چهارشنبه, ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

اردوغان؛ پیرو امریکا، خائن اسلام و مسلمین و سکولر درجه اول است

  • نشر شده در سیاسی

الله متعال امت اسلامی را به نعمت اسلام منت نهاد که نظیر آن یافت نمی‌شود. اسلام نوریست که راه منتهی به بهشت را روشن می‌سازد؛ بهشتی‌که پهنای آن بسان آسمان‌ها و زمین است و برای متقیان تهیه شده است. اسلام طریقه استوار، راه راست و نظام سالمی است که مشکلات زندگی را حساب شده و دقیق درمان می‌کند.

الله متعال حلال را بیان نموده و به دنبال کردنش دستور داده است؛ حرام را یاد آورشده و کنار گذاشتنش را خواستار گردیده است. حلال و حرام را در دین مبین اسلام به عنوان تنها معیار اعمال قرار داده است تا به حلال پرداخته شده و از حرام دوری شود؛ پس داوری بر پدیده‌ها، گفتارها و کردارها همه باید بر اساس این مقیاس انجام پذیرد.

در نتیجه داوری براشخاص نیز در گرو گفتار و کردار آن‌ها خواهد بود که آیا در اسلام بر مقیاس حلال و حرام حرکت می‌کنند یا براساس معیار دیگری؛ معیارهای چون منفعت‌گرایی کپیتالیزم  و غیره؟ الله سبحانه و تعالی برامت اسلامی لازم داشته است تا در برابر تمام احکام شریعت اسلام با کمال خوشنودی و بدون قید و شرط سر تسلیم نهند. چنانچه در زمینه فرموده است:

﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾ [نساء: ٦٥]

ترجمه: قسم به پروردگارت تا تورا در منازعات شان داور قرار ندهند و سپس در برابر آنچه در میان‌شان داوری نمودی، تسلیم کامل نشوند و احساس دلتنگی نکنند، مؤمن نخواهند بود.

پیروی از شریعت یعنی پابند بودن به تمام احکام شرعی بدون این‌که مطابق تمایلات نفسانی، برخی را برگزیده و برخی را متروک قرار دهی؛ چنانچه الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَن يَفْعَلُ ذَٰلِكَ مِنكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَىٰ أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ [بقرة: ٨٥]

ترجمه: آیا به برخی آیات قرآن ایمان می‌آورید و برخی دیگر را انکار می‌کنید؟ کسی‌که چنین کاری کند، جز زبونی در دنیا و عذاب شدید الهی در روز قیامت سزایی ندارد و الله متعال از آنچه انجام می‌دهید، غافل نیست.

الله سبحانه و تعالی بر یک مسلمان غیر مجاز می‌داند که کردارش با گفتار درست و شرعی او مخالف باشد؛ چنانچه بگوید: آزادسازی فلسطین واجب است که گفته شرعی و درستی هست؛ اما برای آزادسازی آن ارتش خویش را به حرکت در نیاورد. الله متعال فرموده است:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ(2)كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ[صف: 2-3]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده اید! چرا چیزی را می‌گویید که انجام نمی‌دهید؟ در نزد او تعالی بزرگ‌ترین دشمنی آنست که چیزی را بگویید و بدان عمل نکنید.

غرب در هر مرحله بت‌های قابل پرستشی غیر از الله می‌سازد! زمانی‌که امت در انحطاط فکری بسر می‌برد و قوم‌گرایی در آن ریشه دوانیده بود، درین برهه تاریخی جمال عبدالناصر بعنوان بت پرورانیده شد تا این‌که نماد نشنلیزم و معبود عرب من دون الله باشد؛ زمانی‌که سطح فکری امت اسلامی ترقی کرد و از فرزندان امت کسانی سر بلند نمود، نقشه و مصیر درستی را برای‌خود ترسیم نمودند که بسوی رضایت الله متعال سوق می‌داد و چگونگی برگشت دوباره به (خیر امت اخرجت للناس) را برای این امت تبیین می‌نمود؛ چنانچه قبلاً زیر چتر یک دولت (خلافة راشدة علی منهاج النبوة) بود؛ امریکا بت دیگری را با تناسب سطح فکری که امت بدان ارتقا کرد، تدارک دیده که همانا اردوغان است. امریکا بصورت حساب شده اردوغان را به رنگ جذابی از سکولریسم ساخت که با رنگ سکولریستی اتاترک متفاوت است؛ چون اتاترک بصورت علنی با اسلام دشمنی شدید داشت؛ مظاهر دین در تمام شئون زندگی را ملغی اعلام کرد، حتی در رفتارهای فردی؛ پس نگاهش به دین با نظام کمونستی یکی بود؛ اما در قوانین با آن متفاوت بود. اما اردوغان در رفتارهای انفرادی با دین مشکلی ندارد و فرد را از انجام اعمال تدینی مانند نماز، روزه، تعلیم و تعلم قرآن کریم باز نمی‌دارد؛ از همین روست که اردوغان در برخی از رفتارهای تدینی همانند یک مسلمان به نظر می‌رسد، نماز را در مسجد با مسلمین می‌گذارد، خانمش حجاب می‌پوشد، برای تحریک احساسات حامیان و بلند بردن میزان محبوبیت ملی‌اش قرآن کریم را بلند می‌کند و نیز هنگام ظلم و ستم دولت یهود(اسرائیل) در فلسطین اظهار خشم و نفرت می‌کند. این‌ها همه در قاموس سکولارستی اردوغان مجاز است؛ اما زمانی‌که حرف از کوچک‌ترین حرکت نظامی علیه اسرائیل و یا لغو کوچک‌ترین پیمان اقتصادی، نظامی و یا امنیتی در میان باشد، هیچ یک ازین موارد مجاز نخواهد بود. اندیشه سکولاریستی اردوغان در نظام زندگی، دولت و جامعه، تمام مظاهر دین را ملغی اعلام نموده و هیچ حکم شرعی را اجازه نمی‌دهد. درین دایره فرقی با سکولریزم کمالی ندارد که همانا جدایی دین از دولت در تمام  قوانین جاری در زندگی مردم است. قوانینی‌که دولت بر اساس آن داوری می‌کند، همان قوانین بشری دست‌ساخته‌ای هستند که هیچ تأییدی از جانب الله سبحانه و تعالی ندارند؛ قوانین کفریی‌که هیچ پیوندی با اسلام ندارند.

این در حالی‌ست که حامیان اردوغان با مبالغه او را رهبر اسلامی گروه و دولتش می‌دانند. درین چند سطر بیان خواهیم کرد که اردوغان در ترکیه، مرد سکولار درجه یک است و بر اساس سکولریزم حکم می‌راند، در کنار کفار با اسلام و مسلمین در افغانستان، شام، لیبیا و دیگر سرزمین‌های اسلامی در نبرد است.

پیدایش اردوغان

 رجب طیب اردوغان در قبیله‌ی قاسم پاشا در استانبول ترکیه در سال 1954م متولد شد؛ به مدرسه ائمه و خطباء دینی پیوست، با نجم الدین اربکان همراه شد و پیش ازین‌که شهردار استانبول شود، مناصب متعددی را تجربه کرده است، تا این‌که نجم الدین اربکان به نخست وزیری دست یافت؛ پس از سقوط خلافت عثمانی کمالی‌ها حاکمان ترکیه بودند؛ اما دیری نگذشت که لشکر کمالی‌ها علیه نجم الدین اربکان شوریدند؛ ارتشی‌که حامی اصلی آن در آن زمان انگلیس بود. زمانی‌که اردوغان بعد از ترگوت اوزال با تکیه بر امریکا نخست‌وزیر شد؛ درین اواخر توانست برخی از ناآرامی‌ها و انفجارات را در ترکیه سازماندهی کند، در حالی‌که ارتش هنوز در تصرف کمالی‌ها بود. به این ترتیب، آن‌ها مجبور شدند برای مهار تروریزم باتشکیل واحدهای امنیتی مجهز با اسلحه مدرن -با این‌که راضی نبودند- موافقت کنند که اول زیر دست اوزال، سپس اردوغان باشد. این اولین نقشه‌ای بود که اردوغان برآن تکیه زده بود؛ سپس امریکا این نیرو را افزایش داد، هرگاه در ترکیه یک رشته انفجارات صورت می‌گرفت، نیرویی زیر دست اردوغان را تقویت می‌کردند. با گذشت هرسال این نیرو با ارتش متوازی شده و قدرت انقلاب علیه اردوغان را از ارتش سلب می‌کرد تا ارتش کمالی نتواند مثلی‌که برحاکمان پیشین مانند نجم الدین اربکان، شورش کرد، شورش کند. سپس اردوغان بر مبنای قانون شورای عالی نظامی ترکیه بزرگان افسران ارتش کمالی را باز نشست داد و دوستان خویش را جایگزین آنان کرد.

مشخص است که انگلیس و مزدورانش جرئت استادگی علنی در برابر امریکا و مزدورانش را ندارند، بلکه بصورت زیر میزی کار می‌کنند که سبب اصلی در انقلاب نافرجامی بود که افسران بزرگ کمالی در سال 2016م یک ماه پیش از نشست شورای عالی نظامی ارتش ترکیه  که برای بازنشست دادن آن‌ها برگذار می‌گردید، تدارک دیده بودند؛ زیرا آنان این نشست را بزرگ‌ترین ضربه قانونی می‌دیدند که آمریکا و پیروش، اردوغان برپیکر آنان وارد می‌کردند. بنابراین، به این انقلاب نافرجام اقدام نمودند که سحر بر ساحر برگشت و باعث شد دست اردوغان در تصفیه ارتش از کمالی‌ها و مورد پیگرد قرار دادن آن‌ها بازشود.

دروغ، ترکیه و اردوغان اسلامی و حزب عدالت و رشد اسلامی

بعد ازین‌که امریکا متوجه شد، مردم از کمالی‌ها و سکولاریزم شدید و اسلام ستیزی‌شان متنفر هستند و بیداری اسلامی روز به روز گسترش می‌یابد؛ بر مبنای سیاست عام الشمولی‌که در سرزمین‌های اسلامی بکار می‌گیرد، برای اردوغان سفارش نمود که لباس اسلام برتن کند و تا مادامی‌که برمسند حاکمیت  است، برخی از مشاعر اسلامی را بروز دهد. این کار بالفعل تأثیر بسزایی در جمع شدن مردم بر محور اردوغان و کلید نجات پنداشتن او از کمالی‌ها و سکولریزم آن‌ها داشت؛ تاجایی‌که برخی از حامیانش اورا سلطان عبدالحمید و برخی هم بالاتر برخی در مدحش گفتند که او در پی عمربن خطاب رضی الله عنه گام برمی‌دارد.

اردوغان در حمله به سکولریزم کمالی‌ها در سال 1994م گفته است: «به ناچار اندیشه سکولریستی که نظام ترکیه برآن بنا یافته است، باید ملغی شود؛ زیرا اسلام و سکولریزم ممکن نیست باهم کنار بیایند.» به این پندار که اگر ترکیه برنظام اسلامی تکیه کند، همه شهروندان را بصفت مسلمین جمع می‌کند و دیگر مشکل کردها در جنوب شرق کشور را نخواهد داشت؛ چنانچه بر قانون کمالی ترکیه انتقاد نموده گفته است: «این بدست سکربن نوشته شده است». اما دیری نگذشت که حقیقت سکولرستی آن آشکار گردید و لباس اسلام را که به دروغ پوشیده بود، از تن بیرون کرده گفت: «سکولریزم ضامن دموکراسی است.» گویی‌که دیموکراسی روش وضعی نیست که اساس و جزئیاتش با اسلام در تناقض باشد. دیموکراسی انسان را قانون‌گذار قرار می‌دهد و الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ ۗ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ[اعراف: ٥٤]

ترجمه: آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان)، از آن او (و به فرمان او) ست! پر برکت (و زوال‌ناپذیر) است خداوندی که پروردگار جهانیان است!

 امر همان قانون‌گذاری و قانون‌گذار فقط الله متعال است. مردم بندگان او تعالی هستند، لازم است بر مبنای قانونش حرکت نمایند.

اردوغان در ترویج سکولریزم خویش بر مغالطه تکیه زده است؛ با تفسیر اشتباه و این اظهار، ‌که سیکولریزم با دین در تعارض می‌باشد، خواسته است روی آن را بپوشاند. بعد ازین‌که برمنایی نظر اولش سکولرزیم با اسلام کنار نمی‌آید؛ اکنون بر مبنای نظر دومش سکولریزم با اسلام تعارض ندارد؛ این دو دیدگاه متضاد است که اول نمایانگر شخصیت تخیلی بوده و در تلاش است تا لباس یک رهبر اسلامی را به تن کند. دیدگاه دوم نمایانگر حقیقت اردوغان است که یک سکولر است و می‌خواهد با دروغ، فریب و نیرنگ اندیشه خود را ترویج کند.

سپس دیری نگذشت که اردوغان اسلام را انکار کرد و گفت: «برخی ما را حزب اسلامی می‌نامند و برخی دیگر حزب اسلامی معتدل می‌پندارند؛ اما ما نه آن هستیم و نه این؛ بلکه ما حزب محافظ دیموکراسی هستیم؛ نه حزب دینی! همه باید این را بدانند.» عجیب اینست که بسیاری از حامیانش هم‌چنان اصرار دارند که او رهبر اسلامی و "حزب عدالت و توسعه" در ترکیه حزب اسلامی است و این‌که ترکیه اردوغان بعد ازین‌که سکولریستی بوده، اسلامی گشته است. خیلی تعجب آور است!!

حامیان اردوغان و شهادت دروغین

حامیان اردوغان بر این‌که اردوغان رهبر اسلامی، ترکیه دولت اسلامی و حزب عدالت و توسعه حزب اسلامی است، اصرار می‌ورزند تا مردم نظام اسلامی حقیقی، که همانا خلافت اسلامی است، نشناسند و از حزب التحریر که برای اقامه آن کار می‌کند، چیزی ندانند. این یک شهادت زور و دروغین است که اسلام آن را حرام کرده و به شدت منع نموده است. الله سبحانه و تعالی فرموده است: ﴿وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ﴾ [حج: ٣٠]؛  از سخن دروغ بپرهیزید. وهم‌چنان فرموده است: ﴿مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ﴾ [ق: ١٨]؛ سخنی را بر زبان نمی‌آورد، مگر این‌که نزدش مراقبت کننده‌ای آماده است. و فرموده است:

﴿وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا﴾ [فرقان: ٧٢]؛

آنان که شهادت دروغین نمی‌دهند و زمانی‌که بر بیهوده‌ای بگذرند، با و قار می‌گذرند.

اردوغان سکولر درجه یک

اردوغان فقط سکولر نیست؛ بلکه سکولر درجه یک است. او فرد درجه اول سکولر در ترکیه می‌باشد؛ درین زمینه دلایل قاطع برای اهل دل و کسانی‌که حرف شنو هستند، یادآور خواهیم شد.

1- افتخار اردوغان به سکولریزم و انکار از اسلام: اردوغان براین‌که سکولر و حزب عدالت و توسعه حفاظت کننده سکوریزم در ترکیه است، افتخار می‌کند. او اظهارات زیاد و جدی مبنی بر سکولر بودن خود، حزب و دولتش دارد که جای بحث باقی نمی‌گذارد. به عنوان مثال: برخی ازآن‌ها را ذکر می‌کنیم. بنابر آنچه که در مجله "السفیر اللنانیة" در 12/12/2009م چنین اظهار داشته است: «بدون شک، حزب عدالت حزب اسلامی نیست،‌ توصیف سیاست خارجی خود را به سیاست عثمانی جدید نمی‌پذیرد و این‌که احساساتش با غزه از دریچه‌ی اسلام نیست» او با این سخن اسلام را از حزب عدالت و توسعه نفی کرد و هم‌چنین در ستایش سکولریزم گفته است که او سکولریزم را به عنوان ضامن دموکراسی می پندارد. بدون شک، دموکراسی روش کفری است که چنگ زدن به آن، تطبیق و فراخوان بسوی آن حرام بوده، با اساسی‌که بر آن استوار است و با نظم و قوانینی‌که آورده است، با اسلام در تناقض قرار دارد.

2- اردوغان در ترکیه براساس سکولریزم بالای مسلمانان حکم می‌راند: دولت ترکیه از زمان سقوط خلافت تا کنون طی صد سال بر اساس سکولریزم حکومت می‌کند. قانون سکولریستی آن هیچ ارتباطی با اسلام ندارد. امور تمام موسساتش بر اساس قوانین وضعی در جریان است؛ قوانین کقری که مطلقاً از اسلام نیستند. ترکیه دولت قطری است که حدود استعماری که سازمان سایکس – پیکو آن‌ها را ترسیم نموده، نگهداری می‌کند. پس ترکیه دولت اسلامی نیست؛ زیرا دولت اسلامی دولت واحدی برای تمام مسلمین است که میان ولایات خود حد و مرزی ندارد، مرزهایش فقط با کفار بگونه غیر ثابت است. دولت اسلامی همیشه در حال جهاد و توسعه‌طلبی دوام‌دار است. ازین‌رو، عمل اصلی و مرکزی آن حمل رسالت اسلام به جهان با دعوت و جهاد است. بارزترین مشخصه یک دولت اسلامی داوری بر اساس شریعت اسلام در میان مسلمین است، به گونه‌ای که به هیچ قانون وضعی حکم و داوری نمی‌کند. سستم حکومتی آن خلافت است، نه جمهوری سکولریستی یا سستم پادشاهی. خلافت عثمانی خلافت برای همه مسلمین بود، نه مانند دولت سکولریستی اردوغان فقط برای ترک‌ها. مصر، شام، عراق، حجاز، یمن و غیره ولایات خلافت عثمانی بودند که هیچ مرزی فاصلی میان شان نبود. می‌بینیم که اردوغان بر سکولر بودن ترکیه تأکید می‌ورزد و اسلامی بودن آن را انکار می‌کند. این موضوع از آنجا روشن می‌شود که نامیدن دولتش را بنام دولت عثمانی جدید رد می‌کند تا سکولر بودنش را قطعاً تأکید کند و می‌خواهد با تأکید بگوید که مثل آن و در ادامه‌‌ی آن نیست.

3- خوش خدمتی اردوغان برای سکوریزم در خارج از ترکیه: اردوغان که به سکولریزم ایمان آورده و در ترکیه بر مبنای آن حکم می راند، در خارج از ترکیه نیز برای ترویج و حفاظت از آن تلاش می‌کند و در راه آن قربانی می‌دهد. بعد از انقلاب بهار عربی سعی نمود حاکمان جدید را قانع کند تا بر وفق نمونه ترکی سکولاریستی حرکت کنند؛ چنان‌که در مصر، تونس و لیبیا این کار را انجام داده است.

اما نمونه حفاظت از سکولریزم در بیرون از ترکیه به اجرا گذاشتن نقشه‌ی آمریکا در سوریه بود که تغییر مسیر انقلاب سوریه عنوان می‌شد. بعد ازین‌که انقلابیون بر بیش از 70٪ از خاک سوریه مسلط شده بودند و برای اقامه‌ی خلافت آماده می‌شدند، در شرف سقوط نظام و سیاست سکولریستی آن برای همیشه بودند و ایران، نظام سوریه و روسیه از شکستاندن اراده مردم شام با جنگ‌های وحشیانه، ستم‌ها، آتش زدن‌ها،‌ فشارهای دسته‌جمعی بر سرزمین سوخته شده و محاصره‌ی درازمدت کوتاه آمده بودند؛ اما اردوغان به اشاره امریکا برای حفاظت از نظام سوریه و حمایت از سکولریزم در شام، باحیله و نیرنگ وارد میدان عمل شد. اردوغان اعلان کرد که علیه نظام سرکش سوریه با انقلابیون است؛ زمانی‌که برخی انقلابیون به او اعتماد نمودند، آن‌ها را بسوی بعضی از سازش‌ها و تنازلات سوق داد، ‌با ایجاد جنگاه‌های تخیلی، پیکارجویان را از مناطقی‌که حکومت از پس‌گیری آن‌ها عاجز مانده بود، بسوی آن‌ها کشاند. به عنوان مثال: شهر حلب که محاصره‌ی بیش از شش ماهش شکستانده شده بود و انقلابی‌ها توانسته بودند، محاصره را درین شهر بشکنند، حکومت را شکست دهند و توازن قوی در آن برعکس شده بود؛ اردوغان برای‌شان جنگاه "درع الفرات" در سال 2016م را در شهر "الباب" ایجاد کرد تا مجاهدین را از حلب بسوی آن بکشاند؛ زمانی‌که شهر از نیروی دفاعی خالی گشت، ایران و روسیه با ارتکاب بدترین جرایم توانستند شهر حلب را سقوط دهند. در سال 2018م عین کار را انجام داد و عملیات "غصن الزیتون" را طراحی کرد و 25 هزار مبارز را به منطقه عفرین کشاند؛ در نتیجه شهر "غوطه شرقی" بدست حکومت سقوط کرد. اردوغان در سال 2019 عملیات "نبع السلام" را طراحی کرد و جنگجویان را به شمال سوریه برای نبرد با ترک‌ها کشاند که در نتیجه‌ آن مناطق بدست حکومت سوریه سقوط کرد و به اصل خود برگشت؛ در حالی‌که مدت هشت سال با انقلابی‌ها بود و حکومت توان پس‌گیری آن‌ها را نداشت؛ اما با نیرنگ اردوغان انقلاب به زانو درآمد و بیشتری مناطقی‌که با انقلابی‌ها بود، بدست حکومت جنایت‌کار برگشت و در سال 2020م به همان حیله و نیرنگ توانست حکومت سوریه را بر پس‌گیری شهر "سراقب" از ولایت "ادلب" که از آخرین پایگاه‌های انقلاب بود، کمک کند. برای هر صاحب بصیرتی آشکار شود که اردوغان در کشتار مردم شام شریک حکومت طاغوطی بوده است؛ بلکه جنایتش بیشتر از بشار بود. او بود که طاغوت را از سقوط نجات داده و سکولریزم را محافظت نمود.

۴- از میان رفتن دروغ تدریج: حامیان اردوغان درگرو این مانده بودند که دولت اردوغان اسلامی است و او برای تطبیق اسلام تلاش می‌کند؛ اما از طریق تدریج و زینه به زینه؛ زمانی‌که ارتش بطور کامل بدست او بیفتد، سکولریزم کمالی را لغو، حکومت اسلامی را اعلام و احکام اسلام را تطبیق خواهد کرد... امیدشان از بین رفت و زیانمند شدند؛ از چند سال بدین‌سو، اردو، قدرت و امنیت بطور کامل بدست اردوغان است. مردم در ترکیه منتظر حکومت اسلامی و اجرایی احکام اسلام هستند؛ پس چرا اردوغان نظام سکولریستی را لغو نکرده و دولت اسلامی با تطبیق احکامش را در تمام امور زندگی اعلان نمی‌کند؟ و چرا آرزوی حامیانش را که بی‌صبرانه منتظر اعلان حکومت اسلامی و ملغی ساختن سکولریزم هستند، برآورده نمی‌کند؟ آنچه اردوغان را از تطبیق احکام اسلامی باز می‌دارد، دو چیز است:

اول؛ ایمان و قناعت کامل اردوغان به سکولریزم؛ پس سکولریزم روش او در مسیر زندگی است که در ترکیه بر اساس قوانین آن بالای مردم، با قناعت کامل حکم می‌راند و از آنچه انجام می‌دهد، راضی و مطمئن است. به همین دلیل، باصراحت تمام و بطور قطعی اسلامی بودن حکمتش را انکار می‌کند. آیا عاقلانه است که به اساس سکولریزم حکومت کند؛ در حالی‌که اسلام روش مخالف عقیده سکولریستی و قوانین وضعی آن است؟!

دوم؛ پیروی اردوغان از امریکا و اجرای تمام نقشه‌های آن در داخل و خارج از ترکیه؛ از جمله تطبیق، ترویج، حمایت، قربانی دادن در راه سکولریزم، حفاظت از منافع آمریکا و پناه بردن به آن در وقت خطر است. این تمام چیزی است که اردوغان با جزئیات اجرا می‌کند.

این همه علی رغم این است که تدریج یک اندیشه‌ تخیلی است که متحقق نمی‌شود؛ زیرا از دو حالت خالی نیست: یا حکم اسلامی تطبیق می‌شود و یا غیر آن؛ بطور مثال اگر نسبت سود ۱۴٪ باشد، سپس بعد از مدتی به ۸٪  و بعد از مدتی دیگر به ۲٪ کاهش یابد؛ این نسبت‌ها همه سود هستند، حکم کفری بوده و با اسلام در تناقض و حرام هستند، چه کم باشند و چه زیاد. حکم بر اساس اسلام همان حکم به تمام احکام اسلام است.

۵- جنگیدن اردوغان در کنار کفار برای حراست از سکولریزم در زمین و منع بازگشت حکومت اسلامی: ترکیه در زمان حاکمیت کمالی‌ها به پیمان شمال انتلانتیک (ناتو) پیوست و تاکنون درین پیمان شوم که هزاران مسلمان در افغانستان و غیرآن را به قتل رساند، ادامه می‌دهد. ترکیه دوبار ریاست پیمان ناتو را عهده‌دار گردید که یکی از آن‌ها در زمان حاکمیت اردوغان بود. پس اردوغان در قتل ده‌ها هزار مسلمان با کفار استعمارگر، شریک است. مشخص است که از دیدگاه شرعی نابود کردن سنگ سنگِ کعبه با جایگاه بلندی‌که در وجدان مسلمان‌ها دارد، در نزد الله سبحانه و تعالی از ریختاندن خون یک مسلمان آسان‌تر است، ‌چه برسد به کسی‌که در قتل ده‌ها هزار مسلمانی‌که هیچ گناهی جز این‌که می‌گفتند پروردگار مان الله و پیامبرمان محمد صلی الله علیه وسلم و روش مان اسلام است، نداشتند شریک باشد!

چنانچه اردوغان ترکیه را که قرن‌ها مرکز خلافت عثمانی بود، به ولایتی از ولایات امریکا و پایگاه نظامی تبدیل نموده که دارای سلاح‌های مدرن جنگی بوده و از جمله آن‌ها کلاهک‌های هسته‌ای می‌باشد. در پایگاه "انجرلیک" نود کلاهک هسته‌ای امریکا موجود است. کفار موشک‌ها، هواپیماها و سلاح‌های مختلف جنگی را در جنگ علیه مسلمان‌ها بکار می‌گیرند. چقدر از هواپیماهایی‌که مسلمان‌ها را در افغانستان، عراق و هم‌چنان در شام، کسانی را که علیه بشار اسد طاغوتی انقلاب کردند و سکولریزم را رد کرده و برای اقامه خلافت اسلامی آماده می‌شدند کشتند! چقدر از موشک‌ها و هواپیماهای مدرن جنگی روسیه برای قتل و تخریب خانه‌ها،‌ مساکن،‌ مدارس و مساجد مسلمانان، در جنگ وحشیانه‌ای که سیاست زمین سوخته را تعقیب می‌کردند، حریم هوایی ترکیه را شگافتند؟! این خود دلیل قاطعی بر کینه پنهان در قلوب شان علیه اسلام، خلافت و مسلمانان است. اردوغان شریک روسیه جنایت‌کار در ریختاندن قطره قطره خون مسلمین در شام است. الله متعال می فرماید:

﴿وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا﴾ [نساء: ٩٣]

ترجمه: و هر کس، فرد باایمانی را از روی عمد به قتل برساند، مجازاتِ او دوزخ است؛ در حالی که جاودانه در آن می‌ماند؛ و خداوند بر او غضب می‌کند؛ و او را از رحمتش دور می‌سازد؛ و عذاب عظیمی برای او آماده ساخته است.

این صفات زشت در آیه کریمه که عبارت اند از دخول آتش جهنم، خلود در آن،‌ مستحق شدن خشم و نفرین الله سبحانه و تعالی و عذاب بزرگ؛ همه برای کسی است که یک مؤمن را بقتل برساند، چه رسد به کسی‌که هزاران مؤمن را کشته و یا در قتل شان شریک باشد! این در حالی‌ست که اردوغان چند سال پیش با نیروهایش بسویی لیبیا روی آورد و از کنار یهود غاصب هفتاد ساله‌ی فلسطین، قاتل ده‌ها هزار فلسطنی گذشت،‌ حتی یک سرباز را برای جنگ با آن سوق نداد؛ بلکه آن نیروها بسوی لیبیا برای جنگی رفتند که در آن مسلمانان بوده و نقشه‌ی آمریکا مبنی بر پیش‌گیری نفوذ بریتانیا و استاد شدن به جای آن از طریق "خلیفه بلقاسم حفتر" و یا غیر آن بود. جنگ بی‌نتیجه‌ای که در آن خون مسلمانان از دوطرف ریخته شده و موجب رضایت کفار استعمار گر شده است. اردوغان در این جنگ در قتل مسلمین با کفار شریک بود.

 خیانت اردوغان به قضیه فلسطین و مردم آن

اردوغان هم‌چون حاکمان دیگر جز به زبان، آن‌هم در مبارزات انتخاباتی، هیچ کاری برای فلسطین انجام نداد. برای فلسطین و ملت آن خیانت نموده و هیچ سربازی را برای جنگ بایهود و آزادسازی فلسطین از لوث آنان، سوق نداد؛ حتی انتقام نُه سرباز ترک را که یهود در سال 2010م  در کشتی "آزادی غزه" کشتند و نمایشی برملا به هدف افزایش آراء‌انتخاباتی بود، نگرفته است. هم‌چنان خون آن‌ها بر گردن اردوغان است. رابطه اردوغان با نهاد یهود رابطه دوستانه و رفاقت است. او با ایشان رابطه تجاری، نظامی و امنیتی برقرار نموده و این رابطه‌های سه‌گانه در زمان اردوغان به‌گونه وسیع‌تر گسترش یافته است. ترکیه اولین دولت از دولت‌های سکولریستی حاکم بر مسلمین بود که در سال 1948م نهاد یهود را به رسمیت شناخت و تا امروز این شناخت پابرجاست. وجود سفارت نهاد یهود در ترکیه دلیل قاطعی بر دوستی ویژه میان اردوغان و دوستانش -رهبران یهود – غاصبین سرزمین مقدس فلسطین است. اردوغان در ترکیه از حاکمان قبل از خود به نهاد یهود بگونه بهتر خدمت‌رسانی کرده است؛ زمانی‌که آتش سوزی ها در نهاد یهود در سال 2016م شعله‌ورگردیده و بسیاری از کشورها از جمله امارات از خاموش کردن آن عاجز مانده بودند و نزدیک بود یهود در جزای آنچه در حق فلسطین و مردم آن انجام داده بود، نابود شود؛ دوست صمیمی‌شان، اردوغان، به نجات آنان شتافت و موفق شد تا زنجیره کشتار مردم فلسطین،‌ نابود کردن خانه‌ها و ازبین بردن کشت‌زارهای آنان ادامه یابد. به این صورت، اردوغان شریک جنایات یهود در فلسطین، بعد از نجات دادن آن‌ها از آتش‌سوزی‌های سال 2016م شمرده می‌شود. تعجب‌آور اینجاست که اردوغان هیچ تلاشی برای نجات مناطقی‌که حکومت سوریه در "حماة" و مناطقی‌که روسیه جنایت‌کار به آتش کشید، نکرد؛ بلکه گفت: حماة دوم را اجازه نمی‌دهیم؛ دوم، سوم و چهارم تکرار شد؛ اما اردوغان هیچ کاری نکرد. با وجود جنایات و حشیانه روسیه در شام، اردوغان هم‌چنان با سران جنایت کار در رأس شان دشمن الله، پوتین رابطه برقرار می‌کند.

تأسیس مراکز روسپی‌گری و سواحل برهنه‌گان

مراکز روسپی‌گری که مسلمین را به فساد کشانده است، قبل از حاکمیت اردوغان در ترکیه بوده اند؛ اما در زمان حاکمیت اردوغان توسعه یافته و افزایش یافته است. یکی از زنانی‌که مالک یکی از مراکز روسپی‌گری است، بعد از دست یافتن اردوغان به مقام ریاست جمهوری، در حالی‌که از کامیابی اردوغان مسرور بود؛ چنین اظهار داشت: اردوغان را ازین جهت انتخاب نموده است که در زمان حاکمیت او تجارتش رونق بیشتری یافته. برخی بیانات حاکی ازان است که مراکز فحشاء از بزرگ‌ترین مراکز درآمدزا در ترکیه محسوب می‌شود. پس جایی تعجب نیست که اقتصاد ترکیه در سال‌های اخیر بگونه قابل توجهی رشد یافته است.

نوار افتتاحیه سواحل برهنه‌گان در دریایی ایجه در سال 2009م توسط اردوغان قطع شد؛ گرچه وجود چنین سواحلی در سرزمین محمد فاتح و سلطان عبدالحمید، بعید بنظر می‌رسد؛ اما این معلومات  ۱۰۰٪ درست است؛ زمانی‌که فریاد مردم در ترکیه ازین ناحیه بلند شد، اردوغان به ایجاد سواحل عفاف اقدام نمود.

نتیجه گیری

اردوغان پیرو امریکا،‌ دوست روسیه و سازمان یهود، خائن اسلام و مسلمانان و سکولر درجه اول است. اردوغان مرد درجه اول سکولر در ترکیه است؛ کارکردش از منظر اسلام جنایاتی محسوب می‌شود که الله، پروردگار جهانیان، آفریدگار هستی، انسان و حیات و آفریدگار همه چیز ازعدم را به خشم آورده است. امت باید قبل از این‌که زمان بگذرد و قبل ازین‌که پشیمانی سودی نداشته باشد؛ این موضوع را درک نموده و باحزب التحریر برای سقوط تمام نظام‌های موجود در سرزمین‌های اسلامی، به شمول اردوغان کار کند و صفوف خویش را با حرکت دادن کشتی تغییر حقیقی، عالم جلیل القدر، عطاء ابن خلیل ابو الرشته و کار با حزب التحریر به رهبری ایشان، برای برپا کردن خلافت راشده دوم به طریق نبوت، بیارایند؛ زیرا راه نجات مسلمین و رسیدن  به عزت و بیداری آن‌ها همین است. الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾

[نور: ٥٥] ترجمه: الله به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، وعده می‌دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آن‌ها خلافت روی زمین را بخشید؛ و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه‌دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیّت و آرامش مبدّل می‌کند، آنچنان که تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی‌که پس از آن کافر شوند، آن‌ها فاسقانند.

نویسنده: سعید عدنان - یمن

ادامه مطلب...

رؤیت هلال و حساب نجومی

  • نشر شده در فقهی

حمد و ثنا برای الله سبحانه و تعالی، درود و سلام بر رسول الله صلی الله علیه و سلم و اصحابش و کسی‌که آن‌را پیروی می‌کند! و بعد: به جواب برادرانی‌که سوالات شان را به صفحه‌ی ما ارسال کردند و از رؤیت هلال و حساب نجومی سوال کردند.

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

به سوالات شما اطلاع حاصل نمودم که در خصوص رؤیت هلال و حساب نجومی سوال کردید. ما در خصوص این مسئله به چند مرتبه جوابات را صادر کرده بودیم؛ اما بازهم مشکل نیست اکنون هم توضیحات و تأکیدات بیشتر در این‌جا می‌نمائیم، به امید این‌که برادران این توضیحات و تأکیدات را با بینش و عمق نظر تدبر نموده و توفیق از جانب الله سبحانه و تعالی است:

  •  برادران محترم! ما حساب نجومی را در مسئله‌ی رؤیت هلال داخل نمی‌سازیم. نصی‌که در خصوص رؤیت هلال آمده تنها به رؤیت تعلق دارد و ما تنها بر دیدن هلال روزه و افطار می‌کنیم؛ پس وقتی ما هلال را در شام بیست و نهم ماه رمضان ندیدیم، سی روز را تکمیل می‌کنیم؛ اگرچه هلال به حساب نجومی موجود بوده، ولی ابر و یا ظروف جوی آن‌را پوشانده باشد. پس رؤیت هلال اساس حکم صوم و افطار است؛ زیرا نص وارده در این خصوص همان رؤیت هلال است؛ نه موجودیت محض ماه. برای درک بهتر این مسئله به حدیث رسول الله صلی الله علیه و سلم توجه فرمائید که بخاری روایت کرده و گفته است، شنیدم که ابوهریره رضی الله عنه می‌گفت که رسول الله صلی الله علیه و سلم و یا ابوالقاسم فرمودند:

«صُومُوا لِرُؤْيَتِهِ وَأَفْطِرُوا لِرُؤْيَتِهِ فَإِنْ غُبِّيَ عَلَيْكُمْ فَأَكْمِلُوا عِدَّةَ شَعْبَانَ ثَلَاثِينَ»

ترجمه: بادیدن آن روزه بگیرید و با دیدن آن افطار کنید، اگر بر شما پوشیده ماند، پس تعداد روزهای شعبان را سی روز تکمیل کنید.

سپس چیزی‌که احمد تخریج نموده این است: ...شنیدم که ابوهریره رضی الله عنه می‌گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«لَا تَصُومُوا حَتَّى تَرَوْا الْهِلَالَ وَلَا تُفْطِرُوا حَتَّى تَرَوْا الْهِلَالَ، وَقَالَ: صُومُوا لِرُؤْيَتِهِ وَأَفْطِرُوا لِرُؤْيَتِهِ فَإِنْ غَبِيَ عَلَيْكُمْ فَعُدُّوا ثَلَاثِينَ»

ترجمه: تا زمانی‌که هلال را نمی‌بینید روزه نگیرید، و فرموده اند بادیدن آن روزه بگیرید و با دیدن آن افطار کنید، اگر بر شما پوشیده ماند، پس سی روز را بشمارید.

وقتی هلال را ابر پوشاند، به گونه‌ای که مسلمان‌ها آن‌را ندیدند، با وجودی‌که به حساب نجومی در پشت ابر موجود باشد، بازهم بنابر عدم رؤیت هلال افطار نمی‌کنیم، بلکه لازم است که روز سی‌ام را روزه بگیریم؛ زیرا ما هلال را ندیدیم. تکراراً یادآور می‌شوم که حدیث: «فَإِنْ غُبِّيَ عَلَيْكُمْ فَأَكْمِلُوا عِدَّةَ شَعْبَانَ ثَلَاثِينَ» را دیده و دقت کنید، با وجودی‌که به حساب نجومی هلال موجود باشد.

  • ما می‌دانیم که به اساس محاسبات نجومی، وقت بیرون شدن هلال و حتی ثانیۀ بیرون شدن آن فهیمده می‌شود. هم‌چنان به اساس محاسبات نجومی فهیمده می‌شود که چی وقت هلال غائِب و چند دقیقه بعد از غیابت آفتاب باقی می‌ماند... با وصف آن نص شرعی بر محض موجود بودن هلال صراحت نداشته؛ بلکه بر رؤیت بنا یافته است، به گونه‌ای مثال اوقات نماز را دقت کنید، می‌بینید که نص در خصوص نماز تنها موجودیت وقت را ذکر نموده و بر رؤیت اقتصار نیافته است:

﴿أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ﴾ [اسراء: 76]

ترجمه: نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر) تا نهایت تاریکی شب [= نیمه شب‌] برپا دار؛

«إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فَصَلُّوا»

ترجمه: وقتی آفتاب زوال نمود، نماز بخوانید.

 پس نماز موقوف بر وقت بوده و به هر وسیله‌ای که وقت تحقق یابد، نماز خوانده می‌شود و وقتی شما به آفتاب نگاه کنید تا وقت زوال را ببینید و یا به سوی سایه نگاه کنید تا سایه‌ای هر شی را ببینید که برابر آن شده و یا دو برابر آن شده است، چنان‌چه در احادیث اوقات نماز چنین آمده که اگر این کار را انجام دادی و تحقق پیدا کرد، نماز صحت دارد و اگر این کار را انجام ندادی؛ بلکه به اساس محاسبات نجومی حساب نمودی و دانستی که همین ساعت، وقت نماز است و یا این‌که به طرف ساعت خود نگاه کردی، بدون این‌که بیرون شوی تا آفتاب و یا سایه را ببینی، بازهم نماز صحیح می‌باشد. یعنی اگر وقت به هر وسیله‌ای که تحقق یابد، نماز جایز است چرا؟؛ زیرا الله سبحانه و تعالی نماز را با داخل شدن وقت مطالبه کرده و روش ثبوت دخول وقت را بر خود شخص گذاشته، بدون این‌که کیفیت روش ثبوت دخول وقت تعیین و محدود شده باشد و چنانچه شما می‌بینید، وقتی شما زوال را دیدید، نماز می‌خوانید و وقت زوال را به ساعت خود حساب نمودید، بازهم نماز می‌خوانید، یعنی با رؤیت وقت و حساب نجومی نماز می‌خوانید؛ زیرا نص بر رؤیت بنا نیافته؛ بلکه بر محض موجودیت آفتاب بنا یافته است... و این خلاف نص شرعی است که در خصوص روزۀ رمضان و فطر آمده و تنها بر رؤیت هلال بنا یافته است.

  • اما یک مسئله باقی می‌ماند و او این است که گاهی اوقات رؤیت هلال بر شاهد اشتباه می‌شود، مثلاً: شاهد شهادت می‌دهد که او هلال را دیده، درحالی‌که هلال را ندیده، بلکه چیز دیگری را دیده است؛ پس در چنین حالتی وظیفه و مسئولیت قاضی و صاحب صلاحیت است که شروع و ختم ماه را اعلان کند، و این موضوع بستگی به شهود و تعداد شهود داشته و به هر پیمانه‌ای که تعداد شهود زیاد شود، اطمینان نزدیک‌تر و بیش‌تر شده و از سالم بودن قوۀ بصارت شاهد به قوس هلال خبر می‌دهد؛ هم‌چنان از مدت باقی ماندن هلال بعد از غروب تحقق پیدا می‌کند و از مکانی‌که هلال را از آن‌جا دیده تحقق پیدا می‌کند و از این‌که آن شاهد مسلمان است ویا خیر؟ فاسق است و یا خیر؟ از این موارد نیز رؤیت هلال تحقق پیدا می‌کند... الی آخر.

محمد بن عبدالعزیز بن ابو رزمه گفته است: فضل بن موسی از سفیان از سماک از عکرمه از ابن عباس برای ما خبر داده که گفته است: شخص اعرابی در نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمد و گفت:

«فَقَالَ رَأَيْتُ الْهِلَالَ فَقَالَ أَتَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ قَالَ نَعَمْ فَنَادَى النَّبِيُّ ﷺ أَنْ صُومُوا»

ترجمه: من هلال را دیدم، گفت آیا شهادت بر لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ می‌دهی؟ اعرابی گفت، بلی، سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم صدا زده و فرمودند؛ روزه بگیرید!

این حدیث را سنن نسائی روایت کرده است. به این شکل ثبوت هلال به اساس شهادت شهود بوده؛ ولی به شرطی‌که محاسبات نجومی در شهادت آن در مرحلۀ اول داخل نشده، یعنی شاهد نگوید که محاسبات نجومی ثابت می‌سازد که هلال در پشت ابر موجود است و یا این‌که ثابت می‌سازد که موجود نیست؛ زیرا داخل ساختن محاسبات نجومی در این مسئله خلاف آن‌چیزی است که در حدیث رسول الله صلی الله علیه و سلم آمده است:

«صُومُوا لِرُؤْيَتِهِ، وَأَفْطِرُوا لِرُؤْيَتِهِ، فَإِنْ غُبِيَ عَلَيْكُمْ فَعُدُّوا ثَلَاثِينَ»

ترجمه: با دیدن آن روزه بگیرید و با دیدن آن افطار کنید، اگر بر شما پوشیده ماند، پس سی روز را تکمیل کنید.

پس نص در این‌جا واضح است و او این است که ماه سی روز تکمیل شود، با وجودی‌که به اساس محاسبات نجومی هلال در پشت ابر موجود بوده، اما دیده نشود.

  • اما در خصوص این سوال سائل که گفته: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است: «إِنَّا أُمَّةٌ أُمِّيَّةٌ، لاَ نَكْتُبُ وَلاَ نَحْسُبُ، الشَّهْرُ هَكَذَا وَهَكَذَا يَعْنِي مَرَّةً تِسْعَةً وَعِشْرِينَ وَمَرَّةً ثَلَاثِينَ؛ ما امت بی‌سوادی هستیم، نمی‌نویسیم، محاسبات نجومی را کرده نمی‌توانیم، ماه گاهی این‌گونه است، گاهی این‌گونه، یعنی بعضی اوقات بیست و نه روز است و گاهی اوقات سی روز. آیا از این‌حدیث مفهوم مخالف فهیمده نمی‌شود؟ به این معنی‌که وقتی ما به اساس رؤیت ماه عمل می‌کنیم، به خاطری‌که کتابت و محاسبات نجومی را نمی‌دانیم؛ اما وقتی کتابت و محاسبات نجومی را آموختیم، پس در این وقت محاسبات نجومی را اعتبار می‌دهیم.»

این فهم و برداشت مفهوم مخالف جایز نبوده و این یک سخن مردود است؛ چنانچه مسئله‌ای این‌که مفهوم مخالف از این حدیث معطل می‌باشد، در اصول نیز آشکار است؛ زیرا وصف (امیت) به اعتبار اغلبیت گفته شده و این یک اصطلاح است، چون اکثریت اعراب بی‌سواد بودند، ولی به اساس منطوق سایر نصوص از جمله حدیث «فَإِنْ غُمَّ عَلَيْكُمْ فَأَكْمِلُوا الْعِدَّةَ ثَلَاثِينَ» مفهوم مخالف این حدیث از بین می‌رود، چون در این حدیث کدام قیدی ذکر نشده، یعنی وقتی رؤیت هلال به سبب ابر و یا باران و یا به هر دلیل دیگری غیر ممکن گردد، حکم شرعی این است که ماه سی روز تعیین شود، اگرچه هلال وجود داشته باشد، ولی ابر آن‌را پوشانده باشد؛ بنابر آن، به منطوق حدیث عمل شده و مفهوم مخالف معطل قرار می‌گیرد؛ یعنی مفهوم مخالف به دو دلیل در این‌جا معطل است: یکی این‌که این جمله به اساس یک اصطلاح ذکر شده و دوم این‌که منطوق نص دیگری وجود دارد که با این مفهوم مخالف در تعارض قرار می‌گیرد. این چیزی است که در اکثر حالات برداشت مفهوم شرط گذاشته شده، یعنی وقتی به اساس یک اصطلاح ذکر شود، معطل قرار می‌گیرد و یا این‌که نص دیگری به اساس منطوق نص اولی را تعطیل کرده باشد، مثلا ﴿وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ﴾ [اسراء: 31]؛ اولاد خود را از ترس تنگ‌دستی نکشید! اکنون می‌بینیم که (خشية إملاق) صفت است که معنی ترس فقر را می‌رساند و هم‌چنان به اعتبار اغلبیت به عنوان یک اصطلاح اعتبار داده می‌شود؛ چون آن‌ها از ترس فقر اولاد خود را می‌کشتند، سپس این مفهوم به اساس این نص تعطیل شده است:

وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ﴾ [نساء: 93]؛

ترجمه: و هرکسی مؤمنی را قصداً به قتل رساند، کیفر او دوزخ است.

به همین دلیل این مفهوم معطل می‌شود، پس گفته نمی‌شود که قتل اولاد از ترس فقر حرام است؛ ولی به حالت غنا حلال می‌باشد؛ بلکه قتل نفس در هردو حالت حرام بوده، خواه به دلیل فقر باشد و یا به دلیل غنا. هم‌چنان در آیۀ مبارکۀ:

 ﴿لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً﴾ [آل عمران: 130] صفت مضاعف از آیه فهیمده می‌شود که به اساس اغلبیت و به عنوان یک اصطلاح ذکر شده و مشرکین در آن زمان مضاعف می‌خوردند؛ سپس این مفهوم به اساس آیۀ مبارکه: ﴿وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا﴾ [بقره: 275]؛ الله بیع را حلال و سود را حرام نموده است. معطل قرار گرفته است. به همین دلیل، این مفهوم معطل می‌باشد. پس گفته نمی‌شود که حرام ربای زیاد بوده و خوردن ربای کم جایز می‌باشد، بلکه به هر پیمانۀ که ربا باشد حرام است؛ زیرا مفهوم (أضعافاً مضاعفة) طوری‌که گفتیم معطل است. به همین ترتیب، کلمه (أمية) معطل می‌باشد؛ چنان‌چه بیان کردیم، یعنی رؤیت هلال وقتی به اثر ابر و یا باران متعذر شد، لازم به تکمیل نمودن سی روز است، خواه محاسبات نجومی را بدانیم و یا ندانیم.

  • امسال در اعلان عید تأخیر کردیم، سبب این تأخیر همانا شهادت شهود مختلف مبنی بر رؤیت هلال بوده است:

ا- افغانستان، مالی، نایجریا بعد از غروب روز شنبه مورخ ۳۰ اپریل ۲۰۲۲م رؤیت هلال را اعلان کردند و عید را در اول شوال ۱۴۴۳ روز یک‌شنبه موافق به ۱می‌ ۲۰۲۲م اعلان نمودند.

ب- در حدود ۲۱ دولت عربی عدم ثبوت رؤیت هلال را بعد از غروب روز شنبه اعلان کردند؛ پس به اساس اعلان این دولت‌‌ها روز یک‌شنبه متمم ماه مبارک رمضان گفته می‌شد و روز دوشنبه ۲ می ۲۰۲۲ م عید بود.

ج- چهار دولت به اساس تقویم می‌گفت که روز شنبه بیست و هشتم ماه مبارک رمضان است، به همین دلیل این چهار دولت در شام روز شنبه اصلاً در صدد جستجوی رؤیت هلال نشده و روز دوشنبه را متمم رمضان می‌دانستند و روز سه شنبه ۳ می ۲۰۲۲م را عید می‌دانستند که این دولت‌های هند، بنگلدیش، ایران و پاکستان بودند.

  •  در این‌جا لازم می‌دانم که باید برای دیدن هلال و ماه باید تتبع و پیگری صورت گیرد؛ زیرا کسی‌که ماه را دید، دیدن آن بر کسی‌که ندیده نیز حجت و دلیل بوده و ثبوت رؤیت هلال محسوب می‌شود؛ چنانچه این موضوع در نصوص شرعی وارده شده بدون این‌که محاسبات نجومی در موضوع آن داخل شود؛ زیرا حدیث رسول الله صلی الله علیه و سلم در این خصوص واضح است، «فَإِنْ غَبِيَ عَلَيْكُمْ فَعُدُّوا ثَلَاثِينَ» و دیگر این‌که مالی و نایجیریا در غرب افغانستان است و اگر رؤیت هلال در افغانستان ثابت شود، پس از باب اولی در مالی و ناجیریا ثابت شده است. بناءً ما اعلان ثبوت هلال را از افغانستان شروع نمودیم و رؤیت هلال در این سه کشور به گونۀ ذیل صورت گرفت:

ا- نایجیریا ثبوت رؤیت هلال را در ماه شوال بعد از غروب روز شنبه در مناطق دیفا، طاوا و مرادی و هم‌چنان در شهر زندر اعلان نمود.

ب – ستره محکمه/دیوان عالی افغانستان شام روز شنبه اعلان کرد که روز یک‌شنبه ۱ می‌ اولین روز ایام عید فطر ۲۰۲۲م  در این سرزمین است و طوری‌که از این سرزمین گزارش آمد رؤیت هلال در ولایات غور، غزنی، قندهار و فراه صورت گرفته و شهادت صحیح ۲۷ نفر در نزد کمیتۀ این منطقه ثابت شده است.

ج – هم‌چنان دولت مالی ثبوت رؤیت هلال ماه شوال را در شام شنبه در دوموقعیت از جانب ۸ نفر شاهد ثابت دانسته است.

یعنی این‌که رؤیت هلال از طرف ۳۹ نفر شاهد در مناطق مختلف صورت گرفته است... و ما توان خود را در راستای رؤیت هلال مخصوصاً در افغانستان انجام دادیم؛ زیرا مالی، نایجیر به طرف غرب است، وقتی رؤیت هلال در افغانستان صحیح باشد، پس از باب اولی در مالی و نایجیر صحیح است... پس ما به گفته رسانه‌ها اکتفاء نکردیم و حتی از جانب اشخاص معتبری‌که در ولایات بوده، اکتفاء نکردیم، بلکه به مطبوعات افغانستان به تماس شدیم و هم‌چنان با بعضی برادرانی‌که در اروپا زندگی دارند، به تماس شدیم تا با بعضی اشخاص مشهور به خوبی در افغانستان در خصوص رؤیت هلال صحبت نمایند تا این‌که در نزد ما رؤیت هلال ثابت شد؛ سپس بعد از ثبوت رؤیت هلال حدوداً ساعت ۱۲ بجه شب به وقت مدینه ما رؤیت هلال را اعلان کردیم.

  •  اما این‌که سوال شده که چرا مسلمانان در خصوص رؤیت هلال اختلاف دارند؟ جواب این سوال بسیار آسان بوده و به دلایل ذیل این مسئله قابل درک است:

ا- بدون شک اختلاف سبب عدم پیروی و پیگری حکم شرعی است، با وجود این‌که این مسئله بسیار واضح و آشکار است! رسول الله صلی الله علیه و سلم برای ما بیان کرده اند که جستجوی رؤیت هلال لازم و واجب بوده و بر این مسئله چنین صراحت دادند:

«فَإِنْ غَبِيَ عَلَيْكُمْ فَعُدُّوا ثَلَاثِينَ»

ترجمه: اگر بر شما پوشیده ماند، پس سی روز را بشمارید.

و گفته است:

«لَا تُقَدِّمُوا الشَّهْرَ حَتَّى تَرَوْا الْهِلَالَ أَوْ تُكْمِلُوا الْعِدَّةَ ثُمَّ صُومُوا حَتَّى تَرَوْا الْهِلَالَ أَوْ تُكْمِلُوا الْعِدَّةَ»

ترجمه: تا هلال را نمی‌بینید حکم نکنید و یا این‌که باید روزهای ماه را تکمیل کنید، سپس روزه بگیرید تا هلال شوال را ببینید و یا این‌که تعداد روزها را تکمیل کنید.

 این حدیث را ابوداود روایت کرده و گفته است:

«إِذَا رَأَيْتُمْ الْهِلَالَ فَصُومُوا وَإِذَا رَأَيْتُمُوهُ فَأَفْطِرُوا فَإِنْ غُمَّ عَلَيْكُمْ فَصُومُوا ثَلَاثِينَ يَوْماً»

ترجمه: وقتی هلال را دیدید روزه بگیرید و وقتی هلال را دیدید افطار کنید، اگر هلال پوشیده ماند، پس بر شما لازم است که روزه بگیرید و سی روز را کامل کنید.

این حدیث را مسلم روایت کرده و احادیث در این بخش بسیار زیاد است و این احادیث دال بر این است که معتبر در این مسئله رؤیت هلال و یا تکمیل نمودن روزهای ماه است. مقصود این احادیث این نیست که هرکس هلال را به چشم خود ببیند؛ بلکه هدف شهادت شهود عادل است. از ابن عمر رضی الله عنهما در حدیث صحیح روایت شده است:

«تَرَاءَى النَّاسُ الْهِلَالَ فَأَخْبَرْتُ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ أَنِّي رَأَيْتُهُ فَصَامَهُ وَأَمَرَ النَّاسَ بِصِيَامِهِ»

ترجمه: مردم هلال را دیدند، پس من برای رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادم که من هلال را دیدم؛ پس ایشان روزه گرفتند و مردم را به روزه امر کردند.

این حدیث را ابوداود روایت کرده است.

ب – سبب دوم این است که خلافت وجود ندارد تا مسلمانان را وحدت بخشد؛ پس برای مسلمانان حاکم واحد وجود ندارد که اختلاف را از بین امت بردارد؛ چنان‌چه با تدبر در حدیث رسول الله صلی الله علیه و سلم این مسئله کاملاً واضح می‌شود. احمد در مسند خود تخریج نموده که هشیم برای ما حدیث گفت که ابو بشر از ابو عمیر بن انس روایت نموده که عمومه انصاری که از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم بود، برایم گفت که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته است:

«غُمَّ عَلَيْنَا هِلَالُ شَوَّالٍ فَأَصْبَحْنَا صِيَاماً فَجَاءَ رَكْبٌ مِنْ آخِرِ النَّهَارِ فَشَهِدُوا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ﷺ أَنَّهُمْ رَأَوْا الْهِلَالَ بِالْأَمْسِ فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ أَنْ يُفْطِرُوا مِنْ يَوْمِهِمْ وَأَنْ يَخْرُجُوا لِعِيدِهِمْ مِنَ الْغَدِ»

ترجمه: هلال ماه شوال بر ما پوشیده ماند و ما روزه گرفتیم، سپس در قسمت آخر روز قرار داشتیم که سوارهای آمدند و در نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم شهادت دادند که آن‌‌ها هلال را شام آن روز دیدند، سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم امر کردند که در همان روز افطار کنند و فردای آن به نماز عید بیرون شوند. (این حدیث در مسند احمد روایت شده است.)

لذا گرچه در آن زمان روابط بین قریه جات و شهرها سخت بود، اما به مجردی‌که رسول الله صلی الله علیه و سلم مسلمانان را در مدینه امر به افطار کردند، مشکل حل شد؛ زیرا دیدن هلال در دشت و بادیه تکمیل شد. سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم مسلمانان را امر کردند تا فردای آن نماز عید را اداء کنند؛ زیرا گروه بادیه‌نشین بعد از وقت نماز عید آن روز به مدینه رسیدند. این مسئله در زمانی بود که انتقال اخبار از یک شهر به شهر دیگر وقت طولانی را در بر می‌گرفت؛ در حالی‌که امروزه چی به سادگی و راحتی تمام خبرها از یک شهر به شهر دیگر و از یک سرزمین به سرزمین دیگر انتقال می‌یابد. اگر برای مسلمانان خلیفۀ واحد و دولت واحد می‌بود، بدون شک مسلمانان در کنار هم برادروار بنده گی الله سبحانه و تعالی را می‌نمودند؛ مخصوصاً که اسلام به تبنی و گزینش حکم اختلافی امر کرده که مسلمانان را وحدت می‌بخشد. دولت حزب و فرد را برای آن مطابق به شریعت مبین اسلام امر کرده است؛ پس تبنی نظر شرعی‌که مسلمانان را جمع کند، مسئله‌ای است که مقام و ارزش آن در نزد اسلام بسیار بزرگ است.

این دو چیزی است که اختلاف را بر می‌دارد و بر مسلمانان واجب است که تمام وسع و توان شان را برای تحقق این دو چیز به خرج دهند تا مسلمانان به عنوان بهترین امت پس به جایگاه اصلی شان برگردند؛ چنانچه الله سبحانه  تعالی در کتاب محکم خود فرموده است:

﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ﴾ [آل عمران: 110]

ترجمه: شما گزیده امتی بودید که برای مردم بر آورده شدید، مردم را به معروف فرا می‌خوانید و از منکر باز می‌دارید و به الله (سبحانه و تعالی) هم ایمان می‌آورید.

در خاتمه از الله سبحانه و تعالی می‌خواهم که همۀ مسلمانان را به سوی مهم‌ترین مسؤولیت شان هدایت کند و با عزت اسلام آن‌ها را عزت بخشد! به امید آن‌که دولت شان را بعد از غیابت این مدت طولانی برپا کرده و در فرمان‌برداری از پروردگار شان اختلاف نکنند؛ بلکه آن‌طوری‌‌که الله سبحانه و تعالی فرموده است باشند:

﴿فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ﴾ [آل عمران: 174]

ترجمه: پس به لطف نعمتی از الله و فضلی بی آنکه هیچ آسیبی به آنان برسد، بازگشتند و خشنودی الله (سبحانه و تعالی) را پیروی کردند و الله (سبحانه و تعالی) دارای فضل عظیم است.

الله سبحانه و تعالی طاعات را قبول نماید!

و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

احکام قیام علیه حکام

  • نشر شده در سیاسی

(قسمت اول)

مقدمه

قیام علیه حکام عبارت از نقض بیعت با آنان، ساقط دانستن حق فرمان‌برداری از آنان و قیام برای سرنگونی شان است، اگرچه به زور و چیره شدن برآنان هم باشد. این مسئله، احکام و شرایط ظریف و دقیقی دارد، از آن‌جایی‌که یک مسئلۀ خطرناک و در عین زمان بسیار با اهمیت می‌باشد، لازم است که در میان امت نسبت به این مسئله آگاهی عمومی وجود داشته باشد، همان‌طور که باید عموم امت آگاه باشد که سلطه و اقتدار حق امت بوده و سیادت و حاکمیت شریعت مسئولیت آن می‌باشد، چون آگاهی امت نسبت به حقوق و مسئولیت‌های آن در زمینۀ محافظت از تطبیق اسلام و بکارگیری تمام امکانات‌شان در این زمینه، قوی‌ترین و مطمئن‌ترین تضمین برای محافظت از نظام سیاسی و حکومت داری اسلام است. همان‌طور، تقوای شخص حاکم و عدالت آن نیز از قوی‌ترین تضمین‌ها برای این منظور است. اما به هر حال، خلیفه معصوم نیست. از طرفی گاهی امت در اجرای نقش خویش کوتاهی می‌کند، تاجایی‌که نمی‌تواند مسئولیت خویش را (درقسمت امر به معروف و نهی از منکر حکام) اداء نماید. بناءً خلیفه به تخلفات خویش ادامه می‌دهد، گاهی تدابیری می‌سنجد تا سلطه و اقتدار امت را در حیطۀ کنترول خویش در بیاورد، تاجایی‌که دیگر اعتنایی به محاسبۀ امت و اعتراضات امت ندارد و فریبندگی و گمراه‌گری را در پیش می‌گیرد.

مسئلۀ قیام علیه حکام، مسئله‌ای می‌باشد که مواردی از آن به گونۀ تدریجی پس از خلفای راشدین و در آغاز اکراه در بیعت با یزید بن معاویة، بن ابی سفیان، به وقوع پیوسته و (منصب) خلافت پس از آن موروثی شد. این مسئله از جمله مسایلی می‌باشد که نظر محکمۀ مخصوص به نزاع با خلیفه را لازم دارد، که در این صورت محکمه بر هر آن‌چه حکم کرد، حکم آن نافذ می‌باشد، اگر خلیفه تسلیم حکم محکمه شد، بهتر؛ اما اگر حکم محکمه را رد نمود و از نفوذ و اقتدار خویش سوء استفاده نمود، در این حالت ارتباط بین امت و خلیفه از مرز انزجار، بدگمانی و ظلم (در بدل دوستی، همراهی و خیراندیشی) گذشته، اصول سیادت و حاکمیت شریعت و سلطه و اقتدار امت را زیر پای می‌گذارد، که در نتیجه در چنین حالتی خلیفه تبدیل به غاصب حکومت می‌شود. در چنین واقعیتی‌که ممکن نیست در آن تمام عوامل مذکور برای محافظت از تطبیق اسلام ایجاد شود، عزل حاکم واجب است. در این صورت قیام علیه حاکم برای سرنگونی وی و تمام حامیان و شرکای وی در ظلم و زیر پای گذاشتن سیادت و حاکمیت شریعت و تجاوز بر سلطه واقتدار امت، مصداق پیدا می‌کند. بنابر دلالت نصوصی‌که به فرمان‌برداری از خلیفه و صبر در برابر مکروهاتی‌که از جانب وی برای مردم می‌رسد، فرمان می‌دهد، حکم به عزل خلیفه مسئله‌ای می‌باشد که دقت بسیاری می‌طلبد. به سبب اختلاف نظرهای مو جود، در خصوص حالات جواز نقض بیعت و از بین رفتن حق طاعت خلیفه، عزل خلیفه از مسایلی می‌باشد که در مورد آن هشدارهای بسیاری وارد شده است. هم‌چنان بدلیل این‌که قیام علیه خلیفه، خون‌ریزی، ویرانی و فتنه‌های بسیاری در پی دارد، از همین جهت نظریاتی ایجاد شده که قایل به وجوب اطاعت از حاکمی می‌باشد که قدرت را به زور در اختیار گرفته باشد. به همین سبب است که برخی نصوص شرعی را استخدام نموده و به زور آن‌ها را تأویل و توجیه نمودند، احکامی را بر آن‌ها بنا نمودند که اصلاً احتمال ندارد؛ تا این‌که استبداد والی و تصرف آن به ولایت‌اش طوری شکل یافت، که گویا وی سلطان مستقل است. همان‌طور استیلاء و غلبۀ هر زورمند و صاحب قدرتی بر کدام ولایت و یا ناحیه‌ای که خویش را والی آن منطقه می‌خواند، نوعی از انواع ولایت‌ها و امارت‌های مروج و مجاز در نظام خلافت شده بود، چنان‌چه نام سلطان در برخی از دوره‌ها بر برخی از والی‌ها و وزراء اطلاق شد؛ بنابراین، مفکورۀ سیاسی اسلامی حاکم، تعبییر صحیحی از آن‌چه که شریعت بر آن نازل شده است، به شمار نمی‌رفت، بل آن‌چه که شریعت بر آن دلالت دارد، با آن‌چه که درجریان بود، مختلط شده بود. این مفکوره از برخی از جوانب تعبیری از واقعیت موجود بود، نه شریعت! چنین بود که تأیید امارت کسی‌که بر کدام ولایت و یا ناحیه‌ای تسلط می‌یافت، از سوی خلیفه یک امر معمول قرار گرفته بود، تا این‌که شکلیات حکومت در آن ولایت شرعی قرار گرفته باشد، و این مسئله حفاظت از شریعت و حراست از دین محسوب می‌شد. ماوردی می‌گوید: «امارت عمومی به دو نوع است؛ امارت استکفاء که با عقد و قرارداد انتخابی صورت می‌گیرد و امارت استیلائی که با عقد و قرارداد اضطراری و از روی مجبوریت پذیرفته می‌شود... اما امارت استیلائی که باقرارداد اضطراری و مجبوری منعقد می‌شود، به گونه‌ای است که خلیفه امارت یک امیری را بر منطقه‌ای که وی به زور بر آن مسلط می‌شود، تأیید و ادارۀ منطقه را به دتدبیر و سیاست وی تفویض می‌نماید. به همین جهت، امیر به دلیلی‌که بر این منطقه به زور مسلط شده، در تدیبیر و سیاست خویش مستبدانه عمل می‌نماید و خلیفه به اجازه‌ای که به وی برای اجرای احکام دین می‌دهد، مجری احکام دین قرار می‌گیرد، تا حکومت وی از فساد به صحت و از ممنوعیت به اباحت تبدیل شود. این نوع از امارت اگرچه از دائرۀ شرایط و احکام عرف مطلق تعیین و تأیید امارت امیران بیرون است، اما در آن قوانین شرعی حفاظت شده و از احکام دینی حراست می‌شود. از آن‌جایی‌که جواز ندارد قوانین و احکام دین همان‌طور مختل و نابسامان و یا فاسد و معلول به حال خود رها شود، پس جواز دارد که با امارت استیلاء و همراه با مجبوریت در قبول این امارت، از آن‌ها حراست شود؛ چیزی‌که در حالت استکفاء، انتصاب و انتخاب اختیاری امراء به دلیل فرقی‌که شرایط توانائی از شرایط ناتوانائی دارند، جواز ندارد.» این موضوع ایجاد نظریاتی‌ را که عدالت را شرط ابتدائی خلیفه می‌پندارد، نه شرط استمرار، وضاحت می‌دهد.

مسئلۀ قیام علیه حکام یک موضوع اختلافی بوده، از گذشته‌های دور تا کنون، محل بحث و گفتگوی قرار دارد. چنین ملاحظه می‌گردد که مروج‌ترین نظریه در این زمینه، نظریه‌ای می‌باشد که قیام علیه حکام را ولو که هرکاری انجام دهند، ممنوع قرار داده است. دلیل آن حکامی اند که بر قدرت و کسب آن بسیار حریص اند، حتی اگر به زیر پای نمودن شریعت باشد؛ چون این‌گونه حکام مقتضای هوای نفس خویش را ترویچ داده و آن‌چه را مطابق هوای نفس شان نیست دور می‌اندازند، کسانی را که قایل به جواز قیام علیه آنان اند، به افراطی و فتنه‌گر متهم می‌نمایند؛ چیزی‌که باعث شده مردم از ظلم و از ستم آنان بترسند؛ ترسی‌که منجر به پایین آمدن صدای حق شده است. از طرفی نظریات و فتواهای صادر شده که حکام از آن‌ها راضی، منابر خطابه و رسانه‌ها از آن‌ها استقبال و با نشست‌های علمی و سالون‌های مجلل تقدیر می‌شوند؛ چیزی‌که به نوبه‌ خود نیز منجر به بی‌خبری امت از  سلطه و اقتدارش شده است. طبق این نظریه تا این‌که خلیفه کفر آشکار مرتکب نشده و نماز بر پای دارد، نقض بیعت آن و قیام علیه آن جواز نداشته و هر فسق و زیاده‌روی که مرتک شود، اطاعت از آن، و هر ظلم واستبدادی که مرتکب شود، صبر در برابر آن واجب است، به این بهانه که نقض بیعت آن و قیام علیه آن منجر به منکرات بزرگ‌تر از این می‌شود.

برسی نظریات مرتبط به موضوع عزل حکام و قیام علیه آنان

شریعت مواضع قیام علیه حکام را بیان نموده است، چنان‌چه از عبادة بن صامت رضي الله عنه روایت است که چنین گفته است: 

«دَعَانَا النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم فَبَايَعْنَاهُ، فَقَالَ فِيمَا أَخَذَ عَلَيْنَا أَنْ بَايَعَنَا عَلَى السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ فِي مَنْشَطِنَا وَمَكْرَهِنَا، وَعُسْرِنَا وَيُسْرِنَا، وَأَثَرَةً عَلَيْنَا، وَأَنْ لَا نُنَازِعَ الْأَمْرَ أَهْلَهُ إِلَّا أَنْ تَرَوْا كُفْرًا بَوَاحًا عِنْدَكُمْ مِنَ اللَّهِ فِيهِ بُرْهَانٌ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم ما را فراخواند و سپس ما با وی بیعت نمودیم، از جمله اموری‌که در مورد آن‌ها از ما بیعت گرفت، این بود که ما باید در هر آن‌چه می‌پسندیم (چون طبق میل ماست) و هر آن‌چه که نمی‌پسندیم (چون طبق میل ما نیست) در سختی مان و آسانی مان و در صورت ترجیح دیگران بر ما، حرف شنوی داشته و اطاعت نماییم، و این‌که نباید با صاحبان حکومت درگیری و نزاع نماییم، مگر این‌که کفر آشکار از آنان مشاهده نمودیم، و در نزد الله سبحانه و تعالی دلیلی برای نزاع مان داشته باشیم.

 از عوف بن مالك الأشجعي روایت است که وی از رسول الله صلى الله عليه وسلم شنیده است که چنین می‌فرمودند: 

«خِيَارُ أَئِمَّتِكُمُ الَّذِينَ تُحِبُّونَهُمْ وَيُحِبُّونَكُمْ، وَيُصَلُّونَ عَلَيْكُمْ وَتُصَلُّونَ عَلَيْهِمْ، وَشِرَارُ أَئِمَّتِكُمُ الَّذِينَ تُبْغِضُونَهُمْ وَيُبْغِضُونَكُمْ، وَتَلْعَنُونَهُمْ وَيَلْعَنُونَكُمْ. قِيلَ: يَا رَسُولَ اللهِ، أَفَلَا نُنَابِذُهُمْ بِالسَّيْفِ؟ فَقَالَ: لَا، مَا أَقَامُوا فِيكُمُ الصَّلَاةَ، وَإِذَا رَأَيْتُمْ مِنْ وُلَاتِكُمْ شَيْئًا تَكْرَهُونَهُ، فَاكْرَهُوا عَمَلَهُ، وَلَا تَنْزِعُوا يَدًا مِنْ طَاعَةٍ»

ترجمه: بهترین امامان(خلفای) شما کسانی می‌باشند که شما آنان را دوست دارید و آنان شما را، بر شما دعای خیر نموده و شما بر آنان دعای خیر می‌نمائید. بدترین امامان (خلفای) شما کسانی می‌باشند که شما نسبت به آنا بغض دارید و آنان نسبت شما بغض دارند، آنان را لعنت(دعای بد) کرده و آنان شما را لعنت(دعای بد) می‌کنند، کسی گفت: یا رسول الله! آیا آنان را با شمشیر از میان برنداریم؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: نه تا این‌که در میان شما نماز را بر پایدارند، اگر از صاحبان امورتان چیزی ناپسندی دیدید، عمل آن را ناپسند به خوانید و دست از اطاعت نکشید.

از أم سلمة رضی الله عنها روایت است که رسول الله صلى الله عليه وسلم چنین فرمودند: 

«سَتَكُونُ أُمَرَاءُ فَتَعْرِفُونَ وَتُنْكِرُونَ، فَمَنْ عَرَفَ بَرِئَ، وَمَنْ أَنْكَرَ سَلِمَ، وَلَكِنْ مَنْ رَضِيَ وَتَابَعَ، قَالُوا: أَفَلَا نُقَاتِلُهُمْ؟ قَالَ: لَا، مَا صَلَّوْا»

ترجمه: به زودی امرایی خواهند آمد که شما از آنان اموری موافق شریعت و اموری مخالف شریعت مشاهده می‌کنید، پس هرکس که امور پسندیده را بپسندد، برائت یافته است و هرکسی‌که امور منکر را انکار نماید، نجات یافته است، لیکن کسی‌که از منکرات راضی بوده و پیروی کند(مؤاخذه خواهد شد)، گفتند: آیا با آنان نجنگیم؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: نه تا زمانی‎که نماز برپای می‌دارند.

هرسه این احادیث دلالت به شروط جواز قیام علیه امام (خلیفه) را دارد؛ برخی از علماء به این نظر اند که قیام علیه امام جواز ندارد؛ مگر در صورتی‌که مرتکب کفر شود و کفر آن علنی و آشکار شود، طوری‌که کدام تأویلی در آن محتمل نباشد، اما برخی از علماء به این نظر اند که منظور احادیث این است که اگر مرتکب معصیت آشکار شد، نه کفر. در هر دو حالت بحث این است که کفر و یا معصیت آن قطعی بوده و تأویل آن محتمل نباشد. برخی از علماء ظاهر این قول رسول الله صلی الله علیه وسلم را « لَا، مَا صَلَّوْا...؛ نه تا زمانی‌که نماز را برپای دارد...» موجب عمل قرار داده، می‌گویند: تا زمانی‌که امام نمازهای پنج‌گانه را بر پای دارد، هر کاری را انجام دهد، عزل آن و قیام علیه آن جواز ندارد. این دسته از علماء به نصوصی استدلال می‌کنند که در صورت مکروهات عایده از جانب حکام، مردم را به صبر امر می‌نماید، مانند حدیث عوف بن مالک اشجعی که پیشتر ذکر شد و حدیث عبدالله ابن مسعود رضی الله عنه، که رسول الله صلی الله علیه و سلم در آن چنین فرموده است:

«إِنَّهَا سَتَكُونُ بَعْدِي أَثَرَةٌ وَأُمُورٌ تُنْكِرُونَهَا، قَالُوا: يَا رَسُولَ اللهِ، كَيْفَ تَأْمُرُ مَنْ أَدْرَكَ مِنَّا ذَلِكَ؟ قَالَ: تُؤَدُّونَ الْحَقَّ الَّذِي عَلَيْكُمْ، وَتَسْأَلُونَ اللهَ الَّذِي لَكُمْ»

ترجمه: به زودی پس از من تبعیض‌ها و اموری منکری (از امیران تان) مشاهده خواهید کرد که گفتند: یا رسول الله! برای کسی‌که آن زمان را در می‌یابد، دستور تان چیست؟ فرمودند: حقوقی‌‌که بر ذمۀ تان است اداء کنید و حقوق خویش را از الله سبحانه و تعالی مطالبه کنید.

اما پس از دقت نظر، بیشتر واضح می‌شود که این نظریه صحیح نمی‌باشد، چون استنباط حکم شرعی هر مسئله، بکارگیری تمام نصوص شرعی مربوطه را می‌طلبد، صحیح نیست که یک فقیه نظریۀ خویش را بر بعضی از نصوص خلاصه نموده و نصوص دیگر را نادیده بگیرد، چون برخی از نصوص، نصوص دیگر را توضیح می‌دهد. یکی از قواعد در اصول فقه این است که جواز ندارد مفتی، بنابر ادلۀ عامه و پس از این‌که به گمان اغلب به عدم وجود ادله مخصص مطمئن شود، فتاوای خویش را صادر نماید. حال در صورت معلوم بودن نصوص مخصص برای علماء و مشهور بودن آن نصوص، چگونه صدور چنین نظریه‌ای صحیح خواهد بود و این‌که چگونه صحت خواهی داشت؟ یعنی در صورت موجودیت قواعد شرعی چون و جوب حکم به ما انزل الله و منع ظلم، غصب قدرت، و جوب ازالۀ منکر و از جمله این فرمودهای رسول الله صل الله علیه وسلم است:

«إِنَّ النَّاسَ إِذَا رَأَوْا الظَّالِمَ فَلَمْ يَأْخُذُوا عَلَى يَدَيْهِ أَوْشَكَ أَنْ يَعُمَّهُمْ اللَّهُ بِعِقَابٍ مِنْهُ»

ترجمه: آن‌گاه که مردم شاهد ظلم ظالمی باشند و دست آن را نگیرند، به زودی الله سبحانه و تعالی آنان را به عذاب فراگیر از سوی خود مبتلاء خواهد کرد.

 «مَنْ رَأَى مِنْكُمْ مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بِيَدِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ، فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ، وَذَلِكَ أَضْعَفُ الْإِيمَانِ»

ترجمه: هرکس از شما منکری را مشاهده نمود، آن را به دست خویش تغییر دهد، اگر نمی‌توانیست پس به زبانش آن را انکار کند، و اگر نمی‌توانیست آن را در قلب اش انکار نماید و این ضعیف‌ترین (حالت) ایمان است.

«وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلَتَنْهَوُنَّ عَنْ الْمُنْكَرِ أَوْ لَيُوشِكَنَّ اللَّهُ أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عِقَابًا مِنْهُ ثُمَّ تَدْعُونَهُ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُمْ»

ترجمه: قسم به کسی‌که جانم در دست اوست، یا به معروف امر کرده و از منکر باز می‌دارید، یا این‌که به زودی الله (سبحانه و تعالی) مجازاتی را از جانب خود بر شما می‌فرستد، که در آن هنگام، الله (سبحانه وتعالی) را هر چند فرابخوانید، دعای تان را استجابت نخواهد کرد(به فریاد شما نخواهد رسید).

«إِنَّ مِنْ أَعْظَمِ الْجِهَادِ كَلِمَةَ عَدْلٍ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ»

ترجمه: بزرگ‌ترین جهاد گفتن کلمۀ عدل(عادلانه و دادگر) در نزد سلطان ستمکار است.

«سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَرَجُلٌ قَالَ إِلَى إِمَامٍ جَائِرٍ فَأَمَرَهُ وَنَهَاهُ فَقَتَلَهُ»

ترجمه: سرادر شهداء حمزة بن عبدالمطلب است و مردی‌که سخن حق را به  امام (خلیفۀ) ستمکار گفته، آن را امر و نهی نموده و سپس وی را به قتل می‌رساند.

این مجموعۀ احادیث بر امر به معروف و نهی از منکر امر نموده و شامل هر معروف و منکری می‌شود. همان طور، این امر برای تمام مسلمین و خلفای شان می‌باشد، در حالت عدم بازگشت از منکر و عدم فرمان‌برداری از شریعت، این احادیث به روبرو شدن با آن امر می‌نماید؛ اگرچه این روبه رویی منجر به قتل شود؛ کسی‌که در مواجهه با حکام ستمکار و به سبب ستمکاری آنان کشته می‌شود، شهید بوده؛ بلکه سرور شهداء می‌باشد. هم‌چنین این نصوص در حالت استطاعت به تغییر منکر ذریعۀ دست امر می‎نماید؛ «فليُغيِّره بيده...؛ باید به دست‌اش تغییر دهد...»، «يَأْخُذّوا عَلَى يَدَيْهِ...؛ دست‌اش را بگیرد.» این فرمان عام بوده شامل منکرات حکام نیز می‌شود، درحالی‌که بزرگ‌تررین منکر زیر پای گذاشتن سیادت و حاکمیت شریعت و حکم به غیر ماانزل الله بوده و ظلم می‌باشد که از میان برداشتن آن واجب است، چیزی‌که الله سبحانه وتعالی خلق را به خاطر آن آفریده و رسولان را به خاطر آن فرستاده است، و رسولان نیز به خاطر آن برنامه‌ریزی نمودند، سختی دیدند و مجاهدت نمودند. بناءً ظلم خلیفه و ستمکاری آن مناقض مقصود شریعت از تعیین آن می‌باشد. ظلم و ستمکاری خلیفه زیر پای گذاشتن قواعد شرعی بوده و موجب عزل و مقتضی قیام علیه آن می‌باشد.

اما نصوصی‌که از قیام علیه حکامی‌که از آنان کفر آشکار دیده نشده و نماز را برپای می‌دارند، مردم را نهی می‌نماید. با آنچه که قبلاً بیان داشتیم، در تعارض قرار ندارد؛ به طور مثال: حدیث عبادة بن الصامت که در آن چنین ذکر رفته است: «وَأَنْ لَا نُنَازِعَ الْأَمْرَ أَهْلَهُ إِلَّا أَنْ تَرَوْا كُفْرًا بَوَاحًا عِنْدَكُمْ مِنَ اللَّهِ فِيهِ بُرْهَانٌ...؛ و این‌که نباید با صاحبان حکومت درگیری و نزاع نماییم، مگر این‌که کفر آشکار از آنان مشاهده نمودیم، و در نزد الله سبحانه و تعالی دلیلی برای نزاع تان داشته باشید.»، معنی آن این نیست که حاکم کفر به ورزد، بلکه این نص می‌گوید:«إِلَّا أَنْ تَرَوْا كُفْرًا...؛ مگر این‌که کفر آشکار از آنان مشاهده نمودید»، نگفته است «إلا أن يكفروا.. مگر این‌که کفر ورزید». دیدن کفر به دیدن قوانین و نظام‌هایی‌که تطبیق می‌کند، محقق می‌شود؛ به طور مثال: اجازۀ دولت به سود تطبیق کفر است، هم‌چنان تطبیق نظام‌های مربوط به روابط عمومی میان مردم، که بر اساس آزادی‌های غربی و آزادی شخصی مبتنی می‌باشد(اگر چه توسط یک حکم هم تطبیق شود) تطبیق کفر می‌باشد؛ این متناقض اصل افراد و توحید الله سبحانه وتعالی در حاکمیت می‌باشد و با سیادت و حاکمیت شریعت در تناقض است؛ در حالی‌که این‌ها از اصول قطعی می‌باشند. بناءً کسی‌که از سوی حاکم شاهد تطبیق نظام کفری  یا شاهد تطبیق حکم کفری می‌باشد، در واقع وی شاهد کفر حاکم است. در صورتی‌که حاکم به شکل علنی و آشکار (حتی در یک حکم هم که باشد) کفر تطبیق کند، وی در این صورت اظهار به کفر آشکار نموده است، و این‌که  این کفر آن آشکار می‌باشد، به این معنی است که حاکم به آن آگاهی داشته و در برابر آن سکوت نموده است، یعنی به رضایت آن تطبیق می‌شود. در چنین واقعیتی واجب است که گردن‌ها به سمت حاکم بر افراشته شود تا این‌که از اقدامات کفری‌اش بازگشته و یا در غیر آن صورت عزل گردد؛ زیرا این کجی می‌باشد که می‌بایست راست گردد؛ اگر حاکم اباء ورزید و به اقدامات خویش ادامه داد، باید علیه آن قیام صورت گیرد.

بحث این نیست که حاکم این منکرات و تخلفات را حلال بشمارد یا حلال نشمارد، یعنی بحث این نیست که حاکم به عدول از تطبیق شریعت به غیر آن، گنهکار است و یا کافر؛ بحث اصلاً در مورد کفر و یا اسلام حاکم نیست، بلکه بحث در مورد حکم نمودن حاکم بر اساس اسلام و یا کفر است. حدیث می‌گوید: «إِلَّا أَنْ تَرَوْا كُفْرًا...؛ مگر این‌که کفر آشکار از آنان مشاهده نمودید»، در حالی‌که به این ترتیب کفر حاکم مشاهده می‌شود. این دلالت احادیث با قواعد شرعی در خصوص محافظت بر سیادت و حاکمیت شریعت، اعلاء کلمة الله، با مقصود شریعت از تعیین خلیفه و با احکام ازالۀ منکرات در توافق و تطابق قرار دارد. هم‌چنین نص احادیث مذکور در روایت دیگر نیز براین مسئله تأیید دارد. در روایات دیگر در متن حدیث گفته شده است: «إِلّا أَنْ تَكُونَ مَعْصِيَةُ اللهِ بَوَاحًا...؛ مگر این‌که معصیت الله سبحانه وتعالی را آشکار انجام دهد»، و«مَا لَمْ يَأْمُرُوكَ بِإِثْمٍ بَوَاحًا...؛ تا زمانی‌که تو را به گناه آشکار امر ننماید»، بنابر این، مقصود از دیدن کفر در این حدیث، دیدن معصیت است. امام نووی رحمه الله می‌گوید: «مراد به کفر در این حدیث معاصی می‌باشد. معنی این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم: «عندکم من الله فیه برهان...؛ و در نزد الله سبحانه و تعالی دلیلی برای نزاع تان داشته باشید» یعنی دلیلی‌که آن را از دین الله سبحانه وتعالی دانسته باشید. همان‌طور در روایت حیان ابی النضر چنین ذکر شده است: «إلا أن يكون معصية لله بواحًا...؛ مگر این‌که معصیت الله سبحانه وتعالی را آشکار انجام دهد.»

امام احمد از طریق عمیر بن هانئ، از جنادة، این حدیث را به این الفاظ روایت می‌کند: «...مالم يأمروك بإثمٍ بواحً...؛ تا زمانی‌که تو را به گناه آشکار امر ننماید» این فرموده رسول الله صلی الله علیه وسلم: «عندکم من الله فیه برهان...؛ و در نزد الله سبحانه و تعالی دلیلی برای نزاع تان داشته باشید» یعنی در این مورد نص آیه و یا حدیث صحیح باشد که احتمال تأویل آن وجود نداشته و مقتضی آن این است؛ تازمانی‌که کار حکام احتمال تأویل را داشته باشد، قیام علیه شان جواز ندارد. نووی می‌گوید: مراد به کفر در این حدیث معصیت است، اما غیر از نووی می‌گوید: مراد از اثم در این حدیث کفر و معصیت است. ابن التین به نقل از داوودی می‌گوید: «چیزی‌که علماء در مورد امراء ستمکار بر آن توافق دارند، اینست که اگر بدون فتنه و ظلم خلع این حکام مقدور باشد، خلع آنان واجب است. در غیر این صورت صبر واجب است. از برخی از علماء چنین  نقل شده که قرار داد ولایت فاسق در ابتداء جائز نیست. بنابر این، اگر حاکم در ابتداء عادل بود و بعداً ستمکار شد، در خصوص قیام علیه آن اختلاف نظر دارند؛ صحیح ممنوعیت قیام علیه آنان است، تا زمانی‌که کفر نورزند، که در این صورت قیام علیه آنان واجب است.

هم‌چنان نسبت به احادیثی‌که از قیام علیه حکام تازمانی‌که نماز را برپا می‌دارند، نهی می‌نماید؛ مسئلۀ نیز از همین قرار است، مانند حدیث: «قِيلَ: يَا رَسُولَ اللهِ، أَفَلَا نُنَابِذُهُمْ بِالسَّيْفِ؟ فَقَالَ: لَا، مَا أَقَامُوا فِيكُمُ الصَّلَاةَ...؛ کسی گفت یا رسول الله آیا آنان را با شمشیر از میان برنداریم؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند، نه تا این‌که در میان شما نماز را بر پایدارند...»، و حدیث ام سلمه: «قالوا أفلا نقاتلهم؟ قال: لا، ما صلَّوْا... گفتند آیا با آنان نجنگیم؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند، نه تا زمانی‎که نماز برپای می‌دارند». معنی ظاهری این احادیث نصوص را متناقض هم قرار می‌دهند، چون از احکام شریعت چنین دانسته می‌شود که اگر حاکمی سیادت و حاکمیت شریعت را زیر پای کند، سلطه و اقتدار امت را غصب نماید، منافع مسلمین را تأمین ننماید، به نصیحت و نهی کردن‌ها از اقدامات خویش دست نکشد، عزل آن واجب است، که اگر عزل خویش را نپذیرفت و ممانعت نمود(اگر گمان رود که توان سرنگونی آن وجود دارد) واجب است که علیه آن قیام صورت گیرد؛ اگر توان سرنگونی آن نبود، برای تلاش شود. بناءً معنی نماز در دو حدیث مذکور نمازی می‌باشد که از فحشاء و منکر باز می‌دارد، همان گونه که الله سبحانه و تعالی در کتاب خویش بیان داشته است: [وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنهَىٰ عَنِ ٱلفَحشَآءِ... ]؛ نماز را بر پایدار بی‌گمان نماز از کارهای زشت و نا پسند باز می‌دارد. [عنكبوت: 45] اقامه کننده نماز که سلطان باشد: اقامۀ نماز به وسلیه وی به معنی اقامه دین می‌باشد و در حدیث معاذ بن جبل آمده است، نماز ستونی است که اسلام بر آن اقامه می‌شود:

«أَلاَ أُخْبِرُكَ بِرَأْسِ الأَمْرِكُلِّهِ وَعَمُودِهِ، وَذِرْوَةِ سَنَامِهِ؟ قُلْتُ: بَلَى يَا رَسُولَ اللهِ، قَالَ: رَأْسُ الأَمْرِ الإِسْلاَمُ، وَعَمُودُهُ الصَّلاَةُ، وَذِرْوَةُ سَنَامِهِ الجِهَادُ»

ترجمه: آیا تو را نسبت به کل سر (اصل) قضیه، ستون و بلندترین قلۀ آن آگاه نسازم؟ گفتم: چرا آگاه سازید یا رسول الله! فرمودند: سر (اصل) قضیه اسلام است، ستون آن نماز و بلند ترین قلۀ آن جهاد است.

 از آن‌جایی‌که نماز ستون اسلام است، اقامۀ آن کنایه از اقامۀ دین است. بنابراین، حاکمی‌که در حکم خویش احکام اسلام را زیر پای می‌گذارد، به معروف امر نکرده و از منکر نهی نمی‌کند، وی کسی نمی‌باشد که نماز را بر پای داشته است، چون وی بدین ترتیب اسلام را زیر پای گذاشته و احکام آن را در عوض این‌که اقامه دارد، زیر پای گذاشته است. ابن تیمیه رحمه الله می‌گوید: «اگر نماز همانگونه که بدان امر شده است، اقامه شود، از فحشاء و منکر باز می‌دارد؛ اگر نماز از فحشاء و منکر باز نداشت، دلالت بر این دارد که حقوق آن ضایع شده است، اگر چه شخص از حکم اقامه نماز فرمان برده باشد.» الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید: [فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوفَ يَلقَونَ غَيًّا...]؛ آن‌گاه نسلی جایگزین‌شان شد که نماز را رها کردند واز خواسته‌های نفسانی پیروی نموده، پس سزای گمراهی خویش را خواهند دید... [مريم: 59]، ضایع ساختن نماز عبارت از تفریط در واجبات نماز است، اگرچه شخص نماز را اداء نموده باشد. به هر حال، الله سبحانه و تعالی بهتر می‌داند. شیخ عبدالقدیم زلوم می‌گوید: «مراد به اقامه نماز، حکم به اسلام است؛ یعنی تطبیق احکام شریعت؛ از باب تسمیه کل به اسم جزء؛ مانند این قول الله سبحانه و تعالی: [ فَتَحرِيرُ رَقَبَةٖ...]؛ پس آزادی گردن (برده). [نساء، 92] و [مجادلة: 3]. مراد آزادی کامل برده است، نه آزادی گردن آن؛ مراد از این قول رسول الله  صلی الله  علیه وسلم: «مَا أَقَامُوا فِيكُمُ الصَّلَاةَ...؛ نه تا این‌که در میان شما نماز را بر پایدارند»، نیز اقامه تمام احکام شریعت است، نه تنها نماز؛ این از قبیل مجاز و از قبیل اطلاق جزء ارادۀ کل است.

اما در خصوص این‌که گفته می‌شود: صبر در برابر حکام ظالم، به معنی سکوت در برابر ظلم شان و رضایت در برابر هر آن‌چه عمل می‌نمایند، بوده و تلاش برای سرنگونی آنان حرام است؛ به دلیلی‌که مسلمان اند و نماز می‌خوانند، می‌توانند مردم را مورد شکنجه قراداد و اموال شان را بگیرند. این یک نظریه مردود است. ابن حزم می‌گوید: «این‌که رسول الله، در صورت گرفتن اموال و مورد شکنجه قرار گرفتن از سو حکام، به صبر امر نمودند، در صحت این هیچ شکی وجود ندارد، اگر امام این کار به حق انجام داده باشد، همان‌طور در این شک وجود ندارد که در برابر آن برما صبر فرض است؛ اما اگر امام به باطل به این کار پرداخته بود، پناه بر الله که بگویم رسول الله  به صبر در برابر آن امر نموده است.

ابن حزم در این زمینه به رد کسانی‌که قیام علیه حکام ستمکار را هر آن‌چه که انجام دهند، تا زمانی‌که مسلمان بوده و نماز را برپای دارند، حرام می‌دانند، سخن ارزش‌مندی دارد که می‌گوید: «برای شان گفته شود که چه می‌گویند، در خصوص سلطانی که یهود را همه کاره‌ای خویش قرار داده، اردوی خویش را از مسیحیان شکل داده، از مسلمانان جزیه بگیرد، بر اطفال مسلمانان شمشیر بکشد، زنان مسلمان را به زناء وادارد، هرجا مسلمانی بیابد بر آن شمشیر کشد، زنان و اطفال شان را در ملک خویش بیاورد و اعلان دارد که مسلمانان از هیچ ارزشی بر خوردار نیستند؛ با وجود این همه جنایت، به اسلام اقرار داشته، مسلمان بودنش را اعلان و نماز را ترک نکند؟ اگر گفتند که قیام علیه آن جائز نیست، برای آنا گفته شود که این سلطان هیچ مسلمانی را زنده نمی‌گذارد، اگر بحال خود گذاشته شود، حتماً هیچ کس را باقی نمی‌گذارد، مگر خودش و کفار همراهش را. اگر بازهم صبر را جائز دانستند، آنان به طور کامل با اسلام مخالفت نموده و ازاسلام بیرون شده اند.» در ادامه می‌گوید: «از آنان در مورد سلطان ستمکاری می‌پرسم که قصد زن، دختر و پسرش را می‌نماید تا با آنان فسق انجام دهد و یا خودش را به انجام فسق وادارد، آیا جای دارد که وی زن، دختر و پسرش تسلیم فحشاء شوند، یا این‌که فرض است تا کسی را که چنین چیزی را از آنان خواسته، دفع نماید؟ اگر گفتند فرض است که خود و اهل خویش را تسلیم نماید، در این صورت اینان سخن بزرگی می‌گویند که تا به حال هیچ مسلمانی به زبان نیاورده است، اگر گفتند است که آن سلطان را دفع و در برابر آن قتال نمایند، در این صورت به حق باز گشته، به انجام چیزی قایل شده اند که برای هر مسلمانی لازم است که در خصوص هر مسلمانی انجام دهد، حتی در خصوص اموال مسلمانان.

اما در مورد احادیثی‌که در برابر خودکامگی‌ها و تبعیض‌ها و معصیت امراء، صاحبان امور و مکروهاتی‌که از سوی آنان به مردم می‌رسد، به صبر امر می‌نماید، مانند این حدیث: 

«أَلَا مَنْ وَلِيَ عَلَيْهِ وَالٍ، فَرَآهُ يَأْتِي شَيْئًا مِنْ مَعْصِيَةِ اللهِ، فَلْيَكْرَهْ مَا يَأْتِي مِنْ مَعْصِيَةِ اللهِ، وَلَا يَنْزِعَنَّ يَدًا مِنْ طَاعَةٍ»([27])، و»سَتَكُونُ أُمَرَاءُ فَتَعْرِفُونَ وَتُنْكِرُونَ فَمَنْ عَرَفَ بَرِئَ، وَمَنْ أَنْكَرَ سَلِمَ، وَلَكِنْ مَنْ رَضِيَ وَتَابَعَ. قَالُوا أَفَلَا نُقَاتِلُهُمْ؟ قَالَ لَا مَا صَلَّوْا»

ترجمه: آگاه باشد کسی‌ والی بر آن گماشته می‌شود، سپس وی از آن نا فرمانی‌ الله سبحانه را مشاهده می‌کند، باید این را ازوی نپسندیده و دست از فرمان برداری آن نکشد و به زودی امرایی خواهد آمد که شما از آنان اموری موافق شریعت و اموری مخالف شریعت مشاهده می‌کنید، پس هرکس که امور پسندیده را بپسندد، برائت یافته است و هرکسی‌که امور منکر را انکار نماید، نجات یافته است، لیکن کسی‌که از منکرات راضی بوده و پیروی کند(مؤاخذه خواهد شد)، گفتند: آیا با آنان نجنگیم؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند، نه تا زمانی‎که نماز برپای می‌دارند.

وحدیث ابن مسعود رضی الله عنه: 

«إِنَّهَا سَتَكُونُ بَعْدِي أَثَرَةٌ وَأُمُورٌ تُنْكِرُونَهَا، قَالُوا: يَا رَسُولَ اللهِ، كَيْفَ تَأْمُرُ مَنْ أَدْرَكَ مِنَّا ذَلِكَ؟ قَالَ: تُؤَدُّونَ الْحَقَّ الَّذِي عَلَيْكُمْ، وَتَسْأَلُونَ اللهَ الَّذِي لَكُمْ»

ترجمه: به زودی پس از من تبعیض‌ها و اموری منکری (از امیران تان) مشاهده خواهی کرد، گفتند: یا رسول الله! برای کسی‌که آن زمان را در می‌یابد، دستور تان چیست؟ فرمودند: حقوقی‌که بر ذمۀ تان است اداء کنید و حقوق خویش را از الله سبحانه  وتعالی مطالبه کنید.

باید گفت که توافق این احادیث و احادیثی‌که در معنی آن‌ها است، با احادیثی‌که به ازالۀ منکرات در صورت استطاعت به دست امر می‌نماید، این چنین است؛ این احادیث مخصوص خلیفه و حاکمی می‎باشد که بر اساس اسلام حکم می‌نماید، زیرا اعمالی‌که یک خلیفه به آن می‌پردازد، بسیار است، از جمله تبنی احکام اختلافی. انجام اعمالی‌که نظریات مختلف شرعی در مورد آنان وجود دارد، مانند تعیین امیران، والی‌ها، قاضی‌‌ها و عزل آنان، مؤلفة القلوب قرار دادن برخی و تعیین قدر و اندازۀ اعطاها و بخشش‌ها، تدابیر و اقدامات هوشیارانه در برابر فریبکاران و فرصت‌طلبان و طرح نقشه‌هایی‌که ظاهر آن‌ها با باطن آن‌ها فرق دارد. امام همواره به نزدیکان خویش در نظریه و سیاست نیاز دارد، در مورد آنان اطمئنان دارد، مورد اعتماد وی می‌باشند، محرم اسرار و همراز وی اند، در تمام امور با آنان مشورت نموده و اجتهاد می‌کند و در اجتهاد خود در خطاء و صواب قرار می‌گیرد، خواه وی در اعمال خویش پاک و خیرخواه امت باشد، خواه نباشد. به هر حال، مردم در مذاهب فقهی و کلامی خویش، در خصوص منافع، در انتخاب ولی‌ها و وابستگی‌های سیاسی خویش اختلاف نظر دارند، نظرات و سنجش‌های شان در خصوص تصرفات خلیفه و سیاست‌های آن مختلف است. بنابراین، هر اندازه که خلیفه ماهر و حکیم باشد، بازهم کسانی در میان مسلمانان پیدا خواهد شد که وی را منحرف، فاسق و مفرط در برابر برخی از احکام و حقوق بدانند، وی را مزدور خوانده، می‌گویند در پی نفوذ قوم و اقربای خویش می‌باشد، به آن سمت و یا به این سمت گرایش دارد، ضعیف الرای بوده، شایستگی منصب خلافت را ندارد، بلکه حتی در میان امت کسانی پیدا خواهد شد که وی را کافر بخوانند، اگر مسئله طوری می‌بود که هرکس بنابر رأی و نظر خویش، اجازه می‌داشت، از بیعت دست بکشد، در آن صورت فساد و فتنه دامن‌گیر می‌شد. بنابر این، شریعت در چنین حالاتی احکامی را بیان داشته که عبارت از مراقبت و محاسبه همراه با صبر در برابر اذیت‌های می‌باشد که در این رابطه باعث رنجش می‌شود، تا این‌که به شکل قاطع و بدون هیچ‌گونه تأویلی کدام اتهامی به امام ثابت شود: «إِلَّا أَنْ تَرَوْا كُفْرًا بَوَاحًا عِنْدَكُمْ مِنَ اللَّهِ فِيهِ بُرْهَانٌ...؛ مگر این‌که کفر آشکار از آنان مشاهده نمودید، و در نزد الله سبحانه و تعالی دلیلی برای نزاع تان داشته باشید».  زیرا این ظن و گمان‌ها شرعاً غیر معتبر بوده و بر اساس ظن و گمان‌ها و نظریات درست و نادرست عزل امام و نقض بیعت آن جائز نیست.

از طرفی امام معصوم نبوده، گاهی شاید از هوای نفس خویش پیروی کند، خود کامگی کرده، تبیعیض قایل شود، مرتکب معصیت شده و از آن کدام مکروهی سرزند، در اجتهاد خود خطاء کند و در نتیجه بعضی ضررهای عاید حال مردم شود، در حالی‌که هرگناه، هواء و خطاء موجب عزل خلیفه نمی‌شود، چون هیچ یک از این موارد، عدالت و ثقه بودن امام را ساقط نمی‌سازد و یا بر مرتکب آن، اسم فاسق اطلاق نمی‌شود و آن را ناشایست منصب آن قرار نمی‌دهد، و اگر نه باید یکی از شرایط خلافت معصومیت می‌بود؛ در حالی‌که هیچ خلیفه‌ای از چنین استحقاقی برخوردار نیست. به همین دلیل است که صبر در برابر مکروهات عایده از سوی حاکم، همراه با نصیحت و رد اعمال ناشایست آن، مشروع قرار گرفته است، تا زمانی‌که صفت ظلم و ستمکاری، فسق و سقوط عدالت آن، به طور قطعی ثابت نشود، عزل حاکم جواز نداد.

حدیثی از قید بیان ماند که شرح آن برای تمام کسانی‌که این مسئله را مورد مناقشه  قرار می‌دهند، مناسب است. آن حدیث معاویة بن سلام از حذیفه بن الیمان است، که می‌گوید:

«قُلْتُ يَا رَسُولَ اللهِ، إِنَّا كُنَّا بِشَرٍّ فَجَاءَ اللهُ بِخَيْرٍ، فَنَحْنُ فِيهِ، فَهَلْ مِنْ وَرَاءِ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ؟ قَالَ نَعَمْ. قُلْتُ هَلْ وَرَاءَ ذَلِكَ الشَّرِّ خَيْرٌ؟ قَالَ نَعَمْ. قُلْتُ فَهَلْ وَرَاءَ ذَلِكَ الْخَيْرِ شَرٌّ؟ قَالَ نَعَمْ. قُلْتُ كَيْفَ؟ قَالَ يَكُونُ بَعْدِي أَئِمَّةٌ لَا يَهْتَدُونَ بِهُدَايَ، وَلَا يَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِي، وَسَيَقُومُ فِيهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ فِي جُثْمَانِ إِنْسٍ، قَالَ قُلْتُ كَيْفَ أَصْنَعُ يَا رَسُولَ اللهِ، إِنْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ؟ قَالَ تَسْمَعُ وَتُطِيعُ لِلْأَمِيرِ، وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُكَ، وَأُخِذَ مَالُكَ، فَاسْمَعْ وَأَطِعْ»

ترجمه: گفتم: یا رسول الله! ما در بدی بسر می‌بردیم، آنگاه الله متعال این خیر(اسلام) را آورد و ما در آن به سرمی‌بریم، آیا بعد از این خیر، شری هم وجود دارد؟ ایشان فرمودند: بلی. گفتم: آیا بعد از آن شر، خیری هم وجودارد؟ فرمودند: بلی. پرسیدم: چه گونه؟ فرمودند: پس از من امراء خواهد بود که به هدایتی‌که من آوردم، هدایت نیافته و راه و روشی غیر از سنت من در پیش می‌گیرند، در میان شان مردانی است که قلب‌های شان قلب‌های شیاطین در جسم انسان است، گفتم: اگر آن زمان را در یافتم چه کار کنم؟ فرمودند: در آن صورت از امیر تان اطاعت کرده و حرف شنوی داشته باش، اگر اموال تو را (به ناحق) گرفت و تو را مورد ضرب شتم قرا داد، گوش به فرمان بوده و اطاعت کن.

در خصوص صحت این حدیث اختلاف نظر وجود دارد. برخی می‌گویند این حدیث مرسل است. برخی می‌گویند این حدیث منقطع است؛ چون معاویه بن سلام این حدیث را از حذیفه نشنیده است. دارالقطنی آن را علیل و ضعیف دانسته است، نووی نیز به این‌که این حدیث مرسل است باوی موافق است، اما به این گفته خویش، که برای آن شاهد وجود دارد، آن را صحیح شمارده است. خالد حایک در تحقیق خویش در مورد این حدیث می‌گوید: «این زیادت در خصوص این حدیث مردود است، متن آن متناقض است، چگونه ممکن است که آن امراء به هدایتی‌که رسول الله آورده است، هدایت یافته نباشند و راه غیر از سنت رسول الله برگزیده باشند، قلوب شان قلوب شیاطین باشد و سپس رسول الله به اطاعت از یکی از آنان  امر نماید.» عموماً اسناد آن منقطع می‌باشد. مقصود از زیادتی‌که وی آن را مردود خوانده است، این جمله می‌باشد: «وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُكَ، وَأُخِذَ مَالُكَ، فَاسْمَعْ وَأَطِعْ؛ اگر اموال تو را (به ناحق) گرفت و تو را مورد ضرب شتم قرا داد، گوش به فرمان بوده و اطاعت کن.»

تعارض چنین مفهومی از حدیث با وجوب رفع منکر و تغییر ظلم پوشیده نیست. این حدیث به رسول الله صلی الله علیه وسلم، امر به فرمان‌برداری از کسی نسبت می‌دهد که به هدایت رسول الله هدایت نیافته، در مسیری غیر از سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم قرار دارد و در سلطنت خویش به شیاطین متکی است. بناءً با تمام نصوص شرعی ثابته در تعارض قرار دارد، مانند این قول رسول الله صلی الله علیه وسلم: «مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ...؛ کسی‌که نزد مال خویش کشته شود شهید می‌باشد...» هم‌چنان با عین حدیث در روایت متفق علیه بخاری و مسلم از ادریس الخولانی از حذیفة بن الیمان در تعارض می‌باشد:

«كَانَ النَّاسُ يَسْأَلُونَ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عَنِ الخَيْرِ، وَكُنْتُ أَسْأَلُهُ عَنِ الشَّرِّ، مَخَافَةَ أَنْ يُدْرِكَنِي، فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّا كُنَّا فِي جَاهِلِيَّةٍ وَشَرٍّ، فَجَاءَنَا اللَّهُ بِهَذَا الخَيْرِ، فَهَلْ بَعْدَ هَذَا الخَيْرِ مِنْ شَرٍّ؟ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ وَهَلْ بَعْدَ ذَلِكَ الشَّرِّ مِنْ خَيْرٍ؟ قَالَ: نَعَمْ، وَفِيهِ دَخَنٌ قُلْتُ وَمَا دَخَنُهُ؟ قَالَ: قَوْمٌ يَهْدُونَ بِغَيْرِ هَدْيِي، تَعْرِفُ مِنْهُمْ وَتُنْكِرُ. قُلْتُ: فَهَلْ بَعْدَ ذَلِكَ الخَيْرِ مِنْ شَرٍّ؟ قَالَ: نَعَمْ، دُعَاةٌ عَلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ، مَنْ أَجَابَهُمْ إِلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا. قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ صِفْهُمْ لَنَا، قَالَ: هُمْ مِنْ جِلْدَتِنَا، وَيَتَكَلَّمُونَ بِأَلْسِنَتِنَا قُلْتُ: فَمَا تَأْمُرُنِي إِنْ أَدْرَكَنِي ذَلِكَ؟ قَالَ: تَلْزَمُ جَمَاعَةَ المُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ قُلْتُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلاَ إِمَامٌ؟ قَالَ فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الفِرَقَ كُلَّهَا، وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ، حَتَّى يُدْرِكَكَ المَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذَلِكَ»

ترجمه: مردم از رسول الله صلی الله علیه وسلم در باره امور خیر می‌پرسیدند، اما من از بدی‌ها می‌پرسیدم که مبادا گرفتار آن‌ها شوم، بدین جهت، گفتم: یا رسول الله! ما در جاهلیت و بدی بسر می‌بردیم، آنگاه الله متعال این خیر(اسلام) را به ما عطا کرد، آیا بعد از این خیر، شری هم وجود دارد؟ ایشان فرمودند: بلی. گفتم: آیا بعد از آن شر، خیری هم وجودارد؟ فرمودند: بلی. اما در آن فساد خواهد بود؛ پرسیدم: فساد آن چیست؟ فرمودند: گروهی راه و روشی غیر از سنت من در پیش می‌گیرند، و در کارهایشان امور خوب و بدی می بینی، گفتم: آیا بعد از آن خیر شری خواهد آمد؟ فرمود: بلی. داعیانی مردم را به سوی دروازهای جهنم فرا می‌خوانند، کسی‌که آنان را اجابت کند، او را در آتش می‌اندازند، گفتم: یا رسول الله! آنان را برای ما توصیف کن، فرمودند: آنان از ما هستند، و به زبان ما سخن می‌گویند، گفتم اگر آن زمان را در یافتیم، دستور شما چیست؟ فرمودند: با مسلمانا و امام آنان باش، گفتم اگر مسلمانان جماعت و امامی نداشتند، چه کار کنم؟ فرمودند: در آن صورت از همۀ آن‌گروه ها دوری کن، اگرچه خود را ملزم بدانی که زیر یک درخت بمانی و در همان حال، مرگ به سراغت بیاید.

تعارض حدیث معاویة بن سلام با مفاهیم و مقاصد شرعی که تأویل آن‌ها ثابت و قطعی می‌باشند، در صورت ممکن، به احادیثی‌که با این مفاهیم و مقاصد در توافق می‌باشند، بر طرف و یا در کل این حدیث رد می‌شود. امام احمد نیز عین حدیث را روایت نموده و در آن چنین ذکر شده است:

«ثُمَّ تَكُونُ دُعَاةُ الضَّلَالَةِ، فَإِنْ رَأَيْتَ يَوْمَئِذٍ خَلِيفَةَ اللهِ فِي الْأَرْضِ فَالْزَمْهُ، وَإِنْ نهكَ جِسْمكَ وَأخذَ مَالكَ، فَإِنْ لَمْ تَرَهُ فَاهْرَبْ فِي الْأَرْضِ، وَلَوْ أَنْ تَمُوتَ وَأَنْتَ عَاضٌّ بِجِذْلِ شَجَرَةٍ»

ترجمه: سپس داعیان گمراهی خواهد آمد، اگر در آن روزخلیفۀ الله (سبحانه و تعالی) را در روی زمین در یافتید، آن را محکم بگرید، اگر چه تو را مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار داده و اموال تو را بگیرد، و اگر وی را در روی زمین نیافتید، پس تا جایی‌که می‌توانید به هر نقطه از زمین که می‌توانید فرار کنید، ولو در حالت مرگ به سراغ‌ات بیاید که تو تنۀ درختی را محکم گرفته باشید.

بناءً معنی ‌که تعارض این حدیث را بر طرف می‌سازد این است که مسلمانان در آن صورت در پشت امام حق بیستند، به بیعت با آن و به ولایت آن وفاء کنند، و لو درین راه جان و مال خویش را از دست دهند، و این‌که با حکامی که در هدایت رسول الله صلی الله علیه و سلم  قرار نداشته بیعت ننموده و آنان را ولی امر خویش قرار ندهند، ولو آنان را شکنجه نموده و اموال شان را از آنان می‌گیرد. تاجای ممکن از حیطۀ تسلط شان فرار نمایند، ولو این امر منجر به انزوای شان تا زمان مرگ شود. معنی نصی‌که باقواعد شرعی متفق است، عکس معنی است که سلاطین ستمکار و جارچیان شان دستاویز خویش قرار داده است، اگر حاکم ظالم باشد یا به غیراز اسلام حکم نماید (اگر در یک حکم هم باشد)، پس از نصیحت  و نهی، از حکم خویش رجوع نکند، و یا یکی از شرایط امامت را مانند اسلام وعدالت، از دست دهد، عزل آن واجب می‌گردد و اگر از عزل شدن خویش امتناع ورزید، در صورت استطاعت قیام علیه آن واجب است. به زودی در قسمت بعدی به شکل مستند اسباب و شرایط شرعی قیام علیه حکام بیان خواهد شد.

برگرفته شده از شماره 429 مجلۀ الوعی

نویسنده: محمود عبدالهادی

مترجم: علی مطمئن

ادامه مطلب...

برای آستانه سه‌گانه، حاکمیت رژیم جنایت‌کار مهم است، نه امنیت مردم سوریه Featured

  • نشر شده در ترکیه

رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه که دیروز یک سفر رسمی به ایران داشت، سلسله دیدارهایی با "ابراهیم رئیسی" رئیس جمهور ایران و "ولادمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه در تهران داشت. در این دیدارها در مورد مسایل همکاری اقتصادی، دهلیز غله‌جات که به دلیل جنگ اوکراین افتتاح شد و احتمال عملیات نظامی برنامه‌ریزی شده علیه شمال سوریه بحث و تبادل نظر شد. در چارچوب این سفر اجلاس هفت آستانه برگزار شد، جلساتی‌که آخرین جلسه آن در اول جولای 2020 برگزار شده بود. در بیانیه مشترک 16 ماده‌ای این جلسات که با حضور رئیس جمهور اردوغان و پوتین برگزار شد، تعهد طرفین به تمامیت ارضی و حاکمیت جمهوری سوریه، عزم آن‌ها برای مبارزه با تروریزم و اعتقادات مشترک آن‌ها در مورد ثبات جلسات کمیته قانون اساسی تأکید شده است. روسیه و ایران، طرف های اجلاس سه جانبه نیز ابراز نظر کردند که مناقشات در سوریه تنها از طریق یک فرایند سیاسی در چارچوب قطعنامه 2254 شورای امنیت سازمان ملل پایان خواهد یافت، نه از طریق راه حل نظامی.

عملیاتی‌که از سال 2011 در سوریه در حال انجام است، تنها دو طرف دارد؛ در یک طرف، مسلمانان و مردم انقلابی هستند که طرف حق ایستاده اند و طرف دیگر رژیم ظالم سوریه، ایران قصاب، روسیه اشغال‌گر، ترکیه همکار و سایر کشورهای منطقه که در کنار کفر یعنی در کنار آمریکا قرار دارند. بنا براین، در جلسات آستانه تنها یک حزب وجود دارد؛ نه سه حزب؛ این حزب آمریکای کافر است. تمام کسانی‌که در پشت میز جلسات آستانه هفتم که در تهران برگزار شده بود، نشسته بودند تلاش می‌کنند تا راه حل سیاسی آمریکا را در سوریه عملی کنند. آن‌ها به حفاظت از جان و مال مردم سوریه اهمیت نمی‌دهند، بلکه به حاکمیت رژیم اسد که مسئول مرگ بیش از یک ملیون غیر نظامی بوده و تمامیت ارضی سوریه اهمیت می‌دهند. پوتین که پشت میز نشسته نماینده روسیه است که در جنگ اوکراین اعتبار خود را از دست داده و خود را تحقیر کرده است. هم‌چنان این پوتین است که اردوغان را دوست خود می نامد، قاتل آن مسلمانانی‌که در بمباران سوریه کشته شده اند.

جنایات ایران فقط به سوریه محدود نمی‌شود، بلکه بخاطر کارهایی‌که در افغانستان، عراق، یمن و لبنان انجام داده برای همه شناخته شده است. به همین دلیل قابل قبول نیست که اردوغان قاتل سوری‌ها، قاسم سلیمانی را «شهید قهرمان» خطاب کند و درحالی‌که به چشمان "رئیسی" نگاه می‌کند او را "برادرم" خطاب کند و به نمایندگی از ترکیه پشت آن میز بنشیند. زیرا او به خوبی از قتل های ایران در سوریه آگاه است.

در مورد ترکیه، که در ابتدا گفته بود، طرفدار مردم سوریه و انقلابیون است، اما با گذشت زمان به شکل علنی با قاتلان مسلمانان دور یک میز جمع شده و نتیجه اقداماتی را که اتخاذ کرده بود این بود که مخالفان را به سمت ادلب سوق داد، مذاکرات و تصمیماتی‌که اتخاذ شده بود، راه نجاتی بود برای رژیم اسد تا دوباره در کشور تسلط کامل پیدا کند. بحران اقتصادی و مالی که ترکیه تجربه می‌کند، دولت را وادار می‌کند تا نه تنها با این قاتلان بلکه با سایر قاتلان نیز روابط دوستانه بر قرار کند، به ویژه با نهاد های یهودی، که نتیجه پالیسی شرم‌آور یک خارجی غیر ایدیولوژیک و منفعت طلب است.

بناءً، به دلیل سیاست‌های منطقه‌ای و انگیزه‌های اقتصادی آمریکا، پذیرفتن دیدار ترکیه با این حاکمان قاتل، نه از لحاظ عقلی و نه از نظر سیاسی و قانونی امکان‌پذیر است. از آن‌جایی‌که کشورهایی‌که این حاکمان آن‌ها را نمایندگی می‌کنند، هرازگاهی نسبت به ترکیه برخورد خصمانه‌ای دارند و این را با اظهارات خود، تحریم‌ها و سیاست‌های منفی خود توضیح می‌دهند. این سیاست‌ها با انگیزه‌های عمل‌گرایانه مشکلات بزرگی را برای مردم مسلمان ترکیه به طور خاص و برای امت اسلامی به طور کلی ایجاد خواهد کرد. علاوه بر همه این‌ها، این قطعاً بار سنگینی از گناهان نزد الله سبحانه و تعالی خواهد بود.

﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ[هود: 113]

ترجمه: (شما(مومنان) هرگز نباید با ظالمان هم‌دست، دوست و به آن‌ها دل گرم شوید و گرنه آتش (کیفر آنان) شما را خواهد گرفت و در آن حال جز الله هیچ دوستی نخواهید داشت و هرگز یاری نخواهید شد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه ترکیه

 مترجم عبدالرحمن قاطع

ادامه مطلب...

پرچاوی اجباری و بهای بلند برق نتیجۀ دنباله‌روی از سیاست‌های صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی است Featured

سال‌هاست که رژیم حسینه مردم را در خصوص تولید و قیمت برق فریب می‌دهد. آنان از یک‌طرف ظرفیت تولید ۲۵۰۰۰ میگاوات برق را در برابر تقاضای ۱۴۰۰۰ میگاوات جشن می‌گیرند، حال‌آن‌که از طرف دیگر مردم باید بهای بلندی را به‌خاطر مازاد تولید حاصل از "مصارف ظرفیتی" تأمین‌کنندگان اجاره‌یی‌اش بپردازند. ما مجبوریم مصارف ظرفیتی تولید برقی را بپردازیم که اصلاً نمی‌توانیم از آن استفاده کنیم. ۱۶۷.۸۵ میلیارد تاکا در نُه ماه اول سال مالی ۲۰۲۲ بابت مصارف ظرفیتی تولید ۱۱۸ میگاوات برق روزانه‌ای پرداخته شده‌است که ما حتی ۱۴۰۰۰ میگاوات آن را نیز در این مدت زمان به‌دلیل سطح پایین تقاضا مصرف کرده نتوانستیم (منبع: "مصارف ظرفیتی برق: پرداخت ۱۶.۷۸۵ میلیارد تاکا طی ۹ ماه،" دیلی استار، ۲۰ جولای/ژوئیۀ ۲۰۲۲ م). مجموعاً ۵۴۰ میلیارد تاکا از پول مردم تحت نام مصارف ظرفیتی در سه سال گذشته ضایع شده‌است (منبع: دویچه‌ویله، ۲۰ جولای/ژوئیۀ ۲۰۲۲ م)! پرداخت ظرفیت برا‌ی تولیدکنندگان کم استفادۀ مستقل برق به شدت بر هزینۀ تولید برق تأثیر می‌گذارد و در نهایت مردم عادی را می‌سوزاند. آن‌ها اکنون سراسر کشور را تحت عنوان مهار بحران برق ناشی از گرانی جهانی نفت و گاز طبیعی مایع وارد پرچاوی کرده، رنج زیادی را در تابستان امسال برای مردم به همراه آورده و تولیدات صنعتی را نیز مختل کرده‌اند. با این حال، دولت حسینه با عدم الغای ماهرانۀ مصارف ظرفیتی، منافع سرمایه‌داران جانشین خود را تضمین کرده‌است.

ای مردم! با نگاه به تاریخ می‌بینید که هرگز هیچ رژیم سکولار و کپیتالیستی نتوانسته‌ گام‌های جامع و طولانی‌مدتی را برای رسیدن به خودکفایی در تولید برق بردارد، هرچند سکتور برق برای صنعتی‌شدن حیاتی است و به‌عنوان یک قضیۀ امنیت ملی شمرده می‌شود؛ اما آنان این بحران برق را باقی نگه‌داشته اند تا منافع مالی حریصانۀشان را تأمین کنند. جالب است که مردم باوجود مصرف تمام پول‌هایی‌که به سختی به‌دست می‌آورند، هنوز از پرچاوی برق به بهانۀ نبود ذغال‌سنگ در بازارهای بین‌المللی یا جنگ روسیه و اوکراین رنج می‌برند.

برعلاوه نمی‌توانیم از حکام سکولاری توقع خیر داشته باشیم که سیاست‌های صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی را در مورد خصوصی‌سازی سکتور انرژی تعقیب می‌کنند و به شرکت‌های خارجی اجازه می‌دهند کنترول میدان‌های نفت و گازمان را تحت نام "قراردهای تشریک تولید" در دست گیرند. باوجود فراوانی ذخایر ذغال‌سنگ در بنگله‌دیش، چرا هرگز حکام مذکور به‌منظور استفاده از این منبع برای تولید برق و سایر کارخانه‌های صنعتی استفاده نکرده‌اند؟ و در عوض، ذغال‌سنگ را با قیمتی بسیار بیشتر از هند می‌خرند! هم‌چنین گاز طبیعی مایع را با قیمتی بسیار بالا وارد می‌کنند تا کپیتالیست‌های داخلی و خارجی و باداران استعمارگرشان را خوشنود نگهدارند. چرا هرگز به این فکر نیفتاده اند که انرژی فسیلی را از منابع داخلی استخراج کنند تا بهای انرژی را به مراتب کاهش دهند؟ آنان هیچ برنامۀ جامعی برای منابع انرژی اولیه و تجدیدپذیر و کاهش وابستگی به واردات مواد خام برای تولید برق ندارند، بل در عوض به‌منظور بقا در قدرت و کسب رضایت باداران استعمارگرشان از شرکت انرژی امریکایی "اِکسلِرَیت انرژی" دعوت کرده‌اند تا گاز طبیعی مایع را برای‌شان تأمین کند. آنان با پیروی از دستورات صندوق بین‌المللی پول وارد چنین برنامۀ خصوصی‌سازی تولید برقی شده‌اند که روز به روز به قیمت این کالا می‌افزاید. این‌چنین پروژه‌های اجاره‌ای تنها به سرمایه‌داران داخلی به قیمت بدبختی عام مردم نفع رسانده‌است. آنان با ازکار انداختن عمدی شرکت داخلی کشف گاز و نفت، منابع طبیعی استراتیژیک‌مان را به قدرت‌های استعمارگر واگذار کرده‌اند. بناءً فساد و شرارت این سیاست‌مداران سکولار دست‌نشانده فطری است طوری‌که در برابر قوانین بشری فراتر از حساب‌دهی قرار دارند و هیچ ترسی از الله سبحانه و تعالی و روز حساب در قلب‌های‌شان نیست.

ای مسلمانان! اسلام رهبرانی را تربیت می‌کند که از الله سبحانه و تعالی می‌ترسند و در برابر قوانین شرعی الهی نزد مردم حساب‌ده استند. سیاست برای آنان یک امانت است نه یک شغل جهت کسب منافع مادی. پس برای داشتن رهبران مخلص باید خلافت راشده را بر منهج نبوت برگردانید. حکام زیر چتر خلافت شدیداً مشتاق اند تا به مردم خدمت کنند. آنان سریعاً برنامه‌های خودکفایی را برای تضمین حاکمیت و استقلالیت انرژی اتخاذ می‌کنند. آنان احکام شریعت را با جان و دل در آغوش می‌کشند طوری‌که دیگر جایی برای تجویزات بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول باقی نمی‌ماند. دولت خلافت راشده با قرار دادن منابع انرژی مانند برق تحت مالکیت عمومی و نظارت مستقیم از آن، به عامل ریشه‌ای بحران انرژی و انرژی گران پایان خواهد داد. برخلاف کپیتالیست‌های سکولار، حکام خلافت به ترس از الله سبحانه و تعالی تشویق و رهنمایی خواهند شد. آنان در کسب هیچ دستاورد و منفعت مادی سطحی برای کمک به سرمایه‌داران و کفار افراط نخواهند کرد. بناءً دست رد به سینۀ این نظام حاکم سکولار بزنید و تلاش‌های‌تان را برای برپایی مجدد خلافت به‌منظور بیرون آمدن از این حالت ذلیلانه گسترش دهید. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿إِنَّ اللّٰهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتّٰى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾ (رعد: ۱۱)

ترجمه: (امّا) الله (سبحانه و تعالی) سرنوشت هیچ قوم (و امتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آن‌که آنان آن‌چه را در خودشان است تغییر دهند!

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه بنگله‌دیش

مترجم: محمد حارث پویا

ادامه مطلب...

انتخابات دموکراتیک سرابی بیش نیست؛ تنها تشنگان دموکراسی آن را آب می‌پندارند! Featured

  • نشر شده در کینیا

نهم آگوست/اوت امسال در کنیا روز انتخابات خواهد بود. از زمان روی کار آمدن دموکراسی چند حزبی در ۱۹۹۲م این ششمین دور انتخابات چند حزبی است. در کنار کاندیدان مستقل، ۸۲ حزب دیگر در این انتخابات اشتراک خواهند کرد. از جمله ۴۷ نامزدی‌که علاقه‌مند رقابت بر سر ریاست جمهوری بودند، فقط ۴ نامزد توسط کمسیون مستقل انتخابات و نظارت تأیید شده‌اند، از آن جمله رایلا اودینگا از جنبش دموکراتیک نارنجی (ائتلاف آزیمیو) و ویلیم روتو (ائتلاف کوانزا) به برنده‌شدن در انتخابات امید دارند. طبق معمول این ائتلاف‌ها بر اساس قبایل و اقوام شکل یافته‌ و  این تحریکات‌ از اوایل کارزار‌های انتخاباتی‌شان آشکار بود، تا حدی‌که ترس در بین تحلیل‌گران داخلی و بین‌المللی دربارۀ امنیت مردم هم در جریان و هم بعد از انتخابات این دوره بالا گرفت.

این انتخابات درحالی برگزار می‌شود که شهروندان کنیا به خصوص از دید مسایل اقتصادی و امنیتی کاملاً در وضعیت یأس و ناامیدی به سر می‌برند، یأسی‌که هر سال به طور سرسام‌آوری افزایش می‌یابد. این دو موضوع همواره شدت‌ یافته‌است و امیدی هم نیست تا به اسرع وقت به آن رسیدگی صورت گیرد، بلکه برعکس تبدیل به موضوعی شده‌است که رقیبان ریاست جمهوری با دادن شعارهای جذاب رأی دهندگان را به سمت‌شان می‌کَشانند. با مشاهده به انتخابات‌های قبلی درمی‌یابیم که اقتصاد همان سال نسبت به سال‌های قبلی به میزان زیادی رکود می‌کند. توسعۀ اقتصادی در سال‌های ۲۰۰۲، ۲۰۰۷، ۲۰۱۲ و ۲۰۱۷ به ترتیب ۰.۲ درصد، ۰.۵ درصد، ۳.۸ درصد، و ۳.۸ درصد بدتر شده‌است و انتظار می‌رود که اقتصاد این کشور امسال بیش‌تر افول کند. از جمله مواردی‌که به رکود اقتصاد کمک می‌کند، اولاً تورم باعث شده‌است تا اجناس اساسی به شمول غذا، مخصوصاً جواری تا مرز ۲۵۰ شیلینگ کنیایی فی بستۀ ۲ کیلو گرامی افزایش یابد، ثانیاً جنگ بین روسیه و اوکراین باعث کمبود گندم و کود در این سرزمین شده‌است، چون کنیا ۹۰ درصد گندم و کود کیمیاوی مورد نیازش را از همین دو کشور وارد می‌کند. ثالثاً شرکت‌های داخلی و بین‌المللی،‌ تاجران و سرمایه‌گذاران از نتایج انتخابات راضی به نظر نمی‌رسند. این‌ موارد توسط سیاست‌مداران ازجمله عوامل اصلی زندگی پُرمشقتی قلم‌داد می‌شود که فعلاً شاهد آن هستیم، اما حقیقت این است که نظام اقتصادی سرمایه‌داری منافع قشر ممتاز جامعه و آنانی‌که اسباب تولید و توزیع منابع را در دست دارند، در اولویت قرار می‌دهد. در واقع کسی‌که عمیق فکر کند، درک خواهد کرد که تورم حتیٰ قبل از جنگ اوکراین هم وجود داشت! ضمناً ترس مبتنی بر رقابت بین خاندان‌های دارا و سرمایه‌داران بی‌اصل و نسب منتج به کمبود گردش پول در بازار و حتیٰ باعث کاهش ذخایر ارز خارجی در بانک مرکزی به خصوص دالر شده‌است.

از لحاظ امنیتی، شهروندان زندگی‌‌شان را به سبب اظهارات تحریک‌آمیز سیاست‌مداران در معرض تهدید می‌بینند، اظهاراتی مانند این‌که:‌ "ما موقف نمی‌خواهیم، اگر قرار است بد باشد، بگزارید بد باشد." چنین اظهاراتی با ظهور گروه‌ها و جنایتکاران غالباً توسط سیاست‌مداران برای اذیت و ترور رُقبای سیاسی و حامیان‌شان حمایت و استفاده می‌شوند. برعلاوۀ کنیا در اثر تطبیق عجولانۀ نصاب تحصیلی جدید "نصاب تعلیمی مبتنی بر شایستگی" فعلاً به بحران تحصیل مواجه شده‌است، چون شالوده و منابع آن تا هنوز آماده نیست، بنابرین آیندۀ ۱.۴ میلیون طفلی‌ را که قرار است به مکتب متوسطه بپیوندند، به مخاطره می‌اندازد.

ای مسلمانان! سیاست‌مداران و اعلامیه‌های‌شان در فریب شهروندان موفق بوده و نهایتاً آن‌ها را اغوا کرده‌است تا راه‌حل مشکلات‌شان را از طریق انتخابات جستجو کنند. اکنون مشکلات نسبت به پنج دور انتخاباتی‌که گذشت، شدت یافته‌است و واضحاً این اعلامیه‌ها نوشته‌ای است که هیچ تضمین تطبیقی ندارد و شواهدی زیادی در این زمینه موجود است.

در حقیقت انتخابات دموکراتیک سرابی بیش نیست که تنها تشنه‌گان آن را آب می‌پندارند. هیچ راه‌حل تضمین شده‌ای وجود ندارد چون تمام احزاب سیاسی از اسلام یک تصویر مُکدر نشان داده‌اند. این انتخابات در واقع استعمال رأی را قانونی‌سازی می‌کند، زیرا انتخابات راه‌حل مشکلات نیست. غیر از این‌که کاندیدان ریاست جمهوری بیشتری وعده دهند، مثلاً روتو وعده داده‌بود که منابع را در دسترس قشر فقیر قرار می‌دهد تا وضع بی‌نوایان را بهبود بخشد، برعلاوۀ این‌که ۲۰۰ میلیارد شیلینگ را با سود کمتر به تاجران کوچک توزیع خواهد کرد. از سوی دیگر رایلا وعده داده‌است تا به ۸ میلیون مردم کنیا ۶۰۰۰ شیلینگ فی ماه به همرای تحصیلات رایگان را از مکتب ابتدایه تا سطح پوهنتون فراهم خواهد کرد! این‌ها وعده‌های تُهی بیش نیست، اگر وضعیت اقتصادی کنیا را در نظر بگیریم، می‌بینیم که آن کشور توانایی اجرای چنین وعده‌هایی را به سبب قرضه‌های هنگفتی که هم در داخل و در خارج گرفته‌است ندارد، بدهی‌هایی‌که به مرز ۸.۲ تریلیون شیلینگ کنیایی می‌رسد!

در نتیجه وقت آن فرا رسیده‌ تا مردم این سرزمین چشمان‌شان را باز کنند و بفهمند که انتخابات دموکراتیک به مثابه رویای روز است و اساسش بر حدس و گمان بنا شده‌است. سیاست‌مداران از شهروندان بهره می‌گیرند و از آن‌ها به مانند نردبان تا رسیدن به اریکۀ قدرت استفاده می‌کنند. بعداً آن‌ها را تا ۵ سال دیگر که دور بعدی انتخابات فرا می‌رسد، به باد فراموشی می‌سپارند‌. 

مهم‌ترین مکلفیت‌مان این است تا شب و روز در کنار کتلۀ اسلامی حزب‌التحریر برای از سرگیری زندگی اسلامی کار و فعالیت کنیم، کتله‌ای که از ملامتی هیچ ملامت‌گر، اعم از دموکراسی و ایدئولوژی سکولر – سرمایه‌داری نمی‌هراسد. برای رها کردن‌مان از قید و بند سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و تعلیمی، هیچ گزینه‌ای وجود ندارد، جزء از تأسیس مجدد دولت اسلامی خلافت در سرزمینی که شرط و شرایط لازم آن را برآورده کند.

﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء حَتَّى إِذَا جَاءهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا﴾ (نور:۳۹)

ترجمه: کسانی‌که کافر شدند، اعمال‌شان هم‌چون سرابی است در یک بیابان که انسان تشنه از دور آن را آب می‌پندارد.

حزب‌التحریر – کنیا

مترجم:‌ دانیال نور

ادامه مطلب...

جنگ‌های قبیلوی زنجیره‌ای را فقط خلافت بر منهج نبوت خاتمه خواهد داد

  • نشر شده در سودان

سلسه جنگ‌های قبیلوی با انتقال از یک منطقه به منطقه دیگر در سودان هنوز هم بیداد می‌کند. آخرین رویداد آن دیروز جمعه در منطقه نیل آبی رخ داد که به اثر رویدادهای خشونت‌آمیز در مناطق "قنیص و قیسان" شهر الرصیرص و دیگر شهر‌ها به نقل از مقامات دولتی بیش از 15 کشته و دو برابر آن زخمی برجای گذاشت.

ما حزب‌التحریر-ولایه سودان در مواجهه با این رویدادهای مکرر، موارد ذیل را تذکر می‌دهیم:

اول- زمانی‌که اسلام ناپدید شد و نظام آن از بین رفت، مردم به حاکمیت‌های جاهلی رو آوردند و جنگ‌های قبیلوی صورت گرفت؛ درست مانند دوران جاهلیت قبل از اسلام. پیامبر صلی الله علیه و سلم جنگ‌های قبیلوی را منع کرده و با این قول خویش چنین تأکید نموده است:

«مَنْ قَاتَلَ تَحْتَ رَايَةٍ عِمِّيَّةٍ يَدْعُو إِلَى عَصَبِيَّةٍ أَوْ يَغْضَبُ لِعَصَبِيَّةٍ فَقِتْلَتُهُ جَاهِلِيَّةٌ»

ترجمه: کسی‌که زیر پرچم جاهلیت جنگ می‌کند، از تعصبات قومی حمایت می‌کند و بخاطر مسایل قبیلوی قهر و غضب می‌شود، پس به مرگ جاهلیت مرده است.

دوم: اسلام ریختاندن خون مسلمان را حرام گردانیده است، چنانچه الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ يَصَّدَّقُوا فَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً (92) وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً﴾ [نساء: 92-93]

ترجمه: هیچ مؤمنی را اجازه نیست تا مؤمن دیگری را به قتل برساند؛ مگر این‌که از روی خطا و اشتباه باشد(و در عین حال) کسی‌که مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و به اقاربش خون‌بها اهداء کند، مگر این‌که آن‌ها خون بهارا ببخشند، و اگر مقتول از گروه دشمنان شما باشد (و کافر باشد)؛ ولی مقتول با ایمان باشد (تنها) باید یک برده مؤمن را آزاد کند (خون بها لازم نیست). و اگر از گروهی باشد که میان شما و آن‌ها عهد و پیمان برقرار است، باید خون‌بهای او را به اقارب وی بپردازد و یک برده مؤمن (نیز) آزاد کند، و کسی که توانایی آزاد کردن برده را ندارد، دو ماه پی در پی روزه بگیرد این (یک نوع تخفیف) و توبه الهی است. و الله دانا و حکیم است و کسی‌که مؤمنی را از روی عمد به قتل برساند، جزای وی دوزخ است، در حالی‌که همیشه آنجا می ماند و غضب الله بالای وی خواهد بود، و او را لعنت کرده و عذاب بزرگی را برای وی وعده داده است.

و پیامبر صلی‌الله علیه و سلم می‌فرماید:

«لَزَوَالُ الدُّنْيَا أَهْوَنُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ قَتْلِ مُسْلِمٍ»

ترجمه: زوال دنیا برای الله (سبحانه و تعالی) ناچیزتر است نسبت به قتل یک مؤمن.

سوم: ما برای برادران ما که در مناطق نیل آبی باهم می‌جنگند، تذکر می‌دهیم تا از الله بترسند و فراموش نکنند که مسلمان هستند؛ این جنگ‌های شما نادرست بوده و الله منع کرده است، و قاتل و مقتول در دوزخ خواهند بود. چنان‌چه پیامبر صلی الله علیه و سلم می‌فرماید:

«إِذَا الْتَقَى الْمُسْلِمَانِ بِسَيْفَيْهِمَا فَالْقَاتِلُ وَالْمَقْتُولُ فِي النَّارِ»

ترجمه: زمانی‌که دو مسلمان با شمشیرهای خود با یک‌دیگر رو برو می‌شوند(باهم می‌جنگند) و یکی از آن‌ها کشته می‌شود، پس قاتل و مقتول هر دو در دوزخ هستند.

چهارم: ما دولت را مسئول ریختن این خو‌ن‌ها می‌دانیم، زیرا به عنوان متوالی امور مردم تأمین امنیت مسؤولیت حاکم است؛ چنان‌چه پیامبر صلی الله علیه و سلم می‌فرماید:

«كُلُّكُمْ راعٍ، وكُلُّكُمْ مسْئُولٌ عن رعيَّتِهِ، فالإمامُ الَّذي على النَّاسِ راعٍ وهُوَ مَسْئُولٌ عَنهُمْ»

ترجمه: هر فرد از شما مسئول و عهده‌دار امور زیردستان تان هستید، و امامی (حاکمی)که عهده دار امور مردم است، مسئول آن‌ها می‌باشد.

در نتیجه ما می‌گوییم؛ این خلافت است که جنگ‌های قبیلوی را خاتمه می‌دهد. خلافت راشده بر منهج نبوت، فریضه گم‌گشته اسلام، که در نبودش مردم به اعمال کفار رو می‌آورند. چنانچه پیامبر محبوب ما صلی‌الله علیه و سلم می‌فرماید:

«لَا تَرْجِعُوا بَعْدِي كُفَّاراً يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضٍ»

ترجمه: بعد از من به طرف کفر نروید که بعضی‌ها گردن بعضی دیگر را بزنید.

ای مردم سودان! قوانین جدید جاهلیت (دوران قبل از اسلام) را ریشه‌کن ساخته و برای تأسیس خلافت راشده ثانی برمنهج نبوت سخت بکوشید تا پیروزی هردو دنیا را به دست آورید.

ای مردان قوای مسلح! حاکمیت استعماری کفری را ریشه‌کن ساخته و حزب‌التحریر را برای تأسیس خلافت حمایت نمایید تا در بین مردم اخوت و صمیمیت را به میان آورد؛ چنان‌که قبلاً بود، و آن زمانی بود که مسلمانان خلافت داشتند. از باطل حمایت نکنید تا خسران دنیا و آخرت را متقبل گردید، بلکه الله را حمایت کنید تا از شما یادگار درخشان در تاریخ این دنیا باقی بماند و در میان رستگاران با الله باشید.

ابراهیم عثمان (ابو خلیل)

سخنگوی رسمی حزب التحریر-ولایه سودان

 مترجم: عبدالرحمن قاطع

 

ادامه مطلب...

فرمانده خالد بت را الله سبحانه‌و‌تعالی غریق رحمت کند، او مثالی‌ست برای تمام افسران نظامی تا با استقامت قوی در خدمت دین الله سبحانه‌و‌تعالی باشند!

  • نشر شده در پاکستان

﴿إِنَّا ِلِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ [بقره: 156]

‏ ترجمه: همانا ما از ان خداییم و بسوی او بر می‌گردیم.

الله سبحانه‌و‌تعالی گناهان فرمانده خالد بت را، که مرد صبور و با وقار بود، ببخشاید! الله سبحانه‌و‌تعالی برای این ضایع بزرگ، به خانواده او صبر جمیل عطا کند. ما می‌خواهیم که فرزندان نیکوکار او، که از تربیه نیک او تغذیه شده اند، منبعِ صدقه جاریه‌یی برای او باشد. بدون‌شک، ما علاقه شدید و غم‌و‌اندوه‌ خالد بت را برای دین حق، دولت اسلامی امت و توجه جدی او بخاطر حمل دعوت جهت تطبیق اسلام به یاد داریم.

ما تلاش‌های خسته‌گی‌ناپذیر فرمانده خالد را بخاطر رهایی نوید بت، یازنه/همسر خواهرش و سخن‌گویی رسمی حزب‌التحریر-ولایه پاکستان به یاد داریم. بدون‌شک، ما ایستادگی قوی خالد بت را در مقابل ستم‌گران، مهار ساختن عمل متقابل وحشی آن‌ها را با صبر، در جریان مریضی و سن بلند به خاطر می‌آوریم. ما به یاد داریم که چی‌گونه او به طور شخصی نامه‌یِ از طرف حزب‌التحریر را به مشرف ستم‌کار رسانید، که برایش دعوت داد تا از اعمال شیطانی دست‌بردار شود و به طرف نیکی‌ها خود را سوق دهد، در حالی‌که او را مطالبه قرار داد که قدرت امت را به‌دست گرفته و آن را از مسلمانان غضب کرده است. بنابرین خلافت بر منهج نبوت بدون تأخیر پرهزینه بیشتر تأسیس گردد.

یا الله! قلب‌های ما با غم‌و‌اندوه سنگین شده است. چشم‌های ما از اشک‌ها برای محبت فرمانده خالد پُر شده است. بنابرین، ای الله متعال، ما در این روز‌های مبارک ذوالحجه برایت استدعا می‌کنیم، که فرمانده خالد را با جمع انبیا علیه‌ السلام‌، شهدا، صدقین و نیکوکاران محشور بگردان و زنده‌گی سعادت‌مند را با جای‌گاه‌یِ بلند در سرای آخرت نصیب‌اش بگردان!

الله سبحانه‌و‌تعالی می‌فرماید:

‎﴿مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا﴾ [احزاب: 23]

ترجمه: در میان مؤمنان مردانی هستند که با الله متعال راست بوده‌اند، در پیمانی‌که با او بسته‌اند. برخی پیمان خود را بسر برده‌اند و برخی نیز در انتظارند. آنان هیچ گونه تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود نداده‌اند.

ای افسران نیروهای مسلح پاکستان! برادرتان، فرمانده خالد بعد از خدمت نیک‌اش به الله متعال، به رحمت رب‌اش وفات یافت. استقامت قوی‌ او در این سن بلند و مریضی، یک تذکرِ محکم برای تمام شما جهت ادای تکلیف شرعی‌ امروزی‌تان می‌باشد. از الله سبحانه‌و‌تعالی ترس داشه باشید؛ طوری‌که از او باید ترسید و بنده‌گی الله سبحانه‌و‌تعالی را کنید؛ قسمی‌که باید به او بنده‌گی شود. الله سبحانه‌و‌تعالی را با توان کامل در ایام جوانی و تندرستی بنده‌گی کنید! زمانی‌که شما الله سبحانه‌وتعالی را ملاقات می‌کنید، برای خود شواهدِ داشته باشید تا نجات یابید؛ نه این‌که اعضای بدن‌تان برخلاف‌تان شاهدی دهد! اوضاع قبر ارتباط به چگونگی استقامت در راه دین دارد و این‌که تا چی اندازه توانسته‌ییِ از قدرت خود برای حمایت مسلمانان و تحکیم دین الله سبحانه‌و‌تعالی استفاده نموده‌یی. در نهایت، ستم‌گران را ریشه‌کن سازید و نصرت خود را جهت تأسیس دوباره خلافت بر منهج نبوت را اعطا کنید!

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه پاکستان    

مترجم: ارسلان مبارز

ادامه مطلب...

محاکم سیکولار نیز مانند دموکراسی سیکولار با چرخش و دست به دست شدن قضایای مبنی بر لغو سود خواری(ربا) دوام آن را تضمین می‌کند، لغو ربا خواری تنها تحت حاکمیت خلافت ممکن است و بس که به محض تأسیس آن صورت خواهد گرفت.

  • نشر شده در پاکستان

خلافت به سودخواری خاتمه می‌دهد#

مسلمانان از دستور اخیر محکمه/دادگاه شرعی فدرال مبنی بر حذف سود از نظام اقتصاد پاکستان -که در ستره محکمه/دیوان عالی جایی‌که این قضیه برای بیست سال تحت بررسی قرار داشت، یک بار دیگر به چالش کشیده شده- عصبانی هستند که با وجود دستور قطعی و واضح الله سبحانه و تعالی در مورد سود بازهم مدت 20 سال ضایع و عبث سپری گردیده است. هم‌چنان در جلسه رسیدگی به قضیه سود (ربا) یکی از قضات ستره محکمه/دیوان عالی تذکر داده است که کسی‌که نمی‌خواهد سود بگیرد، نباید بگیرد، چون الله سبحانه و تعالی از وی سوال خواهد کرد. قاضی دیگری گفت: ما نمی‌توانیم با افتتاح یک مدرسه اسلامی خارج از محکمه/دادگاه مردم را به رد سود خواری تشویق کنیم. در حالی‌که ما چنین اظهار نظری را از سوی قوه قضائیه سیکولار در مورد مالیات نشنیده‌ایم که گفته باشد: "کسانی‌که می‌خواهند مالیه بپردازند، باید بپردازند، و کسانی‌که نمی‌پردازند، الله از آن‌ها سوال خواهد کرد؛ این در حالی‌ست که ما نمی‌توانیم در خارج از محکمه مدرسه ای افتتاح کنیم تا مردم را به پرداخت مالیه تشویق کنیم."

یکی از دلایلی‌که مردم پاکستان در اعتراض به این دستور خشمگین هستند، این است که مردم از اقدامات مخربانه ستره محکمه/دیوان عالی در مورد این دستور آگاه هستند. این احساس مردم در باره قوه قضائیه سیکولار پاکستان است!

بدون شک، ابراز خشم در مورد این تصمیم و تحریم کردن بعضی از بانک‌ها مبنی بر مخالفت ممانعت از ربا، جلوه‌ای از دوستی مسلمانان از دین‌شان و تمایل آن‌ها به تطبیق آن است. در این راستا برای ترسیم یک مسیر مؤثر برای حرکت ما نکات زیر ارائه شده است:

1 – سود (ربا) در اسلام به شکل قطعی حرام بوده و فساد آن برای مردم آشکار است. حکام پاکستان به عنوان تسهیل‌گران اجیر شده برای صندوق بین‌المللی پول عمل می‌کنند و برای پرداختن سود خون مردم را می‌مکند. با این حال قرض‌داری ملی هم بی‌وقفه در حال افزایش است. پاکستان باید تا جون 2023، 3،950 ملیارد روپیه سود بپردازد، در حالی‌که بودجه درآمدی آن معادل به 7000 ملیارد روپیه می‌باشد. بناءً بیش از 56% از درآمد مالیاتی صرف پرداخت سود خواهد شد. در سال 1982 قرضداری ملی 189 ملیارد بود، اما تا مارچ 2022 به 44،366 ملیارد رسید.

2 – طوری‌که دیموکراسی سیکولار پاکستان حافظ نظام استعماری سرمایه‌داری است، این قوه قضائیه سیکولار نیز بخشی از همین نظام بوده و تابع همان قوانین سیکولاریستی است. این قوه قضائیه حذف عناصر غیر اسلامی را وظیفه خود نمی‌داند و در عوض خودش قوه قضائیه همین نظام بوده و حامی این نظام سیکولار است که به اساس ربا استوار می‌باشد. پس این آرزوی یک دیوانه خواهد بود که از این قوه قضائیه توقع تطبیق شریعت را داشته باشد. رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم می‌فرماید.

«لَا يُلْدَغُ الْمُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَيْنِ» (ابن ماجه، به نقل از ابن عمر)

ترجمه: مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود.

3 – اسلام یک نظام کامل و واحد بوده که احکام آن با هم پیوست و مکمل یکدیگر بوده و از هم دیگر متناقض نیست، احکام آن باید به شکل همه جانبه و انحصاری توسط خلافت بر منهج نبوت تطبیق شود. قوانین نازل شده الهی نباید با قوانین ناقص و ساخته دست بشر خلط شود. بنابراین، جای تعجب نیست که تمام تلاش‌ها برای تطبیق این احکام به شکل جزئی یا تدریجی در چارچوب نظام سیکولاریستی در سراسر جهان اسلام برای دهه‌ها شکست خورده و ناکام مانده است. میکانیزم سرمایه‌گزاری پول در اسلام ایجاد مشارکت مستقیم است، نه چینل‌های بانکی (اسلامی)، این در حالی‌ست که صنایع سنگین عمدتاً از خزانه دولت تأمین می‌شود. اسعار مبتنی بر طلا و نقره است که با گذشت زمان ارزش آن‌ها کاهش پیدا نمی‌کند. اسعار اسلامی نظم و انضباط مالی را به وجود می‌آورد که از کسرهایی‌که با چاپ پول و قرضه سودی به وجود می‌آیند جلوگیری می‌نماید. در مواقع اضطراری بخاطر امور و وجایب شرعی می‌توان از ثروت‌مندان مالیه اضطراری به شکل یک بارگی، و یاهم از امت قرض بدون سود اخذ کرد.

در هر صورت، اگر بخاطر پرداخت هنگفت سودی نباشد، پاکستان هنوزهم عاری از کسر مالی است. هم‌چنان به دلیل اسعار مبتنی بر طلا و نقره تجارت بین‌المللی به اساس دالر نخواهد بود و برای پوشش کسر مالی، که به دلیل کمبود دالر به وجود می‌آید، مجبور به اخذ قرضه‌های سودی خارجی نخواهیم بود. مسلمانان هم‌چنان برای رضای الله سبحانه و تعالی برای یک‌دیگر قرض‌های بدون سود خواهند داد. در صورت لزوم، دولت برای حمایت از تجارت زمینه قرضه‌های بدون سود را فراهم می‌سازد، پس در چنین نظام یک پارچه ضرورتی برای اخذ سود نخواهد بود. در اقتصاد اسلامی مجالی برای ربا نیست.

4 – این تنها خلافت است که از آوان تأسیس آن ربا را لغو کرده و از تمام پرداخت‌های سودی دست‌بردار خواهد شد. خلافت با درنظرداشت پرداخت اصل پول بدون سود آن دسته از حکام و مقاماتی را که امور قرضه را به عهده دارند، مسئول می‌داند. این به دلیل آن است که آن‌ها در آن مدت بسیار زود ثروت‌مند می‌شوند، بناءً اصل پول قرضه از پول آن‌ها که بیشتر از نیازمندی عادی آن‌ها بوده و به تناسب سرمایه اضافی آن‌ها می‌باشد، باید پرداخت شود.

5 – بانک‌هایی‌که به دلیل سود شکایت کردند، قبلاً به اساس سود معامله می‌کردند و هنوزهم این کار را می‌کنند. در مورد بانک‌هایی‌که در این باره تجدید نظر نکردند، باید گفت که آن‌ها نیز به ترتیب مرتکب این گناه بزرگ گردیده اند. همان‌طوری که تنظیم کننده تمام این بانک‌ها بانک دولتی پاکستان است، تنظیم کننده بانک چهارم که تجدید نظر کرده نیز است. این SBP (بانک دولتی پاکستان) است که نرخ سود را تعین می‌کند و برای بانک‌ها جواز صادر می‌کند. این SBP است که تحت قانون بانک دولتی پاکستان در سال 1956 و فرمان شرکت‌های بانکی در سال 1962، که توسط نظام دیموکراسی به تصویب رسید، فعالیت می‌کند. پس بایست که این درخت سمی را از بیخ بر کند، در غیر آن با دور انداختن میوۀ زهری آن درخت سالم باقی می‌ماند و مشکلی را حل نخواهد کرد، و به حاصل دادن چنین میوه‌های مخرب ادامه خواهد داد.

6 – این خلافت است که این دیموکراسی و قوه قضائیه سیکولار آن‌را ریشه کن کرده و به جای آن نظام اسلامی را تأسیس خواهد کرد. بعد از سوگند خوردن به قانون سیکولار، و لابی‌گری و سخنرانی در پارلمان و پذیرفتن احکام و مقررات آن، و مراجعه به محاکم سیکولار، هرگز اسلام تطبیق نخواهد شد؛ بلکه با تأسیس خلافت به منهج نبوت که پیامبر محبوب ما صلی الله علیه و سلم در مدینه بعد از ذهنیت‌سازی در مدینه و با رهبران و فرماندهان نظامی مدینه مانند سعد بن معاذ، اسید بن حضیر و سعد بن عباده رضی الله عنهم پیمان عقبه دوم را ادا کرده و بر پیامبر صلی‌الله علیه و سلم نصرت دادند؛ طوری‌که این امر زمینه را برای تأسیس و تطبیق مکمل اسلام مساعد ساخت. این تنها طریقه‌ای است که امروزه باید مسلمانان به پیش گیرند. آن‌ها باید برادران و فرزندان شان را که در اردو/ارتش پاکستان خدمت می‌کنند، قناعت داده تا به حزب‌التحریر نصرت دهند. این حزب‌التحریر است که برای این‌که اسلام را منحیث یک نظام کامل تطبیق کند، آمادگی کامل را دارد، و برای رضای الله سبحانه و تعالی قربانی‌های فراوانی را متحمل شده است. این حزب تسلط کامل بر سناریوی جهانی دارد. این حزب بزرگ‌ترین ساختار سیاسی در جهان اسلام است. این حزبی است که به شکل جهانی رهبری شده و دارای نبوغ سیاسی و علمای برجسته می‌باشد که به فضل الله سبحانه و تعالی توانایی این را دارد تا امت مسلمه را منحیث یک نظام قوی و مقتدر وحدت ببخشد. حالا وقت تأسیس خلافت فرا رسیده است، پس فرصت اجر بزرگی را که در تأسیس آن نهفته است، از دست ندهید.

دفتر مطبوعاتی حزبالتحریر-ولایه پاکستان

 مترجم عبدالرحمن قاطع

ادامه مطلب...

«میکانیزم مشورتی امریکا – افغان» روش دیگری برای تهاجم فرهنگی و استخباراتی غرب! Featured

انتونی بلینکن وزیر امور خارجه امریکا با همکاری رینا امیری، فرستاده‌ای وزارت خارجه امریکا در امور حقوق بشر و زنان افغانستان در ۲۸ جولای میکانیزم مشورتی امریکا - افغان را افتتاح کردند؛ اقدامی که مقامات امریکایی را قادر خواهد ساخت که بیشتر با زنان افغان و جامعه مدنی هماهنگی کنند. بلینکن در بخشی از سخنان خود گفت: «کاری که ما می‌خواهیم انجام دهیم این است که همکاری مان را با جامعه مدنی افغانستان موثرتر، دقیق‌تر، سازنده‌تر و هدفمندتر کنیم و هدف این ابتکار جدید، همین است.»
در این مورد دفتر مطبوعاتی حزب التحریر – ولایه افغانستان بیان چند نکته را لازمی می‌داند:
اول:
امریکا از افغانستان شرم‌سارانه خارج شد، اما از استعمار آن دست نکشیده است؛ بلکه پس از دست‌کشیدن از استفاده‌ی «قدرت سخت» و اشغال مستقیم، در جستجوی تحمیل نفوذش در این کشور از طریق «قدرت نرم» می‌باشد. امریکا با شکست نظامی در افغانستان این بار می‌خواهد توسط تحریم اقتصادی، فشار رسانه‌ای و تهدیدهای سیاسی امارت را از موقف اسلامی‌اش پائین آورده و منحرف سازد. همچنان می‌کوشد توسط سازمان‌های جهانی، نهادهای کمک‌رسان و جامعه مدنی در افغانستان دوباره نفوذ نموده و از این طریق ارزش‌های غربی را وارد جامعه سازد تا از آدرس این نهادها به فعالیت‌های استخباراتی بپردازد. قبل از این امریکا در چنین فعالیت‌ها تجربه کافی دارد که چگونه رقیبان خود را توسط نهادهای مدنی و استخباراتی تضعیف نموده و از پا اندازد.
دوم: وقتی بلینکن از جامعه مدنی حرف می‌زند در حقیقت از عقیده‌ای سکولاریزم و ارزش‌های غربی سخن می‌گوید. زیرا جامعه مدنی یک مفهوم غربی است که مبتنی بر مفکوره‌ای جدایی دین از زندگی استوار می‌باشد. در این میان نهادهای مدنی همیشه ابزار ترویج و دفاع از ارزش‌های غربی قرار گرفته است. چنانچه در 20 سال حاکمیت جمهوریت با استفاده از نهادهای مدنی تحت نام رسانه‌ها، انجمن‌ها، نهادهای تحقیقاتی، احزاب دموکراتیک و... ارزش‌های همچون آزادی، حقوق بشر و حقوق زن را ترویج کردند. بلینکن در سخنرانی خود این گونه ارزش‌ها را دست‌آورد بزرگ دانسته است. در حالی که ترویج این ارزش‌ها در چوکات جامعه مدنی باعث شد که حتی «همجنس‌گرایان راه برای ایجاد یک جامعه پیدا کنند!» اما آمدن امارت، این همه را که آن‌ها دست‌آوردهای ۲۰ ساله، حقوق بشر و حقوق زن عنوان می‌کردند، برهم زد.
سوم: امارت اسلامی باید بداند که قدرت‌های غربی، سازمان‌های جهانی و جامعه مدنی نهادهای مبتنی بر عقیده‌ای سکولاریزم بوده و نیز ابزار فرهنگی و استخباراتی اند که برای منافع قدرت‌های بزرگ استفاده می‌شوند. در حقیقت تعامل با جهان امروز و نهادهای آن تعامل با عقیده‌ای سکولاریزم می‌باشد. زیرا سکولریزم خط سرخ جهان امروز است و قدرت‌های غربی از این عقیده‌ی خود در سراسر جهان دفاع و حراست می‌کنند، در حالی‌که مسلمانان نیز دارای خط سرخ می‌باشند که امروزه کسی جرأت بیان، دفاع و حراست از آن را در سطح جهان ندارد. خط سرخ مسلمانان همانا اسلام و تطبیق کامل آن در سیاست داخلی و خارجی می‌باشد.
درحالیکه حفاظت از این خط سرخ ممکن نیست مگر با تأسیس دولت واحد خلافت که توسط آن اسلام تطبیق شده، نهادهای فرهنگی و استخباراتی دشمن خنثی گردیده، مسلمانان منحیث یک امت واحد و اسلام منحیث معیار جهانی دوباره روی صحنه‌ در قدرت جهانی و روابط بین‌المللی ظاهر گردد.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَن تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُّبِينًا﴾[النساء: ١٤٤]
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! کافران را به‌جای مؤمنان به دوستی نگیرید. مگر می‌خواهید حجّت و برهان آشکاری علیه خود به دست الله دهید؟!

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه افغانستان

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه