پنجشنبه, ۰۹ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۱۲م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

امریکا مرد مریضِ قرن بیست‌ویکم در لبه‌ی پرتگاه!

  • نشر شده در سیاسی

پس از جنگ سرد، شوروی سوسیالیست در برابر امریکای کپیتالیست به زانو درآمد. از آن زمان به این‌سو امریکا نظم نوین لیبرال را به جهانیان به معرفی گرفت. با توجه به اوضاع سیاسی بین الملل، نظمی را که امریکا ذریعۀ ترویج و تطبیق افکار کپیتالیزم و دموکراسی به میان آورده‌است در معرض زوال و اُفول  قرار دارد. طوری‌که، این‌بار این مسئله از زبان مفکرین و محققین غرب سر داده می‌شود. چنان‌چه، در تازه‌ترین مورد مؤرخ 2 اپریل 2019م، نشریۀ فارِن پالیسی(Foreign Policy) نیز با ذکر دلایل مستدل و شواهد آشکارا به اثبات رسانده‌ بود که امپراتوری امریکا در قرن بیست‌ویکم به پیره مردِ مریض مبدل شده‌، و تا جائی‌که حتی نمی‌تواند منافع ملی خود را از محکوم شدن به فروپاشی نجات دهد. از سوی دیگر، می‌بینیم که تاریخ بشریت همواره شاهد برپائی و زوال قدرت‌های بزرگ بوده‌است؛ از امپراطوری روم گرفته تا فارس و از سلطنت چین گرفته تا مغول، مصر الی خلافت عثمانی وغیره... بناء این‌که امریکا، ابر قدرت فعلی جهان نیز به سرنوشت گذشتگان گرفتار گردد، بنا بر نشانه‌های واضح و آشکار به صراحت قابل پیش‌بینی می‌باشد.

در حقیقت، قدرت‌های گذشته بنابر دو شاخص‌ عمده – عوامل داخلی و خارجی – به ضعف، شکست و انهدام مواجه گردیده‌اند؛ عواملِ که در اوضاع سیاسی داخلی و خارجی امریکا بطور آشکارا قابل دید می‌باشد. براساس نشریۀ فارِن پالیسی، در حال حاضر تعدادی زیادی از سناتوران کانگرس امریکا بطور مستقیم از دولت‌های خارجی در کانگرس امریکا نماینده‌گی می‌کنند؛ یعنی از سوی کشورهای خارجی تطمیع گردیده و به نفع آن کشورها لابی‌گری می‌کنند. چنان‌که، مداخلۀ روسیه در انتخابات 2016م امریکا می‌تواند واضح‌ترین نمونه بر این مدعا باشد. از سوی دیگر، نهادهای امنیتی و سیاسی امریکا از قبیل سازمان استخبارات(CIA) و وزارت دفاع(پنتاگون) در خصوص سیاست خارجی امریکا اعتراضات و اختلافات عمیقی خود را بطور مداوم ابراز کرده‌اند. به عنوان مثال، CIA بمنظور خصوصی‌سازی جنگ‌ها در سرزمین‌های تحت اشغال امریکا همیشه از نفوذ استخباراتی خود در داخل قصر سفید استفاده کرده‌است؛ تا جائی‌که، بارها توانسته قناعت قصر سفید را درین زمینه بدست آورد. این درحالی‌ست که پنتاگون در مورد چنین پالیسی‌ها و اقدامات CIA همواره انتقاد و اعتراض شدید خود را ابراز کرده‌است. چنان‌که در سال 2018م، CIA در تبانی با تعدادی از لابی‌گران(سناتوران کانگرس) کمپنی بلک‌واتر را به قصر سفید پیشنهاد کردند تا قرداد پروژۀ خصوصی‌سازی جنگ افغانستان را با کمپنی مذکور عقد نمایند. زیرا، بلک‌واتر کاهش چشم‌گیر مصارف جنگی امریکا در افغانستان را از 55 میلیارد دالر به 6 میلیارد دالر در سال به دونالد ترمپ پیشنهاد نموده بود؛ پیشنهادی که چشم ترمپ را خیره ساخته و توجه اش را بخود جلب نمود. اما پنتاگون انتقاد شدید و جدی خود را در زمینۀ خصوصی‌سازی جنگ افغانستان ابراز کرد.  

چون امریکا بیشترین مصارف خود را در عرصۀ نظامی اختصاص داده‌است؛ طوری‌که، بیش از 500 پایگاه نظامی خود را در نقاط مختلف جهان مستقر ساخته‌است و ده‌ها تریلیون دالر را در عرصۀ نظامی از سال 2001م به این‌سو به مصرف رسانیده‌است. چنان‌چه، تنها در شرق‌میانه حدود 7 تریلیون دالر را برای تداوم جنگ‌های داخلی در کشورهای مختلف عربی مصرف نمود؛ امری که در این اواخر از سوی ترمپ به باد مسخره گرفته شد. از سوی دیگر، جنگ امریکا در افغانستان تا سال 2016م بیشتر از 1.07 تریلیون دالر هزینه برداشته‌است؛ این در حالی‌ست که در تازه‌ترین گزارش، شبکۀ تلویزیونی الجزیره اعلام داشته‌است که امریکا سالانه 62 میلیارد دالر را در افغانستان هزینه می‌کند، که 5 میلیارد دالر آن به حکومت افغانستان تحویل داده می‌شود و متباقی 57 میلیارد دالر آن مستقیماً به پایگاه‌های مختلف نظامی و استخباراتی امریکا در افغانستان سپرده می‌شود. این در حالی‌ست که امریکا تا گلو در قرض فرو رفته و با وام‌گیری بیش از 22 تریلیون دالر به عنوان مقروض‌ترین دولت دنیا در سال 2019م، شناخته شده‌است.

طوری‌که می‌دانیم، امریکا برای ترویج و تحکیم نظم امریکائی، مفکورۀ جهانی شدن(Globalization) را جهت وابسته‌سازی دولت‌های غربی و شرقی از لحاظ سیاسی، اقتصادی و ایدیولوژیک به نظم جهانی لیبرال به کار گرفت. طوری‌که، مفکورۀ جهانی شدن را همواره منحیث مهم‌ترین اساس و تهداب برای دموکراسی و هم‌پذیری ملت‌ها به رُخ جهانیان می‌کشید، اما با روی کار آمدن ادارۀ ترمپ دیگر مفکوره‌ی بنام جهانی شدن در کار نمی‌باشد. زیرا، وی از آغاز دورۀ کارزارهای انتخاباتی‌ تا اکنون شعارهای «اول امریکا» و «امریکا را دوباره برتر می‌سازیم!» را سر می‌دهد؛ امری که چرخش کامل امریکا را از دیدگاۀ ایدیولوژیک نشان می‌دهد. بناء یکی از نشانه‌های انحطاط فکری امریکا پشت کردن به مفکورۀ مذکور و رو آوردن به برتری جوئی سرخ‌پوستانه می‌باشد. این هویداست که افکار(ایدیولوژی‌ها) با حمل و تطبیق ارزش‌ها و مفاهیم اساسی خویش باقی می‌ماند؛ امری که امریکا از آن عدول نموده و نهایتاً منتج به سقوط واقعی نظم سیاسی آن در سطح دنیا می‌گردد. چنان‌چه، جان گلتُنگ، پروفیسور نارویژی که سقوط کمونیزم، وقوع حملۀ 11 سپتامبر 2001م و بحران اقتصادی سال 2008م را پیش‌بینی کرده بود، در سال 2000م، چنین پیش‌بینی کرده بود که امریکا در ظرف 25 سال به زوال سیاسی مواجه خواهد گردید. این درحالی‌ست که وی در ماه اپریل 2018م، تصریح کرده‌است که به قدرت سیدن دونالد ترمپ به کرسی ریاست جمهوری، زوال قدرت جهانی و شکست نظم سیاسی امریکا را بیش‌تر از پیش متحقق خواهد ساخت. از طرفی دیگر، روزنامۀ دیلی‌میل(Daily Mail) گزارش می‌دهد که براساس پیش‌بینی فاکس‌بزنس(Fox Business)، امریکا تا سال 2030م به سومین قدرت اقتصادی دنیا مبدل می‌گردد، زیرا عواید ناخالص داخلی(GDP) چین تا سال 2030 به مرز 64.2 تریلیون دالر خواهد رسید؛ این درحالی‌ست که امریکا عواید ناخالص داخلی به 30 تریلیون دالر خواهد رسید.

از این‌که سیستم حکومتداری امریکا نظام فدرال می‌باشد و هر ایالت امریکا بطور جداگانه پالیسی، صلاحیت و بودجۀ انکشافی منحصر به فرد خود را داراء می‌باشد. از چندین سال به این‌سو، تعدادی از ایالت های امریکا به شمول کالیفورنیا خواستار جدائی از بدنۀ امریکا می‌باشد. از این‌رو، از دید داخلی ظرفیت بالقوه وجود دارد تا روند جدائی‌طلبی هم‌مانند بریگزیت در داخل امریکا بیشتر شدت گیرد که در دراز مدت باعث تشدید انزوای سیاسی امریکا و جدائی اکثریت ایالات از بدنۀ امریکا گردد. از طرفی دیگر، مردم عام امریکا نسبت به پالیسی‌های که از سوی دولت اعمال می‌گردد متردد و بی‌باور هستند. طوری‌که امریکا به بهانۀ مبارزه با تروریزم، در سال 2001م جنگ افغانستان را آغاز کرد و در سال 2003م به جنگ عراق دامن زد و با حیله و مکر سیاسی تریلیون‌ها دالر را به بهانۀ دفاع و حفاظت از خاک و مردم امریکا از جیب مردم خود به غارت برده و ذریعۀ آن جنگ متداوم و نیابتی را بمنظور تأمین اهداف استراتیژیک خود در سرزمین‌های مختلف اسلامی مشتعل ساخته‌است؛ جنگی که پایان یافتن آن تا مسلط شدن امریکا بر آسیای‌میانه و بحیرۀ کسپین(دریای خزر) قابل پیش‌بینی نیست.

در آخر مشاهده می‌کنیم که دگرگونی‌های داخلی و زوال نظم سیاسی امریکا و نیز ظهور قدرت‌های نوین اقتصادی و نظامی دلالت به این می‌کند که امریکا آخرین نفس‌های عمیق خود را می‌کشد؛ طوری‌که نشانه‌های زوال آن هم از بعد داخلی و هم از بعد خارجی بطور واضح قابل رویت می‌باشد. از سوی دیگر، مفکرین و دانشمندان غرب پس از تفحص و بررسی عمیق اوضاع سیاسی امریکا به این نتیجه رسیده‌اند که امریکا دیگر «امریکای 20 سال قبل» نیست، زیرا امریکا به مردِ مریض قرن بیست‌و‌یکم تبدیل شده و عاجز تر از آن است تا مشروعیت خود را منحیث قدرت برتر جهان در آینده حفظ نماید و احتمال این وجود دارد که قدرت های تازه‌ظهور نظیر چین، هند، جاپان و روسیه بزودی از امریکا پیشی گیرند. اما با در نظر داشت معیارهای که برای ابر قدرت شدن وجود دارد، هیچ کدام از این کشورها قادر نخواهند بود تا بر جایگاه نخست جهان تکیه زده و نظم جدیدی را پدید آورند. چنانچه، یکی از آن معیارها موجودیت یک ایدیولوژی است که کشورهای ذکر شده فاقد آن بوده تا در صورت فروپاشی ایدیولوژی سرمایه داری برای جهانیان پیش‌کش کنند، و این خود فرصت را در اختیار امت مسلمه قرار می دهد تا یک بار دیگر نظم جهانی را به دست گیرند و جهان را آن طور که اسلام می خواهد رهبری کنند.

مسلم بغلانی

ادامه مطلب...

سخن هفته: واقعیتِ این‌که صلح به معنای پایان جنگ نیست،‌آفتابی شد!

  • نشر شده در سیاسی

امریکا هژده سال است که در افغانستان می‌جنگد، در کنار این همواره برای مردم امیدِ «صلح» را نوید می‌دهد. واقعیت این‌که در این هژده سال چیزی از این دست امیدهای کاذب تحقق نیافته،‌ مگر این‌که دامنه‌ی جنگ و خشونت روزتاروز گسترده شده و قربانی‌های مردم افغانستان بیشتروبیشتر شده است.

هرچند مذاکره‌ی صلح با طالبان هرازگاهی پایان جنگ و خشونت تعریف می‌شود، اما از زمان حامد کرزی تاکنون چندین لویه جرگه با مصارف‌گزافِ مالی به منظور آوردن صلح برگزار شده، ولی هیچ یک به جز حیف‌ومیل بیت‌المال و کارشکنی مردم، هیچ دست‌آوردِ در پی نداشته است. چنان‌چه در لویه جرگه مشورتی جاری 369 میلیون افغانی در نظر گرفته شده که مصرف شود. برعلاوه رختصی‌های دوام‌دار منجر به میلیون‌ها افغانی خساره برای کسب‌وکار مردم گردیده، و نیز بندش راه‌ها در پایتخت برای شش میلیون باشنده‌ی کابل مشکلات زیادی را بوجود آورده است که ای کاش در آن دروغ نمی‌گفتند!  

آیا گاهی فکرده‌اید که «صلح» و «امنیت» بزرگ‌ترین دورغ و بازی کلان سیاسی دولت و امریکایی‌ها در افغانستان است، که رسیدن به آن خیال و فریبِ بیش نیست؟ آیا می‌دانید که زلمی خلیل‌زاد نماینده‌ی ویژه امریکا در تازه‌ترین اظهاراتش پیرامون صلح با طالبان چه گفت؟ وی بسیار واضح و آفتابی بیان داشت که؛ "موافقه با طالب، خشونت در افغانستان را به کلی ختم نخواهد داد."

ما بارها این واقعیت را که «توافقِ صلح با طالبان به معنای پایان جنگ نیست» در مقالات، تحلیل‌ها، اعلامیه‌ها و بیانات رسمی آشکار ساخته ایم که افغانستان من‌حیث پروژه‌ی جنگی امریکا در منطقه، مورد استفاده قرار می‌گیرد. و گفتگوهای صلح بهانه‌ایست تا طالبان به دولتِ دست‌نشانده‌ی افغانستان تسلیم و یا تلفیق گردند. چنان‌چه در «بیان رسمی» مؤرخ 2019/07/02 چنین گفته بودیم: "برنامه‌ی صلح هرگز شما را به امنیت و رفاهی که توقع دارید نمی‌رساند؛ بلکه سبب می‌شود تا صفحه دیگری که صحنه سیاست و جنگ را در افغانستان پیچیده‏تر ساخته و استعمار تحت نام نو و شعار ریشه‌های حضور نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را مستحکم‌تر نماید و بعد از ختم مقاومت علیه اشغال‌گران، مسلمانان افغانستان دیگر حتی بر تربیۀ زن، فرزند و خانوادۀ خود قادر نخواهند بود و هر نوع ذلت دامن‌گیر فرد فرد مسلمان این سرزمین خواهد شد."1

هم‌چنان در تحلیل دیگر چنین گفته بودیم: "امریکا در حال حاضر از میزان هنگفتی قرضی رنج می‌برد که اقتصاد آن را تهدید می‌کند؛ اقتصادی که در سال 2008م با بحران مواجه شد و پیامدهای آن هنوز هم ادامه دارد. این کشور در جنگ‌هایی‌که در خاورمیانه راه‌اندازی کرده چیزی در حدود هفت تریلیون دالر هزینه نمود... و جنگ افغانستان تاکنون در حدود یک تریلیون‌وهفتاد میلیارد دالر هزینۀ مالی به علاوۀ کشته شدن بیشتر از 2400 تن سرباز امریکایی و اصابت هزاران تن دیگر به زخم‌های سنگین، معلولیت همیشه‌گی و بیماری‌های روانی روی دست امریکا قرار داده؛ اما با وجود این همه خسارت انسانی و اقتصادی بزرگ، بازهم امریکا در شکست‌دادن گروه طالبان ناکام مانده است. پس از آن که امریکا در شکست‌دادن گروه طالبان از طریق نظامی ناکام ماند، به این نتیجه رسید که هیچ راهی به جز کشانیدن این گروه به پای میز مذاکره در برابر آن باقی نمانده، و امریکا این را یگانه گزینه‌ای شناخت ‌که می‌توان با استفاده از آن پایش را طوری از جنگ افغانستان بیرون کشد که نشانه‌های شکست در آن دیده نشود. اینک این گزینه تبدیل به گزینه‌ی استراتیژیک فعال امریکا در افغانستان مبدل شده است."2

"فرض بر این‌که توافق صلح با طالبان انجام شد، سرنوشت ده‌ها گروه دیگر که نهادهای استخباراتی خارجی و افغان، آن‌ها را گروه‌های تروریستی خطرناک عنوان می‌کنند، چه خواهد شد؟"3 آن‌چه که خلیل‌زاد آن را آشکارا گفت، که پس از توافق با طالب جنگ و خشونت در افغانستان ادامه خواهد داشت. وی آنچه را که تهدیدِ داعش عنوان نمود، مبین آن است که امریکا باوجود توافق احتمالی صلح با طالبان، در افغانستان حضور خواهد داشت. فعالیت داعش در ولسوالی‌های اچین و خوگیانی ننگرهار و نیز ظاهر شدنِ ویدیویی منسوب به رهبر داعش، و هشدار آن به امریکا و متحدان آن بیانگر این است که امریکا پس از توافق با طالبان، خواهان پایان جنگ و خشونت نیست.

آیا مذاکره با یک گروه و تبلیغ بر حضورِ بیش از 20 گروه دیگر که آن‌ها را گروه‌های تروریستی عنوان می‌کنند، و جالب این‌که مشخصاً از آن‌ها نامی برده نمی‌شود، به معنای اهداف پنهان و مرموزِ امریکا در افغانستان نیست؟ آیا می‌دانید که دولتِ دست‌نشانده و حتا گروه طالبان با چه هیولای‌گسترده و اشتباه استراتیژیک مواجه اند؟ هیولای‌جهنمی که جز اتحاد، یک‌پارچگی و ایستادن در برابر آن می‌تواند به آن نقطه پایان بگذارد، در غیر این اعتماد به آن معنایش تداوم جنگ و خشونت، حتا خطرناک‌تر از وضعیت کنونی خواهد بود.

احمدصدیق احمدی

منابع:

1-     http://www.hizb-afghanistan.com/topic/content.aspx?id=6745

2-      http://www.hizb-afghanistan.com/topic/content.aspx?id=6751

3-     http://www.hizb-afghanistan.com/topic/content.aspx?id=6766

ادامه مطلب...

ماه رمضان توسط حساب فلکی ثابت نمی‌شود

(ترجمه)

از عبد الله بن عمر رضی الله عنهما روايت است كه رسول الله صلى الله عليه وسلم فرمود:

«إِنَّا أُمَّةٌ أُمِّيَّةٌ، لاَ نَكْتُبُ وَلاَ نَحْسُبُ، الشَّهْرُ هَكَذَا وَهَكَذَا»

(رواه بخاری و مسلم)

ترجمه: ما اُمت ناخوان هستيم؛ از نوشتن و حساب كردن(علم نجوم و فلکی) استفاده نمی‌کنيم؛ ماه گاهی اين قدر و گاهی اين قدر می‌شود(توسط باز کردن و بسته نمودن انگشتان دست‌های خود، نخست، بيست‌ونه و سپس، سی روز را نشان داد).

توضیح حدیث

در این حدیث بیان شده که ما امت ناخوان هستیم؛ یعنی در امور عبادات برای ما اجازه نیست که از علم نجوم یا حساب فلکی استفاده نمائیم؛ زیرا عبادات در اسلام توقیفی بوده(مقدار، زمان و کیفیت ادای عبادات از نزد الله متعال تعیین شده که تغییر و تبدیل یا علت‌جوئی در آن‌ها جای ندارد)؛ همان طوری‌که الله سبحانه وتعالی امر کرده، باید انجام شود؛ چنانچه یک نماز در وقت معیین آغاز و در وقت معیینی انتهاء می‌یابد که مرتبط به آفتاب است؛ همین طور الله سبحانه وتعالی ثبوت آغاز و انتهای ماه رمضان را به مهتاب مرتبط نموده است و همین‌طور روزه گرفتن و افطار را به شفق و آفتاب، مرتبط نموده است.

لذا هیچ احدی را حق داده نشده که اوقات عبادات را به غیر این طریقه محدود سازند؛ بناءً هیچ کسی حق ندارد که این روزها را به حساب و شمارش سی روز وغیره منحصر کند؛ چنانچه در این زمان بعضی مردم علاقه‌مند هستند که رمضان را به ماه‌های میلادی، که شمار آن‌ها ثابت اند و تغیر نمی‌کنند، بشمارند.

ایام ماه مبارک رمضان پرفیض می‌باشد، که گاهی سی روز و گاهی بیست‌ونه روز می‌آید و این ضابطه مرتبط به طریقۀ حساب نبوده؛ بلکه مربوط به رویت یا دیدن مهتاب و اعلان دخول ماه رمضان از طرف امام یا خلیفۀ مسلمین می‌باشد؛ چنانچه دیده شده که رمضان یک سال با رمضان سال گذشته تفاوت داشت و با رمضان سال بعدی مساوی بود. لذا هیچ نوع برنامه یا محدودیت دیگری نیست، جز سنجش به رویت مهتاب. اکنون تنها مسأله‌ای که باقی ماند، همان دیدن یا عدم دیدن مهتاب است، این موضوع هیچ ارتباطی به علم فلکی نداشته و جواز هم ندارد که مطابق علم فلکی حکم شود؛ این موضوعی است که نبی کریم صلی الله علیه وسلم به آن در این حدیث و احادیث و نصوص دیگری اشاره کرده و برای ما خبرداده است که عبادات و اوقات آن‌ها همه توقیفی بوده؛ چنانچه الله سبحانه وتعالی امر فرموده و پیامبرش صلی الله علیه وسلم به ما رسانیده است، باید انجام یابند؛ نه به طریقه غیر آن.

اما نسبت امی بودن به این امت، چندین توجیه دارد: از جمله این‌که پیامبر صلی الله علیه وسلم خودش امی و درس نخوانده بود و به قوم امی فرستاده شده بود، گویا امی بودن یک صفت قوم عرب بود؛ طوری‌که الله متعال فرموده:

﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ﴾

[جمعه: 2]

ترجمه: الله ذاتیست كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت.

از الله سبحانه وتعالی آرزومندیم که چنانچه دین ما را برای ما تکمیل کرده است؛ همان طور محفوظش بدارد و توفیق نصیب ما گرداند تا بتوانیم به طریقۀ سلیم و با صلابت به آن عمل نمائیم؛ طریقه‌ای که در آن عصیان و نافرمانی نکرده باشیم و نه در دین الله چیزی افتراء کرده باشیم! اللهم آمین!

خلاصه حدیث

از حدیث فوق واضح می‌شود که ماه رمضان از دیدن مهتاب ثابت می‌شود؛ نه از علم نجوم و حساب فلکی و این‌که ماه رمضان گاهی سی روز و گاهی بیست‌ونه روز می‌باشد. هم‌چنان واضح گردید که عبادات و اوقات آن‌ها همه توقیفی بوده؛ همان طوری‌که الله متعال امر فرموده و پیامبرش صلی الله علیه وسلم به ما رسانیده است، باید انجام یابد؛ نه به طریقۀ غیر آن.

ادامه مطلب...

در نبود خلیفۀ مسلمانان و سکوت جهان، مسلمانان چین هدف جنایات وحشنانه‌ای قرار گرفته‌اند

  • نشر شده در یمن

(ترجمه)

به‌عنوان بخشی از یک کمپاین جهانی از طرف دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر، که برای حمایت از مسلمانان اویغور در ترکستان شرقی تحت نام "جنگ چین علیه اسلام در ترکستان شرقی تنها توسط خلافت راشده پایان می‌یابد" برگزار شد، هیئتی  از جانب حزب‌التحریر-ولایه یمن تلاش کردند تا نامه‌ای را به سفارت چین در یمن برسانند. هرچند هیچ نمایندۀ رسمی از طرف دولت چین در یمن-حتی در صنعا و عدن- به‌دلیل وضعیت ناشی از درگیری‌های انگلیسی-امریکایی در این کشور که جرقۀ جنگ را در یمن برافروخت و اکنون وارد پنجمین سالش شده است، وجود ندارد‌.

باوجود این‌که مردم یمن از جنگ‌ها و اختلافات پوچ و بی‌معنی در کشورشان رنج می‌برند، آنان آن‌چه را که بر برادران مسلمان‌شان در چین اتفاق می‌افتد، فراموش نمی‌کنند؛ چون عقیدۀ اسلامی قوی‌ترین رابطه بین مسلمانان در تمام نقاط جهان می‌باشد. دریغا هیچ دولتی نیست که آن‌ها را جمع کند و هیچ امامی وجود ندارد که ایشان را از ظلم دولت‌های پست کافر محافظت کند تا واقعیتی را که رسول‌الله صلی الله علیه و سلم بیان کردند، برآورده کند:

«المسلمون أمة واحدة من دون الناس...»

ترجمه: مسلمانان، به جزء بقیۀ مردم، امت واحد اند...

مسلمانان ولایت ترکستان شرقی، مخصوصاً مسلمانان اویغور، به‌شدت از ظلم و ستم حکومت چین رنج می‌برند. درگیری بین مسلمانان و چین تازه نیست؛ به‌خصوص پس از ۱۸۶۳م که ترکستان شرقی، شرقی‌ترین نقطۀ سرزمین‌های اسلامی، مورد حملۀ قصابان چین قرار گرفت. بیش‌از یک میلیون تن از مسلمانان اویغور در جریان نبردهای سال ۱۹۴۹م؛ زمانی‌که رژیم کمونیست چین به رهبری مائوتسه تونگ بر این مناطق مسلط شد، استقلال‌شان را زیر پا و آن را به جمهوری چین ضمیمه کرد، کشته شدند. دولت چین این منطقه را از مسلمانان تخلیه و آن‌ها را به ولایت‌های مرکزی چین توزیع کرد؛ اما مسلمان اویغور تسلیم چین نشدند؛ آن‌ها در انقلاب‌های ۱۹۳۳م و ۱۹۴۴م به‌پاخاستند و این قیام‌ها تاکنون علیه اشغال چین، همان‌گونه که در ۲۰۰۹م شاهد بودیم، ادامه دارد.

اسلام دلیل اصلی دشمنی چینی‌ها در برابر مسلمانان اویغور می‌باشد. مساجد از اهداف اصلی حکومت چین است که زهرش را علیه اسلام در آن می‌ریزاند. قسمی‌که در سال ۱۹۴۹م، دولت چین حدود ۲۵ هزار مسجد را ویران کرد و تنها ۵۰۰ مسجد را در سراسر این منطقۀ وسیع باقی گذاشت. امروز چین نیمی از مفاهیم و دساتیر کمونیزم را در حوزۀ اقتصاد کنار گذاشته؛ ولی هنوز هرگونه مراسم دینی، به‌خصوص در میان جوانان را تحت پیگرد قرار می‌دهد. درواقع، این اصلی‌ترین سیاست دولت چین است که در این منطقه اجراء می‌شود.

چین این منطقه را بنابر وجود منابع طبیعی، مخصوصاً نفت، شین‌جیانگ  یا "مستعمرۀ جدید" می‌نامد. دولت چین می‌کوشد تا این ناحیه را از نفوس مسلمانان خالی کند و آنان را مجبور می‌کند تا در ایالت‌های مرکزی چین زندگی کنند؛ اما از طرف دیگر، نژاد "هانِ" چین را در این ایالت جای‌گزین می‌کند، که این امر سبب شده است، امروز تنها 40درصد از نفوس این ایالت را مردمان اویغور(با ۱۰ میلیون نفوس) تشکیل دهند؛ قسمی‌که همین عده نیز در مناطق جنوبی و نواحی روستایی تمرکز یافته‌اند.

باوجود این همه، انرژی و نیروی مسلمانان ترکستان شرقی، به‌خصوص مناطق روستایی، هنوز جریان دارد؛ طوری‌که توانسته‌اند جلوه‌های اسلام را به زندگی‌شان برگردانند. ناآرامی‌هایی‌که گریبان این منطقه را گرفته همیشه وجود داشته است و آن را به ناحیه‌ای مبدل کرده که با بی‌ثباتی حاصل از بمباردمان، خشونت و شدت علیه دولت و موضع ثابت جدایی‌طلبی از چین تمیز می‌شود. در نتیجه این حالت به ضعیف‌ترین نقطۀ‌ضعف دولت از درون تبدیل شده است. اما در پاسخ، چین به بیگاری گرفتن، مسلمانان اویغور را تماشا می‌کند و رسانه‌ها را از تصویربرداری اعدام‌ها و دستگیری‌هایی‌که شبانه در این منطقه به زور انجام می‌شود، منع می‌کند. هم‌چنان، آن عده از مسلمانان اویغور را که فرار نموده‌اند و صدایی در بیرون دارند، ردیابی کرده و توانسته است، بسیاری از آن‌ها را به بهانۀ "تروریزم" از طریق دستگاه‌های امنیتی بین‌المللی، مخصوصاً از کشورهای آسیای مرکزی و پاکستان، دستگیر کند.

حقیقت غم‌انگیز اینست که این ظلم و ستم‌ها علیه مسلمانان اویغور زیر چشم‌وگوش میلیون‌ها مسلمان در جهان؛ بدون این‌که برای رفع این حالت فشار وارد کنند، اتفاق می‌افتد. این حالت به‌دلیل آنست که میلیون‌ها مسلمان پراگنده‌اند و توسط یک دولت–دولت امت، اسلام و خلافت- متحد نشده‌اند. اکنون در نبود خلافت، همۀ مسلمانی‌که توان دارند، باید برای بازگرداندنش کار کنند و خلیفه یا امامی را جستجو کنند که عادلانه از امور مراقبت و حفاظت کند و سپری باشد که در عقب‌اش مسلمانان می‌جنگند؛ همان‌گونه که از ابوهریره رضی الله تعالی عنه در صحیح‌ بخاری نقل شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«وَإِنَّمَا الإِمَامُ جُنَّةٌ يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ وَيُتَّقَى بِهِ»

ترجمه: همانا امام سپری است که در عقب‌اش پیکار می‌کنید و در امان استید.

آن‌زمان چین و امثالش هرگز جرئت نخواهند کرد که حتی به یک مسلمان ضرر برسانند؛ چون درک خواهند کرد که ظلم‌شان با دو برابر پاسخ داده خواهد شد. بدون شک الله سبحانه وتعالی قوی و عزیز است.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه یمن

ادامه مطلب...

یکی بودن امکان طلوع آفتاب و جستجوی ماه رمضان

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

برادر عزیز! مایلم در خصوص پیام اخیرتان، که به تاریخ 24 جون 2018م در مورد جستجوی ماه مبارک رمضان سال جاری منتشر گردید، اشاره‌ای داشته باشم:

تفاوت زمانی ‌ما اینجا در فلسطین با کالیفورنیا ده ساعت است؛ یعنی زمانی‌که ماه در کالیفورنیا مشاهده شود، آن زمانی است که سه ساعت کامل از طلوع صبح اینجا در فلسطین گذشته و این بدان معنی است که شب به صورت کامل سپری شده، بدون این‌که دیدن ماه در آن شب ثابت شده باشد؛ پس با این حساب، روزه نداشتن ما در آن روز، چهارشنبه درست است؛ زیرا منطقۀ ما و کالیفورنیا در هیچ بخشی از آن، شبی‌که ماه در آن جستجو شده، با یک‌دیگر مشارکت ندارند. یعنی هرچند ماه در کالیفورنیا دیده شده؛ اما زمانی دیده شده که در منطقۀ ما شب کاملاً سپری گردیده و با این حساب، روزه نداشتن‌ ما درست و مطابق با حکم شرعی‌ است؛ زیرا ما در حکم کسانی قرار می‌گیریم که ماه به دلیل قرار گرفتن در پس ابر از آنان پوشیده شده است. اما این‌که یک روز از ماه شوال را به نیت قضا آوردن روز چهارشنبۀ قضاشده، روزه بگیریم، به معنی قضا آوردن روز شک است، که چنین کاری اصلاً جایز نیست.

یاد داشت مهم: مناطقی‌که در نزدیکی دو طرف خط بین‌المللی تاریخی قرار دارند، در خصوص مکان و زمان طلوع و آغاز ماه قمری باهم مشارکت دارند؛ هرچند از لحاظ توقیت زمانی 24 ساعت تفاوت دارند، اما اصل در تحدید آغاز ماه قمری، نام روزها بر اساس توقیت بین‌المللی نیست؛ بلکه اصل در دیده شدن ماه است. این معلومات من بود؛ اما الله واقعیت را بهتر می‌داند و السلام علیکم و رحمة الله! نفیدالجبری

پاسخ:

وعلیکم السلام و رحمة الله و برکاته!

پیام‌ات را گرفتم و به نظرمی‌رسد موضوع ماه رمضان برایت چندان واضح نیست... برادر محترم! در خصوص این موضوع برخی امور است که باید در مورد آن معلومات عام و تام داشته باشیم:

1. رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرمایند:

«صُومُوا لِرُؤْيَتِهِ وَأَفْطِرُوا لِرُؤْيَتِهِ»

ترجمه: با دیدن ماه روزه بگیرید و با دیدن آن افطار کنید(عید کنید).

این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم خطابی است برای تمام مسلمانان و معنایش اینست که اگرماه در هر مکانی مشاهده شود، پس تمام مسلمانان در هرجایی‌سکونت دارند، مکلف به عمل‌کردن بر اساس آن می‌باشند. درک و در نظرگرفتن این مسئله بسیار مهم است... تکرار می‌کنم: بسیار مهم است.

بنابر این، هرگونه فهم، استنباط و یا تفسیری مبنی بر این‌که مسلمانان مکلف نیستند، روزه و عیدشان را همزمان آغاز کنند، فهمی برخاسته از توجیه و رغبت شخصی بوده و با اصل تبنی شده مخالفت دارد. با این حساب، نتیجه‌ای را که تو درپیام‌ات به آن رسیده‌ای، مبنی بر این‌که گویا روزه گرفتن در آن روز بالای ساکنین کالیفورنیا فرض؛ اما بالای ساکنین فلسطین فرض نیست، نتیجه‌ای مخالف با فهم درست از حدیث تبنی شده‌ای‌ست که بیانگر لزوم وحدت مسلمانان تمام جهان در زمان شروع و ختم ماه رمضان می‌باشد.  

2. تفاوت زمانی‌که در پیام‌ات میان فلسطین و کالیفورنیا گفته شده، دقیق نیست؛ زیرا تو ادعا می‌کنی که:  «تفاوت زمانی ‌ما اینجا در فلسطین با کالیفورنیا ده ساعت است؛ یعنی زمانی‌که ماه در کالیفورنیا مشاهده شود، آن زمانی است که سه ساعت کامل از طلوع صبح اینجا در فلسطین گذشته و این بدان معنی است که شب به صورت کامل سپری شده، بدون این‌که دیدن ماه در آن شب ثابت شده باشد؛ پس با این حساب؛ روزه نداشتن ما در آن روز، چهارشنبه درست است؛ زیرا منطقۀ ما و کالیفورنیا در هیچ بخشی از آن شبی‌که ماه در آن جستجوشده، با یک‌دیگر مشارکت ندارند؛ یعنی هرچند ماه در کالیفورنیا دیده شده؛ اما زمانی دیده شده که در منطقۀ ما شب کاملاً سپری گردیده و با این حساب روزه نداشتن‌ ما درست و مطابق با حکم شرعی ‌است؛ زیرا ما در حکم کسانی قرار می‌گیریم که ماه به دلیل قرار گرفتن در پس ابر از آنان پوشیده شده است. اما این‌که یک روز از ماه شوال را به نیت قضا آوردن روز چهارشنبه قضا شده روزه بگیریم، به معنی قضا آوردن روز شک است، که چنین کاری اصلاً جایز نیست.» در حالی‌که نباید این چنین محاسبه نمود:

الف) این درست است‌ که تفاوت زمانی میان فلسطین و کالیفورنیا ده ساعت است؛ زیرا روی خط طولی (35) درجۀ شرقی قرار گرفته و کالیفورنیا روی خط طولی (120) درجۀ غربی؛ یعنی تفاوت میان این دو موقعیت جغرافیایی (35+120=155) است و هر خط در حدود (4) دقیقه تفاوت زمانی‌دارد. بناءً تفاوت زمانی میان فلسطین و کالیفورنیا حدوداً ده ساعت است؛ اما این تفاوت از پیش محاسبه می‌شود و نه از پس؛ زیرا زمان ما از زمان کالیفورنیا پیش است و نه پس. به طور مثال: در هنگام غروب آفتاب روز چهارشنبه در کالیفورنیا، که مثلاً ساعت شش شام (18) باشد، شب پنج‌شنبه آن‌ها شروع می‌شود و آن زمانی ‌است که شب پنج‌شنبه ما در شرف تمام شدن است؛ یعنی زمان ما (18+10=28) می‌باشد و این یعنی حدود چهار صبح روز جمعۀ ما، که پیش از آذان صبح و یا نزدیک به آن است و نه چنان که تو به عقب محاسبه کرده‌ای و این ده ساعت تفاوت را به عقب برگردانده و گفته‌ای که زمان ما (18-10)، یعنی هشت صبح است؛ زیرا هشت صبح هرروز فلسطین هم‌زمان با حدود ده شب همان روز در کالیفورنیا است؛ زیرا شب هرروز قبل از خود آن روز فرا می‌رسد! پس آفتاب هرروز، پیش از آن‌که در کالیفورنیا طلوع کند، در فلسطین طلوع‌ می‌کند و پیش از آن‌که در کالیفورنیا غروب کند، در فلسطین غروب می‌کند. به طورمثال: اگر زمانی‌که آفتاب در کالیفورنیا در ساعت شش شام (18) روز سه‌شنبه، یعنی شب چهارشنبه غروب کند، آن زمان در نزد ما اندکی پیش از (4) صبح روز چهارشنبه می‌باشد و با این حساب؛ به احتمال زیاد ما و آنان در بخشی از شب باهم شریک استیم؛ هرچند این مشارکت اندک باشد.

ب) به فرض این‌که شب ما و شب آنان در هیچ بخشی باهم مشارکت نداشته باشد، بازهم شروع و ختم روزه در هردو مکان یکی خواهد بود. جزئیات موضوع قرار ذیل است:

- فرض کنیم سه منطقۀ جغرافیایی وجود دارد (أ، ب، ج) و منطقۀ (أ) با منقطۀ (ب) در بخشی از شب مشارکت دارد و این دو منطقه همزمان با یک‌دیگر روزه می‌گیرند و عید می‌کنند و در عین حال؛ منطقۀ (ب) با منطقۀ (ج) در بخشی از شب مشارکت دارد و روزه و عید را همزمان آغاز می‌کنند. این بدان معنی خواهد بود که منطقۀ (أ) لزوماً باید با منطقۀ (ج) روزه و عید داشته باشد؛ چه منطقۀ (أ) با (ج) در بخشی از شب مشارکت داشته باشد و یا نداشته باشد؛ زیرا چنان‌که قبلاً گفته شد؛ (أ) با (ب) در بخشی از شب مشارکت دارد و همزمان روزه و عید را آغاز می‌کنند و (ب) با (ج) در بخشی از آن شب مشارکت داشته و روزه و عید را همزمان آغاز می‌کنند. از آن جایی‌که این واقعیت بالای تمام مناطق زمین صدق می‌کند؛ پس تطبیق نمودن حدیث فوق الذکر «صُومُوا لِرُؤْيَتِهِ وَأَفْطِرُوا لِرُؤْيَتِهِ» یعنی با دیدن ماه روزه بگیرید و با دیدن آن افطار کنید(عید کنید). در تمام مناطق جهان به صورت همزمان ممکن و میسر است.

3. با این حساب؛ حتی اگر فلسطین با کالیفورنیا در بخشی از شب؛ چنان‌که تو در پیام‌ات ادعا کرده‌ای، هیچ مشارکتی هم نداشته باشد، بازهم میان این دو جغرافیا؛ مثلاً منطقه‌ای از افریقا موقعیت دارد که در بخشی از شب با کالیفورنیا و در عین حال در بخش دیگری از شب با فلسطین مشارکت داشته باشد و به این ترتیب؛ این منطقۀ افریقا روزه و عید‌ش را همزمان با کالیفورنیا و فلسطین آغاز می‌کند و نتیجه این می‌شود که فلسطین و کالیفورنیا روزه و عید را همزمان آغاز می‌کنند و بر اساس این محاسبه؛ سراسر جهان نیز روزه و عید را همزمان آغاز‌می‌کنند و به این ترتیب است که حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم مصداق پیدا نموده و روزه و عید تمام مسلمانان در سراسر جهان زمان واحد می‌داشته باشند.

4. اما در صورتی‌که تصور تو را اساس قرار دهیم؛ یعنی باید فلسطین و کالیفورنیا در بخشی از شب باهم مشارکت داشته باشند تا آغاز روزه و عیدشان همزمان باشد و بر اساس معلومات تو، که در پیام‌ات گفته شده، این دو منطقه باهم چنین مشارکتی ندارند؛ در چنین صورتی، حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم، که آغاز روزه و عید تمام مسلمانان را لزوماً همزمان می‌داند، غیرواقعی و معطل می‌شود و طبیعتاً این مسئله با تبنی ما و این‌که‌ مسلمانان را به وحدت شروع زمان روزه و عید فرامی‌خوانیم، در تضاد قرار می‌گیرد. در این خصوص ما منشوری را در 25 شعبان سال 1415هـ.ق مصادف با 14 دسمبر 1998م منتشر نموده بودیم، جزئیات آن را می‌توانی در آن مطالعه نمائی.

5. اما این‌که می‌گوئی: شب زمانی در فلسطین فرا می‌رسد که آفتاب در کالیفورنیا طلوع کرده؛ بناءً تکلیف روزه چگونه خواهد بود؟ باید گفت که این مسئلۀ دشواری نیست؛ زیرا ماه پس از غروب آفتاب روز مثلاً: چهارشنبه مشاهده می‌شود؛ بناءً ما روز پنج شنبه را روزه می‌گیریم و زمانی‌که ماه در فلسطین دیده شده، روزچهارشنبه کالیفورنیاست و هرگاه آفتاب روزچهارشنبه آنان غروب نمود، چه ماه را دیده باشند و یا خیر، همان مشاهده شدن آن در فلسطین، روزۀ پنج‌شنبه را بالای آنان واجب می‌گرداند؛ اما در صورتی‌که ماه پس از غروب آفتاب روز چهارشنبه در منطقۀ ما مشاهده نشد؛ اما آنان پس از غروب آفتاب روز چهارشنبۀشان، آن را در کالیفورنیا مشاهده کردند و خبر مشاهده شدن آن چاشت روز پنج‌شنبه به ما رسید، در این صورت ما روزۀ روز پنج‌شنبه را قضا می‌آوریم و این مسئله هم در مورد آغاز ماه رمضان صدق می‌کند و هم در پایان آن؛ یعنی در شب عید. چنین اتفاقی در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز افتاد؛ چنان‌چه در حدیثی‌که احمد در مسندش از ابی عمیر بن انس روایت نموده که گفت:

«غُمَّ عَلَيْنَا هِلَالُ شَوَّالٍ فَأَصْبَحْنَا صِيَاماً فَجَاءَ رَكْبٌ مِنْ آخِرِ النَّهَارِ فَشَهِدُوا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ e أَنَّهُمْ رَأَوْا الْهِلَالَ بِالْأَمْسِ فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ أَنْ يُفْطِرُوا مِنْ يَوْمِهِمْ وَأَنْ يَخْرُجُوا لِعِيدِهِمْ مِنْ الْغَدِ»

ترجمه: ماه شوال به دلیل وجود ابر برماپوشیده شد و ما روز بعد با روزه آغاز نمودیم؛ سپس کاروانی در اواخر آن روز وارد شهر شده و به رسول الله صلی الله علیه وسلم شهادت دادند که آنان ماه را روز گذشته دیده‌اند. رسول الله صلی الله علیه وسلم دستور داد تا مردم روزۀ آن روزشان را شکسته و فردای آن روز عید را جشن بگیرند.

پس رسول الله صلی الله علیه وسلم به آنان دستور داد تا روزۀشان را به دلیل این‌که کسان دیگری ماه شوال را در شهر مدینۀ منوره دیده بودند، بشکنند؛ زیرا آنان در روزی روزه گرفته بودند که به گمان آنان از جملۀ روزهای رمضان بود. اهل کاروان ماه راه پیش از رسیدن به شهر دیده بودند و مردم شهر هنوز از این‌که آنان ماه را دیده بودند، خبر نداشتند؛ بناً روزه گرفتند؛ اما زمانی‌که خبردار شدند که کسان دیگری از مسلمانان ماه را دیده‌اند، رسول الله صلی الله علیه وسلم به آنان دستور شکستن روزه را داد؛ اما در حال حاضر، که رسانه‌ها در هرجا وجود دارد و تمام دولت‌ها توان رسانیدن خبر دیده شدن ماه را به سراسرجهان در ظرف چند ثانیه دارند، بر مسلمانان واجب است تا ماه رمضان را به مجرد ثبوت دیده شدن ماه در هر کجایی از کرۀ زمین، آغاز و یا ختم نمایند.

بناءً نتیجه می‌گیریم که این کار، کار دشواری نیست؛ البته برای کسانی‌که الله سبحانه وتعالی کار را برای آنان ساده کرده است، به ویژه با توجه به این‌که رسانه‌ها امروزه در هرکجا در دسترس است و با یک چشم به هم زدن اخبار را به هر کجای جهان مخابره می‌کنند.

6. و اما در مورد روز شک، باید گفت که واقعیت آن چنان نیست که تو گفتی؛ بلکه روز شک همان روز سی‌ام شعبان است که خبر دیده شدن ماه توسط هیچ مسلمانی به شما نرسد؛ یعنی ماه در هیچ کجای زمین دیده نشده باشد، روزه در چنین روزی جایز نیست. اما در صورتی‌که به شما خبر رسید که کسی ماه را دیده و شما در آن روز به دلیل این‌که آن روز را روز شک می‌شمردید، روزه نداشتید، در این صورت آن روز، دیگر روز شک نبوده و شما باید روزۀ آن روز را قضا بیاورید.

خلاصه این‌که حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم (صموا لرؤیته و...) شامل سراسر جهان می‌شود و هر ادعای خلاف آن، اشتباه و یا ناشی از تمایلات فردی می‌باشد و الله سبحانه وتعالی داناتر و حکیم‌تر است.

در اخیر لازم به تذکر می‌دانم این‌که: بهتر نبود تو، دنبال خیرخواهی استی و پرسش‌ات را پرسش گونه مطرح می‌کردی تا تقریر گونه؟ آیا چنین نیست؟

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

ادامه مطلب...

آخرین تحولات در لیبیا و سودان

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش اول:

حفتر به گونۀ غیرمترقبه به غرب لیبیا حمله نمود و این حمله هنوز ادامه دارد؛ در حالی‌که جبهۀ جنگ میان او و سراج تقریباً آرام بود. چه چیزی باعث شد حفتر دست به چنین حمله‌ای بزند؛ به ویژه با توجه به این‌که حکومت سراج در غرب لیبیا حکومتی است که از طرف جامعۀ جهانی به رسمیت شناخته شده؟ و پیامد این حمله چه خواهد بود؟

پاسخ:

1. پاسخ را می‌توان از منشوری‌که قبلاً به تاریخ 20 فبروری 2019م، یعنی حدوداً 40 روز پیش از حملۀ حفتر منتشر نمودیم، دریافت. در آن منشور تصویری روشنی از تحولات امور در لیبیا ارائه نمودیم که از جمله می‌توان به بخش‌هایی از آن اشاره نمود:

«اول: حفتر، مزدور امریکا، با تسلط‌اش بالای شهر بنغازی در حقیقت بالای سراسر شرق لیبیا تسلط پیدا نمود و با یک‌طرفه نمودن کشمکش در شهر درنه در نیمۀ سال 2018م به نفع خودش، تسلط خویش را بالای شرق لیبیا کاملاً استحکام بخشید. پس از آن‌که جنگ‌ها به منطقۀ کمربند نفتی کشانیده شد، کشمکش‌ها در لیبیا میان مزدوران امریکا به رهبری حفتر و مزدوران اروپا به رهبری سراج در طرابلس شدت بیشتری گرفت. حفتر با گسترانیدن تسلط خویش بالای کمربند نفتی، پلۀ نظامی‌اش را نسبت به حکومت سراج سنگین‌تر نمود. اما امکانات نظامی‌ را که حفتر از سیسی، مزدور دیگر امریکا در مصر به دست می‌آورد، در حدی نیست که به او امکان دهد تا غرب لیبیا را به صورت کامل به تصرف خود در آورد؛ زیرا در غرب مستقیماً با دولت‌های ارپائی به علاوۀ نزدیکی آن با الجزائر، که وابسته به اروپائیان است، طرف است. ‌ترس حفتر از الجزائر و مداخلۀ آن پوشیده نیست؛ بلکه به صراحت از آن یاد نمود: «طاهر سیاله وزیر خارجۀ لیبیا روز دوشنبه در سخنانی از اظهارات خلیفه حفتر اظهار بی‌اطلاعی نموده و آن را غیرمسئولانه خواند. حفتر هشدار داده بود که: "دامنۀ جنگ لیبیا را در ظرف چند لحظه به داخل خاک الجزائر می‌کشاند." حفتر قبلاً اعلان نموده بود که الجزائر از اوضاع امنیتی لیبیا سوءاستفاده می‌کند و این‌که شماری از سربازان الجزائری با عبور از مرز، وارد خاک لیبیا شده‌اند.» (منبع: فرانس 24، 10 سپتمبر 2018م)

دوم: این‌که مصر به رهبری سیسی و به دستور امریکا از حفتر حمایت نموده و این حمایت به او قدرت داده تا شرق لیبیا و منطقۀ کمربند نفتی را زیر تسلط خود در آورد، یک طرف واقعیت موجود در لیبیا است و واقعیت دیگر اینست که حکومت سراج به دلیل نزدیکی جغرافیائی با آن، از حکومت وی حمایت می‌کند و هم‌چنین اروپا در پس این حکومت قرار دارد. این دو واقعیت به مثابۀ ‌ترازویی است که هردو پلۀ آن تقریباً با هم مساوی است؛ هرچند پلۀ نظامی‌حفتر به دلیل حمایت بزرگ امریکا از وی سنگین‌تر است؛ زیرا امریکا در پی آنست تا موقف حفتر را با اقدامات نظامی‌استحکام بخشیده و وی را غالب کند؛ سپس دروازۀ مذاکرات را بگشاید. اما پلۀ سیاسی، هنوز هم به نفع حکومت سراج سنگینی می‌کند؛ زیرا نفوذ اروپا، تسلط وی بالای طرابلس-پایتخت و سنگینی کدرهای سیاسی وابسته به اروپا را ضمانت نموده. به همین دلیل است که حفتر نمی‌تواند به جانب پایتخت پیشروی نماید و نه هم می‌تواند وارد مذاکرات جدی با حکومت سراج شود و در نتیجه هردو طرف با سنگینیی‌که دارند، سر جای خود باقی مانده‌اند و دو جانب مساوی به نظر می‌رسند. این دو تنگناه باعث شده که هردو طرف کشمکش در لیبیا در وضعیت جمود به سر ببرند و هیچ طرفی نتواند اوضاع را به نفع خود یک طرفه نماید. بنابر این، کشانیدن دامنۀ جنگ‌ها به جنوب یمن برای حفتر نوعی خروج از این تنگناه‌ها تلقی می‌گردد تا بتواند از طریق آن دامنۀ تسلط نظامی‌خویش را گسترش داده و به این‌ترتیب راه‌حل با تأثیرگذاری قوی‌تر امریکا نسبت به اروپا مطرح گردد که چنین هم شد؛ چنانچه «سخنگوی اردوی ملی لیبیا اعلان نمود که نیروهای خلیفه حفتر روز چهارشنبه عملیات گسترۀ نظامی ‌را در جنوب این کشور به هدف "پاک‌سازی آن" از گروه‌های مسلح، به شمول افراد گروه افراطی داعش و جریان‌های جنایتکار راه‌اندازی نمودند.» (منبع: فرانس 24، 17 جنوری 2019م)

خلاصه این‌که ممکن است حفتر با کمک‌های زیاد نظامیی‌که امریکا، به ویژه از طریق مصر برایش فراهم می‌کند، بتواند لیبیا را به دو بخش تقسیم کند. بخش شرقی را به صورت کامل در اختیار گرفته و کمربند نفتی را، که شاه‌رگ اقتصاد لیبیا به شمار می‌رود، نیز به تصرف خود در آورده و در بخش غربی نیز تا حدودی رخنه نموده و اینک به جانب جنوب روی آورده تا تسلط نظامی‌ و اقتصادی‌اش را در آن گسترش دهد.

از آن جایی‌که امریکا به دلیل‌ ترسی‌که از الجزائر و پشتیبانی بزرگ اروپا از حکومت سراج در غرب دارد، حفتر را برای براوردن اهداف دیگری به جانب غرب لیبیا سوق می‌دهد و آن عبارت است از اذیت نمودن دولت‌های اروپائی در مسئلۀ مهاجرت و هجوم به نفوذ فرانسه در دولت‌های همجوار لیبیا از یک زاویۀ دیگری‌که در آغاز از چاد شروع نموده است.» نقل قول تمام شد.

به نظر می‌رسد حفتر با استفاده از تحولات اخیر الجزایر و مشغول شدن اردوی الجزایر به این تحولات، اقدام حمله به غرب لیبیا(مرز الجزایر) نموده. این حمله از تاریخ 4 اپریل 2019م، یعنی دو روز پس از استعفای بوتفلیقه، که اوج بحران بود، آغاز شد و این فرصت‌طلبی به او امکان داد تا به گونۀ قابل توجهی خودش را به طرابلس نزدیک کند.

2. این‌که نتیجۀ این حمله چه خواهد بود، باید گفت که انتظار نمی‌رود حفتر این قضیه را با تسلط یافتن بالای طرابلس یک طرفه نماید، به دو دلیل:

اول: این اروپا و الجزایر بود که در برابر حفتر قرار می‌گرفت؛ اما الجزایر در حال حاضر سرگرم شرایط داخلی خود است و اروپا هنوز توان اعمال فشارهای سیاسی را دارد: «فدریکا مودورونی مسئول سیاست خارجۀ اتحادیۀ اروپا روز دوشنبه خواستار آتش‌بس بشردوستانه در لیبیا و برگشتن به مذاکرات شد.» (منبع: اسکای نیوز 8 اپریل 2019م) انگلیس نیز پیشنهاد توقف جنگ را به شورای امنیت پیش نمود: «پس از آن‌که نیروهای خلیفه حفتر، که نیرومندترین مرد در شرق لیبیا به شمار می‌رود، برای تسلط بالای شهر طرابلس دست به حمله زدند، انگلیس پیشنهادی را تسلیم شورای امنیت نمود و در آن خواستار توقف فوری جنگ در لیبیا گردید. آژانس فرانس پرس روز سه‌شنبه یک نسخه از این پیشنهاد را به دست آورد. در این پیشنهاد گفته شده که حملۀ "اردوی ملی لیبیا" به رهبری حفتر، ثبات لیبیا و روند مذاکرات سیاسی به رهبری سازمان ملل و راه‌حل سیاسی فراگیر بحران را مختل می‌کند.» (منبع: آژانس جهانی فرانس پرس، 16 اپریل 2019م)

پس اروپا با تمام توان برای متوقف نمودن پیش‌روی حفتر از فشارهای سیاسی استفاده خواهد نمود و حتی در صورت لزوم دست به مداخلۀ نظامی نیز خواهد زد: «احمد مسماری یکی از نظامیان برجستۀ اردوی ملی لیبیا گفت: «طیاره‌های نیروهای مربوط به حکومت وفاق در حملات بالای مواضعی در لیبیا توسط دو تن پیلوت خارجی به پرواز آمده.» (منبع: العربیه نت، 13 اپریل 2019م) هم‌چنین: «فدریکا مودورونی مسئول سیاست خارجۀ اتحادیۀ اروپا روز سه‌شنبه دولت‌های این اتحادیه را تشویق نمود تا کشتی‌های جنگی‌شان را مجدداً به بحر متوسط بفرستند تا در عملیات موسوم به "صوفیا" با قاچاق سلاح و نفت در لیبیا مبارزه نمایند. وی در ادامه افزود: «حمله‌ای را که "خلیفه حفتر" بالای طرابلس راه‌اندازی نموده، احتمالاً منجر به کشمکشی شود که در آن از سلاح‌هایی کارگرفته شود که نباید شود.» (منبع: سایت المدینه، 17 اپریل 2019م) گرچه او در این اظهارات‌اش خواستار برگرداندن کشتی‌های جنگی برای جلوگیری از قاچاق سلاح و نفت شد؛ اما موضوع را به حفتر و حمله‌اش بالای طرابلس پیوند داد! پس بعید به نظر نمی‌رسد این کشتی‌های جنگی به گونۀ غیرمستقیم و به بهانۀ قاچاق سلاح و نفت علیه حملۀ حفتر به کار گرفته شود.

دوم: امریکایی‌که از حفتر، به ویژه توسط مصر به رهبری سیسی، پشتیبانی می‌کند، می‌داند که اروپا به لیبیا توجه خاص دارد و با تمام توان تلاش خواهد نمود لیبیا را به این ساده‌گی و با ضربه‌های حفتر از دست ندهد. امریکا می‌داند که اروپا در برابر از دست دادن لیبیا به صورت کامل مقاومت خواهد نمود و این مقاومت را با استفاده از اسالیب مختلف به کارخواهد گرفت و به همین دلیل است که امریکا خواستار مذاکرات شد: «سفارت امریکا در لیبیا با نشر بیانیه‌ای در روز دوشنبه یک بار دیگر تأکید نمود که "بحران لیبیا راه‌حل نظامی ندارد" و در صفحۀ رسمی تویتر‌ش با اصرار نوشت: "راه‌حل سیاسی یگانه راهی است که می‌تواند این کشور را متحد نموده و نقشۀ عملی تأمین امنیت، استقرار و شکوفایی را برای تمام مردم لیبیا میسر خواهد کرد.» (منبع: اسپوتنیک عربی، 8 اپریل 2019م) اما امریکا این راه‌حل سیاسی را تا بهبود یافتن وضعیت حفتر و گسترش مناطق زیر تسلط وی پیوسته به تعویق خواهد انداخت تا این‌که موقف وی در مذاکرات، موقفی برتر و نیرومندتر باشد و به این ترتیب؛ سهم امریکا از این راه‌حل سیاسی مبتنی بر مذاکرات، سهمی بیشتر و نیرومندتر باشد و در عین حال، اروپا نیز سهمی هرچند اندک داشته باشد، به ویژه انگلیس، زیرا طبقۀ سیاسی لیبیا در حال حاضر وابسته به انگلیس است. بنابر این، انتظار می‌رود حفتر به پیشروی‌اش به جانب طرابلس ادامه ندهد و این شهر را به صورت کامل زیر تسلط خویش در نیاورد و در عوض آن به مذاکرات بپردازد؛ مذاکراتی‌که حفتر در محراق توجه و مرکزیت آن قرار داشته باشد.

احتمالاً نقشۀ امریکا همین است که بیان شد و ممکن است این نقشه در صورتی‌که الجزایر بتواند مشکلات‌اش را به سرعت حل‌وفصل کند، به ناکامی بینجامد؛ زیرا در آن صورت اردوی الجزایر حفتر را تهدید خواهد نمود؛ بلکه حتی ممکن است مستقیماً با آن وارد جنگ شود. البته اوضاع جاری در الجزایر نشان می‌دهد که بحران این سرزمین به سرعت حل شدنی نیست و این امر باعث خواهد شد تا راه‌حل ها به درازا بکشد.

3. به این ترتیب، مسلمانان هم توسط حکومت سراج و هم توسط اردوی حفتر به قتل می‌رسند؛ نه برای سربلندی دین الله سبحانه وتعالی و نه برای بیداری و شکوفایی بنده‌گان الله سبحانه وتعالی؛ بلکه برای این‌که امریکا و اروپا با صدای بلند و از عمق دل به مردمی بخندند که به خاطر منافع دیگران به جان یکدگر افتاده‌اند؛ مردمی‌که وقتی نقش‌شان در این مضحکه به پایان رسد، هیچ‌کسی نیست که به حال رقت بارشان اظهار تأسف کند. آری! کفار استعمارگر با مزدوران‌شان چنین می‌کنند و این مزدوران بی‌درک و درایت هرگز پند و عبرت نمی‌گیرند و چشم‌شان را باز نمی‌کنند تا به مصیبت‌های دنیوی و جایگاه پست اخروی‌شان نظری اندازند. الله عزیز و قوی چه دقیق و به جا می‌فرماید:

﴿وَمَن كَانَ فِي هَٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلًا﴾

[اسراء: 72]

ترجمه: اما کسی‌که در این جهان(از دیدن چهرۀ حق) نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراه‌تر است!

پرسش دوم:

این چه وضعیتی است که در سودان جریان دارد: بشیر استعفا و یا بهتر است بگوییم برکنار شده و در جای امن است و از وی نگهداری می‌شود؛ سپس عوض جایگزین او می‌شود؛ او نیز یک روز بعد استعفا می‌دهد و برهان جایگزین‌اش می‌شود؟! از جانب دیگر، فرمانده نیروهای واکنش سریع می‌گوید که او وارد شورای نظامی نمی‌شود؛ اما در روز بعد به صفت معاون رئیس شورای نظامی تعیین می‌شود؟! مخالفان خواستار حکومت غیرنظامی با صلاحیت عام و تام می‌شوند و پاسخ شورای نظامی به این خواست این است که حکومت غیر نظامی تشکیل خواهد شد؛ اما رهبری از آن شورای نظامی خواهد بود. به این ترتیب، طرف‌های دخیل تا حدودی سردرگم و نگران اند؛ واقعیت امر از چه قرار است؟

پاسخ:

1. برادر عزیز! اگر منشورات ما را در این قضیه دنبال می‌نمودید، تصویر روشنی به دست می‌آوردید و نگرانی‌هایت برطرف می‌شد؛ چنانچه به تاریخ 4 مارچ 2019م، یعنی یک ماه پیش از برکناری عمر بشیر منشوری را منتشر نمودیم و در بخش پایانی آن چنین گفتیم: «در اخیر باید گفت: ‌دو مسئله وجود دارد که ‌قابل تأمل و دقت بیشتر است:

اول) نخستین چیزی‌که ‌امریکا بالای مزدورانش الزامی ‌می‌کند، اینست که ‌با تمام توان باید برای تأمین منافع امریکا تلاش کنند و بشیر عملاً این کار را کرد؛ در حدی‌که ‌حتی حاضر شد به خاطر تأمین منافع امریکا، جنوب سودان را جدا نماید و با این کار قسم‌اش را شکست. امریکا تا امروز از بشیر پشتیبانی می‌کند؛ چنانچه ارتباطاتی‌که ‌با حکومت‌اش دارد و ما نمونه‌های آن را در فوق بیان نمودیم، به خوبی بیانگر این واقعیت است؛ اما در صورتی‌که ‌اعتراض‌ها ادامه پیدا کند و بشیر نتواند آن را در کوتاه‌مدت مهار کند، از چشم امریکا خواهد افتاد و به این ترتیب توان خدمت‌گذاری به امریکا و منافع آن را نخواهد داشت و به این ترتیب، به گمان اغلب امریکا سعی خواهد نمود تا او را از قدرت کنار زند. احتمالاً کنار رفتن بعضی از طرف‌داران حکومت از سهم‌شان در حکومت تا بتوانند بر موج اعتراض‌ها سوار شوند، به ویژه حزب میرغنی، که ‌وابسته به امریکاست، احتمالاً به همین هدف صورت می‌گیرد؛ یعنی تلاش‌هایی برای ساختن بدیل؛ زیرا لازمۀ کنار زدن بشیر، وجد بدیلی‌ست که ‌در میان مردم پذیرفته شده باشد. امریکا معمولاً از این اسلوب با مزدورانش استفاده می‌کند؛ چنانچه با حسنی مبارک نیز استفاده کرد. زمانی‌که ‌مبارک نتوانست اعتراض‌ها را مهار کند، امریکا به وی دستور داد کنار برود و او استعفاء نمود و طنطاوی و شورای نظامی ‌را به جایش تعیین کرد. پس این اسلوبی است که ‌در نزد امریکا معمول است و یگانه مسئلۀ مهم در این اسلوب آنست که‌ پیش از صدور دستور کنار رفتن به مزدور برحال، باید مزدور بعدی از هرلحاظ آماده شده باشد؛ زیرا امریکا می‌ترسد مبادا قبل از این‌که ‌مزدور بعدی به پختگی برسد، مردان صادق و مخلص قدرت را در دست گرفته و تبدیل به خاری شوند که‌ در گلوی امریکا گیر کند؛ چنانچه یگانه دلیل بقای بشار بر حکومت‌اش تاکنون همین مسئله بوده است.

دوم) آنچه مایۀ نگرانی است، اینست که‌ مبادا خون‌های ریخته شده، زخم‌های متحمل شده و خساراتی‌که‌ به منافع عامه وارد شده همه هدر رود و اعتراض‌ها در نهایت منجر به این شود که ‌یک مزدور جایگزین مزدور دیگر گردد و قانون اساسی وضعی و ساخت بشر هم‌چنان در این سرزمین باقی مانده، جان‌های بیشتری را بگیرد و بنده‌گان الله سبحانه وتعالی را در رنج و بلا نگهدارد. این دقیقاً همان چیزی است که‌ در مورد آن هشدار می‌دهیم؛ زیرا دیده می‌شود که‌ اعتراض‌ها تا امروز شعار اسلام را سر نمی‌دهد و خواستار تطبیق احکام شریعت اسلامی ‌از طریق رهبری صالح و صادقی نیست که ‌در جهت ازسرگیری زندگی اسلامی با برپائی خلافت راشده سعی و تلاش کند و به این ترتیب، بحران سیاسی نیز به حال خود باقی مانده و حتی بدتر نیز شود. فرمودۀ الله سبحانه وتعالی حق مبین است که‌ می‌فرماید:

﴿فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَىۖوَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً﴾

[طه: 123-124]

ترجمه: هرکس از هدایت من پیروی کند، نه گمراه می‌شود و نه در رنج خواهد بود! و هرکس از یاد من روی گردان شود، زندگی(سخت و) تنگی خواهد داشت.» نقل قول تمام شد.

2. آنچه در سودان اتفاق افتاد و می‌افتد، تقریباً بیانگر اتفاقاتی‌ست که در منشور ما ذکر گردیده بود؛ چنانچه بشیر نتوانست به اعتراض‌ها پایان دهد؛ بناءً اعتراض‌ها وی را به حاشیه راند و سرانجام‌ کارش خسران، ذلت و اهانت شد. عوض بن عوف روز پنجشنبه جانشین او شد؛ اما روز جمعه وی نیز کنار زده شد؛ انگار از او به عنوان حلقۀ وصل، به علاوۀ این‌که در میان مردم نیز نفوذی نداشت، استفاده گردید. سپس عبدالفتاح برهان را به صحنه آوردند: «بشیر قبلاً در ماه فبروری 2018م وی را به صفت رئیس ارکان نیروهای زمینی تعیین نموده بود و به تاریخ 26 فبروری 2019م، بشیر با ترفیع رتبۀ نظامی عبدالفتاح موافقت نمود و در همان روز بود که به صفت تفتیش کل نیروهای مسلح نیز تعیین گردید.» (منبع: سایت سودان امروز، 13 اپریل 2019م) به این معنی: عمر بشیر، عبدالفتاح را به صفت تفتیش کل در جریان اعتراض‌ها برگزید و وی بود که صبح روز جمعۀ 12 اپریل 2019م با اعتصاب کننده‌گان مذاکره نمود و شام همان روز به صفت رئیس شورای نظامی شروع به کار نمود؛ این تغییر و تبدیلی را بن عوف اعلان نمود؛ کسی‌که خودش بر اساس آن و درست یک روز پس از در دست گرفتن شورای نظامی، از این سمت کنار رفت.

برهان برای کاستن از تنش‌ها برخی گام‌هایی را برداشت؛ چنانچه: «عبدالفتاح برهان رئیس شورای نظامی انتقالی سودان به تظاهرکننده‌گان سر عطوفت و مهربانی نشان داد. وی در نخستین بیانیه‌اش اعلان نمود که برای تمثیل رهبری دولت، به زودی نشست نظامی تشکیل خواهد شد و برای ادارۀ کشور در مرحلۀ پیش‌رو، حکومت مدنی "با توافق همه" تشکیل خواهد شد. وی منع رفت و آمد را نیز لغو نمود و بازداشت شده‌گان را آزاد نمود.» (منبع: نشریۀ خرطوم-البیان، 14 اپریل 2019م) وی پس از آن محمد حمدان دقلو فرمانده نیروهای وانکش سریع را به صفت معاون خویش تعیین نمود. تعجب‌آور اینست که این دقلو خود روز پنج‌شنبه 11 اپریل 2019م گفته بود که هرگز در شورای نظامی شرکت نخواهد کرد؛ اما روز بعد آن به صفت معاون رئیس شورای نظامی شروع به کار کرد. وی در اظهارات‌اش چنین گفته بود: «مایلم به تمام مردم سودان اعلان نمایم که من به صفت فرمانده نیروهای وانکش سریع از تاریخ 11 اپریل 2019م، از مشارکت در شورای نظامی معذرت خواستم و کارم را به صفت بخشی از نیروهای مسلح ادامه داده و برای وحدت کشور و احترام به حقوق‌بشر و حمایت از مردم سودان سعی و تلاش خواهم نمود.» (منبع: آر تی، 12 اپریل 2019م) اما وی در روز بعد پس از این اعلان بود که معاون رئیس شورای نظامی شد. «شورای نظامی انتقالی سودان شام روز شنبه محمد حمدان دقلو فرمانده نیروهای وانکش سریع را به صفت معاون رئیس شورای انتقالی برگزید.» (منبع: مرصد، 14 اپریل 2019م) جهت معلومات باید گفت که این مرد یکی از ستون‌های حکومت بشیر به شمار می‌رفت و به نظر می‌رسد در حکومت جدید نیز نقش یک ستون را دارد؛ چنانچه هنوز یک روز از تاریخ تعیین وی به سمت جدید‌ش نگذشته بود که با کارآگاه امور سفارت امریکا دیدار نمود و با اظهار محبت از وی به گرمی استقبال نمود: «محمد حمدان دقلو معاون رئیس شورای نظامی روز یک‌شنبه در قصر ریاست جمهوری با استیفن کوتسیس کارآگاه امور سفارت امریکا در خرطوم دیدار نمود. به گفتۀ آژانس خبری سودان "سونا" دقلو اوضاع و تحولات کشور و اسباب تشکیل شورای انتقالی نظامی و هم‌چنین گام‌هایی را که وی برای تأمین امنیت و استقرار در سودان برداشته، به اطلاع این دیپلومات امریکایی رساند.» بر اساس اظهارات منتشر شده از آژانس مذکور؛ کارآگاه امور سفارت امریکا نیز به نوبۀ خود از شورای نظامی به خاطر تأمین امنیت تحسین و تأکید نمود که دوطرف باید به همکاری‌های دوجانبۀ خویش ادامه دهند تا به این ترتیب روابط سودان و امریکا مستحکم‌تر گردد.» (منبع: سایت 24، 14 اپریل 2019م)

3. امریکا برای سهم‌گیری در استحکام اوضاع جاری اشاره نمود که ممکن است تحریم‌های اعمال شده بالای سودان، برداشته شوند: «یکی از مسئولین وزارت خارجۀ امریکا در اظهاراتی گفت: "در صورتی‌که ایالات متحدۀ امریکا در حکومت سودان تغییرات اساسی و پای‌بندی به عدم حمایت از تروریزم را مشاهده کند، ممکن است برای حذف نام سودان از لیست دولت‌های حامی تروریزم راه‌های جدیدی را بررسی نماید.» (منبع: سایت البیان به نقل از رویترز، 17 اپریل 2019م)

پس از آن مزدوران امریکا برای پشتیبانی از اوضاع جدید در سودان دست به کار شدند:

- تماس تلیفونی عبدالفتاح السیسی رئیس جمهور مصر به رئیس شورای نظامی سودان: رئیس جمهور مصر خطاب به عبدالفتاح برهان رئیس شورای انتقالی نظامی سودان تأکید نمود که مصر از امنیت و ثبات سودان به صورت همه‌جانبه حمایت می‌کند. (منبع: بخش عربی اخبار جهان، 16 اپریل 2019م)

- یک هیئت بلندرتبۀ مصری به تاریخ 17 اپریل 2019م به منظور تأکید بر حمایت از گزینه‌های مردم سودان وارد خرطوم شد: یک هیئت بلندرتبۀ مصری برای تأکید بر حمایت همه‌جانبۀ مصر از سودان، به این کشور سفر نمود. (منبع: روز هفتم، 17 اپریل 2019م)

- ابوظبی-اسکای نیوز عربی: شورای وزیران سعودی روز سه‌شنبه رویکرد جدید مردم سودان را در قبال آیندۀ خویش و اقدامات شورای انتقالی نظامی سودان مورد تأیید قرار داد. (منبع: سایت الوطن، 16 اپریل 2019م)

4. سیاست امریکا برای هر صاحب بصیرتی کاملاً افشاء گردیده. سیاست امریکا در سودان در مرحلۀ کنونی این است که به افرادش در اردو تکیه نموده و از آنان خواسته تا اوضاع را در دست بگیرند و منافع امریکا را تأمین نمایند. اگر نتوانند از عهدۀ این کار بدر آیند، آنان را کنار زده و فرد دیگری را از اردو به صحنه خواهد آورد. هرچند شمار مخلصین در اردوهای مسلمانان زیاد اند، اما بازهم امریکا می‌تواند از میان این اردوها کسانی را بیابد که فریب متاع دنیا را خورده و به امت خویش خیانت کنند و از خائنین پیش از خود، که نقش آنان تمام شده، هیچ عبرتی هم نگیرند! سیاست امریکا می‌طلبد که برای تأمین منافع خود، نخست حکومت غیرنظامی راه‌اندازی کند؛ سپس آن را برداشته و یک‌بار دیگر مزدوران نظامی‌اش را بر سر کار آورد؛ چنانچه این سیاست را با حسنی مبارک در مصر بازی نمود؛ زمانی‌که اعتراض‌ها شدت گرفت و نتوانست در برابر آن ایستاده‌گی نماید، امریکا او را کنار زد و شورای نظامی طنطاوی را به صحنه آورد که در پی آن حکومت غیرنظامی زیر تسلط اردو را بر سرکار آورد و مدتی بعد سیسی، که یکی از افراد امریکا در اردو بود، قدرت را به دست گرفت؛ یعنی اردو مجدداً قدرت را در اختیار گرفت.

درست همین سیاست را با "نمیری" نیز بازی کرد؛ زمانی‌که اعتراض‌ها بالا گرفت و وی نتوانست در برابر آن مقاومت کند، امریکا او را کنار زد و به جای او سوارالذهب به قدرت رسید و اندکی بعد المهدی به صفت حاکم حکومت غیرمدنی غیرنظامی و زیر تسلط اردو شروع به حکومت نمود. اما چندی بعد عمر بشیر، که از افراد امریکا در اردو بود، قدرت را در اختیار گرفت؛ یعنی اردو مجدداً قدرت را در دست گرفت.

اینک که بشیر نیز نتوانست در برابر اعتراض‌ها تاب آورد، امریکا او را کنار زد و برهان و شورای نظامی‌اش به همکاری دقلو را به صفت معاون‌اش بر سر کار آورد. برهان به صراحت گفت که به زودی حکومت مدنی را؛ اما به رهبری اردو تشکیل خواهد داد؛ سپس غیرنظامیان برای مدتی در حکومت شرکت داده خواهند شد و پس از آن اوضاع به حالت اصلی خود برخواهد گشت!

این سیاستی است که غرب تقریباً با تمام مزدورانش بازی می‌کند؛ با این تفاوت که اروپا، به ویژه انگلیس سعی می‌کند راه‌حل‌های قانونی برای آن پیدا کند؛ اما امریکا به چنین راه‌حل‌های قانونی اهمیت نداده و سیاست‌اش را به پیش می‌برد!

5. هرچند صف مخالفان حالا مخلوطی از افراد و جریان‌های رنگارنگ است و تأثیر انگلیس در آن برجسته‎تر به نظر می‌رسد، به ویژه در گردهمایی کسبه‌کاران و حزب صادق المهدی؛ اما تا زمانی‌که قدرت واقعی در اختیار مزدوران امریکا در اردو باشد، این تأثیر محدود خواهد ماند؛ حتی اگر وارد حکومت غیرنظامی نیز شوند. این سیاست، چنان‌که قبلاً اشاره شد، سیاستی‌ست که امریکا تقریباً در تمام سرزمین‌های مسلمانان پیش گرفته؛ چنان‌که هیچ اهمیتی به برگزاری انتخابات شفاف نمی‌دهد؛ زیرا نتایج چنین انتخاباتی به نفع آن نخواهد بود؛ بلکه به آن عده از مزدورانش تکیه می‌کند که در اردوهای مسلمانان کار می‌کنند؛ مزدورانی‌که پذیرفته‌اند: به دین و امت خویش خیانت کنند و زمانی‌که نقش‌شان به پایان رسید، به دور انداخته شده و به این ترتیب؛ پس از آن‌که دین خویش را از دست دادند، دنیای خویش را نیز از دست بدهند!

6. اما دردآور اینست که چرا آن عده افراد این اردوها که دوست‌دار دین و امت خویش اند، با وجود آن‌که شمارشان نسبت به خائنین و مزدوران کفار بیشتر اند، بازهم به این تعداد محدود فرصت می‌دهند تا در تبانی با باداران‌شان در زمین الله فساد کنند و با سیاست‌های امریکا همراه شوند؛ همراهی‌ای که کار آسانی نیست؛ بلکه در این همراهی قربانی می‌دهند و برای کمک به امریکا، که رهبر شر و فساد است و سایر دولت‌های غربی، مجروح و حتی کشته می‌شوند؟! این در حالی‌ست که اگر آنان دین الله را نصرت دهند، هم در دنیا و هم در آخرت پیروز و سربلند خواهند شد و به سان انصار خواهند بود که الله را یاد نمودند، دینش را نصرت دادند و الله سبحانه وتعالی نیز آنان را یاد نمود و به آنان نصرت داد؛ در حدی‌که وقتی یکی از آنان، "سعد بن معاذ" در گذشت، هفتادهزار ملک در جنازۀ او حاضر شده بودند و عرش الله سبحانه وتعالی در مرگ‌اش به اهتزار در آمد؛ چرا؟ زیرا آنان دین الله را نصرت داده بودند.

پس شما نیز ای سربازان و اردوهای مسلمانان! در چنین راهی سعی و تلاش نمائید تا باشد که الله متعال در دنیا به شما عزت داده و در آخرت پیروزی بزرگ را نصیب‌تان کند. اما آنانی‌که در حق امت خویش خیانت می‌کنند و به سران کفر، اعم از امریکا و انگلیس و وابسته‌گان‌شان نصرت می‌دهند، بدانید که آنان دنیا و آخرت‌شان را از دست می‌دهند و زمانی‌که نقش‌شان به پایان رسد، خیلی سریع و به ساده‌گی به دور انداخته خواهند شد و هیچ‌کسی به دادشان نخواهد رسید؛ چنانچه با حکام پیش از آنان شد. آنگاه اظهار پشیمانی خواهند نمود؛ در حالی‌که چنان پشیمانی هیچ فائده‌ای نخواهد داشت. این بود نصیحت و توصیۀ ما به شما، به امید آن که در مورد آن بیندیشید و تصمیم درست را اتخاذ نمائید. الله متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ﴾

[ق: 37]

ترجمه: در این تذکّری است برای آن کس، که عقل دارد، یا گوش دل فرادهد؛ در حالی‌که حاضر باشد!

ادامه مطلب...

الحمدلله، اسماعیل الوحواح(ابو انس) از زندان ظالمان رها گردید!

 (ترجمه)

اسماعیل الوحواح(ابوانس) امروز از زندانی در اردن بعد از سپری نمودن حکم یک سال زندان، به‌دلیل انتشار اظهارات انتقادی در مورد رژیم اردن در صفحۀ فیسبوک‌اش، رها گردید. درحالی‌که ما از خبر رهایی برادرمان، ابوانس بسیار خرسندیم؛ ولی این جرم و ظلم رژیم اردن را هرگز فراموش نمی‌توانیم.

همان‌گونه که الله سبحانه‌و‌تعالی ناظر است، تاریخ نیز شاهد عمل ظالمانۀ حبس ابوانس بوده و ماهم این مجرمان را به عواقب و جزای آیندۀ‌شان به‌حال خودشان می‌گذاریم.     

ابوانس هم‌چون همۀ اعضای حزب‌التحریر به‌طور خسته‌گی ناپذیر جهت بهبود وضعیت امت مسلمه مبارزه نموده است. رژیم اردن با این کارش واضح ساخت که در برابر هر فعالیتی‌که جهت اعادۀ زنده‌گی اسلامی بوده، دسیسه ساخته و بر ضد امت مسلمه اقدام می‌کند.   

فعالیت‌های حزب‌التحریر یکجا با امت تا زمان ریشه‌کن ساختن این ژریم‌های مستبد، بدون درنظرداشت زندانی ‌شدن‌ اعضایش ادامه داشته و حب به الله سبحانه‌و‌تعالی، پیامبرش صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم و شریعت‌اش به ما آرامش و سکینت قلبی می‌دهد. ظلم و استبداد فقط تا زمانی ادامه خواهد یافت که الله سبحانه‌و‌تعالی نصرت‌اش را به بنده‌گان مخلص خود بفرستد؛ روزی‌که مسلمانان مشتاقانه در انتظار آن بوده؛ درحالی‌که دشمنان اسلام به دلیل ترس از جای‌گزینی عدالت حقیقی اسلام به جای فساد و ظلم‌شان به خود می‌لرزند.      

از این رو، درحالی‌که ما رهایی ابوانس را به وی تبریک می‌گوییم، از سوی دیگر تعداد بی‌شمار شبابی‌که هنوز در زندان‌های ظالمان در شرق و غرب حبس‌اند، فراموش نکرده و ما با استفاده از این فرصت، مسئولیت بزرگ امت را جهت حمایت و در نهایت، رهایی همۀ کسانی‌که ناعادلانه در حبس به‌سر می‌برند، خاطرنشان می‌سازیم. الحمدلله!

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-آسترالیا

ادامه مطلب...

﴿وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ﴾ [ذاریات: ۵۵]

  • نشر شده در یمن

ترجمه: و پیوسته تذکر ده؛ زیرا تذکر مؤمنان را سود می‌بخشد!

رجب، ماهی‌که مردم یمن مشتاقانه اسلام را پذیرفتند و ماهی‌که در آن خلافت نابود شد

(ترجمه)

هر سالی‌که ۲۸ رجب فرامی‌رسد، سالروز غم‌انگیز نابودی خلافت را، که در ۱۳۴۲ﻫـ.ق مطابق ۳ مارچ ۱۹۲۴م اتفاق افتاد، نیز با خود می‌آورد. اکنون در سال ۱۴۴۰ﻫـ.ق قرار داریم. به پایان یک قرن کامل در نبود دولت خلافت نزدیک می‌شویم؛ نه سه روز و دو شب؛ مدتی‌که برای انجام بیعت با یک خلیفه از طریق کتاب الله سبحانه وتعالی و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم تعیین و فرض شده است. بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم اصحاب رضی الله تعالی عنهم اجمعین، حضرت ابوبکر صدیق رضی الله تعالی عنه را به عنوان خلیفه گماشتند. اما خلافت توسط کفار استعمارگر و مزدوران‌شان نابود شد و رژیم‌های دولت-ملت موجود امروزی در سرزمین‌های اسلامی، که در عوض تطبیق شریعت به غیراسلام حکم می‌کنند، جایگزین آن شد. خلاصه، اکنون مسلمانان به دولت‌های شکننده‌ای تقسیم شده‌اند که حتی نمی‌توانند با ضعیف‌ترین و زبون‌ترین دشمنان‌شان مقابله کنند.

اوضاع‌ امت اسلامی در جریان قرن اخیر ملالت‌انگیز است؛ حالت دردناک و غم‌انگیزی‌که هیچ‌کس توان مشاهدۀ آن را ندارد؛ همراه با مرز سایکس–پیکو و مرز‌های جدیدی‌که بنابر جنگ و درگیری ایجاد شده‌اند تا جریان بیداری امت اسلامی را با افروختن آتش جنگ بین مسلمانان در عدم تطبیق اسلام و زندگی نکبت‌آمیز حاصل از این وضعیت، منحرف کنند.

﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى﴾
[طه: ۱۲۴]

ترجمه: و هرکس از یاد من روی‌گران شود، زندگی(سخت و) تنگی خواهد داشت و روز قیامت، او را نابینا محشور می‌کنیم.

اکنون امت به‌سمت دژ مستحکم‌اش حرکت می‌کند که الله قوی، عزیز، حکیم و متین آن را مورد رحمت قرار داده است؛ چرا به این مسیر گام نگذارد؛ مسیری‌که برای مسلمانان دوران قدرت و امنیت را به ارمغان آورد؛ چنان‌که با اسپ‌های‌شان به‌منظور حمل اسلام به شرق و غرب رسیده بودند؟ اما امروزه زیر سایۀ این حکام، مسلمانان به دست برادران‌شان کشته می‌شوند و شب‌ها گرسنه می‌خوابند؛ درحالی‌که ثروت‌ها و منابع‌شان غارت می‌شوند!

مردم مؤمن و باحکمت یمن در اولین جمعۀ رجب، ورودشان را به اسلام و آمدن اصحاب به همراه حضرت معاذ بن جبل رضی الله تعالی عنهم اجمعین در سال نهم هجری به‌منظور تعلیم دادن چگونگی زندگی اسلامی و حکم به اسلام تجلیل می‌کنند. در حقیقت، اگر قوانین شریعت تطبیق نشود و امور زندگی را تنظیم نکند، دین هیچ معنی ندارد؛ ولی آن‌ها از حادثۀ الغاء خلافت در ۲۸ام همین ماه یادآور نمی‌شوند. آنان باید ورودشان را به اسلام در رجب، که تمام امورشان را تنظیم کرده است، با سالروز الغاء و سقوط خلافت، که در نبودش تطبیق اسلام را گم کرده‌اند، پیوند بزنند. این‌ها دو حادثۀ تفکیک‌ناپذیر اند.

مسلمانان باید بدانند: این سالروز تنها زمانی به نتیجه می‌رسد که زاویۀ دید و تمرکز جهان و اعمال و حوادث سیاسی از سمت میهن‌پرستی و لفافی‌که غرب استعمارگر ما را در آن حبس کرده است، تغییر نموده و به زاویه‌ای مایل شود که هیچ معبودی به‌جز الله سبحانه وتعالی نیست؛ حضرت محمد صلی الله علیه وسلم پیامبر او تعالی است و این‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم بازگشت خلافت را مژده داده است:

«تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ ثُمَّ سَكَتَ»

ترجمه: خلافت به طریقۀ نبوت خواهد آمد؛ سپس سکوت نمودند.

خلافت دولت همۀ مسلمانان است تا آنان را از حاکمیت غیراسلام خارج و به حاکمیت اسلام داخل و تمام سرزمین‌های اسلامی را متحد کند. خلافت مربوط یک گروه یا حزب خاص نیست که همیشه از طریق جنگ به مردم زیان وارد کند و معیار تقرر وظایف را وابستگی به حزب حاکم قرار دهد. طوری‌که اکنون مشاهده می‌کنیم، در نبود خلافت درگیری‌ها در یمن بین دو جناح بین‌المللی درگیر: انگلیس و امریکا بر سر گرفتن دوبارۀ کنترول کرانۀ باقی‌ماندۀ دریای سرخ شدت گرفته است.

ای مسلمانان یمن! فرزندان‌تان را به هیزم جنگ و کشمکش کشورهای کافر، که سرمایه‌های سرزمین‌تان را می‌خواهند، بدل نکنید و مرتکب چنین اشتباه بزرگی نشوید؛ بلکه آنان را به رفتن به جایی تشویق کنید که الله سبحانه وتعالی و رسول‌اش صلی الله علیه وسلم دوست دارند، که همانا کار برای احیای خلافت است. اسلام را مرکز فکرتان قرار دهید تا شما را جهت دهد؛ نه مادیات را.

این را می‌گوییم و کاملاً یقین داریم که خلافت یگانه راه‌حل بنیادی نه‌تنها برای مشکلات و بحران‌های مسلمانان؛ بلکه برای مشکلات جهان است. خلافت فریب یا تخیل نیست؛ چون کتاب پروردگار از آن یاد کرده است، سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز درباره‌اش جزئیات داده است و برعلاوه، ۱۳ قرن وجود دولت خلافت نیز این را تأیید می‌کند.

برای صاحبان ایمان، به‌منظور حذف خاطرات دردآور سقوط خلافت و توقف بلندپروازی‌های دشمانان‌شان در سرزمین‌های اسلامی، کافی است که با حزب‌التحریر کار کنند و به پیروی از نیاکان‌شان که با تأسیس دولت در مدینةالمنوره از اسلام حمایت کردند، برای اقامۀ خلافت به طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم نصرت بدهند که در حقیقت به این ندا پاسخ می‌دهند:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾
[أنفال: ۲۴]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده اید! دعوت الله(سبحانه وتعالی) و رسول الله(صلی الله علیه وسلم) ار اجابت کنید، هنگامی‌که شما را به‌سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد.

حزب‌التحریر-ولایه یمن

 

ادامه مطلب...

دستگیری سه تن از اعضای حزب‌التحریر در نتیجۀ هجوم ادارۀ دینی-اسلامی جوهور به سیمینار دایر شده توسط حزب‌التحریر Featured

(ترجمه)

به‌تاریخ 6‌ اپریل 2019‌م، ادارۀ دینی-اسلامی جوهور(JAINJ) به دفتر حزب‌التحریر-مالیزیا؛ درحالی‌که سیمیناری در منطقۀ جوهور بهرو در حال جریان بود، هجوم بردند. این سیمینار تحت عنوان "سقوط و ظهور خلافت در مقابل تهدیدات لیبرال" بیشتر از یک ساعت از آغاز آن نگذشته بود که مقامات دینی جوهور وارد آن شده و سه عضو حزب‌التحریر را به‌جرم "تدریس اسلام بدون داشتن جواز" دستگیر کردند. دستگیر شدگان که اجراء‌کننده‌گان و برگذارکننده‌گان این سیمینار بودند، هریک داکتر صلاح‌الدین بن ابراهیم 51‌ ساله، داکتر نور ازلن‌ شاه بن عثمان بساه 35‌ ساله و صلاح‌الدین بن مشکوری 39‌ ساله می‌باشند. بعد از دستگیری، آن‌ها فوراً به مرکز فرماندهی کل(JAINJ) برده شده و تمام شب را در آن‌جا به‌سر برده و پیش از این‌که به محکمۀ عالی شرعی جوهور بهرو احضار شوند، سه روز دیگر نیز در آن‌جا در بازداشت به‌سر بردند. حتی مقامات این محبس از این اقدام حیرت‌زده شده و تأیید کردند که آن‌ها در‌جریان سه روزی‌که این سه عضو حزب‌التحریر در زندان پونتیان در منطقۀ اولو چوه در بازداشت به سر می‌بردند، قبلاً هرگز این چنین قضیه‌ای را شاهد نبودند. هرسه عضو دستگیر شدۀ حزب‌التحریر در محکمۀ شرعی جوهور بهرو به‌تاریخ  2 جولای 2019م، محکمه خواهند شد.    

حزب‌التحریر-مالیزیا به الفاظ شدیدی دستگیری اعضای خود را محکوم کرده؛ طوری‌که این اقدام را صرفاً عکس‌العمل مستبدانه نه؛ بلکه عمل ننگین برای مقامات دینی می‌داند. باید گفت: این کار به ادارۀ دینی-اسلامی جوهور(JAINJ) خیلی شرم‌آور است که اعضای‌حزب‌التحریر زمانی دستگیر شدند که در حال تشریح حقایقی به شرکت‌کننده‌گان این سیمینار در مورد سقوط و ظهور خلافت-بزرگ‌ترین اصل سیاسی امت که جهان را برای بیش‌تر از 13قرن متمادی با سایۀ رفاه و سعادت دربر گرفته بود- بود‌ند. خلافت به امت تعلق گرفته و در حقیقت وجیبۀ هر مسلمان، به شمول مقامات دینی است که باید در جهت احیای دوبارۀ آن فعالیت کنند. راستی به مقامات بسیار شرم‌آور است که زمان‌ برنامۀ‌مان مختل شده و سه عضومان دستگیر شدند که در حال تشریح خطرات و تهدیدات لیبرالیزم غربی، که این کشور را تهدید می‌کند، بودند!      

این اولین‌باری است که اعضای حزب‌التحریر-مالیزیا در جوهور از زمان شروع فعالیت‌ در ایالت جنوبی کشور از اوایل سال 2000م تاکنون دستگیر شده‌اند. حزب‌التحریر-مالیزیا برنامه‌های عمومی زیادی را آزادانه و بدون کدام ممانعت در جوهور سازماندهی کرده است. برعلاوه، حزب‌التحریر از آن زمان تاکنون به‌طور آزادانه نداهایی را بعد از نماز جمعه در مساجد متعددی در منطقۀ جوهور در هر زمانی‌که قضایای مهم در مقابل مسلمانان در داخل و خارج کشور به‌وجود می‌آمد، خطاب می‌کرد. همۀ این موضوعات مطرح شده بدون هیچ نوع مشکلی؛ نه از طرف مقامات به‌طور خاص و نه هم از طرف مسلمانان به‌طور عام، برگزار و اجراء شده‌ و همه می‌دانند که حزب‌التحریر یک حزب اسلامی-سیاسی است که دعوت اسلامی را به طریقۀ سیاسی و فکری حمل کرده تا به امت روح تازه‌ای بخشیده و آن‌ها را زیر چتر دولت اسلامی خلافت متحد گرداند.

ای مقامات! آیا ما نمی‌‌توانیم در مورد تاریخ اسلام بدون اجازۀ شما سخن بگوییم؟ آیا ما نمی‌توانیم در مورد خلافت، بدون اجازۀ شما سخن بگوییم؟ آیا ما نمی‌توانیم در مورد تهدیدات لیبرالیزم، که به‌طور فزاینده‌ای مسلمانان را در این کشور اغفال می‌سازد، بدون اجازۀ شما سخن بگوییم؟ آیا تمام مسلمانان در جوهور، که مایل به صحبت در مورد اسلام هستند، هرگز قادر به انجام آن بدون اجازۀ شما نخواهند بود؟ آیا نمی‌دانید که حمل دعوت اسلامی وجیبه‌ای از سوی الله سبحانه‌و‌تعالی و پیامبرش صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم است؟ آیا شما سخنان رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم را نمی‌شنوید که می‌فرماید:

«بَلِّغُوا عَنِّي وَلَوْ آيَةً»

(رواه بخاری)

ترجمه: آن‌چه را که از من است، به دیگران برسانید؛ حتی اگر یک آیه هم باشد.

آیا شما کلام الله سبحانه‌و‌تعالی را نمی‌خوانید که می‌فرماید:

﴿وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحاً وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ

[فصلت: 33]

ترجمه: چه کسی خوش‌گفتارتر است از آن کسی‌که دعوت به سوی الله(سبحانه‌وتعالی) کرده و عمل صالح انجام می‌دهد و می‌گوید: من از تسلیم مسلمانانم؟!

آیا شما می‌خواهید احکام و قوانینی را که الله سبحانه‌و‌تعالی بالای هر مسلمان جهت پیشبرد دعوت اسلامی واجب نموده، انکار کنید؟ به راستی‌ شما چقدر گستاخ هستید!

 ای مقامات دینی! بدانید، موانعی‌ را که علیه فعالیت‌ها در جهت پیشبرد دعوت‌مان می‌گذارید، هرگز به ما ضرری نمی‌رسانند؛ بلکه این موانع و آسیب‌ها به خودتان بازخواهند گشت. در حقیقت، دستگیری اعضای‌مان هرگز ما را تحت الشعاع قرار نخواهد داد؛ اما در عوض، اراده و تلاش‌مان را تقویت خواهد کرد. به دلیل حس غمخواریی‌که نسبت به شما به عنوان یک مسلمان داریم، یادآوری می‌کنیم که به‌جای به‌کارگیری از توان‌تان در جهت مانع ایجاد کردن در مقابل دعوت اسلامی، قدرت خود را در جهت نصرت به فعالیت‌هایی‌که جهت حفظ دین الله سبحانه‌و‌تعالی صورت می‌گیرد، استفاده نمایید. از قدرتی‌که دارید، مطابق آنچه که الله سبحانه‌و‌تعالی می‌خواهد، کار گیرید؛ نه بر اساس هوای نفس، که از هوای انسانی نشأت می‌گیرد، تا باشد که در آخرت؛ زمانی‌که ما ظلم‌تان را به الله سبحانه‌و‌تعالی بازگو می‌کنیم؛ شاید خودتان را از عذاب الهی، به‌دلیل ظلمی‌که در مقابل‌مان مرتکب می‌شدید، نجات دهید.  

عبدالحکیم عثمان
سخنگوی حزب‌التحریر-مالیزیا

ادامه مطلب...

بخش زنان ولایه اردن؛ کنفرانسِ "یادبود سقوط خلافت" را برگزار نمود

  • نشر شده در سودان

(ترجمه)

ضمن فعالیت‌های جهانی حزب التحریر به مناسبت یادبود سالانۀ هجری قمری(28 رجب المحرم) روز فروپاشی دولت اسلام(خلافت) برای یادآوری آنچه که کفار استعمارگر برای فروپاشی دولت مسلمانان(خلافت) انجام دادند؛ دولتی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم و اصحاب وی رضوان الله علهیم تأسیس نمودند و به اثر از میان رفتن آن مسلمانان دچار پراگندگی، ضعف و ذلت شدند، بخش زنان حزب التحریر-ولایه اردن به منظور برانگیختن همت امت و بیان وجوب کار نمودن برای بازسازی تهداب آن کاخ بزرگ، کنفرانس ارزشمندی را تحت عنوان "یادبود سقوط خلافت" برگزار نمود که در این کنفرانس خواهران عزیزمان سخنرانی‌های نیکویی را ایراد نمودند.

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه