دوشنبه, ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

تصمیم سیاسی و نظامی انقلاب؛ نحوۀ سلب و چگونگی بازپس‌گیری آن

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

در آغاز انقلاب شام، به‌ویژه هنگامی‌که انقلابیون مجبور به حمل سلاح شدند و عملیات نظامی در چندین جبهه آغاز شد، رژیم جنایت‌کار سوریه به شدت تحت فشار قرار گرفت و از سوی این گروه‌های آزاده همواره با پیشامدهای بد روبرو می‌شد. علی‌رغم حمایت جوانب مختلف مانند روسیه، ایران، حزب‌الله لبنان و شبه‌نظامیان عراقی، رژیم اسد نتوانست در برابر مقاومت انقلابیون ایستادگی کند.

نکته قابل توجه اینست که گروه‌های کوچک انقلابی، علی‌رغم نداشتن تجهیزات سنگین مانند تانک‌ها و سلاح‌های سنگین، توانستند با استفاده از سلاح‌های سبک و غنیمت‌های به‌دست‌آمده از نبردهای شان با رژیم به موفقیت‌های بزرگی دست یابند.

این وضعیت مورد قبول امریکا نبود، وی فهمید که اگر تصمیم نظامی هم‌چنان در دست انقلابیون صادق بماند، انقلاب پیروز خواهد شد و انقلابیون به سمت دمشق پیش خواهند رفت و رژیم اسد را با تمامی ارکان و نهادهایش سرنگون خواهند کرد. به همین دلیل، امریکا از ترکیه خواست تا کنترل نیروهای انقلابی را به دست بگیرد و آن‌ها را به جناح‌ها و گروه‌هایی سازماندهی کند که بتوان با آن‌ها مذاکره و تصمیمات شان را کنترل کرد.

گام بعدی که خطرناک‌ترین گام علیه انقلاب شام بود، تزریق پول سیاسی سمی بود که در نتیجۀ آن تصمیم نظامی از انقلابیون آزاده گرفته شد. ترکیه رهبران جناح‌های انقلابی را فراخواند و آن‌ها را به معامله و گرفتن کمک‌های مالی و تسلیحاتی، بدون هیچ شرط ظاهری ترغیب کرد. اما هدف واقعی این کمک‌ها، در نهایت تحت کنترل درآوردن تصمیمات نظامی انقلابیون بود.

بسیاری از رهبران جناح‌ها به این پول سیاسی سمی تن دادند؛ در حالی‌که برخی دیگر از آن‌ها ایستادگی کرده و بر اصول انقلاب خود پایدار ماندند. این رهبران مقاومت‌کننده یا ترور شدند یا از صحنه کنار گذاشته شدند. به‌این‌ترتیب، تصمیم نظامی انقلاب از دست انقلابیون صادق خارج و به دست ترکیه و رهبران وابسته به آن افتاد؛ رهبرانی‌که دین و انقلاب شان را به دراهمی چند فروختند و هر کسی را که قصد نزدیکی به تصمیم نظامی داشت و یا علیه نظام جنایت‌کار می‌خواست کاری بکند، وی را مانع می‌شدند!

اما اهل شام، اهل خیر و ایمان، زیر بار ظلم نمی‌روند و نمی‌پذیرند که نظامی که در مدار امریکا می‌چرخد و منافع آن را تأمین می‌کند و از رژیم ظالم اسد حمایت می‌نماید، در تصمیمات و انقلابشان دخالت کند. بنابراین، آنان با حرکت آگاهانه‌ای بر اساس اصول ثابت آغاز کردند که هرگز از آن‌ها منحرف نمی‌شوند؛ هرچند به قیمت خون و بدن‌های پاره پاره و فداکاری‌های عظیم باشد. هدف آن‌ها بازپس‌گیری تصمیمات سیاسی و نظامی و گشودن جبهات علیه رژیم جنایت‌کار به منظور سرنگونی آن در قلب دمشق و برپایی خلافت راشدۀ دوم بر اساس منهج نبوت به جای آن است.

بلی، آنان در برابر رهبران گروه‌ها، ابزارهای وابسته، قیام کردند تا سلطه و تصمیمات خود را بازپس گیرند و مسئولیت را به اهلش از نظر سیاسی و نظامی بسپارند، و به خوبی آگاهند که تا زمانی که این گروه فاسد که بر گردن مردم سلطه دارد، سرنگون نشود و تصمیمات انقلاب را از دست آن‌ها بازنگیرند، پیروزی در انقلاب به دست نخواهد آمد. اکنون اهل شام در میدان‌ها با حرکات مردمی گسترده‌ای که اصول واضحی دارد، حضور پیدا می‌کنند و از مجاهدین خود می‌خواهند که تصمیمات خود را بازپس گیرند و جبهات را علیه رژیم جنایت‌کار باز کنند؛ زیرا تنها راه برای تحقق اصول انقلاب شام، که در رأس آن‌ها سرنگونی رژیم جنایت‌کار و تأسیس حاکمیت اسلام به جای آن، یعنی خلافت راشدۀ دوم بر اساس منهج نبوت است، می‌باشد.

هرگز کسی‌که به خیانت و معامله و تجارت پرداخته و تصمیماتش را به دست توطئه‌گران واگذار کرده، نمی‌تواند اصول انقلاب شام را محقق سازد. به یاری الله سبحانه وتعالی، مدت زیادی طول نخواهد کشید که صداهای تکبیر در سراسر شام طنین‌انداز شود و نداهای "حی علی الجهاد" در آفاق دمشق پخش گردد. این امر به لطف الله سبحانه وتعالی نزدیک است، اما نیاز به تلاش‌های صادقانه و خالصانه امت در قیام عزت‌مندانه‌ای دارد که ارکان رهبران توطئه‌گر را به لرزه درآورد و مانع‌های پیش روی انقلابیون را بردارد.

این امر نیاز به پیروی از هدایت و بصیرت تحت رهبری سیاسی آگاه و خالصی دارد که نگران امت و پروژه نجات آن باشد؛ رهبری که تنها به الله سبحانه وتعالی وابسته است نه به رژیم‌های وابسته به استعمار. چنین رهبری باید مسیر حرکت انقلابیون را به وضوح و روشنی ترسیم کند تا به هدف نهایی دست یابند و فداکاری‌ها را با برپایی حاکمیت اسلام و خلافت راشدۀ دوم به ثمر رسانند. این امر بر الله سبحانه وتعالی آسان است.

برگرفته از شمارۀ 511 جریدۀ الرایه

نویسنده: استاد رامز امانی

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

حزب دموکرات امریکا یک زن رنگین‌پوست را برای ریاست جمهوری نامزد کرد!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

حزب دموکرات امریکا پس از چهار روز سخنرانی‌ها و کنسرت‌ها، خانم کامالاهریس را برای شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری در نوامبر 2024م به‌جای رئیس‌جمهور فعلی، جو بایدن که تحت فشار شدید حزب از رقابت کنار کشید، نامزد کرد.

امریکا هم‌چنان اهمیت زیادی به ظاهر دموکراتیک حکومت از طریق انتخابات، مانند انتخابات مجلس سنا و نمایندگان، فرمان‌داری ایالات و انتخابات ریاست‌جمهوری می‌دهد. با این‌حال، بسیاری از ناظران سیاسی آگاهند که مسائل استراتژیک و حیاتی در نهادهایی خاص که تابع نتایج انتخابات نیستند، شکل می‌گیرد و به آن‌ها پرداخته می‌شود. این نهادها به‌طور رسمی به‌عنوان "دولت عمیق" شناخته می‌شوند. دولت عمیق شبکه‌ای از مؤسسات و مراکز قدرت است که در طول دهه‌ها ساخته شده و به‌طور مستمر به تدوین و اجرای سیاست‌های استراتژیک و حیاتی امریکا در عرصه بین‌المللی کمک می‌کند تا این کشور بتواند نفوذ جهانی و منطقه‌ای خود را حفظ کند.

در عین‌ حال، اختلافاتی در زمینه سیاست‌های تاکتیکی و داخلی وجود دارد که توجه افکار عمومی را جلب می‌کند. این روش حکومت‌داری، که میان حفظ دموکراسی و جلوگیری از آسیب‌های احتمالی ناشی از نتایج دموکراتیک بد عمل می‌کند، یکی از روش‌های هوشمندانه‌ای است که به امریکا کمک کرده تا حاکمیت و نفوذ خود را حفظ کند.

نکته‌ای که باید به آن توجه داشت اینست که امریکا به ندرت رهبر خود را در زمانی‌که یک موضوع بین‌المللی یا منطقه‌ای حیاتی در جریان است، تغییر می‌دهد؛ مگر این‌که این موضوع به نتیجه رسیده باشد، چه موفقیت‌آمیز و چه شکست‌خورده.

به عنوان مثال؛ در دوران ترامپ، امریکا تلاش کرد چین را به‌سوی یک جنگ سرد مصنوعی بکشاند؛ اما چین قاطعانه این پیشنهاد را رد کرد. وزیر امور خارجۀ چین، وانگ وی، در مصاحبه‌ای در 5 اگست 2020م اعلام کرد: «چین هرگونه تلاش برای ایجاد یک جنگ سرد را رد می‌کند.» رئیس‌جمهور چین نیز در 17 جنوری 2022م موضع مشابهی اتخاذ کرد و گفت: «چین ذهنیت جنگ سردی را که امریکا به‌دنبال آن است نمی‌پذیرد.» در نتیجه، دولت عمیق امریکا مجبور شد ترامپ را از قدرت کنار بگذارد، نه به‌خاطر نالایقی او؛ بلکه به‌دلیل این‌که مأموریت او با شکست مواجه شد.

اکنون، امریکا درگیر یک موضوع بین‌المللی دیگر است که هدف آن حفظ تسلط امریکا بر اروپا از طریق جنگ روسیه و اوکراین است. هدف اصلی این جنگ اوکراین نه؛ بلکه اروپا و ناتو است؛ به‌طوری‌که جوبایدن گفته بود: «جمهوری‌خواهان نمی‌فهمند که هدف واقعی جنگ اوکراین، اروپا و ناتو است.»

در شرایط کنونی، به‌دلیل ناتوانی بایدن در ادامه ریاست‌جمهوری به‌دلایل شخصی و سلامتی، کامالا هریس جایگزین او شده است؛ وگرنه اگر شرایط بین‌المللی تغییر در رهبری را تحمیل نمی‌کرد، کامالا هیچ فرصتی برای موفقیت نه در سطح حزب و نه در سطح کشور داشت. این مشابه به وضعیت اوباما است که به دلیل بحران‌های شدید پس از هشت سال حکومت بوش و حوادث بعد از بحران 11 سپتمبر 2001م و سپس سقوط مالی در امریکا، نیاز به تغییر بنیادی در رهبری امریکا احساس شد و به همین دلیل، فردی از اصالت‌های افریقایی به ریاست‌جمهوری انتخاب شد.

به نظر می‌رسد امریکا درصدد شکستن قاعدۀ تاریخی است که فقط افراد سفیدپوست آنگلو-ساکسون پروتستان رئیس‌جمهور می‌شدند. این قاعده اولین‌بار با انتخاب جان اف. کندی، یک کاتولیک و سپس با انتخاب باراک اوباما، یک سیاه‌پوست، شکسته شد. اکنون به نظر می‌رسد که نوبت به یک زن رسیده است و انتخاب کامالا هریس ممکن است آخرین قاعدۀ سنتی ریاست‎‌جمهوری امریکا را بشکند.

آنچه امروز برای ما به‌عنوان مسلمانان مهم است اینست که چه زمان دولتی تشکیل دهیم تا جهان ببیند چگونه امت اسلامی امور خود را اداره می‌کند و چگونه خلیفه یک حاکم واقعی است و نه ابزاری در دست دولت عمیق یا سطحی.

«الْإِمَامُ رَاعٍ وَهُوَ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ» (صحیح البخاری)

ترجمه: امام (رئیس یا حاکم) نگهبان و مسئول رعیتش (افراد تحت سرپرستی خود) است.

برگرفته شده از شمارۀ 511 جریدۀ الرایه

نویسنده: دکتور محمد جیلانی

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

حملۀ یهود به شمال کرانۀ باختری؛ کشتار جدیدی علیه مردم فلسطین!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

ارتش اشغال‌گر یهود، صبح چهارشنبه گذشته یک عملیات نظامی در شهرهای شمالی کرانۀ باختری آغاز کرد که آن را بزرگ‌ترین عملیات از زمان "دیوار دفاعی" در سال 2002م اعلام کرد. نیروهای زیادی به شهرهای جنین و طولکرم و اردوگاه‌های آن‌ها یورش بردند. ارتش اشغال‌گر هم‌چنین به اردوگاه الفارعه در نزدیکی طوباس حمله کرد، اما صبح پنجشنبه از اردوگاه الفارعه و عصر همان روز از طولکرم عقب‌نشینی کرد، در حالی‌که عملیات هم‌چنان در جنین برای پنجمین روز ادامه دارد.

این بر علاوۀ اظهارات وزیر دارایی رژیم اشغال‌گر، سموتریچ، است که اعلام کرد به گسترش عملیات نظامی در سراسر کرانۀ باختری و افزایش شهرک‌سازی متعهد است و طرحی استراتژیک برای جلوگیری از ایجاد دولت فلسطین به دولت ارائه خواهد کرد -که این تنها بیان‌گر آرزوهایی غیرواقعی است- بقیۀ اظهارات مقامات یهودی اهداف این عملیات جنایت‌کارانه را نشان می‌دهد. مقامات نظامی اعلام کردند که: «نهادهای امنیتی آماده افزایش شدت عملیات برای از بین بردن تروریزمی هستند که شهروندان اسرائیل را تهدید می‌کند؛ به‌ویژه پس از دوره‌ای خشونت‌آمیز که در آن تروریزم در سراسر کرانۀ باختری و رود اردن افزایش یافته است.» رئیس ستاد کل ارتش یهود، هرتسی هالوی، نیز هنگام بازدید از جنین گفت که: «نیروهای یهود اجازه نخواهند داد تروریزم در کرانۀ باختری سر بلند کند و رژیم یهود را تهدید کند.»

بیانیه مشترک ارتش یهود و شاباک نیز اعلام کرد که این عملیات گسترده با هدف "دستگیری افراد تحت تعقیب و تخریب زیرساخت‌های شمال کرانه باختری در اردوگاه‌های جنین و نور شمس در نزدیکی طولکرم" انجام می‌شود. وزیر امور خارجۀ رژیم یهود، اسرائیل کاتز، نیز روز چهارشنبه 28 اگست در پیامی در شبکه اجتماعی X نوشت که: «ارتش یهود عملیات نظامی گسترده‌ای را در اردوگاه‌های جنین و طولکرم علیه زیرساخت‌های تروریستی اسلامی ایرانی آغاز کرده است.»

تمامی اظهارات مقامات رژیم یهود در مورد دلایل این تهاجم، به تهدید مجاهدین کرانۀ باختری اشاره می‌کنند که به‌طور فزاینده‌ای برای رژیم یهود خطرناک شده‌اند. این رژیم در تلاش است تا زیرساخت‌های مقاومت و مجاهدین را به‌ویژه در اردوگاه‌های طولکرم و جنین و طوباس از بین ببرد، همان‌طور که در غزه نیز مجاهدین را دنبال می‌کند و مربع به مربع و تونل به تونل آنان را تعقیب می‌کند‌.

طوری‌که رژیم اشغال‌گر با رهبری کنونی خود بر این باور است که این اقدامات می‌تواند به یهودی‌ها در سرزمین مقدس فلسطین کمک کند، پس از آن‌که اکثریت مجاهدان را یا نابود کند یا زندانی و تنها حکومتی تسلیم شده باقی بماند که امنیت رژیم صهیونیستی را هماهنگ کرده و از آن محافظت کند، این باور یهود به دلیل ناآگاهی‌اش از حقیقت اسلام و مسلمانان و عدم آگاهی شان از معنای جهاد است که جزئی از اسلام بوده و در رگ‌های کودکان و جوانان و پیران مسلمانان رسوخ کرده است. آن‌ها هرچه تلاش کنند نمی‌توانند اسلام را از دل‌ها و ذهن‌های مسلمانان و مردم فلسطین بیرون کنند، و در این زمینه، می‌توانند به رخدادهای سه دهه اخیر نگاه کنند، که با وجود سه دهه از صلح و تطبیع و پروژه‌های خیانت و تفریط و فساد، نسل جدیدی که در فلسطین رشد کرده به گونه‌ای است که گویی فرزندان آن دوران نبوده و آن را تجربه نکرده‌اند.

به نظر می‌رسد که این عملیات بدون اطلاع قبلی امریکا انجام شده است؛ چرا که مقامات امریکایی مطلع بودن قبلی شان از این عملیات را تکذیب کردند و یک مقام بلندپایه در کاخ سفید تأکید کرد که دولت رئیس‌جمهور امریکا، جوبایدن با مقامات رژیم صهیونیستی برای درک اهداف اسرائیل از حملاتش به کرانه باختری تماس گرفته است و اظهار داشت که واشنگتن "با هرگونه جابه‌جایی اجباری فلسطینی‌ها مخالف است". ترس از این‌که این عملیات مقدمه‌ای برای پایان دادن به دولت فلسطینی و تکرار تجربه غزه باشد، موجب شد که محمود عباس، رئیس دولت فلسطین روز چهارشنبه، سفر خود به عربستان را قطع کند تا به حملات و تجاوزات پیگیری کند، چرا که نگران بود در صورتی که یهودی‌ها قصد پایان دادن به دولت را داشته باشند، نتواند بازگردد. این موضوع نشان می‌دهد که امریکا از این عملیات یا ابعاد و اهداف آن بی‌اطلاع بوده است. البته این به معنای مخالفت امریکا با آنچه در حال انجام بوده، نیست.

امریکا در کنار رژیم صهیونیستی در جنایت‌هایش علیه مردم فلسطین قرار دارد و تحت عنوان امنیت برای رژیم صهیونیستی و آنچه که "فعالیت‌های تروریستی" می‌نامند، هیچ اشکالی ندارد که خون مجاهدان و مردم فلسطین ریخته شود و رژیم صهیونیستی به شهرهای کرانۀ باختری همان‌طور که به غزه حمله کرده است، تجاوز کند و خانه‌ها را بر سر ساکنانش ویران کند، مساجد را نابود کرده و به آتش بکشد و کودکان و زنان و پیران را بکشد، به شرطی که این اقدامات به تأمین امنیت رژیم صهیونیستی کمک کند!

همان‌طور که امریکا در مورد غزه که پیشتر اعلام کرد مخالف جابه‌جایی اجباری ساکنان است؛ در حالی‌که سه‌چهارم مردم غزه بی‌خانمان و بی‌پناه شدند، اکنون همان عبارت را برای کرانۀ باختری نیز به کار می‌برد. امریکا در واقع پدر و مادر و حامی رژیم صهیونیستی است و در عداوت با اسلام و مسلمانان با آن‌ها هم‌رأی است. چیزی‌که ممکن است امریکا با آن مخالفت کند، پایان دادن به دولت فلسطینی و تضعیف آن است؛ چرا که این موضوع به معنای پایان یافتن راه‌حل دو دولت امریکایی است. بنابراین، می‌بینیم که امریکا در برابر تجاوزات سکوت کرده و به سمت توقف یا پایان‌دادن به آن اقدام نکرده است، به شرطی‌که رژیم صهیونیستی از خط قرمز امریکایی عبور نکند.

خلاصه این‌که، امریکا به رژیم صهیونیستی آزادی عمل داده تا به کشتار و ویرانی و تخریب و فساد در فلسطین بپردازد و در این کدام مشکلی نمی‌بیند. آن‌ها بر سر پایان دادن به مجاهدان و تلاش برای نابودی روح جهاد در میان مردم فلسطین توافق دارند و هدف شان تسلط بر زمین و مردم فلسطین است. آن‌ها ملت واحد کفری هستند، اگر در برخی از جزئیات و نظریات اختلاف دارند، در پلان‌ها و مسائل کلی و عمومی، در ریختاندن خون مسلمانان و هتک حرمت به مقدسات شان هیچ اختلافی ندارند. چنین مقامات مجرمی، قوانین بین‌المللی که به نفع آن‌ها طراحی شده و فراخوان‌ها و شعارهای دروغین کارساز نبوده و مانع شان شده نمی‌تواند، بلکه باید خطری بزرگ‌تر احساس کنند که ممکن است شامل تحرک و قیام امت اسلامی و ارتش‌های آن‌ باشد تا آن‌ها را وادار به توقف و پذیرش آنچه که تاکنون به دست آورده‌اند به جای از دست دادن همه چیز کند.

آنچه که می‌تواند باعث شکست کامل امریکا و رژیم صهیونیستی شود، ثبات مردم فلسطین و ادامۀ اراده‌های آن‌ها به قوت کنونی و حرکت یک ارتش یا ارتش‌های امت اسلامی به گونۀ آزادانه، تکبیرگویان و انتقام‌گیران به سوی سرنگونی رژیم‌های حاکم و ادامه مسیر به سوی فلسطین و غزه و مسجد الاقصی است. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿اِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا فِى الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَٰدُ﴾ [غافر: 51]

ترجمه: ما قطعاً پیامبران خود را و مؤمنان را در زندگی دنیا و در آن روزی که گواهان بپا می­خیزند نصرت و یاری می­دهیم.

برگرفته از شمارۀ 511 جریدۀ الرایه

نویسنده: باهر صالح

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

محبت الله سبحانه وتعالی

از قتاده بن نعمان رضی‌الله عنه روایت است که رسول الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند:

«إذا أحبَّ الله عبداً، حماه الدنيا كما يظِلُّ أحدُكم يحمى سقيمه الماء» (صحیح ابن حبان/۶۷۱)

ترجمه: هرگاه الله (سبحانه وتعالی) بنده خویش را دوست داشته باشد او را از (گزند) دنیا طوری حفظ می‌کند که شما بیمار خود را از آب نوشیدن حفظ می‌کند (در صورتی که آب برایش مضر باشد).

این حدیث شریف ما را  از غایت رحمت پروردگار نسبت به بندگانش آگاه ساخته و بیان می‌کند که الله سبحانه وتعالی با کسی که او را دوست دارد و از گناهان دوری می‌کند، چگونه برخورد خواهد کرد. الله سبحانه وتعالی حافظ آن شده و از وی در برابر بسیاری از کارهایی که به او آسیب می‌زند، حفاظت می‌نماید. اعمالی‌که باعث کسب محبت الهی می‌شوند، همانا اطاعت از اوامر او سبحانه وتعالی هستند و اعمالی‌که انسان را از رحمت الهی دور می‌سازد، گناهان و اصرار بر انجام آن‌ها است.

از جمله اعمالی‌که انسان مسلمان را به پروردگار نزدیک می‌کند، رفتار و سلوک درست و منطبق با احکام شرعی است و کارهایی‌که مسلمان را از رحمت الله سبحانه وتعالی دور می‌کند، اموری است که الله به ما دستور داده از آن‌ها اجتناب ورزیده و دوری جوییم.

اکنون باید درک کنیم که برای رسیدن به هر هدفی باید مسیر درستی را بپیماییم که ما را به آن هدف والا می‌رساند. لذا بهترین اعمال، آن‌هایی است که با تطبیق احکام شرعی و تلاش برای گسترش این دین و حاکم کردن آن به محبت و رحمت پروردگار خواهیم رسید.

لذا از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم که ما را از کسانی بگرداند که الله متعال آن‌ها را دوست دارد و ما را از هر چیزی‌که باعث خشم پروردگار شده و محبت الله سبحانه وتعالی را از ما سلب می‌کند، دور بگرداند!

مترجم: عبدالرحمن مستنصر

ادامه مطلب...

حاکمان افغانستان در دام امارات؛ نقشه‌ای برای غصب سلطه امت اسلامی!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

خبر:

امارات متحده عربی اعلام کرده که اعتبارنامه سفیر دولت طالبان را پذیرفته است و بدین ترتیب، پس از چین، دومین کشوری است که نماینده‌ای در این سطح از طالبان را می‌پذیرد. یک مقام اماراتی که نخواست نامش فاش شود، پنجشنبه شب به خبرگزاری فرانسه گفت: «تصمیم به پذیرش اعتبارنامه سفیر افغانستان نشان‌دهنده عزم ما برای ساخت پل‌هایی جهت کمک به مردم افغانستان است.» وزارت خارجه افغانستان نیز روز چهارشنبه در شبکه ایکس اعلام کرد که مولوی بدرالدین حقانی سفیر جدید، نسخه‌ای از اعتبارنامه خود را به سیف عبدالله شمس، معاون امور تشریفات وزارت خارجه امارات، تحویل داده و قرار است این مدارک را طی مراسمی رسمی به رئیس‌جمهور امارات تقدیم کند. (منبع: خبرگزاری ملی لبنان)

تبصره:

آیا کسانی‌که مسلمانان را در یمن و شام با ترور و پهپادهای مرگبار هدف قرار می‌دهند، یا مردمی را در بنگلادیش به جرم ایستادن در مقابل خائنی مثل حسینه به زندان می‌اندازند، و در عین حال برای فلسطین و سودان اشک تمساح می‌ریزند، می‌توانند واقعاً دلسوز "انسانیت" در افغانستان یا هر جای دیگر باشند؟! آیا حاکمان افغانستان فراموش کرده‌اند که امارات همیشه در پس پردۀ توطئه علیه افغانستان و مسلمانان است؟ به‌خصوص با حمایت از مفاهیمی مانند "حقوق زن" که در حقیقت بهانه‌ای برای کنار گذاشتن احکام شریعت اسلامی است که با ابزارهایی مثل سازمان ملل پیش برده می‌شود؟!

در هر صورت، آن مقام "ناشناس" وقتی از حمایت امارات از "ثبات منطقه‌ای" حرف زد، تنها یک چیز را درست گفت: امارات با این تصمیم به‌دنبال ایجاد «ثبات منطقه‌ای» است، اما این ثبات نه به‌نفع مردم منطقه، بلکه برای تأمین منافع کشورهای غربی، به‌ویژه بریتانیاست؛ کشوری‌که امارات به آن وفادار است. امارات در تلاش است تا هرچه مربوط به اسلام و مسلمانان، به‌خصوص اسلام سیاسی است کنترل کرده و از گسترش آن به شرق و غرب جلوگیری کند، وهمیشه سعی می‌کند حکومت‌های خائن مسلمان را از سقوط حتمی نجات دهد.

مسلمانان صادق در سه دهه اخیر با جهاد علیه کفار نجنگیدند تا یک اشغالگر را با دیگری جایگزین کنند، یا ذهنیت مسلمانان را در خدمت پروژه‌های سکولار و فرهنگ غرب قرار دهند؛ نه برای ترویج سبک زندگی غربی در سرزمین‌های اسلامی و نه برای تأمین منافع اقتصادی و سیاسی کشورهای کفر. بنابراین، حاکمان افغانستان نباید فریب امارات، این کشور توطئه‌گر را بخورند و نباید هرگز به آن اعتماد کنند. باید حاکمان افغانستان مشروعیت خود را از اسلام و با استقرار شریعت و سلطه امت به‌دست آورند؛ نه از طریق سازمان ملل.

از این‌رو، حاکمان افغانستان ناگزیر اند تا روابط برادرانه اسلامی را با تمام مسلمانان جهان، به‌ویژه جنبش‌های اسلامی، تقویت کنند و به‌صورت جدی و عملی به بررسی پروژه‌ای بپردازند که در آن سرزمین‌های اسلامی تحت یک دولت واحد و بر مبنای اسلام متحد شوند. این تلاش باید با همگرایی نیروهای صادق و قدرتمند پاکستان، آسیای مرکزی و دیگر سرزمین‌های اسلامی همراه باشد تا این هدف به‌طور کامل محقق شود. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِينَ* بَلِ اللَّهُ مَوْلَاكُمْ ۖ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ* سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا ۖ وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ ۚ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ﴾ [آل عمران: 149_ 151]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! اگر از کسانی‌که کافر شده‌اند اطاعت کنید، شما را به گذشته‌های‌تان بازمی‌گردانند و سرانجام، زیانکار خواهید شد. (آن‌ها تکیه‌گاه شما نیستند) بلکه ولی و سرپرست شما، الله است و او بهترین یاوران است. بزودی در دل‌های کافران، بخاطر این‌که بدون دلیل، چیزهایی را برای الله همتا قرار دادند، رعب و ترس می‌افکنیم و جایگاه آن‌ها آتش است؛ و چه بد جایگاهی است جایگاه ستمکاران!

نویسنده: نزار جمال

28 صفر الخیر 1446هـ.ق.

2 سپتمبر 2024م.

مترجم: محمدیاسین سادات

ادامه مطلب...

در سمیناری که توسط گفتمان سیاست بنگلادیش (BPD) برگزار شد، از حزب التحریر ولایۀ بنگلادیش دعوت صورت گرفت تا راجع به موضوع "قتل عام پیلخانا: حسینه و توطئه هند" بحث نمایند.

امروز یکشنبه، 1 سپتامبر 2024، ساعت 3 بعد از ظهر، میزگردی با موضوع "قتل پیلخانا: توطئه حسینه و هند" توسط گفتمان سیاست بنگلادیش در سالون نصرالحمید، اتحاد خبرنگاران داکا برگزار شد. یکی از اعضای حزب‌التحریر ولایۀ بنگلادیش محمد جبیر به نمایندگی از طرف دعوت شده سخنرانی کرد.

آقای محمد جبیر در ابتدای سخنان خود از 57 افسر شایستۀ ارتش که قربانی کشتارهای وحشیانه در پیلخانا در 25 فبروری 2009 و بسیاری دیگر پس از آن شدند، با احترام یاد کرد. وی همچنان از کسانی‌که جان خودرا در اعتراض به ظلم و ستم 15 ساله حسینه و در آخرین جنبش گردهمایی شاگردان بیان کردند، با احترام یاد کرد و برای شان طلب آمرزش کرد. وی در سخنان خود موارد ذیل را بیان کرد.

17 آگست 2024 در کنفرانس مطبوعاتی که در سالون راوا ماهخالی پایتخت با عنوان "خواستار محاکمۀ کشته شدن 57 افسر ارتش و 17 غیرنظامی در پیلخانا" برگزار شد. خانواده‌های افسران کشته شده ارتش به صراحت اعلام کردند که قتل‌های پیلخانا بخشی از یک توطئه بین‌المللی بود و بسیاری در دولت حسینه، از جمله نخست‌وزیر سابق شیخ حسینه، مستقیماً در آن دخالت داشتند. حزب‌التحریر این اقدام جسورانه خانوادۀ ارتشیان را تحسین می‌کند و به طور کامل از مطالبۀ عدالت برای قتل‌ها حمایت می‌کند.

ما می‌خواهیم به خانواده ارتش و مردم یادآوری کنیم که حزب‌التحریر اولین حزبی بود که شجاعانه توطئه دولت حسینه را بلافاصله بعد از حادثه به مردم افشا کرد. در 28 فبروری 2009 میلادی، حزب‎‌التحریر اعلامیه‌ای با عنوان "اعتراض به توطئه هند برای نابودی ارتش و BDR و بی‌عملی دولت” منتشر کرد که در بخشی از آن چنین آمده بود: همه ما توطئه هند برای تفرقه انداختن و تضعیف نیروهای مربوط به دفاع از کشور را می‌دانیم. در جریان رویدادها مشخص است که این به اصطلاح شورش بخشی از یک برنامه درازمدت است که هند و نیروهای طرفدار هند در داخل و خارج از دولت را دربر می‌گیرد. دولت دشمن مشرک و متحدانش از کشتن افسران مستعد ارتش سود خواهند برد. تحلیل وضعیت نشان می‌دهد که دولت حاکم عوامی لیگ از ابتدای حادثه نقش مرموزی را ایفا کرده است. در چنین شرایط بحرانی امنیت ملی، چرا در ابتدا نمایندگان بی‌تجربه ای فرستاده شدند تا امنیت بعضی از شورشیان را تضمین کنند؟ اما امنیت جان و مال پرسونل ارتش و خانواده های‌شان را تامین نکردند. چرا دولت بدون تامین امنیت بیش از صد و پنجاه تن از پرسونل ارتش و خانواده های‌شان عجولانه عفو عمومی اعلام کرد؟ با بهره‌گیری از این اعلامیه، یک ونیم روز مفقود شدند، غارت‌های گسترده صورت گرفت و خانواده‌های افسران ارتش شکنجه شدند. آیا قاتلان با درخواست از ساکنان اطراف مقر BDR برای تخلیه و قطع برق در بعدازظهر 26 فبروری اجازه فرار نداشتند؟

در نتیجه، در جریان توزیع اعلامیه های 1-2 مارچ 2009، از جمله 31 نفر از رهبران و کارگران حزب ما و 2 نفر دیگر، در مجموع 33 نفر دستگیر شدند. سپس در 27 مارچ 2009، روز جمعه، پولیس یک تظاهرات اعتراضی و راهپیمایی را تحت عنوان "توطئه هندی در کشتن پرسونل ارتش، دخالت نزدیکان هندی در دولت و دستگیری 33 رهبر و فعال حزب‌التحریر بنگلادیش" در دروازه شمالی بیت المکرم که در آن حدود 150 رهبر-فعال مجروح شدند و 10 نفر در محل تظاهرات دستگیر شدند.

دولت ظالم حسینه به همین بسنده نکرد و با سوء استفاده از قدرت اداری و قضایی فعالیت حزب التحریر را ممنوع کرد و سرکوب گستردۀ رهبران و دعوت گران حزب را روی دست گرفت.

توطئه حسینه علیه ارتش کشور تنها با قتل پیلخانا آغاز شد. اما این پایان کار نبود حسینه خائن به طور منظم افسران ارتش وفادار کشور را که برای دفاع از اسلام، کشور و منافع ملی ایستاده بودند، ربوده، دستگیر و برکنار می‌کرد، زیرا این افسران ارتش مانع اصلی عادی سازی روابط با ارتش هند بودند. حزب‌التحریر همچنان با نادیده گرفتن سیاست های سرکوبگرانه دولت حسینه، به توطئه های حسینه علیه ارتش اعتراض کرد. حزب‌التحریر هرگز با دولت ظالم حسینه سازش نکرده است. تمام توطئه ها علیه کشور، اسلام و ارتش توسط حسینه، بدون هیچ گونه ترس و سازش ناپذیر در برابر مردم افشا شده و به چالش کشیده شده است.

حسینه به دلیل وفاداری محض به اربابان امپریالیست خود چنین موقفی در برابر ارتش اتخاذ کرد. همانطور که می‌دانید، در سال 2008، حسینه به دلیل مصالحه ایالات متحده، بریتانیا و هند، قدرت را به دست گرفت. ایالات متحده سیاست جلوگیری از احیای خلافت در منطقه از جمله پاکستان، بنگلادیش، اندونزیا و مالزیا و در عین حال مهار چین را دنبال می‌کند. و به همین دلیل است که روابط استراتیژیک با هند برقرار کرده است تا بتواند موقعیت خود را در منطقه و کنترول خود را بالای کشورهای مسلمان منطقه تقویت کند. بنابراین آن‌ها می‌خواهند دست هند را با حل مشکلات طولانی مدت با هند آزاد کنند. تمام موانع بر سر راه تحقق این هدف و کسانی‌که این پلان آن‌ها را افشا می‌نمایند و یا مخالف آن صحبت می‌کنند، به شدت سرکوب شده است. و به همین دلیل بود که افسران درخشان و شجاع ارتش ما در پیلخانا کشته شدند و حسینه این کشتار وحشیانه را یاری کرد، زیرا این افسران ارتش مانع اصلی بر سر راه برقراری روابط عادی با ارتش هند بودند.

باید به خاطر داشته باشید که صرف تشکیل دوسیۀ قتل علیه حسینه یا متهم کردن هند به قتل و کشتار "کافی نیست". ما نباید فراموش کنیم که کشتار پیلخانا یک توطئه بین‌المللی علیه حاکمیت کشور بود که توسط هند طراحی و توسط حسینه اجرا شد. بنابراین در کنار محاکمه حسینه باید در راستای این هدف تلاش کنیم تا نظام دفاعی کشور در معرض این گونه تهدیدات قرار نگیرد و دیگر چنین جنایت ها و توطئه های وحشیانه ای دیده نشود. ما، حزب‌التحریر ولایۀ بنگلادیش، از همه گی می‌خواهیم که اقدامات لازم ذیل را برای حفاظت از حاکمیت و امنیت کشور انجام دهند.

1. حسینه و همدستانش باید محاکمه شوند و به مجازات‌های پندآموز محکوم شوند. برای این منظور ما باید برنامه های سیاسی واحدی برای تقویت مطالبات خود ارائه نماییم.

2. برای انعکاس آرمان های مردم کشور، هند باید فوراً به عنوان کشور دشمن شناخته شود و تمامی معاهدات و تفاهم نامه های ضد اسلامی و ضد دولتی که با هند امضا شده است لغو گردد.

3. یک برنامه بلندمدت برای بازگرداندن هند به زیر سلطه مسلمانان باید برای توقف دایمی این همه تجاوزها اتخاذ شود. زیرا تنها در زمان حکومت مسلمانان بود که مردم این منطقه بدون توجه به مذهب و قوم در وحدت و یکپارچگی زندگی سعادتمندانه‌ای داشتند.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر

ولایۀ بنگلادیش

27 صفر المظفر 1446

یکشنبه 1 سپتامبر 2024م

مترجم: عبدالرحمن "قاطع"

ادامه مطلب...

علما در میان امت وجود خواهند داشت

(ترجمه)

از عبد الله بن عمرو بن عاص رضی الله عنهما روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ لَا يَقْبِضُ الْعِلْمَ انْتِزَاعًا يَنْتَزِعُهُ مِنْ الْعِبَادِ، وَلَكِنْ يَقْبِضُ الْعِلْمَ بِقَبْضِ الْعُلَمَاءِ، حَتَّى إِذَا لَمْ يُبْقِ عَالِمًا اتَّخَذَ النَّاسُ رُءُوسًا جُهَّالًا فَسُئِلُوا فَأَفْتَوْا بِغَيْرِ عِلْمٍ فَضَلُّوا وَأَضَلُّوا» (سنن ابن ماجه)

ترجمه: الله (سبحانه وتعالی) علم را از سینۀ بندگان خود محو نمی‌کند، بلکه با قبض نمودن علماء آن را از بین می‌برد. زمانی‌که علماء از بین رفتند، مردم جاهلان را رهبر خود می‌گیرند و مسائل خود را از آ‌ن‌ها می‌پرسند و آنان نیز بدون علم فتوا می‌دهند، بنابراین خودشان گمراه شده و دیگران را نیز به گمراهی می‌کشانند.

این حدیث شریف ما را از سنت الله سبحانه وتعالی در خصوص مخلوقات آگاه می‌سازد که او سبحانه وتعالی به هر کس بخواهد علم می‌دهد و او را از جملۀ علما می‌گرداند. هم‌چنین الله سبحانه وتعالی علم و طلب علم را دوست می‌دارد.

این روزها کسانی را می‌بینیم که خود را عالم می‌نامند؛ در حالی‌که آن‌چه از علم باید بدانند نمی‌دانند و برخی از آنان علم را به دیگران باز می‌دارند و این کار‌شان از روی جهل و نادانی نیست؛ بلکه از ترس اینست که مبادا با گفتن سخن حق، خود را متضرر نمایند! این‌ها علم را در خود محبوس می‌نمایند و به دیگران نمی‌رسانند؛ این گروه در روزگاری‌که انسان ذلیل باعزت و محترم شمرده می‌شود، انسان باعزت ذلیل شمرده شده و نادان احترام می‌شود و انسان عاقل و هوشیار از قلم افتاده است، از ترس خشم و تحقیر مردم، زندانی شدن و شکنجه شدن یا تبعید شدن  علم را می‌پوشانند.

کسی‌که علم را می‌پوشاند و به دیگران نمی‌رساند، زیان بزرگی نموده و کسانی‌ را که به دنبال حق هستند، از پیدا کردن حق منحرف کرده است. پس اگر علم از کسانی‌که در جستجوی حق هستند، دریغ شود به چه کسی باید مراجعه شود؟ و عالمی که علم را از رساندن به دیگران دریغ کرده است در برابر الله سبحانه وتعالی چه جوابی خواهد داشت؟

نکتۀ دیگری که در حدیث شریف به آن اشاره شده، اینست که هرگاه جامعه از وجود علمای دین خالی شود، کسانی به جای آن‌ها خواهند آمد که از دین چیزی نمی‌دانند و سخنانی به زبان می‌آورند که در دین هیچ اصلی ندارد. سخنان‌ آن‌ها هیچ شباهتی به اسلام ندارد و فقط حکام فرومایه را خوشحال می‌سازند. بنابراین بخاطر موجودیت چنین اشخاصی در جامعه  و طفره رفتن آن‌ها از گفتن سخن حق، می‌بینید که مردم دین خود را گم کرده و به بی‌راهه روان هستند. اما در سنت الله سبحانه وتعالی هیچ تغییری وارد نمی‌شود.

شاید به نظر برسد که در این امت دیگر علم و علما یافت نخواهند شد، اما کسانی‌که چنین می پندارند، سخت در اشتباه هستند؛ زیرا علم و علمای دین الله سبحانه وتعالی از بین نمی‌روند و بسیارند؛ اما بخاطر وضعیتی‌که در آن به‌سر می‌بریم، ممکن دست‌یابی به آن‌ها دشوار شود.

از الله سبحانه وتعالی می‌خوهیم که علم و علمای متقی را باز گرداند تا چراغ راه بندگان باشند! امت اسلامی را از لوث استعمار کفار آزاد نماید و پرده را از چشمان امت بردارد تا این‌که حق را ببینند و از بهترین و راست‌ترین سخن پیروی نمایند!

مترجم: حسین سلحشور

ادامه مطلب...

دولت خلافت و اقلیت‌ها

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

تنوع در نخستین دولت اسلامی که پیامبر صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مدینه منوره بنیان‌گذاری کرد، از همان آغاز وجود داشت. در این دولت، مهاجرین و انصار در کنار یکدیگر بودند و در میان ساکنان آن، عرب و غیرعرب، مسلمان و غیرمسلمان وجود داشت. پیامبر صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اصول روابط میان اقشار مختلف این جامعه نوپا را در «وثیقۀ مدینه» پایه‌گذاری کرد. سپس دولت اسلامی در دوران پیامبر صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به تمام جزیرةالعرب گسترش یافت و در دوران خلفای راشدین و خلفای بعد از آن در دوره‌های اموی، عباسی و عثمانی این گسترش ادامه یافت. تنوع در دولت اسلامی با ورود مردم از قبائل و ملل مختلف به دین اسلام و هم‌چنین حضور پیروان ادیان گوناگون در این دولت افزایش یافت. علی‌رغم تمام این تفاوت‌ها از نظر نژاد، رنگ، زبان، فرهنگ و دین، رابطه میان مردم و نیز رابطۀ آنان با دولت و حاکم به طور عمده با هماهنگی، توافق و حسن معاشرت همراه بود. مفهوم «اقلیت» در دولت اسلامی و جامعۀ اسلامی، که طی قرون متمادی از آن خبری نبود، تنها زمانی به این جامعه وارد شد که این مفهوم از غرب به تدبیر و نقشه‌ریزی کشورهای استعمارگر در اواخر دورۀ عثمانی وارد شد.

این کشورها بعد از استعمار سرزمین‌های مسلمانان، به تحریک و تقویت این مفهوم ادامه دادند تا مرحلۀ بعدی، یعنی تأسیس کشورهای ملی و قوم‌گرایانه سکولار بر خرابه‌های دولت عثمانی، فراهم شود.

ظهور مفهوم اقلیت‌ها به‌عنوان یک مفهوم سیاسی و قانونی در جوامع اروپایی به دوران رنسانس برمی‌گردد. پیش از این دوران، جوامع اروپایی به‌طور عمده تحت تأثیر نظریه حق الهی بودند، که بر اساس آن، پادشاه یا حاکم به نام خدا و دین حکومت می‌کرد و قدرت مطلقاً در دست او بود و هیچ‌گونه قانونی بر عمل او نمی‌توانست تأثیر بگذارد. اما با شروع تفکر غربی به سمت آزادی از سلطۀ کلیسا و تمرد از تفکر دینی، توجه به فرد و حقوق وی بیشتر شد و شعارهای انقلاب فرانسه مانند: آزادی، برابری و برادری دارای صبغه جهانی گشت. با این حال، تفکر غربی در پی ریشه‌کن‌کردن نظریه حق الهی با چالش‌هایی در عرصۀ سیاسی مواجه شد و برای بیرون‌رفت از این بحران، فلاسفۀ غربی إیدۀ ملی‌گرایی را با مفهوم سیاسی آن مطرح کردند و مفهوم ملت و قوم را بر اساس آن تعریف کردند.

مفهوم اقلیت به‌عنوان یک مفهوم سیاسی و قانونی در تفکر غربی، در واقع می‌تواند برای جوامع بشری بسیار خطرناک باشد. این مفهوم به‌طور ضمنی وجود تعارض و تنش میان اقلیت‌ها و اکثریت‌ها و حتی میان خود اقلیت‌ها را فرض می‌کند، تنها به دلیل تفاوت‌های قومی، دینی، زبانی یا فرهنگی، به ‌مانند فرضیه‌های مارکسیستی که تنش بین طبقات اجتماعی را پیش‌بینی می‌کرد. در حالی‌که این تفاوت‌ها در جوامع، طبیعی و از سنن الهی به شمار می‌آیند.

موقف اسلام در برابر مفهوم اقلیت‌ها:

برای آشنایی با دیدگاه اسلام در مورد مفهوم اقلیت‌ها، به چند نکتۀ اساسی اشاره می‌کنیم:

اولاً: جامعه‌ای که پیامبر صلی الله علیه وسلم بنیان‌گذاری کرد و دولتی‌که در مدینه تأسیس نمود، نمونه‌ای برجسته و متفاوت از آنچه پیش از آن و پس از آن وجود داشت، بود. پیامبر صلی الله علیه وسلم امّت اسلامی را بر اساس عقیدۀ اسلامی بنا نهاد و پیوند میان مسلمانان را بر پایۀ ایمان به اسلام قرار داد، بدون توجه به تفاوت‌های نژادی، زبانی یا دیگر تفاوت‌ها. اسلام مفهوم امّت اسلامی را به بعد روحی و معنوی محدود نکرد، بلکه آن را به عنوان مفهومی با بعد سیاسی و قانونی تعریف کرد که حقوق و مکلفیت‌های مسلمانان را در جامعه و دولت تعیین می‌کند.

ثانیاً: اسلام به تفاوت‌های خلقی نظیر نژاد، رنگ یا زبان اهمیت نمی‌دهد، بلکه به انسان از حیث انسان بودنش توجه می‌کند. در دیدگاه اسلام، مردم برابرند و تفاوت میان آن‌ها تنها در تقوی، یعنی عمل به اطاعت از الله سبحانه وتعالی، خلاصه می‌شود. تفاوت‌های نژادی، رنگی و زبانی میان مردم امور طبیعی و از نشانه‌های قدرت الله سبحانه وتعالی هستند و اسلام به آن‌ها نه به صورت منفی و نه به صورت تفضیلی می‌نگرد.

ثالثاً: اسلام دولت اسلامی را بر مبنای نژاد یا زبان تعریف نکرد و برای آن مرزهای جغرافیایی و سیاسی ثابت مشخص نکرد، بلکه اسلام به مفهوم دارالاسلام و دارالکفر پرداخته است که نشان‌دهندۀ انعطاف‌پذیری مفهوم دولت اسلامی است.

رابعاً: با این‌که مفهوم امّت اسلامی در اسلام اهمیت زیادی دارد، اما اسلام آن را به عنوان پایه‌ای برای تابعیت در دولت اسلامی در نظر نمی‌گیرد. اسلام تنها وفاداری به دولت و نظام را شرط تابعیت اسلامی می‌داند. وجود غیرمسلمانان (اهل الذمة) در دارالاسلام امری طبیعی و منطبق بر سنن الهی است که تنوع بشر و تفاوت ادیان را مقرر کرده است و با سنن تشریعی الهی که فتنۀ مردم از دین‌شان را حرام کرده است، سازگار است. غیرمسلمانانی که می‌خواهند تابعیت دولت اسلامی را داشته باشند، ولی به اسلام ایمان ندارند و از دفاع از بلاد اسلامی معافند، باید تعهداتی را در قبال دولت و در عوض، دولت نیز باید به حقوق آن‌ها احترام بگذارد. شکل قانونی این تعهدات، قرارداد است و به همین دلیل اسلام وجود غیرمسلمانان در دار الاسلام را، چه به صورت موقت و چه دائمی، بر اساس مفهوم قرارداد تنظیم می‌کند که حقوق و وظایف هر دو طرف را مشخص می‌سازد.

روابط دولت اسلامی با رعیتش در دو بعد مشخص می‌شود:

بعد اول: جنبۀ حکومت و مراقبت از امور؛ دولت نباید میان رعیتش تفاوت قائل شود و باید با همه بدون توجه به نژاد، رنگ، جنس یا دین به طور یکسان رفتار کند. این بر اساس متون شرعی که به مسلمانان در ابواب حکم، قضا و مراقبت از امور پرداخته، بیان شده است.

بعد دوم: در قانون‌گذاری و اجرای قوانین، اسلام، نظامی جامع برای تمام امور زندگی از عبادات و حکم و اقتصاد و آموزش و سیاست داخلی و خارجی و قضا ارائه داده است. این نظام تنها به بعد روحی دینی نپرداخته، بلکه شامل بعد قانونی و اجرایی نیز می‌شود.

تشریع و قانون‌گذاری اسلامی و اهل الذمة:

تشریع اسلامی انسان‌ها را از جنبۀ انسانی می‌بیند و به‌عنوان انسان به آن‌ها توجه می‌کند. به گفتۀ علمای اصول، حکم شرعی خطاب شارع به اعمال عباد است و کافر نیز به احکام اسلام ملزم است، هرچند ممکن است به تمام احکام ملزم نباشد.

تشریع اسلامی مشکلات را از جنبه انسانی بررسی می‌کند و به این ترتیب، تفاوت‌ها را در نظر نمی‌گیرد، بلکه بر اساس ویژگی‌های خاص هر مشکل، حکم مناسب را صادر می‌کند. به عنوان مثال، روابط مرد و زن را تنظیم کرده و در احکام خود به ویژگی‌های جنسیت مرد و زن توجه کرده است. به این ترتیب، تفاوت‌های موجود در احکام میان مسلمانان و غیرمسلمانان به دلیل ویژگی‌های مسأله است، نه به دلیل تبعیض.

مدل دولت سکولار غربی که مشکل اقلیت‌ها را به وجود آورده است، به دلیل جدایی دین از زندگی و تعریف خود بر مبنای نژادی، زبانی و تاریخی بوده، هم‌چنین دولت سکولار غربی به رأی اکثریت هرچند که اشتباه باشد توجه کرده و رأی اقلیت‌ها را با وجودی که صحیح باشد پذیرا نیست، درحالی که دولت اسلامی تمام ادیان را در بر می‌گیرد و فضایی وسیع برای اجرای شعائر دینی فراهم می‌کند.

مسائل مرتبط با اقلیت‌ها و شکست دولت سکولار، شایان ذکر است. چیز بدتر اینست که این مدل به دولت‌های حاکم در سرزمین‌های اسلامی مشهور به جهان سوم منتقل یافته است و در حال حاضر، مردم از آن رنج برده و یک عالم ویرانی و جنگ‌های داخلی را بوجود آورده که عراق و سوریه، بهترین دلیل محسوب می‌شوند.

در مورد چگونگی برخورد خلافت با اهل الذمة، باید گفت که با آنان با احسان و عدالت رفتار شد. هر کسی‌که احادیث نبوی و نصوص قرآنی مربوط به اهل الذمة را بررسی کند، شواهد روشنی از امر به احسان و عدالت و نیکی به آنان خواهد یافت. تاریخ نیز شاهد خوبی بر این موضوع است. هر گونه اختلاف و بی‌عدالتی که در برخی موارد علیه اهل کتاب پیش آمده، از اسلام و پیامبر و الله سبحانه وتعالی بری است و تنها در موارد نادری در تاریخ اسلامی که به مدت سیزده قرن ادامه داشته، رخ داده است. هم‌چنین، برخی از منصفان و مستشرقین غیر مسلمان نیز به عدالت اسلام و سعۀ صدر مسلمانان و دولت اسلامی در قبال غیر مسلمانان از رعیتش گواهی داده‌اند. اما دربارۀ ادعاهایی که می‌گویند اسلام با اهل الذمة با سخت‌گیری برخورد کرده و برخی نصوص شرعی از قرآن و سنت را به عنوان مدرکی برای ایجاد تنفر علیه غیر مسلمانان ذکر می‌کنند، باید گفت که این افراد آن نصوص را در جایگاه نادرست قرار داده‌اند. این نصوص به دو دسته تقسیم می‌شوند:

بخش اول از نصوص شرعی به مسئله‌ی درگیری فکری بین اسلام و دیگر ایده‌ها و ادیان می‌پردازد. این متون به وضوح بر صحت اسلام و بطلان سایر ادیان و معتقدات تأکید می‌کنند و لازم به یادآوری است که این نوع تمایز فکری و احساسی در هر دین و مکتبی وجود دارد. اسلام به دلیل این‌که خود را حق مطلق و از طرف الله سبحانه وتعالی می‌داند، طبیعی است که نسبت به ادیان و افکار دیگر موافق و راضی نباشد. با این حال، اسلام نسبت به اهل کتاب، با وجود این‌که آنان را کافر می‌داند و با آنان درگیر جنگ فکری است، رفتار خاصی دارد؛ مثلاً خوردن ذبایح آنان و ازدواج با زنان شان را مجاز می‌داند. این نشان‌دهندۀ آن است که مسئله‌ی اختلاف نظر فکری است و بر رفتار با آنان به عنوان انسان‌ها تأثیر نمی‌گذارد.

بخش دوم از نصوص شرعی به دشمنان اسلام، یعنی کافران، که علیه اسلام جنگ می‌کنند و با مسلمانان درگیرند، اختصاص دارد. احکام این گروه با احکام اهل الذمة متفاوت است، زیرا این افراد محارب هستند و نمی‌توان نصوص شرعی مربوط به این دسته را به اهل الذمة تعمیم داد، چرا که شرایط آنان متفاوت است.

مفهوم اقلیت را که غرب ساخته و به جهان تقدیم کرده توسط مشکل اقلیت‌ها حل نمی‌شود؛ زیرا این خود برای ایجاد فاصله میان جماعت‌های یک ملت و تقسیم شان کار و فعالیت می‌کند. تنها راه‌حل اساسی این مسأله، فعالیت‌کردن در راستای انسجام میان جماعت‌ها و گروه‌های مختلف انسانی است؛ زیرا وجود تفاوت‌های زبانی، مذهبی، دینی و امثالهم میان انسان‌ها از زمانی که الله سبحانه وتعالی بشریت را آفریده، یک امر طبیعی است.

راه‌حل معالجۀ مشاکل موجود در میان جماعت‌ها و گروه‌های که در یک رژیم مستقل زندگی می‌کنند و دارای ویژگی‌های متفاوت بوده و این ویژگی‌ها، احیاناً سبب بروز مشکلات و فتنه‌ها می‌شود، ریشه‌کن کردن آن جماعت‌ها نیست؛ زیرا این بسان نابودی تمام جسد است. راه‌حل، فعالیت برای حل مشاکل و برقراری صلح در میان مردم بعد از شناخت سبب مشکل و دورکردن آن می‌باشد.

در نهایت، باید توجه داشت که مشکل اقلیت‌ها یک مشکل مصنوعی و ساختگی است و درمان آن نمی‌تواند از طریق دولت‌های سکولار دموکراتیک که خود مسبب این مشکل هستند، صورت گیرد. دولت اسلامی، با اصول خود، بهترین راه‌حل برای این مسائل را ارائه می‌دهد و بر اساس آن، اهل الذمة در تحت سایۀ دولت خلافت، از تمامی حقوق خود بهره‌مند خواهند شد.

باید همگی بدانند که دولت و حاکمیت اسلام، آمدنی‌ست، هیچ راه‌حل و نجاتی برای مسلمانان و همۀ بشریت از ظلم و ستم سرمایه‌داری و سکولاریزم و دست‌اندکارانش وجود ندارد جز متمسک شدن به اسلام و حاکمیتش و در آن هنگام است که اهل الذمة خواهند دانست که همۀ خیر و خوبی در زندگی‌کردن تحت سایۀ دولت خلافت بر منهج نبوت نهفته است.

نویسنده: إیاد عبدالرحمن – ولایۀ عراق

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

آیا وقت آن نرسیده که خون شهداء به پیروزی برسد؟

  • نشر شده در سیاسی

غزه، سرزمینی‌که به واسطۀ سال‌ها مقاومت و خون‌های ریخته شده، به نمادی از پایداری و ایستادگی تبدیل شده است، امروز در شرایطی بحرانی قرار دارد. آیا وقت آن نرسیده که خون شهداء در این سرزمین به پیروزی منجر شود و موانعی‌که در مسیرش است برداشته شود؟

غزه، با تاریخ پرفراز و نشیب، همواره میدان مبارزات و مقاومت علیه اشغال‌گران بوده است. از جنگ‌های دهه‌های گذشته تا عملیات‌های نظامی اخیر. خون بسیاری از شهداء در این سرزمین ریخته شده است. این خون‌ها، که نماد فداکاری و ایثار هستند، باعث شده‌اند مقاومت در غزه به یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های تاریخ معاصر تبدیل شود. به گونه‌ای که هر شهید نه تنها از دست رفته است؛ بلکه داستان مقاومت و پایداری را به یادگار گذاشته است.

اما در حالی‌که خون شهداء ارزشمند و مبارک است، اوضاع کنونی غزه از مشکلات عدیده‌ای رنج می‌برد. بحران انسانی، فقر و بیکاری گسترده و حملات نظامی مداوم به زندگی روزمره ساکنان غزه فشار آورده است. این بحران‌ها باعث شده‌اند که دست‌یابی به پیروزی و تحقق اهداف مقاومت دشوارتر از همیشه به نظر برسد.

بسیاریی چالش‌ها، از جمله تحریم‌های اقتصادی، محدودیت‌های حرکتی و مشکلات سیاسی داخلی و بین‌المللی، تحقق آرمان‌های شهدا را پیچیده‌تر کرده است. در سطح بین‌المللی، عدم حمایت کافی و سیاست‌های پیچیده کشورهای دیگر نیز بر این وضعیت تأثیر گذاشته است. در این میان، تلاش‌های داخلی برای وحدت و هماهنگی نیز با موانع جدی مواجه است.

در این میان، حکام طاغوتی هم‌چنان به فشار بر روی امت اسلامی و منابع قدرت آن‌ها ادامه می‌دهند و با دل‌سرد کردن شان به دنبال راضی نگهداشتن یهود و حفاظت از منافع غرب هستند. اگر در میان این حکام فردی با کمی شرف وجود می‌داشت، در برابر طغیان‌گران جهان برمی‌خاست و می‌دید که تمام امت با تمام توان نظامی، انسانی و اقتصادی پشت سر او ایستاده‌اند؛ اما دیگر به این حکام امیدی نیست.

ای اهل قدرت و فرزندان امت در ارتش‌ها! الله سبحانه وتعالی شما را مورد آزمایش و ابتلاء قرار داده، شما را نگهبانان و حصار محافظ امت و نیروی ضربت آن قرار داده، پس چرا از حمایت اهل خود در غزه دریغ می‌کنید؛ در حالی‌که مشاهده می‌کنید گروهی از یهود به آن‌ها بدون هیچ ترس و هراسی حمله می‌کنند؟! بنابر این، حکام طاغوتی و دست‌نشاندۀ حاکم بالای تان را سرنگون کرده و تاج و تخت شان را ویران کنید و به متاع ناچیز این دنیا، پشت کرده و به رضایت الله سبحانه وتعالی وبهشت جاویدان بشتابید.

ای امت اسلامی! وقت آنست که با همکاری یکدیگر، مسیر جدید و کوتاه‌ترین راه را برای پیشبرد اهداف شهداء و پایان بخشیدن به ظلم و ستم حاکم بالای برادران خود در پیش بگیریم و این مسیر، جز پیوستن به حزب‌التحریر برای إقامۀ خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت چیز دیگری نیست. بلی، با دعوت‌گران مخلص حزب‌التحریر که شب و روز به خاطر کسب رضایت الله سبحانه وتعالی دعوت را طبق منهج نبوت برای حاکمیت دین الله سبحانه وتعالی به پیش می‌برند و در این مسیر، از ملامت هیچ ملامت‌گر و ظالمی نمی‌هراسند و مردانه‌وار می‌رزمند؛ یکجا شوید!

﴿وَمَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِينُ[یس: 17]

ترجمه: ‏بر ما جز تبليغ آشکارا و روش، وظیفۀ دیگری نیست.‏

نویسنده: محمد مزمل

ادامه مطلب...

علمای با تقوا؛ یکی از پایه‌های اساسی اصلاح امت و حکام!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

علماء وارثان انبیا و یکی از پایه‌های اساسی اصلاح امت و حکام می‌باشند؛ همان‌طور که پیامبر اسلام ﷺ فرموده‌اند:

«صِنفَانِ مِنَ النَّاسِ إِذَا صَلَحَا صَلَحَ النَّاسُ وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَ النَّاسُ؛ العُلَمَاءُ وَ الأُمَرَاءُ» (رواه ابونعیم فی الحلیة)

ترجمه: دو گروه از میان مردم اگر اصلاح شوند، مردم نیز اصلاح می‌شوند و اگرفاسد شوند، مردم نیز فاسد می‌شوند؛ علماء و حکام.

 فساد حکام و مسئولین به فساد علماء بستگی دارد؛ زیرا وظیفه آن‌ها نظارت بر حکام و آگاهی‌دادن به امت دربارۀ لزوم و چگونگی نظارت و هدایت آن‌ها به حق است. بنابراین، بر علماء واجب است که قبل از دیگران به عنوان مبلغان دین، نقش خود را بر وجه أحسن  إیفا کنند؛ زیرا آن‌ها به سبب علم شان به حلال و حرام الله سبحانه وتعالی آگاه‌تر از دیگران به شمار می‌روند. علم، عمل و حمل آن به مردم، میراث و دعوت‌شان محسوب می‌شود؛ زیرا آنان نخستین کسانی اند که فتنه را شناخته و توسط آگاهی شان از کتاب الله و سنت رسولش، به ظهور فتنه آگاه‌تر از دیگران اند و مثل مردم نیستند که فتنه را بعد از ظهور و درگیرشدن به آن بشناسند.  
علماء نباید در انجام این نقش خود کوتاهی کنند و یا آن را به فراموشی بسپارند؛ زیرا الله سبحانه وتعالی از آن‌ها پیمان محکمی گرفته است؛ چنان‌که در قرآن آمده:

﴿وَإِذْ أَخَذَ اللهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَـٰبَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ﴾ [آل عمران: 187]

ترجمه: و (به ياد بیاور) آن‌گاه را كه الله پيمان مؤكّد (بر زبان انبياء) از اهل كتاب گرفت كه بايد كتاب (خود) را برای مردمان آشكار سازيد و توضيح دهيد و آن را كتمان و پنهان نسازيد. امّا آنان آن را پشت سر افكندند و به بهای اندكی آن را فروختند! چه بد چيزی را خريدند! (آنان باقی را با فانی معاوضه كردند!).‏

علماء مکلف به تبلیغ و بیان آموزه‌های اسلامی بوده و در برابر آن‌ها نزد الله سبحانه وتعالی مسئولند و این را صحابه و تابعین خوب دانسته‌ بودند. بر علماء به موجب ارث نبوت، واجب است که دیدگاه شان به مسائل بر اساس اصول، عقیده و احکام اسلام باشد و نظرات و دیدگاه شان به هیچ‌وجه تحت تأثیر افکار کفری قرار نگیرند.

هم‌چنین، باید برای اجراء و تطبیق افکار اسلامی وارد عمل شده و لزوم تغییر واقعیت کنونی همراه با حاکمیت اسلام به تمام معنا را بدون نقص و تدریج و با جزئیات آن بیان کنند.

علماء باید مفاهیم اسلامی را به صورت ملموس به مردم معرفی کنند تا مردم به توانایی آن در حل مشکلات شان اعتماد کنند. هم‌چنین باید نظام کامل اسلامی را که شامل تمام جوانب زندگی است، به درستی اظهار و در این راستا از هرنوع کوتاهی و تدریج بپرهیزند تا مدل ناقصی ایجاد نشود که موجب دوری و تنفر مردم از اسلام و حاکمیتش شود. علماء باید سعی کنند تا کیفیت حاکمیت اسلام و راه رسیدن به آن را بدون توسل و کارگیری از نظام‌های دیگر بیان کنند و از تسلیمی به واقعیت و به رسمیت‌شناسی عرف‌های کنونی و قوانین بین‌الملل دوری کنند.

برگرفته شده از شماره 503 جریدۀ الرایه

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه