- مطابق
با دموکراسی؛ زنان مرد گشته اند و مردان زن!
با دموکراسی؛ زنان مرد گشته اند و مردان زن! نظم زنده گی در افغانستان به هم خورده و امور مردم زیر و رو گردیده است، در عرصـــه های مختلف و از جمله مسئله ای نقش زن و مرد در جامعه، اینجا مفکوره ئی مطرح است بنام «جندر» که بر مبنای آن باید زنان نیز در ادارات مختلف کار کنند و یا لااقل عده ئی از زنان نیز در هر اداره ئی باید پُست هائی را تصاحب کنند.
از چهارده سال بدینسو روی این مفکوره کار شد و ارگانی زیر نام اصلاحات اداری و خدمات ملکی و سایر نهادهای دولتی و غیر دولتی تلاش کردند تا این مأمول بدست آید و این اصل اجتناب ناپذیر تحقق پذیرد. اکنون شاهدیم که زنان زیادی روزانه به ادارات می روند و پُست هائی را مصروف ساخته اند. دولت دموکراتیک فعلی به تأسی از عرف مرد سالارانه ای افغانستان، به ترویج مفکوره ای زیر نام «تساوی جنسیتی»-مساوی بودن حقوق زن و مرد- یا همان شعار زن سالارانه، در این کشور پرداخت. ما درین برهه زمان می بینیم که یک عده ئی از زنان، با لجام گسیخته گی تمام در پی این شعار باطل روان اند! حالا دیده می شود که با کمپاین های گسترده ای به ارقام آن می افزایند. با ایجاد و تأسیس نهادهای زیر نام جامعه مدنی، زنان زیادی در آن مصروف فعالیت هستند و با در آمد هنگفتی دیگران را نیز تشویق می نمایند.
زن که شرعاً مکلف نیست تا در پی کسب روزی تلاش کند یا این دیدگاه که اکثر زنان صاحب شغل، در آمد خود را مصرف لباس و فیشن خود می کنند و پیوسته بازار تولیدات کمپنی های خارجی را گرم نگه می دارند. در حالی که مردان در خانه بیکار اند و از غم دریافت شغل ناچیزی رنج می برند، و برای بدست آوردن لقمه نانی آماده اند سخت ترین کارها را انجام دهند.
این حرف را نه از روی تعصب در برابر زنان که همه برای مردان مادر و خواهر و همسر اند، بلکه از روی عدل و انصاف و آنچه که رهنمودهای اسلام عزیز است، بیان می دارم؛ چون: این وظیفه داری زنان و بی وظیفه گی مردان، امری است خلاف فطرت و طبیعت زن و خلاف آن ماموریتی است که الله متعال برای این دو(مرد و زن) سپرده است.
زنان، اگر خود را از زیر تبلیغات رسانه های مزدور و نهادهای غربی و بحث های فعالین به اصطلاح حقوق زن، آزاد سازند؛ به خوبی خواهند دانستند که سرشت و طبیعت شان با این وظایف دشوار و دویدن به این طرف و آنطرف و فشارهای طاقت فرسا سازگار نیست. زن مادر است، و اصل در زنده گی اش تربیت فرزندان و مدیریت امور خانه می باشد. اجرای وظیفه در بیرون از خانه نیز با رعایت احکام شرع؛ همچون: عدم اختلاط با مردان و رعایت حجاب برای آنان جائز بوده و چه بسا اداراتی هست که در آن ها زنان باید کار کنند، مانند: بخش های نسائی-ولادی و بخش اطفال در شفاخانه ها، کار در مکاتب نسوان و سایرادارات از این نوع می باشد.
مگر برای زن خیلی دشوار است که در بخش های نظارت و تفتیش که ایجاب سفرهای پی در پی را به اطراف و اکناف می کند، و یا در بخش هائی از محاکم و سارنوالی ها و سایر اداراتی کار کنند که مشقت می طلبد و با فشار و تهدید توأم است؛ اما از دیدگاه مدعیان حقوق بشر، واقعیت اداره هرچه که باشد و هرگونه کار و وظیفه ئی را که با خود داشته باشد، حتماً باید عده ئی از زنان در آن کار کنند!
از اینجاست که زنان صبح وقت به ادارات می روند و امور منزل شان بی سروسامان می ماند، شوهران در خانه می مانند و اطفال را نگهداری می کنند، در حالی که مردان از عطوفت کمتری در برابر اطفال برخودار اند و نمی دانند با کدام روشی روز را با اطفال خورد و کوچک سپری کنند، و آنان را چگونه آرام نگهدارند! و یاهم آنان را به کودکستان ها می برند که روز تا شام روی مادر خود را نمی بینند. در مقابل، زنی که مادر است و وجودش سرشار از عاطفه و احساس نسبت به اطفال و حضور در میان کودکان برایش خوشایند بوده و نگهداری آنان در سرشت اش نهفته است، آرام زندگی نموده و خیلی راحت می باشند. اما زنانی که در اداره ئی میان مردان نامحرم روز خود را بیگاه می کنند و با کارهای شاقه و این که چرا ناوقت آمدی و چگونه کارت را اجرا نکردی و جنجال های حاملگی و ولادت و مریضی های زنانه و سایر مشکلات واقعاً تأسف بار می باشد!
دختران کوچک را دیده باشید، تمرین نگهداری اطفال و تربیت فرزندان را می کنند، و گاهی هم دیده نمی شود که مانند پسران علاقه ئی به تفنگ، موتر و یا امور دیگری داشته باشند؛ از این رو بساده گی دانسته می شود که آنان وظیفه ای خود را تمرین می کنند و پسران امور مربوط به خود؛ اما این نظام های ساخته ای دست بشر است که تناقض می آفرینند و تباهی می آورند!
در نظام فرعون اگر پسران را می کشتند، زنان را زنده نگه می داشتند، اما درین گونه نظام های طاغوتی زنان و مردان یعنی هردو را می کشند. زنان را در کار خلاف طبیعت شان در ادارات و مردان را نیز در نگهداری اطفال در خانه به هلاکت می رسانند. با این وضع، تحصیل برای زنان یک امر مهم و بسیار ضروری تلقی می گردد، چنان چه خود را ناگزیر می دانند که باوجود داشتن اولاد و متأهل بودن، سال های چندی را پی تحصیل روند و خانه شان همه بی سروسامان و مردان شان بسی پریشان و اطفال در بی تربیتی و خشونت روز بگذرانند، و یاهم ازدواج را از جهت تحصیل، به تاخیر می اندازند که این خود عامل دیگری برای افزایش فساد اخلاقی و ترویج روابط نامشروع میان پسر و دختر بشمار می رود.
اما در نظام اسلامی، هرکدام بر کاری مطابق فطرتش گماشته می شود، و نظم زنده گی حالت اصلی و واقعی را بخود می گیرد. مردان متولی و سرپرست امور خانواده اند و نفقه نیز بردوش شان می باشد. لذا تلاش در پی بدست آوردن کار، کسب روزی و پرداختن به سفرها و قبول مشقت ها به مردان تعلق می گیرد نه به زنان. همین که الله متعال پیامبری از زنان برنگزیده است، این خود نیز مبین این امر است که زنان را امور مشقت بار نمی سزد. پیامبری، چون: همه تحمل رنج، قتال، برخورد، مواجهه با تکالیف، اذیت ها، مورد سنگ باران و جلای وطن قرار گرفتن بوده، الله عزوجل این مأموریت را برای زنان نداده است؛ ولی هر پیامبری در دامان مادری تربیت یافته است که او همان زن است.
زنان منحیث مادران، اصل در آنان این است که امور منزل را اداره کنند و در سایه ای سرپرستی مردان زیست آبرومندانه داشته باشند. باوجود این که برای زنان نیز پرداختن به اموری؛ چون: خرید و فروش، زراعت، صنعت و مالک شدن اموال و کار برای افزایش آن، مجاز بوده و در نظام اسلامی مانعی ندارد؛ مگر مفکوره های پلید غربی به حدی تبلیغ و ترویج شده اند که مردم به ناچار پذیرفته اند و خود را ملزَم به رعایت آن می دانند.
همه مشکل دارند و از مشاکل می نالند، اما این رسانه های مزدور و این نهادهای مروج، ارزش های کفری-دموکراسی و حقایق آن را وارونه جلوه می دهند و سیاه را سفید می خوانند، روز و شب این ارزش های باطل را می نمایانند. خود را حامی عدالت می خوانند و پیوسته ظلم می آفرینند و زنان و مادران را به نام آزادی، به ابزار اعلان های تجارتی و با شعار اعطای حقوق، آنان را به عروسک هایی برای ساعت تیری و شهوت رانی در ادارات ملکی و قطعات نظامی، مبدل می سازند!
عبدالرحمن فهیم