دوشنبه, ۰۶ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۰۹م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

افزایش سرسام‌آور آمار بیکاری در ترکیه؛ عوامل و پیامدهای آن

(ترجمه)

دفتر ثبت احوال نفوس ترکیه به تاریخ 15 نومبر2018 م از افزایش 13.2 درصد بیکاری از ماه جولای تا سپتمبر سال جاری خبر داده است. این در حالی است که منابع غیر رسمی گفته اند که این آمار از مرز 18 درصد گذشته است. میزان بیکاری در بخش زراعت به 20 درصد افزایش یافته و میزان بیکارانی‌که از دانشگاه‌ها فارغ گردیده اند، به 12.2 درصد رسیده است. این آمار در مورد کسانی گفته شده که در دفتر کار مراجعه کرده و به صورت رسمی ثبت گردیده اند، اما میزانی‌که مراکز ثبت احوال نفوس ترکیه یاد کرده، علاوه از اشخاصی‌که به دفتر کار مراجعه کردند و شامل این آمار گردیدند، بیشتر از 2.5 میلیون تن می‌شوند.

خبرگزاری "مودیز" به تاریخ 9 نومبر 2018م گفته است: جهانی از درد و رنج در انتظار ترکیه است؛ چنانچه در آمد ناخالص ملی این کشور به 2 درصد در سال آینده کاهش خواهد یافت و به گمان اغلب که افزایش تورم و افزایش نیاز شدید برای قرضه گرفتن و کم شدن میزان قرضه‌دهی بانک‌ها از مواد خریدنی برای فامیل‌ها و مصرف ویژه پائین خواهد آمد. صندوق بین‌المللی پول گفته، رشد اقتصادی ترکیه در جریان سال 2018م  از 3.5 درصد به 4 درصد کاهش یافته و به زودی نتیجۀ لیرۀ ضعیف و بلند رفتن قرض گرفتن بالای مصارف تأثیر خواهد گذاشت.

به تاریخ 10 اگست 2018م از افت لیره خبرداده شده و بعد از ین‌که 21 درصد قیمت لیره کاهش یافته بود، در این اواخر از آغاز سال جاری به 14 درصد دیگر نیز کاهش یافته است؛ پس ارزش سقوط لیره مجموعاً به 35 درصد می‌رسد.

گفته شده که به تاریخ 13 سپتمبر 2018م که میزان عواید سودی بانک مرکزی ترکیه طی یک هفته از 17.75 درصد به 24 درصد افزایش یافته است و هدف از افزایش عواید این است که با کاهش یافتن قیمت لیره سرمایه‌گذاران پول‌شان را به بانک‌ها گذاشتند تا از طریق بانک‌ها پول‌شان سود بیشتری به دست آورد و به این شکل 24 درصد عواید سودی بانک افزایش یافته است. بناءً پول‌ها در ترکیه سرازیر بانک‌ها گردیده تا از سقوط ارزش لیره جلوگیری کند؛ اما این جلوگیری موقتی است؛ نه دائمی؛ پس لیره خودش باعث ضعف اقتصاد ترکیه گردیده است.

اما زمانی‌که ما از بیکاری این چنینی صحبت کردیم، معنی‌اش این است که آمار بیکاری هنوز بیشتر می‌شود، زیرا دیگر کم اشخاصی پیدا خواهد شد تا از بانک‌ها قرضه بگیرند و بالای پروژه‌ها به مصرف برسانند. در نتیجه اصحاب پروژۀ دیگر به کارهای جدید اقدام نکرده و کارهای پروژه‌ای‌شان توقف می‌کند و نتیجتاً زمینۀ اشتغال‌زائی، خرید و فروش افت خواهد کرد، زیرا دیگر پول وجود ندارد تا زمینۀ اشتغال‌زائی و کار به میان آید و تجار مجبور اند که تعداد کارگران و مصارف‌شان را کاهش دهند.

هم‌چنان بخش املاک ترکیه نیمه از کار افتاده و کارهای ساختمانی، خرید و فروش خانه‌ها در حدود 70 درصد توقف کرده است و در این مقطع زمانی، بسیاری از پروژهای ساختمان‌سازی خوابیده و اصحاب پروژها مجبور شدند تا خانه‌های مسکونی را کمتر از آنچه به مصرف رساندند، به فروش برسانند و تا هنوز هم تورم بازار فروش خانه وجود داشته و در حدود دو میلیون خانه است که صاحبان‌شان انتظار فروش را دارند، در حالی‌که بخش املاک، بخش بزرگی از اقتصاد ترکیه را تشکیل داده و همین بخش بود که تا اکنون می‌توانست میلیون‌ها تن را مشغول سازد. برهم خوردن بازار املاک ترکیه شباهت کاملی به بازار املاک امریکا دارد که در سال 2008م بحران‌های مالی بزرگی را در امریکا به وجود آورد و ما از سال‌های متمادی است که مردم ترکیه را از این حالت هشدار داده بودیم که به این مسئله توجه داشته باشند و اکنون همان ناهنجاری بازار املاک ناگهان انفجار کرد.

پس از این‌که این بخش اقتصادی به‌دلیل کم بودن سود در سال‌های اخیر رشد کرده بود، دولت این بخش اقتصادی را بیشتر رشد داد، خرید و فروش و اشتغال‌زائی در این بخش به‌خاطر کاهش بیکاری افزایش یافته بود و همین بخش بود که مردم را نسبت به اردوغان خوشبین ساخته و بسیاری از مردم را فریب داد.

هدف دیگر از میزان افزایش سود توقف تورم 17 درصدی است که ترکیه می‌خواست به 5 درصد کاهش یابد تا ترکیه به معیارهای اروپائی برابر و در اتحادیۀ اروپا داخل شود که در این میدان نیز به شکست مواجه شد.

بانک‌مرکزی ترکیه به تاریخ 31  اکتوبر 2018م به دوام بحران تورم اقتصادی این کشور اعتراف و "مراد تشتین قایا" رئیس این بانک در جریان  بیانه‌اش به مناسبت چهارمین نشست تورم اقتصادی در این سال گفت: «انتظار می‌رود که نسبت تورم اقتصادی ترکیه تا اخیر سال جاری به 23.4 درصد برسد تا که سطح این درصدی از تورم اقتصادی به سطح تورم اقتصادی حکومت اجاوید در سال 2002م برابر گردد و اگر امریکا از اردوغان حمایت نمی‌کرد، از دیر وقت‌ها قبل، حکومت اردوغان سقوط می‌نمود.

مشکل اقتصادی ترکیه بسیار جدی است، هم‌چنان قروض این کشور یکی از عوامل تورم اقتصادی است. وزارت خارجۀ خزانۀ ترکیه به تاریخ 29 جون 2018م اعلان کرد که قروض ترکیه به طور میانگین به 466.67 دالر امریکائی می‌رسد و "جی‌بی‌مورگون" امریکائی مقدار دیون تعجیل الپرداخت ترکیه را تا ماه جولای 2019م به مقدار 179 میلیارد دالر برآورد نموده است و هم‌چنان ترکیه از ناحیۀ رکود تجارت به 85 میلیارد دالر می‌رسد. وزارت مالیۀ ترکیه به تاریخ 15 نومبر 2018م اعلان کرد که میزان ضعف بودیجه به 5.4 میلیارد لیره رسیده که این عدد معادل یک میلیارد دالر امریکا می‌شود.

بعد از آن‌که ترکیه کشیش امریکائی را برای دولت امریکا تسلیم داد، امریکا تعزیرات اقتصادی را از ترکیه به حمایت از اردوغان برداشته؛ در حالی‌که قبلاً ترکیه گفته بود که این کشیش را هرگز تسلیم نمی‌دهد، اما وقتی‌که بادارش، "ترامپ" به آن دستور داد، در برابر دستور امریکا سکوت اختیار کرد.

در حقیقت رفتار اردوغان مانند رفتار کسی است که در ابتدا غرور دارد و طرف مقابل را تهدید و حرف‌های بزرگ‌تر از توانش را می‌زند؛ اما زمانی‌که متوجه خطری می‌شود، از موقف‌اش عقب‌نشینی می‌کند. اردوغان در محیطی تربیت یافته که مشهور به چنین اعمالی است و همین محیط بالای سلوک‌اش تأثیر گذاشته که در تمام مسایل هویدا است؛ چنانچه اردوغان گفته است: «دیگر ما به‌هیچ کس اجازه نمی‌دهیم؛ اما در میدان عمل خلاف گفته‌اش عمل نموده است. دشمنان اسلام و مسلمین(روسیه و نظام سوریه) توانستند که بر حلب، غوطه و دیگر مناطق سوریه دست یابند؛ اما ترکیه که ضامن کاهش تنش‌ها بود، از آنچه روسیه و نظام سوریه انجام داد، چشم‌پوشی کرد؛ چیزی‌که این دو نظام به آن پایبند نمانده اند؛ اما کسانی‌که زیر تأثیر اردوغان بود، خیانت را مرتکب شده و سناریوی ادلب را دوباره تکرار کردند؛ سناریویی‌که طبق توافقنامۀ نامیمون اردوغان و دوست‌اش "پوتین" اتفاق افتاده است.

پس مشکل ترکیه مانند سایر کشورها ناشی از نظام سرمایه‌داری است که باعث ایجاد این مشکلات گردیده و سبب شده که در نزد امریکا و دیگر قدرت‌های دنیا سر خم کنند. وقتی نظام اسلام تطبیق گردد، پول به طلا و نقره بوده قیمت آن پائین نمی‌آید و به حالت خود ثابت می‌ماند؛ آن زمان است که سرمایه‌داران از پروژهای مالی و اقتصادی‌شان ترسی نداشته، زمینۀ کار و اشتغال‌زائی فراهم گردیده و بیکاری، از بین می‌رود و نرخ اسعار ثابت و تورم پولی به وجود نمی‌آید؛ قروض به وجود نیامده و رباخوری در این نظام حرام است. در نظام اسلام دولت مجبور نیست که دالر خریداری کند تا قروض خارجی خود را پرداخت کند؛ چون پول نظام اسلام نیاز به پشتوانۀ دالری ندارد، لذا ازبین بردن نظام سرمایه‌داری ظالم ترکیه و برپا نمودن نظام اسلامی در قالب دولت خلافت راشده برمنهج نبوت یک ضرورت و امر مبرم است.

برگرفته از جریدۀ الرایه

نویسنده: اسعد "منصور"

 

ادامه مطلب...

قانون انتخابات سال ۲۰۱۸م از باطل حمایت نموده و با اسلام ستیزه می‌کند

  • نشر شده در سودان

(ترجمه)

در میان تکبیرها و شعارهایی چون: "این از الله است... این از الله است"، پارلمان سودان به روز چهاشنبه، ۲۱ نومبر ۲۰۱۸م، قانون انتخابات ۲۰۱۸م را که برای بیشتر از پنج ماه در حاشیۀ پارلمان قرار داشت، سرانجام با اکثریت ۴۳۰ عضو و کناره‌گیری ۷۱ عضوی‌که از حدود ۳۴ حزب سیاسی نماینده‌گی می‌کردند، به تصویب رساند.

این قانون تصریح می‌کند که مدت رأی‌دهی برای انتخاب رئیس جمهور، والیان، مجلس مقننۀ ملی، مجلس مقننۀ ایالتی و مجلس‌های محلی سه روز است، و این‌که باید تعداد اعضای پارلمان ۳۸۰ نماینده و مجلس مقننۀ ایالتی ۴۸ عضو داشته باشد، به‌جز ایالت‌های خرطوم و جزیره که ۸۴ عضو خواهد داشت.

حزب‌التحریر-ولایه سودان به چند مورد در ارتباط به این قانون اشاره می‌کند:

- انتخاب رئیس جمهور-مسلمان یا غیرمسلمان، مرد یا زن- کسی‌که غیر نظام اسلام و حدود آن را اجرا می‌کند، به اساس تابعیت برای دست‌یابی به اصل حاکمیت مردم، بر اساس شریعت حرام است؛ چون اسلام مسلمانان را در انتخاب خلیفه مکلف کرده‌است که مرد باشد، مسلمان باشد و تمام پیش‌شرط‌های دیگر را تکمیل کرده‌ باشد، قانون اسلام را اجرا کند و امور مردم را با احکام پروردگار جهان اداره کند.

- انتخاب والیان توسط مردم آن ولایت به معنی قدرت‌طلبی والیان به صورت خودگردان می‌باشد؛ طوری‌که رهبر حکومت آن‌ها را برکنار کرده نمی‌تواند، بلکه آنان توسط مجلس مقننه-که از مردم آن ولایت نماینده‌گی می‌کند- برکنار می‌شوند. فلهذا این امری‌ست که در مغایرت با اسلام قرار دارد؛ چون خلیفۀ مسلمانان تنها کسی است که والیان را منصوب و برکنار می‌کند، همان‌گونه که رسول الله ﷺ این کار را انجام دادند. او ﷺ معاذ را والی الجناد، زیاد بن لبید را والی حضرموت و ابوموسی الاشعری را والی زَبید و عدن تعیین کردند. او صلی ﷺ تنها کسی بودند که العلا بن الحضرمی، عامل‌شان در بحرین و معاذ بن جبل را از یمن برکنار کردند. برعلاوه، وجود حکام خودمختار جدا از دولت مرکزی، ذهنیت جدایی ولایات و خروج‌شان را از سلطۀ دولت ایجاد می‌کند و این همان چیزی است که قرار است در این نظام به اصطلاح فدرال تدوین شود.

- انتخاب اعضای پارلمان، مجلس مقننه و شوراهای محلی به منظور وضع احکام و قوانین توسط رأی اکثریت، بر اساس طریقه و روش غرب کافر صورت می‌گیرد، قسمی‌که دولت هرطوری بخواهد، انجام دهد و مقدسات مردم را نادیده بگیرد. این واقعیت با اسلام سری ستیز دارد؛ چون وضع قوانین از وحی الهی، یعنی قرآن و سنت و آن‌چه توسط اجتهاد مجتهدین و تبنیات خلیفۀ مسلمین با قوت دلیل از قرآن و سنت تأیید شده‌است، صورت می‌گیرد.

حقیقت قانون انتخابات ۲۰۱۸م این است که با اسلام در تناقض قرار دارد؛ چون این قانون از همان وضعیت کاذبی حمایت می‌کند که ما را به این‌جا رسانده‌است. این قانون هیچ چیز را تغییر نمی‌دهد و در عین‌حال، وسیله‌ای‌ست که توسط حکام و هم‌آوازان ذی‌نفع‌شان از آن برای ادامۀ کار با طرز فکر غلط در کرسی‌های حکومت استفاده می‌شود.

از این‌رو، تغییر اساسیی‌که الله سبحانه‌و‌تعالی ما را بدان مکلف کرده‌است، همانا چیزی است که ما را به طرز زنده‌گی اسلامی برمی‌گرداند، جایی‌که مسلمانان خلیفه را تعیین و به منظور تطبیق حدود اسلام و حمل اسلام، هم‌چون یک پیام خیر و رحمت به جهان، با او بیعت شرعی می‌کنند. بناءً برای این هدف باید تمام مسلمانان دست به دست هم دهند و برای این هدف باید تمام قدرت‌مندان و متنفذین پیروزی(نصرت) را به حزب‌التحریر بدهند تا با تأسیس خلافت راشدۀ ثانی برمنهج نبوت طرز زنده‌گی اسلامی از سر گرفته شود و ان شاء الله این امر بزودی محقق خواهد شد.

حزب‌التحریر-ولایه سودان

ادامه مطلب...

دعوت-اشتراک در مجلس مسائلی مربوط به امت

  • نشر شده در سودان

            (ترجمه)          

حزب التحریر-ولایه سودان از تمام برادران، سیاست‌مداران، رسانه‌ها و آن‌هایی‌که در امور مربوط به امت نگران هستند، به خاطر حضور‌داشت در مجلس ماهانه‌ای مسائلی مربوط به امت  تحت عنوان " عادی‌سازی روابط با دولت یهود؛ بین تکذیب و شواهد حقیقی حکومت"  دعوت به عمل آورد.

سخنگویان:

1.  داکتر محمد علی الجزولی: هماهنگ کنندۀ عمومی امور یک امت واحد.

2.  استاد محمد جامع ابوأیمن: همکار سخنگوی رسمی حزب التحریر-ولایه سودان و با اشتراک جمعی از گروپ سیاسیون و مفکرین.

مکان: دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه سودان، شرق خرطوم، غرب چهارراهی سرک مک نمر ۲۱ اکتوبر

زمان: شنبه، 30 ربیع الاول۱۴۴۰هـ.ق مطابق به ۸ دسمبر ۲۰۱۸م ساعت ۱۱ قبل از ظهر.

اشتراک شما در این محفل بزرگ، اظهار نمودن نگرانی‌تان در مورد موضوعات امت واحد است.

ابراهیم عثمان(ابوخلیل)

سخنگوی رسمی حزب التحریر-ولایه سودان

ادامه مطلب...

اجر و پاداش مجتهد(قاضی)

(ترجمه)

از عمرو ابن العاص رضی الله عنه رویت است که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«إِذَا حَكَمَ الحَاكِمُ فَاجْتَهَدَ ثُمَّ أَصَابَ فَلَهُ أَجْرَانِ، وَإِذَا حَكَمَ فَاجْتَهَدَ ثُمَّ أَخْطَأَ فَلَهُ أَجْرٌ»

(رواه بخاری)

ترجمه: اگر حاكم(قاضی) در کدام مسئله حکم صادر نمود، بعد اجتهاد كرد و به حق رسيد، برايش دو اجر داده می‌شود و اگر حکم کرد و بعد اجتهاد نمود و به خطا رفت، برايش يك اجر داده می‌شود.

توضیح حدیث:

علماء در شرح این حدیث گفته‌اند: کسی‌که اهل علم نباشد، حکم کردن وی درست نیست، اگر بدون علم حکم کند، علاوه بر این‌که برایش اجری نیست؛ حتی گنهگار می‌شود و حکمش هم نافذ نمی‌باشد؛ چه موافق به حق باشد یا نباشد؛ زیرا اصابت آن صادر شده از اصل شرعی نبوده؛ بلکه اتفاقی می‌باشد؛ لذا این چنین شخص در تمام احکامش گنهار است؛ چه موافق به صواب باشد یا نباشد و همه حکمش مردود بوده و هیچ عذری برایش قابل قبول نیست.

امام نووی رحمه الله گفته است: علماء گفته اند: اجماع مسلمین بر این است که این حدیث در مورد حاکمی است که به حکم خود عالم باشد؛ لذا اگر به حق حکم کرده است، برایش دو اجر است: یک اجر در بدل اجتهادش و اجر دیگری در بدل این‌که به حق رسیده است؛ اگر به خطا رفته باشد، بازهم به خاطر اجتهادش یک اجر داده می‌شود؛ چنان‌چه در سنن ابی داود آمده است:

«الْقُضَاةُ ثَلاَثَةٌ وَاحِدٌ فِى الْجَنَّةِ وَاثْنَانِ فِى النَّارِ فَأَمَّا الَّذِى فِى الْجَنَّةِ فَرَجُلٌ عَرَفَ الْحَقَّ فَقَضَى بِهِ وَرَجُلٌ عَرَفَ الْحَقَّ فَجَارَ فِى الْحُكْمِ فَهُوَ فِى النَّارِ وَرَجُلٌ قَضَى لِلنَّاسِ عَلَى جَهْلٍ فَهُوَ فِى النَّارِ»

ترجمه: قاضيان سه گروه اند: يک گروه آن به بهشت می‌رود و دوگروه اهل دوزخ اند. گروه اهل بهشت کسانی اند که حق را می‌شناسند و بدان حکم می‌کنند. دوم: کسی‌که حق را می‌شناسد و در حکم از آن انحراف می‌کند، او اهل دوزخ است. سوم: کسی‌که برای مردم قضاوت می‌کند و نادان است، او نيز اهل دوزخ است.

اجتهاد در لغت نهائی شدن وسع و توان انسان در تحقیق است؛ امری از اموری‌که مستلزم تکلفیت و مشقت باشد؛ اما در اصطلاح اصولین مخصوص نهائی شدن وسع و توان در طلب ظن به چیزی از احکام شرعی به شکلی است که از مزید تلاش بر آن در نفس خود احساس عجز نماید و اجتهاد بر مسلمانان به حکم فرض کفائی می‌باشد.

با استفاده از این حدیث چند مسئله فهمیده می‌شود:

اول: واجب است که حاکم(قاضی) عالم باشد و اهلیت حکم و اجتهاد را داشته باشد؛ به خاطر تکمیل بودن این دو شرط، دو شرط دیگری واجب است که آن‌ها تکمیل بودن فهم معارف لغوی و معارف شرعی است، در غیر آن حاکم به خاطر حکم کردنش بدون علم گنهکار می‌باشد.

دوم: در چیزی‌که نص شرعی قطعی الدلاله وارد شده باشد، اجتهاد درست نمی‌باشد؛ مانند تحریم سود، زنا، قتل و... بلکه اجتهاد در نصوص شرعی، که مجمل یا ظنی باشد، درست است؛ مانند حکم لمس زن و حکم استنساخ وغیره.

سوم: اصدار حکم قبل از اجتهاد جواز ندارد؛ لذا قرار صادر کردن در یک مسئله و بعد بحث پیرامون نصوص شرعی در آن مورد، کار ناجائز می‌باشد؛ زیرا انتخاب دلیل بر آن‌چه که قبلاً قرار اتخاذ گردیده است، اصلاً بی‌جا است؛ بلکه اول فهم مسئله واقع و بعد شناخت نص شرعی در آن مورد لازم است تا حکم الله سبحانه وتعالی را در آن مسئله دریابیم.

والسـلام علی من تبع الهدی

ادامه مطلب...

واقعیتی‌که امروز فرزندان ما تا واقعیتی‌که باید داشته باشند

(ترجمه)

تهاجم مکارانۀ تمدن غربی در سرزمین‌های اسلامی، زندگی خانوادگی ما را مختلطی از ارزش‌های متضاد گردانیده است. این اختلاط ارزش‌ها تربیه و پرورش فرزندان ما را دچار اضطراب ساخته است، فرزندان ما در میان ارزش‌های اسلامی-که از تربیۀ فامیلی خود گرفته اند و مفاهیم سیکولریی‌ را که فضای حاکم بر آن‌ها تحمیل می‌کند- زندگی خویش را به حالت تردد و دودلگی سپری می‌کنند.

فرزندان ما زیر چتر قوانین سرمایه‌داری با دوشخصیت متضاد مسیر رشد و نموی خویش را می‌پیمایند. تربیۀ اسلامی اکثریت آن‌ها بگونه‌ای می‌باشد که به احکام اسلام من‌حیث یک دسته از عادات و تقالیدی نگاه می‌کنند که از پدران خود به ارث برده اند. پدر و مادرها عقیدۀ اسلامی را در فرزندان خود نهادینه نمی‌سازند و مبتنی‌بر دلایل قوی قناعت عقلی فرزندان خود را حاصل نمی‌کنند؛ طوری‌که عقیدۀ اسلامی برای آن‌ها تبدیل به قاعدۀ فکریی‌شود که اساس و مرکز تمام مفاهیم‌شان باشد؛ قاعده‌ای‌که تمام عملکردهای‌شان را زیر پوشش خود قرار داده و فانوسی‌ برای سعادت وخوشبختی‌شان باشد.

 فرزندان ما طوری تربیه می‌شوند که کاملاً به کمبودی مفاهیم درست دین خود مواجه می‌باشند و متأسفانه اسلام و احکام آن را عامل تمام ناهنجاری‌ها و مشکلات سر‌ راه زندگی شرافت‌مندانه‌ای خود می‌بینند و در عوض این‌که ارزش‌های اسلامی را مایۀ افتخار بدانند، مایه‌ای خجالت و حقارت خود می‌دانند.

خطای فاحش و خطیری‌که پدرها و مادرها در تربیۀ فرزندان خود مرتکب می‌شوند، این است که بدون در نظرداشت ایجاد قاعدۀ فکری در آن‌ها، به تربیۀشان می‌پردازند. پدرها و مادرها قاعدۀ فکریی را در فرزندان ایجاد نمی‌کنند که زیربنای‌تمام افکار آن‌ها باشد و هدف زندگی را برای‌شان تعیین و جهان بینی‌شان را مشخص نمایند تا این‌که شخصیت‌های اسلامی قوی و راسخی‌تربیه شوند؛ شخصیت‌هایی‌که مستحکم و سربلند و با افتخار به مفاهیم ناب اسلامی خویش در برابر تهاجم فرهنگ تاریک غربی ‌بایستند و با یقین کامل در مسیر خود قدم بگذارند.

فرزندان ما از بهترین امتی می‌باشند که پیام‌آور هدایت و نجات بشریت بوده و ضامن خیر و صلاح‌شان می‌باشد. فرزندان ما هرگز بدون اسلام و مفاهیم اسلامی عزت‌یاب نمی‌شوند، احکام اسلامی‌ باعث رشد و بیداری و هوشیاری آن‌ها شده و مسیر زندگی را برای‌شان مشخص می‌کند.

فرزندان ما در برابر تهاجم وحشیانه‌ای قرار دارند که کفار غربی‌ به وسیلۀ ‌تمدن فاسدش علیه‌شان راه‌اندازی نموده است تا آنان را از دین و مفاهیم‌شان منحرف سازند. غرب از هرگونه وسیله‌ای استفاده می‌کند تا فرزندان ما را از زیربنا برهم زده و قدم در راهی بگذارند که غرب در آن راه قدم می‌گذارد. غرب از هرطرف بر فرزندان ما حمله‌ورشده است؛ به وسیلۀ مفاهیم سیکولری متعفن‌اش نظام تعلیمی را فاسد ساخته است، پروسه‌ای فکری فرزندان ما را مخشوش ساخته، فحشاء را در میان‌شان عام نموده است، رسانه‌ها را با انواع متفاوت آن در خدمت اهداف پلید خود گرفته و بدین وسیله مفاهیم فرزندان ما را مختلط ساخته است، تاجایی‌که امروزه ما شاهد سرگردانی‌کامل فرزندان خویش می‌باشیم و می‌بینیم که نمی‌توانند طریقۀ زندگی شرافت‌مندانه را بشناسند؛ زندگیی را که در آن احساس راحتی، امنیت و آرامش نمایند.

فرزندان ما را جریان سیکولریزم در میان امواج خروشان و خطرناک خود قرارداده است؛ اما با این حال هم فرزندان ما بدلیل ترس از این‌که مبادا زیان کرده و رضایت پروردگارشان را از دست دهند، تلاش می‌کنند که به احکام دین خود چنگ زنند؛ چون پدران‌شان آن‌ها را چنین تربیه نموده است و همان‌گونه از طرفی با فضایی مبارزه می‌کنند که آن‌ها را از دین‌شان بازداشته و به سمت زندگی حیوانی-که لجام غرائز را  رها کرده است- می‌کشاند.  

اما این جنگ خانمان‌سوزی‌که فرزندان ما را هدف قرار داده است، می‌طلبد که پدر و مادرها در برابر این تهاجم وحشیانه و توطئه‌هایش به دفاع از فرزندان و جگرگوشه‌های‌شان برخیزند. پدر و مادرها  در راستای تربیۀ فرزندان خود برمبنای اساسات متین و قوی‌که در اذهان‌شان درایت و اعتماد کامل را بر حقانیت اسلام ایجاد کند، باید تلاش‌های‌شان را چند برابر کنند تا فرزندان‌شان بر این اطمینان کامل پیدا کنند که اسلام تنها طوق نجات‌شان بوده و تنها راه کامیابی‌شان رضایت الله سبحانه می‌باشد و در نتیجه احساس آرامش و امنیت کرده و زندگی خویش را در چنگ‌زدن  به اسلام و احکام آن سپری‌ کنند. جوانان تلاش کنند تا صاحب شخصیت‌های اسلامی‌شوند که همواره در یاری این دین و اعلای‌ کلمة الله قرارداشته باشند.

بلی، اگر خواسته باشید میوه‌ای را بدست آورید، باید زحمت نهال آن را کشیده باشید؛ تمام نیاز‌های آن نبات را برآورده و ضرر را از آن دفع کرده باشید؛ چون تنها زمین اصلاح‌شده برای زراعت و میوه دادن کافی نیس.! واقعیت فرزندان ما همین‌گونه می‌باشد: علی‌الرغم تلاش ما برای رشد و نموی آن‌ها بر اساس ارزش‌های اسلامی، لازم است که آن‌ها را در زمینه همکاری‌کرده و حمایت‌شان کنیم، خطراتی‌که اصلاح‌شان را تهدید کرده و آن‌ها را از مفاهیم والای‌شان منحرف می سازند، از آن‌ها دور سازیم. پدرها و مادرها باید در برابر حملات غربی‌سازیی‌که علیه فرزندان‌شان راه‌اندازی شده اند، سپر قرار گیرند تا این حملات فرزندان‌شان را از امور زندگی‌شان و از مکلفیتی‌که در راستای‌تغییر این فضای فاسد دارند، غافل نسازند.

خانواده‌ها و فامیل‌ها باید به تربیه و رشد سالم فرزندان خویش اهمیت زیادی قایل شوند و باید مفاهیم اسلامی را در اذهان فرزندان خود غرس و آن‌ها را آبیاری نمایند تا بدین وسیله اعتماد به نفس و افتخار به دین را برای فرزندان خود به ارمغان آورده باشند. پدرها و مادرها باید سیرت پیامبر‌شان و ارزش‌های نهفته در سیرت را برای‌شان بیاموزانند تا فرزندان آن‌هاشان رسول الله صلی الله علیه وسلم و شهامت‌ها و رادمردی‌های صحابه و اعمالی را که باعث قوت و عزت صحابه شده بودند، مقتدای خود قراردهند. پدرها و مادرها باید در شخصیت فرزندان‌شان این را نهادینه سازند که زندگی اسلامی مبتنی ‌بر ارزش‌های اسلامی طوق نجات و تنها راه کامیابی‌شان می‌باشد و بس. ارزشی مانند:

﴿رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَاراً﴾

[نوح: 28]

ترجمه: پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانۀ من شدند و جمیع مردان و زنان باایمان را بیامرز و ظالمان را جز هلاکت میفزا!

 هر مسلمان باید تنها به ثقافت و مفاهیم اسلامی پناه آورد؛ زیرا از آن‌چه را که شریعت پروردگار با خود همراه دارد، مفاهیم برتر و شایسته‌تری را کسی سراغ نخواهی داشت. الله سبحانه وتعالی بر مسلمانان عمل را بر اساس اسلام و همان‌طور حمل اسلام و دعوت به سوی آن را حتمی گردانیده است؛ چنانچه تنها به فکر خود بودن و فراموش کردن دیگران را رد و ناپسند دانسته است، رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

«لَا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى يُحِبَّ لِأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ»

(صحیح بخاری)

ترجمه: هیچ یک از شما مؤمن واقعی نخواهد بود تا آن‌که آن‌چه را برای خود دوست می‌دارد و می‌پسندد، برای برادر خویش نیز دوست داشته باشد.

کسی‌که اسلام را شناخت، بر او لازم است که خانه و بیرون خانۀ خود را در قید اسلام در آورد. اسلام دین همگانی می‌باشد و در آن کلمۀ من تنها، جای ندارد. اسلام دینی است که انسان را دلسوز و دوست دیگران می‌گرداند، انسان را با انسان‌های دیگر درآمیخته تا بر اساس احکام دینش با آن‌ها تعامل نموده، خود و دیگران را از آتش نجات و باهم رضایت پروردگارشان را بدست آورده و وارد جنت شوند. بدین شکل توسط اسلام، جامعه را زندگی شرافت‌مندانه فرامی‌گیرد؛ زندگیی‌که اساس آن را اسلام بنا کرده و اضطراب و تناقض را از فرزندان ما دور می‌کند؛ اضطراب و تناقضی‌که از زندگی نمودن زیر سایۀ نظام‌های سرمایه‌داری عاید حال‌شان شده است؛ نظام‌های ظالمی‌که همواره در تلاش دور ساختن دین از حیات ما می‌باشد؛ حالآن‌که چگونه امکان دارد یک مسلمان بدور از رضایت پروردگارش زندگی‌کند. 

﴿رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَاراً

[نوح: 28]

ترجمه: پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانۀ من شدند و جمیع مردان و زنان باایمان را پیامبرز و ظالمان را جز هلاکت میفزا!

از زمان سقوط دولت اسلامی و عدم تطبیق احکام پروردگار در میان امت، تا کنون فرزندان این امت در دیار کفر سفرکرده، سیاست‌ها و قوانین وضعی‌ کفار را که تمام ابعاد زندگی را در برگرفته است، به سرزمین‌های اسلامی آورده و در میان امت تطبیق می‌کنند. مسلمانان بر اساس مفاهیم کفری، که دامن هرفرد، خانواده و جامعه‌ای را گرفته است، زندگی خویش را به پیش می‌برند؛ مفاهیمی‌که اساس آن را منفعت بنا نهاده است. فرزندان، پدران و مادران‌شان را در ایام کهولت سن ‌ترک می‌کنند. دختران جوان با مادران‌شان پرخاشگری ‌کرده آنان را متهم به عقب‌ماندگی و غیر‌عصری‌ بودن می‌کنند.

رنجی را که پدرها و مادرهای امروزه از نافرمانی فرزندان خود تحمل می‌کنند، جای ‌تأسف دارد؛ از فرزندانی‌که اذهان‌شان پر از مفاهیم غربی ‌بوده و ارزش‌های دینی‌شان در هم ریخته و زیر ابرهای سیاه تمدن فاسد و مفسد غرب فرورفته است، تا جایی‌که قضیۀ آخرت را فراموش کرده و از اجر بزرگی‌که معاملۀ نیک‌رفتاری با پدرها و مادرهای خویش بدست می آورند، غافل مانده‌اند. رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرمایند:

«رَغِمَ أَنْفُهُ ثُمَّ رَغِمَ أَنْفُهُ ثُمَّ رَغِمَ أَنْفُهُ». قِيلَ: مَنْ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «مَنْ أَدْرَكَ وَالِدَيْهِ عِنْدَ الْكِبَرِ أَحَدَهُمَا أَوْ كِلَيْهِمَا ثُمَّ لَمْ يَدْخُلْ الْجَنَّةَ»

(رواه مسلم)

ترجمه: بینی‌اش خاک‌آلود باد! بینی‌اش خاک‌آلود باد! پرسیدند: بینی چه کسی خاک‌آلود باد یا رسول الله؟ فرمود: کسی‌که پدر یا مادر یا هر دو آ‌ن‌ها را در پیری دریابد و با نیکی به آن‌ها وارد بهشت نشود.

منکرات در میان صفوف فرزندان امت اسلامی عام شده است، شراب، مواد مخدر، قمار، زنا و کار‌های خلاف عادی ‌شده است. بلی، به تشویق قوانین نظام سرمایه‌داری و آزادی‌هایی‌که در هر مناسبت شعارهای ‌باطل آن سرداده می‌شود، این یک امر حتمی می‌باشد؛ چون غرب واقعاً برای انحراف مسلمان از دین و ذوب ساختن‌شان در مفاهیم سیکولری و دور نگهداشتن پدرها و مادرها از تربیۀ اسلامی فرزندان‌شان واقعاً کمر بسته است؛ از تربیۀ پاکیزه‌ای ‌با پاکیزگی و صفای مفاهیم ناب اسلامی.

اسلام مملو از مفاهیم عالی و روابط مستحکمی می‌باشد که مبتنی بر دوستی، احترام، اعتماد، توجه و اهتمام و دادوستد بین پدرها و مادرها و فرزندان‌شان، افراد خانواده را باهم مرتبط می سازد. این چیزی است که جامعۀ اسلامی را وادار می‌کند که این خیر و خوبی را به جامعه‌های دیگر هم انتقال داده تا همه‌گی از این رحمت الله سبحانه مستفید و زندگی ‌با آرمشی را سپری‌کنند؛ رحمتی‌که الله سبحانه وتعالی پیامبرش را با آن فرستاده است.

الله سبحانه وتعالی از دوستی، عطوفت و رأفت و مهربانیی‌که در قلب هر پدر و مادر مسلمانی ارزانی داشته و پدره و مادرها به طور طبیعی ‌برای‌ تربیۀ مناسب فرزندان خود حداقل تلاش خود را انجام می‌دهند، آن‌ها را در مسیری قرار می‌دهند که پروردگارشان از آن‌ها راضی ‌بوده و از جمله فعالان جامعۀ خود باشند. الله سبحانه وتعالی فرزندان را به طاعت از پدرها و مادرها و نیکی ‌برای آن‌ها، احترام به آن‌ها و عطوفت برای آن‌ها فراخوانده است. چنانچه می‌فرماید:

﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا  وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا﴾

[اسراء: 23-24]

ترجمه: و پروردگارت فرمان داده که جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی‌کنید! هرگاه یکی از آن دو یا هر دوی آن‌ها نزد تو به سن پیری رسند، کم‌ترین اهانتی به آن‌ها روا مدار و بر آن‌ها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آن‌ها بگو و بال‌های‌تواضع خویش را از محبّت و لطف در برابر آنان فرود آر و بگو: پروردگارا! آن‌هارا همان‌گونه که مرا در کودکی ‌تربیت کردند، مشمول رحمت خود قرار ده!

زمانی‌که بر وضعیت کنونی این امت، بهترین امتی‌که عهده‌دار خیر و صلاح بشریت است، نگاه کوتاهی بیندازیم، در می‌یابیم که این امت از دین خود دور شده و نسبت به منبع عزت و بزرگ خود کوتاهی ‌کرده است. ما گروهی می‌باشیم که الله سبحانه وتعالی ما را به اسلام عزت داده است و اگر عزت  را از غیراسلام جستجو کنیم، الله سبحانه وتعالی ما را ذلیل خواهد کرد. پدرها و مادرها ‌باید این موضوع را برای فرزندان خود روشن سازند و آن‌ها را در زمینۀ تلاش برای حل قضیۀ سرنوشت‌ساز امت پشتبانی‌ کنند؛ قضیه‌ای‌ که هیچ چاره‌ای جز حل آن ندارند و این‌که باید خستگی ناپذیر برای "تحقق هدف والا" تلاش کنند(تأسیس خلافت راشده برمنهج نبوت). درآن روز است که مشکلات‌شان حل، زندگی شرافت‌مندانه و شخصیت‌های شرافت‌مندانه‌ای را خواهند داشت، آنگاه با مفاهیم برگرفته از عقیده‌ای ‌که آن‌ها را غرق سعادت و خوشبختی می‌سازد، زندگی خویش را سپری می‌کنند، برمبنای وعدۀ الله سبحانه وتعالی و نصرت، قدرت و عزتی‌که الله سبحانه وتعهالی برای‌شان ارزانی می‌نماید.

﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾

[منافقون: 63]

ترجمه: در حالی‌که عزت مخصوص الله و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمی‌دانند!

برگرفته از جریدۀ الرایه

نویسنده: استاد زينة صامت

ادامه مطلب...

ترامپ، خان و طالبان

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

در طی دو هفتۀ گذشته، حرف‌های متعددی بین دونالد ترامپ، رئیس جمهور امریکا و عمران خان، نخست‌وزیر پاکستان، برسر موضوع طالبان و به‌ویژه جنگ افغانستان رد و بدل شده‌است. در حالی این رهبران در صفحات رسانه‌های اجتماعی چون توییتر یکدیگر را تیرباران می‌کنند که انسان‌های بسیاری به سبب حملات گوناگون در این میدان جان‌های‌شان را از دست می‌دهند. به همین ترتیب، گروه‌های مختلفی به‌خاطر آن‌چه‌که لازم می‌بینند، این حملات را به عهده گرفته‌اند.

زمانی‌که این رویدادها در سیاست جهانی به بررسی گرفته شود، قدرت رو به زوال امپراتوری امریکا در جنگ طولانی افغانستان از پیش پررنگ‌تر می‌گردد. تنها در هفتۀ اخیر، شمار حملات انتحاری و انفجارها از حد گذشت؛ طوری‌که مهم‌ترین این حملات قرار ذیل است:

۱. افراد مسلح مربوط به جنبش جدایی‌طلب بلوچستان، چهارتن را در یک حمله به قونسولگری چین در شهر بندری کراچی به قتل رساندند.

۲. گروه داعش مسئولیت حمله‌ای را بر یک مسجد در خوست، ولایت شرقی افغانستان، به عهده گرفت که در نتیجۀ آن ۲۶ تن کشته شدند.

۳. حملۀ طالبان به یک کاروان پولیس در ولایت فراه جان کم از کم ۲۰ افسر پولیس را گرفت.

۴. بر اثر انفجار یک بمب جاسازی‌شده در یک جعبۀ سبزیجات در یک بازار مزدحم در پیشاور ۳۱ تن کشته و ۵۰ تن دیگر زخمی شدند.

این حملات بر مناقشۀ تویتری آقای ترامپ و آقای خان پرده انداخته‌است، اما با خوانش خطوط و تحلیل کلمات‌شان در موافقت با رویدادهای فضای سیاسی جهان، دو مسئله آشکار می‌شود:

۱. طبیعت مطیعانۀ پاکستان در مقابل امریکا

۲. نفوذ رو به زوال امریکا در منطقه

آقای ترامپ احساسات‌اش را بر روابط میان امریکا با پاکستان این‌گونه اظهار کرد که: «آن‌ها برای‌مان هیچ کاری نکرده‌اند.» آقای ترامپ، به حمایت از تصمیم اداره‌اش از قطع کمک‌های مالی به پاکستان، گفت: «ما هرسال برای‌شان ۱.۳ میلیارد دالر می‌دهیم؛ ولی ازین پس نمی‌دهیم. ضمناً، من به این دلیل به این کمک‌ها پایان دادم که آن‌ها برای ما هیچ کاری نکرده‌اند.»

سخنان ترامپ قدری به رابطۀ دوجانبۀ این دو ملت نیز اشاره داشت. این رابطه طی هفتۀ جاری زمانی تأیید شد که پاکستان برای اولین بار نقش کمک‌کننده‌اش را در قتل اسامه بن لادن، رهبر پیشین القاعده، تصدیق کرد و به فرضیه‌های مختلف مبنی بر در جریان نبودن پاکستان در کشف بن لادن پایان داد.

نخست‌وزیر "خان" به منظور منحرف کردن توجه از این طبیعت آشکار متملق دولت پاکستان و برای نشان دادن ناکامی امریکا در افغانستان در تویت تویترش اذعان کرد: «هم‌اکنون، طالبان در ۷۰ درصد خاک افغانستان فعالیت دارند. باوجود انسان‌های بی‌شماری‌که تحت عنوان جنگ علیه تروریزم جان‌های‌شان را از دست داده اند؛ طالبان در حال حاضر، به همان اندازه‌ای فعال اند که پیش از آشوب‌گری امریکادر افغانستان فعال بودند و حالا این توان را دارند تا کنترول مناطق بیشتری را در دست بگیرند.  باوجود پشتیبانی ارتش‌های مختلف ناتو از ارتش‌های افغانستان و پاکستان و صرف ۱۷ سال بر سر این جنگ، امریکابه شدت تلاش دارد که چگونه با این وضعیت جدید در پاکستان دست و پنجه نرم کند و چگونه این به اصطلاح دشمن را از میان بردارد.  خیلی واضح است، چون امریکا خود اعتراف می‌کند که این جنگ را خواهد باخت و این‌که هیچ راه‌حل آشکاری ندارد، ازین‌رو، اکنون به تکتیک‌های استراتیژیک جدیدی برای پایان دادن به این جنگ خونین متوسل شده‌است. فقط این نمونه، یعنی تلاش ضعیف برای آوردن رهبران طالبان بر سر میز مذاکره، جدید است.»

شاید از آقای خان توقع می‌رفت تا با سخنان شدیداش در مورد آقای ترامپ و ادارۀ امریکا از ملت‌اش دفاع کند. هرچند، داد و ستد گره‌های تجارت را می‌بندد و به ارتش امریکا در افغانستان فرمان آماده‌باش می‌دهد. برعلاوه، اخیراً پاکستان به طیارات مربوط به دولت صهیونیست اجازۀ نشست داده‌است.

باوجود این سخنان شدید، رژیم پاکستان می‌کوشد تا مطیع امریکاباقی بماند و به حرکت به مسیر امریکا ادامه می‌دهد. هرچند، جنگ تویتری آقای خان حقیقت موقعیت امریکا را در جنگ افغانستان واضح می‌کند؛ ولی با آن‌هم نفوذ تنها ابرقدرت جهان، که همانا امریکاست، در حال کاهش می‌باشد و کنترول کامل‌اش را از تطبیق ایدیولوژی‌اش بر سر ملت‌های جهان سوم از دست داده‌است.

به نظر می‌رسد تکتیک‌های سیاسی‌ای‌که بارها بر سرزمین‌های غارت‌شده اعمال شدند و تطبیق این به اصطلاح دموکراسی، زیر نقاب آزادی‌های مدنی، بار دیگر منجر به ناکامی خواهد شد و آن‌چه باقی می‌ماند، مسئلۀ میلیاردها میلیارد دالر مصرف شده و جان انسان‌های بسیاری است که در این راه از دست رفته‌است. این موضوع خیلی عجیب نیست، چون الله سبحانه‌و‌تعالی این طرح کفر را به ما پیش‌گویی کرده‌است. الله سبحانه‌و‌تعالی در سورۀ انفال می‌فرماید:

﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ﴾
[انفال: ۳۶]

ترجمه: آن‌ها که کافر شدند، اموال‌شان را برای بازداشتن(مردم) از راه الله(سبحانه‌و‌تعالی) خرج می‌کنند؛ آنان این اموال را(که برای به دست آوردن‌اش زحمت کشدیده‌اند، در این راه) مصرف می‌کنند، اما مایه حسرت و اندوه‌شان خواهد شد و سپس شکست خواهندخورد و(در جهان دیگر) کافران همه‌گی به سوی دوزخ گردآوری خواهند شد.

نویسنده: تنویر میاح

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

 

ادامه مطلب...

دولت‌ شاهی انگلیس در تلاش است تا نتایج رفراندم برکسیت را مختل کند

(ترجمه)

بعد از مذاکرات طویل‌المدت انگلیس با اتحادیۀ اروپا، بالاخره تریزامی نخست‌وزیر انگلیس هفتۀ گذشته پیش‌نویس طرح ویژه‌ای خود را مربوط به خروج انگلیس از اتحادیه را ارائه نموده و مورد قبول شورای وزیران انگلیس واقع شد؛ اما بعد از یک روز از قبولی این طرح، استعفای تعدادی از وزراء اعلان و از طرفی وزرای‌دیگر در حال پافشاری ‌بر از سرگیری مذاکرات با اتحادیۀ اروپا می‌باشند.

بنابر این، به نظر می‌رسید که مصوبۀ توافقنامه برای هیچ‌کس رضایت‌بخش نبوده است؛ به ویژه و با توجه به تناقضات اظهارات تریزا‌‌می، کاملاً واضح است که تریزامی روند برکسیت نرم را روی‌دست دارد؛ چیزیکه انگلیس را به بسیاری از قوانین اتحادیۀ اروپا ملزم ساخته و آن را تحت نظارت قوانین اتحادیه قرار می‌دهد، در حالی‌که از طرف دیگر انگلیس از سهم‌‌گیری‌ در تصمیم گیری‌های اتحادیه کاملاً محروم می‌باشد. بوریس جانسون، یکی از اعضای ارشد کمسیون خروج انگلیس از اتحادیۀ اروپا می‌گوید: «این توافقنامه انگلیس را در درجۀ دولت‌های تابع اتحادیۀ اروپا تنازل می‌دهد.»

با وجود این‌که انگلیس از لحاظ قانونی یک دولت شاهی ‌دارای قانون اساسی می‌باشد، خود را به عنوان یک دولت دموکراتیک ارائه می‌دهد؛ دولتی‌که قوانین و حاکمیت در آن مطابق با ارادۀ مردم ساخته می‌شود. اما واقعیت این است که این دولت شاهی صرفاً برای تأمین منافع تعداد خاصی از اشرافیون بوده و تحت کنترول طبقۀ اشرافیونی‌که در رأس آن‌ها شاه قرار دارد، می‌باشد.

سیاست این نهاد انگلیسی این است که به عنوان بخشی از اتحادیۀ اروپا باشد تا بتواند در تصمیمات آن سهمی‌ داشته باشد و در عین حال می‌خواهد که به نوعی از اتحادیۀ اروپا جدا و مستقل باشد تا بتواند در تصمیمات بادارانه‌ای خود مستقلانه عمل نماید. لذا این سیاست دوگانه می‌طلبد که این دولت شاهی هم به وسیله سیاسیون حامی عضویت اتحادیۀ اروپا و هم به وسیلۀ سیاسیون حامی استقلال از اتحادیۀ اروپا تقویت شود؛ با حفظ یک تعادل ظریف بین این دو دسته از سیاسیون.

هدف واقعی از همه‌پرسی "خروج انگلیس از اتحادیۀ اروپا،" بدست آوردن نظر عموم نیست، بلکه هدف این است که به وسیله‌ای یک رأی‌دهی معماری‌ شده از ادامۀ عضویت انگلیس در اتحادیۀ اروپا حمایت ساخته‌گی‌ شود تا سیاسیون مخالف به شکل منطقی از وضع موجود کوتاه بیایند. از بدچانسی، دولت انگلیس در راه‌اندازی رفراندوم، که استعفای نخست وزیر دیوید کامرون را دنبال داشت، به شدت مرتکب خطای فاحشی ‌شد.

آنچه که انگلیس را بعد از این فاجعه مبهوت ساخته است، توجه کامل آن به خروج از اتحادیۀ اروپا می‌باشد؛ چیزی‌که اساسی‌ترین منبع نگرانی‌های ‌انگلیس شده و برای ‌بیرون‌رفت از این بحران آن را وادار به استخدام تمام مهارت‌‌ها و حیله‌گری‌هایش نموده است.

دلیل مذاکرات طولانی‌مدت با اتحادیۀ اروپا ناکارآمدی حکومت‌های ‌انگلیسی نمی‌باشد، بلکه این نهاد انگلیسیی نیاز به زمان دارد تا یک جو سیاسی لازم را برای تحمیل راه‌حل مورد نظر خود پیداکند و می‌خواهد به مشارکت در اتحادیۀ اروپا به هر شکل ممکن، رسمی یا غیررسمی، ادامه دهد. بر اساس برنامۀ روی دست نخست‌وزیر، انگلیس آمادگی ادامۀ مشارکت عمیق خود را در اتحادیۀ اروپا دارد؛ حتی اگر کدام مشارکت رسمی ‌در تصمیم گیری‌های اتحادیه نداشته باشد.

رخداد وضعیت مانند این در پیش چشمان ما، می‌بایست که درسی برای‌ درک این‌که دموکراسی تنها نظریۀ خیالی ‌بوده و در هیچ نقطه‌ای از جهان عملی نشده و هرگز قابل تطبیق نمی‌باشد، باشد. حتی‌در یونان قدیم، دموکراسی تنها محدود به سطح شهرستان‌ها بود و از حقوق شهروندی ‌در آن تنها یک اقلیت کوچکی‌ بیش برخوردار نبود؛ آن‌هم جمعیتی‌که اگر به آن اجازه داده می‌شد. علاوه براین، دموکراسی ‌با طبیعت انسان در تضاد قرار دارد؛ انسانی‌که مخلوقی می‌باشد که چاره‌ای جز زنده‌گی ‌کردن مطابق قانون خالق خود ندارد.

اصرار انگلیس در حفظ هویت مستقل و نیرومند دربرابر اتحادیۀ اروپا، حفظ توازن میان موقف مخالف و موافق آن در خصوص عضویت در اتحادیۀ اروپا را بیشتر به چالش مواجه می‌کند، در حالی‌که هرکشوری‌که عضویت اتحادیۀ اروپا را دارد، با معضلاتی مانند این تا حدودی روبه‌رو است؛ چون مفهوم اتحادیۀ اروپا در اساس خود نادرست بوده و کشورهای عضو آن‌همزمان تلاش دارند تا از حاکمیت ملی خود محافظت کنند.

تنها راه صحیح برای متحد کردن کشورهای مختلف، اینست که هویت ملی آن‌ها از بین رفته ادغام یک رژیم واحد شوند. این‌همان طریقه‌ای است که اسلام برای وحدت امت اسلامی‌ در نظرگرفته است، که عبارت از تشکیل یک دولت واحد بالای تمامی سرزمین‌های اسلامی تحت یک رهبری واحد برای‌ همه مسلمانان، که به خواست الله سبحانه وتعالی جهان شاهد دوبارۀ این وحدت واقعی به تأسیس خلافت راشده برمنهج رسول الله صلی الله علیه وسلم خواهد بود؛ دولتی‌که انسان را از برده‎‌گی برای بشر نجات داده و آن را به درجه‌ای صعود می‌دهد که تنها فروتن و فرمان‌بردار بادار واقعی‌‌اش، حق سبحانه  باشد و بس.

برگرفته از جریدۀ الرایه

نویسنده: استاد فائق نجاح

ادامه مطلب...

زن مسلمان افغان؛ ابزار رقابت‌، لذت و فشار سیاسی در دموکراسی و مربی نسل‌ها و قهرمانان در اسلام

خبر:

روزنامه بریتانیایی گاردین و تعدادی از روزنامه‌های دیگر روز جمعه (30 نومبر) گزارش دادند که چهره‌های ارشد مربوط به تیم فوتبال زنان افغانستان اتهام وارد کرده‌اند که سوء رفتار و تجاوز جنسی در داخل افغانستان به شمول مقر فدراسیون فوتبال و نیز در یک کمپ آموزشی در اردن در ماه فبروری صورت گرفته‌است. به دنبال اعلام لوی سارنوالی افغانستان که گفته است ادعاهای بدرفتاری جنسی در فدراسیون فوتبال افغانستان را بررسی می‌کند. خالده پوپلزی بازیکن و مدیر مسئول پیشین تیم ملی فوتبال بانوان افغانستان می‌گوید، او و برخی بازیکنان دیگر آماده‌اند اسناد و شواهد دست داشته شان را در این باره به لوی سارنوالی بسپارند. او می‌افزاید: در باره ادعاهای شان عکس و فلم‌های در اختیار دارند و پیش از این آن را با فدراسیون جهانی فوتبال «فیفا» شریک کرده‌اند. (منبع: رادیو آزادی)

تبصره:

قطعاً همگی می‌دانند که در تمام عرصه‌های جامعه و لایه‌های معاملات انسانی تحت سایۀ نظام حاکم کفری، این چنین سوء رفتارها و تجاوزهای جنسی بر زنان ادامه دارد. اما بعضی اوقات حساسیت‌ها و رقابت‌های شخصی میان افراد و اکثراً تحرکات موسسات خارجی و برنامه‌های کفار سبب می‌شود، تا این چنین وقایع ناگوار در جامعه مسلمانان همگانی گردد و فضای افکار عامه را به خود اختصاص ‌دهد. آن هم به خاطری‌که کفار توانسته باشند، موارد بس حساس را در میان جوامع مسلمان غیر حساس و عادی سازند. بدون شک این هم یکی از همین موارد بوده و هست.

هرچند زن در نبود دولت اسلامی در افغانستان، به گونۀ پیهم در معرض این‌گونه خطرات مهلک قرار داشته؛ اما باز هم عزت، کرامت، عفت و لباس زن در افغانستان یکی از خطوط سرخ افغان‌ها را تشکیل می‌داد که بعد از اشغال افغانستان توسط امریکا و ناتو -در طول 18 سال- زن و خانوادۀ مسلمان یکی از اهداف اساسی برنامه‌های سفارت‌خانه‌های کفار بوده که اکثراً توسط موسسات، نهادها و تمام ادارات دولت افغانستان تطبیق می‌گردد. به حدی که هیچ پروژه تا وقتی مورد علاقۀ تمویل کنندگان قرار نمی‌گیرد که پالیسی امریکایی- غربی جندر (جنسیت) در آن مراعات نشده باشد. حتی یکی از تعهدات دولت افغانستان به جامعه جهانی در اکثر کنفرانس‌های بین‌المللی، به شمول کنفرانس جنیوا، همین موضوع بود. لذا این امریکا و غرب است که توسط دولت افغانستان و موسسات غیر دولتی زن مسلمان را با چنین سرنوشت بد دچار ساخته است.

تمام این فجایع علیه زن تحت شعارهای فریبنده، اما ظاهراً زیبا، مانند؛ آزادی‌های فردی، حقوق زن، حمایت از زنان و اطفال، تساوی جنسیتی در ادارات دولتی و غیر دولتی ... صورت می‌گیرد. اما وقتی تمام برنامه‌های که برای تطبیق این شعارها تهیه و تطبیق می‌گردد، به شکل همه‌جانبه مطالعه شود، به وضاحت دریافت می‌گردد که امریکا، غرب و دولت افغانستان عزم خود را جزم نموده‌اند تا اندک‌ترین ارزشی که در زندگی افغان‌ها از آدرس اسلام باقی مانده، آن را از زندگی آنان ریشه‌کن و به جای آن افکار زنان و مردان افغان را توسط افکار غربی که به صراحت با ارزش‌های والای اسلام در تضاد است، مسموم نمایند. تا زن مسلمان افغانستان با استفاده از آزادی شخصی که در چنین دولت‌های دموکراتیک برایش داده شده بی‌مهابا لباس شرعی خود را از تن در آورده و به حالت تبرج وارد بازار کار گردد. به گونۀ با مردان در تمام عرصه‌ها همکار باشد که عفتش مورد تهدید قرار گرفته و حتی در بعضی موارد منجر به زنا شود؛ اما ولی (سرپرست) او اجازۀ ممانعت، محاسبه و کنترول آن را نداشته باشد.

در حالی‌که زن در اسلام عِرض (نفس صاحب شرف، عفت، عزت و کرامت) است و صیانت از آن بر مسلمانان واجب می‌باشد. زن در اسلام مادر، خواهر، دختر و خانم است. زن سرپرست و قایم مقام مرد در امور خانواده است. زن مربی نسل‌ها و قهرمانان امت است. زنان شقایق (نیمه یا تکمیل کننده) مردان است و رسول الله ﷺ در برخورد با آنان همواره توصیه خیر نموده است.

این غرب است که توسط عقل قاصر خود زن را تحت مفهوم جندر از تمام تفاوت‌های فطری و طبیعی جدا ساخته و کاذبانه برایش تفهیم نموده که هر کدام از زن و مرد می‌تواند رول یکدیگر را در جامعه ادا نماید. حتی درین اواخر برنامه‌های تغییر جنسیت را نیز به راه انداخته و در زندگی اجتماعی بشر طوفان مهلکی را برپا نموده است. این مبادی بشریست که جایگاه زن را از بشر بودن به متاع دنیوی پایین آورده و آن را در اعلانات تجارتی، مسابقات زیبایی، نمایشگاه‌های مُد لباس، دفاتر کاری مختلط، محافل مشترک موسیقی و رقص، مسابقات ورزشی نیمه برهنه و غیره بی‌باکانه استفاده می‌کند.

اسلام دین خالق بشر است که به زن جایگاه اصلی‌اش را داده است. زن در اسلام انسان است، نه متاع؛ صاحب کرامت است، نه اهانت؛ مادر است و در زیر قدم‌هایش بهشت. صیانت و حفاظت از آن بر مردان واجب شده تا سبب حیاء، عفت، طهارت و کرامتش گردد. مسلمانان تا سرحد مرگ جهت حفظ آن غیرت می‌ورزند و در دفاع از آن اگر کشته شوند به شهادت نایل می‌گردند. همین مفکوره سبب می‌شود تا در جامعه دیوثی، رذالت، فحشا و منکر ریشه‌کن گردد. در غیر آن سرنوشت هر زن و دختر در معرض تهدید و رسوایی دنیا و آخرت قرار می‌گیرد.

پس ای خواهر مسلمان! ای مردم غیور افغانستان! برای تاسیس دولت اسلامی (خلافت) و تطبیق همه‌جانبۀ اسلام با ما به پاخیزید و علیه تمام اهداف، شعارها، برنامه‌ها، اسالیب و وسایل کفار استعمارگر، دولت دست نشانده و موسسات شان دست به کار شوید و این دسیسۀ بزرگ علیه زن، خانواده و زندگی اجتماعی مسلمانان را در نطفه خنثی کنید تا در جامعه جلو زنا و تمام انواع رذایل و فحشا را گرفته باشید. چون از یکسو در دنیا رضایت الله متعال راکسب نموده و از سوی دیگر، در آخرت جنتِ که وسعت آن از آسمان و زمین بیشتر است از آنِ خود نماییم.

سیف الله مستنیر

ادامه مطلب...

بٌعد دیگر استعمار: مکلفیت‌های دولت افغانستان در زیر سایۀ تعهدات بین‌المللی

  • نشر شده در سیاسی

اراکین دولت افغانستان در هر مجلس حکومتی و کنفرانس‌های خبری از تعهدات دولت در مقابل جامعه جهانی صحبت می‌نمایند. از این تعهدات با چنان آب و تاب صحبت می‌کنند که گویی مکلفیت در مقابل این تعهدات، وجیبه‌ی ایمانی و وجدان شان می‌باشد. در حقیقت این تعهدات که در مقابل پول و زیر عنوان کمک‌های بلاعوض از حکومت افغانستان گرفته می‌شود حربه‌ای برای اعمال نفوذ و تطبیق آجندا های غرب در ممالک تحت اشغال مثل: افغانستان می‌باشد. این کمک‌ها، اگر چه در ظاهر بلاعوض نامیده می‌شوند؛ اما در عوض دولت‌ها مجبور ساخته می‌شوند تا آجنداهای ریفورم را برای تحکیم دموکراسی مطابق به اهداف جامعه جهانی تطبیق نمایند.

با کمی تأمل و تعمق در ماهیت و نوعیت تعهداتی که دولت افغانستان در مقابل جامعه جهانی دارد، دیده می‌شود که دین و مردم افغانستان را بکُلی فراموش کرده و تمام انرژی و منابع خود را بخاطر عملی ساختن تعهداتش در مقابل کشور های غربی و جامعه جهانی به مصرف می‌رساند. این یک پروسه‌ی دیرینه بوده که سرزمین‌های اسلامی را تحت فشار قرار می‌دهد و از روش‌های نوین استعمار قدیم می‌باشد.

تعهداتی را که جامعۀ جهانی از کشورهای، چون افغانستان می‌خواهد همیشه با اولویت‌های مردم آن در تضاد می‌باشد. بحث درجه بندی اولویت‌های کشورهای کمک کننده و کمک گیرنده یک مبحث بسیار وسیع و قابل بحث بوده که حتی در حلقات اکادمیک غربی و اقتصادی مورد توجه می‌باشد. توجه به سکتور امینت، دسترسی به خدمات اجتماعی و تامین عدالت، مبارزه با فساد اداری و فسادهای اجتماعی و امثالهم از اولویت‌های است که جامعه افغانی به آن نیازمند است.

 اما زمانی بحث از ریفورم و کمک‌های جهانی به میان می‌آید، دیده می‌شود که این اولویت‌ها نادیده گرفته شده و در عوض، هر کشور کمک کننده مطابق به آجندا و پالیسی‌های خود کمک‌های شان را مشروط می‌سازند. در نتیجه سیاست‌های دولت افغانستان، بشکل قابل ملاحظه‌ای تحت نفوذ نظام سفارت‌خانه‌ها و سازمان‌های بین‌المللی قرار گرفته و کنترول می‌گردد.

بطور مثال، درین اواخر جامعۀ جهانی تمرکز هر چه بیشتر خود را به اصطلاح روی تقویت و رشد سکتور خصوصی مبذول داشته و دولت افغانستان هم تعهداتی در زمینه دارد. دیده می‌شود که در این راستا افغانستان پیشرفت‌های داشته و در رده بندی‌ها جهانی موقف بلندتری را نیز کسب نموده است. اگر علاقمندی جامعۀ جهانی در افغانستان به معارف و تعلیمات می‌بود یا دسترسی مردم به انرژی برق، به گمان اغلب که این سکتورها رشد چشم‌گیری می‌داشت. اما جامعۀ جهانی می‌خواهد تا نظام امپریالیستی-کپتالیستی نهادینه گردد و به همین دلیل دولت را مجبور ساخته تا در این راستا اقدامات لازم را روی دست گیرد که در نتیجه افغانستان در گزارش‌های اخیر سازمان تجارت جهانی، از جمله ریفورمرهای درجه یک سکتور خصوصی شناخته شد.

امریکا علاقمند است تا افغانستان روی قوانینی کار نماید که بشکل از اشکال بستری برای کمپنی‌های بزرگ نفتی و معادن امریکایی یا اروپایی فراهم نماید و یا بالاخره مفاد آن به حاکمیت جهانی امریکا برسد. مثال دیگر این چنین از تعهدات که فعلاً در سیاست‌های اقتصادی افغانستان کاملاً مشهود است تغییر در اولویت‌های اتحادیه اروپا می‌باشد. اتحادیه اروپا کمک‌های خود را در راستای کاهش مهاجرت و مهاجرین در افغانستان متمرکز ساخته است. دولت افغانستان هم برنامه‌ها و فعالیت‌های خود را مطابق به آن استوار و در حال حاضر، بیشتر روی ایجاد کار برای یک طبقه خاص جوانان ـ که امکانات مهاجرت آن‌ها به اروپا می‌رود ـ و گماشتن آن‌ها در رده‌های بلند دولتی تمرکز نموده تا بدین وسیله از مهاجرت افغان‌ها به کشور های اروپایی جلوگیری کرده باشد.   

در ابتداء کشور های کمک کننده برای عملی ساختن پروژه‌های انکشافی و اجتماعی از طریق انجو ها و دیگر نهادهای مدنی اقدام می‌نمودند. در آن زمان، در بعضی از انجوها، پروژه‌های تعلیمات آرایش‌گری برای خانم‌ها و آقایان تطبیق می‌گردید. درحالی‌که پروپوزل‌های اعمار مکاتب و برنامه‌های آموزشی و زیربنایی ردّ و پروپوزل‌های ایجاد گروه‌های موسیقی و تیاتر منظور گردیده و به میلیون‌ها دالر بودجه برای تطبیق این پروژه‌ها به نام پروژه‌های فرهنگی تخصیص داده شده است. در قالب پروژه‌های اجتماعی و فرهنگی ذهنیت و مفکوره‌های امت، حتی رسوم اسلامی و افغانی ما را تغییر می‌دهند. در حالی پروژه‌های تغییر ذهنیت در اولویت قرار داده می‌شد که به اساس ارقام همین نهادها، 30 درصد مردم دسترسی به برق، 20 درصد  از قراء و قصبات به سرک وصل بوده و بیشتر از 60 درصد دیگر زیر خط فقر زندگی می‌کردند.

کنفرانس جنیوا هم که چندی قبل دایر گردید، مملو از چنین تعهدات تحمیل شده از طرف جامعۀ جهانی بالای افغانستان بود. در اسناد رسمی این کنفرانس دیده می‌شود که جامعۀ جهانی مانند یک حاکم و فرمانروا کوشش‌های دولت افغانستان را مورد ارزیابی قرار داده و از پیشرفت آن تقدیر و از کم کاری‌های آن اظهار نگرانی نموده است. مثال واضح که می‌تواند این موضوع را روشن‌تر سازد موضوع حقوق بشر و حقوق زن در افغانستان است که در هر کنفرانس، جامعۀ جهانی از دولت دست نشاندۀ خود در زمینه، تعهداتی اخذ نموده است.

در این اواخر دولت افغانستان تعهد نموده تا تعداد کارمندان زن را در دولت به 22 درصد افزایش دهد. این درحالیست که در این زمینه با زن‌ها و مردم افغانستان هیچ گونه مشورتی صورت نگرفته و قوانین و سیاست‌های که مابعد این کنفرانس طرح می‌گردد همه با مشوره نماینده‌های این کشور ها صورت گرفته به پارلمان ارسال شده و بعد از یکی دو جنجال به اثر تهدید قطع کمک‌ها، نافذ می‌گردد.

کمک‌های که صرف زیر ساخت‌های اقتصادی گردیده یک بخش کوچک از پول‌های جامعه جهانی را تشکیل می‌دهند. علاقمندی دولت افغانستان و بخصوص عوام نیز بیشتر به اعمار بندها، سرک‌ها، پروژه‌های برق، آبرسانی، کلنیک‌ها، شفاخانه‌ها و مراکز تعلیمی اعم از پوهنتون‎‌ها و مکاتب می‌باشد. اما در بدل تمویل مصارف این نوع زیرساخت‌ها، جامعه جهانی تحت استراتیژی‌های مختلف، پالیسی‌های را بالای حکومت دست نشاندۀ خود جهت تطبیق دموکراسی تحت نام نظام سازی و ملت سازی تحمیل می‌کند که در حقیقت شرایط وضع شده از طرف جامعۀ جهانی است که دولت مجبور به عملی سازی آنها می‌باشد. و به هیچ وجه خواست مردم مسلمان افغانستان نبوده و یا این‌که اکثر مردم از آن بی‎‌خبر بوده و در مورد آن نمی‌دانند. بدون عملی سازی تعهدات نظام سازی غربی، تمامی کمک‌های که صرف حکومت و پروژه‌های زیربنای می‌شود، قطع خواهد شد.

این موضوع از طرف دولت افغانستان بارها تائید و تصدیق گردیده است. اراکین بلند پایه دولتی اقرار نموده‌اند که بدون کمک‌های نظامی و مالی جهان کفری، این دولت شش ماه هم دوام آورده نمی‎‌تواند. این همه ثابت می‌سازد که دولت‌مردان افغانستان بیشتر متعهد به خارجی‌ها بوده تا به دین، مردم، ارزش‌های اسلامی و جهادی این سرزمین؛ زیرا بقا و مشروعیت شان متکی به کمک‌های امریکا و جامعه جهانی است، نه اسلام و مردم.

جمال يوسف

ادامه مطلب...

کمپاین ولایه تونس: "چه کسی بهتر از الله حکم می‌کند"

  • نشر شده در تونس

در این روزها تونس به سبب این‌که کسانی را که حاکم گمان می‌کردیم، از ساده‌ترین نقش‌شان چشم‌پوشی نموده و تعیین نمودن سیاست‌های اقتصادی، مالی، اجتماعی تونس را به کشورهای استعماری صلیبی و کارمندان‌شان در اتحادیۀ اروپا و صندق بین‌المللی پول واگذار نمودند، در یکی از سخت‌ترین دورۀ خود قرار دارد.

در مقابل حالت سختی‌که بر وضع سیاسی این سرزمین پدید آمده است و احزاب موجود در نظام به عوض این‌که به امور امت توجه و اهتمام نمایند، مشغول منازعات داخلی‌شان هستند؛ هم‎چنان در مقابل تنفر مردم از نظام سیاسی و احزاب فرصت‌طلبکه فرصت‌طلبی‌شان در ناحیۀ انتخابات اخیر شهرداری به شکل واضح نمایان می‌گردد- مایان در حزب التحریر-ولایه تونس به امت اعلان می‌داریم که کمپاین سیاسی را جهت راهنمایی اندیشۀ سیاسی به سوی راه‌حل بنیادی مشکلات امت و آزاد نمودن امت از تمامی انواع استعمار و بردگی، که همانا دو باره تأسیس نمودن نظام سیاسی در حکومت‌داری، اقتصاد و جامعه بر اساس اسلام و احکام شرعی می‌باشد، به راه می‌اندازیم.

این کمپاین جدید که عنوان ذیل را: ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ حُكْماً﴾ یعنی چه کسی بهتر از الله حکم می‌کند، برایش انتخاب نموده‌ایم، به اذن الله سبحانه وتعالی چند هفته دوام خواهد داشت و شایستگی نظام اسلام را در ایجاد تغییر بنیادی برازنده خواهد نمود. از رب العالمین آزادی از ستمگران و  نمایندگان استعمار را و هم‌چنان با عزت و کرامت زندگی نمودن در نظامی‌که از عقیده و تمدن امت پاسبانی نموده و حق امت را در انتخاب حاکم تضمین می‌نماید، استدعا می‌نماییم.

حمزه "پارسا"

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه