شنبه, ۰۴ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۰۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

یک چهارم قرن از زمان امضای توافقنامۀ ننگین اسلو می‌گذرد

                                                                                                                          (ترجمه)         

در روزی از روزهای استعماری، در لانه‌ای از توطئه‌ها علیه مسلمانان، در گردهمایی بزرگترین جنایتکاران روی زمین و در سیزدهم ماه سپتمبر۱۹۹۳م پیمان بدنام "اسلو" به امضاء رسید؛ پیمانی‌که در نتیجۀ تلاش‌های استعمار غربی به هدف تقویت پایه‌های دولت یهود و مشروعیت بخشیدن به آن باید به امضاء می‌رسید؛ پیمانی‌که باعث شد تا این اسپ کموش(امت اسلامی) در برابر ناملایمات رام شده و در نتیجه منجر به غارت رفتن هویت سرزمین مبارک فلسطین و جدا شدن آن از ارتباط عمیق اسلامی آن شود.

لذا پیمان اسلو همان‌گونه که طرف داران "پروژۀ ملی" شایعه‌افگنی می‌کنند، ثمرۀ دفاع‌ها و مبارزه‌ها نبود؛ بلکه بندی از آجندای بود که از زمان پیدایش سازمان آزادی بخش فلسطین آغاز یافته و بخشی از یک نقشۀ از پیش طراحی شده بود که در تغییر دادن قضیۀ فلسطین از قضیۀ اسلامی به قضیۀ عربی و سپس به قضیۀ ملی و در نهایت به عنوان بهانه‌ای برای حل و فصل دروغین این قضیه، از آن کار گرفته می‌شد؛ واقعیتی‌که روزگاری امروز ما بهترین شاهد آن است.

حال پرسش این جاست که پس از گذشت یک ربع قرن از امضای پیمان اسلو، آیا این پیمان شکست خورد؟ پیامدهای آن چیست؟ و این‌که قضیۀ فلسطین به کجاخواهد رسید؟ از این‌رو قضاوت در خصوص شکست و یا عدم شکست پیمان اسلو، در گرو بررسی اهداف آن می‌باشد، اگر درین زمینه سطحی نگاشته شود، گمان می‌شود که اهداف این پیمان همان موارد ذکر شده در نسخۀ خطی آن می‌باشد، چیزهایی‌که در ظاهر اعلان گردیده، در حالی‌که اهداف واقعی این پیمان چیزهایی بود که قدرت‌های بین المللی-در پشت آن قرار داشتند- می‌خواستند.

هدف از تلاش‌های غرب -از زمان روی کار آمدن قضیۀ فلسطین-  تثبیت پایه‌های دولت یهود در سرزمین مقدس، مشروعیت بخشیدن به اشغال فلسطین، قرار دادن آن به عنوان یک تشکیلات طبیعی در قلب سرزمین‌های اسلامی و ایجاد پایگاهِ پیشرفته‌ای برای استعمارگران بود. آن‌ها می‌خواستند که این پایگاه خنجر مسمومی در حلقوم امت اسلامی بوده و مانع وحدت مسلمانان شود، تا این‌که مسلمانان نتوانند دولت خویش را تأسیس نموده  و آن را به عنوان نیروی مؤثر در جایگاه بین‌المللی آن باز گردانند. در چنین سیاقی بود که قدرت‌های استعماری-با رقابت بین امریکایی‌ها و اروپایی‌ها- مذاکراتی را راه‌اندازی و پیمان‌های را با دولت یهود بسته و به دنبال راه‌حل‌هایی شدند که امنیت این دولت را تضمین و از موجودیت آن محافظت کند.

اما در خصوص حقوق مردم فلسطین، این حماقت سیاسی خواهد بود که گفته شود که این پیمان حقوق مردم فلسطین را به رسمیت شناخته است، چون حقوق مردم فلسطین و مسلمانان بر این سرزمین مبارک ثابت بوده و هیچ نیازی به این پیمان‌های دروغین ندارد و نه هم به کشورهای استعماریی‌که آن را به رسمیت بشناسند. استناد به این پیمان به عنوان دلیلی برای حقوق مسلمانان در فلسطین، خود عین توطئه و خیانتی می‌باشد، چون چنین استنادی از یک حق آشکار، محلی برای اختلاف نظر ایجاد می‌کند، در حالی‌که طلوع خورشید نیازمند اثبات نیست.

پیمان اسلو موفق شد که فلسطین را در معرض نابودی برده و به اشغال مشروعیت بخشد؛ قرارداد حکام سزمین‌های اسلامی از هم فرو پاشید، روابط با دولت یهود عادی شده و با اشغالگران همکاری شد، حتی در حد خرید و فروش سلاح و همکاری‌های نظامی. این پیمان تحت نام هماهنگی‌های امنیتی "مقدس" تعقیب‌های شرم‌آور مرگبار را توسعه داد؛ هماهنگی‌هایی‌که در برابر هیچ دشمنی سیاسی اعلام شده‌ای متوقف نگردید.

هم‌چنان این پیمان در راستای دزدیدن قربانی‌های مردم فلسطین نیز موفقانه عمل نمود؛ مردمی‌که برای خلاصی از اشغال و آزاد سرزمین و مقدسات خود، با ارزشترین‌های خود را از صمیم قلب قربانی نموده اند، اما سازمان آزادی بخش از این فداکاری‌ها، نردبانی ساخت برای دسترسی به راه‌حل‌های استعمار غربی، با وجودی‌که این راه‌حل‌ها هیچ‌گاه مورد پذیرش مردم فلسطین نبوده، بلکه حتی کسی‌که در مورد آن‌ها سخن به زبان می‌آورد، خائن وطن‌فروش و پست و بی‌آبروی محسوب می‌شد.

پیمان اسلو توانست که "یک هویت فلسطینی جدیدی" بسازد؛ فلسطینی‌های‌که توسط جنرال‌های امریکایی آموزش دیده اند تا زندانبانانی برای هم‌سنگران و شرکای دیروز مبارزه و مقاومت خود، گاردهای امنیتی برای اشغالگران و مهاجران جنایت کار یهودی، ابزاری برای سرکوب مردم فلسطین و پاسدارانی برای جشنواره‌های فساد و رذایل اخلاقی باشند.

پیمان اسلو برای دو برابر شدنی بی‌سابقۀ شهرک‌های یهودی‌نشین، پوشش سیاسیی را ساخت که حتی تا فردایش پس از یک ربع قرن نیز بسنده می‌باشد، تا حدی‌که از سرزمین وعده داده شده‌ای برای دولت فلسطین، جزکانتون‌هایی‌که اشغالگران باقلعه‌ها و شهرک‌های خود، آن‌ها را بسان دستبندی در محاصره قرار داده اند، چیزی دیگری باقی نمانده است.

از نتایج این پیمان فاجعه‌آور اسلو این است که دروازۀ پیمان‌ها و توافق‌ها را با اشغالگران به گستردگی که دارند، بازکرد؛ بازار مذاکرات را گرم و زنده نگهداشت؛ چشم‌پوشی از حقوق و مقدسات را به واقع‌گرایی و حل وسط توجیه کرد، تا جایی‌که در نتیجه قضیۀ فلسطین به وضعیت امروزی‌اش، یعنی خفت وضعف و توطئه رسید؛ حتی ترامپ رئیس جمهور احمق امریکا جرئت کرد که تصمیم شوم‌اش را علیه قدس اعلام نماید و به خود اجازه دهد که حق عودت مهاجرین یهودی را لغو و در عوض افزایش شهرک‌ها را قانونی بسازد، چیزی‌که بنام "معاملۀ قرن یاد شد"؛ جنایتی‌که شبیه آن هرگز رسماً اعلام نشده بود. در واقع معاملۀ قرن نتیجۀ اجتناب ناپذیر پیمان اسلو می‌باشد، نتیجۀ اجتناب ناپذیر و آغازگر مذاکره با کسانی‌که دولت خود را بر شانه‌های مردم فلسطین بنا کرده اند؛ نتیجۀ اجتناب ناپذیر عملکرد کسانی‌که امریکا را حکَم و میانجی‌گر خود قرار داده و برای حل مشکلات کاخ سفید رشته‌ای یادآور بر انگشت خود می‌بندند. معاملۀ قرن نتیجۀ توسعۀ طبعی پیامدهای  پیمان اسلو بود و کسی درین گمان است که پیمان اسلو روزی منجر به آزادی و پیروزی می‌شود، خیال پردازی بیش نیست و تا هنوز الفبای سیاسیت را هم نمی‌داند و اگر این چنین نباشد، پس یک خیانت کار دسیسه‌گر است.

شکت پیمان اسلو در دستیابی به آنچه که سازمان مردم فلسطین به آن وعده داده بود، خود با تأکید بیشتر دلیل تجربی دیگری بر این می‌باشد که برای قضیه فلسطین هیچ راه‌حلی در مذاکرات، قطعنامه‌های بین المللی و حل وسط‌ها نیست، بلکه حل آن در گرو آزادسازی کامل فلسطین می‌باشد و بس، زیرا غیر از آن هرکار دیگری جز سرگرمی، ضیاع وقت و طولانی ساختن عمر اشغالگری، کار دیگری نیست. امت اسلامی باید ببیند که این بازی گران "اسرای رسول الله صلی الله علیه وسلم" را چگونه بازیچه قرار داده اند. امت باید نیروهای برحال خویش را بسیج کنند تا این‌که دولت یهود را به یک باره‌گی و برای همیشه از بیخ و بن ریشه‌کن نمایند؛ دولت بی‌بنیادی‌که جز ریسمان استعمارگران و همدستی حاکمان خائن سرزمین‌های اسلامی هیچ پایه و اساسی ندارد، تا این‌که سرزمین مبارک فلسطین، تاج ننگین  سرزمین‌های اسلامی، خانه و مسکن اسلام، بار دیگر به آغوش مسلمانان باز گردد.

برگرفته از جریدۀ الرایه

نویسنده: علاء أبو صالح 

عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایۀ فلسطین

ادامه مطلب...

بهتر است در خانه بمانید و رأی ندهید، زیرا...!

  • نشر شده در سیاسی

انتخابات پارلمانی؛ واقعیتی که در شرایط کنونی خیلی ها به طرف آن منحیث یک پروسه مردمی می بینن  و فکر می کنند که در این پروسه حرف اول و آخر را مردم می زنند؛ پروسه ای که مردم با اشتراک خود نماینده های را انتخاب نموده تا به عوض و به نفع آنها تصمیم بگیرند، و این گونه سرنوشت خود را با دستان خود رقم بزنند. البته اگر بصورت عمیق واقعیت این پروسه شناخته شود معلوم می گردد که این موضوع یک دروغ محض بوده و هیچ گاه انتخابات دموکراتیک و انتخاب کاندیدان بر مبنای اراده و رأی مردم صورت نگرفته است.

 این در حالی است که انتخابات همیشه با شعارهای میان تهی، غیر واقعی و فریبنده همراه است؛ شعارهایی که دم از تغییر در سرنوشت و شرایط زندگی مردم می زند. شعارهای که بزرگترین هدف آن دل گرم ساختن مردم و کشانیدن آنها به پای صندوق های رأی دهی می باشد. اما سوال این جاست که به چه اندازه نقش مردم و اشتراک آنها در این پروسه می تواند تعیین کننده باشد، و آیا این مردم هستند که انتخاب می کنند و یا این که این پروسه انتخابات نه بلکه انتصابات است؟ پرسش دیگر این که، آیا به راستی کسانی که با شعار تغییر پای به میدان می گذارند، می توانند به شعارهای خود متعهد باقی بمانند و رسیده گی به امور مردم در اولویت شان قرار داشته باشد؟

در این مورد ذکر مسائل ذیل ضروری پنداشته می شود:

اول: مسئله اصلی در انتخابات، تبلیغات و جلب حمایت مردم است. در چنین فضایی، انتخابات تبدیل به بازاری می شود که در آن حمایت و رأی آوردن، با پول خرید و فروش می شود؛ بدین ترتیب، پول و سرمایه کلید برنده شدن در انتخابات دموکراتیک می باشد که بدون آن حتی بحث کاندید شدن در انتخابات به میان نمی آید. با این وجود، تأمین مالی انتخابات به دو صورت امکان پذیر است؛ در قدم نخست این که شخص با امکانات مالی که دارد دست به حمایت از فعالیت های انتخاباتی اش بزند، که این مورد نیاز به سرمایه هنگفت دارد. شیوه یا راهکار دوم کسب حمایت افراد با نفوذ، احزاب و گروه های سیاسی و شرکت های بزرگ صنعتی و تجاری می باشد؛ راهکاری که در اکثریت کشورهای بزرگ جهان مروج بوده و برای رسیدن به قدرت از آن استفاده صورت می گیرد.

 با این وجود، افغانستان نیز از این قاعده مستثناء نبوده و بیشتر کاندیدانِ که امروز تصاویر آنها بر دَر و دیوار نقش بسته است، از حمایت سازمان ها، شرکت ها، بانک ها و انجوهای برخوردار استند که اگر رد پای پول آن ردیابی شود به حلقات وابسته به امریکایی ها بر می گردد. با تمام این موارد می توان گفت که در انتخابات دموکراتیک رأی مردم تعیین کننده نیست؛ اینجا پول و سرمایه های هنگفت و میلیونی کاندیدان حرف اول را برای برنده شدن میزند؛ و این که یک کاندید به چه میزان از حمایت های بیرونی بهره می برد. در چنین شرایطی برگزاری انتخابات بیشتر جنبه نمایشی داشته  و رأی مردم تنها و تنها صندوق ها را پر می کند، اما تصمیم اصلی را دست های پس پرده می گیرد.  

دوم: مردم به امید تغییر در شرایط کنونی؛ شرایط بد اقتصادی، فقر، ناامنی و مشکلات دیگر از این قبیل که در شعارهای نامزدان به نحوی پوشش یافته، تشویق به اشتراک در انتخابات کنونی گردند. اما نباید فراموش کرد که شکل رایج و شناخته شده ای دروغگویی در انتخابات دموکراتیک، دادن وعده های خیالی به مردم است که تحقق آن به دور از واقعیت می باشد.

 چنانچه، انتخابات های گذشته مبین این واقعیت است که  بازی با الفاظ و عبارات در قالب شعار؛ در اصل وسیله ی برای فریب مردم بوده و در عمل هیچ گاه تلاشی برای تحقق آن صورت نگرفته است. برای یک کاندید بیشتر از هر چیزی منافع و مصلحت های خودش اهمیت داشته و تمام برنامه هایش بر این محور می چرخد. کاندیدان برنده شدن در انتخابات را فرصت مناسب برای معامله گری، فساد، چور و چپاول دانسته و این گونه مردم بیچاره افغانستان را به بازی می گیرند. با این وصف، کسانی که میلیون ها افغانی به مصرف می رسانند تا میلیاردها افغانی را بدست آورند، نمی توان از آنها انتظار خدمت و رسیده گی به مشکلات مردم را داشت؛ این ها پول مصرف می کنند تا پول های بیشتری بدست آورند. چون تعدادی از کاندیدان بسوی پروسه انتخابات منحیث یک سرمایه گذاری درازمدت می بینند که مصارف هنگفت فعلی شان را هنگامی که به کرسی پارلمان تکیه زنند، جبران می شود. از جانب دیگر، این ها مکلف و مسئول عملی ساختن برنامه های کسانی استند که به حمایت آنها به پیروزی می رسند.

با این وجود، مردم باید از فریب و توهم انتخابات دموکراتیک بیرون بیایند؛ مردم باید بدانند که نه رأی شان حساب می شود و نه هم ارزش دارد. انتخابات دموکراتیک تنها وسیله ی برای به قدرت رسیدن عده ای سود جو، منفعت طلب، فاسد و معامله گر می باشد که برای مردم تصمیم نمی گیرند، بلکه با مردم معامله می کنند.

حالا مردم باید درک کنند که انتخابات نمایشی افغانستان روندی نیست که به اراده و خواست مردم باشد؛ و تمویل و کنترول آن به دست افغان ها باشد. رأی مردم واقعأ کدام تاثیر نداشته؛ بلکه پروسه انتخابات برنامه ی است که تمویل و تصمیم نهایی آن را امریکا می گیرد و کاندیدان نیز به حمایت و خواست امریکا برنده می شوند تا مهره های وفادار برای تطبیق برنامه های امریکا باشند؛ پس بهتر است مردم در خانه های خود بمانند و رأی ندهند، فکر کنند، چاره ی دیگر بی اندیشند و از دریچه دیگر به سوی تغییر حرکت کنند.

سهیل صالحی

ادامه مطلب...

ای فرزند آدم، خود را برای عبادت من فارغ بساز تا بی‌نیازت گردانم!

از حضرت ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: الله سبحانه وتعالی فرموده است:

«يَا ابْنَ آدَمَ تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِى أَمْلأْ صَدْرَكَ غِنًى وَأَسُدَّ فَقْرَكَ، وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ مَلأْتُ صَدْرَكَ شُغْلاً وَلَمْ أَسُدَّ فَقْرَكَ»

(رواه ترمذی و ابن ماجه)

ترجمه:‌ ای فرزند آدم! خودت را برای عبادت من فارغ بگردان تا قلبت را از توانگری لبريز سازم و(راه) فقر تو را ببندم، و اگر چنين نكردی، سينه‌ات را از مشغله و گرفتاری پر می‏سازم و فقر و بينوايی تو را برطرف نمی‏كنم.

در شرح ترمذی(تحفة الآحوذی) اين حديث را چنین توضیح داده است: «ای فرزند آدم، خودت را از کارهای مهم‌ات به عبادت من فارغ بساز، تا این‌که قلبت را از غِنا و بی‌نیازی پر بسازم، و مشکلات‌ات را طوری برطرف کنم که از سایر مخلوقاتم بی‌نیاز شوی، و اگر این‌کار را نکردی، بر فقرت افزود می‌شود.

خوانندگان محترم! جای تعجب به کسانی است که خود را به عبادت الله سبحانه وتعالی فارغ نمی‌سازند، یا به طلب رزق و چیزی‌که بزرگ‌تر از دنیا است، سعی و تلاش نمی‌کنند. شما می‌دانید که معنای عبادت این‌جا فقط ارکان پنج‏گانۀ اسلام نیست. برای فهم درست این مطلب تنها این آیۀ مبارکه کفایت می‌کند که فرموده است:

﴿قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾

[انعام : 162]

ترجمه: بگو: نماز، قربانی، زندگی و مرگم برای الله پروردگار عالميان است.

آیا کسانی‌که اشتغال به طلب رزق را بر عبادت الله سبحانه وتعالی مقدم می‌دانند، گمان می‌کنند که در امر اقتصاد از الله سبحانه وتعالی پیش‌قدمی اختیار کرده‌اند؟ سبحان الله! آیا نمی‌دانند که غنا و فقر از طرف الله سبحانه وتعالی تقدیر و تعیین شده است؟ اگر می‌دانند، پس چگونه به مصروفیت چیزی راضی می‌شوند که کفالت آن را الله سبحانه وتعالی وعده داده و چیزی را که الله سبحانه وتعالی مصروفیت به آن را از ما خواسته است، ترک می‌کنیم، که آن فارغ ساختن خود به عبادت الله سبحانه وتعالی است و در رأس این مطلب فارغ ساختن خود به خاطر اقامۀ دین الله سبحانه وتعالی(اقامۀ دولت خلافت) است که دین اسلام را بر تمام ادیان ظاهر و روشن گرداند.

والسلام علی من اتبع الهدی

ادامه مطلب...

گسترش غربی رود نیل؛ نوعی دیگری از سیاست‌های سرسری در تونس را نشان می‌دهد

  • نشر شده در تونس

(ترجمه)

سطح غفلت از صحت و محیط زیست در تونس به پایین‌ترین حدش رسیده است و آن عبارت از پخش انواع ویروس‌ها توسط پشه‌ها، خزنده‌ها و سگ‌های ولگرد در شهرهای تونس می‌باشد. این کشور توسط امراض همه‌گیر و سرایت کننده رو به تهدید بوده و چنین تهدیدات به جز در کشور‌های‌که در آن جنگ و قحطی و ویران می شوند، شیوع پیدا می‌کند. این حالت زمانی واقع می‌گردد که جمع‌آوری کثافات و آب کثیف بدوش مردم جامعه باشد؛ حکومت توان تهیۀ آن را نداشته باشد و به جز از انباری اشغال برای منبع عاید برای فامیل‌‎های فقیر و منزوی شده دیگر چیز نمی‌باشد و این سیاست توسط صلیبی‌های غربی در مورد کشوری ما گرفته شده و توسط دستان کثیف‌شان تطبیق می‌گردد.                                                                                                                                             

بدین گونه، تحقیقات ابتدایی نشان می‌دهد که رود نیل سبب مرگ شهروندان در شهر‌های زیادی گردیده است. در نتیجه مقامات دولتی در مورد آب‌های راکد و مردابی‌که در این وادی سرازیر می‌شوند و باعث امراض خطرناک می‌گردند، بلند رفته است. بدبختی‌یی که این کشور را تهدید می‌کند، تطبیق قانون ساختۀ دست بشر است. این قانون بیکاری و فقر را با تشکیل احزابی سیاسی، تشکیل پارلمان و اعلامیه‌های بی‌معنی، که از طریق رسانه‌ها به نشر می‌رسد و برای منافع و استمرار استعمار ثمربخش می‌باشد.                                                                                                                                 

آفت حقیقی‌یی که تونس را احاطه کرده و باعث تهدید اطفال و منابع این سرزمین می‌گردد، حکومت و احزابی سیاسی ناکام این کشور است. تمام تلاش‌ها را آن‌ها برای حفظ منافع کمپنی‌های خارجی و نمایندگان منطقوی آن‌ها برای حفظ صادرات و قاچاق و حفظ موقف‌های فعلی و قدرت آیندۀشان متحمل می‌شوند. برای ازبین بردن این آفت باید سیاسیون و حمایت کننده‌گان شان‌ را کنار گذاشته و سلطانی به سطح رهبری امت قرار دهیم که حکام شایسته و خداترس را در امور مسلمین مسئول قرار دهد تا آن‌ها توازن عقیده و تمدن را در امر مذکور در نظر بگیرند.            

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه تونس

ادامه مطلب...

ترامپ: شاه سعودی بدون کمک امریکا "دو هفته" دوام نخواهد آورد

(ترجمه)

خبر:

دونالد ترامپ رئیس‌ جمهور امریکا به روز سه‌شنبه در یک سخنرانی برای هوادارانش در ایالت میسی‌سیپی گفت: «متحدین نزدیک عربستان سعودی و شاه سعودی بدون پیشتبانی نظامی امریکا "دو هفته" دوام نخواهند آورد.» رئیس جمهور با صدای بلند در یک گردهمایی گفت: «ما عربستان سعودی را محافظت می‌کنیم. آیا شما فکر می‌کنید که آن‌ها ثروتمند هستند و من شخصاً شاه سلمان را دوست دارم؟ مگر به شاه گفتم: ما از شما حفاظت می‌کنیم؛ بدون امریکا، شما شاید دو هفته هم در آنجا دوام نخواهید آورد و شما باید هزینه‌های نظامی را بپردازید.»  ترامپ هنگامی‌که آن اظهارات را به شاه سعودی تحمیل می‌کرد، تنها به این منظور بود که آن‌ها اکنون در معرض افزایش قیمت نفت در امریکا قرار دارند.

عربستان سعودی بزرگ‌ترین صادر کنندۀ نفت و نیز رهبر دی‌فکتو(de facto) مجموعه بلوک تولید نفت "اوپیک" در جهان است، که بخاطر افزایش بهایی نفت با انتقاد شدید ترامپ روبرو شد.

 تبصره:

بعضی اوقات، حتی دروغگویان به خود نیز یاری رسانده نمی‌‌توانند. ‏حتی کفار به صراحت بیان می‌دارند که این حکام خائن تنها به این دلیل در اریکۀ قدرت باقی می‌مانند که دست نشاندۀ امریکا می‌باشند. ‏سعودی، امارات متحده عرب و بحرین نه تنها مدیون امریکا هستند، بلکه آن‌ها در واقع متحدین نزدیک دولت یهودی نیز هستند. در سوی دیگر، حکام ایران کم از این‌ها نیستند، زیرا آن‌ها قصابان سوریه را در قتل عام مسلمانان کمک می‌کنند و همواره ایران امریکا را "شیطان بزرگ" لقب می‌داد، اما دور از چشم امت، ایران همراه امریکا توافق دوستی ۶۰ساله داشته است. ‏زمانی این واقعیت برملا شد که امریکا با لغو "توافق دوستی" آن را بر رخ ایران کشید. 

چرا این چنین است که به اصطلاح حکام ما غلام حقله به گوش قدرت‌های غربی اند و از الله سبحانه‌و‌تعالی اعراض می‌ورزند؟ آن‌ها کسانی اند که از الله سبحانه‌وتعالی پروا نمی‌کنند.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ﴾

[ممتحنه: ۱]

ترجمه: ‏‏ای مؤمنان! دشمنان من و دشمنان خويش را به دوستی نگيريد؛ شما نسبت بديشان محبت می‌كنيد و مودت می‌ورزيد، در حالی‌كه آنان به حق و حقيقتی ايمان ندارند كه برای شما آمده است. پيامبر(ﷺ) و شما را به خاطر ايمان آوردن به الله(سبحانه‌و‌تعالی) كه پروردگارتان است (از شهر و ديارتان) بيرون می‌رانند؛ اگر شما برای جهاد در راه من و طلب خوشنوديم(هجرت كرده‌ ايد و از زادگاه خويشتن) بيرون آمده‌ ايد(با ايشان پيوند دوستی برقرار نسازيد)؛ در نهان با آنان دوستی می‌كنيد، در حالی‌كه من نسبت به هرچه پنهان می‌داريد يا آشكار می‌سازيد(از همگان) مطلع‌تر و آگاه‌تر هستم؛ هر كس از شما چنين كاری را بكند، از راستای راه منحرف گشته است.!

این خیانت آمیخته از یک واقعیتی است که اقتصاد غرب با جنگ در سرزمین‌های ما طی خریداری اسلحه توسط حکام فاسد ما تغذیه می‌شود. ‏در همین حال، ما را متفرق و ضعیف می‌گردانند و کفار را قادر می‌سازند که بخاطر منافع شان بیایند و محافظ جان و ثروت ما باشند. پلان طویل مدت اقتصادی آن‌ها شامل، غارت ذخایر هایدروکاربن حجاز، ساحل و صحراء، ثروت دست نخوردۀ افریقا، و بالآخره تا به اندونیزیا است. ‏آیا پلان اقتصادی امت منابع غربی را مورد اکتشاف و استثمار خود قرار داده است؟ گذشته از این، کفار پایگاه‌های نظامی خود را نه بخاطر حفاظت ما؛ بلکه برای تأمین منافع خودشان لانه‌گذاری کرده اند. استعمار از بین نرفته است، بلکه چهرۀ آن تبدیل شده و حال در چهرۀ نماینده‌گان مردم تظاهر یافته اند و اکنون در زنجیر غلامی استعمار بند هستند.

چگونه می‌توانیم این فاجعه را خاتمه دهیم که سرزمین ما را به سقوط مواجه ساخته است؟ چگونه خود را از دست نشانده‌های غربی برهانیم که بالای ما حکومت می‌کند؟ ‏چی باعث شده این گرگ‌ها بر پشت و گردن ما حمله کنند؟ کپیتلیزم و سیکولریزم حفاظت کننده‌گان ما نشدند. به عوض، همدستی با "حکام غربی" طوری معلوم می‌شود که صرف به خود غرب مؤثر تمام می‌شود.

لذا تنها نظام اسلام است که ما را متحد و سرزمین‌های ما را محافظت می‌کند و بالای ما حکامی را مقرر می‌نماید که از امور ما باخبر می‌باشند؛ نه مانند حکام فعلی که از ما نفرت دارند و به ما ضرر می‌رسانند و ستم روا می‌دارند. بر ما لازم است که اسلام را منحیث یک نظام جامع در زنده‌گی خود مجدداً تأسیس و مورد اجراء قرار دهیم. اگر ما در این امر سستی کنیم و ناکام شویم، تمام تلاش‌های مان به حدر خواهد رفت. الله سبحانه وتعالی به ما هشدار داده است:

﴿إِن يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُم بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ﴾

[ممتحنه: ۲]

ترجمه: ‏‏اگر بر شما دست يابند، دشمنان شما می‌گردند و دست تعدی به سوي‌تان دراز می‌كنند و زبان را در حق شما به بدی می‌گشايند و آرزو می‌كنند كه كاش می‌شد كافر شوید!‏

فلهذا ما باید به ندای الله سبحانه‌و‌تعالی و پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله وسلم، امت و جهانی‌که نیاز به آن دارد، پاسخ دهیم.

نویسنده: همزه محمد

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

میدان مبارزه کجاست؟

  • نشر شده در سیاسی

انسان در امتداد زمان زندگی می‌کند، حرکت نمودن لازمه زندگی آن بوده و توانمندی ضرورتی برای بقاء و دفاع آن می‌باشد. انسان‌ها در طول تاریخ -در آن عصری‌که بقاء بیشتر به اسباب و وسایل وابسته نبود- جهت تهاجم، زورآزمایی و ادامه حیات خویش خود را با سلاحِ قوّت و نیرومندی فزیکی آماده می‌ساختند. در عصری‌که جنگ از عقب دستگاه‌ها کنترول نمی‌شد باید زورِ بازو سرنوشت‌ساز می‌بود. همین بود که آهسته آهسته حرکات و بخش‌های مختلف رزمی بوجود آمد. این هنر و حرکات در عصرها و جوامع مختلف بشکل متفاوتِ آن ظاهر می‌گشت؛ گاهی در چهره گلادیاتورها و لذّت از برده‌جنگی، گاهی برای تأثیرات روانی و قدرت نمایی یک قوم یا یک لشکر؛ گاهی در چهره یوگا در دینِ مثل هندوییزم...؛ و اینک امروز سرمایه‌داری که اساس همه امور را به منفعت و مصلحت استوار کرده است شاهد این واقعیت هستیم که ورزش در پهلوی جنبه فرهنگی، تفریحی و صحی، چهره سیاسی و اقتصادی آن بیشتر و برجسته‌تر به چشم می‌خورد.

درین روزها "مبارزه آزاد" حبیب داغستانی که با شکست مک‌گریگور ایرلندی تمام شد بیشتر فضا گیر شده و موقف‌های متفاوتی در قبال آن گرفته شد. اگرچه این‌گونه مبارزات دارای اساس مادی و پولی می‌باشد امّا باز هم از حبیب داغستانی می‌شود منحیث یک فرد مسلمان با صفات و احساس موجود در آن قدردانی نموده و احاساسات موجود در مسلمانان جهان را به نیکی یاد کرد که با هم‌صدایی و ابراز حرف‌های دنیای درون خویش ظاهر نمودند که هیچ‌نوع از محدودیت‌های مرزی و قومی میان احساسات مشترک مسلمان‌های جهان دیوار شده نمی‌تواند. و این‌را واضح می‌سازد که در هر میدانی مسلمانان هیچ نوع خضوع را در مقابل غرور و گردن فرازی های طرف مقابل قبول ندارند.

موضوع قابل بحث را از این‌جا باید آغاز کرد؛ تدیّن و احساسات مربوط به آن در هر فردی به پیمانه‌های متفاوت آن وجود دارد که در حالات متفاوتی می‌تواند ظاهر شود و باید هم که ظاهر شود. در میادین ورزش کسانی هستند که سخنان خویش را با بسم الله آغاز می‌کنند، کسی در میدان ورزش سر به سجده نهاده و کسی نماز را اقامه می‌کند. کسی در اوج احساسات دستان خویش را بطرف آسمان نموده طلب دعا می‌نماید. کسی هم تمثیل‌کننده اخلاق و رعایت‌کننده سنت‌های هم‌چو ریش است و کسانی هستند که از نصب مارک‌های مشروبات الکولی به پیراهن ورزشی خویش امتناع می‌ورزند... اینها از لازمه‌های یک فرد مؤمن بوده که در هر میدانی باید آنرا مراعات نماید و حبیب هم از جمله همین افراد می‌باشد و بس.

اما سوالی اساسی اینجاست که: آیا مسلمان بودن لازمه‌ی پیروزی‌ست؟ این نوع ذهنیت از ذهنیت‌های عام جامعه می‌باشد؛ همین‌که گرویدن به اسلام، مفاهیم و احکام آن آنرا مساوی به زندگی پُر از سعادت مادی، راحتی، آسودگی و به دور از هرنوع مصائب و حوادث بد روزگار می‌دانند. و همین‌گونه اخلاص و چنگ‌زدن به اسلام را لازمه‌ی نتیجه مثبت و پیروزی در میدان‌های متفاوت زندگی تعریف می‌کنند؛ در حالیکه تاریخ بشریت، مفهوم اسلام و هدف زندگی این همه را به چالش می‌کشد. این‌که حبیب یک مسلمان مبارز است و باید که پیروز شود و یا این‌که اگر حبیب پیروز گشت اسلام حقّ است؛ این همه از باورهای نادرستی می‌باشد که بسیاری از مردم باخود حمل می‌کنند. پس باید دانست که پیروزی حبیب به اثبات حقانیت اسلام هیچ ارتباطی ندارد همان‌گونه که اگر آن فرد ایرلندی پیروز می‌گشت به معنی حقّانیت کفر پنداشته نمی‌شد.

الله سبحانه و تعالی بر حوادث و نتایج حاکم بوده و آنرا به اساس اراده خویش رقم می‌زند. الله سبحانه و تعالی هدف زندگی را ابتلاء و آزمایش مقرر نموده و ابتلاء مؤمن را مشکل‌تر از همه تعریف نموده است. اسلام برای حقّانیت خویش به زبان و معیار دیگری حرف می‌زند و هیچ‌گاهی درست بودن خویش را موکول به نتیجه و زمان نمی‌داند و الله سبحانه و تعالی نیز هیچ‌گاهی این چنین تضمینی را در قبال گرویدگان حقّ ننموده است. الله سبحانه و تعالی سعادت و پیروز یک مؤمن را همانا رضایت خویش و داخل شدن به جنّت می‌داند  و مؤمن باید بداند که اینست همان وعده الهی و همین است از بزرگترینِ پیروزی‌ها.

امّا نکته‌ی مهم چیست؛ همین است که بعضی از جوانان ما از فرط احساسات خویش، مبارزۀ حق و میدان مبارزه را اشتباه می‌گیرند. همین‌که یک مسلمان در میدان سرگرمی ظاهر شده و به پیروزی مسابقه می‌اندیشد، به ذهن آنها چنین تصویرنمایی می‌شود که همین است میدان حقّ و چنین است منهج مبارزه با باطل. شاید مفهوم مبارزه در اذهان ما بسیار بشکل وسیع آن جاگرفته است؛ که درین مورد باید گفت؛ وقتی سخن از مبارزه زده می‌شود هدف همان پرخاشگری، نزاع و کشمکش‌های فیزیکی روی سرک و داخل قفس نیست. بلکه میدان مبارزه همانا میدان افکار و ایدیولوژی‌هاست که نخست از همه حق و باطل یکدیگر را در همین جغرافیا به چالش می‌کشند و برای مسلمانان این میدان هیچ‌گاه خالی از انگیزه، اصول و قواعد نمی‌باشد.

اسلام یک برنامه مکمل زندگی بوده که مسلمانان را مکلّف به حاکم نمودن آن با در نظرگیری فکره و طریقه اسلامی می‌داند. اسلام میدان، اهداف و روش‌های واضحی را برای قایم نمودن، تطبیق و حمل اسلام بیان نموده و مرزهای مشخصی را در مبارزه میان حقّ و باطل ترسیم نموده است. برای کسانی که این مسأله خیره می‌نماید باید بدانند که حقّ و باطل همانا اسلام و کفر میباشد که بشکل سازمان یافته در مقابل هم ایستاده اند؛ و اسلام برای این مبارزه میدان و معیارهای واضحی را مشخص نموده است. امروز همه‌ی مسلمان‌ها مکلّف اند تا منحیث مبارزین شجاع و سدید درین میدان ظاهر شده و درین جنگ ایدیولوژی‌ها خود را مسلح به فکر اسلامی و نهوض فکری نمایند تا باشد که با قایم نمودن خلافت اسلامی درین چالش، پایدار و پیروز بدَر آماده و از شور و شوقِ تکلیف خویش، به استعمار سرزمین‌های اسلامی خاتمه بخشیده، استکبار شرق و غرب را درهم کوبیده و اسلام را با دعوت و جهاد برای جهانیان حمل کنند.

یوسف ارسلان

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه