ولایه ترکیه: دیدار مطبوعاتی هفتهوار استاذ محمود کار
- نشر شده در ویدیوها
رئیس دفتر مطبوعاتی حزب التحریرولایه ترکیه
سه شنبه، 13 ذوالقعده 1440 هـ.ق/16 جولای 2019م
رئیس دفتر مطبوعاتی حزب التحریرولایه ترکیه
سه شنبه، 13 ذوالقعده 1440 هـ.ق/16 جولای 2019م
فریاد نماز جمعه از مسجد مبارک الاقصی
ارایه کننده: شیخ ابو معصب هدرة
بیتالمقدس-سرزمین مبارک (فلسطین)
جمعه، 16 ذوالقعده 1440 هـ.ق/ 19 جولای 2019م
تحلیل سیاسی هفتهوار از مسجد مبارک الاقصی
ارایه کننده: مفکر سیاسی احمد خطوانی (ابوحمزه)
بیتالمقدس-سرزمین مبارک (فلسطین)
برای بیشتر به پیوند زیر مراجعه کنید
تظاهرات در روستای دیر حسان در حومه ادلب زیر عنوان " إن الحكم إلا لله-حاکمیت جز از آن الله است" آتشبس و مذاکرات را رد کرده و خواهان سقوط پروژههای ملی، قومی، قوانین وضعی و تحکیم شریعت (تأسیس خلافت راشده) شده و از مجاهدین خواسته شده است تا فتح نبرد ساحل به جنگ خویش ادامه دهند
جمعه، 16 ذوالقعده 1440 هـ.ق/19 جولای 2019م
خطبه جمعه توسط استاذ محمد جامع (ابو ایمن)
همکار سخنگوی رسمی حزب التحریر ولایه سودان
خرطوم، 02 ذوالقعده 1440 هـ.ق/ 05 جولای 2019م
تحلیل سیاسی هفتهوار
ارایه کننده: انجنیر صلاحالدین عضاضة رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر
برای بیشتر به پیوند زیر مراجعه کنید
پنجشنبه، 15 ذوالقعده 1440 هـ.ق/18 جولای 2019م
(ترجمه)
خبر:
در روزنامهی "الجریدة" به تاریخ 15 جولای 2019م ذکر گردیده است: "پروفیسور فدوی عبدالرحمن کاندید هیأت حاکمیت – در سودان – نظام انقاذ (حکومت نجات) را به مزج نمودن دین با سیاست و به بازی گرفتن شریعت متهم نمود و در حکومت بعدی خواستار جدایی دین از دولت گردید". فدوی در صفحهی فیسبوک/رخنامه خود گفته بود: "حکومت نجات، شریعت را به بازی گرفت و دستآورد ما چه بود؟"
عکسالعملها در قبال گفتههای وی متفاوت بود: طرفداران فدوی گفته بودند دولت دارای قوانین، نظامها و لوایح است و برای اثبات این ادعای خود نیازمندی دولت به داکتر/پزشک را مثال داده بودند که عبادات داکتر برای دولت اصلاً مهم نبوده و برای دولت معالجهی مرض و تقدیم نسخهای درست درمانی، مهم است. این موضوع را سیکولاریستی (بی دینی) نشمرده بودند و استدلال آنها این بود که هیچ یکی از آنان منکر فطرت اسلام نیستند. نظریه سائر مردم این بود که دین و دولت اجزای غیرقابل تجزیه هستند و باید تمامی قوانین، لایحهها و نظامها بر اساس کتاب الله سبحانهوتعالی و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم مرتب گردد.
تبصره:
برای بحث و گفتوگو پیرامون این موضوع باید روی بعضی نکات مکث نموده و به گفتوگوی واقعی بپردازیم. فدوی گفته است که «حکومت نجات» شریعت را به بازی گرفته است و پرسیده است که ما چه چیزی به دست آوردهایم؟ من با او در اینکه «نجات» شریعت را به بازی گرفته است، کاملاً موافقم؛ چون شعار اسلامی را در حالی سر داده که تمام امور دولت را به غیر از اسلام تنظیم مینماید؛ اما اینکه ما چه به دست آوردهایم؟ باید گفت که دستآوردههای ما تحت حاکمیت هر سرپرست، تخریب، ویرانی و بلکه تقسیم سودان به دو دولت ضعیفالبنیاد است. اما پرسشی ایجاد میگردد؛ هرگاه یک جریان و طرف، یک حکم شرعی را به بازی گرفت؛ آیا بر ما لازم میگردد که به سبب آن شریعت را ترک گوییم؛ چنانچه فدوی به جدایی دین از زندگی فراخوانده است. او این نظریه خود را بر این مقدمه که «حکومت نجات» شریعت را به بازی گرفته، بنا نهاده است. ما مردمانی را مشاهده مینماییم که نماز را به بازی میگیرند و میبینیم که یک مرد همراه یک زن یکجا پیش نماز گردیده است؛ آیا این کار دلیلی بر ترک نماز است؟! به بازی گرفته شدن شریعت توسط «نجات» باید موجب مراجعه نمودن ما به واقعیت شریعت گردد؛ نه موجب ترک شریعت!
اما در مورد موضوع مفکورهی جدایی دین از زندگی، باید بدانیم که چه کسی احکام دولت را با دین مزج نموده و آن را از اجزای دین معرفی نموده است. در غرب کشیشها و پاپها احکام دولت را وارد دین نمودند و این موضوع معروف است که در تمامی انجیلها احکامی وجود ندارد که تمام بخشهای زندگی را تنظیم نماید و کشیشها خود آن احکام را اختراع نمودند، و به آن احکام قداست بخشیده و آن را جزء از دین معرفی نمودند که در واقع تحریف شده از جانب خودشان بود. بنابراین، بدیهی بود که دانشمندان و مفکرین بر این مزج نمودن دین با دولت دست به اعتراض بزنند، و خواستار جدایی میان این دو گردند، که این اندیشه بعداً اساس عقیدهی سرمایهداری – دموکراسی گردید.
در مقابل در مییابیم که اسلام بیعت را طریقهی شرعی برای تعیین نمودن حاکم مقرر نموده است. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:
«كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ تَسُوسُهُمْ الْأَنْبِيَاءُ كُلَّمَا هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ وَإِنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَسَتَكُونُ خُلَفَاءُ تَكْثُرُ قَالُوا: فَمَا تَأْمُرُنَا؟ قَالَ: فُوا بِبَيْعَةِ الْأَوَّلِ فَالْأَوَّلِ وَأَعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ سَائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعَاهُمْ»
ترجمه: امور – دینى و معاشرتى، داخلى و خارجى – بنىاسرائیل را پیامبران اداره میكردند؛ هرگاه پیامبرى در میگذشت، پیامبر دیگرى به جاى آن مىآمد، وهیچ پیامبرى بعد از من نخواهد آمد؛ ولى در اسلام زمامداران سیاسى و خلیفههاى فراوانى خواهند آمد. صحابه پرسیدند: ما را در قبال آنها چه دستور میدهید؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «به بیعت نخستین خلیفه كه بیعت شده وفادار بوده باشید، و حق آنها را ادا كنید، آنها نیز نزد الله در قبال رعیت خود مسؤولیت دارند.»
و نیز ربا/سود را حرام گردانیده و معامله ربوی/سودی را از سطح فرد تا سطح دولت کاملاً برخلاف نظام اقتصادی سرمایهداری ممنوع قرار داده است. آیات ربا، قطعیالثبوت و قطعیالدلالة است و از بالای هفت آسمان از جانب ذات حکیم و خبیر نازل گردیده است، و او ذاتی است که به قطع دست دزد و دره زدن زانی فرمان داده و این چنین در مییابیم که الله سبحانه وتعالی برای تنظیم سائر امور زندگی، احکامی را نازل کرده است.
دانشمندان و مفکرین احساس نمودند که آنها به طور ویژه در امور مرتبط به احکام عمومی نسبت به کشیشها خوب بوده و حتی برتری نیز دارند؛ لهذا به جدایی دین از دولت مطالبه نمودند. آیا مسلمان جرأت مینماید که ادعای مقابله با الله سبحانه وتعالی را نماید؟! الله سبحانه وتعالی به مراتب عالی و منزه است.
اما از مثالهای فوق طوری معلوم میگردد که مدافعین این مفکوره، میان چیزهاییکه عمل به آن جواز دارد و میان چیزهاییکه عمل به آن جواز ندارد، خلط نمودهاند. اسلام علوم و معرفتها را حرام قرار نداده است؛ زیرا این علوم و معرفتها با دیدگاه پیرامون زندگی دخالت ندارد. اسلام عمل به آن را حرام قرار نداده است؛ بناء کسب طب، انجنیری، علوم زراعت و صناعت با تمام انواع آن جواز داشته است؛ چنانچه که اجیر گرفتن مسلمان و غیرمسلمان در انجام اعمال مباح جواز دارد. در این امور حرمتی وجود ندارد؛ بلکه در اسلام واجب است که تمام زندگی طبق کتاب الله سبحانه وتعالی و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم تنظیم گردد. تمام نظامهای سیاسی، اقتصادی، آموزشی، سیاست داخلی و خارجی دولت خلافت بر منهج نبوت از اسلام اخذ گردد.
نویسنده: انجنیر حسب الله النور-خرطوم
برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر
رئیس جمهور امریکا در دیدار با عمران خان، نخستوزیر پاکستان گفته است: «اگر ما میخواستیم در افغانستان جنگ کنیم و آن را برنده شویم، میتوانستم یک هفته این جنگ را ببرم، اما من نمیخواهم ۱۰ میلیون نفر را بکشم. افغانستان میتواند از صفحه روزگار پاک شود. من نمیخواهم که این مسیر را طی کنم.»
دفتر مطبوعاتی حزب التحریر - ولایه افغانستان این گفتههای رئیس جمهور امریکا را با شدیدترین الفاظ ممکن تقبیح نموده و آن را توهین به تمام بشریت به خصوص مردم شریف و مجاهد افغانستان میداند. هرچند ما وحشت و تروریزم امریکا و ناتو را روزمره در افغانستان تجربه میکنیم و از دروغپردازیهای رهبران غرب آگاه هستیم، لیکن این سخنان دجال عصر یکبار دیگر چهرۀ کثیف استعمارگران غربی را که در عقب الفاظ انسان دوستی، ارزشهای دروغین دموکراسی و کمکهای بشردوستانه پنهان شده بودند، برای آنعده از کورفکران سرزمین ما برملا ساخت، که به گونه پیهم از آنان توقع خیر و کسب سعادت دارند. همچنان این اظهارات ترامپ از نیت پلید رهبران غرب در مقابل مسلمانان پرده برمیدارد که آمیخته با بغض و عداوت و دشمنی یکسره با مسلمانان میباشد.
ترامپ دو واقعیت مهم را فراموش کرده است:
اول: رهبران امریکایی بایست سری به تاریخ اين سرزمین مجاهد پرور بزنند و از فرجام قدرتهای شکست خورده در این سرزمین درس عبرت بگیرند که به "گورستان امپراتوریها" در تاریخ مشهور شده است. این ابرقدرتهای متجاوز و اشغالگر بوده که با لشکرکشی بر این سرزمین نام شان از صفحه روزگار حذف گردیده است.
دوم: رهبران امریکایی دچار تکبر و خودبرتربینی فرعون گونه شدهاند که با رفتار، گفتار و سیاستهای کثیف شان مردم جهان را توهین میکنند. حالانکه واقعیت خود امریکا را فراموش کردهاند که در یکی از بحرانیترین مقاطع تاریخ خود بسر میبرد و هر لحظه بیم فروپاشی آن از داخل میرود. امریکا در هژده سال اشغال افغانستان عملا شکست خورده و استراتیژی سیاسی و نظامی این کشور به بُنبست مواجه شده است. روی همین ملحوظ امریکا مذاکرات صلح را با طالبان آغاز نموده است تا راه حلی برای خروج آبرومندانهاش از باتلاق افغانستان دریابد. از این جهت دست به دامن پاکستان دراز نموده و رهبران خاین این کشور نیز به کمک امریکا شتافته و با فشار بالای طالبان نقش خاینانه را برای جلوگیری از شکست امریکا بازی مینماید.
همینکه یک ابرقدرت با یک گروه نظامی که زمانی آن را "تروریست" خطاب میکرد به میز مذاکره نشسته، ضعف و شکست این قدرت را به نمایش میگذارد. بدون شک اگر همکاری، ترس و بزدلی حُکام سرزمینهای اسلامی نسبت به امریکا نمیبود، رهبران امریکایی جرأت گفتن چنین سخنان غیرمسئولانه را نداشتند. غرب طناب غلامی را بر گردن این حُکام آویخته و روز به روز حلقه و عرصه را تنگتر ساخته میرود، اما این حُکام بیغیرت در عوض نفرت، وفاداری شان به غرب بیشتر میگردد.
در واقع تا زمانیکه خلافت راشده ثانی تأسیس نگردد و حُکام باغیرت و باعزت رهبری مسلمانان را به عهده نگیرند، چنین گردنکشی، اظهارات متکبرانه و سیاستهای نابخردانه رهبران غربی در سرزمینهای اسلامی دوام خواهند داشت. دولت خلافت بر منهج نبوت که عنقریب برپا خواهد شد، چنان جواب دندانشکن به این فرعونها خواهد داد، که جرأت اظهارات گستاخانه را از دست داده و سلطۀ این کشورها را از سرزمینهای اسلامی دور و هژمونی آنان را از صحنه بین الملل حذف مینماید.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ﴾ [آل عمران: 118]
ای کسانی که ایمان آوردهاید! محرم اسراری از غیر خود، انتخاب نکنید! آنها از هرگونه شرّ و فسادی در باره شما، کوتاهی نمیکنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. (نشانههای) دشمنی از دهان (کلام) شان آشکار شده؛ و آنچه در دلهایشان پنهان میدارند، از آن بزرگتر است.
دفتر مطبوعاتی حزبالتحریر - ولایه افغانستان
حضرت سعد ابن ابی وقاص رضی الله عنه از حضرت جابر ابن سمره رضی الله عنه روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
«لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِمًا حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ، أَوْ يَكُونَ عَلَيْكُمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً، كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ عُصَيْبَةٌ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَفْتَتِحُونَ الْبَيْتَ الْأَبْيَضَ بَيْتَ كِسْرَى أَوْ آلِ كِسْرَى وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ بَيْنَ يَدَيْ السَّاعَةِ كَذَّابِينَ فَاحْذَرُوهُمْ وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ إِذَا أَعْطَى اللَّهُ أَحَدَكُمْ خَيْرًا فَلْيَبْدَأْ بِنَفْسِهِ وَأَهْلِ بَيْتِهِ وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ أَنَا الْفَرَطُ عَلَى الْحَوْضِ» (رواه مسلم)
ترجمه: دین همیشه قائم خواهد ماند تا آنکه قیامت بیاید یا اینکه بالای شما دوازده خلیفه که همه آنها از قریش باشند حکومت کنند و شنیدم که میگفت: گروهی از مسلمین قصر سفید کسری یا آل کسری را فتح میکنند و شنیدم که میگفت: پیشاپیشِ قیامت دروغگویانی میآیند از آنها دوری کنید و شنیدم که میگفت: وقتی الله متعال خیری را نصیبتان کرد، استفاده از آنرا اول از خود و اهل بیت خود شروع کنید و شنیدم که میگفت: من پیشتر از شما بر حوضِ کوثر وارد میشوم.
این بشارتی از بشارتهای پیامبر صلی الله علیه وسلم برای اصحاب وامتاش بود که آینده از آن اسلام و پیرواناش میباشد. اصحاب و همه امتاش را بهفتح بلاد و سرزمینهای کفری و کنوز کسری و قیصر بشارت داده بود. الله عزوجل بندهگان مؤمناش را بشارت بر این میدهد که آینده از آنِ اسلام است؛ اگرچه بر کافران، منافقان و مشرکان دشوار تمام شود. چنانچه فرموده است:
﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾ [صف : 9]
ترجمه: الله است كه پيامبرش را با هدايت و دين راستين (به ميان مردم) روانه كرده است تا اين آئين (كامل و شامل) را بر همه آئينها پيروز گرداند؛ هرچند كه مشركان نپسندند.
﴿وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ﴾ [صافات: 173]
ترجمه: و لشكر ما حتماً پيروز میشوند.
ای فرزندان فاتحین! باید بدانید که عالم تحت تأثیر حاکمیت سلف صالح ما بود؛ آیا چقدر پیرو شیرازۀ دعوت ایشان در راه این دین میشوید. در حدیث فوق که «عُصَيْبَة مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَفْتَتِحُونَ الْبَيْت الْأَبْيَض بَيْت كِسْرَى» یعنی گروهی از مسلمین قصر سفید کسری یا آل کسری را گفته، اشاره به سعد بن أبی وقاص رضی الله عنه است که فاتح مدائن و خاموشکننده آتشکدۀ مجوسی بود و یکی از عشرۀ مبشره به جنت میباشد. وی رضی الله عنه اولین کسیست که در راه اسلام تیر انداخته و خون کفار را ریختانده است. پیامبر صلى الله عليه وسلم در شأن وی فرموده:
«اللهم استجب له إذا دعاك»
ترجمه: بار الهی وقتی سعد دعائی کند، دعایش را اجابت کن.
حضرت سعد مدائن را فتح کرد، غنائمی را که مسلمانان با آن بهسوی مدینه بازگشت نمودند، شهرتاش بهمنزلۀ ایوان بود؛ در بین آن تاج و دستبندهایش و فرشیکه مزین با لوءلوء و جواهر بود، قرارداشت؛ ایوان کسراییکه از اثرات باقیماندهای یکی از برجهای قصرهای کسری انوشیروان میباشد. بناییکه در عهد کسری اول معروف به انوشیروان به اتمام رسیده بود، در نوع خود از بزرگترین بناهای آن عصر شناخته شده است. این بنا در جنوب شهر بغداد در منطقه مدائن واقع میباشد که بهنزد عامه محله بنام "سلمان پاک" یعنی بنام صحابی بزرگوار سلمان فارسی رضی الله عنه مسمی است که در آنجا مدفون میباشد.
عراق از جمله شهرهای میباشد که از طرف فارسیان در ایام دولت ساسانی، قبل از آزاد شدناش بهدست خلیفه راشدۀ دوم اسلام حضرت عمر بن الخطاب رضی الله عنه در تصرف در آمده است.
مدائن از جمله شهرهای مرکزی فارس و مقر قصر انوشیروان بوده؛ قصریکه نزد فارسها بهنام "قصر سفید" شناخته شده است. آتشکده بزرگ فارسها و خاموشی این آتشکده تنها درموقع ولادت پیامبر صلى الله عليه وسلم واقع شده و بس.
معرکه مدائن در سنه 16هـ بین مسلمانان و فارسها واقع گردید، که در آن معرکه در حدود 30هزار تن از لشکر اسلام اشتراک داشت و حضرت عمر رضی الله عنه سعد را سرکرده آن مؤظف کرده و او را به تقوی الله و بسیار "لاحول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم" گفتن توصیه نمود که در نهایت فارسها را با یک قوت تمام، تیرباران نموده و شکست دادند.
این در حالی بود که لشکر فارسها با یک قوت تمام و قائد اعلی که لشکر را به تنهائیاش کنترول نموده که قویترین لشکر فارس را با خود داشت و تعداد آن ها به 120هزار نفر میرسید که مثلاش را در عقب خود داشت، مسلمانان در تمام محارب خود با این چنین مقاومت سخت روبرو نشده بودند، در این معرکه مسلمانان از خود صبر و استقامت خاصی نشان دادند و یک قدرت فائقه جنگی از خود ظاهر ساختند. بعد از یک محاصره اندک و کوتاه مسلمانان، در روز سوم گروه فارسیان رانده شدند و حاضر به پرداخت جزیه شدند. در خلال این موقع مسلمانان توانستند که سیطره خود را بر مدائن شرقی که در آن ایوان کسری موجود بود حفظ کنند.
چنانچه حضرت سعد به رهنمائی سلمان فارسی از ضیقترین نقطه نهر دجله با اسپان خود عبور کردند و زمانیکه فارسها وی را دیدند فرار نمودند. حضرت سعد بن ابی وقاص داخل ایوان کسری شد و با اندک ایامی قبل از عوده فتح قصرسفید را که مقر ملک الاکاسره بود، چیزیکه از نشانههای افتخار و ارزش بود، حاصل نمود. حضرت سعد بن ابی وقاص در این قصر نماز شکرانهای را بهخاطر سپاسگزاری از این پیروزی و فتح بزرگ بهجا آورد و با خشوع فراوان این قول پرودگار را تلاوت نمود:
﴿كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ * وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ * وَنَعْمَةٍ كَانُوا فِيهَا فَاكِهِينَ * كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا آخَرِينَ * فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنْظَرِينَ﴾ [دخان: 25 - 29]
ترجمه: چه باغها و چشمهسارهای زيادی از خود بهجای گذاشتند و كشتزارها و اقامتگاههای جالب و گران بهائی را و نعمتهای فراوان (ديگری) كه در آن شادان و با ناز و نعمت زندگی میكردند، اينچنين بود (ماجرای آنان) و ما همه اين نعمتها را به قوم ديگری داديم (بدون درد سر و خون جگر)، نه آسمان بر آنان گريست و نه زمين و نه بديشان مهلتی داده شد(تا چند صباحی بمانند و توبه كنند و به جبران گذشتهها بپردازند.)
مسلمانان غنائم زیادی را درفتح مدائن بدست آوردند، که از آن جمله: کنزهای کسری، تاج او، لباسهایش، دستوانههای شاهی و دختران خورد سن کسری بودند، حضرت عمر فرمود: «چگونه معامله کنیم با این لباسها و زیورات شاهانه؟» حضرت علی فرمود: «قیمت میکنیم آنرا» یعنی قیمتاش را اندازه میکنیم و آنها را به مجاهدانی تقسیم کردند که در فتح آن سهیم بودند، که قیمت حصه هریک از آن لباس و فرش به پنجصد دینار میرسید.
و فرمود: ای کسانیکه پیامبر صلى الله عليه وسلم شما را به نصرت و تمکین بشارت داده! این بشارت به این قسم افراد الی روز قیامت ادامه دارد؛ یعنی پس از فتح قصر سفید، ایوان کسری میباشد. إنشاءالله تا فتح قصر سفید واشنگتن ادامه خواهد داشت. عنقریب آتش نظام رأسمالی نیز بر ابد خاموش خواهد شد و بیرقهای اسلام بر مراکز آنها نصب و برافراشته خواهد شد، که این فتح دوم به اذن الله بهزودترین فرصت آمدنیست؛ زیرا رسول الله صلى الله عليه وسلم به آن بشارت داده است. چنانچه میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ زَوَى لِيَ الأَرْضَ فَرَأَيْتُ مَشَارِقَهَا وَمَغَارِبَهَا وَإِنَّ أُمَّتِي سَيَبْلُغُ مُلْكُهَا مَا زُوِيَ لِي مِنْهَا...) (رواه مسلم)
ترجمه: الله قدیر، زمين را با مشارق و مغارب آن برای من در هم پيچيد (به طوریكه همه اين گستره را ديدم) و به زودی فرمانروايی امتم به آن محدودهای از زمين كه برايم در هم پيچيده شد، خواهد رسيد.
واين وعده حتماً روزی تحقيق میيابد و به اذن الله عزوجل تمام روی زمين وطن مسلمانان خواهد بود و در آن روز است كه بشريت با اطمينان و سعادت به حيات خود ادامه میدهند.
این فتح دنیا به یک باز گشتی از جانب امت مسلمه بهسوی دینشان دارد، بازگشتی بهسوی ربشان و بازگشتی بهسوی منهج نبوت و طریقهای که پیامبر صلى الله عليه وسلم و اصحابش برآن عمل کردهاند و او صلى الله عليه وسلم براین حاکمیت امت، به مسلمین بشارت داده است.
ای کسانیکه شما بهترین امتها هستید! نصرتِ الله متعال نصیب کسانی میشود که مستحق آن باشند. باید صفات فاتحین را در وجود خود ایجاد نمائیم. باید نظم کفر را بشناسیم. ما امتی هستیم که یأس و نا امیدی را نمیشناسیم و هیچگاه خود را فاقد امیدواری از الله نمیدانیم، زود است که در زمان مستقبل برای امت مسلمه ملک و حاکمیت عظیمی نصیب شود که در آن اسلام منتشر شده و مشرکین ذلیل شوند، که رومیان و قصر سفید ثانی به اذن الله متعال فتح شود.
(ترجمه)
پرسش:
السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!
برخیها، بعضی از امراض را اثر جن میدانند؛ از همین جهت برخی مردم ادعا میکنند که با جنیات ارتباط دارند، جنها تحت تسخیر آنها در میآیند و میتوانند از آنها کار بکشند و توسط آنها مردم را تحت تسخیر درآورند. آیا بین انسان و جن رابطۀ فزیکی و مادی وجود دارد؟
پاسخ:
وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!
1– جن از جملۀ مغیبات بوده و از چشمدید انسان پنهان است و ما نمیتوانیم آنها را ببینیم. الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ﴾ [کهف: 50]
ترجمه: ابلیس و قبیلهاش شما را میبینند، از جاییکه شما آنها را دیده نمیتوانید.
درین آیت یعنی ابلیس و قومش شما را میبیند و به عبارت دیگر ،جن شما را میبیند، چون ابلیس از جمله جن است؛ به دلیل قول الله سبحانه وتعالی:
﴿إِلاَّ إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ﴾ [کهف:50]
ترجمه: [همه فرمان الله را اجراء نمودند و به سجده افتادند] جز ابلیس که از جن بود.
2- اصل در رابطۀ انسان با جن این است که آنها قادر بر وسوسه اند، چنانجه الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ﴾ [اعراف: 20]
ترجمه: سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد.
و همچنان میفرماید: ﴿فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ﴾ [طه: 120]
ترجمه: ولی شیطان او را وسوسه کرد.
که درین آیت شیطان همان ابلیس است که از جنس جن میباشد.
3– شیطان هیچ تسلط فزیکی جبری بر انسان ندارد؛ مگر اینکه انسان شیطان را به اختیار خودش پیروی کند، در مورد الله متعال می فرماید:
﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي﴾ [ابراهیم: 13]
ترجمه: و چون حکم (قیامت) به پایان رسید (و اهل بهشت از اهل دوزخ جدا شدند) در آن حال شیطان (برای نکوهش و تمسخر کافران) گوید: الله به شما به حق و راستی وعده داد و من به خلاف حقیقت شما را وعده دادم و خلف وعده کردم و بر شما (برای وعده دروغ خود) هیچ حجت و دلیل قاطعی نیاوردم و تنها شما را فراخواندم و شما اجابتم کردید.
همچنان میفرماید:
﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ﴾ [حجر: 43]
ترجمه: در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطى نيست؛ مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى كنند.
وهمچنان فرموده است:
﴿فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآَنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ۚ إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَۚ إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ﴾ [نحل: 100]
ترجمه: پس چون قرآن مىخوانى از شيطان مطرود به الله پناه بر؛ چرا كه او را بر كسانىكه ايمان آورده اند و بر پروردگارشان توكل مىكنند تسلطى نيست؛ تسلط او فقط بر كسانى است كه وى را به سرپرستى برمىگيرند و بر كسانىكه آنها به او [=الله سبحانه وتعالی] شرك مى ورزند.
4- جهت اثبات هرگونه رابطۀ مادی و فزیکی جن با انسان، به نص ویژهای نیاز است؛ هرگاه نصی یافت گردد، ما بدان ایمان میآوریم. به گونۀ مثال: تسلط حضرت سلیمان علیه السلام بر جن و امر و نهی وی بر آنها که این نص در قرآن آمده و برآن ایمان داریم. الله سبحانه وتعالی در سورۀ نمل از سلیمان علیه السلام اینگونه حکایت میکند:
﴿قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ۚ قَالَ عِفْريتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آَتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ﴾ [نمل: 38]
ترجمه: (سلیمان) گفت: ای بزرگان! کدام یک از شما تخت او را برای من میآورد؛ پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟ عفریتی از جنّ گفت: من آن را نزد تو میآورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی و من نسبت به این امر، توانا و امینم!
وهم چنان فرموده است:
﴿وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ ۚ يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آَلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ﴾ [سبأ: 13]
ترجمه: و باد را براى سليمان [رام كرديم] كه رفتن آن بامداد يك ماه و آمدنش شبانگاه يك ماه [راه] بود و معدن مس را براى او ذوب [و روان] گردانيديم و برخى از جن به فرمان پروردگارشان پيش او كار میکردند و هركس از آنها از دستور ما سر برمى تافت، از عذاب سوزان به او مىچشانيديم. [آن متخصصان] براى او هرچه مىخواست از نمازخانهها و مجسمهها و ظروف بزرگ مانند حوضچهها و ديگهاى چسپيده به زمين مىساختند. اى خاندان داوود شكرگزار باشيد و از بندگان من اندكى سپاسگزارند.
5- رسول الله صلی الله علیه وسلم هرگونه مرض مادی را از زاویۀ معاملات انسانی معالجه مینمود تا اینکه نص ویژهای برای معالجۀ مرضی نازل میگردید؛ چون معامله با جن از جمله رابطه با آنها محسوب میگردد. پس هرگونه واقعه همینگونه حل میگردید. در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم هرگاه شخصی مقتول یافت میگردید، تصور بدان نمیگردید که کدام جنی آن را کشته است؛ مگر اینکه نصی در مورد میآمد، چنانچه در حادثۀ مردیکه در خیبر مقتول یافت گردید، تصورات مردمی در پی عامل انسانی قتل گردید؛ نه عامل جنی. چنانچه مسلم در صحیح خود روایت کرده است:
«أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَهْلٍ وَمُحَيِّصَةَ خَرَجَا إِلَى خَيْبَرَ مِنْ جَهْدٍ أَصَابَهُمْ فَأَتَى مُحَيِّصَةُ فَأَخْبَرَ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَهْلٍ قَدْ قُتِلَ وَطُرِحَ فِي عَيْنٍ أَوْ في قِيرٍ فَأَتَى يَهُودَ فَقَالَ أَنْتُمْ وَاللَّهِ قَتَلْتُمُوهُ قَالُوا وَاللَّهِ مَا قَتَلْنَاهُ... ثم وصلت القضية إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم: «إِمَّا أَنْ يَدُوا صَاحِبَكُمْ وَإِمَّا أَنْ يُؤْذِنُوا بِحَرْبٍ فَكَتَبَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِلَيْهِمْ فِي ذَلِكَ فَكَتَبُوا إِنَّا وَاللَّهِ مَا قَتَلْنَاهُ»
ترجمه: عبدالله بن سهل و محیصه جهت ضرورتی به سوی خیبر رفتند، محیصه آمده و خبر داد که عبدالله بن سهل کشته و در چاهی و یا در خندقی انداخته شده است، یهود را احضار کردند. گفته شد، به الله سوگند شما او را کشته اید؟ گفتند به الله سوگند ما نکشته ایم. قضیه به نزد رسول الله برده شد. رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: یا نفر خود را معرفی میدارید و یا اعلان جنگ فرمان داده میشود؛ درجواب نوشتند، به الله سوگند او را نکشته ایم.
این یک قصه مشهور است و تصور هیچکس در آن زمان بدان جهت خطور نکرد که عامل قضیه جن باشد.
6- بنابر آن کدام نصی وجود ندارد که رابطۀ مادی جن را با انسان ثابت سازد؛ پس یگانه رابطه بین انسان وجن رابطۀ وسوسه است که از این حد هیچگاهی تجاوز نمینماید؛ چون رسول الله صلی الله علیه وسلم خاتم النبین است که با وفات وی وحی قطع شده و نصی جدیدی دیگری نمیآید، از این جهت به جز رابطۀ وسوسه دیگر رابطۀ مادی بین انس وجن وجود ندارد.
چنانچه بیان شد، شیطان در وسوسۀ خود کدام سلطهای ندارد؛ مگر اینکه انسان به اختیار خود وسوسه را بپذیرد. همچنان در زمان خلفای راشدین امور مادی همینگونه معالجه میگردید که در واقعات قتل، سرقت، حیلهگری تصوری از جن نمیگردید، همزمان با حادثه در پی عامل انسانی میبودند؛ چون عَالَمِ آنها با عالم ما فرق دارد و رابطه آنها با ما فقط وسوسه است. ازین جهت زمانیکه انسان مریض گردد، جن کدام گونه تأثری در این خصوص ندارد و از زمان رسول الله تا اکنون انسانها مطابق به تداوی اسلامی مداوا میگردیدند، برابر است که دوا مادی باشد؛ چنانچه از اسامه بن شریک رضی الله عنه روایت است که گفت:
«أَتَيْتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم وَأَصْحَابَهُ كَأَنَّمَا عَلَى رُءُوسِهِمْ الطَّيْرُ فَسَلَّمْتُ ثُمَّ قَعَدْتُ فَجَاءَ الْأَعْرَابُ مِنْ هَا هُنَا وَهَا هُنَا فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَتَدَاوَى فَقَالَ «تَدَاوَوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمْ يَضَعْ دَاءً إِلاَّ وَضَعَ لَهُ دَوَاءً غَيْرَ دَاءٍ وَاحِدٍ الْهَرَمُ» أي إلا الموت» (رواه ابو داود)
ترجمه: وارد مجلس رسول الله صلی الله علیه وسلم و اصحاب وی شدم، اصحاب چنان بودند که گویا پرندهای بالای سر آنها نشسه باشد، سلام کردم و نشستم؛ بدویها از هر طرف آمدند؛ گفتند یا رسول الله آیا تداوی کنیم؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «تداوی کنید، الله سبحانه وتعالی دردی را نیاورده؛ مگر اینکه دوای آن را نیز گذاشته است؛ غیر دوای هرم» یعنی مرگ.
اما مسئلۀ تداوی با ادعیه و دم کردن، در این خصوص مسلم از طریق عائشه رضی الله عنه روایت کرده است:
«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم كَانَ يَرْقِي بِهَذِهِ الرُّقْيَةِ أَذْهِبْ الْبَاسَ رَبَّ النَّاسِ بِيَدِكَ الشِّفَاءُ لاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ أَنْتَ»
ترجمه: رسول الله صلی الله علیه با این دعا رقیه میکردند: «پروردگار! درد را رفع بساز، چون شفاء بدست تو است و به جز تو هیچ رفع کنندۀ نیست.
برعلاوۀ این، دهها دعاء مأثوره در قرآن و سنت و یا دعاهای مطابق شریعت آمده است.
اما پناه بردن به کسانیکه ادعا میکنند که با جنیات رابطه مادی دارند و امراض را تداوی میکنند، جایز نبوده و این چنین ادعاها حیله و فریب این طبقه دروغگویان است که برای گرفتن مال مردم بین مردم غوغا برپا میکنند.
برادرتان عطا بن خلیل ابورشته
18 جمادى ثانی 1430هـ.ق
11 جون 2009م