شنبه, ۱۱ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۱۴م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

آیا اردوغان در ترکیه آمادۀ اعلام خلافت است؟

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

در میان خرابه‌های ذلت‌بار و تباهی‌ای‌که نزدیک است جهان اسلام را فرا گیرد، واقعاً که مسلمانان مشتاق خلافت اند. امروزه دیده‌گان مسلمانان منتظر روز تغییر است؛ روزی‌که در آن مسلمانان در ترکیه، کشورهای عربی و سایر سرزمین‌های اسلامی ابتکار عملی را که از دست داده اند، دوباره به‌دست آرند. از هرگونه تعلقی جز رب شان سبحانه وتعالی حذر کنند و هیچ نظامی جز نظام دین شان را، که اسلام بزرگ است، نپذیرند.

هم‌چنان، اسلام عرب را پس از آن‌که اوضاع داخلی خود را به احکام اسلام آراست، از ملتی حاشیه‌ای‌که در بین سایر ملل هیچ وزنی نداشت، به قله‌های رهبری رساند و در زمان بسیار کوتاهی نیرو و توان خویش را هسته‌گذاری نمود که هنوز هم دلیلی برای پژوهش متفکرین سیاسی است. اسلام به نبرد با کفار اطراف خویش پرداخت و آئین عظیم خویش را منتشر نمود. قبائل در جزیرة‌العرب به دین جدید روی آوردند. قبل از ختم دهۀ اول دولت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم بنیۀ اسلام مستحکم گردید و به نبرد با دولت‌های قدرت‌مند اطراف خویش پرداخت.

سؤال مهمی‌که مطرح می‌گردد و مسلمانان آن را به آسانی پاسخ می‌دهند، اینست که اگر مسلمانان امروز آماده شده و آن را تکرار کنند و دولت خلافت ثانی را تأسیس کنند، آیا می‌توانیم چنان باشیم که دولت نخست اسلام بود؟ و چنان‌چه مطمئناً پاسخ مسلمانان "آری" خواهد بود؛ پس لزوماً متفکرین کشورهای کفری نیز این موضوع را به‌خوبی می‌دانند و سیاسیون‌شان از بازگشت اسلام سخت در هراس اند. در هراس اند از این‌که این بازگشت به اسلام از کشورهای قدرت‌مندی؛ هم‌چو ترکیه که مردم‌اش به تاریخ عثمانی اُنس دارند و آرزوی بازگشت مجد اسلام را در دل ‌می‌پرورانند، صورت گیرد. خصوصاً این‌که زمانی استانبول مرکز دولت اسلامی و تمام امت بود.

از این نیز در هراس اند که بازگشت به اسلام از کشور قدرت‌مندی؛ چون پاکستان و مصر صورت گیرد که صاحب اردویی قوی بوده و به دریای مدیترانه و سرخ متصل است و در آن کانال سویس عبورگاه تجارت جهانی است و این هراس‌ها خوابگاه سیاسی کشورهای بزرگ، خصوصاً امریکا را ناهموار کرده است.

باید دانست که واقعیت هراس امریکا و اروپا از زلزلۀ خلافت این است که غرب حالت عصیان را در امت اسلامی می‌بیند؛ چون غرب در مسائل کوچک و بزرگ کشورهای اسلامی به سهولت تصمیم می‌گرفت و تمام چیز در قبضه‌اش بود؛ ولی با آغاز این قرن حالت جدیدی از عصیان در بین امت اسلامی رشد کرده است.

اولین ملاحظۀ بزرگ این حالت سال 2001م بود؛ زمانی‌که "جنبش طالبان" افغانستان جدا شدن از "القاعده" را که به حوادث 11 سپتامبر متهم شده بود، رد کرده و جنگ را ترجیح داد، علی‌الرغم این‌که نتوانست جلو اشغال افغانستان را بگیرد، باز هم تسلیم نشد و این آغاز عصیان بود. سپس در سال 2003م امریکا عراق را اشغال نمود. پس از آن‌که امریکا اعلام نمود اردوی عراق را شکست داده، خود را در مقابل مقاومت شدیدی یافت که از اردوی امریکا هراس نداشتند و آن را در لجن‌زار عراق غلطاندند و نزدیک بود شکست خورد. سپس در سال 2011م جنبش‌های بهار عربی قد علم نمودند که شعار براندازی نظام یعنی نظام‌های مزدور امریکا و اروپا را سر می‌دادند؛ نظام‌هائی‌که آن‌قدر متعفن و فرسوده شده بود که آن را در پرتگاه سقوط قرار داده بود و انتظار این جنبش‌ها در سازمان‌های اطلاعات امریکا و اروپا نمی‌رفت. این کشورها ناقوس خطر بزرگ را در جلو حالت عصیانی که می‌خواست منفجر شود، به صدا در آوردند.

انقلاب سوریه که در سال 2011م آغاز یافت، حالت ویژه‌ای داشت؛ زیرا ندای تأسیس خلافت راشده را در کنار براندازی نظام افزود و ندای خلافت‌خواهی بسیار گرم بود؛ به همین دلیل امریکا با تمام قوا به مقابله با آن پرداخت و در تلاشی برای سرکوب کردن آن از ایران، روسیه و سایرین کار گرفت و به نوعی تظاهر کرد که گویا علیه نظام سوریه و هم‌پیمانان آن عمل می‌کند و این سیاست امریکا برای احاطه کردن خطر لازم پنداشته می‌شد، در غیر آن‌صورت اوضاع بحرانی‌تر شده و هیاهوئی به‌پا می‌شد و رشتۀ کار از دست وی و پیروانش بیرون می‌شد. خلاصه باید گفت که انقلاب سوریه امریکا را در لرزۀ آستانۀ زلزلۀ خلافت برمنهج نبوت قرار داد و در میدان عمل دو مسئله ثابت شد.

 اول) این‌که ترکیه به‌منظور  سرکوب کردن انقلاب سوریه به شکل گسترده‌ای همراه امریکا همکاری نمود. فرصت بزرگ برای ترکیه این است: حزب حاکمی‌که به‌نام حزب اسلامی شناخته می‌شود و رئیس آن اردوغان از آن‌چه که به‌نام حرکات "اسلام معتدل" یاد می‌شود، از حمایت گستردۀ مردمی برخوردار است.

دوم) اعلام خلافت دروغین در شهر موصل. به اساس این دو مسئله در ترکیه نظریۀ جدیدی تحت نام "ترکیۀ عثمانی" نشأت کرد تا شاید راه نجاتی برای برطرف کردن حالت عصیان در جهان اسلام باشد. برای تأکید جدی نظریه امریکائی شبکۀ CNN عربی به‌تاریخ 12 جولای 2014م گفت: «در طول سال‌ها کارشناسان پیش‌بینی نمودند که برخی عوامل مربوط تاریخ بوده و برخی دیگر به تصمیم‌های مهم و جدیدی‌که اتخاذ گردیده مرتبط است و ممکن است آتش را شعله‌ورتر کند. متفکرین "شورای اتلانتیک" هشدار دادند که طرز تفکری‌که اساس آن تأسیس دولت خلافت بر مساحت وسیع می‌باشد، هرج و مرج را در منطقۀ عربی رهبری خواهد کرد.»

کارشناسان امریکائی در سال 2016م از آغاز دو نبرد بزرگ علیه امریکا، یکی در منطقه اسلامی و دیگری در چین، هشدار داده بودند. معنی‌اش اینست که امریکا برای حفظ نفوذ و جایگاه بین‌المللی‌اش با جدیت تمام به این فکر می‌کند که ممکن است مقدمات آمدن خلافت غیرمنتظره بوده و در مقابل دیده‌گانش زلزلۀ آمدن خلافت به‌وقوع پیوندد. به همین دلیل آماده‌گی آن‌را می‌گیرد.

به‌منظور این‌که بحث بهتر روشن شود، نیاز است تا واقعیت حکومت و وابستگی اردوغان و حقیقت جذب گروه‌هائی را که به‌نام "اسلام‌گرای معتدل" در استانبول و انقره شناخته می‌شوند، به بررسی بگیریم. سپس باز خواهیم گشت به جدیت دیدگاه امریکا به "ترکیۀ عثمانی" و تسهیلاتی‌که امریکا به ترکیۀ عثمانی فراهم می‌نماید؛ پس از آن رویکرد اثبات ارتباط‌اش با عثمانی‌ها که اردوغان مظهر آن قرار گرفته است و از تمام موارد فوق جدیت این فکر خطرناک را به ارزیابی خواهیم گرفت تا این‌که مسلمانان در پرتگاه بزرگ سیاسی سقوط نکنند.

واقعیت حکومت ترکیه

اما در مورد حکومت ترکیه باید گفت که حکومتی کاملاً سیکولر است. نظام سیکولری‌که مصطفی کمال بر شانه‌های خلافت هسته‌گذاری نمود تا اکنون در ترکیه حاکم است.

ظاهر حکومت چه ریاستی باشد چنان‌چه به خواست اردوغان در سال 2017م برای آن همه‌پرسی راه انداخته شد و یا هم پارلمانی باشد که رهبری آن را نخست وزیر بر عهده دارد، هردویش از مشتقات نظام سرمایه‌داری بوده که هیچ پیوندی با دین بزرگ ما نداشته و ارتباطی با اسلام ندارد و از نگاه شکل حکومتی یک نظام غیراسلامی است.

در قسمت سیاست داخلی هم سیاستی‌که تعقیب می‌شود، سیاست سرمایه‌داری است و نه اسلامی. قوانین امروزه‌اش وضعی بوده که از طرف پارلمان به تصویب می‌رسد و به استثنای برخی از احوال شخصی، سایر قوانین‌اش اسلامی نیست حتی مسئله‌ای ازدواج با بیش‌تر از دو زن، که اسلام آن‌را مباح دانسته است،‌ مطابق قوانین ترکیه حرام و ممنوع است و برای زن مسلمان اجازه داده است تا با یک کافر ازدواج کند. احکام قضائی‌اش وضعی بوده و جایگاهی در شریعت ندارد.

علی‌الرغم این‌که حزب حاکم عدالت و توسعه(حزب اردوغان) که به‌نام حزب اسلامی قلمداد می‌شود، نه تنها در عمل قوانین وضعی را تغییر نداده؛ بلکه هیچ‌گونه تلاشی برای تغییر آن نیز نکرده است. برخی از گروه‌هایی‌که به‌نام اسلامی شناخته می‌شوند، در بحث تطبیق احکام شریعت، طرح فکر "تدریج" را مطرح نموده اند و ساده‌ترین مفهوم "تدریج" حتی صرف نظر از دیدگاه شریعت در آن، به این معنی است: کشوری‌که دارای این‌گونه طرز تفکر است، یک بخش از اسلام را تطبیق نموده و بخش دیگر آن را معطل قرار می‌دهد و در هر سال بخش‌های از احکام اسلام را در تطبیق کردن اضافه می‌کند و این ساده‌ترین فهم از تدریج است. مگر اردوغان رئیس جمهور ترکیه و حزب اسلامی‌اش به استثنای یک بخش اندک از احوال شخصی ،که قبلاً گفتیم و اصلاً قبل از اردوغان نیز تطبیق می‌شد، هیچ‌گونه از احکام شرعی را تطبیق نمی‌کند.

علی‌الرغم اقتدار اردوغان از سال 2002م به فهرست تطبیق احکام شریعت در آن کشور چیزی افزون نشده است و رئیس جمهور اردوغان اصلاً فکر "تطبیق تدریجی اسلام" را مطرح ننموده و از آن سخن به‌زبان نیاورده است و در هیچ‌کدام از برنامه‌‌های انتخاباتی‌اش طرح تطبیق احکام شرعی را مطرح نکرده است. وی علناً سیکولر بوده و از سیکولر بودن خویش شرمنده هم نیست و حتی اخوان المسلمین مصر را نیز به سیکولریزم فراخوانده است. «رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه، مصری‌ها را بر تلاش برای تأسیس کشوری سیکولر تشویق نموده و تأکید داشت که دولت سیکولر به‌معنی دولت لائیک نیست. وی در خلال مصاحبه‌اش با تلویزیون مصری "Dream" به تصویب قانون اساسی‌ای با در نظر داشت اصول سیکولری فراخوانده و ترکیه را نمونه‌ای مناسب از دولتی سیکولر دانست و به این اشاره نمود که وی به‌رغم این‌که نخست وزیر یک دولت سیکولر است، باز هم یک مسلمان می‌باشد.» (منبع: خبرگزاری DWA آلمانی، 13 سپتمبر 2011م)

حتی اردوغان و حزب اش مصصم اند تا با احکام شرعی مبارزه کنند. «حزب حاکم ترکیه(عدالت و توسعه) تصمیم گرفته است تا دو نماینده را به شهر "ریزه" که در کنار دریای سرخ واقع است، به‌خاطر تحقیقات رسمی همراه عضو حزب حاکم و شهردار این شهر "خلیل باکرجی" گسیل دارد. موصوف در اظهارات‌اش که به رسانه‌ها پخش شده بود، خواهان اجازه‌ای تعدد زوجات شده بود؛ این در حالی است که تعدد زوجات در ترکیه خلاف قانون اساسی این کشور است.» (منبع: دوت مصر، 14 نومبر 2014م)

بر علاوۀ موارد فوق، دیدگاه ملی‌گرائی بخش جدائی ناپذیر از نظام حاکم ترکیه است. مسلمانان کُرد و عرب از جمله اقلیات در کشور ترکیه اند؛ ایشان در مناصب دولتی مورد تبعیض قرار گرفته و دولت هم عادت قوم‌گرائی خود را که در تناقض با اسلام قرار دارد، پنهان نمی‌کند. گویا حضرت محمد صلی الله علیه و سلم در این باره نفرمودند که:

«دَعُوهَا فَإِنَّهَا مُنْتِنَةٌ»

ترجمه: ترک‌اش کنید که بوی بد می‌دهد.

اسلام هرگونه نژادپرستی‌ای که باعث تفرقه بین امت واحد اسلامی گردد،‌ محکوم و مردود دانسته است. اما سیاست خارجی ترکیه مطلقاً بر اساسات اسلام استوار نمی‌باشد و در سیاست خارجی خود هیچ‌گونه فعالیتی را که منجر به دعوت اسلام شود، تعقیب نمی‌کند و اگر ساخت مسجدی در امریکا یا افتتاح مرکزی اسلامی در غرب یک‌عده را شگفت زده نموده است، باید گفت که این کار مخصوص ترکیه نبوده و تمام نظام‌های حاکم در جهان اسلام مثل دولت‌های خلیج و مصر، دست به چنین کار هائی می‌زنند. اقلیات مسلمان در خارج، مساجد خود را به حمایت و یا عدم حمایت کشورهای اسلامی می‌سازند.

ترکیه در سیاست خارجی خویش، مسلمانان را به‌خاطر مسلمان بودن‌شان یاری نمی‌رساند؛ چنان‌چه روابط دیپلوماتیک و همکاری‌های نظامی خویش را با دولت یهود به‌رغم جنایات همه‌روزه‌اش علیه اهل فلسطین، قائم می‌کند؛ این در حالی است که همیشه آواز حمایت از فلسطینی‌ها را سر میدهد. با آن هم حمایت‌اش از این کشور به تناسب حمایت از کشورهای اروپائی بسیار ناچیز است و همین حمایت ناچیز هم در ضمن استراتیژی غرب برای صلح با رژیم یهود صورت می‌گیرد.    

در سوریه بشار هزاران تن را به قتل رساند. امریکا و هم‌پیمانان اروپائی‌اش از راه دور مداخله کردند و روسیه نیز از مسافت‌های دور مداخله نمود؛ مگر مداخله‌ای ترکیه که بعد از سال‌ها صورت گرفت، به مصالح بشار مجرم تمام شد. ترکیه بر سر گروهائی‌که طرف‌دارش هستند، برای گفت‌وگو با بشار در انقره، آستانه و ژینو بالای‌شان فشار آورده و آن‌ها را از میدان نبرد با بشار، به میادین دیگر سوق می‌دهد؛ مثل نبرد با داعش در "سپر فرات" و نبرد با تنظیم‌های کُردی در "شاخۀ زیتون". تمام مداخلات ترکیه منجر به پیروزی بشار بر آن‌عده از انقلابیون مخلصی‌که باقیمانده اند، شده است.

در خلال بحران روهینگیا که جهان را گریاند، ترکیه به‌نام کمک به روهینگیا، اردوی وحشی میانمار را کمک نمود. در حمایت از مسلمانان روهینگیا، صدای بعضی از کشورهای اروپائی به مراتب بالاتر از صدای ترکیه شنیده شد.

به این ترتیب روشن می‌شود که ترکیه در شکل حکومت و سیاست داخلی و خارجی‌اش، کشوری سیکولر بوده و به‌رغم این‌که شریعت طرز فکر "تدریج" را مردود دانسته باز هم در ترکیه هیچ‌گونه رویکرد شرعی وجود ندارد تا ما در آن مراقب صعود فکر "تدریج" باشیم، و چون امور تا این حد واضح است؛ پس کسی‌که تلاش می‌کند تا دیگران را به اسلامی بودن ترکیه به رهبری اردوغان فریب دهد، در واقع خود را فریب داده است؛ زیرا این کشور همانند سائر کشورهای جهان اسلام بوده و حاملین دعوت اسلامی را دستگیر نموده و به زندان‌ها می‌اندازد. دولت ترکیه تحمل فراخواندن به تطبیق اسلام را ندارد و همانند عملکرد غرب، دعوت‌گران آن را به اتهام "تُند رو" و "تروریزم" به زندان می‌اندازد.

وابستگی اردوغان، رئیس جمهور ترکیه

اما دانستن وابستگی سیاست خارجی اردوغان نیاز به فکر عمیق ندارد؛ زیرا از یک طرف ترکیه‌ای قبل از اردوغان و با اردوغان، کشوری عضو "ناتو" است؛ یعنی کشوری‌که رسماً تحت قیادت مستقیم نظامی امریکا قرار دارد و یکی از بزرگ‌ترین پایگاه ناتو(انجرلیک) در این کشور قرار دارد و از همین پایگاه هواپیماهای امریکا برای سرکوب کردن مسلمانان در سوریه و عراق به پرواز در می‌آید. از طرفی دیگر ترکیه می‌گوید که کشوری اروپائی است و از سال‌ها به این سو با تن دادن به شرایط اتحادیۀ اروپا تلاش می‌کند تا به این اتحادیه ملحق گردد؛ علی‌الرغم آن‌که کشورهای اروپائی عضویت ترکیه را به‌خاطر این واقعیت‌که اکثریت جمعیت این کشور را مسلمانان تشکیل می‌دهند، بپذیرفته اند، مگر ترکیه به‌خاطر ملحق شدن به این اتحادیه اصرار می‌کند. به این ترتیب کشور ترکیه رویکرد و علایقی غربی دارد و رئیس جمهور اردوغان هیچ‌گونه تغییری به این روی‌کرد نیاورده است.

اما توسعۀ روابط‌اش با کشورهای اسلامی از ناحیۀ عکس‌العمل برای عدم پذیرش عضویت‌اش در اتحادیۀ اروپا بوده و از طرفی دیگر این روابط همراه نظام‌های وضعی در چارچوب نظام بشری موجود بوده و هیچ‌گونه تلاشی برای تغییر وضع موجود صورت نگرفته است. این موضوعی به‌قدری واضح است که نیاز به دلایلی زیاد ندارد.

اما سیاسیونی‌که سیاست‌های کشورها را به‌دقت تعقیب می‌کنند، به آسانی ارتباط ترکیه را با امریکا در خواهند یافت. امریکا بود که اردوغان و حزب‌اش را به‌منظور تسلط در ترکیه با ابزار سیاسی و تسهیلات مالی و غیره فراهم نمود و امریکا می‌خواهد تا جنرال‌های طرف‌دار اروپا در اردوی ترکیه را پاک‌سازی کند و این مهم در انقلاب نافرجام سال 2016م علی‌الرغم نمایش‌نامۀ ارتباط دادن این مسئله به "گولن" و نمایش‌نامۀ اتهام امریکا به‌دست داشتن بخشی از این تلاش نافرجام متحقق شد.

شاید حوادث سوریه واضح‌ترین و علنی‌ترین مثال بر روابط ترکیه و امریکا باشد. استخبارات ترکیه علناً در کنار استخبارات امریکا، افسران انشعابی اردوی سوریه را برای تشکیل مخالفین مسلح مثل "ستاد افسران" و "فرماندهی عالی نیروهای مسلح" برای منحرف کردن انقلاب سوریه و گروه‌های نظامی از مسیر سقوط نظام و تشکیل دولت اسلامی، مورد استقبال قرار داد و امریکا و ترکیه برابر و به شکلی علنی باهم کار کردند. هم‌چنان اجلاس‌های مخالفین سوریه که در استانبول و انقره برگذار می‌گردید، "فورد" سفیر امریکا در سوریه به آن اشراف داشت.

وقتی دولت ترامپ روی کار آمد و تصمیم گرفت تا از گفتگوها همراه روسیه در مورد سوریه عقب نشینی کند، ترکیه را به‌عنوان نائب خویش در گفتگوهای آستانه گماشت و رؤیای وی(آتش‌بس در سوریه، تعیین مناطق کاهش نزاع و فکر کشورهای تضمین کنندۀ آن) به حقیقت پیوست. ترکیه یکی از کشورهائی بود که آتش‌بس را تضمین کرد؛ مگر نظام بشار و روسیه آتش بس را عملی نکردند و ترکیه نتوانست کاری بکند و مانند امریکا که در شورای امنیت اظهار نگرانی می‌کند، ترکیه هم فقط اظهار نگرانی کرد و نظام مجرم سوریه، غوطۀ غربی، شیفونیه، غوطۀ شرقی و قبل از آن ادلب را به‌تصرف خود در آورد. تمام این اماکن در مناطق کاهش نزاعی بود که ترکیه آن‌را تضمین کرده بود. سیاست ترکیه در این مورد به کلی همانند سیاست امریکا بود که "بگذار نظام پیشروی کند" و به این ترتیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه مخلصانه به امریکا وفادار است و سیاست خارجی‌اش کاملاً با امریکا هماهنگ است.

جذب گروه‌های "اسلام میانه‌رو" به ترکیه

اما فعالیت‌های ترکیه به جذب گروه‌های اسلامی میانه‌رو به شکل گسترده‌ای آشکار است و مطابق سیاست غربی "تفرقه بینداز و حکومت کن" ترکیه کشور بزرگ "سُنی نشین" است و مطابق سیاست غربی، می‌تواند گروه‌های اسلامی سُنی را جذب کند؛ چنان‌چه برای ایران نیز این امکان است تا گروه‌های اسلامی شیعه را جذب کند و حزب حاکم ترکیه به‌نام "حزب اسلامی" شناخته می‌شود و این خود عملیات جلب و جذب را آسان نموده است. به همین خاطر در ترکیه گروه‌های عربی، که به‌نام "اسلام میانه‌رو" یاد می‌شود، رشد نموده اند.

استانبول قبلۀ اخوان المسلمین شده است؛ خصوصاً کسانی‌که از دست نظام "سیسی" پس از آن‌که علیه رئیس جمهور "مُرسی" در سال 2013م انقلاب کرد، به ترکیه گریختند به همین خاطر است که در ترکیه کنفرانس‌ها، بورسیه‌های تحصیلی و حمایت از احزاب اسلامی میانه‌رو دیده می‌شود. گویا اردوغان سیاست جدیدی را در پیش گرفته است، بعد از آن‌که پیشینیانش در حکومت‌داری پس از دوران سیاه مصطفی کمال چنین نبودند و به‌خاطر این حمایت و تسهیلات، در میان گروه‌های عربی، که به اسلامی میانه‌رو شناخته می‌شوند، محبوبیت مردمی زیادی کسب نموده است و اردوغان به "رهبر بزرگ اسلام" توصیف می‌شود و "راشد غنوشی" رئیس حزب نهضت تونس نیز وی را به همین وصف تعریف نمود؛ حتی "قرضاوی" وی را به "سلطان" توصیف نمود و ترکیه برای تعداد زیادی از رهبران حماس، که راه‌ها برای‌شان محدود شده پناهگاهی شده است؛ خصوصاً پس از آن‌که سعودی و مصر قطر را تحریم نمودند و قطر خواهان بیرون شدن‌شان شد.

با دقت در می‌یابیم، تمام کشورهائی‌که دارای نیروی منطقه‌ای اند، تلاش می‌کنند تا در اوضاع داخلی کشورهای ضعیف‌تر اطراف خویش تأثیرگذار باشند و این مأمول از طریق احزاب، مخالفین، گروه‌های مسلح در وضعیت حساس امکان پذیر است. وقتی تأثیر کشورهای بزرگ بر کشورهای کوچک زیاد باشد، تأثیر کشورهای کوچک نیز به‌حساب همین تأثیر کشورهای بزرگ، بر سطح احزاب و گروه‌ها در کشورهای مجاور بزرگ خواهد بود. ترکیه و از پس آن امریکا به شکل مخفی هم که شود، می‌خواهند تا این گروه‌‌ها را به طرف خویش بکشانند و ترکیه در مقابل سیاست‌های امریکا مانع نشده؛ بلکه امیدوار است تا بعضی از این احزاب ابزار سیاست‌های تعددی‌اش قرار گیرند؛ مثلاً از حمایت مالی،‌ سیاسی، فراهم کردن منابر رسانه‌ای، تقدیم تسهیلات مثل فراهم‌آوری پناهگاه و حفظ امنیت برای رهبرانی‌که از طرف کشورهای خود اخراج شده اند، به اهداف ذیل می‌رسد.

1- در فلسطین امریکا می‌خواهد در رقابت با تأثیر قطر، ترکیه بر جنبش "حماس" تأثیرگذار باشد تا این‌که نگذارند قطر و از پَس آن اروپا در مقابل پروژه‌های امریکا برای حل قضیۀ فلسطین مانع ایجاد کنند و ترکیه می‌تواند از طریق اغواء کردن حمایت مالی و تسهیلات مختلف به این هدف برسد.

2- ترکیه در سوریه با حمایت مالی و هم‌چنان به آن‌چه "میانه‌روی اسلامی" شهرت دارد، موفق شد تا تعداد زیادی از گروه‌های نظامی سوریه را که منتسب به جریان "اسلام میانه" اند، به گفتگوهای آتش‌بس، گفتگوهای آستانه بین روس و نظام بکشاند و تصور غلطی ایجاد کند که ترکیه آن را تضمین کرده و با آن‌هاست و بجای این‌که با نظام مجرم جنگیده و آن را سقوط دهد، هم‌چنان آن‌ها را به نبردهائی‌که از دیدگاه شرعی حرام است؛ مثل نبرد با کُردها کشاند و این یکی از اسرار حیات نظام سوریه است که امریکا از طریق ترکیه آن را فراهم نمود.

پس از انقلاب 2013م در مصر تعداد زیادی از رهبران اخوان المسلمین؛ چون حزب حاکم در ترکیه به اصطلاح اسلامی است، به‌ این کشور پناه بردند و این امر برای سیاست امریکا حیاتی بود؛ چون می‌خواست پس از انقلاب بر "مُرسی" تحرکات اخوان المسلمین را تحت نظر داشته باشد و مانع هرگونه خطر علیه نظام "سیسی" شود؛ زیرا وقتی تحرکات زیر نظر باشد، طرف مقابل می‌تواند در آن مداخله نموده و ناکام‌اش نماید. هم‌چنان امریکا نمی‌خواهد که قطر تنها کشور تأثیرگذار بر تحرکات اخوان المسلمین باشد.

اما کشورهای مغرب عربی، جنبش‌های "اسلام میانه‌رو" مانند حزب "نهضة" تونس و جنبش "عدالت مغرب" و غیره به موفقیت‌های بزرگ اردوغان شگفت زده شده و می‌خواهند این تجربه را در حکومت‌داری خویش تجربه کنند، روابط خویش را با ترکیه مستحکم نمودند و به این ترتیب ترکیه که در پَس آن امریکا قرار دارد، در ضمن ابزاری دیگر می‌خواهند در مغرب عربی تأثیرگذار بوده و برای ورود نفوذ امریکائی به‌جای نفوذ انگلیس و فرانسه تلاش کنند.

این بازی خطرناکی است که این جنبش‌های "اسلام میانه‌رو" خود را در میدان نبردها جهانی و منطقه‌ای بیابند که هیچ ارتباطی به دین و مبدئی شان نداشته باشد؛ همانند این‌که جنبش‌های "سیکولری" نفت آتشی شدند که به امت هیچ نفعی ندارد.

اصل این است که تغییر نظام سیکولر به نظامی سیکولر دیگر از دیدگاه شرعی تغییر محسوب نمی‌شود؛ مگر در نبردهای جهانی بسیار مهم است؛ خاصتاً این که امریکا می‌خواهد نظام‌های طرف‌دار انگلیس و فرانسه را به هر شکل ممکن چه به انتخابات و چه به اعمال مسلحانه خلع نماید.

ترکیه مخالفین "اسلام‌گرا" را از کشورهای زیاد دیگری جذب می‌کند؛ خاصتاً که هرازگاهی این را اعلام می‌نماید؛ چنان‌چه در اثنای نبرد موصل اعلام نمود که مرکز "اهل سنت" است و این در چارچوب طرح‌ تقسیم مذهبی امریکا در منطقه است.

جدیت طرح "ترکیۀ عثمانی" و تسهیلات امریکائی

پس از مصطفی کمال ترکیه کشوری سیکولریستی شده و هرگونه تعلق خود را با دولت عثمانی گسست. در همین چند سال پسین دیده شده که اردوغان این سیاست ترکیه را مخدوش نموده است و بعضاً دیده می‌شود که گویا وی تلاش می‌کند تا این سیاست را از بین ببرد. تلاش‌هائی این چنینی اردوغان با جریان‌های "راست کمالی" در ترکیه در تصادم قرار گرفته است و این جریان‌ها بالای آن حساب بزرگی را باز نموده اند. همین جریان‌ها از ظاهر با حجاب زن رئیس جمهور وقت "عبدالله گل" انتقاد کرده و به این نظر بودند که "بانوی نخست" ترکیه نباید با پوشش سرش، که ظاهر اسلامی است، سیکولریزم کشور را مخدوش کند؛ مگر در چند سال پسین اردوغان جرأت بیشتر به‌خود داده و بعضی از مظاهر دولت عثمانی را در ترکیه بیش از پیش بروز داده است. مثلاً لباس‌ گاردهای اردوغان به شکل احیای میراث عثمانی است و در همین مورد آژانس آناتولی به‌تاریخ 10 فبروری 2018م نقل کرد: «شنبه رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه از عداوت یک‌عده نسبت به‌تاریخ سلطان عبدالحمید ثانی، که مملو از مؤفقیت‌ها بوده است،‌ انتقاد کرده و از تدریس تبعیض آمیز تاریخ هشدار داد.» به این‌که یک‌تعداد تلاش دارند تا آغاز تاریخ ترکیه از سال 1923م(تاریخ تأسیس جمهوری ترکیه) باشد، اشاره نموده گفت: «یک‌عده هستند که تمام تلاش خود را به‌خرج می‌دهند تا ما را از اساسات و ارزش‌های اصیل ما جدا سازند.» وی اضافه نموده گفت: «هم‌چنان بخشی‌که منتسب به "کمال قلیچ دار اوغلو" رهبر حزب جمهوری خواه خلق ترکیه اند، معیاری برای وفاداری به جمهوری ترکیه تعیین کردند و آن کینه‌توزی با اجداد است. از دید این اشخاص، جمهوری ترکیه تازه ظهور نموده و از سلجوقیان و عثمانیان، که به‌مدت شش قرن سکان‌دار نظام جهانی بودند، نماینده‌گی نمی‌کند.»

موارد فوق از داخل ترکیه حکایت داشت؛ اما تسهیلاتی را که امریکا به ترکیه برای ابراز وجهۀ "عثمانی" فراهم نموده می‌توان از موارد ذیل فهم نمود:

امریکا تسهیلات زیادی را به ترکیه برای ساخت پایگاه‌های نظامی در خارج به‌منظور بروز دادن ترکیه به‌عنوان کشور بزرگ فراهم نمود و این مسئله زمانی آغاز شد که ترکیه در سال 2014م نیروهای خود را برای آموزش "پیشمرگه" در اردوگاه "بَعشیقه" در عراق فرستاد. پس از تحریم‌های قطر، ترکیه اردوی خود را به پایگاه جدید ترکیه در قطر فرستاد و مسئلۀ قابل توجه این است که ترکیه اردوی خود را در سال 2017م وارد پایگاه "عدید" در قطر کردغ این پایگاه بزرگ امریکا بود و ورود اردوی ترکیه بدون توافق امریکا اصلاً امکان پذیر نبود.

واضح است که امریکا مطابق استراتیژی سال 2012م خویش برنامۀ انتقال یک سوم اردوی خود را به اطراف چین روی دست دارد و می‌خواهد که یک‌تعداد یا بخش‌هائی از پایگاه‌های نظامی خود؛ مثل پایگاه "عدید" در قطر را به بعضی از کشورهائی‌که بالای شان اعتماد دارد؛ مثل ترکیه، بسپارد و پایگاه نظامی ترکیه در سومالیا نیز شامل همین امر است.

کشورهای کوچک در خارج از قلمرو خویش کدام پایگاهی نظامی در اختیار ندارند و داشتن پایگاه نظامی در خارج از مظاهر عظمت است. از تعفن فکر سیاسی خواهد بود اگر تصور شود که ترکیه کشور بزرگ اس؛، زیرا ترکیه توان حل مشکلات نزدیک و حیاتی خود را ندارد. مثال آن این‌که امریکا کُردهای سوریه را به‌منظور تأمین مصالح خویش مسلح می‌کند و ترکیه توان جلوگیری از آن را ندارد و نیز توان مداخلۀ فعال در کشور همسایۀ خود(سوریه) را ندارد؛ چنان‌چه ایران، روسیه و کشورهای ائتلاف جهانی همراه امریکا این کار را نمودند. وقتی توان حل مشکلات نزدیک و حیاتی خود را نداشته باشد، پس ناتوان‌تر از آنست تا مصالح خویش را در قطر، کشورهای خلیج و سومالیا تأمین کند. پایگاه‌های نظامی این کشور را فقط می‌توان خدمت به امریکا تفسیر کرد.

اردوغان رئیس جمهور ترکیه در دیدارش از سودان به‌تاریخ 24 دسمبر 2017م از جزیرۀ "سواکن" سودان دیدن نموده و از پروژۀ احیای میراث عثمانی در آن سخن به‌میان آورد: «این جزیره مرکز پادگان دریائی عثمانیان در دریای سرخ بود.» اخباری حاکی از آنست که در ضمن توافقنامه "سواکن" لوازمی به شکل پنهان به پایگاه نظامی ترکیه تحویل داده شده است. "بشیر" رئیس جمهور سودان در دیدارش با اردوغان گفت: «من در شخص اردوغان بقایای دولت عثمانی را می‌بینم.» یعنی اردوغان بر اطراف کشورهای تابع امریکا مثل سودان می‌چرخد تا تصویر "عثمانی جدید" را در ترکیه بازسازی کند و این تسهیلات بزرگی است که بدون فراهم‌آوری مقدمات آن توسط امریکا، امکان پذیر نیست.

کسی‌که فکر می‌کند حکام عرب به تصمیم‌های خویش در استقبال پایگاه‌های نظامی ترکیه مستقل عمل می‌کنند، در خواب و خیال است؛ زیرا تمام‌شان سیاست‌های باداران خویش را تعقیب می‌کنند و "بشیر" نیز از سیاست امریکا تبعیت می‌کند. بناءً تسهیلات بشیر برای اردوغان در ضمن سیاست امریکا است که می‌خواهد وجه ترکیه را تعالی بخشد.

اردوغان در اثنای دیدار اش از "چاد" گفت: «روابط بین دوکشور به قرن شانزدهم بر می‌گردد؛ زمانی‌که دولت عثمانی نفوذ خود را در منطقه گسترش داده بود.» "ادریس دبی" رئیس جمهور چاد در مورد سخنان اردوغان گفت: «ترکیه کشور بزرگ بوده و تاریخ اصیل دارد، کشوری شناخته شده و در سطح جهان مشهور است. ترکیه کشوری مهم بوده و در طول تاریخ نقش مهمی را به‌نام بشریت و جامعۀ اسلامی بازی نموده است.» (منبع: خبرگزاری آناتولی،  دسمبر 2017م) این موضوع رویکرد جدید ترکیه را از طریق ابراز "ترکیۀ عثمانی" واضح می‌کند که در سال‌های آغاز حکومت اردوغان به‌چشم نمی‌خورد و در این اواخر دیده می‌شود.

در مورد مسئلۀ‌ متعلق به جدیت امریکا در فکر و طرح "ترکیۀ عثمانی" باید بگوئیم که ما به این درک رسیده‌ایم که نگرانی امریکا از زلزلۀ خلافت نگرانی‌ واقعی تلقی می‌شود و به‌خاطر رفع این نگرانی سیاست‌هائی را روی دست گرفته که مسئولان آن را عملی می‌کنند و این نگرانی‌ها افکاری نیست که تنها از مراکز پژوهش و بانک‌های فکری امریکا سر بر آورده باشد. امریکا از خلافت خودخواندۀ بغدادی در موصل زمانی استفاده کرد که ندای خلافت‌خواهی در سوریه همه جا را فرا گرفته بود و خلافت بغدادی، که مخلوطی از ریختن خون، استفاده از زنان اسیر و تخریب قبرستان‌ها بود، یک سراسیمه‌گی را ایجاد نمود و به این ترتیب تصویر منفی‌ای را از خلافت بزرگ ارائه نمود. این از یک‌طرف و از طرفی دیگر سیاست‌های امریکا و به‌شکل عموم از غرب به ارائۀ حکومت جنبش‌های "اسلام میانه‌رو" به ناکامی منجر شد و حکومت نا مقتدر"حزب نهضه" در تونس ناکام شد. هم‌چنان حکومت نیمه مقتدر در یمن ناکام شده و تجربۀ غزه نیز رضایت بخش نبود. تجربۀ اخوان در مصر نیز به ناکامی منجر شد و روی بارز این ناکامی متوجه امریکا بود. رساندن این گروه‌ها به حکومت، امریکا را قادر نساخت تا گروه‌هائی  راکه از آن بنام " اسلامی تندرو" یاد می‌کند، فرمانبردار خود کند و هدف هم از اجازه دادن به گروه‌های "میانه‌رو" به قدرت همین بود. به این ترتیب امریکا از فکر رساندن گروه‌های میانه‌رو به قدرت، عقب‌نشینی کرد.

از ناحیۀ سوم حالت عصیان در امت اسلامی به‌شکلی بزرگ شده که امریکا را از حوادث غیرمنتظره؛ مثل بهار عربی در هراس کرده است. امریکا دولتی بزرگ است و پروژه‌های مختلفی را مستقیم یا توسط اتباع خویش تجربه می‌کند تا این‌که مصالح جهانی خویش را در امنیت کامل ببیند. بنابر این، جستجوی طرح جدیدی برای راه‌حل به مشکل عصیان جهان اسلام و عدم چشم‌پوشی از تحولات غیرمنتظره، که با زلزلۀ بزرگ خلافت حقیقی برمنهج نبوت خواهد آمد، امری حتمی تلقی می‌شود.

محققاً امریکا از اعلام خلافت خودخواندۀ بغدادی در موصل استفادۀ زیاد نمود. بعید به نظر نخواهد رسید که امریکا مجدداً فکر خلافت جعلی را سازماندهی کند. امروزه شاخص‌های کافی برای اردوغان رئیس جمهور ترکیه دیده می‌شود که کشور ترکیه را در جایگاه قبل از نابودی خلافت عثمانی در سال 1923م قرار دهد و هم‌چنان با تسهیلاتی‌که امریکا برای ترکیه در سودان و سایر کشورهای تابع خویش فراهم نموده، این طرح امریکا در حال آماده‌سازی می‌باشد و رئیس جمهور اردوغان مقدمات امکانات تطبیق آن را جستجو می‌کند. آن‌چه به این امر اشاره می‌کند، این است که ترکیه با کشورهای اروپائی درگیر می‌شود و گویا از موقف دولت عثمانی صحبت می‌کند؛ زیرا اردوغان خلاف عادت آلمان و هالند را به "بقایای نازی‌ها" توصیف نموده و گویا به آن‌ها پشت کرده است.

خلاصه این‌که از حکمت دور خواهد بود که از تمام شاخص‌هائی‌که بیانگر طرح بسیار خطرناک امریکائی در ترکیه(خلافت جعلی) است، چشم‌پوشی کرد. این‌ کار به هدف این است که علیه هر دولت خلافت واقعی‌که اعلام آن جهان را خواهد لرزاند، بایستد و پروژه‌های خلافت ساختگی این چنینی مسلمانان را سراسیمه خواهد کرد؛ مخصوصاً اتباع کسانی‌که به جریان بنام "میانه‌رو" شناخته‌ می‌شوند و کسانی‌که رهبران‌شان برای ساخت اعتماد به اردوغان کار می‌کنند. یک‌تعداد اردوغان را به رغم این‌که روابط‌اش همراه دولت یهود پوشیده نیست، به "سلطان" توصیف می‌کنند.

تطبیق پروژه‌های این چنینی در چند ماه امکان پذیر نیست و نیاز به مقدمات زیاد داخلی همراه احزاب "کمالی" و مقدمات در خارج دارد. مگر امر مهم‌تری‌که از مخلصین، کسانی‌که سمت خویش را به‌سمت ریسمان پاک و صاف اسلام مطابق دلایل شرعی‌اش وحدت بخشیدند و کسانی‌که اعمال خود را فقط برای الله سبحانه وتعالی انجام می‌دهند، خواسته می‌شود، این است که گام‌های استوار را برای تأسیس دولت بزرگ اسلام خلافت راشدۀ دوم برمنهج نبوت بردارند؛ دولتی‌که دوستی‌اش با پروردگارش بوده و احکام آن، احکام دین متین‌اش خواهد بود. امریکا و غرب را لرزان نموده و به قطع فوری نفوذ و پایگاه‌های نظامی شان از سرزمین اسلامی می‌پردازد و همانند این‌که نجاست را از لباس دور می‌کنند، مزدوران غرب را از پیکر امت اسلامی خواهد زدود. به تطبیق احکام اسلام بزرگ پرداخته و مردم آمدن آن را بر هم‌دیگر تبریک خواهند گفت، برکت از زمین نازل شده و کار امت امروزی را راست خواهد نمود؛ چنان‌چه دیروز نیز راست نمود. نیرو و توان متفرق امت را جمع کرده و دشمن الله سبحانه وتعالی و دشمن خویش را به هراس خواهد افگند و رسیدن به آن دور نخواهد بود. برای تحقق هر امر ميعادی معین شده است و از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم که میعاد این امر در روزهای آینده باشد و در آن روز مؤمنان به نصرت الله سبحانه وتعالی و عزت اسلام بزرگ، شادمان خواهند شد.

نویسنده: عصام شیخ غانم

مترجم: اسماعیل نصرت

ادامه مطلب...

رأی دادن در دموکراسی حرام است

  • نشر شده در پاکستان

دموکراسی به نماینده‌گان منتخب اجازهٔ تقنین می‌دهد، در حالی‌که حق قانون‌گذاری تنها منحصر به الله سبحانه‌و‌تعالی است!

(ترجمه)

هر روزی‌که می‌گذرد، مسلمانان پاکستان بیشتر از دموکراسی دست می‌کشند. آن‌ها کم‌کم می‌فهمند که دموکراسی نظام حکومتی اسلام نیست، بلکه نظام اسلام خلافت است. سران فاسد حکومت می‌دانند که مسلمانان پاکستان سخت به اسلام پایبند اند، بناءً برای ممانعت مسلمانان از دست کشیدن و ترک دموکراسی، آن‌ها پیوسته می‌کوشند تا چهرهٔ بدی را از اسلام نمایش داده و با صدور فتوی ادعا کنند که رأی دادن به یک نامزد متقی و مخلص، وظیفهٔ اسلامی ماست. هرچند، در واقعیت، رأی دادن در دموکراسی حرام است، چون دموکراسی به نماینده‌گان منتخب اجازهٔ تقنین می‌دهد، در حالی‌که حق قانون‌گذاری تنها منحصر به الله سبحانه‌و‌تعالی است.

در دموکراسی، سیادت از آن مردم است؛ بنابر ‌این، مردم مطابق به تمایلات و هوای نفس‌شان قانون می‌سازند و حاکم نیز این قوانین بشری را تطبیق می‌کند. اسلام به صراحت بیان کرده‌است که شارع و قانون‌گذار تنها الله سبحانه‌و‌تعالی است و مردم باید تمایلات و هوای نفس‌شان را به احکام و اوامر او تسلیم کنند. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿إنِ الْحُكْمُ إلَّا لِلَّهِ﴾

[یوسف: ۶۷]

ترجمه: همانا حکم و قانون‌گذاری تنها از آن الله(سبحانه‌و‌تعالی) است.

بعد از آمدن اسلام، برای هیچ مرد و زن جائز نیست که از قوانین اسلام دست کشد و بجای آن، مطابق خواهشات و هوای نفس‌اش قانون وضع کند. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمْ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً مُبِينًا﴾

[احزاب: ۳۶]

ترجمه: و هیچ مرد و زن مؤمنی سزاوار نیست، هنگامی‌که الله(سبحانه‌و‌تعالی) و پیامبرش(صلی الله علیه وسلم) امری را فیصله کرده باشند، آنان را در این امر اختیاری باشد، و هرکس الله(سبحانه‌وتعالی) و پیامبرش(صلی الله علیه وسلم) را نافرمانی کند، به راستی که در گمراهی آشکاری گرفتار شده‌است.

اسلام به حاکم اجازه نمی‌دهد تا به غیر آن‌چه الله سبحانه‌و‌تعالی نازل کرده‌است، حکم کند. الله سبحانه‌و‌تعالی می‌فرماید:

﴿وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمْ الظَّالِمُونَ﴾

[مائده: ۴۵]

ترجمه: و هرکس به احکامی‌که الله(سبحانه‌و‌تعالی) نازل کرده‌است، حکم نکند، ستمگر است.

با وجود دلایل واضح اسلامی، چگونه رأی دادن در دموکراسی می‌تواند یک وظیفهٔ اسلامی باشد؟ چگونه انتخاب پارلمانی، که از قوانین الله سبحانه‌و‌تعالی چشم‌پوشی کرده و خود تصمیم می‌گیرد که چی حلال و چی حرام است، یک وظیفهٔ اسلامی می‌باشد؟ دیگر آنکه، حتی اگر یک قانون نیز از اسلام تصویب شود، بخاطر آنست که اکثریت پارلمان آن را پذیرفته‌اند، نه آن‌که این خواست قرآن و سنت است. پس چگونه ممکن است قوانین الله سبحانه وتعالی به تصویب انسان‌ها نیاز داشته باشد؟!

رسول الله صلی الله علیه و سلم هرگز قبل از تطبیق احکام به دنبال رضایت و تصویب آن از طرف اصحاب‌اش رضی الله عنهم نبود. حتی خلفای راشدین نیز قبل از تطبیق حکم الله سبحانه‌و‌تعالی به دنبال تصویب آن از طرف مردم یا اکثریت نماینده‌گان شان نبودند.

واقعیت رأی دادن در دموکراسی اینست که آن پروسه‌ای است به منظور انتخاب یک نماینده برای قانون‌گذاری، نه چیز دیگر. حقیقت اینست که نظام حکومتی پاکستان دموکراسی است، که یک نظام سیکولر و غیر‌اسلامی می‌باشد و هیچ فرد آگاهی این حقیقت را انکار کرده نمی‌تواند. بناءً هرگاه یک نظام در اساس و جزئیات‌اش غیر‌اسلامی باشد، پس ادعای این‌که رأی دادن در آن یک وظیفهٔ اسلامی‌است، استهزاء احکام الله سبحانه‌و‌تعالی و حیله‌ای بیش نیست. بنابر‌ این، هرتلاشی برای حفاظت از دموکراسی کفر، که حکم را به غیر آن‌چه الله سبحانه‌و‌تعالی نازل کرده‌است، اجازه می‌دهد، حرام و گناه است. دیگر این‌که: یک قاعده است که "الوسيلة إلى الحرام حرام" یعنی: وسیلهٔ رسیدن به حرام، حرام است. به این ترتیب، رأی دادن در دموکراسی نیز حرام است. بناءً فتوای حکومت مبنی بر این‌که رأی دادن در دموکراسی حلال است، هیچ ارزشی ندارد، اگرچه دموکراسی خود نیز حرام است.

این وظیفهٔ مسلمانان مخلص و آگاه است تا از نظام استعماری دموکراسی کفر، برجا مانده از اشغال انگلیس، پرده بردارند. آن‌ها باید مسئولیت‌شان را مبنی بر لذت بردن از خوبی‌ها و ممانعت از بدی‌ها به انجام برسانند. آن‌ها باید با تذکر و یادآوری حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم که اقامهٔ مجدد خلافت برمهنج نبوت را مژده داده‌است، راه راست را به مردم نشان دهند. بیاییم همگی امت را برای بازگشت خلافت به طریقهٔ رسول الله صلی الله علیه وسلم آماده کنیم، آن هم در زمانی‌که مسلمانان سخت به دنبال اسلام و نظام حکومتی آن می‌باشند. امام احمد روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

﴿...ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ ثُمَّ سَكَتَ﴾

(رواه احمد)

ترجمه:‌ ...سپس پادشاهی جبر و ستم خواهد آمد و تا وقتی الله(سبحانه‌و‌تعالی) خواست، دوام می‌یابد؛ بعد از آن هنگامی‌که الله(سبحانه‌و‌تعالی) خواست، آن را برطرف می‌کند و بار ديگر خلافت بر روش و منهج نبوت قائم خواهد شد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

در مورد نفاق سیاسی

از حضرت ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«مَثَلُ الْمُؤْمِنِ كَمَثَلِ الزَّرْعِ لَا تَزَالُ الرِّيحُ تُمِيلُهُ وَلَا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ يُصِيبُهُ الْبَلَاءُ، وَمَثَلُ الْمُنَافِقِ كَمَثَلِ شَجَرَةِ الْأَرْزِ‏ ‏لَا تَهْتَزُّ حَتَّى تُسْتَحْصَدَ»

(رَوَاهُ مُسْلِمٌ)

ترجمه: مثال مؤمن مانند ساقه‌هاى زراعت است، بادها او را مى‌خواباند، اما بعداً به‌پا مى‌خيزد و پيوسته حوادث سخت و بلاها را تحمل كرده و از سر مى‌گذراند. اما مثال منافق مانند درخت صنوبر است، نرمشى از خود نشان نمى‌دهد و مى‌ايستد تا از ريشه كنده شود.

توضیح حدیث:

علماء در شرح این حدیث گفته اند: بلاها و مصیبت‌ها در نفس، اهل و عیال و مال مؤمن همیشه اصابت می‌کند، تا این‌که صبر و استقامت نشان دهد و به سبب آن گناهانش آمرزیده شده و درجاتش در بهشت بلند شود. بلاء و مصیبت بالای منافق کمتر واقع می‌شود تا عذابش در آخرت تخفیف نشود و از کافر هیچ چیزی را از گناهش کم نمی‌کند.

در زمانۀ ما نفاق سیاسی با رنگ‌های مختلف رائج شده، مردم با طلب دنیا از آخرت پرهیز می‌کنند، تغییرات چشم‌گیری در میان مردم پیدا شده، شرم و حیاء رخت بسته و بی‌حیایی جای‌گزین آن شده و مردم شب و روز با انواع و اشکال مختلف به بی‌حیایی دعوت می‌شوند. اگر بگوئی برادر به عقیده و افکارت پابند باش، مسخره‌ات می‌کنند، گویا تغیر یا دورنگی نزد آنان سنت و ثبات و پایداری به حق نزدشان بدعت محسوب می‌شوند.

امام احمد در کتاب زهد از شقیق بن سلمه روایت نموده که گفت: به عقبه بن عمرو انصاری گفتیم: ما را توصیه کن! فرمود: از الله سبحانه وتعالی بترسید، از آتش جهنم بترسید، از دورنگی در دین بترسید، آن‌چه را که امروز معروف می‌شناسید، فردا آن را منکر نخوانید و از آن‌چه امروز منکر می‌دانید، فردا آن را معروف ندانید؛ زیرا معروف همان معروف است که تغییر نمی‌کند و منکر همان منکر است که تغییر نمی‌کند. هرگاه معیار و ماهیت معروف و منکر نزد ما تغییر نماید، این آیت بالای ما تطبیق می‌شود:

﴿الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾

[توبة : 67]

ترجمه: مردان و زنان منافق از جنس يک‌ديگر اند؛ به کارهای زشت فرمان می‌دهند، از کارهای نيک باز می‌دارند و دستان‌شان را(از انفاق و بخشش) بسته نگه می‌دارند؛ الله(سبحانه وتعالی) را از ياد برده‌اند و در مقابل، الله(سبحانه وتعالی) نیز آنان را از ياد برد، همانا منافقان، فاسق و گمراه‌اند.

از بارزترین علایم و نتیجۀ نفاق عدم ثبات بر راه حق است‌. شخصی را می‌بینی که امروز همراه تو است و فردا در صف دشمنت(کفار) قرار می‌گیرد، امروز دشمنم، فردا دوستم، امروز با تو مخالف است و فردا موافق؛ امروز حلال می‌داند و فردا حرام... حضرت حذیفه ابن الیمان گفته است: اگر کسی می‌خواهد که بداند آیا مورد اصابت فتنه قرار گرفته یا خیر؟ باید متوجه شود که اگر چیزی حلال را حرام می‌دانست، حتماً او را فتنه اصابت کرده است؛ اگر حرام را حلال می‌دانست نیز مورد اصابت فتنه قرار گرفته است. در اخیر از الله سبحانه وتعالی سلامت و ثبات به حق را می‌خواهیم.

ادامه مطلب...

دوام اشغال توسط امریکا نه، بلکه اخراج‌اش صلح راخواهدآورد! Featured

  • نشر شده در پاکستان

رهبری سیاسی و نظامی پاکستان در تلاش برای جلوگیری شکست امریکا به‌دست مجاهدین افغان است

(ترجمه)

"آلیس ویلز" معاون وزارت امور خارجۀ امریکا در امور آسیای مرکزی و جنوبی بعد از ملاقات با "جنرال قمر باجوا" فرمانده اردو در مرکز قواماندانی عمومی، وی بیان کرد که: «هردو طرف به تعهدات خود در قبال هدف مشترک صلح و ثبات در منطقه تأکید دوباره کرده و دربارۀ موضاعاتی درین مورد بحث کردند. هم‌چنین هردو بالای همکاری دوام‌دار در سطوح مختلف توافق کردند.» حزب‌التحریر-ولایۀ پاکستان ملاقات آلیس ویلز و تعهداتی‌ را که مقامات پاکستانی به‌وی داده اندف رد می‌کند، زیرا این تعهدات علیه منافع مسلمانان پاکستان و افغانستان است.

معاون وزارت امور خارجۀ امریکا بعد از دیدار از کابل، از اسلام آباد دیدن کرد. ویلز در جریان ملاقات‌اش در کابل گفت که مخالفت طالبان با پیوستن به پروسۀ سیاسی "غیرقابل قبول" بوده است. او هم‌چنان طالبان را به "کسانی‌که در افغانستان سکونت نداشته" و مانعی برسر راه گفت‌وگوهای صلح هستند، متهم کرد. این بیانیه واضحاً نشانگر اینست که امریکا عمیقاً از ردگفت‌وگوهای صلح توسط طالبان قبل از بیرون شدن کامل نیروهای امریکایی نگران است. علاوه بر آن، علی‌الرغم فشارهای زیاد سیاسی و نظامی وارد شده توسط امریکا، آن‌ها حملات‌شان را بالای صلیبیون نیز ازدیاد بخشیده اند.

امریکا عملاً خسته شده و رهبری سیاسی و نظامی پاکستان باید برادران مسلمان افغان‌شان را کمک کند تا امریکا به‌طور کامل از افغانستان بیرون شود، همان‌گونه که روسیه یا همان اتحادیۀ جماهیر شوروی سابق قبلاً خارج شده بود. اگرچه به‎‎جای آن، رهبری سیاسی و نظامی پاکستان از هیچ‌گونه تلاشی برای جلوگیری از شکست امریکا دریغ نمی‌کند.

همین ماه گذشته بودکه رهبری نظامی تعهدات‌اش را برای موفقیت امریکا دوباره تأیید نمود. آیا موفقیت امریکا در تضاد با منافع پاکستان نیست؟ پس چگونه است که حتی رهبری سیاسی و نظامی‌اش بیان کره اند که هند از خاک افغانستان علیه پاکستان استفاده می‌کند؟ آیا این واضح نیست که امریکا به نگرانی‌های امنیتی پاکستان توجهی نکرده و به‌دنبال خراب کردن امنیت این کشور است؟

امریکا فعلاً هم‌چون یک حیوان وحشی پیر، که قابلیت شکار برای تغذیۀ خود را ازدست داده است، بالای دیگران برای دوام بقایش متکی است. بدون کمک رهبری سیاسی و نظامی پاکستان، امریکا نمی‌توانست به افغانستان حمله نماید، نه هم اشغال‌اش نماید و نه هم در چنین جنگ طولانی‌ای بجنگد. علاوه بر آن، امروز وقتی‌که امریکا به یک راه‌حل سیاسی برای دوام اشغال‌اش نیاز دارد، دوباره به طرف رهبری سیاسی و نظامی پاکستان می‌‎بیند. درواقع، این پاکستان است که به‌آسانی می‌تواند تصامیم فعال منطقوی را بگیرد، نه امریکا. امروزه اگر پاکستان رهبری مخلصی می‌داشت، خروج امریکا یک امر مشکل نمی‌بود. حزب التحریر-ولایۀ پاکستان از مسلمانان مخلص در قوای مسلح پاکستان می‌خواهد تا رهبری خائن را دستگیر کرده و به‌حزب التحریر برای تاأسیس دوبارۀ خلافت برمنهج نبوت در پاکستان نصرت بدهد. آن وقت است که خلافت راشده به نیروهای مسلح ومجاهدین مخلص هدایت می‌دهد تا نیروهای امریکایی را مجبور به فرار از منطقۀ ما در حالی می‌نماید که دم‌شان در میان پاهایشان باشد، و این امر بدون شک با کمک الله سبحانه‌وتعالی مشکل نیست.

﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَٱلَّذِينَ آمَنُواْ فِى ٱلْحَيَاةِ ٱلدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ ٱلأَشْهَادُ﴾

[غافر: ٥۱]

ترجمه: درحقیقت ما پیامبران خویش وکسانی‌را که ایمان آورده اند، یاری می‌کنیم؛ در زندگی دنیا و روزی‌که شاهدان به شهادت برمی‌خیزند.

دفتر مطبوعات حزب‌التحریر-ولایۀ پاکستان

ادامه مطلب...

دموکراسی منبع فساد بوده و محکومیت نواز پیروزی میان تهی است

خلافت برمنهج نبوت را تأسیس نمایید تا فساد را بصورت قعطی ریشه‌کن نماید!

(ترجمه)

حکم پروندۀ فساد نواز شریف، نخست وزیر اسبق پاکستان که به تاریخ ۶ ماه جولای سال ۲۰۱۸م اعلان شد، جز پیروزی پوچ چیزی دیگری نیست. زمان می‌گذرد و حکام فاسد توسط کودتاها، انتخابات و یا هم الغای مجلسین، تنها جاهای‌شان را رد و بدل می‌کنند؛ ولی هنوز هم فساد بصورت گسترده پاکستان را با چالش مواجه ساخته است. چهره‌ها تغییر می‌یابند، اما فساد سرجایش باقی است؛ چراکه دموکراسی هنوز پابرجاست. به راستی هم دموکراسی منبع فساد است، بدلیل این‌که از اساس؛ قانون‌گذاری، تعیین خوب و بد و حلال و حرام را بدست کسانی‌که انتخاب می‌شوند، قرار داده است. به همین خاطر، هنوز پرونده درحال بررسی بود که سیاسیون مفسد پاکستان گردهمایی‌ها را بخاطر طرح جدید به وجود آوردند تا خود را به قدرت برسانند و فصل دیگری از چور و چپاول بدون کدام معطلی آغاز شود.

دموکراسی  از دیر زمانی بدین‌سو زمینه‌ساز فساد در پاکستان بوده و اگر به حال خود گذاشته شود، وضعیت کنونی بیش از این  ادامه خواهد یافت. طبق خبرهایی‌که یادداشت‌های پانامه به نشر رساند، دموکراسی فساد را نه‌تنها در پاکستان؛ بلکه در تمام جهان از روسیه الی امریکای جنوبی، گسترش داده است. در طی چندین دهه، دموکراسی این فرصت را به حکام فاسد به وجود آورده تا آن‌ها بتوانند منافع نامشروعی را که از شرکت‌های سواحلی بدست آورده اند، بدون تحقیق و بررسی، محاکمه و دادگاه،  پنهان نمایند. بخاطر دموکراسی است که امروزه منابع کشور‌های غنامند تاراج شده، تعداد فقرا بیشتر، سرمایه‌داران کمتر شده اند و حکام فاسد بدون کدام ممانعت به حاکمیت خود ادامه می‌دهند. بدون شک، تلاش بخاطر خاتمه دادن فساد در دموکراسی به اندازه‌ای پوچ و بی‌معناست که گویا صحت‌مندی از خود مرض تقاضا گردد.

هیچ چیزی جز آنچه که الله سبحانه‌وتعالی نازل کرده نمی‌تواند فساد را بصورت قعطی ریشه‌کن نماید. این قانون(آنچه که الله سبحانه ‍‌وتعالی نازل فرموده) درست حکامی را بار خواهد آورد که از جانب ما شایستۀ تمجید خواهند بود. حکامی هم‌چو خلیفۀ راشد، حضرت ابوبکر رضی الله عنه که بخاطر سبک کردن فقرش دست به تجارت زد و اما معاونان تفویض‌اش مانع وی شدند. حکامی هم‌چو خلیفۀ راشد، حضرت عمر بن الخطاب رضی الله عنه که بخاطر یک پارچۀ کوچک تکه به شکسته‌نفسی پذیرای مأخذه شد. حکامی هم‌چو خلیفۀ راشد، حضرت عثمان غنی رضی الله عنه که قبل از حاکم بودنش کاروان تجارتی‌اش در وقت عبور از شهر، زمین را به لرزه می‌آورد، ولی بعد از حاکم شدن‌اش زنده‌گی عادی را اختیار کرد. حکامی هم‌چو خلیفۀ راشد، حضرت علی رضی الله عنه که بدون تعطیل پروندۀ قضایی‌اش علیه مرد یهودی را در مورد سپر دزدی شده، بدلیل نداشتن شهود، تصدیق کرد.

بگذارید تا ما بار دیگر توسط دموکراسی گزیده نشویم. بگذارید تا یکجا با شباب حزب التحریر بخاطر خاتمه بخشیدن ظلم و فساد توسط تأسیس دولت اسلامی برمنهج نبوت صلی الله علیه وسلم تلاش نماییم. بگذارید تا همین حالا که  جهان از غرب الی امریکا واز شرق الی چین از دموکراسی خسته شده اند و تنها نخبگان حکام فاسد تغذیه و تقویت‌اش می‌نمایند، تلاش به خرچ دهیم. بگذارید تا ما همین حالا که جهان اسلام از غرب الی مراکش و از شرق الی اندونیزیا بخاطر هدف اساسی خود(اسلام) بیدار شده اند، تلاش به خرچ دهیم. بگذارید تا ما بخاطر خاتمه دادن فساد و ظلم دموکراسی در روی زمین مبارزه نماییم و با علاقۀ شدید در جستجوی بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم باشیم. وی صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«...ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ ثُمَّ سَكَتَ»

(رواه احمد)

ترجمه: ...سپس حاکمیت جبریه خواهد آمد و تا وقتی الله(سبحانه وتعالی) خواسته باشد، می‌باشد و هر وقتی الله سبحانه وتعالی بخواهد، آن را دور نماید، دور خواهد کرد، سپس خلافت برمنهج نبوت خواهد آمد. سپس سکوت اختیار نمودند.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایۀ پاکستان

ادامه مطلب...

این نظام اسلام است که اطفال ما را حفاظت می‌کند؛ نه حکم اعدام!

  • نشر شده در ترکیه

(ترجمه)

بعد از ناپدیدشدن "آیلول یاگلی کارا" دختر هشت ساله،‌ که بعد از هشت روز جسد مرده‌اش پیدا شد، جسد "لیلا ادامیر" دخترک سه‌و‌نیم ساله که در روز اول عید فطر گم شده بود، ۱۸روز بعد پیدا شد. بعد از این وقایع، موضوع جزای مرگ منحیث یک بازدارنده به افکار عمومی بازگشت. براساس مطالعاتی‌که تحت اداره‌ی انستیتیوت آماری ترکیه انجام شده، چالش فقط به قضیه‌ی لیلا و آیلول‌ خلاصه نمی‌شود که باعث تحریک افکار عمومی شد. حال‌آن‌که شمار اطفال گم‌شده در گزارش رسمی به ۱۰۴،۳٥۱ بین سال‌های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۶م رسیده است. براساس آمار انستیتیوت آماری ترکیه، شمار اطفالی‌که از خانه‌های شان به خیابان‌ها فرارکرده اند، از ۲۶۱۶۸ طفل خورد بیشتر است. براساس اطلاعات وزارت عدلیه در سال ۲۰۱۸م، شمار قضایای بهره‌کشی جنسی به ۱۶۱۳۵ قضیه در سال ۲۰۱۰م، ۱۶۹۵۷ قضیه در سال ۲۰۱٥م، ۱۵۰۵۱ قضیه در سال ۲۰۱۶م و ۱۶هزار قضیه در سال ۲۰۱٧م رسیده است.

این‌که اکثریت مردم نسبت به این آمارها بی‌توجه هستند، مقامات رسمی نمی‌توانند بی‌توجه باشند. آن مقامات فقط به دنبال ازسرگیری مجازات مرگ هستند، که در افکار عمومی جای بگیرد تا در حاشیه‌ی این وقایع نحس، رأی بیشتری در انتخابات جمع کنند و از احساسات مردم فایده به دست بیاورند. این مقامات خوب می‌دانند که مجازات مرگ به تنهایی راه‌حل این مشکل نخواهد بود. آن‌ها هم‌چنان به خاطر تعهدات‌شان به قوانین اتحادیه‌ی اروپا، در خصوص از سرگیری مجازات مرگ عاجز هستند.

این نظام، که بر ارزش‌های نظام سرمایه‌داری غربی تأسیس شده است و سیکولریزم را در تشکیلات جامعه منحیث یک ضرورت و اساسات لازم‌الاجراء در نظر دارد، نمی‌تواند یک راه‌حل برای مشکلات باشد؛ حتی اگر مجازات مرگ هم تطبیق گردد. اگر مجازات مرگ یک راه‌حل برای این مشکلات می‌بود، امریکا که مجازات مرگ را اجراء می‌کند، در رتبه‌ی اول قضایای آزار و بهره‌کشی جنسی قرار نمی‌گرفت. مشکل بزرگ‌تر از آنست که با ازسرگیری مجازات مرگ حل شود. مشکل خود این نظام سیکولر سرمایه‌داری است.

این نظام اسلام است که اطفال ما را حفظ می‌کند، نه بازگشت و ازسرگیری مجازات مرگ. نظام اسلام نمی‌تواند توسط نیروی قانون قسمی‌که در کمونیزم  بود و نه هم با بازکردن دروازه بر آزادی‌ها مانند سرمایه‌داری، تطبیق گردد. دیگر نظامی وجود ندارد، مگر اسلام که برای تأمین خوشحالی، آرامش و بهزیستی طراحی شده است. جایی‌که نظام اسلام تطبیق گردد، ثبات و استواری، با تقوی به الله سبحانه وتعالی، که در زندگی فردی مسلمانان بیان شده است، لازمی پنداشته می‌شود و احساسات به امر به معروف و نهی از منکر  در نتیجۀ همکاری با کسانی‌که صلاحیت داشته و قانون اسلام را تطبیق می‌کنند، بر جامعه حاکم خواهد شد. از این‌رو، اسلام با نظامی خواهد آمد که با فطرت انسان سازگاری دارد، عقل را قناعت داده و برای انسان اطمینان قلبی می‌دهد. نظام سیکولر سرمایه‌داری، که در ترکیه تطبیق می‌گردد، مغایر فطرت انسان بوده که فکر و اولادش را فاسد کرده و قلب‌ها را با ترس و اضطراب پر می‌کند.

بنابر این، تطبیق نظام اسلام و تأسیس خلافت اسلامی برمنهج نبوت، که آورنده‌ی خوشحالی بوده و زندگی، مقام و ثروت جامعه را یک بار دیگر حفظ خواهد کرد و حفاظت از اطفال دوست‌داشتنی ما یک وجیبه بالای مسلمانان است و یک ضرورتی برای حفاظت جامعه‌ی‌شان.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه ترکیه

ادامه مطلب...

یک رژیم سقوط کرده که حتی به قانون اساسی خودش هم احترام ندارد؛ بخاطر تأمین منافع غرب کافر تصامیم مردمش را نادیده می‌گیرد

  • نشر شده در سودان

(ترجمه)

به‌تاریخ ۱۴شوال ۱۴۳۹هـ.ق، مطابق به ۲۸جون ۲۰۱۸م، حزب‌التحریر-ولایه سودان نامه‌ای را به آمر پولیس ایالت "خرطوم" به‌خاطر درخواست سیمیناری تحت عنوان "یک دید عمیق شرعی" در مرکز کنفرانس‌های بین‌المللی شهید الزبیر محمد صالح در تاریخ اول ذی‌القعده ۱۴۳۹هـ.ق مطابق به ۱۴جولای ۲۰۱۸م ساعت ۱۱ صبح تقدیم کرد. دیروز که نمایندۀ ما به‌ پولیس تماس گرفت تا جوابی را دریافت نماید، پولیس در پاسخ به این امر افزود ‌که امنیت ملی و سرویس استخباراتی تقاضا برای برگذاری سیمینار را رد کرده و مثل همیشه از دادن بیانیۀ رسمی از این تصمیم خویش ابا ورزیده‌اند. در روشنایی این عدم پذیرش، ما در حزب‌التحریر-ولایۀ سودان می‌خواهیم تا حقایقی چند را برای افکار عمومی به‌طور واضح بیان کنیم:

نخست: این‌که مقامات از برگذاری یک سیمینار در یک سالون سربسته جلوگیری می‌نمایند، تأیید کنندۀ ترس رژیم از گفتن کلام حق مبتنی بر رهنمودهای اسلام است، به‌خاطری‌که موضوع به شریعت و ارتباط آن به زنان و تخطی کامل قانون (CEDAW) در اساس و جزئیاتش با شریعت اسلامی قرار دارد.

دوم: این ممانعت البته که با قوانین الله سبحانه ‌و تعالی، که همانا آشکارسازی حق و از بین بردن باطل در هرجایی‌که هست، مطابقت ندارد. الله سبحانه ‌وتعالی می‌فرماید:

﴿وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا

[اسراء: ۸۶]

ترجمه: و بگو حق آمد و باطل نابود شد، هر آینه باطل همواره نابود شدنی است.

﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللاعِنُونَ

[بقره: ۱٥۹]

ترجمه: کسانی‌که آیات روشن و رهنمودهایی‌ را که نازل کرده‌ایم، کتمان می‌کنند بعد از آن‌که آن را برای مردم در کتاب روشن ساخته‌ایم الله(سبحانه‌ و تعالی) آنان را لعنت می‌کند و لعنت کننده‌گان نیز آنان را لعنت‌ می‌کنند.

سوم: این رژیم سقوط کرده‌ای تابع غرب کافر استعمارگر، چپ و راست قانون اساسی دست ساختۀ خودش را هم که به فعالیت سیاسی آزاد اجازه می‌دهد، نقض می‌کند. این رژیم حتی تصمیم جمعی را که توسط رئیس جمهور توشیح شده، احترام نمی‌کند؛ مخصوصاً در قضیۀ ما. به عنوان مثال: برگذاری یک سیمینار، فرمان ریاست جمهوری شماره: ۱٥۸ پاراگراف(۳) -۲- بیان می‌کند که: «احزاب سیاسی باید حق برگذاری و تشکیل سیمینارها و اجتماعات عمومی را در ساحات و اماکن عمومی داشته باشند.» و هم‌چنان در پاراگراف (۳)-۳- بیان می‌کند که: «برخلاف بخش قبلی(-۲-)، باید حداقل ۴۸ ساعت قبل از برگذاری برای مقاصد امنیتی، حفاظت و قوانین ترافیکی باید اجازه مقامات گرفته‌شود.»

تصمیم مردم، اجازۀ ممانعت را به مقامات امنیتی نداده؛ بلکه برای آگاهی دادن آن‌ها برای تامین امنیت، محافظت و قوانین ترافیکی بوده است. ما به مقامات امنیتی این گزارش را دادیم؛ ولی آن‌ها تصامیم مردم را بی‌احترامی کرده و از برگذاری سیمینار به نفع کافر غربی استعمارگر جلوگیری‌کردند.

چهارم: ممانعت مردم، به‌خصوص حزب‌التحریر، از گفتن حق در قالب فعالیت صلح‌آمیز سیاسی فکری آخرین میخ برتابوت رژیمی است که مردم سودان را به بهانۀ اسلام برای بیشتر از دو دهه ممانعت کرده‌است، در حالی‌که اسلام از این کارهایی‌که می‌کنند، مبراء است.

در نتیجه، ما به امت اطمینان می‌دهیم که به کسب رضایت الله سبحانه‌ وتعالی، با آشکار کردن حق و از بین بردن باطل، در هر وقتی‌که بتوانیم ادامه می‌دهیم. ممانعت برگذاری یک سیمینار در یک سالون سربسته پایان کار نیست، هزاران راه و اسلوب دیگر برای رساندن حق به مردم، امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد. بدون شک الله سبحانه ‌وتعالی دین خود و بنده‌گان مؤمن خود را حتی بعد از مدتی حمایت می‌کند. چنانچه الله سبحانه ‌وتعالی می‌فرماید:

﴿إنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الأَشْهَادُ يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ

[غافر: ٥۱-٥۲]

ترجمه: درحقیقت ما پیامبران خویش و کسانی ‌را که ایمان آورده‌اند، یاری می‌کنیم؛ در زندگی دنیا روزی‌که شاهدان به‌شهادت برخیزند. همان روزی‌که ستم‌گران را عذر آوردن‌شان سود نمی‌دهد و برای ایشان لعنت است و برای‌شان بدفرجامی آن سرای است.

ابراهیم عثمان(ابوخلیل)

سخنگوی رسمی حزب‌التحریر-ولایه سودان

ادامه مطلب...

دیپلوماسی دالر و کاهش ارزش پول افغانی

  • نشر شده در سیاسی

پایین آمدن ارزش پول افغانی در برابر دالر به خصوص در یک سال اخیر به یک مسأله داغ سیاسی و اقتصادی در افغانستان مبدل گردیده که بالای قیمت‌های اجناس، خدمات و مواد غذایی تأثیر گذاشته و نگرانی شدید مردم را بر انگیخته است. بانک مرکزی افغانستان استدلال می‌کند که این کاهش در نتیجۀ افزایش نرخ دالر در بازارهای جهانی می‌باشد و نه‌تنها بالای پول افغانی بلکه بالای سایر اسعار نیز تأثیر گذاشته است.

این‌جا نیاز است تا به بصورت عمیق این مسأله را موشگافی کنیم که آیا واقعاً دالر در سطح جهانی افزایش یافته یا این‌که عوامل دیگری در کاهش ارزش افغانی دخیل می‌باشد. پس لازم است تا یک‌بار به پیشینه‌ی این موضوع نیز بصورت فشرده بپردازیم که چرا کاهش یا افزایش دالر بالای نرخ اسعار به خصوص افغانی تأثیر دارد و زندگی میلیون‌ها انسان را متأثر می‌سازد.

قبل از جنگ جهانی اول و دوم اسعار در سطح جهان دارای ارزش ذاتی بودند. بدین معنی، کشورها به اندازۀ پشتوانۀ شان پول نشر می‌کردند و پشتوانۀ پول شان نیز طلا و سایر فلزات گرانبها بود. اسعاری که دارای ارزش ذاتی یا پشتوانۀ حقیقی بودند این مزیت را داشتند که بزودی ارزش آن پایین و بالا نمی‌رفت و کماکان ثابت می‌بود و در ضمن هر زمانی‌که در سطح رهبری و ساختار نظام‌ها و دولت‌ها تغییراتی رونما می‌گردید یا این‌که مشروعیت و ثبات سیاسی نظام ضربه می‌خورد، ارزش پول به نحوی ثبات خود را حفظ می‌کرد. یعنی برعکس زمان معاصر، پول ارزش خود را به شکل سرسام‌آور از دست نمی‌داد، قیمت‌ها بصورت فزاینده افزایش پیدا نمی‌کرد و مردم زیاد متأثر نمی‌شدند.

اما به علت وقوع جنگ جهانی اول و دوم و حرص و آزی که در دل نظام سرمایه‌داری برای بلعیدن ثروت‌ و سرمایۀ جهانیان نهفته است، در سال 1944م در کنفرانس "برتن وودز" نمایندگان دول سرمایه‌داری برهبری امریکا و انگلیس به این نتیجه رسیدند که دالر بر حسب طلا تعریف شود و تمام پول‌های دیگر بایست بر اساس دالر تعریف گردد. یا به تعبیر بهتر، تنها دالر دارای پشتوانۀ طلا و قابلیت مبادله با طلا را دارا می‌باشد و سایر کشورها باید دالر را منحیث پشتوانۀ پول خود بجای طلا قرار دهند. در هنگامی‌که این تعهد صورت گرفت امریکا برای 18 میلیارد دالر پشتوانۀ طلا داشت، ولی بزودی دست به نشر 83 میلیارد دالر زد و به این طریق سیطرۀ سیاسی و اقتصادی‌اش را بر جهان مستولی ساخت که این سیاست را در قاموس اقتصاد بنام "دیپلوماسی دالر" یاد می‌کنند. بعدها امریکا در سال 1970م در مقابل 15 میلیارد دالر که می‌توانست با طلا تبدیل شود 100 میلیارد دالر را به بازار عرضه کرد؛ یعنی از هر هفت دالر امریکایی، یک دالر آن دارای پشتوانۀ طلا بود. امریکا با بهره‌گیری از این امتیاز دست به نشر پول هنگفت بدون پشتوانه زد و به نحوی ارزش‌های مردم جهان را دزدید. هرچند، این سیستم در دهۀ هفتاد قرن 20 فروپاشید ولی تبعات و نتایج شوم آن باقی ماند و هنوز هم دالر منحیث پشتوانۀ پول بسیاری از کشورهای جهان می‌باشد و دزدی امریکا از جیب مردم جهان بابت نشر بی‌پشتوانۀ دالر کماکان ادامه دارد.

قرار گرفتن دالر منحیث پشتوانۀ پول کشورها دو تأثیر عمده را بالای اقتصاد گذاشت:

اول: کشورهایی که دالر را منحیث پشتوانۀ پول خود قرار داده‌اند، همواره در تلاش اند تا ارزش دالر را در بازارهای داخلی شان ثابت نگهدارند، تا بدینوسیله پول ملی شان ثبات داشته باشد. طوری‌که، بانک‌های مرکزی این کشورها، جهت استقرار ارزش پول داخلی، باید در بازارهای داخلی خود از ارزش دالر(پشتوانۀ پول خود) حمایت نمایند؛ زیرا ارزش پول این کشورها به صورت مستقیم به دالر وابسته می‌باشد. طوری‌که بانک‌های مرکزی در دو جبهه باید فعالیت نمایند؛ از یکسو در بازارهای داخلی شان عرضه و تقاضای پول داخلی و مقدار دالر را مدیریت نمایند تا از کاهش ارزش پول ملی شان جلوگیری شود و از سوی دیگر، برای ثبات دالر تلاش نمایند. در غیر این صورت، کاهش ارزش دالر، باعث ضربه خوردن ذخایر اسعاری این کشورها گردیده و در نتیحه پول داخلی این کشورها بصورت مستقیم صدمه می‌بیند.

با این حساب، بانک مرکزی افغانستان به‌منظور ثبات پول افغانی، سیاست لیلام دالر را اساس قرار داده و میکانیزم آن را به عهده عرضه و تقاضای بازار گذاشته است. بناً در طول شانزده سال گذشته به دلیل سرازیر شدن کمک‌های خارجی، بانک مرکزی با استفاده از سیاست لیلام دالر در بازارها توانسته به نحوی ارزش افغانی را در بازارها ثابت نگه دارد. ورنه بدون این سیاست، ارزش واقعی پول افغانی در برابر دالر به بیشتر از صد افغانی می‌رسد چون افغانستان نه تولید دارد و نه هم صادرات زیاد؛ ولی حالا بصورت مصنوعی یک دالر را تا هفتاد افغانی نگه داشته است.

چنان‌چه هر باری که نرخ افغانی کاهش می‌یابد، د افغانستان بانک به منظور عادی جلوه دادن وضعیت اقتصادی، مبالغ هنگفتی را از خزانۀ اسعار خارجی بانک مرکزی در بازار لیلام نموده تا نرخ افغانی به یک ثبات موقت دست پیدا کند. هرچند این رویکرد در کوتاه‌ مدت می‌تواند نرخ افغانی را به حالت عادی نگه دارد؛ اما در درازمدت اقتصاد افغانستان را با بحران مواجه می‌‌سازد که این به مراتب خطرناک‌‌تر می‌باشد.

این سیاست در زمان حکومت "وحدت ملی" تا اندازه‌ای تغییر کرد و بجای این‌که دالر برای توازن ارزش افغانی در بازار عرضه گردد، بخش اعظم آن در بانک مرکزی ذخیره می‌‌گردد. طوری‌که در سه سال گذشته ذخایر اسعاری افغانستان از هفت میلیارد دالر به نه میلیارد دالر افزایش یافته که دولت آن را یک "دستاورد" عنوان نموده که این باعث کریدت گرفتن حکومت نزد نهادهای بین‌المللی می‌گردد. کریدیتی که به قیمت خالی نمودن جیب و دسترخوان مردم، بلند رفتن قیمت‌ها، افزایش فقر و مکیدن خون مردم است. همان‌طور که دولت افزایش عواید از درک مالیات را "دستاورد" عنوان نمود و از آن امتیازگیری می‌نماید. چون در بدل این دستاورد نهادهای بین‌المللی مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی برای دولت افغانستان امتیازات نقدی می‌دهد.

دوم: طوری‌که قبلاً ذکر گردید پول‌های فعلی دارای ارزش ذاتی نه؛ بلکه دارای ارزش اعتباری اند. بدین معنی که یک دولت یک کاغذ را اعتبار بخشیده و منحیث پول معرفی نموده است. به همین دلیل چون ارزش پول فعلی تنها وابسته به اعتبار دولت صادر کنندۀ آن است در صورت از بین رفتن آن دولت یا نظام، یا ایجاد بی‌ثباتی سیاسی و بحران ناامنی ارزش پول بصورت طبیعی کاهش می‌یابد. چون رابطه میان مشروعیت یک دولت با پولِ که آن دولت آن را اعتبار بخشیده و به نشر رسانده بسیار مستقیم و ناگسستنی می‌باشد. به‌طور مثال، پول افغانی در دوران مجاهدین به علت جنگ‌های داخلی شدیداً کاهش یافته بود، چون نظام در حالت هرج و مرج و جنگ‌های داخلی قرار داشت. یا ارزش پول در عراق بعد از حمله نیروهای امریکایی بر این کشور شدیداً سقوط و در نهایت با پول جدید تعویض گردید؛ زیرا نظام صادرکنندۀ آن پول که رژیم صدام حسین بود از بین رفت و بدین‌ترتیب ارزش پول آن کشور نیز ارزش و اعتبار خود را از دست داد.

با این حساب، پول افغانی در این روزها بدلیلی کاهش نموده که از یکسو دولت افغانستان دارای ثبات سیاسی نیست و کشمکش‌های قدرت در نقاط مختلف کشور جریان دارد، از سوی دیگر، بساط ناامنی و وحشت در همه جا پهن گردیده و اعتبار و مشروعیت نظام شدیداً صدمه خورده است. یعنی مشروعیت نظام صادرکنندۀ پول افغانی که دولت افغانستان است ضربه خورده و مردم اعتبار و اعتماد شان را به دولت از دست داده‌اند.  

در همچو وضعیت چون مردم بالای نظام اعتبار شان را از دست داده‌اند و بجای حفظ پول افغانی آن را از خود دور می‌کنند و دالر را نگه‌داری می‌کنند. این‌جا مسأله پول خوب و پول بد نیز در میان است که مردم پول افغانی را به چشم "پول بد" می‌بینند که باید از خود دور سازند و دالر را به چشم "پول خوب" می‌بینند که دارای ارزش است و آن را نگه‌داری می‌کنند و معاملات کلان و عمدۀ شان را بر اساس دالر انجام ‌می‌دهند چون احتمال به خطر افتیدن معامله با پول افغانی زیادتر است.

به عنوان مثال، اگر شما ده هزار افغانی را امروز پس انداز نمائید، فکر می‌کنید که این مبلغ بعد از سه سال همین ارزش(قدرت خرید) را خواهد داشت؟ این چنین نیست. بعد از سه سال مبلغ اندوختۀ شما به اندازۀ قابل ملاحظۀ ارزش خود را از دست می‌دهد. چون در سیستم فعلی همان‌طور که ذکر شد، ارزش پول به اعتبار نظام‌ها بستگی دارد و اعتبار نظام‌ها نیز در حالت تغییر و دگرگونی است. تغییرات در ارزش پول بسیار سریع اتفاق می‌افتد و نرخ پول پایین و بالا می‌رود. حالانکه، اگر پول همچو سابق دارای ارزش ذاتی می‌بود و پشتوانۀ طلایی می‌داشت، ارزش ده هزار افغانی امروز با سه سال بعد کم تفاوت می‌داشت.

در ضمن، کاهش ارزش پول در پاکستان، ایران و هند با پول افغانی در کلیات مشابه ولی در جزئیات دارای تفاوت‌هایی می‌باشند. ارزش کلدار پاکستانی به دلیل فشارهای امریکا بالای دولت پاکستان و ضربه خوردن اعتبار آن کشور در سطح جهان کاهش یافته است. تومان ایرانی به دلیل هرج و مرج داخلی، تظاهرات و بی‌ثباتی سیاسی در ایران، ارزشش را از دست داده است. هند نیز به دلیل زدوبندهای اخیر سیاسی در سطح منطقه، رقابت با چین و پاکستان ارزش پول خود را از دست داده است. کاهش ارزش اسعار ذکر شده به دلیل ضربه خوردن اعتبار این نظام‌ها در سطح ملی و بین‌المللی می‌باشد.

مشکل اساسی در کاهش ارزش پول و بلند رفتن قیمت‌ها این است که زیان اصلی را مردم فقیر و عام جامعه می‌پردازند. چون با پول داخلی معاش می‌گیرند و معیشت زندگی شان را تأمین می‌کنند. برعکس آنانی‌که سروکار شان با دالر است از این وضعیت وخیم نفع و ماهی‌گیری می‌کنند.

جالب است که در نظام اقتصادی اسلام، هیچ سیستم پولی جز معیار طلا وجود ندارد. زیرا پول در اسلام صرف طلا و نقره(پول حقیقی) یا بانکنوت‌های دارای پشتوانۀ طلا می‌باشد. نظام اقتصادی اسلام گلیم پول‌های اعتباری بدون پشتوانه را بر چیده و با تحکیم نظام پایه طلا از کاهش ارزش پول و افزایش قیمت‌ها جلوگیری نموده و رفاه اقتصادی مردم را تضمین می‌کند. 

در اخیر باید متذکر شد، سیستم فعلی پولی، در ذات خود بحران آفرین است و این مشکلات زمانی به وجود آمد که جهان سیستم معیار طلا را رها کرده و به سیستم‌ فوق رو آورد و افغانستان نیز به پیروی کورکورانه از این سیستم، پشتوانۀ پول افغانی را دالر گذاشته است. بناً برای رهائی از کاهش ارزش پول افغانی و سایر اسعار در جهان، ضرور است تا جهان معیار طلا را منحیث یگانه سیستم پولی قبول نماید. چون در این سیستم دولت‌ها نمی‌توانند تا به هر اندازه‌ای که میل داشته باشند، کاغذ نشر نموده آن را پول نام‌گذاری کنند. بلکه تحت معیار طلا دولت‌ها صرف همان قدر پول نشر کرده می‌توانند که برای آن پشتوانه داشته باشند. در ضمن، ارزش پول ذاتی می‌باشد، نه وابسته به اعتبار دولت‌های فاسد و ناکام. این حالت باعث پایان بخشیدن سیطرۀ بحران آفرین و ظالمانۀ دالر بر اقتصاد جهان شده و در نتیجه بی‌ثباتی پول و افزایش تورم پایان می‌یابد و ارزش‌های مادی مردم از دزدی و غارت گرگ‌های نظام سرمایه‌داری محفوظ و مصون می‌ماند. 

برگرفته شده از مجلۀ خلافت

مصدق سهاک

ادامه مطلب...

ولایه سوریه: پیامی از مسجد "وعدۀ الله متعال و بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم!"

  • نشر شده در ویدیوها

سخنان استاد محمود النعسان (ابو حسن) تحت عنوان "وعدۀ الله متعال و بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم" در مسجد قاح الکبیر واقع در حومۀ ادلب.
جمعه، 22 شوال 1439هـ.ق / 06 جولای 2018

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه