شنبه, ۰۴ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۰۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

بحران خانوادگی در جامعۀ سیکولر غربی

(بخش اول)

واقعیت از بین رفتن خانواده‌ها در دولت‌های سیکولر غربی

 (ترجمه)

در ماه اپریل ۲۰۰۸م، پاول‌کولریج قاضی محاکم خانواده در ناحیۀ جنوب‌غربی انگلیس یک سخنرانی را به وکلای مدافع نهاد "ریزولوشن" ایراد نمود که در آن زندگی خانواده‌گی در انگلیس را به‌خاطر از بین رفتن خانواده‌ها به یک ماشین ذوب تشبیه کرد. او گفت: «تعداد زیادی از خانواده‌ها از فرزندانی تشکیل شده که مادران‌شان از پدرانی مختلف آن‌ها را با خود آورده اند، که هیچ‌کدام ازین پدران در تربیه و حمایت‌شان سهم نمی‌گیرند... این‌ قضایا موارد نادر نبوده؛ بلکه در محکمه‌های خانوادگی عادی است.» او ادامه داد: «رد پای تقریباً تمام امراض جامعه مستقیماً از سقوط زندگی خانواده ریشه‌یابی می‌شود. ما همه این را می‌دانیم، اگر سابقۀ تقریباً هر طفل را در سیستم دارالتأدیب اطفال و یا عدلیۀ جوانان بررسی کنیم، یک خانوادۀ ازهم پاشیده را در خواهیم یافت. به‌همین قسم اگر یک معتاد ویا آن اطفالی را که از مکتب فرار می‌کنند، متوجه شویم. همۀ این قضایا را بررسی  کنید، شما حتماً یک خانوادۀ فقیر را که توسط رابطۀ شکننده و یا هم ناکارآمد کنترول می‌شوند خواهید یافت.»

این توصیف ناخوش‌آیند از زندگی خانواده‌گی در انگلیس بعد از نشر خبر وقایع دیگری، به‌شمول سقوط آمار ازدواج در انگلستان و و ویلز، به پایین‌ترین سطح از سال ۱۸۶۲م و بالا رفتن آمار طلاق به بالاترین سطح از سال ۱۹۹۶م بیرون آمد. (منبع: ادارۀ ملی آمار ONS)

هم‌چنان نظریات راجع به‌سقوط ساختار خانواده در انگلیس توسط سیاست‌مداران، فرهنگیان و معلمان نیز درین کشور زبان‌زد شده است. "رابرت ویلن" از اتاق فکر(انستیتوت دولتی مطالعات جامعۀ مدنی) که اکثراً به دولت انگلیس در امور مدنی مشوره می‌دهد، تجزیه‌های خانواده‌گی را یک مشکلی می‌داندکه خیلی بزرگ‌تر از آن‌است که کمک دولت بتواند آن‌را حل نماید. او گفت: «درصورتی‌که تعداد خانواده‌های از‌هم‌پاشیده کم می‌بود، دولت شاید می‌توانست پول مصرف کرده و اطفال را از دید پولی کمک کند، ولی با مشکل در این مقیاس مقابله کرده نمی‌تواند.»  "کارن وودوال" از مرکز خانواده‌های جداشده گفت: «جدایی در خانواده‌ها به یک حقیقت زندگی در تمام جامعه انگلیس مبدل شده است. اگر شما تمام اجداد اطفالی‌که والدین‌شان ازهم جدا شده اند و بزرگ‌سالانی‌که شریک زندگی اند و دیگر والدین جداشده را اضافه نمایید، به‌نظر می‌رسد که طلاق و جدایی یک مسئله‌ای است که بالای نیمی از جامعه تأثیر گذاشته است.» معلمان در کنفرانس سالانۀ تشکیلات معلمین و مدرسین در سال ۲۰۰۸م ، سقوط نظم خانواده را یک حلقۀ زهرآگین که بالای توانایی اطفال برای آموختن و صحت روانی و بدنی‌شان تأثیر بد می‌گذارد، توصیف کردند.

در طول دهۀ گذشته نظام خانوادگی در انگلیس حالت تاسف‌باری را داشته است. کریستین گای آمر مرکز عدالت اجتماعی و یک اطاق فکر تأثیرگذاری‌که در مورد مسائل اجتماعی در انگلیس نظر می‌دهد. در یک گزارشی‌که در سال ۲۰۱۳م با عنوان "خانواده‌های شکسته، چرا ثبات مهم است" از یک سونامی سقوط نظم خانواده‌ها درین کشور هشدار داده بود. او بیان کرد: «هزینۀ انسانی، اجتماعی و اقتصادی(سقوط نظم خانواده) برای اطفال و بزرگ‌سالان بدون درنظرداشت این‌که این یک امر عاجل ملی است، مخرب بوده و رسیده‌گی به این امر از طرف سیاسیون چپ و راست به گونۀ ضعیف برخورده شده است.

این سونامی فروپاشی خانواده، آینه‌دار حالت جهان غرب است. در انگلیس آمار طلاق به ۴۲ درصد می‌‍رسد. در سال ۲۰۱۲م در هر ساعت ۱۳ طلاق در انگلیس و ولز به‌ثبت می‌رسید. در امریکا ٥۳درصد ازدواج‌ها به طلاق می‌انجامند. در سویدن این آمار ۶۴ درصد و در بلجیم رقم حیرت‌آور ٧۰ درصد است. ( منبع آمار از بزنس انسایدر)

براساس آمار اروپا، بین سال‌های ۱۹۶٥م الی ۲۰۱۳م، آمار طلاق در ۲۸ کشور اروپایی دو برابر شده است. این افزایش زیاد طلاق با افزایش تعداد افراد سرپرست خانه‌وار؛ خانوار‌هایی‌که اطفال با یکی از والدین‌اش زندگی می‌کنند، همراه بوده است. در انگلیس، در بین سال‌های ۱۹۹۶م الی ۲۰۱۲م، تعداد افراد سرپرست خانه‌وار تنها۲٥ درصد یعنی دو میلیون افزایش یافته که حاکی از یک چهارم تمامی خانواده‌های مستقل است. در حقیقت به‌اساس آمارهای دولتی، نزدیک به نیمی‌از ۱٥ساله‌ها در کشور با هردو تن از والدین خودشان زندگی نمی‌کنند. در جوامع فقیرتر این آمار به دو سوم همه نوجوانان افزایش می‌یابد. اکثریت مطلق(۹۲ درصد) خانواده‌ها با یک سرپرست توسط مادران اداره می‌شود که بسیاری در تربیۀ اطفال‌شان به‌مشکل بر می‌خورند، در حالی‌که آن‌ها تنها نان‌آور خانوادۀ‌شان هستند.

هرسال بیست هزار تن، که بیشترشان زنان اند، به این ارقام اضافه می‌شود. نتیجۀ همۀ این‌واقعات این‌است که تعدا عظیمی از اطفال در انگلیس، یک طفل از سه طفل، بدون پدر در خانه بزرگ می‌شوند که طبق ارزیابی‌ها یک الی دو ملیون تن از آنان از هرگونه تماس با پدران‌شان بی‌بهره و یا کاملاً محروم اند. آمار رسمی ثبت تولد برای ۲۰۱٥م نشان داده که بیش از نیمی از مادران جوان با پدران‌شان زندگی نکرده و یا هم پدرشان ثبت نشده است. انستیتیوت پدران اعلام کرده که از هر شش طفل یکی از آن‌ها تا زمانی‌که آن‌ها به شانزده‌ساله‌گی برسند، پدرشان را هرگز ندیده اند. دیوید کامرون نخست وزیر سابق انگلیس، در کنفرانس حزب محافظه‌کار در سال ۲۰۱٥م بیان کرد: «امروزه امکان این‌که یک نوجوان شامل مکتب متوسطه موبایل هوشمند داشته باشد، بیشتر است تا این‌که یک پدر بالای سر خود داشته باشد.»

این امر در دیگر دولت‌های سیکولر غربی نیز به‌همین منوال است. بر اساس سرشماری سال ۲۰۱۰م در امریکا، از هرسه طفل یکی(۱٥میلیون) بدون پدر و نزدیک به پنج میلیون بدون مادر زندگی می‌کنند. در بعضی ساحات شهری، حتی از هر ده طفل یکی پدر دارد. درکنار بیماری همه‌گیر، فروپاشی خانواده‌ها در کشورهای سیکولر غربی یک کاهش چشم‌گیر نیز در آمار ازدواج‌ها در طی چند دهۀ اخیر رخ داده است. طبق آمار "یورو استیت" در فاصلۀ سال‌های ۱۹۶٥م و ۲۰۱۳م، آمار ازدواج‌ها در بیست و هشت کشور اروپایی نزدیک به ٥۰ درصد کاهش یافته است. در انگلیس طی 40 سال گذشته تناسب جمعیت کلان‌سال که ازدواج کرده اند، از ٧۰ درصد به نصف کاهش یافته است. (منبع: CSJ)

سال ۲۰۱۳م آمار ازدواج به‌پایین‌ترین حد خود رسید و ریکارد شکست. به‌گفتۀ ادارۀ ملی احصایه، تنها نیمی از نوجوانان در کشور ازدواج می‌کنند. در بسیاری از کشورهای شمالی مثل آیسلند، دنمارک و ناروی، تنها ۳۰درصد زنان متاهل هستند که این رقم برای زنانی‌که در بین سنین ۲٥ و ۲۹ سالگی هستند، به کمتر از ۲۰درصد کاهش پیدا می‌کند. (منبع:worldatlas.com)

در مقابل این کاهش آمار ازدواج، زندگی باهم(زوج‌هایی‌که بدون ازدواج باهم زندگی می‌کنند) در کشورهای غربی و در پی به‌رسمیت شناخته شدن آن منحیث یک شکل قبول شده، خانواده در پهلوی ازدواج‌های قانونی، در جوامع لیبرال به اوج خود رسیده است. به‌این ترتیب در انگلیس در حالی‌که در سال‌های دهۀ ۶۰م کمتر از یک تن از هر صد بزرگ‌سال، زیر سن ٥۰سال زندگی باهم(خارج از ازدواج) داشتند. این رقم به یک تن از هر پنج تن امروزه افزایش یافته است، که ۳,۳ میلیون فرد را شامل می‌شود. در حقیقت زندگی‌باهم بیشترین رشد خود را در طول دو دهۀ گذشته در کشور داشته است.

این برخلاف واقعیتی است که مطالعات و گزارشات پی‌درپی واضح ساخته که ازدواج باثبات‌ترین راه برای طفل آوردن است و خانوارهایی‌که برپایۀ زندگی باهم گذاشته شده اند، از احتمال فروپاشی بیشتری نسبت به خانواده‌های ازدواج کرده برخوردار اند. طبق آمار ارائه شده توسط تشکیلات "نهاد ازدواج" اطفال انگلیسی در خانواده‌هایی‌که باهم زندگی می‌کنند، به‌دنیا می‌آیند، ۹۴ درصد بیشتر احتمال دارد که جدایی والدین شان را قبل از آن‌که به‌سن ۱۲ سالگی برسند، نسبت به‌اطفال متولد در خانواده‌هایی مزدوج ببینند.

در نتیجۀ این سبک زندگی لیبرال در غرب، دیگر عجیب نیست که تولدهای خارج از ازدواج(زنازاده) در این کشورها افزایش یافته است. آمارهای "یورو استیت" نشان می‌دهد که سهم تولد‌های خارج از ازدواج در ۲۸کشور اروپایی در سال ۲۰۱۴م، ۴۲درصد بوده است. در سال ۲۰۱٥م تولدهای خارج از ازدواج در بسیاری از کشورهای اتحادیۀ اروپا از تولدهای مشروع و داخل ازدواج پیشی گرفته که طور مثال: فرانسه ٥۹درصد، سویدن ٥٥درصد، دنمارک ٥۶درصد، ایستونیا و اسلوانیا ٥۸درصد بوده است. (منبع: یورواستت) در انگلیس تقریباً نیمی از تمام نوزادان(۴٧درصد) خارج از ازدواج متولد می‌شوند، در حالی‌که درسال‌های ۱۹۴۰م این رقم در حدود ۶درصد بود. (منبع: (ONS

بر اساس یک مطالعه توسط دانشگاهیان در دانشگاه جان هاپکینز امریکا که در سال ۲۰۱۲م نشر شد، ٥٧درصد والدین ۲۶-۳۱ ساله در امریکا طفل خارج از ازدواج داشته اند. برعلاوۀ سونامی فروپاشی خانواده در غرب، مشکلات بزرگ دیگری نیز مثل کم بودن زمانی‌که والدین با اطفال‌شان سپری می‌کنند، بدلیل مصروف بودن هردوی‌شان در کاربیرون از خانه، زندگی خانواده‌گی را متأثر ساخته است. اثرات "زن قهرمان" که سخت مصروف توازن زندگی خانه با شغل درجه بالا است و کوچک شدن تعداد خانوده تا این‌که زوج‌ها داشتن طفل کم‌تر و یا حتی نداشتن هیچ طفلی را انتخاب نمایند که مشکل فاصلۀ طفل را در یک تعداد کشورهایی مثل: فرانسه، آلمان و اسپانیا به‌وجود آورده، نتیجۀ آن جمیعت پیر بیشتر و جوان کمتر برای نگهداری آنان است.

کاهش ارزش زندگی خانواده‌گی در انگلیس و در بسیاری از جوامع سیکولر غربی به وضوح قابل مشاهده است. به‌همین قسم عواقب خانواده‌های فروپاشیده یا ناکارآمد که زندگی بسیاری به‌خصوص اطفال، مشکلات متعدد اجتماعی ریشه‌ای این کشور را به‎تباهی کشانیده است. قاضی "پاول کولریدج" این اندازۀ از سقوط و فروپاشی خانواده‌ها را در انگلیس به‌عنوان "...یک کارنوال دوام‌دار بدبختی انسان و یک دریای ناآرام اندوه انسانی" توصیف کرده است.

نویسنده: داکتر نسرین نواز

رئیس بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

بحران بزرگ خانوادگی

(بخش دوم)

لیبرالیزم وسعت خانواده را کاهش می‌دهد

(ترجمه)

معنی بحران در این مقاله، آشوب و بی‌نظمی است که میلیون‌ها خانواده را از شرق تا غرب رنجور کرده و به یک فاجعۀ انسانی تبدیل شده‌است که عامل آن جریان‌های سرمایه‎داری و قدرت‌طلبی زنان می‌باشد. چنانچه زن‌گرایی کلاسیک به شکل معاصرش، با نظام اقتصادی سرمایه‌داری مزج شد که بعداً به یک دوران نوین بی‌نظمی مادران انکشاف یافت. در بخش اول این مقاله یکی از عوامل این بی‌نظمی بررسی شد؛ به طور مثال: طرح زنانه‌سازی مهاجرت توسط نظام اقتصادی سرمایه‌داری برای بهره‌برداری از مادرانی‌که نقش مستقیم در ترک مسئولیت ده‌ها میلیون طفل دارد.

اکنون در این بخش، این‌که چگونه لیبرالیزم یکی از ارزش‌های ذاتی سرمایه‌داری سیکولر، باعث کاهش وسعت خانواده‌ها و حتی به سبب سیاست اقتصاد زنانه(Womenomic) تمدن را به‌خطر مواجه کرده است، به بررسی خواهیم گرفت.

مرگِ خانواده در جهان صنعتی‌شده‎ای سیکولر

موضوع مرگ خانواده با بحران رشد نفوس جاپان پر رنگ شد؛ همان‌طوری‌که "ماری برینتون" جامعه‌شناس هاروارد به "بیزنیس انسایدر" گفت: «این پدیده مشکلات اقتصادی و اجتماعی را ایجاد کرده‌است که پیش از این هرگز دیده نشده‌بود.» هم‌چنان صندوق بین‌المللی پول دیگر کشورهای آسیایی را هشدار داد تا در مورد مسیر "پیری جمیعت قبل از ثروت‌مند شدن" جاپان محطاط باشند. در سال ۲۰۱۶ م، گزارش موسسۀ "UBS" نشان داد که تغییر اوضاع کاری و قوانین جنسیتی می‌تواند یک تعداد از کشور‌های صنعتی، مانندی ایالات متحده را به سمت برخورد با چنین مشکل اقتصادی سوق دهد. ترس جوامع اقتصادی در این است که چنین گرایش‌هایی به آمار‌گیری‌ها در سراسر جهان، بسیاری از قدرت‌های اقتصادی بزرگ جهان از رسیدن به عاقبتی چون جاپان است. به عبارت دیگر، مردم می‌ترسند که اقتصاد جهانی مثل جاپان شود.

به عنوان نمونه و حاصل اقتصاد لیبرالی، سیاست زنانۀ سرمایه‌داری در جاپان، زنان را به زور به ‌سَمت کارخانه‌ها می‌برد؛ اما هر قدر که زنان به نیروی کار داخل شوند، رشد جمیعت بیشتر سقوط می‌کند، حالآن‌که میزان رشد نفوس جاپان به ۱.۴۱ می‌رسد. که در نتیجه جمیعت کاهش یافته و ساعات بی‌رحمانۀ بلند کاری ثابت مانده‌است. در دو دهۀ گذشته، زوج‌های جوان جاپانی برای داشتن روابطی می‌جنگیدند تا با یک فرهنگ کاری سنتی که در آن مرد نان‌آور و زن خانه‌دار است کار کنند؛ ولی امروز این داستان‌ها به یک مناقشۀ فراموش‌شده بدل شده‌است. برعلاوه، عدۀ از تازه دامادان مجبور می‌شوند تا وقت گذاشتن به‌ملاقات‌های شبانه را به شروع یک خانواده به‌عنوان یک ضیاع وقت ترجیح دهند. همزمان بسیاری از زنان بجای مادر بودن به دنبال یافتن کاری با مقام بالا اند که در نتیجه سبب می‌شود، میل‌شان را برای خانم شدن و داشتن اطفال از دست بدهند.

هم‌چنان بحران عدم رشد نفوس حتی کوریای‌جنوبی را نیز دربر گرفته‌ که در اگست ۲۰۱۵م، ادارۀ تحقیقات شورای ملی(NARS) در سئول از خطر بالقوۀ کوریای‌جنوبی که مبادا با کاهش یافتن میزان رشد نفوس به اندازۀ ۱.۱۹ طفل برای هر زن در سال ۲۰۱۳م، باعث انقراض نسل‌شان شود، هشدار داد. در جواب به آن، یک دیپلومات حتی تهدید بزرگ‌تر از آن را بیان کرد؛ این‌که این انقراض نه تنها کوریای‌جنوبی و جاپان؛ بلکه دامن‌گیر منظقه نیز خواهد شد. تایوان و سنگاپور نیز به دلیل کاهش نفوس عامه به ذخیره و تأمین پول به عدۀ وسیعی از نفوس کهن‌سال‌شان می‌پردازند. عجیب است، کشورهایی‌که به سبب مؤفقیت‌شان در تبدیل شدن به منطقه با رشد اقتصادی بالا به عنوان "معجزۀ آسیای‌شرقی" نامیده می‌شود، اکنون با خطر انقراض نژادشان دست و پنجه نرم می‌کند.

اوضاع چین نیز مانند اوضاع همسایه‌گان این کشورهاست، چناچه در دسمبر ۲۰۱۶م روزنامۀ مردم(The People’s Daily) گزارش کرد که با رسیدن نفوس غیرمتأهل چین صنعتی به رقم بزرگ ۲۰۰ میلیون تَن این کشور به سرعت به کشور مردان و زنان مجرد مبدل خواهد شد. بر اساس تحقیقی‌که از طرف تنسنت(Ten cent) در سال ۲۰۱۶م انجام شد، ۳۶.۸  درصد از زنان مجرد چین باور دارند که برای داشتن زندگی باسعادت، به ‌ازدواج نیازی نیست. تحلیل‌گران باورمند اند که استقلال و آزادی زنان چین مُدرن یکی از عوامل رشد نفوس غیرمتأهل است. یقیناً چین-پر نفوس‌ترین کشور جهان- نیز با تعقیب بزرگان‌اش در غرب همانند شرق یعنی جاپان و کوریای‌جنوبی به کاهش جمیعت دچار خواهد شد. هم‌چنان نرخ بلند زنان غیرمتأهل به کاهش میزان زاد و ولد و سرانجام به کاهش وحشتناک نفوس منتج خواهد شد. این وضعیت در هر کشور پیشرفتۀ سرمایه‌داری رخ می‌دهد. زمانی‌که زنان داشته‌های مادی را بر ایجاد خانواده ترجیح می‌دهند، به تعهدشان به ازدواج باور ندارند و حتی اطفال را به عنوان بار و مانع اقتصادی می‌بینند، که این اولین نشانه‌ای از یک ملت در حال مرگ است که با گذشت زمان منتظر مرگش می‌باشد. این خود یک ملت است که دیگر روی خسارات بزرگ وارد بر زندگی اجتماعی و اجتماع‌اش تسلط ندارد و مجبور است برای جریان اقتصادش هر قیمتی را بپردازد.

البته کشورهای غرب سال‌ها قبل از کشورهای شرقی در تجربۀ این بحران‌های اجتماعی پیشگام بودند و از تجربۀ آنان است که می‌آموزیم: "مرگ خانواده" تنها با لیبرالیزم اقتصادی همراه زنان(تساوی زن و مرد در امور اقتصادی) پیش نمی‌رود؛ بلکه با لیبرالیزم اجتماعی همراه ارزش‌های بحران‌زای‌ فردگرایانه‌اش نیز مرتبط می‌باشد که بحران صحی وسیعی را سبب شده‌است. اساساً این اوضاع، زندگی خانوادگی را نابود می‌کند ‌که در مناطق مختلف اروپا و امریکا فاجعه‌های آمارگیری‌شده‌ای را ایجاد کرده‌است. در جنوری ۲۰۱۸م انگلیس یک وزیر را مقرر کرد تا تنها روی چیزی‌که تریزامی "واقعیت غم‌انگیز زندگی پیشرفته" را برای بسیاری از مردم نامیده ‌بود، کار کند؛ بطور مثال: بیشتر از ۹ میلیون تَن همیشه احساس تنهایی می‌کنند و تقریباً ۲۰۰ هزار شخص کهن‌سال در کشور در یک ماه گذشته با هیچ یک از دوستان و اقارب‌شان صحبت نکرده‌اند. هرچند مردم انگلیس در احساس کردن تنهایی تنها نیستند. بر اساس مقاله‌ای که مجلۀ تجارتی هاروارد نوشت: «در ایالات متحده تنهایی یک خطر صحی در حال گسترش است، ما در پیشرفته‌ترین عصر ارتباطات در تاریخ تمدن بشر زندگی می‌کنیم، ولی هنوز میزان تنهایی از سال ۱۹۸۰م دو برابر شده‌است. امروزه بیش از ۴۰ درصد جوانان در امریکا احساس تنهایی می‌کنند و تحقیقات نشان می‌دهد که میزان واقعی آمار شاید به مراتب بالاترهم باشد.»

اسلام برای برگشت و از سرگیری خانواده راه‌حل می‌دهد

هم‌چنان حس شدید بحرانی‌که ساختار خانواده را در کشورهای صنعتی شدۀ سیکولر پریشان کرده و سبب "مرگ خانواده" شده‌است، اکنون در سرزمین‌های اسلامی نیز به وفور احساس می‌شود؛ به‌طور مثال: در مالیزیا هیجان دنبال کردن انکشاف و قرار گرفتن در مسیر کشورهای انکشاف‌یافته باعث شده‌است که مالیزیا با "سندروم فرهنگی شیکاگو" روبرو شود، قسمی‌که یک ملت با در آمد بالا ایجاد می‌شود؛ ولی با کاهش اخلاق همراه است. محمد کمال حسن پروفیسور انجمن بین‌المللی فکر و تمدن اسلامی(ISTAC) حکومت مالیزیا را هشدار داد تا از شروع و توسعۀ مشکلات فکری همانند غرب پرهیز کنند. او گفت: «این موضوع در مالیزیا نیز اتفاق می‌افتد و اگر کنترول نشود، بدتر خواهد شد، بخاطری‌که ارزش‌های اخلاقی و انسانی خیلی کم شده‌است. این موضوع در میان جرایمی چون ربودن، قتل، تجاوز جنسی وغیره با اهمیت است.» در حقیقت این نیم‌رخ بسیاری از کشورهای صنعتی سیکولر امروزی است‌ که انکشاف سریع اغلب با بحران اجتماعی، فروپاشی ساختار خانواده، جرایم گسترده، خشونت علیه زنان و اطفال و میزان بلند خودکشی همراه است،.به علاوۀ کاهش میزان زاد و ولد که بخش وسیع آن به دلیل درگیری گستردۀ زنان در نیروی کاری است، این انعکاسی از نقطه ‌نظر کوچک و محدود ایدیولوژیک دولت‌های سرمایه‌درای سیکولر است که فقط منافع مادی و اقتصادی را قربانی خوشنودی خانواده و-به صورت کل- جامعه می‌کند.

بنابرین، برای مسلمانان واجب است که تعالیم اسلامی را برگردانند و در کمپاین‌های بی‌وقفه برای تطبیق نظام سیاسی اسلام ناب برای حفاظت از نسل بشر و پشتیبانی از مقام والای تمدن اسلامی متعهد شوند. بخاطر داشته باشید که الله سبحانه‌و‌تعالی می‌فرماید:

﴿يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسائَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقيباً﴾

[نساء: ۱]

ترجمه: ای مردم! از(مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان کسی‌که همه شما را از یک انسان آفرید و همسر او را(نیز) از جنس او خلق کرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانی(در روی زمین) منتشر ساخت. از پروردگاری پروا کنید که(همگی به عظمت او معترف اید و) هنگامی‌که چیزی از یکدیگر می‌خواهید، نام او را می‌برید(و نیز از قطع رابطه با) خویشاوندان خود پرهیز کنید، زیرا الله(سبحانه‌ و‌ تعالی) مراقب شماست.

تعالیم اسلامی می‌تواند در این دوران بحران به عنوان یک نسخه و دستورالعمل نجات‌بخش به‌کار رود. اصول مهم تعالیم اسلامی هرگز کهنه نخواهد شد و همیشه با خانواده‌های پیشرفته سازگار است؛ بناءً باید محکم به آغوش گرفته شود. اکنون بطور نمونه می‌توان از این‌ها یاد کرد:

1. اسلام ازدواج را ترویج داده و اصل ازدواج را به عنوان تنها شیوۀ حفاظت نسل تکریم می‌کند.

2. هم‌چنان اسلام یک سلسله قوانین خانوادگی دارد که نقش شوهران و خانم‌ها را برای ایجاد یک زندگی خانوادگی هماهنگ و استوار  برای برقراری آسایش بین زوجین ترتیب داده‌است.

3. اسلام بر این تأکید دارد که نقش یک مادر برای یک زن چقدر مهم است.

4. هدف از ازدواج در اسلام عبادت الله سبحانه‌ و‌تعالی است؛ مثلاً: برای حفظ نسل و کسب آرامش و سکینت(سکینة الموده و رحمة) نه محض برای اشباع غریزۀ بقای نوع یا به عنوان یک حالت مدنی و هم‌چنان اسلام روی اهمیت داشتن اندیشۀ مسئولیت‌پذیری هنگام تربیت نسل‌های حال و آینده سخت تأکید می‌کند.

5. اسلام اصول ایمان و مفاهیمی چون توکل به رزق را برای مسلمانان عرضه می‌کند تا قوانین خانواده بی‌ثبات نشود؛ مثلاً: این‌که مردان نان‌آور و نفقه‌دهندۀ خانواده اند.

6. اسلام نظام اقتصادی دارد که یک اقتصاد سالم و سودمندی را ایجاد می‌کند و قادر است بر بیکاری غلبه کند، نیازهای اساسی شهروندانش را تأمین کند و در عین زمان، برای افراد اجازه دهد تا از تجملات دنیا بهره‌مند شوند. اساس سیاست‌هایش به کشف و جستجوی توزیع ثروت که در تضمین نیازهای اساسی تمام شهروندان مؤثر است و به جلوگیری از استثمار اقتصادی و ناانسانی کردن زنان ارتباط دارد. هم‌چنان مردها را قادر خواهد ساخت تا با مکلفیت‌شان برای تهیۀ نفقۀ خانوادۀ‌شان آشنا شوند، حال آن‌که در عین زمان دولت مکلف است تا برای حمایت از زنانی‌که ازدواج نکرده‌اند، زمینه را مساعد کند.

7. اسلام حکام مسلمانان را مکلف کرده‌است تا زیر سایۀ خلافت اسلامی یکی شوند؛ خلافتی‌که سپر حقیقی مسلمانان است و از ساختار خانواده حفاظت خواهد کرد، مادران را احترام می‌کند و نسل مسلمانان را به شأن و شوکت می‌رساند و به بزرگی از آنان تقدیر می‌کند. به همین ترتیب، خلافت خانواده را از غبار حرص سرمایه‌داری و بی‌نظمی اجتماعی محصول لیبرالیزم حفاظت می‌کند.

بنابرین، خلافت می‌تواند خانواده را از سر بسازد و عواملی را که سد راه آن می‌شود، از میان بردارد. به قول حضرت عثمان رضی الله تعالی عنه: «یقیناً الله سبحانه وتعالی به حاکم قدرت می‌دهد تا چیزی را از میان بر دارد که توسط قرآن از میان برداشته نمی‌شود.» والله اعلم

نویسنده: فیکا کومارا

عضو دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

آشفته‌گیِ بزرگ در برابر خانواده‌ها

(بخش اول)

سرمایه‌داری مادران را تحقیر می‌کند

( ترجمه)

اصطلاح آشفته‌گی در حال حاضر به‌ بهانۀ یک اقتصاد دیجیتلی، که تجارت جهانی را بی‌ثبات ساخته و به شدت مورد بحث قرار دارد، قسمی‌که راهکارهای تجاری گذشته غیرمتعارف و باطل گشته‌اند؛ اما معنای آشفته‌گی در این مقاله به معنای واقعی کلمه یک اختلال و هرج‌ و مرج بوده که میلیون‌ها خانواده را از غرب تا شرق بدبخت کرده و تبدیل به یک فاجعه‌ی بشری گشته است. این مصیبت را عمدتاً جریان‌های کپیتلیزاسیون(سرمایه‌گذاری) توانمندی زنان سبب شده‌است. شکل معاصر آن حاصل عجین‌شدن زن‌گرایی با نظام اقتصادی سرمایه‌داری است که بعد باعث ظهور عصر جدیدی از آشفته‌گی مادران می‌شود که نه‌تنها زنان مسلمان را تأثیرپذیر ساخته؛ بل مادران را در سرزمین‌های غیراسلامی به‌ویژه در غرب و آسیا-اقیانوسیه نیز اسیر خود ساخته است.

بخش اول مقاله به این‌که چگونه این آشفته‌گی توسط فمینیزه‌کردن مهاجرت با عاملیت نظام اقتصادی سرمایه‌داری برای بهره‌برداری از مادران به وجود آمده است، خواهد پرداخت و بنابر این،‌ نقش مستقیم در ترک ده‌ها میلیون طفل و افزایش آمار طلاق دارد. هم‌چنان در بخش دوم این‌که چگونه لیبرالیزم، یکی از ارزش‌های لاینفک سرمایه‌داری سیکولر،‌ کوچک‌شدنِ اندازه‌ی خانواده‌ها را باعث شده و حتی منتج به یک تمدن در معرض خطر شده است، مرور خواهیم کرد.

فمینیزه‌کردن مهاجرت؛ امپریالیزم عظیم‌‌الجثه در برابر مادران

از بدو تولد نظریۀ سرمایه‌داری، این ایدیولوژی در حقیقت همیشه زنان را تحقیر کرده و با آن‌ها منحیث کارگران بی‌ارزش یا ابزار تولید برخورد کرده است. اوج نقش زنان فقط و فقط در زبان اقتصاد معنی پذیر است؛ این‌که چگونه مواد را تولید کرده و به تجارت سرمایه‌دار نفع برسانند. چنانچه اهداف زشت سرمایه‌داری در نخستین روزهایش با نظریه‌های زن‌گرایی پنهان شده و با شعار توان‌مندی زنان پوشانده شد که این شعارها شیرین به نظر می‌رسید.

در این عصر آشفته‌گی، چهره‌ی واقعی سرمایه‌داری به طور فزاینده‌ای پدیدار شده‌ که حرص آن مادران را به شدت مورد سوءاستفاده قرار داده است، بالاخص آن‌هایی‌که در منطقه‌ی آسیا-‌اقیانوسیه منحیث آخرین بازاری‌ آرزوی از بین‌رفتن سرمایه‌داری را دارند. این منطقه با فمینیزاسیون(زنانه‌سازی) گسترده‌ی مهاجرت مواجه بوده که نتیجۀ غیرقابل اجتناب امیال سیر‌ناپذیر سرمایه‌داری در راستای رشد اقتصادی است. این امیال واضحاً در سخنرانی هیلری کلنتن در "APEC"(انجمن همکاری‌های اقتصادی آسیا-اقیانوسیه) به‌تاریخ ۲۹جون ۲۰۱۲م برجسته بود. او گفت: «اکنون زنان۴۰ درصد نیروی کار جهانی را ارائه می‌کنند؛ ۴۳ درصد نیروی کار زراعتی جهانی و بیشتر از نصف دانشجویان در دانشگاه‌های جهان را تشکیل می‌دهند. بناًء این کاملاً منطقی است؛ محدود کردن پوتنسیل اقتصادی زنان در هرکشور مانند گذاشتن پول در سر راه است، چون این معنی ندارد؛ خصوصاً زمانی‌که ما هنوز در حال تلاش برای رشد و بیرون رفت از بحران‌های اقتصادی هستیم.»

 سخنان کلنتن انگیزه‌ی کشورهای سرمایه‌دار را به وضوح نشان می‌دهد؛ کسانی‌که جرئت قربانی‌کردن زنان شان ‌را دارند، چرا که آن‌ها زنان را منحیث کارگران محض و ماشین رشد اقتصادی نشان می‌دهند؛ نه منحیث مادران نسل‌های آینده و باعزتی‌که از آن‌ها دفاع شود. سرمایه‌داری عمداً مادران را تحقیر می‌کند تا کارگران محض و حتی کارگران بسیار سطح پایین باشند. براساس گزارش "ILO"(سازمان بین‌المللی‌کار) در سال ۲۰۱۳م، ۴۳ میلیون زن منحیث نگهبان، آشپز، خانه‌سامان و خدمت‌کار استخدام شده اند. این نشان‌دهندۀ افزایش جدی استخدام ۱۹ میلیون تن منحیث کارگران خانه‌گی در ۱۸سال اخیر است. فقر و کمبود رفاه برای میلیون‌ها زن در کشورهای شان آن‌ها را مجبور به ترک خانه‌ها و اطفال شان ساخته‌ تا آخرین دیدار را با آن‌ها داشته باشند. بیشترین کارگرهای خانه از کشورهای جهان سوم، به شمول جهان اسلام و بیشترشان از آسیا-اقیانوسیه می‌آیند؛  ۲۱.۴میلیون به شمول کشورهای امریکای لاتین و به تعقیب آن کارائیب با ۱۹.۶میلیون، که این شکل جهانی پیاده‌سازی سرمایه‌داری است و با منافع خودش مبتنی بر مُدل مالیاتی و نظام بازار آزاد همراه با اصول لیبرالی و آزادی مطلق باعث شده تا سرمایه در دست عده‌ای سرمایه‌دار متمرکز شود و در نتیجه انتشار فقر شدید در بین مسلمانان و کشورهای جهان سوم بطوری متناوب انجام شود. پس زنانه‌سازی یا کارگرهای خانه‌گی؛ یعنی قراردادن زنان برای سوءاستفاده.

ده‌ها میلیون طفل بی‌مادر رها شده اند

مفکوره‌ی زهرآگین فمینیزم در همکاری با حرص کپیتلیزم، همیشه ضربات اجتماعی را در زندگی کودکان،‌ خانواده‌ها و جامعه منحیث یک کل نادیده می‌گیرد که این ضربات جدی حتی توسط "وانیسا توبین" معاون یکی از نهادهای طفل سازمان ملل(UNICEF) در نیویارک، هشدار داده شده بود.‌ او گفت: «مطالعات گوناگون نشان داده‌است که هزینه‌های اجتماعی مهاجرت کاری با قطع کردن ارتباطات خانواده و تحرک‌شان منحیث اولین قربانی، از مفاد اقتصادی بیشتر است.» توبین بیان کرد که افزایش فمینیزاسیون(زنانه‌کردن) مهاجرت، وضعیت را پیچیده ساخته است؛ قسمی‌که این امر مستلزم تعریفی دوباره از نقش اقتصادی زنان در جامعه و هم‌چنان در خانواده است. (منبع: کنفرانس بین‌المللی جندر، مهاجرت و توسعه، ۲۰۰۸م)

هم‌چنان آشفته‌گی مادری، برعلاوه‌ی متزلزل شدن امر ازدواج یک نسل ضعیف، رنجور و ترک‌شده منحیث یک نتیجه‌ی گِران برای ملتی‌که مادران را منحیث ماشین رشد اقتصادی استخدام می‌کنند، تولید کرده است. کمیسیون اندونیزیایی حفاظت اطفال در سال ۲۰۱۶م اطلاعاتی را در خصوص میلیون‌ها طفل، که توسط مادران شان به ‌خاطر کار در خارج از کشور ترک شده اند،‌ منتشر کرد که ۱۱.۲میلیون طفل اندونیزیایی محروم از مراقبت والدین و عاطفۀ مادری هستند، در حالی‌‌که آمارهای UNICEF در سال ۲۰۰۸م نشان می‌دهد که در حدود ۶میلیون طفل در فلیپین، زمانی‌که مادران شان برای کار مهاجر کردند، ترک شده اند. اطفال ترک شده هم‌چنان زمانی‌که با مادران کارگران مهاجرشان مهاجرت می‌کنند،‌ با مشکلات زیادی مواجه می‌شوند. هم‌چنان تخمیناتی‌که در صبا-مالیزیا شده است، نشان می‌دهد که در حدود ٥۰ هزار طفل کارگران مهاجر اندونیزیایی از حقوق درست تعلیمی برخوردار نیستند، و در هانگ‌کانگ هم قضیه‌ی "کودکان ثبت نشده" که برای صدها هزار کارگر خانم از مهاجرین اندونیزیایی و فلیپینی متولد می‌شوند، موجود است.

هم‌چنان مهاجرت اقتصادی که میلیون‌ها طفل را از مادران شان جدا می‌کند، در چین نیز اتفاق می‌افتد. بر اساس داده‌های فدراسیون زنان چین(ACWF) و یونیسف(UNICEF) در سال ۲۰۱۶م، ۶۱ میلیون طفل زیر سن ۱٧ سال در چین وجود دارد که در هنگام مهاجرت یکی از والدین شان برای کار در مناطق روستایی ترک شده اند. بیش از ۳۰ میلیون دختر و پسر بعضی در سن چهار سال در مکاتب شبانه روزی در روستاها دور از والدین شان و اغلباً دور از پدربزرگ و مادربزرگ شان و یا بدون یک سرپرست زند‌گی می‌کنند. قسمی‌که توسط "لی یایفی" استاد دانشگاه نارمل بیجینگ در سال ۲۰۱٥م تحقیق شده که این اطفال ترک‌شده در چین به مشکلات فراوانی مانند قاچاق اطفال، خشونت جنسی، خودکشی، جنایت و دیگر امراض اجتماعی گرفتار می‌شوند. این تأثیر واقعی آشفته‌گی مادر بودن در تمدن سیکولریزم است که از نور و رهنمایی اسلام به دور است و به یاد داشته باشید که الله سبحانه‌و‌تعالی می‌فرماید:

﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى﴾

[طه: ۱۲۴]

ترجمه: و هرکسی‌که از یاد من اعراض کند(روی بگرداند)، زندگی‌اش تنگ می‌شود و در روز قیامت نابینا محشورش سازیم.

اصل توان‌مندسازی زنان در اسلام، عبارت از بهینه‌سازی نقش‌شان منحیث محافظان تمدن و معلمین نسل‌های آینده می‌باشد، نه من‌حیث نیروی کار. در پیش‌نویس قانون اساسی حزب‌التحریر(مقدمه‌ی دستور) در بخش مربوط به نظام اجتماعی اسلام چنین بیان شده است: «نقش اصلی یک زن در اسلام عبارت است از مادر بودن برای اطفال‌اش و مدیریت خانۀ شوهرش است؛ او افتخاری است که باید حمایت و حفاظت شود.»

پارادایم اسلام در تضاد شدید با سرمایه‌داری قرار دارد؛ چون اسلام در واقع از این ارتباط شایسته بین نقش مادرانۀ زنان و کیفیت نسل آینده با تضمین این‌که طبیعت مادرانه در جامعه مؤثر خواهد ماند و تضمین تولد پایدار و با بهترین کیفیت نسل آینده توسط حمایت نظام‌های تعلیمی، اجتماعی و اقتصادی تمدن اسلامی، در عین زمان دسترسی زنان به حقوق تعلیمی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را تضمین خواهد کرد. اسلام دستور می‌دهد که ضروریات زنان باید همیشه توسط بسته‌گان مردشان فراهم گردد و اگر وابستۀ فامیلی مردی نداشته باشند، دولت نیازهای مالی شان را بر آورده خواهدکرد.

نویسنده: فیکا کومارا

عضو دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر 

 

ادامه مطلب...

حکام پاکستان بخاطر صندوق بین‌المللی پول ارزش اسعار روپیه را کاهش دادند و ناشی از آن، قیمتی و مشکلات مسلمانان افزایش یافت Featured

  • نشر شده در پاکستان

(ترجمه)

از یک‌سو، ما حکمرانان دولت اسبق را بخاطر فساد اقتصادی ملامت می‌کنیم و از سوی دیگر حکومت جدید PTI دقیقاً در مسیری قدم می‌گذارد که حکمرانان دولت اسبق در همان مسیر قدم گذاشته بودند. ‏به تاریخ ۸ اکتوبر ۲۰۱۸م، اسد عمر وزیر مالیه تصدیق نمود که حکمرانان جدید پاکستان یک بار دیگر بر دهلیز صندوق بین‌المللی پول خواهند رفت. هنوز ۲۴ ساعت از این خبر نگذشته بود که به تاریخ ۹ اکتوبر ۲۰۱۸م دولت برای بدست آوردن کلید خشنودی صندوق بین‌المللی پول(آی‌ایم‌ایف) در عرض یک روز، ارزش روپیه در مقابل دالر به مقدار ۱۱.۷۰ روپیه کلدار کاهش یافت. چنین امر بی‌سابقه‌ای در کاهش ارزش روپیه باعث افزایش بهایی کمرشکن قیمت‌ها در بازار شد و باعث بلند رفتن قیمت‌ محصولات زراعتی و صنعتی شد، که بهای تمام تولیدات عام و خاص صنعتی را در کشور بلند برد. ‏این امر قیمت کالا‌های وارداتی ضروری کشور را افزایش داد، در حالی‌که تولیدات صعنت داخلی یا در حال توسعه است و یا هم تحت مالیات هنگفت قرار دارد‌. علاوه بر این، هرگاه این حکام پاکستانی با کاهش روپیه، صندوق بین‌المللی پول را خشنود ساختند، آی‌یم‌ایف قروض‌ بیشتری با سود هنگفت بالای آنان تحمیل خواهد کرد که پاکستان را در گردابی فرو خواهد برد که خودش آن را حفر کرده است. 

بناءً صندوق بین‌المللی پول با شروط حصول قروض، این گرداب را به پاکستان حفر می‌کند؛ چون آی‌ایم‌ایف روی صنعت خصوصی دولت توجه خواهد کرد که قروض خود را از عواید خزانه‌های پرقدرت و اعظم دولت، که شامل معادن و ذخایر انرژی می‌باشد، خواهد گرفت. ‏بعداً برای این‌که ضایع عظیم عایدات کشور را جبران کند، صندوق بین‌المللی پول برای دولت پاکستان تقاضای افزایش مالیات را در واردات و صادرات کشور می‌دهد، که چنین امر مشکلات شدید را بالای مردم، صنعت و زراعت تحمیل خواهد کرد.

حقیقتاً صندوق بین‌المللی پول هرگز و هیچگاه فقر را ریشه‌کن نخواهد کرد و یا پاکستان را هرگز اجازه نمی‌دهد که به پای خود ایستاده شود. ‏یقیناً هر آن کشوری‌که صندوق بین‌المللی پول سر آنان را در گرداب قروض فرو برده تا اکنون از لحاظ اقتصادی در بحران هستند.

به جز تطبیق حکمی‌که الله سبحانه‌و‌تعالی بالای مان نازل کرده است؛ چیزی دیگری نمی‌تواند اقتصاد پاکستان را محافظت کند. خلافت راشدۀ ثانی برمنهج نبوت، باذن الله سبحانه‌و‌تعالی برخلاف این قروض میلیون دالری، که برای غارت خزانه‌های دولت اخذ شده، پول اهداء خواهد کرد و آن قروض‌ عاری از سود می‌باشد که سود را الله سبحانه‌و‌تعالی و رسولش حضرت محمد صلی الله علیه وسلم بر ما حرام گردانیده است. ‏چنین دولت، قوانین اسلامی حاصل شده از اجتهاد را بالای معادن و ذخایر انرژی کشور اجراء خواهد کرد که همه‌ی آن مالکیت عامه به شمار می‌رود و مفاد تمام آن برای رفع نیاز‌های مردم اختصاص داد می‌شود.

این دولت مقتدر، احکام اسلامی را بر نظام ساختاری شرکت‌ها تطبیق خواهد کرد، چون صنعت سرمایۀ عظیم کشور را اجازه نمی‌دهد‌ خصوصی شود که شامل شرکت‌‌های با تولیدات مقیاس بزرگ، ساختمانی، حمل و نقل، مخابرات وغیره می‌باشند و به دولت اجازه می‌دهد که بالای این سکتور‌ها تسلط داشته باشد و هم‌چنین بر عایدات بزرگ نیز دسترسی داشته باشد تا بر امور مردم بطور عالی رسیده‌گی کرده بتواند. این دولت، احکام اسلامی را بر نظام عایدات و مصارف به اجراء می‌گذارد که مالیات ظالمانه‌ را منسوخ خواهد کرد، مانند مالیات اجناس و مصارف(GST) و مالیات عواید مال که هرچند فرد را به فقر نمی‌کشاند؛ اما خیلی سرکوب‌گرانه است. ‏چنین دولت باشکوه احکام اسلامی را بر اسعار پولی کشور نیز اجراء خواهد کرد و به مردم اطمینان می‌دهد تا پول دست داشتۀ‌ آنان دارای پشتوانۀ طلا و نقره ‌باشد و ریشۀ تورم پولی را از میان می‌بردارد؛ همان اسعاری‌که ارزش پولی دولت اسبق خلافت را تا هزار سال پایدار گذاشته بود. ‏

خلافت احکام اسلامی را بر افزایش شدید ثروت شخصی حکامی‌که در رأس رهبری اند، به اجراء خواهد گذاشت، که ثروث غیرمشروع آنان را مصادره نموده و آن را در بیت‌المال دولت خواهد گذاشت. بنابر این، آیا زمان آن نرسیده که مسلمانان تنها بر آنچه که الله سبحانه‌و‌تعالی نازل کرده دعوت کنند، تا توزیع ثروت به تمام جامعه تکثیر شود؛ نه این‌که به دست چند شخص محدود قرار گیرد؟ الله سبحانه‌و‌تعالی می‌فرماید: 

﴿كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ﴾

[حشر: ۷]

ترجمه: این بدان خاطر است كه اموال تنها در میان اشخاص ثروتمند شما دست بدست نگردد(و نیازمندان از آن محروم نشوند).

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه