یکشنبه, ۲۷ صَفر ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۰۱م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

حکام پاکستان در ظاهر با امریکا اختلاف می‌ورزند؛ اما خاموشانه به خاطر نجات استراتیژی نظامی امریکا از ناکامی، تلاش می‌کنند

(ترجمه)

حکام پاکستان با وجود سخنان ضد امریکایی شان مبنی بر متوقف شدن کمک‌های مؤقتی نظامی ترامپ، خاموشانه با ادارۀ ترامپ همکاری می‌کنند تا نظامیان امریکایی را از یک شکست قریب الوقوع در افغانستان نجات دهند. جیمز ماتیس، وزیر دفاع امریکا، تأیید کرد که ایالات متحده با حکام پاکستان روابط مستقیم و ناگسستنی دارد. در تاریخ ۵ جنوری ۲۰۱۸م طی یک نشست مطبوعاتی، هنگامی‌که وزیر خارجه پاکستان ادعا کرد که هیچ رابطه‌ای میان امریکا و پاکستان وجود ندارد، جمیز ماتیس تأیید کرد که ارتباط ما به خاطر تحقق نیاز‌های مان با پاکستان ادامه دارد.

 جیمز ماتیس گفت: «جنرال جوزف واتل با جنرال بجوا، رئیس ستاد ارتش پاکستان روابط تیلیفونی دارد. و ما بخاطر تحقق منافع خود به رابطۀ خود ادامه خواهیم داد.» هنگامی‌که از وی پرسیده شد که آیا در مورد کاهش خط سیر حیاتی برای نیرو‌های امریکایی نگران هستید که از طریق پاکستان سر و سامان داده می‌شود؟ با اطمینان کامل در پاسخ گفت: «قطعاً که ما نگران این امر نیستیم.»

با توجه به هماهنگی سری میان ادارۀ ترامپ و حکام پاکستان؛ هردو تلاش دارند تا طالبان افغان را به روی میز مذاکره بکشانند. در واقع، ادارۀ ترامپ ناگزیر است تا قرارداد امنیتی را روی کار گیرد که بتواند از این طریق نیروهایش را در افغانستان بطور دائمی مستقر کند، در غیر آن مکلف است تا مانند امپراتوری انگلیس و شوروی سابق به طور کامل عقب نشینی کند.

ای مسلمانان پاکستان!

حکام پاکستان با نکوهش و تقبیح ایالات متحده ما را فریب می‌دهند؛ در حالی‌که بی‌مهابا به کمک نیرو‌های مفسد ایالات متحده که نزدیک است کاخ حاکمیت‌شان از هم‌ فرو ریزد، می‌پردازند.

حکام پاکستان با این اقدامات به ظاهر امریکایی ستیز شان، می‌خواهند خشم مسلمین را فرو نشانند؛ در حالی‌که با دقت تمام در صدد هماهنگ کردن استراتیژی‌های نظامی برای نجات نیرو‌های بزدل ایالات متحده اند که اصلاً هیچ نوع سلاحی آن‌ها را تهدید نمی‌کند. آن‌ها کسانی‌اند که می‌خواهند تا ما را با راه اندازی بازی‌های نجوا کننده‌ای "پی‌هم" فریب ‌دهند؛ در حالی‌که به طور جدی خط سیری را که برای نیرو‌های اشغالگر امریکایی از اهمیتی خاصی برخوردار است، تأمین می‌کنند. آن‌ها به عوض تبر زدن به ریشۀ حضور امریکا، بی‌باکانه برای تقویت حضور آن تلاش می‌کنند. آن‌ها با وجود این همه ویرانی‌ها و بدبختی‌هایی که از نتیجۀ حضور امریکا، پاکستان با آن مواجه شده است و در آینده نیز مواجه خواهد شد، به خیانت و جنایت شان علیه مردم این سرزمین ادامه می‌دهند.

حکام خائن پاکستان هم‌چو دشمنی که جز تقاضای خیانت از آن برنمی‌آید؛ برای ما خیانت نموده و چی جنایاتی که در حق ما روا داشته و به شکل بی‌رحمانه‌ای ما را مورد اهانت و ضرب و شتم قرار می‌دهند. این حاکمان کسانی اند؛ که با موضع‌گیری‌های به ظاهر دشمن و قطع روابط مقطعی شان با امریکا جز ما را نمی‌فریبند؛ در حالی‌که الله سبحانه وتعالی در این خصوص هشدار می‌دهد:

﴿يخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُون﴾

]بقره: ۹[

ترجمه: آن‌ها(فکر می‌کنند که) فریب می‌دهند الله(سبحانه و تعالی) و مؤمنان را؛ در حالی‌که نمی‌فریبند مگر نفس‌های خویش را و دقت نمی‌کنند.

این حاکمان کسانی اند که با دشمنان ما کاملاً هم‌پیمان بوده و یک بار دیگر تلاش دارند تا به این پیمان‌شان بیفزایند؛ در حالی‌که الله سبحانه وتعالی هشدار می‌دهد:

﴿سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِندَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ﴾

[انعام: ١٢٤]

ترجمه: بزودی کسانی‌که مرتکب گناه شدند، (و مردم را از راه حق منحرف ساختند،) در مقابل مکر(و فریب و نیرنگی) که می‌کردند، گرفتار حقارت در پیشگاه الله(سبحانه و تعالی)، و عذاب شدید خواهند شد.

این حاکمان کسانی اند که از دوستی و هم‌پیمانی با کفار و دشمنانی که اهانت بر دین ما روا می‌دارند، دست بردار نیستند؛ دشمنانی که با ما مسلمانان در هر کجا در پیکار اند و به کسانی‌ دیگری که در مقابل ما مسلمانان می‌جنگند یاری می‌کنند؛ در حالی‌که الله سبحانه وتعالی می‌‌فرماید:

﴿إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ ۚ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾

[ممتحنه: ٩]

ترجمه: الله(سبحانه و تعالی) تنها شما را از دوستی و رابطه با کسانی نهی می‌کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه‌های‌تان بیرون راندند یا به بیرون راندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطۀ دوستی داشته باشد، بی‌گمان ظالم و ستمگر است!

آنان(کفار) مدعی اند که برای ما صلح و ثبات می‌آورند؛ در حالی‌که دوستی و هم‌پیمانی با آن‌ها مسیری است که نتیجۀ آن به فقر و نابودی‌ منتهی می‌شود. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿ مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا ۖ وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ ۖ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ

[عنکبوت: ٤١]

ترجمه: مثال کسانی‌که غیر از الله(سبحانه و تعالی) را اولیای خود برگزیدند، مانند عنکبوتی است که خانه‌ای برای خود انتخاب کرده؛ در حالی‌که سست‌ترین خانه‌ها خانۀ عنکبوت است، اگر می‌دانستند!

ای مسلمانان پاکستان!

بیائید آن‌ها را ترک کنیم، همان گونه‌ای که ما را ترک نمودند و برای از میان برداشتن(حاکمیت) آن‌ها با شباب حزب‌التحریر یک‌جا شوید.

بگذارید حاکمیت(طاغوتی) آنان را با خلافت راشدۀ ثانی عوض کنیم که حاکمیت اسلام در آن نهفته است و از سوی دیگر عزت دنیا و اجر آخرت را برای ما به ارمغان می‌آورد. حقیقتاً که خلافت بر منهج نبوت تضمین کنندۀ مبدأ قوت مسلمین است. قدرتی است که به حضور امریکا پایان داده و آنان را از دیار مسلمین با ذلت و رسوایی بیرون خواهد کرد. قدرتی است که دروازۀ سفارت امریکا را بسته خواهد کرد و از سوی دیگر، کمک‌های نظامی امریکا را متوقف نموده و خط سیر نیرو‌های امریکایی را از میان برداشته و اطلاعات خصوصی و نظامی "ریموند دیوید" را از بلاد اسلامی بیرون خواهد کرد.  قدرتی است که منابع بسیاری را در خدمت اسلام و مسلمین قرار خواهد داد. و در نهایت خلافت یگانه قدرتی‌ست که تلاش می‌کند تا تمام قدرت‌های پارچه پارچه فعلی مسلمانان را به یک قدرت بزرگ جهانی متحد نماید. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۚ أَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا﴾

 [نساء: ١٣٩]

ترجمه: آنانی‌که کافران را به جای مؤمنان، دوست خود انتخاب می‌کنند. آیا عزّت و آبرو نزد آنان می‌جویند؟ یا این‌که همه عزّت‌ها از آن الله سبحانه وتعالی است؟!

ای نیروهای مسلح مسلمان پاکستان!

این حکام خائن برای بیشتر نزدیک شدن شان به کفار، مرز تمام محدودیت‌ها را شکسته و در حال حاضر با آنان در حال تعامل اند. آن‌ها کسانی اند که شما را به دشمن دین و عقیدۀ تان می‌فروشند و بخاطر تقویت پیمان شان با کفار عزت تان را زیر پا گذاشته و خون‌های تان را می‌ریزانند؛ طوری‌که شما نتوانید در مقابل آنان چیزی از خود نشان دهید، و آن‌هان این کار را خواهند کرد. با وجودی‌که از نتیجۀ دوستی و هم‌پیمانی شان به امریکا جز نابودی چیزی دیگری بر جای نمانده است، ولی آن‌ها این کار را خواهند کرد. حتی با وجودی‌که این جنگ، قطعاً جنگ امت مسلمه نبوده؛ بلکه جنگ امریکا‌ست، ولی آن‌ها به نیابت از این اشغالگر این جنگ را به پیش خواهند برد. دشمن(امریکا) در مقابل نیرو‌های مسلح مسلمان محلی کوتاه آمده است و حال آن‌که از آن‌ها به شدت نگران است؛ بنابر این، هرگز فرصتی ندارد تا علیه شما قرار گیرد. پس وقت آن است که به خود بیایید، دیگر محافظه کاری بس است!

 بدانید، نیرویی را که الله سبحانه وتعالی برای شما ارزانی داشته است، می‌توانید توسط آن هر نوع تهدیدی را که متوجه پاکستان است به وجه احسن آن خالصانه دور سازید. آن‌چه که از شما تقاضا می‌شود، اینست که هر نوع اقدام و برنامه‌ریزی تان را برای رضای الله سبحانه وتعالی جهت دهید و بر شماست که به حزب‌التحریر(یگانه حزب آگاه و مخلص) نصرت دهید تا بتواند از این طریق خلافت بر منهج نبوت را تأسیس نماید.

اکنون فرصت آن است که با کاروان مخلص حزب‌التحریر یک‌جا شوید، و برادران تان(انصار) را که در راستای تأسیس دولت اسلامی در مدینه تلاش همه جانبه نمودند، به یاد آورید و آنان را الگوی خویش قرار دهید. ای برادران آگاه باشید، در اسلام کسانی‌که رسول الله ﷺ را حمایت مادی نمودند و نصرت دادند، مانند سعد بن معاذ رضی الله عنه هنگامی‌که او به درجۀ شهادت نایل آمد و مادرش در سودگ او گریان می‌کرد، رسول الله ﷺ به او فرمود:

«لِيَرْقَأْ - لينقطع - دَمْعُكِ وَيَذْهَبْ حُزْنُكِ لِأَنَّ ابْنَكِ أَوَّلُ مَنْ ضَحِكَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَاهْتَزَّ لَهُ الْعَرْشُ.»

ترجمه: اشک‌هایت می‌بایست خشک و غمت پایان یابد؛ زیرا فرزندت نخستین کسی است که الله(سبحانه و تعالی) برایش شادمان گردیده و عرش آن به لرزه آمده است.

ای برادران! آیا وقت آن نیست که به پاخیزید و در راستای احیای خلافت اسلامی با ما همنوا شوید؟

حزب‌التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

تعهدات سال دوم ریاست جمهوری ترامپ: جنگ¬های تجارتی، رقابت تسلیحات هسته¬ای و تهاجم بیرونی!

(ترجمه)

خبر:

دونالد­ترامپ رئیس جمهور امریکا در ­سخنرانی سالانۀ خود به اصلاحات معاملات بدی تجارتی وعده داده شده، که باعث بالا رفتن چشم‌انداز پالسی‌های محافظه­کارانه در میان همه متحدانش می‌گردد، اشاره نمود. او هم‌چنین تعهد نمود که تسلیحات جنگی هسته‌ای امریکا را ارتقاء دهد و به "ماتیس" دستور داد که زندان گوانتانامو را باز نگه دارد. با این حال، ترامپ بخش زیادی از سخنرانی‌اش را با مطرح ساختن کوریای شمالی منحیث یک دولت دشمن و خطرناک اختصاص داد.

تبصره:

ترامپ پس از یک سال، موضع خود را در قبال معاملات تجاری بین­المللی و مبارزات سیاست خارجی در خارج از کشور بسیار اندک تغییر داده است. ترامپ تنها چند روز قبل در "داووس" به مخاطبان هیجان زدۀ خود گفت: «دروازه‌های امریکا به روی تجارت باز است.» و در عین حال، در مورد معاملات غیرعادلانه نیز هشدار داد. امریکا قبلآً تعرفه‌ها را بر چین، کوریای جنوبی، مکزیک و­کانادا اعمال کرده است و حال اتحادیۀ اروپا را نیز بر اعمال چنین تعرفه‌ها تهدید می­کند. اتحادیۀ اروپا نیز وعده داده است­، در صورتی‌که ترامپ به این تهدید­ها جامۀ عمل بپوشاند، بر­کالا­های امریکایی نیز تعرفه­های گمرکی باالمثل را اعمال می­کند.

فلهذا این یک امر تصادفی نیست­که موضع سخت ترامپ با افزایش هزینه­های وارداتی، کسر تجاری ناخالص و یک سیاست عمدی برای حفظ ضعف دالر شکل می‌گیرد؛ بل این موقف‌گیری برای افزایش صادرات امریکا به خارج از کشور در نظر گرفته شده است. پالسی تجاری ترامپ با جهان کاملاً واضح می‌باشد و شرکت‌های خارجی می‌توانند در امریکا سرمایه‌گذاری کنند؛ اما واردات کالا‌های خارجی به امریکا، تحت فشار تعرفه قرار خواهند گرفت.

این‌که امریکا از قدرت هسته‌ای دشمنان خود مانند روسیه ناراضی است، اما ترامپ قول داد تا قدرت استراتیژیک امریکا را ارتقاء دهد. اخیراً برتری امریکا در سلاح­های متعارف همراه با سیستم دفاعی موشکی بالستیک، تعادل را در اختیار امریکا در برابر نیروگاه‌های هسته­ای روسیه و چین قرار داده است. با این حال، گزارش‌های اخیر در مورد یک دستگاه هسته‌ای مخفی روسی به نام "روز قیامت" خبرساز شده است، که دریاها را به طور مخفیانه می‌پیماید، شناسایی و ردیابی آن ناممکن بوده و می‌تواند سیستم دفاعی موشکی امریکا را مختل سازد. این عدم توازن و نابرابری، یک رقابت دیوانه‌وار دیگر را برای ایجاد بیشتر تسلیحات هسته‌ای تحریک می‌کند که بیشتر از حالات و اوضاع متصور می‌باشد.

لحن جنگجویانۀ ترامپ در مقابل کوریای شمالی، موقف احمقانۀ جورج بوش در مقابل عراق قبل از اشغال آن در سال ۲۰۰۳م را به یاد می‌آورد. افزایش شدید ایجاد سخت‌افزار نظامی امریکا در آسیا، اقیانوس آرام و تلاش‌های بی‌رحمانه‌ای کوریای شمالی برای آزمایش صبر متحدان امریکا، ممکن است جنگ دیگری را به بار آورد. هم‌چنین خطر جدی وجود دارد که چنین جنگی بتواند به سرعت به جنگ بزرگ تبدیل شود و امریکا به کوریای شمالی حمله کند. طوری‌که دولت ترامپ در تلاش برای تقویت امپریالیزم امریکا در سرتاسر جهان به سمت جلو در حرکت است، در حال حاضر جهان اسلام که قربانی استعمار امریکایی می‌باشد، بازهم قادر به ارائۀ دیدگاه جایگزین جهانی نیست.

در نتیجه باید گفت که تحت سایۀ خلافت تجارت بر مبنای عدالت و عمل باالمثل بوده و در اصل تعرفۀ گمرکی بر کالاهای تجارتی ممنوع می‌باشد؛ اما در صورتی‌که کشور صادر کننده بر کالا­های وارداتی دولت اسلامی مالیات وضع کند، خلافت نیز این حق را دارد تا با آن کشور عمل باالمثل را انجام دهد. در موارد تسلیحات هسته‌ای بر دولت اسلامی واجب است تا از تسلیحات هسته‌ای برای خلع سلاح‌های جهانی استفاده کند تا بدین ترتیب به جهانی عاری از تسلیحات هسته­ای دست یابیم. ان‌شاءالله دولت اسلامی عنقریت روی صحنه قرار خواهد گرفت، تا جهان را از پالیسی‌ها و شیوه‌های فاجعه­بار قدرت‌های بزرگ آزاد سازد.

نویسنده: عبدالمجید بهاتی

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

پروفیسور یهودی: اسلام‌گرایان سرنوشت جهان‌را در چند دهۀ آینده رقم خواهند زد!

"تزیپی سیفر" پروفیسور مشهور یهودی در کانال ۱۲ یهودی به‌تاریخ ۲۶ جنوری سال جاری میلادی اظهار داشته است که: «موج تحولات در جهان عرب منجر به ظهور دولت قوی اسلام‌گرایان خواهد شد که کشورهای موجود به سبب ناتوانی در مدیریت و تنظیم امور، تحت قیادت آن قرار خواهند گرفت. این کشورها تحت نام پدیدۀ غیرمجاز (اسلام‌گرایی) متحد خواهند شد. هم‌چنان این انسجام و وحدت، هستۀ امپراتوری اسلامی را ایجاد خواهد کرد.» با آن‌که اسلام دارای نظام امپراتوری نه؛ بلکه خلافت راشده می‌باشد.

این پروفیسور یهودی، دولت یهود و غرب را از روش اتخاذ شده: شکست تنظیم‌الدوله(داعش) هشدار داده و اشاره می‌نماید که موج تحولات آیندۀ جهان اسلام سبب قوت گرفتن مسلمانان و تمام جریان‌های اسلامی خواهد گردید، که برای معالجه و رسیدن به آن عملاً کار و فعالیت می‌نمایند. او هم‌چنان تأکید کرد که: «مهم‌ترین منبع قوت در عقب تحقق این سناریو، عزم راسخ اسلام‌گرایان در راستای رسیدن به اهداف‌شان است که این امر سبب خواهد شد تا امریکا از اریکۀ قدرت اول جهان به زیر کشیده شده و تنها منحیث یک کشور باقی خواهد ماند.» دلیل این مصمم بودن مسلمان‌ها و عزم متین‌شان، حزب التحریر است که از ده‌هاسال بدین‌سو، علی‌رغم فشارها و زجرهایی‌که متوجه جوانان آن است، با آن‌هم در سراسر جهان فعالیت و مبارزۀ سیاسی می‌کنند.

در ادامه او خاطرنشان ساخت:«پس از پایان جنگ جهانی دوم، راه برای ظهور دوبارۀ امپراتوری اسلامی باز شده است و این تنها امریکا است که منحیث سیاست خارجی در تمام کشورها نقش بازی می‌کند. پس باید مجدانه از اشتباه‌هات جلوگیری صورت گیرد.» وی هم‌چنان افزود:«خلافت اسلامی هیچ‌گونه تفاوتی از جمله رنگ، نژاد و تعصب را در میان مردم نمی‌خواهد، به‌ویژه پس از آن‌که جورج دبلیوبوش این سخن را به زبان آورد:«هدف اسلام‎‌گراها ایجاد امپراتوریست که وسعت آن از اسپانیا تا اندویزیا را در بر خواهد گرفت.» با توجه به آن‌که اسرائیل  قادر به تأثیرگذاری بر تحولات جهان عرب و اسلام نیست، بر ناتوانی در نفوذ به نگرش امریکا، به ویژه در مورد الگوهای سیاست خارجی واشنگتن و پذیرش گرایش‌های انزواگرایی، باید منافع خود را بر اساس واقعیت و رسیدن به مصالحه با اسلام‌گرایان برای نجات از مرگ ترسیم کنیم. باید گفت که امریکا در تقلا بسر برده و نشانه‌های از افت‌وخیز امریکا در حال ظاهر شدن است. بنابرین، یهودیان نمی‌توانند بدون طناب با مردم زندگی کنند و لو که بزرگترین زرادخانۀ نظامی را داشته باشند. نباید این طناب قطع گردد، زیرا وحشت در قلب‌های‌شان داخل و سراسر وجود شان را پر می‌کند.»

هم‌چنان او دولت یهود را از بهر "سرعت‌ بخشیدن روند گفت‌وگوها با اسلام‌گرایان و بی‌اعتنایی به محمود عباس توصیه نموده و می‌افزاید: «امیدواریم اقصی با موجودیت اسرائیل سبب شود تا امپراتوری اسلامی بقای استقلال یهودیان را در منطقه بپذیرد.» به همین ترتیب او می‌دارد:«اسلام‌گرایان سرنوشت جهان را در چند دهۀ آینده رقم خواهند زد و تصمیم خواهند گرفت که چه اتفاق خواهد افتاد.» این پروفیسور یهودی چشم‌انداز خود را مبنی بر واقعیت پیش‌بینی کرده و این چنین می‌افزاید: «شعلۀ انقلاب مسلمان‌ها پیوسته ادامه خواهد داشت که در رأس همۀ آن‎ها مخلصین حزب التحریر با تعهد و عزم راسخ قرار دارد.»

با این حساب، آیات قرآن‌کریم و احادیث شریف قاطعانه بیان می‌دارد که دولت یهود و قوت‌های کفری، به‌خصوص امریکا ساقط خواهد شد و اسلام بار دیگر در قالب خلافت راشده بر منهج نبوت سرنوشت جهان را رقم خواهد زد که با تأسیس آن، خیر و عدالت در سراسر جهان سرازیر شده و ظلم و بدبختی به یاری الله سبحانه وتعالی نابود خواهند شد.

 

عثمان طه

ادامه مطلب...

استیناف خواهی حزب‌التحریر مسترد گردید؛ تصمیمی که قبل از قبل پیش بینی می‌شد!

(ترجمه)

محکمۀ استیناف مالیزیا به‌تاریخ ۳۰ جنوری سال ۲۰۱۸م، درخواست استیناف خواهی حزب‌التحریر-مالیزیا را به منظور ثبت این حزب به ارزش ۱۰ هزار رنگیت(واحد پولی مالیزیا)، رد کرد. با این وجود، هیئت متشکل از سه قاضی مؤظف که این تصمیم را به تصویب رساندند، دلایل تصمیم شان را مبنی بر رد این امر بعدتر  اظهار خواهند کرد. رد درخواست استیناف خواهی این حزب پس از آن صورت گرفت که  دادگاه عالی به‌تاریخ ۶ جون ۲۰۱۷م، درخواست تجدید نظر قضایی را رد کرده بود که علیه وزیر داخلۀ این سرزمین صادر شده بود، و ارزش آن نیز به مبلغ ۱۰ هزار رنگیت بود.             

این‌که دادگاه عالی درخواست ما را بنابر دلایل نامعقول رد کرد، تصمیم محکمۀ استیناف قبل از قبل معلوم بود. چگونه ممکن است که قضات مؤظف تصمیم دادگاه عالی را نادیده بگیرد؛ درحالی‌که ثبت حزب‌التحریر-مالیزیا از طرف وزیر داخله در رابطه به بحث فتواء که در آن زمان رسمی هم نشده بود، نیز مسترد گردیده بود. پس منطق این موضوع کجاست؟ از زاویۀ دیگر، این هم دور از حقیقت است که وزیر داخله، دلیل سرکشی از ثبت کردن حزب‌التحریر را فتوای افتراء آمیز می‌داند. کجاست عقلانیت و مسلکی بودن وزیر داخله که تصمیمی را بدو ن شرح(تبیین) حقایق اتخاذ می‌کند؟!

آن‌ها مدعی اند که شدیداً از قانون فدرال، اساسات عدالت و حقوق بشر را پاسداری می‌کنند، مگر زمانی‌که بحث روی حزب‌التحریر مطرح می‌شود، تمامی این اصول را کنار می‌گذارند. زمانی‌که بحث روی حزب‌التحریر مطرح می‌شود، از اساسات قانون که همانا هر فرد را در ساختن یک اجتماع و تمثیل آزادانۀ عقاید اش آزاد می‌گذارد، چشم‌پوشی می‌کنند. زمانی بحث روی حزب‌التحریر مطرح می‌شود، به شروط مساوات و منع تبعیض برعلیه شهروندان، خود را مکلف نمی‌دانند. زمانی بحث روی حزب‌التحریر مطرح می‌شود، تمامی استدلال‌های حقوق بشری و مقررات عدلی را که ادعای رشد آن را دارند، به زباله‌دانی می‌اندازند. آن‌ها با احزاب سوسیالیستی، کفری، سیکولریستی و آزادگرا بسیار به نرمی و ملایمت رفتار می‌کنند، مگر در مقابل حزب‌التحریر که بخاطر اسلام کار می‌کند، موقف بسیار تند دارند. آن‌ها در این‌جا و آن‌جا از اسلام صحبت می‌کنند، مگر زمانی بحث روی حزب‌التحریر مطرح شود، اتهامات بسیار جدیی را برعلیه این حزب، که گویا یک سازمان انحرافی‌ست، مطر ح می‌کنند!

به هرحال، این تصامیم بیگانه به نظر نمی‌رسد. افکار سیکولریستی آن‌ها و نظامی که تطبیق می‌کنند، عداوت شان را نسبت به اسلام واقعی نشان می‌دهد. چیزی را که آن‌ها نمی‌دانند و تا هنوز درک نکرده‌اند، اینست، دعوت حزب‌التحریر که به خاطر از سرگرفتن زنده‌گی اسلامی با تأسیس خلافت راشده برمنهج نبوت به پیش برده می‌شود، نه توسط آن‌ها و نه هم توسط هیچ کسی دیگری متوقف خواهد شد. خلافت راشدۀ ثانی که بزودی تأسیس خواهد شد، وعدۀ رسول الله ﷺ است. آن‌ها قسمی برخورد می‌کنند؛ گویی که نصیحت‌های قرآن را که می‌گوید حق متوقف ناشدنی است و سر انجام باطل را نابود و شکست خواهد داد، فراموش کرده‌اند. آیا آن‌ها نمی‌دانند که محدودۀ زمانی شان در این دنیا بسیار طویل نیست، در حقیقت بسیار کوتاه بوده و اگر متوجۀ خود نشوند، به عذاب دردناکی در آخرت بخاطر گناهی که از بدنام ساختن و تحریم کردن حاملین دعوت در این جهان نصیب شده‌اند، دچار می‌شوند. از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم که آن‌ها را فرصت توبه داده و هدایت‌شان کند.

عبدالحکیم عثمان

سخنگوی حزب‌التحریر-مالیزیا

دفتر مطبوعاتی ولایه مالیزیا

ادامه مطلب...

"اصلاحات" امریکایی در اردو و تغییر ساختار قدرت در افغانستان

  • نشر شده در سیاسی

رئیس جمهور افغانستان به تازگی فرمان تقاعد ۱۶۴ جنرال اردو را امضاء نموده است. قابل یادآوریست تا دو سال آینده دو هزار جنرال و افسر که هفتاد در‌صد از اراکین بلند رتبۀ اردوی افغانستان را تشکیل می‌دهند به تقاعد سوق می‌گردند، و هزارها افسر دیگر نیز درین پروسه از دید سلسله مراتب اداری و نظامی متاثر می‌شوند. 

نیروهای امنیتی افغانستان در جریان اشغال اتحاد جماهیر شوروی با اندکی از بقایای انگلیس و امریکا بکُلی از شاگردان بی‌تجربۀ کمونیزم تشکیل گردیده بودند، اما بعد از شکست و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تاسیس دولت مجاهدین تعداد زیادی از عناصر مسلمان و جهادی شامل نیروهای امنیتی گردیدند. قابل یادآوریست که در جریان جنگ داخلی و دورۀ طالبان بنا بر مجبوریت دولت‌داران آن‌زمان تعدادی از کمونیستان اسبق دوباره شامل صفوف نیروهای افغان گردیدند.

در سال 2001م بعد از اشغال افغانستان توسط نیروهای امریکایی و ناتو بیشترین اراکین نیروهای نظامی را آنعده از مجاهدین و کمونیستان اسبق تشکیل می‌دادند که با امریکایی‌ها منحیث نیروی زمینی در جنگ علیه طالبان همکاری نموده بودند. هرچند در همان سال‌های آغازین امریکایی‌ها اردوی قبلی افغانستان را منحل کردند که طی آن ده‌ها هزار نفر، بخصوص کسانی که در جهاد علیه شوروی شرکت داشتند از چوکات اردو کنار زده شدند و تهداب یک اردوی جدید بنا نهاده شد. اردوی جدید نیز اکثراً از عناصر مسلمان تشکیل شده که در پهلوی آن جواسیس کشورهای امریکا، انگلیس، پاکستان، ایران و اندکی از هوادارن کمونیزم که اکنون منحیث نفوذ روسیه شمرده می‌شوند، در آن وجود دارد.

هرچند امریکا از اردوی افغانستان در جریان 17 سال جنگ، به بهترین وجه علیه مردم مسلمان این سرزمین استفاده نمود؛ اما در کنار این همه خدمات، باز هم امریکا از سیکولر و دموکرات بودن آنان رضایت نداشت و از احساسات اسلامی آنان همواره به تشویش بود. زیرا بارها افسران و عساکر امریکایی در داخل قطعات اردو مورد تهاجم خونین نیروهای افغان قرار می‌گرفتند و کشته می‌شدند. بابت همین تشویش، اردوی افغانستان در 17 سال گذشته از تسلیحات و تجهیزات پیشرفته محروم بودند و تنها توسط اسلحۀ خفیف و توپچی قرن 20 منحیث نیروهای پیادۀ امریکا مورد استفاده قرار می‌گرفتند.

اما بعد از عقد پیمان‌های استراتیژیک و امنیتی امریکا با افغانستان و تثبیت حضور دایمی این کشور در این سرزمین، برای تعقیب اهداف منطقوی و استراتیژیک خود، امریکا تصمیم گرفت تا سالانه میلیاردها دالر تجهیزات پیشرفته را به اردوی افغانستان بدهد. ازینرو امریکا نیاز مبرم احساس می‌کرد تا تحت نام "اصلاحات" اردوی افغانستان را بکُلی از عناصر مسلمان و مجاهدین اسبق و نفوذ کشورهای رقیب، پاک‌سازی نماید. و یک اردوی اجیر، پر مصرف و محتاج به خود را که مطلقاً از دیدگاه عقیده و احساسات از مردم افغانستان بیگانه باشد، تشکیل و مراکز واقعی قدرت امت را که در ارتش یک سرزمین تجمع می‌یابد -مانند: اردوهای ترکیه، مصر و پاکستان- از دسترس امت و احزاب بیدارگر اسلامی خارج سازد. 

هدف دیگری که توسط "اصلاحات" در سکتور امنیتی دنبال می‌گردد اینست که بصورت تاریخی نفوذ مردمی و قدرت واقعی در افغانستان بدست رهبران قومی، قبیلوی و متنفذین سیاسی بوده است. این واقعیت، ساختار قدرت را در افغانستان پیچیده ساخته و کنترول این سرزمین را برای اشغال‌گران در طول تاریخ مشکل ساخته است. از آنجایی‌که امریکایی‌ها برای حضور درازمدت خود حداقل تا 50 سال آینده در افغانستان برنامه‌ریزی کرده‌اند، وجود قدرت نزد رهبران قومی و سیاسی‎ای که اکثراً دارای افکار و احساسات اسلامی می‌باشند، برای حضور درازمدت امریکا یک خطر قلمداد می‌گردند. بناً امریکا در تلاش است تا بصورت تدریجی و درازمدت، قدرت رهبران قومی و سیاسی افغان را کاهش و این قدرت در چوکات یک اردوی سیکولر و گوش به فرمان امریکایی‎‌ها انتقال یابد تا اداره افغانستان آسان‌تر گردیده و خطرات احتمالی علیه امریکا را خنثی نماید.

لذا مردم مسلمان، متنفذین و مجاهدین اسبق افغانستان باید بدانند که با وجود خدمت 17 سالۀ اردوی افغانستان به امریکا، باز هم اردو نتوانست اعتماد امریکایی‎ها را به خود جلب نماید. اکنون امریکایی‎ها بعد از سوء استفاده‌های بسیار، تحت نام "اصلاحات" این عناصر را خلع قدرت می‌سازند و به جای آنان جوانانی را که به طرز دید غربی و سیکولریستی تربیه گردیده‌اند بر اریکۀ قدرت می‌نشانند. و یکبار دیگر خون جوانان افغان را به اسلوب متفاوت برای رسیدن به اهداف دراز مدت و استراتیژیک شان مورد استفاده قرار می‌دهند. ازین‌رو، خدعۀ 17 سالۀ امریکایی "جنگ با تروریزم" که در حقیقت جنگ علیه اسلام و مسلمانان است، باید افشا گردیده باشد، تا هر نوع عناصر قدرت، اقتصاد و ... در سرزمین‌های اسلامی را از بین برده و از تهدید اصلی که ظهور دولت "خلافت راشده ثانی" است، جلوگیری نمایند.

سیف الله مستنیر

رییس دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر - ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

نقش جدید، اسباب، ابعاد و اهداف سعودی در منطقه

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

تحولات غیرمترقبۀ اخیر در سرزمین حرمین شریفین، پرده از تغیرات قابل توجهی در استراتیژی امریکا در قبال منطقۀ خاورمیانه برداشت. شاید بارزترین مظهر این استراتیژی جدید، برجسته شدن قابل توجه نقش سعودی با رهبری جدید آن باشد. آن‌چه در این میان بیشتر از همه قابل توجه است، این است که چهرۀ محمد بن سلمان جوان، جایگزین حکام پیر خانوادۀ آل سعود شده و بسیاری از رسم و رواج‌های معمول و دیرین این خانواده را به چالش گرفته؛ رسم و رواج‌هایی‌که بر اساس آن و از آغاز تأسیس حکومت شاهی در این سرزمین، تاج و تخت پادشاهی را به گونۀ ارثی و متناوب، منحصر به فرزندان عبدالعزیز نموده است.

در عین حال، ترامپ رئیس جمهور امریکا نیز با استقبال غیرمعمول‌اش از محمد بن سلمان، یکی از قوانین خاص قصر سفید را زیر پا نمود. او در ماه مارچ گذشته، در استقبال‌اش از محمد بن سلمان، که در آن زمان ولی ولیعهد سعودی بود، به خبرنگاران و دوربین‌های تلویزیون‌های ماهواره‌ای اجازه داد تا از جریان استقبال‌اش از بن سلمان فلم بگیرند. معمولاً به رسانه‌ها و تصویربرداران تنها در صورتی اجازه داده می‌شود که در قصر سفید حضور پیدا نموده و تصویربرداری نمایند، که دیدار با رئیس جمهور یک کشور باشد، اما ترامپ در این دیدارش، این قانون را با برگزاری ضیافت خاصی برای شاهزاده محمد بن سلمان در قصر سفید، زیر پا نمود؛ در حالی‌که چنین ضیافتی تنها برای رهبران بسیار مهم جهان برگزار می‌شود. تجدید و برجسته نمودن نقش سعودی به رهبری شاهزادۀ جوان و به این‌گونۀ خاص، که پس از استقبال گرم از وی در قصر سفید به‌سان شاه برحال آغاز گردید، اسباب و دلایل متعددی دارد:

۱- ضعیف شدن نقش مصر در قضایای اقلیمی، که قبلاً توسط مصر مدیریت می‌گردید، به ویژه پس از تحولات و انقلابی‌که در این سرزمین اتفاق افتاد: امریکا پس از این انقلاب، تمرکزش را روی استحکام و تقویت مزدوران‌اش نمود، زیرا احساس کرد که حکام مزدورش در این سرزمین در معرض خطر قرار دارند. به این ترتیب، توان حکام مصر در اداره و تسلط بالای قضایای داغ منطقه کاهش یافت و لازم شد تا نقش سعودی به جای مصر در این خصوص برجسته‌تر گردد.

۲- پس از آن‌که مداخلۀ روسیه در قضیۀ سوریه، در کنار ایران و حکومت سوریه، نتائج ملموسی را به بار آورد، امریکا در خصوص بحران سوریه تا حد زیادی مطمئین شده و به این ترتیب بازی کنار زدن ایران و تقویت کشمکش‌های مذهبی را در مقابل افشاء شدن بازی سعودی باید از سر می‌گرفت. قبلاً ادارۀ اوباما مجبور شده بود تا زمینۀ نزدیک شدن و همکاری علنی قدرت‌های فعال در سوریه را با ایران، به منظور ضربه زدن به انقلاب این سرزمین فراهم نماید.

۳- خروج انگلیس از اتحادیۀ اروپا و کنار زده شدن مزدوران آن در سعودی از قدرت پس از مرگ ملک عبدالله بن عبدالعزیز، که در خدمت به انگلیس مشهور بود: با مرگ ملک عبدالله، ملک سلمان، که رویکرد امریکائی دارد، به قدرت رسید و فوراً شروع به کنار زدن مزدوران انگلیس از مقابل خویش نمود. برکناری‌ها و بازداشت شاهزاده‌ها، متنفذین و تاجرانی‌که در این اواخر به بهانۀ مبارزه با فساد انجام گرفت، بخشی از مجموعه اقداماتی است که به ترتیب به هدف محو کامل حضور طرف‌داران انگلیس از میان خانوادۀ حاکم و حتی از میان تمام سیاست‌مداران صورت می‌گیرد.

۴- دلیل اقتصادی و نیاز شدید امریکا به درامدهای هنگفت مالی برای جبران آثار بحران اقتصادیی‌که دامن امریکا را گرفته و با وجود این‌که ده‌سال از آغاز آن می‌گذرد، هنوز آن را در هم می‌کوبد. هم‌چنین نیازی‌که امریکا به پول‌های هنگفت در مناطق بحرانی و حساسی، مانند سوریه، عراق، جنوب شرق آسیا وغیره دارد، طبیعتاً گاو شیردهی چون سعودی، بهترین موردی است که در چنین وضعیت و دشواری‌ها می‌تواند به داد امریکا برسد.

این اسباب و برخی دیگر از مسائلی بود که ادارۀ حکومت ترامپ را انگیزه داد تا برای خانوادۀ سعود، نقش جدیدی را طراحی نماید، نقشی‌که هم‌چو یک تکان شدید، بسیاری از سیاست‌مداران و روزنامه‌نگاران را غافل‌گیر نمود. چنان‌چه مجلۀ امریکایی "فورین پالیسی" تحولات اوضاع در سعودی را به دقت زیر نظر گرفته گفت: «دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا، مهار ولیعهد جوان عربستان سعودی، محمد بن سلمان، را باز گذاشته و او اوضاع خاورمیانه را به سوی شکننده‌گی می‌برد و مسئولیت عواقب آن بر دوش قصر سفید است.» این مجله به شهرت گرفتن سریع محمد بن سلمان اشاره نموده و از بازداشت‌های گسترده‌ای یاد نمود که در این سرزمین به راه انداخته، که آخرین مورد آن شامل شماری از شاهزاده‌گان بزرگ و ده‌ها تن از وزراء، تجار و رهبران جامعۀ داخلی می‌شود. هم‌چنین به تحرکات متهورانۀ خارجی وی نیز اشاره نمود. مجلۀ یاد شده می‌افزاید: «به نظر می‌رسد شاه سلمان بن عبدالعزیز و ولیعهداش محمد بن سلمان که فرزند اوست، ادارۀ حکومت ترامپ را قناعت داده اند که کلید جنگ و صلح و تعیین مصیر خاورمیانه در اختیار آنان است.» (منبع: الجزیره نت ۱۱ نومبر ۲۰۱۷م)

این زمین‌لرزه، پس لرزه‌هایی در سطح جهانی نیز داشت، به ویژه در انگلیس که نخست با مرگ مزدورش عبدالله بن عبدالعزیز دچار فاجعه شد و سپس تحولات اخیر، فاجعه‌ای بزرگ تری نسبت به مرگ عبدالله برایش به بار آورد. روزنامۀ "تایمز" در گزارشی به ارتباط بازداشت‌های اخیر در سعودی با معاهدۀ "یمامه" پرداخته، معاهدۀ چندین ملیاردی‌که حکومت انگلیس به رهبری "مارگریت تاتچر" آن را با عربستان سعودی امضاء نموده بود. در این گزارش به سخنان شماری از ناقدین اشاره شده، از جمله: بازداشت شماری از شاهزاده‌گان، تجار و مسئولین سابق در واقع تلاشی است که ولیعهد به منظور تسلط بالای کشور و آماده نمودن اوضاع برای نشستن بر اریکۀ قدرت انجام می‌دهد، به ویژه با توجه به این‌که یکی از بازداشت شده‌گان، شاهزاده متعب بن عبدالله وزیر دفاع ملی و یکی از کاندیدان پادشاهی بود. بنابه گزارش یاد شده، سه تن از بازداشت شده‌گان، رابطۀ مستحکمی با لندن داشتند که نخستین آنان شاهزاده ترکی بن ناصر، که برجسته‌ترین مسئول نظامی بود، می‌باشد. (منبع: عربی ۲۱ نومبر ۲۰۱۷م)

روزنامۀ "اندی پندنت" انگلیسی به این باور است که محمد بن سلمان ولیعهد سعودی هرگز قادر نبود، بدون حمایتی‌که از جانب دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا و دامادش کوشنر دریافت می‌کند، دست به این تحولات در داخل و خارج سعودی بزند؛ اگرچه مسئولین وزارت خارجه و دفاع امریکا با سیاست‌های ترامپ در قبال سعودی و حمایت نامحدودش از اقدامات بن سلمان مخالفت نشان داده‌اند. روزنامۀ مذکور می‌افزاید: «بدون شک این حمایت‌هایی‌که محمد بن سلمان از جانب رئیس جمهور امریکا دریافت می‌نماید، رایگان نیست، زیرا ترامپ به شرکت ارامکو، که نگین شرکت‌های سعودی به شمار می‌رود، چشم دوخته. محمد بن سلمان قصد دارد، سهام این شرکت را به مزایدۀ عمومی قرار دهد و ترامپ پیشنهاد نموده که این مزایده در بازار بورس نیویارک صورت گیرد. اگر ترامپ موفق شود بن سلمان را قناعت دهد، مزایدۀ سهام شرکت ارامکو را در نیویارک انجام دهد، مطمئناً بریتانیا آن را از دست خواهد داد، در حالی‌که مطمئن بود، مناسب‌ترین مکان برای این مزایده بریتانیاست و این در حالی است که بریتانیا پس از خروج از اتحادیۀ اروپا سخت به این شرکت نیاز دارد.» (منبع: روزنامۀ اندی پندنت ۸ نومبر ۲۰۱۷م)

آلمان نیز به نوبۀ خود در زمینه ابراز نظر نمود. "زیغمار غابریل" وزیر خارجۀ آلمان از این حادثه ابراز انزجار و تعجب نموده و ترامپ را متهم نموده که با سیاست معاملات جدیدی‌که روی دست گرفته، نگرانی بزرگی را برای همه به بار می‌آورد. غابریل که در شبکۀ دوم تلویزیونی آلمان-زد دی اف- صحبت می نمود افزود: «ترامپ در سیاست خارجه‌اش برنامۀ درست و معتبری را روی دست نگرفته، او خالیگاه جو سیاسی بزرگی را ایجاد می‌کند که دولت‌هایی مانند چین و روسیه از آن استفاده خواهند نمود.» این وزیر آلمانی افزود: «این جهان نیست که اساسات جدید را پایه گزاری می‌کند، بلکه این رئیس جمهور امریکاست که آن را بر اساس ارزش‌های خاص خودش می‌گذارد.» او در ادامه افزود که اروپا قادر نیست به تنهایی از نظام جهانی لیبرال که امریکا در مورد آن شک دارد، محافظت نماید. (منبع: الجزیره نت ۱۰ نومبر ۲۰۱۷م)

شکی نیست که این واکنش‌ها به موقف‌گیری‌های ترامپ، پرده از سراشیبه‌گی تندی برمی‌دارد که ایدیولوژی سرمایه‌داری غربی به رهبری امریکا در آن قرار گرفته و این در حالی است که امریکا خودش را حامی و حامل اصلی این ایدیولوژی قلمداد می‌کند. هم‌چنین پرده از یک حالت سرخورده‌گی برمی‌دارد که تمام دولت‌های بزرگ سرمایه‌داری با آن دست و گریبان اند و هر لحظه در حال شعله‌ورتر شدن است و دلیل اصلی آن، سیاست‌های بی‌باکانه و دست‌درازی‌های ترامپ به ارزش‌های این ایدیولوژی و رسم و رواج‌های بین‌المللی است که این دولت‌ها در مورد آن به توافق رسیده اند. این وضعیت هشداری است به نزدیک شدن زمان فروپاشی نظام سرمایه‌داری و بشارتی است به نزدیکی ظهور اسلام و دولت آن. إن شاء الله تعالی!

شکی نیست که اقدامات اخیر سلمان و فرزندش، که توسط امریکا پشتیبانی می‌شود، فاقد هنر مانور و فضاسازی دیپلوماتیک بوده و انگار می‌خواهند ثمرۀ آن را با عجله به دست آورند. آآن‌چه محمد بن سلمان و ترامپ انجام می‌دهند، فعالیت‌های هوسناکی است که درست با شخصیت هردو تن صدق می‌کند. ترامپ مردی است که در معامله و تجارت مهارت دارد، زیرا سراسر زندگی‌اش در بستن قراردادها و معاملات وهمی و خیالی در بازارهای بورس گذشته است. او رشد کاملاً اقتصادی داشته، پدرش تاجر املاک بود و خودش از فاکولتۀ "وارلتون" دانشگاه پنسوانیای امریکا فارغ التحصیل شد، دانشگاهی‌که در عرصۀ اقتصاد و ادارۀ تجارت، جایگاه بلندی در میان دانشگاه‌های امریکا دارد. اما محمد بن سلمان، جوان تازه‌کاری است که هیچ‌گونه تجربه‌ای در عرصۀ سیاست و نیرنگ‌های آن ندارد؛ تمام سهم‌اش از سیاست این است که فرزند پدر پیری است که پس از مرگ شاه پیر قبل از خودش، تاج پادشاهی برسر نهاده و مسئولیت‌اش این است که در برابر نفوذ انگلیس استاده‌گی کند؛ انگلیسی‌که نفوذش را توسط آل سعود در سرزمین حرمین گسترانید.

امریکا از خام بودن این جوان تازه‌کار(محمد بن سلمان) و آرمان‌هایش استفاده نموده و او را آماده نمود تا نقش‌های مهم و تأثیرگزاری را در منطقۀ خاورمیانه بازی نماید. پرسش این است که نقشی را که امریکا از این جوان خوش‌باور و ساده‌لوح می‌خواهد در این منطقۀ آتش‌گرفته و ناهنجار بازی کند، چیست؟ منطقه‌ای که شام، عراق، یمن و فلسطین آن دست‌خوش نیرنگ و دسیسه‌چینی‌های گرگان درندۀ شرق و غرب گردیده، در حدی‌که حساب کار از دست همه دور رفته است.

شاید نخستین کاری‌که آدمِ مثل ترامپ از این جوان ساده‌لوح(محمد بن سلمان) و پدر فرسوده‌اش می‌خواهد، این است که درامد حاصل از نفت سعودی را در خزانه‌های امریکا سرازیر نماید، چنان‌چه ملیاردها دالر(۴۶۰ ملیارد) به مجرد آن‌که سعودی به ۲۳ شرکت بزرگ امریکا جواز فعالیت داد، به حساب امریکا ریخته شد. (منبع: الجزیره نت ۲۰ می ۲۰۱۷م) مطمئناً سهام شرکت "ارامکو" که به زودی در بازار بورس امریکا به مزایده گذاشته خواهد شد، آخرین بطری شیری نخواهد بود که امریکا از این گاو شیرده خواهد دوشید.

جنگ علیه تروریزم یعنی اسلام، این شعار همیشه در صحنه بوده و همواره روی میز باداران و مزدوران قرار داشته و شانه‌به‌شانه از آن استفاده می‌کنند. هدف اصلی از این شعار، نابود کردن روند بیداری روبه‌رشد و سرکش اسلامی و مسدود کردن راه در برابر آنانی است که تلاش دارند زندگی اسلامی را از سر گیرند. آنان با این شعار می‌خواهند از برپائی دولت خلافت، که سردم‌داران و تصمیم‌گیران غرب و امریکا نشانه‌های برگشت آن را احساس نموده و دیده اند، جلوگیری و یا آن را به تأخیر بیندازند.

چنان‌چه صفحۀ سکای نیوز عربی به تاریخ ۲۶ نومبر ۲۰۱۷م با نشر گزارشی چنین نوشت: «محمد بن سلمان ولیعهد سعودی در خلال نشست افتتاحی وزرای دفاع کشورهای پیمان اسلامی برای جنگ با تروریزم تأکید نمود که بزرگ‌‌ترین خطر تروریزم این است که عقیدۀ اسلامی‌مان را آلوده می‌کند.» در این گزارش گفته شده که بیشتر از ۴۰ دولت در این گردهمایی تأکید نمودند که برای مبارزه با ترورزم همه باهم سهم نظامی، مالی، استخباراتی و سیاسی خود را اداء خواهند نمود. در دیدارهایی‌که در این گردهمایی صورت گرفت، استراتیژی عام پیمان اسلامی و نظامی مبارزه با تروریزم و ابزارهای ممکن و منسجم فعالیت‌ها و اقدامات بعدی در جنگ علیه تروریزم به بحث و بررسی گرفته شد که شامل عرصه‌های فکری، رسانه‌ای و نظامی می‌شود. برنامۀ کاریی‌که راه را به سوی فعالیت مشترک دولت‌های اسلامی برای نابودی کامل تروریزم باز خواهد نمود و زمینۀ هماهنگی آن با سایر تلاش‌های جهانی به منظور حفظ امنیت و صلح بین‌المللی را فراهم خواهد آورد، نیز در این گردهمایی به بحث و بررسی گرفته شد.

به این ترتیب، حکام خائن آل سعود، سرزمین حرمین شریفین را به بهانۀ مبارزه با تروریزم، تبدیل به لانه و مکانی برای جلب و جذب و رهبری پیمان‌ها علیه اسلام نموده اند. تروریزم شعاری است که امریکا به همکاری سایر نیروهای غرب کافر آن را طرح نمود تا تمام قدرت‌های کوچک و بزرگ وابسته به خودش را در جنگ علیه اسلام و مسلمانان و جلوگیری از بیداری امت اسلامی به کار گیرد، بیداریی‌که غرب به رهبری امریکا سخت از آن در هراس بوده و آن را خطری علیه خود می‌داند. این در حالی است که امریکا خود تروریزم جهانی را پرورانده و از آن برای کشتار، ویرانی و متفرق نمودن ملت‌های ضعیف کار می‌گیرد.

انقلاب علیه نظام سیاسی موجود در سعودی و تغییر آن از حاکمیت پیری که زیر عبای وهابیان سلفی جای گرفته، به حاکمیت جوان و آزادی که از پستان فرهنگ غرب تغذیه نموده و خون غرب در رگ‌های آن جریان دارد، غربی‌که هوش و حواس آنان را از آنان گرفته استږ هم‌چنین، گذار از جامعۀ بستۀ سعودی که زن را در خانه محبوس نموده و به آن اجازه نمی‌دهد تا نقاب از چهره برداشته و یا راننده‌گی کند، به سوی جامعۀ بازی‌که تمام هم‌وغم‌اش دست‌رسی به زرق و برق فریبندۀ غرب باشد. برخی از نشانه‌های این گذار قرار ذیل است:

الف) محمد بن سلمان ولیعهد سعودی خواستار حمایت جهانی برای گذار عربستان سعودی به جانب جامعۀ باز شد تا بتواند سرمایه‌های جهانی را به سوی خود جذب نماید: وی که در گفتگویی با روزنامۀ گاردین انگلیس سخن می‌گفت، افزود: «دولت به شدت محافظه‌کاری‌که ما در سی سال گذشته تجربه نمودیم، دولت غیرطبیعی بوده.» وی مذاهب قبلی را که بالای جامعۀ سعودی تسلط داشتند ملامت نموده و افزود که: «آن‌چه در سی سال گذشته اتفاق افتاد، هیچ پیوندی با عربستان سعودی ندارد و اینک زمان آن رسیده تا از شر آن رها شویم.» وی گفت که: «۷۰درصد از اتباع جامعۀ سعودی زیر سی سال عمر دارند و نمی‌خواهند سی سال دیگر از زندگی خویش را صرف مبارزه با افکار تندروانه کنند.» وی اشاره نمود که نیاز است هرچه زودتر این افکار نابود کرده شود. (منبع: الجزیره نت ۲۵ اکتوبر ۲۰۱۷م)

ب) کاستن از صلاحیت‌های ادارۀ امر به معروف و نهی از منکر: چنان‌چه نشریۀ "واشنگتن پوست" امریکایی در این زمینه گزارشی را منتشر نموده و در آن گفته: «امور سیاست خارجی، دینی و آراء مخالف در سعودی در حال حاضر به گونۀ بازتر و در سطوح گسترده‌تری بررسی می‌گردد. "پولیس دینی" تقریباً بی‌دندان شده و یا حتی ممکن است کاملاً ملغی شود و دیگر صلاحیت پولیس را ندارد.» روزنامۀ مذکور می‌افزاید: «این اداره که نام کامل آن "ادارۀ امر به معروف و نهی از منکر" می‌باشد، از سال‌های نخست تأسیس حکومت سعودی، دیدگاه خودش از قواعد اسلامی بالای رفتار عام جامعه را بالای مردم تحمیل نموده بود و افراد آن احیاناً زیر نام "دوطلبان" فعالیت می‌نمودند. کار این اداره در این سال‌ها این بوده که از گردهمایی‌های مختلط زن و مرد جلوگیری نموده و نگذارد امکان کاری و دوکان‌ها در هنگام نماز باز باشد.» (منبع: Sputnikعربی ۱۶ اگست ۲۰۱۷م)

ج) اجازۀ راننده‌گی به زنان سعودی و پرداختن به برخی اعمال دیگری‌که قبلاً برای زنان ممنوع بود: البته باید تذکر داد که اسلام زن را از راننده‌گی و اعمال مشخصی مانند تجارت، پزشکی، تعلیم و تربیه وغیره منع نمی‌کند، به شرط آن‌که این اعمال بر اساس احکام نظام اجتماعی اسلام تنظیم و ترتیب گردیده باشد. به این معنی که باید موارد وجوب و یا جدائی میان زن مرد از نظر اسلام مراعات گردد، که جزئیات آن به گونۀ مفصل در کتاب "نظام اجتماعی در اسلام" اثر شیخ تقی الدین نبهانی رحمه الله مؤسس حزب التحریر، شرح داده شده است. بنابر این، ما هیچ نیازی به افکار ملیتی نداریم که غرب کافر برای ما به ارمغان آورده و به آن بالای ما فخر می‌فروشد، زیرا اسلام و احکام فراگیر آن به خوبی توان حل تمام مشکلات دنیای مان را دارد.

د) هدف ما از پرداختن به این بحث در این‌جا فقط تغییراتی است که حاکمیت جدید عربستان سعودی در جامعۀ سعودی روی دست گرفته که به پیمانۀ گسترده‌ای در رسانه‌های غرب روی آن بحث و تبادل نظر صورت می‌گیرد. چنان‌چه بی‌بی‌سی عربی با توجه فوق العاده زیادی این موضوع را برجسته می‌کند که طبیعتاً توجه غرب به تغییراتی را که در جوامع سرزمین‌های اسلامی رو نما می‌گردد در پی دارد، به ویژه اگر این تغییرات هم‌خوان با فرهنگ و تمدن غرب باشد. به طور مثال: بی‌بی‌سی در یکی از گزارش‌هایش چنین می‌گوید: «تصمیم حکومت شاهی عربستان سعودی مبنی بر جواز راننده‌گی برای زنان، خبر خوب و کمیابی است که در حال حاضر از منطقۀ خاورمیانه به گوش می‌رسد. این تغییرات از بالا به پایین رونما می‌گردد، به ویژه با وجود و توجه شاهزاده و ولیعهد جدید محمد بن سلمان، که سبک جدیدی از سیاست را روی دست گرفته است.» (منبع: بی بی سی عربی ۲۸ سبتمبر۲۰۱۷م)

و) یورش بردن بر آن عده از اعضای خانوادۀ شاهی و متنفذین، اعم از تجار و سیاست‌مدارانی‌که مزدور انگلیس به شمار می‌روند، بلکه حتی نابودی کامل وجود و تأثیر آنان در دولت و جایگزین کردن وابسته‌گان امریکا به جای آنان: هم‌چنین هدف دیګر کاستن از تأثیر مزدوران انگلیس در دولت‌های کوچک خلیج و اردن و تنگ کردن ساحه و میدان فعالیت‌شان تا حد ممکن و تضعیف مزاحمت‌های آنان برای امریکا در منطقه است.

این‌جا به بخشی از پاسخ به پرسشی‌که توسط عالم بزرگوار عطاء بن خلیل ابورشته امیر حزب التحریر حفظه الله به تاریخ ۲ ربیع الاول ۱۴۳۹هـ.ق موافق با ۲۰ نومبر ۲۰۱۷م منتشر گردید، اشاره می‌کنیم که این مسئله را بهتر روشن خواهد نمود: «به این ترتیب، آن‌چه زیر نام مبارزه با فساد در سعودی جریان دارد، در حقیقت اقداماتی است که به منظور ریشه‌کن نمودن نفوذ انگلیس و جلوگیری از تلاش احتمالی طرف‌داران آن برای راه‌اندازی کودتا و یا هرگونه اقدام دیگری علیه ملک سلمان و فرزندش محمد، که ولیعهد وی است، راه‌اندازی گردیده است. هدف دیگر این است که قدرت به گونۀ بی‌خطر و بدون مخالفت کسی به ولیعهد جدید انتقال داده شود، زیرا بن سلمان جوان تعهد نموده که در خدمت منافع امریکا قرار داشته و با هرگونه مخالفت داخلی برخورد نماید، حتی اگر این مخالفت توسط نزدیک‌ترین افراد خانواده‌اش صورت گیرد. و هم چنین هرگونه مخالفت بیرونی و به خصوص از جانب انگلیس، تا در این جزیره، تنها امریکا دست برتر را داشته و تنها قدرت خارجی باشد که در آن نفوذ دارد و چنین است که خیانت تداوم یافته و تجزیه نمی‌گردد.» ﴿و أنّ الله لایهدی کید الخائنین﴾

آن‌چه در داخل سعودی اتفاق افتاد و می‌افتد، پیام‌های ضمنی و پوشیده‌ای است برای مزدوران انگلیس در بیرون از سعودی و مشخصاً در دولت‌های کوچک خلیج و اردن، مبنی بر این‌که بهتر است شما میدان را برای امریکا و جریان طوفانی ترامپ که از آن طرف اقیانوس‌ها در حرکت است، تخلیه نمائید، در غیر آن بلایی را بر سر شما خواهد آورد که بر سر هم‌فکران‌تان در سعودی آورده است. به همین دلیل است که مزدوران انگلیسی امروزه سخت نگران بوده و شب و روز از این تغییرات به پشتیبانی امریکا در هراس به سر می‌برند، تغییراتی‌که کاملاً بی‌سابقه و غیرمنتظره بوده. اقدامات اخیری‌که به رهبری سعودی علیه قطر صورت گرفت، تازه‌ترین و روشن‌ترین نمونه‌ای است که می‌توان این‌جا به آن اشاره نمود.

۱- تداوم همکاری با قدرت‌های سهیم در بحران سوریه-روسیه، ایران، ترکیه، کُردها که همه توسط امریکا پشتیبانی می‌شوند- به هدف نابودی انقلاب سرزمین شام و تحمیل نمودن راه‌حل سیاسی بر اساس ارزش‌های سیکولریستی امریکایی: گردهمائی نیروهای مخالف سوریه در گفتگوهای ریاض در همین سیاق و هدف خطرناک به منظور تشکیل هیأتی برای شرکت در گفتگوهای ژنیو صورت گرفت و این درست در زمانی بود که سخن از اعمال فشارها برای پذیرفتن راه‌حلی‌که سرنوشت بشار اسد را استثناء قرار دهد، بر سر زبان‌ها بود. (منبع: الجزیره نت ۲۲ نومبر ۲۰۱۷م)

۲- تداوم به رسمیت شناختن دولت یهود در فلسطین و دامن زدن به روند صلح با آن به هدف تحریک مجدد پیشنهاد عربی که امریکا ملک عبدالله بن عبدالعزیز را مؤظف نموده بود تا آن را در کنفرانس نشست کشورهای عربی فیصله نماید، کنفرانسی‌که در سال ۲۰۰۳م در بیرون لبنان برگزار گردید. فیصلۀ یاد شده امروزه به نام "معاملۀ قرن حاضر" یاد شده و نشانه‌های آن در روزهای اخیر به خوبی روشن گردید. چنان‌چه صفحۀ هاف پوست عربی به تاریخ ۲۲ نومبر۲۰۱۷م در گزارشی نوشت: «نشانه‌های آن‌چه که "معاملۀ قرن حاضر" و یا معاملۀ نهائی که توسط دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا بالای فلسطینینان اعمال گردیده به خوبی برملا گردیده و همزمان با آن؛ نشانه‌های فشارهایی‌که با مشارکت رسمی کشورهای عربی بالای حکومت فلسطین جهت پذیرش آن اعمال می‌گردد، نیز برملا می‌گردد. یک فرد دیپلوماتی‌که نمی‌خواهد نامش فاش شود، زیرا اجازه ندارد این موضوع را با رسانه‌ها بحث و مناقشه کند، در این زمینه چنین می‌گوید: این توافق شامل موارد زیر می‌گردد: تشکیل حکومت فلسطینی که شامل مرزهای نوارغزه، مناطق A  و B و بخش‌هایی از منطقۀ C در کرانۀ غربی می‌گردد و این‌که کشورهای کمک کننده باید ۱۰ ملیارد دالر را برای تشکیل این حکومت فلسطینی و زیربناهای آن، به شمول میدان هوایی، بندر بحری غزه و مناطق مسکونی، زراعتی، صنعتی و شهرهای جدید بپردازند. در عین حال، اوضاع قدس و قضیۀ بی‌جا شده‌گانی‌که قصد برگشت دارند، باید تا مذاکرات بعدی به تأخیر افتد؛ راه‌اندازی مذاکرات نهائی که شامل گفتگوهای صلح اقلیمی میان اسرائیل و دولت‌های عربی به رهبری سعودی می‌گردد.» دیپلومات مذکور که به شدت طرف‌دار گروه امریکائی است و می‌افزاید: «محمد بن سلمان در آغاز ماه نومبر ۲۰۱۷م با محمد عباس دیدار نمود تا وی را در جریان این پیشنهاد قرار دهد. ولیعهد سعودی از رئیس جمهور فلسطین خواست به این نقشه رأی مثبت نشان داده و آن را بپذیرد.»

۳- تقسیم نمودن مسلمانان به دو گروه و محور، که هردو عاری از ایمان باشند؛ محور سنی به رهبری سعودی و محور شیعه به رهبری ایران: این‌کار را به اختلافات قومی و مذهبی دامن زده و خطر وهمی و خیالی را به منظور برانگیختن ترس و وحشت دولت‌های خلیج ایجاد خواهد نمود. پیامد دیگر این کار، ضربه زدن به احساس وحدت میان مسلمانان و هدر دادن انرژی و توان امت در نزاع های قومی و مذهبی است که منجر به ضایع شدن امت اسلامی در میان دو محور خواهد شد، دو محوری‌که هردو به گونۀ مستقیم یا غیرمستقیم مزدوری امریکا را می‌کنند. یکی با این ادعاء که در برابر امریکا و رژیم یهود قرار داشته و رهبر آن ایران است و دیگری با این ادعاء که میانه‌رو و باز بوده و توسط سعودی رهبری می‌گردد، اما سرزمین‌های اسلامی و بنده‌گان الله سبحانه وتعالی را به تدریج زیر تسلط کامل امریکا قرار می‌دهد.

جنگ و جدال‌های بچه‌گانه و یا بهتر است بگوییم چنگ و دندان نشان دادن گربه‌های چاق و چله میان دو طرف "ایران و سعودی" که هردو وابسته به امریکا می‌باشند، عملاً شروع گردیده است. از استعفای عجیب و غریب و غیرمعمول سعدحریری نخست وزیر لبنان که از ریاض اعلان نمود شروع تا موشکی را که حوثی‌ها به جانب سعودی پرتاب کردند و کنفرانس‌ها و اظهارنظرهای مهاجمانه‌ای که دو طرف علیه یک‌دیگر داشتند، همه اقداماتی است که حساسیت‌های قومی و مذهبی منطقه را بر انگیخته و زمینه را برای آتش گرفتن نزاع‌های منطقه‌ای فراهم می‌کند.

از جملۀ این اظهارات می‌توان به ادعای اعضای کنفرانس کشورهای عربی اشاره نمود که گفتند: «موشک‌های ایران پس از این پایتخت‌های عربی را تهدید می‌کند.» احمد ابوالغیط سرمنشی کنفرانس کشورهای عرب در کنفرانس مطبوعاتی پس از پایان نشست اضطراری وزرای خارجۀ عرب در قاهره به تاریخ ۱۹ نومبر۲۰۱۷م در سخنانی گفت: «ایران تلاش دارد از خود خنجری در حلقوم سعودی و دولت‌های خلیج بسازد. موشکی را که حوثی‌ها به جانب سعودی پرتاب نمودند، خطرناک‌ترین گامی است که ایران در سلسلۀ تجاوزها، خراب‌کاری‌ها و فتنه‌افگنی‌هایش در منطقه برمی‌دارد و ما چاره‌ای نداریم، جز این‌که واقعیت را پذیرفته و چنان‌که هست، تعریف نمائیم و بگوییم: این موشک در حقیقت پیام روشنی است از جانب ایران مبنی بر این‌که تلاش دارد، تخریب، فتنه‌افگنی و نفرت را در منطقه دامن زند و هم چنین پیام خصمانه ای است که متوجه عربستان سعودی و تمام دولت های عربی نموده.» (منبع: العربیه نت ۱۹ نومبر ۲۰۱۷م)

ایران نیز فوراً واکنش نشان داده و موقف‌اش را توسط محمد جواد ظریف وزیر خارجه‌اش چنین ابراز نمود: «عربستان سعودی، تروریزم را تمویل می‌کند، علیه یمن می‌جنگد، قطر را محاصره نموده و اوضاع لبنان را متشنج می‌سازد.» ظریف اتهامات سعودی ایران را مبنی بر این‌که آرامش منطقه را برهم زده، تمسخر آمیز خواند، زیرا به گفتۀ وی ایران با روسیه و ترکیه تلاش دارند تا در سوریه زمینۀ آتش بس و مذاکرات فراگیر را فراهم آورند. (منبع: الجزیره نت ۱۹ نومبر ۲۰۱۷م)

این است مکری‌که امریکا علیه مسلمانان به راه انداخته و آن هم خیانت مزدوران‌اش، اما آن‌چه که مسلم است این است که مکر و خیانت آنان به خواست الله سبحانه وتعالی محو و نابود خواهد شد. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَالَّذينَ يَمْكُرونَ السَّيِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ؛ وَمَكْرُ أولَئِكَ هُوَ يَبورُ﴾

[فاطر:۱۰]

ترجمه: و كسانىكه با حيله و مكر كارهاى بد مى‏كنند، عذابى سخت ‏خواهند داشت و نيرنگشان خود تباه مى‏گردد.

برگرفته از مجله الوعی

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...

اردو سیاسی می‌شود؛ آیندۀ افغانستان در دستِ اردو!

  • نشر شده در سیاسی

به سخنِ معروف؛ اگر تصمیم‌گیری دولت‌ها بجای سیاست‌مداران به دست نظامیان قرار گیرد، جغرافیا، مردم و ارزش‌های آن دیگرگون خواهند شد. زیرا نظامیان همواره قضایا را از دیدگاه جنگ و نظامی‌گیر می‌نگرند؛ در حالی‌که در چنین شرایط، سیاست‌مدار با دیپلوماسی می‌تواند بسیاری از چالش‌های پیچیده‌ای را که هزینۀ مالی و جانی زیادی را در پی دارد، به سادگی برطرف سازد. نمونۀ آن را می‌توان در دیپلوماسی امریکا با نظام کمونیستی چین در اوج جنگ سرد به خوبی مشاهده نمود.

علاوه بر آن، شواهد تاریخی نشان می‌دهد که همواره جنگ آوران و نظامیان تحت فرمان شاهان و فرمان‌روایان قرار داشته‌اند. امپراتوری‌های روم و فارس و نیز تاریخ هزار و چهارصد سالۀ اسلام گواه این واقعیت است. در اروپا قبل از رنسانس جنگجویان به عنوان مدافعان شاه و فرمان‌روایان شان عمل می‌کردند. در رقابت‌های خون‌بارِ که قبل از جنگ جهانی اول در اروپا بوجود آمد، اروپائیان بیشتر به فکرِ ساز و برگ نظامی شدند، از این دوره به بعد است که اردو بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد.

کشورهای اروپایی برای بار نخست اردوهای منظم و تسلیحات نظامی را در ساختار نظامی توسعه داده و هزینۀ ویژه‌ای را روی این دستگاه سرمایه‌گذاری می‌کنند. در سال 1944م، هتلر زمانی‌که لندن پایتخت انگلستان را با پرتابِ بم‌افگن‌های مخرب محاصره نمود، جرمن‌ها برای نخستین‌بار در صددِ ساختن موشک‌های مافوق صوت گردیدند که در ظرف شش دقیقه دورادورِ اروپا را بپیماید. با این رقابت‌های خونین گسترش نظامی‌گری در عرصۀ کشتی‌های جنگی-زیردریایی، هواپیما، بم‌افگن‌ها، نیروگاه‌های هسته‌یی و تکنالوژی نظامی رونقِ زیاد پیدا کرد که انرژی هسته‌یی، مخابره، بیسیم و انترنت از ثمرات ضمنی آن به شمار می‌روند، که جهان کنونی را یک‌سره ماشینی ساخته‌است. این‎ها را می‌توان نتایج کاوش نظامی‌گری غرب در رقابت با کشورگشایی برشمرد، نه محضِ تمدن و پیشرفت.

باوجود این همه پیشرفتِ نظامی‌گری، گسترش تکنالوژی و سیستم‌های پیچیده که قدرت‌های غربی سایر ملت‌ها را مدیون احسان خود می‌دانند، سلاح‌های کیمیاوی و اتمی، کره خاکی ما را ده‌ها بار می‌تواند نابود سازد؛ آن‌چه که بشریت باربار از این بابت تهدید و قتل عام شده‌اند.

با آن‌که گسترش نظامی‌گری در میان قدرت‌های بزرگ؛ مانند: امریکا، روسیه، انگلستان، فرانسه، آلمان و چین از اهمیت زیادی برخوردار است، با آن‌هم تصمیم‌گیری‌های کلان دولت‌ها در اختیارِ دستگاه سیاسی قرار دارد. در کشورهای عقب نگهداشته شده به ویژه سرزمین‌های اسلامی وضعیت طوری دیگریست؛ در این کشورها بنابر دست‌درازی‌های قدرت‌های غربی، در برخی از آن‌ها هرچند سیاست‌مداران همه کاره اند، در بسیاری از آن‌ها قدرت در نزد اردو و نظامیان قرار دارد. به جز از عربستان سعودی، حتا قدرت‌مندترین کشورهای اسلامی؛ مانند: ترکیه، مصر، پاکستان، سوریه و در گذشته نیز در عراق و لبییا قدرت اصلی در دست اردو و نظامیان قرار دارد.

پس از پایان جنگ جهانی دوم زمانی‌که زیر عنوان استقلال و آزادی، مرز میان سرزمین‌های اسلامی ترسیم می‌گردد، بسیاری از کشورهای کنونی جهان اسلام در آن زمان متولد می‌شوند؛ غرب و در رأس امریکا برای هر یکی از سرزمین‌های فوق تشکیلات نظامی و اردوسازی می‌نماید. چنان‌که برای بارِ نخست پس از فروپاشی خلافت عثمانی در ترکیه، مصطفی کمال اتاترک به عنوان جنرال نظامی با حمایت انگلیس‌ها نبضِ قدرت را متمرکز به اردو می‌سازد؛ از آن زمان تا کودتای نافرجام نظامی ترکیه در سال 2016 نظامیان از قدرت و نفوذ فوق العاده‌ای برخوردار بودند.

در سوریه خاندان جنرال حافظ اسد به حمایت کشورهای فرانسه، امریکا و در حال حاضر روسیه تاکنون در قدرت تکیه زده‌است. در عراق صدام حسین تا آخرین زمان حیاتش از نفوذ انگلستان برخوردار بود، هرچند انگلیس‌ها در سال 2003 برخلاف تضاد منافع با امریکایی‌ها یکجا نابودش کردند، ولی نمی‌توان نفوذ نظامیان در عراق و نیز حمایت انگلیس‌ها از صدام را چشم پوشی کرد. لیبیا در زمان معمر قذافی یکی از جنرالان نظامی، که ظاهراً با حمایت اتحاد شوروی ولی در واقع از حمایت غرب برخوردار بود، قدرت را بدست داشت.

در مصر با کودتای نظامی جنرال نجیب و جمال ناصر در سال 1952م، "ملک فاروق" آخرین دودمان محمد علی پاشا برای همیش از قدرت کنار زده می‌شود. در آن کشور تاکنون نظامیان با حمایت مستقیم ایالات متحده امریکا از قدرت و نفوذ زیادی برخوردار ‌اند. در همسایگی ما پاکستان، اردو(ارتش) از قدرتِ فوق العاده‌ای برخوردار است. باوجود نقش و اهمیت دستگاه سیاسی در تصمیم‌گیری‌های کلان سیاسی، آن‌چه که رسم قدرت‌های بزرگ جهان است؛ چرا در کشورهای مسلمان تصمیم‌گیری‌ها در دستِ نظامیان و اردو قرار دارد؟

امریکا پس از پیروزی در جنگ جهانی دوم، کشورهایی که جزء مستعمره انگلیس و فرانسه بودند را از طریق نفوذ در اردو مورد حمایت نظامی و سیاسی خود قرار داد. این سیاست هم‌چنان به بهانۀ کمک‌های نظامی ادامه دارد؛ آن‌چه که در مصر، ترکیه، پاکستان و... اینک در افغانستان روی دست گرفته شده‌است.  

دکترین سیاسی-نظامی امریکا پی برده‌اند کشورهایی که در آن‎ها نقش اقوام، قبایل و جزایر قدرت‌ها همواره دولت مرکزی را به چالش کشیده‌اند با مرکزی سازی قدرت به ویژه در دستِ نظامیان و اردو می‌توان به آسانی مهار شان کرد. در چنین وضعیت نظامیان هرگونه حاکمیتِ بدون میل شان را با توپ و تانگ سرنگون خواهند ساخت. این سیاست بارها در مصر، ترکیه، پاکستان، عراق، سوریه و سایر سرزمین‌های اسلامی اتفاق افتاده‌است.

در افغانستان اما ایالات متحده امریکا از زمان حضورش تاکنون با گذشت بیشتر از یک‌ونیم دهه هیچ توجه بر تقویت اردوی ملی نداشته‌است. سیگار یا بازرس ویژۀ امریکا برای بازسازی افغانستان در گزارشِ اخیرش چنین نوشته‌است: «تا ماه اپریل سال 2017م، قوای هوایی افغانستان به رغم پول و آموزش از سوی ایالات متحده، در مجموع 46 هلیکوپتر Mi-17 دارد که 18 بال آن به علت نیاز به تعمیرات اساسی غیر قابل پرواز اند.»1

بر اساس گزارش سیگار، اگر از مجموع 46 فروند هلیکوپتر Mi-17 روسی قوای هوایی افغان، 8 فروند آن قابل استفاده نیست. افغانستان باوجود حضور 17 سالۀ غرب، دارای 28 فروند هلیکوپتر Mi-17 می‌باشد که اردوی عقب مانده‌ترین کشور جهان از چنین یک قوت ناتوان هوایی برخوردار نیست.

امریکایی‌ها پس از حضورشان در افغانستان سنجیده منتظر ماندند تا این‌که دولتی روی کاری آید که با امضای پیمان نظامی از حضور قانونی نیروهای‌شان اطمینان حاصل کنند، همان بود که با انتخابات پر از تقلب دولتی را روی کار آوردند که منفورِ مردم و جهان می‌باشد؛ تا این زمان هیچ‌گاه بر تقویت اردو و قوت‌های هوایی افغانستان توجه صورت نگرفت.

هم‌چنین روزنامۀ امریکایی Foreign Policy می‌نویسد: «طرح اخیر وزارت خارجۀ امریکا برای قوای هوایی نوپای افغانستان، خواستار رشد ناوگان کنونی این قوا از 124 بال هواپیما به 259 بال و افزایش تعداد پرسونل آن از 8 هزار نفر به 12 هزار نفر است.»2 اگر این برنامه تطبیق شود هواپیماهای امریکایی که اکثر آن‌ها UH-60 بلک‌هاک هستند، جایگزین هواپیماهای روسی خواهند شد.

برعلاوه، درین اواخر اشرف غنی رئیس جمهور، حکم بازنشستگی 164 جنرال اردو را امضاء نمود. وی این طرح را به منظور اصلاح امور نظامی و نیز جوان سازی اردو و پولیس ملی افغانستان اعلام کرد. بر اساس این طرح نزدیک بر هفتاد درصد از جنرالان باز نشسته خواهند شد.

طرح عوض نمودن هوپیماهای امریکایی بجای هواپیماهای روسی و نیز بازنشسته ساختن جنرالانِ با تجربه می‌تواند برنامه‌ای باشد برای تغییر تجهیزات روسی به تجهیزات امریکایی و نیز تغییر نسل جوان و آموزش دیدۀ امریکا برای آیندۀ سیاسی افغانستان، آن‌چه که قبلاً در کشورهای ترکیه، مصر و پاکستان ساختارِ جهنم نظامی‌گری و پولیسی را ساخته‌است. این در واقع تداوم همان سیاستی است که زلمی خلیل زاد با کمرنگ ساختن نقش اقوام و حذفِ رهبران مجاهدین، در کتاب‌اش از آن یاد کرده‌است.

امریکا تجربۀ کافی در این زمینه دارد، از نمونه‌های آن می‌توان به پاکستان در همسایگی افغانستان اشاره نمود که باوجود داشتن سلاح هسته‌یی و قرار گرفتن آن در ردۀ هشتمین قدرت جهان، تاکنون وابسته به کمک‌های نظامی و اقتصادی امریکاست.

احمد صدیق احمدی

منبع:

1-        http://etilaatroz.com/56275/

2-        همان منبع

ادامه مطلب...

سخنرانی تیلرسون در مورد سیاست ایالات متحده در سوریه

چی بسا سخنانی به ظاهر شیرین؛ ولی فریبنده

(ترجمه)

ریکس تیلرسون، وزیر امور خارجه امریکا طی سخنرانی در دانشگاه استنفورد-کالیفورنیا در تاریخ ۱۷جنوری ۲۰۱۸م سیاست امریکا در قبال سوریه را بیان نمود. در این سخنرانی مسئلۀ سوریه به عنوان یک موضوع مطرح نگردید؛ بل موضوعی بود که تیلرسون مستقیماً به آن پرداخت. ریکس، پس از بررسی رویدادها در سوریه که در آن حقایق را تلنبار کرده و با دروغ‌ها آن‌ها را به منظور بی‌گناه ثابت کردن امریکا در خصوص خون مردم سوریه و به تصویر کشیدن آن به عنوان دوست صمیمی در هم آمیخته بود. تیلرسون اهداف سیاست امریکا را در قبال سوریه این‌گونه خلاصه نمود:

1-  جنگ با دشمن اصلی امریکا، ISIS(داعش) به همراه القاعده و جلوگیری از نفوذ این سازمان‌ها که برای امریکا و متحدانش خطرزا می‌باشند.

2-  امریکا برای تضعیف نفود ایران در سوریه تمرکز خواهد کرد و از سوی دیگر اجازۀ توسعه بحری را در دریای مدیترانه به ایران نخواهد داد.

3-  روی این ملحوظ، نیروهای ایالات متحده از شمال شرق سوریه عقب‌نشینی نخواهند کرد؛ ولی با این حال، حضور نظامی‌ و دپلوماتیک‌اش را در مناطق کردی برای ثبات اوضاع تا زمانی اجرای راه‌حل سیاسی بر اساس قطعنامۀ شماره ۲۲۵۴ سازمان شورای امنیت تقویت خواهد داد.

4-  امریکا به کمک‌های بین‌المللی برای بازسازی در هر ساحه‌ای که تحت کنترول رژیم اسد قرار داشته باشد، اجازه نخواهد داد.

5-  برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه تحت نظارت سازمان ملل، از جمله مشارکت مهاجران سوری و تمام کسانی‌که در این درگیری‌ها مکلف به فرار شدند. و سر انجام، کناره‌گیری اسد و خانواده‌اش از اریکۀ قدرت.

شکی نیست که تصمیم امریکا برای تقویت حضور نظامی و دیپلوماتیک به هدف تحمیل واقعیت تازه‌ای است که امریکا را قادر می‌سازد تا جزئیات رویداد‌های سوریه را به صورت نظامی یا جنگ علیه تروریزم، برای دلیل ماندنش در سوریه کنترول نماید. تیلرسون کذاب، ادعا کرده است که؛ امریکا اشتباه را که در خصوص عقب نشینی نیروهایش در عراق در سال ۲۰۱۱م مرتکب گردید، در سوریه تکرار نخواهد کرد؛ چون این عقب نشینی راه را برای ظهور داعش مساعد نمود که بعد‌ها بنابر ادعای تیلرسون سبب تراژیدی‌هایی گردید. البته تیلرسون خود را زیاد زحمت نداد تا توضیح دهد که چرا و چگونه رهبری عراق در تابستان ۲۰۱۴م تمام منابع مالی و نظامی‌اش را در خدمت ISIS یا همان داعش قرار داد.

با توجه به اظهارات تیلرسون و هم‌چنان تصمیم تشکیل یک نیروی مرزی قوی ۳۰ هزار نفری کردی، نشان می‌دهد که امریکا اهداف ملیشه‌ای دارد و می‌خواهد بحران‌های متوالی را ایجاد نماید تا بتواند منطقه را برای تأمین منافع و اهدافش زیر سلطه قرار دهد. به گونۀ مثال؛ حضور دایمی امریکا در افغانستان، که در سال ۲۰۰۱م آن را طی یک حمله اشغال نمود، نمونه‌ای بسیار خوبی بر این مدعاست. اظهارات ضد تروریستی دیروز امریکا علیه القاعده و داعش امروز، دورغ و جعلیاتی برای سرپوش گذاشتن به واقعیت اهداف امریکا می‌باشد. تیلرسون طی سخنرانی‌اش گفت: «امریکا حضور نظامی‌اش را در سوریه حفظ خواهد کرد تا تمرکز به این داشته باشد که داعش نتواند در این منطقه دوباره ظهور نماید.» وی افزدود: «مأموریت نظامی ما در سوریه نظر به شرایطی باقی خواهد ماند.» این بدین معنی‌ست که نیرو‌های امریکایی اصلاً تاریخ دقیقی برای خروج از این سرزمین و یا هم استندردهای مشخصی که میزان موفقیت مأموریت‌شان را بسنجد، ندارند. طوری‌که سناتور "تام یودال" از "دیوید ساترفیلد" معاون وزیر خارجه امریکا پرسید: «چگونه می‌توان این را به یک جنگ بی‌پایان جهت داد؟» ساترفیلد در پاسخ به این سؤال خود را طوری جلوه داد که اصلاً چیزی از جوابش در رابطه به این سؤال فهمیده نمی‌شد.

البته، تیلرسون مکار مجبور است که زهر را با عسل یک‌جا کند، بدین‌سان که او تلاش نمود تا سخنانش را آرایش داده و هنگامی‌که گفت امریکا نگران تلفات غیر نظامیان در سوریه است، خواست تا با ریزاندن اشک‌های تمساح مانندش افکار عامه را بفریبد و طوری وانمود ساخت که گویا امریکا نسبت به سوریه دلسوز است. اینست قربانی نمایندۀ امریکایی، قاتل خونخوار دمشق. تیلرسون قول داده است که امریکا هرگز استفاده از سلاح‌های شیمیایی را در سوریه اجازه نخواهد داد و امریکا پاسخگوی مسئولیت‌هایش در سوریه خواهد بود. ولی با این حال، او از قربانیان بمب‌های بیرلی و بمباردمان‌های موشکی که باعث تخریب شفاخانه‌ها، مساجد و خانه‌های غیر نظامیان گردید، سخنی بر لب نیاورد، توگویی در فرهنگ تیلرسون این امر چنان به نظر می‌رسد که این همه جنایات در سوریه نوعی از "مهربانی و شفقت" باشد! با توجه به این امر، تیلرسون می‌خواهد روی این موضوع خاک اندازد و حقیقت را از دید افکار عامه پنهان کند.

در نتیجه، می‌توان گفت که پس از پرده برداشتن از روی جنایات امریکا و نشان دادن این‌که جنایات دمشق تنها بخشی کوچکی از جنایات وحشیانۀ واقعی امریکا می‌باشد. امر شرم‌آور اینست که برخی از رهبران اپوزیسیون(انقلابی) نیرو‌های به اصطلاح آزاد در پی وعده‌های میان‌خالی و بهشت موعود ترامپ بوده و پیوسته از دنباله‌روی ترامپ باز نمی‌ایستند؛ با وجودی‌که ترامپ از دیدار با آن‌ها در واشنگتن خودداری نموده و تنها به آن‌ها اجازه داد تا بعضی از جلسات را در واشنگتن برگزار نمایند. در عین حال، هیئت مذاکره کننده از یک جا به جای دیگر می‌روند تا سرزمین‌های مسلمان نشین علاقه‌مند به امریکا را به این امر اقناع کنند که انقلابیون مایل‌اند تا منافع آن‌ها را بهتر از بمب‌های شیمیایی بشار تأمین نمایند. این در حالیست که برخی از گروه‌های دیگر به عوض جنگیدن علیه قصابان خونخوار دمشق به خاطر تحقق منافع اردوغان در شهر عفرین می‌جنگند.

بنا بر این، همه باید بدانند که کوتاه‌ترین راه برای از میان برداشتن رژیم بشار و جنایات افرادش، همانا وحدت و هماهنگی تلاش‌ها نیاز است تا بتواند ریشۀ این رژیم را در دمشق و در هر جای دیگر خشک نماید. این کار نیاز به یک رهبری متحدی دارد که در صدد کسب رضای الله سبحانه وتعالی بوده و حمایت توطئه‌گران را در برابر انقلاب شام رد نماید. در غیر آن، رنجی که مردم مظلوم ما را در شام احاطه کرده است پایان نخواهد یافت.

داکتر عثمان بخاش

رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

تأکید طالبان در مورد گفت‌وگوهای صلح افغانستان با پاکستان و چین

در خبرنامه‌ای‌ که از سوی خبرگزاری صدای امریکا به نشر رسیده است، چنین آمده است: «برخی مقامات بلند پایۀ طالبان گزارشی را به هیأت رهبری طالبان تسلیم نمودند که در آن از توافق طالبان با حکومت پاکستان و برخی دولت‌های دیگر؛ از جمله چین و قطر در خصوص پیداکردن راه‌حل در مورد جنگ افغانستان خبر دادند.» هم‌چنان در بیانیه‌ای که از سوی مجلۀ "پشتون" که در برخی روزنامه‌های پاکستانی نیز به نشر رسیده است، تأکید می‌کند که برای اولین بار پنج‌تن از هیئت دفتر سیاسی طالبان، قطر را به قصد اسلام آباد از بهر گفت‌وگوها با مسئولین پاکستانی ترک نموده‌اند. هم‌زمان با این، بیانیه‌ای که از سوی طالبان نشر گردیده، این را می‌رساند که هردوطرف با هم بحث و تبادل نظر نموده و در خصوص آوردن صلح با هم گفت‌وگو نمودند. خبرگزاری هم‌چنان اشاره می‌کند که هیئت از طالبان هم‌چنان با چین و قطر و برخی دولت‌های دیگر از جمله چین، از بهر پیداکردن راه‌حل و پایان دادن جنگ جاری در افغانستان دیدار نمودند. بیانیه هم‌چنان می‌افزاید: «ما پلان‌های خود را به هیئت رهبری در مورد گفت‌وگوهای‌مان تسلیم نمودیم که بعداً نقشه‌هایی را در خصوص"صلح" روی دست خوهیم داشت.»

اما با این حال مسئولین پاکستانی در این‌باره کدام اظهار نظر ننموده چنان‌چه تأکید نموده‌اند، که با طالبان کدام نشستی نداشتند. اما برخی منابع دیپلوماسی در پاکستان می‌افزایند که هیئت طالبان در ماه گذشته از پاکستان دیدار نموده و نیز یک‌تن از مسئولین بلند پایۀ طالبان در اظهاراتی به خبرگزاری "فرانس برس" بیان داشت که برخی از اعضای دفتر سیاسی طالبان در قطر به پاکستان سفر نموده‌ و تأکید داشته‌اند که با برخی افراد و بزرگان مهاجرین افغان به گونۀ سِری دیدار نموده‌اند.

طالبان هم‌چنان در بیانه‌ای خویش چنین اظهار داشتند: «امارت اسلامی طالبان در حل قضیۀ دائمی افغانستان تأکید داشته و خاطرنشان می‌سازیم که ابتداء باید صلح پایدار در بین مردم به‌وجود آید تا مردم در امن و امان زندگی نمایند.» دیدار طالبان از پاکستان درحالی صورت می‌‌گیرد که پاکستان از بهر توقف جنگ جاری افغانستان توسط باغی‌های چون شبکۀ حقانی، که بخش از گروه طالبان استند، تحت فشار قرار دارد. اما پاکستان همواره حضور طالبان مسلح در خاک خویش را، که افغانستان را هدف قرار می‌دهند، رد می‌کند. دونالد ترامپ رئیس جمهوری امریکا چندی قبل روند فرستادن صدها ملیارد دالر کمک‌های نظامی به پاکستان را که از بهر جلوگیری از حملات افراط‌گرایانۀ طالبان؛ آنانی‌که در برابر قوت‌های امریکایی در افغانستان می‌جنگند، توقف داد. هم‌چنان "نیکی هالی" نمایندۀ امریکا در سازمان ملل پس از دیدارش از افغانستان، که بخش از هیئت نمایندۀ سازمان ملل بشمار می‌رفت، در دیداری‌که  از افغانستان داشت، چنین گفت: «حکومت افغانستان تلاش‌هایش را از بهر به‌پای میز مذاکره کشانیدن طالبان آغاز کرده است.» (منبع: خبرگزاری صدای امریکا)

درفرجام، حکومت پاکستان چهرۀ اصلی خود را مبنی بر توقعات مقامات بلند پایۀ امریکایی از طالبان به هدف کشانیدن آنان به پای میز مذاکره افشاء ساخت.

عثمان طه

ادامه مطلب...

انقلاب‌ها در خصوص آزاد سازی قدس بدون یک راهکار درست بی‌نتیجه بوده و بر علماء به عنوان وارثین پیامبران واجب است که امت را به جهاد درین راستا فرا خوانند

  • نشر شده در مالیزیا

(ترجمه)

بیش از صدها تن از علمای مسلمان از سی کشور، در کنفرانس جهانی میز­گرد علمای اسلامی در پتراجایا در مالیزیا گرد آمده و در مورد وضعیت قدس پس از اعلام دونالد­ترامپ در خصوص به‌رسمیت شناختن آن به عنوان پایتخت دولت یهود، بحث و گفتگو نمودند. این کنفرانس که با پیوستن به جشنواره‌ای تحت عنوان "اقصای من"، در ۲۸-۲۷ جنوری ۲۰۱۸م راه اندازی شده بود، به طور مشترک توسط بنیاد "اقصای من"، با همکاری ادارۀ توسعه اسلامی مالیزیا(JAKIM)، اتحادیۀ علمای فلسطین و اتحادیۀ جهانی علمای مسلمان برگزار گردید.

 در پایان این کنفرانس به تعداد ۱۴ قطعنامه صادر گردید که از جمله، ۲ قطعنامه، شماره‌های ۱۳ و ۱۴ آن در خصوص آزادی قدس هم‌خوانی داشت. اما متأسفانه این ۲ قطعنامه هم حتی با امضای کمیته علماء به منظور بالا بردن سطح آگاهی مسلمانان در راستای آزادی قدس، از هیچ ارزشی برخوردار نبوده و­ هیچ دردی را درمان نکرد. اما امر بسا مسخره این بود که هیچ یکی از این قطعنامه­ها از حکام و ارتش‌های سرزمین­های اسلامی نخواست تا علیه کیان نامشروع یهود، جهاد فی سبیل الله راه اندازی شود.

ای امت معزز! آیا شما این را درک نمی‌کنید که قدس برای نخستین بار توسط حضرت عمر رضی الله عنه با زوری شمشیر(جهاد) آزاد گردید؟ آیا شما از این‌که قدس در جنگ‌های صلیبی‌ توسط صلاح الدین ایوبی آزاد گردید، بی‌خبرید؟ اکنون حقیقت این ا‌ست که قدس از ما به زور گرفته شده و توسط ارتش مجهز یهود نیز به زور اداره می‌شود. ای امت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم و وارثین واقعی پیامبران علیه الصلات والسلام، آیا آزادی قدس وابسته به جهاد نیست؟! آیا در میان شما کسی نیست که این را درک کند که یهود به هیچ زبانی نمی‌فهمد مگر به زبان جنگ؟ آیا در میان شما کسی نیست که شجاعانه لفظی جهاد فی سبیل الله را به زبان خود در آورد؟

ای امت معزز! شما کسانی نباشید که تنها درک راه‌حلی واقعی در خصوص قدس را داشته باشید وبس، بلکه شما باید این جرئت را داشته باشید که حقیقت را در هرجا و در هر حالتی بازگو کنید. سوگند به الله سبحانه و­تعالی که قدس و فلسطین تنها و­ تنها با برگزاری جشنواره‌ها و کنفرانس‌ها آزاد نمی‌شوند. هزاران کنفرانس برای آزادی قدس دایر گردید ولی هنوزهم قدس در چنگ یهود است. هزاران راه‌حل برای آزادی قدس دریافت گردید، باز­هم به یأس و ناامیدی منتهی گردید. قبل از این‌که شما این را درک کنید که یگانه راه‌حل در زمینۀ آزادی قدس جهاد فی سبیل الله است، چقدر کنفرانس‌ها و راه‌حل‌های دیگر اتخاذ می‌کنید؟ علمایی که وارثین حقیقی پیامبران علیه الصلوات والسلام هستند، باید برای آزادی قدس از منظر عمر بن خطاب رضی الله عنه و صلاح الدین ایوبی رحمه الله به این قضیه نگاه کنند؛ تا باشد که به اذن الله سبحانه و­تعالی از‌ این حالت نجات یابد.

حزب‌التحریر از تذکر جهاد برای آزادی قدس و فلسطین هیچگاه در برابر حاکمان، ارتش سرزمین‌های اسلامی و تمام مسلمانان جهان خاموشی اختیار نخواهد کرد؛ زیرا حقیقت این است که یگانه راه در خصوص آزادی قدس و فلسطین، راه‌اندازی جهاد فی سبیل الله و انسجام نیرو‌های اسلامی به سوی این سرزمین مبارک می‌باشد. حزب‌التحریر هیچ‌گاهی مبارزه برای تأسیس خلافت راشده بر منهج نبوت را که وقوع آن نزدیک است، توقف نخواهد داد؛ چون این تنها خلافت اسلامی است که می‌تواند نیرو‌های اسلامی را برای آزادی قدس و فلسطین منسجم نماید.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-مالیزیا

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه