- مطابق
از محاسن اسلام تا آرمان دشمنان
(ترجمه)
اسلام دینی است که الله سبحانه وتعالی بر پیامبرش محمد صلی الله علیه سلم نازل کرد تا رابطۀ انسان را با خودش، دیگران و خالقش تنظیم کند. از لحاظ سلامت عقیده، کمال قانونگذاری و خصوصیت نشر و گسترش به روش قابل قناعت و جذاب عبارت از طرز زندگی معین و متفاوت از تمام نظامهای زندگی است که بشریت بدون بیعدالتی یا طمع به مال دیگران؛ بلکه برای بیرون آوردن مردم از تاریکیها به سوی نور و از ظلم ادیان به عدالت اسلام و از تنگنای دنیا به فراخی دنیا و آخرت شناخته و تجربه کرده است. اسلام محاسنی دارد که با وجود و گسترش آن همراه است و آرمانهاییکه اهل آن باید به آن پایبند بوده و آن را محکم بگیرند و همواره در یافتن آن در واقعیت زندگی کوشش کنند. همچنان دشمنانش آرزوهایی دارند که از همان روز اولی که اسلام در مکه پیدا شد، آشکار گردید و تا امروز به اشکال مختلف ادامه دارد و اسلام به دلیل اختلاف آرمانهای دو طرف با دشمنان خود در تضاد باقی خواهد ماند تا الله سبحانه وتعالی در مورد آنچه که انجام شدنی است، حکم و فیصله نماید. آن زمانی است که حق بر باطل پیروز میگردد، عدل بر ظلم غلبه مییابد، اسلام در هر خانهای از گِل و موی وارد میشود و سرزمین امت مسلمه به مشرق و مغرب زمین با عزت عزیز یا خواری ذلیل خواهد رسید؛ عزتیکه الله سبحانه وتعالی اسلام و اهل آن را با آن عزیز ساخته و ذلتیکه الله سبحانه وتعالی با آن شرک را ذلیل میکند.
محاسن اسلام را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
1- ایجاد عقیدۀ صحیح در مورد جهان، انسان و زندگی و ارتباط آن با آنچه قبل و بعد از آن است؛
2- تطبیق نظام نشأت یافته از عقیدهاش را به صورت جامع و کامل در داخل؛
3- حمل دعوت اسلام با جهاد فی سبیل الله به تمام دنیا.
آرمانهای مسلمانان عبارتند از:
1- داخل کردن گروه گروه مردم را به دین الله سبحانه وتعالی بدون اجبار؛
2- گسترش اقتدار اسلام به تمام جهان؛
3- کسب رضای الله سبحانه و تعالی.
اما آرمانهای دشمنان اسلام و مسلمین چیزی کاملاً متفاوت و کاملاً در تضاد با آرمان مسلمانان است. الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْیهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ﴾ [بقره: 120]
ترجمه: یهود و نصاری هرگز از تو خوشنود نخواهند شد، مگر اینكه از آئین ایشان پیروی كنی.
همچنان الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿وَلَئِنْ أَتَیتَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ بِكُلِّ آیةٍ مَّا تَبِعُواْ قِبْلَتَكَ وَمَا أَنتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ﴾ [بقره: 145]
ترجمه: و اگر هر نوع برهان و حجّتی برای آنانیكه كتاب بدیشان داده شده است (یعنی یهود و نصاری) بیاوری، از قبلۀ تو پیروی نمینمایند و تو (نیز كه در پرتو وحی، قبلۀ راستین ابراهیم را باز شناختهای، دیگر) از قبله ایشان پیروی نخواهی كرد.
همچنان الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿وَدَّ كَثِیرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ یرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِیمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَینَ لَهُمُ الْحَقُّ﴾
[بقره: 109]
ترجمه: بسیاری از اهل كتاب، از روی رشك و حسدیكه در وجودشان ریشه دوانده است، آرزو دارند اگر بشود شما را بعد از پذیرش ایمان بازگردانند (به جانب كفر و به حال سابقی كه داشتید!) با این كه حقّانیت (اسلام و درستی راهی كه برگزیدهاید، از روی خود كتابهای آسمانی شان) برایشان كاملاً روشن گشته است.
این آرزوها در گذشته از زمان طلوع اسلام به شکلی آشکار تجسم یافت و در دورههای متوالی مسلمانان ادامه یافته است و تا زمانیکه کفار توانستند حکومت خلفای عثمانی را نزدیک به یک قرن پیش از بین ببرند، فروکش نکردند. پس از آن که مسلمانان به طور جدی در برنامۀ برای احیای امت خود و بازگرداندن شکوه و عظمت آن کار جدی را آغاز کردند و برای تأسیس دوبارۀ دولت خلافت راشدۀ شان بر منهج نبوت، به شکلی آشکار و صریح اقدام نمودند، دشمنی دشمنان نیز به شکل آشکار و پنهان تجدید یافت.
این نمونهها از گذشته و حال مؤید آن است که آرمان دشمنان اسلام، همراه با ترسی است که از اسلام دارند و محکوم به طبیعت خباثتآمیزشان در مبارزه با آن و خشم شدیدشان نسبت به ظهور آن است.
در گذشته با هر وسیلهای سعی میکردند تا پیامبر صلی الله علیه و سلم را از ابلاغ پیام اسلام بازدارند و همچون سدی غیر قابل نفوذ در برابر آن حضرت میایستادند تا دعوتش با هیچ قدرتی در اطراف مکه یا حتی در هر یک از مناطق شبه جزیرۀ عرب در هم آمیخته نشود. ابتدا تلاش کردند تا پیشنهادهای وسوسهانگیزی به او بدهند تا از دعوت دست بردارد؛ چنانکه در سیرۀ ابن هشام از محمد بن کعب قرظی آمده که وی گفت: برای من چنین بازگو کردهاند که روزی عُتبهبن ربیعه -که رئیس طایفۀ خویش و از سران قریش بود- در انجمن قریشیان، در حالیکه رسولالله صلى الله علیه وسلم در مسجدالحرام تنها نشسته بودند، ندا داد: ای جماعت قریش، موافقید که من برخیزم و بسوی محمد بروم و با او گفتگو کنم و مسائلی را با او در میان بگذارم، شاید بعضی از آنها را بپذیرد و هریک از آن پیشنهادهای ما را که پذیرفت، برای او انجام بدهیم و او نیز دست از سر ما بردارد؟ این قضیه زمانی روی داد که حمزه رضی الله عنه اسلام آورده بود و مشرکان میدیدند که یاران رسول الله صلى الله علیه وسلم به طور روزافزون بیشتر و بیشتر میشوند. همگی گفتند: چرا، ای اباالولید؛ برخیز و بسوی او برو و با او گفتگو کن! عتبه آهنگ آن حضرت کرد. نزد ایشان رفت و در برابر ایشان نشست و گفت: ای برادرزادۀ من، همانطور که خود شما میدانید، شما در خاندان قریش، از منزلت والایی برخوردارید و از نظر اصل و نسب مکانت بلندی دارید؛ امّا شما مسئلۀ عجیبی را مطرح کردهاید و در میان جمع قریشیان تفرقه افکندهاید، افکار و عقایدشان را سفیهانه قلمداد کردهاید، خدایان دین و آئینشان را ناسزا گفتهاید و پدران و نیاکان پیشین آنان را کافر دانستهاید! حال، به من گوش فرا دهید، مسائلی را با شما در میان بگذارم؛ شما در این پشنهادها تأملّی بکنید؛ شاید بعضی از پیشنهادهای ما برای شما قابل قبول بوده باشد. گوید: رسولالله صلى الله علیه وسلم فرمودند:
«قل یا اباالولید، اسمع»
ترجمه: بگو ای اباالولید، میشنوم!
عتبه گفت: ای برادرزادۀ من، اگر شما با این کاروباری که پیشه کردهاید، به دنبال ثروت و دارایی هستید، ما جملگی از داراییهای خودمان آنقدر به شما میدهیم و بر ثروت شما میافزاییم که شما ثروتمندترین ما بشوید؛ اگر به دنبال کسب جاه و مقام و پایگاه اجتماعی هستید، ما همگی شما را سید و سالار خویش میگردانیم؛ به گونهای که هیچکاری را جز به رأی و فرمان شما انجام ندهیم؛ اگر جویای فرمانروایی هستید، ما شما را پادشاه خودمان قرار میدهیم؛ اگر آنچه به سراغ شما میآید، از نوع خوابهای آشفتهای است که نمیتوانید آنها را از خودتان دور کنید، برای شما بهترین طبیب را میآوریم و از دارایی خودمان هرقدر که لازم باشد، برای درمان شما هزینه میکنیم تا شما از این بیماری بهبود یابید. بسیار میشود که شخص جنزده میشود، و تحتتأثیر آن جنّی مزاحم میماند تا وقتیکه مداوا شود و از دست او رها گردد! یا اینکه عبارات دیگری را خطاب به ایشان در اینجا گفت.
وقتیکه عتبه سخنانش پایان پذیرفت، رسول الله صلى الله علیه وسلم که تا آن هنگام به دقت گوش فرا داده بودند، گفتند:
«اقد فرغت یا ابا الولید»
ترجمه: آیا سخنانت پایان پذیرفت، ای اباالولید!
گفت: بلی. فرمودند:
«فاسمع مِنّی»
ترجمه: تو نیز گوش فراده تا من بگویم!
گفت: چنین میکنم!
پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم گفتند:
﴿حم(1) تَنزِیلٌ مِّنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (2) كِتَابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیاً لِّقَوْمٍ یعْلَمُونَ(3) بَشِیراً وَنَذِیراً فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا یسْمَعُونَ(4) وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَكِنَّةٍ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَیهِ وَفِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِن بَینِنَا وَبَینِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ﴾ [فصلت: 1-5]
ترجمه: حا، میم، (این كتابی است كه) از طرف الله بخشایشگر مهرورز نازل شده است. كتابی است كه آیات آن تفصیل و تبیین شده است (و واضح و روشن گشته است، یعنی) قرآن كه به زبان عربی است، برای قومی (فهم معانی آن آسان) است كه اهل دانش باشند، قرآن بشارت دهنده (مؤمنان به نعمتهای فراوان و جاویدان) و ترساننده (كافران به عذاب دردناك و سرمدی یزدان) است؛ ولی (تشویق و تهدید قرآن در دل متعصّبان لجوج بیاثر است و) اكثر آنان (از حق و حقیقت) رویگردانند و این است كه (روح شنوائی و پذیرائی حقایق را از دست دادهاند و گوئی كه كرند و) هیچ نمیشنوند. میگویند: دلهایمان در برابر چیزیكه ما را بدان میخوانی (كه یگانهپرستی است) در میان پوششهای قرار گرفته است (و آنچه میگوئی بدان نمیرسد) و در گوشهایمان سنگینی است (و كلام تو را نمیشنود) و میان ما و تو پرده ستبر و مانع بزرگی است (كه نمیگذارد ما با تو در یكجا گرد آئیم)؛ پس تو (برابر آئین خود) عمل كن و ما هم (برابر آئین خود) عمل میكنیم.
رسول اکرم صلى الله علیه وسلم به تلاوت آیات سورۀ فصّلت ادامه دادند تا به موضع سجده در آن سوره رسیدند. عتبه در اثنای تلاوت آن حضرت، کاملاً گوش فرا داده بود و دستهایش را پشت سر روی زمین گذاشته، تکیهگاه خویش قرار داده بود و به قرآن خواندن پیامبراکرم صلى الله علیه وسلم گوش فرا میداد. وقتی آن حضرت به آیۀ سجده رسیدند، سجده کردند، آنگاه گفتند:
«قد سمعت یا ابا الولید ما سمعت، فانت و ذاک»
ترجمه: ای اباالولید، شنیدی آنچه را که شنیدی، تمام مطلب همین بود؛ خود دانی!
عتبه نزد یارانش بازگشت. با یکدیگر گفتند: به خداوند سوگند یاد میکنیم که سیمای ابوالولید با آن سیماییکه وی وقت رفتن داشت، متفاوت شده است! وقتی نزد آنان نشست، گفتند: چه خبر اباالولید؟! گفت: خبر این است که من سخنی را شنیدم که تاکنون همانند آن را نشنیده بودم! بخدا، نه شعر است و نه سحر و نه کهانت! ای جماعت قریش، با من همراه شوید و مزاحم این مرد نشوید و بگذارید به کارش ادامه بدهد و فقط از او کناره گیرید! زیرا به خدا سوگند، این کلامیکه من از وی شنیدم، داستان بزرگی را سامان خواهد داد؛ اگر قوم عرب کار او را یکسره کردند، شما بدون آنکه درگیر شوید، از شرّ او آسوده شدهاید؛ اگر وی بر قوم عرب پیروز گردد، پادشاهی او پادشاهی شماست و عزّت و شکوه او شکوه و عزّت شما است و شما در پرتو فرمانروایی او از همه مردم خوشبختتر خواهید بود. گفتند: بخدا، با زبانش جادویت کرده است، اباالولید! گفت: این رأی من بود دربارۀ وی؛ خود دانید؛ هر کاریکه میخواهید بکنید!
در زمان حاضر سخنان، اظهارات اربابان کفر در آمریکا و روسیه و اقدامات آنان در مناطق شان و کشورهای مسلمان علیه هر اقدامی برای اقامۀ دین، پدیدهای غیر قابل انکار است و مهمترین آنها بیانیۀ وسلی کلارک، فرمانده نیروهای ناتو در آسیا و اروپا، هنگامیکه راز پنهان جنگ علیه اسلام را که بوش در سال 2001 میلادی علیه افغانستان اعلام کرد، فاش نمود: «هر کس فکر میکند که ما به تلافی حوادث 11 سپتامبر به افغانستان رفتیم، اشتباهش را تصحیح کند؛ بلکه ما برای یک موضوع جدیتر بیرون شده بودیم که آن اسلام است. ما نمیخواهیم اسلام به عنوان یک برنامۀ آزاد باقی بماند که در آن مسلمانان تصمیم بگیرند که اسلام چیست؛ بلکه ما هستیم که چگونگی و چیستی اسلام را برای آنها تصمیم میگیریم.»
نمونۀ دیگریکه اخیراً در غفلت مسلمانان رخ داد، این بود که مکرون انحلال شورای مذاهب اسلامی فرانسه را اعلام کرد و نهاد جدیدی به نام مجمع اسلام فرانسوی را جایگزین آن کرد. در کنفرانسیکه پس از آن برگزار شد، مکرون به دستاوردهای خود در سالهای اخیر علیه اسلام مباهات کرد و از جمله 28 هزار یورش به منازل مسلمانان، تعطیلی قطعی یا موقت 906 مؤسسه دینی (مساجد + انجمنها)، مصادرۀ 52 میلیون یورو از پول مسلمانان و درصد بالای تبلیغات غیر مسلمانان علیه مسلمانان، پایان دادن به آموزش زبان عربی، حذف تحصیل در منزل یا تحصیل خارج از چارچوب دولت و اکتفا به آموزش زبانهای خارجی تحت نظارت دولت اشاره کرد! و خیلی چیزهای ناگوار دیگر را ذکر کرد که همچون قتل عام و محاکم تفتیش مدرن عقاید میماند.
در خاتمه، اسلام در میان محاسن خود و آرمانهای دشمنانش، با قدرت به سوی تأسیس دولت موعود از جانب الله سبحانه وتعالی و بشارت داده شده از سوی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به کوری چشم دشمنان و فریبکاران با وجود بیتوجهی کسانیکه نسبت به شایستهگیهای اسلام و آرزوهای دشمنان آن غافلند، به پیش میرود. تنها همین مانده که الله سبحانه وتعالی برای دعوتگران به سوی اعزاز این دین به برپایی دوبارۀ دولت خلافت راشده بر منهج نبوت به زمانی نزدیک اجازۀ نصرت دهد؛ دولتیکه بر خلاف ماهیت زلزلههای ویرانگر، زلزله آبادگری خواهد بود؛ آن یک دولت بزرگ خواهد بود؛ بلکه اولین و تنها دولت در جهان است که بشریت را به سوی نیکی، عدالت و محبت سوق دهد؛ پس از اینکه جهان از ظلم و بیعدالتی در سایۀ نظامهای وضعی سرمایهداری، سوسیالیزم و دیگران پر شد.
﴿وَلَینصُرَنَّ اللَّهُ مَن ینصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزِیزٌ﴾ [حج: 40]
ترجمه: و به طور حتمی الله (سبحانه وتعالی) یاری میدهد كسانی را كه (با دفاع از دین و معابد) او را یاری دهند. الله سبحانه وتعالی نیرومند و چیره است (و با قدرت نامحدودیكه دارد، یاران خود را پیروز میگرداند و چیزی نمیتواند او را درمانده كند و از تحقّق وعدههایش جلوگیری نماید).
نویسنده: شیخ عصام عمیره
مترجم: احمد صادق امین