شنبه, ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۳م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
نکاتی جهت یادآوری و پیروی از طلب‌النصره‌ی رسول الله صلی الله علیه وسلم از قبایل صاحب سلطه و قدرت
بسم الله الرحمن الرحيم

نکاتی جهت یادآوری و پیروی از طلب‌النصره‌ی رسول الله صلی الله علیه وسلم از قبایل صاحب سلطه و قدرت

رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از برگشت از طائف در موسم حج بسوی قبایل عرب شتافت تا اسلام را برای آن‌ها تشریح نموده، ایشان را بسوی آن فرا خواند و از ایشان جهت تبلیغ کلام الله سبحانه و تعالی طلب کمک و پناه کند! بنابراین، در موسم‌های حج و تجارت، که قبایل جمع می‌شدند، در میان آن‌ها می‌گشت.

رسول الله صلی الله علیه وسلم مطابق نقشه‌ی سیاسی، برنامه‌ی دقیقی برای دعوت روی دست گرفت، که نشانه‌های واضح و اهداف معین داشت. بنابراین، رؤسای قوم، مردان برجسته و برترین قبایل از اهل قدرت و ارتش هدف دعوتش بود. این با وجود یارانی بود که در نسب‌شناسی عرب، اصول قبایل و تاریخ آنان صاحب دانش بودند؛ مانند ابوبکر صدیق رضی الله عنه و امام علی بن ابی طالب کرم الله وجهه؛ دو شخصیتی‌که  قبل از آغاز سخن توسط رسول الله صلی الله علیه و سلم و پیشکش دعوت بر قوم، از سران قوم برخی از پرسش‌ها را مطرح می کردند تا بدانند که چه قدر در پناه دادن و نصرت رسول الله صلی الله علیه و سلم توانایی و اهلیت دارند! برای‌شان می‌گفتند: ارتش‌تان چگونه است؟ جنگ در میان‌تان چگونه است؟ تعدادتان چقدر است؟

رسوالله صلی الله علیه و سلم دعوت قبایل عرب را ازقبیله‌ی کنده شروع کرد؛ سپس به سراغ قبایل: کلب، بنی عامر، غسان، بنی فزاره، بنی مره، بنی حنیفه، بنی سلیم، بنی عبس، بنی نصر، بنی ثعلبه بن عکابه، بنی حارث، بنی کعب، بنی عذره، قیس بن الخطیم و ابو الیسر أنس بن أبی رافع رفته و می‌گفت: «کدام مردی مرا بسوی قومش می‌برد که امنیتم را تأمین می‌کند تا رسالت پروردگارم را برسانم.) [احمد: 493،492/3) و ابن هشام (64/2)]

رسول الله صلی الله علیه و سلم در مسیر طلب‌النصرة در معرض آزار و اذیت بزرگی قرار گرفت. ترمذی از جابر بن عبدالله رضی الله عنه روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه وسلم در سکوه  قرار گرفته می‌فرمود: «آیا مردی هست که مرا بسوی قومش ببرد؟ زیرا قریش من را از رساندن سخن پروردگارم باز می دارد.» (ترمذی، ابن ماجه و ابوداود) رسول الله صلی الله علیه وسلم در میان قبایل می‌گشت و آن‌ها را فرامی‌خواند، بدترین پاسخ را دریافت نموده و سخت اذیتش می کردند و می‌گفتند: قومش او را بهتر می‌شناسند؛ چگونه کسی‌که قومش را ویران کرده، ما را می‌سازد؟! و دورش می‌کردند! شایعاتی‌که قریش میان حجاج پخش کرده بود، توطئه گسترده‌ای را تلقی می‌کرد که رسول الله صلی الله علیه وسلم را نگران ساخته بود.

طبرانی در الکبیر از مدرک بن منیب از پدرش از جدش رضی الله عنه روایت نموده است که گفت: در زمان جاهلیت، رسول الله صلی الله علیه وسلم را دیدم که می‌فرمود: «ای مردم! لااله الا الله بگویید، رستگار می‌شوید!» برخی از آن‌ها برویش تف می‌انداختند، برخی بر ایشان خاک می‌انداختند و برخی دشنامش می‌دادند! این روند تا نیمه روز ادامه داشت تا دختری با ظرف آبی آمد و روی و دو دست مبارکش را شست و فرمود: «دخترم بر پدرت از مغلوب شدن و خوار شدن نگران نباش!» گفتم: این کیست؟ گفتند: زینب دختر رسول الله صلی الله علیه وسلم است. او دختر خوش روی و زیبا بود. (بخاری، تاریخ کبیر، 4-2-14، طبرانی المعجم الکبیر20-342 مجمع الزوائد 6-21)

ابو جهل و ابولهب دو عنصر نفرین شده، رسول لله صلی الله علیه وسلم را بالنوبه اذیت می‌کردند.

رسول الله صلی الله علیه و سلم چند اسلوب را برای پاسخ به مکر مشرکین در زمان گشت‌زنی میان قبایل در پیش گرفتند که از جمله:

الف) دیدار شبانه با قبایل بود تا این‌که مشرکین میان او و باز دید از قبایل واقع نشوند! با قبایل اوس و خزرج در شب رابطه برقرار کرد. دیدار عقبه اول و دوم هردو در شب انجام شد.

ب) رفتن به دیدار رؤسای قبایل در خانه‌های شان: چنانچه قبیله‌ی کلب، بنی حنیفه و بنی عامر را در منازل‌شان دعوت نمود تا این‌که از تشویش قریش بدور باشد و بتواند با روش مناسب با آن‌ها مذاکره کند.

ج) همراه ساختن یاران: در برخی از مذاکرات حضرت ابوبکر و علی رضی الله عنهما با آن‌حضرت صلی الله علیه وسلم همراهی می کردند تا فکر نکنند که رسول الله صلی الله علیه و سلم در دعوتش تنهاست و هیچ پشتیبانی از قوم و نزدیکانش ندارد! برعلاوه آن‌ها به نسب‌های قبایل و ریشه‌های آن‌ها شناخت داشتند، این موضوع کمک می‌کرد تا بهترین آن‌ها برای تحمل پیامدهای دعوت، انتخاب شود.

د) مطمئن شدن از حمایت قبیله: برای در نظر گرفتن جنبه‌ی امنیتی، از آن‌ها در مورد نیروی امنیتی موجود نزدشان، پیش از دعوت و درخواست حمایت، سوال می‌کردند. این کار برای حفاظت دعوت از نیروی شر و باطل از باب آمادگی مادی و معنوی برای ترساندن دشمنان ضرور است تا از اطراف دین دور شوند و دعوت را حمایت نموده، پیامدهای نشر آن را تحمل کنند و موانعی‌که سر راه آن قرار می‌گیرد، دور سازند.   

مذاکرات رسول الله صلی الله علیه و سلم با بنی عامر بن صعصعه

بعد ازین‌که قبیله‌ی ثقیف از داخل منطقه از پذیرفتن دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم امتناع ورزیدند، رسول الله صلی الله علیه و سلم ترجیح داد از خارج، دعوت را ادامه دهد! بنابراین، با امضای عهدنامه‌ای با بنی عامر، که با قبیله‌ی ثقیف دشمنی و ضدیت داشتند، نقشه کشیدند؛ چون می‌دانستند که قبیله‌ی بنی عامر قبیله‌ی قوی و طرف غالب است؛ آن یکی از پنج قبیله‌ی بود که تازیانه‌ای به آن نرسیده، خراجی نپرداخته و از هیچ صاحب قدرتی  پیروی نکرده اند؛ مانند: قبیله‌های قریش، خزاعه و ثقیف. از سخن بحیرة بن فراس، چنانجه سیره‌نویسان روایت نموده اند، این سخن واضح می‌شود که گفته است: «قسم به خدا اگر این جوان را از قریش می‌گرفتم، تمام عرب را با آن می‌خوردم؛ سپس گفت: نظرت چیست؟ اگر ترا با فرمانت پیروی کنیم، سپس الله متعال ترا برمخالفانت پیروز گرداند؛ آیا بعد از تو آمریت از آن ما خواهد بود؟» رسول الله صلی الله علیه و سلم در پاسخ فرمودند: «آمریت از آن الله متعال است، هر جایی‌که خواسته باشد، قرارش می‌دهد.» پس گفت: آیا می‌خواهی خود را برای عرب در پشت سرت قربانی کنیم و زمانی‌که غالب گشتی، ریاست از آن دیگران باشد؟! ما نیازی به کار تو نداریم و از پذیرفتن ابا ورزیدند. [ابن هشام 2-66، ابونعیم فی الدلایل 215، ابن سعد مختصراٌ 1-216، طبری در تاریخش]

مذاکرات رسول الله صلی الله علیه وسلم با بنی شیبان:

چنانچه از امام علی بن ابی طالب رضی الله عنه روایت شده، این‌که گفته است: زمانی‌که الله سبحانه و تعالی پیامبرش را مأمور ساخت تا خودش را بر قبایل عرب معرفی کند، بیرون شد و من نیز با او بودم... تا آنجا که فرمود: سپس به مجلس دیگری رفتیم که بر آن آرامش و ادب حاکم بود؛ ابوبکر رضی الله عنه پیش شده، سلام داد و فرمود: این قوم کیست؟ گفتند: شیبان بن ثعلبه. ابوبکر رضی الله عنه به رسول الله صلی الله علیه و سلم نگاه کرد و فرمود: پدر و مادرم فدایت! این‌ها برجسته‌ترین مردم هستند! در میان‌شان مفروق است که از حیث زبان و زیبایی بر دیگران برتری دارد. او دارای دو حوض است که بر سینه در آن می‌افتد و او در مجلس نزدیک‌ترین شخص به ابوبکر رضی الله عنه بود. سپس ابوبکر رضی الله عنه فرمود: تعدادتان چه قدر است؟ مفروق گفت: از هزار نفر زیادتر هستیم، هزار تنی‌که هرگز از کم بودن شکست نمی‌خورد! ابوبکر فرمود: نیروی جنگی تان چگونه است؟ مفروق گفت: در زمان جنگ، غضب‌ناک‌ترین هستیم و در زمان غضب، شدیدترین برخورد را داریم! اسپان جنگی را بر فرزندان مان ترجیح می دهیم و سلاح را بر شتر شیرده! نصرت از سوی خدا است؛ گاهی به نفع مان و گاهی علیه ما تمام می‌شود. شاید برادر قریشی باشی؟ ابوبکر رضی الله عنه گفت: اگر برای‌تان خبر رسول الله صلی الله علیه وسلم رسیده باشد، این همان رسول الله صلی الله علیه وسلم است؛ سپس مفروق گفت: بسوی چه ما را فرا می‌خوانی، برادر قریشی؟! رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: بسوی شهادت "ان لااله الا الله وحده لاشریک له و انی عبد الله و رسوله" و بسوی اینکه پناهم دهید و یاریم کنید! قریش خویش را از الله برتر دانسته، رسولش را تکذیب نموده اند، با باطل خود را از حق بی‌نیاز می‌شمارد، در حالی‌که الله ذات بی‌نیاز و ستوده شده است! مفروق گفت: دیگر به چه فرا می‌خوانی؟ قسم به الله که سخنی بهتر ازین نشنیده‌ام؛ سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم تلاوت نمود:

﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُم مِّنْ إِمْلَاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ [انعام: ١٥١]

ترجمه: بگو: بفرمایید آنچه را که پروردگارتان بر شما حرام گردانیده است، بخوانم؛ این‌که براو چیزی را شریک نسازید، با پدر و مادر نیک رفتار باشید، فرزندان تان را از ترس گرسنگی نکشید، ما شما و آن‌ها را روزی می‌دهیم، به فحشای آشکار و پنهان نزدیک نشوید و کسی را که الله کشتنش را حرام کرده، به نا حق نکشید؛  آن چیزیست که شما را بدان توصیه نموده است تا بیندیشید.

مفروق گفت: قسم به الله که به اخلاق نیکو و کارهای خوب فراخواندی، بدون شک قومی‌که ترا تکذیب و برتو غالب گشتند، کمرخویش را شکستند؛ سپس سخن را به هانئ بن قبیصه سپرد و گفت: این هانئ شیخ ما و دین‌دار مان است. هانئ گفت: برادر قریشی! سخنت را شنیدم، فکر می‌کنم ترک کردن دین مان و پیروی ما از دین تو برای یک نشستی‌که با ما انجام دادی، که نه اول و نه آخری دارد، یک لغزش و کوتاه‌نظری در عاقبت کار خواهد بود. لغزش با عجله رخ می‌دهد؛ دوست نداریم برکسانی‌که پیرو مان هستند، پیمانی را ببندیم؛ بلکه باز می‌گردیم و بازگرد تا فکر کنیم. سپس گویا که دوست داشت، مثنی بن حارثه نیز با او شرکت کند و گفت: این مثنی شیخ ما و فرمانده جنگ ما است. مثنی که بعداً مسلمان نیز شد، رضی الله عنه گفت: برادر قریشی! سخنت را شنیدم، پاسخ درست همان است که هانئ ابن قبیصه در مورد ترک دین مان و متابعت از دین تو گفت. ما در میان دو تندباد قرار گرفته‌ایم، آب‌های عرب و جوی‌بارهای فارس؛ اما در مورد انهار کسری گناه صاحبش بخشودنی نیست؛ زیرا کسری پیمانی از ما گرفته است که مشکلی را خلق نکنیم و مشکل‌سازی را پناه ندهیم. برادر قریشی! فکر می کنم آنچه ما را بدان فرامی‌خوانی برای پادشاهان خوش‌آیند نیست؛ اگر می‌خواهی ترا در نزدیک آب‌های عرب پناه دهیم و کمکت کنیم، انجام می‌دهیم. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «بافصاحت صادق، چه پاسخ بدی دادید! بدون شک دین الله جل جلاله را جز کسی‌که از تمام جوانب آن را قبول کند، هرگز حمایت نخواهد کرد؛ چه فکر می‌کنید؟ در مورد این‌که اندکی نگذرد تا الله متعال زمین و دیارشان را برای تان هدیه دهد و زنان‌شان را فراش تان قرار دهد؛ آیا الله را پاک و مقدس نمی‌دانید؟ نعمان بن شریک گفت: ای بار خدایا آن کار از آن توست. [ابو نعیم در دلایل النبوة (214)]

ازین همه، به این نتیجه می‌رسیم که طلب‌النصرة  بخاطر حمایت دعوت و دعوت‌گران، برای ضمانت از رساندن دعوت و جریان آن میان مردم انجام می‌شد تا در امنیت کامل پیشرفته و به دعوت و پیروان آن بدرفتاری نشود، چنانچه یک مقدمه‌ی ضروری برای بدست گرفتن قدرت و زمام حاکمیت نیز بود تا احکام شریعت اسلامی در تمام نواحی تنفیذ و تطبیق شود؛ خوبی و حق را سرتاسری ساخته و عدالت را در ربع مسکون متحقق سازد! روش رسول الله صلی الله علیه و سلم در بدست گرفتن حکومت، این‌گونه بود؛ اگر موضوع را خوب جستجو و تحقیق کنیم، در خواهیم یافت که طلب النصرة به امر الله متعال برای پیامبرش انجام می‌شد.

طلب‌النصرة بعد از این شروع شد که رسول الله صلی الله علیه وسلم همسرش خدیجه و عمویش ابو طالب را که ازش در برابر قریش و شدت اذیت‌ها حمایت می‌کرد، از دست داد؛ زیرا کسی‌که دعوت را بدوش می‌کشید، توان تحرک فعال برای آن را نداشت و فضا هرگز برای قبول دعوت آماده نبود.

رسول الله صلی الله علیه وسلم از دادن حکومت برای اشخاص، به عنوان قیمت و پاداش در برابر نیروی آماده‌ی آن‌ها برای نصرت، یا هرضمانتی رد نمود؛ زیرا دعوت اسلامی دعوت بسوی الله متعال است! شرط اساسی برای کسی‌که بدان ایمان می‌آورد و برای نصرت آن آماده می‌شود، اینست که عملش را برای الله جل جلاله خالص سازد.

بنابراین، دوستان نهایت گرامی! فرزندان اسلام! مناسب است که بدوش کشنده‌ی دعوت، خود را آماده سازد؛ زیرا طریقه‌ی دعوت توأم با مشکلات بوده و از ما جهد، اخلاص، استقامت و تلاش می‌خواهد؛ زیرا رضایت الله متعال در آن نهفته است، مساویست با بهشتی‌که پهنای آن اندازه‌ی آسمان‌ها و زمین در آخرت است؛ پس پیش ازین‌که دار فانی را به مقصد خانه ابدی ترک می‌کنید، بسوی آن بشتابید! بشتابید؛ زمانی‌که شخص آرزو می‌کند و می‌گوید: «برم گردانید تا آنچه را از اعمال نیکو ترک کردم، انجام دهم.» پس هنوز تا آمدن اجل و روشن شدن همه پوشیده‌ها، با نور روشن كننده‌ی (موت) فرصتی داریم؛ الله متعال صاحب توفیق است؛ از الله بلند مرتبه و بزرگ می‌خواهیم که مارا از جمله کسانی قرار دهد که در خدمت اقامه‌ی دولت خلافت را شده‌ی آینده به وعده‌ی الله، که وعده‌اش حق و راست‌ترین گوینده‌گان است، باشیم تا باشد که دولت خلافت راشده‌ی دوم بر منهج نبوت، بر دنیا نور افشانی کند، عدالت متحقق شده، قانون الهی منتشر شده و انسان‌های مظلوم نصرت شده و الله سبحانه و تعالی اسلام و مسلمین را توسط آن نصرت کند! و صلی الله وسلم و بارک علی سیدنا محمد و آله و صحبه الی یوم الدین.

نویسنده: مبارک ابن احمد – یمن

مترجم: حبیب اسلمی

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه