دفتر مطبوعاتی مرکزی: دعوت فرا قارهای؛ قسمت (39) خلافت بر منهج نبوت
- نشر شده در ویدیوها
(برداشت ماه 08/2019)
(برداشت ماه 08/2019)
نامهای به مجاهدین، نامهای به اهل شام – اتحاد ترکیه و آمریکا - پایگاه انجر لیک، اردوگاههای افسران - دخالت ترکیه با اهل شام و نقاط نظارتی ترکیه
هشدار حزبالتحریر دربارۀ نقش نمایندگی ترکیه از امریکا
چهارشنبه، 27 ذیالحجه 1440هـ.ق موافق 28 اگست/اوت 2019
حزب التحریرولایه سوریه: تظاهراتی را در گردهمایی اردوگاه الکرامه با مردم حومه شمالی حماه تحت عنوان "برنامه برای آزادی چیست؟" ترتیب داد.
جمعه، 22 ذیالحجه 1440هـ.ق موافق 23 اگست/اوت 2019
چهارشنبه، 27 ذیالحجه 1440هـ.ق موافق 28 اگست/اوت 2019
از شیخ یوسف مخارزه (ابو همام)
سرزمین مبارک فلسطین
جمعه، 22 ذیالحجه 1440هـ.ق موافق 23 اگست/اوت 2019
کلامی مسجد از دکتر محمدعفیف شدید
سرزمین مبارک فلسطین
سه شنبه، 26 ذیالحجه 1440هـ.ق موافق 27 اگست/اوت 2019
حزب التحریر ولایه سوریه تظاهراتی را در اردوگاههای أطمه در حومه ادلب با عنوان "خشم انقلاب!" ترتیب داد.
شنبه 22 ذیالحجه 1440 هـ.ق موافق 23 اگست/اوت 2019
جلسه (245)
[اجلاس G7!]
مهمان برنامه: استاد بلال قصراوی (ابو ابراهیم)
مجری برنامه: استادهیثم ناصر(ابو عمر)
حزبالتحریر ولایه اردن
جمعه، 29 ذیالحجه 1440 هـ.ق موافق 30 اگست/اوت 2019
(ترجمه)
سیاست، دارای تعاریف زیادی است؛ اما مهمترین آنها این تعریف میباشد که: "سیاست عبارت از اداره و تنظیم امور داخلی و خارجی امت از سوی دولت و امت میباشد؛ بهگونهایکه دولت این اداره و تنظیم امور را بهصورت عملی به عهده داشته و امت توسط آن، دولت را محاسبه میکند."
بنابراین تعریف، عهدهدار اصلی امور، امت و یا مردم میباشند؛ زیرا آنها صاحب قدرت بوده و کسانی هستند که دولتها را ایجاد کرده و دوباره از بین میبرند و آنها هستند که حکام را تعیین نموده و به آنها این حق را میدهند تا به نمایندگی از آنها قوانین و نظامی را که میخواهند، تطبیق نمایند. این علاوه بر آن است که خود حاکم از جمله فرزندان همان امت بوده و از آن بیگانه نیست.
این تعریف، متعلق به کشورهای وابسته و دستنشانده نیست و نیز اینگونه کشورها محور بحث فعلی نمیباشند؛ بلکه محور بحث فعلی کشورهای مستقل علاوه بر متعدد بودن درجات و طبقهبندی آنها میباشند. در حقیقت زمامداران مسوول اصلی امور امتها و مردم هستند و آنها هستند که امور و قضایا را بهوسیلهی نظامیکه یا خودشان آن را ایجاد کرده و به آن راضی شدند و یا توسط وارد ساختن نظامی از سایر امتها به علت پسندیدن آن و یا تحمیلشدن این نظام در مقطعی از زمان بالای آنها و یا هم توسط قانونیکه از سوی بشر نبوده؛ یعنی قانون الهیکه مسلمانان آن را با میل و رغبت کامل و محبت و تکریم برای خودشان برگزیدهاند، به پیش میبرند.
با این نکات، واضح میگردد که: اگرچه دولتها و در رأس آنها حکام، کسانی هستند که نظام را تطبیق نموده و امور را بهصورت عملی و تنفیذی اداره میکنند؛ ولی نقش بزرگ و اساسی را در سیاست امتها دارند؛ زیرا آنها هستند که حاکم را تعیین نموده و نوعیت نظام سیاسی و حکومتداری را که بر اساس قناعت فکری و فلسفهی زندگیشان انتخاب نمودهاند را برای او تعیین میکنند و امتها هستند که اگر حاکم در هنگام اداره و تطبیق اموریکه با آنها در مورد آن توافق نموده است، کدام کوتاهی و سرپیچی نشان دهد، او را محاسبه میکنند؛ چنانچه بالای حاکم لازم است که امور را طوری اداره و تنظیم نماید تا امت از وی راضی گشته و مایل شوند تا به حکومتاش بهصورت درست و طبیعی ادامه دهد.
این نقش بزرگ امتها و مردم است که دولتها را در جهان و در موقفهای بینالمللی مستقل، زنده و پویا نگه میدارد و احساس آزادی، استقلال، تسلط بر داراییها و ثروتها و احساس امنیت، ارزش و عزت را در آنها بهوجود میآورد.
دولت به ادارهی امور داخلی و خارجیاش بهصورت عملی میپردازد؛ که اداره امور داخلی توسط تطبیق ایدئولوژی؛ – یعنی نظامیکه مردم آن را بر اساس فلسفهی زندگیشان انتخاب نمودهاند – در داخل صورت میگیرد و این به مفهوم سیاست داخلی است؛ اما اداره نمودن امور خارجی امت از سوی دولت عبارت از روابط آن با سایر دولتها و ملتها و نشر ایدیولوژیاش به تمام کشورهای جهان میباشد و این به مفهوم سیاست خارجی است.
با این حساب دانستن سیاست خارجی یک امر نهایت مهم در شناخت اهمیت محافظت از موجودیت دولت و امت و بهخاطر تحقق مصالح و اهداف امت که مشروط به نشر ایدیولوژی و ایجاد و تنظیم روابط اش با سایر دولتها و ملتها که بر اساس همین ایدئولوژی است، میباشد.
بدون شک امتها و مردم به عنوان بازیکن قوی و قهرمان اصلی در حفظ ایدئولوژی، حفظ دولت و حفظ منافع از هر نوعیکه باشند بهشمار میروند؛ بههمین خاطر، هر نوع کوتاهی در حق امت و غصب حقوق افراد آن به جواب محکم و قاطع نیاز دارد و هنگامیکه موضوع به ما مسلمانان تعلق میگیرد از ویژگی بیشتری برخوردار میشود؛ زیرا هر نوع تیرگییی در رابطهی حاکم با محکوم باعث میشود تا امت نقشی را که الله سبحانهوتعالی برایش داده است از دست بدهد؛ نقشیکه بر اساس فضیلت و ترجیح نه؛ بلکه بهخاطر مکلفیتها و مسئولیتهای حمل دعوت بهسوی تمام مردم برایش داده شده است و بههمین خاطر امت اسلامی اجازه نمیدهد تا کسی بالای آن مسلط شود که اراده آن را سلب نماید؛ زیرا اگر این کار را بکند در واقع با امانت حمل دعوت که مشروط به حفظ اراده است، خیانت کرده است. آیا نمیبینید که الله سبحانه و تعالی حکام را نه؛ بلکه امت را در بزرگترین واجباتیکه آنها را بالای مسلمانان فرض گردانیده مورد خطاب قرار داده است:
﴿ فَٱقۡطَعُوٓاْ ﴾، ﴿وَقَٰتِلُواْ﴾، ﴿وَلَا تَرۡكَنُوٓاْ﴾، ﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ﴾، ﴿وَأَطِيعُواْ﴾ و ﴿وَقُلِ ٱعۡمَلُواْ﴾
﴿وَلَن يَجۡعَلَ ٱللَّهُ لِلۡكَٰفِرِينَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ سَبِيلًا﴾
ترجمه: و (مادامیکه مؤمنان دارای ایمان راستین و کردار شایسته و بایسته باشند) هرگز خداوند کافران را بر مؤمنان چیره نخواهد ساخت؛ بناءً تمام اوامر و فرائض در هر زمان و مکان متوجه امت است.
این یک معادله واضح و آشکاری است که واقعیت کشورهای زنده بیانگر آن بوده و فکر اصیل آن را تائید نموده و به سوی آن فرا میخواند و همچنان دین صحیح بالای آن تأکید میکند؛ لذا در هنگام به وجود آمدن هر نوع نقصی در این معادله بالای مردم و ملتها لازم میگردد تا فوراً جهت اصلاح جریان حرکت، پاکسازی فضا و برگشتاندن امور به جایگاه اصلی آنها بر اساس اراده، قدرت و استقلالیت خویش نقش خود را اداء نمایند؛ ولو که این کار قربانی شدن فرزندان، ثروتها و داراییهای آنها را در قبال داشته باشد؛ زیرا هیچ زیانی بزرگتر از قربانی شدن حاکمیت، اراده و استقلال امت نیست. به همین خاطر این تعریف سیاست که: "عبارت از اداره و تنظیم امور داخلی و خارجی امت از سوی دولت و امت میباشد؛ بهگونهایکه دولت این اداره و تنظیم امور را بهصورت عملی بهعهده داشته و امت توسط آن دولت را محاسبه میکند." تعریفی است که نقش اصلی حاکم و محکوم را در اداره و تنظیم امور از لحاظ تطبیق و محاسبه واضح میسازد.
اما تعریف دیگری از سیاست اینست که: "سیاست عبارت از فکره/عقیده و طریقه/روش تطبیق عقیده میباشد" و این تعریف متعلق به جوهر سیاست میباشد؛ یعنی افکار، احکام، قوانین و دستوراتیکه بهوسیله آنها اداره امور داخلی و خارجی و تطبیق آنها از سوی دولت صورت میگیرد؛ به این معنا که هرگاه از سیاست حرف میزنیم که آن عبارت از "فکره و طریقه" است در واقع از جوهر قانونگذاری، محاسبه و اصل قانون حرف میزنیم و هرگاه یک امت اسلامی باشد، مبدأ/ایدئولوژی آن امت در عقیده و نظام و یا هم در فکره و طریقه که اساس تنظیم امور از سوی دولت و امت را تشکیل میدهند؛ نیز اسلامی میباشد. بناءً، قوانین و محاسبه تمام آنها استوار بر اساس عقیده اسلامی خواهد بود و هرگاه امتها و مردم پیروی نظام کپیتالیزم/سرمایهداری باشند، دولت و قوانین آنها نیز استوار بر عقیدهی جدایی دین از دولت خواهد بود و نظامیکه از عقل بشر سرچشمه میگیرد بهنام "دموکراسی" یاد میشود.
اما تعریف سوم و پایانی سیاست در این بحث اینست که: "سیاست عبارت از یک روش امکان پذیر است" که متعلق به میزان قدرت حاکم و دولت همراه با داشتن تجربه، فهم و درایت آنها در رسیدن به تامین منافع معنوی و مادی امت میباشد که با انجام دادن کمترین تلاش و مصرف نمودن کمترین انرژی به وجهی احسن آن بیشترین فایده را با عبور نمودن از مشکلات و چالشهای متعدد بهدست میآورند، که در این قسمت، موضوع بیشتر به نظامها و حکام و عمل، درایت، شخصیت قوی، تجربه و آگاهی آنها بستهگی دارد و در اینجا باید گفته شود که در واقع سیاست ولو که بهوسیله فکر دارای وزن گشته و توسط ثروت مملو گردیده باشد؛ هیچ نوع ارزشی ندارد؛ تا زمانیکه شما به عنوان حاکم و دولت مردان نتوانید منافع معنوی و مادی امت خود را تامین نموده و از آن دفاع کنید.
بههمینگونه، واضح گردید که تعریف اول سیاست بیانگر نقشهایی است که باید مردم، دولتها، نظامها و حکام آن را ایفا نمایند و همچنان بیانگر مسئولیتهای هریک از آنها میباشد؛ اما تعریف دوم متعلق به جوهر قانونگذاری میشود و تعریف سوم مربوط به عمل حکام، نظامها، دولت مردان و میزان بیداری، تخصص و قدرت آنها در به دست آوردن منافع امت و منافع دین آنها در هنگام مشکلات و چالشهای متعدد میگردید و همینطور مشخص گردید که هر یک از این تعریفات سهگانه برای سیاست، مهم میباشند و میتوانند بالای زوایای مهم سیاست و زوایای مختلف اعمال سیاسی روشنی بیندازند.
نویسنده: دوکتور فرج ممدوح
برای دفتر مرکزی مطبوعاتی حزبالتحریر
(ترجمه)
پرسش:
احادیثِ صحیحِ بسیاری در مورد طائفه ظاهره (گروه پیروز) آمده است؛ تفسیر و توضیح احادیث چگونه است؟ قسمیکه در بعضی از اقوال آمده آیا واقعیت این احادیث بر علمای اصول و یا علمای حدیث صدق میکند؟ و همچنین گاهی میشنویم که این جماعه و یا آن گروه ادعای طایفۀ ظاهره بودن را دارد، چگونه میتوانیم هویت اصلی این کتله را بشناسیم؟ الله سبحانه وتعالی برای شما اجر دهد.
پاسخ:
پاسخ به پرسش شما دو بخش دارد:
اول- تفسیر و توضیح احادیثیکه در مورد طائفه ظاهره (گروه پیروز) است.
دوم- تطبیق و عملی کردن واقعیت احادیث در زندگی.
اما جزء اول که در مورد آن گروه احادیث بسیاری ذکر شده قرار ذیل است:
- بخاری از طريق مغيره بن شعبه روایت کرده که رسول الله صلى الله عليه وسلم فرمود:
«لاَ يَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي ظَاهِرِينَ حَتَّى يَأْتِيَهُمْ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ ظَاهِرُونَ»
ترجمه: همیشه مردمانی از امت من غالب و پیروز اند؛ تا اینکه دستور الله (سبحانه وتعالی) به آنان میرسد و آنان همچنان پیروز اند.
- مسلم از طریق ثوبان روایت کرده که رسول الله صلى الله عليه وسلم فرمود:
«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي ظَاهِرِينَ عَلَى الْحَقِّ لاَ يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ حَتَّى يَأْتِيَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَذَلِكَ»
ترجمه: همیشه بخشی ازامتم باحق –بر دشمنان- پیروزاند. هرکس سودای ناامید کردنشان را دارد، زیانی (دینی یا ایمانی) به آنان نمیرساند؛ تا اینکه دستور الله بیاید و آنان همینگونه (استوار) اند.
- مسلم از جابر بن عبد الله روایت نموده، از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که میگفت:
«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ فَيَنْزِلُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَيَقُولُ أَمِيرُهُمْ تَعَالَ صَلِّ لَنَا فَيَقُولُ لاَ إِنَّ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ أُمَرَاءُ تَكْرِمَةَ اللَّهِ هَذِهِ الأُمَّةَ»
ترجمه: همیشه گروه از امت من تا روز قیامت به حق نبرد میکنند و غالباند. فرمود: عیسی فرزند مریم علیه الصلوة والسلام فرود میآید و پیشوایشان به او میگوید: بفرما و ما را نماز ده. عیسی میگوید: نه؛ برخی از شما بر برخی دیگر امیر هستید؛ این بزرگداشت الله متعال برای این امت است.
- و همچنان مسلم از رسول الله صلی الله علیه وسلم حدیثی را نقل کرده که فرموده است:
«وَلاَ تَزَالُ عِصَابَةٌ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ عَلَى مَنْ نَاوَأَهُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»
ترجمه: و پیوسته بخشی از مسلمانان بر اساس حق پیکار میکنند و تا روز قیامت بر مخالفین خویش غالب و چیرهاند.
- مسلم از طریق عقبة بن عامر روایت نموده که من از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که میگفت:
«لاَ تَزَالُ عِصَابَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَى أَمْرِ اللَّهِ قَاهِرِينَ لِعَدُوِّهِمْ لاَ يَضُرُّهُمْ مَنْ خَالَفَهُمْ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ وَهُمْ عَلَى ذَلِكَ»
ترجمه: مداوم بخشی از امتم به خاطر دستور الله (سبحانه وتعالی) میجنگند و دشمنانشان را از بین میبرند و مخالفان به ایشان زیانی (دینی وایمانی) رسانده نمیتوانند و تا وقتیکه قیامت برپا میشود، به همینگونه استوار اند.
- و همچنین از طريق معاوية روایت کرده، شنیدم که رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید:
«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي قَائِمَةً بِأَمْرِ اللَّهِ لاَ يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ أَوْ خَالَفَهُمْ حَتَّى يَأْتِيَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ ظَاهِرُونَ عَلَى النَّاسِ»
ترجمه: پیوسته گروه از امت من دستور الله (سبحانه وتعالی) را برپا میدارند و رسواکنندگان و مخالفان، به ایشان زیانی (دینی و ایمانی) رسانده نمیتوانند و تا دستور الله (سبحانه وتعالی) صادر شود، بر همین روش استوار اند.
- همچنین ترمذی از طریق ثوبان روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ لاَ يَضُرُّهُمْ مَنْ يَخْذُلُهُمْ حَتَّى يَأْتِيَ أَمْرُ اللَّهِ»
ترجمه: همیشه بخشی از امتم با حق –بر دشمنان- پیروز اند. هرکس سودای ناامید کردن و رسوا نمودنشان را دارد، زیانی (دینی یا ایمانی) به آنان نمیرسانند تا اینکه دستور الله (سبحانه وتعالی) (در برپایی قیامت) بیاید و آنان همینگونه (استوار) اند.
- ابوداود از طریق عمران بن حصين روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ عَلَى مَنْ نَاوَأَهُمْ حَتَّى يُقَاتِلَ آخِرُهُمُ الْمَسِيحَ الدَّجَّالَ»
ترجمه: مرتباً قسمتی از امتم بر اساس حق میجنگند و بر مخالفانشان چیرهاند تا اینکه آخرین فردشان با دجال کارزار میکند.
همچنین امام أحمد از طريق جابر بن عبدالله روایت کرده که گفت: از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که میفرمود:
سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: «لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»
ترجمه: همیشه گروه از امت من تا روز قیامت به حق نبرد میکنند و غالباند.
- و همچنین أحمد از رسول الله صلى الله عليه وسلم روایت کرده که فرمود:
«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ لَعَدُوِّهِمْ قَاهِرِينَ لاَ يَضُرُّهُمْ مَنْ خَالَفَهُمْ إِلاَّ مَا أَصَابَهُمْ مِنْ لأْوَاءَ حَتَّى يَأْتِيَهُمْ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَذَلِكَ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَأَيْنَ هُمْ؟ قَالَ: بِبَيْتِ الْمَقْدِسِ وَأَكْنَافِ بَيْتِ الْمَقْدِسِ»
ترجمه: پیوسته گروهی از امت من بر راه حق پیروز اند و بر دشمنان خود غالباند، مخالفین به ایشان زیانی (دینی وایمانی) نمیرسانند؛ مگر اندکی سختی معیشت میرسد و تا دستور الله (سبحانه وتعالی) صادر شود، به همین روش استوار اند. اصحاب رضی الله عنهم گفتند: یا رسول الله آنها در کجا هستند؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: در بیت المقدس و نواحی آن.
- وهمچنین در "الکبیر" آمده است:
«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ عَلَى مَنْ يَغْزُوهُمْ قَاهِرِينَ لاَ يَضُرُّهُمْ مَنْ نَاوَأَهُمْ حَتَّى يَأْتِيَهُمْ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَذَلِكَ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَأَيْنَ هُمْ قَالَ بِبَيْتِ الْمَقْدِسِ»
ترجمه: پیوسته گروه از امت من بر راه حق استوار خواهند بود؛ بر کسانیکه علیهشان پیکار میکنند پیروز میگردند و کسانیکه با ایشان دشمنی کند، زیانی (دینی وایمانی) به آنها نمیرسانند تا اینکه دستور الله (سبحانه وتعالی) میآید. آنها به همین روش استوار اند؛ اصحاب رضی الله عنه گفتند: یا رسول الله آنها در کجا هستند؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: در بیتالمقدس و اطراف آن هستند.
همچنین در کتاب احمد از ابیامامه روایت شده که آنها در بیتالمقدس هستند و کلمۀ "بیت" را به "المقدس" مضاف ساخته است، در کتاب طبرانی حدیثِ "النهدی نحوه" آمده و از ابو هریره رضی الله عنه در کتاب "الأوسط للطبرانی" روایت شده است:
«يقاتلون على أبواب دمشق وما حولها، وعلى أبواب بيت المقدس وما حوله، لا يضرهم من خذلهم ظاهرين إلى يوم القيامة» [فتح الباری]
ترجمه: آنها بر دروازههای دمشق و اطراف آن و دروازههای بیتالمقدس و اطرافِ آن جهاد میکنند؛ کسانیکه میخواهند رسوائی را متوجهشان سازند؛ زیانی (ایمانی ودینی) به آنها نمیرسانند و تا روز قیامت برحق پیروز اند.
همچنین در حدیثِ دیگری رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:
«لا تزال عصابة من أمتي يقاتلون على أبواب دمشق وما حولها وعلى أبواب بيت المقدس وما حولها، لا يضرهم خذلان من خذلهم ظاهرين على الحق إلى أن تقوم الساعة» [كنـزالعمال - للمتقی الهندی]
ترجمه: مداوم بخشی از امتم بر دروازههای دمشق و اطراف آن و بر دروازههای بیتالمقدس و اطراف آن میجنگند، رسواسازی هیچکسی زیانی به آنها نمیرساند و آنها همیشه بر حق خواهند بود تا اینکه قیامت برپا خواهد گردید.
در مجموعۀ احادیثیکه در مورد طائفۀ ظاهره وارد شده است، هرگاه تفکر عمیق شود، موارد زیر آشکار میشوند:
اول- گروهیکه پیروز و کامیاب میشوند، جزء از مسلمانهااند، نه همۀ مسلمانها؛ چون واژۀ "طایفة" در زبان عربی به معنی بخش و یا پارهی از شی و یا چیزی را گویند و هر پارهی از شی را "طایفة" میگویند و در لغتنامۀ المحیط آمده است: (والطائفة من الشیء: القطعة منه)؛ یعنی: طائفه از شی به معنی بخشی از همان شی است.
دوم- صفتی را که این کتله دارد، عبارت از خط سیر مستقیمشان بر حق است و یا به عبارت دیگر، آنچه که الله سبحانه وتعالی دستور داده به اساس دستورات آن مستقیماً حرکت میکنند.
سوم- گروهیکه متصف به این واقعیتاند، کسانیاند که در راهِ اسلام جهاد میکنند و به این الفاظ آماده است: «يقاتلون على الحق»، «يقاتلون على أمر الله»
چهارم- خصوصیت دیگر آنها این است که آنها دارای قوت و نیرو هستند که با ارتشِ دشمن میرزمند و بر آنها غالب شده، آنها را شکست میدهند و در نهایت نصرتِ آشکارا نصیب آنها خواهد گردید. در حدیث به این الفاظ آمده است: «يقاتلون على الحق ظاهرين على من ناوأهم» و «يقاتلون على أمر الله قاهرين لعدوهم».
پنجم- در حدیث ذکر شده است: «گروه مذکور بر دروازههای دمشق و اطراف آن و بر دروازههای بیتالمقدس و اطراف آن جنگ میکنند.» یعنی آنها در سرزمین شام با دشمن جنگ میکنند و در نهایت پیروزیی میدان از آنها خواهد بود.
اوصاف ذکرشده فوق میرساند که این گروه بر اساس اسلام و ارزشهای اسلامی و آنچه الله سبحانه وتعالی دستور داده استوار اند و در راه اسلام میجنگند و از چنان قدرت و نیروی لازم برخوداراند که دشمن را به هزیمتِ مشهود و آشکارا مواجه خواهند ساخت. حتمی است که دشمنِ مسلمانان همانا ارتشها و دولتهای کفریاند و گروهیکه به طرف دشمن حمله میکنند، باید دارای ارتش کاملاً قدرتمند و قوی در دولت اسلامی باشد و لازم است تا این ارتش را خلیفه و یا فرمانده لشکر رهبری نماید که در نتیجۀ رهبری خلیفه، ارتش اسلام با دشمنان میجنگند و دشمنان خود را شکست داده و آنها را مغلوب میسازند. همچنین این گروه از شام و اطراف آن حرکت کرده در قدم اول دولت و ارتش را در آنجا تأسیس مینمایند و سپس با دشمنان جنگ کرده آنها را نیست و نابود میکنند. به عبارت دیگر، این فرقه یا صاحب دولت و ارتش است که به طرف دشمن حمله نموده و آنها را به شکست مواجه میسازند و یاهم گروهیاند که برای ایجاد دولت اسلامی کار و فعالیت کرده و پس از ایجادِ یک دولت بالای دشمن حمله نموده و دشمن را از بین خواهند برد.
اما در رابطه به واقعیت عینی این جماعه، من فکر میکنم که این واقعیت بر عصر پیامبر صلی الله علیه وسلم و یارانش صدق میکند که دولت را تأسیس و سپس جهاد کردند. همچنان فکر میکنم، این مسئله بر میگردد به صدر اسلام و هر خلیفه و فرمانده که در دولت اسلامی با دشمنان جنگ کرده و پیروز گردیده است. میتوانم بگویم که این واقعیت بر جهاد صلاح الدین ایوبی و لشکریانش نیز صدق میکند که صلیبیها را شکست داد؛ همچنین بر حملۀ قطز و بیبرس و لشکریانشان نیز صدق میکند که تاتارها را شکست دادند. همچنین فکرمیکنم، این موضوع بر ما در حزبالتحریر نیز صدق میکند که برای ایجاد دولت ابر قدرت اسلامی –خلافت راشده– کار و فعالیت مینماییم که این دولت با دشمنان کافر جنگ را آغاز و پیروزی میدان از آنها خواهد بود؛ به همینگونه قسمیکه رسول الله صلی الله علیه وسلم بشارت داده است، دولت یهود را از نقشه دنیا محو و روم فتح خواهد گردید و این مسئلهای است که نزد من راجحتر است.
اما واقعیت بیان شده در احادیث به گروهیهای صدق نمیکند که دارای دولت اسلامی و ارتش نباشند؛ چون بدون دولت و ارتش نمیتوان دولت و یا ارتش دشمن را شکست فاحش داد؛ پس گروهای بدون دولت و ارتش نمیتوانند امریکا و انگلیس را مغلوب سازند و نمیتوانند کیان یهود را ریشهکن سازند.
وضاحتاَ باید تذکر داد: اوصاف ذکر شده این گروه بر گروهای بدون دولت و یا ارتشهای بدون دولت محل کارایی و تطبیق ندارد؛ چون صفت گروه منصوره تنها جنگ نه؛ بلکه جنگ همراه با غلبه و پیروزی است که وجود دولت و ارتش حتمی است. گروهای نظامی بدون دولت، دولتها را شکست داده نمیتوانند. همچنین واقعیت بیان شده در حدیث در نبود دولت خلافت بر گروهایکه برای تأسیس دولت اسلامی –خلافت– کار و فعالیت ندارد، محل تطبیق ندارد؛ اینگونه گروهایی نمیتوانند در دل دولت و ارتشها تشویش و نگرانی را ایجاد کنند. پس جنگ و غلبه بر دشمن در وجود دولت اسلامی و یا تلاش و مبارزه برای تأسیس آن که در نتیجه سبب قتال در رکاب دولت میگردد، هردو عمل صفت اساسی این گروه میباشد.
لذا وصف این گروه بر علمای حدیث و علمای اصول مطابقت نمیکند؛ مگر اینکه برای ایجاد یک دولت کار و فعالیت کنند، یا در چارچوب یک دولت با دشمن جهاد و مبارزه نموده و بالای آنها مسلط شوند. اما در مورد آنچه که صحیحالبخاری در باب قول پیامبر صلى الله عليه وسلم گفته: «لا تزال طائفة من أمتي ظاهرين على الحق يقاتلون وهم أهل العلم»؛ پس جملۀ "وهم أهل العلم" اضافه شده از طرف مصنف است؛ نه از قول رسول الله صلی الله علیه وسلم؛ به دلیل اینکه علامه عسقلانی در شرح این باب در کتابِ خود فتحالباری واضحاً پیوندِ "وهم اهل العلم" را از سخن و نظریه مصنف دانسته است.
قابل یادآوری است: هرگروهیکه با اخلاص در مقابل دشمن میرزمد، مستحق اجر و ثواب خواهد بود، چه دشمن را شکست دهد و یا ندهد. به همین شکل جنگ مخلصانهی فردی با دشمن دارای اجر میباشد و هر مجموعهای که دست به کارهای خیر میزنند، مستحق اجر اند، برابر است که عمل فردی باشد و یا جمعی و هر مجموعهای که مصروف علوم اسلامی، اصول و یا احادیثاند، هرچند عمل فردی هم باشد، بازهم مستحق اجر و پاداشاند. پس مسئله تنها مستحق اجر و پادش شدن نیست؛ بلکه واقعیتِ گروه منصوره چیزی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم آنرا بیان کرده است و تشریح درست حدیث آنچه نزد من راجحتر بود ذکر گردید.
اما لفظ "لایزال" به معنی بلا انقطاع نیست؛ بلکه پیروزی بر دشمن تا روز قیامت همیشه متناوب بوده، به این معنی نیست که پس از پیروزی شکست میآید و بار دیگر ما در مقابل دشمن پیروز نمیشویم؛ بلکه نصرت و پیروزی ما تا روز قیامت همیشه نوبتی خواهد بود. همینگونه در صدر اسلام مسلمانان پیروز شدند و پس از آن شکستها وپیروزیها نوبتی آمدند که مصداق همین آیه (وتلك الأيام نداولها بين الناس) میباشد که صلیبیها آمدند؛ پس به شکست مواجه شدند، تاتارها آمدند؛ سپس به شکست مواجه گردیدند؛ سپس مسلمانان ضعیف شدند و باز قسطنطنیه را فتح و آن را اسلامبول نامگذاری کردند... و پس از آن خلافت به سقوط مواجه گردید که إنشاءالله مجدداً باز خواهد گشت و کیان یهود را از صفحهی هستی محو خواهد نمود. پس از آن روم فتح خواهد گردید و گروه متذکره تا اینکه آخرین آنها با دجال جنگ خواهند نمود؛ وجود خواهد داشت. از جمله امور قابل توجه در حدیث این است که زمانیکه حضرت عیسی علیه السلام در نزدیکی قیامت فرود میآید، مسلمانان دارای دولت و امیر اند که پس از آن بر دشمن نصرت و غلبه مییابند. بناءً معنی "لایزال" به معنی قطع دائمی نه؛ بلکه به این معنی است که در دنیا همیشه امور متناوب و دورهای خواهد بود که این واقعیت مانندِ قول رسول الله صلی الله علیه وسلم است که بخاری روایت کرده است:
«لن يزال أمر هذه الأمة مستقيماً حتى تقوم الساعة»
ترجمه: حالت این امت تا روز قیامت پیوسته مستقیم و استوار خواهد بود.
استقامت امت به معنی تداوم و همیشهگی وضعیت نیست؛ بلکه استقامت امت در دورههای مختلفی از بین رفت؛ به ویژه پس از سقوط خلافت اسلامی. حدیث این معنی را افاده میکند که در دنیا برای همیشه استقامت امت از بین نخواهد رفت که یکبار وضعیت خراب گردد، بار دیگر بهتر نشود و یا به این معنی نیست که یکبار که خلافت سقوط کرد بار دیگر باز نگردد؛ البته واقعیت این است، هربار که وضعیت به خرابی گراید بار دیگر بهتر میگردد؛ پس استقامت امت امری است که تا به روز قیامت همیشه دورهای خواهد ماند.
بخش نخست پاسخ همین بود و این چیزی است که من آن را ترجیح میدهم؛ اما من به شکل قطعی نمیگویم که غیر از این تفسیر دیگری نیست؛ اما آنچه به نظرم راجحتر و ثواب بود، همین است.
اما بخش دوم: عملی کردن و تطبیق حدیث در زندگی؛ واجب است که با احادیث متذکره عمل کرده شود؛ قسمیکه اصحاب رضوان الله تعالی علیهم اجمعین و تابعین به وجه احسن به احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم برای مسلمانان بشارت و باخبری از این امور را میدادند. هنگامیکه حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را خواندند و شنیدند که قسطنطنیه و روم فتح خواهد گردید، مشتاق به این بودند که هریک از آنها به بشارت پیامبر صلی الله علیه وسلم در میدان عمل اقدام نماید، تا اینکه الله سبحانه وتعالی خواست فضلِ فتحِ قسطنطنیه را نصیب محمد فاتح نماید و پس از آن ناماش را اسلامبول گذاشت.
آنها هنگامیکه حدیث را شنیدند، همهگی جهت تحقق بخشیدن آن کوشش میکردند تا بادستان خود؛ همچون سرزمینها را فتح کنند و خیرِ بزرگ را که رسول الله برای فاتح آن توصیف نموده بود، به دست آرند: "چه نیکو امیر است، امیرِ آنها و چه نیکو ارتش است، ارتشِ آنها". حتی بسیاری از خلفاء نیروهایشان را به طرف قسطنطنة میفرستادند تا قسطنطنیة را فتح کنند و بسیاری از بزرگان صحابه؛ مانند: ابو ایوب انصاری رضی الله تعالی عنه در تشکیل ارتش اسلامی به خاطر فتح قسطنطنیه اشتراک کردند تا به این بشارت دست پیداکنند.
بنابر این، لازمۀ حدیثِ گروه منصوره نیز همینگونه است، رسول الله صلی الله علیه وسلم برای ما اوصاف وفضیلتاش را بیان کرده است که بدون شک به زودی با دشمن جنگ میکنند و بالای آنها تسلط یافته، آنها را سرکوب و نابود نموده، بگونهای علنی بر آنها چیره میشوند و این پیروزی متحقق نمیگردد؛ مگر در چارچوب دولت اسلامی و ارتش اسلامی. پس برماست که از هرنوع امکانات برای اقامۀ دولت خلافت راشده دریغ نورزیم و امید است که تا از جملهی سربازان آن ارتش باشیم که با دشمن جهاد کرده آنها را شکست داده؛ چنان مغلوب سازیم که در تاریخ به یادماندنی باشد. به همین خاطر از الله سبحانه وتعالی مسألت داریم که ما از جملۀ گروهی باشیم که پیامبر صلی الله علیه وسلم در احادیث شریفاش توصیف کرده است.
مهمترین هدف این نیست که ما قضاوت کنیم که این گروه و این جماعة طایفه ظاهره است؛ بلکه مهمترین هدف و مسئله این است که هرکسیکه این گروه کامیاب را دوست دارد، در موردش تحقیق نماید و جهت تقویت این گروه و برای ایجاد دولت اسلامی کار نماید و با ارتش اسلامی ملحق شده، برای نابودی دشمن کافر؛ مانند: امریکا، بریتانیا، یهود وغیره جهاد کند و آنها را از بین ببرد.
پس از همهی آنچه بیان گردید نکتۀ قابل تذکر این است که هدف اساسی ما قضاوت بالای گروه خاص نباشد که این از جمله طایفه ظاهره است و یا اینکه آن گروه مستحق نیست و ما هستیم؛ بلکه بهتر این است که هدف اساسی ما مسابقه برای تحقق اوصاف این گروه باشد تا برای تأسیس همچون یک دولت و ارتش اسلامی که با دشمنان کافر؛ مانند: امریکا، انگلیس، یهود و دیگر دولتهای کفری جهاد نماید و آنها را شکست دهد، تلاش به خرچ دهیم. پس کسانیکه میخواهند از جملهی طایفه ظاهره باشند، باید برای تحق وصفِ شکست دشمن و غلبه بر آن در چارچوب یک دولت اسلامی و ارتش اسلامی کار و فعالیت نمایند.
در فرجام از الله سبحانه وتعالی میخواهیم ما را از جملهی آن گروه بسازد و اینکه شاهد قیام دولت اسلامی –خلافت راشده– بوده و از جملهی سربازان اسلام باشیم که دشمنانمان را نابوده نموده و بالایشان کاملاً غلبه حاصل نمائیم.
الله سبحانه وتعالی ناصر کسانی است که دیناش را نصرت میدهند و او قوی و عزیز است.
برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته
7 رمضان 1425هـ.ق
21 اکتوبر 2004م