سه شنبه, ۰۷ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۱۰م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

نقش پلید حکومت‌های خلیج در گذشته و حال

(ترجمه)

با وجود آن‌که الله سبحانه وتعالی، حضرت محمد صلی الله علیه وسلم را از بنی هاشم به عنوان پیامبر و رسول خود برگزید؛ کاکایش عبدالعزی ابن عبدالمطلب(ابو لهب)، رسالتش را تصدیق ننمود و در موردش الله سبحانه وتعالی این آیات را نازل فرمود:

﴿تبَّتْ يَدَآ أبِيْ لَهَبٍ وَتَبَّ مَا أغْنَى غَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ وَامْرَأتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ فِيْ جِيْدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدِ﴾

[مسد: 1-5]

ترجمه: نابود باد ابولهب! و حتماً هم نابود می‌گردد؛ دارایی و آنچه(از شغل و مقام ) به دست آورده است، سودی بدو نمی‌رساند(و او را از آتش دوزخ نمی‌رهاند)؛ به آتش بزرگی در خواهد آمد و خواهد سوخت که زبانه‌کش و شعله‌ور خواهد بود. و هم چنین همسرش که(در این‌جا آتش بیار معرکه و سخن‌چین است در آنجا بدبخت و) هیزوم‌کش خواهد بود؛ در گردنش رشتۀ طناب تافته و بافته‌ای از الیاف است.

این در حالی بود که حضرت حمزه ابن عبدالمطلب، کاکا و برادر رضاعی‌اش ایمان آورد و در راه الله سبحانه وتعالی جانش را فدا نموده و سید و سردار شهدا گردید.

رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم آخرین دور رسالت در جزیرة العرب بود، که جمعی از مردم و مخاطبین دعوت اسلام و ایمان آوردند و خود را شایستۀ آن ساخته اند که الله سبحانه وتعالی در رحمت خود شامل و داخل‌ گرداند. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾

[توبه: 99]

ترجمه: در میان عرب‌های بادیه‌نشین، کسانی هم هستند که به الله و روز رستاخیز ایمان دارند و چیزی‌که صرف می‌کنند، مایۀ نزدیکی به الله و سبب دعای پیامبر می‌دانند. آگاه باشید! بی‌گمان صرف پول مایۀ تقرب آنان(در پیشگاه الله) است(به طور قطع) الله آنان را غرق رحمت خود خواهد کرد، چرا که الله آمرزنده(گناهان و) مهربان(در حق بندگان است).

اما گروه دیگری از عرب‌ها از وحی و پیامر روی گردانیدند و از پیوستن به خیری‌که اکثریت مردم به آن پیوستند، دوری جسته و اعراض نمودند، الله سبحانه وتعالی در موردشان می‌فرماید:

﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ مَغْرَمًا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوَائِرَ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾

[توبه: 98]

ترجمه: برخی از بادیه‌نشینان عرب، چیزی را که صرف می‌کنند، زیان می‌دانند و چشم به راه بلایا و مصائب هستند که شما را از هرسو احاطه دهند(بلاها و مصیبت‌ها گریبانگیر خودشان باد) بی‌گمان الله شنوا و داناست.

آنچه امروز در میان برخی از عرب‌های زمان خود مشاهده می‌کنیم، گویا چیزی نیست جز متابعت و پیروی واضح و آشکار از عملکرد نیاکان و اسلاف‌شان است که مورد نکوهش و بدگویی قرآن قرار گرفته اند.

بعد از پایان یافتن دور اول خلافت عثمانی در سال 1632م و برچیده شدن بساط آن از جزیرة العرب؛ انگلیس فرصت و قدرت این را به دست آورد تا خود را به بحر هند برساند و کمپنی هند شرقی-انگلیسی را جهت تأمین راه‌های طولانی انتقالات بحری، بین هند و انگلیس، ایجاد نمود. انگلیس قصد داشت تا با سرعت هرچه تمام در منطقۀ خلیج جای پیدا نموده و خلای ایجاد شده را توسط عثمانی‌ها پر نماید. از جانب دیگر انگلیس به سوی امارات که در وضعیت نامناسب و چند پارچگی در خلیج به سر می‌برد، رغبت و تمایل نشان داده و با این کشور از دروازۀ صلح و سازش پیش آمد.

با پایان یافتن قرن 19 و در نتیجۀ تلاش‌های انگلیس، جهت جداسازی کشورهای خلیج از بدنۀ خلافت عثمانی و ظهور این کشورها به عنوان کشورهای مستقل، انگلیس امارات متحدۀ عرب را مجبور ساخت تا با این کشور(انگلیس) موافقتنامه‌های دو جانبه امضاء نماید که این موافقتنامه هردو جانب را به امور خاص و جداگانه ملزم می‌ساخت. در این پیمان و موافقتنامه، امارات متحدۀ عرب از برقراری روابط با هر دولت دیگر بدون این‌که دولت انگلیس را در جریان قرار دهد، منع شده بود.

با کشف و پیدایش نفت در اوایل قرن 20م، اهمیت و جایگاه امارات در میان کشورهای خلیج بیشتر از پیش گردید. البته پیدایش و موجودیت نفت منحصر در امارات نبود، بلکه از بحرین آغاز و کشورهای کویت، امارات متحده عرب، قطر، عمان و عربستان سعودی را نیز در بر می‌گرفت. قابل یادآوری است که شرکت نفتی انگلیسی(بریتیش پطرولیم)، صاحب امتیاز تمام چاهای نفت و کمپنی بی‌رقیب در منطقه به شمار می‌رفت. از جانب دیگر، انگلیس از نوع رژیم شاهی در امارات متحده عرب حفاظت نموده و این کشور را از نوع حکومت‌های جمهوری دموکراسی که کشورهای مجاور، نظیر مصر و یمن را متلاشی ساخته بود، دور نگه‌می‌داشت.

در گذشته رژیم‌های موجود در خلیج برای حضور استعمار انگلیسی و جای پیدا کردن آن در منطقه‌ای که حضور هر اجنبی در آن بعید و دشوار به نظر می‌رسید، نقش واضح و مؤثر ایفا نمودند تا جایی‌که دستیابی آن‌ها به این منطقه تنها در خواب قابل تصور بود، خاصتاً بعد از آنکه کشتی‌های انگلیسی تلاش کردند تا به بحر عرب نزدیک شوند؛ اما توسط نیروهای عثمانی در رویدادهای گوناگون از محل رانده شدند.

اما به مجرد فروپاشی خلافت عثمانی، دست‌های حرص و طمع انگلیس به سوی امارات، که موافقت نامۀ صلح و دوستی با این کشور امضاء نموده بود، دراز شد و این درخواست دوستی از جانب اماراتی‌ها پاسخ مثبت داده شد. در این مرحله سطح مشارکت حاکمان دول خلیج در همکاری و همنوایی با انگلیس به حدی رسیده بود که عملاً در کنار نیروهای نظامی انگلیس علیه خلافت عثمانی، در جنگ جهانی اول حضور پیدا نموده و جنگیدند، چنانچه عبدالعزیز ابن عبدالرحمن آل سعود در نجد و حجاز، سعید ابن تیمور در عمان و مبارک کبیر در کویت، به چنین عملی دست یازیدند. هم‌چنین اماراتی‌های کنونی فخری پاشا را به سبب تسلیم نکردن مدینۀ منوره به انگلیس‌ها در اواخر جنگ جهانی اول، متهم به ارتکاب جرایم جنگی در حق اهل مدینۀ منوره می‌نمایند.

پس از آن که انگلیس مواضع خود را در خلیج مستحکم نمود و با پیدایش نفت در منطقه، امر ونهی‌اش را در دست گرفت، بر سرمایه‌هایی‌که منطقۀ خلیج در چاهای نفت خود داشت و 84درصد منابع این کشورها را تشکیل می‌داد، تسلط پیدا نمود و از جانب دیگر با صرف مقدار کمی از عوایدش، تسلیحات جنگی خود را بالای دولت‌های خلیج به فروش می‌رساند و مبالغ هنگفت از سرمایه و پولش را در بانک‌ها برای نیازهای احتمالی‌اش آماده نگه‌می‌داشت.

رابطۀ دولت‌های حاکم در خلیج با سیاست‌های انگلیس، در هماهنگی و پیروی از سیاست‌های دوستانه و یا هم خصمانۀ این کشور با سایر کشورهایی‌که پس از توافقنامۀ سایکس-پیکو و سقوط خلافت عثمانی در صحنه ظهور نمودند، استوار می‌باشد؛ کشورهایی‌که تابع سیاست‌های استعمار جدید "امریکا" گردیدند. امریکا با ظهورش در صحنۀ سیاست جهانی، رقابتش را با انگلیس در ابعاد مختلف آغاز نمود؛ در بعد سیاسی تلاش می‌ورزید تا جلو فعالیت‌ها و نقشه‌هایش را سد نموده و مانع توسعۀ اهدافش شود. در بعد اقتصادی از اهرم‌های چون نفت، عدم داد و ستد تجاری و قرار دادنش در محاصرۀ اقتصادی، استفاده می‌کرد. در بعد نظامی با خریداری اسلحه و قرار دادن آن در دسترس عمال محلی-اروپایی، که جهت سقوط و یا تضعیف انگلیس با این کشور در نبرد بودند، رقابت و دشمنی می‌کرد.

از جانب دیگر، امریکا کشورهای خلیج و نظام‌های حاکم را در این منطقه همکاری و حمایت می‌نمود، کشورهایی‌که انگلیس با سهولت و رضایت آن‌ها را تابع خود ساخته بود؛ حال آنکه قبل از این دولت‌های حاکم در منطقۀ خلیج نقش مؤثری در تطببیق پروژه‌ها و اهداف سیاسی این کشور داشتند و در صورت عدم توانمندی این کشور در راه‌اندازی پروژه‌های انکشافی و توسعوی مثل بازگشایی مکاتب، اعمار و احداث شفاخانه‌ها و جاده‌ها، نقش تمویل کنندۀ اقتصادی را بازی می‌نمودند. در شرایط کنونی ما می‌توانیم به بسیار سهولت نقش نظام‌های حاکم در منطقه خلیج را از چندین بعد و منظر، زیر نظر داشته باشیم:

در سرلوحۀ این ابعاد، می‌توان از دگرگونی که در ساحه ترکیب جمعیتی به نفع غیر مسلمانان، در این منطقه ایجاد شده یاد کرد؛ به این معنی که نظام‌های حاکم در منطقۀ خلیج، با حضور انگلیسی غیرمسلمان در جزیرة العرب هیچ گونه حساسیت نشان نداده، بلکه اعلان رضایت نمودند. حال آن‌که دولت انگلیس پس از بیرون راندن کارگران مسلمان به اساس معیارها و ارزش‌های غربی، در پذیرش کارگران غیرمسلمان از شرق آسیا ادامه داد، که به طور اوسط حدود 80درصد از باشندگانش را تشکیل می‌دهند.

هم‌چنان دولت‌های حاکم در منطقۀ خلیج، حیثیت انبارهای مملو از مواد خوراکی و معادن دست‌ناخورده را داشتند، که فرامین دولت انگلیس را بدون چون و چرا اجراء و تعمیل می‌نمودند. چنانچه کشور انگلیس در نومبر 2006م کنفرانسی را در لندن زیر نام "کمک کننده‌ها برای یمن" برگزار نمود؛ این در حالی بود که بانک جهانی توانسته بود اقتصاد در حال فروپاشی یمن را از زمان آغاز برنامۀ مشهور به اصلاحات مالی و اداری، که در سال 1995م برای اولین بار راه‌اندازی شده بود، نجات دهد. در نتیجه این کنفرانس دولت‌های حاکم در منطقه خلیج مأمور به پرداخت 6 میلیارد دالر برای یمن گردیدند. به همین گونه می‌توان از نقش نظام‌های حاکم در منطقۀ خلیج، در جهت نجات نظام سرمایه‌داری یاد کرد؛ البته این امر زمانی به وقوع پیوست که امریکا و انگلیس پس از پایان بحران اقتصادی جهانی در سال 2008م، بالای صدها میلیارد دالر باهم رقابت نمودند.

به سلسۀ نقش تمویل کننده‌ای که دولت‌های خلیج برای انگلیس داشتند، می‌توان از پرداخت پول برای مصر که زیر اثر امریکا بود یاد نمود؛ این کار پس از سال 2011م جهت نفوذ مجدد انگلیس بر مصر و با شیوۀ کاملاً متفاوت از نحوۀ همکاری انگلیس با کشورهای زیر نفوذش صورت گرفت و به همین ترتیب، از مصرف شدن سیل‌آسای پول و ثروت دولت‌های خلیج، با ایجاد خیزش‌ها و انقلابات 2011م می‌توان نام برد که این پول‌ها در جهت خنثی‌سازی و تغییر مسیر خیزش‌ها، که به هدف رهایی از زیر سلطۀ دولت‌های استعماری راه‌اندازی شده بود، به مصرف می‌رسید.

به سلسۀ نقش‌های منفی و مخرب دولت‌های خلیج در قبال امت اسلامی، این بار نقش مهلک و خطرناک‌تری را بازی نمودند و آن رقابت این دولت‌ها در ایجاد و تأسیس پایگاهای نظامی و بازگذاشتن دروازه‌های این سرزمین‌ها به روی نیروهای امریکایی بود.

با وجود بالا گرفتن احساسات ضد امریکایی در جزیرۀ اوکیناوای جاپان، کوریای جنوبی و آلمان، در نتیجۀ عملکردهای زشت و ناشایستۀ این نیروها در پایگاهای نظامی‌شان، از قبیل تیراندازی، قتل، اعتیاد به موادمخدر، تجاوزهای‌جنسی، رانندگی در حالات نشه که منجر به حوادث ترافیکی می‌گردید و برخوردهای توهین‌آمیز و غیرانسانی با باشندگان این کشورها، موجودیت این نیروها را برای باشندگان این سرزمین‌ها غیرقابل تحمل ساخته بود. چنانچه کوریای جنوبی در سال 2003م به امریکا هشدار داد که پایگاهای نظامی‌اش را در خاک این کشور از وجود نیروهایش تخلیه نماید. در عین حال جاپانی‌ها بعد از حادثۀ تجاوز جنسی بر یک دختر دوازده‌سالۀ جاپانی توسط نیروهای امریکای، تظاهر بر تخلیۀ نیروهای امریکایی از جزیرۀ "اوکیناوا" نمودند. عین حالت و داستان را می‌شود در شأن آلمان تصور نمود.

امریکا پس از جنگ جهانی دوم سیاست ایجاد پایگاهای نظامی را در اطراف و اکناف دنیا اتخاذ نمود و پیمان‌های ناعادلانه‌ای را با کشورهای میزبان به امضاء رساند که بر مبنای آن نیروهای کشورش را از پیگرد قانونی دولت‌های میزبان مستثنی می‌ساخت. با وجود این همه، دولت‌های حاکم در منطقۀ خلیج دروازه‌های این سرزمین‌ها را به روی نیروها و پایگاهای نظامی امریکا باز نموده و از حضورشان پذیرایی گرم نمودند. امریکا در مدت زمان بسیار کوتاه توانست پایگاه "الظهران" را در سرزمین نجد و حجاز بدست آورد و در جریان جنگ جهانی دوم از پایگاه "جزیرۀ مصیرة" که از توابع عمان است، استفاده نمود. با آن‌هم امریکا در فکر آن بود که چگونه پایگاهای نظامی بزرگتری را در منطقۀ خلیج در اختیار داشته باشد.

روی این ملحوظ، با سرعت و پیش‌دستی هرچه تمام در اواخر دهۀ 80، پایگاه نظامی سلطان عبد العزیز را که هزینۀ ساختار آن بالغ به 0.71 میلیارد می‌گردید، به دست آورد که از آن در جنگ علیه عراق در سال 1991م کار گرفت. بخش اساسی و مهم این پایگاه مرکز عملیات هوایی مشترک است که با پیشرفته‌ترین سیستم‌های حفظ و مراقت رهبری شده تجهیز گردیده است و از آن به عنوان مرکز استخباراتی مشترک استفاده به عمل می‌آید که در ماه جون 2011م برای اولین بار مورد کاربرد قرار گرفت و این پایگاه توسط آژانس ارتباطات نیرویی هوایی، که یک نهاد مرموز و مخفیانه است، طراحی و تجهیز گردید.

این دست‌آورد تمایل و حرص امریکا را برای در اختیار داشتن پایگاهای بیشتر، افزون‌تر ساخت؛ از این جهت در سال 1999م اقدام به تأسیس پایگاه "عریف جان" در کویت نمود. این پایگاه توسط انجنیران نظامی در اردوی امریکا به هزینۀ 200 میلیون دالر، در جنوب پایتخت کویت طرح و دیزاین گردید. نیروهای امریکایی پایگاه "احمد الجابر" را که 75 میل از مرزهای عراق فاصله داشت، به نیروهای عراقی تسلیم نمودند و در سال 2000م پایگاه هوایی را در فاصلۀ 39 میل از مرزهای عراق تأسیس نمودند.

اما در یمن نیرویی بحری امریکا، پایگاه "منامه" را از انگلیس‌ها به ارث برد. دولت یمن در سال 1987م پایگاه هوایی "شیخ عیسی" را تأسیس نمود تا در اختیار نیروی پیادۀ امریکا قرار دهد که ساختار آن را به یکبارگی به پایان رساند؛ در سال 1997م توسعه و انکشاف داده شد و در ماه جولای سال 1995م بخش پنجم نیروهای دریایی امریکا به این پایگاه منتقل گردیدند.

اما کشور قطر که سه پایگاه نظامی امریکا را در خود جای داده است، پایگاه "العُدَید" که به هزینۀ ای 1.4 میلیارد دالر در اواخر دهۀ 90م توسط دولت قطر با فاصله 19 میل در جنوب شرق دوحه اعمار گردیده است و در ماه مارچ 2002م مرکز علمیات مشترک هوایی را نیز ایجاد نمود. دو پایگاه دیگر امریکایی در قطر عبارت اند از: پایگاه "السیلیة" در نواحی دوحه و پایگاه "سنوبی" در میدان هوایی دوحه که توسط رژیم حاکم در خاک این کشور و با امکانات آن ساخته شده اند.

دولت عمان در سال 1980م موافقنامۀ همکاری‌های نظامی را با امریکا را به امضاء رساند؛ در سال 1990م مورد بازبینی قرار گرفته و دایرۀ آن گسترده‌تر گردید و به گونه ای پنهانی پایگاه "المسننة"، به هزینۀ 120 میلیون دالر به فاصلۀ 80 میل در غرب مسقط، پایتخت عمان، تأسیس و اعمار گردید. این پایگاه علاوه بر پایگاه هوایی "ثمریت" است که در نزدیکی یمن واقع شده و نیروی هوای امریکا از آن در سال‌های 1991 و 1998م استفاده به عمل آورد. در سال 1996م سرب الحصان الأحمر الأمریکی جهت گسترش و توسعه مسیرهای میدان هوای در داخل پایگاه فرستاده شد. هم‌چنان قابل یادآوری‌ست که قوای بحری امریکا از میدان هوای "جزیرۀ مصیرة" در بحر عرب استفاده می‌نمایند.

در این سلسه دولت امارات متحدۀ عرب هم در سال 1994م پیمان همکاری‌های دفاعی را با امریکا به امضاء رساند که در نتیجه این مواقفتنامه، نیروهای هوای امریکا اجازۀ دسترسی به پایگاه هوایی "الظفرة" را پیدا نمودند. پایگاه هوایی "الظفرة" با فاصله 80 میل خارج از ابوظبی واقع شده است و نیروهای نظامی امارات از رسیدن و جابجایی کشتی‌های هواپیمابر امریکایی در مینا جبل علی واقع در امارت‌نشین دوبی محافظت و مراقبت نمودند.

پایگاهای نظامی امریکا تمثیل کنندۀ یک جامعۀ امریکایی است. این پایگاها علاوه بر تجهیزات و وسایل نظامی، موارد دیگری از قبیل: پوسته‌رسانی، میدان‌های بازی برای ‌بسکیت‌بال، والیبال، گلف، تِنِس و میدان‌های ورزشی، که به اهداف گوناگون ایجاد شده اند و هم‌چنان مراکز تربیت بدنی، حوض‌های آب‌بازی، نمایشگاه‌ها، مراکز صحی، درمانی و کلیساها را در خود جای داده اند.

دولت‌های حاکم در منطقۀ خلیج، با بازگذاشتن مرزهای این سرزمین‌ها به روی پایگاهای نظامی امریکا، جز سهیم شدن در نقشه‌های کشورهای استعماری غربی(امریکا) و خاصتاً کشور انگلیس؛ دیگر هیچ‌گونه انکشاف و پیشرفتی برای خود نداشتند. هم‌چنان، ارتش‌های این دولت‌ها در همسویی و هماهنگی با کشورهای غربی در جنگ عراق و افغانستان نیز اشتراک ورزیدند. این اولین جنگ خلیج فارس بود که در آن امریکا رهبری یک ائتلاف متشکل از 33 ارتش را به شمول ارتش‌های خلیج فارس به عهده داشت، سپس در جنگ صلیبی، که در سپتمبر 2001 اعلام شد، از این ائتلاف در حمله به افغانستان استفاده صورت گرفت و پایگاه‌های امریکا در خلیج فارس نقش مهمی را در این حملات ایفا می‌نمودند و پس از آن این ائتلاف در اپریل 2003 در حمله به عراق، با امریکا سهیم گردید و ما شاهدیم که پایگاه‌های امریکا در کویت از عراق چقدر فاصله دارد.

با پایان عملیات نظامی امریکا در عراق، ناتوانی این کشور در پیشبرد و ادامۀ جنگ صلیبی‌اش علیه اسلام تحت نام جنگ علیه تروریزم، که جهت پیشبرد آن برنامه‌های ده‌ساله را طرح و پیش‌بینی نموده بود، آشکارا و همگانی گردید. بناءً برای حفظ جایگاه بین‌المللی‌اش تلاس ورزید تا حضور نظامی خود را نگهداشته و جنگ‌های دایمی را در قلب سرزمین‌های اسلامی(خاور میانه) با موجودیت نیروی‌های هوایی خود، اداره و کنترول نماید و هم‌چنان جهت پیشبرد اهداف و برنامه‌های خود و حفظ نیروهایش از عُمال و مزدوران محلی‌اش در منطقه به عنوان بدیل قوای زمینی‌اش استفاده می‌نماید.

قوای هوایی امریکا نقش مربی و توجیه کننده‌ای برای نیروی هوایی ارتش‌های کشورهای منطقۀ خلیج را دارند و امریکا از این نیروها به عنوان ابزار دست‌یابی به اهداف خود استفاده می‌نماید؛ به گونۀ مثال: می‌توان از به کارگیری این نیروها توسط امریکا جهت سرکوب اهدافی در لبیا، عراق و یمن یاد نمود. علاوه بر این، دولت‌های حاکم در منطقۀ خلیج مکلف هستند تا موادسوخت و هزینۀ پرواز این هواپیماها را نیز تأمین نمایند. در نتیجه می‌توان ادعاء نمود که دولت‌های حاکم در منطقۀ خلیج به نیابت از امریکا جنگ صلیبی را علیه اسلام پیش می‌برند.

در پی نابودی و فروپاشی سلطه و اقتدار امت اسلامی، دولت‌های حاکم در منطقۀ خلیج توسط انگلیس‌ها تأسیس و ایجاد گردیدند. این دولت‌ها در شرایط کنونی حیثیت انبارهای مملو از پول و اسلحه و ذخیره‌گاه احتیاطی را داشته که در هماهنگی با طرح‌های امریکا و انگلیس تلاش می‌ورزند تا از بازگشت مجدد زندگی اسلامی در محوریت خلافت راشدۀ ثانی که ظهور آن به یاری الله بسیار نزدیک است، جلوگیری و ممانعت نمایند.

در گذشته صحراهای پهناور و کم جمعیت منطقۀ خلیج، پناهگاهی برای آشوب‌گران و شورشیانی گردیده بودند که علیه حاکمیت اسلام خروج می‌نمودند و این یک ضربۀ بزرگی بر امت اسلامی به شمار می‌رفت که با پیدایش و کشف نفت به وخامت اوضاع در منطقه افزوده شد و اما امروز با خیزش و تحرک امت اسلامی جهت ازسرگیری زندگی دوبارۀ اسلامی با برپایی دوبارۀ خلافت راشدۀ ثانی، دولت‌های موجود در منطقۀ خلیج، جهت رویارویی و نبرد با این موج عظیم، از تمام امکانات خود استفاده می‌نماید. پس آیا فرزندان و اهل با خرد منطقۀ خلیج متوجه نقش و رول پلید نظام‌های حاکم‌شان نمی‌شوند تا از این نظام‌ها خود را یک سو نموده و عزت دنیا و آخرت شامل حال‌شان گردد؟

برگرفته از مجلۀ الوعی

ادامه مطلب...

عمر سیاسی یک حاکم مزدور چطور به پایان می‌رسد؟!

  • نشر شده در سیاسی

 رئیس‌جمهور اشرف غنی بعد از اکمال دور چهارم گفتگوی صلح با طالبان در خطاب به ملت گفت: "ما بخاطری به تدبیر تأکید می کنیم که از تجربه زمان داکتر نجیب الله آگاهی داریم، ما همه می دانیم که او چگونه فریب داده شد، سازمان ملل متحد به وی تضمین تامین صلح داده بود؛ اما متاسفانه به فاجعه انجامید." وی چند روز بعد در سخنرانی دیگرش خطاب به سربازان گفت: "رئیس‌جمهور شما نه شاه شجاع است و نه هم امیر یعقوب خان که برای کسی سر بگذارد و یا معاهده گندمک را بالایش امضا کنند." وی افزود که مارگزیده از ریسمان می‌ترسد، مگر ما نه از مار می‌ترسیم و نه هم از ریسمان، زیرا ما عقل داریم و با تدبیر به پیش می‌رویم و آنچه را انجام می‌دهیم که عزت کشور در آن مصئون باشد.
تاریخ معاصر بشر برای همگی ثابت می‌سازد که عزت مزدور با وقار نسبت به مزدور حلقه به‌گوش نزد بادار به مراتب بیشتر می‌باشد. اما اشرف غنی از آنعده مزدورانی به شمار می‌رود که مزدوران حلقه به‌گوش را نیز شرمانده است. اینکه چرا؟! جزئیات بسیار زیاد دارد که در اینجا به ګوشه ی از خوش خدمتی هایی اشاره میکنم که اشرف غنی در طول زمامداری اش به امریکایی ها انجام داده است ولی امریکایی ها وی را نادیده گرفته و موقف وی را در پروسه های بزرگ مانند انگشت ششم دست قرار داده اند: منزوی و بی صلاحیت:
اشرف غنی در ۲۴ ساعت نخست ریاست جمهوری اش پیمان امنیتی با امریکا را امضا نمود و گفت که امروز روزی است که افغانستان حاکمیت ملی خود را به صورت اساسی به دست می‌آورد. حالانکه این پیمان ننگین ترین پیمان در تاریخ معاصر افغانستان شمرده می شود که روی معاهدات گندمگ و دیورند را سفید ساخته است.
· اشرف غنی برای تمویل جنگ امریکا در افغانستان سیستم مالیاتی دولت را طوری عیار نمود، تا افغانستان را با شرایط صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و سایر نهادهای استعماری بین المللی وفق دهد. وی عواید دولت را در اثر وضع نمودن مالیات گزاف بر تاجران، کسبه کاران، صنعتگران، دهقانان و حتی مردم عام و بی بضاعت، از سقف تعیین شده صندوق بین المللی پول نیز بالاتر برد. درحالیکه سطح بیکاری بالاتر از 50 درصد گزارش شده است.
· اشرف غنی تحت نام جوان سازی ادارات دولتی و مبارزه با فساد؛ پالیسی (تغییر نسل یا Generation Change) را در تمام ادارات دولتی اعمال نمود و بقایای مجاهدین و کمونیستان اسبق را ریشه کن ساخت، و در عوض مهره های سیکولار را جایگزین ساخت.
· اشرف غنی بعد از عقد پیمان امنیتی با امریکا جنگ را افغانی ساخت و علاوه بر صدها هزار تلفات ملکی 45 هزار نیروی نظامی افغان را نیز به تیغ کشتن داد. همزمان با این صدها هزار خانوادۀ دیگر نسبت به مشکلات امنیتی و وضعیت بد اقتصادی اقدام به مهاجرت نمودند. وی خون افغان ها را تخته خیز نفوذ امریکا در اوراسیا قرار داد، که زمامداران اسبق نیز دست به چنین جنایتی نزده بودند.
· اشرف غنی تحت نام برنامه های اقتصادی و راه اندازی دهلیزهای هوائی وغیره طرح های اقتصادی اش، زمینه را برای افتتاح و راه اندازی پروژه های منطقوی هموار ساخت. که درحقیقت هموارسازی تسلط امریکائی بر کشور وحتی کشورهای منطقوی می باشد. زیرا پروژه ها وطرح های منطقوی زمینه تأمین وگسترش نفوذ امریکائی را در منطقه ساده می سازد. ولی سهم افغانستان یک مقدار بسیار کوچک وغیر قابل ملاحظه درین میان می باشد. همچنان، اشرف غنی چهارراه اقتصادی را به یک چهارراه امریکائی مبدل ساخت. وی زمینه استخراج معادن وانتقال آن را توسط امریکائی بیشتر ازقبل مهیا ساخت.
· با وجود خوش خدمتی زیاد اشرف غنی به امریکا، وی بعد از چند بار تقاضای ملاقات با ترامپ، جواب منفی دریافت نمود که بالاخره درین اواخر با کمال بی شرمی به وی نامۀ محرمانه فرستاد، که حتی آن هم از جانب بادارش محرمانه نماند و از سوی رسانه‌های امریکایی افشا شد. وی درین نامه از ترامپ خواسته بود که نیروهای آمریکایی را به طور کامل از افغانستان خارج نکند. با در نظرداشت شخصیت تجارتی ترامپ حتی پیشنهاد نموده بود که هزینه‌های نیروهای آمریکایی در افغانستان می تواند تا ۲ میلیارد دلار و تعداد نیروهای آمریکایی تا ۳۰۰۰ نفر، کاهش یابد.
· نهایتا این که اشرف غنی درطول چهار سال حکمروائی خود بیشتر از چهار کلمه ی کلیشه یی دیگر چیزی برای مردم افغانستان فراهم نکرد و تحت نام اصلاحات اقتصاد را به رکود برده، جوهای خون را جاری ساخت و حالا بعد از ذلت و رانده شدن از سوی بادار، اکت های قهرمانی در می آورد.
با در نظرداشت موارد فوق اشرف غنی راست می‌گوید که وی نه از مار می‌ترسد و نه از ریسمان، درحالیکه از جملۀ خاینین است. چون تاوان و تلفات زیانبار این مار و ریسمان را مردم می‌پردازد نه او. اما اینکه می‌گوید که ما عقل داریم و با تدبیر به پیش می‌رویم و آنچه را انجام می‌دهیم که عزت کشور در آن مصئون باشد. کاملاً دروغ می‌گوید. زیرا عقلش برای منافع مردم افغانستان نه، بلکه برای منافع بادارانش خدمت نموده است. هیچ مورد متذکرۀ فوق موضوعی نیست که درآن عزت مردم این کشور مصئون شده باشد. بلکه همه برای تحقق اهداف اشغالگران و استعمارگران بوده و هست.
اشرف غنی از تجربه ی داکتر نجیب الله صحبت نمود که وی بعد از اتکا به ملل متحد، بجای نجات به حلقه دار آویزان شد. سرنوشت غنی نیز بعد از یک عمر خدمت به استعمار ذلت و سرخمی خواهد بود؛ زیرا هر حاکمی که به غیر از درگاه الله سبحانه وتعالی به جایی دیگر اتکا کند و استعانت بجوید به چنین سرنوشت ذلت باری مواجه می شود که در نهایت استعمار از وی نیز رو برمیگرداند.
اشرف غنی نسبت به داکتر نجیب، شاه شجاع و یعقوب خان بدترین اعمال را برای تحقق منافع بادارش در حق مردم افغانستان انجام داده است. لذا رابطه اش با مردم مسلمان و مجاهد افغانستان قطع شده است. رابطه اش با الله متعال قبل ازین قطع شده بود و اینک رابطه اش با امریکا نیز در حالت قطع شدن است. لذا امریکا و طالبان در مذاکراتش وی و نظامش را به کلی دور می‌زند و او نیز عذاب وجدانش را در سخنرانی‌ها بازگو می کند. پس عبرت بگیرید؛ این است سرنوشت یک مزدور استعمار!

كَمْ تَرَكُوا مِن جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿٢٥﴾ وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ ﴿٢٦﴾ وَنَعْمَةٍ كَانُوا فِيهَا فَاكِهِينَ﴿٢٧﴾ كَذَٰلِكَ ۖ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا آخَرِينَ﴿٢٨﴾ فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنظَرِينَ﴿٢۹﴾ سورۀ دخان
چه باغها و چشمه‌سارهای زیادی از خود به جای گذاشتند! و کشتزارها و اقامتگاههای جالب و گرانبهائی را. و نعمتهای فراوان (دیگری) که در آن شادان و با ناز و نعمت زندگی می‌کردند. این چنین بود (ماجرای آنان) و ما همه‌ی این نعمتها را به قوم دیگری دادیم. نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین، و نه بدیشان مهلتی داده شد (تا چند صباحی بمانند و توبه کنند و به جبران گذشته‌ها بپردازند).
سیف الله مستنیر
رییس دفتر مطبوعاتی حزب التحریر ولایه افغانستان

 

 

[1] سازمان ملل از داکتر نجیب خواسته بود تا با اداره انتقالی غیر جانب دار موافقت کند تا آن اداره، زمینه یک نظم سیاسی نوین را فراهم کند و جنگ در کشور پایان یابد. در مقابل سازمان ملل نجات جان داکتر نجیب را تضمین کرده بود. با این حال این سازمان نتوانست جان نجیب را نجات دهد و جنگ در افغانستان نیز پایان نیافت.

[2] شاه شجاع، معاهده لاهور را در سال ۱۸۳۸ با رنجیت سینگ و بریتانیای وقت به امضا رساند. در سال ۱۸۳۹ شاه شجاع به کمک بریتانیا وارد قندهار شد و اعلام پادشاهی کرد.

[3]  "معاهده گندمک" میان امیر محمد یعقوب خان و سر لوئیس کیوناری، نماینده سیاسی انگلستان در تاریخ ۲۶ می ۱۸۷۹ امضا شد که این معاهده‌ها در نهایت منجر به امضا "کنوانسیون کابل" یا معاهده دیورند در سال ۱۸۹۳ میان امیرعبدالرحمان خان و سِر هنری مورتمور دیورند شد.

ادامه مطلب...

نرم‌خویی و خوش‌رفتاری

(ترجمه)

از حضرت عایشۀ صدیقه رضی الله عنها روایت است که رسول الله صلى الله عليه وسلم فرمود:

«إِنَّ اللَّهَ تعالی رَفِيقٌ يُحِبُّ الرِّفقَ، وَيُعْطِي على الرِّفق مالا يُعطي عَلى العُنْفِ وَما لا يُعْطِي عَلى ما سِوَاهُ»

(رواه مسلم)

ترجمه: الله متعال مهربان است و نرم‌خويی و مهربانی را دوست دارد و در برابر مهربانی چيزی عطا می کند که در برابر خشونت و چيزهای ديگر نمی‌بخشد.

در روایت دیگری آمده، که پیامبر صلى الله عليه وسلم برای حضرت عایشه رضی الله عنها گفت:

«عَلَيْكِ بِالرِّفْقِ، وَإِيَّاكِ وَالْعُنْفَ وَالْفُحْشَ، إِنَّ الرِّفْقَ لَا يَكُونُ فِي شَيْءٍ إِلَّا زَانَهُ، وَلَا يُنْزَعُ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا شَانَهُ»

ترجمه: نرمی را اختیار کن و خود را از زشتی و فحش‌گوئی نگهدار؛ زیرا رفق در چیزی نمی‌باشد؛ مگر که آن را زينت می‌بخشد و از هيچ چيزی بدور نمی‌شود، مگر اين‌که آن را زشت می‌سازد.

سفیان ثوری به یارانش گفت: آیا می‌دانید رفق چیست؟ رفق آنست که هر عمل در جایش انجام یابد، شدت و جدیت در جایش، نرمی و سهل‌گیری در جایش؛ شمشیر در جایش و قمچین یا تازیانه در جایش.

امام غزالی گفته: رفق محمود وستوده شده است و ضد زشتی تندروی و غرور می‌باشد. زشتی و سخت‌گیری منتج به غضب و فظیحت می‌شود. رفق و نرمی صاحبش را به حسن خلق و سلامتی منتج می‌نماید. رفق و نرمی ثمره و نتیجۀ حسن خلق است.

برادران مسلمان! کار و تلاش بخاطر تغییر و حمل دعوت در اولویت مکلفیت‌های انسان قرار دارد؛ لذا ضرور باید امت اسلامی را آگاهی داد که تو در خدمت ایشان هستی و در راستای حصول سعادت دنیا و آخرت آن‌ها می‌کوشی. اینست موضوعی‌که در رأس همه فعالیت و مشغولیت حقیقی زندگی مان قرار گرفته است؛ چنانچه توجه و هدف اساسی زندگی نبی کریم صلی الله علیه وسلم همین بیداری و نجات مردم به واسطۀ طاعت در دنیا و بشارت جنت در آخرت بود.

وضعیت امت اسلامی مقتضی آن است که همۀ ما دست همّت را به دست هم بدهیم و بكوشيم تا با لطف و نرمی کامل و خالی از تکبر، دست امت را گرفته تا ایشان دقت بر این کنند که هرکاری را در محل و موقع آن انجام دهند؛ اما هرگاه در آن چه خیر و مصلحت امت نهفته باشد و ضرورت به شدت و جدیتی دیده شود، باید از شدت و جدیت کارگرفته شود و پرده از روی حقایقی برداشته شود که کفار ضد مصالح امت برنامه‌ریزی کرده اند.

پس امت باید نسبت به مصالح‌شان تنبیه و آگاه شوند؛ زیرا هرفرد امت جزء لا یتجزای امت اسلامی می باشند تا مملو از تداوم روابط و محبت بوده و امت اسلامی ارتقا نمایند تا به یاری الله متعال عزت دنیا و آخرت را کسب نمایند.

ادامه مطلب...

دارالاسلام و دارالکفر؛ حکم شرعی و مفهوم فقهی وسیاسی ثابتی اند که از یاوه‌سرایی دارالافتاء بدور اند!

  • نشر شده در مصر

(ترجمه)

پس از این‌که غرب آگاهی کامل مسلمانان را در خصوص اسلام سیاسی به عنوان یگانه طریقۀ زندگی درک نمود، فصلی جدیدی از حملۀ بزدلانه و کینه‌توزانه‌ای خویش را علیه اسلام و مسلمانان باز نمود. در واقع این  همان چیزی‌ست که وزیر خارجۀ امریکا گفت: « باور مسلمانان به اسلام به عنوان یگانه روش زندگی؛ تنها چیزی‌ست‌که امریکا را تهدید می‌کند.» اما در این‌جا دارالافتاء در وبسایت خود، حکم ثابت و مفهوم شرعی دارالاسلام و دارالکفر را با یاوه سرایی‌های رد نمود که نمی‌دانیم آن را از کجا استنباط کرده است؛ مفهوم جدیدی‌که ما نه در سیاست آن را می‌شناسیم و نه هم در فقه. این مفهوم عبارت از دار تسامح، محبت و برادری می‌باشد و ما نمی‌دانیم که آن‌ها در مورد کدامین تسامح و محبت صحبت می‌کنند؛ تسامح و محبتی‌که در چهارچوب روابط و میثاق‌های جدید بین‌المللی صورت می‌گیرد؛ در حالی‌که مردم به خصوص مسلمانان، که خون‌شان به ناحق ریخته می‌شود تا ثروت و منابع‌شان به غارت برده شود و مجبور شوند که دین‌شان را ترک کنند. نمونه‌های زیادی از شام گرفته تا یمن و لیبیا در درگیری‌های بین‌المللی وجود دارد؛ هم‌چنان برما، که مسلمانان در آن به جرم مسلمان بودن سلاخی می‌شوند و یا ظلم و جنایت چین در حق مسلمانان اویغور در ترکستان شرقی و بازداشت میلیون‌ها انسان تنها بخاطر این‌که مسلمان اند. ...

مفاهیم شرعی در واقع احکامی اند که توسط میثاق‌ها و روابط بین‌المللی تفسیر نمی‌شوند؛ بل تفسیر این مفاهیم بر مبنای ادله استنباط می‌گردد. شریعت اسلامی سرزمین را به دوبخش دارالاسلام  و دارالکفر تقسیم می‌کند. دارالاسلام، به سرزمینی گفته می‌شود که قوانین اسلامی در آن حاکم بوده، امنیت(امان) آن به امان اسلام باشد؛ هرچند بیشتر ساکنین آن را غیرمسلمانان تشکیل دهند. اما دارالکفر به سرزمینی گفته می‌شود که قوانین کفری در آن حاکم بوده، امنیت و امان آن به امان اسلام نباشد؛ هرچند که بیشتر ساکنین آن را مسلمانان تشکیل دهند. لذا مسئلۀ قابل اهمیت در تشخیص سرزمین چه دارالاسلام باشد یا دارالکفر، قوانین و نظامی‌هایی می‌باشند که بر اساس آن حکم می‌کنند. هیچ‌یک از علمای امت چه در گذشته و چه در حال بر سری این مسئله اختلافی ندارند؛ چون این امری‌ست که توسط پیامبر بزرگوار اسلام ﷺ واضحاً بیان شده است؛ هرازگاهی‌که کسی را به حیث سرلشکر تعیین می‌نمود، او را رهنمایی نموده، می‌گفت:

«ثُمَّ ادْعُهُمْ إِلَى التَّحَوُّلِ مِنْ دَارِهِمْ إِلَى دَارِ الْمُهَاجِرِينَ وَأَخْبِرْهُمْ أَنَّهُمْ إِنْ فَعَلُوا ذَلِكَ فَلَهُمْ مَا لِلْمُهَاجِرِينَ وَعَلَيْهِمْ مَا عَلَى الْمُهَاجِرِينَ فَإِنْ أَبَوْا أَنْ يَتَحَوَّلُوا مِنْهَا فَأَخْبِرْهُمْ أَنَّهُمْ يَكُونُونَ كَأَعْرَابِ الْمُسْلِمِينَ يَجْرِي عَلَيْهِمْ حُكْمُ اللَّهِ الَّذِي يَجْرِي عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَكُونُ لَهُمْ فِي الْغَنِيمَةِ وَالْفَيْءِ شَيْءٌ إِلَّا أَنْ يُجَاهِدُوا مَعَ الْمُسْلِمِينَ»

(رواه مسلم)

ترجمه: سپس آن‌ها را به هجرت از دار خودشان به دار مهاجرین دعوت کن و به ایشان خبر ده که اگر هجرت کردند در زمرۀ سایر مهاجرین داخل شده، از آن‌‎چه به آنان هست، به اینان هم خواهد بود و آن‌‎چه بر آنان تطبیق می‎شود؛ بر اینان نیز تطبیق خواهد شد و اگر مهاجرت را رد کردند، به آن‎‌ها بگو که حالت مسلمانان بدوی(صحرایی) را خواهند داشت و بر اساس احکام الهی مانند سایر مسلمانان بر آنان حکم خواهد شد؛ ولی هیچ امتیازی از غنایم جنگی نخواهند داشت؛ مگر این‌‎که واقعاً در کنار مسلمانان(با کفار) وارد پیکار شوند.

بناءً از کدامین تسامح و محبت تعریف می‌کنید؛ از تسامح و محبتی‌که بر اساس چرندیات سازمان ملل و کنوانیسون‌های بین‌المللی که با اسلام و مسلمین ستیزه می‌کنند و تلاش می‌کنند تا از ظهور عزت دوبارۀ مسلمانان جلوگیری کنند؟! جز این نیست که جنگ علیه مفهوم دارالاسلام و دارالکفر جنگ علیه ظهور دوبارۀ اسلام، نظام و دولت آن می‌باشد. جنگی‌ست که به سرکردگی امریکا، غلامان و حکام مزدور سرزمین‌های ما علیه ما صورت می‌گیرد.

شما اهل دارالافتاء انتخاب کرده اید که بخشی از آن باشید و بخشی از آن‌هایی باشید که موج گستردۀ حملات کینه‌توزانه‌ای شان را علیه اسلام و امت اسلامی به کار بسته اند؛ بخشی از گمراه‌گرانی‌که می‌خواهید به گمراه‌گری بپردازید. چگونه در حضور خداوند متعال قرار خواهید گرفت؛ در حالی‌که به گمراه ساختن امت کمر بسته اید و امت را از عقیدۀ‌شان منحرف می‌کنید و با بیرون کردن نصوص شرعی از سیاق اصلی‌شان می‌خواهید بر توجیهات‌ و مزخرفات گمراه‌کنندۀ تان مهر تأیید بزنید؟ گذشته از این، شمایید که به عاملین‌تان بیان توصیه می‌کنید تا از تطبیق اسلام در قالب یک دولت به عنوان خوارج بغاوت کنند. این‌که حکام خائن شما که در برابر این سرزمین و مردم آن خیانت و غدر ورزیدند و آن را به بهای ناچیزی فروختند و به الله سبحانه‌و‌تعالی و رسول او ﷺ ستیزه کردند، آیا گمان می‌کنید که بر اساس اسلام حکم می‌کنند؟! در یک تلبیس آشکارانه که ادعا می‌کنید گویا ما جز اسلام چیزی دیگری تطبیق نمی‌کنیم، آیا گمان می‌کنید مردم نسبت به آن کور اند و نمی‌بینند؟! پس کجاست شریعت در یک کشوری‌که مرزهای کاذب "سایکس پیکو" را به رسمیت می‌شناسند و مسلمانان را در آن طرف مرزهایش اجنبی(خارجی) عنوان می‌کند؛ کشوری‌که بر مبنای قوانین غربی حکم نموده و توسط یک مشت از انسان‌های(مزدور) اعمال می‌شود؟!

ای اهل کنعان! مفاهیم شرعی، مفاهیم ثابتی اند که از مصادر شرعی(قرآن، سنت، اجماع و قیاس) استنباط می‌شوند؛ پس کسانی‌که می‌خواهند آن را رد کنند، باید از خود دلیل شرعی داشته باشند و نباید این چرندیات را با ما به بحث و گفتگو درین مورد ارائه دهند. قوانین شریعت با تغییر زمان و مکان تغییر پذیر نیست؛ بلکه هر واقعیت آن حکم شرعی خودش را دارد و این واقعیت خود کدام منبع فکر و قضاوت نیست؛ بلکه موضوع فکر و عمل برای تغییر است. هدف از جنگ با مفاهیم ثابت اسلامی این است که شما را از این واقعیتی‌که اسلام یگانه طریقۀ زندگی‌ست و شما باید بر اساس عقیدۀ اسلامی زندگی نمایید، گمراه نموده و بی‌باور بسازد. این دقیقاً چیزی‌ست که غرب آن را خوب درک کرده است؛ هم‌چنان این را درک کرده است که در میان امت و با امت شباب حزب‌التحریر پیوسته تلاش می‌کنند تا اسلام را در چهارچوب یک دولت قضیۀ سرنوشت‌ساز و یگانه طریقۀ زندگی این امت قرار دهند و تلاش می‌کنند تا دوشادوش شما آن را تأسیس نمایند و آن‌ها تنها در میان شما، اهل قدرت را ندارند که آن‌ها را نصرت دهد تا این دولت با عزمت، خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت را احیاء نمایند؛ دولتی‌که حتی قبل از حضور کفر نسبت به آن سرسخت و بدبین می‌باشد. یا الله سبحانه وتعالی این دولت با مقتدر را بر ما ارزانی دار تا از جملۀ سربازان و شاهدان آن باشیم...

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾

[انفال: ٢٤]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! دعوت الله(سبحانه‌وتعالی) و پیامبر(صلی الله علیه وسلم) را اجابت کنید؛ هنگامی‌که شما را به سوی چیزی می‌خوانند که شما را حیات می‌بخشد و بدانید الله(سبحانه‌وتعالی) میان انسان و قلب او حایل می‌شود و همۀ شما(در قیامت) نزد او گردآوری می‌شوید!

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه مصر

ادامه مطلب...

نگاهی به حوادث و رویدادهای جدید

نشست "217"
رابطۀ رئیس جمهور امریکا با کنگره
مهمان برنامه: استاد محمد عمیر (ابو المجد)
مجری برنامه: استاد هیثم الناصر (ابو عمر)

جزب التحریر – ولایه اردن

جمعه، 10 جمادی الثانی 1440هـ.ق / 15 فبروری 2019م

ادامه مطلب...

تلویزیون الواقیه: گفت‌وگوی آزاد "آیا امکان دارد که جنبش سودان به انقلاب واقعی مبدل گردد؟!"

  • نشر شده در ویدیوها

گفت‌وگوی زنده تلویزیون الواقیه با دکتور محمد عبد الرحمن عضو حزب التحریر – ولایه سودان تحت عنوان "آیا امکان دارد که جنبش سودان به انقلاب واقعی مبدل گردد؟!"
پنج شنبه ،02 جمادی الثانی 1440هـ.ق / 07 فبروری 2019م

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه