پنجشنبه, ۰۹ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۱۲م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

حکام بی‌رحم پاکستان پس‌ از گذشت هفت سال از اختطاف نوید بت و اکنون در رمضان، خودشان را از خیر حقیقی محروم کرده‌اند

(ترجمه)

رمضان، ماه نزول قرآن عظیم‌الشأن، این‌بار نیز درحالی فرا رسیده‌است که یک تن از خادمین باایمان الله سبحانه وتعالی؛ کسی‌که به حکم کردن آن‌چه او سبحانه وتعالی نازل کرده‌است، دعوت می‌کرد، تاهنوز در اختطاف به‌سر می‌برد. هفت سال از زمانی‌که نوید بت، سخنگوی رسمی حزب‌التحریر–ولایه پاکستان، در ۱۱ می ۲۰۱۲م توسط مأموران امنیتی پاکستان، پیش چشم اطفال و همسایه‌گانش ربوده شد، می‌گذرد. حکام پاکستان از این‌که نوید یکجا با فامیل‌اش روزۀ این رمضان را افطار کند، ممانعت می‌کنند و حتی نمی‌خواهند از زنده بودنش باخبر شوند؛ درحالی‌که از خلبان متجاوز و اسیر دولت هندو با چای پذیرایی و خیلی زود آزادش می‌کنند. آیا ترحم، شفقت و آمرزش تنها برای دشمنان مسلمانان است و نه برای کسی‌که به اسلام دعوت می‌کند؟!

ای مسلمانان پاکستان و مخصوصاً مأموران اطلاعاتی و استخباراتی‌! حکام پاکستان از رها کردن نوید بت در ماه رمضان خودداری می‌کنند؛ هرچند طبق حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم، کسی‌که خودش را از فضیلت این ماه محروم کند، واقعاً بدبخت است.

«إِنَّ هَذَا الشَّهْرَ قَدْ حَضَرَكُمْ وَفِيهِ لَيْلَةٌ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ مَنْ حُرِمَهَا فَقَدْ حُرِمَ الْخَيْرَ كُلَّهُ وَلاَ يُحْرَمُ خَيْرَهَا إِلاَّ مَحْرُومٌ»
(رواه ابن ماجه)

ترجمه: رمضان آمد و رسول الله(صلی الله علیه وسلم) فرمودند: این ماه برای‌تان فرا رسیده‌است و در آن شبی است که از هزار ماه بهتر است؛ کسی‌که از این شب محروم شود، از همۀ نیکی‌ها محروم است و هیچ‌کس از فضیلت‌اش بی‌بهره نیست؛ مگر کسی‌که واقعاً محروم باشد.

حکام پاکستان به گناهان‌شان پافشاری می‌کنند؛ هرچند الله سبحانه وتعالی ممانعت از گناه را در رمضان بی‌اندازه آسان کرده است. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«إِذَا جَاءَ رَمَضَانُ فُتِّحَتْ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ وَغُلِّقَتْ أَبْوَابُ النَّارِ وَصُفِّدَتِ الشَّيَاطِينُ»
(رواه بخاری)

ترجمه: زمانی‌که رمضان فرا می‌رسد، دروازه‌های بهشت باز، دروازه‌های دوزخ بسته و شیاطین به زنجیر کشیده می‌شوند.

حکام پاکستان جسورانه به نوید بت ظلم می‌کنند؛ حالآن‌‌که الله سبحانه وتعالی دعای روزه‌دار و مظلوم را اجابت می‌کند. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«ثَلاَثَةٌ لاَ تُرَدُّ دَعْوَتُهُمُ الإِمَامُ الْعَادِلُ وَالصَّائِمُ حَتَّى يُفْطِرَ وَدَعْوَةُ الْمَظْلُومِ يَرْفَعُهَا اللَّهُ  دُونَ الْغَمَامِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَتُفْتَحُ لَهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَيَقُولُ بِعِزَّتِي لأَنْصُرَنَّكِ وَلَوْ بَعْدَ حِينٍ»
(رواه ابن ماجه)

ترجمه: سه شخص اند که درخواست‌شان رد نمی‌شود: حاکم عادل، روزه‌دار تا زمانی‌که روزه‌اش را افطار کند و درخواست شخص مظلومی‌که در روز رستاخیز به ارادۀ الله(سبحانه وتعالی) بالای ابرها می‌رود و دروازه‌های بهشت بر آن باز می‌شود و الله(سبحانه وتعالی) می‌گوید: به عزت و جلال‌ام تو را(در برابر ظالمان) کمک می‌کنم؛ حتی اگر اندکی بگذرد.

آیا دوام این ظلم و معصیت برای‌مان کافی نیست؟ اگر نمی‌توانیم رهایی نوید را تأمین کنیم، حداقل به طرفداری از آزادی او صدای‌مان را بلند کنیم. آیا نباید حکام پاکستان به‌منظور دفع خشم الله سبحانه وتعالی از خودشان، نوید بت را فوراً آزاد کنند؟! الله سبحانه وتعالی هشدار داده‌است:

﴿إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ فِي الأَذَلِّينَ﴾
[مجادله: ۲۰]

ترجمه: کسانی‌که با الله(سبحانه وتعالی) و رسول‌اش(صلی الله علیه وسلم) دشمنی می‌کنند، آن‌ها در زمرۀ ذلیل‌ترین افراد اند.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر–ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

حکومت پاکستان، وضعیت زنده‌گی مردم را در ماه مبارک رمضان با بلند بردن بهای پترول -فی لیتر ۱۰۰کلدار- به مشقت انداخته است!

(ترجمه)

مردم از یک سو با عجله و ترس از این‌که قیمت کالا‌ها در رمضان افرایش یابد، موادغذایی خود را می‌خرند؛ از سوی دیگر، رژیم ظالم پاکستان قیمت نفت را، به شمول پترول، به‌طور ناگهانی افزایش داد. بناءً قیمت حمل و نقل موادغذایی از ساحات کشاورزی تا دکاکین نیز افزایش خواهد یافت و این امر، قیمت موادغذایی را بیشتر بلند می‌برد. کمیته‌ی هماهنگی اقتصادی(ECC) با رهبری داکتر عبدالحفیظ شیخ، فرد مقرر شده‌ی جدید و پسندیده‌ شده‌ی "صندوق بین‌المللی پول(IMF)" و به اصطلاح "مرد اقتصاد کشور"، قیمت پترول را تدریجاً به مقدار ۹.۵۴ روپیه فی لیتر بلند برد که این ابتکار اقتصادی به تاریخ ۵ می ۲۰۱۹م پس از تصویب حکومت فدرال برای درامد دولت بیشتر مفید تمام شد. بناءً با استفاده از همین ابتکار، قیمت پطرول در این ماه مبارک رمضان فی لیتر به ۱۰۰روپیه رسید.

بر حکومت واجب بود تا قیمت‌ها را کاهش داده و مردم را از افزایش تولید موادغذایی اطیمنان ‌می‌بخشید تا مانع افزایش پیش‌بینی شده‌ی قیمت موادغذایی در این ماه مبارک رمضان به‌سبب تقاضای فراوان مردم برای سحری و افطاری می‌شد. اما حکومت برعکس این امر عمل نموده و با افزایش بار سنگین اقتصادی بر شانه‌های مسلمانان روزه‌دار، زیان‌های کمرشکن را بر اکثریت فامیل‌ها وارد نمود.

ای مسلمانان پاکستان! تا هنگامی‌که بالای مان حکامی مسلط باشند که بر غیر آن‌چه الله سبحانه وتعالی نازل کرده حکم کنند، مشکلات اقتصادی ما بدتر و بدتر خواهد شد. رژیم مستبد و ظالم به‌عوض تطبیق قوانین اسلامی بر پطرول، خط‌مش صندوق بین‌المللی پول را تطبیق می‌نماید. این قوانین بشری حقی را که اسلام برای مان بخاطر استفاده‌ی منابع طبیعی عامه تعیین کرده، نقص می‌کند. رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

«الْمُسْلِمُونَ شُرَكَاءُ فِي ثَلَاثٍ الْمَاءِ وَالْكَلَإِ وَالنَّارِ»

‏(رواه احمد)

ترجمه: مسلمانان در سه چیز با یک‌دیگر شریک اند: آب، چراگاه‌ها و آتش(انرژی).

‏در دین عظیم ما، منابع انرژی؛ خواه برق، گاز و یا پترول باشد، تمامش را مالکیت عامه تعریف نموده و این منابع توسط دولت نظارت می‌شود تا اطمینان بدهد که تمامی مفاد این منابع یا از طریق استفاده‌ی مستقیم  یا هم از طریق عاید فروش‌ آن‌ها تنها برای امت تعلق می‌گیرد و بس. ‏حالآن‌که در طول سیزده سال اخیر، دولت با اطاعت کورکورانه از "IMF"، با موفقیت توانسته ذخایر انرژی کشور را خصوصی بسازد یا به اصطلاح منابع کشور را در دست سکتور خصوصی سرمایه‌داران تحویل دهد.

‏ صندوق بین‌الملی پول توسط خصوصی‌سازی منابع انرژی، این را تضمین می‌کند که خزانه‌ی دولت از عواید سکتور انرژی محروم بماند؛ بناءً دولت بیشتر برای فلج کردن اقتصاد کشور، به مالیات و قرض‌ها متکی می‌شود. "IMF" از طریق خصوصی‌سازی، ذخایر انرژی را به دست مالکیت شرکت‌های خصوصی و خارجی می‌سپارد؛ بناءً به‌طور مداوم قیمت منابع انرژی؛ مانند نفت و گاز را افزایش می‌دهد تا آن‌ها بتوانند با هزینه‌های هنگفت ما منفعت عظیم خود را اطمینان ببخشند. ‏فلهذا داکتر عبدالحفیظ شیخ، یکی از افراد کلیدی تطبیق کننده‌ی این پالیسی‌های خباثت‌آمیز استعمارگران به شمار می‌رود. وی در تصدی کاری‌اش نخست در رژیم مشرف-عزیز من‌حیث وزیر فدرال بود؛ سپس تحت رژیم کیانی-زرداری من‌حیث وزیر اقتصاد پاکستان فعالیت می‌کرد و اکنون تحت رژیم بجواه-عمران به حیث مشاور نخست‌وزیر در امور اقتصادی گماشته شده است‌.

 ‏آیا در نظام کنونی مثل آفتاب به عموم مردم واضح نشده که خواه چهره‌ها تغییر کند یا خیر؛ مگر سیاست‌های استعمارگران به‌طور مداوم گلوی ما را خفه می‌‌کند؟ پس آیا هنگامی‌که دعوت‌گران خلافت راشده‌ی ثانی بر منهج نبوت به شما همواره ندا می‌زنند که تغییر واقعی تنها در اجرای آن‌چه الله سبحانه وتعالی نازل کرده، می‌باشد، حقیقت را بازگو نمی‌کنند؟

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

تحولاتی که تنها با تطبیق یک حکم اسلام پدید می‌آید

  • نشر شده در سیاسی

روزه در ماه مبارک رمضان، برای تمامی مسلمانان و مؤمنین فرصت تقرب بیشتر به الله سبحانه‌وتعالی را مساعد می‌سازد. طوری‌که در این ماه پر برکت، مسلمانان در سراسر جهان به‌منظور کسب رضایت الله، نفس و اموال خویش را در راه الله سبحانه‌وتعالی اختصاص می‌دهند و بیشتر به تفکر در مورد آخرت پرداخته تا جایگاه و مقام بهتری برای خویش در آخرت کسب نمایند. چنان‌که می‌بینیم تنها با تطبیق یکی از احکام اسلام – روزه در ماه رمضان – مسلمانان به چندین حکم دیگر اسلام نیز متوسل می‌شوند. زیرا، ماه رمضان فرصت و تذکر خوبی برای انسان‌های عاقل است تا بوسیلۀ آن به کسب رحمت، مغفرت و رضایت الله سبحانه‌وتعالی بپردازند.

چنان‌چه می‌دانیم با تطبیق این حکم، مسلمانان تلاش می‌ورزند تا مال خویش را انفاق نموده و توسط آن به مساکین و فقراء رسیده‌گی ‌‌کنند. همچنان با تطبیق این حکم، محبت و اخوت میان مسلمانان افزایش یافته که نمونه‌های بارز آن یکجا شدن مسلمانان جهت ادای نماز تراویح و رفتن آنان به بهترین شهرهای دنیا(مکه‌مکرمه و مدینه‌منوره) جهت ادای عمره می‌باشد. از طرفی می‌بینیم که با تطبیق این حکم، کسانی‌که نمازهای خویش را در طول یک‌سال گذشته قصداً ویا سهواً ترک کرده‌اند، به الله سبحانه‌وتعالی رجوع می‌کنند و از گناهان شان طلب مغفرت می‌کنند. کسانی که عادات بد جزء از شخصیت شان شده تلاش می کنند که در این ماه از آن دوری کنند.

روزه به صحت و سلامتی انسان ممد واقع می شود و بدن انسان را از وجود مکروب ها تصفیه نموده و مقاومت بدن را بالای می‌برد. همچنان با تطبیق این حکم، انسان‌های عاقل به فکر مرگ و سرای حقیقی خویش که همانا آخرت می‌باشد، می‌افتند. با تطبیق این حکم، میزان فحشاء و تمایل به ارتکاب منکرات و گناه‌هان نیز بطور فاحش آن در میان مسلمانان کاهش پیدا می‌کند. این درحالی‌ست که این همه دست‌آوردهای عظیم و نایاب ناشی از تطبیق تنها یکی از احکام اسلام می‌باشد.

اما حرف اساسی این‌جاست که آیا تاهنوز با خود فکر کرده‌اید که اگر خلافت اسلامی تأسیس شود و تمامی احکام اسلام را بطور مکمل در سرزمین‌های اسلامی تطبیق نماید، آن‌گاه وضعیت سرزمین‌های اسلامی و حالت مسلمانان چگونه خواهد بود؟! آیا تاهنوز فکر کرده‌اید که اگر مسلمانان خط ‌مشی فکری و سیاسی خود را بر مبنی اسلام استوار نمایند، آیا از انحطاط‌ فکری و عقب‌ماندگی رهائی نمی‌یابند؟!

آیا تاهنوز فکر کرده‌اید که اگر قرآن و سنت در میان مسلمانان منحیث منبع حکم و قضاوت قرار گیرد، آیا دیگر نیازی برای مسلمانان احساس می‌شود تا رد پای مفکرین غرب از قبیل جان‌لاک، آدم اسمیت، ژان‌ژاک روسو و ماکیاولی وغیره را به‌منظور تنظیم امور زندگی خویش تعقیب نمایند؟! آیا تاهنوز فکر کرده‌اید که اگر دولت اسلامی موجود باشد، نه تنها به مشکلات مسلمانان، بلکه تمامی بشریت رسیدگی صورت نمی‌گیرد؟! آیا تاهنور فکر کرده‌اید که تنها با جمع‌آوری زکات از اغنیاء و ثروت‌مندان مسلمان، مردم با چیزی بنام فقر و تنگ‌دستی آشنا می‌بودند؟!

بیاد آورید زمانی را که عمر ‌بن عبدالعزيز رحمت‌الله‌علیه دستور تخلیه نمودن بیت‌المال را صادر کرد و به والی عراق، عبدالحميد ‌بن عبدالرحمن نوشت: «مستمری همه‌ی مردم را پرداخت كن.» والی عراق در جواب نوشت: «همه‌ی مردم حقوق خود را گرفته‌اند، اما هنوز مبالغی در بيت‌‌المال مانده‌است.» عمر بن عبدالعزیز رحمت‌الله‌علیه به وی نوشت: «بررسی كن، كسانی‌كه بدون اسراف و فساد، ناگزیر به قرض شده‌اند، بدهی آنها را از بيت‌‌المال پرداخت کن.» عبدالحميد برایش نوشت: «اين كار را انجام دادم، امّا هنوز در بيت‌‌المال مبالغی باقی مانده‌است.» خلیفه برایش نوشت: «پس بررسی کن، هر فرد مجردی كه به دلیل ناداری توان ازدواج را نداشته، با بودجۀ بيت‌‌المال ازدواج كند و مهریه‌اش را بپردازد.» عبدالحمید دوباره نوشت: «هر کسی‌که [با این شرایط] یافتم تزویج کردم، امّا هنوز مبالغی از بیت‌المال باقی مانده است.» خلیفه اين‌بار در جواب نوشت: «بررسی کن، کسانی‌که از جزيه قرض دارند و قادر به برداشت از زمين نيستند، و به ‌اندازه‌ای كه قادر به كشت زمين شوند، به پيش ‌خريد محصولات آنها مبادرت كن، چون‌که ما برای این سال‌شان و دوسال دیگر چیزی از آنها نمی‌خواهیم».

حکایت فوق یکی از گوشه‌ها‌ی زرین و درخشان تاریخ اسلام را برای شما بازگو می‌نماید. قابل یادآوری‌ست که در سایۀ حاکمیت اسلام نه تنها این‌که مسلمانان بلکه غیرمسلمانان نیز در امان و سکینت‌ خاطر زندگی می‌کردند و پس از تأسیس دوبارۀ اسلام دوباره انشاءالله چنان حالت برقرار خواهد شد.

پس تصور کنید که اگر سایر احکام اسلام بطور مجموعی تحت چارچوب دولت واحد اسلامی «خلافت» تطبیق شود، تمامی بشریت از بدبختی‌های امروزی که دامن‌گیر شان شده نجات خواهند یافت. پس ماه رمضان بهترین فرصت برای مسلمانان و مؤمنین می‌باشد تا برای تأسیس بهترین دولت روی زمین بیشتر از پیش تلاش و جهد نمایند. از الله سبحانه‌وتعالی استدعا می‌داریم تا به برکت این ماه منور و مبارک، این ماه را آخرین رمضانِ بدون خلافت برای مسلمانان و بشریت بگرداند، آمین!

مسلم بغلانی

ادامه مطلب...

عاقل‏ترین و داناترین مردم، پرهیزگارترین‌شان است!

(ترجمه)

«عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيِّبِ، أَنَّ عُمَرَ، وَأَبَا هُرَيْرَةَ، وَأُبَيَّ بْنَ كَعْبٍ دَخَلُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ "مَنْ أَعْلَمُ النَّاسِ؟ قَالَ: «الْعَاقِلُ» قَالُوا: فَمَنْ أَعْبُدُ النَّاسِ؟ قَالَ: «الْعَاقِلُ»، قَالُوا: فَمَنْ أَفْضَلُ النَّاسِ؟ قَالَ: «الْعَاقِلُ»، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَلَيْسَ الْعَاقِلُ مَنْ تَمَّتْ مُرُوءَتُهُ وَظَهَرَتْ فَصَاحَتُهُ وَجَادَتْ كَفُّهُ وَعَظُمَتْ مَنْزِلَتُهُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: ﴿وَإِن كُلُّ ذَٰلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۚ وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ﴾ [زخرف: 35] وَإِنَّ الْعَاقِلَ الْمُتَّقِي وَإِنْ كَانَ فِي الدُّنْيَا خَسِيسًا قَصِيًّا دَنِيًّا»

(رواه مسند الحارث = بغية الباحث عن زوائد مسند الحارث: 2/ 810)

ترجمه: سعید بن مسیب روایتی را نقل کرده که عمر، ابوهریره و أبی بن کعب (رضی الله عنهم) نزد رسول الله(صلی الله علیه وسلم) داخل شدند، گفتند: یا رسول الله! داناترین مردم کیست؟ پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: شخصی‌که عاقل باشد. گفتند: عابدترین مردم کیست؟ فرمودند: شخصی‌که عاقل باشد. گفتند: افضل‌ترین مردم کیست؟ فرمودند: شخصی که عاقل باشد. گفتند: یا رسول الله! آیا کسی که مردانگی را تمام کرده است، کسی‌که فصاحت‌اش ظاهر است، کسی‌که از جایگاه بلندی برخوردار است، عاقل نیست؟ پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «ولی تمام اینها بهره زندگی دنیاست، و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است!» بدون شک عاقل شخص متقی است؛ اگرچه در دنیا خسیس و حقیر بوده یعنی دست کم گرفته شود.

برادران مسلمان! این دانائی و عقلی را که الله سبحانه وتعالی برای انسان عطاء نموده، او را به‌واسطۀ آن گرامی داشته و انسان را با آن از دیگر مخلوقات برتری داده است، این عقل اسباب و وسیلۀ فهم و درک حق بوده و کسی‌که این اسباب نزدش صحیح باشد، وی را عاقل مسمی کرده‌اند.

حدیث مبارک هم کسی را عاقل گفته است که حقیقت عقل را دارا باشد؛ لذا عاقل به نزد صحابه و عاقلی‌که پیامبر صلی الله علیه وسلم از آن توصیف می‌کند، متفاوت می‌باشند؛ زیرا عاقلی‌که اصحاب وصف نموده‌اند: آن نوع عاقلی است که تکالیف شرعی را ادا نموده و تصرفات خویش را مطابق به آن تنظیم می‌کند، که وی شخص کریم، صاحب رأی و مروت می‌باشد؛ لیکن عاقل به وصفی‌که پیامبر صلی الله علیه وسلم بیان نموده است، آن متقی است که در نهان و آشکار خود را از عذاب الهی وقایه کند؛ یعنی کسی‌که دید اخروی و طلب آخرت داشته باشد و سعی در رسیدن به رضای الله عزوجل نماید؛ اما صاحب مال و جاه و رأی و متاع؛ اگرچه وی نیز عاقل باشد؛ ولی به وصفی‌که پیامبر صلی الله علیه وسلم بیان نموده است، آراسته نمی‌باشد؛ اگرچه وصف صحابه برای عاقل ترجیح و نظری است که در وی موجود است؛ مگر بازهم وصف و رأی رسول الله صلی الله علیه وسلم ارجح و به صواب نزدیک‌ می‌باشد.  

والسـلام علی من تبع الهدی!

ادامه مطلب...

یکجا شدن با تمدن غرب کافر حرام و ذوب شدن در چرخۀ آن خطرناک است!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

تجارب ملموس و واقعیت محسوس نشان می‌دهد که نسل دوم مسلمانانی‌که به‌سرزمین‌های غرب مهاجرت کرده‌اند، بیش‌ترین بخش وابسته‌گی‌های‌شان را به‌امت خویش از دست داده‌اند. طوری‌که بسیاری از افراد اقلیت‌های مسلمان در اروپا و امریکا و تمام سرزمین‌های غربی؛ پس از غرق شدن در ارزش‌های سرمایه‌داری، رفتار و فرهنگ خویش را از دست داده و وابسته به‌تمدن غرب شده‌اند. آن‌ها فکر و احساس خویش را نسبت به امت اسلامی از دست داده و بسیاری آنان از نظر سیاسی در قضایای مربوط به امت اسلامی، طرف‌دار غرب گردیده‌اند که مهم‌ترین آن، همانا مسئلۀ برگشتن خلافت است؛ مسأله‌ای که امروزه محور نزاع امت اسلامی با غرب به‌شمار می‌رود.

غرب، که بر اساس مفکورۀ سرمایه‌داری به‌پیش می‌رود، برای پنهان نگهداشتن چهرۀ استعماری و زشت خودش برای جهان و مخصوصاً امت اسلامی، از نیرنگ‌ها، خباثت‌ها و فریب‌های رنگارنگ استفاده می‌کند و این در حالی است که بسیاری از مسلمانان، به غرب -دولت های اروپائی، امریکا و تمام دولت‌های سرمایه‌داری جهان- با دید دولت‌های دسیسه‌گر علیه مسلمانان نمی‌بینند؛ بلکه به این باور اند که غرب در تلاش تأمین منافع خود است و این حق آن است و ما حق نداریم و نمی‌توانیم مانع آن قرار گیریم. هم‌چنین به این باور اند که مصلحت مسلمانان در این نیست که با غرب سازش نکند و اگر غرب را دشمن تلقی نمائیم و یا با آن برخورد کنیم، این نشانۀ سطحی‌نگری مان خواهد بود؛ به‌ویژه با توجه به این‌که از نظر فکری و فرهنگی مشترکات زیادی میان ما و غرب وجود دارد. در عین حال، افراد وابسته به جریان‌های میانه‌رو، حکام سرزمین‌های اسلامی را با دید سیاسی کاملاً سطحی و ناشی از ضعف می‌بینند؛ دیدی‌که بر اساس آن گمان می‌کنند این حکام با اسلام و مسلمانان دشمنی نداشته و به هیچ وجه آگاهانه و از قبل برنامه‌ریزی شده با باداران غربی‌شان ارتباط ندارند و ارتباط‌شان ارتباط مزدوری و وابسته‌گی نیست.

جریان‌های میانه‌رو گمان می‌کنند اگر حکام سرزمین‌های اسلامی اندکی هوشیارانه‌تر و زیرکانه‌تر عمل کنند، می‌توانند هم منافع خود و هم مردم خویش را تأمین کنند و بدون هیچ خسارتی، در قدرت باقی بمانند؛ به‌طور مثال: یکی از کارهایی‌که باید انجام دهند، این است که عرصۀ سیاسی را برای تمام اتباع خویش باز نگهدارند. این دیدگاه را می‌توان به صراحت و خیلی روشن در اظهارات جریان‌های میانه‌رو و سازش‌گر نسبت حکام مشاهده نمود. این دیدگاه از نظر سیاسی و در میدان واقعیت به این معنی است که آنان نه تنها پیشگامی و تسلط غرب را بر سرزمین‌های اسلامی از طریق ساختار امروزی حاکم بر جهان پذیرفته‌اند؛ بلکه حاضر شده‌اند در تمام عرصه‌های زندگی جهانی، خود را در چنگال و حاکمیت غرب قرار دهند. در عین حال، این موقف به معنای تقویت مفکورۀ حذف اسلام و غیاب مسلمانان به‌گونۀ نهائی از صحنۀ سیاسی و تأثیرگذاری در موقف‌های جهانی می‌باشد و این همان چیزی است که استعمارگران خواستار آن اند.

مقالۀ حاضر مکمل مجموعه مقاله‌هائی است که قبلاً زیر عنوان "مشکل مهاجرت مسلمانان به غرب؛ انگیزه‌ها، خطرها و پیامدها" در مجلۀ "الوعی" منتشر گردیده بود و اینک به دلیل گسترش بیش از حد پدیدۀ مهاجرت به غرب و به بهانۀ یادبود سقوط خلافت، نیاز دیده شد تا به نگاشتن این مقاله پرداخته شود. اما موضوع این بار از زاویۀ فوق‌العاده مهمی به بررسی گرفته می‌شود که مربوط به افشاسازی نیرنگ‌ها و اسالیب استعمارگرایانه و هدف‌مند غرب در راستای استحکام و تداوم اوضاع پس از سقوط خلافت می‌باشد. خلافت اسلامی در سوم مارچ سال 1924م موافق با 28 رجب 1342هـ.ق، توسط مصطفی کمال یهودی، مزدور انگلیس در استانه رسماً ملغی اعلان گردید. غرب قصد دارد پس از سرنگونی دولت خلافت در پی جنگ اول جهانی، مسئولیت (دسیسه‌اش) را علیه مسلمانان از طریق استحکام بخشیدن پایه‌های حضور استعمارگرایانۀ خویش در سرزمین‌های مسلمانان و در تمام عرصه‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی به پایۀ کمال رساند. زاویه‌ای که قصد داریم این مقاله را بر اساس آن به رشتۀ تحریر در آوریم، "حرمت و خطر هم‌سویی با تمدن غرب کافر و ذوب شدن در چرخۀ آن" است.  

اگر ثابت شده باشد که گشودن دروازه‌های غرب به روی سیل مهاجران مسلمان به جانب سرزمین‌های کفار، یک کار انسان‌دوستانه و پاک نبوده؛ بلکه نقشه‌ای از قبل طراحی شده در غرب و به اهداف کاملاً مشخص بوده، دست داشتن حکام سرزمین‌های اسلامی به عنوان یکی از ابزار اجرائی این نقشه، بدون شک یکی از مهم‌ترین مسائلی خواهد بود که برای معالجه نمودن این پدیده باید بدان پرداخته شده و بالای آن روشنی انداخته شود. مزدور بودن این حکام بدان معناست که هدف اصلی از تسلط‌شان به عنوان رهبران مسلمانان، این است تا در خدمت پروژه‌های غرب قرار داشته و برای استحکام نفوذ استعماری غرب از هر اسلوب و بازی ممکن علیه مردم خویش کار بگیرند. تداوم بقای این حکام در قدرت و مزدوری‌شان معنایش این است که آنان در راستای زمینه‌سازی برای اجرایی شدن پروژه‌های مورد نظر غرب، سعی و تلاش و ابتکارهای لازم و حتی فراتر از توقع استعمارگران را از خود به نمایش گذاشته‌اند.

بنابر این، لازم است به عنوان مقدمه‌ای هرچند مختصر، واقعیت حکام مزدور را بررسی نمائیم؛ حکامی‎که یکی از بارزترین نشانه‌های مزدوری‌شان این است که تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند از قدرت کنار بروند. هم‌چنین به بررسی واقعیت و دلایل مزدوری این حکام و برملا نمودن مفهوم و محتوای این مزدوری خواهیم پرداخت و این‌که غرب چگونه سعی دارد پایه‌های حاکمیت خویش را از طریق نظام‌های مزدور و گوش به فرمان استعمارگران کافر، استحکام بخشد.

1. واقعیت حکام مزدور و مفهوم مزدوری آنان در سرزمین‌های اسلامی: نخست به‌بررسی واقعیت حکام مزدور و حکومت‌های وابسته به استعمارگران می‌پردازیم؛ سپس به‌توضیح و برجسته نمودن اقدامات دولت‌های غربی در قبال اقلیت‌های مهاجر، به‌ویژه مسلمانان، خواهیم پرداخت؛ مخصوصاً بعد از آن‌که آنان را از میدان‌های نزاع، که سرزمین‌های اسلامی باشد، بیرون کشیده و با مهارنمودن، ذوب فکری و فرهنگی و پیوند دادن‌شان به تمدن غرب، شروع به بهره‌برداری از آنان می‌کنند. هم‌چنین، در ادامه به‌بررسی مشکلاتی خواهیم پرداخت که افراد مهاجر به‌سوی سرزمین‌های کفار به هدف دست‌یابی به زندگی مرفه و آرامش، خود و همراهان‌شان، با آن دست و گریبان می‌شوند و خواهیم دید که بسیاری از این مسلمانان و خانواده‌های‌شان برای دست‌یابی به این آرمانی‌که امروزه فضاگیر شده، با چه خطرهای بزرگی مواجه گردیده و سرنوشت دنیا و آخرت آنان به کجا کشانیده می‌شود. اما نخست، واقعیت حکام مزدور و حکومت‌های وابسته به استعمارگران:

مهم‌ترین چیزی‌که در مورد واقعیت حکام مزدور سرزمین‌های اسلامی باید بدانیم، این است که ارتباط آنان با جهتی‌که خدمت آن‌را می‌کنند، بسیار مستحکم و قوی است و این حکام در بسیاری موارد حتی از زمان کودکی توسط دولتی‌که در خفاء از آن استفاده نموده و آن‌را حمایت و توظیف می‌کند، زیر تربیت قرار گرفته و بسیار به دقت آماده می‌شوند. ممکن است برخی از این حکام مزدور در اصل از فرزندان آن سرزمین نباشند؛ طوری‌که برخوردها و عکس‌العمل‌های آنان در بعضی موارد به وضوح نشان می‌دهد که آنان هیچ علاقه و ارتباطی به باورهای مردم آن سرزمین ندارند و فقط دارند تظاهر می‌کنند که انگار با آنان هم عقیده‌اند؛ گرچه پسوند و یا پیشوند نام‌شان "محمد" است؛ مانند: محمد حسنی مبارک، محمد بن سلمان، محمد اشرف غنی وغیره. با این حساب، باید دانست که سیاق دستیابی چنین حکامی به قدرت و مسیر رشد آنان تا بلندترین مرجع حاکمیت یک سرزمین، قطعاً بیانگر این است که آنان اسراری فوق را سری در اختیار دارند که مربوط به اصل نشأت دولت مربوطۀشان می‌گردد و هم‌چنین بیانگر این واقعیت است که آنان ارتباط مستحکمی با دولت کافری دارند که از آنان پشتیبانی می‌کنند. کم‌ترین گمان این است که آنان از چگونگی رسیدن به قدرت خویش به خوبی آگاهی دارند و این اتفاقی است که معمولاً در سرزمین‌های اسلامی به صفت چراگاه پر آب و علفی برای دولت‌های استعمارگر غرب می‌افتد. جابجایی قدرت در این سرزمین‌ها معمولاً از طریق کودتا و یا انقلاب مردمی‌، که توسط جریان‌های بیگانه و مخالف با صاحبان نفوذ تحریک می‌گردند، رخ می‌دهد و بیشتر این انقلاب‌های مردمی، انقلاب‌های مسلحانه و خونینی می‌باشند که فرزندان عادی مسلمانان با ساده‌لوحی در آن مشارکت نموده و معمولاً منجر به نظام و قانون اساسی جدیدی می‌شود و به این ترتیب طوری تصور می‌شود که انگار این دولت در زمان حکومت حکام مزدور جدید پایه‌گذاری گردیده و آیندۀ شکوفایی را برای آنان به ارمغان خواهد آورد. این تحولات هم در گذشته اتفاق افتاده و هم در حال حاضر در بسیاری از موارد، توسط جریان‌های داخلی وابسته به دولت‌های بیرونی و بیگانه اتفاق می‌افتد و این انرژی و توان مادی و بشری امت اسلامی است که اکثراً در جریان جنگ‌های خونین میان مسلمانان استهلاک می‌شود. نمونه‌هایی از این قبیل را بی‌شمار سراغ داریم. در برخی موارد هم ممکن است انتقال قدرت، به گونۀ مسالمت‌آمیز و بدون درد سر صورت گیرد و این در صورتی است که منفعت کفار استعمارگر و باداران این حکام مزدور تقاضای آن را کند و پیشاپیش در مورد آن به توافق برسند.

آنچه باعث می‌شود این حکام برای چند دهه در این سرزمین‌ها حکومت کنند، این است که معلومات زیاد و جزئیات فراوانی از پس‌زمینه، شرایط و بستر به‌قدرت رسیدن خویش در اختیار دارند و حجم عظیمی از معلومات را در مورد خانوادۀ سیاسی خویش و رقبای سیاسی و نظامی‌شان نیز در اختیار دارند. دلیل این‌که تغییر و تبدیل بسیاری از این حکام خائن کار آسانی نیست، این است که دولت کافر بیگانه‌ای که نفوذ اصلی را در آن سرزمین دارا می‌باشد، از وی و حکومت‌اش به‌خاطر حفظ نفوذ خویش در این سرزمین و حتی در سراسر منطقه، محافظت می‌نماید. البته آن عده حکام خائنی از این محافظت بیرونی بر خوردار می‌شوند که مسئولیت‌های بسیار مهمی را برای حفظ منافع کفار استعمارگر در سرزمین‌های‌شان به‌دوش می‌گیرند و با مهارت‌هایی‌که در اقدامات سیاسی، بیانیه‌ها و فعالیت‌های نظامی مملو از مکر و دروغ و نفاق از خود نشان می‌دهند، منافع آن قدرت بیرونی را تضمین می‌کنند که از آنان پشتیبانی می‌نمایند.

دلیل دیگر بقای متداوم این حکام بر سر قدرت این است که خود را در حلقه‌هایی از افرادی قرار داده‌اند که به ندرت در رسانه‌ها ظاهر می‌شوند؛ احزابی‌که در خطوط مقدم دفاع از آنان قرار دارند؛ دستگاه‌های سریی‌که تمام قضایا را در دست دارند؛ گروه‌های تبلیغاتی‌که شب و روز در حمایت از آنان شعار می‌دهند و نیروهای امنیتی متشکل از پولیس و نگهبانان ویژه که نقش بازوی آنان را در دولت‌ها بازی می‌کنند. در عین حال، این حکام خائن توسط مجموعه‌هایی از مشاورین سیاسی، رسانه‌ای و نظامی احاطه شده‌اند که توسط دولت استعمارگر بیرونی موظف شده و این حکام خائن را جهت می‌دهند. بنابر این، دولت‌های استعمارگر تنها در صورتی حاضر می‌شوند این حکام خائن را قربانی نموده و دست از حمایت آنان بر دارند که زیر فشار قرار گرفته و چاره‌ای دیگری نداشته باشند و یا فرد دیگری را بیابند که در خوش خدمتی و وابسته‌گی، نسبت به‌حاکم قبلی تواناتر و ماهرتر باشد؛ به‌خصوص در صورتی‌که بقای آنان بر سر قدرت به درازا کشیده باشد.

آن عده از حکام خائن بیشتر بر سر قدرت باقی خواهند ماند که بتوانند با مهارت‌های لازم، امور مردم سرزمین‌شان را به‌پیش برده و در عین حال خدمات لازم سیاسی، امنیتی، تبلیغاتی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی را برای باداران خویش ارائه دهند و هم‌چنین منافع خود، فامیل، وابسته‌گان و اطرافیان‌شان را نیز به‌درستی تأمین نمایند و با جد و جهد لازم نشان دهند که در برابر مردم و باداران خویش، تواناترین و مناسبت‌ترین فرد بوده و به‌هیچ‌وجه نمی‌توان بهتر از وی را پیدا نمود. بناءً چنان که اشاره شد؛ یکی از بارزترین ویژگی‌های حکام مزدور در سرزمین‌های ما، این است که هرگز حاضر به‌کناره‌گیری از قدرت نمی‌شوند؛ بلکه تمام سعی خویش را به‌خرج می‌دهند تا در هر شرایط خود را مناسب‌ترین فرد ممکن جلوه دهند.

اینست وضعیت حکام مسلمانان در حال حاضر؛ یعنی پس از سقوط خلافت در سال 1924م تا امروز که ما در آن به‌سر می‌بریم؛ حتی پیش از سقوط خلافت در آن عده سرزمین‌هایی‌که اشغال شده بود و سپس استعمارگران به‌گونۀ ظاهری از آن بیرون رفته بودند. اینست واقعیت حکام سیاسی و مزدور مسلمانان، که به ما اجازه می‌دهد از آنان به صفت مزدوران غرب کافر یاد نمائیم و آن هم واقعیت اسف‌بار و تلخ مسلمانان و سرزمین‌های‌شان که چندین دهه می‌شود در تمام عرصه‌های زندگی به‌گونۀ وهمی و تخیلی و فریبنده به آن رسیده‌گی می‌شود. آیا اینک که واقعیت حکام مزدور را درک نمودیم؟ آیا بازهم می‌توانیم از آنان انتظار داشته باشیم که منافع امت اسلامی را در حال حاضر و یا در آینده تأمین نموده و آن‌را از این منجلاب بیرون کشند؟

2. آنچه غرب در گذشته و در حال حاضر در خصوص کشانیدن مسلمانان به سرزمین‌های خودشان انجام داده و می‌دهند و نقش حکام سرزمین‌های اسلامی در تمام این روند از چه قرار است؟

ارتباط معلوماتی‌که در مورد واقعیت حکام مزدور ارائه شد، به موضوع پناهندگی مسلمانان به سرزمین‌های غربی، که ما در صدد معالجه، بررسی پیامدها و فعالیت‌های دستگاه‌های غرب در راستای مهار نمودن مسلمانان پناهنده و ذوب آنان در جوامع غرب می‌باشند، چیست؟ مهم‌ترین مسئولیت حکام مزدور در خصوص پناهندگی فرزندان مسلمانان و وادار نمودن آنان در بسیاری از موارد به ترک سرزمین‌های‌شان به‌جانب غرب، اینست که بعضی اقدامات سیاسی سخت‌گیرانه‌ای را برای متمرکز نمودن این پدیده روی دست گرفته و زمینۀ بهره‌برداری از آن را در داخل و خارج سرزمین‌های اسلامی فراهم نمایند:

الف) داخل سرزمین‌های اسلامی: از طریق راه‌اندازی هرج و مرج، فشارها و سخت‌گیری‌ها در سرزمین‌های اسلامی، که عرصه را برای همه‌گان تنگ می‌کند، به ویژه برای فرهنگیان و دانش آموزان. دست داشتن حکام خائن را در ایجاد این اوضاع سخت‌گیرانه می‌توان با بررسی موارد زیر به خوبی در میدان عمل مشاهده نمود:

- ظلم سیاسی و اقتصادی، جبر، فساد، بستن دهان مردم، عدم رسیدگی به مشکلات مردم و بستن دروازه‌های اختراع و نوآوری بر روی مسلمانان در داخل سرزمین‌های‌شان و ممانعت مطلق از آن. خلاصه این‌که حکام خائن مسلمانان پیوسته تمام فعالیت‌های مسلمانان را در داخل سرزمین‌های‌شان زیر نظر گرفته و به‌هیچ‌وجه به آنان اجازه نمی‌دهند دست به‌تحرکاتی در عرصه‌های مختلف در سرزمین‌های خویش بزنند.

- نبود محیط مناسب برای استقبال از توانایی‌های امت و بستن افق‌های رشد در برابر جریان‌های فکری، علمی و نوآور، که خود باعث می‌شود فعالان عرصۀ علم و فرهنگ به گونۀ طبیعی برای تطبیق ایده‌های علمی و تحقیقی خویش به بیرون روی آورند. دلیل آن، این است که تمام سازمان‌ها و نمایندگی‌ها در عرصه‌های مختلف و تمام سطوح و در بسیاری از سرزمین‌های اسلامی، در حقیقت کالبدهای بی‌جان فرهنگی، اقتصادی و سیاسی به‌شمار می‌روند؛ به‌گونه‌ای که نه علمی در کار است و نه صنعتی، نه فکری و نه سیاستی؛ نه حزب‌های واقعی سیاسی، نه نمایندگان واقعی؛ نه دانشگاه‌هایی‌که زمینۀ به ابتکارها و نوآوری‌ها از طریق تحقیقات علمی معنا داده و آن را به یک واقعیت ملموس تبدیل نماید و نه هم بیمارستان‌هایی‌که خدمات واقعی را برای بیماران ارائه دهد. دلیل آن نیز این است که حکام مسلمانان، اعم از رؤسا، پادشاهان، فرماندهان و بسته‌گان و حامیان‌شان همه برای معالجۀ خویش به اروپا و امریکا می‌روند و فرزندان خودشان و نزدیکان‌شان همه در سرزمین‌های غرب تحصیل نموده و از آن جا فارغ التحصیل می‌گردند. دستگاه‌های سیاسی و رسانه‌ای نیز بر اساس منافع این حکام و حکومت‌های‌شان تعلیم داده شده و تمام فعالیت‌شان روی توجیه آنان و نظام‌های‌شان متمرکز می‌باشند.

- بزرگ‌تر نمودن فاصلۀ اقتصادی میان سرزمین‌های اسلامی و غرب،که بالای اوضاع زندگی مردم تأثیرات منفی می‌گذارد. این کار را با استفاده از واحدهای پولی کاغذی اجباری؛ یعنی تسلط پول‌های بیگانه و مشخصاً دالر امریکا و واحد پول اروپا در معاملات با خارج، انجام می‌دهند که منجر به استحکام وابسته‌گی اقتصادی دولت‌های مزدور به سازمان‌های اقتصادی، سرمایه‌داری و استعماری غرب می‌گردد.

ب) بیرون از سرزمین‌های اسلامی: حکام خائن مسلمانان برای ایجاد کوتاه‌ترین راه‌های ممکن جهت ذوب فکری اقلیت‌های مسلمانان پناهنده در غرب، با حکومت‌های غربی همکاری می‌نمایند. این همکاری‌ها بعضاً مالی می‌باشند که از طریق سازمان "رابطۀ جهان اسلام" صورت می‌گیرد و بعضاً راهنمایی‌ها، فراهم نمودن امامان، خطباء و مزدوران فکری تعلیم‌یافته‌ای می‌باشند که برای تطبیق و تسریع روند غربی‌سازی و ذوب فرزندان مسلمانان پناهنده از آنان استفاده می‌شوند؛ مخصوصاً با توجه به این‌که هر یک از سرزمین‌های غربی، سازمان‌های به اصطلاح "اسلامی" خود را دارا می‌باشند؛ به‌طور مثال: سازمان اسلام فرانسوی در فرانسه که مورد قبول فرانسوی‌ها می‌باشد؛ چنان‌چه ماکرون در اظهاراتی گفت: «ما سعی داریم ساختار اسلام فرانسوی را طراحی نماییم.»

به‌همین ترتیب، تمام حکومت‌های غربی امروزه سعی دارند با هزینه نمودن پول‌ها و تلاش‌های بی‌وقفۀ خویش، مسلمانان را با روند فکری خود همنوا ساخته و با قرار دادن مفهوم "شهروندی" به عنوان بلندترین و مهم‌ترین هویت افراد مسلمان، آنان را ذوب افکار و طرز زندگی خود نمایند؛ کاری‌که منجر به مسخ چهرۀ واقعی اسلام به عنوان یک نظام سیاسی می‌گردد؛ نظامی‌که دولت در آن یکی از بزرگ‌ترین احکام شریعت اسلامی می‌باشد. این واقعیتی است که چندین دهه می‌شود اروپائیان سعی دارند بر اساس آن برای هریک از اقلیت‌های مسلمان در غرب، اسلام جدید موافق با ارتباط همان دولت غربی با مسلمانان از نظر روابط تاریخی و منافع طراحی نمایند.

ج) مسلمانان میان دسیسه‌های غرب و خیانت‌های حکام خودشان: خطر پذیرفتن مسئولیت از جانب دولت‌های غربی کافر و حرمت یکجا شدن و ذوب شدن در منظومۀ آن.

اگر حاضر شدن مسلمانان مهاجر بخاطر سوءاستفاده و بکارگیری‌ در غرب برای اهداف غربی از طریق ذوب نمودن در طرز زندگی غربی و پذیرفتن‌شان، مفکورۀ جدائی دین از سیاست، دعوت به پذیرفتن و تطبیق سیکولریزم و پیامدهای منفی و خطرناک آن برای فرزندان تمام امت -چه در داخل سرزمین‌های اسلامی و چه در بیرون- گناه تمام این موارد به حد دوست گرفتن کفار به‌جای مؤمنین نرسد، قطعاً مزدوری و وابسته بودن حکام خائن به کفار، شامل خیانت بزرگ در حق امت اسلامی در عصر حاضر می‌شود که این خود بدون شک به معنی دوست گرفتن کفار به‌جای مؤمنین است. چنین کسانی‌که عقیده و طرز زندگی غربی را با جان و دل پذیرفته و جزئی از آنان شده‌اند، از دایرۀ امت بیرون اند. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِين َآمَنُواْ لاَتَتَّخِذُوا ْالْيَهُود َوَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُم ْفَإِنَّهُ مِنْهُم ْإِنَّ اللّهَ لاَيَهْدِي الْقَوْم َالظَّالِمِينَ﴾

 [مائده: 51]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! یهود و نصاری را ولّی(و دوست و تکیه‌گاه خود) انتخاب نکنید! آن‌ها اولیای یک‌دیگرند و کسانی‌که از شما با آنان دوستی کنند، از آن‌ها هستند. الله جمعیّت ستمکار را هدایت نمی‌کند.

﴿لاَّ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ﴾

 [آل‌عمران: 28]

ترجمه: افراد باایمان نباید به‌جای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند و هرکس چنین کند، هیچ رابطه‌ای با الله ندارد(و پیوند او به‌کلّی از الله گسسته می‌شود)؛ مگر این‌که از آن‌ها بپرهیزید(و به‌خاطر هدف‌های مهم‌تری تقیّه کنید). الله شما را از(نافرمانی) خود، برحذر می‌دارد و بازگشت(شما) به سوی الله است.

زیرا یکی از معانی این آیات، اینست که الله سبحانه وتعالی مؤمنین را از ولی گرفتن کفار توسط دوستی با آنان و نصرت دادن آنان به‌جای مسلمانان منع نموده و کسی‌که آنان را دوست خود بگیرد، در حقیقت از الله سبحانه وتعالی بیزاری جسته و الله نیز از او بیزار است. آیا امروزه میان حکام مسلمانان و دشمنان الله سبحانه وتعالی در غرب و در دولت یهود چیزی جز محبت، یاری و همکاری دوجانبه علیه آن‌چه که غرب آن‌را "تروریزم" می‌خواند، وجود دارد؟ به‌علاوۀ این‌که این حکام خائن راز و رمز مردم مسلمان و نقاط ضعف آنان را در عصر حاضر در اختیار دشمنان امت قرار می‌دهند و اطلاعات در مورد آن عده از فرزندان امت را که برای ازسرگیری زندگی اسلامی کمر بسته‌اند، میان خویش رد و بدل می‌کنند. نمونۀ روشن این ادعا را می‌توان در روابط گرم و صمیمانۀ خانوادۀ سعود با غرب مشاهده کرد.

هرچند دستگاه‌های دولت‌های غربی(سفارت‌خانه‌ها، قونسول‌گری‌ها...) که پذیرای مهاجرین مسلمان استند، سخت سرگرم فعالیت‌های شبانه‌روزی می‌باشند؛ اعم از بررسی درخواست‌های مهاجرت و سپس پذیرش آن تا بررسی دوسیه‌های درخواست ویزای ورودی یا اقامت دایمی و یا مهاجرت، که با درنظرداشت شرایط درخواست دهندگان و شرایط سرزمین‌های‌شان بررسی می‌گردد؛ اما مسئولیت بزرگ‌تر آنان پس از ورود مهاجرین به‌سرزمین‌های‌شان، اینست که برای ذوب نمودن آنان در جوامع غربی و تربیت‌شان به‌گونه‌ای که به‌نفع غرب تمام گردد، برنامه‌های مناسب داشته و آن‌را عملی نمایند؛ یعنی فعالیت‌های مستمری‌که به‌همکاری حکام مسلمانان جهت مهار نمودن و ذوب کردن مهاجرین در منظومۀ فکری و تمدنی غرب، چه در بخش مسائل عقیدتی، فکری و ارزش‌های آن و یا در بخش احساسات، تمایلات و رفتارهای شخصی و این دقیقاً همان زاویه‌ای‌ست که ما سعی داریم در این مقاله به آن بپردازیم.

دولت‌های مزدور موظف‌اند امور اقلیت‌های مربوط خودشان را در غرب زیر نظر داشته و در میان‌شان تجسس نمایند؛ هم‌چنین برای مساجد مهاجرین، امامانی با شهریه و معاش کافی تعیین نمایند تا فرزندان مسلمانان مهاجر را با توجه به تدابیر حکومت‌های غربی تربیت کنند و بالای آنان اشراف داشته و از طریق سازمان‌های وابسته، کنفرانس‌های دوره‌ای، مراکز اسلامی و مساجد حکومتی، آنان را مهار کنند. تمام سعی آنان این است تا زیر پوشش "میانه‌روی" و مرجعیت مصالحه با غرب، فرهنگ و فکر منحرفی را به خورد آنان دهند. این فعالیت‌های شبانه‌روزی کم‌ترین کاری‌‌که با افکار مسلمانان می‌کند، اینست که اگر نتواند مصیبت نبود دولت اسلامی را در اذهان آنان کاملاً محو نماید، حداقل آن‌را یک مسئلۀ ساده و بی‌اهمیت جلوه ‌دهد. این تلاش‌ها باعث می‌شود، وجوب وجود خلافت در زندگی امت اسلامی، که یک فریضۀ شرعی است؛ بلکه یکی از بزرگ‌ترین فریضه‌های دین است، در میان مسلمانان مهاجر یک مسئلۀ ساده و بی‌اهمیت جلوه کند، که این به معنی پذیرفتن دنباله‌روی اسلام و مسلمانان، برتری و پیشگامی غرب کافر و عمیق نمودن قابلیت ذوب شدن در منظومه‌ای غربی می‌باشد.

می‌دانیم که اسلام در قلب‌های مسلمانانی‌که به غرب مهاجرت می‌نمایند، وجود دارد و به‌همین دلیل است که فعالیت‌ها برای ذوب نمودن‌شان در فرهنگ غرب بسیار سخت است؛ هرچند بسیاری در نهایت دست از پایبندی به بسیاری از احکام شریعت اسلامی برمی‌دارند. اما پرسش این است که پیام ما برای مسلمانان ساکن در غرب چه و چگونه باید باشد؟ مسلماً دین اسلام به یک سلسله شعایر و عباداتی خلاصه نمی‌شود که می‌توان آن‌را به‌گونۀ فردی و در داخل خانه‌ها انجام داد؛ بلکه اسلام یک طرز خاص زندگی و عقیدۀ سیاسی است که بر اساس آن، مسلمانان باید رهبر و پیشگام جهان باشند؛ امت یک پارچه و واحد در برابر سایر امت‌ها، که زیر سایۀ دولت واحدی زیسته و از زندگی آبرومندانه و محفوظ بر خوردار باشند و اسلام را در داخل تطبیق و به‌سوی سایر بشریت حمل نمایند. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّة ُوَلِرَسُولِه ِوَلِلْمُؤْمِنِين َوَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لاَيَعْلَمُونَ﴾ 

[منافقون: 8]

ترجمه: آن‌ها می‌گویند: اگر به‌مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون می‌کنند! در حالی‌که عزت مخصوص الله و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمی‌دانند.

زیرا دولت خلافت راشده یگانه راهی است که امت اسلامی را به وحدت رسانیده و آنان را کنار هم جمع خواهد نمود؛ همه را در مسیر مستقیم قرار داده و از آنان امت هدف‌مند و بابرنامه می‌سازد؛ چنان‌که در گذشته بود. با این حساب، پیام ما برای آن عده از فرزندان مسلمانی‌که در غرب به سر می‌برند و یا قصد مهاجرت به‌سوی غرب را دارند، چگونه باید باشد؛ به‌ویژه با توجه به این‌که مطمئن استیم که متمسک ماندن فرد مسلمان به ارزش‌های دین‌اش در غرب، به‌دلیل طبیعتی‌که اسلام دارد و به‌دلیل فضای حاکم آن‌جا و فشارهایی‌که اعمال می‌گردد، یک امر مستحیل به‌شمار می‌رود. در عین حال، با توجه به این‌که بزرگ‌ترین فریضه‌ای که بر دوش مسلمانان امروزه قرار دارد، این است که برای ازسرگیری زندگی اسلامی از طریق برپائی خلافت در سرزمین‌های مسلمانان سعی و تلاش نمایند و لازمۀ این مسئولیت بزرگ اینست که مسلمانان در جایی به سر برند که بتوانند آن را به درستی انجام دهند؛ یعنی در داخل سرزمین‌های اسلامی و در میان مسلمانان.

باتوجه به معلومات فوق، لازم بود در مورد پس‌زمینه‌های ظهور مشکل یا بهتر است بگوییم بحران مهاجرت و پناه‌جویی دایمی مسلمانان در سرزمین‌های کفار، تذکری داده شود که خلاصۀ آن‌را در چند نکته بیان خواهیم نمود. از خلال این نکات روشن خواهد شد که خطر فقدان هویت، حرمت یکجا شدن با کفار و خطر ذوب شدن در منظومۀ تمدن غرب تا چه حد بزرگ است؛ خطری‌که در سرزمین‌های غربی بسیار به ندرت می‌توان از پیامدهای آن خود را برحذر داشت. زندگی کردن در لابلای مفکورۀ سرمایه‌داری و در فضای حاکم سیکولریستی برای سرنوشت مسلمانان پیامدهای بس خطرناکی دارد؛ زیرا کسانی‌که از مسلمانان در این سرزمین‌ها با آغوش باز استقبال می‌کنند، اهداف بسیار خطرناک کوتاه‌مدت و دراز مدتی برای آنان و فرزندان‌شان دارند. نکاتی که قبلاً به آن اشاره گردید، قرار ذیل است:

3. وضعیت نا بهنجار امت اسلامی، که از چندین دهه قبل آغاز گردیده و باعث شده شمار زیادی از مسلمانان از سراسر جهان اسلام تن به مهاجرت و استقرار در سرزمین‌های کفری دهند، دلیل اصلی آن فشارها و خشونت‌هایی است که استعمارگران غربی بالای امت اعمال می‌نمایند؛ یعنی این فشارها توسط آنان طراحی و عملی می‌گردد. سیل مهاجران مسلمان به‌سوی غرب باعث گردیده اقلیت‌های فراوانی از آنان در غرب تشکیل گردد و این دقیقاً هدفی‌ست که غرب دارد.

4. اوضاع بدی‌که باعث گردیده زندگی در سرزمین‌های مسلمانان غیرقابل تحمل گردد، بدون شک برنامه‌ای‌ست که غرب استعمارگر برای امت اسلامی چیده است؛ اما غرب توانست این کار را در چند مرحله و با انجام دادن چند کار بزرگ به ثمر رساند: دور کردن اسلام از صحنۀ حاکمیت، تقسیم نمودن سرزمین‌های مسلمانان به‌دولت‌های کوچک و ضعیف، تعیین حکام مزدور بالای این حکومت‌ها، انتشار دادن افکار ملیت‌گرایی و وطن‌پرستی. نتیجۀ تمام این اقدامات این شد که از مدت‌ها بدین‌سو، امت اسلامی طعم تلخ نابسامانی‌ها، عقب‌ماندگی در تمام عرصه‌های زندگی، هرج‌ومرج و بلا تکلیفی را در سراسر سرزمین‌های خویش می‌چشند.

بدون شک مصیبت اصلی اینست که مسلمانان از دین خویش فاصله گرفته‌اند و این فاصله گرفتن چیزی نیست، به‌جز این که پس از سقوط خلافت اسلامی دست از تطبیق شریعت اسلامی برداشتند؛ زیرا خلافت یکی از بزرگ‌ترین و با عظمت‌ترین احکام شریعت اسلامی به‌شمار می‌رود. ظلم، جنایت، چالش‌های جانکاه اقتصادی و خطرهای بی‌شمار جانی و مالی، که همه روزه توسط حکام ظالم بالای مسلمانان و در سرزمین خودشان اعمال می‌گردد، باعث بروز این پدیدۀ خطرناکی گردیده که به‌نام مهاجرت مسلمانان به‌سرزمین‌های غربی، اعم از اروپا، امریکا، آسترالیا... از آن یاد می‌گردد.

این بدان معنی است که ترک نمودن سرزمین‌ها و مهاجرت مسلمانان یک فرار موقتی از جهنم ظلم و بیداد استعمار نبوده که به‌ویژه پس از سقوط دولت خلافت رخ داده باشد؛ بلکه نقشه‌ای به‌دقت طراحی شده توسط غرب کافر است. یعنی این دسیسه‌ای خبیثانه و هدف سیاسی بود و هست که دشمنان به کمین نشستۀ امت اسلامی از گذشته تا کنون منافع و ثمر آن‌را به‌پیمانۀ فراوان و در عرصه‌های گونان بر می‌چینند. پیامد آن برای مسلمانان هم چیزی شد که امروزه شاهد آن هستیم و آن این که دید مسلمانان مهاجر و فرزندان‌شان نسبت به‌هدف اصلی و اساسی زندگی کاملاً منقلب گردیده؛ یعنی افکار و مفاهیم اساسی آنان دگرگون شده؛ زیرا مدت‌های طولانی را در میان افکار سیکولریستی و سرمایه‌داری بسر برده و بخش زیادی از عمرشان را در فضای تمدنی به سر برده‌اند که در کلیات و جزئیات با اسلام در تناقض قرار دارد.

در عین حال، هدف دیگر از گشودن دروازه‌های اروپا و امریکا و سایر سرزمین‌های کفار-مخصوصاً برای مسلمانان- چیزی جز یک اقدام ایدیولوژیک نیست که دارای اهداف سیاسی می‌باشد و بر اساس آن تلاش می‌شود استعدادها و مغزهای متفکر مسلمانان، اعم از دانشمندان، هنرمندان، کسبه‌کاران، متعلمین، فرهنگیان و فعالان سیاسی را به جانب سرزمین‌های خود بکشانند و این کار را از طریق قوانین مهاجرتی قرعه، انتخاب، پناهندگی سیاسی وغیره مواردی انجام می‌دهند که به دقت برای جلب و جذب کدرهای مورد نیازشان طراحی گردیده، چه از میان افرادی‌که استعداد تفکر دارند و چه کسانی‌که در کارهای عملی ازخود شایسته‌گی نشان می‌دهند.

5. زمینه‌سازی‌ها برای روی آوردن فرزندان امت اسلامی به‌جانب غرب به‌صفت مهاجر، تنها به‌هدف استحکام بخشیدن به‌پایه‌های فکری، علمی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی سرزمین‌های غربی و در عین حال به‌هدف تثبیت حضور و بقای غرب در میان امت و در سرزمین‌های مسلمانان برای بیشترین مدت ممکن صورت می‌گیرد. نتیجه این شده که در حال حاضر غرب توانسته به‌همکاری حکام مزدور مسلمانان در غرب واقعیت جدیدی به‌نام "اقلیت‌ها" به‌وجود آورند؛ واقعیتی‌که باعث شده سرزمین‌های اسلامی به‌دلیل مهاجرت‌های اجباری و داوطلبانۀ مسلمانان، به‌گونۀ وحشت‌ناکی از استعدادهای "علمی و تجربوی" و در عرصه‌های گوناگون خالی گردد. خطرناک‌تر این‌که: فرار این استعدادها باعث تقویت سرزمین‌های غرب در تمام عرصه‌ها گردیده و می‌گردد. به این ترتیب نتیجه این شده که امروزه مسلمانان خود در تداوم و ریشه‌دار نمودن اوضاع اسف‌بار امت خویش سهم گرفته و نفوذ و تسلط کفار را بالای سرزمین‌های مسلمانان؛ بلکه حتی در سراسر جهان، مستحکم‌تر نمودند. با گذشت چندین دهه که از سقوط دولت اسلامی می‌گذرد، این پدیدۀ خطرناک(مهاجرت مسلمانان از سرزمین‌های اسلامی) باعث شده امت اسلامی امروزه به این وضعیت دردناک و خجالت‌آور، چه در داخل سرزمین‌های مسلمانان و چه در سرزمین‌های غرب، برسند.

6. خطرناک‌تر از همه، این است که بسیاری از مسلمانان در حال حاضر، مهاجرت به غرب را یک آرمان تلقی می‌کنند که برآورده شدن آن به‌معنای تضمین آینده و زندگی خوب برای خود و فرزندان‌شان بوده و غرب را پناهگاه امنی تصور می‌کنند که آنان‌را از زیر بار و فشار واقعیت‌های تلخ موجود در سرزمین‌های‌شان نجات می‌دهد و مهاجرت به‌غرب، تبدیل به آرزوی بسیاری از جوانان مسلمان شده که در نبود دولت خلافت و تسلط تمدن غرب در سر می‌پرورانند.

7. نظریۀ اعتدال یا میانه‌روی، مصیبت دیگری است که مسئلۀ مهاجرت را داغ‌تر و این بحران را تندتر نموده؛ زیرا این نظریه باعث شده بسیاری از مسلمانان تسلیم واقعیت شده و از نبود دولت مسلمانان(خلافت) رنج نبرند و نظام‌های مزدور حاکم را در سرزمین‌های مسلمانان نظام‌های "اسلامی" تلقی نمایند که در جوامع بین‌المللی از آنان نمایندگی می‌کند! هم‌چنین بر اساس این نظریه، هیچ تناقضی میان ارزش‌های بزرگ جهانی؛ مانند: دموکراسی، آزادی، حقوق‌بشر و... و میان اسلام وجود ندارد! بناءً حضور مسلمانان در غرب و لو به تعداد زیاد و رو به افزایش، هیچ مشکلی ندارد؛ زیرا حضور رو به افزایش مسلمانان شرعاً جواز دارد؛ بلکه حتی یک گام مثبت و مفید است که مستحق تشویق می‌باشد؛ زیرا نتیجۀ آن به‌نفع مسلمانان خواهد بود و در عین حال فرد مسلمان می‌تواند در حالی‌که در غرب به‌سر می‌برد، به‌ارزش‌های دینی خویش نیز پای‌بند بماند!

8. دید درست در مورد مسئلۀ مهاجرت به‌سرزمین‌های غربی، همان دید مبدئی و ایدیولوژیک است که بر اساس آن؛ دین به‌هیچ‌وجه از سیاست جدا نبوده و وجود دولت خلافت یکی از بزرگ‌ترین احکام شرعی به‌شمار می‌رود؛ خلافتی‌که یک نمونۀ تاریخی نیست که زمان آن سپری گردیده باشد. این واقعیت دارد که در تطبیق این دولت در مراحل مختلف تاریخ، تخطی‌هایی صورت گرفته؛ اما این دلیل بر ناکارایی آن در حال حاضر نمی‌شود؛ زیرا آن مشکل بعضی از افراد بوده و نه خود نظام. دلیل سقوط دولت مسلمانان این بود که از دین خویش فاصله گرفتند و نتیجه سقوط این دولت هم؛ ویرانی‌ها، استعمار و هزاران مصیبتی شد که مسلمانان تا امروز در آتش آن می‌سوزند؛ از جمله؛ عقب‌مانی در میدان زندگی، فقر، عدم ثبات، نبود امکانات، هرج‌ومرج، جنگ‌های داخلی موجود که از چندین دهه به این‌سو هم‌چنان جریان دارد؛ جنگ‌هایی‌که خود باعث شده مسلمانان، سرزمین‌های خود را چه به رغبت و یا از روی ناچاری ترک نموده و به‌جایی روی آورند که برخلاف سرزمین‌هایی است که از آن فرار نموده‌اند. مشاهده نمودن تفاوت میان زندگی مرفه در غرب و مقایسه نمودن آن با ظلم نظام‌های مزدور حاکم در سرزمین‌های خودشان و ویران‌گری‌ها و بیدادگری‌هایی استعمارگران در آن‌جا، آنان‌را از دین‌شان دورتر نموده و باورشان را به ارزش‌ها و طرز زندگی غربی مستحکم‌تر می‌کند.

واقعیت اینست که برای تطبیق شریعت اسلامی و ازسرگیری زندگی اسلامی، هیچ راهی به‌جز تأسیس مجدد دولت خلافت در سرزمین‌های اسلامی وجود ندارد و این دقیقاً همان معنای برگشتن به اسلام به‌گونۀ دسته‌جمعی و تمسک به دین را می‌دهد؛ زیرا "حکم بما أنزل الله" شرعاً شامل تمام عرصه‌های زندگی می‌گردد؛ پس معنای برپائی دین و برگشتن به اسلام به‌گونۀ دسته‌جمعی، چیزی نیست؛ مگر حکم بما أنزل الله، یعنی وادار نمودن مردم به‌پایبندی به ارزش‌های عقیدۀ وحدانیت الله و بندگی کامل به او سبحانه وتعالی که همان تطبیق همه‌جانبۀ شریعت است و بس.

اینک پرسش اینست که آیا می‌توان برای برپائی خلافت اسلامی در میان کفار و در سرزمین‌های غرب کار و پیکار نمود؟ در حقیقت تنها همین نکته برای اثبات حرمت پیوستن به سرزمین‌های غرب و ذوب شدن در گرداب تمدن کفری آن کافی است. رسول الله صلی الله علیه وسلم دریک حدیث صحیح به روایت جریر بن عبدالله رضی الله عنه می‌فرماید:

(أنا بريءٌ مِن كلِّ مسلمٍ يقيمُ بين أظهرِ المشركين)

(رواه أبو داود)

ترجمه: من از هر مسلمانی‌که در میان مشرکین اقامت دارد، بیزارم.

9. در اخیر باید گفت: مهاجرین مسلمانی‌که به جانب غرب می‌روند، پیوسته زیر فشارهای گوناگون فکری و سیاسی قرار دارند و این به علاوۀ آن است که حضور آنان در آن‌جا از هر لحاظ به‌نفع غرب تمام می‌شود و از آنان برای تضعیف امت اسلامی استفاده صورت می‌گیرد؛ نه فقط از طریق انتقال آنان همراه با تجارب، فرزندان، خانواده‌ها و توانائی‌های‌شان؛ بلکه از طریق دور نمودن‌شان به‌عنوان مبارزین و مخالفین سیاسی نظام‌های حاکم مزدور در سرزمین‌های اسلامی از میدان مبارزه. حکام مزدور و ظالم بالای آنان فشار آورده، آنان را شکنجه و تهدید می‌کنند و از آن طرف، غرب نیز به آنان باغ‌های سبز و سرخ را نشان می‌دهد و به این ترتیب این سرمایه‌های بزرگ بشری و فکری امت از آن غرب می‌گردد.

باید گفت که پس‌زمینۀ بسیاری از مهاجرت‌ها به‌سوی غرب، در ابتدا پناهندگی سیاسی، درخواست امن و یا جست‌وجو برای زندگی مادی بهتر است و روشن است که این دلایل برای مهاجرت معمولاً زمانی پیدا می‌شود که فرد و یا خانوادۀ مسلمان در ضعیف‌ترین و شکسته‌ترین حالات روانی و مادی قرار گیرد و این حالتی است که این فرد یا خانوادۀ مسلمان مناسبت‌ترین شرایط برای بدگمان شدن در مورد هویت اسلامی خود می‌باشد و بهترین و آماده‌ترین وضعیت برای سوءاستفاده شدن فکری و یا سیاسی را علیه امت خویش دارد و توسط دولت‌های غربی، که از آنان استقبال می‌کنند، استفاده می‌شود و این واقعیتی است کاملاً واضح و محسوس.

واقعیت این است که مهاجرت نمودن به‌سرزمین‌های کفار به‌هدف استقرار و زیستن دائمی در میان آنان، با مسلمان بودن فرد مسلمان برخورد می‌کند؛ به‌ویژه در عصر حاضر؛ زیرا کسانی‌که برای زندگی با کفار به‌گونۀ همیشه‌گی تن به‌مهاجرت می‌دهند؛ مخصوصاً دنیا طلبان، زبان حال چنین کسانی اقراربر این می‌کند که هیچ اهمیتی به‌روند تغییر وضعیت موجود مسلمانان و قضایای امت اسلامی و در رأس آن قضیۀ برپائی دولت خلافت، نمی‌دهند! به علاوۀ این‌که چنین مهاجرتی فرد مسلمان را به‌سادگی در معرض فقدان هویت و شخصیت اسلامی وی قرار می‌دهد.

هرچند، بار اصل مسئولیت این پدیدۀ خطرناک(مهاجرت به سرزمین‌های کفار) بر دوش نظام‌های مزدورِ حاکم بر گردۀ امت و دستگاه‌های وابسته به غرب کافر است؛ اما در عین حال نباید افراد امت را که تن به‌چنین مهاجرتی می‌دهند، نیز کاملاً بی‌طرف و غیرمسئول خواند. بدون شک افراد امت اسلامی نیز در برابر این زخم ناسوری‌که دامن فکر، فرهنگ و توانائی‌های فعال انسانی امت را به‌گونۀ وحشت‌ناک و کشنده‌ای گرفته، نقش داشته و مسئولیت دارند.

در عین حال، ما باور کامل داریم که راه‌حل ریشه‌ای و سرنوشت‌ساز برای این مشکل، تنها در تطبیق همه‌جانبۀ شریعت اسلامی نهفته است؛ یعنی در ایجاد دولتی‌که امور مسلمانان را به‌درستی رعایت نماید. پس هیچ‌چیزی نمی‌تواند از این فاجعه جلوگیری نماید؛ مگر برپائی دولت مسلمانان؛ دولت خلافت راشده‌ای که بر منهج رسول الله برپا گردیده و با اقتدار و با عزت از آن پاسداری شود. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿لِمِثْلِ هَٰذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ﴾

[صافات: 61]

ترجمه: آری، برای مثل این، باید عمل‌کنندگان عمل کنند.

نویسنده: صالح عبدالرحیم–الجزائر

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

حزب التحریر-امریکا، کنفرانسِ سالانۀ خلافت را موفقانه برگزار کرد! تحکیمِ خانواده، آیندۀ مصون!

  • نشر شده در امریکا

(ترجمه)

به‌تاریخ ۱۴ اپریل حزب التحریر-امریکا من‌حیث بخشی از کمپاین جهانی به‌مناسبت سالگرد انهدام خلافت در سال ۱۹۲۴م کنفرانس سالانه‌اش را در شهر شیکاگو برگزار نمود. این فراخوان جهانی برای تمام مسلمانان در سرتاسر جهان است تا از خواب برخاسته و وجیبۀ خویش را به‌منظور شروع دوبارۀ زندگی اسلامی به‌دستور الله سبحانه‌وتعالی در راستای تأسیس دوبارۀ خلافت بر منهج نبوت انجام دهند. این کنفرانس تحت عنوان "تقویت و تحکیم خانواده، آیندۀ مصون‌تر" تدویر گردید. این کنفرانس موضوع از هم‌پاشی نظام خانوادگی را توسط افکار سیکولری و این‌که جامعۀ مسلمانان به‌کدام راه‌حل نیاز دارد، مورد تمرکز قرار داد. تأثیر جنگ فکری بالای مسلمانان سبب می‌شود تا یک مسلمان با شخصیت سیکولر تربیه گردیده و در جست‌وجوی راه‌حل‌های سیکولری در تمام بخش‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باشد. این همان شخصیت مسلمان سیکولری است ‌که غرب می‌خواهد یک تعداد را با ارزش‌های لیبرال به‌جای این‌که مسلمانان جزء از امت مسلمه بوده و با ارزش‌های ناب اسلام تربیه شوند، الگو بسازد.

این کنفرانس متشکل از سه سخنرانی بود. در اولین سخنرانی داکتر عبدالرافی دربارۀ "سازگاری و یا ایستادگی" و هم‌چنان دلایل اصلی حالت اسف‌باری‌که دامن‌گیر مسلمانان در غرب شده است، صحبت نمود. وی خاطرنشان کرد که آیا آن‌ها با وضع و شرایط موجوده که ارزش‌های سیکولر کاملاً آن‌ها را احاطه نموده است، سازش کنند و یا این‌که به‌عوض فشارهای زندگی تحت شرایط سیکولری اسلام ناب را قبول نمایند. اما حقیقت این است که آن‌ها با بی‌شرمی کوشش می‌نمایند تا ارزش‌های اسلامی را با ارزش‌های سیکولریستی وفق دهند تا در غرب مجوز تابعیت اخذ کنند؛ در ضمن قوانین واضح اسلام را در بارۀ سقط جنین، رابطۀ جنسی و ساختار خانواده مبهم دانسته و ترک می‌کنند. وی با سوز و گداز علاوه نمود که مسلمانان به‌جای همکاری و سازگاری با تلاش و پالیسی‌های غربی، که برای ریشه‌کن‌سازی اسلام و مسلمانان طرح شده است، باید از خواب غفلت برخیزند و با عزم جازم تلاش نمایند تا برای اولادهای خویش بهترین الگو و رهبران واقعی باشند و مانند پیامبران گذشته که مردم جامعه را رهبری می‌کردند، از این حالت نجات دهند.

این حقیقت بیان می‌دارد که ما باید ارزش‌های فکری جوانان و خانواده‌های خود را بر اساس دین الله سبحانه‌وتعالی(اسلام) مانند صحابه تربیت نماییم. داکتر عبدالرافی خاطرنشان نمود که هرگز فراموش نکنیم، ما تنها کسانی هستیم که نگران حقیقی و راه‌حل واقعی وضعیت اسف‌بار جامعه و نجات آن‌ها از این مشکل در این جهان هستیم و هم‌چنان ما کسانی هستیم که نور اسلام در قلب‌های ما تابیده است. این وجیبه و مسئولیتی است که الله سبحانه وتعالی ما را بدان مکلف نموده است و باید مبارزه نموده و این مسئولیت را إن‌شاالله موفقانه در این دنیا حمل نماییم.

موضوع بعدی تحت عنوان "توان‌مندسازی جوانان برای رهبری جهان" توسط دو خواهر ما، محترمه صفیه و ساره بحث گردید. این موضوع شامل دو دیدگاه بود که یکی آن مربوط والدین و دومی آن به‌جوانان ارتباط می‌گرفت.

در بخش اول که مربوط به‌والدین می‌شود، محترمه صفیه بیان نمود که والدین ترس و تشویش از آیندۀ اولادشان دارند؛ مخصوصاً از ارزش‌های حاکم سیکولریزم-سرمایه‌داری و صدها مسایلی‌که باعث از هم‌پاشی جامعه می‌گردد. برعلاوه، فشار موجوده بالای جوانان برای توافق‌پذیری با جامعۀ سیکولر همیشه بالا بوده و از طریق حکومت، رسانه‌ها، مراجع تحصیلی، سازمان‌های تحقیقی گسترش و حمایت می‌شود؛ حتی توسط دسته‌های زورمندان این موارد تقویت می‌گردد. وی خطاب به‌والدین نموده گفت: مهم است تا تمام تلاش‌های خود را بالای این چهار بخش معطوف بداریم.

1. ما نیاز داریم تا شکر نعمت "قرآن و سنت" را که الله سبحانه وتعالی برای ما اعطاء نموده است، اداء کنیم تا اعتبار و اطمینان خویش را بالا برده و مطمین شویم که حلال و حرام تنها معیار اعمال ما است.

2. ما نیاز داریم تا اضرار افکار سیکولریزم نظام فعلی را درک کرده و بر ضد آن حصارهای فکری خویش را توسط افکار اسلامی مشتق شده از قرآن و سنت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم بسازیم.

3. والدین، مراقب، پرورش‌دهنده و راهنمای مااند؛ لذا بالای ما فرض است تا هر لحظۀ زندگی خود را بر اساس اسلام سپری نماییم تا این‌که الگوهای واقعی برای اطفال خویش باشیم.

4. ما باید طریقۀ زندگی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم را در زندگی خود عملی نماییم و باید مطمین گردیم که تمام خانواده، بزرگان و اطفال، مسلمانان و غیرمسلمانان هم‌جوار، ما را به‌دین اسلام دعوت نمایند و برای احیای دولت خلافت اسلامی کار کنند تا احکام اسلام را به‌شکل همه‌جانبه تطبیق نماید.

در بخش دوم که به‌جوانان ارتباط می‌گرفت، محترمه ساره فرموده‌ای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم را نقل نمود تا جوانان قبل از پیری از نیروی جوانی خویش استفادۀ اعظمی نمایند؛ مخصوصاً در زمانی‌که اسلام تحت حملات فکری و ایدیولوژیکی قرار دارد. نکات ذیل از جمله موارد مهم‌اند که وی برای جوانان امت مسلمه اظهار نمود و نیاز مبرم است که جوانان این موارد را باید همیشه به‌یاد داشته باشند:

1. ما نیاز داریم تا با عقیدۀ عقلی و راسخ اسلام، به‌اسلام و الله سبحانه وتعالی نزدیک شویم.

2. جوانان ما رهبران آیندۀ این امت‌اند؛ بنابر این، آن‌ها باید به‌جدیت تلاش کنند تا تحت رهبری یک خلیفه و یک دولت این امت را وحدت بخشد. این کار نیازمند این است که جوانان زحمت زیاد بکشند تا خود را با ایدیولوژی سیاسی و معنوی اسلام به‌شکل کامل آن آشناتر سازند؛ هم‌چنان برای آگاه ساختن مسلمانان و غیرمسلمانان تلاش کنند تا بفهمند که اسلام با عقیدۀ ناب‌اش تمام مشکلاتی‌ را که دامن‌گیر بشریت شده است، چگونه حل می‌سازد.

3. ما نیاز داریم که همیشه رضایت الله سبحانه وتعالی را به‌یاد داشته باشیم و این را بدانیم که جنت تنها با مشکلات و کامیاب شدن در امتحانات زندگی بدست می‌آید. ما نیاز داریم تا به‌یاد داشته باشیم که کامیابی تنها در دست الله سبحانه وتعالی است و تنها به‌تعداد تعلق نمی‌گیرد.

محترمه ساره در نتیجه‌گیری سخنرانی‌اش گفت که نسل جوان امروز رهبرانی‌اند که مسئول احیای دوبارۀ حاکمیت اسلام از طریق دولت خلافت اسلامی به اذن الله سبحانه وتعالی می‌باشند.

در اخیر برادر هیثم در بارۀ موارد کلیدی تحت عنوان "قیام به‌خاطر چالش نظم فعلی" سخنرانی نموده گفت که والدین نقش مهم را در ساختار شخصیت اطفال خویش دارند. گرچه زمان تشویش والدین از جنگ اطفال‌شان بعد از مکتب گذشته است؛ ولی حالا مشکلات خطرناک‌تر؛ مانند: اعتیاد به‌موادمخدر، زنا، خودکشی، صفحات مجازی فحاشی، ترس از بیگانه‌ها و ترس از اسلام و مسلمانان، دامن‌گیر جوانان شده است. وی علاوه نمود که افکار غلط بالای طرز تفکر، اخلاق و شخصیت اطفال تأثیر گذاشته و دیگر این‌که آن‌ها با مراقبت بسیار اندک همه‌چیز را واگذار می‌کنند. حالا در غیاب دولت خلافت، مهم‌ترین و ابتدایی‌ترین خط دفاعی علیه حملات افکار غلط حاکم بر جامعه، خانواده می‌باشد. فلهذا ما باید به‌جدیت کار کنیم تا خانۀ خود را؛ مانند: دارِ ارقم در زمان صحابه نماییم؛ همان جایی‌که مانند صحابه تنها اضرار افکار را که جهان را به‌چالش کشیده است. هم‌چنان ریشۀ آن‌ها را در نظم سرمایه‌داری بدانیم و اطفال خود را برای تغییر آینده، رهبران شجاع تربیه نماییم.

ما با ید به‌اطفال خویش بیاموزانیم تا متوجه دیگر انسان‌ها در محیط خویش باشند. ما باید اضرار شیوۀ زندگی سیکولریستی را برای آن‌ها بفهمانیم؛ قسمی‌که تحت همین نظام فقر و بدبختی دامن‌گیر مردم خود امریکا شده است. آن‌ها باید فقر گسترده و ابزار عملی نظام سرمایه‌داری را که چگونه تشنۀ آرامش مردم است و این‌که از اطفال و زنان چگونه به‌نفع خویش بهره‌برداری می‌کنند، درک کنند. آن‌ها باید به‌شکل درست تحصیل کنند تا نظم حاکم سیکولری را با راه‌حل‌های واقعی اسلامی به‌چالش بکشند. همیشه بحث‌های ما در جامعه، مساجد و پوهنتون‌ها باید این باشند که کدام یک از این دو نظام: "نظام سیکولریزم-سرمایه‌داری و یا اسلام" برای خانواده، جامعه و بشریت بهترین است. آن‌ها باید بیان کنند که دید اسلام از فقر، بی‌عدالتی، صنعت چیست و این‌که نظام اقتصادی اسلام چگونه بشریت را به‌سوی سعادت سوق می‌دهد و هم‌چنان این‌که نظام قضایی اسلام چگونه عدالت را برای همه اجراء می‌کند.

قابل یادآوری است: اگر اطفال ما نفهمند که آن‌ها تنها کسانی‌اند که راه‌حل واقعی را برای مشکلات بشریت توسط اسلام می‌دانند، این فاجعۀ بزرگ ادامه خواهد داشت. هم‌چنان برادر هیثم متذکر شد که والدین باید نقش فعال را در تربیۀ اطفال خویش بازی نمایند و ما باید در مبارزۀ فکری علیه حملات ایدیولوژیکی نظام سیکولریزم در خط مقدم باشیم. ما نیاز داریم تا ارزش‌های اسلامی را در زندگی خود عملی نمایم تا اطفال ما تصویر عملی ارزش‌های اسلامی را ببینند و الگوگیری نمایند. وی تذکر داد که ما مسلمانان یگانه افرادی هستیم که می‌توانیم در مقابل نظم جهانی ایستادگی نماییم.

ایستادگی در برابر نظم جهانی به‌این معنی است که باید برای تأسیس دوبارۀ دولت خلافت مقتدر تلاش خسته‌گی ناپذیر نمود؛ دولتی‌که بشریت را از اضرار و فساد حملات نظام سیکولریزم و بدبختی آن نجات خواهد داد. برعلاوه، باید همیشه به‌یاد داشته باشیم که الله سبحانه وتعالی همرای ما است و کامیابی تنها نصیب حق خواهد شد. حزب التحریر یک حزب سیاسی اسلامی است که در سطح جهان برای ازسرگیری زندگی اسلامی توسط احیای خلافت راشده مطابق بر منهج نبوت در جهان اسلام فعالیت می‌کند. حزب در تلاش احیای دولت خلافت در کشورهای غربی به‌شمول امریکا نیست و در ضمن حزب از وسایل مادی برای رسیدن به‌اهداف‌اش استفاده نمی‌کند.

حزب‌التحریر-امریکا

ادامه مطلب...

دین، نصیحت و خیرخواهی است!

(ترجمه)

عن تَميمِ بنِ أَوْس الدَّارِيِّ رضي اللَّه عنه أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «الدِّينُ النَّصِيحَةُ» قُلْنَا: لِمَنْ؟ قَالَ: «لِلَّهِ وَلِكِتَابِهِ ولِرسُولِهِ وَلأَئمَّةِ المُسْلِمِينَ وَعَامَّتِهِمْ».

(رواه مُسْلم باب بیان ان الدین النصیحه)

ترجمه: از تمیم داری(رضی الله عنه) روایت است که رسول الله(صلی الله علیه وسلم) فرمود: دين عبارت از نصيحت و خيرانديشی است. گفتند: برای چه کسی؟ فرمود: برای الله، برای کتابش، برای رسولش، برای پيشوايان مسلمان‌ها و برای همه‌ی مسلمين.

توضیح حدیث

در این حدیث شریف مفهوم نصیحت و خیرخواهی مسلمانان با هم‌دیگر در جامعه اسلامی بیان شده است؛ پس نصیحت ابتدا افراد و بعد همه گروه‌های اسلامی جامعه را شامل می‌شود، چه شخص عالم باشد یا عامی(غیرعالم) و هر مسلمان باید با برادران مسلمانش در امر نصیحت و خیرخواهی دیگران سهیم باشد تا این که این صفت نیکو در اجتماع اسلامی مروج گردد و این حالت در زندگی سالم و پاکیزه مسلمانان عیناً مشاهد شود. هم‌چنان این صفت(خیرخواهی و خیراندیشی با دیگران) باید در وجود جماعات(احزاب و گروه‌ها) نیز متبلور باشد؛ یعنی احزاب و جماعت‌ها باید امر کننده به کار نیک و باز دارنده از امر ناپسند باشند.

یا الله! تو، ملائک و حاملین عرشت را گواه می‌گیریم که حزب التحریر امت را نصیحت کرده و بیان نموده که حکم به آن‌چه که شما نازل کرده‌اید، فرض است. یا الله! حزب، بر امت چنان می‌بیند که تو اراده کرده‌ای یا و بر امت قسمی‌که دیگر احزاب و گروه‌های اسلامی نظر دارند، نمی‌بیند. پس امت همه‌اش به منزله یک جسد بوده و هم‌چنان رنج و مشقت همه جسد را فرا می‌گیرد؛ پس آیا اجابت‌کننده فریادها در دولت مصری است؟ و یا در دولت اردنی، یمنی، تونسی و حتی در دولت فلسطینی که منحل گردیده؟ آیا این همان چیزی‌ست که الله برای‌تان اراده کرده است؟ ای کسانی‌که مدت طویلی می‌شود که شما امت را نصیحت می‌کنید، آیا این مشکلات رفع خواهد شد؟ آیا دولت مدنی بهتر است یا دولت الله سبحانه وتعالی؟ آیا نظام دموکراسی بهتر است یا نظام الله؟ ای قائدین حرکات آیا نصیحت همین‌گونه می‌باشد؟ الله سبحانه و تعالی از شما نظام اسلامی را می‌خواهد و شما یک بار وطنی و بار دیگر قومی، بعثی، دموکراسی، اشتراکی، علمانی، مدنی و دیگر اصطلاحاتی‌که امریکا ذریعۀ ترس و رعب برای‌تان پیشکش نموده و مردم آن اصطلاحات را بعد از این‌که حرکات اسلامی آن را تبنی و جزء ثقافت خود قرار دادند، قبول نمودند.

ای مسلمانان! نصیحت یک امانت است، برای هیچ کسی سزاوار نیست که این امانت را ضایع گرداند و آن هم مبنی بر این دلیل که ما در دهلیز سیاست قرار داریم؛ بر ما لازم است که زیر آفتاب آن قرار گیریم. نه به الله قسم که برای مسلمانان چنین نمی‌زیبد؛ کسی‌که شریعت الله سبحانه وتعالی را می‌خواهد، آگاه باشید که آن کامل، واضح، روشن و خالص در محضر دید می‌باشد؛ اگر شرع الله را چنین نمی‌بینید در حضور مسلمین با چنین نصایح(معامله‌گرانه و فریبنده) نزدیک نگردیده و آن را با چیزهای ساختگی تکمیل ننمایید.

یا الله! ما سخن حق را رسانیدیم، تو شاهد آن باش!

ادامه مطلب...

جرایم دولت، اهل ما را در سیدی بوزید به قتل رسانیده‌اند

  • نشر شده در تونس

(ترجمه)

در پی حادثات غم‌انگیز در منطقۀ السبابه در سیدی بوزید، باعث مرگ هفت زن و پنج‌ مرد کارگر و زخمی شدن بیست‌ویک تن دیگر گردید. طوری به‌نظر می‌رسد که این حادثه یک روز قبل از رویداد مشابه در القيروان و سپس با رویداد دیگری‌که در اول شب در القصرين رخ داد، ربط مستقیم دارد. یقیناً این حادثات بی‌ربط نیستند و تقریباً به‌طور مسلسل بدون هیچ استثنایی رخ داده‌اند. فلهذا ما در بخش زنان دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه تونس از حقایق ذیل پرده بر می‌داریم:

اول: ما به خانواده‌های قربانیان تسلیت و همدردی عمیق خود را عرض نموده و غم‌شریکی مطلق و نامحدود خود را با آن‌ها و با باقی مانده‌های متضررین، اعم از مرد و زن اظهار می‌داریم. 

دوم: ما فکر می‌کنیم که در قدم نخست دولت مسئول هم‌چو حادثات غم‌انگیز، بنابر دلایل ذیل است:

- ‏فقر از جمله جنایت دولت به شمار می‌رود. مسئولیت دولت مراقبت از امور و اطمینان دادن زنده‌گی ناهنجار شهروندانش می‌باشد؛ اما در این امر ناکام مانده است.

- دولت نظامی را اجراء می‌کند که بر اساس سرمایه‌داری بی‌رحم استوار است؛ زیرا خون فقراء را می‌مکد تا حساب‌بانکی و خزانه‌های باداران محلی و خارجی را غنی سازد.

- ‏دولت پالیسی اقتصادی را اتخاذ و تطبیق می‌نماید که  این امر باعث غارت ثروت و دزدی خزانه‌های عوام و کشور می‌شود و روز به روز وضعیت و توانایی‌های مردم را تضعیف می‌سازد تا عیش و نوش زنده‌گی بر معیارهای اعلی را برای قدرت‌مندان و سرمایه‌داران مهیاء سازد. 

- ‏ما شدیداً اشتغال ذهنی دولت را با تطبیق برنامه‌های دیکته‌‌شدۀ خارجی محکوم می‌داریم؛ زیرا با این امر توسط همتایان یا نوکران داخلی‌شان تحت کنترول "بارون‌های سیاسی(political barons)" و پول‌های خارجی قرار می‌گیرند.

- ‏ما فکر می‌کنیم که امت مسلمه به‌طور عام و زنان به‌طور خاص مستحق بیلیون‌ها پول مالیاتی‌ست که دولت جمع‌آوری می‌کند و اما این پول برای توسعۀ کشور استفاده نمی‌شود؛ بلکه برای احیای مفاهیم خطرناک و فاسد نظام، که زنان را از عقیدۀشان دور بسازد، مورد استفاده قرار می‌گیرند؛ بناءً استعمارگران و دست‌نشانده‌های شان به راحتی می‌توانند به‌خصوص به قوانین اسلام حمله‌ور شوند. 

- ‏ما فکر می‌کنیم، بیلیون‌ها پولی‌که برای کمیتۀ مساوات و حقوق فردی اختصاص داده شده و وزارت امور زنان که همواره کنفرانس‌هایی را بخاطر حمله بر اسلام دایر می‌کند، آیا برای جلوگیری هم‌چنین جنایات غم‌انگیر مؤثر تمام شده؟ و یا اگر همین پول برای توسعه زیربنا و پیشرفت کشور به مصرف می‌رسید، مؤثر تمام می‌شد؟

- ما تأکید می‌کنیم که رنج و سختی زنان امروزی در نتیجۀ اجرای نظام اجتماعی فاسد است که به حریم خصوصی زنان هیچ احترام و اعتنای ندارد.

سوم: ما از همگی می‌خواهیم که نظام اقتصادی و اجتماعی اسلام را مطالعه کنند. هرگاه زنان از تأمین نفقۀ خود عاجز ماندند، بر سپر خانواده واجب است و اگر سپری نداشتند؛ بناءً دولت اسلامی تضمین نفقۀ آنان را می‌کند.

چهارم: ما به‌طور عام به اهل تونس و به‌طور خاص به زنان التماس می‌کنیم و از شما می‌خواهیم که از همدستی در جرایم دولت و از غفلت دولت در برابر مردمش بیزاری جوید. این چیزی‌ست که الله سبحانه وتعالی دوست ندارد برای بنده‌گانش اتفاق بیفتد.   توکل داشته باشید؛ زیرا قانون یا تشریع الله سبحانه وتعالی برای زنان رحمت است؛ نه نفرین؛ چنانچه تبلیغ نفرین از سوی سخنگویان حرکت‌های فمینیستی، نهادهای بین‌المللی و حکومت دست‌نشاندۀ استعمارگران صورت می‌گیرد.

‏اجرای قوانین این نهاد‌ها نقطۀ ورود است؛ نه آزادی زنان که با این امر دسترسی آزاد به حرمت زنان پیدا می‌کنند تا حرمت و پاکی و طبیعت انسانی آنان را نقض کنند. ما به شما اطمینان می‌دهیم تا هنگامی‌که قوانین الله سبحانه وتعالی از ما غایب باشد و تا زمانی‌که نظام سرمایه‌داری بالای مان حاکم باشد، زنان در زنده‌گی خود خیر، برکت و خوشحالی را نخواهند دید. نظام سرمایه‌داری مثل لبۀ صخره می‌ماند و در تمام معاملات زنده‌گی ما دخیل است. 

ای اهل تونس، مردمی از سرزمین زیتون و العبادلة السّبعة(هفت عبدالله)! این سرزمین به فضل و رحمت الله سبحانه وتعالی بر بنده‌گانش و توسط قوانین‌ اوتعالی، از جمله بهترین‌ سرزمین‌ها به‌ شمار می‌رفت و این سرزمین یک روزی به فضل نظام اسلام شگوفا می‌شود. امروزه خواستار سرنگونی رژیمی می‌شوید که در همه امور برای شما جز فساد و فرمانبرداری چیزی به ارمغان نیاورده و آنگاست که با دستان خود برای فرزند همین امت نظام جامع اسلام را تسلیم می‌دهید، که تمام الزامات زنده‌گی و امور شما را برآورده می‌کند و اطمینان می‌دهد که قوانین الله سبحانه وتعالی بر تمام قوانین غالب است و قوانین ساخته و پرداخته دست بشر را به زباله دانی می‌اندازد. این امر میسر نمی‌شود تا هنگامی‌که بهترین امت از میان مردم برخیزد. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾

[نساء: ٦٥]

ترجمه: به پروردگارت سوگند که آن‌ها مؤمن نخواهند بود؛ مگر این‌که در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند.

نویسنده: وکیله حنان خميری

سخنگوی رسمی بخش زنان دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه تونس

ادامه مطلب...

ولایه سوریه: سلسله رمضانی" ولتستبين سبيل المجرمين :تا راه و رسم گناهكاران روشن شود"!

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر افتخار دارد  برای بازدید کننده گان صفحات خود در جریان ماه مبارک رمضان سال جاری 1440 هـ.ق/2019م سلسله ویدیوئی جدیدی را زیر عنوان" ولتستبين سبيل المجرمين :تا راه و رسم گناهكاران روشن شود"! توسط استاد منیر ناصر عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر ولایه-سوریه ارایه دارد.

ادامه مطلب...

تلویزیون الواقیه: سلسله رمضانی" قَبسٌ من أُم الكتاب- تفسیر سوره فاتحه"

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر افتخار دارد  برای بازدید کننده گان صفحات خود در جریان ماه مبارک رمضان سال جاری 1440 هـ.ق/2019م سلسله ویدیوئی جدیدی از برنامه‌های تلویزیون الواقیه را زیر عنوان" قَبسٌ من أُم الكتاب- تفسیر سوره فاتحه"که شیخ یوسف مخارزة  (ابوهمام) ارایه می‌دارد، تقدیم کند.

پس باما باشید

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه