امریکا به سه مراحلۀ مهم تقسیم میگردد.
در دوران حکومت بوش، تمرکز امریکا بر پیروزی جنگ در افغانستان بود؛ ازین طریق حکومت طالبان را کنار زده و حامد کرزی را به کمک رهبران ائتلاف شمال بر اریکۀ قدرت نصب کرد. درین دوران پاکستان نفش خود را در محور فراهمسازی زمینههای گفتوگوی نشست "بن" و تشکیل حکومت انتقالی بازی نمود. پس از تشکیل حکومت کرزی، اولویتهای کاری و تمرکز اساسی امریکا در افغانستان تغییر خورده و تمرکز اساسی خود را بالای تشکیل حکومت جدید عراق مبذول ساخت.
اما خیلی زود استراتیژی امریکا در قبال افغانستان تغییر خورد و نیروهای مخالفین مسلح در مقابل دولت کرزی تازه سر برآوردند. از خلال این استراتیژی، که عنوان آن "بحران خلاق" نامیده شد، امریکا توانست پایگاههای گروههای مسلح را در پاکستان هدف قرار دهد تا آنها کاملاً عامل سقوط دولت کرزی نگردند. این اسلوب را امریکا در جنگ با امریکای مرکزی و جنوبی هم عملی کرد؛ طوریکه زمینه را برای گروههای شورشی مساعد ساخت تا علیه همدیگر در جنگ افتند و درین میان امریکا توانست بر تمام سرزمین سیطره یابد. کار امریکا در افغانستان نیز همینگونه است؛ ازینرو امریکا همراه با پاکستان، نقش دوگانه بازی کرد؛ چنانچه همکاری پاکستان با شورای طالبان در کویته در حضور امریکائیان نمونهای از برخورد دوگانه است.
استراتیژیهای قبلی سبب گردید تا ادارۀ اوباما استراتیژیهای متنوعی را در افغانستان عملی سازد؛ برخی اوقات پیرزوی جنگ با طالبان را با اهمیت تلقی کرده هرگونه گفتوگو با طالبان را رد میکرد، و برخی اوقات برای بازداشت و قتل جنگجویان افغانی که در مناطق قبائلی، پنهان به سر میبرند، بالای پاکستان فشار وارد میساخت؛ اما باوجود تلاشهای متعدد، امریکا در جنگ افغانستان پیروز نگردید و در نهایت، شخصاً راه صلح را پیشکش ساخت. در زمانیکه انقلاب سوریه دامنگیر امریکا گردید، اوباما در دور دوم به جز مقداری نیروی آموزشی، رسماً بر خروج نیروهای امریکا از افغانستان تصمیم اتخاذ کرد. این دوره مرحلۀ تجربه برای ارتش امریکا محسوب میگردد که قبلاً یکی از مسائل جنجالی بین جنرالان امریکایی(منظورم جنرالان کنونی اند که در چهار طرف ترامپ قرار دارند) محسوب میگردید.
در عین زمان، ارتش پاکستان بالای امریکا چندان اعتمادی نداشت، و در برابر پیشنهادات امریکا برای گم کردن مراکز امن پیکارجویان افغانی داخل پاکستان، مقاومت نشان داد؛ اما به این دلیل که امریکا در امور افغانستان زمینۀ مداخلۀ هند را مساعد ساخته است، که این مداخلۀ هند در افغانستان مایۀ نگرانی پاکستان گردیده، برای رقابت هندخواهان، روابط عمیق استراتیژی با افغانستان است و برای نیل این هدف، اکثراً پاکستان برای رهائی اتباع خود و در دفاع اکثر حقوق آنها کنارهگیری کرده است. چنانچه اولسون نمایندۀ امریکا در پاکستان در مقالهای در روزنامۀ نیورکتایمز این امر را تأیید کرده است.
در خصوص چین، روابط گرم هند و امریکا در مرزهای غربی، پیکینگ را نگران کرده است، و در مرز شرقی چین، امریکا قضیۀ کوریا شمالی را به حیث یک ابزار استفاده میکند تا روابط عمیق خود را بادولتهای مجاور بحیرۀ آرام مستحکم و موشکهای خود را بر کوریای جنوبی نصب و با کشورهای چاپان، آسترلیا و هند مانور نظامی اجراء نماید تا فشار سیاسیی بر چین باشد. چین خوب میداند که امریکا در منطقه با او رقابت دارد؛ بناً خلاء بین امریکا و اسلام آباد را فرصت مناسب دانسته تا نفوذ خود را جایگزین نفوذ امریکا کرده و توازن نظامی را در شبه قارۀ آسیا حفظ نماید.
برنامهای آمادگی چین برای برهمزدن نفوذ امریکا و جایگزینی نفوذ چین، همکاری اسلام آباد در کامیابی این برنامه حتمی میباشد. برعلاوه، چین در پاکستان منافع زیادی دارد؛ از جمله: روابط تجارتی آن به ملیاردها دالر میرسد و همچنان توازن ارزش روپیۀ پاکستانی و یوان چین در تبادل اجناس تجارتی دوجانبه، خیلی مفید است. ازین جهت، جنرالان در اسلام آباد خفیه برای اجرای این برنامه آمادگی دارند.
در اخیر، نجات پاکستان از بحران نه در ادامۀ پالیسی امریکا است و نه هم در تبدیلی نفوذ امریکائی به نفوذ چینی. پاکستان یک ابرقدرت اتومی منطقه بوده و توان برهمزدن پلانهای چین، هند و امریکا را دارد، اما این کار تحت سایۀ نظام کنونی امکان ندارد؛ مگر از طریق اقامۀ خلافت بر منهاج نبوت؛ چون مدینه منوره پس از تأسیس اولین دولت اسلامی توانست نفوذ روم و فارس را برهم زند و پس از شکست قدرتهای منطقوی عصر طلای اسلام آغاز گردید.
برگرفته از جریدۀ الرایه
نویسنده: عبدالمجيد بهاتی