چهارشنبه, ۱۵ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۱۸م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

سرزمین مبارک فلسطین: کنفرانس گروه الوعی بخاطر رد نمودن معامله ترامپ!

گروه الوعی (حلقه دانشجویان شباب حزب التحریر در دانشگاه های سرزمین مبارک فلسطین) کنفرانسی را در دانشگاه پولی تخنیک فلسطین بخاطر رد نمودن معامله ترامپ دائر نمودند.

پنجشنبه, ۱۹ جمادی الآخر ۱۴۴۱ه مطابق ۱۳ فبروری ۲۰۲۰م

ادامه مطلب...

شبکه ام درمان: عادی سازی روابط با رژیم یهود هرگز مشکلات سودان را حل نمی‌سازد!

میزبانی شبکه ماهواره ای ام درمان از استاد محمد جامع (ابو ایمن) معاون سخنگوی رسمی حزب التحریر ولایه سودان بخاطر گفتگو در مورد "عادی سازی روابط با رژیم یهود هرگز مشکلات سودان را حل نمی‌سازد"

پنجشنبه, ۱۹ جمادی الآخر ۱۴۴۱ه مطابق ۱۳فبروری ۲۰۲۰م

ادامه مطلب...

سرزمین مبارک فلسطین: خطبه نماز جمعه "چرا معامله قرن را رد می‌کنیم ؟!"

خطبه جمعه استاد نعیم عوده (ابو بهاء)

بیت المقدس – سرزمین مبارک فلسطین

جمعه, ۱۳ جمادی الآخر ۱۴۴۱ه مطابق ۷ فبروری ۲۰۲۰م

برای معلومات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید

ادامه مطلب...

سرزمین مبارک فلسطین: خطبه نماز جمعه "چرا معامله قرن را رد می‌کنیم ؟!"

خطبه جمعه استاد نعیم عوده (ابو بهاء)

بیت المقدس – سرزمین مبارک فلسطین

جمعه, ۱۳ جمادی الآخر ۱۴۴۱ه مطابق ۷ فبروری ۲۰۲۰م

برای معلومات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید

ادامه مطلب...

رموز و راهکارهای سیاسی در فتح قسطنطنیه!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

قسطنطنیه به‌تاریخ 20 جمادی‌الاول سال 857 هـ.ق، برابر با 29 می 1453م، به‌دستان مبارک قهرمان، فرماندۀ بزرگ و سیاست‌مدار محمد ابن مراد دوم رحمت‌الله‌علیه فتح گردید. بدون شک مسائل سیاسی الهام گرفته از این واقعۀ بزرگ؛ همانا نسخۀ رهنما و الهامی است برای عموم امت مسلمه در زمینۀ مبارزه و پیکار؛ مخصوصاً برای دعوت‌گرانی‌که در عمق مسائل سیاسی داخل‌اند.

اشارۀ اول: رهبری سیاسی، صاحب تصمیم‌گیری مسائل جنگ و صلح است.

بلی، سلطان و یا حاکم، صاحب صلاحیت تصمیم نهائی در جنگ و صلح می‌باشد، به همین دلیل وقتی محمد فاتح تصمیم خود را برای سوق دادن لشکر به‌سوی قسطنطنیه اعلام نمود، تمام توان و انرژی دولت را برای انجام و عملی نمودن این تصمیم سیاسی به‌خدمت گذاشت. اولین گام آن در این امر سیاسی تقلیل و کم نمودن مصارف داخلی حکومت و افزودن آن به مصارف مسائل نظامی بود. اگر این مسأله را با دولت‌های مزدور امروزی سرزمین‌های اسلامی مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم که در این حکومت‌ها صلاحیت جنگ و صلح به‌دست دولت‌های استعماری است، حکام مزدور روزنه و بوق تبلیغاتی است که در حالت اضطرار به‌سر می‌برند، آن‌ها در تصمیم‌گیری‌ها هیچ اختیاری از خود ندارند، متأسفانه این واقعیتی است که از گذشته و تا امروز جریان دارد. کافی است که برای اثبات ادعای‌مان نظری بر اردوی ترکیه در سوریه، لیبیا و اتفاقاتی‌که در یمن افتاده است، داشته باشیم و توجه به این اردوها برای‌مان واضح می‌سازد که تمام این نظام‌ها در حالت اضطرار به‌سر می‌برند. بناءً استعمار صلیبی در طول قرون گذشته با این قواعد شرعی (رأی الامام یرفع الخلاف)؛ یعنی: نظر حاکم اختلاف را از بین می‌برد و قاعدۀ شرعی (امرالسلطان نافذ)؛ یعنی: امر حاکم نافذ است، این‌ها قواعدی‌اند شرعی و مربوط به احکام حکومت‌داری، احکامی‌که امروزه با نبود خلافت اسلامی از ثقافت و منهج تعلیمی مسلمانان قصداً برداشته شده تا اسلام را از یک جهت منحیث یک دین کهولت روحی نمایش دهند و از طرف دیگر این قواعد و احکامی‌که از مهم‌ترین عوامل وحدت مسلمانان می‌باشد، از میان بردارند؛ تا بدین ترتیب، اختلاف را در بین افراد و گروه‌های اسلامی نگهداشته و مسلمانان نتوانند در محور امیر فاتحی؛ مانند: محمد فاتح جمع شوند.

اشارۀ دوم: سوق دادن انرژی مشخص در خدمت ایدیولوژی

محمد فاتح در مسألۀ جنگ از تخنیک‌کارِ توانا "اوربان المجری" برای ساخت توپ کمک گرفت، توپی‌که می‌توانست قلعۀ دشمن رومانی را شکسته دهد. محمد فاتح برای این تخنیک‌کارِ بزرگ مواد اولیه و آن‌چه را که  برای ساخت این توپ لازم بود مهیا نمود؛ چنان‌چه میدانی برای آزمایشات نظامی دور از انظار مردم ساخت؛ اما اکنون مدت زیادی است که در نبود ارادۀ سیاسی‌که امور امت را در مسائل نظامی سرپرستی کند این آزمایشات و تجربه را نداریم؛ زیرا امت اسلامی تأثیر قدرت سیاسی‌اش را در ساحۀ بین‌المللی در جنگ‌ها از دست داده؛ با وجودی‌که امت اسلامی امروز هم از توانائی‌های فکری بسیاری برخورداراند. حکام احمق، قهرمانان این امت را به فراموشی گذاشته تا نمایندگی‌های صنعتی فضائی امریکا "ناسا" یا شرکت‌های غول‌پیکر سرمایه‌داری؛ مانند: «مایکروسافت و اپل» این قهرمانان‌ امت را در خدمت خودشان قرار دهند. علاوه‌برآن، بسیاری از این قهرمانان؛ مانند: محمد زاوری انجنیر تونسی و فادی البطش انجنیر فلسطینی رحمت‌الله‌علیهما را خشم و مکر صهیونیزم نابود می‌سازد.

اما در مورد مواد اولیه، قابل یادآوری است که خیانت و بی‌غیرتی این حکام بیش‌تر از دایرۀ شمارش است. دولت‌های ذلیل اصلاً به‌جز آماده ساختن مواد اولیه برای برآورده ساختن منافع دولت‌های استعماری دیگر فکری ندارند؛ به‌همین دلیل این مواد را از استعمارگران به قیمت دوچند خریداری نموده وبا این عمل‌شان قدرت‌های غربی را در بخش انرژی و صنعت افزایش می‌دهند.

اما در مورد تمرینات نظامی باید گفت، حکام مزدور و اطرافیان ناپاک سیاسی‌شان، سرزمین‌های اسلامی را میدانی برای تمرینات و کثافات سلاح‌های هسته‌ای ساخته‌اند؛ چنان‌چه تمرینات فرانسه در جنوب الجزایر نمونۀ عینی و قابل دید کثافات هسته‌ای است که مزدوری حکام را نشان می‌دهد و به‌گفتۀ کارشناسان محلی و بین‌المللی در تونس نیز چنین است.

از طرف دیگر امروزه اسرار رازهای نظامی و حفظ آن از چشم دشمن در نزد این حکام احمق ارزشی ندارد.  کفایت می‌کند که مثالی از کشور ایران آورده شود. ایران با صدا بلند کردن بادارش امریکا تمام اسرار فعالیت‌های سلاح هسته‌ای‌اش را تحت نام صلح به دست‌رس امریکا قرار داد؛ اما مانورها و نمایشات نظامی مشترک بین دولت‌های استعماری و دولت‌های کارتونی ما، کماکان جریان داشته و از مسائل عادی به‌حساب می‌آید.

چه تفاوت بسیاری است بین فرماندۀ نیروهای مسلح دولت‌های ذلیل امروزی ما و فرماندۀ نیروهای مسلحی‌که بیرق جهاد را به‌خاطر اعلای کلمۀ (لااله‌الله‌محمدرسول‌الله) و شکستاندن دشمن کافر استعمارگر برمی‌داشت! دولت‌های ذلیل و فرومایه امروزی سربازان ما را برای از بین بردن قضیه سوریه و یا حمایت از حدود جغرافیائی استعماری استخدام کرده و آن‌ها را تنها برای محافظت نفت استخدام می‎‌کنند؛ ولی قضیه سرنوشت‌ساز امت را فراموش کرده‌اند.

اشارۀ سوم: اهمیت فعالیت‌های سیاسی در خارج از دولت

فعالیت‌های سیاسی را ‌که محمد فاتح انجام داده از لحاظ سیاسی بی‌نهایت درخور توجه است. بدون شک فعالیت‌های سیاسی در کنار فعالیت‌های نظامی یکی از عوامل مهم پیروزی محمد فاتح بوده که به اذن الله سبحانه‌وتعالی نصرت و پیروزی را در پی داشت. محمد فاتح این فرماندۀ جوان، ابتداء قسطنطنیه را از مناطق دیگر جدا ساخته و این سیاست‌اش را با معاهدات انجام داد؛ چنان‌چه محمد فاتح قبل از این‌که بالای قسطنطنیه حمله نماید با چندین دشمن، معاهده بست تا با تمام توان‌اش بالای یک دشمن (قسطنطنیه) حمله نماید. معاهده‌ای را با امارت "غلطه" که از طرف شرق در همسایه‌گی قسطنطنیه قرار داشته و این دو منطقه را تنگۀ قرن طلائی از هم جدا می‌ساخت، به امضاء رساند و هم‌چنان معاهداتی را با "جنوه" و "بندقیه" که از امارت‌های اروپائی بودند، به امضاء رساند. انتقال کمک‌های سیاسی و مالی؛ مثل: سلاح و مهمات را از این مناطق مسدود کردند و این کمک‌ها ‌باعث قوت قسطنطنیه گردید. این مسائل آسانی است که به خوبی می‌شود امروز هم از آن‌ها استفاده کرد؛ مخصوصاً در وقت قیام دولت اسلامی؛ یعنی همان دولت خلافت راشده.

در نزد دولت‌های غربی تنها منافع خود و ملت‌های‌شان مهم است، بدون شک اتحادیه اروپا هرگاه منافع خود را با روابط دولت خلافت ببیند، به‌زودترین فرصت از هم  خواهد پاشید و حتا همین امروز دیدگاه‌های سیاسی نشان می‌دهد که  اتحادیه اروپا از هم پاشیده است. علاوه‌برآن، دیده می‌شود که اروپا و امریکا دایماً اختلافات سیاسی داشته؛ بلکه این دو قدرت بر سر آب‌راه‌های آبی، زد و بندهای بسیار داغی دارند، کفایت می‌کند که یک مرتبه خلیفۀ مسلمانان با رأی و نظر سیاسی و متین‌اش همین قوت را در محور منافع دولت اسلامی بچرخاند.

اشارۀ چهارم: علمای ربانی، رجال حکومت و دولت را ساخته و نظامیان را برای شهادت فی‌سبیل‌الله انگیزه می‌دهند.

دو عالم بزرگ به‌نام‌های احمد ابن اسماعیل کورانی و آق شمس‌الدین، ثقافت اسلامی را برای محمد فاتح می‌رساندند، ثقافتی‌که در شخصیت محمد فاتح این جوان قهرمان تأثیر گذاشت. این دو عالم بزرگ این جوان قهرمان را به اساس عقیدۀ اسلامی انگیزه داده و در فکرش ایمان را زرع می‌نمودند.

شیخ آق شمس‌الدین محمد فاتح را به تنگۀ "باسفور" برده، گذشته و آینده را برایش ارتباط می‌داد. او برای محمد فاتح می‌گفت: پدر کلانت این قلعه را (قلعۀ اناضول) برای فتح قسطنطنیه ساخت، او به طرف قسطنطنیه اشاره ‌کرده می‌گفت: آن‌جا صحابی بزرگ و جلیل‌القدر ابو ایوب انصاری رضی‌الله‌عنه است؛ یعنی آن عالم بزرگ دو مسأله را برای محمد فاتح ‌آموخت:

اول- این‌که حل مشکلات روزمره تنها توسط احکام شرعی صورت می‌گیرد، احکامی‌که از عقیدۀ اسلامی جدا نبوده؛ بلکه از عقیدۀ اسلامی سرچشمه می‌گیرند و هیچ فرقی بین گذشته و اکنون وجود ندارد؛ چنان‌چه بعضی فکر می‌کنند که گذشتۀ اسلام عقب‌مانده‌گی بوده؛ ولی فرهنگ امروز غرب به تمام معنا در پیش‌رفت و ترقی است! و یا به باور بعضی دعوت‌گران خودباخته‌ای‌که به‌طریقۀ غربی دعوت می‌کنند؛ گویا بین دعوت و اسلام سیاسی، نقطۀ وصلی وجود ندارد.

دوم- این‌که وقتی این عالم بزرگ اشاره به طرف ابو ایوب انصاری می‌نمود، در حقیقت تشویق به فتح قسطنطنیه بود؛ زیرا این مسأله عامل تشویق‌کننده‌ای بود برای مردان مخلصی؛ مانند: محمد فاتح که به اساس آن فتح و کامیابی هر دو دنیا به دست می‌آید؛ هرچند که این فتح در زمان حضرت عثمان رضی‌الله‌عنه به دست نیامده بود؛ زیرا مسأله‌ای کامیابی به اشخاص ارتباط نگرفته و در بشارت‌های رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم هیچ شکی وارد نمی‌کند؛ بلکه نصرت از جانب الله سبحانه‌وتعالی بوده و این باور داشتن به نصرت می‌باشد. لازم است که ایمان، قاطع و محکم باشد که هرگز متزلزل نشود و برای کسی‌که پرچم جهاد را بر می‌دارد، بر نصرت الله سبحانه‌وتعالی قطعاً باور و امیدوار باشد، این درسی بود که محمد فاتح آموخته بود.

از جانب دیگر، علمای ربانی قبل از فتح قسطنطنیه و در جریان محاصرۀ این شهر در بین لشکر مسلمانان روح جهاد و مبارزه را می‌دمیدند. این علماء اردوی مسلمانان را تشویق بر جهاد نموده و می‌گفتند که جهاد قلۀ بلند اسلام است. علمای کرام این حدیث رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم را که (وَلَنِعْمَ الْجَيْشُ ذَلِكَ الْجَيْشُ)؛ یعنی: این اردو بهترین اردو است، را برای لشکر مسلمانان می‌خواند که این حدیث برای‌شان نفس تازه می‌داد. از این مسأله ما این را درک می‌کنیم که اردو و نیروهای مسلح باید از عقیدۀ اسلامی جدا نباشند؛ اما امروزه این واقعیت دردناک در بین سرزمین‌های اسلامی وجود دارد؛ مخصوصاً بعد از پاگذاشتن استعمارگران، که اهل قوت و قدرت را از امت دور ساخته و حتا خانه‌های مسکونی و مدارس تعلیمی فرزندان‌شان را از مردم دور ساخته و فرصت زندگی مشترک اجتماعی را از آن‌ها گرفته‌اند. متأسفانه کار به‌جایی رسیده است که امروزه جنایت‌کاران، نماز و پای‌بندی به نماز را سبب عدم پیش‌رفت در وظیفۀ نظامی‌ها می‌دانند که این مسأله یک مسألۀ خطرناکی برای کسانی است که قدرت و تصمیم‌گیری به‌دست‌شان است.

این مسأله، وکلا و مزدوران غرب را در برابر حزب‌التحریر خشمگین ساخته است؛ چون حزب‌التحریر است که اردوهای اسلامی را به اساس عقیدۀ اسلامی و باورمندی به الله سبحانه‌وتعالی برای از بین بردن نظام‌های فاسد و راندن استعمارگران از سرزمین‌های اسلامی دعوت می‌نماید. این مزدوران ترس دارند که شاید این دعوت در بین اهل قوت و قدرت نفوذ و راه پیدا نموده، اهل قدرت بر تغییر اساسی این نظام‌های فاسد و برپائی دولت اسلامی به عنوان راه حل اساسی اقدام کرده و سپس امت مسلمه قدرت و عزت از دست‌رفتۀ خود را دوباره به دست گرفته و با تنظیم صفوف اردوهای خود مسجد مبارک اقصی را از دست رژیم غاصب یهود پس بگیرد.

این مسائل بعضی از نکات و الهامات سیاسی بود که حادثۀ فتح قسطنطنیه با خود جمع کرده و بدون شک این حادثه با تمام جوانب و ارزش‌هایش حادثۀ بزرگی از حوادث تاریخی اسلام است که مجد و عظمت مسلمانان را نمایان می‌کند؛ اما نکته‌ای‌که بسیار مهم است این است که چنین حوادثی، زمانی اتفاق می‌افتاد که تصمیم سیاسی به دست خود امت مسلمه بوده و این کیان را خود دولت اسلامی تمثیل می‌نمود. در آن زمان تاج و تخت کفار از ترس دولت اسلامی لرزان و جهان اروپا متزلزل بود. در آن وقت فاتحان مسلمان، تکبیرگویان با برافراشتن بیرق توحید وارد اروپا می‌شدند تا بیرق صلیبیان را به زیر بکشند و ما باور داریم که آن روز را دوباره و به‌زودی به إذن الله سبحانه‌وتعالی از طریق دولت خلافت اسلامی تکرار و به‌زودی شاهد آن روز خواهیم بود.

نویسنده: محمد سبحانی – ولایه تونس

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

زندگی‌ کریمانه، هدف نهایی هر انسان است!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

الله سبحانه‌وتعالی انسان را آفرید و وی را به‌خاطر نعمت عقلی‌که برایش ارزانی داشته بود، بر سایر مخلوقات‌اش برتری داد.

 چنان‌چه وی سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً﴾

[اسراء:70]

ترجمه: ‏ما آدمی‌زادگان را (با اعطای عقل، اراده، اختيار، نيروی پندار و گفتار و نوشتار، قامت راست، وغيره) گرامی‌داشته‌ايم و آنان را در خشكی و دريا (برمركب‌های گوناگون) حمل كرده‌ايم و از چيزهای پاكيزه و خوش‌مزه روزی‌شان نموده‌ايم و بر بسياری از آفريدگان خود كاملاً برتری‌شان داده‌ايم.‏

الله سبحانه‌وتعالی پس از خلقت انسان، پیامبران خویش را فرستاد تا انسان‌ها را رهنمایی نمایند؛ در عین حال انسان‌ها از عقل خویش در رکابِ دینِ بدون نقض الله سبحانه‌وتعالی، برای هدایت یافتن به آفرینندۀ مدبر و زندگی کریمانه، استفاده نموده و نیز این‌که از گمراهی، هلاکت، زندگی حیوانی و تنزل نمودن به زندگی چهارپایان نجات دهند.

در این مورد الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾

‏[اعراف: 179]

ترجمه: ‏ما بسياری از جنّيان و آدميان را آفريده و (در جهان) پراكنده كرده‌ايم كه سرانجام آنان دوزخ و اقامت در آن است. (اين بدان خاطر است كه) آنان دل‌هائی دارند كه بدان‌ها (آيات رهنمون به كمالات را) نمی‌فهمند و چشم‌هائی دارند كه بدان‌ها (نشانه‌های خداشناسی و يكتاپرستی را) نمی‌بينند و گوش‌هائی دارند كه بدان‌ها (مواعظ و اندرزهای زندگی‌ساز را) نمی‌شنوند. اينان (چون از اين اعضاء چنان‌كه بايد، سود نمی‌جويند و منافع و مضارّ خود را از هم تشخيص نمی‌دهند) هم‌سان چهارپايان‌اند و بلكه سرگشته‌ترند (چرا كه چهارپايان از سنن فطرت پا فراتر نمی‌گذارند؛ ولی اينان راه افراط و تفريط می‌پويند.) اينان واقعاً بی‌خبر (از صلاح دنيا و آخرت خود) هستند.‏

 سپس رسالت اسلام بر آخرین پیامبر، حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم انجام پذیرفت و سلسلۀ نبوت پایان یافت. الله سبحانه‌وتعالی اسلام را به‌حیث دین شاملی نازل نمود که تمام زندگی را در بر گرفته، در نهایت باعث آرامشی می‌گردد که  نیک‌بختی دنیا و آخرت را به ارمغان می‌آورد و این همه با دستان پاک پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم تحقق یافت.

وی صلی‌الله‌علیه‌وسلم گویا از همان آوان بعثت‌اش، حالتی را که مسلمانان زندگی خواهند کرد، می‌دانست. می‌دانست که اگر مطیع فرمان الله سبحانه‌وتعالی بوده و به دین استوارش تمسک جویند، سردار جهان خواهند گشت. چون مردم مکه نزد وی تجمع نمودند، این موضوع را به‌صراحت بیان داشت. چنان‌چه ابن اسحاق از ابن عباس رضی‌الله‌عنهما روایت می‌کند که چون اشراف مکه؛ مثل: عتبه بن ربیعه، شیبه بن ربیعه، ابوجهل بن هشام، امیه بن خلف، ابوسفیان بن حرب و عده‌ای دیگر نزد ابی طالب رفته و به وی گفتند، ای ابو طالب: تو می‌دانی که چرا نزدت آمدیم و آن‌چه که بین ما و برادر زاده‌ات است را نیز می‌دانی. ما به‌خاطر تو نگران‌ایم برادر زاده‌ات را فرا خوان تا با وی وارد گفت‌وگو شویم، وی از ستیزه‌جوئی با ما و ما از مقابله با وی باز ایستیم. وی به دین ما کاری نداشته باشد و ما هم به دین وی.

ابوطالب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم را فراخواند و برایش گفت: ای برادرزاده‌ام! این‌ها اشراف قوم تو اند و گِرد آمدند تا همراه تو وارد گفت‌وگو شوند، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود:

«نعم، کلمه واحده تعطونیها تملکون بها العرب، و تدین لکم بها العجم»

ترجمه: بلی، فقط امتیاز گفتن یک کلمه را به‌من بدهید تا سردار عرب شوید و عجم و جمله عجم مسخّر و منقادتان شوند.

ابوجهل گفت: بسیار خوب قسم به پدرت که ده کلمه را می‌گوییم، بگو آن کلمه چیست؟ پیامر صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند:

«تقولون لا اله الا الله و تخلعون ما تعبدون من دونه»

ترجمه: گواهی دهید که هیچ پروردگاری به‌جز الله سبحانه‌وتعالی نبوده و از عبادت غیر وی منصرف شوید.

ایشان دستان خود را به‌هم رساندند؛ سپس گفتند: "ای محمد آیا می‌خواهی که در عوض چندین خدا، به یکی باور داشته باشیم؟ این کار تو بسیار عجیب است." راوی بیان می‌کند که سپس یکی به دیگری گفت: "قسم به الله که این مرد آن‌چه را می‌خواهید به شما نخواهد داد، بروید و بر دین پدران‌تان باقی بمانید تااین‌که الله بین شما و وی حکم کند." سپس پراکنده شدند. راوی می‌گوید که ابوطالب گفت: "قسم به الله چیز زیادی از ایشان نخواستی."

بلی، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم این‌گونه با عدم قبول و موانع قوم خویش روبرو شد؛ ولی وی صلی‌الله‌علیه‌وسلم هیچ‌گاه خسته نشد، با عزم راسخی‌که داشت ضعف و کوتاه آمدن را به‌خود راه نداد. با دلایل واضح و آشکار، مردم را به اسلام فرا می‌خواند و در خارج مکه، اهل نیرو و قوت را می‌جٌست تااین‌که الله سبحانه‌وتعالی بر وی منت نهاد و قلب‌های سران اهل نیرو وقدرت اوس و خزرج مدینه را فراخ نمود و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم به‌سوی‌شان مهاجرت نمود و در نهایت به‌آن‌چه فرا می‌خواند، دست یافت و دولت اسلامی را تاسیس نمود.

در مکه، وی صلی‌الله‌علیه‌وسلم امر به معروف و نهی از منکر می‌نمود؛ ولی اسلام جنبۀ اجرایی نداشت؛ اما پس از این‌که دولت اسلام را تاسیس نمود، برعلاوۀ این‌که امر به معروف و نهی از منکر می‌نمود، اسلام جنبۀ اجرایی نیز به‌خود گرفت.

به لطف الله سبحانه‌وتعالی وعدۀاش تحقق یافت، شبه جزیرۀ عرب را فتح نموده و عرب و عجم برایش زانو زدند.

اصحاب رضوان‌الله‌علیهم‌اجمعین راه راستین‌اش را ادامه دادند تااین‌که دولت اسلام وسیع شد و بزرگ‌ترین ابرقدرت‌های زمان؛ یعنی دولت فارس و روم تاب مقابله با این دولت را نیاوردند، در برابرش شکست خوردند و دولت اسلامی بزرگ‌ترین دولت بدون رقیب بود. کشورها را یکی پس از دیگری فتح می‌کردند و بشریت را از عبادت غیر الله سبحانه‌وتعالی به عبادت وی سبحانه‌وتعالی، از ظلم ادیان انحرافی به عدالت اسلام و از تنگنای دنیا به سعادت دنیا و آخرت فرا می‌خواندند. اسلام گسترش یافت و وسعت آن به شمال، جنوب، شرق و غرب رسید و مردم داوطلبانه و بدون اجبار، گروه گروه به دین الله سبحانه‌وتعالی گرویدند؛ چون به اساس آیه ذیل، مسلمانان دستور داشتند که مردم را به‌زور مجبور به پذیرش اسلام نکنند.

‏ ﴿لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾

[البقره: 256]

ترجمه: اجبار و اكراهی در (قبول) دين نيست، چرا كه هدايت و كمال از گمراهی و ضلالت مشخّص شده است؛ بنابراين كسی‌كه از طاغوت (شيطان و بت‌ها و معبودهای پوشالی و هر موجودی‌كه بر عقل بشورد و آن را از حق منصرف كند) نافرمانی كند و به خدا ايمان بياورد، به محكم‌ترين دستاويز درآويخته است (و او را از سقوط و هلاكت مي‌رهاند و) اصلاً گسستن ندارد. خداوند شنوا و دانا است (و سخنان پنهان و آشكار مردمان را می‌شنود و از كردار كوچک و بزرگ همه‌گان آگاهی دارد.)‏

اسلام همواره بر ملت‌ها و امت‌ها تاثیرگذار بود، انسان را از روابط وطنی، ملی و منفعتی صعود داد و در بین‌شان فقط یک پیوند را قایم نمود و آن‌هم پیوند عقیده بود. هیچ تفاوتی بین عرب و عجم، سفید و سیاه امت اسلامی وجود نداشت و ملاک برتری فقط تقوا محسوب می‌شد. مسلمانان صاحب دولتی بودند که در آن، بلال حبشی، سلمان فارسی، صهیب رومی و ابوبکر عربی یکسان بودند و به این ترتیب، دولت اسلامی بر اساس فرامین الله سبحانه‌وتعالی معیشت کریمانه و زندگی توأم با سعادت را تحقق بخشید، زندگی‌ای‌که در طول زمان، رؤیای بشر و آرزوی متفکران و نوابغ است.

مگر ضعف مسلمانان وقتی شروع شد که آغاز به ترجمه و پژوهش کتاب‌ها نمودند، کتاب‌هایی‌که مُمثل ثقافتی بود که با ثقافت اسلام در تضاد قرار داشت و نیز علم کلام، علمی‌که در طرز تفکر مسلمانان تأثیرگذار بود، در بین مسلمانان سر برآورد. قبل از آن مسلمانان، عقیدۀ اسلامی را آب حیاتی می‌دانستند که دارای بزرگ‌ترین تأثیر در زندگی و سلوک مردم است، حال دیگر آن را مادۀ فلسفی محض می‌دانند که فاقد سازگاری با عصر و دقت فهم می‌باشد. سپس زبان عربی‌که وسیلۀ اجتهاد محسوب می‎‌گردد، ضعیف شد و در نتیجه مجتهدین تربیه نشدند، نوآوری صورت نگرفت تااین‌که مُقلدها زیاد شده و مجتهدها کم شدند. اسلام رفته‌رفته از طرز فکری‌که سِرّ حیات‌اش را تشکیل می‌‌داد، دور شد تااین‌که شبیه جسدی بی‌روح گردید. فرجام‌اش به جایی رسید که چشم بسته در همه‌چیز از غرب تقلید  می‌کرند، چه تقلید در آن جایز بود؛ مثل: صنعت و چه غیرجایز؛ مثل: قوانین.

 امت اسلامی از حل مشاکلی‌که تازه با آن‌ها روبرو می‌شد، عاجز ماند و حتا تا مدت زیادی حیران بود که حکم نوشیدن قهوه چیست؟ آن‌چه که بیان‌گر حالت فکری آن زمان علمای امت بود!

پس از آن جنگ فکری و تبشیری بر علیه اسلام آغاز یافت تااین‌که تمدن غرب -با تدبیر و تقشه‌ریزی کشورهای کفری به رهبری انگلیس‌ها، توسط مصطفی کمال آتاترک جنایت‌کار- توانست که دولت اسلامی را نابود کرده و سرزمین اسلامی را پارچه پارچه نماید.

غرب کینه‌توز به این هم بسنده نکرده؛ بلکه بالای مسلمانان در داخل سرزمین‌های خودشان، ایشان را بر سر مسألۀ سِر زندگی و اساس خیزش‌شان متردد نموده، مفاهیم‌اش از جمله، قوم‌گرائی، وطن‌گرائی، دموکراسی و قوانین وضعی را در بین‌شان پخش و نشر نمود. مفاهیمی‌که با افکار و احکام اسلام در تضاد بود و با تأسف زیاد که مسلمانان قبول نمودند که اسلام متهم بوده و باید از آن دفاع کرد و به این ترتیب، معروف تبدیل به منکر و منکر تبدیل به معروف گردید و از آن زمان به بعد، امت اسلامی از درجۀ رفیع خویش رو به تنزل بوده و همواره تلخی شکست و زهر افکار سرمایه‌داری غربی را جرعه جرعه سر می‌کشد و در حالت ضعف و دوگانه زیستن به‌سر می‌برد؛ چنان‌چه بر آن‌ها احکامی تطبیق می‌گردد که خلاف باورهای‌شان می‌باشد؛ حتا هر نسل، از نسل ماقبل خود، انبوهی از مشاکل، محرومیت و بدبختی را تسلیم شده تاجایی‌که امت، قدرت و اعتماد به نفس برای تغییر را از دست داده است و این حادترین مرض اجتماعی و خطرناک‌ترین آفت روحی است که اگر دامن‌گیر امتی شود، آن را به نابودی می‌کشاند.

هویتی‌که امت با خود حمل می‌کند و رمز و اصل زندگی کریمانه و نیز مرهم شفابخش زخم‌هایش می‌باشد، تو گویی به بار سنگینی تبدیل شده که زندگی‌اش را تیره و تار می‌کند!

به این ترتیب، امت اسلامی ضایع شده و پایگاه خویش در جهان را از دست داده است و به عنوان قوتی برای غرب قرار گرفته و غرب آن‌ها را؛ همانند: حیوانی‌که آن را برای ذبح می‌کشانند، به‌هر طرف که خواست می‌کشاند.

بلی، این حال امت اسلامی‌ست، امتی‌که بهترین امت بود و همواره برای بشریت هدایت را به ارمغان می‌آورد. مگر امروز غرب با تمدن خویش یکه‌تاز میدان شده و برای بشریت نحوۀ زندگی نمودن را می‌آموزاند.

برماست تا حقیقت زندگی‌ای را که بشریت در آن به‌سر می‌برد و محصول تطبیق تمدن غرب است، به تعریف بگیریم. مهم‌ترین مواصفات این طرز زندگی قرار ذیل است:

اول- معیار این تمدنی‌که غرب به رهبری امریکا آن را حمل می‌کند و تلاش دارد تا در تمام کرۀ زمین آن را با زور، تطبیق کند؛ فقط منفعت است. این تمدن به هیچ ارزش دیگری؛ از جمله: ارزش معنوی، انسانی و یا اخلاقی، اهمیت قایل نشده و فقط به منفعت ارزش می‌دهد و این واقعیت در عمل‌کرد کشورهایی‌که حامل این تمدن‌اند، به‌وضوح قابل رؤیت است. این تمدن حاضر است تا در ازای منفعت، ملت‌ها را به بردگی بگیرد؛ آن‌چه را امریکا در عراق، سوریه و سایر کشورهای اسلامی انجام داده، گواه وحشی‌گری کثیف این تمدن است. حتا حاضرند تا برای کسب منفعت و مصلحت خویش با هم‌دیگر بجنگند؛ چنان‌چه جنگ جهانی اول و دوم گواه این مدعاست. 

دوم- تطبیق نظام‌هایی‌که از این عقیده سرچشمه گرفته، همانند: نظام حکومت‌‌داری، اقتصادی و نظام اجتماعی، باعث فقر و بدبختی بشریت گردیده است؛ مثلاً: نظام حکومت‌‌داری‌که شکل حکومت، مواصفات، پایه‌ها، اساسات و دستگاه‌های حکومت را تعریف می‌دارد. بر این‌ اساس است که سیادت و حق قانون‌گذاری، تصمیم بر سر افعالی؛ مثل: حُسن، قُبح، خیر و شر را مربوط انسان دانسته و الله سبحانه‌وتعالی را در این موارد دخیل نمی‌‌داند.

به‌رغم این‌که الله سبحانه‌وتعالی برای انسان نعمت عقل را ارزانی داشته است با آن‌هم موجودی عاجز، ناقص و محتاج است و در توان‌اش نیست تا نظامی را وضع کند که برای رعایت امور مردم مناسب باشد یا این‌که افعال را از ناحیه حُسن، قُبح، خیر و شر را مکافات و مجازات دهد. در غیر این‌صورت، تناقض، تفاوت و اختلاف این نظام و حُکمی‌که صادر می‌شود، به‌وضاحت زیاد مأنوس خواهد بود.

نبود ناحیه معنوی این نظام، کار را به‌جایی می‌کشاند که تطبیق آن فقط به نیروی پولیس و قساوت قانون امکان‌پذیر خواهد بود؛ برخلاف نظام اسلامی‌که در تطبیق آن نخست بر تقوای فرد تکیه می‌شود. تمام نابسامانی‌هایی‌که امروز شاهدش هستیم اعم از ظلم، بدبختی، توسعۀ جرایم و حق تلفی، همه‌اش نتیجۀ تجاوز از حق الله سبحانه‌وتعالی در قانون‌گذاری است و بر اساس آیت ذیل، بشریت زندگی کریمانه را از دست داده است. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى﴾

[طه: 124] ‏

ترجمه: هركه از ياد من روی بگرداند (و از احكام كتاب‌های آسمانی دوری گزيند)، زندگی تنگ (سخت و گرفته‌ای) خواهد داشت‌؛ (چون نه به قسمت و نصيب خدادادی قانع خواهد شد، و نه تسليم قضا و قدر الهی خواهد گشت) و روز رستاخيز او را نابينا (به عرصۀ‌ قيامت گسيل و با ديگران در آن‌جا) گرد می‌آوريم.‏

الله سبحانه‌وتعالی طاغوت را برای ما به تعریف گرفته و می‌فرماید:

﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِيداً﴾

[نساء: 60]

ترجمه: ‏(ای پيغمبر!) آيا تعجّب نمی‌كنی از كسانی‌كه می‌گويند كه آنان بدان‌چه بر تو نازل شده و بدان‌چه پيش از تو نازل شده ايمان دارند؛ (ولی با وجود تصديق كتاب‌های آسمانی، به هنگام اختلاف) می‌خواهند داوری را به پيش طاغوت ببرند (و حكم او را به‌جای حكم الله بپذيرند؟!)؛ حال آن‌كه به ايشان فرمان داده شده است كه (به الله ايمان داشته و) به طاغوت ايمان نداشته باشند. اهريمن می‌خواهد كه ايشان را بسی گمراه (و از راه حق و حقيقت بدر) كند.‏

امروز بشریت راه خلاصی -از ستم‌ها و فرعون عصر (امریکا) که بشریت را به بردگی گرفته و اهل زمین را متفرق نموده- ندارد؛ مگر این‌که سیادت به الله سبحانه‌وتعالی؛ یعنی دین وی سبحانه‌وتعالی برگرداند.

الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

‏ ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ*‏ وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾

[قصص: 4]

ترجمه: ‏فرعون در سرزمين (مصر، شروع به) استكبار و سلطه‌گری كرد و (در ميان) مردمان آن‌جا (تفرّقه انداخت و آنان) را به گروه‌ها و دسته‌های مختلفی تبديل نمود. (هر گروهی و دسته‌ای به‌دفاع از افراد خود و جنگ و دشمنی با سايرين مي‌پرداخت. فرعون مخصوصاً مردمان مصر را به دو گروه مشخّص قبطيان و سبطيان تقسيم كرد، و) گروهی از ايشان را (كه سبطيان؛ يعنی بنی‌اسرائيل بودند، در برابر قبطيان) ضعيف و ناتوان می‌كرد. پسران‌شان را سر می‌بريد و دختران‌شان را (برای خدمت‌گزاری) زنده نگاه می‌داشت. او مسلّماً از زمرۀ تباه‌كاران (و جنايت‌كاران تاريخ) بود.‏

‏ما می‌خواستيم كه به ضعيفان و ناتوانان تفضّل نمائيم و ايشان را پيشوايان و وارثان (حكومت و قدرت) سازيم.‏ اما نظام اقتصادی این تمدن، برای بشریت مصیبت‌بار بوده است و حتا برای خود این تمدن بحران را به‌بار آورده است. به‌خاطر آن، اموال چقدر ملت‌ها و امت‌ها به سرقت رفته است.

مهم‌ترین اساسات این نظام و بحران‌هایی را که سبب شده است، قرار ذیل‌اند:

نظام نقدینگی: به‌خاطر این نظام، کشورهای جهان، اسیر دالر امریکا شدند و تنها آرزوی‌شان این است که چگونه خود را از زیر سلطه‌اش رها سازند. نظام نقد کاغذی الزامی، عبارت از کاغذهای نقد غیرقابل تبدیل به طلا یا نقره و یا هم یکی از معدن‌های گران‌بهاست.

این اوراق، تضمین‌کنندۀ ذخیرۀ معدنی نیست و از سال 1971م، بر جهان حکومت می‌کند. زمانی‌که «نیکسون» رئیس جمهور امریکا با «خورشوف» رئیس جمهور جماهیر شوروی در نشست «بریتون وودز» جدا شدن ارتباط دالر با طلا را اعلان کرد، از آن زمان به بعد، نقدینگی، نظام الزام‌آوری شد که هیچ ارزشی به جز قانونی بودن خود ندارد و نیز فاقد قدرت ذاتی بوده و پشتیبانی ذاتی هم ندارد. به‌خاطر این نظام، بازار ثبات خود را از دست داده است و چه بسیار مردمی -وقتی‌که کشورهای‌شان، به بحران خارجی گرفتار شده و یا در کشورهای‌شان جنگ اتفاق می‌افتد-‌ اموال و نتیجۀ زحمات فراوان‌شان ضرب در صفر گردیده است.

هیچ راه‌حلی برای این مشکل وجود ندارد؛ مگر بازگشت نظام نقد معدنی طلا و نقره، نقدی‌که دارای ارزش ذاتی است؛ چنان‌چه وقتی دولت عثمانی سقوط کرد و کشورهای دیگر مرتبط با نظام نقد که عبارت از طلا و نقره بود، نیز از هم پاشیدند؛ مگر توانستند که نقدینگی خود را حفظ نمایند.

میزان پرداخت‌ها: این موضوع ارتباط یک کشور با کشورهای دیگر است و بسته‌گی به صادرات و واردات دارد. یک‌تعداد از کشورهایی‌که صادرات‌شان کم‌تر از واردات‌شان است و در زراعت/کشاورزی و صنعت متکی به‌خود نمی‌باشند، به‌خاطر وام/قرض گرفتن به صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی ربوی/سودی پناه می‌برند و معمولاً پولی‌که می‌گیرند در کارهای درآمدزا استفاده نکرده و یک قسمت زیاد این پول را حکام به‌سرقت می‌برند و نیز به‌خاطر عدم وجود پروژه‌های تولیدی، مجبور به گرفتن قرض بیش‌تر می‌شوند؛ به این ترتیب است که این کشورها در دام صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی می‌افتند. چه بسا کشورها و ملت‌هایی‌اند که این دو سازمان، آن‌ها را به بردگی گرفته‌اند؛ چنان‌چه در سیاست کشورهای قرض گیرنده، مداخله کرده و سیاست‌هایی را تطبیق می‌کنند که منجر به از بین رفتن امنیت غذایی می‌شود؛ چنان‌چه این کشورها کارشان به جایی می‌رسد که تحت رحمت کمک‌ها و قرضه‌ها قرار می‌گیرند.

توزیع ناعادلانۀ ثروت: در نظام اقتصادی سرمایه‌داری، این بحرانی واقعی تلقی می‌شود که نه تنها از حل مشکل فقر عاجز است؛ بلکه برعکس، این نظام در انتشار فقر، ازدیاد فقراء و بی‌خانمان‌ها، کمک می‌کند. این همه، نمونه‌ای از نواقص این نظام است.

امروز به‌سبب این نظام، در خصوص اقتصاد، کشورهای جهان و مردم آن، در فقر، محرومیت و آینده‌ای مجهول به‌سر می‌برند. نظام اقتصادی این تمدن بر ثروت‌، تولید و سرمایه‌گذاری تمرکز کرده و در امر توزیع ثروت هیچ توجه نکرده است.

شخص نیازمند به بازار نظر انداخته و آن را مملو از مواد غذایی می‌بیند؛ مگر توان خرید آن را ندارد؛ چون: دولت در نظام سرمایه‌داری، مسئول فراهم‌سازی ضروریت‌های اولیۀ افراد نیست و کار توزیع ثروت، به‌بازار گذاشته شده است. امری‌که کاملاً در تضاد با اسلام است؛ زیرا در اسلام، دولت مکلف است تا ضروریت‌های اولیۀ افراد را فراهم ساخته و فرد را قادر سازد تا بتواند نیازهای خود را به‌شکل کامل فراهم کند.

اما نظام اجتماعی در تمدن غرب با شعار «آزادی فردی» از وجود زن کالایی درست کرده که از زنانه‌گی آن به بی‌رحمانه‌ترین حالت استفاده می‌شود. در نتیجه، خانواده‌ها از هم پاشیده، زنا توسعه یافته، ناهنجاری‌های اخلاقی زیاد شده و در نهایت زندگی‌شان به تمام معنا تبدیل به زندگی‌ای حیوانی شده است؛ حتا چهارپایان و حیوانات وحشی نیز از این‌گونه زندگی، برائت می‌خواهند.

اگر خواسته باشیم به‌تمام شرارت‌‌‌ها و رسوائی‌هایی‌که تمدن غرب بر جهان و تمام بشریت به ارمغان آورده است، بپردازیم، از حوصلۀ این مقاله خارج خواهد بود.

خلاصه این‌که امروز بشریت در بدترین حالت خود زندگی می‌کند و زندگی‌اش به زندگی حیوانات جنگل شبیه شده است که قوی‌ترها، ضعیفان را می‌خُورند؛ چنان‌چه الله سبحانه‌وتعالی فرموده است:

‏ ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾

[روم: 41]

ترجمه: ‏(هميشه چنين بوده است كه) تباهی و خرابی در دريا و خشكه به‌خاطر كارهایی پديدار گشته است كه مردمان انجام می‌داده‌اند. بدين‌وسيله خدا سزای برخی از كارهایی را كه انسان‌ها انجام می‌دهند، به ايشان می‌چشاند تااين‌كه آنان (بيدار شوند و از دست يازيدن به معاصی) برگردند.‏

انسان قربانی وبای عظیمی گردیده و در جست‌وجوی دوای آن‌است؛ اما دوای آن در دست مسلمان‌هاست، مسلمانانی‌که الله سبحانه‌وتعالی ایشان را امر نموده که در دار اسلام زندگی کنند. برای عرب و تمام مسلمانان‌ در هر نقطه‌ای از حکومت‌اش که زندگی می‌کنند، زندگی کریمانه را به ارمغان بیاورد؛ زیرا اسلام دوای شفادهنده‌ای است که یک‌بار نتیجه داده است و بدون آن دیگر هیچ دوایی وجود ندارد؛ چون آن از جانب خالق مدبر است.

بدبختی و تنگنای زندگی امروز مسلمانان به‌سبب تمدن غرب است و راه‌حل آن، نهضت مسلمانان در از سرگیری زندگی اسلامی و حمل این دین برای تمام بشریت است تااین‌که تمام بشریت از زندگی کریمانه بهره‌مند گردد.

در اخیر بادرنظرداشت آن‌چه گفته شد، زندگی کریمانه برای بشریت تنها در سایه اسلام و دولت‌اش امکان پذیر است؛ چون این دولت بندگان الله سبحانه‌وتعالی را از تاریکی‌های تمدن غرب، به عدل و نور اسلام رهنمون می‌سازد و به این ترتیب، وعدۀ الله سبحانه‌وتعالی به بندگان مومن‌اش را تحقق می‌بخشد.

الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

‏ ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾

[نور: 55]

ترجمه: الله به كسانی از شما كه ايمان آورده‌اند و كارهای شايسته انجام داده‌اند، وعده می‌دهد كه آنان را قطعاً جاي‌گزين (پيشينيان، وارث فرماندهی و حكومت ايشان) در زمين خواهد كرد (تا آن را پس از ظلم ظالمان، در پرتو عدل و داد خود آبادان گردانند)؛ همان‌گونه كه پيشينيان (دادگر و مؤمن ملّت‌های گذشته) را جای‌گزين (طاغيان و ياغيان ستم‌گر) قبل از خود (در ادوار و اعصار دور و دراز تاريخ) كرده است (و حكومت و قدرت را بدانان بخشيده است.) هم‌چنين آئين (اسلام، نام) ايشان را كه برای آنان می‌پسندد؛ حتماً (در زمين) پابرجا و برقرار خواهد ساخت، و نيز خوف و هراس آنان را به امنيّت و آرامش مبدّل می‌سازد؛ (آن‌چنان‌كه بدون دغدغه و دلهره از ديگران، تنها) مرا می‌پرستند و چيزی را انبازم نمی‌گردانند. بعد از اين (وعدۀ راستين) كسانی‌كه كافر شوند، آنان كاملاً بيرون شوندگان (از دایرۀ ايمان و اسلام) به شمار می‌آیند (و متمرّدان و مرتدّان حقيقی مي‌باشند.)‏

بار الها، با آمدن خلافت راشده بر منهج نبوت، بر ما منت نهاده و ما را از شاهدان و شهیدانش قرار ده!

نویسنده: مازن الدباغ – موصل

مترجم: اسماعیل نصرت

ادامه مطلب...

ازدواج و اهمیت آن!

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

برادر محترم، اگر امکان دارد پرسش‌ام را پاسخ دهید!

من یک‌جوان مسلمان مجردم، الله سبحانه‌وتعالی، اسلام و آن‌چه‌ را که حبیب و سردار ما محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم آورده و تطبیق‌اش کرده، دوست دارم. در منطقه‌ای زندگی می‌کنم که نه دین وجود دارد و نه اخلاق، از اسلام فقط نام و نشان برای ما مانده است و بس. شیوه تدریس در مدرسۀ ما مبارزه علیه اسلام است.

من نمی‌خواهم ازدواج کنم؛ چون مطمئن‌ام که توانایی حفظ پسران و دخترانم را در مسیر اسلام ندارم؛ اگر ازدواج کنم گویا که قوغ آتش را در دستم گرفته باشم. اولادهای من به زودی چیزهایی را می‌آموزند که به ضررشان است؛ بدین‌صورت من وقت کافی برای تعلیم‌شان ندارم؛ چون شغل‌ام به من اجازه نمی‌دهد؛ خانمم نیز به سبب شغلی‌که دارد نمی‌تواند آن‌ها را تربیه کند.

خلاصه: احادیث زیادی پیرامون این‌که ازدواج کردن نصف دین است موجود است و فعلاً هم آن‌ها را خواند‌ام. برعلاوه، حدیثی دیگری نیز موجود است که معنای آن این است: "مجردی فسق در امت است"؛ لهذا آیا این درست که اگر من ازدواج نکنم، دین‌ام تکمیل نمی‌شود؟ می‌خواهم پاسخ آن را از شما دریافت کنم، درحفظ الله بوده و جنت نصیب‌تان باد!

برادر شما Абдуллах Ахъяров

 

من دو پرسش دارم:

1- می‌خواهم ازدواج کنم، دختری را پیدا کرده‌ام که هیچ یک از نزدیکانش را نمی‌شناسم، تااین‌که اجازۀ ملاقات با دختر را کمایی کنم، پدرش محافظ آن دختر است و او از شخصیت من چیزی نمی‌داند که اجازۀ دیدار با دخترش را برایم دهد. طبق معمول، ملاقات من با دختر در باغچه‌ای عمومی و یا در قهوه‌خانه حاصل می‌شود. آیا همین ملاقات در خانۀ آن‌ها بهتر و خوبتر نیست؟ مخصوصاً خواهران احساس تردد و دودلی می‌کنند، به عدم جدیت و باورشان در هنگام ملاقات دور از خانه ویا در قهوه‌خانه که باعث رد کردن ادواج‌شان می‌شود.

2- بسیاری از برادران در این‌جا در قرم می‌خواهند ازدواج کنند؛ مگر بسیاری از خواهران برای این‌که درس و تدریس را منحیث سنت تکلیف خود قرار داده و آن را نسبت به ازدواج کردن ترجیح می‌دهند. در این‌جا من دوست دارم سؤال داشته باشم که آیا نزد الله سبحانه‌وتعالی بهتر و خوبتر نیست که خواهران ازدواج را مقدم و مفضل نسبت به درس‌های‌شان در کانون‌های علمی سیکولاریزم بدانند؟

پاسخ:

عليكم‌السلام‌ورحمت‌الله‌وبركاته!

در این دو سوال مشابهت و ارتباطی است پیرامون ازدواج و اهمیت آن، از این جهت جواب من به هردو سوال نزدیک‌ترین تفاوت را دارد، الله سبحانه‌وتعالی شما را هدایت و در این امر مرا موفق بگرداند.

1- بدون شک که الله سبحانه‌وتعالی انسان‌ها را از یک مرد و زن پیدا کرد و بین آن‌ها موده و رحمت را بر وفق احکام شرعی تنظیم کرد، الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾

ترجمه: و یکی از نشانه‌های (دال برقدرت و عظمت) خدا این است که از جنس خودتان برای شما همسرانی را آفرید تا در کنار آنان (در پرتو جاذبه و کشش قلبی) بیارامید و در میان شما و ایشان مهر و محبت انداخت (و هریک را شیفته و دل‌باختۀ دیگری ساخت، تا با آرامش و آسایش، مایه شگوفائی و پرورش شخصیت هم‌دیگر شوید و پیوند زندگی انسان‌ها و تعادل جسمانی و روحانی آن‌ها برقرار و محفوظ باشد.)؛ مسلماً در این (امور) نشانه‌ها و دلائلی (برعظمت و قدرت خدا) است برای افرادی‌که (درباره پدیده‌های جهان و آفریده‌های یزدان) می‌اندیشد.

2- بدون شک که اسلام عزیز به ازدواج تشویق می‌کند؛ پس ازدواج کنترل‌کنندۀ چشم، محافظ فرج، آرام‌کنندۀ نفس و حفاظت‌کنندۀ دین است.

- بخاری از عبدالله رضی‌الله‌تعالی‌عنه خارج کرده که گفت: ما همراه با نبی کریم صلی‌الله‌علیه‌وسلم بودیم، او گفت:

«مَنِ اسْتَطَاعَ البَاءَةَ فَلْيَتَزَوَّجْ، فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ، وَأَحْصَنُ لِلْفَرْجِ، وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَعَلَيْهِ بِالصَّوْمِ، فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ»

ترجمه: هرکه از میان شما توان ازدوج را داشته باشد؛ پس باید ازدواج کند؛ زیرا ازدواج کنترل‌کنندۀ چشم و محافظ فرج است و هرکه استطاعت ازدواج را ندارد، باید روزه گیرد؛ چون روزه، سپری برای طغیان آتش غریزه است.

- حاکم در مستدرک خود از أنس بن مالکٍ رضی‌الله‌تعالی‌عنه روایت کرده که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم گفت:

«مَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ امْرَأَةً صَالِحَةً، فَقَدْ أَعَانَهُ عَلَى شَطْرِ دِينِهِ، فَلْيَتَّقِ اللَّهَ فِي الشَّطْرِ الثَّانِي»

ترجمه: کسی را که الله سبحانه‌وتعالی زن صالحه نصیب کند، بدون شک که الله سبحانه‌وتعالی به دین‌اش کمک می‌کند؛ پس بترسید از الله در بخش دوم زندگی‌تان. حاکم گفته، اسناد این حدیث صحیح است و ذهبی هم با صحت این حدیث موافق است.


3- سپس کسی‌که ارادۀ ازدواج کردن را به خاطر عفت و پاک‌دامنی تکلیف خود می‌داند، آن شخص از جمله‌ای سه شخصی است که الله سبحانه‌وتعالی برایش کمک می‌کند. احمد در مسندش از ابی هریره روایت کرده که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم گفت:

«ثَلَاثَةٌ كُلُّهُمْ حَقٌّ عَلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ: عَوْنُهُ الْمُجَاهِدُ فِي سَبِيلِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَالنَّاكِحُ لِيَسْتَعْفِفَ، وَالْمُكَاتَبُ يُرِيدُ الْأَدَاءَ»
ترجمه: سه کسی است که کمک‌شان به الله سبحانه‌وتعالی است: مجاهد در راه الله سبحانه‌وتعالی، کسی‌که در پی ازدواج و نکاح بوده و می‌خواهد عفت و پاک‌دامنی خود را حفظ کند و غلامی‌که ضرورت به پول دارد تا خود را آزاد کند.

4- بدون شک که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نهی کرده کسی را که توانایی ازدواج کردن را دارد و ازدواج نمی‌کند. سَمُرَة بن جندب از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم روایت می‌کند:

«أَنَّهُ نَهَى عَنِ التَّبَتُّلِ»

ترجمه: بدین معنا که  رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم ما را از مجردی و عدم ازدواج منع کرده است.

ابن ماجه نیز این را روایت کرده است.

5- نبی کریم صلی‌الله‌علیه‌وسلم پدران را توصیه می‌کند که هرگاه کسی به شما قصد ازدواج را دارد که صاحب اخلاق و صاحب دین باشد ازدواج‌اش کنید، ترمذی از ابی هریره روایت می‌کند که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود:

«إِذَا خَطَبَ إِلَيْكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِينَهُ وَخُلُقَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلَّا تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الأَرْضِ، وَفَسَادٌ عَرِيضٌ»

ترجمه: اگر کسی‌که از دین و اخلاقش راضی هستید، برای خواستگاری از شما خواستگاری کرد، زن مورد نظر را به عقدش درآورید؛ و گرنه فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد.

ابن ماجه این لفظ را خارج کرده:

«إِذَا أَتَاكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَدِينَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلَّا تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ عَرِيضٌ»

ترجمه: اگر کسی‌که از دین و اخلاقش راضی هستید، برای خواستگاری نزد شما آمد، زن مورد نظر را به عقدش درآورید؛ وگرنه فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد.

هم‌چنان رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم براین توصیه کرده که هرگاه می‌خواهید ازدواج کنید، زوجۀ صالحه و صاحب دین انتخاب نمایید که شوهر را احترام، اولاد را تربیه و خانه را بتواند حفظ کند. ابی هریره رضی‌الله‌عنه از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم روایت می‌کند که فرمود:

«تُنْكَحُ المَرْأَةُ لِأَرْبَعٍ: لِمَالِهَا وَلِحَسَبِهَا وَجَمَالِهَا وَلِدِينِهَا، فَاظْفَرْ بِذَاتِ الدِّينِ، تَرِبَتْ يَدَاكَ»

ترجمه: با یک زن به خاطر چهارچیزش ازدواج صورت می‌گیرد: به خاطر مال و دارائی، اصل و نسب، حسن و جمال و ایمان و دین، سعی کنید زن دین‌دار، انتخاب کنید تا زندگی‌تان رونق یابد.

7- اما مفهوم حدیث است که می‌گوید: "خطاکارترین و فاسق‌ترین از امت، مجرد‌ها است" و این حدیث ضعیف است. احمد در مسندش ذکر کرده، مردی‌که از أبی ذر نقل می‌کند که گفت: نزد رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم شخصی داخل شد که گفته شده عکاف بن بِشر تمیمی است؛ پس رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم برایش گفت:

«يَا عَكَّافُ، هَلْ لَكَ مِنْ زَوْجَةٍ؟» قَالَ: لا... قَالَ: «إِنَّ سُنَّتَنَا النِّكَاحُ، شِرَارُكُمْ عُزَّابُكُمْ...»

ترجمه: ای عکاف! آیا ازدواج کرد‌ه‌ای؟ او گفت: نخیر، پس برایش گفت: بدون شک که نکاح از سنت ماست، بد‌ترین و شرراندازترین شما مجردهای شماست... .

اسناد این حدیث به خاطر جهالت مرد راوی از أبی ذر ضعیف است. اضطرابی‌که در اسنادش واقع شده این موضوع را طبرانی وغیره از طریق بن الولید و هردوی آن‌ها از معاویه بن یحیی خارج کرده، او از سلیمان بن موسی، او از مکحول، او از غضیف بن حارث و او از عطیه بن بُسر که مهمل است. مازنی گفت: عکاف بن وداعۀ هلالی نزد رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم... پس ذکر کرد. این حدیثی‌که معاویه بن یحیی و باقی آن را بن ولید نقل کرده، ضعیف است.

از این جهت مجردها در مجموع بدترین و شرراندازترین مردم نیستند؛ بلکه اشرارترین مجردها از سیرت و عمل‌کردشان دیده می‌شوند.

خلاصه: رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم کسانی‌‌ را که قادر به ازدواج هستند تشویق می‌کند، برای این‌که ازدواج محافظ دین، کنترل‌کنندۀ چشم و محافظ فرج است. هم‌چنان رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نهی کرده کسانی را که از ازدواج کردن دوری می‌جوید... و بر توست ای سائل، اگر توانایی داری توصیه می‌کنم ازدواج کن، یک زن صالحه را انتخاب کن، نهایت تلاش‌ات را  به خاطر تربیه اولاد صالح انجام ده، اخلاص به الله سبحانه‌وتعالی کن و رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم را تصدیق نمود و توکل داشته باش! به خواست الله سبحانه‌وتعالی قادر به تربیه اولاد نیکو و صالحه خواهید شد. الله سبحانه‌وتعالی همراه با صالحین است.

8: اما سوالی‌که از جوان اوکراینی آمده، جواب‌اش چنین است:

أ- نبی کریم صلی‌الله‌علیه‌وسلم وصیت کرده، کسی‌که می‌خواهد با دختری خواستگاری و ازدواج کند، باید او را ببیند، قسمی‌که ترمذی ذکر کرده است. از بکر بن عبدِالله المزنیِ از مغیره بن شعبه روایت کرده که او زنی را خواستگای کرد که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم گفت:

«انْظُرْ إِلَيْهَا، فَإِنَّهُ أَحْرَى أَنْ يُؤْدَمَ بَيْنَكُمَا»

ترجمه: آن را ببین زیرا که او برایت شایسته‌تر است، براین‌که بین هردوی شما پشیمانی پیش نیاید.

در بابی از محمد بن مسلمه، جابر، أبی حُمیدٍ، أبی هریره و أنس روایت است که این حدیث حسن است، حاکم هم صحیح شمرده و ذهبي هم موافق با این موضوع است.

لهذا این درست و مباح است که خواستگار خانه‌ای دختردار رفته و هردو کف روی آن را ببیند؛ مگر خلوت کردن ویا همرای دختر بیرون رفتن اجازه نیست؛ زیراکه باهم اجنبی و نامحرم‌اند. از این جهت از سوال شما متعجب شدم که می‌خواهی دختر را مطابق اسلام درخانه‌اش ببینی و اما وقتی برای تو گفتند که برای ملاقات و دیدار باهم یک جای بیرون بروید، آماده می‌شوی! پس درسوال شما اندکی مشکلات وجود دارد.

ب- اما آن‌چه که درسوال آمده: آیا این درست است که دختر درس دانشگاهی‌اش را نسبت به ازدواج ترجیح دهد؛ درحالی‌که کسی به خواستگاری‌اش بیاید که او دارایی اخلاق و دین بوده باشد؛ لهذا درست است که به حدیث رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم عمل شود که ترمذی از أبی هریره رضی‌الله‌عنه روایت کرده که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود:

«إِذَا خَطَبَ إِلَيْكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِينَهُ وَخُلُقَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلَّا تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الأَرْضِ، وَفَسَادٌ عَرِيضٌ»

ترجمه: هرگاه کسی‌که از دین و اخلاقش راضی هستید، برای شما خواستگاری کند، زن مورد نظر را درعقدش درآورید، وگرنه فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد.

ابن ماجه به این لفظ ذکر کرده است:

«إِذَا أَتَاكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَدِينَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلَّا تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ عَرِيضٌ»

ترجمه: ابن ماجه این لفظ را خارج کرده: اگر کسی‌که از دین و اخلاقش راضی هستید، برای خواستگاری نزد شما آمد، زن مورد نظر را به عقدش درآورید؛ وگرنه فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد.

در خاتمه، توصیه من برای کسی‌که توانایی ازدواج کردن را دارد، این است که با زن صالحه ازدواج کند و این حسنۀ دنیا است، قسمی‌که درعمده‌القاري شرح صحیح‌البخاری از علی رضی‌الله‌عنه نقل کرده، آمده است:

«الْحَسَنَة فِي الدُّنْيَا الْمَرْأَة الصَّالِحَة، وَفِي الْآخِرَة الْجنَّة» الواردة في الآية الكريمة: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾

ترجمه: کار نیکو در دنیا ازدواج با زن صالحه و در آخرت جنت است؛ همان‌گونه آیه کریمه است که: پروردگارا، ما را در دنیا و آخرت از جمله‌ای نیکوکاران بگردان و ما را از عذاب جهنم برهان!

مترجم: محمد حبیبی

ادامه مطلب...

معاملۀ ترامپ؛ محصول فاسد معاهدۀ اوسلو!

(ترجمه)

عصر سه‌شنبه،۴ فبروری/فوریه ۲۰۲۰م، دونالد ترامپ، رئیس جمهور امریکا، در یک نمایش دیدنی و با همان تکبر همیشگی‌اش، در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک همراه با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر دولت یهود، بر اتحاد محکم امریکا و دولت یهود، شناسایی بیت المقدس (اورشلیم) به عنوان پایتخت دولت غاصب یهود، حفظ توافق‌نامه‌ها، افزایش شهرک‌سازی‌های این دولت، و تسلط‌اش بالای اکثر نقاط دره اردن تأکید کرد. او به حکومت فلسطین وعده داد که با قبول این شرایط ۵۰ میلیارد دالر را تا چهار سال آینده به رگ‌های این دولت ضعیف تزریق خواهد کرد، حال‌آن‌که این مبلغ نیز توسط کشورهای منطقه پرداخت خواهد شد. همچنان، وی با این ادعا که "تروریزم اسلامی" دشمن مشترک امریکا و کشورهای منطقه است، نفرت‌اش نسبت به اسلام را آشکار کرد.

بناءً موقف ما در قبال این بیانیه چنین است:

  • اسلامی‌که امریکا و یهود در برابرش خصومت دارند و از آن می‌ترسند، به اذن و اراده الله سبحانه وتعالی، دولت یهود را ریشه‌کن خواهد کرد، جهان را از استکبار امریکا و استبداد نظام سرمایه‌داری نجات خواهد داد و انصاف و عدالت را در زمین جایگزین بی‌عدالتی و شرارت خواهد کرد. بناءً دیر نیست، امتی‌که الله سبحانه وتعالی برای حمل وحی و پیام‌اش برگزیده‌است، سر از سرکوب بلند کنند و روشنی هدایت را به جهانیان برسانند. آن‌گاه ترامپ و هم‌دستانش شدت ارادۀ مؤمنان را نظاره خواهند کرد، همان چیزی‌که آنان را زمین‌گیر و از حاکمیت اسلام محروم کرد و این اتفاق به زودی و به اذن الله سبحانه وتعالی رخ خواهد داد.

﴿إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ * كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾

(مجادله: ۲۰ – ۲۱)

ترجمه: کسانی‌که با الله (سبحانه وتعالی) و رسول‌اش (صلی الله علیه و سلم) دشمنی می‌کنند، آن‌ها در زمرۀ ذلیل‌ترین افراد اند. الله (سبحانه وتعالی) چنین مقرر داشته که من و رسولان‌ام پیروز می‌شویم؛ چراکه الله (سبحانه وتعالی) قوی و شکست‌ناپذیر است.

نمایش دیدنی که ترامپ و نتنیاهو در آن ظاهر شدند، این سخنان او سبحانه وتعالی را برای‌مان یادآوری می‌کند:

﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ﴾

(أنفال: ۷۳)

ترجمه: کسانی‌که کافر شدند، اولیاء (و یاران و مدافعان) یکدیگر اند.

این آیت حقیقت کسانی را آشکار می‌کند که خودشان را در گرو امریکا، روسیه و کشورهای کفری گذاشته‌اند و قصد فریب الله سبحانه وتعالی و پیامبرش صلی الله علیه وسلم را دارند؛ او سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلَى مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ﴾ (مائده: ۵۱ – ۵۲)

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! یهود و نصاری را ولی (و دوست و تگیه‌گاه خود،) انتخاب نکنید. آن‌ها اولیای یکدیگر اند و کسانی از شما که با آنان دوستی کنند، از آن‌ها استند. الله (سبحانه وتعالی) جمیعت ستم‌کار را هدایت نمی‌کند. (ولی) کسانی را که در دل‌های‌شان بیماری است، می‌بینی که در (دوستی با آنان) بر یکدیگر پیشی می‌گیرند و می‌گویند: «می‌ترسیم حادثه‌ای برای‌مان اتفاق بیفتد (و نیاز به کمک آن‌ها داشته باشیم!!)» شاید الله (سبحانه وتعالی) پیروزی یا حادثۀ دیگری را از سوی خود (به نفع مسلمانان) پیش بیاورد؛ و این دسته، از آن‌چه در دل پنهان داشتند، پشیمان گردند.

  • اعلامیه‌های ترامپ و راه‌حل‌های بین‌المللی گذشته، جز کف‌هایی نیست که به زودی ازبین خواهد رفت. خلافت و اردوها/ارتش‌های مسلمانان با زیر پا کردن این اعلامیۀ ترامپ و راه‌حل‌های بین‌المللی، در یک بیت‌المقدس آزاد پای خواهند گذاشت، بیت‌المقدس را جزء دارالاسلام و پایتخت دولت خلافت اعلام خواهند کرد و فلسطین برای همیش سرزمین مقدس مسلمانان باقی خواهد ماند.

ترامپ برای تطبیق معامله‌اش یک ضرب‌الأجل چهارساله وضع کرده‌است؛ زیرا امریکا، یهودیان و دشمنان اسلام برای تطبیق برنامه‌های‌شان به‌دنبال ایجاد فضایی اند که مردم را به پذیرش طرح‌های‌شان، خواه به رضا یا اجبار، مجبور کند و ابزار اصلی‌شان در این امر حکام مزدور و دستگاه‌های سرکوب‌گرشان می‌باشد. آنان برای پذیرش توافق‌نامۀ اوسلو، فضایی را ایجاد کردند که آن را همچون یک دست‌آورد ملی جلوه می‌دهد، درحالی‌که آن یک خیانت عظیم است و همین‌گونه می‌خواهند فضایی را ایجاد کنند که مردم به سرسپردن به برنامه‌های غرب مجبور شوند. بناءً امریکا در این خصوص نه بالای محمود عباس، بل بالای تازه‌کارهای دیگر حساب باز می‌کند و شاید نقش او را نیز، همچون پیشینیان‌اش، به آخر خط برساند.

بنابرین، مردم باید نسبت به توطئه‌هایی‌که علیه‌شان برنامه‌ریزی می‌شود، هوشیار باشند و آگاه باشند که مبادا توسط حکام مزدور بی‌شرم، مخصوصاً سران حکومت خودگردان فلسطین، به گمراهی کشیده شوند. امریکا و یهودیان مصروف حساب باز کردن روی مزدورانی خوش‌خدمت‌تر اند، اما درصورتی‌که برنامه‌های‌شان به پاک‌سازی و نصب مزدورانی جدید نیاز داشته‌باشد، آنان لحظه‌ای درنگ نخواهند کرد. در واقع، این حکام جنایت‌کار چیزی جز ابزار دست استعمارگران نیستند.

  • پذیرش این جنایات و هموار کردن راه برای چنین توافق‌نامه‌ها، بزرگ‌ترین خیانتی است که حکومت فلسطین و سازمان آزادی‌بخش فلسطین با امضای توافق‌نامۀ فاجعه‌بار اوسلو، و رژیم‌های عربی با تلاش‌های تحقیرآمیزشان برای سازش‌گری با اشغال‌گران مرتکب شده‌اند. پس از توافق‌نامۀ اوسلو، تعداد توافق‌نامه‌ها و سرزمین‌های مصادره شده به‌طور قابل ملاحظه‌ای افزایش یافته‌است و ما نیز مسلمانان را در خصوص این خیانت، که مستقیماً به براندازی قضیۀ فلسطین و قدرت‌گیری دولت یهود در این سرزمین مقدس منجر خواهد شد، هشدار داده‌ایم.

  • در واقع، نه حکومت خودگردان فلسطین و آن‌عده رژیم‌هایی‌که صدای اعتراض بلند کردند، در ادعای‌شان جدی اند، و نه این اعتراضات برخواسته از محبت‌شان نسبت به این سرزمین و مقدسات‌اش می‌باشد؛ بلکه آنان با این کار تعهدشان را به راه‌حل دو دولت و زندگی صلح‌آمیز در کنار دولت یهود تصدیق می‌کند. در حقیقت، یا این اقدامات بیش‌تر شکل اعتراضات رسانه‌ای را دارد تا وفاداری سیاسی‌شان را با روشی متفاوت به امریکا اظهار کنند و یا اعتراضات نمایشی است که در عقب‌اش راهکارهای حیله‌گرانۀ سیاسی استعمارگران تطبیق می‌شود. عربستان سعودی و سایر رژیم‌های مزدور به دروغ ادعا می‌کند که ما در کنار "مردم فلسطین" استیم، حال‌آن‌که آنان ابزاری در دستان امریکا و اروپا برای حاکمیت یافتن بر امت و قدم گذاشتن در خلاف منافع‌شان می‌باشند. در واقع، برای کسانی‌که ۷۸ درصد فلسطین را قبلاً به یهود تسلیم کردند، واگذاری نصف کرانۀ باختری و پذیرش این معاملۀ ننگین کار دشواری نخواهد بود.

  • بایستی عدم پذیرش این معاملۀ خفت‌بار ناشی از اصول و دکتورین امت باشد، یعنی طرح‌هایی همچون: راه‌حل دو دولت، یا راه‌حل یک دولت و یا تمام راه‌حل‌های پیشنهادی رد شود و یگانه راه‌حل شرعی در خصوص این قضیه، که همانا آزادی کامل فلسطین و بازگشت‌اش به آغوش امت مسلمه می‌باشد، دنبال گردد.

خلاصۀ کلام، خطاب به امت مسلمه، مردم فلسطین، مخالفان و جنبش‌ها! این‌که:

اولاً، امریکا و یهودیان نمی‌توانند معاملۀشان را بدون دادن قربانی، کشتار و خسارت حمل کنند تا مردم سر به پذیرش برنامه‌های‌شان نهند. بناءً فریب این مزدوران را نخورید و منتظر همکاری روسیه و اروپا نباشید، اینان نیز دقیقاً همانند امریکا و یهودیان دشمن شما اند.

ثانیاً، اسلام نخستین قضیۀ شما، منبع عظمت‌تان و راهی به سوی خوشنودی پروردگارتان می‌باشد، طوری‌که از آن طریق بر جهان حاکمیت خواهید کرد و بهشتی را به میراث خواهید برد که وسعت آن به وسعت آسمان‌ها و زمین است. یگانه پاسخی‌که می‌توان به امریکا، یهودیان و برنامه‌های‌شان داد این است که سریعاً به ریسمان محکم الهی چنگ بزنیم و از دشمنان اسلام، توافق‌نامه‌ها، راه‌حل‌ها و مزدوران‌شان دوری کنیم. ما از شما می‌خواهیم تا یکجا با کسانی کار کنید که به دنبال حمایت امت مسلمه و ارتش‌های مسلمانان برای تأسیس خلافت و آزادی بیت‌المقدس اند، پس به نصرت الله سبحانه وتعالی، دین و امت‌تان ایمان داشته باشید.

﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ * يَوْمَ لَا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ﴾

(غافر: ۵۱ -–۵۲)

ترجمه: ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آورده‌اند در زندگی دنیا و (در آخرت) روزی‌که گواهان به پا می‌خیزند یاری می‌دهیم. روزی‌که عذر خواهی ظالمان سودی به حال‌شان نمی‌بخشد، و لعنت الله (سبحانه وتعالی) برای آن‌ها، و خانه (و جایگاه) بد نیز برای آنان است.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – سرزمین مقدس فلسطین

مترجم: محمد حارث پویا

ادامه مطلب...

پایان کمپاین/کارزار "فتح قسطنطنیه بشارتی که محقق گردید... باید توسط بشارت‌ها دنبال شود!" Featured

(ترجمه)

امروز ما کمپاین/کارزار رسانه‌ای جهانی را که توسط دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب‌التحریر به دستور عالم فرزانه شیخ عطاء بن خلیل ابوالرشته حفظه الله راه‌اندازی گردید، پایان می‌دهیم. به مناسبت سالگرد هجری فتح قسطنطنیه تحت عنوان: "فتح قسطنطنیه بشارتی که محقق گردید... باید توسط بشارات دنبال شود!" این کمپاین/کارزار به همکاری شباب حزب‌التحریر و حامیان دعوت به سوی تأسیس خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت در سراسر جهان راه‌اندازی شد.

در نخست این کمپاین/کارزار با سخنرانی امیر حزب‌التحریر حفظه الله آغاز شد که طی آن وی اهمیت این سال‌گرد و سه دلیلی آتی در خصوص راه‌اندازی این کمپاین /کارزار را بیان کرد:

-          یادآوری به مردم از این رویداد و این‌که اگر امت اسلامی به اسلام چنگ بزند، چگونه می‌تواند از سایر کشورها بهتر عمل نموده و پیشی گیرد؛

-          تذکر این‌که بشارت فتح قسطنطنیه باید بر اساس بشارت بازگشت دوبارۀ خلافت دنبال شود و سپس انجام بشارت فتح روم و نبرد علیه یهود و شکست دادن آن‌ها به بدترین شکست؛

-          ندای حزب‌التحریر برای ازسرگیری دوبارۀ خلافت در میان امت پیوسته ادامه دارد؛ هرچند از بیداری این عزم کفار و مریض‌دلان خدعه‌گر خشمگین گردند.

این کمپاین / کارزار به ادامۀ یک سلسله از فعالیت‌ها توسط حزب‌التحریر در 24 ولایه در سطح جهان صورت گرفت. کمپاین / کارزار مذکور به اشکال گوناگون در قالب کنفرانس، وانت‌های جمعی، پیام‌های تصویری، سمینارها و سخنرانی‌ها، گفتگوها در مساجد، مکالمات در بازارها و محلات عامه، مصاحبه‌های زنده، مقالات و بیانیه‌ها و تعدادی از رسانه‌ها که این رویدادها را پوشش دادند، صورت گرفت. وقایع مذکور در مقابل بسیاری از بناهای تاریخی اسلامی مبتنی بر این کمپاین‌ / کارزار از جمله دیوارهای قسطنطنیه در استانبول، آرامگاه ابو ایوب انصاری رضی الله عنه و صحن‌های مسجد مبارک الاقصی  و شهر صفاقس یکی از شهرهای خلافت عثمانی در تونس برگزار گردید.

از خلال مذاکرات در خصوص این سالگرد بزرگ می‌توان درس‌های آموخت؛ از جمله پس از بشارت فتح قسطنطنیه بشارت فتح روم و آزادسازی بیت‌المقدس می‌باشد و این دو بشارت بسا بزرگ محقق نخواهد شد؛ مگر این‌که به بشارت بازگشت خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت نایل آییم و این‌که سلطان محمد فاتح برخلاف کسی‌که ادعای مالکیت میراث عثمانی‌ها را کرده و سپس نیروهایش را در آغوش ناتو قرار می‌دهد و آن‌ها را به خاطر اهداف امریکا در لیبی قربانی می‌کند؛ تمام توجه خود را به مسئلۀ مهمی چون فتح قسطنطنیه معطوف کرد که بنام فتح قسطنطنیه یاد می‌شود؛ زیرا محمد فاتح کسی بود که فکرش جز به مسئله فتح به چیزی دیگری مشغول نشد و جز سخن از فتح به زبان نمی‌آورد و بر هیچ یک از  اصحاب خود اجازۀ سخن گفتن نمی‌داد؛ مگر در مورد فتح. با حاکمیت این حکام خائن و بی‌کفایت که پیوسته به کفار دست کمک و همکاری دراز کردند و با جنایت‌کاران قاتل و خون‌خوار روسی، انگلیسی و امریکایی دست تکان دادند و آن‌ها را در همه حالت همکاری کردند و بر الله سبحانه‌وتعالی و رسول الله صلی الله علیه وسلم خیانت و غدر ورزیدند و امانت‌شان را خیانت کردند هرگز این دین به فتح و پیروزی نخواهد رسید و نیز شهرهای آن آزاد نخواهد شد.

فلهذا شباب حزب‌التحریر - سرزمین مبارک فلسطین، از حیاط مسجدالاقصی در میان هزاران تنی‌که جمع شده بودند، از نیروهای مسلمانان خواستار آن شدند که برخاسته و یک‌جا باهم به احیای دوبارۀ خلافت راشدۀ ثانی و آزادسازی بیت‌المقدس مبادرت ورزند. در همایشی‌که بر این مناسبت توسط حزب‌التحریر- ولایه سودان برگزار شده بود، از اهل قدرت در سودان خواسته شد که به حزب‌التحریر نصرت دهند تا باشد که آن‌ها و امت اسلامی را از اطاعت و انقیاد کفار استعمارگر رهایی بخشد.

حزب‌التحریر با رهبری، شباب و حامیان‌اش تلاش زیادی را در راستای احیای این سال‌گرد بزرگ انجام داد تا بر امت اسلامی و اهل قدرت گوش‌زد نماید که بازگشت خلافت اسلامی بر منهج نبوت موجب عزت و شکوهی هم‌سان با عزت و شکوه محمد فاتح و لشکریان‌اش خواهد بود.

بنابر این، ما در دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب‌التحریر بر هر مسلمانی‌که در رسانه‌ها کار می‌کند و خود را محافظ اسلام قلمداد می‌کند، پیام ویژه‌ای داریم که باید در خصوص پخش و نشر این امر خطیر که خوشنودی و رضایت الله سبحانه‌وتعالی را در قبال دارد، مشارکت نموده و به نوبۀ خود در امر فراخوانی به سوی بازگشت عزت و شکوه مسلمین یعنی دعوت به سوی احیای خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت سهیم شده و تکلیف خویش را انجام دهد!

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾

[انفال: ٢٤]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! دعوت الله و پیامبر را اجابت کنید؛ هنگامی‌که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد! و بدانید الله میان انسان و قلب او حایل می‌شود، و همه شما (در قیامت) نزد او گردآوری می‌شوید!

انجنیر/مهندس صلاح‌الدین عضاضه

رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

مترجم: حذیفه مستمر

ادامه مطلب...

توقع صداقت از امریکا در مذاکرات صلح همانند توقع سردی از آتش است Featured

گروه طالبان در نوشته‌ی که منعکس کننده دیدگاه رسمی آن‌ها است بیان داشته‌اند که این گروه تمام مسئولیت‌های خود را در جریان مذاکرات صلح انجام داده، ولی امریکا با «خواست‌های تازه، ملاحظات و بهانه‌ها» گفت‌وگوها را به درازا می‌کشاند. قبل از این نیز سخنگوی این گروه در واکنش به گفته‌های وزیر خارجه امریکا گفته بود: «آقای پومپئو برف بام خود را بر بام ما نیندازد.»

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ـ ولایه افغانستان ذکر نکات ذیل را در پیوند به درازا کشیدن پروسه‌ی صلح، مهم و ضروری می‌پندارد:

یکم: امریکا تلاش دارد تا امضای موافقت‌نامه‌ صلح را به بهانه‌های مختلف به یک فرصت مناسب به تعویق بیاندازد تا تیم ترامپ از امضای آن منحیث یک بمب تبلیغاتی در فضای کمپاینی انتخابات امریکا استفاده نماید. طوری‌که ترامپ از کشتن ابوبکر البغدادی، قاسم سلیمانی و معامله‌ قرن برای جلب حمایت افکارعامه در انتخابات پیش‌رُو استفاده تبلیغاتی نمود.

دوم: امریکا و گروه طالبان دارای دو دیدگاه متفاوت نسبت به موافقت‌نامه صلح می‌باشند. مسلمان‌ها عهد و پای‌بندی به عهد را یک ارزش بسیار مهم اسلامی دانسته و به همین ملحوظ جانب طالبان در فکر موافقت‌نامه‌ی واقعی و مصالحه می‌باشند. اما امریکا توافق و عهد را چانس و فریب تلقی نموده و سیاست امریکا به‌خصوص در زمان مذاکرات با دولت‌ها و گروه‌ها براساس فریب، تزویر و عهدشکنی استوار می‌باشد. در چنین سیاستی صداقت و پای‌بندی به عهد معنایی ندارد. بی‌جهت نیست که امریکا عهدشکن‌ترین دولت جهان لقب گرفته است. با در نظرداشت موقف‌های اخیر امریکا و چگونگی پیش‌برد گفت‌وگوهای صلح چنین بر می‌آید که امریکا خواهان صلح واقعی در افغانستان نبوده، بلکه علیه حرکت طالبان توطئه و دسیسه می‌کند.

سوم: مذاکرات صلح منحیث تاکتیک سیاسی کوتاه‌مدت می‌باشد که امریکا توسط آن می‌خواهد برای خود وقت خریداری کند تا شکست‌اش را در افغانستان پنهان نماید. امریکا این را خوب می‌داند که صبر و استقامت طالبان در میدان جنگ به ضررش تمام می‌شود. روی همین ملحوظ امریکا گروه طالبان را در میدان سیاست، دیپلوماسی و مذاکرات کشانده که خود بر آن مسلط و فایق است و به میل خودش گاهی مذاکرات را "مرده" اعلام می‌کند و گاهی به میز مذاکره برگشته و شرط آتش‌بس را می‌گذارد.

چهارم: طالبان به جای اعتماد به امریکا و پیشبرد گفت‌وگوهای صلح فوراً مذاکرات را متوقف نموده و از آن خارج شوند و در عوض، تداوم مبارزه و صبر آنان در میدان عملی علیه اشغال امریکا پیروزی آن‌ها را تضمین خواهند کرد؛ و این یگانه میدانی‌ست که امریکا نمی‌تواند بر آن‌ها فایق آید. زیرا شواهد زیادی از شکستِ سیاسی، اقتصادی و نظامی امریکا در جهان و منطقه به ویژه در افغانستان دیده می‌شود. پس طالبان نباید فریب دیپلوماسی امریکا را در پروسه کاذب صلح بخورند، بلکه به مبارزه خود علیه اشغال ادامه دهند.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر - ولایه افغانستان

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه