پنجشنبه, ۰۹ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۱۲م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

مصعب ابن عمیر و طلب نصرت در مدینه

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

پرسش اول: دلایلی‌که حضرت مصعب ابن عمیر رضی الله عنه طلب نصرت نموده کدام‌ها اند؛ با آن‌که وی رضی الله عنه در مدینه حامل دعوت بود؟ امیدوارم پاسخ قناعت بخش دهید. برادرتان جهاد

پرسش دوم: در پاسخ به پرسش ترک کننده‌گان و تأخیر نصرت چنین آماده است: «آیا مصعب رضی الله عنه در موضوع طلب نصرت فوق احسان به خرچ داد؟» و چنین آمده است: «رسول الله صلی الله علیه وسلم از چندین قبائل طلب نصرت نمود؛ حال آن‌که آنان کدام پاسخ قناعت‌بخش به ‌رسول الله صلی الله علیه وسلم ندادند و مصعب رضی الله عنه چنین پاسخی را از آنان دریافت کرد.» پس شیخ گرامی، دلیلی‌که حضرت مصعب رضی الله عنه از اهل مدینه طلب نصرت نموده بیان دارید؛ زیرا برحسب کتب سیرت و نیز کتاب دولت اسلامی شیخ تقی الدین نبهانی رحمه الله حضرت مصعب ابن عمیر رضی الله عنه در مدینه مصروف دعوت مردم به اسلا بود، آنچه ما از نظر گذراندیم، وی به طلب نصرت دین نرفته بود. بناءً از شما درین مورد، وضاحت بیشتر می‌خواهم. الله متعال اجر نصیب‌تان کند و همۀ‌مان را هرچه زود در زیر چتر دولت اسلامی جمع نماید. برادرتان عطیه جبارین از فلسطین.

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

پرسش‌های‌تان مشابه اند و اینک ان‌شاء‌الله به پاسخ‌های ‌آن می‌پردازم:

1- این پرسش مرا به شگفت انداخت؛ شما از من دلیلی را خواستید که حضرت مصعب رضی الله عنه در مدینه طلب نصرت نموده، با آن‌که وی حامل دعوت در مدینه بود؛ چنانچه "جهاد" فرمود که آیا مردم را به اسلام دعوت می‌نمود؟ به همین قسم "عطیه" فرمود که آیا این طور نیست؟ و آیا طلب نصرت بخش از حمل دعوت نمی‌باشد؟ و آیا طلب نصرت بخش از دعوت بسوی اسلام نیست؟

یقیناً حامل دعوت عامۀ مردم ‌را بسوی اسلام دعوت می‌نماید، در میان آنان اهل قوت و قدرت را نیز بسوی اسلام دعوت می‌کند؛ دعوت عامۀ مردم فقط حمل دعوت است و اما دعوت اهل قوت و قدرت نیز حمل دعوت و اما طلب نصرت است. رسول الله صلی الله علیه وسلم پس از آن‌که الله سبحانه وتعالی وی را امر به طلب نصرت نمود، وی صلی الله علیه وسلم به قبائلی‌که دارای اهل قوت و قدرت بودند، رفته و رئیس هر قبیله را بسوی اسلام دعوت می‌نمود، در صورتی‌که اسلام می‌آوردند، آن‌ها ‌را به نصرت دین دعوت می‌نمود، اما در صورتی‌که رئیس قبیله از جملۀ اهل قوت و قدرت نه؛ بلکه از مردم عامه بود، یا این‌که قبیلۀ وی کوچک و که دارای اهل قوت و قدرت نبود، رسول الله صلی الله علیه وسلم وی را تنها به اسلام دعوت می‌نمود؛ نه به طلب نصرت.

2- این چنین حضرت مصعب رضی الله عنه اهل مدینه را به اسلام دعوت کرد و قرآنکریم را ازبهر انتشار اسلام به آنان تلاوت می‌نمود، به سرحدی‌که حضرت مصعب رضی الله عنه به رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «در مدینه هیچ خانه‌ای باقی نمانده که در آن اسلام داخل نشده باشد و یا یکی از اهل آن خانواده به اسلام نگرویده باشد؛ یعنی مسلمانان تعداد شان 73 تن بوده و به تناسب اهل قوت و قدرت بیشتر شده است.» با این وجود، روابط حضرت مصعب رضی الله عنه با اهل قوت و قدرت آسان شد و در سال یازدهم بعثت نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم حاضر گردیده و موضوع را به رسول الله صلی الله علیه وسلم عرض نمود که اهل قوت و قدرت در موسم حج سال دوازدهم بعثت به‌هدف ادای حج بیایند، اما رسول الله صلی الله علیه وسلم توانائی آنان را شرط گذاشت.

3- آنچه در کتاب دولت اسلامی پیرامون موضوع آمده قرار ذیل است: وقتی زمان حج فرارسید مصعب رضی الله عنه به مكه برگشت و به رسول الله صلی الله علیه وسلم خبر مسلمانان و قوت‌شان را حكایت كرد و اوضاع مدینه را برای‌شان بیان نموده گفت: در مدینه حكایتی وجود ندارد؛ مگر حكایت پیامبر صلی الله علیه وسلم و در فضای آن جز اسلام چیزی دیگری نیست و این‏که مسلمانان در آن‌جا آن‌قدر قوت و توانایی دارند كه بر اثر آن اسلام بر همه امور غلبه دارد. یا رسول الله صلی الله علیه وسلم تعداد از مسلمانانی‌كه ایمان قوی به پروردگار و استعداد كامل برای بدوش گرفتن رسالت الله سبحانه وتعالی و دفاع از دین وی را دارند، امسال نزد تو حاضر خواهند شد.

پیامبر صلی الله علیه وسلم از اطلاعات حضرت مصعب رضی الله عنه بسیار خوشحال شد و به فكر عمیق دركارها افتاد و نظری بر جامعۀ مكه و مدینه انداخت؛ چون در مكه دوازده سال پی‌درپی دعوت كرد و هیچ‌گونه کوتاهی و تقصیری هم نكرد، هرگاه فرصتی دست می‏داد، با تمام توان در راه دعوت می‏کوشید و انواع اذیت‏ها را تحمل می‏كرد. با وجود این همه، جامعه منجمد بود و دعوت راهی در آن نمی‏یافت و علت این همه آن بود كه در دل‏ها و نفس‏های‌شان سنگدلی و شدت وجود داشت و عقل‏های‌شان بر دین قدیم منجمد شده بود. لذا به‌خاطر آن‌كه در روح و روان اهل مكه بت‌پرستی و شرك كه مكه مركز عمومی آن بود، سرایت كرده بود، جامعۀ مكه قصی‌القلب بود و قابلیت دعوت در آن بسیار ضعیف بود؛ اما در جامعۀ مدینه با گذشت یك سال بر اسلام چند تن از مردم خزرج، سپس بیعت‌كردن دوازده‌تن و زحمت‌كشی حضرت مصعب ابن عمیر به مدت یك سال دیگر، این‏ها در جهت ایجاد فضای اسلامی در مدینه و داخل‌شدن مردم به دین الله سبحانه وتعالی با این سرعت،حیرت انگیز بود.

4- چنانچه دیده می‌شود حضرت مصعب رضی الله عنه قبل از این‌که اهل قوت و قدرت را به‌سوی رسول الله صلی الله علیه وسلم ارسال نماید، به رسول الله صلی الله علیه وسلم از انتشار اسلام در مدینه اطلاع داده و نیز باخبر ساخت که اهل قوت و قدرت آمادۀ حضور در موسم حج سال آینده بوده و توانائی آن را نیز دارند. بناءً رسول الله صلی الله علیه وسلم از آنچه مصعب رضی الله عنه برایش گفت، شادمان گردید و قرار گذاشته و توافق نمود‌ که در موسم حج سال دوازدهم بعثت که بنام بیعت عقبه ثانیه مسمی است، اشتراک نمایند.

5- حالا آنچه در کتاب دولت بیان گردیده تکمیل می‌نمایم: در آن وقتی‌كه سال دوازدهم رسالت و موافق 622م بود، قدوم حاجیان را انتظار كرد. حاجیان مدینه زیاد بودند و در میان‌شان هفتاد و پنج تن از مسلمانان بود كه هفتاد و سه تن آن مرد و دو تن دیگرشان زن بود و زنان عبارت بودند از نسیبه بنت كعب(ام عمار) كه یكی از زنان بنی‌مازن بن نجار بود و اسماء بنت عمرو بن عدی یكی از زنان بنی سلمه كه ام‌منیع كنیه داشت. پیامبر صلی الله علیه وسلم با آن‌ها به‌صورت پنهانی دیدار نموده در بارۀ بیعت دیگری با ایشان گفتگو كرد؛ بیعتی‌كه تنها بر دعوت و صبر در برابر اذیت خلاصه نمی‏شد، بلكه باید مسلمانان به سبب آن صاحب قوتی شوند كه توسط آن از خود دفاع نمایند؛ حتی از آن هم فراتر می‏رود و به ایجاد هسته‏ای می‏رسد كه آن سنگ تهداب برای اقامت دولت اسلامی خواهد بود؛ دولتی‌كه اسلام را در جامعه تطبیق نموده آن را به‌عنوان رسالت جهانی به‌سوی مردم جهان می‏برد و با آن قوتی تشكیل می‏داد كه از آن حمایت كند و هر مانع مادی را كه در راه گسترش و تطبیقش قرار گیرد، دور نماید.

وی صلی الله علیه وسلم با ایشان درین باره گفتگو كرد و آمادگی خوبی از آنان احساس كرد. بناءً با ایشان وعده سپرد كه در اواسط روزهای تشریق در عقبه و در دل شب با وی ملاقات نمایند و برای شان گفت: «در آن وقت خواب رفته‏ای را بیدار نكنید و غائبی‌را انتظار نكشید.» همان بود كه در وقت معین وعده و بعد از گذشتن سوم حصۀ اول شب از اقامتگاه‏های خویش بسیار به آهستگی از ترس آن‌كه كارشان افشاء شود، حركت كردند و به سوی عقبه رفتند. همۀ‌شان به‌شمول آن دو زن به كوه بالا رفته در انتظار رسول الله صلی الله علیه وسلم نشستند، لحظه‏ای بعد وی صلی الله علیه وسلم با كاكایش عباس آمدند. عباس هنوز ایمان نیاورده بود؛ اما آمده بود تا پیمان‏هایی به برادرزادۀ خود بگیرد و او اولین كسی بود كه به‌سخن آغاز نموده گفت: «‌ای گروه خزرج محمد(صلی الله علیه وسلم) در میان ما در موقعیتی قرار دارد كه خود می‏دانید و ما اورا از قوم خود، كه مثل ما در مورد وی عقیده دارند، حمایت كرده‌ایم. لذا وی صلی الله علیه وسلم در میان قوم خود و در شهر خود از عزت و حمایت برخوردار است؛ ولی او رفتن به جانب شما و پیوستن با شما را اصرار می‏ورزد. پس اگر شما می‏دانید كه به آنچه او را به‌سوی آن فرامی‏خوانید، وفا می‏كنید و اورا از مخالفینش حمایت می‏نمایید، آنگاه شما می‏دانید و آنچه به دوش گرفته‏اید؛ اما اگر فكر می‏كنید كه بعد از خروج وی(صلی الله علیه وسلم) به‌سوی شما ممكن است او را رها كرده به دشمن تسلیم دهید، از همین حالا او را بگذارید.»

وقتی سخنان عباس را شنیدند گفتند: آنچه گفتی، شنیدیم. بعد از آن روی به رسول الله صلی الله علیه وسلم كرده گفتند: خودت صحبت‌كن یا رسول الله صلی الله علیه وسلم و هر تعهدی‌كه برای خودت و پروردگارت دوست‌داری از ما بگیر. رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از آن‌كه قرآنكریم تلاوت كرد و به اسلام ترغیب و تشویق كرد، گفت:

«أبَا یعُكُمْ عَلَی أنْ تَمْنَعُوْنِی مِمَّا تَمْنَعُوْنَ مِنْهُ نِسَاءكُمْ وَ أبْنَاءكُمْ»

(رواه احمد)

ترجمه: من با شما به این بیعت می‏كنم: از آنچه زنان و فرزندان‌تان را حمایت می‏كنید، مرا نیز حمایت كنید!

 فوراً "براء" برای بیعت به این شرط دست دراز نموده گفت: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم، با ما بیعت كن؛ سوگند به الله سبحانه وتعالی ما فرزندان جنگ هستیم و صاحبان حلقه و زره كه آن را از پدران به‌میراث گرفته ایم... بعد از آن افزودند: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم، اگر ما به آن وفا كردیم، چه پاداشی خواهیم داشت؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم با خون‌سردی جواب داد: "الجنه" پاداش‌تان بهشت خواهد بود.

از همه این موارد چنین نتیجه می‌گیریم که رسول الله صلی الله علیه وسلم مصعب را با 12 مرد به‌خاطر بیعت عقبۀ اول در سال دهم بعثت فرستاده است که وی رضی الله عنه مردم را در مدینه بسوی اسلام دعوت می‌نمود و از بین کسانی‌که به اسلام دعوت می‌شدند، کسانی نیز بودند که اهل قوت و قدرت بوده و آنان را به نصرت دین الله سبحانه وتعال دعوت نمود. بنابرین، حضرت مصعب در سال یازدهم بعثت به رسول الله مراجعه کرده و به رسول الله صلی الله علیه وسلم از حیث انتشار اسلام و از حیث اهل قوت و قدرت و آماده‌گی حضورشان را در موسم حج سال دوازدهم بعثت باخبر ساخت و این‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند که آنچه در توانائی‌شان دارند، برای نصرت دین آماده سازند. رسول الله صلی الله علیه وسلم توافق نموده و با حضرت مصعب قرار گذاشت که در مدینه ببیند و از نتایج طبیعی که به یاری الله سبحانه وتعال متحقق یافته بود، خوشحال گردید. به این شکل در موسم حج سال دوازدهم بعثت 73 مرد و دو زن حاضر به بیعت عقبۀ دوم شدند که پس از بیعت هجرت شکل گرفت و دولت اسلامی تأسیس گردید.

بناً عمل حضرت مصعب رضی الله عنه در مدینه رکن اساسی طلب نصرت به‌شمار می‌رود. با این وجود الله سبحانه وتعالی با دستان وی اهل قوت وقدرت را آماده برای نصرت دین خود نمود. در فرجام آنچه حضرت مصعب رضی الله عنه به رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود، برای تان بیان می‌کنم: «مسلمانان در آن جا آنقدر قوت و توانایی دارند كه بر اثر آن اسلام بر همه امور غلبه دارد. یا رسول الله صلی الله علیه وسلم! تعدادی از مسلمانانی اند كه ایمان قوی به پروردگار و استعداد كامل برای به دوش گرفتن رسالت الله سبحانه وتعالی و دفاع از دین وی را دارند.» الله سبحانه وتعالی حضرت مصعب را مشمول رحمت خود گرداند که با وی فتح بزرگی رخ داد و بیعت دوم عقبه به رسول الله صلی الله علیه وسلم که بعداً هجرت صورت گرفت و دولت اسلامی در مدینه منوره تأسیس گردید. امیدوارم پاسخ کفایت‌تان کند.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابورشته

ادامه مطلب...

اندونیزیا: فعالیت‌های وسیع مردمی تحت عنوان "هجرت به سوی مبارزه در راه اسلام"

(ترجمه)

هجرت پیامبر صلی الله علیه وسلم از مکۀ مکرمه به مدینۀ منوره یکی از حوادث مهم تاریخی اسلام است. بنابر این، تعجب‌آور  نیست که حضرت عمر ابن خطاب رضی الله عنه سال هجرت را سال اول و آغاز تعیین تقویم اسلامی قرار دهد.

هجرت نبوی حضرت محمد صلی الله علیه وسلم مرحله‌ای فاصل میان مراحل دعوت در مکۀ مکرمه و مدینۀ منوره و آغاز تطبیق احیای اسلام و عصرهای طلایی مسلمانان برای این‌که یک قوت و دولت بزرگ در جهان باشد، می‌باشد.

حزب التحریر-اندونیزیا برای بزرگداشت حلول سال جدید 1440هـ.ق فعالیت‌های مختلفی را در شهرهای بزرگ و کوچک در تمام اکناف اندونیزیا، تحت عنوان: "هجرت به سوی مبارزه در راه اسلام" را به راه‌انداخت. این فعالیت‌ها ‌که شخصیت‌های مختلفی از علماء و بزرگان تا دانشمندان و عامۀ مردم در آن اشتراک ورزیده بودند، از روز یک شنبه مؤرخ 09 سپتمبر 2018م آغاز گردید و تا روز سه شنبه مؤرخ 11 سپتمبر 2018م جریان داشت. سخنرانان در این فعالیت‌ها مسئولیت‌های هجرت و مبارزه از طریق تطبیق شریعت اسلامی را تحت سایه خلافت اسلامی مختصرا یادآوری نمودند.

حزب التحریر-اندونیزیا

ادامه مطلب...

چین در افریقا؛ انگیزه و فرجام‌اش!

(ترجمه)

به روزهای 3 و 5 سپتمبر 2018م اجلاس چینی-افریقائی به نام همایش تعاون چینی-افریقائی(فوکاک) به اشتراک 53 کشور افریقائی در "پیکینگ" برگذار گردید. "شی جین پینگ" رئیس جمهور چین کمک مالی جدید 60 میلیارد دالری را برای افریقا، بخشش بخشی از دیون کشورهای بیش‌تر فقیر این قاره و ادامۀ کمک‌های نظامی رایگان برای یک‌تعداد از کشورهای این قاره را اعلام نمود. وی گفت: «چین شروط سیاسی را وضع ننموده و در تعاون‌اش با افریقا در پی تلاش هیچ‌گونه سوء استفاده یا برتری‌جوئی نیست.» این گفته‌ها اشاره‌ای بود به آن‌چه که کشورهای غربی وقتی بر کشورهای افریقائی فشار می‌آورند تا سلطۀ خویش را بر ایشان تحمیل نموده و به‌خاطر ورود شرکت‌های خود و چپاول دارائی‌های‌شان این کشورها را تهدید می‌کند و باز به دروغ بوق و کرنای ادعای احترام به حقوق بشر، کار برای آزادی، دموکراسی، رعایت شفافیت، مبارزه با فساد و... ‌را سر می‌دهند.

چین اعلام می‌دارد که از این شعارهای دروغ سوء استفاده ننموده و ادعاء می‌نماید که هدف خاصی ندارد تا این‌که این کشورها دلهره نگرفته و نگران نباشند و تا این‌که مردم فکر کنند یک استعمار جای‌گزین استعمار دیگر می‌گردد و اصحاب نفوذ امریکائی و اروپائی از این‌که چین تلاش نمی‌کند تا جای‌شان را بگیرد، مطمئن شوند تا نشود بر عناصر چین فشار آورده و روابط خود را با اوشان محدود کنند.

چین به نرمی، بدون سروصدا و بدون تصادم با کسی برای نفوذ بر افریقا کار می‌کند و اگر در کاری کسی از وی انتقادی کند، از آن عقب‌نشینی نموده و یا هم آن‌را توجیه می‌کند که هدف‌اش این بوده؛ نه آن چیزی‌که در انتقاد وارد شده است.

حکام افریقا برای سرپوش نهادن مزدوری خویش به غرب، به کمک‌های چین ضرورت دارند؛ ولو که ناچیز باشد؛ مانند بازگشائی راه‌ها و کانال‌های آب، ساخت تأسیسات عامه، سدها، پُل‌ها، راه آهن و اشتغال‌زائی با دست‌مزد کم. باید متذکر شد که با وصف این‌همه، چین بیش‌ترین سود را از این رابطه می‌برد.

ارقام تبادلۀ تجارتی بین چین و افریقا از 765 میلیون دالر در سال 1978م به 170 میلیارد دالر در سال 2017م صعود کرده است و این ارقام معادل 10 درصد از صادرات جهانی چین است. چین پروژه‌ها را تأسیس نموده و در طول ده‌ها سال از آن سود می‌برد و از عواید آن‌ها مستفید می‌گردد؛ به اضافه‌ای بازگشائی بازارهای افریقائی برای تولیدات ارزان خود که از این نیز سود زیادی نصیب گردیده و تجارت خود را فعال نگهداشته است. چین به خرید زمین‌های زراعی برای تولیدات زراعتی که از آن برای تأمین بازارهای داخلی خود بهره می‌برد، پرداخته است. هم‌چنان نفت، گاز و معادنی را که برای صنایع خویش از آن سود می‌برد، از افریقا تأمین می‌کند.

چین معاصر، سیاست خود را در افریقا بر اساس سیاستی‌که مؤسس آن "مائو" در دهۀ 60 قرن گذشته به تقویۀ روابط همرای کشورها برای ایجاد نفوذ جهانی برای خویش در پیش گرفته بود، تعقیب می‌کند. این کشور سیاست مبدئی‌که توأم با اهداف حاکمیت ملی برای رقابت با اتحاد جماهیر شوروی و امریکا؛ دو کشوری‌که با توافقی در سال 1961م انزوای جهانی چین را رقم زدند، در پیش گرفته است. امریکا و اتحاد جماهیر شوروی که طبق توافق‌نامۀ سال مذکور برای تصفیۀ استعمار اروپائی توافق نمودند و افریقا را در بین خویش تقسیم ننموده و آن را در عرصۀ رقابت گذاشتند، چین برای گسیختن انزوای خویش از این فرصت استفاده نموده و به‌منظور رسیدن به کشوری مؤثر در جهان، به نشر افکار و ایجاد نفوذ جهانی برای خویش پرداخت.

مگر اکنون سیاست چین منفعتی بوده و با اهداف حاکمیت ملی عجین شده است و پس از مرگ مؤسس خود با سیاست مبدئی خویش وداع کرد و بر روابط منفعت مادی و ملی تمرکز کرد. پس از موت مؤسس‌اش در سال 1978م، سیاست "اصلاحات و درهای باز" بر اساس ساخت اقتصاد قوی برای ایجاد چین قوی و مؤثر در سیاست خارجی را اتخاذ نمود.

برای یافتن منابع انرژی و مواد خام زیاد، که به میزان زیادی به افریقا در دست‌رس است و به همین دلیل افریقا در گذشته و در حال حاضر محل نبرد جهانی استعمار است، چین وارد افریقا شد. تشدید نبرد بین امریکا و اروپا، چین را در این عرصه کمک نمود؛ زیرا هر کدام از این دو قدرت علیه آن دیگری تلاش می‌نمود؛ چون تمرکزشان به تجارت به افریقا بود و هرکدام از طرفین، مزدوران خود را برای ایستادن در مقابل نفوذ دیگری آن تقویت می‌نمود؛ مثلاً می‌بینیم که امریکا از "اتیوبیا" برای تقویۀ مزدوران خود در مقابل نفوذ انگلیس استفاده نموده و انگلیس از "کینیا" برای تقویۀ مزدوران خود در مقابل نفوذ امریکا بهره برده و در سایر کشورهای افریقائی نیز چنین است.

چین تنها به در آمد تجارتی اکتفا ننموده؛ بلکه بر اساس استراتیژی سیاسی، روابط تجارتی خویش را توسعه داد؛ قروض درازمدت و کمک‌ها را برای کشورها اعطاء نموده و در عین زمان از آن کشورها بهره‌کشی درازمدت می‌‌کند و بر بهره‌کشی از آن کشور اِشراف داشته و برای حصول دیون خویش، دارائی‌های مردم را به یغما می‌برد، و نیز آن کشورها را در طولانی‌مدت تحت تأثیر خویش در آورد. به همین ملحوظ دیون افریقا از چین از مرز 132 میلیارد دالر گذشته است.

این اسلوب استعماری امریکاست که پس از سال 1946م و در آغاز پیش گرفتن سیاست درهای باز با ساخت پایگاه‌ها، انعقاد پیمان‌های نظامی، توسعۀ روابط سیاسی متمیز همرای کشورها، خود را در ظاهر مقدس جلوه داد؛ ولی برنامه‌های خبیثانه‌ای را برای تسلط و گسترش نفوذ بالای آن کشورها داشت. به این ترتیب چین پس از اقتصاد، در جستجوی ساخت پایگاه‌ها و پیمان‌های نظامی بر آمد و نخستین آن را در جیپوتی تجربه کرد. چین در پی توسعۀ روابط سیاسی همرای کشورهای افریقائی است که در این روابط خود را معصوم جلوه داده؛ ولی اهدافی خبیثانه دارد.

چین حتی گسترش روابط فرهنگی و آموزشی را با فراهم کردن بورسیه‌های تحصیلی برای دانش آموزان افریقائی در نظر گرفته است و هم‌چنان برای روزنامه‌نگاران، هنرمندان، ‌پزشکان و دانشگاهیان زمینۀ تبادلۀ دیدارها بین فعالیت‌های مختلف آموزشی و فرهنگی را برای یافتن دوستان و هواداران شان، مساعد نموده است؛ دوره‌های آموزشی را راه‌اندازی نموده و مراکز آموزش زبان چینی را بازگشائی کرده است. این اسلوبی است که امریکا نیز در پیش گرفته بود و چین گویا اسالیب امریکائی را تقلید می‌کند؛ چنان‌چه در زمینۀ صنعت از آن کشور تقلید نمود.

چین فعالیت‌های سیاسی را آغاز کرده است؛ چنان‌چه در روند صلح جنوب سودان شرکت کرد و وقتی انگلیس مزدور خویش "موگابه" در "زیمبابوه" را پس از اعتراض‌های ملی و بین‌المللی و به‌خاطر رشد روزافزون نفوذ امریکا توسط اردو کنار زد، معاونش "منانگاگوا" را به‌تاریخ 24 اکتوبر 2018م توسط انتخابات تعیین نمود. انگلیس برای وقایه از نفوذ امریکا "منانگاگوا" را مجبور نمود تا همرای چین  پیمان همکاری استراتیژیک را امضاء کند.

چین در حالی وارد افریقا شده است که با خود پیامی جهانی ندارد. این کشور برای اقتدار طلبی‌ای‌ تلاش می‌کند که بیش‌تر شبیۀ استعمار بوده؛ ولی بدون پیام و شعار، کاری‌که غرب انجام می‌دهد. چین ایجاد تأثیر سیاسی و تحقق منافع اقتصادی خویش را جستجو می‌کند؛ چه سود تجارتی باشد و چه هم پروژه‌های درازمدت و یا هم تأمین منابع انرژی، مواد خام، اعطای قروض، تحکیم روابط همرای نظام‌ها. این کشور به رعایت احوال مردم، حل مشکلات، اعطای حقوق‌شان، پیشرفت کشور و آزادسازی‌شان از حلقۀ استعمار توجهی ندارد. پس وجودش مؤقت بوده و پس از برپائی دولت خلافت که حامل پیام خیر به جهانیان و سعادت ملت‌ها است، امکان ازالۀ سریع آن است، مخصوصاً این‌که اکثریت ملت افریقا مسلمان بوده و به سرعت همرای دولت خلافت هماهنگی خواهند کرد و یک‌‌تعداد جمیعت افریقا ملحد اند که وقتی نور اسلام را نظاره کنند، به سرعت اسلام خواهند آورد. یک‌تعداد دیگر توسط استعمار مسیحی شدند، وقتی تطبیق اسلام را به شکل نیک آن شاهد باشند، همرای اسلام همگام خواهند شد یا اسلام آن‌ها را قناعت خواهد داد و یا هم برای رهائی از طعم تلخ تجربه استعمار و ستم مزدورانش، داوطلبانه در برابر اسلام سر تسلیم را فرود خواهند آورد.

برگرفته از جریدۀ الرایه

نویسنده: اسعد منصور

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه