شنبه, ۱۱ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۱۴م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

روزه گرفتن ده روز اول ماه ذِی الحِجَّه

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

به رشید الرضی

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

شيخ بزرگوار و گران‏قدر؛ الله سبحانه وتعالی شما را در حفظ و امان خود داشته باشد!

پرسشی دارم پیرامون حکم روزه‌ گرفتن ده روز اول ماه ذِی الحِجَّه، که آیا مستحب است و از اعمال نیکو شمرده می‏شود، یا این‌که بدعت بوده و از رسول الله صلی الله علیه وسلم ثابت نیست؟ زیرا چند حدیثی را مربوط به این مسأله خوانده‏ام‏ که ظاهراً متناقض است، امید است بنده را در روشنائی قرار دهید؟

پاسخ

وعلکیم السلام و رحمت الله و برکاته!

در رابطه با روزه‌ گرفتن روزهای اول ماه ذِی الحِجَّه الی روز نهم وخاصتاً روز نهم که عرفه است، احادیثی وارد گردیده... هم‌چنان راجع به فضیلت اعمال صالحه در ده روزه اول ذی الحجه احادیثی موجود است و نیز روایتی از أم المؤمنین عائشه رضی الله عنها وارد شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم را در این ده روز روه‌دار ندیده است... إن شاء الله اکنون آن احادیث را ذکر نموده و بعد جمع میان آن‌ها را بیان می‏کنیم،:

اول: بررسی احادیث در موضوع روزه گرفتن نُه روز اول ماه ذِی الحِجَّه:

1- روزه گرفتن نُه روز اول از ماه ذِی الحِجَّه، که عرفه نیز در آن شامل است:

  • در صحیح مسلم از ابوقتاده انصاری رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در جواب حضرت عمر رضی الله عنه فرمود:

«ثَلَاثٌ مِنْ كُلِّ شَهْرٍ وَرَمَضَانُ إِلَى رَمَضَانَ، صِيَامُ يَوْمِ عَرَفَةَ أَحْتَسِبُ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُكَفِّرَ السَّنَةَ الَّتِي قَبْلَهُ وَالسَّنَةَ الَّتِي بَعْدَهُ، وَصِيَامُ يَوْمِ عَاشُورَاءَ أَحْتَسِبُ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُكَفِّرَ السَّنَةَ الَّتِي قَبْلَهُ»

ترجمه: روزه سه روز از هرماه، رمضان تا رمضان روزه گرفتن مکمل سال است، روزه گرفتن روز عرفه امیدوارم که الله (سبحانه وتعالی) توسط آن گناهان یک‏سالِ قبل و یک‏سال بعد آن را معاف نماید و روزه گرفتن روز عاشوراء امیداوارم که گناهان سال قبلی را کفاره شود.

  • هم‌چنان در صحیح مسلم از ابوقتاده انصاری رضی الله عنه روایت است که گفت: از رسول الله صلی الله علیه وسلم روزه گرفتن روز عرفه پرسیده شده، در جواب فرمود:

«يُكَفِّرُ السَّنَةَ الْمَاضِيَةَ وَالْبَاقِيَةَ»

ترجمه: کفاره گناهان یک‏سالِ قبل و یک‏سال بعد را دارا می‏باشد.

  • در مسند احمد از هنیده بن خالد از همسرش و او از بعضی همسران پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت نموده که گفتند:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَصُومُ تِسْعَ ذِي الْحِجَّةِ» (رواه بیهقی و ابوداود)

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم روز نهم ذِی الحِجَّه را روزه می‌گرفت.

2- عمل صالح در این ده روز ذِی الحِجَّه:

  • در صحیح بخاری از سعید بن جُبَیر و از ابن عباس رضی الله عنهما روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«مَا العَمَلُ فِي أَيَّامٍ أَفْضَلَ مِنْهَا فِي هَذِهِ؟» قَالُوا: وَلاَ الجِهَادُ؟ قَالَ: «وَلاَ الجِهَادُ، إِلَّا رَجُلٌ خَرَجَ يُخَاطِرُ بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ، فَلَمْ يَرْجِعْ بِشَيْءٍ»

ترجمه: هیچ عملی در ایام سال بهتر از این ده روز نیست! پرسیدند: حتی جهاد؟ فرمود: جهاد نیز با اعمال نیک در این روزها برابری کرده نمی‌تواند، مگر مردی‌که با جان و مال خود در جهاد فی سبیل الله بیرون شود و هیچ‌چیزی را بر نگرداند.

  • امام بیهقی در سنن الکبری از سعید بن جُبَیر و از ابن عباس رضی الله عنهما روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت فرمود:

«مَا الْعَمَلُ فِي أَيَّامٍ أَفْضَلَ مِنْهُ فِي عَشْرِ ذِي الْحِجَّةِ، قَالُوا يَا رَسُولَ اللهِ: وَلَا الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللهِ قَالَ: وَلَا الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللهِ، إِلَّا رَجُلٌ خَرَجَ بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ فِي سَبِيلِ اللهِ ثُمَّ لَا يَرْجِعُ مِنْ ذَلِكَ بِشَيْءٍ» (وأخرجه ابن حبان فی صحيحه)

ترجمه: هیچ عملی در روزهای سال بهتر از عمل در ده روز ذی الحجه نیست، گفتند: ای رسول الله صلی الله علیه وسلم، حتی جهاد در راه الله؟ فرمود: حتی جهاد در راه الله؛ مگر مردی‌که با مال و جان خود در راه الله بیرون رود، سپس هیچ چیزی را برنگرداند.

3- حدیث أم المؤمنین عائشه رضی الله عنها:

در صحیح مسلم از اسود و از عائشه رضی الله عنهما روایت است که گفت:

«مَا رَأَيْتُ رَسُولَ اللهِ صلى الله عليه وسلم صَائِماً فِي الْعَشْرِ قَطُّ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم را هرگز ندیدم که در ده روز روزه گرفته باشد.

دوم: جمع میان احادیث و دلائل فوق

احادیث اول واضح می‌سازد که رسول الله صلی الله علیه وسلم نه روز اول ماه ذی الحجه؛ به‌ویژه روز نهم را روزه می‌گرفت...

احادیث دوم فضیلت عمل صالح در ده روز اول ذی الحجه را واضح می‌سازد...

و حدیث عائشه رضی الله عنها می‌گوید که او رسول الله صلی الله علیه وسلم را در ده روز اول ذی الحجه روزه‌دار ندیده است...

چنانچه در شخصیۀ سوم، باب تعادل و تراجیح، بند هفتم آمده است:

«هفتم: دلیل ثابت کننده ترجیح داده شده بر دلیل نفی کننده؛ هرگاه دو دلیل موجود باشد که یکی آن‌ها ثابت کننده یک عمل باشد و دیگرشان نفی کننده، ثابت کننده بر نفی کننده ترجیح داده می‏شود، به دلیل شمولیت آن به علم بیشتر، مانند خبر حضرت بلال رضی الله عنه مبنی بر این‌که گفته: پیامبر صلی الله علیه وسلم وارد خانه گردید و نماز ادا نمود و خبر اسامه که پیامبر صلی الله علیه وسلم وارد خانه گردیده و نماز ادا نکرد، این‏جا خبر بلال ترجیح داده می‌شود.»

بدین اساس، خبر ثابت‌کننده بر خبر نفی کننده ترجیح داده می‏شود؛ یعنی احادیثی‌که روزه گرفتن پیامبر صلی الله علیه وسلم را در روز عرفه و سائر نه روز اول ذی الحجه ثابت نموده، بر حدیث عائشه رضی الله عنها ترجیچ داده می‏شود. بنابر این، روزه گرفتن نه روز اول ماه ذِی الحِجَّه و مخصوصاً روز نهم كه روز عرفه است، بدعت نیست؛ بلکه اجر بزرگ و بزرگی را دارد. و الله اعلم!

امید است که همین قدر کافی باشد.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

25 ذو القعده 1440هـ.ق

28 جولای 2019م

ادامه مطلب...

خطاب به گروه طالبان: آن‌همه خیانت و جنایات را این چنین پاسخ می‌دهید؟

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سهیل شاهین سخنگوی دفتر گروه طالبان در قطر اعلان نمود که گروهش به زودی با امریکای اشغال‌گر در مورد صلح به توافق می‌رسد. وی که به تاریخ 25 جولای 2019م با آژانس خبری "تاس" روسیه صحبت می‌نمود، گفت: «نمی‌توانم به جزئیات بپردازم، زیرا گفتگوها هنوز جریان دارد؛ اما می‌توانم بگویم که بجز یک یا دو بند دیگر چیزی تا رسیدن به توافق نهائی نمانده و پس از دست‌یابی به این دو بند، امضای توافق صلح با ایالات متحده اعلان شده و پس از آن به مذاکرات بین الافغانی خواهیم پرداخت.»

برای هیچ‌کسی پوشیده نیست که امریکا دولتی اشغال‌گر، قاتل و ویران‌گری است که افغانستان را بدون هیچ حقی اشغال نموده و ملیون‌ها تن از مردم مقاوم و بی‌دفاع آن را کشته و یا زخمی کرده و سرزمین آنان را ویران نمود؛ پس هیچ شکی در دشمنی و جنایت امریکا وجود ندارد. اینک پرسش این است که جزای چنین متجاوز و خون‌خواری چیست؟ کم‌ترین آن، اینست که سرافگنده و شکست‌خورده بیرون رانده شود و به خاطر جنایت‌هایی‌که در حق مسلمانان بی‌گناه، بی‌دفاع و مجاهد مرتکب شده مورد بازپرس و مجازات قرار گیرد.

چگونه می‌توان با چنین هیولای خون‌خوار به توافق صلح رسید؟ در حالی‌که پروردگار جهانیان در مورد متجاوزین و کسانی‌که مؤمنین را از شهر و دیارشان آورده کرده اند، می‌فرماید:

﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ‌﴾ [بقره: 191]

ترجمه: و آنان را بكشيد، هرجا بيابيد و بيرونشان كنيد؛ از همان‏جا كه شما را بيرون نمودند!

و می‌فرماید:

﴿فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ‏﴾ [بقره: 194]

ترجمه: هرکه به ستم بر شما دست دراز کند، او را از پای در آورید؛ به قدر ستمی‌که به شما رسانده است و از الله پروا کنید و بدانید که الله با پرهیزکاران است.

گروه طالبان با بستن پیمان صلح با امریکای متجاوز و اشغال‌گر دارد؛ در برابر آن کوتاه آمده و به آن امتیاز می‌دهد؛ درست کاری که در عراق صورت گرفت؛ آنگاه که با امضاء نمودن یک سلسله توافقات با امریکا، تداوم نفوذ آن در این سرزمین و وابسته‌گی عراق به امریکا را تضمین نمود و به امریکا اجازه داد تا هر وقت و به هر شکلی‌که خواسته باشد، می‌تواند در امور آن مداخله نماید. نباید فراموش کنیم که بستن هرگونه توافق صلح با دشمن اشغال‌گر قطعاً حرام است؛ آنجا که الله متعال می‌فرماید:

﴿فَلا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَن يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ﴾ [محمد: 35]

ترجمه: پس (شما ای اهل ایمان در کار دین) سستی روا مدارید و (از ترس جنگ، کافران را) دعوت به صلح مکنید، که شما غالب و بلند مقام‌تر خواهید بود و الله با شماست و از (ثواب) اعمال شما هیچ نمی‌کاهد.

ممکن است کسی ادعا کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز با قریش توافق صلح امضاء نمود، باید گفت که استدلال چنین کسی به ساده‌گی مردود و غلط است؛ زیرا رسول الله علیه السلام هرگز با یک دولت اشغال‌گر توافق صلح امضاء نکرد. مکه ملکیت قریش بود و رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده بود تا توافق آتش‌بس ده ساله‌ای را امضاء کند تا فرصت داشته باشد که به جنگ یهودیان خیبر بپردازد؛ یهودیانی‌که داشتند مخفیانه علیه دولت اسلامی دسیسه‌چینی و برنامه‌ریزی می‌کردند و قصد داشتند با ایجاد ائتلافی نظامی با قریش، بالای دولت رسول الله صلی الله علیه وسلم حمله نمایند. روشن است که رسول الله صلی الله علیه وسلم به هدف خویش رسید و زمینه ائتلاف مذکور را در نطفه خنثی نمود. حالا باید پرسید که آیا می‌توان توافق حدیببیه را با توافق صلح با دشمنان امریکائی مقایسه نمود؟ دشمنانی‌که از هزاران کیلومتر فاصله و به گفته جورج بوش پسر "در یک جنگ صلیبی" به جنگ ما آمده‌اند؟

به نظر می‌رسد طالبان دارند گام به گام کوتاه می‌آیند؛ چنان‌چه زمانی حاضر نبودند تا خروج کامل امریکا با آن وارد گفتگو شوند، اما اینک عملاً دارند گفتگو می‌کنند و زمانی حاضر نبودند با دولت افغانستان گفتگو کنند و آن را بازیچه دست امریکای اشغال‌گر می‌خواندند، اما حالا آماده شده‌اند تا با آن وارد گفتگو شوند؛ در حالی‌که نه واقعیت امریکا تغییر خورده و نه هم واقعیت دولت افغانستان.

گام دیگری‌که طالبان به عقب برداشته‌اند، اینست که پذیرفته اند اشغال امریکا برای مدت حد اقل 9 و حد اکثر 30 ماه دیگر، بر اساس خواست دشمن اشغال‌گر، ادامه داشته باشد. آژانس فوق‌الذکر گفته که سخنگوی طالبان خبر منتشر شده توسط وال ستریت ژورنال امریکایی را در مورد پیشنهاد امریکا مبنی بر خروج نیروهایش از افغانستان در جریان دو و نیم سال، رد نموده و گفته که طالبان اصرار دارند این مدت نباید از 9 ماه فراتر رود، چنان‌چه سخن‌گوی یاد شده گفت: «من نیز این گزارش‌ها را خوانده‌ام، اما این موضوع هنوز زیر مناقشه قرار دارد و تا کنون در مورد جدول زمانی خروج نیروهای امریکائی به توافق نرسیده ایم.» سخن‌گوی طالبان فراموش نموده که چنین دشمنی باید فوراً و بدون هیچ‌گونه تأخیر، حتی برای یک روز، بیرون رود و بدون اندکی ترحم و تا وادار نمودن آن به خروج ذلیلانه، باید مقاومت نموده و آن را سرکوب نمود.

گروه طالبان در یک مورد دیگر نیز کوتاه آمده اند، چنان‌چه آژانس خبری روسی فوق به نقل از سخن‌گوی طالبان گفت: «شکی نیست که روسیه و چین توافق‌نامه را ضمانت خواهند نمود.» می‌دانیم که چین و روسیه نیز در دشمنی با مسلمانان دست کمی از امریکا ندارند؛ کشتارهای روسیه در زمان اتحادجماهیر شوروی در افغانستان و ویرانی این سرزمین را طالبان فراموش کرده‌اند و یا خود را به فراموشی می‌زنند؟ جنگ روسیه با مسلمانان سوریه و حمایت‌اش از نظام سفاک و خون‌خوار بشار اسد تا هنوز ادامه دارد، اشغال جزیرۀ کریمیه و ظلم و ستم آن در حق مسلمانان این جزیره در گذشته و حال، جنایات روسیه در حق مسلمانان چچن و ویران نمودن پایتخت آن "گروزنی" در دهۀ نود قرن گذشته، آنجا که وعده‌اش را نادیده گرفت و با خشونت تمام آنان را وادار به اطاعت از حاکمیت خود نمود؛ آنگاه که منطقۀ قفقاز را به اشغال خود در آورد و میلیون‌ها تن از مردم مسلمان این سرزمین را با بی‌رحمی کامل به شهادت رسانید و یا آنان را وادار به مهاجرت نمود؛ پس آیا می‌توان چنین دولت و نظامی را به عنوان ضامن برگزید و به آن اعتماد نمود؟

و اما چین، که در حال حاضر ترکستان شرقی را به اشغال خود در آورده و تا کنون میلیون‌ها تن از مسلمانان ساکن در این منطقه را کشته و یا بی‌خانمان نموده و میلیون‌ها تن را در زندان‌ها نگهداری می‌کند تا آنان را از اسلام روی‌گردان کند و اسلام را نوعی دیوانه‌گی تلقی می‌کند. پرسش ما از طالبان این است که آیا چنین دولتی را می‌توان به عنوان دولت ضامن برگزید؟ چرا گروه طالبان تمام این واقعیت‌ها را فراموش نموده و به مسائل سایر مسلمانان اهمیت نمی‌دهد؟ چرا مکر و خیانت‌های بی‌شمار روسیه و چین علیه برادران مسلمان شان را فراموش نموده و این دو دشمن واضح و آشکارا را به صفت ضامن می‌پذیرند؟ به علاوه این‌که ثبات و پایداری نظامی‌که امریکا در افغانستان برپا نموده، برای روسیه و چین اهمیت زیادی دارد؛ زیرا در این صورت از خاک افغانستان به مسلمانان درمانده در چین و روسیه کمکی صورت نخواهد گرفت.

زلمی خلیل‌زاد نمایندۀ امریکا عازم دوحه شد تا گفتگوهای صلح را از بیست و دوم ماه جاری تا اول ماه آینده برای تحقق اهداف امریکا ادامه دهد. خلیل‌زاد تأکید نمود: «دو طرف در خصوص چهار عنصر اساسی توافق‌نامه پیش‌رفت‌های قابل ملاحظه‌ای حاصل نموده اند که عبارت است از: تضمین توقف فعالت‌های تروریستی، خروج نیروهای خارجی، مشارکت در گفتگوهای بین الافغانی و آتش‌بس فراگیر و دائمی.»

مایک پومپئو وزیر خارجه امریکا نیز در اظهاراتی در اخیر ماه گذشته گفت: «امریکا به توافقی  با طالبان در خصوص تأمین صلح در افغانستان چشم بسته که باید پیش از ماه جولای آینده به دست آید.» پس امریکا در حالی‌که خود بزرگ‌ترین و و نخستین دولت تروریست و متجاوز است، جهاد علیه اشغال‌گری‌هایش را تروریزم می‌خواند و می‌خواهد جهادی‌که در منطقه علیه آن جریان دارد، کاملاً متوقف شده و نظامی را که در افغانستان برپا نموده، توسط طالبان به رسمیت شناخته شود و طالبان خود در آن سهم بگیرند.

در عین حال؛ ترامپ رئیس جمهور امریکا در جریان کنفرانس مطبوعاتی در قصر سفید که به تاریخ 22 جولای 2019م با عمران خان نخست وزیر پاکستان داشت، با تکبر و غرور گفت: «در مورد حل قضیه افغانستان نقشه‌هایی دارم، اگر بخواهم در آن جنگ پیروز شوم، افغانستان از روی زمین محو خواهد شد و این کار فقط در ظرف ده روز صورت می‌گیرد. اما من نمی‌خواهم این کار را بکنم، نمی‌خواهم وارد چنین مسیری شوم.» (منبع: خبرگزاری رویترز) انتظار می‎‌رفت طالبان به این اظهارات متکبرانه ترامپ اعتراض نموده و روند مذاکره با امریکا را متوقف کنند و دیگر هرگز تن به مذاکره ندهند تا امریکا متوجه شود که در این سرزمین مردانی مؤمن وجود دارد که از زور و قدرت امریکا بیم ندارند. اما معلوم شد که گروه طالبان چنین موقفی از خود نشان ندادند، بلکه سرهای شان را به سان شترمرغ زیر خاک نموده و مذاکرات را ادامه دادند و اصرار دارند این مذاکراتی‌که به وضوح به نفع امریکاست، موفقانه به پایان رسد؛ امریکائی‌که اینک در تنگنای طولانی‌ترین جنگ در تاریخ خویش گیر مانده و به این نتیجه رسیده که نمی‌تواند با جنگ از آن پیروز بدر آید. پس امریکا خود بسان طالبان و مردم افغانستان دارد از این جنگ درد و زجر می‌کشد، چنان‌چه الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:  

﴿وَلاَ تَهِنُواْ فِي ابْتِغَاء الْقَوْمِ إِن تَكُونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ يَرْجُونَ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾ [نساء: 104]

ترجمه: و در راه تعقیب دشمن (هرگز) سست نشوید! (زیرا) اگر شما درد و رنج می‌بینید، آن‌ها نیز همانند شما درد و رنج می‌بینند؛ ولی شما امیدی از الله دارید که آن‌ها ندارند و الله دانا و حکیم است.

به همین دلیل است که ترامپ گفت: «امیدوارم پاکستان برخاسته و برای دستیابی به راه‌حل سیاسی جهت پایان دادن به جنگی که از 18 سال به این طرف در افغانستان جریان دارد، همکاری کند.» پس امریکا عملاً در تنگنای شدیدی گیر مانده. دولت بزرگ جهان، با وجود امکانات بی‌شمارش، توان پیروزی در این جنگ را از دست داده و نمی‌تواند هشدارهای را که داده بود، عملی نماید، یعنی تمام آن غریدن‌ها در حقیقت هذیان و مزخرف‌گوئی بیش نیست که ترامپ به دلیل تنگ شدن حلقۀ تنگنا شروع به هشداردادن به محو افغانستان از نقشه جهان نموده و از پاکستان می‌خواهد امریکا را دراین روند کمک کند؛ در حالی‌که همه می‌دانند که پاکستان همواره در خدمت امریکا بوده و آن را کمک کرده، چنان‌چه عمران خان خود به این مسأله اعتراف نموده گفت: «پاکستان در راه امریکا قربانی‌ها داده، ده‌ها هزار سرباز و بیشتر از 20 ملیارد دالر را در این راستا از دست داده.» عمران خان در حالی این اظهارات را سر داد که در کنار ترامپ ایستاده بود و هشدارهایش به افغانستان را مستقیماً شنید؛ اما انگار این هشدارها هیچ ربطی به او ندارد؛ در حالی‌که اظهارات هشدارآمیز ترامپ در حقیقت شامل پاکستان نیز می‌شود؛ زیرا افغانستان نیز به دلیل این‌که بخشی از سرزمین‌های اسلامی است، سرزمین عمران خان نیز هست و مکلف است از آن دفاع نماید. اما عمران خان در عوض دفاع و استدلال با ترامپ به خاطر این اظهارات‌اش، سعی می‌کند خود را دوست نزدیک امریکا نشان داده و برای کمک و کسب رضایت امریکا آمادۀ‌ هر نوع خدمت‌گزاری باشد؛ چنان‌چه در واکنش به دساتیر ترامپ فوراً چنین گفت: «به زودی با طالبان ملاقات نموده و با تمام توان سعی خواهم نمود آنان را قناعت دهم که با حکومت افغانستان وارد گفتگو شوند.»

حکومت افغانستان در واکنش به اظهارات ترامپ طوری موقف گرفت که انگار مشکل را خود حل و فصل خواهد نمود، چنان‌چه صدیق صدیقی سخن‌گوی ریاست جمهوری افغانستان گفت: «افغانستان به هیچ نیروی خارجی اجازه نخواهد داد سرنوشت‌اش را تعیین نماید.» صدیقی طوری سخن می‌زد که انگار نظام حاکم در افغانستان بخشی از سرنوشت خویش را در دست دارد، در حالی‌که امریکای اشغال‌گر آن را برپا نموده و پیوسته بالای آن اشراف دارد و جهت حرکت آن را مشخص می‌نماید. اگر این نظام ذره‌ای حیاء می‌داشت، فوراً اعلان می‌نمود که دیگر وابسته به امریکا نیست و خواهان خروج فوری آن از خاک افغانستان می‌شد.

شکی وجود ندارد که موقف گیری‌های این سه جهت؛ پاکستان، افغانستان و طالبان در برابر اظهارات ترامپ و موقف امریکا، کاملاً لرزان و ذلیلانه بوده و موقفی را اتخاذ نکرده اند که دین حنیف‌شان از آنان خواسته است؛ طوری‌که همه در برابر دشمن‌شان متحد شده و از آن بخواهند که فوراً از سرزمین‌شان بیرون رود، تمام روابط خویش را با آن قطع نموده و هیچ‌گونه توافقی را با آن امضاء نکنند و آن را وادار کنند در بدل خساراتی‌که به آنان وارد نموده و خون‌های پاکی‌که از مردم‌شان ریختانده، صدها ملیارد دالر را به گونه غرامت بپردازد. سپس در راستای ایجاد وحدت واقعی در میان دو سرزمین "پاکستان و افغانستان" سعی و تلاش بی‌وقفه نمایند و این دو سرزمین را تبدیل به نقطه آغاز و تحرک دولت خلافت راشده بر منهج نبوت گردانند و در این راستا از حزب التحریر کمک بگیرند تا برای‌شان نشان دهد که چگونه می‌توان این دولت را برپا نمود و چگونه می‌توان آن را اداره کرد؛ نظام‌ها و سیاست‌های آن چگونه خواهد بود و این‌که این دولت نوپا با امریکا، روسیه و چین چگونه باید تعامل نماید؟ بلکه راه بهترش این است که به حزب التحریر نصرت داده و حاکمیت را به آن بسپارند؛ زیرا این حزب به خواست الله سبحانه وتعالی توان انجام چنین مسؤولیتی را در خود می‌بیند؛ زیرا تمام این واقعیت‌ها را به خوبی درک نموده و ساختار دولت اسلامی را آماده نموده است و از شباب خویش کدرهای کافی و توانائی را برای اداره نمودن چنین دولتی تربیت کرده؛ دولتی‌که به خواست الله متعال و لطف بی‌کران او، در جایگاه دولت نخست جهان خواهد ایستاد.

نویسنده: اسعد منصور

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...

اردوغان و اسلام؛ آیا امکان دارد که اردوغان رهبری امت اسلامی را در دست گیرد؟

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

در این نوشته که محور آن سیاست‌هائی است که اردوغان تطبیق می‌کند، خواستم تا بعضی از سوء تفاهم هائی‌که در اذهان مردم خطور می‌کند را بر طرف کنم؛ مثل این‌که بعضی از مردم تصور می‌کنند که اردوغان رهبری است که سیاست اسلامی و عثمانی نوین را تطبیق می‌کند، یک‌تعداد که احساسات اسلامی دارند به این مقوله ایمان داشته و از آن حمایت می‌کنند. برخی از ناسیونالیست‌ها و  سیکولارها به این باور اند که اردوغان آجندای پنهان اسلامی دارد و به این ترتیب می‌خواهند تا هواداران خویش را علیه وی تحریک کنند. برخی دیگر به این باور اند که اردوغان از گذشته‌های دور، لباس اسلام را از تن بدر کرده و به اهداف اسلامی پای‌بند نیست و به ظاهر سخن‌رانی‌های اسلامی خویش اکتفاء کرده است و هدف برخی از سخن‌رانی‌های آتشین‌اش که آن‌را رنگ و بوی اسلامی می‌دهد، فقط تلاشی در راستای حفظ محبوبیت مردمی‌اش می‌باشد.

 در این مقاله تلاش خواهم کرد تا از خلال حوادث، با آوردن دلایل ثابت از ماهیت سیاستی‌که اردوغان تظبیق می‌کند، پردۀ ابهام را بردارم.

 سرزمین‌ ترکیه که در طول چهار قرن از تاریخ، مردان بزرگی از رهبران سیاسی را در تمام عرصه‌ها به‌جامعه تقدیم می‌نمود، هم‌زمان با فروپاشی خلافت در 3 مارچ 1924م و در طول صد سال پسین، به کم‌بود مردان تاریخ‌ساز دچار شد و ما امروزه شاهد نتایج سنگین این وضع هستیم؛ "سلطان عبدالحمید ثانی" رحمه الله این وضع را چه زیبا تعبیر کرده جائی‌که گفته بود: «مسئله، مسئلۀ کم‌بود مردان است.» طبعاً که منظور آن، مرد دولت اسلامی است؛ مردی که به عقیدۀ اسلامی، فکر اسلامی و احساسات اسلامی باورمند بوده و از غرب و تأثیر پذیری از غرب بعید باشد وگرنه مردانی‌که در عصر ما ویژه‌گی های ظاهری حکام و سیاسیون را دارند، در عصر وی رحمه الله زیاد بودند. مگر خلیفۀ حاذق و صاحب بصیرت از این نوع مردان متنفر بود و نمی‌خواست که ایشان را در میدان سیاسی و دستگاه حکومت ببیند. 

پس از فروپاشی خلافت، چنان‌چه پیامبر صلی الله علیه وسلم پیش‌بینی نمودند، طغیان‌گران متکبر و ظالم بر سر امت مسلط شدند و چنان طغیان نمودند که زندان‌های خویش را مملو از مسلمانان نموده و از ملت خویش چنان کشتاری راه انداختند که در تاریخ مثیل ندارد؛ در قبال ملت خویش احساس مسئولیت ننموده با مُشت آهنین حکم‌رانی می‌کنند. ترکیه هم از این جمله استثناء نبوده و نصیب خویش را از این ظلم و طغیان برگرفته است و هم‌چنان در طول تاریخ جمهوریت حال حکام چنین بوده است تعداد بی‌شماری از علماء مسلمین اعدام شدند و زندان‌ها از درد مسلمانانی‌که شکنجه می‌شوند، ناله سر می‌‌دهند و این تبدیل به کابوسی بی‌رحمانه شده است. مظاهر و ارزش‌های اسلامی را زیر پا و نیرنگ‌هائی را برنامه ریزی کردند که مسلمانان را به‌شکل مستمر در مقابل هم قرار داده است؛ علی رغم این‌که بعضاً یک‌تعداد از سیاسیونی‌ روی کار می‌آیند که از مسائل فوق مبرا اند؛ ولی عموماً این سیاست در دورۀ شان دوام می‌کند و اوضاع چنین مستمر بود تا این‌که اردوغان به حکومت رسید.          

وقتی اردوغان وابستگی خویش را به انگلیس قطع کرد و بین ملت خویش به دموکراسی امریکائی که نسبتاً نرم‌تر است، حکم راند، این عمل‌کرد وی مورد قبول ملت ترکیه قرار گرفت و طبیعتاً که این رذالت امریکا بود و این اجراآت را اردوغان توسط حمایت سیاسی امریکا به‌خاطر کسب رضایت مردم، روی‌دست گرفت. قبل از آن‌که وارد ماهیت این اجراآت شوم، می‌خواهم دربارۀ چگونه‌گی رسیدن اردوغان به‌قدرت و یا به تعبیری دیگر، این‌که امریکا وی را چگونه به قدرت رساند، سخن بگویم.   

اولین ارتباط اردوغان با امریکا چنان‌چه "نصوحی گونگور" روزنامه‌نگار نزدیک به اردوغان، در کتاب خود "جریان نوگرا" می‌نویسد، به‌سال 1984م بر می‌گردد. وقتی‌که اردوغان رئیس تشکیلات حزب "رفاه" در بخش "بی اوغلو" بود و این دیدار با "مورتون آبرامویتز" سفیر وقت امریکا در ترکیه در محلی‌که مربوط به حزب قاسم پاشا بود، صورت گرفت. اردوغان نیز این موضوع را تکذیب نکرد. آبرامویتز سفیر امریکا در توصیف اردوغان گفته بود:« اردوغان را صاحب "کراوات" که ظاهری آراسته داشته و خوش سلیقه است، بر "اربکان" ترجیح می‌دهم.» پس از آن اردوغان به‌خاطر "شعری" که در شهر "سیرت" به‌تاریخ 12 دسامبر 1997م دکلمه کرد، به ده ماه حبس محکوم گردید؛ اما پس از سپری نمودن چهار ماه از حبس، به‌تاریخ 24 جولای 1999م آزاد شد.

پس از آن ممنوعیت‌های پرداختن به کار سیاسی از وی برداشته شده و به نخست‌وزیری رسید. از آن‌زمان امریکا همواره اردوغان را یک "ستارۀ قهرمان" به جهانیان نمایش داده است؛ برای این‌که از وی فردی نمونه در جهان و مخصوصاً به عام مسلمانان قلمداد شود، بازاریابی شده است و با مظاهر اسلامی یعنی نماز، تلاوت قرآن کریم و حجاب همسرش، توانسته است که در بین میانه‌روان اسلامی، جای پایی پیدا کند و به دلیل همین ویژه‌گی‌ها، تعداد زیادی از امت او را دوست داشته و مورد قبول‌شان واقع شده است و در انتخابات اول به اکثریت قاطع آراء، پیروز شد و از همان زمان امریکا این ستاره را رشد داده و فردی نمونه‌ در منطقه معرفی نمود و برنامه‌های خویش را در چاچوب سیاست اسلام معتدل به اجراء گذاشته و موفقیت‌های زیادی هم کسب نموده است.

در همین مورد، اتفاقی افتاد که سروصدای زیادی را در مجمع اقتصاد جهانی که به‌تاریخ 29 جنوری 2009م در "داووس" برگزار شد، به‌راه انداخت. در آن‌زمان که رجب طیب اردوغان نخست‌وزیر بود، روی سخن را با "شیمون پرز" نخست وزیر وقت رژیم یهود کرده و گفت: «تو از من مسن‌تر هستی، صدایت هم خیلی بالا می‌رود. معتقدم كه این طور بالا رفتن صدای شما ریشه در یك احساس روانی گناه دارد؛ اما صدای من این طور بالا نخواهد رفت. پای كشتار كه وسط بیاید، شما خوب بلدید بكشید. من خوب می‌دانم كه شما در سواحل چطور بچه‌ها را هدف می‌گیرید و می‌كشید.»

موج این سخنان در این اجلاس سایه افگنده و در سراسر جهان پخش شده و مورد پسند تمام مسلمانان جهان قرار گرفت حتی مسلمانان در تعداد زیادی از سرزمین‌های اسلامی شعار "خلیفۀ ما، اردوغان" را سر دادند و مردم فرزندان خود را به اسم وی نام نهادند. نباید از گفته‌ها و قرینه‌هائی‌که واقعه داووس را فقط یک نمایش‌نامه می‌داند، چشم‌پوشی کرد و حتی این ادعا از طرف نزدیکان حزب عدالت و توسعه صورت گرفته است؛ مثل"استاد دکتور نوزات یالچین تاش" معاون سابق حزب و یکی از مؤسسان حزب عدالت و توسعه.

اگر از این ادعا هم صرف نظر کنیم، اردوغان بعد این حادثه، عقب‌نشینی کرده و صراحتاً برای روزنامه‌نگاران گفت: «گرداننده برنامه که انتظار می‌رفت تا مطابق مقررات سیمینارها و نشست‌های جهانی بی‌طرفی خود را حفظ کند، از حدود خود پا را فراتر گذاشت و تلاش نمود تا جلسه را بدون این‌که برای اشتراک کنندگان که من هم در بین شان بودم حق مداخله بدهد، جلسه را پایان دهد و چون خواستم سهم بگیرم و سخنانم را ارائه کنم، برایم اجازه داده نشد تا نظریات خویش را ابراز بدارم بر گرداننده اعتراض نمودم و جلسه را که در حال پایان یافتن بود، ترک کردم خواستم تا مخصوصاً این موضوع را توضیح دهم چون ممکن است که هدف بنده از ترک جلسه، تحریف شو.د.

علی‌رغم این‌که اردوغان عقب‌نشینی نمود، بازهم مطبوعات مخصوصاً مطبوعات امریکا، به‌شکل بسیار گسترده‌ای این موضوع را پوشش دادند و از این موضوع در بالا بردن بلانس محبوبیت مردمی اردوغان استفاده کردند مگر از طرفی دیگر، هنوزهم روابط اردوغان با رژیم غاصب یهود تا امروز در سطح دوست و هم‌پیمان و نه قاتل اطفال، ادامه دارد.

اردوغان از بدو رسیدن به‌قدرت توانست تا روابطی را که بین دولت و ملت به سردی گرائیده بود، ترمیم کند و پُل‌های بین این دو را از نو، تأسیس کند و بینش مثبت نسبت به دولت را احیاء کند قبل از وی که مردم به‌طرف دولت به‌حیث دولتی کفر می‌دیدند، اردوغان بین مسلمانان و دولت آشتی برقرار کرد. به‌طور مثال، مشکل آموزش و "پوشش" زن که در طول سال‌های متمادی در مشاغل عمومی به چالش و بحرانی بزرگی تبدیل شده بود، با برداشتن ممنوعیت "روسری"زن در دفاتر دولتی، دانشگاه‌ها، مدارس، دفاتر امنیتی و اردو، به این مشکل نقطۀ پایان گذاشت، و نیز سخت‌گیری‌های تحمیل شده بر مدارس ائمه و امام جمعه‌ها را برطرف کرد.

به‌رغم این‌که آن‌چه را اردوغان انجام داده و انجام می‌دهد، در چارچوب آزادی‌های دموکراتیک است، ولی در حالی‌که با حرف‌های خویش مردم را جلب توجه کرده، مردم فکر می‌کنند که اجراآتی اسلامی صورت گرفته است. از طرفی دیگر، با تطبیق نظام سرمایه‌داری کفری، کفار استعمارگر را راضی می‌کند. در حالی‌که از یک‌طرف یک سلسله از محارم مثل زنا و فحشا را را به‌حال خود باقی گذاشته است، از طرفی هم، سود، بانک‌های سودی و نظام مالی را که بر سود و بانک‌های سودی استوار است، اجرا می‌کند و این سیاست‌های غیراسلامی را به تمام ابعاد جامعه پخش می‌کند. یعنی به‌نام خشنودی غرب کافر، آن‌چه را الله سبحانه و تعالی حرام قرار داده است را حلال و حلال الله سبحانه وتعالی را حرام قرار می‌دهد، مثلاً وی مخصوصاً در مورد زنا گفته بود: «این طرح "جواز زنا" را مطابق خواست اتحادیه اروپا و غیره انجام دادیم، مگر در این مورد اشتباه کردیم.»

الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبِیلاً {اسراء:32}

      ترجمه: ‏و (با انجام عوامل و انگیزه‌های زنا) به زنا نزدیك نشوید كه زنا گناه بسیار زشت و بدترین راه و شیوه است .‏

در مورد سود می‌فرماید:

﴿فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ{بقره: 279}

ترجمه: پس اگر چنین نكردید، بدانید كه به جنگ با الله و پیامبرش برخاستهاید و اگر توبه كردید (و از رباخواری دست كشیدید و اوامر دین را گردن نهادید) اصل سرمایههای‌تان از آن شما است ، نه ستم میكنید و نه ستم میبینید.

به‌رغم دلایل فوق، وی مژده داد تا سپرده‌های ربوی را در سایه بحران اقتصادی برای پرداخت بدهی‌های ربوی، با بدهی‌های ربوی جدید با نرخ پائین‌تر آن، اجراء کند تا این‌که به گمان خود بتواند رضائیت این قشر مردم را فراهم کند. کاش این تلاش‌ها را به جای تحقق خواسته های غرب، در راه خشنودی الله سبحانه وتعالی به‌کار می‌گرفت. واضح است که روی‌گردانیدن از اسلام، اطاعت از کافران، ندامت در دنیا و زیان آشکاری در قیامت خواهد بود.

اردوغان در برخی از سیاست‌هایش توانسته موفق باشد؛ مثلاً از بدو رسیدن به ریاست جمهوری از سال 2003م تا سال 2009م اقتصاد ترکیه را رشد دهد و تولیدات ناخالص ملی را ازدیا بخشد و میانگین حجم اقتصاد با درنظر داشت اقتصاد جهانی از 1.11 درصد به 1.37 درصد برسد.

ترکیه توانسته است که به بهترین شکل با اتحادیه اروپا هم‌رکاب گردد، قرضه‌های خویش از صندوق بین المللی پول را پرداخته، به نوعی به ثبات نسبی سیاسی برسد و توان اقتصادی و رفاه اجتماعی آن افزایش یافته؛ مگر دست‌یابی‌اش به این موفقیت‌ها به فضل حمایت سیاسی و اقتصادی امریکا بوده است؛ حتی مشاوران اردوغان تحت نام "تأمین انسجام این حمایت"، به کثرت از امریکا دیدن کرده و از امریکا می‌خواهند تا با دادن نقش بیش‌تر به اردوغان، از وی استفادۀ بیش‌تر شود. در این مورد، اظهارات "جنید زابو" مشاور خاص اردوغان نظر انسان را به‌خود جلب می‌کند؛ در سخنانی‌که در اندیش‌کده "انترپرایز امریکن"  (The American Enterprise)  در سال 2006م ایراد نمود، گفت: «از این مرد (اردوغان) استفاده کنید این مرد به‌خاطر داشتن عقاید خویش در جهان اسلام، جای‌گاه بزرگی دارد و به نمونۀ دموکراسی غربی باور دارد، به همین دلیل، معتقدم که نباید به انقلاب علیه وی فکر کنید! عرض من این است که وی را به‌کار گیرید! خوب است که از وی در این‌جا و اروپا استفاده کنید.»

ناکامی کامل اردوغان در عرصه‌هائی که قبلاً بیان داشتم، به مشاهده می‌رسد؛ چنان‌چه قدرت خرید مردم به‌طور فزاینده‌ای کاهش یافته است و هر روز سطح فقر افزایش می‌یابد برعکس، با گذشت هر روز، سطح مراقبت‌های اجتماعی کاهش می‌یابد. هم‌چنان بانک‌ها با اعطای قروض به مردم و مصادرۀ تمام پس اندازهای بده‌کاران، ایشان را به استعمار خود در می‌آوردند بر علاوه، مردم در تمام بخش‌ها، تقریباً به درجۀ افلاس رسیدند. بر علاوۀ این همه، با گذشت هر روز اخبار بهره‌کشی از زنان و اطفال در جامعه زیادتر می‌شود. عمر استفاده از مواد مخدر پائین آمده چنان‌چه به سطح مدارس ابتدائی رسیده است و در نتیجه، جامعه به آسیب بزرگ انسانی روبرو شده است و تنها علت‌اش، سیاست و نظام دموکراتیک غربی است که اردوغان در جامعه تطبیق می‌کند.

هم‌چنان با گذشت زمان، فاصله گرفتن از اسلام در بعضی از سیاست‌ها و سخن‌رانی‌های حزب عدالت و توسعه آشکارتر می‌گردد؛ در سخنانی‌که "بن علی یلدریم" نخست‌وزیر پیشین و رئیس کنونی پارلمان در سال 2014م ایراد کرد، با افتخار گفت: «قبل از این‌که به‌قدرت برسیم در شهر "تکیرداغ" دو کارخانه تولید شراب بود، مگر ما این عدد را به 18 کارخانه رساندیم.»

به همین ترتیب، می‌بینیم که "نیهاد زیبکچی" کاندیدای فعلی ریاست شهرداری شهر بزرگ "ازمیر" از حزب عدالت و توسعه، در برنامه‌ای‌که در تلویزیون "سی ان ان" ترکیه پخش شد، در پاسخ به سوالی‌که گردانندۀ برنامه راجع به تولید شراب و دادن جواز به بعضی از اماکن برای فروش شراب پرسید، گفت: «تا حال با سوالی این چنینی روبرو نشدم در گذشته نه در "ازمیر" و نه در "دنیزلی" و نه هم جائی دیگر، به چنین چیزی ضرورت نداشتیم و در هرجا به مردم ارائه می‌شد، در تمام مناطق دنیزلی رستوران‌ها یافت می‌شود که در آن‌ها، به مشتریان شراب  میدهند. هم‌چنان جواز اکثر این اماکن توسط ما امضاء شده است.» هم‌چنان "زیبکچی" افزود: «در مورد حمایت از تولیدات شراب در "ازمیر" باید بگویم که این موضوع اهمیت اقتصادی دارد تولید یعنی صنعت و تجارت. این اقتصاد است. درنهایت مفتی‌ نیستم که هویت و شخصیت دینی داشته باشم و رئیس امور دینی نیز نیستم. بنابر این، هرگز برایم اهمیت ندارد و هرگز فتوائی نیز ارائه نمی‌کنم مگر این تولید زراعتی محسوب می‌گردد؛ مثل کاشت زیتون، انجیر و پنبه. هم‌چنان انگور نیز تولیدی است که از تلاش و ریختن عرق کارگران و کشاورزان، ما تولید می‌شود.»

تمام موارد فوق نتیجۀ سیاست‌هائی است که اردوغان تعقیب می‌کند با آن‌هم، هدف ما جبهه‌گیری علیه شخص اردوغان نیست؛ بلکه نقد ما بر او، به‌خاطر نظامی است که وی تطبیق می‌کند؛ چون عمل‌کرد وی اصلاً اسلامی نیست. در طول زمان حکومت‌اش که 16 سال را در بر گرفته است، در یک‌مورد هم، هرگز عمل‌کرد اسلامی نداشته است، حتی برعکس، بلکه از سیاستی پیروی نموده است که الله آن‌را حرام قرار داده است، چه در بخش سیاست داخلی و چه هم خارجی و هنوزهم از همین نوع سیاست پیروی می‌کند.    

در عین حال که اردوغان کشور ترکیه را بر اساس نظام سیکولاریزم که مبتنی بر جدائی دین از زندگی است، اداره می‌کند، خود و افراد را سکولار ندانسته و از طرفی دیگر با تمام جسارت قائل بر این است که حکومت‌اش سیکولاریستی بوده و این نوع سیاست را به‌شکل پایدار ادامه می‌دهد. در سال 2006م در حالی‌که اردوغان نخست‌وزیر بود، در "مجمع اقتصاد جهانی خاورمیانه" که همین سال در مصر برگذار شده بود، یکی از روزنامه‌نگاران سوال نمود که: «آیا حزب "عدالت و توسعه" حزبی با روی‌کرد دینی است؟» اردوغان جواب داده گفت: «ما منتسب به دولت سکولاریست دموکراتیک ایم که دارای قانون اجتماعی است و تمام کارهای خود را در همین چارچوب تنظیم می‌نمائیم؛ اما اگر پرسش شما در مورد وضع شخصی من است، من مسلمانی‌ام که تلاش می‌کنم تا متدین باشم؛ مگر صلاحیت تعیین درجۀ آن‌را ندارم.» به‌همین شکل در دیداری که در زمان حکومت‌داری "اخوان المسلمین" در مصر داشت، ایشان را به سکولاریزم فراخواند که حتی مردم مصر و رهبران اخوان المسلمین متحیر گشتند.

اردوغان عقیده دارد که توصیف نمودن حزب عدالت و توسعه و حکومت حزب عدالت و توسعه به متدین و حزب اسلامی، خطای فاحش است؛ چنان‌چه وی در برنامۀ راهبردی حزب عدالت و توسعه به این موضوع صریح و واضح پرداخته است علاوه بر این، قانون اساسی و سایر قوانینی‌که اکثر این قوانین و نبود آن از طرف حزب عدالت و توسعه تعدیل شده است، حاوی حتی یک‌بند اسلامی نیست که این به‌خودی خود، برای فهم و دانستن این‌که این حکومت اسلامی نبوده و ارتباطی به اسلام ندارد، کفایت می‌کند. با تذکر این‌که در مورد شخصیت خود اردوغان که یک مسلمان است، بحثی نیست چنان‌چه در این مورد خودش در مصاحبه‌ای که با مجلۀ "نیوزویک" به‌تاریخ 10 فبروری 2008م، داشت، گفت: «ترکیه به لطف برقراری توازن بین اسلام، دموکراسی، سیکولاریزم و تجددگرائی در کاری موفق شد که همه می‌گفتند امکان نخواهد داشت. حکومت ما توان مسلمان متدین را بر حفظ افکار سیکولاریستی‌اش، ثابت می‌کند. هم‌چنان در غرب همواره به‌طرف "حزب عدالت و توسعه" طوری اشاره می‌شود که حزب دارای ریشه‌های اسلامی است و این اشتباه است چون این حزب منحصر به کسانی‌که متدین اند، نیست بلکه ما حزب ترکی و میانه‌رویم؛ چنان‌چه ما کاملاً مخالف گرایش ملی نژادپرستانه، ملی وطن‌پرستانه و تعصب دینی بوده و ترکیه با دموکراسی خود، منبع الهام برای سایر جهان اسلام است. احکام دینی تغییری نکرده مگر مواضع دینی ملت ترکیه تغییر کرده است. توسعۀ شهری ترکیه، ازدیاد ثروت و شکل زندگی درک مختلفی را از زندگی به ارمغان آورده است در گذشته مردم بدیلی نداشتند مگر اکنون "آزادی گزینش" را برای شان فراهم کردیم.»

اردوغان احساس می‌کند که نیاز است تا در تمام دیدارهایش چه در کشورهائی اسلامی و چه کشورهای غربی، بر این‌ تاکید کند که حزب شان اسلامی نیست. وی پس از دیدار اش با "بارک اوباما" رئیس جمهور پیشین امریکا در کاخ سفید به‌تاریخ 8 دسامبر 2009م در سخن‌رانی که در دانش‌گاه "جان هاپکینز" داشت گفت: «حزب ما به‌هیچ وجه، حزبی اسلامی نیست به‌داخل جمهوری ترکیه جریانی به‌نام "عثمانی جدید" وجود ندارد. این یک نسبتی است که می‌دهند کسانی‌که این کار را می‌کنند، تلاش دارند تا بر حکومت فعلی سرپوش بگذارند. قصداً روی‌کرد ترکیه را می‌خواهند تحریف کنند و چنان‌چه در این اواخر دیده شده، ادعا می‌کنند که روی‌کرد ترکیه از شرق تا غرب متفاوت است این یک ادعای جفاگونه است. این‌که ما در سیاست خارجی خود برخی از عادات و سنت‌ها را از بین بردیم، یک حقیقت است. ترکیه همراه تمام همسایه‌گان خویش به صلح به‌سر می‌برد، در جهان برخی موقف گیری‌های ما متحول و در برخی موارد ثابت است، ترکیه دارای موضع این چنینی است درهای خویش را کاملاً باز می‌گذاریم.» به این ترتیب اردوغان تأکید می‌کند که حزب‌اش غیر اسلامی است.

چنان‌چه اردوغان در مصاحبه‌ای که همراه روزنامۀ فرانسوی "لوفیگارو" به‌تاریخ 7 اپریل 2010م داشت، در بارۀ اهمیت زیاد‌ دیدارش از پاریس گفت: «تعدادی از فرانسوی‌ها دربارۀ عضویت ما در اتحادیه اروپا با دیدی که از گذشته دارند، می‌نگرند بر ماست تا به تغییر این دیدگاه تلاش کنیم.» در پاسخ به این پرسش که آیا شما حزب خود را حزبی میانه‌رو اسلامی قلمداد می‌کنید، گفت: «ما خود را این چنین معرفی نمی‌کنیم؛ احزاب دموکراتیک مسیحی در اروپا نیز موجود اند. من اسلام سیاسی را قبول نمی‌کنم. حزب عدالت و توسعه حزبی اسلامی نیست. ما خود را دموکرات‌های محافظه‌کار می‌پنداریم؛ اگر هم‌پیمانان اروپائی ما را این چنین ببینند، از طرز دید گذشتۀ شان خود را رها خواهیم ساخت.»

به‌همین ترتیب در مصاحبه‌ای که اردوغان با شبکۀ "عربی سعودی" داشت، در پاسخ به این پرسش که آیا شما آرزوی و یا هدف نهائی‌ای مثل تأسیس خلافت دارید؟ گفت: «جهان درگیر تغییر و تحول است و در ضمن این تغییر و تحول، ما به‌معرفی نظامی پرداختیم که آن‌را تطبیق می‌کنیم و نیز تحولی‌که لازم است اکنون عملی شود. در حال حاضر مثلاً ترکیه به‌طرف همه‌پرسی می‌رود. این همه‌پرسی نظام ریاستی است. در انتخاب نظام ریاستی آن‌چه را که سوال شما دربر داشت، وجود ندارد یعنی ترکیه در حال حاضر نگران مسئلۀ خلافت و آن‌چه شبیه آن باشد، نیست.»

اما مهم‌تر از همه، در دیدارهای خود خصوصاً در دیداری‌که از مصر داشت، از سیکولاریزم دفاع نموده و به حکام و ملت مصر این نظام را پیش‌نهاد نمود تو گوئی که کاری درست است. در پاسخ به این سوالی‌که: شما می‌توانید به‌شکلی درست مفاهیم اسلام و سیکولاریزم را با هم جمع کنید و توصیۀ شما در این مورد به جهان عرب چیست؟ گفت: «من فکر می‌کنم که مشکل است این را توضیح داد که چرا جهان اسلام تا این اندازه در ساخت این پیوند(سیکولاریزم و اسلام) تأخیر داشته است. وقتی‌که ما حزب خود را تأسیس نمودیم، سکولاریزم را تعریف کردیم. وقتی آقای "مرسی" رئیس جمهور بود، در اثنای دیدار خویش از مصر، سیمیناری را در ساختمان "اوپرا" در قاهره برگذار کردم در شامگاه این سیمینار سیکولاریزم و ارتباط آن‌را با اسلام، توضیح دادم. پس در حزبی‌که تأسیس کردیم تعریف ما از سکولاریزم چیست؟ افراد یک‌باره ای سیکولار نمی‌شوند؛ ولی حکومت چنین شده می‌تواند. در سیکولاریزم دولت در تمام عقاید خود در عین فاصله قرار دارد و زندگی هر شخص را مطابق باورهایش تضمین می‌کند. آیا در این، آن‌چه مخالف اسلام باشد، دیده می‌شود؟ نه، مگر یک‌تعداد همواره تلاش می‌کنند تا این موضوع را به‌طرفی دیگر سوق دهند.»

فرضیۀ این‌که اردوغان شخصیت پنهان اسلامی است-چنان‌چه بعضی‌ها به این باور اند- با مستندات فوق منتفی می‌شود. برعکس، کارنامۀ اردوغان پُر از افکار و احکام غیر اسلامی است؛ مثل سیکولاریزم، دموکراسی، آزادی‌ها، ملیت‌گرائی و وطن پرستی. مگر اردوغان سیاست‌مداری نهایت آگاه و ماهر است؛ چون تمام کارهای خود را لباس اسلامی می‌پوشد. از بارزترین ویژه‌گی‌های وی این است که تا اندازه‌ای دارای دیدگاه پراگماتیک و "ماکیاولی" است و توان آن‌را دارد تا از تحولات بزرگ، به نفع منافع خویش کار بگیرد؛ مخصوصاً این‌که مشاوران وی می‌دانند که چگونه جامعه را مهندسی کنند و گفتار و کردار اردوغان و حکومت‌اش را بر اساس نظرسنجی‌هائی‌که اجراء می‌گردد، ترتیب می‌کنند و مقوله‌اش "اگر ایجاب کند، می‌توانم لباس‌های پاپ را بپوشم" که در زمان تصدی شهرداری شهر بزرگ استانبول گفته بود، دلالت بر این  می‌کند که روش سیاسی منفعتی وی از همان ابتداء شکل گرفته بود. طبیعتاً حمایت رسانه‌ها که برای خدمت به وی گماشته شده اند را نباید فراموش کرد؛ چنان‌چه رسانه‌ها همواره اموری را پوشش می‌دهند که به‌خدمت منافع اردوغان گرفته شده است و در مقابل، اموری‌که ممکن است دیدگاه منفی از وی ایجاد کند، از دید عموم مخفی نگه‌داشته می‌شود، رسانه‌ها نقش بسیار مهمی را بازی می‌کنند؛ چنان‌چه همین رسانه‌ها در گذشته باعث شده تا یک‌عده از حکومت‌ها در ترکیه فروبپاشد چنان‌چه "دنیز بایکال" رهبر حزب جمهوری‌خواه خلق با پخش ویدئوئی که به‌شکل پنهانی ثبت شده بود، سبب شد که استعفاء دهد. هم‌چنان ویدئو های مشابه منجر به استعفای مدیران ارشد حزب "جنبش ملی" از مناصب شان شد. هم‌چنان اکثر رسانه‌های مخالف اردوغان، در نتیجۀ فشارهائی‌که متوجه شان بود، مجبور شدند تا تعطیل، فروخته و یا هم آن‌عده از کارمندان خویش که مخالف دولت بودند را، برکنار کنند و اکنون رسانه‌هائی که از خود به اصطلاح شجاعت به‌خرج داده و برعلیه اردوغان سخن می‌رانند، انگشت شمار اند.

به‌فضل حمایت رسانه‌ها از اردوغان وی قادر است تا با آزادی در هرجا و از هر موضوعی‌که خواسته باشد، سخن براند. با این‌هم، زیاد دوست ندارد که واژه‌های اسلامی را در کارهای سیاسی خود استفاده کند؛ حتی جوانانی‌که در نشست‌هایش قرآن‌کریم تلاوت می‌کردند را ساکت کرده و از ایشان می‌خواهد که قرآن را بالای گورستان تلاوت کنند؛ مثلاً وقتی در کنفرانس ولایت/استان "گیراسون" که در مارچ 2018م برگذار شده بود و جمعی از جوانان که آیتی از سوره آل عمران را باهم تلاوت می‌نمودند، تلاوت شان را قطع نموده و گفت: «این امر را به من واگذار کنید، ان شاء الله آن‌را در گورستان بخوانید؛ اما در نشست‌های سیاسی آن‌را به ما بگذارید. باید بدانیم چه بخوانیم و کجا بخوانیم. بر ما اعتماد کنید این کار را به‌ما بگذارید، درست است؟ تا این‌که خوب بدانیم که چگونه به این‌جا رسیدیم. آیا ما در مقبره‌ای قرار داریم یا مسجد؟ یا در نشستی سیاسی؟ باید تفکیک قائل شویم. برماست تا تفکیک این را نیز بدانیم؟»       

بلی! چنان‌چه یک‌عده می‌پندارند، متأسفانه عمل‌کرد های اردوغان، به‌خاطر مردم مسلمان نیست؛ بلکه برعکس، به‌خاطر کسب رضائیت، خوشنودی و تثبیت نفوذ سیاسی امریکاست؛ کشوری‌که این قدرت را مرهون وی است. این در حالی است که احدی به‌جز الله سبحانه وتعالی مستحق نیست که برای رضائیت‌اش تلاش شود؛ اما اردوغان از این مفاهیم کاملاً به‌دور است و تا امروز عمل‌کرد اش این چنین بوده است.

اردوغان با حمایت مردم مسلمان ترکیه چندین فرصت داشت تا بتواند رضائیت الله سبحانه وتعالی و مسلمانان را به‌دست آرد؛ مخصوصاً در انقلاب نافرجام 15 جولای. با حمایت مسلمانانی‌که در برابر اسلحه، تانگ‌ و طیارات/جنگنده‌ها سینه را سپر کرده و جان‌های خود را فدای اسلام نمودند. وی فرصت داشت با حمایت مردم که برای دفاع از اسلام خود را فدا کردند، زنجیر ذلت کفار استعمارگر را درهم شکسته و برای عزت اسلام و مسلمانان تلاش کند.

در حالی‌که فرصت داشت که در صبح 16 جولای انقلابی اسلامی را اعلام کند؛ مگر این کار را نکرده و تلاش نمود تا نصرت اسلام را نصرت دموکراسی قلمداد کند؛ چنان‌چه کسانی‌را که جان‌شان را به‌خاطر اسلام فدا نمودند، ایشان را شهدای دموکراسی خواند! و به این ترتیب، نام شان را بد نمود.

تمام موارد فوق به این اشاره دارد که اردوغان در نظام سیاسی به‌جای اولویت دادن به اسلام، به دموکراسی اولویت می‌دهد هرچند که این مسئله را عملاً نپذیرد و اسلامی‌که هدف وی است، "اسلام میانه‌رو" است؛ اسلامی‌که غرب به وی دیکته می‌کند. جز این چه خواهد بود؟ مگر برداشت وی از اسلام این نبوده که فقط اسلام عبارت است از عبادات، بدون مداخلۀ آن در زندگی، سیاست، جامعه و حکومت تا فقط در زندگی فردی و مخصوص افراد داخل شده و در زندگی جمعی‌شان هیچ‌گونه بازتابی نداشته باشد، موازی با ارزش‌ها غربی مثل دموکراسی و سیکولاریزم باشد؟ بلی، دقیقاً برداشت اردوغان از اسلام همین است و در عین زمان معنی تحریف شدۀ "اسلام میانه‌رو" همین است.

عمل‌کرد وی در مسائل متعلق به سیاست داخلی نیز به‌همین منوال است و وی همین روش را در سیاست خارجی خود تعقیب می‌کند و مطلقاً به اندازۀ تارموئی از خطوط سیاست خارجی امریکا -‌که قدرت خویش را مدیون آن‌است- برایش ترسیم، پلان و درخواست نمود، خارج نشده است و اولین آثار آن‌را قبل از اشغال عراق در 1 مارچ 2003م شاهد بودیم؛ چون ترکیه به مطالبۀ امریکا مبنی بر مطالبۀ به‌کار گیری زمین و هوای ترکیه در عملیاتی‌که در شمال عراق راه اندازی شده بود، لبیک گفت و تصمیم این عمل شوم در جلسۀ سری که در 1 مارچ 2003م در پالمان با همین محوریت منعقد گردیده بود، گرفته شد پس از گذشت 13 سال در جواب به خبرنگاری در این مورد گفت: «من حامی اجازۀ 1 مارچ بودم و مخالفان آن‌را تأیید نکردند در آن‌زمان "بوش" مرا امیدوار کرد؛ مگر متأسفانه به‌دلیل اشتباه دوستان خود، تنها ماندیم. اگر اجازۀ یک مارچ تطبیق می‌شد، ترکیه عضویت را داشت دیدن دوردست‌ها، بسیار مهم است.»

چنان‌چه می‌بینیم، از همان ابتدا‌، اردوغان و حکومت‌اش در تعقیب کردن خط سیری‌که امریکا در سیاست خارجی برایشان تعیین نمود، حریص بودند و پُرواضح است که اُفق ترسیم شده برای ترکیه، همان اُفق امریکاست. مثال زندۀ امروزی بر این ادعا، شهدای ما در سوریه و سایر سرزمین‌های اسلامی است. این در حالی‌است که اردوغان به‌درخواست امریکا اردوی ترکیه را خارج از مرزهای این کشور، به کشورهای متعدد می‌فرستد؛ مثلاً تقریباً بیش از 50000 سرباز ترکی در سوریه، عراق، قطر، سومالیا، بوسنی و هرزگوینا، کوزوو، آلبانی، لبنان، افغانستان و جمهوری ترک قبرس شمالی گماشته شده اند و وجودشان در این کشورها فقط به‌خاطر تأمین منافع امریکای کافر استعمارگر است. اگر قضیه برعکس می‌بود، به‌ هیچ‌وجه ریختن خون مسلمانان آن‌هم به این سادگی، امکان پذیر نبود. در حالی‌که شایسته است که این اردو به‌کشورهای دیگر به‌خاطر حمایت از آبرو و مقدسات مسلمانان گسیل شود، متأسفانه برای حمایت از منافع کافر استعمارگر ارسال می‌گردد.

بسیار دردآور است که در بعضی از سرزمین‌های اسلامی اردوغان را دشمن امریکا می‌پندارند؛ چنان‌چه این بازی توسط تعدادی از دوایر و رسانه‌ها اداره می‌شود؛ اگر چنان‌چه بعضی فکر کنند می‌بود و اگر اردوغان دشمن امریکا بوده و با این کشور در حالت جنگ قرار می‌داشت، نباید در کنار هم‌پیمان سابق خود امریکا می‌بود؛ بلکه در عراق و سوریه و یک‌عداد از کشورهای دیگر اسلامی، باید با وی می‌جنگید و در صف ائتلاف غربی موقف نگرفته؛ بلکه در صف مسلمانان می‌ایستاد و عزت و بزرگی را در کنار "دوستان و هم‌پیمانان" خود امریکا و غرب جستجو نکرده بلکه بر عکس در کنار الله سبحانه وتعالی، رسولش و مؤمنان، جستجو می‌کرد.  

﴿ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ{منافقون: 8}

ترحمه: عزّت و قدرت از آن الله و فرستاده او و مؤمنان است.

مگر اردوغان کاملاً برعکس عمل می‌کند. در منطقه جنگ کثیفی را به‌نمایندگی و اسم امریکا شروع کرده است  و امریکا را از غرق شدن در جنگ سوریه نجات داده و برای امریکا و نظام ستم‌گر سوریه آب حیات را تقدیم نمود. در گذشته و حال از تمام امکانات خود برای شکست انقلاب مبارک سوریه کار گرفته است. در آغاز انقلاب  و زمانی‌که مسلمانان آن دیار، ندای کمک را سرمی‌دادند، اردوغان گوش‌های خود را پنبه زده و ایشان را به‌حال خود شان رها نمود این در حالی بود که اردوغان با اردو و قدرت کافی که در اختیار دارد می‌توانست به 24 ساعت کار نظام "اسد" را یک‌سره کند؛ چنان‌چه تقریباً 20 سال قبل در سپتامبر 1998م، قبل از این‌که اردوغان قدرت را به‌دست گرفته و قبل از این‌که اردوی ترکیه این قدر قوی باشد، رهبر نیروهای زمینی وقت "جنرال آتیلا آتش" خواستار اخراج "عبدالله اوجلان" از سوریه گردید و نظام "حافظ اسد" را هشدار داده گفته بود: «صبر ما تمام شده است.» همین هشدار باعث شد تا حافظ اسد، عبدالله اوجلان را از سوریه طرد نماید.     

هم‌چنان بیش‌ترین ضربه را به انقلاب سوریه وارد کرد که در بین آن عملیات "سپر فرات" بود. هرچند در ظاهر هدف از راه‌اندازی "سپر فرات" مقابله با تروریزم گفته شد؛ ولی به سبب آن در بین صفوف انقلابیون شگاف ایجاد شده و از هم متفرق شدند و بدین‌گونه شهر "حلب" به نظام اسد تسلیم داده شد و امروز نیز عین سیاست را در شهر "ادلب" تعقیب می‌شود.

قبلاً در زمانی نه چندان دور، اردوغان بشار اسد را ستم‌گر، قاتل مردم و تروریست گفته بود و طبق عادت‌اش از این گفتۀ خویش عقب‌نشینی کرده و احتمال دیدار با این نظام را رد نکرد؛ نظامی‌که حتی تا دیروز آن‌را دشمن خود تلقی می‌نمود. در مصاحبه‌ای که اردوغان به‌تاریخ 3 فبروری 2019م با تلویزیون رسمی دولتی ترکیه"TRT" داشت از هم‌کاری بخش‌های اطلاعات سیاست خارجه در سطح پائین با سوریه خبر داده گفت: «اگر بین رهبران گفتگوئی دست نداده است؛ مگر کارهای دوجانبه بین بخش‌های اطلاعات به پیش می‌رود؛ هرچند که سازمان‌های اطلاعات روی‌کرد رهبران را انعکاس نمی‌دهند. اگر با هم توافق نکنند، ما هم با هم توافق نخواهیم کرد. در موارد زیادی امکان دارد که رهبران از خط سیر اصلی خارج شوند و بخش‌های اطلاعات می‌توانند از آن استفاده کنند.»

به این ترتیب، تمام گام‌های سیاسی و نظامی‌ای که اردوغان در مورد سوریه برمی‌دارد، در جهت منافع و مصالح امریکاست. طبعاً این امر فقط منحصر در سوریه نیست، همین دَور زدن در سیاست خارجی در مورد مسئله فلسطین واضح‌تر هم است آن‌جا که گفته بود: «قدس خط سرخ ماست.»

در حادثۀ کشتی "مامی مرمره" که از ترکیه به‌منظور درهم شکستن محاصرۀ اقتصادی که رژیم یهود بر غزه وضع کرده بود، به‌طرف غزه در حرکت بود و پس از کشتار مسلمانان توسط اردوی یهود، اردوغان برای توصیف رژیم یهود از عبارات "تروریست" و "خون‌ریز" استفاده نمود و در همان زمان اعلام نمود  که تمام روابط تجارتی و سیاسی خود را با رژیم یهود قطع می‌کند؛ ولی بر اساس عادت‌اش، از این رفتار و گفتار خویش عقب‌نشینی کرده و بر عکس واکنش اولی، به سرکوب کردن سازمان‌هائی‌که سفر کشتی "مامی مرمره" را تنظیم کرده بودند، پرداخت چنان‌چه پس از دیداری‌که با "پوتین" رئیس جمهوری روسیه در سال 2016م در محل اجتماع ریاست جمهوری داشت، اظهارات صریح‌تری مبنی بر بهبود بخشیدن به روابط همراه رژیم یهود پس از تیره شدن اش به‌خاطر حمله بر "کشتی مامی مرمره" ایراد داشت؛ چنان‌چه گفته بود: «شما از ترکیه کمک‌های انسان دوستانه تهیه نموده و از خاک آن، به‌طرف غزه حرکت می‌کنید آیا از نخست وزیر وقت اجازۀ این کار را گرفتید؟ اصلاً ما همواره کمک‌های لازم را به غزه و فلسطین می‌رسانیم. این کار را می‌کنیم نه به‌خاطر این‌که قدرت خویش را به نمایش بگذاریم؛ بلکه این عمل را بر اساس دیپلوماسی انجام داده و می‌دهیم. چنان‌چه در دیپلوماسی جهانی این کار رایج است و به همین ترتیب در آینده نیز این کار را خواهیم کرد. این کار را با نواختن "طبل جنگ" انجام نداده بلکه با ادب و اخلاق خویش انجام می‌دهیم و این چنین ادامه خواهیم داد.» پس از آن، مسئلۀ پرداخت غرامت به فامیل‌های قربانیان به فراموشی سپرده شد و روابط دو کشور، مجدداً به‌حالت عادی بازگشت.       

عمل مضحک اردوغان در این مسئله، بالا رفتن حجم داد و ستدهای تجاری/بازرگانی بین ترکیه و رژیم یهود است؛ آن‌هم در زمانی‌که اردوغان ادعا می‌نمود که روابط بین این دو کشور بد است. چنان‌چه اردوغان به بلند رفتن حجم مراودات تجارتی به میزان 14درصد در یک‌سال بین ترکیه و کشوری‌که "حکومت اشغال و ترور" نامیده می‌شود، خبر داد. علاوه بر این، در سال 2002م که حزب عدالت و توسعه در ترکیه قدرت را در دست گرفت، حجم مبادلات تجاری/بازرگانی بین رژیم یهود و ترکیه بالغ بر 1.4 ملیارد دالر بود و اکنون این رقم به 4.9 ملیارد دالر رسیده است. مخصوصاً این‌که روابط نظامی به‌شکل همیشه‌گی آن حفظ شده است و خلبانان رژیم یهود آموزش خود را در ترکیه سپری می‌کنند.

هم‌چنان از مظاهر سیاست خارجی ترکیه که مشهود نیز است، عدم اهمیت دادن اش به خون مسلمان‌هاست در روابطی که همراه روسیه و چین دارد چون روسیه، خون مسلمانان را در "قفقاز"، سوریه و آسیای میانه ریختانده و چین خون مسلمانان را در ترکستان شرقی می‌ریزاند. به‌خاطر این‌که سخن به درازا نکشد، به‌همین قدر از خیانت‌های اردوغان اکتفاء می‌کنیم.

در نتیجه، متأسفانه نه در سیاستی‌که اردوغان تعقیب می‌کند و نه در سلوک وی، ‌اسلام جای دارد و در عوض آن، منافع کشورهای استعمارگر غربی جای گرفته است. مگر امت اسلامی به‌خاطر عَطَشی که به رهبریت، رهبری مسلمان و غیور دارد، به هیجان آمده و امید بسیار به اردوغان بسته است؛ یک‌عده از مسلمانان دل به اردوغان بسته اند. به امید این‌که ایشان‌را به روزهای شکوه‌مند شان برساند؛ مگر وی این فرصت را از دست داده و این شرف بزرگ را پُشت پا زده است. در عوض این‌که بهترین دینی‌ ‌که الله سبحانه وتعالی برما نازل کرده و آن اسلام است را، در زندگی تطبیق کند، به سمت و سوی "اسلام معتدل" که طرح غرب است، تمایل پیدا دارد. با این عمل‌کرد خویش شاید نزد غرب اعتباری کسب کرده باشد؛ مگر نزد امت اسلامی اعتبار خویش را از دست داده است. با کشف آن‌چه در پُشت پرده قرار داشت و ظاهر شدن هویت و چهرۀ واقعی وی، دل‌هائی که مالامال از محبت اردوغان بود، حال مملو از نفرت وی شده است. اردوغان از پیشینیان خویش قدرت را به‌دست گرفت و به‌خاطر کسب رضایت کفار استعمارگر، ایستادن در صف کسانی‌که دنیا و آخرت شان را زیان نمودند را ترجیح داد. واحسرتا! چه بد انتخاب و چه بد زیانی.

﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً ‏*‏ الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَهُمْ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صُنْعاً{کهف: 103 و 104}

ترجمه: (ای پیامبر! به كافران) بگو: آیا شما را از زیان‌كارترین مردم آگاه سازم‌؟‏ آنان كسانی‌ اند كه تلاش و تكاپوی‌شان (به سبب تباهی عقیده و باورشان) در زندگی دنیا هدر می‌رود (و بیسود می‌شود) و خود گمان می‌برند كه به بهترین وجه كار نیك می‌كنند.

مگر فرزندان مخلص امت باید بدانند که الله سبحانه وتعالی خود مالک دین و دعوت است و هرگز مؤمنان را ضایع نخواهد کرد و نصرت خویش را وقتی شامل این امت می‌کند که امت به آن احساس نیاز کرده و از همه کس، به جز وی سبحانه و تعالی مأیوس گردد. مسلماً که حالت موجود برای ما امتحان است.

پس از فروپاشی خلافت تا امروز، هر آن کسانی‌را که امت اسلامی به ایشان اعتماد کرده و در ایشان خوبی می‌دید و با امیدواری از وی حمایت می‌نمود، چه دیر و چه زود، الله سبحانه وتعالی نقاب از چهره‌های واقعی‌شان برداشته است؛ اعم از حکام در مصر، عراق، سوریه، فلسطین، خلیج، پاکستان، مالیزیا، سودان، یمن، ایران و آسیای میانه. هیچ رئیس جمهوری به‌شمول اردوغان باقی‌نمانده است که امت اسلامی به‌آن اعتماد داشته باشد و در عین زمان اردوغان محبوبیت مردمی خویش را نیز بیش از پیش از دست داده است. بوی بد فساد نظام‌هائی‌که در سیاست داخلی، خارجی، اقتصاد، اردو، قضاء/دادگستری و تعلیم و تربیه/آموزش و پرورش همه‌جا را فرا گرفته است چنان‌چه امت اسلامی متیقن گردیده است که هیچ مبدأ، حکم و راه‌حلی به‌جز اسلام وجود ندارد و به همین دلیل هم به‌خاطر نصرت اسلام به‌پا خاسته و الله سبحانه وتعالی نیز این امت را نصرت خواهد کرد و این کار بر او سبحانه وتعالی دشوار نخواهد بود.

﴿ ...وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبُونَ{ شعراء: 227}

 

ترجمه: و كسانی‌كه ستم می‌كنند، خواهند دانست كه بازگشت شان به كجا و سرنوشت شان چگونه است! !‏

نویسنده: یلماز شیلک

مترجم: اسماعیل نصرت

ادامه مطلب...

اقلام زراعتی و میوه‌هایی‌که در آن‌ها زکات واجب است

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

امیر و شیخ بزرگوارم! آن دسته از اصناف و اقلام زراعتی و میوه‌هایی‌که در آن‌ها زکات واجب می‌باشد، کدام‌ها اند؟ مثلاً کسانی هستند که از روغن زکات بیرون می‌کنند، حکم شرعی در زمینه چیست؟

این مشخص است که در رکاز (مال مدفون در زمین )، خمس‌اش زکات می‌باشد، پرسش من این‌گونه است: بعضی از مردم به املاک و دارایی‌های عصر عثمانی دست یافتند(صندوق‌های موادعذایی ارتش)، آیا کسی‌که این را یافته بعد از خارج نمودن خمس آن، مالک‌اش می‌شود؟ یا این‌که این دارایی‌ها و ثروت مربوط دولت اسلامی است که یابنده باید آن را منحیث امانت حفظ نموده و به دولت خلافت که إن شاءالله به زودی تأسیس خواهد شد، برگرداند؟ الله سبحانه وتعالی به شما برکت دهد.

پاسخ:

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

نسبت به انواع اقلام زراعتی و میوه‌هایی‌که در آن‌ها زکات واجب می‌شود، نظر به آنچه در احادیث وارد گردیده است، عبارت اند از: گندم، جو، خرما و کشمش. این همان چیزی است که در احادیث به شکل انحصار بیان شده و دیگر کشت‌ها و اقلام زراعتی در تحت این حکم داخل نمی‌باشند. برای اثبات این موضوع به دلایل زیر توجه نمایید:

الف) موسی بن طلحه از حضرت عمر رضی الله عنه روایت نموده که گفته است:

«إنّما سنّ رسول الله صلى الله عليه وسلم الزكاة في هذه الأربعة: الحنطة، والشعير، والتمر، والزبيب» (رواه طبرانی)

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم زکات را در همین چهار چیز مشخص نمودند: گندم، جو، خرما و کشمش.

هم‌چنان از موسی بن طلحه روایت است که گفت:

«أمر رسول الله صلى الله عليه وسلم معاذ بن جبل - حين بعثه إلى اليمن - أن يأخذ الصدقة من الحنطة والشعير، والنخل، والعنب» (رواه أبوعبيد)

ترجمه: هنگامی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم، معاذ بن جبل را به یمن فرستاد، برایش امر کرد که از گندم، جو، خرما و انگور صدقه(زکات) گیرد.

احادیث فوق این را بیان می‌کنند که زکات در کشت و زراعت و میوه‌ها، از همین چهار نوع (گندم، جو، خرما و کشمش) گرفته می‌شود و غیر از این‌ها از دیگر انواع کشت و میوه‌جات، زکات گرفته نمی‌شود. از این جهت احادیثی‌که ذکر شده، بر انحصار موضوع دلالت می‌کنند.

ب) حاکم، بیهقی و طبرانی از حدیث أبی موسی اشعری و معاذ ابن جبل، هنگامی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن‌ها را به یمن جهت تعلیم امور دین مردم فرستاد و برایشان فرمود: «زکات اخذ نکنید؛ مگر ازاین چهار چیز: جو، گندم، کشمش و خرما»؛ استنباط نمودند، بیهقی پیرامون این حدیث گفته است: راوی‌هایش ثقه و متصل است و در این حدیث حصر واضح است که گرفتن زکات از کشت و میوه‌ها تنها از هیمن چهار نوع می‌باشد؛ چون لفظ «إلا» هرگاه بعد از ادات نفی و یا نهی واقع شود، افاده‌ی حصر ما قبل به مابعد اش را می‌کند. یعنی حصر گرفتن زکات بر همین چهار نوع ذکرشده که عبارت از: جو، گندم، کشمش و خرما می‌باشد.

ج) الفاظ گندم، جو، خرما و کشمش که در احادیث وارد شده، اسماء جامد اند و لفظ‌‌شان غیر از خود، دیگری را احتوا نمی‌‌کند، نه از لحاظ نطق و نه از لحاظ مفهوم؛ زیرا که این اسماء نه اسماء صفات اند و نه هم اسماء معانی؛ بلکه مقصور برآن چیزهای اند که مسمی شده‌اند و به آن‌ها اطلاق می‌گردند و بس. از همین خاطر از الفاظ‌شان معنی خوردن،‌ خشک بودن و ذخیره کردن‌شان گرفته نمی‌شود؛ چون الفاظ‌‌شان به این معانی و صفات دلالت نمی‌کنند، و این احادیثی‌که وجوب زکات را در انواع چهارگانه از کشت ومیوه حصر نموده، تخصیص کننده‌ی الفاظ عموم وارد شده در احادیث می‌باشند:

«فيما سقت السماء العشر، وفيما سقي بغرب، أو دالية، نصف العشر»

ترجمه: در آنچه توسط باران آبیاری  می‌شود، عشر(ده یک) است و در آنچه توسط غرب و دلو آبیاری شود، نصف عشر است.

د) پس زکات در غیر این انواع چهارگانه در دیگر اشیایی زراعتی و میوه‌جات، واجب نمی‌باشد. از همین خاطر از ارزن، برنج، باقلا، نخود، نسک وغیره حبوبات و پنبه زکات گرفته نمی‌شود. هم‌چنان از سیب، آلو ، شفتالو، زردآلو، انار، مالته، کیله وغیره انواع میوه‌جات زکات گرفته نمی‌شود. به دلیل آن‌که هیچ یک از الفاظ گندم، جو، خرما و کشمش؛ در برگیرندۀ حبوبات و میوه‌جات نمی‌باشند و نص صحیح و معتبری هم در زمینه وارد نشده که به آن استدلال کرده شود. اجماعی هم در این مورد منعقد نشده است و قیاس هم در این شامل نمی‌شود؛ چون زکات از جمله عبادات بوده و در عبادات قیاس صورت نمی‌گیرد و به آنچه در نص آمده اکتفاء شده توقف می‌شود. هم‌چنان از سبزیجات مانند: تره، بادرنگ، کدو، بادینجان، شلغم، زردک وغیره زکات گرفته نمی‌شود. از حضرت عمر، حضرت علی، مجاهد وغیر از این‌ها روایت شده که در سبزیجات زکات نیست. هم‌چنان این را ابوعبید، بیهقی وغیره روایت نموده‌اند.

اما در قسمت پرسش‌ دوم تان که پیرامون رکاز است، باید گفت، هرشخصی‌که رکاز را می‌یابد در آن خمس (پنج یک) زکات می‌باشد که باید به دولت اسلامی تسلیم نماید تا دولت آن را در مصالح مسلیمن به مصرف برساند و چهار خمس دیگر‌ش از آنِ کسی می‌باشد که رکاز را یافته است، به شرط این‌که رکاز یافته شده از زمین غیرش نباشد.

اما اگر دولت اسلامی مانند امروز قائم نبود، کسی‌که رکاز را می‌یابد، باید خمس‌اش را برای فقراء و مساکین و مصالح امت بیرون نماید، در رسیدن به حق تلاش نهایی خود را به خرچ دهد و باقی‌اش برای خودش می‌باشد. دلائل موجود در زمینه:

رکاز عبارت از مال مدفون در زمین می‌باشد، برابر است که نقره باشد یا طلا، سنگ‌های گرانبها باشد یا مروارید و یاهم غیر آن از زیورات و سلاح؛ هم‌چنان برابر است که رکاز کنزهای مدفون از اقوام گذشته مانند مصری‌ها، بابلی‌ها، آشوری‌ها، ساسانی‌ها، رومی‌ها، یونانی‌ها و یاهم غیر از این‌ها باشد، مانند سکه‌های پول، زیورات و جواهری‌که در قبرهای پادشاهان و بزرگان‌شان یافت شود و یا در تپه‌های شهرهای خراب شده.

هم‌چنان رکاز می‌تواند سکه‌های از طلا باشد و یا هم نقره و برابر است که در کوزه گذاشته شده باشد و یا در غیر آن، به این‌گونه‌ که در زمینی پنهان کرده شده باشد که متعلق به عصر جاهلیت باشد و یا عصری از عصوری گذشتۀ اسلامی، تمام این‌ها رکاز تعبیر می‌‌شوند و در حکم رکاز داخل هستند.

رکاز مشتق از رَکَزَ یَرکُزُ، مانند غَرَزَ یَغرُزُ می‌باشد، یعنی پنهان کرد. چنانچه گفته می‌شود: رَکَزَ الرمح، یعنی نیزه را به زمین زد، وقتی‌که نیزه را در زمین ثابت واستوار داخل نماید و هم‌چنان الَّرکز صدای آهسته وپنهان را گویند. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِكْزًا﴾ [مریم: 98]

ترجمه: آیا از آن‌ها صدای آهسته و پنهان میشنوی؟!

اما معدن آن چیزی است که الله سبحانه وتعالی، از همان روزی‌که زمین و آسمان‌ها را آفریده است؛ آن را در بطن زمین جابجا نموده است، برابر است که طلا باشد و یاهم نقره، مس، سرب وغیر از این‌هاٰ، پس معدن مشتق از عَدَنَ می‌باشد، في المكان يعدن‌ (درمکانی اقامت می‌نماید)، زمانی‌که در آنجا قائم کرده شود. از همین جهت است که جنت به عدن مسمی شده است. چرا که آنجا جای اقامت و همیشه‌گی است. پس معدن ازخلق الله بوده نه از دفن بشر، از همین جهت است که با رکاز مخالف است چون رکاز از دفن بشر می‌باشد.

اصل در رکاز و معدن، آنست که ابوهریره رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم، روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموند:

«العجماءُ جرحها جُبار، وفي الركاز الخمس» (رواه أبو عبيد)

ترجمه: زخم چهار پایان هدر بوده (در آن غرامت و تاوان نمی‌باشد) و در رکاز خمس‌اش زکات است.

و آنچه که از عبدالله بن عمرو روایت شده است؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم از مالی‌که از خرابه‌های عادی یافت می‌شود، سؤال کرده شد، فرمودند: «در چنین مال و در رکاز خمس‌اش زکات می‌باشد.» و آنچه که از طریق علی بن ابی طالب رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده است که فرمودند: «در سیوب خمس است و فرمودند: سیوب عبارت از ریشه و رگ طلا و نقره‌یی‌ست که در زیر زمین باشد.» این را ابن قدامه در المغنی ذکرنموده است.

ج) از همین خاطر، هرمال مدفون از طلا، نقره، زیورات و غیر از این‌ها که در قبرها، تپه‌ها و یاهم در شهرهای اقوام گذشته یافت می‌شود، یا این‌که در زمین مرده (غیر قابل استفاده برای زراعت که در ملکیت کسی داخل نباشد)، یا در ویرانه‌های عاد، یا از هرآن چیزی قدیمی که نسبت‌اش به قوم عاد داده شود، یا اینکه از دفن جاهلیت باشد، یا از دفن کرده‌های مسلمین، در عصرهای اسلامی گذشته باشد، این همه در ملکیت پیدا کننده می‌باشد که خمس آن را به بیت المال پرداخت می‌نماید.

هم‌چنان هرمعدن کم و اندک است، در صورتی‌که غیر منقطع نباشد، یعنی که مقدارش محدود باشد، از طلا باشد یا از نقره، برابر است که ریشه‌ای باشد یا سطحی، در زمین مرده یافت شود که در ملکیت کسی نباشد، پس آن در ملکیت پیدا کننده است که از آن خمس‌اش را به بیت المال تسلیم می‌کند. اما اگر زیاد باشد، یعنی که معدن باشد؛ نه یک کمیت محدود مدفون، پس این حکم ملکیت عامه را به خود می‌گیرد، که برایش تفصیلی دیگری می‌باشد.

خمس که از پیدا کننده رکاز و از پیدا کننده معدن گرفته می‌شود، حیثیت مال فیء را دارد و حکم آن را به خود می‌گیرد. به این معنی که در بیت‌المال، در دیوان فیء و خراج گذاشته شده، مانند فیء و خراج مصرف کرده می‌شود و امرش موکول به خلیفه بوده که آن را در رعایت امور امت و رفع نیازمندی‌های آنان، بنابر نظر و اجتهاد‌ش، آنچه که در آن خیر و صلاح امت بوده باشد، به مصرف می‌رساند.

د) کسی‌که رکاز و یا معدن را در ملک، زمین، یا ساختمان خود یافت، آن شخص مالک آن می‌باشد، برابر است که زمین و یا ساختمان را به وراثت برده باشد یا این‌که از کسی دیگری خریداری نموده باشد؛ اما کسی‌که رکاز یا معدن را در زمین یا ساختمان کسی دیگری یافت، رکاز و معدن یافت شده از صاحب زمین و از صاحب ساختمان بوده؛ نه از کسی‌که رکاز و معدن را یافته است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابو رشته

5 محرم 1435هـ.ق

۸ نومبر ۲۰۱۳

ادامه مطلب...

نظام سرمایه‌داری یک نظام غیرانسانی است که هیچ‌گاه مشکلات اقتصادی پاکستان را حل نخواهد کرد

  • نشر شده در پاکستان

(ترجمه)

به تاریخ ۱۳ جولای ۲۰۱۹م، تاجران در سراسر پاکستان بر خلاف پالیسی جدید مالیات حکومت اعتصاب نموده و دوکان‌ها و بازار‌های خودرا قفل نمودند. در این هیچ جای شکی نیست که هر شهروند پاکستانی پریشان است و بخاطر مالیات سنگینی‌که به دستور صندوق بین‌المللی پول(IMF) توسط رژیم بجواه-عمران بالای آنان تحمیل می‌شود، نگران هستند. مردم فقیر پاکستان بخاطر مالیات سنگین و افزایش بهای منابع طبیعی نگران هستند؛ زیرا این امر باعث شده تا بهای اجناس مصرفی روزانه مردم بلند رفته و بعضی اجناس حتی دور از دسترس‌شان قرار بگیرد. طبقه معاش‌گیر جامعه به این خاطر تشویش می‌کنند که حکومت پول ماهانه آنان را قبل از این‌که به دسترس شان قرار دهد، در مالیات‌دهی به فنا می‌برد و آنان ماه را به بسیار مشکل سپری می‌کنند. تاجران نیز نگران هستند، زیرا از یک سو تجارت‌شان به بدترین شکل توسط پایین آمدن روپیه کلدار در مقابل دالر و کاهش مشتری برای خرید کالاهای تجارتی‌شان متأثر شده و از سوی دیگر قوانین جدید مالیاتی‌که توسط رژیم بجواه-عمران اعلان شد، به‌طور منفی بالای فعالیت‌های اقتصادی کشور تاثیر گذاشته است. 

این حکومت رنج و مشقتی‌ راکه مردم پاکستان با آن مقابل هستند، کاملاً نادیده می‌گیرد؛ زیرا به تامین هدف اقتصادی تلاش می‌ورزد که از سوی صندوق بین‌المللی پول تعیین شده است. ‏به رژیم هیچ فرقی نمی‌کند که با پیروی از چنین پالیسی‌های غربی نرخ بیکاری به اوج خود خواهید رسید و مردم توان خرید مواد غذایی را نخواهند داشت. رفتار این حکومت طبق نظریه جدید نظام اقتصادی سرمایه‌داری است. ‏نظام اقتصادی سرمایه‌داری مشکلات اقتصادی را به عنوان مشکلات اقتصادی انسان‌ها نمی‌بیند، بلکه مشکلات اقتصادی را صرفاً از نقطه نظر مادی یا اقتصادی می‌بیند و توجه بر رسیدن بعضی اهداف فنی می‌کند. در نظام اقتصادی سرمایه‌داری، یک اقتصاد درست آن‌ست که "تولید ناخالص ملی(GBP)" بلند باشد و نیز در حال رشد باشد و هیچ بحرانی تعادل پرداخت(قروض) و بودجه وجود نداشته باشد. بناً اگر این شاخص‌های فنی خوب هستند، پس باید اقتصاد کشور در نظر گرفته شود که در مسیر صحیح و پیشرف قرار دارد؛ صرف نظر از این واقعیت که مردم این کشور روز به روز فقیر می‌شوند و بی‌عدالتی افزایش می‌یابد. ‏فلهذا در این هیچ جای شکی نیست که اجرای پالیسی‌های فاسد سرمایه‌داری نمی‌تواند مشکلات اقتصادی مردم پاکستان را حل بکند و نه حتی اگر تیم حکومت هدفی‌ را که برای خود با استفاده از ابزار سرکوب‌گرانه‌ی توسط جمع‌آوری مالیات سنگین تعیین کرده بوده را هم بدست بیاورند، بازهم مشکلات مردم حل نخواهد شد؛ بلکه بیشتر خواهد شد!

 ‏در مقایسه با نظام اقتصادی سرمایه‌داری، اسلام تنظیم امور اقتصاد رعیت را به عنوان یک مشکل انسانی می‌بیند و حاکمیت اقتصادی اسلام مشکلات انسان‌ها را من‌حیث هدف شرعی دیده و به راه‌حل انسانی آن می‌پردازد، نه این‌که به مسائل فنی بر اساس شاخص‌های اقتصادی بپردازد. از نظر اسلام، نیازمندی‌های اساسی هرشخص و رعیت باید برآورده شود و هم‌چنین هر زن و مرد باید مجال دست یافتن به زندگی لوکس/تجملی را به‌طور مساوی داشته باشند. طبق نظر اسلام، مسئله واقعی این نیست که تا بیشتر ثروت جمع‌آوری شود و میزان "تولید ناخالص ملی(GDP)" بلند برود؛ بلکه هدف اسلام اینست که ثروت و منابع به تمام رعیت/شهروندان در جامعه توزیع شود.

بنابر این، اگر مردم مجبور شوند که با شکم گرسنه بخوابند و هیچ پناهگاهی بر سر خود نداشته باشند، پس از دید اسلام دولت در مدیریت اقتصاد امور رعیت‌اش ناکام مانده است؛ هرچند اگر پول دولت در مقابل ارز خارجی بلند باشد و میزان "تولید ناخالص ملی(GDP)" کشور بلند باشد. اسلام اصرار بر بُعد/جنبه انسانی می‌کند حال‌آن‌که مدیریت اقتصاد به همین خاطر به جمع‌آوری درآمد توسط دولت با ثروت هر یک شخص درعوض مصرف آن فرد ارتباط دارد. بناً پالیسی مالیات اسلام بر اساس توانائی مالی هر یک شخص استوار است؛ یعنی هرکی مالک نصاب بیشتر بود تحت قوانین مالی اسلام باید مالیات بیشتر بپردازد و برعکس همین امر.

تعریف بحران اقتصادی اسلام کاملاً متفاوت‌تر از تعریف نظام سرمایه‌داری است. بر اساس تعریف اسلام، یک اقتصاد زمانی در بحران قرار می‌گیرد ‌که نیاز‌های اساسی هر فرد در جامعه تأمین نشود و یا دولت خواه به علت کم‌بود منابع و یا به هر علتی‌که باشد نتواند زمه شرعی که همانا مراقبت از امور رعیت/شهروندانش محسوب می‌شود، نداشته باشد. ‏مگر امروز نظام سرمایه‌داری اعلان نموده است که پاکستان در یک بحران اقتصادی قرار دارد و توانایی پرداخت دوباره سود‌های قروض‌اش را ندارد.

ای مسلمانان پاکستان! شما در وضعیت بدبختی بخاطری قرار دارید که نظام سرمایه‌داری غیرانسانی و بی‌رحم بالای شما تطبیق می‌شود. ‏شما باید نه تنها مالیات ظالمانه را رد کنید؛ بلکه شما به‌طور وسیع در تمام امور زنده‌گی تان این نظام سرمایه‌داری دموکرتیک کفری را و تمامی نخبگان سیاسی که به آن ارتباط دارند را رد نموده و به آن کفر بورزید و شما باید هرچه زودتر تقاضای تأسیس خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت را بکنید که شما را از ظلم و ستم اقتصادی توسط اجرای نظام اقتصادی اسلام آزاد نموده و این نظام اسلام به موفقیت اقتصادی شما اطمینان می‌بخشد.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: زکریا وهاج

ادامه مطلب...

نخست وزیر مالیزیا باید در اجرای امانت الهی، یعنی تطبیق کامل اسلام، پای‌بند باشد

  • نشر شده در مالیزیا

(ترجمه)

داکتر ماهاتیر بن محمد، نخست‌وزیر مالیزیا، نودوچهارمین تولدش را در ۱۰ جولای جشن گرفت و پیام‌های تبریکی بسیاری از رهبران حزب پاکاتان هاراپان و احزاب دیگر دریافت کرد. جدا از این‌که او در کسب سمت نخست‌وزیری برای بار دوم رکورددار شد، بل رکورد مسن‌ترین نخست‌وزیر جهان را نیز شکستاند.

زمانی‌که ماهاتیر در جناح مخالف حکومت بود، به علت کهولت سن‌اش شدیداً از طرف حزب حاکم سازمان ملی مالیزی متحد به ناشایستگی محکوم می‌شد، ولی اکنون چنین صداهایی دیگر شنیده نمی‌شود و جایش با تحسین و تقدیر پر شده‌است. حتی یک عده از رهبران سازمان ملی مالیزی متحد به امید کسب ذره‌ای منفعت این حزب را ترک کردند و به پای‌بوس ماهاتیر افتادند. این چهرۀ پلید نظام دیموکراسی را نشان می‌دهد، نظامی‌که منفعت در آن معیار اعمال سیاسیون است، نظامی‌که عزت، احترام و حیاء را از انسان‌ها می‌گیرد و دیگر حلال و حرام معیار اعمال در زندگی نیست، نظامی‌که در نتیجۀ تعالیم ایدیولوژی سرمایه‌داری ایجاد می‌شود و در آن منفعت اساس همه‌چیز است.

حزب‌التحریر در عوض مبارک‌گویی به‌مناسبت نودوچهارمین سال‌روز تولد نخست‌وزیر مالیزیا، برایش تذکر می‌دهد که:

۱. در واقع، قدرت یک امانت است؛ امانتی از جانب الله سبحانه وتعالی که برای خائنان و کافران‌اش در آخرت پشیمانی را در پی دارد. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولا﴾ [احزاب: ۷۲]

ترجمه: ما امانت (تعهد و تکلیف الهی) را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، آن‌ها از حمل آن سر برتافتند و از آن هراسیدند؛ اما انسان آن را بر دوش کشید؛ او بسیار ظالم و جاهل بود، (چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد.

رسول الله صلی الله علیه و سلم به ابوذر که برای یک مسئولیت سوال کرده بود، فرمودند:

«يَا أَبَا ذَرّ إِنَّك ضَعِيف، وَإِنَّهَا أَمَانَة، وَإِنَّهَا يَوْم الْقِيَامَة خِزْي وَنَدَامَة إِلَّا مَنْ أَخَذَهَا بِحَقِّهَا وَأَدَّى الَّذِي عَلَيْهِ فِيهَا» (رواه مسلم)

ترجمه: ای ابوذر! تو ضعیف استی و این یک امانت است؛ و این امانت در روز رستاخیز عامل پشیمانی و ندامت خواهد بود، مگر برای کسی‌که آن را با حس مسئولیت‌پذیری می‌گیرد و حق‌اش را ادا می‌کند.

ای نخست وزیر مالیزیا! بدان که امانتِ حاکمیت امانتی است که به یک شخص به‌منظور تقرر به‌عنوان خلیفه و تطبیق کافۀ حکم الله سبحانه وتعالی بر روی زمین سپرده می‌شود، تا دعوت الله سبحانه وتعالی را به اطرف و اکناف جهان گسترش دهد، اسلام را بر همۀ ادیان مسلط کند و رحمت را به تمام جهان برساند.

۲. الله سبحانه و تعالی کسی را که در قدرت است؛ ولی به آن‌چه او سبحانه وتعالی نازل کرده حکم نمی‌کند، شدیداً هشدار می‌دهد و می‌گوید که او کافر، ظالم و فاسق  است. او سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ﴾ [مائده: ۴۴]

ترجمه: و هرکس به احکامی‌که الله [سبحانه وتعالی] نازل کرده‌است حکم نکند، کافر است.

﴿وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُ﴾ [مائده: ۴۵]

ترجمه: و هرکس به احکامی‌که الله [سبحانه وتعالی] نازل کرده‌است حکم نکند، ظالم است.

﴿وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ [مائده: ۴۷]

ترجمه: و هرکس به احکامی‌که الله [سبحانه وتعالی] نازل کرده‌است حکم نکند فاسق است.

۳. ناکامی دیموکراسی برای همه ثابت شده‌است؛ اما تا هنگامی‌که این نظام غربی و قوانین بشری‌اش بر این سرزمین حاکم باشد، مردم هرگز روی خوشبختی و آسودگی را نخواهند دید. رحمت و رضایت الله سبحانه وتعالی عاید حال هیچ سرزمینی‌که قوانین او سبحانه وتعالی را کنار گذاشته نخواهد شد، حتی مالیزیا، باوجود این‌که ظاهراً آرام به‌نظر می‌رسد.

۴. در حقیقت، این‌بار الله سبحانه وتعالی برای ماهاتیر یک فرصت طلایی داده‌است تا خطاها و اشتباهات پیشین‌اش را جبران کند. اگر او قبلاً قوانین الله سبحانه وتعالی را تطبیق نمی‌کرد، به مردم ظلم می‌کرد، حقوق‌شان را رعایت نمی‌کرد، آن‌ها را فریب می‌داد وغیره و غیره، اکنون او سبحانه وتعالی برایش فرصتی داده‌است تا این اشتباهات‌اش را جبران کند. ماهاتیر در این اوضاع حساس و بحرانی باید این را بداند و بقیۀ عمرش را در راه الله سبحانه وتعالی و تنها به‌خاطر تطبیق قوانین او سبحانه وتعالی صرف کند.

ای نخست‌وزیر مالیزیا! می‌دانی که این قدرتی‌که اکنون لذت‌اش را می‌بری دیری نمی‌پاید تا آن‌که الله سبحانه وتعالی آن را با یک کن فیکون از صحنۀ روزگار برچیند. هرکس با بار مسئولیت خودش به‌سوی او سبحانه وتعالی باز می‌گردد. پس برای سعادت دنیا و آخرت خود باید به محاسبه و نصیحت‌مان گوش کنی. از باقی‌ماندۀ این فرصتی‌که الله سبحانه وتعالی بر تو ارزانی کرده‌ در راه خلاصی از میراث غرب کافر، یعنی نظام دیموکراسی، و جایگزینی‌اش با میراث رسول الله صلی الله علیه وسلم، یعنی نظام خلافت، استفاده کن. کتاب قوانین "لورد رید" را دور بینداز و کتاب الله سبحانه وتعالی و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم را جایگزین‌اش کن؛ دو چیزی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم در میان ما گذاشته اند و هرگاه کسی از آن‌ها پیروی کند، هرگز گمراه نخواهد شد. ما تو را به اطاعت از الله سبحانه وتعالی و کسب رضایت‌اش تذکر می‌دهیم. به نصایح‌مان گوش کن چون حزب‌التحریر هرگز برایت دروغ نگفته‌است و نخواهد گفت. سعادت و مشقت‌ات در آخرت وابسته به پذیرش یا انکار نصایح‌مان است. در واقع، ما تو را به آن‌چه الله سبحانه و تعالی دستور داده‌است تذکر دادیم!

﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ﴾ [غاشیه: ۲۱]

ترجمه: پس تذکر ده که تو فقط تذکر دهنده‌ای.

عبدالحکیم عثمان

سخنگوی حزب‌التحریر–ولایه مالیزیا

مترجم: محمد حارث پویا

ادامه مطلب...

جهاد فرض است، فارغ از این‌که چقدر ضعیف و یا قوی استیم الله سبحانه‌وتعالی پیروزی بر دشمن را نصیب‌‌مان خواهد کرد

  • نشر شده در مالیزیا

(ترجمه)

در یک مصاحبه‌ی شبکه‌ی تی‌وی3 در برنامه‌ای تحت نام "مصاحبه با مردم" به‌تاریخ 10 جولای/ژوئیه 2019م، محمد بن سابو، وزیر دفاع مالزیا از دولت پیشین این کشور در بابت نگهداشتن مالزیا در جنبش غیرمتعهدها (NAM) سپاس‌گزاری کرد و برعلاوه‌ گفت: «ما باید مالزی را در جنبش غیرمتعهدها (NAM) نگهداشته و اولویت ما داشتن سیاست دفاع و گفت‌وگو با قدرت‌های بزرگ مانند ایالات متحده‌ی ‌امریکا و چین که در تلاش نفوذ به منطقه‌ی ما هستند، باشد. ما با هردو کشور تعامل دوستانه داشته و در سیاست خود آن‌ها را من‌حیث شرکای تجاری، تجارت و گفت‌وگو می‌شناسیم.»

در مصاحبه‌ی یادشده، محمد سابو یا مشهور به مات سابو، هم‌چنان به توضیح سخنان‌اش پرداخت و در جریان هجدهمین سالگرد مدرسه بین‌المللی اسلامی مالزی (IIS) گفت: «گارد ساحلی چین بزرگ‌تر از کشتی جنگی مالزی است، چگونه می‌توان با آن‌ در تقابل قرار گرفت. بناءً ما قادر به جنگیدن با آن‌ها نیستیم.» براساس گفته‌های محمد سابو، عبارت "ما قادر به جنگیدن با آن‌ها نیستیم" به این معناست که "ما نمی‌خواهیم با آن‌ها در جنگ باشیم." چندی پیش در پاسخ به پرسش‌ها در مجلس نماینده‌گان به‌تاریخ 3 جولای/ژوئیه 2019م، توضیح مشابهی توسط محمد سابو ارایه شد، او این موضوع را اظهار کرد که "ما توانایی جنگ با آن‌ها را نداریم" به این معناست که "ما نمی‌خواهیم با هیچ ابرقدرتی در جنگ باشیم."

چه‌کسی این حرف را می‌زند؛ محمد سابو؛ کسی‌که قبلاً منحیث خروس جنگی حزب اسلامی مالزیا (PAS) لقب داده شده بود. در 39سال گذشته، از زمان ورود وی به دنیای سیاست، او همیشه در نقد از حکومت و مخالفت با هر سیاستی‌که نظام حاکم تطبیق‌اش می‌کرد، به شمول قضایای بین‌المللی که متناوباً باعث زندانی‌شدن‌اش شد، بسیار قاطع و رُک بود. چه‌کسی این مظاهره‌کننده‌ی جسور را نمی‌شناسد؛ کسی‌که تظاهرات‌های بی‌شماری را رهبری و یا در آن اشتراک کرده است، آن تظاهرات‌هایی‌که در مقابل سفارت امریکا برای اعتراض به مداخله‌ی امریکا در جهان اسلام و هم‌چنان تظاهرات تحت عنوان "امریکایی-یهودی از کمک برای کشتن مسلمانان دست بردار! خصوصاً در منطقه‌ی مبارک فلسطین." حالا بعد از به‌دست آوردن وزارت دفاع همه‌چیز تغییر کرده است! زمانی‌که قدرت در دستان‌اش است، کنش‌ها و حتی سخن‌گفتن‌اش بسیار محتاطانه است، تا این‌که قلب دشمنان الله سبحانه و تعالی مانند امریکا و چین را نشکند! بدتر از آن، تمام کوشش او برای اسلام و تمام انتقادهایش از ابرقدرت‌ها ازبین‌رفته و تبدیل به سیاست‌های دوستانه براساس منفعت و ترس شده است!

چگونه یک شخصی‌که ادعای داشتن فکر اسلامی را دارد، می‌تواند بعد از رسیدن به قدرت،‌ مالزیا را از جمله‌ی جنبش غیرمتعهدها اعلام کند؟ آیا او درک نمی‌کند که سیاست غیر تعهد طولانی به معنای ابطال جهاد فی سبیل‌الله است؟ چگونه یک شخص که ادعای دفاع از اسلام در 39 سال را دارد،‌ می‌تواند بعد از رسیدن به قدرت،‌ آرزوی ایجاد سیاست دوستانه را داشته و نخواهد با کشورهای مخرب جنگی مانند امریکا و چین مبارزه کند؟ چگونه یک شخصی که در مقابل دشمنان سیاسی‌اش بسیار دلیر وبی‌باک بود، اما بعد از رسیدن به قدرت فوراً در برابر دشمنان الله سبحانه و رسول الله صلی‌الله علیه وسلم و دشمنان مؤمنین مانند امریکا و چین از پای درآمده و تسلیم ‌شود؟ بلی، ما می‌توانیم با آن‌ها دوستانه رفتار کنیم، مگر بعد از تبدیل سیاست‌های شان به‌طرف اسلام و امت اسلامی و تعهد کنند تا خود را به اسلام تسلیم کنند!

ای وزیر دفاع! چگونه می‌توانی بعد از رسیدن به قدرت، دشمنان خود، دشمنان الله سبحانه وتعالی، رسول‌اشﷺ و دشمنان امت مسلمه را منحیث دوستان خوب، شرکای تجاری و گفت‌وگوی خود انتخاب نمایی؟ آیا بعد از رسیدن به قدرت، آیه‌های الله سبحانه وتعالی از قرآن که برای جهاد فی سبیل‌الله فرامی‌خواند –خصوصاً برای تو که قدرت نظامی را در دست داری- را فراموش کرده‌ای؟ آیا بعد از رسیدن به قدرت این وجیبه را فراموش کرده‌ای که باید با دشمنان الله سبحانه وتعالی تا زمان تسلیم‌شدن شان به اسلام و پرداخت جزیه جنگیده شود؟ این بعد از رسیدن به قدرت این وجیبه را فراموش کرده‌ای که باید مسلمانان مظلوم از چنگ ظالمین رها شوند، مسلمانان سرزمین‌های اشغال‌شده آزاد شوند، تا فتوحات در سرزمین‌های جدید آغاز شده و رحمت الله سبحانه وتعالی توسط دعوت و جهاد به تمام جهان برسد؟ آیا بعد از رسیدن به قدرت این وعده‌ی الله سبحانه وتعالی را فراموش کرده‌ای که هرقدر یک گروه کوچک ضعیف به نظر برسد، به خواست الله سبحانه وتعالی یک دشمن بزرگ را از‌بین برده و قوی دیده خواهد شد؟ آیا فراموش کرده‌ای که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم و اصحاب‌اش می‌جنگیدند تا دو امپراتوری بزرگ روم و فارس آ‌ن‌زمان را از بین ببرند؟ آیا فراموش کرده‌ای که الله سبحانه وتعالی وعده‌ی پیروزی بر دشمن را برای مسلمانان داده است؟ آیا تمام این چیزها را فراموش کرده‌ای؟

ای مسلمانان! شاهد حوادث زیادی در جهان استیم، قسمی‌که در چند دهه‌ی اخیرِ مالزیا شاهد می‌باشیم؛ هر مبارزه‌ی اسلامی که در قالب یک نظام دموکراتیک ارایه شده، به‌غیر از حزب اسلام‌دموکرات، هیچ پیروزیِ را برای اسلام در پی نداشته است.

هرکسی‌که در پی رهبرشدن در این نظام در حرکت است، به خالق این نظام،‌ یعنی غرب تسلیم خواهد شد. به سمت خواسته‌های غرب رهبری کرده و برای به‌دست آوردن رحمت و شفقت غرب تلاش خواهد کرد، هرچند که مبارزه‌ی پیشین آن به نام اسلام و واضحاً ضدغربی بوده باشد. در حقیقت، دموکراسی رهبران ریاکار فراوانی را ساخته و به ساختن آن‌ها ادامه می‌دهد. تنها کار درست در اسلام، کار پاک و بااخلاص است، بدون حتی ذره‌ای از تعلیمات غرب و بر هیچ روان و خواست دنیوی استوار نیست. اما کاری است که تلاش آن تطبیق اسلام منحیث یک ایدیولوژی براساس قرآن و سنت تحت دولت برحق خلافت بر منهج و روش نبوت می‌باشد.

عبدالحکیم عثمان

سخنگوی حزب‌التحریر-مالزیا

مترجم: تمیم افشار

 

ادامه مطلب...

درس‌های دموکراسی: حکومت مردم؛ دروغی بزرگ

  • نشر شده در سیاسی

ترجمه)

تعریف مختصر دموکراسی عبارت از "حکومت مردم" است و این یعنی مردم در طول زندگی خویش قوانینی را وضع نموده و سپس آن را در زندگی شان تطبیق می‌کنند. ما دروغ بودن این نظریه را در ارتباط به حوادثی‌که در قرغیرستان اتفاق افتاده اند، ثابت می‌سازیم.

اول) در بند سوم ماده ششم قانون اساسی جمهوری قرغیرستان چنین تذکر رفته است: "معاهدات بین‌المللی که با اشتراک جمهوری قرغیرستان به امضا رسیده و با در نظر داشت روش تعیین شده و هم‌چنان با حفظ اساسات و معیارهای به رسمیت شناخته شده قانون بین المللی از سوی کشورها که یک روش جدایی ناپذیر از نظام قانونی قرغیرستان بوده مرعی الاجرا می‌باشد."

در حقیقت قانون تذکر یافته فوق، بیانگر گردن نهادن به قدرت استعماری که امروزه بالای جهان حاکمیت می‌کند، می‌باشد و مردم قرغیرستان هیچ گونه حق مشارکت در ایجاد این قانون نداشته و نه هم واقعیت آن را می‌فهمند. با وجود آن، این قانون وارد قانون اساسی جمهوری قرغیرستان گردید که در این کار، نه مردم قرغیرستان و نه هم نمایندگان آن‌ها هیچ نقشی نداشتند؛ بلکه استعمار گران به کمک سازمان‌های بین المللی آن را به اجرا در آورده اند.

پس کجاست این "حکومت مردم"؟

دوم) دموکراسی حکومت مردم نیست؛ بلکه دموکراسی در واقع همان سرمایه‌داری است. زمانی‌که نظام سوسیالیزم "اشتراکی" از هم پاشید و نظام سرمایه‌داری روی قدرت آمد، به جز از بعضی رهبران کسی وجود نداشت که معنای قانون "خصوصی‌سازی دارایی‌های دولت" را بداند. مردم نمی‌دانستند که قدرت‌های استعماری این قانون را به هدف تغییر سرزمین‌های ما به دولت‌های سرمایه‌داری و غارت نمودن ثروت‌های ما از طریق تعیین حکام طرفدار نظام سرمایه‌‌داری، علیه آن‌ها استفاده می‌کنند و با وجود این همه و عدم فهم مردم، این قانون ایجاد گردید که در نتیجه آن و از طریق قانون خصوصی‌سازی، سرمایه‌های مردم در کشورها، به ملکیت خصوصی این رهبران تبدیل گردید. این رهبران ثروت‌های سرزمین‌های ما را به هدف رسیدن به قدرت و پولدار شدن غارت نمودند و تا امروز قدرت در میان آن‌ها دست به دست می‌شود. آن‌ها کسانی هستند که بر تمامی قوه‌های اجرائیه، مقننه و قضائیه تسلط یافته اند؛ قوانینی را برای خود وضع نموده و در جهت منافع شخصی شان از آن‌ها استفاده می‌کنند. آن‌ها کسانی هستند که قدرت را خودشان و یا هم فرزندان شان (صرف نظر از بعضی استثناءات) غصب نموده اند.

پس کجاست این "حکومت مردم"؟

سوم) چنانچه در نکات یاد شده قبلی واضح گردید، مردم در ایجاد قوانین زندگی خویش هیچ سهمی نداشته و توسط نهادی به نام "پارلمان" به صورت اجباری اگر چه مخالف خواست شان باشد وادار به اطاعت از این قوانین می‌گردند و هنگامی‌که مردم به ستوه آمده و دست به اعتراض بزنند، این سرمایه‌داران تغییر روش داده و می‌گویند: وضعیت زندگی ما تغییر نخواهد کرد تا زمانی‌که نظام را تغییر ندهیم و هدف شان از تغییر نظام؛ رفتن از نظام حکومتی ریاستی به نظام حکومتی پارلمانی-ریاستی (مختلط) و یا هم نظام کاملا پارلمانی می‌باشد که در واقع تمامی این‌ها نوعی از نظام حکومتی سرمایه‌‌داری پنهان شده در پشت نقاب دموکراسی می‌باشند که این سیستم رسیدن سرمایه‌داران را به قدرت از طریق بیچاره ساختن امت تضمین می‌کند.

به گونه مثال "عسکر آقایوف" اقدام به ایجاد یک "پارلمان نمونه" نمود و پارلمانی را که متشکل از دو مجلس بود، به هدف استحکام بخشیدن حکومت استبدادی اش تاسیس کرد و به ادامه آن "تشکیل حزب" را برای وارد شدن به پارلمان و به منظور منصرف ساختن توجه مردم از ظلم جاری در کشور شرط قرار داد، چنانچه حزب "اولگا قرغیرستان" که منسوب به فرزندان وی می‌باشد را وارد پارلمان ساخت که این کار منجر به سقوط وی گردید. بعد از آن "باکییوف" همراه با حزب خودش به نام "آکجال" به پارلمان آمده و تمام نواقص را به نظام "آقایوف" نسبت داد و بعد از آن نظام حکومتی مختلط را روی کار ساخت که هیچ تفاوتی با سایر نظام‌ها ندارد؛ ولی سرمایه‌دارانی که در داخل نظام بودند، منافع شان را در زمان آغاز دور ششم پارلمان، از طریق حمایت از حکومت "اتامبایوف" دانستند؛ چنانچه در حال حاضر پارلمان از حکومت "جینیبیکوف" حمایت می‌کند و سرمایه‌داران از این طریق منافع شخصی شان را تامین می‌کنند.

پس آیا در این میان "حکومت مردم" را می‌بینید؟

چهارم) گفته می‌شود که: "در نظام دموکراسی امکان قرار گرفتن حکومت در دست یک شخص واحد وجود ندارد" این سخن نیز یک دروغ است؛ زیرا طبیعت حکومت ایجاب می‌کند تا در دست یک شخص واحد باشد. به همین خاطر می بینیم که دولت‌ها تنها دارای یک رهبر هستند. در نظام ریاستی نظام دموکراسی، حکومت در دست رئیس جمهور و در نظام پارلمانی حکومت به دست صدراعظم/نخست‌وزیر می‌باشد.

به گونه مثال "آقایوف" قانون پنج مرتبه‌ای را به هدف حفظ قدرت، در حکومت پانزده ساله خودش تغییر داد، بعد از آن "باکییوف" روی قدرت آمد و قانون دو مرتبه‌ای را در طول دو ماه مبارزه بخاطر به دست آوردن قدرت تغییر داد و برای بار سوم قانون جدیدی تصویب گردید.

تمام این کارها بخاطر قرار گرفتن حکومت در دست یک شخص واحد صورت گرفته اند. هم‌چنان قانون حکومت موقت در سال ۲۰۱۰م از طریق انجام تعدیلات بالای این قانون تا سال ۲۰۲۰م منع قرار گرفت. افزون بر این "اتامبایوف" بعد از آن که فهمید از سمت ریاست جمهوری برکنار می‌شود، بلا فاصله قانون اساسی را تغییر داد و اکنون "جینیبیکوف" صلاحیت "اتامبایوف" را ملغی اعلام نموده و به کلیدهای حکومت دست پیدا کرد؛ زیرا امکان قرار گرفتن حکومت در دست دو نفر وجود ندارد.

از موارد یاد شده کاملاً واضح گردید که عدم امکان قرار گرفتن حکومت در دست یک شخص واحد یک حرف بی‌اساس می‌باشد. کسی‌که قوی و نیرومند بود به کلیدهای حکومت دست پیدا کرده و کسی‌که ضعیف بود قدرت‌اش در میان دیگران تقسیم می‌گردد و در نهایت یا سقوط می‌کند و یا هم طعمه‌ای برای یک رهبر قوی قرار می‌گیرد.

پنجم) چنانچه گفته می‌شود که: "سه قوه وجود دارد؛ یعنی قوه اجرائیه، قوه مقننه و قوه قضائیه و باید هر یک از این قوه ها بخاطر تحقق "حکومت مردم" مستقلانه عمل کنند". این نیز یک سخن بی اساس می‌باشد؛ زیرا ما عملاً میزان ارتباط پارلمان با قوه اجرائیه را یاد آور شدیم و اکنون اگر از قوه قضائیه صحبت کنیم، وابسته بودن آن بیشتر از پارلمان است؛ زیرا این قوه یک جمعیت گروهی مانند پارلمان نیست، در آن افراد خدمت می‌کنند و استفاده‌جویی از آن‌ها بسیار آسان است؛ زیرا در پارلمان منافع جمعی و منافع فردی وجود دارد؛ در حالی‌که در بخش قضاء تنها منافع فردی وجود دارد. هرگاه قضاء و پارلمان با رئیس دولت مخالفت نمایند، هردوی آن‌ها حق تعیین یک رهبر دیگر را دارند.

امکان دارد یکی از شما به شکل اعتراض بگوید که: "دموکراسی زبان حال کشورهای پیشرفته نیست و در کشور ما تا کنون دموکراسی رشد نکرده است" هرگاه شخصی‌که این سخنان را می‌گوید، به دقت نظر کند خواهد دید که سرمایه‌داری همان چیزیست که در عقب نقاب دموکراسی پنهان شده است.

ای سیاست مداران مسلمان قرغیرستان! امکان دارد اعمالی‌ را که بر اساس دموکراسی انجام می‌دهید، برای مردم مفید بدانید، اما الله خالق به آنچه که برای مردم مفید است، داناتر و آگاه تر است؛ به همین خاطر دین تان را در امور سیاسی تان حاکم بگردانید.

ای مردم مسلمان قرغیرستان! از روش این سیاستمداران بر اساس دموکراسی پیروی نکنید؛ بلکه آن‌ها را بر اساس اسلام محاسبه نمایید؛ زیرا شما مسلمان هستید و با این دروغ بزرگ یعنی دموکراسی که غرب استعمارگر آن را به کشورتان آورده است، فریب نخورید. در حال حاضر تمام جهان تحت نظام سرمایه‌داری پنهان شده در پشت نقاب تقلبی دموکراسی در معرض نابودی قرار دارد.

اکنون بالای همه ما لازم است تا این نظام فساد سرمایه‌داری را از بین برده و نظام اسلام را به جای آن برپا کنیم! لذا باید نخست اسلام را آموخته و سپس وارد جنگ فکری و مبارزه سیاسی شویم؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم حکومت اسلامی را همین‌گونه پایه‌گذاری نموده بود.

عبدالکریم کاراهانی

رئیس دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-قرغیرستان

برای رادیوی دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

اجتهاد کلید تطبیق اسلام است

(ترجمه)

از عمرو بن العاص رضی الله عنه روایت است که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«إِذَا حَكَمَ الْحَاكِمُ فَاجْتَهَدَ ثُمَّ أَصَابَ، فَلَهُ أَجْرَانِ، وَإِذَا حَكَمَ فَاجْتَهَدَ ثُمَّ أَخْطَأَ، فَلَهُ أَجْرٌ» (رواه مسلم)

ترجمه: حاکم زمانی‌که اجتهاد نماید و در اجتهادش حق را دریافت نماید، برای او دو اجر داده می‌شود، اگر در حکمی اجتهاد نمود و در اجتهادش خطاء نمود برایش یک اجر می‌باشد.

مفهوم حدیث

اسلام عزیز برای اجتهاد جایگاه والایی را قرار داده است، زیرا به ذریعه آن احکام اسلام در بین مردم زنده باقی می‌ماند، اسلام به وجه‌احسن آن تطبیق می‌گردد و اجتهاد ضرورت هر زمان و مکان می‌باشد؛ چون سلف صالحین ما آن را انجام داده‌اند. بنابر این، اسلام در امور جدیده هر زمان به آن پابندی نموده است، هم‌چنان اسلام بهترین تطبیق را بالای مردم در همه بخش‌های زندگی از قبیل، زندگی اجتماعی، اقتصادی، تعلیمی، قضایی، سیاسیت داخلی و خارجی داشته است تا این‌که زمین را از عدل، عزت و نصرت پُر نمود. دین اسلام در اطراف و اکناف زمین رسید و مردم در آن گروه گروه داخل گردیدند.

لیکن زمانی‌که فهم و دید از احکام اسلام ضعیف گردید و مفهوم اجتهاد از اذهان مردم از بین رفت، در این وقت امت به صورت عموم و علماء امت به طور خاص به کفر و احکامش اعتماد نمودند، در این حالت قوانین غربی و دساتیر وضعی بشری در جایگاه احکام الله قرار گرفت؛ هوای نفس به جای فکر و فقه قرار گرفت و امت اسلامی در خلال نظام کفر چنان حالتی را به خود گرفته است که نفس خود را پیرامون اجتهاد در مورد ضروریات و نوآوری‌های عصر ضعیف می‌داند. امت را در حالتی می‌یابی که احکام و قوانین کفری را بالای خود تطبیق می‌کند و در زندگی کردن تحت چتر نظام کفری چنان عادت کرده‌اند که گویا هیچ احکام اسلام را نمی‌شناسند.

پس ای مسلمانان! امروز امت اسلامی سر از نو در حال بازگشت بسوی عمل دین و اسلام می‌باشند، این در حالی‌ست که خیانت‌ها و ظلم حکام برای‌شان آشکار گردیده، بعد از این‎که علماء ذلیل گردیده و حجاب زنان و عمامه علماء از بین برده شد، پس امروز که امت اسلامی آمادۀ حکم به اسلام از طریق دولت خلافت شده است؛ خلافتی‌که احکام اسلام را با اجتهاد صحیح بالای همه بشریت تطبیق نماید.

یا الله! مارا با آمدن خلافت راشده بر منهاج نبوت که در آن وحدت مسلمانان نهفته باشد، مستفید بگردان و مصایب و بلاها را دور نما! یا الله! زمین را به نور و جه کریمت منور گردان. اللهم آمین آمین!

ادامه مطلب...

تعدیل در نسخه‏های قبلی کتاب شخصیه اسلامی جزء سوم

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله ورحمت الله!

امیر بزرگوار! در حفظ الله باشید. در حلقه درسی به نص ذیل کتاب شخصیه جزء سوم، برخوردم: «وأما بالنسبة لإجماع العترة فقد قالوا: إن إجماع أهل البيت دليل شرعي، وأرادوا بأهل البيت علياً وفاطمة وابناهما» یعنی در خصوص اجماع اهل بیت گفته اند: اجماع اهل بیت دلیل شرعی است؛ مقصد از اهل بیت علی، فاطمه وابناهما دو پسر آن‌ها است. این عبارت در مبحث اجماع ص 307 سطر چهارم از بالا به پائین آمده است. کلمه "وابناهما" اشتباه ذکر شده است، و درست آن "ابنیهما" است، به اعتبار این‌که معطوف به مفعول است، به منصوب "عليًا". جزاکم الله خیرا! ابوحنیفه تحریری

و هم‌چنان در عین صفحه آمده است: «واستدلوا على أن المراد بأهل البيت في الآية هم علي وفاطمة وابنيهما» یعنی کسانی استدلال کرده اند که هدف از اهل بیت در آیت، علی، فاطمه و "ابنيهما" دو پسر آن‌هاست. به نظرم، ضمیرِ"هم" خبرِ "أن" است و درست آنست که جمله "علي وفاطمة وابناهما" به نسبت معطوف بودن بر علی مرفوع باشد. والله اعلم.

پاسخ:

وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته!

چنین معلوم می‌گردد؛ نسخه‏ای‌که از کتاب شخصیه اسلامی جزء سوم در دسترس شما قرار دارد، نسخه جدید نبوده؛ چون به تاریخ 04/06/2017م  موضع را که شما اشاره کرده اید، ضمن برخی تعدیلات دیگر، تصحیح کردیم و به مناطق مختلف جهان ارسال کرده شد و در سایت‏های مختلف حزب نیز موضع تعدیل شده را جایگزین ساختیم... در پیام تاریخی 04/06/2017م خود، موضع تعدیل شده را چنین توضیح داده ایم.

«4- کتاب شخصیه اسلامی جزء سوم صفحه 302-303، نکته قابل توجهِ صفحه 302 سطر چهارم از پایان و سطر اخیر از پایان: جاهای رنگین شده به رنگ سرخ در نص زیر تعدیل شده تا موافق مواضع تعدیل شده با رنگ سبز گردد:

نص قبلی: "در خصوص اجماع عترت گفته اند: اجماع اهل بیت دلیل شرعی است؛ مقصد از اهل بیت علی، فاطمه و "ابناهما" پسران آن‌ها است، و برین قول آیت: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ را دلیل آورده اند و این آیت می‌رساند که الله سبحانه وتعالی، رجز را از اهل بیت دور کرده و با کلمه "اِنَّمَا" اهل بیت را حَصر ساخته است. علماء استدلال کرده اند که مقصد از اهل بیت درین آیت علی، فاطمه و "ابنیهما" دو پسر آن‌ها است. زمانی‌که این آیت نازل شد، رسول الله صلی الله علیه وسلم چادر خود را دور داده بر آن‌ها پیچانید وگفت: «اللَّهُمَّ هَؤُلاًءِ أَهْلُ بَيْتِي» (أخرجه الترمذی) یعنی یا الله! تو گواه هستی، این‌ها اهل بیت من اند.

متن فوق بعد از تعدیل: «در خصوص اجماع اهل بیت گفته اند: اجماع اهل بیت دلیل شرعی است؛ مقصد از اهل بیت علی، فاطمه و  "ابنیهما" دو پسر آن‌ها است و برین قول آیت: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ را دلیل آورده اند و این آیت می‌رساند که الله سبحانه وتعالی رجز را از اهل بیت دور کرده و با کلمه "اِنَّمَا" اهل بیت را حَصر ساخته است. علماء استدلال کرده اند که مقصد از اهل بیت درین آیت علی، فاطمه و "ابناهما" دو پسر آن‌ها است. زمانی‌که این آیت نازل شد، رسول الله صلی الله علیه وسلم چادر خود را دور داده بر آن‌ها پیچانیده و گفت: «اللَّهُمَّ هَؤُلاًءِ أَهْلُ بَيْتِي» (أخرجه الترمذی) یعنی یا الله! تو گواه هستی، این‌ها اهل بیت من اند.

نکات قابل ذکر: دو مورد یاد شده "ابناهما و"ابنیهما" در هردو مکان اشتباه ذکر شده اند؛ چون اولی آن لازم است منصوب "ابنیهما" و دوم آن مرفوع "ابناهما" ذکر شود، که در دو جای تعدیل گردید.

و در سایت‌های حزب، نکات قابل ذکرِ کتاب شخصیه اسلامی جزء سوم تعدیل شده است و نص مذکور در صفحه اصلی حزب، در صحفه 304 و 305 کتاب شخصیه اسلامی جزء سوم چنین آمده است: «در خصوص اجماع اهل بیت گفته اند: اجماع اهل بیت دلیل شرعی است؛ مقصد از اهل بیت علی، فاطمه و "ابنیهما" دو پسر آن‌ها است، و برین قول آیت: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ را دلیل آورده اند؛ و این آیت می‌رساند که الله سبحانه وتعالی رجز را از اهل بیت دور کرده و با کلمه «اِنَّمَا» اهل بیت را حَصر ساخت است. علماء استدلال کرده اند که مقصد از اهل بیت درین آیت علی، فاطمه و «ابناهما» دو پسر آن‌ها است. زمانی‌که این آیت نازل شد، رسول الله صلی الله علیه وسلم چادر خود را دور داده بر آن‌ها پیچانیده و گفت: «اللَّهُمَّ هَؤُلاًءِ أَهْلُ بَيْتِي» (أخرجه الترمذی) یعنی: پرودگارا! تو گواهی که این‌ها اهل و بیت من هستند.»

و در پایان خدمت شما سلام تقدیم نموده، برای‌تان دعای خیر دارم و بر حرص و اهتمام‌تان بر دعوت، تشکر می‌نمایم.

برادرتان عطاء بن خليل أبو الرشتة

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه