دوشنبه, ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
اعلامیۀ بلفور: یک قرن سیاست استعماری به بهانه‏ی"قانونیت بین‎الملل"
بسم الله الرحمن الرحيم

اعلامیۀ بلفور: یک قرن سیاست استعماری به بهانه‏ی"قانونیت بین‎الملل"

(ترجمه)

وزیر خارجه حکومت فلسطین ریاض مالکی بر تجلیل صدسالگی "اعلامیۀ بلفور" تهدید کرد که به ضد بریتانیا شکایت قانونی ارجاع خواهد کرد. "اعلامیۀ بلفور" بیانیه‎ای است که  در ۲ نومبر سال ۱۹۱۷م وزیر خارجه وقت بریتانیا(آرتر بلفور) به رهبر وقتِ یهود لیونیل روتشلد، تأسیس یک دولت ملی یهود در سرزمین فلسطین را تعهد سپرده بود، همزمان با صد سالگی این اعلامیه، دولت فلسطین از بریتانیا خواست تا از اعطاء "اعلامیۀ بلفور" عذرخواهی کند.

یک ماه قبل محمود عباس، رئیس حکومت فلسطین نیز این قضیه را در اجتماع عمومی، بیان کرده و به شنوندگان‎اش اظهار کرد: «سال گذشته در نشستی با حضورتان از بریتانیای بزرگ خواستم تا اشتباه تاریخی‏اش را که با صدور اعلامیۀ بلفور در سال ۱۹۱۷م برای یهود در سرزمین فلسطین اجازه تأسیس خانه ملی را داد، بازپس گیرد؛ ولی حکومت بریتانیا در مقابل خواست ما برای تصحیح اشتباه تاریخی‏اش لازم بود که معذرت خواسته، دولت فلسطین را به رسمیت شناسد. درین خصوص با آن‎ها طویل بحث کردم؛ ولی آن‎ها هیچ جوابی ارایه نکردند ومعذرتی نخواستند. از آن بدتر، در ماه نومبر صد سالگی اعلامیۀ بلفور را جشن گرفتند.»

به بسیار بی شرمی نخست وزیر "تریزامی" در مقابل پرسشی نماینده مجلس عوام انگلیس، پاسخ داد: «ما صدسالگی اعلامیۀ بلفور را جشن می‎گیریم.» وی علاوه ساخت: «ما به نقش خود در تأسیس دولت یهود افتخار داریم.» در حقیقت وی همان گفته‏ی ونستون چرچیل را در کمیته "بیل" درسال ۱۹۳۷م که مسئول جمع‎آوری، دیدگاه اهل فلسطین، برای تأسیس وطن ملی به یهودیان بود، گفت: «معترف نیستم که سگ(اهل فلسطین) در خطر است، در حقیقت صاحب سگ در خطر است؛ با وجودی‎که زمانه زیادی بر سکونت آن سپری شده باشد. همان‏گونه که من با این دلیل که هندوهای سرخ پوستِ امریکا را که باشندگان بومی آن سرزمین‎اند، از داخل شدن و مستعمره ‎ساختن اروپاییان منع نمی‎کنم.»

آن‎چه اکثر مردم درک ندارند: انگلیس استعمارگرِ مکار بود که با مکر شبانه روزی‎اش اولاً خلافت عثمانی را سقوط داد، سپس توسط توافق‌نامه سایکس-پیکو و سیاست "تفرقه بینداز حکومت کن" اش، همانند نقش بر ریگ، پلان تجزیه و برهم زدن وحدت امت را که ضامن بقاء آن بود، با تقسیم و ترسیم سرزمین‏های کوچک و ناتوان در دشمنی و تنازع باهم انداخت. در قبل ما امت واحدی بودیم، باهم برای خروج از ضعف و انحطاط و خیر امم بودن و رهبری بشریت از ظلمات به نور، توانائی داشتیم؛ اما بعد از تفرقه و دولت‏های کوچک این سرزمین‏ها هرکدام در پای غرب در پی حفظ هویتی شخصی خود و هر حاکم، اساس ارتباط‎اش را با قدرت انگلیس محکم ساخته و خود را در گرو فرهنگ غرب قرار داد.

برعلاوه آن‎چه گذشت، اعلامیۀ بلفور کاملاً خلاف موازنِ قانون بین‎المللی بوده و در تاریخ چنین چیزی نگذشته است که یک دولت استعماری، سرزمین مردمی را که "زیر حاکمیت وی نیستند وهیچ‎گونه حق تصرف بر آن‎ها را ندارد" به مردمی و یا قومی پراگنده  که در روی زمین جای ندارد، تسلیم و آن‎ها را از هرگوشه و کنار دنیا جمع کند. انگلیس با تکیه بر شرکاء جرمی استعماری‎اش-جامعه ملل- و با اتکاء بر قاعده "خونریزی را بین مردم مستعمره گسترش دهید" توانست حق قیمومیت فلسطین را بدست بیاورد. ازین جهت، پس از وظیفه قیمومیت فلسطین، به دروغ زیر عنوان قانون "جامعه ملل" و "تصامیم جامعه ملل" نمای قانونی را برای اعلامیۀ بلفور اعطاء کرد.

دروغ دیگری‎که انگلیس خود را برائت می‎دهد، این‎که: در آن زمان انگلیس نیازمند همکاری یهودیان روسی و امریکایی بود تا هردو کشور در مقابل خطر آلمان در جنگ جهانی اول همکاری نمایند. این دروغ محض بود و دروغ آن‎را اظهارات ناحوم سولوکوف چنین واضح می‏سازد که: «مارک سایکس خودش توافق سایکس-پیکو را طرح و بدون کدام مقدمه‎ای نشست با سران یهود را مطرح کرد.» وی در پهلوی سلوکوف و ایزمان و روتشیلد وهیربرت صوئیل را نیز علاوه ساخت که بعداً چرچیل وی را نماینده یهود و حاکم فلسطین مقرر کرد؛ بنا بر تقاضای وی در ماه فبروری ۱۹۱۷م نشستی برگزار کرده و سایکس به حضور فرانسوی‎ها و پاپ واتیکان، سپردن فلسطین به یهود را مطرح ساخت. سولوکوف درین موقف اقرار کرد که سایکس کسی است که وی را به حضور فرانسوی‎ها وپاپ واتیکان برده است تا از آن‎ها موافقه بخشش فلسطین به یهود اخذ گردد.

پس انگلیس به تنهایی‎اش مجرم اصلی قضیه است؛ پنهان‎کاری در عقب پرده "جامعه ملل" و "تصامیم بین‎الملل" به دردش نمی‎خورد؛ پس از انجام جرم بزرگ به زور اسلحه، آتش وطیارهای جنگی و موشک‏های انگلیسی دست به تأسیس سرزمین‎های مصنوعی زد؛ چنان‎چه در توصیه‏هایی‎که وزیر مستعمرات انگلیس در سال ۱۹۲۱م به "کوکس" نماینده خود در عراق نوشت، آمده است: «استفاده از هواپیمای جنگی برای رفع هرمانع ضد قدرت بریتانیا، کار مشروع می‎باشد.» در سال ۱۹۲۳م زمانی‎که رهبران بنی هاشم بن علی از پرداخت مالیات برای بریتانیا عاجز آمدند، بریتنا با حملات هواپیما جواب داده و در آن روز ۱۴۴ شهید بجا گذاشت.

این سیاستی بود که انگلیس تحمیل نمود؛ ولی تعجب ما از امثال محمودعباس و دوست وی مالکی است که چگونه از انگلیس توقع غذرخواهی دارند؟ آن‎ها در کدام جایگاهی از خیانت قراردارند و چگونه از خود راضی شده‎اند تا در حمایت یهود تلاش می‎کنند؟ تعجب از کسانی‎که یک روز می‎گفتند، اسلام راه‎حل است و اکنون بر چارچوب توافق اسلو قرار گرفته و خود را در کنار قاتلین میدان رابعه عدویه قرار داده و به بسیار بی‎شرمی عکس‎های خود را بر دیوارهای غزه آویزان می‎کنند و از بزرگ آن‎ها می‎شنویم که تصمیم دارند تا دولت فلسطین در ضفه  و غزه مطابق به "مقررات بین‎الملل" تأسیس نمایند و سپس از رهبران گروهای انقلابی شام می‎شنویم که سخن از تسلیم شدن بر "تصامیم نشست ژنیو" می‎زنند. آیا زمان آن فرار نرسیده که مسلمانان درک نمایند که اعتماد بر "قانونیت سازمان ملل" و دیگر بخش آن ساخت دشمنان اسلام است تا طوق غلامی را به گردن مسلمانان بیندازد؟

بلی، غرب، دوستان روسی و چینی آن‎ها از دشمنی با اسلام و مسلمین به تنگ آمده‎اند؛ راه نهضت مسلمین با توسل به تصامیم سازمان ملل نیست؛ بلکه راه‏نجات در دور انداختن مزدوران غربی و بیعت با امامی است که شریعتی را تطبیق کند که امت را نیرو و قوت بخشیده و ارتشی را رهبری کند که سرزمین‎ها را آزاد و رایه اسلام را در جهان گسترش داده و مطابق به گفته الله سبحانه وتعالی این امت شاهد بر امم دیگر خواهد گردید.

عثمان بخاش

رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه