پنجشنبه, ۰۹ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۱۲م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

ولایه سودان: برگزاری درس مسجد به مناسبت یا بود فروپاشی خلافت

حزب التحریر – ولایه سودان ضمن فعالیت‌های که در ماه رجب المحرم برای احیای یاد بود فروپاشی دولت اسلام (خلافت) به راه انداخته است، این درس مسجد را توسط دکتور احمد عبد الفضیل عضو حزب التحریر -  ولایه سودان در مسجد التقوی واقع در شهر ربک به مناسبت یاد یود فروپاشی خلافت برگزار نمود.یک شنبه، 10 رجب المحرم 1440هـ.ق / 17 مارچ 2019م

ادامه مطلب...

ولایه ترکیه: نشست خبری هفته‌وار استاد محمود کار – 26 مارچ 2019م

نشست خبری هفته‌وار استاد محمود کار رئیس دفتر مطبوعاتی حزب التحریر – ولایه ترکیه
سه شنبه، 19 رجب المحرم 1440هـ.ق / 26 مارچ 2019مموضوعاتی‌که در این هفته بحث گردید:- قتل عام باغوز به دستان امریکا و حزب دموکرات کُرد!
- غرب با قاتل که از میان خود شان است، در نیوزیلند رو به رو می‌شود!
- کمپاین‌های انتخاباتی احزاب!
- کاهش نرخ لیره در مقابل دلار!

ادامه مطلب...

درنگی بر زندگانی سلطان "اورنگ زیب"؛ ادامه دهندۀ راه خلفاء راشدین

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

در حال حاضر از مسلمانان کم‌تر کسی دربارۀ بزرگ‌مردان اسلام و کسانی‌که برای بزرگ‌داشت اسلام و اعتلای آن تلاش نمودند، آگاهی دارد؛ چون ما در زمانی قرار داریم که عمداً تاریخ ابرمردان اسلام پنهان نگهداشته شده و بر کارکردهای بزرگ‌شان سرپوش گذاشته شده است. در نظام تعلیمی و وسائل آموزشی، جایگاه اینان را تاریخِ رهبران مجرم غرب و متفکران گم‌راه‌شان گرفته است. به همین دلیل، نسل جدید مسلمانان، رهبران فاتح اجداد خویش؛ کسانی‌که پرچم توحید را در سراسر جهان به اهتزاز درآوردند و آن‌چنان با عدالت و انصاف حکم نمودند که در کُل تاریخ بشریت، کسی مانندش را سراغ ندارد، نمی‌شناسند و حتی برای کسانی‌که امروزه در زمان انحطاط به‌سر می‌برند، زندگی این ابرمردان اسلام، همانند اسطوره‌ای باور نکردنی و غیرقابل قبول معلوم می‌شود.

از زمان زوال اسلام از صحنۀ سیاست، اجتماع و اقتصاد، که هم‌زمان با زوال دولت خلافت و تسلط نظام سیکولریستی بود، نظامی در جهان تسلط یافت ‌که بشریت در سایه‌اش از لحاظ انسانی نگون‌بخت گردید؛ از لحاظ اقتصادی، زندگی‌اش به‌شدت سخت شده و از لحاظ سیاسی، ملت‌ها را به نابودی کشانده است و در عصر "ملکیت فکری"، ایشان را از علم و تکنالوژی دور نگهداشته است!       

 از بین این ابرمردان و اسطوره‌های تاریخ اسلامی، یکی سلطان مغولی، "اورنگ زیب" است که وی در 15 ذی القعده 1028هـ.ق مطابق 24 اکتوبر 1619م در شهر "دوحد" گجرات هند، چشم به‌جهان گشود. وی سلطانی بزرگ، گمنام، شیرِ جسور، امامی با ارادۀ آهنین و یکی از بزرگ‌مردان اسلام بود. الله سبحانه وتعالی توسط وی کفار را ذلیل کرده و سرکشان را متزلزل کرد؛ در سراسر قلمرو خود تخت ملحدین را با خاک یک‌سان کرد. با فساد و مفسدین در همه‌جا مبارزه نمود و پایه‌های ظلم و ظالمان را برکَند. ستم‌گران را مجبور نمود تا برای الله سبحانه وتعالی و پیامبرش صلی الله علیه وسلم مطیع گردند. دعوت حق را برای کفار عرضه می‌کرد و هرکسی‌که از پذیرش آن اباء می‌ورزید، آن را خوار و ذلیل می‌نمود. در دوران حکومت‌اش، راه معقول و روشن استقامت را برای مسلمانان نشان داد. وی برای خاص و عام نصیحت‌گر امین، مُجدِّد دین اسلام و دوران حکومت‌اش از جمله عصور طلائی مسلمانان بود تا جائی‌که وی ملقب به "پیرو خلفاء راشدین" شد.

در وجود رهبران بزرگ اسلام از آوان طفولیت نشانه‌های رهبری واقعی دیده می‌شود و به‌طور درست تربیه می‌شوند. در اورنگ زیب از همان ابتدای کودکی‌اش، نشانه‌های تلاش و روی آوردن به دین و دوری از لهو و لعب نمایان بود. وی اسپ‌سواری شجاع و خستگی ناپذیر بود. بر مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله رشد نمود و تربیه شده بود و در مجموع تربیۀ خالص اسلامی و عاری از عیب و نقض شده بود. تربیه‌اش را "شیخ محمد معصوم سرهندی ابن شیخ احمد سرهندی" بر عهده داشت که تمام تلاش خود را در راستای تربیه نمودن‌اش به‌خرچ داد. اورنگ زیب رحمه الله موارد زیر را نیکو آموخته بود: قرآن‌کریم، تخصص در فقه حنفی، خطاطی، اسپ‌سواری، فنون جنگ، شعر، فراگیری سه زبان: عربی، فارسی و ترکی و...

برخلاف حکام امروزی مسلمانان، که فرزندان خود را در قصرهائی تربیه می‌کنند که در آن کتاب الله سبحانه وتعالی هیچ تلاوت نمی‌گردد و فقط فرهنگ غربی و زبان‌های بیگانه تدریس می‌گردد؛ در کودکی تربیۀشان به زنان اجانب سپرده شده و با بزرگ شدن، مردان اجانب تدریس‌شان می‌نمایند و طوری تربیه می‌شوند که گویا فرزندانی متعلق به‌غرب اند و در بسا موارد، حتی زبان مردم خویش را نمی‌دانند و چون به مرحلۀ جوانی می‌رسند، به آموزشگاه‌ها و دانشگاه‌های غربی سپرده می‌شوند تا حدی‌که دانشگاه نظامی "ساند هِرست" انگلیس، قبلۀ فرزندان حکام مسلمین قرار گرفته است. حکام امروزه فرزندان خود را به این دانشگاه و سایر دانشگاه‌های شبیه این ارسال می‌کنند تا ساختار شخصیت غربی‌شان کامل گردد. پس از فراغت، به‌کشور متبوعۀ‌شان برمی‌گردند تا با کفر و قلع قمع کردن مسلمانان حکم برانند. تو گویی افسران غربی‌ای اند که از طرف کشورهای استعماری موظف شدند تا از نظامی محافظت نمایند که کافر استعمارگر بر سرزمین‌های اسلامی برای خدمت نمودن به منافع خود و چپاول دارایی سرزمین‌های اسلامی تحمیل نموده است.

کسی‌که اسلامی تربیه شده باشد و توان اصلاح اموری را داشته باشد ‌که می‌بایست سلطان مسلمین انجامش دهد و یا هم توان تغییر واقعیت ناهنجار حاکمه را داشته باشد، حل وسط را نپذیرفته و نه هم وصله کردن اسلام را با سایر نظام‌ها می‌پذیرد؛ از حق کوتاه نیامده و با باطل مدارا نمی‌کند. یک مسلمان، امور را از عینک حق و باطل می‌بیند و در بین این دو، زیبائی سومی نمی‌بیند. به همین دلیل، چون اورنگ زیب تساهل پدر خویش را در حکم نمودن به اسلام شاهد بود و در سلطنت پدر خود توان اصلاح نارسایی‌ها را می‌دید، پدر و برادر خویش را خلع قدرت نموده و خود را سلطان سرزمین اعلام نمود. وی که در آن هنگام تقریباً 40 سال عمر داشت، به رفاه و آسایشِ زندگی پُشت کرد و 52 سال را در جهاد سپری نمود تا این‌که شبه‌قارۀ هند به اسلام تن داد و از بلندی‌های "هیمالیا" تا "اقیانوس آرام" و از "بنگله‌دیش" امروزی تا "مرزهای ایران" تحت تسلط وی قرار گرفت. چنان‌چه سلطنت اسلامی مغول در هند، شاهد بیش‌ترین امتداد در عصر خویش بود و این بر می‌گشت به تلاش‌های نظامی‌ای‌که سلطان بذل می‌نمود و هیچ منطقه‌ای از هند باقی‌نمانده بود که تحت تسلط سلطان نیامده باشد.

اورنگ زیب توانسته بود تا شبه قارۀ هند را به ولایت اسلامی مغول، که شرق‌اش به غرب  متصل شده و شمال آن به جنوب‌اش متصل شده بود، همه تحت رهبری واحدی‌که به دولت خلافت عثمانی در "اسلامبول" وفادار بود، گِرد آورد. مسلمانان در دوران‌اش بیش از 30 جنگ را راه‌اندازی نمودند که از جمله، رهبری 11 جنگ را خودش به‌عهده داشت و باقی را رهبرانی برعهده داشتند که وی گماشته بود.

معیار شناخت یک حکومت خوب، اقدامات عملی آن است؛ نه شعارهای میان‌تهی. کسی‌که مدعی آنست که دولتی همانند دولت مدینۀ منوره را رهبری می‌کند، نباید تنها به شعار اکتفاء کند؛ بلکه باید شریعت را هم‌چنان که در مدینه تطبیق شد، تطبیق کند. سلطان اورنگ زیب چون به قدرت رسید، 80 نوع مالیات را ملغی نموده و پرداخت جزیه را که اجدادش ملغی نموده بودند، مجدداً بر غیرمسلمانان واجب نمود؛ مساجد، حمام‌ها، خانقاه‌ها، مدارس، شفاخانه‌ها و ... را تأسیس نمود. راه‌های مواصلاتی را بازسازی نموده و باغ‌های فراوانی را ساخت. در زمان سلطنت‌اش، دهلی بزرگ‌شهر دنیا محسوب می‌شد.

اورنگ زیب قضات را تعیین می‌نمود و هم‌چنان در هر ولایت از طرف خویش نماینده‌ای را می‌گماشت و اعلام می‌داشت: «هرکسی‌که با سلطان کاری دارد، به نمایندۀ وی مراجعه نموده تا مشکل‌اش به سلطان برسد.» وی جشن گرفتن عیدهای بت‌پرستان را مثل "عید نوروز" منع کرد و نیز زیاده‌روی‌هائی را که در توصیف و خوش‌آمآآمنیآمدگوئی سلاطین صورت می‌گرفت، منع نمود و امر نمود که تنها به "سلام دادن" اسلام خلاصه شود؛ مانع وارد شدن شراب به سرزمین‌اش شد، فرمان داد تا کتابی را بر اساس مذهب حنفی تحت نظر و سرپرستی خودش، که بعدها بنام "فتاوی هندیة" مشهور شد، تألیف کنند و برای قضات هدایت داد تا بر اساس همین کتاب فتوی دهند. مصروفیت در امور حکومت‌داری وی را از کتاب الله سبحانه وتعالی غافل نساخت؛ چنان‌چه حفظ قرآن‌کریم را در حالی به‌پایان رساند، که عملاً حاکم مسلمانان بود.

از مظاهر حکومت اورنگ زیب انجام اموری خلاف عُرف متداول جامعه بود؛ مثل این‌که برای هیچ عالمی بخشش و یا معاش نمی‌داد؛ مگر این‌که از وی کاری می‌کشید؛ چنان‌چه از وی می‌خواست که چیزی را تألیف کرده و یا هم تدریس کند، نشود که مالی را بگیرد و تنبل شود و دو عمل منفور را(گرفتن امتیاز بدون حق و کتمان علم) برچید. وی رحمه الله در برابر مشایخ فروتن بود، برای‌شان ارج بسیاری قایل می‌شد، ایشان را جزء مقربین دانسته و به مشوره‌های‌شان گوش می‌داد و نیز به رهبرانی‌که برمی‌گزید، فرمان می‌‌داد تا با تواضع تمام به مشوره‌های مشایخ گوش فرا دهند؛ چون ایشان شریعت را می‌دانند و حکام نیاز دارند تا در حکم نمودن به آن‌چه الله سبحانه وتعالی نازل نموده، از فهم شرعی علماء بهره ببرند.

سلطان اورنگ زیب رحمه الله وقتی شنید که نماینده‌اش در شهر "بنگال" چیزی را همانند تخت شاهی برای خویش تهیه دیده و بالای آن می‌نشیند، بر وی تهدیدگونه بانگ زد و امرش نمود تا در بین مردم و مثل مردم بنشیند. بر خلاف حکام ظالم کنونی؛ حکامی‌که پول هنگفتی را برای یک‌تعداد از علماء داده و آن‌ها را می‌خرند تا جائی‌که مردم این علماء را بنام "علمای درباری" و "علمای دالری" می‌شناسند. یک‌تعداد از این علماء، با فتواهای خویش برای توجیه عمل‌کرد شنیع شاهان تقاضای میلیون‌ها درهم، ریال و روپیه را می‌کنند؛ مانند اکثریت از علمای حجاز و تعداد زیادی از مفتیان در سرزمین‌‌های مختلف اسلامی. این عده از علماء از جملۀ متقیان و پاکانی‌که در صورت ارتکاب خطاء توسط حکام مسلمین، آن‌ها را محاسبه نموده، إشکال آن‌را برطرف و به‌خاطر الله سبحانه وتعالی از هیچ ملامت‌گری هراس ندارند، نبوده؛ بلکه از جمله وقیحان قوم خویش اند!

خیر خلفای برازندۀ اسلام با وفات‌شان از بین نرفته؛ بلکه اعمال صالح و صدقات جاریۀشان، هم‌چنان پس از مرگ تا زمانی‌که الله سبحانه وتعالی بخواهد، جاری است. از صدقات جاریۀ اورنگ زیب مسجدی به‌نام "پادشاهی" در لاهور است که هنوز هم شاهدی از عصر با شکوه عزت و اقتدار مسلمانان است.

سلطان اورنگ زیب به تاریخ 28 ذی القعده 1118هـ.ق مطابق 20 فبروری 1707م به عمر تقریباً 90 سالگی وفات نمود. وی که 52 سال حکومت کرد، به‌غایت تقوی رسیده بود؛ چنان‌چه در بستر مرگ قرار داشت، وصیت نمود که در نزدیک‌ترین قبرستان مسلمانان دفن شود و نباید قیمت کفن‌اش بالغ بر 5 روپیه باشد!

چنین است حکومت مسلمانان رشید، به‌ هر اندازه که به‌طول هم بینجامد، بازهم گفته نمی‌شود که باید محدود بوده و تا زمانی معین پایان یابد؛ برخلاف حکام عصر ما. حکام اسلامی به کتاب الله و سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم حکم می‌کنند و مدت حکومت‌شان هر قدر طول هم بکشد، حکومت‌شان ثابت خواهد بود؛ اما کسی‌که بر اساس تمایلات و خواهشات خویش و منافع خود و اطرافیان‌اش حکومت می‌کند، بدون این‌که سرزمین را به‌طرف فساد و ظلم بکشاند، قوی نمی‌شود.

نویسنده: بلال مهاجر-ولایه پاکستان

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

از انقلاب ملت‌ها علیه ظلم و فساد تا عدالت و هدایت خلافت

  • نشر شده در سیاسی

 (ترجمه)

اوضاع ناامیدانه و دردآور در جهان اسلام طوری بالای هم انباشته شده که مردم را به ستوه آورده، خسته نموده، به هلاکت مواجه ساخته و همواره احساس می‌کنند هیچ‌کسی به مصیبت و درد و رنج‌شان توجه نکرده و بیش‌تر از پیش، وزن و ‌ارزشی ندارند؛ مصیبت‌های‌شان افزون گردیده و مشکلات، تمام عرصه‌های زندگی‌شان را؛ اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و فرهنگی در بر گرفته اند.

ریشه‌های اسلام در میان امت اسلامی عمیق است؛ زیرا تمام سیاست‌های غربی‌سازی ستمگران، نتوانست آن‌ را بخشکاند. توده‌های عظیم مردمی از مساجدشان بپا خواسته و قیام نمودند، شدیدترین برخوردها با نظام‌های جنایتکار، روزهای جمعه بود. نعره‌های الله اکبر حکایت از آن‌چه داشت که در دل‌های مردم و آن حقیر شمردن قدرت ظالمان در برابر قدرت و عظمت الله سبحانه وتعالی بود. در ساده‌ترین تعبیر بدین معنی بود: امت باور داشت که الله سبحانه وتعالی وی را در برابر گروه حاکم نصرت و یاری می‌نماید و نیز این‌که فقط اسلام برای‌شان انگیزه داده و توان‌مندشان می‌نمود؛ زیرا اسلام رمز زندگی‌شان بوده و با آن می‌توانند معجزه به‌بار آورند و و بدون اسلام هرگز ثابت و استوار نمی‌باشند‌.

راه‌حل درست و واقعی مشکلات ما؛ نه نظام دموکراسی و نه هم کمک خواستن از غرب است؛ زیرا ما مسلمانان به دموکراسی و نظام‌های غربی از خاستگاه و واقعیت احمقانه‌ای که حکام جنایتکار و حامیان غربی استعمارگران‌شان ما را به آن حالت رسانده اند، نمی‌نگریم؛ در غیر آن‌صورت، باید نظام دیگری را گرچه نظام فاسد ولو بدترین نظام حکومت‌داری باشد، بپذیریم. به عنوان امت اسلامی و صاحب فرهنگی عظیمی‌که حامل عقیدۀ درست و نظام عادل الهی بوده و گم‌شدۀ هر صاحب بصیرت است، باید طوری عمل کنیم که نیاز است. گذشته از این، اگر دموکراسی راه‌حل مشکلات مردم بوده و آرامش و عدالت را تأمین می‌نمود، اگر واقعاً چنین می‌بود، پس چه چیزی ملت‌های غربی را، از جمله ملت امریکا را واداشته است که علیه نظام سرمایه‌داری بشورند و عدم رضایت خود را از نظام دموکراسی، که ثروت، سرمایه و قدرت را طوری توزیع می‌نماید که منحصر به دست اندکی از اقلیت مردم می‌باشد، ابراز نمایند؟

غربی‌که مفکورۀ دموکراسی را ارایه و مطرح می‌نماید، نه به‌خاطر آنست که در ارائۀ آن مخلص بوده و خودش بدان باور دارد؛ بلکه همواره عیوب و نواقص آن‌ را می‌پوشاند و فقط در مقابل اسلام مطرح می‌سازد؛ یعنی برای مصروف نمودن مردم و دور نمودن‌شان از مبدأ حق. علاوه بر این، دموکراسی مفکورۀ استمعاری و متناقض با اسلامی‌ست ‌که ما به آن ایمان داریم؛ زیرا اسلام بر پیروان خویش واجب نموده تا سیادت رابرای شریعت اختصاص داده و حکومت را فقط برای قرآن و سنت قرار دهند.

 در حالی‌که دموکراسی قائل است که دین به دولت کاری ندارد و فرمانروایی را برای انسان‌ها، تشریع و قانون‌گذاری را به‌دوش پارلمان‌ها گذاشته است و این ساده‌ترین و بدیهی‌ترین تناقض آن با اسلام است؛ چون اولین اساس اسلام عبارت است از: لا إله إلا الله محمد رسول الله؛ هیچ معبودی برحق جز الله سبحانه وتعالی نیست و محمد صلی الله علیه وسلم فرستاده الله است. بدین معنی که حکم و فرمانروایی از آن الله سبحانه وتعالی و سیادت فقط از آن شریعت است.

باید مطمئن و متیقن بود که به آزادی حقیقی دست نمی‌یابیم؛ مگر آن‌که امت از تمامی انواع غلامی و وابستگی غرب اعم از فکری، سیاسی، نظامی و یاهم اقتصادی، آزاد گردد. برای این که امت آزاد گردد، کفایت نمی‌کند که حکام و یاهم پارلمان را ملغی نموده؛ سپس ندای نظام دموکراسی را سردهیم؛ به صلح خائنانه با یهود راضی شده و به تسلط نفوذ غربی بر سرزمین‌های مان سر تسلیم خم کنیم... تمام موارد فوق به امت نفع نمی‌رساند؛ بلکه باید انقلاب همه جانبه نماییم که اساس آن "لا إله إلا الله محمد رسول الله" باشد. به یک بدیل واحدی برای تمامی نظام‌های امروزی حاکم در جهان  فراخوانده و تلاش و کار نماییم، که آن همانا دولت خلافت بر منهاج نبوت است تا توسط ما و با دستان مان، بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم مبنی بر بازگشت خلافت راشده بر منهج نبوت متحقق گردد؛ چنانچه وی صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«...ثم تكون خلافة على منهاج النبوة...»

ترجمه: ...پس از آن خلافت بر منهج نبوت خواهد آمد...

نویسنده: سناء بن صالح

برای رادیوی دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

فضیلت مهلت دادن به قرض دار

(ترجمه)

وعنْ أبي هُريرَة، رضي اللَّه عنْه، قَال: قَالَ رسُولُ اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم: «من أَنْظَر مُعْسِراً أوْ وَضَعَ لَه، أظلَّهُ اللَّه يَوْمَ القِيامَةِ تَحْتَ ظِلِّ عَرْشِهِ يَوْمَ لا ظِلَّ إلاَّ ظِلُّهُ». رواهُ الترمذيُّ وقَال: حديثٌ حسنٌ صحيح.

ترجمه: از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: کسی‌که تنگ‌دست و محتاجی را در ادای دینش مهلت دهد، الله سبحانه وتعالی در روز قیامت سایۀ عرش را نصیبش می‌گرداند.

توضیح حدیث

بدون شک دین اسلام بهترین ادیان آسمانی و کامل‌ترین آن‌هاست و نزدیک‌ترین آن‌ها برای فطرت و عقل سلیم می‌باشد. این همه خوبی‌ها در غیر دین اسلام جمع نشده است. اسلام دینی است که کفیل حفظ حیاتِ مملو از سعادت و آرامش برای انسان‌ها است. لذا در حدیث فوق مهلت دادن مسلمان برای برادر مسلمانش هنگام فقر و تنگ‌دستی وی بیان شده و این در صورتی است که قادر به پرداخت دینش نباشد و پاداش این نوع کمک و همدردی در روز هولناک محشر می‌باشد که تحت سایۀ عرش الله سبحانه وتعالی قرار می‌گیرد. این سایه از بزرگ‌ترین نعمت‌های آن روز می‌باشد؛ نعمتی‌که از لحاظ راحتی، آرامش و قربت الله سبحانه وتعالی در آن روز کافی و قناعت‌بخش می‌باشد.

ای مسلمانان! بدین اساس مهلت دادن مسلمان برادر مسلمانش را هنگام عجز از پرداخت دینش یک عمل شرعی، پسندیده و به جا است؛ لیکن متأسفانه بعد از سقوط خلافت اسلامی این حکم بین امت معطل قرار گرفته، حکام و زمام‌داران ما متأثر از فضای ثروت‌اندوزی شده اند و امت در یک مضیقه و فقر شدیدی قرار گرفته و چنان گردیده اند که همه در حالت دَین‌داری زندگی می‌کنند؛ قرض می گیرند و توان‌مندی پرداخت آن را نمی‌داشته باشند. پس فقر سر آغاز کلام دین‌داری است. علی الرغم این همه می‌گوئیم:

تنها اسلام است که مسلمین را به صبر و گذشت در برابر فقیر و تنگدستی‌ تشویق می‌کند؛ هم‌چنان به زدودن اسباب دَین‌داری و فقر تشویق می‌کند، در حالی‌که در رأس ایجاد اسباب این بدبختی‌ها حکام قرار دارند. راه نجات از این بختی‌ها، همانا کار و فعالیت بخاطر اقامه خلافت است و آن نظامی است که تطبیق اسلام تنها از خلال آن متصور و ممکن است و بس. بار الها! هرچه زودتر خلافت راشده بر منهج نبوت را نصیب مان بگردان تا در آن حالت پراگنده مسلمین وارثی شود، بار الها! زمین را به نور ذات کریمت منور بگردان! الهم آمین آمین!

ادامه مطلب...

به دلیل عدم وجود خلافت: امت اسلامی از حکامی رنج می‌برد که خود را تسلیم قاتلان و اشغالگران می‌نمایند

(ترجمه)

خبر:
ابیناندن فارتهامان، فرماندۀ­ نیروی هوایی دولت هندو، هنگام سقوط جنگندۀ هندی، که به حریم هوایی پاکستان وارد شده بود، توسط ارتش پاکستان دستگیر شد. روز جمعه اول ماه مارچ به دستور عمران خان نخست وزیر پاکستان به هند بازگردانده شد. عمران خان آزاد ساختن این فرماندۀ هندو را با افتخار یک "تلاش صلح‌آمیز" برای کاهش تنش­ها بین دو کشور عنوان کرد. در مقابل، اندرامودی نخست وزیر دولت هندو نیز این پیشکش صلح‌آمیز را در همان روز چنین پاسخ داد: نیروهای هوای هندو مناطق پاکستان را که در آن طرف خط مناطق تحت کنترول نظامیان هندو واقع می­باشد، تحت بمباردمان شدید قرار داد و منجر به کشته شدن دو سرباز پاکستانی شد. پس از آن در روز بعد، مقامات هندو جسد شاکرالله زندانی پاکستانی را که در زندان دولت هندو به انتقام حمله به نیروهای هندو در نواحی کشمیر اشغالی، مورد ضرب و شتم شدید و سنگسار قرار گرفته و فوت نمود، جسد بی‌روح وی به خانواده‌اش باز گردانده شد. تحویلی جسد وی در همان محلی صورت گرفت که یک روز قبل در آن فارتهامان فرماندۀ هندو به دست هندو­ها تحویل داده شد؛ چیزی‌که تلخی این عمل تحقیرآمیز عمران خان را افزایش می­دهد.

تبصره:

حکام پاکستان به جای این‌که از اسارت خلبان هندو موردی به خاطر اعمال فشار بر دولت هندو استفاده کرده و برای آزادی هزاران تن از مسلمانان بی‌گناهی‌که به دلیل ایستادگی در برابر اشغال وحشیانه علیه کشمیر، به دست دولت هندو، زندانی اند، تلاشی کرده باشند، به عنوان فرصتی برای پیشکش صلح به قاتل گروهی مسلمانان استفاده نموده اند؛ کسی‌که خون ده­ها هزار مسلمانان به دست‌اش ریخته شده است. به جای این­که با استفاده از نیروهای نظامی خود به اشغال و سرکوب وحشیانۀ برادران و خواهران مسلمان در کشمیر از هزاران مورد ناپدید شدن اجباری، شکنجه، تجاوز، پرتاب تیزاب و عملیات قتل‌های فراقضایی  باسخ بدهد، حکام پاکستان این متجاوز و غاصب سرزمین کشمیر را به صلح و عادی‌سازی روابط فراخوانده و مقاومت در برابر اشغال را "تروریزم" عنوان می­کند. به گزارش انجمن پدران و مادران افراد ناپدید شده، نیروهای امنیتی هندو بیش از 8هزار مسلمانان کشمیر اشغالی را ربوده و رد و پل‌شان هم معلوم نیست.

این شایسته نیست که مسلمانان با اشغال و قتل عام و جنایات هندوها با شاخه­های زیتون پاسخ داده و خواستار حل و فصل و عادی‌سازی روابط با دولت جنایتکار هندو شوند و فراخوان سربدهند؛ چیزی­که فقط نشان دهنده­ای ضعف و سر تعظیم فروبردن در برابر این دشمن می­باشد؛ بلکه مسلمان در عوض باید از طریق بسیج ارتش قدرت‌مند پاکستان -ششمین ارتش بزرگ در جهان– به منظور دفاع از امت، خواستار آزادی مسلمانان کشمیر از چنگال ستمگران شوند. طبق این فرمان الله سبحانه وتعالی:

﴿وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيّاً وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيراً﴾

[نساء: 75]

ترجمه:‌ شمارا چه شده که در راه الله و مردان و زنان و کودکان مستضعف نمی‌جنگید؟ آن مستضعفانی‌که همواره می­گویند: پروردگارا! مارا از این شهری‌که اهلش ستمکارند، بیرون ببر و از سوی خود سرپرستی برای ما بگمار و ازجانب خود برای ما یاوری قرار بده!

عمران خان سعی دارد با شعایر اسلامی مسلمانان پاکستان بازی کند؛ به وسیلۀ بیانیه­های مکررش، از این‌که در نظر دارد از پاکستان کشوری چون مدینه منوره بسازد و ازدولت‌اش بسان دولتی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مدینه آن را تأسیس کرده بود، دولتی بسازد. در حالی‌که فروتنی آن نسبت به دولت هندو کاملاً با اسلام بیگانه بوده و ذره­ای از عملکرد­های خلافت و خلیفه‌ای‌که به اساس اسلام حکومت و از خون­های مسلمانان دفاع و برای مصلحت مسلمانان پیکار کند، در عملکردهای وی دیده نمی­شود. اما در عوض، اشارات عمران خان برای صلح و آشتی با نظام اشغال، به ساده­گی خبر از این می­دهد که وی نیز دست نشاندۀ دیگری برای امریکا می­باشد و سیاست­های وی نیز برای تبدیل شدن دولت هندو به قدرت منطقه‌ای برای منافع امریکا اعمال می­شود؛ در حالی‌که وی پاکستان را در هر جبهه به دولت هندو تسلیم می­کند. چه یک توهین بزرگی به این میراث فوق العاده و شگفت‌آور فرماندۀ بزرگ اسلام، محمد بن قاسم می­باشد؛ کسی­که به دستور ولید بن عبدالملک، خلیفۀ اموی به نجات مسلمانان اسیر شده توسط رجا ضاهر، پادشاه هندو برخواست و در آن نبرد سند را از دست حکومت استبدادی هندو نجات داد.

ماه جاری، ماه رجب همزمان با نودوهشتمین سالگرد نابودی خلافت است. این باید یادبودی برای این امت در خصوص استندردهای رهبران متمایز باشد؛ رهبرانی‌که ما پس از سقوط دولت خلافت جایگاه آن­ها را از دست داده­ایم. در عوض به حکامی ابتلاء شدیم که گردن­های خود را زیر پای دشمنان اسلام گذاشته اند؛ دشمنانی­که هیچ­گاه از آزار و اذیت و کشتن مسلمانان دست برنداشته اند. در اوایل ماه جاری، گزارش شد که پولیس هندو در میروت و در اوترپرادیش، حدود 250 منزل مسکونی مسلمانان، شرکت­ها و مساجد آن­ها را به آتش کشیده است؛ در حالی‌که عمران خان هنوز هم همان رهبری است که خواستار عادی‌سازی روابط با این رژیم متخاصم، به جای القای ترس در قلب آن­ها، طوری‌که دیگر جرأت نکنند به یک مسلمانی آسیبی به رسانند، می­باشد.

ای مسلمانان این امت! هرگز بدون نظام الله سبحانه وتعالی امنیت و عزت و یا افتخاری نخواهد بود. بنابر این، اگر واقعاً خواستار پایان دادن به اشغال سرزمین‌های مان بوده و دیگر نمی­خواهید که شاهد آزار، اذیت، درد و رنج و کشتار مسلمانان در سراسر جهان باشید، پس باید توجه کامل و تلاش‌های مان را در راستای برپایی دولت خلافت راشده برمنهج نبوت سمت و سو بدهیم.

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

[نور: 55]

ترجمه: الله به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین خلیفه گرداند. همان گونه که پیشنیان آنان راخلیفه کرد و قطعاً به دین‌شان که برای آنان پسندیده، قدرت بخشیده و آن را استوار محکم نماید و به یقین ترس وبیم‌شان را تبدیل به امنیت کند؛ فقط برای من بندگی کنند، هیچ چیزی را شریک من نگیرند و آنانی‌که پس از این نعمت‌های ویژه ناسپاسی ورزند، فاسقان اند.

نویسنده: دوکتور نسرین نواز

رئیس بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

مصیبتی‌که تحمل‌پذیر نیست!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

عدمِ تطبیق شریعت اسلامی مصیبتِ طاقت‌فرساست؛ چون مسلمانان را به‌شکل مستقیم از زندگی طبیعی‌یی‌که مطابق عقیدۀ‌شان بوده، الله سبحانه‌وتعالی بدان امر نموده و با پیروی از آن، الله سبحانه‌وتعالی از ایشان راضی می‌شود، محروم می‌سازد. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿وَقَالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراًۚ وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِی عَدُوّاً مِّنَ الْمُجْرِمِینَ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ هَادِیاً وَنَصِیراً

[فرقان: 30-31]

ترجمه: پیامبر(شكوه‌كنان از كیفیت برخورد مردمان با قرآن) عرض می‌كند، پروردگارا! قوم من این قرآن را(كه وسیلۀ سعادت دو جهان بود) رها و از آن دوری كرده‌اند(از ترتیل و تدبّر و عمل بدان غافل شده‌اند) این‌گونه(كه تو ای پیامبر! با موضع‌گیری و عداوت سرسختانۀ این گروه روبرو شده‌ای، همه پیامبران در چنین شرایطی قرار داشته‌اند) برای هر پیامبری گروهی از بزه‌كاران را دشمن ساخته‌ایم(كه با او به‌مبارزه پرداخته و با مكتب و دعوت‌اش مخالفت ورزیده‌اند؛ امّا بدان كه حق همیشه پیروز است و تو هم تنها و بدون یاور نیستی و الله سبحانه وتعالی تو را در راه پیروزی بر آنان یاری‌ات نموده و راهنمائی‌ات می‌كند) و همین بس كه رب تو راهنما و یاور باشد.

الله سبحانه‌وتعالی پیامبر خود صلی‌الله‌علیه‌وسلم را خبر می‌دهد که قوم‌اش از قرآن‌کریم دوری می‌کنند و از مظاهر دوری‌شان این است که قرآن در بین‌شان تطبیق نشده، ایمان، عمل، تصدیق، تدبر و تفکر، فرمان‌برداری از اوامر و پرهیز از نواهی آن را ترک می‌کنند. به‌این معنی که مسلمانان از ‌قرآن روی‌گردان شده و آن ‌را ترک می‌کنند؛ هرچند که برای‌شان واجب است تا به‌فرمان قرآن گردن نهاده و احکام آن‌ را تطبیق کنند. این گروه از مردم، در مخالفت با تطبیق و حاکم ساختن اسلام، که پیامد آن تحقق عدالت، انصاف و اطاعت الله سبحانه‌وتعالی است، برخاسته‌اند. این‌ها بزه‌کارانِ گمراه و گمراه کنندگانی اند که الله سبحانه‌وتعالی شما را علیه شان یاری خواهد نمود تا زمانی‌که به‌اطاعت، تنفیذ فرمان و پرهیز از نواهی، تحکیم دین و تطبیق شریعت‌اش عمل کنید.

ایمان، واژه‌ای نیست که تنها به‌زبان گفته شود؛ بلکه حقیقتی‌ست که باید در قلب استوار گردد. ایمان با عمل‌کردن جنبۀ عملی پیدا نموده و نیز تکالیفی است که باید به‌بهترین وجه ممکن انجام پذیرد. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا یؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یحَكِّمُوكَ فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لَا یجِدُوا فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِّمَّا قَضَیتَ وَیسَلِّمُوا تَسْلِیماً

[نساء: 65]

ترجمه: چنین نیست! به پروردگارت سوگند كه آنان مؤمن بشمار نمی‌آیند تا ترا در اختلافات و درگیری‌های خود به‌داوری نطلبند و سپس ملالی در دل خود از داوری تو نداشته و كاملاً تسلیم(قضاوت تو) باشند.

الله سبحانه‌وتعالی به‌ذات کریم و مقدس خویش سوگند یاد می‌کند که هیچ‌کس مؤمن نمی‌شود؛ مگر این‌که آن‌چه را رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم با خود آورده در تمام امور زندگی خویش در نظر گرفته و زندگی خویش را طبق احکام شریعت تنظیم کند و در تلاش برای برپائی دولت اسلامی‌که در بین مردم به کتاب الله و سنت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم حکم می‌کند، حریص باشد. آن‌چه را شریعت حکم نموده حقی است که باید در ظاهر و باطن بدان عمل شود؛ یعنی آن‌چه را که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم با خود آورده تطبیق نموده، در خویش هیچ ملالی نیافته و کاملاً تسلیم شود. در ظاهر و باطن از آن اطاعت نموده، در دل خویش از آن‌چه حکم شده، هیچ ملالی نیافته و بدون ایجاد ممانعت، دفاع از باطل و منازعه، کاملاً تسلیم شود؛ چنان‌چه در حدیث شریف آمده است:

«وَالَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَا یؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى یكُونَ هَوَاهُ تَبَعاً لِمَا جِئْتُ بِهِ»

ترجمه: قسم به‌ذاتی‌که جانم در ید اوست؛ هیچ یکی از شما مؤمن محسوب نمی‌گردد تا این‌که هوای نفس‌اش تابع چیزی باشد که من آورده‌ام.

الله سبحانه‌وتعالی در سورۀ مائده می‌فرماید:

﴿وَأَنِ احْكُم بَینَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن یفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللَّهُ إِلَیكَ فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ أَن یصِیبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِیراً مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَۚ أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِیةِ یبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِّقَوْمٍ یوقِنُونَ

[مائده: 49 -50]

ترجمه: (به تو ای پیامبر! فرمان می‌دهیم برای این‌كه) در میان آنان طبق چیزی حكم كن كه الله(سبحانه‌وتعالی) بر تو نازل كرده است؛ از امیال و آرزوهای ایشان پیروی مكن و از آنان برحذر باش كه(با كذب، حق‌پوشی، خیانت و غرض‌ورزی) تو را از برخی چیزهائی‌كه الله بر تو نازل كرده است، به‌دور و منحرف نكنند(و احكامی را پای‌مال هوی و هوس باطل خود نسازند)؛ پس اگر(از حكم الله روی‌گردان شدند و به قانون وی) پشت كردند، بدان كه الله(سبحانه‌وتعالی) می‌خواهد به‌سبب پاره‌ای از گناهان‌شان ایشان را دچار بلا و مصیبت سازد(و به‌عذاب دنیوی، پیش از عذاب اخروی گرفتار كند)؛ بی‌گمان بسیاری از مردم(از احكام شریعت) سرپیچی و تمرّد می‌كنند(و از حدود قوانین الهی تخطّی می‌نمایند). آیا(آن فاسقان از پذیرش حكم تو بر طبق آن‌چه الله(سبحانه‌وتعالی) نازل كرده است، سرپیچی نموده و) جویای حكم جاهلیت(ناشی از هوی و هوس) هستند؟ آیا چه كسی برای افراد معتقد بهتر از الله حكم می‌كند؟‏

الله سبحانه‌وتعالی عمل کسی را رد می‌کند که از حکم ثابت وی، که شامل تمام خیر و عاری از تمام شرارت‌ها بوده، خارج شده و به‌آراء و امیالی متکی شود ‌که مردم آن‌را بدون استناد به‌شریعت الله سبحانه‌وتعالی وضع نموده‌اند.

چه کسی از الله سبحانه‌وتعالی در حکم‌رانی برای تمام بشریت اعم از مؤمن و کافر، عادل‌تر خواهد بود؟ کسی‌که به او سبحانه‌وتعالی ایمان آورده و یقین حاصل نموده باشد که وی بهترین حکم‌رانان است؛ چه‌گونه خواهد توانست حکمی را جز حکم وی برگزیند! این در حالی است که می‌داند الله سبحانه‌وتعالی نسبت به‌مخلوقات‌اش از مادر نسبت به‌فرزندش مهربان‌تر است و او سبحانه‌وتعالی به‌تمام چیز آگاه بوده و تواناست؛ ولی با این همه، حکمی را غیر از حکم وی برمی‌گزینند! الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِیمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا یتْلَى عَلَیكُمْ غَیرَ مُحِلِّی الصَّیدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ یحْكُمُ مَا یرِیدُۚیا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْی وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّینَ الْبَیتَ الْحَرَامَ یبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَاناً وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا یجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِۚحُرِّمَتْ عَلَیكُمُ الْمَیتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّیتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ دِینِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

[مائده: 1-3]

ترجمه: ای مؤمنان! به پیمان‌ها و قراردادها وفا كنید(اعمّ از عقدها و عهدهای مشروع انسان با انسان، یا انسان با الله سبحانه‌ تعالی بعد از ذبح، خوردن گوشتِ) چهارپایان برای شما حلال است؛ مگر آن‌هائی‌كه(در این سوره مستثنی می‌گردد) و بر شما خوانده می‌شود. هنگامی‌كه در حالت احرام هستید(یا این‌كه در سرزمین حرم به‌سر می‌برید)، شكار(بَرّی) را حلال ندانید. الله(سبحانه‌وتعالی) هرچه بخواهد(و مصلحت بداند) حكم می‌كند.‏ ای مؤمنان!(حرمت‌شكنی) شعائر(دین) الله(سبحانه‌وتعالی) را برای خود حلال ندانید(بدین صورت كه هرگونه كه بخواهید بدان دست ببرید و در آن تصرّف كنید) و نه ماه حرام را(بدین معنی كه در آن بجنگید)، نه قربانی‌های بی‌نشان و نه قربانی‌های نشان‌داری را(كه به بیت‌الله هدیه می‌گردند، بدین گونه كه متعرّض چنین حیواناتی یا صاحبان آن‌ها بشوید) و نه كسانی‌را كه آهنگِ آمدن به خانه الله(سبحانه‌وتعالی) را دارند و به‌دنبال لطف و خوشنودی اویند(بدین معنی كه آنان را از آمدن بدان‌جا بازدارید و یا این‌كه با ایشان بجنگید)؛ هر وقت كه از احرام به در آمدید و از سرزمین حرم خارج شدید، شكار كنید(و شكار كردن برای شما بلامانع خواهد بود). دشمنی قومی‌كه شما را از آمدن به‌مسجدالحرام باز داشتند، شما را بر آن ندارد كه تعدّی و تجاوز كنید. در راه نیكی و پرهیزگاری هم‌دیگر را یاری و پشتیبانی نموده و هم‌دیگر را در راه تجاوز و ستم‌كاری یاری و پشتی‌بانی مكنید. از الله(سبحانه‌وتعالی) بترسید، بی‌گمان الله(سبحانه‌وتعالی) دارای مجازات شدیدی است. (ای مؤمنان!) بر شما حرام است(خوردن گوشت) مردار، خون(جاری)، گوشت خوك، حیواناتی‌كه به هنگام ذبح نام غیر الله بر آن‌ها برده شود و به نام دیگران سر بریده شود؛ حیواناتی‌كه خفه شده‌اند؛ حیواناتی‌كه با شكنجه و كتك كشته شده‌اند؛ آن‌هائی‌كه از بلندی پرت شده و مرده‌اند؛ آن‌هائی‌كه بر اثر شاخ‌زدن حیوانات دیگر مرده‌اند؛ حیواناتی‌كه درندگان از بدن آن‌ها چیزی خورده و بدان سبب مرده‌اند؛ مگر این‌كه(قبل از مرگ بدان‌ها رسیده و) آن‌ها را سر بریده باشید و حیواناتی‌كه برای نزدیكی به‌بتان قربانی شده‌اند. بر شما حرام است كه با چوبه‌های تیر به پیش‌گوئی پردازید و از غیب سخن گوئید. همه این‌ها برای شما گناه بزرگ و خروج از فرمان یزدان است. از امروز كافران از(نابودن كردن) دین شما مأیوس گشته‌اند(و می‌دانند این دین ماندگار و جاودانه است)؛ پس از آنان نترسید و از من بترسید. امروز(احكام ) دین شما را برای‌تان كامل كردم و(با عزّت بخشیدن به‌شما و استوار داشتن گام‌های‌تان) نعمت خود را بر شما تكمیل نمودم و اسلام را به‌عنوان آئین پسندیدۀ الله(سبحانه‌وتعالی) برای شما برگزیدم. امّا كسی‌كه در حال گرسنگی ناچار شود(از محرّمات سابق چیزی بخورد تا هلاك نشود) و متمایل به گناه نباشد(و عمداً نخواهد چنین كند، مانعی ندارد) چرا كه الله(سبحانه‌وتعالی) بخشندۀ مهربان است(و از مضطرّ صرف نظر می‌كند و برای او مقدار نیاز را مباح می‌نماید).

سید قطب رحمه‌الله‌علیه در مقدمۀ تفسیر سورۀ مائده می‌نویسد: «عمل به‌آن‌چه الله سبحانه‌وتعالی نازل کرده است، اسلام گفته شده و آن‌چه الله سبحانه‌وتعالی از حلال یا حرام مقرر می‌‌دارد، دین محسوب می‌گردد و یزدان جهان الله یگانه است و در الوهیت وی هیچ‌گونه شریکی نبوده و او سبحانه‌وتعالی آفریدگار یگانه‌یی‌ست که در آفرینش او هیچ‌گونه شریکی نیست. در ملک و مملکت خود نیز هیچ‌گونه شریکی ندارد. قطعی و منطقی بوده که در برابر قانون و بدون اجازۀ او، در بارۀ چیزی حکمی صادر نشود؛ زیرا تنها آفریدگار حق دارد و می‌تواند برنامه‌ای را بیان دارد و بنگارد که آن‌را برای مخلوقات خود می‌پسندد. الله سبحانه‌وتعالی است که برای اشخاص و اشیاء مقررات و قوانین تعیین می‌کند. از مقررات و قوانین او باید پیروی گردد و مقررات و قوانین‌اش اجراء و فرمانش تنفیذ گردد؛ اگر جز این باشد، بیرون رفتن از فرمان و سرکشی کردن، کفر به‌شمار می‌آید. خالق جهان است که باور راستین را برای دل بیان فرموده و هم‌چنین نظم و نظام درست را معین می‌نماید. مؤمنان، به عقیده‌ای ایمان می‌آورند که او مقرر و مشخص می‌کند و از نظامی پیروی می‌نمایند که او می‌پسندد و بدان خشنود می‌گردد.

مؤمنان با انجام مراسم عبادی و با پیروی از قوانین و مقررات الله سبحانه‌وتعالی او تعالی را می‌پرستند؛ مراسم عبادی را جدا از قوانین و مقررات الهی نمی‌دانند و قوانین و مقررات الهی را از مراسم عبادی جدا نمی‌سازند؛ زیرا هردو بخش از جانب یزدان جهان است؛ یزدانی‌که کسی در میان ملک و مملکت و بندگان و آفریدگانش، سلطه و قدرتی در برابر او ندارد و او آفریدگار یکتای جهان، مالک یگانۀ هستی است و بس. الله سبحانه‌وتعالی آگاه از چیزهائی است که در سراسر آسمان‌ها و زمین موجود است. با توجه به‌این امر که حکم کردن با قانون یزدان آئین هر پیامبری بوده است؛ زیرا دین، دین الله است و بس و آئینی جز آئین یزدان در میان نیست.»

انهدام دولت اسلامی مصیبت بزرگی است که اساس تمام مصیبت‌ها قرار گرفته؛ زیرا به‌خاطر همین مصیبت است که در بین مسلمانان و سرزمین‌های‌شان حکمِ الله سبحانه‌وتعالی معطل شده و بشریت را توهم گرفته است که از اطاعت الله و ایمان به وی سبحانه‌وتعالی و نیز از شریعت‌اش بسیار دور شده‌اند؛ به‌حدی‌که همراه الله و بندگان صالح‌اش دشمنی و کینه‌توزی می‌ورزند. چه‌چیز مسلمانان را وادار نموده تا از دشمنان اسلام پیروی نموده؛ خود را در آغوش آن‌ها نه؛ بلکه در زیر پای آنان انداخته‌اند؟

هر آن‌کسی‌که امیدوار است تا دَین خویش را در برابر دِین خود اداء نموده و در مقابل الله سبحانه‌وتعالی شرم‌سار نباشد، باید به اندازۀ توان خود برای از سرگیری زندگی اسلامی بکوشد، آن‌هم وقتی امکان‌پذیر خواهد بود که خلافت بر منهج نبوت تأسیس گردد؛ خلافتی‌که به‌شریعت الله سبحانه‌وتعالی حکم می‌کند. چنان‌چه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم این‌را با عمل‌کرد خویش برای ما نشان دادند و چنان‌که ایشان صلی‌الله‌علیه‌وسلم اولین دولت اسلامی را در مدینۀ منوره تأسیس نمود و دعوت را از آن‌جا به‌تمام آبادانی‌ها رساند و مسلمانان نماد عزت، هدایت، رحمت، یاری‌گرِ مظلوم و درطول سیزده قرن، هرجا که می‌رفتند، به مثابۀ اردوی حق عمل می‌نمودند.

الهی! از گناهان و اسراف در امور ما درگذر! بر ما، والدین ما، تمام مسلمانان جهان چه زنده‌اند و چه مرده، رحم کن و درود و سلام بر سید ما حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم و همه آل و اصحاب‌اش!

‏﴿وَاللهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ

[یوسف: 21]

ترجمه: الله بر کار خود چیره و مسلّط است؛ ولی بیشتر مردم(خفایای حکمت و لطف تدبیرش را) نمی‌دانند.

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

حاکمان مسلمان، گنگ‌ها، کرها و کورهای قرن

(ترجمه)

خبر:

عمران خان نخست وزیر پاکستان از پاسخ به پرسش در بارۀ بیشتر از دومیلیون مسلمان آواره در منطقۀ "سینک‌یانگ" چین غربی، شانه خالی کرده و چنین گفت: «من در بارۀ مسلمانان اویغور بیشتر نمی‌دانم.» روز چهارشنبه شبکۀ خبرگزاری " فایننشل تایمز" از یکی از رهبر مسلمانان، "عمران خان" سوال نمود که موقف‌اش در برابر مراکز محبوسیت اکثریت مسلمانان شهر اویغور چیست؟ در حالی‌که فعالان و محبوسین می‌گویند که این کمپ‌ها به منظور ریشه‌کن‌سازی فرهنگ و عقیدۀ مسلمانان اویغور آماده شده اند. اما متأسفانه عمران خان رُک و پوست کنده بیان نمود که درین مورد چیزی نمی‌داند؛ در حالی‌که دولت‌اش مدت‌های زیادی از کمک‌های کشور چین مستفید گردیده است. (منبع: CNN، 29 مارچ 2019م)

تبصره:

عجیب است؛ حاکم مسلمان، که دارای روابط گستردۀ تجاری با کشور چین است، از این حقیقتی‌که شهروندان و اعضای فامیل مسلمانان اویغور از پناه بردن به پاکستان ممانعت می‌شوند و یا هم در این جریان تلف می‌شوند؛ کاملاً بی‌خبر بوده و حتی به اندازۀ عام مردم نیز درین مورد معلومات ندارد! چرا نخست وزیر پاکستان از حقیقتی‌که مثل آفتاب روشن و واضح است، نه برای بار نخست؛ بلکه حتی برای بار دوم به شکل بسیار واضح در مصاحبه‌اش چشم‌پوشی می‌نماید؟ در ماه فبروری، کشور ترکیه موجودیت این کمپ‌ها را صرف تقبیح نموده و چنین نشان داد که این حالت، شرم بزرگ برای انسانیت است. شماری بیشتر کشورهای اسلامی، که روابط اقتصادی و سیاسی با کشور چین دارند، به شمول کشورهای عربستان سعودی، مالیزیا و به خصوص پاکستان؛ حتی از محض صحبت درین مورد خودداری کردند.

موقف حکام مسلمانان در قضیۀ غم‌انگیز اویغور تعجب آور نیست! چون از کرها، گنگ‌ها و کورها در بارۀ وضعیت امت مسلمه جز این، دیگر توقع نمی‌رود. اگر آن‌ها با الفاظ این قضایا را محکوم می‌کنند؛ ولی عملاً هیچ تصمیم برای اقدام نمی‌گیرند. حب و لذت پول، موقف و خودبرتر‌بینی دلایلی اند که این حکام را از احساس مسئولیت و حتی از دایرۀ انسانیت دور ساخته اند. با وجود شواهد بی‌شمار از داخل کمپ‌ها، که مشابه زندان‌هاست، تجاوز جنسی و اعمال فشارهای روانی، آموزش درس‌های جبری غیراسلامی... توسط حزب کمونیست -که در حقیقت تمام این حقایق از طریق رسانه‌های مزدور نشر شده اند- حاکمان مسلمان در این خصوص حالت بی‌خبری را اختیار کرده اند؛ توگویی کر و کور باشند. اسف‌بارتر این‌که احساس در آن‌ها مرده است و ذرۀ شرم ندارند؛ بلکه به معاملات خویش با کشور چین ادامه می‌دهند.

در میان سال‌های 2017 الی 2018م اسلام آباد در حدود بیشتر از 6 میلیارد جنگنده‌های چینی را به شمول تانک CSIS خریداری نمود. پاکستان نیز از مصارف زیربناسازی چین من‌حیث بخشی از سهم‌دار کمربند جهانی تجارتی رئیس جمهور "شی‌جین‌پینگ"، مفاد بزرگی را نصیب شد. هم‌چنان پاکستان یکی از بزرگ‌ترین خریداران اسلحۀ چین به شمار می‌رود. امروزه امت مسلمه در آرزوی داشتن رهبران شجاع مانند محمد بن قاسم و یا صلاح الدین ایوبی رحمه الله علیهم هستند. گرچه این قهرمانان در سرزمین‌های آزاد کردۀ خویش "سند و قدس" زنده نیستند؛ اما این را باید درک کرد که دید آن‌ها محدود به هوای‌نفس‌شان نبود و نیز با کفاری‌که مرتکب قتل و کشتار مسلمانان می‌گردیدند، معامله نمی‌کردند.

محمد بن قاسم از طایف، و صلاح الدین ایوبی از عراق؛ احتمالاً چی اندازه معلومات و خبر از حالت مسلمانان داشتند تا به نجات و دفاع مسلمانان مظلوم به پا خاستند؟ تنها شنیدن شکنجه و یا زندانی شدن یک مسلمان نور ایمان آن‌ها را شعله‌ور می‌ساخت و احساس تکلیف در برابر مسلمانان، آن‌ها را وا می‌داشت تا به تطبیق شریعت اسلامی از طریق جهاد اقدام کنند. اما حاکمان فعلی کمبود معلومات از شرایط فعلی را ندارند؛ بلکه غلام پول، نفس و سیاست‌های فاسد غربی شده اند و اقدام به عمل را در طاق نسیان گذاشته اند. رسول الله ﷺ این حالت را پیش‌بینی نموده بود. ثوبان رضی الله عنه از پیا مبر ﷺ چنین روایت می‌کند:

«يُوشِكُ الْأُمَمُ أَنْ تَدَاعَى عَلَيْكُمْ كَمَا تَدَاعَى الْأَكَلَةُ إِلَى قَصْعَتِهَا»، فَقَالَ قَائِلٌ: وَمِنْ قِلَّةٍ نَحْنُ يَوْمَئِذٍ؟ قَالَ: «بَلْ أَنْتُمْ يَوْمَئِذٍ كَثِيرٌ وَلَكِنَّكُمْ غُثَاءٌ كَغُثَاءِ السَّيْلِ وَلَيَنْزَعَنَّ اللَّهُ مِنْ صُدُورِ عَدُوِّكُمُ الْمَهَابَةَ مِنْكُمْ وَلَيَقْذِفَنَّ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمُ الْوَهْنَ»، فَقَالَ قَائِلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا الْوَهْنُ؟ قَالَ: «حُبُّ الدُّنْيَا وَكَرَاهِيَةُ الْمَوْتِ»

(سنن ابوداود)

ترجمه: زمانی فراخواهد رسید که مردم دنیا همه تقریباً یک‌جا می‌شوند و بالای مسلمانان حمله می‌کنند، مانند گرسنگانی‌که هم‌دیگر را برای خوردن نان بالای یک کاسه فرامی‌خوانند. از رسول الله ﷺ سوال می‌شود که آیا در آن روز  تعداد ما کم است؟ وی ﷺ  در پاسخ می‌فرماید: نخیر! بلکه تعداد شما زیاد است؛ اما شما مثل غُثا السَّیل یعنی کف یا خس و خاشاک روی سیل می‌باشید؛ یعنی ضعیف و بی‌ غیرت می‌باشید و الله(سبحانه‌وتعالی) ترسی‌که کفار از شما دارند، از دل‌های‌شان بیرون می‌کند و به قلب‌های شما وهن ایجاد می‌کند و زمانی‌که اصحاب ر ضی الله عنهم از رسول الله ﷺ پرسیدند که وهن چیست؟ وی ﷺ جواب فرمود: حبُّ الدنيا وكراهيه الموت؛ یعنی ترجیح دادن دنیا بر آخرت و تنفر از مرگ.

نویسنده: نازیه رحمان

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

برپایی نظام اقتصادی اسلام برای رشد و رونق اقتصاد الزامی‌ست؛ نه جلب سرمایه‌داران خارجی! Featured

(ترجمه)

داکتر ماهاتیر محمد، نخست وزیر مالیزیا، حین دیدار از پاکستان در جریان یک کنفرانس تجارتی که به روز جمعه ۲۲ مارچ ۲۰۱۹م در اسلام‌آباد برگزار شد، درحالی‌که "اسرار" موفقیت اقتصادی مالیزیا را به اشتراک می‌گذاشت، گفت که او برای دو دهه به سرمایه‌گذاران خارجی معافیت مالیاتی فراهم کرده‌بود.

ممکن است با تشویق سرمایه‌گذاران خارجی فعالیت‌های اقتصادی برای مدت‌زمان کوتاهی انکشاف کند؛ اما سرانجام ادارۀ اقتصاد به دستان خارجی‌ها می‌افتد، که به حاکمیت سیاسی و اقتصادی نقطه پایان می‌دهد. آن‌عده کشورهایی‌که برای انکشاف اقتصادشان به سرمایه‌گذاران خارجی تکیه کردند، اثرات مهلک آن‌ را در کوتاه‌مدت شاهد بودند. در دهۀ نود قرن گذشته، مالیزیا میدان "ببرهای آسیایی" بود که به‌گونۀ اقتصادی انکشاف می‌کردند؛ سپس در سال ۱۹۹۷م، ناگهان یک بحران عظیم اقتصادی در این کشورها فوران کرد. دلیل نخست بحران این بود که سرمایه‌گذاران خارجی سرمایه‌های‌شان را یکجا خارج کردند، قسمی‌که در ظرف چند هفته، این "ببرهای آسیایی" را به "جوجه‌گربه‌های آسیایی" تبدیل کرد. حتی امروز، مجموع قروض مالیزیا ۴۶درصد از کل GDP اش است؛ درحالی‌که مجموع قروض پاکستان ۳۰درصد از کل GDP اش می‌باشد.

این‌که "سرمایه‌گذاران خارجی کلید انکشاف اقتصادی استند" یک مفکورۀ استعماری است؛ طوری‌که کشورهای استعماری را قادر می‌سازد تا ادارۀ اقتصاد کشورهای ضعیف را به دست گیرند؛ این‌گونه آن‌ها هرگز نمی‌توانند، باوجود ظرفیت عظیم‌شان، این دولت‌های استعمارگر را از لحاظ اقتصادی به چالش بکشند. این واضحاً یک مفکورۀ استعماری است؛ چون در میان ده نکتۀ آن "توافق واشنگتن" وجود دارد. صندوق بین‌المللی پول به کشورهایی‌که خواهان قرضه از این سازمان استند، فشار می‌آورد که به سرمایه‌گذاران خارجی امتیاز بدهد. درحقیقت، چرا انگیزه و امتیازی‌که سخاوت‌مندانه به سرمایه‌گذاران خارجی اعطاء می‌شود، به سرمایه‌گذاران داخلی داده نمی‌شود؟ هرگونه امتیازی، از جمله تعطیلات مالیاتی به سرمایه‌گذاران خارجی داده می‌شود، حالآن‌که سرمایه‌گذاران داخلی کمرشان را زیر بار هزینه‌های گزاف مالیاتی برای پر کردن خزانۀ دولت شکستانده‌اند.

برای رشد اقتصاد، تأسیس نظام اقتصادی اسلام لازم است، نه وسعت تشویق و انگیزه به سرمایه‌گذاران خارجی. اصلاً جدا از زکات، اسلام هیچ‌گونه مالیاتی را بر صنعت‌کاران و سرمایه‌گذاران تعیین نکرده‌است. سرمایه‌گذاران و صنعت‌کاران داخلی می‌توانند مواد خام را برای تولید داخلی، بدون پرداخت هیچ‌گونه گمرک در نظام اقتصادی اسلام وارد کنند؛ در حقیقت، هیچ تکلیف گمرکی وجود ندارد. به‌علاوه، صنعت‌کاران و سرمایه‌گذاران داخلی به اندازۀ کفاف، بدون هیچ‌نوع مالیات، برق و گاز دریافت می‌کنند؛ به این دلیل که در نظام اقتصادی اسلام انرژی ملکیت عامه است؛ طوری‌که نه می‌تواند از طرف کارخانه‌های خصوصی برای سودجویی و نه از جانب دولت برای تحمیل مالیات تصاحب شود. درعوض، دولت فقط از آن‌ها برای منفعت عامه نظارت می‌کند.

زمانی‌که مسلمانان اسلام را تطبیق می‌کردند، برای قرن‌ها یک قدرت اقتصادی جهانی بودند. شبه‌قارۀ هند، قبل از اشغال انگلیس، در تقریباً ۲۵درصد از صادرات اقتصاد جهان سهم داشت و تنها دلیل‌اش تطبیق نظام اقتصادی اسلام بود. امروزه بحران اقتصادی پاکستان و تمام جهان اسلام فقط به‌دلیل عدم تطبیق نظام اقتصادی اسلام است؛ همان‌گونه‌که از طریق خلافت تطبیق می‌شد. الله سبحانه‌وتعالی به ما هشدار داده و گفته‌است که:

﴿وَمَن أَعرَضَ عَن ذِكرِي فَإِنَّ لَهُۥ مَعِيشَةٗ ضَنكٗا﴾
[طه: ۱۲۴]

ترجمه: و هرکس از یاد من روی‌گران شود، زنده‌گی(سخت و) تنگی خواهد داشت.

بنابر این، بایستی برای حفظ رونق اقتصادی یک‌باردیگر خلافت را به طریقۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم تأسیس کنیم.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر–ولایه پاکستان

 

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه