(ترجمه)
حذیفه ابن الیمان رضی الله عنه روایت میکند که رسول الله صلى الله عليه وسلم چنین میفرمایند:
«تكونُ فيكم النبوَّةُ ما شاء الله أنْ تكون، ثم يرفعها الله إذا شاء أنْ يرفعها، ثم تكون خلافةٌ على منهاج النبوَّة، فتكونُ ما شاءَ الله أنْ تكونَ، ثم يرفعُها الله إذا شاء أنْ يرفعها، ثمَّ تكونُ مُلكاً عاضَّاً ما شاء الله أنْ تكون، ثم يرفعها إذا شاء أنْ يرفعها، ثم تكونُ مُلكاً جبرية، فتكون ما شاء الله أنْ تكون، ثم يرفعها إذا شاء أنْ يرفعها، ثم تكون خلافةً على منهاج النبوَّة ثمّ سكت.»
ترجمه: تا مدتیکه الله سبحانه وتعالی خواست، در ميان شما نبوت و پيامبری باقی خواهد ماند و هنگامیکه الله سبحانه وتعالی خواست آن را از ميان برمی دارد، بعد از آن خلافت بر روش و منهج نبوت خواهد بود و آن تا هنگامیكه الله سبحانه وتعالی خواسته باشد، ادامه می یابد؛ سپس وقتى الله سبحانه وتعالی خواست آن را برداشته، مُلك عاض(به دندان قبضه شده) یا موروثی می آيد و آن تا وقتی الله سبحانه وتعالی خواسته باشد، داوم مىكند؛ سپس هنگامىکه الله سبحانه وتعالی خواست آن را برداشته، ملك جبر و ستم خواهد آمد و تا وقتیكه الله سبحانه وتعالی خواست دوام می یابد، بعد از آن هنگامیكه الله سبحانه وتعالی خواست آن را دور كرده، بار ديگر خلافت بر روش و منهج نبوت می آيد، و بعد سكوت كرد.
در 3 مارچ 1924م، مطابق با 27 رجب 1342هـ.ق، خلافت اسلامی (دولت علیای عثمانی) با دستان مصطفی کمال اتاترک ملعون ملغا گردیده و جمهوری ترکیه تأسیس شد.
به این ترتیب اولین حلقۀ اسلام که عبارت از حاکمیت اسلام بود، شکسته شد، همانطور که رسول الله صلی الله علیه و سلم در روایت ابی امامة الباهلی خبر داده چنینمیفرمایند:
«لَتُنقَضَنّ عُرى الإسلام عُروةً عروةً، فكُلّما انتقضَت عُروة تشبَّثَ النّاسُ بالتّي تليها، فأوّلهنّ نقضًا الحُكمُ وآخرهنّ الصّلاة» (أخرجه الإمام أحمد في مسنده والطّبراني في المعجم الكبير وابن حبان في صحيحه)
ترجمه: حلقههای اسلام خواهد شکست، هرگاه حلقهای بشکند، مردم حلقهای بعد از آن را محکم میگیرند، اولین حلقهای که میشکند حکومت و آخرین آن نماز است.
معنی نقض حکم، ترک حکومت بر اساس اسلام و نبود آن در عرصه حیات است، در حالیکه این امر با ملغا شدن خلافت اتفاق افتید. چون دولت خلافت هیکل و شکل نظام حکومتداری در اسلام است. این امر با بیعت امت با خلیفهای صورت میگیرد که بر اساس کتاب الله و سنت رسولش صلی الله علیه وسلم حکومت و امور امت را اداره و رسیدگی کند.
ملغا شدن خلافت بزرگترین مصیبتى است که امت اسلامى به آن مبتلاء شده است و هنوز هم از پیامد آن رنج مىبرد و همواره این مصیبت با آن همراه خواهد بود. ملغا شدن خلافت به معنی غیبت امام، همان سپری است که مطابق به فرمان الله سبحانه وتعالی امور مسلمانان را در داخل و خارج رعایت و رسیدگی نماید... غیبت امامیکه از اسلام و مسلمین دفاع نموده و از خون و ناموس و مال... آنان پاسداری میکند.
به محض اینکه خورشید خلافت غروب کرد، دولت اسلامی به کشورهای مجزا، متخاصم باهم و وابسته به استعمار تقسیم شد. بر هریک از این دولتها استعمار حکامی قرار داد که تابع و مزدور آن بودند که در راستای تطبیق اجندای کفر، نهادینه شدن تفرقه، و شعلهورسازی آتش دشمنی و نفرت پس از تلاش برای جایگزینی رابطه وطنی و ملیتی در جای رابطه صحیح و عقیدوی اسلامی در میان امت اسلامی کار میکردند.
برای اینکه استعمار بتواند مسلمانان را از قضیه سرنوشتسازشان که عبارت از اعاده دوباره خلافت اسلامی میباشد، دور نگهدارد، مشکلات و قضایای را برای مسلمانا ایجاد کرد تا در عوض پرداختن به قضیۀ سرنوشتسازشان، مشغول آن مشکلات و قضایا شوند. لذا اولین، دقیقترین و تأثیرگذارترین این قضایا بر امت، قضیۀ فلسطین بود که این سرزمین در ابتداء تحت قیمومیت و نظارت انگلیس قرار گرفت و سپس به یهودیان واگذار شد تا بر آن دولت مسخ شدهای خود را تأسیس کنند. این سختترین و بزرگترین مصیبت برای مسلمانان بود؛ مصیبتیکه بسیاری از مسلمانان را به قتل عام، آوارگی، جلای وطن شدن، ذلت و فسادی در زمین، دچار نمود. بهراستی که سلطان عبدالحمید دوم، رحمهالله، دقیق گفته بود؛ آنگاه که یهودیان به او پیشنهاد دادند که فلسطین را در ازای پرداخت بدهی دولتاش به آنها بدهد، پس از اینکه به شدت امتناع کرد، به آنها چنین گفت: «به هرتزل توصیه کنید در این مورد گامی جدی برندارد؛ زیرا من نمیتوانم حتی یک وجب از سرزمین فلسطین را رها کنم؛ چون این سرزمین مال من نیست؛ بلکه مال امت اسلامی است. مردم من برای این سرزمین جهاد کرده اند و با خون خود آن را آبیاری کرده اند، یهودیان ملیونهای خویش را نگهدارند. اگر روزی خلافت از هم پاشید، آنگاه میتوانند فلسطین را بدون هیچ بهایی بگیرند... اما تقسیم (قطع شدن فلسطین) فقط بر روی جسدهای ما اتفاق خواهد افتاد.»
سرزمین مبارک همچنان رنج میکشد تا جاییکه به طور خاص مسجدالاقصی و سایر مساجد اطراف آن مورد تجاوز و هتک حرمت قرار گرفته و حرمت کتاب الله زیر پا گذاشته شده است. کشتار، گرسنگی و ویران شدن شهرها و روستاها از غزه تا جنین تا نابلس همچنان ادامه دارد؛ بلکه هیچ قطعهای از سرزمین مبارک از پلیدی، کینهتوزی و جنایات یهود در امان نمانده است! به درجهای از جسارت و وقاحت علیه امت، رسیده اند که جز امام همان سپر امت، هیچ کس نمیتواند آن را باز دارد. بلی در شرایط کنونی تنها امام است که می تواند هیچ زن، کودک و کهن سال وحشت زدهای را به حالش رها نکند.
بلی، در نبود دولت خلافت، مصیبتها و بلاهایی از جمله کشتار، آوارگی، فساد و جهل بر سرزمینهای مسلمانان و جوامع آنان وارد شده که همهگی ناشی از عملکرد این حکام (که الله سبحانه وتعالی هیچ نام و نشانی از آنها باقی نگذارد) بوده و میباشد؛ کسانیکه مانع تأسیس دولت اسلامی و نهضت بشریت بر مبنای ایدیولوژی اسلام شدند.
در نبود دولت خلافت، زندگی بشریت به زندگی جاهلیت دوران جاهلیت اول تبدیل شده یا حتی به بدتر از آن، زندگی که در تاریکیهای سرمایهداری متعفن نابود گردیده و از بیعدالتی، استبداد، تجاوز و گسترش فقر و فساد رنج میبرد. بلی، توانمندیها و داشتههای امت به یغما رفته و ضعف و ذلت بر آن حکم فرما شده است.
در نبود دولت خلافت، صحنههای ویرانی، فساد، قتل عام و تجاوز به مقدسات در سرتاسر سرزمینهای اسلامی از فلسطین گرفته تا سوریه، عراق، یمن، سودان و در همه سرزمینهای اسلامی گسترش یافته است.
همه اینها ناشی از نبود امام همان سپر امت است؛ پس از اینکه جایگاهش را حکامی اشغال نموده که به درجه حاکم [معمولی] هم ارتقا نیافته اند؛ بلکه جز غلامان کوچک بیش برای استعمار نیستند، به فرمان آن توطئه نموده و برنامههای خود را برای گسترش فحشا، انحراف، فساد، فسق... اجرا میکنند. ای مسلمانان، غزه و شام و آنچه بالای آنها میگذرد از ما دور نیست؛ در حالیکه همچنان آبشارهای خون این سرزمینها در جریان است.
ای مسلمانان! آیا میدانید وجود خلافت اسلامی که امور مسلمانان را سیاست و بر اساس اسلام رعایت و رسیدگی میکند، یعنی چه؟!
بازگشت دوباره خلافت اسلامي به اين معنی است كه سیادت، يعنی حكومت، از آن اسلام، دين حق الله سبحانه وتعالی بوده، آرامش و عدالت شامل تمام ملتهای روی زمين شده و بشريت از مفاسد سرمايه داري مصون میماند.
بازگشت دوباره خلافت اسلامي به اين معنی است كه مسلمانان خود صاحب اراده خود شده و اقتدار از آن امت خواهد بود؛ طوریکه امت با خليفهای كه از شرایط خلافت، از شرایط (انعقاد و افضلیت) كه اسلام به آن دستور داده بیعت نموده و اینگونه خلیفه (در حاکمیت و اقتدار) از آنان نمایندگی میکند و این خلیفه آنان را زیر چتر پرچم اسلام یکپارچه ساخته و بر مبنای رضایت الله سبحانه وتعالی آنان را رهبری و سیاست میکند؛ چون واجب است که این خلیفه به ما انزل الله حکم کند. بر امت نیز واجب است که از آن اطاعت کند. بدین ترتیب، این فرموده رسول الله صلی الله علیه وسلم «كُلّكم راعٍ وكلّكم مسؤولٌ عن رعيّته...؛ هریک از شما راعی هستید و هر یک از شما در برابر رعیتاش مسئول هست...» در میان شان نمود دار شده و خلیفه بر امت حق اطاعت داشته و امت نیز حق محاسبۀ آن را دارد.
بازگشت دوبارۀ خلافت اسلامی به این معنی است که مسلمانان در زیر سایه یک دولت واحد یکپارچه میشوند، یک نظام بر آنان حکومت میکند که عبارت از نظام اسلام است؛ نظامیکه نه قبل از آن و نه بعد از آن عدالتی وجود داشته است، یک پرچم بر آنان سایه میافگند، که عبارت از پرچم رسول الله صلی الله علیه وسلم است، جنگ شان یکی است، صلح شان یکی است، آنان امت واحد جدای از مردم هستند، و این فرموده رسول الله صلی الله علیه وسلم «مثلُ المؤمنين في توادّهم وتراحمهم وتعاطفهم مثل الجسدِ إذا اشتكى منه عضو تداعى له سائر الجسد بالسّهر والحمّى...؛ مثل مؤمنین در دوستی، ترحم، و عطوفت بین شان، مثل جسدی است که اگر عضوی از آن شکایت کند سایر [اعضای] جسد، برای تب کردن و بیدار ماندن به خاطر آن، یکدیگر را فرامیخوانند...» در میان شان نمودار میگردد.
بازگشت دوبارۀ خلافت اسلامی به این معنی است که سرزمینهای اسلامی از بردگی استعمار کینهتوز، در رأس آن فلسطین مبارک، از چنگال تفالههای یهود آزاد خواهند شد. همانطور که یهود پس از طوفان اقصی در برابر مجاهدین (از شرافت مند ترین قهرمانان امت) به واقعیت و بیثباتی رژیم خود پیبرد، ما اعلام میکنیم که امت پر از قهرمانانی بسان قهرمانان طوفان اقصی میباشد. به همین علت است که بازگشت دوبارۀ خلافت برای مسلمانان معانی زیادی دارد.
بازگشت دوباره خلافت اسلامی به معنی بازگشت دارائی و توانمندیهای امت است، اعم از توانمندی انسانی آن، از علما و مخترعان، محققین و مجاهدان آن، توانمندیها و ثروت های مادی آن باز خواهد گشت تا از آنها بهترین بهرهبرداری را بنماید تا امت از نظر فکری و مادی پیشرفت کند، امنیت و آرامش و ثبات در میان امت حاکم شود. پس در آنگاه دیگر ترس، ذلت، گرسنگی و ظلمی وجود نخواهد داشت.
بازگشت دوباره خلافت اسلامی به معنی سیادت و سروری اسلام در جهان، برتری و تمدن عالی اسلامی بر تمدن سرمایه داری و حتی سرنگونی سرمایهداری و نجات مسلمانان و حتی کل بشریت از ظلم و فساد آن است.
مهمتر از همه، بازگشت دوباره خلافت اسلامی به این معنی است که مسلمانان در برابر الله سبحانه وتعالی بریءُ الذمه قرار میگیرند. زیرا تنها از طریق خلافت است که میتوانیم واقعاً از الله سبحانه وتعالی اطاعت کرده و حق اطاعت را اداء نماییم، چون تنها از طریق خلافت است که میتوانیم اسلام را در سطح فردی، گروهی و دولتی به طور کامل تطبیق کنیم.
در اخیر باید خاطر نشان کرد که امت اسلامی با عقیدۀ اسلامی که حمل میکند، امت زنده ای بوده و همچنان زنده باقی خواهد ماند، حتی اگر مدتی سرکوب شده باشد و در اثر فریبکاری و تلاش و کوشش دشمنان، ضعیف شده باشد؛ تلاشهاییکه دینش را مخشوش ساختند تا اعتمادش را به آن از دست بدهد و بعد اعتمادش را به خودش را نیز از دست بدهد. آگاه باشید که امت در حالتی قرار دارد که مظاهر حیات دوباره در آن پدیدار گشته است، طوریکه زبان حال امت برای حکام حاکمه بر آن و برای هرکسیکه امت را میفروشد، میگوید: "ما به زودی دست شما را از سرمان، از دین، فرزندان و تواناییهای و دارائیهایمان دور خواهیم کرد. برای عمر حق چیزی بیش نمانده تا بیرون آمده و فریاد سردهد که امت دوباره خلافت را میخواهد."
ما با اذن و اراده الله سبحانه وتعالی در پایان حکومت جبری قرار داریم که رسول مان و حبیب مان صلی الله علیه و سلم خبرش را داده است؛ حکومت جبرییکه در عقب آن خلافت راشده بر منهج نبوة قرار دارد. آری، ما در آستانه تغییر اساسی، ریشهای و صحیح قرار داریم... بارالها، این تغییر را زودتر قرار بده! ای ارحم الراحمین! ما را در زمره شاهدان دولت خلافت، پیشوایان و لشگریان آن قرار بده! آمین.
برگرفته از شماره 450-451-452 مجله الوعی
رجب – شعبان – رمضان 1445هـ.ق الموافق شباط – آذار – نيسان 2024م.
نویسنده: سلافة شومان – بیت المقدس
مترجم: محمد علی مطمئن