جمعه, ۱۰ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۱۳م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

ولایه سوریه: گردهمایی دیر حسان به هدف حمایت از مجاهدین مخلص وفادار و خواستار بازنمودن جبهه ساحل

حزب التحریر ولایه سوریه گردهمایی را در روستایی دیر حسان در حومه ادلب به دفاع از مجاهدین مخلص وفادار به هدف بازنمودن جبهه ساحل، راه اندازی کرد.

یکشنبه، 13شوال 1440 هـ.ق/ 16 جون 2019م

ادامه مطلب...

تلویزیون الواقیه:تبصره‌ سیاسی"ائتلاف جدید که هندوها، بودایی‌ها و صلیبی‌هارا زیر چتر امریکا جمع می‌کند"!

تبصره سیاسی هفته‌وار از مسجد مبارک الاقصی

ارایه کننده: مفکر سیاسی احمد خطوانی (ابوحمزه)

بیت‌المقدس-سرزمین مبارک (فلسطین)

چهارشنبه، 09 شوال 1440هـ.ق/ جون 2019م

برای معلومات به پیوندزیر مراجعه کنید

ادامه مطلب...

عزل استاد عبدالمؤمن الزيلعی از مقام ریاست دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه یمن

  • نشر شده در یمن

(ترجمه)

حزب التحریر-ولایه یمن اعلام نمود که امیر حزب التحریر، عالم جلیل القدر، عطاء بن خلیل ابوالرشته، استاد عبدالمؤمن الزيلعی را از مقام ریاست دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه یمن عزل نمود، و این امر به درخواست برادر عبدالمؤمن تحت نامه‌ای که مورخ ۲۰ می ۲۰۱۹م بیان شده بود، استجابت شد. ‏بنابر این، استاد عبدالمؤمن از دایرۀ مسوولیت‌ مقام دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه یمن خارج شد. وی پس از سپری نمودن چندین سال درین مقام، با دایر نمودن کنفرانس‌های مطبوعاتی و نشر بیان‌های مطبوعاتی در داخل ولایه یمن، حامل دعوت به سوی خیر بود و همواره در تلاش نشان دادن این بود که توسط اجرای احکام اسلامی، افکار و مفاهیمی‌که از عقیدۀ توحید سرچشمه می‌گیرد، در زنده‌گی مسلمین چه تأثیری خواهد گذاشت.

برادر مؤمن، همواره زهر رسانه‌های چاپی، صوتی، تصویری(تلویزیون) بود و قوانین و افکار تمدن سرمایه‌داری که بر اساس جدایی دین از زنده‌گی؛ یعنی سیکولاریزم را در اذهان عمومی جامعه تزریق می‌کند، برملا ساخته است. برادر مؤمن توطئه‌ها و طرح‌های غرب کپیتلیست را که بر ضد اسلام و مسلمین قرار دارند، در محضر مردم شریف‌اش و مقابل مسلمانی‌که از سوی غرب مورد هدف قرار گرفتند، با ثابت ساختن افکار فاسد غرب و دروغ‌های‌ غرب آشکار نموده است. هم‌چنین چهره‌ی حکامی‌ را که غلامان غرب کافر بودند، برملا ساخته و از خیانت‌های‌شان در مقابل امت پرده برداشته است.

بر علاوه اشتراک و همراهی استاد عبدالمؤمن با برادرانی همانند خودش؛ یعنی همفکرانش در سرزمین‌های مختلف اسلامی و دنیا با آن کسانی‌که برای دین جد و جهد می‌کنند، پایان نخواهد یافت؛ مگر تا زمانی‌که به اذن الله دین‌شان صاحب نصرت شوند. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ﴾ [غافر: ۵۱]

ترجمه: ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آورده‌اند، در زندگی دنیا و(در آخرت)؛ روزی‌که گواهان بپا می‌خیزند، یاری می‌دهیم.

﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾ [روم: ۴-۵]

ترجمه: و در آن روز مؤمنان(بخاطر پیروزی دیگری) شادمان می‌شوند، به سبب یاری الله(سبحانه ‌و تعالی) و او هر کس را که بخواهد، یاری می‌دهد و او صاحب قدرت و رحیم است.‏

با تأسیس مجدد خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت، بشارتی‌که از سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم برای ما داده شده است؛ ما در حزب التحریر-ولایه یمن در دعا با بیانیۀ امیر مان متصل می‌شویم که در ادامۀ تصمیم عزل استاد عبدالمؤمن چنین اظهار داشت: «از الله می‌خواهم ترا بخاطر تلاش‌های طیب و نیک‌ات در جریان دورۀ تصدی‌ات من‌حیث رییس دفتر جزای خیر نصیب کند. هم‌چنین از الله سبحانه وتعالی استدعاء دارم که ترا در مسئولیت ادارۀ جدیدت موفق و کامیاب داشته باشد.»

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه یمن

ادامه مطلب...

تفاوت پوهنتون/دانشگاه ازهر از دیروز تا امروز!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

خیلی از مسلمانان، مخصوصاً مسلمانان شرق و جنوب آسیا به این باور اند که پوهنتون/دانشگاه "ازهر" در کشور مصر همان پوهنتون/دانشگاه ازهر دیروز است. شکی نیست که این گمان کاملاً در خطا بوده، "ازهر" امروز "ازهر" دیروز نیست؛ زیرا واقعیت پوهنتون/دانشگاه ازهر امروز کاملاً تغییر نموده و در حقیقت به یک پوهنتون/دانشگاه جدیدی تغییر یافته است. امروزه این دانشگاه، دانشکده‌های مختلف علمی را ایجاد کرده و علوم شرعی در یکی از دانشکده‌های این دانشگاه تدریس می‌شود. پس درست نخواهد بود که بگوئیم دانشگاه ازهر در عصر فعلی تنها در بخش علوم شرعی است. ازهر امروز همانند سائر دانشگاه‌های سرزمین‌های اسلامی بوده و تنها به‌نام اسلامی گفته شده و در این دانشگاه، دانشکدۀ شرعیات و سائر علوم نیز تدریس می‌شود.

 تغییر پوهنتون/دانشگاه ازهر از زمان گذاشتن پای استعمار در سرزمین‌های اسلامی شروع شد، مخصوصاً از وقتی‌که سرزمین "مصر" تحت اشغال قرار گرفت و حکام مزدور در این سرزمین تعیین شدند؛ حکام‌ اجیری‌که عمده‌ترین فعالیت‌شان جنگ بر ضد اسلام و مسلمانان است.

با ختم قرن نزدهم و آغاز قرن بیستم، پوهنتون/دانشگاه ازهر اولین تغییر را شاهد بود و هدف از این تغییر این بود که این دانشگاه از واقعیت و هدف اساسی خود بیرون شده و به یک نهاد تعلیمی تبدیل گردد که نظم جدیدی را با خود بگیرد؛ اما با اظهار تأسف که تعدادی از علماء این تغییر را اصلاح پنداشته و در رأس این علماء محمدعبده شاگرد جمال‌الدین افغانی می‌باشد؛ شخصی‌که عضو مجلس ماسونی بود. چنان‌چه اولین مجلس ادارۀ این نهاد در ششم رجب سال 1312هـ.ق تشکیل گردید و به تعقیب این مجلس، قانون شماره 10 سال 1911م صادر گردید؛ قانونی‌که نظم جدیدی برای دروس وضع نموده و آن را به مراحل چندگانه تنظیم نمود. سپس به ادامۀ تغییر این نهاد، قانون شماره 49 سال 1930م صادر گردید؛ قانونی‌که به اساس آن دانشکده‌های سه‌گانه، یعنی دانشکدۀ اصول دین، شرعیات و زبان عربی ایجاد شد. در این قانون وسعت و انکشاف این دانشگاه به دیگر دانشکده‌ها نیز یاد شده بود و به همان اساس، به صورت تدریجی دیگر علوم در این دانشگاه داخل شد؛ علومی مانند ریاضیات، علوم تجربی و علوم اجتماعی. سپس بعد از این قانون، قانون شماره 26 در سال 1936م ایجاد شد که به اساس این قانون مرحلۀ دیگری در این دانشگاه زیر نام مرحلۀ عالی ایجاد شد و در نتیجه مانند سائر دانشگاه‌های‌ جدیدی‌که اسناد اکادمیک را در مراحل سه‌گانه برای محصلین/دانشجویان می‌دهد، شروع به فعاليت نمود، و این مرحله به اساس قانونی‌که به‌نام قانون پیشرفت یاد می‌شود، تغییر یافت تا این‌که در پنجم جولای سال 1961م به شماره 103 زیر عنوان ازسرگیری نظم ازهر قانون دیگری ایجاد شد که به اساس این قانون، ازهر به صورت کلی از یک دانشگاه شرعی به یک دانشگاه علمی تبدیل گردید و تعدادی از دانشکده‌های دیگر را؛ مانند: دانشکدۀ تجارت، طب، انجنیری و زراعت نیز با خود گرفت. هم‌چنان دانشکده‌ای برای دختران ايجاد شد که با ایجاد آن، بخش‌های زیر نام دروس طب، تجارت، علوم تجربی، زبان عربی، اسلامی و درس‌های انسانی نیز تأسيس گردید.

اما سوال اینست که اساساً ازهر برای چه هدفی ایجاد شده و چه نقشی در تولید فقهاء و علماء داشته است؟ شکی نیست که هدف از ایجاد ازهر در اصل دعوت به سوی مذهب تشیع بوده؛ اما دیری نپائید که این دانشگاه به یک پایگاه و دانشگاه آموزش اسلامی در بخش‌های تمام مذاهب اسلامی تبدیل گردید. دروس آن زمان در دانشگاه ازهر در اواخر عصر معزالدین فاطمی اساس‌گذاری شد؛ وقتی‌که قاضی‌القضات ابوالحسن پسر نعمان مغربی در سال 365هـ.ق در اولین حلقۀ علمی تعلیمی نشست؛ سپس حلقات علمی بعد از آن به شکل متواتر برگذار شد و دانشگاه ازهر به فاطمۀ زهری رضی الله عنها نسبت داده شد؛ کسی‌که فاطمیون خود را به آن منسوب می‌دانند.

مشهورترین علمایی‌که به ازهر منسوب می‌شوند، عبارت‌اند از: ابن خلدون، ابن حجر عسقلانی، سخاوی، ابن تغری بردی، موسی بن میمون، حسن بن هیثم، محمد بن یونس مصری و قلقشندی.

از آن‌که زمانی رسالت و مأموریت ازهر تربیۀ علمای واقعی بود، اکنون تغییر یافته و علمایی صادر می‌کند که بیشتر شباهتی به رجال دین دارند و هرگز با این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم مطابقت ندارد:

«وَإِنَّ العُلَمَاءَ وَرَثَةُ الأَنْبِيَاءِ، وَإِنَّ الأَنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرِّثُوا دِينَارًا وَلَا دِرْهَمًا، إِنَّمَا وَرَّثُوا العِلْمَ، فَمَنْ أَخَذَهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ».

«مصداق ندارد» (سنن ابی داود حدیث 3643)

ترجمه: يقيناً كه علماء وارثين انبياء هستند و انبیاء درهم و دیناری از خود به ارث نگذاشتند؛ بلکه علم را به جا گذاشتند، پس کسی‌که علم را گرفت بدون شک که به شکل کامل‌اش از انبیاء (علیهم السلام) ارث برده است.

 در صفحۀ ازهر در مورد رسالت و فعالیت‌های این دانشگاه نوشته شده: «در عصر جدید و با بیداریی‌که محمد علی آغاز کرد، فارغین این دانشگاه هستۀ آموزشگاه‌ها را تشکیل می‌دهند؛ دانشگاه‌های‌که به روش جدید و به روش اروپا ایجاد شده است. چنان‌چه این فارغین هستۀ نمایندگان تعلیمی بوده تا معارف جدید را از اروپا به این سرزمین انتقال دهند. امروزه نظم تعلیمی در این دانشگاه وسعت پیدا کرده و منحصر به مکان و زمان نمی‌شود. تعلیم در این دانشگاه به شکل جدید و پیشرفتۀ آن بوده رسالت و وظیفۀ این دانشگاه منحصر به وعظ، ارشاد و تعلیم نمی‌شود؛ بلکه مأموریت این دانشگاه خیلی عمیق‌تر شده و می‌خواهد که اکتشافاتی در تحقیقات علمی و خدمت به امت اسلامی و دفاع از قضایای جهان اسلام داشته باشد و هم‌چنان این دانشگاه مأموریت دارد تا اسلام‌میانه را در برابر گروه‌های تندرو و افراط‌گرا در تمام اطراف جهان نشر نماید.»

به این ترتیب مأموریت این دانشگاه هم‌آهنگ وهمگام با جهان شده تا در برابر اسلام جنگیده و خود را ملزم می‎داند تا با سیاست‌‌های نظام‌های سیکولاریزم حاکم در جهان اسلام هم‌راه باشد؛ سکولاریزمی‌که تحت نام جنگ بر ضد "تروریزم" و مبارزه علیه افراط‌گرائی با اسلام و مسلمانان دعوت‌گر می‌جنگد.

اما طریقۀ تعلیم در این دانشگاه نیز تغییر یافته است. زمانی بود که در این دانشگاه به اساس فکر صحیح تدریس می‌گردید؛ طوری‌که بزرگ‌ترین مفکرین و مجتهدین از این دانشگاه فارغ شده و علمی‌که آموخته می‌شد، بیشتر جنبۀ عملی داشت؛ اما حالا به یک روش اکادمیک تغییر یافته که هدف از درس هم موفق شدن در امتحان است. در صفحۀ ازهر نوشته شده: «زمانی حلقات تدریس به شیوه‌ای بود که استاد در پیش روی شاگردان می‌نشست و تدریس می‌نمود؛ هم‌چنان فقهاء در جای خاصی می‌نشستند و تا زمانی‌که شخص در یازده علم به صورت شفاهی در نزد اساتید از امتحان کامیاب نمی‌شد و از طرف خلیفه برای آن سندی داده نمی‌شد، نمی توانست که به صفت استاد تدریس کند.»

منهجی‌که سابق فقهاء تربیه می‌نمود، امروزه طوری تغییر کرده است که در بدل فقهاء امام‌های مساجد فارغ می‌سازد که عمده‌ترین کارشان امامت مردم در نماز، آموزش تجوید قرآن کریم و علاوه بر آن‌ برای اطفال هم اجازه داده می‌شود که در نماز امامت دهند؛ امامانی‌که بهرۀ از فقه نبرده تنها مسائلی را می‌دانند که باید شاگردان ابتدائی این مسائل را بدانند، و به این ترتیب تعلیم فقه برای این مردم به یاد گرفتن احکام طهارت، نماز، بخش کوچکی از روابط زن و شوهری و احکام میراث خلاصه شده.

امروزه در این دانشگاه نظام اسلام به شکل همه‌شمول آن تدریس نشده و از یادگیری نظام حکومت‌داری، نظام اقتصادی، نظام عقوبات و نظام اجتماعی هیچ خبری نیست؛ بلکه بدتر از آن از زمانی‌که ازهر در منهج تعلیمی خود به نوگرائی روی آورد، منهج تعلیمی آن مطابق به خواست غرب تنظیم شده و از اسلام، دینی ساخت که در امور زندگی ارتباطی نداشته باشد و دینی ساخت که احکام آن با احکام و قوانین نظام سرمایه‌داری تعارض نداشته باشد. بناءً ازهر امروز به تعلیم و تدریس اسلام مطابق به معیارهای جدید غربی پرداخته و این چیزی‌ست که در صفحۀ ازهر تأکید گردیده و گفته شده است: «در دانشکده‌های شرعیات محصلین/دانشجویان بر منهج جدیدی تدریس می‌شوند که عبارت از  مسائل معاصر بوده، تمام مسائل جدید را با خود داشته و رساله‌های‌که در این دانشگاه ثبت می‌شود، همین مسائل را در بر می‌گیرد.»

به این ترتیب به این نتیجه می‌رسیم که فقه در ازهر در هر عصر نوشته می‌شود؛ اما طوری نوشته می‌شود که با واقعیت‌های زمان موافقت دارد؛ چنان‌چه این دانشگاه به این باور است که نصوص محدود و حوادث غیر محدود است؛ بناء لازم است تا نصوص محدود با همه واقعیت‌ها و حوادث جدید موافق شود.

 شکی نیست که از تغییر سیاست تعلیم و تربیه، هدف و منهج تعلیمی و شیوۀ درس این دانشگاه مصیبت‌های بزرگی بر پیکر امت اسلامی وارد گردیده که بارزترین این مصیبت‌ها خاموش شدن ستارۀ تابناک علمی است که امت اسلامی را رهبری و اسلام را من‌حیث یک رسالت در جهان حمل می‌نمود؛ اما امروزه این نهاد علمی بزرگ به یک نهاد و مووسسۀ اکادمیکی تبدیل شده که اعمال جنایت‌کارانۀ غرب و مزدوران‌اش را توجیه می‌نماید؛ غرب و مزدورانی‌که کمر جنگ را بر ضد اسلام و مسلمانان بسته‌اند.

 آشکارترین فتوای ازهر که ثابت می‌سازد این مووسسه به عنوان یک ابزاری به دست حکام خائن قرار گرفته است، فتوای است که توافق‌نامۀ صلح "کمپ دیوید" را مشروع جلوه داد؛ توافق‌نامۀ خائنانه‌ای که انور سادات، رئیس جمهور مصر با دولت یهود، رژیم اشغال‌گر سرزمین مبارک فلسطین به امضاء رساند، و فتوای بود که بانک‌های ربوی، معاملات سودی و عدم جواز خروج بر ضد حکام فاسق و ظالم را صادر کرد؛ حکامی‌که به صورت واضح و آشکار به غیر ما انزل الله حکم می‌کنند.

هم‌چنان یکی از خیانت‌های بزرگ این دانشگاه اصدار فتوی بر ضد گروه‌های اسلامی است؛ گروه‌هایی‌که برای سرنگونی حکام مزدور تلاش می‌کردند. صدور فتوای جواز استادن نظام مصر در پهلوی حملات صلیبی‌ که توسط امریکا برای اشغال عراق راه‌اندازی شده یکی دیگری از خیانت‌های بزرگ این دانشگاه به حساب می‌آید و به همین ترتیب، یکی از گندکاری‌های این دانشگاه کمپاین گفتگوی ادیان -که هدف از آن مساوات دین اسلام با ادیان تحریف شدۀ یهودیت و نصرانیت می‌باشد- به حساب می‌آید، و بالآخره آخرین بدعتی‌که این دانشگاه از خود  به‌جا گذاشته این است که احمد طیب شیخ ازهر از حاکم نظامی مصر (سیسی) خواست تا هرکسی‌که با او مخالفت می‌کند، آن را به قتل برساند و ادعای شاخ‌داری دیگر این دانشگاه اين است که نعوذ بالله (سیسی) نبی این عصر می‌باشد كه اين ادعای مضحک به رسوائی این نهاد علمی افزوده است. به همین ترتیب، این نهاد فتواهای‌ دیگری‌ صادر کرده که جنجال را در بین علماء و متعلمین ایجاد کرده است.

شکی نیست که اگر علمای ازهر معنی این قول الله سبحانه وتعالی را بدانند:

﴿إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ﴾ [فاطر: 28]

ترجمه: تنها بندگان دانا و دانشمند، از الله (سبحانه وتعالی)، ترس آميخته با تعظيم دارند. قطعاً الله (سبحانه وتعالی) توانا و چيره (در كار جهان‌آرائی است) و بس آمرزگار (برای بندگان توبه‌كار و اميدوار به الطاف كردگار) است.

هرگز این جرئت را برای خودشان نمی‌دادند تا بر ضد احکام واضح، روشن و قطعی شرعی قد علم کنند.

یقیناً که هر نهاد علمی در اسلام مسئولیت و وظیفۀ بزرگی دارد؛ زیرا مراکز علمی یگانه مرجعی اند که شخصیت‌های اسلامی، شخصیت‌های دولتی و حاملین دعوت را می‌سازند تا جهان و رسالت اسلام را در جهان نشر کنند. آنانی‌که از مراکز علمی اسلامی فارغ می‌شوند، کسانی هستند که مسئولیت رهبری امت را به دوش دارند. پس همین مردم هستند که اولین مسئولیت‌شان ساختن شخصیت‌های اسلامی و رهبری امت است و همین‌هااند که رهبران واقعی امت بوده؛ امتی‌که اساس و مبنای بیداری‌شان فکر شرعی است و یقیناً همین‌ها بهترین کسانی هستند که شرع و علوم اسلامی را برای مردم تعلیم داده و مصداق قول الله سبحانه وتعالی قرار می‌گیرند:

﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾ [زمر: 9]

ترجمه: بگو: آيا كسانی‌كه (وظيفه خود را در قبال الله سبحانه وتعالی) می‌دانند، با كسانی‌كه (چنين چيزی را) نمی‌دانند، برابر و يكسانند؟! (هرگز). تنها خردمندان (فرق اينان را با آنان تشخيص می‌دهند و از آن) پند و اندرز می‌گيرند.

بناءً دولتی‌که به اساس اسلام حکم می‌کند، بر خود واجب می‌داند تا به این مووسسات توجه خاص داشته باشد؛ اما برعکس دولت‌هایی‌که حکم اسلام برای‌شان معیار نیست، که امروزه همۀ دولت‌های حاکم در جهان اسلام از همین خصوصیت برخوردارند، مووسسات تعلیمی را به کار می‌گمارند تا به غربی‌سازی مردم دعوت نموده و فکر سیکولاریزم و تربیۀ علماء درباری را به دوش بکشند و از نهادهای دینی، مووسساتی می‌سازند تا لباس دین را به تن کرده تا اعمال بد حکام شرور و پست را توجیه نموده و امور دین مردم را برای‌شان مشبوه جلوه دهند.

خلاصه این‌که برنامۀ امریکا، "جورج بوش" در شرق‌میانه همین بود؛ چنان‌چه خودش به صراحت بیان داشته که گسترش سیکولاریزم در جهان اسلام يك امر ضروری است و باید فساد از مساجد و مدارس آغاز گردد که متأسفانه همین طورهم شد. حالا تمام تمرکز بر مساجد بوده و چیزی‌که در مساجد گفته می‌شود، بیانیه‌هایی‌ست که حکومت‌های مزدور به امامان مساجد تعیین می‌کنند؛ حکومت‌های‌که بزرگ‌ترین توجه‌شان جنگ بر ضد اسلام، مسلمانان و دور ساختن مسلمانان و جاهل ساختن‌شان از دین است.

اما مدارس و دانشگاه‌ها طوری شده که منهج تعلیمی‌شان از فارغ نمودن علماء و مفکرین کاملاً خالی، بی‌بار و عقیم است. به همین ترتیب، سیاست تعلیم و تربیه طوری شده که این مدارس و دانشگاه‌ها نسل‌های ناکامی را به جامعه تقدیم می‌کنند که اين نسل‌ها در دین و دنیا ناکام هستند؛ قطع نظر از این‌که دانشگاه‌ها و مدارس به ریاضی و یا لیلیه/خوابگاه‌های مبدل شدند که پسران و دختران به شکل بی‌شرمانه با هم خلط هستند.

در اخیر باید گفت، بدون شک راه بیرون رفت "ازهر شریف" از این حالت اسفناك تنها کوتاه نمودن دستان خیانت‌کار مسلط بر آن است؛ دستان خیانت‌کار حکام فرومایه و علماء درباری و برگرداندن این دانشگاه بر حالت قبلی‌اش؛ حالت قبلی‌که منهج تعلیمی آن دست‌آورد بزرگ‌ترین فقهاء و مجتهدین را در پی داشت. راه بیرون رفت از این حالت اخراج علمای درباری و تعیین علمای واقعی به عوض‌شان است؛ علمای‌که از ملامت هیچ ملامت‌گری نهراسیده و توجه کافی بر آن‌ها صورت گیرد تا بتوانند محصلین/داشجویان را مجانی و بدون مصارف گزاف تربیه و تقدیم جامعه کنند. جای شکی نیست که این حالت بدون اقامۀ دولت اسلامی ممکن نبوده، دولت اسلامی‌که به اساس اسلام حکم نموده و سیاست تعلیم و تربیه/آموزش و پرورش‌اش تخریج علماء و فقهائی است که امور دین را برای مردم آموختانده تا جامعه توسط ثقافت اسلامی پاک شده، سیاست خارجی خود را بر سیاست حمل اسلام به عنوان یک رسالت جهانی در تمام جهان حمل کند. شکی نیست که برای بر آورده نمودن این حالت نیاز به علماء دارد؛ پس به طرف آن حالت باید به رقابت و تلاش برخیزیم. امام غزالی رحمه الله فرموده است: «دین و قدرت باهم هستند. به همین گفته شده که دین پایه است و حاکم نگهبان. زمانی‌که ساختمان/بنا پایۀ نداشته باشد، ویران است و اگر پایه پاسبانی نداشته باشد، حتماً نابود شدنی است.

نویسنده: بلال مهاجر

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

سخن هفته: صبرِ طالبان، شکستِ امریکا

  • نشر شده در سیاسی

ایالات متحده امریکا بیش از چهار قرن می‌شود که  درحال تجربه جنگ و دیپلوماسی در سیاست داخلی و خارجی خود می‌باشد. این کشور در طول تاریخ سیاسی خویش یک سیاست مسلسل جنگی و دیپلماتیک را به پیش برده است. امریکا پس از جنگ اول جهانی پا به عرصه سیاست جهانی گذاشت، پس از جنگ دوم جهانی قدم خود را بر رکاب استعمار جهانی نهاد و پس از شکست شوروی و یکه‌تاز شدن امریکا بود که این مرکب استعماری چابک‌تر و بی‌باک‌تر گشت.

جنگ و مذاکره از ابزار سیاست خارجی قدرت‌های سرمایه‌داری می‌باشد و امریکا منحیث غول سیاسی و بزرگترین حامل نظام سرمایه‌داری ازین ابزار استفاده می‌برد. از آخرین تجربه امریکا در جنگ و دیپلوماسی موضوع طالبان در افغانستان را می‌شود نام برد. امریکا پس از اینکه تجربه ناکام ۱۸ساله جنگ را در افغانستان به پیش برد با عوامل و متغیرهای متفاوتی پرستیژ، بقا و منافع خود را در حال اُفول دید. امریکا در جنگ با طالبان کم آورد و خوبتر نتوانست به آنچه می‌خواست –در افغانستان و منطقه- برسد؛ همین بود که صدا و نوای صلح را سَر داد تا بتواند با این شعار میان‌خالی، طالبان و عقل جمعی افغان‌ها را دَور بزند.

طالبان یک گروه نظامی می‌باشد که از حدود دو دهه عمر وی نزدیک به تمام آن در نظامی‌گری سپری شده است؛ و حتّی می‌شود گفت که در میدان فکر و سیاست تجربه آن‌چنانی ندارد. گروهی که با این مشخصات و واقعیت محض نظامی‌گری با یک ابرقدرت جهانی که بیش از چهار قرن تجربه جنگ‌های بزرگ در سطح داخلی، منطقه و جهانی دارد و دیپلوماسی جعل و فریب را خوب بلد است حاضر به مذاکره می شود این را باید آغاز شکست چنین گروهی دانست. گروهی که در صحنه نظامی غالب است ولی حریف آنرا در میدان خود می‌کشاند؛ گروهی را که اصلًا تجربه و آگاهی از چنین نوع دیپلوماسی را ندارد.

طالبان از آوان آماده شدن به گفتگوهای صلح –که اگر به میدان اصلی خویش که همانا میدان نظامی است ادامه ندهند-  بدانند که نقطه شکست خود را بدستان خود رقم زده اند. این واضح است که گفتگوهای صلح از آجنداهای امریکا در محور منافع خودش می‌باشد؛ و اصلًا با ختم جنگ و منافع جامعه افغانی ارتباطی ندارد. برای همین است که امریکا با طولانی نمودن مذاکره و صبر دیپلوماتیکی که دارد در کوشش این است تا طالب را از موقف اش پایین آورده، نقاط ضعف آنها را شناسایی نموده، فاصله را میان طبقه سیاسی و نظامی طالب ایجاد نموده و این فاصله را عمیق‌تر کرده و بالآخره با گرفتن صبرِ طالبان، آنها را وادار به قبولیت شروط امریکا و تسلیمی سیاسی نماید.

از آغاز این مذاکرات سرکوب و فشار نظامی طالبان توسط امریکا و نیروهای مشترک بیشتر گردیده است. دقیقًا این همان فشار نظامی امریکا برای پایین‌آوردن طالبان در میز سیاسی می‌باشد. افراد طالبان در مقایسه به قبل از مذاکرات، بیشتر کشته و ترور می‌شوند و حتّی جهت وارد نمودن فشار به آنها نیروهای مشترک افغان-امریکا افراد ملکی نیز نشانه گرفته می‌شود. این حالت طالبان را ضربه زده و از لحاظ سیاسی کوشش به دست انداختن به این یا آن قدرت منطقه و جهانی می‌کنند؛ اما ازین نمی‌دانند که در سیاست امروزی جهان هیچ قدرت و کشوری گروه یا کشور دیگری را از برای رضایت خدا کمک و یاری نمی‌رساند. جدا از دید فقهی این مسئله، تاریخِ چنین یاری‌طلبی‌ها واضح می‌سازد که کشور و قدرت یاری‌دهنده خود را بدیلی برای قدرت استعماری حریف می‌داند. یعنی طلب یاری از قدرت‌های جهانی طلب جانشینی آنها بر کرسی استعمار فعلی است. آیا طالبان می‌خواهند در رجوع به چین و روسیه... این قدرت‌های استعماری و سرمایه‌داری را در آینده‌ی سیاسی افغانستان جانشین استعمار امریکایی نمایند؟!

طالبان و همه افغان‌ها باید بدانند که صلح امریکایی اسم مستعار جنگ می‌باشد. یعنی جنگ استراتژی‌های درازمدت امریکا در افغانستان می‌باشد اگرچه طالبان این پروسه‌ی به اصطلاح صلح را قبول کنند. چون امریکا کوشش برین دارد تا با تاکتیک صلح‌گرایی فاصله میان طبقه سیاسی و نظامی طالب ایجاد نماید تا پس از آمدن سران سیاسی طالبان به دولت عساکر این گروه بی‌سرپرست مانده به جنگ خود ادامه دهند. یا که این گروه بی‌سرپرست با گروه‌های دیگری ائتلاف نمایند. طبق آمارهای رسمیِ حکومت افغانستان و امریکایی‌ها بیش از ۲۰ گروه تروریستی در افغانستان فعالیت دارد که این فرصتی از قبل طراحی‌شده برای امریکا است تا این گروه‌ها را در فرصت و موعد اش داخل عرصه نماید. کمپاین و فضاسازی برای این گروه ها از جمله داعش از حالا آغاز شده است؛ داعش یک ظرفیت بالقوه ادامه جنگ در افغانستان است.

استراتژی امریکا در افغانستان همانا جنگ تعریف شده است اما مغالطه نشود که مذاکرات صلح منحیث تاکتیک سیاسی کوتاه‌مدت می‌باشد تا امریکا بتواند برای خود وقت را خریداری نماید؛ امریکا درین عرصه صبر و توانایی کافی از خود نیز دارد. اما طالبان با طبیعت نظامی‌گری خویش آن‌چنان که در میدان جنگ می‌توانند صبر کنند در میدان سیاست و دیپلوماسی توانش را ندارند. امریکا این را خوب می‌داند که صبر و استقامت طالبان در میدان جنگ به ضرر وی خواهد بود امّا طالبان این صبر را روی میز مذاکره نخواهند داشت برای همین است که امریکا گروه طالبان را در میدانی می‌کشاند که خود بر آن مسلط و فایق است. طالبان باید این را درک کنند که صبر آنان در میدان حقیقی(نظامی) پیروزی آنها را تضمین خواهد کرد؛ و این یگانه میدانی‌ست که امریکا نمی‌تواند بر آنها فایق آید. پس طالبان نباید گُول دیپلوماسی امریکا را در پروسه کاذب صلح بخورند؛ بلکه در عوض مبارزه نمایند و صبر پیشه کنند که بهشت زیر سایه شمشیرهاست.

یوسف ارسلان

ادامه مطلب...

قدردانی و شکرگذاری

  • نشر شده در تونس

پیامبر ﷺ می‌فرماید: «مَنْ لَا يَشْكُرُ النَّاسَ لَا يَشْكُرُ اللهَ»

ترجمه: کسی‌که شکرگذار انسان‌ها نباشد، شکرگذار الله(سبحانه‌وتعالی) نیز نمی‌باشد.

(ترجمه)

روز دوشنبه مورخ 10 جون 2019م دو قضیه‌ای که در خصوص به تعویق انداختن فعالیت‌های حزب‌التحریر -که توسط صدر اعظم/نخست وزیر دولت تونس به اساس پالیسی جدید المهدی بن غربیه وزیر سازمان‌های مدنی و شخصیت‌های حقوقی آن دولت در محکمه علیه حزب‌التحریر راه‌اندازی شده بود- به نفع این حزب تمام شد.

هرازگاهی‌که درهای امید بر روی ما بسته می‌شود، این امت با عظمت، دریچۀ دیگری از امید را به روی ما می‌گشاید. با وجود اتهامات مطبوعات مزدور -که برای افراد و نهادهای ظالم و متعصب کار می‌کنند- اساس این امیدواری نشان دهندۀ این‌است که امت خواستار عدالت بوده و نمی‌خواهد آلۀ دست استفاده‌جویان باشد؛ چنان‌چه امروز قوۀ قضایه بالخصوص محکمۀ استیناف/دادگاه استیناف از حزب‌التحریر حمایت نمود.

حزب‌التحریر، که صرف فعالیت‌های سیاسی انجام می‌دهد و از آغاز فعالیت‌اش تا حال هیچ‌گونه اسناد و مدارکی مبنی بر انجام فعالیت‌های فزیکی علیه آن وجود ندارد، یگانه جرم‌اش عدم توقف محاسبۀ سیاسی حکام و دولت‌های مزدور آن‌ها بوده و کدام مشکل داخلی با نظام زندگی ندارد؛ بلکه تنها مشکل آن حکام و نظام‌های فرسودۀ حاکم بوده که جز به تطبیق نظام سرمایه‌داری مبادرت نورزیده و وابسته‌گی به غرب و سایر کفار را از اولویت‌های زندگی خود می‌پندارند.

ما از کسانی‌که حاملین دعوت را حمایت می‌کنند، قدردانی می‌کنیم؛ زیرا می‌دانیم که این‌کار سبب ایجاد مشکلات برای‌شان می‌شود. از این‌رو، از الله سبحانه‌و‌تعالی برای آن‌ها و تمام کسانی‌که مارا در چنین قضایا حمایت می‌کنند، اجر عظیم استدعا می‌نماییم.

حزب‌التحریر به آن‌ها وعده می‌دهد که در راه مبارزه برای ایدیولوژی خود ثابت‌قدم بوده و مسایل سرنوشت‌ساز امت را همیشه در اولویت‍‌های خود قرار می‌دهد. درود بر پیروان حق و نفرین بر پیروان باطل باد.

استاد حنان الخمیری

سخنگوی رسمی بخش زنان دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه تونس

ادامه مطلب...

آیا زمان آن فرانرسیده تا به دموکراسی -که حتی بردارندگان پرچم خود را می‌کُشَد- کفر بورزید؟!

  • نشر شده در مصر

(ترجمه)

تلویزیون دولتی مصر روز دوشنبه 17 جون 2019م گزارش داد که محمد مرسی رییس جمهور پیشین و برکنار شدۀ مصر، در جریان محاکمه‌اش در قضیۀ تبادل اطلاعات با حرکت حماس وفات نموده است. تلویزیون مصر علت مرگ او را حملۀ ناگهانی قلبی عنوان نموده است.

الله سبحانه وتعالی دکتور محمد مرسی را بیامرزد که با وفاتش به آنچه تقدیم نموده بود، پیوست گردید. او در حالی از دنیا رفت که الله سبحانه وتعالی او را از این‌که به غیر اسلام حکمروایی کند، نجات داد و مظلومانه، پس از سپری نمودن شش سال زندان در قید و بند نظام قاتلی‌که دستش در ریزاندن خون تمام مصری‌ها آغشته است، وفات نمود.

ما در حزب التحریر به حساب اسلام با هیچ‌کس مجامله نمی‌کنیم و از این‌که روزی رییس جمهور مصر بود و یا به تعبیر برخی‌ها که او را شهید دموکراسی می‌پندارند، از بیان واقعیت‌ها و گفتار حقایق باز نمی‌ایستیم؛ بلکه از این جهت برای ما حایز اهمیت است که او فرزندی از فرزندان امت اسلامی بود که عمداً توسط نظام خونخوار مصر به قتل رسید. او می‌توانست راه غیر از این راه انتخاب نماید؛ حتی در زندان؛ مگر او شرایط زندگی غیر انسانی را که سیسی و نظامش بر او تحمیل نمودند، ترجیح داد. ما می‌گوییم: کسی‌که دنبال حق باشد و به آن نرسد، با کسی‌که دنبال باطل باشد و به آن برسد، برابر و یکسان نیست. الله سبحانه وتعالی بر محمد مرسی رحم نموده و قاتلین او و قاتلین فرزندان امت مسلمه را لعنت و نفرین نماید.

البته با مرگ محمد مرسی -رحمه الله- دروازه‌های بیشتری برای جستجوی راه‌های حل باز گردیده و به گمان غالب ما شاهد پایین آمدن حرکت اخوان المسلمین از موقف‌گیری‌های قبلی‌اش خواهیم بود؛ چون در مرگ محمد مرسی -رحمه الله- عبرت‌ها و پندهایی‌ست که عاملین دعوت به سوی تطبیق اسلام باید آن‌را به یاد داشته باشند. نخستین چیزی‌که از قتل محمد مرسی باید عبرت گرفت، اینست که دموکراسی کسی را که حتی برای یک روز هم پرچم‌دار آن بوده؛ به قتل می‌رساند و این‌که تمایل به سوی ستمگران پیامدهای ناگواری دارد که حتماً بالای کسانی‌که به ستمگران متمایل شده‌اند، آمدنی است، و این‌که پیوستن به نظام‌های غیراسلامی؛ نه دین و نه هم دعوتی را یاری و کمک می‌رساند. اما شما این را بار بار تجربه و مشاهده کردید که عاقبت و نهایتِ کسانی‌که در نظام‌های غیر اسلامی سهم گرفتند و خواستند از این مجرا اسلام را به حاکمیت برسانند، جز تداوم مزدوری و تطبیق کفر چیزی دیگری نیست. نمونه‌های واضح این را در عمر البشیر قبل از برکناری‌اش، در اردوغان و در محمد مرسی در سال حاکمیت‌اش با چشمان خود مشاهده نمودید. ما محمد مرسی را نصیحت نموده بودیم و از پیامدهای این کار هشدار داده بودیم؛ اما او به حرف‌های ما گوش نداد. الله سبحانه وتعالی او را بیامرزد و از گناهان او درگذرد.

ای مسلمانان سرزمین کنانه (مصر)! مشروعیت و قانون‌مندیی‌که برخی‌ها آن را زمزمه می‌کردند، که آن مرهون این مرد (محمد مرسی) بود، با مرگ او آن‌هم نابود گردید؛ بلکه محمد مرسی پیش از آن وفات یافت. همان روزی‌که او را از قدرت کنار زدند، در آن هنگام بر شما لازم بود که به دموکراسی و مشروعیت آن کفر می‌ورزیدید و بی‌باور می‌شدید؛ چون دموکراسی مشروعیت و قانون‌مندی نبود که شما در پی آن بودید؛ بلکه وسیله‌ای بود که شما را توسط آن فریفته ساختند تا به آن مشغول شوید و مزدوران امریکا در ارتش این فرصت را پیدا نمودند تا صفوف خود را ترتیب و تنظیم نموده، انقلاب شما را دزدیدند و پس از آن شما را کُشتند.

اما اکنون هم فرصت است و بر شماست که انگیزه‌ها و نیات خود را تجدید نموده و انقلاب دزدیده‌شده‌ای خود را از سر گیرید. از فرصت‌های پیش‌آمده استفاده نموده و حق خود را با تمام و کمال بخواهید و قدرت خود را از چنگال امریکا و اجیرانش بازپس گیرید. نظام سرمایه‌داری متعفن را از ریشه برکنده و مجاری نفوذ آن را ببندید و باید خواست و هدف‌تان خلافت راشدۀ ثانی قرار گیرد که بدون هیچ‌گونه تساهل و پایین آمدن دنبالش کنید تا این‌که توسط شما و در میان شما تحقق یابد و اگر در این راه هم مرگ به سراغ‌تان آمد، با افتخار بمرید. این همان مشروعیت حقیقی است که باید دنبالش باشید؛ نه مشروعیت دموکراتیکی‌که غرب شما را به آن‌سو می‌کشاند و شما را با آن مصروف نموده و از اسلام و خلافت راشدۀ ثانی -که نجات و رهایی شما در آن است- به دور می‌سازد؛ خلافتی‌که حزب التحریر برنامه و پروژۀ آن‌را به گونۀ کامل حمل می‌نماید.

ای مخلصین در ارتش کنانه (مصر)! شما از هر امر غلط و نا پسندی‌که به وقوع می‌پیوندد، مورد بازپرس قرارا خواهید گرفت؛ حتی اگر خود مرتکب آن نشوید؛ مگر خاموشی اختیار کنید و به داد ستمدیدگان و بیچارگان نرسید، بدانید که قدرت و نیرو در دست شماست و آنچه از اجر پاداش در نزد الله است، به مراتب بهتر از مال و ثروت و امتیازاتی‌ست که سیسی به شما می‌دهد. این امتیازات در واقع رشوتی‌ست که توسط آن شما را می‌خَرَد، ولاء و دوستی شما را به خود کسب نموده و در مقابل جنایاتی‌که در حق اهل مصر روا می‌دارد، شما را مجبور به خاموشی می‌نماید. بدانید که این پول و ثروت به شما هیچ سودی نمی‌رساند و از الله شما را بی‌نیاز نمی‌سازد. آنچه در نزد الله است بهتر و فنا ناپذیر است. پس شیء ناچیز را با آنچه بهتر است، معاوضه نمایید. الله سبحانه وتعالی و رسولشﷺ را با ریشه‌کن‌سازی نظام اجیر و مزدور، یاری رسانید. دستان خود را در دستان برادران‌تان، شباب حزب التحریر بگذارید و با آن‌ها دولت خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت را برپا نمایید؛ دولتی‌که برای اهل مصر آنچه را می‌بخشد که از جهت آن به جاده‌ها برآمده بودند؛ بلکه بیشتر از آن. بالاتر از این همه پروردگارتان از شما اعلان رضایت نموده و در جمع فرشته‌گانش به شما افتخار و مباهات می‌نماید. پروروگارا؛ این خواست ما را هرچه زود برآورده نما و به تأخیر نینداز!

﴿يَا أيُّهَا الَّذِيْنَ آمَنُوْا اسْتَجِيْبُوْا لِلَّهِ وَلِلرَّسُوْلِ إذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيْكُمْ وَاعْلَمُوْا أنَّ اللهَ يَحُوْلُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وّأنًّهُ إلَيْهِ تُحْشَرُوْن[انفال: 24]

ترجمه: ای مؤمنان! فرمان الله را بپذیرید و دستور پیامبر او را قبول کنید؛ هنگامی‌که شما را به چیزی دعوت کند که به شما زندگی (مادی و معنوی و دنیوی و اخروی) بخشد و بدانید که الله میان انسان و دل او جدائی می‌اندازد و بدانید که همگان در پیشگاه الله گرد آورده می‌شوید (و به حساب و کتاب‌تان رسیدگی می‌گردد).‏

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه مصر

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه