جمعه, ۱۰ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۱۳م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

ولایة سوریه: تظاهرات در اردوگاه‌های کرامة از مجاهدین دعوت گردیده است تا برای استمرار در معارک و فتح معرکه ساحل به جنگ خویش ادامه دهند.

  • نشر شده در ویدیوها

حزب التحریر ولایه سوریه تظاهراتی را در اردوگاه‌های کرامه در حومه ادلب برگزار کرد و مجاهدین را به ادامه نبرد تا فتح نبرد ساحل فراخواند.

جمعه، 11شوال 1440 هـ.ق/جون 2019م

ادامه مطلب...

ولایة سوریه: تظاهرات به هدف حمایت از مجاهدین در "کوش"؛ خواستار بازنمودن جبهات و ردن نمودن هرگونه آتش‌بس با روس‌های مجرم

  • نشر شده در ویدیوها

حزب التحریر ولایه سوریه تظاهراتی را در شهر "کوش"در حومه ادلب به هدف حمایت از مجاهدین براه انداخته و از آنان خوهان بازنمودن جبهات و ردن نمودن هرگونه آتش‌بس با روس‌های مجرم را گردیده است.

جمعه، 11شوال 1440 هـ.ق/جون 2019م

ادامه مطلب...

ای جوانان شجاع، آگاه و مخلص! کار این نظام از اصلاح گذشته است! برای تغییر بنیادی این نظام و تأسیس مجدد خلافت راشده با این حرکت یکجا شوید!

(ترجمه)

امروزه شما زمان خیلی آزار دهنده‌ای را سپری می‌کنید و دلیل‌اش هم میزان بلند بی‌کاری، مدیریت نادرست بخش‌های حمل و نقل و آموزش، قرارگیری هدفِ به اصطلاح "جنگ علیه تروریزم" –که درواقع جنگ علیه اسلام است– و سرکوب‌گری‌های ظالمانۀ طبقۀ حاکم می‌باشد. شما برای رهایی‌تان از این حالت فاجعه‌بار سخت تلاش کرده‌اید و با حرکت و کوشش‌تان برای حصول حقوق و خواست‌های‌تان برای اصلاح نظام دولت، تخت حکومت این حکام را به لرزه درآوردید. جنبش‌تان به دل‌های طبقۀ حاکم ترس انداخته‌است، چنان‌که می‌کوشد با استفاده از ابزارهای گوناگون، مانند وعده‌های دروغین، ترس و سرکوب شما را به بی‌راهه بکشانند و حرکت‌تان را خنثی کنند.

حکومت کنونی قصد دارد با تظاهر به یک حکومت "جوان‌دوست" شما را فریب دهد. در اکتوبر ۲۰۱۸م، شیخ حسینه مستقیماً از جوانان خواست تا در انتخابات سراسری رأی دهند و وعده‌های واهی را سر داد، مثلاً: «من با اطمینان به شما می‌گویم که تا سال ۲۰۲۰م فقر و گرسنگی وجود نخواهد داشت.» درحالی‌که ده سال قبل نیز همین شخص با شعارهای مثل "زمان تغییر"، "بنگله‌دیش دیجیتالی" و وعده‌های دروغ ایجاد شغل در هر خانواده، شما را فریب داد. این حکومت به‌جای برآورده کردن خواست‌ها و تمایلات‌تان، حتی خواست‌های اساسی‌تان را به‌صورت ظالمانه سرکوب می‌کند. سال گذشته هنگامی‌که عده‌ای از دانشجویان به‌خاطر نظام غیرعادلانۀ سهمیه‌بندی اعتراض کردند، دیدید که چگونه دولت آنان را سرکوب کرد. همین‌گونه، زمانی‌که دانش‌آموزان مدارس به‌منظور داشتن خیابان‌های امن دست به اعتراض زدند، حکومت به‌جای محاسبۀ وزیر فاسد مربوطه یا صاحبان فرصت‌طلب شرکت‌های حمل و نقل، اجازه داد تا "پولیس ضد شورش" آنان را سرکوب کنند. حتی کودکان دانش‌آموز بی‌گناه نیز از سرکوب‌گری‌های ظالمانۀ حکومت در امان نیستند. از طرف دیگر، کارهای مثل اهدای پنج بس به کالج نظامی رامیج‌الدین یا ایجاد مووسساتی مانند ابرار، چیزی جز ریشخند سنگ‌دلانه به اوضاع فعلی نمی‌باشد!

ای جوانان! حکومت توسط سیاست‌های ناکام و نظام حکومتی فاسدش، که زندگی روزمرۀ‌تان را دشوار و آیندۀتان را خراب کرده‌ و مدام بر شما ظلم می‌کند. فساد در تمام بخش‌های نظام آموزشی رخنه کرده‌است؛ طوری‌که دسترسی به اوراق سوالات امتحان کانکور امکان‌پذیر شده‌است و نتایج با دادن رشوه تغییر می‌کند. این حالت ثابت می‌کند که پول برای داشتن نتایج خوب از شایستگی مهم‌تر است! این سبب شده است که معیارهای آموزشی کلاً دست‌خوش تغییر شود. وضعیت قسمی است که بسیاری از شاگردان مدارس، به‌دلیل نظام آموزشی بی‌معنی که فقط ناامیدی را در آنان ایجاد می‌کند، مجبور به خودکشی می‌شوند. نهادهای آموزشی دولتی شدیداً نیازمند بودجۀ مالی و امکانات اند تا جایی‌که شاگردان مجبور شده‌اند به نهادهای خصوصی نام‌نویسی کنند.

این سازمان‌های خصوصی چیزی جز ماشین‌های پول‌ساز برای طبقۀ حاکم و دوستان تاجر سرمایه‌دارشان نیست. آنان پولی را که به سختی بدست آورده‌اید، تحت نام "آموزش باکیفیت" از شما و خانوادۀتان می‌گیرند و برای خوش‌گذرانی خودشان و فرستادن فرزندان‌شان به دانشگاه‌های خارجی مصرف می‌کنند. از طرف دیگر، شما سخت تلاش می‌کنید تا با هزینۀ بلند آموزش‌تان کنار بیایید. حتی بعد از سرمایه‌گذاری زیاد روی آموزش‌تان، می‌کوشید تا پس از فراغت یک وظیفۀ خوب و مناسب پیدا کنید. کسانی از شما حداقل می‌توانند مصارف ابتدائی‌شان را به‌سختی فراهم کنند، به‌زودی درمی‌یابند که نمی‌توانند با شرکت‌های بزرگ، که سود غیرعادلانه‌ای را بنابر سیاست‌های طرف‌دار سرمایه‌داری حاصل می‌کنند، رقابت کنند. در نتیجه همۀ شما جوانان برای دریافت کار تلاش می‌کنید و چون نمی‌توانید با ناکامی‌تان کنار بیایید، بسیاری از شما به اعتیاد روی می‌آورید یا حتی دست به خودکشی می‌زنید.

هرچند، تنها جوانان از بودن در نظام فعلی ناراحت نیستند. فساد گسترده در بخش عمومی و خصوصی، افزایش فاصله بین ثروت‌مند و فقیر، شرایط ناامن و ناگوار زندگی تعداد زیادی از مردم، هزینه‌های بلند درمان و افزایش مصارف زندگی تنها بخشی از مشکلاتی‌ست که تمام مردمی‌که زیر این نظام زندگی می‌کنند، بدون توجه به سن، نژاد و دین، با آن‌ها مواجه‌اند.

ای جوانان! این مشکلات ثمرۀ این دولت فاسد و میوه‌های درخت زهرآگین نظام دیموکراتیک سرمایه‌داری می‌باشد که غرب امپریالیست کافر بر ما تحمیل کرده‌است. سرمایه‌داری نظامی است که تنها اصول‌اش منافع مادی و مصارف بی‌مورد می‌باشد و عملاً نشان می‌دهد که پول و قدرت در دست یک عده، یعنی طبقۀ حاکم و نخبگان سرمایه‌دار اطراف‌شان، متمرکز است. این عده، که ۱٪ جامعه را تشکیل می‌دهند، قوانین و سیاست‌هایی را طرح می‌کنند که تنها منافع خودشان را تأمین  و از دیگران بیش‌ترین بهره‌گیری را می‌کند. در نتیجه، ثروت‌مند ثروتمندتر و قدرتمندتر می‌شود، حالآن‌که بقیۀ مردم جامعه برای دست‌یابی به حقوق اساسی‌شان سخت تلاش می‌کنند. سرانجام، زمانی‌که مردم مجبور می‌شوند به خیابان‌ها بیرون شوند، حکومت با دروغ، فریب و سرکوب، آنان را از رسیدن به خواست‌های عادلانۀشان محروم می‌کند.

ای جوانان! هر نظام حکومت‌داریی‌که بر اساس سرمایه‌داری دیموکراتیک سیکولر باشد، اصلاح ناشدنی‌ست؛ بناءً این نظام به تغییر بنیادی و جامع نیاز دارد.

ای جوانان مخلص! راه‌حل تمام مشکلات‌مان در نظام حکومت‌داری اسلام، یعنی خلافت قرار دارد. تنها راهی‌که می‌توانیم خودمان را از این حالت اسف‌بار نجات دهیم، تأسیس مجدد خلافت راش وده است به ما این امکان را می‌دهد که امت حاکم بر روی زمین باشیم. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمْ الإِسْلاَمَ دِينًا﴾ [مائده: ۳]

ترجمه: امروز دین‌تان را کامل کردم؛ نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به‌عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.

اول: خلافت برای تأمین نیازهای اساسی هر رعیت، مثل خوراک، پوشاک، مسکن، آموزش، صحت و امنیت، بدون درنظرداشت دین و نژادشان، محدود به شریعت می‌باشد. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«الْإِمَامُ رَاعٍ وَهُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ» (بخاری و مسلم)

ترجمه: امام (خلیفه) محافظ و مسئول شهروندان‌اش می‌باشد.

دولت با تأمین نیازهای اولیۀ افراد، مطمئن می‌شود که کسی در تلاش برای بقا نیست و بنابرین می‌تواند تمرکز، نیرو و ظرفیت‌تان را برای ایجاد یک امت و ملت حاکم بالا ببرد.

دوم: خلافت این نظام آموزشی تبعیض‌آمیز و تفرقه‌انداز امروزین (یعنی بنگالی و انگلیسی و مدرسه‌های دینی) را ازبین می‌برد و در عوض یک نظام آموزشی واحد ابتدائی و ثانوی را تأسیس می‌کند که هیچ هزینه‌ای ندارد. این نظام آموزشی از اطفال شخصیت‌های اسلامی می‌سازد و برای‌شان تمام علومی را که به زندگی عملی‌شان کابرد دارد، مانند علوم ساینسی، آموزش می‌دهد و هم‌چنان یک نهاد یک‌پارچه و منسجم را برای آموزش عالی ایجاد می‌کند.

سوم: خلافت نظام آموزش عالی باکیفیتی را ایجاد خواهد کرد و سرمایۀ مناسبی را برای نظام آموزش عالی مبتنی بر تحقیقات و کاوش‌های علمی، که سبب ایجاد یک دولت حاکم و قدرت‌مند از لحاظ پیشرفت تکنالوژیک می‌شود، در نظر خواهد گرفت. هم‌چنان دولت محیطی را در جامعه به‌وجود خواهد آورد که امکان آموزش و یادگیری را فراهم کند.

چهارم: منابع طبیعی مانند یورانیم، زغال سنگ، گاز و نفت باردیگر به‌عنوان ملکیت‌های عامه تعیین خواهد شد. خلافت از درآمد حاصل از این منابع به‌منظور ساخت زیربناها، خیابان‌ها، شاهراه‌ها، پل‌ها و غیره استفاده خواهد کرد. هم‌چنان، در میان دیگر نیازهایش، برق ارزان را نیز تهیه می‌کند. در حقیقت، دولت از این منابع به‌منظور بلند بردن معیارات زندگی شهروندان‌اش به‌کار می‌گیرد.

ای جوانان آگاه! امت مسلمه برای صدها سال از لحاظ فکری، علمی، سیاسی، اقتصادی، صنعتی و نظامی، به‌علاوۀ دیگر جنبه‌های زندگی، جهان را رهبری می‌کردند و این جوانان مسلمان بودند که برای رسیدن به مقام رهبری نقش حیاتی را بازی کردند.

تاریخ این امت به دست‌آوردهای جوانانی چون محمد فاتح به خود می‌بالد. او در سن ۲۱ سالگی پیشگویی رسول الله صلی الله علیه وسلم را متحقق کرد و رومی‌ها را شکست داد؛ قسطنطنیه (استانبول) را فتح کرد و آن را پایتخت دولت اسلامی قرار داد. طارق بن زیاد اسپانیا (اندلس) را به سن ۱۷ سالگی فتح کرد و محمد بن قاسم نیز در همین سن "راجا داهیر" را شکست داد و پایۀ محکمی را برای اسلام در این شبه‌قاره (شبه‌قارۀ هند) استوار کرد. بختیار خلجی با این‌که ۱۸ سال داشت، کسی بود که ظهورش سبب شد سلطنت "راجا لوکهون" سن را بدون حتی یک جنگ به پایین بکشد و اسلام را در این شبه‌قاره حاکم کند. ای جوانان مسلمان! این است تاریخ حقیقی‌تان، بنابرین پیش بیایید و برای تأسیس مجدد خلافت و برگرداندن شوکت گم‌گشتۀتان با ما یکجا شوید.

ای جوانان دلیر، آگاه و مخلص! موضع طبقۀ حاکمی‌که شما به‌منظور دست یافتن به حقوق‌تان علیه‌اش متحد شده‌اید، در برابر اقدامات‌تان اینست که خواست‌های‌تان را نمی‌پذیرد، در پی ناکام کردن تلاش‌های‌تان است و می‌کوشد نیروی‌تان را تمام کند. بنابرین، برنامۀ سیاسی شما بایستی یکی باشد؛ این‌که این طبقۀ حاکم و این نظام دیموکراتیک – کپیتالیست را از قدرت به پایین بکشید. همین نظام سرمایه‌داری است که به این‌چنین حکام خائن را جان می‌دهد. بناءً عبث خواهد بود که خواستار اصلاح این دولت باشید. حرکت‌های‌تان ستون‌های این حکومت فاسد را لرزانده است و آنان از قدرت‌تان می‌هراسند. بنابرین شما این امکان را دارید که این حکومت را کنار بزنید. پس تمام نیروی‌تان را یک‌جا کنید و به‌سوی هدف نهایی‌تان یعنی تأسیس مجدد خلافت، که تنها راه آزادی است، قدم بردارید. فقط این را شعارتان قرار دهید: "این جوانان سقوط این رژیم خائن را می‌خواهند، این جوانان خلافت راشده می‌خواهند." ما از حزب‌التحریر شما را به‌سوی این هدف فرامی‌خوانیم: برای خواست واحد یعنی ازبین بردن نظام کفری دیموکراسی متحد شوید و برای کار فکری و سیاسی به‌منظور تأسیس مجدد خلافت راشده با ما یک‌جا شوید. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِييكُمْ﴾ [انفال: ۲۴]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! دعوت الله (سبحانه وتعالی) و رسول الله (صلی الله علیه و سلم) را اجابت کنید؛ هنگامی‌که شما را به‌سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد.

حزب‌التحریر–ولایه بنگله‌دیش

ادامه مطلب...

ای مسلمانان! اسلام را برای خود برگزیده و قایقِ درحال غرقِ دموکراسی را به پیش نرانید!

(ترجمه)

زمان انتخابات دنمارک فرارسیده و این بدین معناست که ما معمولاً شاهد اقدامات بعضی از احزابی‌که جهت امتیازگیری و گرفتن جایگاه احزاب دیگر سعی در حمله بر اسلام می‌کنند، هستیم. آن‌ها اکنون درحال تلاش برای تشویق و تحریک مسلمانان جهت اشتراک در انتخابات پارلمانی‌اند. تمسخرآمیز اینست که آن‌ها به دنبال جمع‌آوری رأی مسلمانانی‌اند که به شریعت و قانون‌شان ایمان دارند؛ چنانچه‌ سیکولران دنمارکی به‌طور فزاینده‌ای درحال از دست دادن اعتماد‌شان نسبت به دموکراسی‌اند.

مطالعات زیادی نشان می‌دهند که یک بی‌اعتمادی بی‌سابقه‌ای بین مردم دنمارک و سیاست‌مداران‌شان، همانگونه که نسبت به دموکراسی بد‌گمان‌اند، وجود دارد. انتخابات متعدد پیشین این را واضح کرده که دموکراسی یک بازی‌ست و برنده‌گان همیشه‌گی آن سرمایه‌داران‌اند. مطالعه‌ی وسیعی از سوی جامعه‌شناسان دنمارکی در مورد نظام سیاسی‌شان بر این تأکید می‌کند که "حکومت مردم" دروغی بیش نیست. کریستوف الرزگارد، یکی از محققین این تحقیق گفت: «بازی پارلمانیِ‌که در مجلس نماینده‌گان صورت می‌گیرد، به هر صورتی‌که باشد، به پیش می‌رود؛ اما تصمیمات مهمی‌که اتخاذ می‌گردند، در بیرون از آن ساخته می‌شوند.»     

اگر غیرمسلمانان این حقیقت را درک کرده‌اند که دیگر اعتمادی به دموکراسی ندارند، پس چگونه مسلمانان با آن (دموکراسی) کنار می‌آیند؟ مایی‌که توسط کتاب الله سبحانه‌و‌تعالی هدایت شده‌ایم، نباید بیشتر از غیرمسلمانان نسبت به شکست و سقوط دموکراسی آگاه باشیم؟! الله سبحانه‌و‌تعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا﴾ [انفال: 29]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! اگر از (مخالفت فرمان) الله (سبحانه‌وتعالی) بپرهیزید، او برای شما وسیله‌ای جهت جدا ساختن حق از باطل قرار می‌دهد.

 آیا شرم‌آور نیست که مساجد و مراکز اسلامی، مردم را به رأی دادن در انتخابات، در حالی‌که رأی‌دهنده‌گانِ این نظام به خباثت و نیرنگ سیاست‌مداران‌شان پی برده‌اند، تشویق می‌کنند؟! رأی‌دهنده در انتخابات نظام‌های سیکولر با انسان به حیث وضع‌کننده قوانین به‌جای الله سبحانه‌و‌تعالی تعهد بسته و در نتیجه آن‌چه را او سبحانه‌و‌تعالی حرام گردانیده حلال و حلال الله سبحانه و‌تعالی را حرام می‌گرداند. اگر کار کردنِ اعضای مجلس نماینده‌گان در این نهاد حرام است، پس شکی نیست که رأی دادن در این انتخابات نیز حرام بوده و در واقع، این عمل برای افراد و احزاب، تعهدی برای انجام امور حرام می‌باشد.       

انتخاب مسلمانان محدود و منحصر به احزاب سیاسی سیکولریست ‌‌که اساس ایدیولوژی‌شان با اسلام متناقض می‌باشد. چنان‌چه هرازگاهی به حجاب اسلامی زنان حمله کرده و آن‌را نشانه‌ای از ظلم و ستم بر آن‌ها قلمداد کرده و به تربیه‌ی اسلامی اطفال نیز من‌حیث یک مشکل نگریسته، حالآن‌که همین‌ها هستند که همجنس‌گرایی را جواز می‌دهند.  

دولت‌های متوالی با اشکال و رنگ‌های گوناگونی در این کشور وجود داشته‌اند؛ اما جنگ علیه اسلام عنصر مشترک بین همه‌‌ی آن‌ها بوده است. بعضی از احزاب، موافقِ تحریکِ جوانان مسلمان برای سرکشی در مقابل والدینی بوده که مانع زنده‌گی آن‌ها مطابق شیوه‌ی زنده‌گی غربی هستند. چگونه می‌توانیم حامی سیاست‌مدارانی باشیم که خیانت جزئی از شخصیت‌شان بوده و مردم را تشویق می‌کنند که آن‌ها را برگزینند؟ درحالی‌که ما همواره شاهدیم که آن‌ها جزئی از جنگ و نبرد در مقابل ارزش‌های اسلامی تحت عناوین مبارزه با افراط‌گرایی، کنترول والدین و جامعه‌ی موازی می‌باشند. الله سبحانه‌و‌تعالی می‌فرماید:

﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ﴾ [هود: 113]

ترجمه: و بر ظالمان تکیه ننمایید که موجب می‌شود آتش شما را فرا گیرد؛ در آن حال، هیچ ولی و سرپرستی جز الله(سبحانه‌و‌تعالی) نخواهید داشت و یاری نمی‌شوید.

این ادعا که عدم مشارکت مسلمانان در انتخابات به نفع جناح‌های راست افراطی است، صرفاً نوعی تبلیغات برای ایجاد رعب و وحشت می‌باشد. سیاست فاشیستی اتخاذشده توسط دنمارک علیه اسلام و مسلمانان یک گرایش سیاسی دائمی و بخشی از ایدیولوژیی بوده که در همه‌ی نهادهای دولتی رخنه کرده است. ما در دنمارک با رژیمی ضد اسلام که درحال نشر تنفر و نژادپرستی و عادی‌سازی آن‌ها در جامعه می‌باشد، روبرو هستیم. این عمل برای احزابی‌که افکار نازی‌گرایانه دارند، زمینه‌ی اِعمال فشار روانی را بالای مسلمانان سهولت بخشیده تا مسلمانان را ترسانده، آن‌ها را مطیع خود ساخته و در نتیجه مسلمانان به گونه‌ی کامل در فضای غربی ذوب شوند.

برعلاوۀ این ادعا، که عدم مشارکت مسلمانان در انتخابات اثر منفی داشته و بی‌تفاوت بودن مسلمانان را نسبت به جامعۀ‌شان نشان می‌دهد، نیز نوعی تبلیغات گمراه‌کننده می‌باشد. صحیح نیست که اعتبار مسلمانان را در جامعه با دادن رأیی‌که هیچ‌گونه ارزشی ندارد، کاهش دهیم. مسلمانان مکلف به مشارکت مؤثر در جامعه‌اند؛ اما مطابق اسلام، و اسلام به ما چگونه‌گی مشارکت در فعالیت‌های سیاسی را به‌ گونه‌ی کامل و در جزئیات تشریح داده است.

برادران و خواهران مسلمان! دموکراسی قایقی درحال سقوط و غرق شدن در طوفان بحر است. مردم در کشورهای متعدد اروپایی درحال از دست دادن اعتمادشان نسبت به دموکراسی‌ بوده و به دنبال بدیلی برای نجات‌شان از بی‌عدالتی‌های نظام سرمایه‌داری‌اند. ای مسلمانان! شما این بدیل ارزش‌مند را در دستان‌تان دارید! برای شما به هیچ عنوان جایز نیست که از رژیم‌های کافر دموکراتیکی‌که بشریت را بیش از 200 سال فریب داده، نه در سخن و نه در عمل حمایت کنید.

موضوع مشارکت در انتخابات فقط در ممنوعیت آن خلاصه نشده، بلکه به هویت اسلامی و به این‌که نسبت به چه ایدیولوژی صداقت و وفاداری‌ داریم، نیز بر می‌گردد؛ طوری‌که نماینده‌ی حزب اصلی در دولت به موضوع وفاداری به نظام دموکراتیک در جریان یک افطاری شرم‌آوری‌که خالی از هرگونه برکت رمضانی بود، تأکید کرد. محل زنده‌گی‌مان در زمین تعیین‌کننده‌ی وفاداری‌مان نسبت به آن نبوده و به شرایط روزگاری‌که ما در آن زنده‌گی می‌کنیم، نیز نباید اهمیت بدهیم؛ بلکه باید وفاداری ‌و اخلاص‌مان همیشه نسبت به الله سبحانه‌و‌تعالی، رسول‌الله صلی‌الله‌علیه ‌و‌سلم و مؤمنان باشد.

ای مسلمانان با عزت! راه پیش روی‌مان در دنمارک عبارت از حفاظت از ارزش‌ها و هویت اسلامی و هم‌چنین برخاستن در مقابل سیاست‌های مخرب دولت‌های کنونی و پیشین در مورد ذوب مسلمانان در فضای فاسد جوامع غربی است. ما باید برای حفاظت از ارزش‌های اسلامی‌ و هم‌چنین در مقابل تبلیغات منفی علیه اسلام به‌گونه‌ی واحد برخاسته و آن‌ را به جوامع اطراف خود، که تعداد زیادی از مردم از مشکلات و فشارهای اجتماعی رنج می برند، برسانیم. ما مسلمانان باید بر روی حمل مشعل اسلام تمرکز کرده تا راه را برای همه‌ی مردم، مخصوصاً کسانی‌که مخلصانه در جستجوی راه‌حل حقیقی‌اند، روشن گردانیم.

ما مکلف به افشا‌سازی و نشان دادن مخالفت‌مان با پالیسی‌های خارجی‌که به برادران و خواهران‌مان ظلم و ستم کرده و آن‌ها را در سرزمین‌های‌شان به قتل می‌رسانند، هستیم؛ همان‌گونه که مکلف به دعوت برای تأسیس دولت خلافت راشده در سرزمین‌های اسلامی و حمل آن به جهانیان هستیم؛ سرزمین‌هایی‌که اسلام تنها راه‌حل قابل دوام جهت حل مشکلات و چالش‌هایی آن، ‌که در جهان امروزی با آن روبرو هستیم، خواهد بود. این یکی از مهم‌ترین درس‌هایی است که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم در جریان دعوت خود در مکه به آن پرداخت، کشمکش‌ها و فساد سیاسی آن زمان را زیر سؤال برد و برای نشان دادن بدیل آن به ما، در مقابل فساد آن زمان ایستاده‌گی کرد.

﴿قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ [یوسف: 108]

ترجمه: بگو: این راه من است و با بصیرت کامل، من و پیروانم همه‌ی مردم را به سوی الله (سبحانه‌و‌تعالی) دعوت می‌کنیم. منزّه است الله (سبحانه‌و‌تعالی) و من از مشرکان نیستم.

حزب‌التحریر-اسکندنویا

ادامه مطلب...

تفسیر کردن قرآن به رأی خود بدون علم گناه بزرگ است

(ترجمه)

«عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رضِيَ اللهُ عَنْهُمَا قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ قَالَ فِي الْقُرْآنِ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ» (رواه ترمذی)

ترجمه: از عبدالله بن عباس رضی الله عنهما روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: كسی‌كه بدون علم قرآن را تفسير كند، جايگاه خود را در آتش دوزخ مهياء كرده است.

تفسیر از باب تفعیل گرفته شده و مراد از آن توضح و بیان می‌باشد؛ لیکن علماء در معنای تفسیر و تأویل اختلاف دارند. ابو عبیده وعده‌ای از علماء گفته اند که هردو به یک معناست؛ ولی عده‌ای دیگری در آن فرق قائل بوده و گفته اند: «تفسیر عبارت از کشف مراد و مفهوم از لفظ مشکل می‌باشد.» ولی صاحب نهایه فرموده است: «تأویل عبارت از نقل ظاهر لفظ از حالت اصلی آن به آن چه احتیاج به دلیلی است که بخاطر آن می‌خواهد ظاهر لفظ را ترک کند.»

در مورد جملۀ كسی‌كه بدون علم قرآن را تفسير كند، ملا علی قاری فرموده است: یعنی آن که بدون دلیل قطعی یا ظنی نقلی یا عقلی مطابق به شرع قرآن را تفسیر کند. و جملۀ جايگاه خود را در آتش دوزخ مهياء كرده است؛ یعنی مکانی را در آتش جهنم برای خود مهیاء نماید. ابن حجر گفته است: سزاوارترین مردم در این وعید گروه‌های اهل بدعت می‌باشند؛ زیرا الفاظ قرآن را از آنچه بر آن دلالت دارند، دور می‌سازند و از این گروه‌ها مردمی هســـتند که بدعت‌ها و تفاسیر باطل زیادی را در کلام خود آمیخته و پنهان می‌دارند و آن را بر اکثر اهل سنة ترویج می‌دهند. مانند صاحب کشاف که از این روش در تفسیر خود استفاده نموده است.

حالت اکثر اهل علم در این زمان به این منوال می‌باشد، چنان‌که نصوص را قسمی تأویل می‌کنند که محمل کلام نیست؛ قرآن را مطابق عقل، خواهشات و تمایلات شیطانی‌شان تفسیر می‌کنند. با فتاوایی‌که به اسلام مرتبط نیستند، علیه کسانی‌که برای اقامۀ خلافت فعالیت می‌کنند، می ایستند و می‌کوشند اولیای امور(حکام جاهل) را راضی بدارند؛ چنانچه آن‌ها دوست دارند نام ایشان زبان‌زد عام خاص باشد؛ ربا وسود را بر مسلمین حلال می‌گویند، با دشمنان اسلام مصلحت می‌کنند، نظام‌های دیموکراسی، علمانیت، دولت‌های مدنی را از طریق قومیت و انگیزه‌های وطنی بر مسلمانان مشروع معرفی می‌کنند؛ مطابق به خواهش خود اختلاط و هم‌نشینی مردان و زنان را در حیات عامه مشروع می‌دانند؛ خرید و فروش شراب را مشروع دانسته، شرکت‌های سهامی و طریقه‌های قمار را مشروع معرفی می‌کنند؛ موجودیت کسانی را که حکم به ما انزل الله نمی‌کنند، مشروع دانستنه و آن‌ها را متولی امور و مرجع رفاه خود می‌شناسند؛ حتی با بعضی از ایشان مراسم کاذب و خطای بیعت را نیز انجام می‌دهند. با این‌همه جهاد فی سبیل الله را بر مسلمانان حرام می‌گویند. برعکس کسانی را که به این فریضۀ بزرگ الهی همت می‌کنند و بخاطر دفاع از جان خود و دفاع دین اسلام در برابر دشمنان الله سبحانه وتعالی اقدام کرده‌اند، ایشان را دهشت‌افگن و تروریست اطلاق می‌کنند؛ در مقابل کسانی‌که رسول معظم اسلام صلى الله عليه وسلم را توهین می‌کنند، ساکت مانده و بادلائل آن‌ها را تبرئه کرده و می‌گویند: این‌ها کسانی هستند که تاهنوز دین برای‌شان نرسیده است و از حراست و تفکیک بین حلال و حرام بسیار فاصله گرفته‌اند.

لذا جریان همۀ این مشکلات از دست کسانی‌ست که قرآن را بدون علم و به رأی و عقل خود تفسیر می‌کنند. آیا این عده از علماء درک نکرده‌اند که به سبب آرای برخواسته از خواهشات ایشان بالای این امت چه حالاتی آمده است؟!

والسـلام علی من تبع الهدی

ادامه مطلب...

فرجام شکست‌بار طرح غرب کینه‌توز، برای تفرقۀ نژادی و مذهبی امت!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

منطقۀ خاورمیانه در مقایسه با سایر نقاط جهان از لحاظ جغرافیائی، تمدن و داشتن منابع بزرگ اقتصادی حایز اهمیت است و همین ویژه‌گی‌اش باعث شده تا همواره مرکز حوادث جهانی قرار گیرد. این منطقه برای کشوری‌که سودای ابرقدرت شدن را در سر می‌پروراند، نهایت مهم است؛ چون هر نقشه‌ای‌که برای تسلط بر جهان ریخته می‌شود، ابتدا از منطقۀ خاورمیانه عبور می‌کند. به همین دلیل، غرب تلاش زیادی به‌خرج داد و یک‌پارچه‌گی آن که تحت سایۀ خلافت اسلامی قایم بود، از هم پاشاند و به‌عنوان غنیمت بین کشورهای فاتح تقسیم کرد و حتی پس از تغییر موضع جهانی بعد از جنگ جهانی دوم، خاورمیانه (قلب سرزمین‌های اسلامی) به‌عنوان مرکز تمام نقشه‌ریزی‌های شان باقی ماند.

از این‌جاست که غرب چهارچشمی متوجه است تا خاورمیانه تحت تسلط‌اش باقی بماند و این‌که از اعطای هرگونه استقلال واقعی محروم‌اش کند؛ زیرا اگر به‌حال خودش گذاشته شود، به سرعت تمام، به عقیده و مبدءِ خویش باز خواهد گشت. بناءً همواره این منطقه به‌خاطر مراقب بودن و ممانعت از هرگونه اقدامات، زیر پژوهش‌های زره‌بینی غرب قرار دارد و هرگونه حرکتی‌که در جهت مبدأ و دین این امت صورت گیرد، غرب تمام توجه خود را بدان معطوف می‎‌دارد تا آن‌را از خواستگاه اصلی‌اش منحرف کند.

حالت بسیار دردناک و اسف‌بار زندگی امروزی جهان اسلام، ظلم و اجباری‌که از مدت‌ها بالایش تحمیل می‌گردد، نتیجۀ  تطبیق نظام‌های فاسد و مخالف عقیدۀ امت اسلامی است. به همین دلیل است که امت اسلامی شدیداً مشتاق است تا موضع عزت‌مندانۀ خویش را کسب کرده تا بتواند به جایگاه سابقه‌اش برگشته و این ستم و حکومت‌های اجباری را برطرف کند. مگر مسلمانان طریقۀ این مأمول را ندانسته و همواره در بُن‌بستی گیر می‌مانند که غرب برای‌شان نقشه‌ریزی نموده است و متأسفانه چون غرب را الگو قرار می‌‌دهند، مکرراً عین اشتباه را مرتکب می‌شوند.

منطقۀ خاورمیانه به‌سان کوهی آتشفشانی‌ست که فرجام و نهایت خشم‌اش را کسی نمی‌‌داند؛ مخصوصاً این‌که نتیجۀ انقلاب‌های بهار عربی، روی‌کار آمدن حکومت‌های کثیف‌تر از گذشته بوده و این منجر شده است تا ملت‌های مسلمان علنی و آگاهانه به‌طور مستمر خواستار تعقیب خطوط اصلی‌ای که انقلاب به‌خاطر آن آغاز شد، باشند. آن‌چه را که مطبوعات غربی نقل می‌کنند، باید ما را نفریبد؛ چون حقایق میدانی جهان اسلام نشان می‌دهد که امروزه امت اسلامی بیش‌ترین قدرت را برای بازگشت به حکومت اسلامی دارد؛ مگر راه بیرون‌رفت برای امت اسلامی کدر شده و آگاهی کامل و صحیح را ندارد؛ چون حداقل در صد سال پسین، غرب با تعیین حکامی‌که تخم خشم، نفرت، فرقه‌گرائی و کینه‌توزی را کاشتند، یک‌تعداد از امت اسلامی را فریب داده است.

قوم‌گرائی‌که امروزه در بین ما محسوس است، صد سال قبل وجود نداشت و هرگاه بین فرزندان این امت اختلافی اتفاق می‌افتاد، بر اساس کتاب الله و سنت رسول‌‎اش حل می‌گردید و هیچ‌گاه شاهد فتنه‌هائی این چنینی نبودیم و اگر غرب این افکار را در بین ما نمی‌کاشت، آب‌یاری نمی‌کرد و در واقعیت زندگی ما ظلم و جنگ‌های منفوری‌که بین ما در این روزها به‌مشاهده می‌رسد، عجین نکرده بود، بازگشت‌مان به‌روزهای اقتدارمان نزدیک‌تر بود؛ ولی متأسفانه کسی‌که چرخ این افکار را چرخانده و این جنگ را توجیه می‌کند، از حکام خائن و رسانه‌های اغواء کنندۀشان فرمان می‌گیرد.

در بارۀ ایران باید گفت: در واقع ایران هیچ تفاوتی از سایر سرزمین‌های اسلامی ندارد؛ چون متشکل از ملت مسلمان و حکومت خائن و فاسق است؛ حکومتی‌که غرب آن‌را به‌منظور تطبیق برنامه‌های خویش و چپاول دارائی‌های مردم ایران به‌وجود آورده و همانند سایر سرزمین‌های اسلامی، مردم‌اش را وا گذار نموده که در پَسِ لقمه‌‌نانی سرگردان باشند.

اگر تاریخ معاصر ایران را ورق زنیم، حجم دسیسه‌های آن‌را درک خواهیم کرد؛ به‌طور مثال: در سال 1941م که نیروهای انگلیسی به هم‌پیمانی جماهیر شوروی وقت در آن جنگ را آغاز نمود و در آن زمان یعنی از سال 1925 الی 1941م "رضا خان" بر مسند قدرت تکیه زده بود و پس از خود، قدرت را برای پسرش، "محمد رضاشاه پهلوی" واگذار کرد –که وی تا انقلاب سال 1979م که منجر به برکناری‌اش شد- حکم می‌راند. در خلال زمان حکومت وی تلاش نافرجامی از طرف حزب چپی "توده (TUDEH)" برای ترور شاه صورت گرفت. در دهۀ 1950م قرن گذشته، اختلافات با "محمد مصدق" یک‌تن از ملی‌گرایان عمیق‌تر شد؛ وی مدت کوتاهی را فرار نمود و چون محمد مصدق بر تصمیم "ملی‌سازی" نفت و اخراج شرکت‌های نفتی آن‌زمان انگلیس، پا فشاری می‌نمود، لندن فشارهای سختی را بر تهران به‌هدف عقب‌نشینی از این تصمیم، تحمیل نمود و چون مصدق از تصمیم خویش عقب‌نشینی نکرد، انگلیس و آمریکا انقلابی را طراحی نمودند که به‌نام "آژاکس" شناخته می‌شود که در اثر آن مصدق برکنار شده و برنامۀ "ملی‌سازی" نفت لغو گردید. "محمد رضا شاه" با شعار "آغاز برنامه‌های اصلاحی" به حمایت و همکاری غرب، مجدداً بر ‌مسند قدرت تکیه زد و با ظلم و بربریت، بر ایران حکم راند؛ چنان‌چه تمام احزاب سیاسی به استثنای حزب حاکم را ملغی اعلام نمود و تشکیلات پولیس مخفی "ساواک" را که وحشیانه‌ترین انواع جرایم را علیه مردم این کشور مرتکب می‌شدند، بازگرداند، و نیز اراضی وسیع کشاورزی را ملی اعلام نمود.

در 16 جنوری 1979م مردم مسلمان ایران برای زدودن غبار ذلت از خویش، خاصتاً این‌که شاه حجاب را منع نموده و نظام تعلیمی را تغییر داده بود، انقلاب نمودند و خواست مردم، تطبیق شریعت اسلامی و ازسرگیری زندگی بر اساس آموزه‌های اسلام بود. در اثنای این انقلاب، تفاوتی بین شیعه و سنی به‌چشم نمی‌خورد؛ چنان‌چه تمام اقشار جامعه در این انقلاب سهیم بودند.

آمریکا برای کمک به"آیت الله خمینی" که در فرانسه در تبعید به‌سر می‌بُرد، پناه بُرده و "جیمی کارتر" و خمینی در سال 1979م با هم‌دیگر تماس تلیفونی داشتند و خمینی وعده سپرد که چون به بالاترین هِرم قدرت ایران برسد، نفت را از غرب قطع نخواهد کرد و این انقلاب را به سایر کشورهای منطقه صادر نخواهد نمود و به این صورت، سیر این انقلاب به منفعت امریکا جریان یافت. (منبع: افشاسازی‌های ویکیلیکس)

به همین خاطر، امریکا با نفوذی‌که در ارتش ایران داشت، تسهیلاتی را برای جهت دادن انقلاب به مصلحت خمینی فراهم نمود. این در حالی‌ بود که مسئولیت خمینی، تأمین ثبات در داخل، منحرف نمودن انقلاب و رهائی از رهبران مخلص انقلاب، صرف نظر از شیعه و سنی بودن‌شان بود!

چون خمینی به تهران رسید، اولین سخنرانی خویش را در حالی ایراد نمود که پس از آن "شیخ احمد مفتی زاده" -که یکی از پایه‌های بزرگ این انقلاب و سنی نیز بود- سخنرانی نمود؛ مگر حین تصویب قانون اساسی، شیخ احمد عملکرد خمینی را محکوم نموده و گفت: «این شخص با دامن زدن به‌مسائل مذهبی، مردم کشور را متفرق می‌کند.» بعداً شیخ احمد به اتهام مخالفت و بی‌احترامی به قانون اساسی زندانی شده و فقط چند روز پیش از وفات‌اش وی را آزاد نمودند. به این ترتیب تمام رهبران مخلص این انقلاب، سرکوب شدند!

با شروع عصر جدیدی‌که به‌حساب خون شهداء به‌دست آمده بود و مردم مسلمان ایران همواره طالب بازگشت شریعت بودند، خمینی فکری دیگر در سر می‌پروراند و آن این‌که این انقلاب را به‌سمت‌وسویی جهت دهد که خواست خودش و امریکاست؛ چون به‌تاریخ 30 آگست 1979م حزب التحریر به‌منظور راست‌آزمائی‌شان-در چیزی‌که فکر می‌کردند هستند- متن طرحی را برای ساخت قانون اساسی‌ای‌که برگرفته از قرآن و سنت بود، به آیت الله خمینی و مجلس خبرگان ارائه نمود. مگر آن‌ها بدان عمل ننموده و به خون شهداء خیانت نمودند و به این ترتیب، در مقابل امت اسلامی و این حزب -که بازیچه بودن‌شان را کشف نمود، کاملاً فاش گردیدند و این حزب تمام نقیصه‌های قانون اساسی و نظام ولایت فقیه را که بعدها تصویب شد، فاش نمود.

خمینی پس از استحکام حکومت و قدرت خویش، ظلم و جور را آغاز نموده و شکاف بین صفوف مردم ایران را گسترش داد؛ با تمام وسائل، فرقه‌گرائی را ترویج داد و به مثابۀ عصایی در دست امریکا قرار گرفت که امریکا برای تطبیق سیاست‌های منطقوی خویش در آینده به آن نیاز داشت و جهان را با شعار دشمنی‌اش با رژیم صهیونیستی و امریکا –که همواره آن‌را به "شیطان‌بزرگ" لقب می‌داد- فریب داد؛ ولی در واقع به‌حیث ابزاری در دست‌شان بود و تمام پلان‌های‌شان را تطبیق می‌نمود.

به همین دلیل، کسانی‌که از 40 سال کم‌تر سن دارند، فقط همین را می‌دانند که ایران دشمن امریکاست و تصویری‌که دارند، محدود بین محور شر و شیطان بزرگ است؛ نمی‌دانند که هردو طرف را روابط و توافقات دوستانه؛ حتی در زمانی نه چندان دور، دَور هم جمع کرده است! تاریخ ثابت نموده که بین این دو، دشمنی نبوده و جنگی هم در کار نیست؛ بلکه عکس آن درست است.

ایران جنگ اول خود را با عراق، که به‌نام "جنگ اول خلیج" نام نهاده شد و مستقیماً پس از انقلاب ایران؛ یعنی در 1980م راه‌اندازی شد، هشت سال ادامه داد و بیش از یک ملیون کشته و خسارات هنگفتی را به این دو کشور به‌بار آورد. صرف نظر از جنگ‌های بین‌المللی، نتیجۀ این جنگ به منفعت امریکا بود؛ چون پس از کشتار مخلصان انقلاب توسط خمینی، مردم علیه خمینی انقلاب نکنند، عراق ضعیف شده تا نفوذپذیری و ضعف طرف خلیج علنی شود و میدان تهدید قرار گیرد تا در نهایت، "سعودی" نیز احساس کند که در معرض تهدید قرار دارد و به این ترتیب، مرحلۀ دشمنی و جنگ سنی و شیعه آغاز گردید و تا امروز هم ادامه دارد. از موارد دوستی این دو کشور رسوائی "ایران‌جت" و فروش اسلحه توسط امریکا و رژیم صهیونیستی/دولت یهود به ایران بود.

در حملۀ امریکا در سال 2003م به عراق، نظام ایران سهم فعالی در پیروزی امریکا داشت؛ چنان‌چه این حمله با هماهنگی ایران صورت پذیرفته و "سیستانی"(یکی از مراجع اهل تشیع) به این استدلال، که اردوی امریکا نیروی آزادی‌بخش است، به عدم جواز جنگ با نیروهای امریکائی فتوا داده بود و نیز که شبه‌نظامیان شیعه با حمایت ایران چه فجایعی را در حق مسلمانان عراق مرتکب شدند، فراموش نخواهیم کرد. هم‌چنان، اظهارات "آوری شمعونی" در روزنامۀ "معارف یهود" دلیل تبانی ایران با اسرائیل/دولت یهود است؛ چنان‌چه وی گفته بود: «ایران کشور منطقوی است که ما منافع استراتیژیک زیادی با این کشور داریم و آن‌چه همراه رژیم ما صورت می‌گیرد، دشمنی نبوده؛ بلکه جنگ برای نفوذ است و نه جنگ برای وجود. ...» این منافع استراتیژیک بین ایران و دولت یهود واقعاً چیست؟!

هم‌چنان نباید نقش تنظیمات شیعی را -که امریکا در کُل جهان به‌هدف ترویج افکار تُندرو شیعه به‌شکل محرمانه تمویل می‌کند- نادیده گرفت؛ افکاری‌که با اسلام راستین در تقابل قرار داشته و از تفکر جنگ بین شیعه و سنی حمایت می‌کند؛ چون این جنگ مانع وحدت امت و ضامن وجود بقای رژیم صهیونیستی می‌باشد.

رسانه‌ها نیز در ایجاد ذهنیت و شعله‌ور نمودن دشمنی بین شیعه و سنی و نیز بزرگ جلوه‌دادن توان ایران -که به هیچ‌وجه متناسب با حقیقت آن نبود- نقش بارزی داشتند. این همه، برای خدمت نمودن به منافع منطقوی امریکا بود؛ چون ظاهر فعالیت‌های هسته‌ای ایران نسبت به امریکا، عملاً به‌حیث "مترسک" عمل نمود؛ چون اموال کشورهای خلیج را به یغما برد و نیز کشورهای منطقه مثل کویت، بحرین، قطر، عمان، امارات، اردن، مصر و عراق امریکا را اجازه دادند تا در این کشورها پایگاه‌های خود را احداث کند.

این خود نوع جدیدی از استعمار بود که رقابت کرده یا بهتر است بگوئیم به نفوذ کشورهای اروپائی به‌صورت عموم و خاصتاً انگلیس خاتمه می‌دهد و موضوعی است که تا امروز نیز ادامه دارد.

امریکا ایران و حزب‌اش را در لبنان نیز برای حمایت از نظام اسد در سوریه، استخدام نمود و در این جنگ، در کنار این‌که شعارهای دروغین‌اش مثل "مقاومت" و "ممانعت از تسلط کفر" فاش گردید، حزب ایران متحمل خسارات مالی و جانی زیادی نیز شد. با نزدیک شدن به پایان نقش ایران، موقف امریکا در قبال ایران تغییر کرد و اصلاً این تغییر از آغاز دور ریاست جمهوری ترامپ شروع شد؛ مگر به شکل واضح آن، از زمان عقب‌نشینی امریکا از توافق‌نامۀ هسته‌ای ظاهر شد؛ چنان‌چه تحریم‌های قاطعی را بر ایران وضع نمود و تحریم‌های شدیدتری نیز وضع خواهد نمود؛ چون در این برهه‌ای از زمان، هدف امریکا اینست که ملت ایران را علیه دولت ایران بشوراند و این دقیقاً موضوعی‌ست که امریکا آرزوی اتفاق افتادن آن‌را در زمانی نه چندان دور دارد.

تحریم‌های امریکا سبب شده تا مردم این کشور سرمایه‌های خویش را به خارج انتقال دهند که این خود منجر به کاهش قیمت پول ایران شده است. در این اواخر، قیمت "تومان" در مقابل دالر کاهش قابل ملاحظه‌ای داشته است؛ هرچند دولت ایران تلاش نمود با این امر مبارزه کند؛ مثلاً این‌که رسماً قیمت یک دالر را 4200 تومان تعیین نمود؛ مگر در بازار سیاه همین اکنون(در وقت نگاشتن این مقاله) یک دالر به بیش از 7000 تومان خرید و فروش می‌گردد و این موضوع فشار زیادی را بر دولت ایران وارد نمود و منجر شد تا در کنار اموالی دیگر، بیش از دوصد ملیارد دالر با این‌که "سپاه‌پاسداران" از آن مطلع بود، از کشور قاچاق شود. دولت تلاش نمود تا در دادوستدهای خویش از واحد پولی خود استفاده کند؛ مگر در این امر ناکام ماند و در داد و ستد و معاملات خویش از واحد پولی اروپا (یورو) استفاده می‌کند. فساد اجتماعی‌که "ولایت فقیه" تا حال از خود به‌جا گذاشته، نیز در بحرانی کردن وضع داخلی نقش بزرگی داشته است.

شمارش معکوس برای سقوط نظام ولایت فقیه در ایران، برای همه واضح است؛ مگر دریافت چگونگی و زمان این سقوط سخت است. آیا این سقوط توسط قیام خشونت‌آمیز صورت خواهد گرفت؟ و یا این تغییر بر روش انقلاب‌های مخملی اتفاق خواهد افتاد؟ و یاهم به روش انقلاب‌های بهار عربی؟

واضح است که امریکا برای تأمین منافع آینده‌اش تلاش دارد تا خاورمیانه را تقسیم کند و تمایلی ندارد که کشورهای بزرگی در این منطقه رشد کنند. امروز نوبت ایران و سعودی است و پس از آن مصر خواهد بود؛ مهم نیست که کدام یک دوست است و کدام دشمن!! مهم اینست که تمام طرف‌ها، تحت تسلط امریکا باشند و مطلقاً هیچ بازی‌گر دیگر در میدان نباشد. این تقسیمات باید به شکل فرقه‌ای بوده و غرق در عداوت و خون‌ریزی باشد. متأسفانه این پارچه نمودن طوری جلوه داده می‌شود ‌که یگانه راه‌حل عملی برای جلوگیری از خون‌ریزی و راه‌حل مشکلات است؛ چنان‌چه در همین مورد، یک‌تعداد از ایده‌هایی مطرح شده است که به‌طور نمونه، دو طرح مطرح شده را تذکرمی‌دهیم:

1. طرح "برنارد لوئیس" برای پارچه‌پارچه نمودن کشورهای خاورمیانۀ بزرگ: این موضوع را که وی در پایان بیانیۀ خویش برای "برژینسکی" مشاور امنیت ملی امریکا نوشته بود، در آن آمده‌است: «مشکلی را که ایالات متحدۀ امریکا از آن رنج خواهد بُرد، چگونگی شعله‌ور نمودن جنگ دوم خلیج در حاشیۀ جنگ اول است تا امریکا توسط آن بتواند مرزهای "سایکس پیکو" را تصحیح کند؛ چون ایالات متحدۀ امریکا در سال 1983م نیز چنین تصمیمی داشت.»

2. طرح "رالف پیترز": این طرح بعد از طرح برناردلویس ارائه شد و در سال 2006م در روزنامۀ "نیروهای مسلح" نیز منتشر شد و قائل بر تجزیه و تقسیم نمودن منطقۀ خاورمیانه و جهان اسلام است؛ به‌طوری‌که باعث هرچه بیش‌تر شدن خون‌ریزی گردد.

طرح‌های زیاد دیگری نیز موجود است که بیانگر قصد امریکا برای پارچه نمودن منطقه بر اساس نژاد، فرقه و مذهب برای تأمین منافع دایمی خودش، صرف‌نظر از امکانات تطبیق این طرح‌ها و یا قصد امریکا برای تقسیم منطقه در ضمن استراتیژی کامل‌اش است. مؤفقیت و ناکامی‌ امریکا وابسته به اینست که اهل این منطقه برنامه‌ای شامل برای مقابله با این پلان شوم امریکا را در اختیار داشته باشند. بناءً ما معتقدیم که هرگونه عمل تجزیه‌طلبانه بدون توانائی ساخت کیان واحد اسلامی، که متضمن دیدگاه ثابت مبدئی باشد، در واقع تأمین منافع طرح‌ریزی شدۀ امریکاست. بنابر این، کسانی‌که بدون داشتن دیدگاه کامل، واضح و اهداف مبدئی واقعی و مشخص شده عمل می‌کنند، نیاز است تا در مورد عملکرد خویش بازنگری کنند؛ در غیر این‌صورت، تصور می‌کنند که کار شایسته‌ای انجام می‌‌دهند؛ ولی در واقع، آب در آسیاب غرب می‌ریزند.

بر امت اسلامی‌ست تا در برابر هرطرح تجزیه‌طلبانه بایستند؛ هرچند به‌ظاهر راه‌حلی موقت جلوه کند. در غیر این‌صورت، کیان سرزمین‌ها زیر سوال رفته و بیش‌تر پارچه‌پارچه خواهیم شد، مواضع ما بیش از امروز، ضعیف خواهد شد و نتیجه‌اش این خواهد بود که آن‌چه را دیروز قبول نمی‌کردیم، امروز به‌خاطر ضعف و عدم توانائی رویاروئی با آن، قبول کنیم. بنابر این، تمام سرزمین‌هائی‌که خواستار قیام اند، باید بدانند که هر راه‌حل تقسیم، به‌مثابۀ فروکردن "میخ" در جسد این منطقه است و تمام ملت‌هائی‌که در آرزوی عزت و بازپس‌گیری عزت پیشینیان خویش اند، لازم است تا با عینک شریعت، که بر آگاهی سیاسی برگرفته از عقیدۀ اسلامی است، به موضوع ببینند.

در هرگونه اختلاف نظری‌که بین فرزندان این امت وجود دارد، راه‌حل نیز وجود داشته و برطرف شدنی است؛ مگر نیاز است تا تمام ملت‌های اسلامی خود را از این گروه حکامی‌که بر گُرده‌های‌شان سوار اند، آزاد کرده و به رسانه‌های مغرضانه‌ گوش فرا ندهند؛ چون افکار ما را به آن‌چه که در مصلحت ما و دین ما نیست، سوق می‌دهند.

یگانه نگرانی غرب این است که ما به اسلام و به‌شکلی از اشکال، به عرصۀ جهانی سیاست باز گردیم؛ چون غرب به‌خوبی می‌داند که اسلام تمدنی مستقل از سایر تمدن‌ها دارد و از تاریخ و تمدن بسیار بزرگ برخوردار است و توانائی آن‌را دارد تا بدون احساس نیاز اتکاء به نظام غربی یا غیر آن، نظم نوین جهان را رقم زند و ما مسلمانان، به‌رغم تمام سوءاستفاده‌هائی‌که غرب حداقل در صد سال پسین نموده بازهم منتسب به عقیده‌ای مستحکم به استحکام کوه‌ها، می‌باشیم و شکست کامل مسلمانان، نتیجۀ تلاش‌های بزرگ غرب بوده است!

جهان بزرگ اسلام خواب بود و امروز پس از غفلت و خواب، دارد بیدار می‌شود و ان شاءالله این ملت‌ها خواهند دانست که اصل قدرت‌اند و حکام‌شان همانند بازیچه در دست دشمنان امت‌اند. لذا بر تمام مؤمنان غیوری‌که گواهی می‌دهند که هیچ پروردگاری غیر از الله وجود نداشته و محمد ﷺ فرستادۀ اوتعالی است، واجب است تا از تمام توان خویش برای تحقق طرح امت، که علیه این حیله است، کار بگیرند و هیچ طرحی‌ جز طرح حزب التحریر که هدف بازگشت به زندگی اسلامی را متحقق کند، وجود ندارد؛ چون این طرح اصلاً از کتاب الله و سنت رسولﷺ گرفته شده است. این حزب، در بین امت از 65 سال به این‌سو کار و فعالیت می‌کند و به یاری الله جمع بسیار بزرگی را گِرد هم آورده و جنگ‌های جهانی و تغییرات را در عرصه‌های داخلی و خارجی تحت نظر داشته، شایسته‌گی رهبری امت را دارد و به‌یاری الله سبحانه وتعالی کشتی امت را به ساحل نجات خواهد رساند.

ای ملت بزرگ‌منش ایران! راه‌حل از این خائنان و مزدوران و نه هم از تصامیم کشورهای بزرگ یا آن‌چه که بدان جامعۀ جهانی گفته می‌شود، صادر نخواهد شد؛ بلکه راه‌حل در عقیدۀ راسخ ما نهفته است و آن چیزی نیست جز حاکمیت شریعت و پای‌بندی به قانون پروردگار. راه‌حل در دولت خلافت راشده، که رسول الله صلی الله علیه وسلم وعدۀ آن را داده است، نهفته است؛ زیرا این دولت از مسلمانان حمایت و از ریختن خون مسلمانان جلوگیری می‌کند؛ بساط ظلم را برچیده و حق و باطل را از هم باز می‌شناسد.

ای اردوی مسلمانان در سراسر جهان! به‌خاطر نصرت این دین و حفاظت از خون مسلمانان تلاش کنید تا رستگاری دنیا و آخرت را کمائی کنید و ابزاری مجرمانه در دستان ستم‌گران، خائنان و مزدوران نباشید؛ چون خشم پروردگار عزیز و جبار شما را فراخواهد گرفت. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿‏وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[نور: 55]

ترجمه:الله به كسانی از شما كه ايمان آورده‌اند و كارهای شايسته انجام داده‌اند، وعده می‌دهد كه آنان را قطعاً جايگزين (پيشينيان و وارث فرماندهی و حكومت ايشان) در زمين خواهد كرد (تا آن‌را پس از ظلم ظالمان، در پرتو عدل و داد خود آبادان گردانند)؛ همان‌گونه كه پيشينيان (دادگر و مؤمن ملّت‌های گذشته) را جای‌گزين (طاغيان و ياغيان ستم‌گر) قبل از خود (در ادوار و اعصار دور و دراز تاريخ) كرده است (و حكومت و قدرت را بدانان بخشيده است). هم‌چنين آئين (اسلام نام) ايشان را كه برای آنان ميیپسندد، حتماً (در زمين) پابرجا و برقرار خواهد ساخت و نيز خوف و هراس آنان را به امنيّت و آرامش مبدّل می‌سازد (آن‌چنان كه بدون دغدغه و دلهره از ديگران، تنها) مرا می‌پرستند و چيزی را انبازم نمی‌گردانند. بعد از اين (وعدۀ راستين) كسانی‌كه كافر شوند، آنان كاملاً بيرون شوندگان (از دائرۀ ايمان و اسلام) به‌شمار می‌آیند (و متمرّدان و مرتدّان حقيقی می‌باشند).

و نیز الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ[حج:40]

ترجمه: و به‌طور مسلم الله كسانی‌را ياری می‌دهد كه (با دفاع از آئين و معابد) او را ياری دهند. الله نيرومند و چيره است (و با قدرت نامحدودی‌كه دارد، ياران خود را پيروز می‌گرداند و چيزی نمی‌تواند او را درمانده كند و از تحقّق وعده‌هايش جلوگيری نمايد).

نویسنده: عبدالکریم ابومصعب

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه