شنبه, ۰۴ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۰۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

مصیبتی‌که تحمل‌پذیر نیست!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

عدمِ تطبیق شریعت اسلامی مصیبتِ طاقت‌فرساست؛ چون مسلمانان را به‌شکل مستقیم از زندگی طبیعی‌یی‌که مطابق عقیدۀ‌شان بوده، الله سبحانه‌وتعالی بدان امر نموده و با پیروی از آن، الله سبحانه‌وتعالی از ایشان راضی می‌شود، محروم می‌سازد. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿وَقَالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراًۚ وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِی عَدُوّاً مِّنَ الْمُجْرِمِینَ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ هَادِیاً وَنَصِیراً

[فرقان: 30-31]

ترجمه: پیامبر(شكوه‌كنان از كیفیت برخورد مردمان با قرآن) عرض می‌كند، پروردگارا! قوم من این قرآن را(كه وسیلۀ سعادت دو جهان بود) رها و از آن دوری كرده‌اند(از ترتیل و تدبّر و عمل بدان غافل شده‌اند) این‌گونه(كه تو ای پیامبر! با موضع‌گیری و عداوت سرسختانۀ این گروه روبرو شده‌ای، همه پیامبران در چنین شرایطی قرار داشته‌اند) برای هر پیامبری گروهی از بزه‌كاران را دشمن ساخته‌ایم(كه با او به‌مبارزه پرداخته و با مكتب و دعوت‌اش مخالفت ورزیده‌اند؛ امّا بدان كه حق همیشه پیروز است و تو هم تنها و بدون یاور نیستی و الله سبحانه وتعالی تو را در راه پیروزی بر آنان یاری‌ات نموده و راهنمائی‌ات می‌كند) و همین بس كه رب تو راهنما و یاور باشد.

الله سبحانه‌وتعالی پیامبر خود صلی‌الله‌علیه‌وسلم را خبر می‌دهد که قوم‌اش از قرآن‌کریم دوری می‌کنند و از مظاهر دوری‌شان این است که قرآن در بین‌شان تطبیق نشده، ایمان، عمل، تصدیق، تدبر و تفکر، فرمان‌برداری از اوامر و پرهیز از نواهی آن را ترک می‌کنند. به‌این معنی که مسلمانان از ‌قرآن روی‌گردان شده و آن ‌را ترک می‌کنند؛ هرچند که برای‌شان واجب است تا به‌فرمان قرآن گردن نهاده و احکام آن‌ را تطبیق کنند. این گروه از مردم، در مخالفت با تطبیق و حاکم ساختن اسلام، که پیامد آن تحقق عدالت، انصاف و اطاعت الله سبحانه‌وتعالی است، برخاسته‌اند. این‌ها بزه‌کارانِ گمراه و گمراه کنندگانی اند که الله سبحانه‌وتعالی شما را علیه شان یاری خواهد نمود تا زمانی‌که به‌اطاعت، تنفیذ فرمان و پرهیز از نواهی، تحکیم دین و تطبیق شریعت‌اش عمل کنید.

ایمان، واژه‌ای نیست که تنها به‌زبان گفته شود؛ بلکه حقیقتی‌ست که باید در قلب استوار گردد. ایمان با عمل‌کردن جنبۀ عملی پیدا نموده و نیز تکالیفی است که باید به‌بهترین وجه ممکن انجام پذیرد. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا یؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یحَكِّمُوكَ فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لَا یجِدُوا فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِّمَّا قَضَیتَ وَیسَلِّمُوا تَسْلِیماً

[نساء: 65]

ترجمه: چنین نیست! به پروردگارت سوگند كه آنان مؤمن بشمار نمی‌آیند تا ترا در اختلافات و درگیری‌های خود به‌داوری نطلبند و سپس ملالی در دل خود از داوری تو نداشته و كاملاً تسلیم(قضاوت تو) باشند.

الله سبحانه‌وتعالی به‌ذات کریم و مقدس خویش سوگند یاد می‌کند که هیچ‌کس مؤمن نمی‌شود؛ مگر این‌که آن‌چه را رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم با خود آورده در تمام امور زندگی خویش در نظر گرفته و زندگی خویش را طبق احکام شریعت تنظیم کند و در تلاش برای برپائی دولت اسلامی‌که در بین مردم به کتاب الله و سنت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم حکم می‌کند، حریص باشد. آن‌چه را شریعت حکم نموده حقی است که باید در ظاهر و باطن بدان عمل شود؛ یعنی آن‌چه را که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم با خود آورده تطبیق نموده، در خویش هیچ ملالی نیافته و کاملاً تسلیم شود. در ظاهر و باطن از آن اطاعت نموده، در دل خویش از آن‌چه حکم شده، هیچ ملالی نیافته و بدون ایجاد ممانعت، دفاع از باطل و منازعه، کاملاً تسلیم شود؛ چنان‌چه در حدیث شریف آمده است:

«وَالَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَا یؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى یكُونَ هَوَاهُ تَبَعاً لِمَا جِئْتُ بِهِ»

ترجمه: قسم به‌ذاتی‌که جانم در ید اوست؛ هیچ یکی از شما مؤمن محسوب نمی‌گردد تا این‌که هوای نفس‌اش تابع چیزی باشد که من آورده‌ام.

الله سبحانه‌وتعالی در سورۀ مائده می‌فرماید:

﴿وَأَنِ احْكُم بَینَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن یفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللَّهُ إِلَیكَ فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ أَن یصِیبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِیراً مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَۚ أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِیةِ یبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِّقَوْمٍ یوقِنُونَ

[مائده: 49 -50]

ترجمه: (به تو ای پیامبر! فرمان می‌دهیم برای این‌كه) در میان آنان طبق چیزی حكم كن كه الله(سبحانه‌وتعالی) بر تو نازل كرده است؛ از امیال و آرزوهای ایشان پیروی مكن و از آنان برحذر باش كه(با كذب، حق‌پوشی، خیانت و غرض‌ورزی) تو را از برخی چیزهائی‌كه الله بر تو نازل كرده است، به‌دور و منحرف نكنند(و احكامی را پای‌مال هوی و هوس باطل خود نسازند)؛ پس اگر(از حكم الله روی‌گردان شدند و به قانون وی) پشت كردند، بدان كه الله(سبحانه‌وتعالی) می‌خواهد به‌سبب پاره‌ای از گناهان‌شان ایشان را دچار بلا و مصیبت سازد(و به‌عذاب دنیوی، پیش از عذاب اخروی گرفتار كند)؛ بی‌گمان بسیاری از مردم(از احكام شریعت) سرپیچی و تمرّد می‌كنند(و از حدود قوانین الهی تخطّی می‌نمایند). آیا(آن فاسقان از پذیرش حكم تو بر طبق آن‌چه الله(سبحانه‌وتعالی) نازل كرده است، سرپیچی نموده و) جویای حكم جاهلیت(ناشی از هوی و هوس) هستند؟ آیا چه كسی برای افراد معتقد بهتر از الله حكم می‌كند؟‏

الله سبحانه‌وتعالی عمل کسی را رد می‌کند که از حکم ثابت وی، که شامل تمام خیر و عاری از تمام شرارت‌ها بوده، خارج شده و به‌آراء و امیالی متکی شود ‌که مردم آن‌را بدون استناد به‌شریعت الله سبحانه‌وتعالی وضع نموده‌اند.

چه کسی از الله سبحانه‌وتعالی در حکم‌رانی برای تمام بشریت اعم از مؤمن و کافر، عادل‌تر خواهد بود؟ کسی‌که به او سبحانه‌وتعالی ایمان آورده و یقین حاصل نموده باشد که وی بهترین حکم‌رانان است؛ چه‌گونه خواهد توانست حکمی را جز حکم وی برگزیند! این در حالی است که می‌داند الله سبحانه‌وتعالی نسبت به‌مخلوقات‌اش از مادر نسبت به‌فرزندش مهربان‌تر است و او سبحانه‌وتعالی به‌تمام چیز آگاه بوده و تواناست؛ ولی با این همه، حکمی را غیر از حکم وی برمی‌گزینند! الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِیمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا یتْلَى عَلَیكُمْ غَیرَ مُحِلِّی الصَّیدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ یحْكُمُ مَا یرِیدُۚیا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْی وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّینَ الْبَیتَ الْحَرَامَ یبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَاناً وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا یجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِۚحُرِّمَتْ عَلَیكُمُ الْمَیتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّیتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ دِینِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

[مائده: 1-3]

ترجمه: ای مؤمنان! به پیمان‌ها و قراردادها وفا كنید(اعمّ از عقدها و عهدهای مشروع انسان با انسان، یا انسان با الله سبحانه‌ تعالی بعد از ذبح، خوردن گوشتِ) چهارپایان برای شما حلال است؛ مگر آن‌هائی‌كه(در این سوره مستثنی می‌گردد) و بر شما خوانده می‌شود. هنگامی‌كه در حالت احرام هستید(یا این‌كه در سرزمین حرم به‌سر می‌برید)، شكار(بَرّی) را حلال ندانید. الله(سبحانه‌وتعالی) هرچه بخواهد(و مصلحت بداند) حكم می‌كند.‏ ای مؤمنان!(حرمت‌شكنی) شعائر(دین) الله(سبحانه‌وتعالی) را برای خود حلال ندانید(بدین صورت كه هرگونه كه بخواهید بدان دست ببرید و در آن تصرّف كنید) و نه ماه حرام را(بدین معنی كه در آن بجنگید)، نه قربانی‌های بی‌نشان و نه قربانی‌های نشان‌داری را(كه به بیت‌الله هدیه می‌گردند، بدین گونه كه متعرّض چنین حیواناتی یا صاحبان آن‌ها بشوید) و نه كسانی‌را كه آهنگِ آمدن به خانه الله(سبحانه‌وتعالی) را دارند و به‌دنبال لطف و خوشنودی اویند(بدین معنی كه آنان را از آمدن بدان‌جا بازدارید و یا این‌كه با ایشان بجنگید)؛ هر وقت كه از احرام به در آمدید و از سرزمین حرم خارج شدید، شكار كنید(و شكار كردن برای شما بلامانع خواهد بود). دشمنی قومی‌كه شما را از آمدن به‌مسجدالحرام باز داشتند، شما را بر آن ندارد كه تعدّی و تجاوز كنید. در راه نیكی و پرهیزگاری هم‌دیگر را یاری و پشتیبانی نموده و هم‌دیگر را در راه تجاوز و ستم‌كاری یاری و پشتی‌بانی مكنید. از الله(سبحانه‌وتعالی) بترسید، بی‌گمان الله(سبحانه‌وتعالی) دارای مجازات شدیدی است. (ای مؤمنان!) بر شما حرام است(خوردن گوشت) مردار، خون(جاری)، گوشت خوك، حیواناتی‌كه به هنگام ذبح نام غیر الله بر آن‌ها برده شود و به نام دیگران سر بریده شود؛ حیواناتی‌كه خفه شده‌اند؛ حیواناتی‌كه با شكنجه و كتك كشته شده‌اند؛ آن‌هائی‌كه از بلندی پرت شده و مرده‌اند؛ آن‌هائی‌كه بر اثر شاخ‌زدن حیوانات دیگر مرده‌اند؛ حیواناتی‌كه درندگان از بدن آن‌ها چیزی خورده و بدان سبب مرده‌اند؛ مگر این‌كه(قبل از مرگ بدان‌ها رسیده و) آن‌ها را سر بریده باشید و حیواناتی‌كه برای نزدیكی به‌بتان قربانی شده‌اند. بر شما حرام است كه با چوبه‌های تیر به پیش‌گوئی پردازید و از غیب سخن گوئید. همه این‌ها برای شما گناه بزرگ و خروج از فرمان یزدان است. از امروز كافران از(نابودن كردن) دین شما مأیوس گشته‌اند(و می‌دانند این دین ماندگار و جاودانه است)؛ پس از آنان نترسید و از من بترسید. امروز(احكام ) دین شما را برای‌تان كامل كردم و(با عزّت بخشیدن به‌شما و استوار داشتن گام‌های‌تان) نعمت خود را بر شما تكمیل نمودم و اسلام را به‌عنوان آئین پسندیدۀ الله(سبحانه‌وتعالی) برای شما برگزیدم. امّا كسی‌كه در حال گرسنگی ناچار شود(از محرّمات سابق چیزی بخورد تا هلاك نشود) و متمایل به گناه نباشد(و عمداً نخواهد چنین كند، مانعی ندارد) چرا كه الله(سبحانه‌وتعالی) بخشندۀ مهربان است(و از مضطرّ صرف نظر می‌كند و برای او مقدار نیاز را مباح می‌نماید).

سید قطب رحمه‌الله‌علیه در مقدمۀ تفسیر سورۀ مائده می‌نویسد: «عمل به‌آن‌چه الله سبحانه‌وتعالی نازل کرده است، اسلام گفته شده و آن‌چه الله سبحانه‌وتعالی از حلال یا حرام مقرر می‌‌دارد، دین محسوب می‌گردد و یزدان جهان الله یگانه است و در الوهیت وی هیچ‌گونه شریکی نبوده و او سبحانه‌وتعالی آفریدگار یگانه‌یی‌ست که در آفرینش او هیچ‌گونه شریکی نیست. در ملک و مملکت خود نیز هیچ‌گونه شریکی ندارد. قطعی و منطقی بوده که در برابر قانون و بدون اجازۀ او، در بارۀ چیزی حکمی صادر نشود؛ زیرا تنها آفریدگار حق دارد و می‌تواند برنامه‌ای را بیان دارد و بنگارد که آن‌را برای مخلوقات خود می‌پسندد. الله سبحانه‌وتعالی است که برای اشخاص و اشیاء مقررات و قوانین تعیین می‌کند. از مقررات و قوانین او باید پیروی گردد و مقررات و قوانین‌اش اجراء و فرمانش تنفیذ گردد؛ اگر جز این باشد، بیرون رفتن از فرمان و سرکشی کردن، کفر به‌شمار می‌آید. خالق جهان است که باور راستین را برای دل بیان فرموده و هم‌چنین نظم و نظام درست را معین می‌نماید. مؤمنان، به عقیده‌ای ایمان می‌آورند که او مقرر و مشخص می‌کند و از نظامی پیروی می‌نمایند که او می‌پسندد و بدان خشنود می‌گردد.

مؤمنان با انجام مراسم عبادی و با پیروی از قوانین و مقررات الله سبحانه‌وتعالی او تعالی را می‌پرستند؛ مراسم عبادی را جدا از قوانین و مقررات الهی نمی‌دانند و قوانین و مقررات الهی را از مراسم عبادی جدا نمی‌سازند؛ زیرا هردو بخش از جانب یزدان جهان است؛ یزدانی‌که کسی در میان ملک و مملکت و بندگان و آفریدگانش، سلطه و قدرتی در برابر او ندارد و او آفریدگار یکتای جهان، مالک یگانۀ هستی است و بس. الله سبحانه‌وتعالی آگاه از چیزهائی است که در سراسر آسمان‌ها و زمین موجود است. با توجه به‌این امر که حکم کردن با قانون یزدان آئین هر پیامبری بوده است؛ زیرا دین، دین الله است و بس و آئینی جز آئین یزدان در میان نیست.»

انهدام دولت اسلامی مصیبت بزرگی است که اساس تمام مصیبت‌ها قرار گرفته؛ زیرا به‌خاطر همین مصیبت است که در بین مسلمانان و سرزمین‌های‌شان حکمِ الله سبحانه‌وتعالی معطل شده و بشریت را توهم گرفته است که از اطاعت الله و ایمان به وی سبحانه‌وتعالی و نیز از شریعت‌اش بسیار دور شده‌اند؛ به‌حدی‌که همراه الله و بندگان صالح‌اش دشمنی و کینه‌توزی می‌ورزند. چه‌چیز مسلمانان را وادار نموده تا از دشمنان اسلام پیروی نموده؛ خود را در آغوش آن‌ها نه؛ بلکه در زیر پای آنان انداخته‌اند؟

هر آن‌کسی‌که امیدوار است تا دَین خویش را در برابر دِین خود اداء نموده و در مقابل الله سبحانه‌وتعالی شرم‌سار نباشد، باید به اندازۀ توان خود برای از سرگیری زندگی اسلامی بکوشد، آن‌هم وقتی امکان‌پذیر خواهد بود که خلافت بر منهج نبوت تأسیس گردد؛ خلافتی‌که به‌شریعت الله سبحانه‌وتعالی حکم می‌کند. چنان‌چه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم این‌را با عمل‌کرد خویش برای ما نشان دادند و چنان‌که ایشان صلی‌الله‌علیه‌وسلم اولین دولت اسلامی را در مدینۀ منوره تأسیس نمود و دعوت را از آن‌جا به‌تمام آبادانی‌ها رساند و مسلمانان نماد عزت، هدایت، رحمت، یاری‌گرِ مظلوم و درطول سیزده قرن، هرجا که می‌رفتند، به مثابۀ اردوی حق عمل می‌نمودند.

الهی! از گناهان و اسراف در امور ما درگذر! بر ما، والدین ما، تمام مسلمانان جهان چه زنده‌اند و چه مرده، رحم کن و درود و سلام بر سید ما حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم و همه آل و اصحاب‌اش!

‏﴿وَاللهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ

[یوسف: 21]

ترجمه: الله بر کار خود چیره و مسلّط است؛ ولی بیشتر مردم(خفایای حکمت و لطف تدبیرش را) نمی‌دانند.

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

حاکمان مسلمان، گنگ‌ها، کرها و کورهای قرن

(ترجمه)

خبر:

عمران خان نخست وزیر پاکستان از پاسخ به پرسش در بارۀ بیشتر از دومیلیون مسلمان آواره در منطقۀ "سینک‌یانگ" چین غربی، شانه خالی کرده و چنین گفت: «من در بارۀ مسلمانان اویغور بیشتر نمی‌دانم.» روز چهارشنبه شبکۀ خبرگزاری " فایننشل تایمز" از یکی از رهبر مسلمانان، "عمران خان" سوال نمود که موقف‌اش در برابر مراکز محبوسیت اکثریت مسلمانان شهر اویغور چیست؟ در حالی‌که فعالان و محبوسین می‌گویند که این کمپ‌ها به منظور ریشه‌کن‌سازی فرهنگ و عقیدۀ مسلمانان اویغور آماده شده اند. اما متأسفانه عمران خان رُک و پوست کنده بیان نمود که درین مورد چیزی نمی‌داند؛ در حالی‌که دولت‌اش مدت‌های زیادی از کمک‌های کشور چین مستفید گردیده است. (منبع: CNN، 29 مارچ 2019م)

تبصره:

عجیب است؛ حاکم مسلمان، که دارای روابط گستردۀ تجاری با کشور چین است، از این حقیقتی‌که شهروندان و اعضای فامیل مسلمانان اویغور از پناه بردن به پاکستان ممانعت می‌شوند و یا هم در این جریان تلف می‌شوند؛ کاملاً بی‌خبر بوده و حتی به اندازۀ عام مردم نیز درین مورد معلومات ندارد! چرا نخست وزیر پاکستان از حقیقتی‌که مثل آفتاب روشن و واضح است، نه برای بار نخست؛ بلکه حتی برای بار دوم به شکل بسیار واضح در مصاحبه‌اش چشم‌پوشی می‌نماید؟ در ماه فبروری، کشور ترکیه موجودیت این کمپ‌ها را صرف تقبیح نموده و چنین نشان داد که این حالت، شرم بزرگ برای انسانیت است. شماری بیشتر کشورهای اسلامی، که روابط اقتصادی و سیاسی با کشور چین دارند، به شمول کشورهای عربستان سعودی، مالیزیا و به خصوص پاکستان؛ حتی از محض صحبت درین مورد خودداری کردند.

موقف حکام مسلمانان در قضیۀ غم‌انگیز اویغور تعجب آور نیست! چون از کرها، گنگ‌ها و کورها در بارۀ وضعیت امت مسلمه جز این، دیگر توقع نمی‌رود. اگر آن‌ها با الفاظ این قضایا را محکوم می‌کنند؛ ولی عملاً هیچ تصمیم برای اقدام نمی‌گیرند. حب و لذت پول، موقف و خودبرتر‌بینی دلایلی اند که این حکام را از احساس مسئولیت و حتی از دایرۀ انسانیت دور ساخته اند. با وجود شواهد بی‌شمار از داخل کمپ‌ها، که مشابه زندان‌هاست، تجاوز جنسی و اعمال فشارهای روانی، آموزش درس‌های جبری غیراسلامی... توسط حزب کمونیست -که در حقیقت تمام این حقایق از طریق رسانه‌های مزدور نشر شده اند- حاکمان مسلمان در این خصوص حالت بی‌خبری را اختیار کرده اند؛ توگویی کر و کور باشند. اسف‌بارتر این‌که احساس در آن‌ها مرده است و ذرۀ شرم ندارند؛ بلکه به معاملات خویش با کشور چین ادامه می‌دهند.

در میان سال‌های 2017 الی 2018م اسلام آباد در حدود بیشتر از 6 میلیارد جنگنده‌های چینی را به شمول تانک CSIS خریداری نمود. پاکستان نیز از مصارف زیربناسازی چین من‌حیث بخشی از سهم‌دار کمربند جهانی تجارتی رئیس جمهور "شی‌جین‌پینگ"، مفاد بزرگی را نصیب شد. هم‌چنان پاکستان یکی از بزرگ‌ترین خریداران اسلحۀ چین به شمار می‌رود. امروزه امت مسلمه در آرزوی داشتن رهبران شجاع مانند محمد بن قاسم و یا صلاح الدین ایوبی رحمه الله علیهم هستند. گرچه این قهرمانان در سرزمین‌های آزاد کردۀ خویش "سند و قدس" زنده نیستند؛ اما این را باید درک کرد که دید آن‌ها محدود به هوای‌نفس‌شان نبود و نیز با کفاری‌که مرتکب قتل و کشتار مسلمانان می‌گردیدند، معامله نمی‌کردند.

محمد بن قاسم از طایف، و صلاح الدین ایوبی از عراق؛ احتمالاً چی اندازه معلومات و خبر از حالت مسلمانان داشتند تا به نجات و دفاع مسلمانان مظلوم به پا خاستند؟ تنها شنیدن شکنجه و یا زندانی شدن یک مسلمان نور ایمان آن‌ها را شعله‌ور می‌ساخت و احساس تکلیف در برابر مسلمانان، آن‌ها را وا می‌داشت تا به تطبیق شریعت اسلامی از طریق جهاد اقدام کنند. اما حاکمان فعلی کمبود معلومات از شرایط فعلی را ندارند؛ بلکه غلام پول، نفس و سیاست‌های فاسد غربی شده اند و اقدام به عمل را در طاق نسیان گذاشته اند. رسول الله ﷺ این حالت را پیش‌بینی نموده بود. ثوبان رضی الله عنه از پیا مبر ﷺ چنین روایت می‌کند:

«يُوشِكُ الْأُمَمُ أَنْ تَدَاعَى عَلَيْكُمْ كَمَا تَدَاعَى الْأَكَلَةُ إِلَى قَصْعَتِهَا»، فَقَالَ قَائِلٌ: وَمِنْ قِلَّةٍ نَحْنُ يَوْمَئِذٍ؟ قَالَ: «بَلْ أَنْتُمْ يَوْمَئِذٍ كَثِيرٌ وَلَكِنَّكُمْ غُثَاءٌ كَغُثَاءِ السَّيْلِ وَلَيَنْزَعَنَّ اللَّهُ مِنْ صُدُورِ عَدُوِّكُمُ الْمَهَابَةَ مِنْكُمْ وَلَيَقْذِفَنَّ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمُ الْوَهْنَ»، فَقَالَ قَائِلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا الْوَهْنُ؟ قَالَ: «حُبُّ الدُّنْيَا وَكَرَاهِيَةُ الْمَوْتِ»

(سنن ابوداود)

ترجمه: زمانی فراخواهد رسید که مردم دنیا همه تقریباً یک‌جا می‌شوند و بالای مسلمانان حمله می‌کنند، مانند گرسنگانی‌که هم‌دیگر را برای خوردن نان بالای یک کاسه فرامی‌خوانند. از رسول الله ﷺ سوال می‌شود که آیا در آن روز  تعداد ما کم است؟ وی ﷺ  در پاسخ می‌فرماید: نخیر! بلکه تعداد شما زیاد است؛ اما شما مثل غُثا السَّیل یعنی کف یا خس و خاشاک روی سیل می‌باشید؛ یعنی ضعیف و بی‌ غیرت می‌باشید و الله(سبحانه‌وتعالی) ترسی‌که کفار از شما دارند، از دل‌های‌شان بیرون می‌کند و به قلب‌های شما وهن ایجاد می‌کند و زمانی‌که اصحاب ر ضی الله عنهم از رسول الله ﷺ پرسیدند که وهن چیست؟ وی ﷺ جواب فرمود: حبُّ الدنيا وكراهيه الموت؛ یعنی ترجیح دادن دنیا بر آخرت و تنفر از مرگ.

نویسنده: نازیه رحمان

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

برپایی نظام اقتصادی اسلام برای رشد و رونق اقتصاد الزامی‌ست؛ نه جلب سرمایه‌داران خارجی! Featured

(ترجمه)

داکتر ماهاتیر محمد، نخست وزیر مالیزیا، حین دیدار از پاکستان در جریان یک کنفرانس تجارتی که به روز جمعه ۲۲ مارچ ۲۰۱۹م در اسلام‌آباد برگزار شد، درحالی‌که "اسرار" موفقیت اقتصادی مالیزیا را به اشتراک می‌گذاشت، گفت که او برای دو دهه به سرمایه‌گذاران خارجی معافیت مالیاتی فراهم کرده‌بود.

ممکن است با تشویق سرمایه‌گذاران خارجی فعالیت‌های اقتصادی برای مدت‌زمان کوتاهی انکشاف کند؛ اما سرانجام ادارۀ اقتصاد به دستان خارجی‌ها می‌افتد، که به حاکمیت سیاسی و اقتصادی نقطه پایان می‌دهد. آن‌عده کشورهایی‌که برای انکشاف اقتصادشان به سرمایه‌گذاران خارجی تکیه کردند، اثرات مهلک آن‌ را در کوتاه‌مدت شاهد بودند. در دهۀ نود قرن گذشته، مالیزیا میدان "ببرهای آسیایی" بود که به‌گونۀ اقتصادی انکشاف می‌کردند؛ سپس در سال ۱۹۹۷م، ناگهان یک بحران عظیم اقتصادی در این کشورها فوران کرد. دلیل نخست بحران این بود که سرمایه‌گذاران خارجی سرمایه‌های‌شان را یکجا خارج کردند، قسمی‌که در ظرف چند هفته، این "ببرهای آسیایی" را به "جوجه‌گربه‌های آسیایی" تبدیل کرد. حتی امروز، مجموع قروض مالیزیا ۴۶درصد از کل GDP اش است؛ درحالی‌که مجموع قروض پاکستان ۳۰درصد از کل GDP اش می‌باشد.

این‌که "سرمایه‌گذاران خارجی کلید انکشاف اقتصادی استند" یک مفکورۀ استعماری است؛ طوری‌که کشورهای استعماری را قادر می‌سازد تا ادارۀ اقتصاد کشورهای ضعیف را به دست گیرند؛ این‌گونه آن‌ها هرگز نمی‌توانند، باوجود ظرفیت عظیم‌شان، این دولت‌های استعمارگر را از لحاظ اقتصادی به چالش بکشند. این واضحاً یک مفکورۀ استعماری است؛ چون در میان ده نکتۀ آن "توافق واشنگتن" وجود دارد. صندوق بین‌المللی پول به کشورهایی‌که خواهان قرضه از این سازمان استند، فشار می‌آورد که به سرمایه‌گذاران خارجی امتیاز بدهد. درحقیقت، چرا انگیزه و امتیازی‌که سخاوت‌مندانه به سرمایه‌گذاران خارجی اعطاء می‌شود، به سرمایه‌گذاران داخلی داده نمی‌شود؟ هرگونه امتیازی، از جمله تعطیلات مالیاتی به سرمایه‌گذاران خارجی داده می‌شود، حالآن‌که سرمایه‌گذاران داخلی کمرشان را زیر بار هزینه‌های گزاف مالیاتی برای پر کردن خزانۀ دولت شکستانده‌اند.

برای رشد اقتصاد، تأسیس نظام اقتصادی اسلام لازم است، نه وسعت تشویق و انگیزه به سرمایه‌گذاران خارجی. اصلاً جدا از زکات، اسلام هیچ‌گونه مالیاتی را بر صنعت‌کاران و سرمایه‌گذاران تعیین نکرده‌است. سرمایه‌گذاران و صنعت‌کاران داخلی می‌توانند مواد خام را برای تولید داخلی، بدون پرداخت هیچ‌گونه گمرک در نظام اقتصادی اسلام وارد کنند؛ در حقیقت، هیچ تکلیف گمرکی وجود ندارد. به‌علاوه، صنعت‌کاران و سرمایه‌گذاران داخلی به اندازۀ کفاف، بدون هیچ‌نوع مالیات، برق و گاز دریافت می‌کنند؛ به این دلیل که در نظام اقتصادی اسلام انرژی ملکیت عامه است؛ طوری‌که نه می‌تواند از طرف کارخانه‌های خصوصی برای سودجویی و نه از جانب دولت برای تحمیل مالیات تصاحب شود. درعوض، دولت فقط از آن‌ها برای منفعت عامه نظارت می‌کند.

زمانی‌که مسلمانان اسلام را تطبیق می‌کردند، برای قرن‌ها یک قدرت اقتصادی جهانی بودند. شبه‌قارۀ هند، قبل از اشغال انگلیس، در تقریباً ۲۵درصد از صادرات اقتصاد جهان سهم داشت و تنها دلیل‌اش تطبیق نظام اقتصادی اسلام بود. امروزه بحران اقتصادی پاکستان و تمام جهان اسلام فقط به‌دلیل عدم تطبیق نظام اقتصادی اسلام است؛ همان‌گونه‌که از طریق خلافت تطبیق می‌شد. الله سبحانه‌وتعالی به ما هشدار داده و گفته‌است که:

﴿وَمَن أَعرَضَ عَن ذِكرِي فَإِنَّ لَهُۥ مَعِيشَةٗ ضَنكٗا﴾
[طه: ۱۲۴]

ترجمه: و هرکس از یاد من روی‌گران شود، زنده‌گی(سخت و) تنگی خواهد داشت.

بنابر این، بایستی برای حفظ رونق اقتصادی یک‌باردیگر خلافت را به طریقۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم تأسیس کنیم.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر–ولایه پاکستان

 

ادامه مطلب...

مسلمانان پاکستان به‌تاریخ ۲۳ مارچ، اعلام کردند که از سلطۀ دولت هندو بی‌زار اند؛ اما حکام پاکستان به همین دولت در تحکیم سلطه‌اش بالای مسلمانان منطقه کمک می‌کنند

(ترجمه)

به‌تاریخ ۲۳ مارچ، مسلمانان پاکستان مبارزۀ شدید سیاسی اجدادشان را علیه استعمار انگلیس یادآوری نموده که هرگز پذیرش تسلط دولت هندو را بر امورشان مجاز ندادند. مسلمانان این منطقه اقتدار اسلام و مسلمانان را می‌خواستند و این تنها انگیزه‌ای بود که آن‌ها را به راه‌اندازی یک مبارزۀ سخت و طولانی وادار کرد. نیاکان ما خیلی خوب می‌دانستند که انتظار صلح و امنیت از هندوی بی‌رحم و ظالم بیهوده است. وجود پاکستان یادآور همیشه‌گی این ایمان و اعتقاد است. اما حکام پاکستان این درس بسیار مهم از تاریخ را فراموش کرده‌اند. آن‌ها باوجود ظلم و ستم دوامدار هندو بر مسلمانان کشمیر، از این دولت صلح می‌خواهند. حکام پاکستان با نشستن به امید روزی‌که قلب‌های ظالمان هندو نرم شود و به مسلمانان رحم کنند و اجازه دهند که مسلمانان کشمیر درمورد گرایش سیاسی‌شان تصمیم بگیرند، به دولت هندو امتیاز می‌دهند.

حکام پاکستان بیش ‌از حد از دولت هندو حمایت کرده‌اند؛ طوری‌که مبارزۀ مسلحانه علیه استعمار هندو را "تروریزم" عنوان کردند. حکام پاکستان از مسلمانان می‌خواهند که فقط زبان‌شان را به‌کار گیرند و به اعتراضات بدون آشوب علیه ارتش دولت هندو ادامه دهند؛ ارتشی‌که با به‌کارگیری از هر وسیله‌ای که در دست دارد و از کشتن مسلمانان کشمیر اباء نمی‌ورزد. اما واقعیت اینست که با به پیش‌گرفتن این سیاست نرم، دولت هندو تجاوز استبدادی‌اش را پیوسته ادامه خواهد داد.

۲۳ مارچ به ما یادآوری می‌کند که مسلمانان این منطقه سلطۀ هندو را، حتی زمانی‌که تحت استعمار انگلیس زنده‌گی می‌کردند، نپذیرفتند و بعد از بیرون‌شدن انگلیس از منطقه، ابزار پیش‌گیرانه‌ای را علیه تجاوز احتمالی هندو در دست گرفتند. پس امروزه چگونه مسلمانان پاکستان می‌توانند سلطه و تجاوز ظالمانۀ دولت هندو را بپذیرند و سیاست "مهار" را قبول کنند، درحالی‌که دولتی دارند که یک قدرت هسته‌ای با هفتمین ارتش بزرگ جهان است. اخیراً پاسخ اخیر نیروهای مسلح پاکستان در برابر تجاوز هندو، شجاعت و برتری نیروهای ما را ثابت کرده‌است.

تجاوز دولت هندو زمانی به پایان می‌رسد که بار دیگر خلافت تأسیس شود، که تأسیس‌اش آرزوی پدران ما بود. خلافت گام‌های دولت مدینه را تعقیب خواهد کرد و طرح‌های سیاسی و نظامی را برای براندازی دولت هندو اجراء خواهد کرد؛ همان‌گونه که رسول الله صلی الله علیه وسلم علیه کفار مکه طرح‌هایی را اجراء کردند که سرانجام به اقتدارشان در شبه‌جزیرۀ عرب نقطۀ پایان گذاشت. ثوبان رضی الله تعالی عنه از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت می‌کند:

«عِصَابَتَانِ مِنْ أُمَّتِي أَحْرَزَهُمَا اللَّهُ مِنَ النَّارِ: عِصَابَةٌ تَغْزُو الْهِنْدَ، وَعِصَابَةٌ تَكُونُ مَعَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ عَلَيْهِمَا السَّلَام»
(احمد، نسائی)

ترجمه: الله(سبحانه و تعالی) دو گروه از امت‌ام را از آتش نجات خواهد داد: گروهی‌که هند را فتح می‌کنند و گروهی‌که همراه عیسی بن مریم(علیه السلام) هستند.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر–ولایه پاکستان

 

ادامه مطلب...

اندونیزیا: به مناسبت ماه رجب؛ یادآوری فرضیت برپایی خلافت به امت!

(ترجمه)

رجب المحرم ماه مبارک است، در این ماه رویدادهای بزرگ در زندگی مسلمانان رخ داده است. در این ماه واقعۀ اسراء و معراج برای رسول الله صلی الله علیه وسلم رخ‌داد. در این ماه مسجد مبارک الاقصی و بیت المقدس در سرزمین مبارک(فلسطین) از چنگ صلیبی‌ها به دستان صلاح الدین ایوبی آزاد گردید. هم‌چنان، در این ماه در بیست‌وهشتم رجب المحرم سال 1342هـ.ق واقعۀ غم‌انگیزی رخ داد: دولت اسلامیی‌که اساس و تهداب آن را رسول الله صلی الله علیه وسلم گذاشت(نظام خلافت) به دست مصطفی کمال، مزدور انگلیس نابود و ملغی اعلام گردید و از آن هنگام امت اسلامی نظام سیاسیی را ازد دست دادند که شریعت اسلامی را به طور کامل تطبیق، امت را یک پارچه و دولت و دین اسلام را پشتیبانی می‌نماید.

به همین دلیل، حزب التحریر–اندونیزیا در ماه رجب المحرم برای احیای یادبود اسراء و معراج نبی صلی الله علیه وسلم و در عین وقت، برای یادآوری وجیبۀ مسلمانان، نیاز به برپایی دولت خلافت و ازسرگیری دوبارۀ زندگی اسلامی به امت مسلمه، برنامه‌ی فعالیت تعیین نمود و هم‌زمان در شهرهای مختلف کل نقاط اندونیزیا در 34 ناحیه از باندا آتشیه تا بابوا، فعالیت‌های مختلفی را به راه انداخت. در این فعالیت‌ها رهبران و علماء حضور یافته و در مبارزات حزب التحریر اشتراک ورزیدند.

در جریان فعالیت‌ها، خطبای کرام یک بار دیگر مشکلات مخلتف امت را ناشی از غیاب دولت اسلامی و وجوب بازگرداندن دوباره‌ی آن و طرح‌های لازمی برای مبارزه به خاطر آن را یادآوری نمودند. هم‌چنان، نماز غائبانه در حق ده‌ها مسلمانی‌ اداء نمودند که در حادثۀ تروریستیی‌ صلیبی کینه‌توز در حق نمازگذاران دو مسجد در نیوزیلند، در روز جمعه مبارک صورت گرفت و جان خود را از دست داند. خطباء و سخنرانان نیز بیان نمودند که وقوع امثال قتل عام نیوزیلند در جاهای دیگر، به دلیل غیاب دولت اسلامی؛ دولت خلافتی‌که مسلمانان را حمایت نموده و از آنان دفاع می‌نماید، دور از انتظار نیست.

ادامه مطلب...

گوش‌زد به دولت مستبد چین!

امت با احیای مجدد خلافت راشده، ظلم و ستم علیه مسلمانان اویغور را فراموش نخواهند کرد!

(ترجمه)

به عنوان بخشی از کپماین جهانی تحت رهبری امیر حزب‌التحریر، شیخ عطاء ابن خلیل ابوالرشته، کمیتۀ ارتباطات مرکزی حزب‌التحریر-ولایه پاکستان، به ماموریت دیپلوماتیک سفارت چین در پاکستان یک اعلامیۀ مطبوعاتی را تحویل نمود؛ اعلامیه‌ای که ظلم و ستم حکومت چین را در حق مسلمانان اویغور شدیداً محکوم می‌دارد.

اعلامیۀ مطبوعاتی مذکور توسط دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر به زبان‌های عربی، چینایی، اویغوری و اردو صادر شده و هم‌چنین به چندین زبان دیگر نیز ترجمه شده است.

 اعلامیۀ "دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر" تحت عنوان "دولت خلافت ترکستان شرقی را آزاد خواهد کرد و مسلمانان اویغور را از زیر استبداد چین جنایت‌کار نجات خواهد داد"، نشر شده بود.

بگذارید که چین در دشمنی‌اش علیه اسلام و مسلمانان تجدید نظر کند. چین این واقعیت را باید بداند که مسلمانان پاکستان برعکس حکام فعلی‌شان هستند؛ حکامی‌که خود را دروغ‌گویان نادان، یعنی از دنیا بی‌خبر جلوه می‌دهند تا عکس‌العمل عموم را خاموش سازند. به عنوان مثال: در یک مصاحبه‌ای با فیننشیل تایمز(Financial Times) که به تاریخ ۲۶ مارچ ۲۰۱۹م نشر شد، خبرنگار زمانی‌که از نخست وزیر پاکستان در مورد زندانیان مسلمان در چین سوال کرد، عمران خان چنین پاسخ داد: «صادقانه بگویم، من هیچ آگاهی در مورد این خبر ندارم. واقعاً زندانی می‌شوند؟!» بار دوم زمانی‌که از وی در مورد تجار پاکستانی‌که با سفر نمودن به بیجینگ بخاطر دادخواهی برای رهایی همسرش، که در یک کمپاین به‌طور دسته‌جمعی بازداشت شده بودند و سرخط اخبار جهان گردید، پرسیده شد؛ عمران خان سر خود را تکان داد و گفت: «من هیچ چیزی در مورد این خبر نشنیدم!»

بنابر این، مسلمانان پاکستان به علت حب به الله سبحانه وتعالی و رسول مبارک‌اش صلی الله علیه وسلم، به برادران و خواهران خود بیشتر از "دالر و ین" ارزش قایل شده و آنان را ارزان نمی‌فروشند؛ فلهذا آن‌ها تنها کسانی‌ نیستند که کاملاً از تشدید یافتن ظلم چینی‌ها علیه مسلمانان اویغور آگاه نباشند. ‏طوری‌که اعلامیۀ "دفتر مطبوعاتی مرکزی" به الفاظ تیز چنین بیان نمود: «هرچند، میلیون‌ها دالر توسط دولت چین در اندونیزیا، مالیزیا و پاکستان سرمایه‌گذاری شده و امضای معاملات تجاری با چین، دهن این حکام مسلمان را قفل نموده؛ حکامی‌که در اجرای اوامر الله سبحانه‌وتعالی کوتاهی کرده و ناکام مانده اند، حال آن‌که برای حکام سرزمین‌های اسلامی واجب است تا از مسلمانان اویغور در ترکستان شرقی حمایت کنند.»

فلهذا، هشدار به دولت چین! امت مسلمه از خواب غفلتش بیدار شده و جز وحدت در زیر سایۀ اسلام و تطبیق آن چیزی دیگری نمی‌خواهد. هرازگاهی‌که دولت خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت احیاء گردد، که ان‌شاء الله طلوع آن نزدیک است، هرگز ظلم و ستم چین را علیه مسلمانان فراموش نخواهد کرد. ‏طوری‌که در اعلامیه "دفتر مطبوعاتی مرکزی " چنین آمده است: «ما حکام دولت چین را از خشم امت اسلامی هشدار می‌دهیم، که به فرمان الله سبحانه‌‍وتعالی پاسخ ظلم شما را خواهد داد و قید زنجیر‌های این حکام ظالم را می‌شکنانند و ان‌شاء الله برای انتقام گرفتن از کسانی‌که در ترکستان شرقی، میانمار، کشمیر، فلسطین و دیگر سرزمین‌های اسلامی ظلم و ستم کردند، دوباره ظهور خواهد کرد.»

دولت چین بداند که نتیجۀ جرم و گناهی‌‌که متقبل شدند، چقدر سنگین خواهد بود! آری، به سنیگنی افواج مسلح اتومی خلافت راشده، با میلیون‌ها ارتش و فوج‌اش خواهد بود. ‏همان‌گونه که در اعلامیۀ "دفتر مطبوعاتی مرکزی" نگارش شده: «خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت که ان‌شاءالله به زودی برخواهد گشت، به برادران ستم دیدۀ ترکستان شرقی ما آزادی را به ارمغان خواهد آورد و از تک تک کسانی‌که علیه مسلمانان ظلم را روا داشتند، حساب خواهد گرفت و علیه کفار خواهد بود.» رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

«إِنَّمَا الْإِمَامُ جُنَّةٌ يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ وَيُتَّقَى بِهِ»

(صحیح مسلم)

ترجمه: امام(خلیفه) سپری است که از ورای آن جنگیده می‌شود و به وی پناه برده می‌شود.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

تحول عظیم با دگرگونی نظمِ لیبرال در راه است!

  • نشر شده در سیاسی

«ویژه‌ بیست‌وهشتم رجب»

سقوط خلافت دردناک‌ترین حادثه در صد سال گذشته برای مسلمانان به شمار می‌رود. حادثه‌یی که امت مسلمه در حال حاضر مشکلات و رنج‌های زیادی را از نتایج نبود آن محتمل می‌شوند. از زمانی که خلافت اسلامی سقوط داده‌شد غرب همواره تلاش نموده تا مفکوره‌ی خلافت‌خواهی و وحدتِ دوباره‌ی مسلمانان را از جوامع اسلامی دور سازد. چنان‌چه انواع و اقسام اسالیب و وسایل را به کار بسته تا حتی نامی از خلافت برده نشود. 
مفکوره نشنلیزم و استقلال از جمله افکاریست که غرب برای رسیدن به اهداف خود از آن‌ها استفاده نموده‌است، تا این‌که بعد از سقوط دولت خلافت، به عنوان مقتدرترین ابرقدرت و نیز فروپاشی آلمان نازی، جهان با دو ابرقدرتِ شرق و غرب روبرو شد. بلاک غرب به رهبری امریکا و بلاک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی که هر کدام به دنبال رهبری جهان بودند، تا این‌که کفه ترازو نظم بین‌الملل به نفع امریکا سنگینی کرد، و سرانجام پس از انجام جنگ سرد، بلاک شرق ازهم فروپاشید. 
امریکا: بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، امریکا به عنوان قدرت مطرح در جهان ظهور کرد. از آن زمان به بعد همواره در قضایای سیاسی جهان حرف اول را به زبان آورده و نظم جهانی را در اختیار دارد. در حال حاضر امریکا همان برتری را که قبل از تهاجم اش به افغانستان و عراق داشت، از دست داده، گویی که مریض‌ترین دولتِ قرن شده‌است. چنان‌چه از یک سو جنگ‌های ویرانگر توانایی‌های آن را ضعیف ساخته و از سوی دیگر بحران اقتصادی به آن بزرگ‌ترین صدمه را وارد کرده‌است. 
در این میان گستردگی و ازهم‌گسیختگی پایگاه‌های نظامی که در بیشترین کشورهای جهان لنگر انداخته‌است، و نیز از بین رفتن ارزش‌های امریکایی را می‌توان به عنوان عامل اساسی زوال امریکا یاد کرد. در کل از جمله عوامل اساسی که به زوال امریکا ربط داده می‌شود،‌ بحران اقتصادی و نیز هزینه‌های پایگاه‌های نظامی است که امریکا را کمرشکن ساخته‌است. اینک نظم لیبرال به رهبری امریکا که بعد از جنگ جهانی دوم، شکل گرفته بود، در حال سست‌شدن و زوال است. ایالات متحده امریکا در حال حاضر حدود 22 تریلیون دالر مقروض می‌باشد، و این خود فشاری سنگینی است که منحیث یک ابرقدرت آن را محتمل می‌شود. پرسش اساسی این است که اگر قرار باشد امریکا در درازمدت به دلیل ضعف‌هایی که دارد جایگاه نخست جهانی‌اش را بگونه‌ی همیشگی از دست دهد، کدام قدرت خواهد توانست که جایگزین آن گردد. آیا چین و یا هم روسیه؟ 
چین: این کشور از نگاه تاریخی، از تاریخِ چندین هزار ساله برخوردار است. در حال حاضر چین بیشترین نفوس جهان را در خود جا داده‌است. به باور برخی از تحلیل‌گران، این غول اقتصادی می‌تواند بدیلی برای امریکا در نظم جهانی باشد. اما مشکل این‌جاست که چین به اندازه‌ی کافی نه جاه‌طلب است و نه هم به دنبال رهبری جهان می‌باشد. زیرا این کشور از لحاظ فکری، اساس مفکوره‌ی آن به جای افکار ایدیولوژیک،‌ بر پایه‌یی دوری از رنج استوار است. با در نظرداشت چنین طرز تفکر، چین برای این‌که بتواند ابرقدرت جهان شود باید خطرپذیر باشد تا با عواقب آن منحیث یک ابرقدرت، روبرو گردد. اما با تفکرِ گریز از مرکز، نمی‌توان ابرقدرت جهان شد. چنان‌چه تاریخ چین مبین این واقعیت است که این کشور هیچ علاقه‌یی به جهان‌گشایی نداشته و همواره کنج عافیت را اختیار کرده‌است. از جانب دیگر، این کشور ضعف بزرگ دیگری نیز دارد، و آن این‌که اقتصاد آن بیش از حد وابسته به صادرات است. بزرگ‌ترین مقصد صادرات کالاهای چینی را بازارهای امریکا تشکیل می‌دهد، کشوری که خوش ندارد و هیچ‌گاه نمی‌گذارد تا چین حتی نزدیک به موقف جهانی آن گردد.  
چنان‌چه در سال 2017 چین به ارزش 506 میلیارد دالر صادرات به امریکا داشته‌است. هم‌چنان وابسته‌گی عجیب این کشور به دالر، نیز از جمله عواملی است که مانع رسیدن چین به جایگاه اول جهان می‌شود. این کشور در حدود 3 تا 4 تریلیون دالر ذخیره دالر دارد. پس با چنین زیربنای اقتصادی، باید خیال ابرقدرت شدن را از سر بیرون کرد. اگرچه چین دارای اقتصاد قوی است، "اما داشتن اقتصاد قوی به تنهایی بدون اهداف سیاسی و دیدگاه‌های جهانی، یک کشور را تنها از نگاه داخلی تقویت می‌کند، نه این‌که آن را به یک قدرت جهانی مبدل سازد." با این وجود چین معیارهای ابرقدرت شدن را تاکنون به شکلی که واقعأ امریکا را کنار زده و خود را جایگزین آن سازد، برآورده نساخته‌است. و اما روسیه! 
روسیه: این کشور با گسترده‌ترین جغرافیا و تاریخ کهن، زمانی یکی از خشمگین‌ترین ایدیولوژی‌ها را حمل می‌نمود. ‌تجربه ابرقدرت شدن زیر نام اتحاد جماهیر شوروی که شامل کشورهایی چون؛ ارمنستان، آذربایجان، بلاروس، استونی، گرجستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان، قرقزیستان، لتونی، لتوانیا، ملداوی و اکراین می‌باشد، را در کارنامه دارد. به زبان ساده، روسیه را می‌توان بازمانده‌ی ایدیولوژی شکسته‌خورده در برابر سرمایه‌داری، به رهبری امریکا لقب داد. 
آیا می‌توان روسیه را که در حال حاضر از لحاظ فکری هیچ پشتوانه‌یی ایدیولوژیک ندارد، رقیب اصلی امریکا دانست؟ بدون شک با عدم داشتن زیربنای فکری نمی‌توان با افکار ایدیولوژیک به رقابتِ موقف جهانی پرداخت. از جانب دیگر، روسیه در موارد دیگر هم همانند چین از خود ضعف‌ها و کاستی‌های زیادی دارد که باید خیال ابرقدرت شدن را از سر بیرون کند. روسیه کشوریست که در سیاست کردن به تنبلی معروف است. همین موضوع باعث شده تا در برخی موارد آله‌ی دست امریکا قرار گیرد. چنان‌چه امریکا با زیرکی، روسیه را در بحران سوریه دخیل ساخت تا به نیابت از آن جنگ سوریه را تا رسیدن به یک راه حل سیاسی، به پیش ببرد. 
این کشور در بُعد اقتصادی نیز در حدی نیست که جایگاه اولی امریکا را با تهدید روبرو سازد. روسیه اقتصاد شدیداً وابسته با سکتور انرژی دارد، و اندک‌ترین نوسان در باز انرژی می‌تواند اقتصاد آن را دچار بحران سازد. اقتصاد بی‌ثبات و ناپایدار، روسیه را بیشتر از این‌که به فکر ابرقدرت شدن ببرد، به فکر این انداخته که چگونه خود را این وابسته‌گی نجات داده و به اقتصاد با ثبات برسد. 
با تمام مواردی که گفته آمدیم،‌ تنها امت مسلمه این ظرفیت و توانایی را دارد تا یک‌بار دیگر نظم جهانی را بدست گیرد، و امریکا را از تکیه‌گاه قدرت به زیر بکشد که در حال حاضر خون انسان‌ها را می‌مکد. امت مسلمه برای ابرقدرت شدن در پهلوی ظرفیت‌های نظامی، مواد خام و توان اقتصادی، دارای مفکوره و ایدیولوژی است که بزرگ‌ترین چلنچ دهنده‌یی افکار در جهان محسوب می‌شود. آیا می‌دانید که منظور از مفکوره و ایدیولوژی چیست؟ 
در حال حاضر غرب یگانه هراس که دارد مفکوره‌ی خلافت‌خواهی و برگشت خلافت اسلامی بر منهج نبوت است. این مفکوره نیز در این اواخر در سرزمین‌های اسلامی بصورت گسترده چشم‌گیر شده‌است. هم‌چنان کشوری که بخواهد رهبری جهان را در اختیار داشته‌باشد اگر از «مفکوره‌ی متفاوت» از ایدیولوژی حاکم برخوردار نباشد، هیچ‌گاه نمی‌تواند با ایدیولوژی حاکم مقابله نماید، هرچند ایدیولوژی حاکم در حال شکست و ناتوانی هم باشد. در حال حاضر همه کشورهایی که با امریکا در رقابت اند، از مفکوره‌ی متفاوت از ایدیولوژی امریکا برخوردار نیستند که پیشکش نمایند. تغییر در نظم کنونی و فروپاشی نظام سرمایه‌داری تنها با برگشت خلافت امکان پذیر است. دولتی که پیش از هر زمان دیگر امت مسلمه به آن نزدیک شده‌است. چنان‌چه بارها از طریق روزنامه‌ها، مجلات، مراکز تحقیقاتی، کنفرانس‌ها و راه پیمایی‌ها آشکار شده‌است که در جریان 10 سال گذشته در جهان یک تغییر خاموشانه و عمیق در حال وقوع است، که آن در میان مسلمانان به مشاهده می‌رسد. 
امت مسلمه در حال حاضر پی برده‌است که در عدم موجودیت خلافت به عنوان سپر مسلمانان، به چه اندازه بی‌دفاع و مظلوم واقع شده‌اند. چنان‌چه ریختن خون‌شان و گرفتن جان‌شان کم‌ترین ارزشی نزد کفار استعمارگر و حاکمانِ دست‌نشانده ندارد. شکی نیست که سایه تاریک بدبختی و مصیبت در حال برچیده شدن است، و امت مسلمه به روشنی، بیداری و بدست آوردن آنچه سال‌ها بخاطر آن رنج‌های زیادی را متحمل شده‌اند، به سرعت گام برمی‌دارند. 
منابع:
ظهور نظم نوین جهانی، نویسنده: جعفر محمد ابو عبدالله، سال 1396. 
سیاست خارجی دولت خلافت؛ نویسنده: زاهد ایوان سلام و عدنان خان سال 1396.

سهیل صالحی

ادامه مطلب...

زوال امریکا، جاگزینی چین و بدیل خلافت – بخش سوم و پایانی

  • نشر شده در سیاسی

این موارد بیشتر برمی‌گشت به تغییر در رهبری نظم فعلی جهانی، اما مسأله اساسی بحث روی جاگزینی در رأس رهبری نظم فعلی نه، بلکه تغییر بنیادین در نظم فعلی جهانی که یک نظم مسمی به دولت-ملت و استوار بر مبداء(ایدیولوژی) و فکر خاصی است، به سوی ظهور یک نظم نوین جهانی می‌باشد. نظم فعلی جهانی در بحران‌های متفاوتی از جمله بحران فکری و ایدیولوژیکی قرار دارد. می‌شود چنین پرسید که چین کدام داشته‌ی جدید، کارا و متفاوتی می‌تواند به بشریت عرضه نماید تا لیاقت تکیه زدن به کرسی نظم جهانی را داشته باشد؟ چین درین نظم فعلی که سرمایه‌داری اساسِ آنرا شکل می‌دهد چه راه‌حلِ کارایی را برای جهان تقدیم خواهد کرد؛ در حالیکه خودش جزء از اجزای بزرگ این نظم می‌باشد؟!

یکی از عناصر و مؤلفه‌های بزرگ ابرقدرت شدن و گرفتن مسؤلیت جهانی داشتن یک فکر کلی، فرهنگ جامع، ایدیولوژی و جهانی‌بینی مشخصی می‌باشد که چین درین بخش در خلای بزرگی قرار دارد. چین چند دهه می‌شود که ایدیولوژی سوسیالیزم(کمونیزم) را ترک گفته و به دامان کپیتالیزم سقوط نموده است. و از لحاظ داشته‌های اصیل خویش نیز جز آیین بودا و آرای مادی و اخلاقی کنفسیوس چیز دیگری ندارد؛ که با آن نمی‌شود جهان را رهبری نمود. جهان بدیلی برای سرمایه‌داری می‌خواهد که جاگزین آن شود. جهان در طمع نظام و راه‌حلی است که زندگی بشریت را معنی بخشیده و زهری برای فطرت بشری و طبیعت ماحول آن نباشد.

مثال سخن اینکه از مظاهر بحران سرمایه‌داری یکی هم بحران محیط‌زیستی به حساب می‌آید؛ بنابر تهدید بزرگی که مواجه بشریت و طبیعت نموده است اهمیت مطالعه آن خصوصًا در حوزه امنیت بین‌الملل روز‌به‎روز برجسته‌تر می‌شود. چین نه‌تنها که بدیلی برای حل این بحران ندارد بلکه در جمع کشورهای قرار گرفته است که در تخریب طبیعت زمینی و فطرت انسانی در صدر جدول قرار دارند. هوای آلوده، آب‌های ملوث، بحران فقر، بحران فکر و معنی، زندگی صنعتی و ماشینی... از مواردیست که جهان سرمایه‌داری از جمله چین را در خود پیچاپیچ نموده است. این هم باید واضح باشد که چین بدون این همه، اصلًا نمی‌توانست به این سرحد رشد نایل شود. کمیت ثروت‌مندانی که نصف ثروت جهان را در قبضه خود دارند سال‌به‌سال کمتر می‌شوند و چین درین عرصه نقش کلیدی را ایفاء می‌کند. همین‌گونه از ۲۰ شهر آلوده جهان ۱۶ شهر آن در چین موقعیت دارد، ٪۶۰ آب‌های زیرزمینی چین ملوث گشته است. و همین‌گونه بحران‌های بزرگ دیگری از جمله قُلدری و دیکتاتوری‌های بجا مانده از حاکمیت کمونیستی درین سرزمین به وضوح قابل دید است که با سرکوب نمودن اقلیت‌های محروم در مناطقی چون تبت، شنجیان و بالاخص مسلمانان ایغور، چین ازین چهره خشن خویش پرده بر می‌دارد.

جهانی‌شدن و سرمایه‌داری آنقدر در جهان ریشه دوانده و کشورها را باهم وابسته نموده است که تغییر در یک نقطه جهان بی‌تأثیر در نقطه دیگر آن نیست. خصوصًا قدرت‌های بزرگی چون چین و آمریکا که بیشتر از همه به یکدیگر وابسته استند. از کمپنی‌های بزرگ تولیدی در چین بیشتر آن آمریکایی می‌باشد و همین‌گونه بخش بزرگی از واردات آمریکا را کالای چینی شکل می‌دهد. پس هیچ‌گاهی زوال و تغییر در قدرتی چون آمریکا چین را بی‌تاثیر نخواهد گذاشت؛ و این مسأله نیز احتمال جاگزینی چین را کاهش داده است. تغییر به سرعت در جریان است؛ با سقوط ستون‌ها هیچ سقفی در هوا معلق باقی نخواهد ماند. کوتاه و واضح می گویم که؛ سقوط و زوال قدرت‌های بزرگ سقوط یک نظم، زوال یک ایدیولوژی و اضمحلال همان فکری است که یک نظم و نظام بالای آن استوار می‌باشد.

جهان محکوم به تغییر است و جوامع باید بسوی این تغییرِ حتمی حرکت نمایند که ضرورت بشر هم‌چنان چشم‌به‌راه آن می‌باشد. آمریکای امروز به انسان معتاد و تخدیر شده‌ی می‌ماند که آنرا از داخل بسان خانه‌ی سُست و پوشالی می‌توان قیاس کرد، اما  بازهم به ظاهر اکت‌های هیولا را انجام می‌دهد؛ علت بقای آمریکا باوجود چنین حالتی که عاید حالش شده همانا نبودن رقیب قابلِ حساب در میدان قدرت و سیاست است که با وارد نمودن اندکی ضربه بنیاد سست اش را خاکریز نماید. برای همین است که بحران مشروعیت و نارضایتی بشریت از ارزش های حاکم، تنها منحیث یک بال و یگانه عامل سقوط نمی‌تواند کارساز باشد. بدیلِ مناسب و ایدیولوژیک و حرکت منسجم فکری-سیاسی برای جاگزینی و حاکم نموده ایدیولوژی بدیل، بال دیگری برای پروازِ پرنده‌ی تغییر است.

لاجرم که این قدرت از غرب به شرق ضرورتًا و جبرًا انتقال خواهد کرد؛ اما «قدرت» و «شرق» از اصطلاحات مهمِ می‌باشد که هردو باید واضح شده باشند. بلی، این انتقال قدرت محضًا جاگزینی یک قدرت جای قدرت دیگری نیست، بلکه جاگزینی یک نظم و نظام جهانی جای نظم فعلی خواهد بود. و شرق نیز اصطلاح قابل واکاوی می‌باشد؛ این شرق، کدام شرق خواهد بود! جُستن رهبران این تغییر در شرق دور(چین) بنابر دلایلی که گفته شد، اغوا کننده است. چشم را باید بسوی کانون تمدن‌ها نمود. هدفم شرق نزدیک(شرق میانه) است؛ اگرچه این یک عنوان بزرگ و جداگانه‌ی برای وضاحت می‌خواهد، اما باز هم ساده نیست که با موجودیت منابع طبیعی، پوتانشیل بشری، تجربه طولانی تاریخی-سیاسی و داشتن همه‌ی مؤلفه‌ها برای ابرقدرت شدن –اعم از نظامی، تاریخی، جیوپولیتیک، جیو استراتژیک، جیو اکانمیک، ایدیولوژیک- جهان اسلام را عادی گیریم. جهان اسلام ظاهر نارام‌کننده‌ی دارد اما با شکل‌گیری انسجامِ واحد سیاسی تحت قیادت «دولت بی‌بدیلِ خلافت اسلامی» و شکستن خطوط سایکس-پیکو و وستفالیایی همه‌چیز متفاوت خواهد بود؛ و این به احتمال و محال نه، بلکه به واقعیت بیشتر نزدیک‌تر است.

وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ‏
ترجمه: خدا بر كار خود چيره و مسلّط است، ولي بيشتر مردم نمي‌دانند.
یوسف، ۲۱

یوسف ارسلان

ادامه مطلب...

خلافت بر می‌گردد!

  • نشر شده در سیاسی

پس از سقوط خلافت در بیست‌وهشتم ماه رجب سال 1342 قمری، مسلمانان قدرت سیاسی و فکری خود را در سطح جهان از دست دادند، و این امر به تدریج باعث عقب‌مانده‌گی و انحطاط فکری-سیاسی مسلمانان گردیده‌است. از این‌که از جمله مسؤلیت‌های حیاتی دولت خلافت؛ حفظ وحدت مسلمانان و دفاع از عزت و نوامیس امت و مقدسات اسلام می‌باشد. بناً پس از نابودی دولت خلافت، دسایس عظیمی جهت ایجاد تفرقه و بروز خصومت میان امت به راه انداخته شد. چنان‌چه ترویج مفکورۀ نشنلیزم(ملت‌گرائی) و راه اندازی جنگ فکری علیه مسلمانان از عمده‌ترین دسایس غرب عنوان می‌گردد. پخش و نشر این مفکوره در جهان اسلام باعث شد تا سرزمین‌های اسلامی از بدنۀ دولت خلافت جدا گردد که این حالت در نهایت منتج به سقوط اسفبار خلافت اسلامی گردید. و پس از نابودی خلافت، زمینۀ انتشار آن بیشتر وسعت یافت که باعث تفرقۀ فزاینده میان گروه‌های اسلامی، اقوام و قبایل بزرگ در سرزمین‌های اسلامی گردید تا جائی‌که قبایل بزرگ را به اقوام خورد و کوچک پارچه پارچه نموده و تنازعات مهلک و مداوم را در میان آنها شعله‌ور ساخته‌است. از سوی دیگر، رهبران دولت‌های غربی فجیع‌ترین نوع ظلم و جنایات وحشیانۀ خود را به بهانه مبارزه علیه تروریزم در حق مسلمانان روا داشته‌اند، که کشتار دایمی مسلمانان افغانستان، فلسطین، میانمار، سوریه، یمن، عراق... از سوی حکام خائن را تاریخ هرگز فراموش نمی‌کند.

قابل یادآوری‌ست که ایدیولوژی سوسیالیزم با شعارهای انقلابی وارد سرزمین‌های اسلامی گردید و عده‌ای از مسلمانان سطحی فکر را تحت شعاع خود قرار داد. در حالی‌که مفکوره سوسیالیزم با تأثرپذیری از ماتریالیزم مخالفت خود را علیه غریزۀ تدین اعلام می‌داشت که این خود بطور آشکار فطرت انسان را رد و نادیده می‌گرفت. از سوی دیگر، ملکیت فردی که یکی از نیازهای فطری انسان می‌باشد، از دیدگاه سوسیالیزم منتفی و غیر قابل پذیرش بوده، و تحت عنوان عدالت اجتماعی، ملکیت افراد را به زور تصاحب کرده و بین سایر افراد تقسیم می‌نمودند. صرف‌نظر از همه، سوسیالیزم باعث کشتارهای جمعی انسان‌ها گردید که تاریخ مثل آن را تاهنوز ندیده‌است؛ قتل‌های عام و صد میلیونی لینین، استالین و ماهو گوشه‌ی از جنایات رهبران سوسیالیست را انعکاس می‌دهد. در حقیقت تناقص ایدیولوژیک سوسیالیزم باعث ناکامی این مفکوره در سطح جهان گردید و نه تنها این‌که نتوانست پیروان فکری خود را از شر کپیتالیزم نجات دهد، بلکه خود در ورطۀ آن به زانو درآمد.

پس از ناکامی سوسیالیزم، کپیتالیزم(سرمایه‌داری) –که پس از جنگ سرد از سوی امریکا به جهان حمل می‌گردد– وارد عرصۀ بین‌الملل شد که آن نیز به‌ نوبۀ خود باعث فجایع عظیم‌تری نسبت به سوسیالیزم برای بشریت در سطح دنیا گردیده‌است. یکی از بزرگ‌ترین فاجعۀ کپیتالیزم فراهم‌آوری آزادی‌های مطلق برای بشریت تحت چهارچوب دموکراسی عنوان می‌گردد. تعدادی از روشن‌فکران غربی و مستشرقین، دموکراسی را منحیث مفکوره مدرن به رُخ جهانیان می‌کشند، درحالی‌که دموکراسی آنچنان‌که ادعاء می‌گردد، مدرن نیست؛ زیرا تاریخ آن به عصر یونان باستان – 2500 سال قبل از میلاد – بر می‌گردد. این درحالی‌ست که دموکراسی در سطح دنیا به سرحدی بدنام گردیده‌است تا جائی‌که حتی مفکرین غربی از افتضاح و بدبختی‌های بالقوۀ آن حرف به زبان می‌آورند. طوری‌که «افلاطون» می‌گفت: "دموکراسی مظهر حاکمیت طبقه‌ی پست جامعه است." ظاهراً دموکراسی یک مفکورۀ زیبا به نظر می‌رسد، اما در میدان عمل چیزی جز بدبختی برای بشریت به ارمغان نمی‌آورد. دموکراسی به انسان‌ها آزادی‌های بی‌حد و مرز اعطاء می‌کند و انسان‌ها با اعمال چنین آزادی‌ها، تلاش می‌کنند تا طبق فرمایش و دستور خود شان عمل کنند، که این امر مداخلۀ الله سبحان‌ و تعالی در امور فردی و جمعی را منتفی می‌سازد.

از طرفی، رُخ دیگر دموکراسی، جنگ و اشغال سرزمین‌ها تعریف شده‌است. چنان‌که «هیلین تامس» می‌گفت: "میلۀ تفنگ، یگانه وسیلۀ نشر دموکراسی‌ است و بس!" امروزه می‌بینیم که حملات تروریستی بالای انسان‌ها، بخصوص مسلمانان از سوی دولت‌ها، گروه‌ها و تروریستان وحشی‌صفت در سراسر دنیا تحت چتر دموکراسی صورت می‌گیرد که تازه‌ترین نوع جنایت وحشیانۀ آن حادثۀ تروریستی زیلاند جدید می‌باشد. یکی از پدیدۀ مخرب دیگر کپیتالیزم، فردگرائی(Individualism) می‌باشد که باعث فروپاشی بافت اجتماعی و نظم خانواده‌ها می‌گردد، زیرا انسان‌های فردگرا دنیا را از عینک فردی دیده که در آن تمایلات و خواهشات نفسانی شان تأمین گردد که در اینصورت نظم اجتماعی قربانی این طرزفکر گردیده و به مرور زمان باعث بحران‌های روانی برای انسان‌های فردگرا شده که در نتیجه به افسردگی و تکالیف روانی دچار شده و سنگ تمام به زندگی شان می‌زنند. علاوتاً، کپیتالیزم بشریت را با فجایع محیط‌زیستی از قبیل گرمایش زمین و آلودگی هوا نیز مواجه ساخته‌است که به دلیل آن سالانه بیش از 9 میلیون انسان‌ جان خود را از دست می‌دهد. زیرا اساسی‌ترین عوامل گرمایش زمین افزایش گازات گلخانه‌یی می‌باشد، که مؤلد اصلی آن کمپنی‌های بزرگ غربی به شمار می‌رود که باعث تخریب لایه‌های محافظتی زمین(اُزن) گردیده‌است.

در حقیقیت مفکوره‌های فرسوده از قبیل سوسیالیزم، کپیتالیزم، دموکراسی و نشنلیزم بشریت را در طول تاریخ به مرگ تدریجی محکوم کرده‌اند و زمین، آب، هوا، حیوانات و نباتات را طی یک قرن به تباهی کشانیده‌اند، بناء نیاز جدی‌ست تا جلو بحران‌های کنونی گرفته شود. چنان‌که سوسیالیزم به زباله‌دانی تاریخ انداخته شد، نشانه‌های زوال کپیتالیزم و دموکراسی نیز قابل درک است؛ همان‌ طوری‌که، در تازه‌ترین مورد مورخ 2 اپریل 2019م، نشریۀ فارِن پالیسی(Foreign Policy) با دلایل روشن به اثبات رسانده‌است که امپراتوری امریکا در قرن بیست‌ویکم به مردِ مریض مبدل شده‌ و عاجزتر از آن‌ست تا منافع ملی خود را از فرط ابتلا شدن به خطر نجات دهد. زیرا، دولت چین منحیث غول اقتصادی و روسیه منحیث قدرت نظامی، نظم جهانی لیبرال و سرمایه‌داری را از لحاظ اقتصادی و نظامی در سطح بین‌الملل به چالش فاحش روبرو ساخته‌است. اما قابل ذکر است که چین و روسیه نمی‌توانند منحیث بدیل امریکا در عرصه سیاست بین‌الملل عرض اندام کنند، زیرا این‌ها فاقد ایدیولوژی و نظم جهانی می‌باشند تا بوسیلۀ آن به جهان گشائی و رهبری جهان نایل گردند؛ فلهذا، تنها خلافت می‌تواند بدیل نظم کنونی جهان باشد.

شرایط کنونی بیشتر از پیش آماده و تشنۀ تأسیس دوبارۀ خلافت اسلامی می‌باشد تا بشریت را از ورطۀ بدبختی و هلاکت نجات دهد، زیرا خلافت دارای ایدیولوژی جهانی‌ست که طبق آن نظم جهان را با توجه به فطرت بشر رهبری می‌نماید. از طرفی دیگر، نفوس میلیاردی و ارتش میلیونی مسلمانان، کثرت نیروی جوان در میان مسلمانان، ستراتیژیک و جیوپلوتیک بودن سرزمین‌های اسلامی، وفور منابع طبیعی و انرژی تجدید پذیر در سرزمین‌های اسلامی و پیشکش نمودن سیستم و راه‌ حل‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جهت رفع بحران‌های کنونی همه و همه نشانه‌های اساسی برای برگشت دولت خلافت می‌باشد. انسان‌ها ایدیولوژی‌های باطل و بیکارۀ بشری را در طول تاریخ تجربه کرده‌اند؛ و برای بشریت چارۀ جز چنگ زدن به ریسمان الله سبحان و تعالی از طریق تأسیس دولت اسلامی راۀ دیگر باقی نمانده‌است، از همین‌رو گفته می‌توانیم که خلافت اقتضای هر زمان و مکان می‌باشد.

در آخر با بررسی حالات فعلی مسلمانان در سراسر جهان، متوجه می‌شویم که مسلمانان در هر گوشه و کنار جهان از نظام و حکام فعلی شان سخت ناراض هستند و امید شان را نسبت به آنان از دست داده‌اند. موج اعتراضات دسته‌جمعی مسلمانان علیه حکام جابر و خاین و نظام‌های فاسد آن در سرزمین‌های اسلامی بیان‌گر نارضایتی شدید مسلمانان نسبت به حکام و نظام‌های فعلی می‌باشد. چنان‌که، بیداری فکری و سیاسی در سطح امت نیز رو به رشد است و امت امروزی، امت دهه‌های قبلی نیست، زیرا این بیداری فکری و سیاسی باعث شده تا مسلمانان اهداف شوم استعمار را درک کنند و تحت چهارچوب تحرکات و گروه‌ها برای اقامۀ خلافت اسلامی به پیکارهای فکری-سیاسی متوسل گردند. از این‌رو، قراین و نشانه‌های روشن برای برگشت دوبارۀ اسلام تحت چتر خلافت در عرصه سیاسی و جهانی هرچه بیشتر از گذشته قابل رویت است.

مسلم بغلانی

ادامه مطلب...

پاداش حاکم از اجتهادش در حکم

(ترجمه)

«وعَنْ عمْرو بْنِ الْعَاص رضي اللَّه عنْهُ، أنَّهُ سَمِع رسُولَ اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم، يَقُول: «إذَا حَكَمَ الْحَاكِم، فَاجْتَهَد، ثُمَّ أصاب فَلَهُ أجْرانِ، وإنْ حَكَم وَاجْتَهَد، فَأَخْطَا، فَلَهُ أجْرٌ»

(متفقٌ عَلَيْه)

ترجمه: از عمرو ابن العاص رضی الله عنه رویت است که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: اگر حاكمی در اجرای حکم اجتهاد كرد و به حق رسيد، برايش دو اجر داده می‌شود و اگر در اجتهاد خود به خطا رفت، برايش يك اجر داده می‌شود.

توضیح حدیث

اجتهاد در لغت نهائی شدن وسع و توان انسان در تحقیق امری از امور است که مستلزم تکلفیت و مشقت باشد؛ اما در اصطلاح اصولین عبارت از نهائی شدن وسع و توان در طلب ظن به چیزی از احکام شرعی به شکلی‌که از مزید تلاش بر آن در نفس خود احساس عجز نماید. لیکن از دید حکم، اجتهاد بر مسلمانان فرض کفائی می‌باشد.

امام نووی رحمه الله در شرح این حدیث گفته است: «اجماع مسلمین بر این است که این حدیث در مورد حاکمی است که عالم در حکمش باشد؛ لذا اگر به حق حکم کرد، برایش دو اجر است؛ یک اجر در بدل اجتهادش و اجر دیگر در بدل حکمش و اگر به خطا برود، بخاطر اجتهادش یک اجر می‌گیرد.»

پیرامون حدیث فوق لازم است چند نکات مهم فهمیده شود:

اول) واجب است که حاکم عالم بوده و اهلیت حکم را داشته باشد. بنابر این، اگر حاکم عالم نباشد و اهلیت حکم را نداشته باشد، در حکم کردنش بدون علم گنهکار می‌باشد.

دوم) در آنچه نص شرعی قطعی الدلاله وارد شده باشد، اجتهاد درست نیست؛ مانند تحریم سود، زنا، قتل، شراب، خوردن مال یتیم و... بلکه اجتهاد در نصوص شرعی مجمله یا ظنی می‌شود؛ مانند حکم لمس زن و حکم استنساخ وغیره.

سوم) حکم قبل از اجتهاد جواز ندارد؛ لذا قرار صادر کردن در یک مسئله و بعد بحث پیرامون نصوص شرعی در آن، کار ناجائز می‌باشد؛ زیرا انتخاب دلیل بر آنچه که قبلاً قرار اتخاذ گردیده، اصلاً بی‌جاه است؛ بلکه اول فهم مسئلۀ واقع و بعد شناخت نص شرعی در آن مورد، تا حکم الله سبحانه وتعالی را در آن مسئله دریافت نمائیم.

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه