یکشنبه, ۰۵ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۰۸م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

کمک یا مکیدن خون!

  • نشر شده در سیاسی

در نظم کنونی جهان که نظام سرمایه داری حاکم است همه‌ی افراد جامعه توسط نظام حاکم تشویق به ازدیاد سرمایه می‌شوند و به دلیل مفهوم فرد محوری (من زنده جهان زنده) هرگز آماده دستگیری فقرا-اما اندک مردم- نیستند و اکثریت جامعه ناخواسته رو به حسادت آورده‌اند.

در چنین واقعیت زندگی در جهان امروزی که زادگاه اصلی فرهنگ رایج، کشورهای غربی است چطور می‌شود گمان کرد که غرب خود علمبردار نظم کنونی جهان است و تا نفس در تن دارد از مکیدن خون بشر سیرآب نمی‌شود و برای کشورهای جهان سوم یا کشورهای در حال توسعه کمک‌های اقتصادی انجام می‌دهد.

گمان فوق از نظر تئوری بعید به نظر می‌رسد؛ اما در عمل ما شاهد هستیم که کشورهای غول سرمایه‌داری مانند ایالات متحده امریکا سالانه میلیاردها دالر را صرف کمک به کشورهای روبه توسعه می‌نمایند که این دو تئوی در تناقص با هم قرار دارند و به همین دلیل خواستم رازهای عقب پرده کمک‌های جهانی را با استناد از تحقیقات انجام شده در موسسۀ انسجام مالی جهانی (جی.اف.آی) که در ایالات متحده امریکا واقع شده و مرکز پژوهش کاربردی در مدرسۀ اقتصاد ناروی به پژوهش گیریم.

در پژوهش‌های جدید نشان می‌دهد که کشورهای در حال توسعه در بدل هر یک دالر که دریافت می‌کنند، 24 دالر، اکثراً در قالب فرار سرمایه، از دست می‌دهند.

 جیسن هایکل مقاله نویس و پژوهش‌گر مسائل اقتصادی در مقاله‌اش در روزنامه گاردین از این راز پرده برداشته است: کشورهای ثروتمندِ سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی به‌شکلی سخاوتمندانه ثروت‌شان را به کشورهای پایین‌دست جهان می‌بخشند، تا به آن‌ها برای ریشه‌کنی فقر و بالا رفتن اقتصاد شان کمک کنند. این قدرت‌ها هر ساله بیش از 125 میلیارد دالر صرف کمک می‌کنند. این کمک‌ها به سبب تبلیغ بیش از حد کشورهای کمک کننده از جانب کشورهای روبه توسعه چشم بسته قبول می‌گردد.

این پژوهش نشان می‌دهد که در سال 2012 کشورهای روبه توسعه مجموعاً 1.3 تریلیون دالر در قالب کمک‌ها، سرمایه‌گذاری‌ها و درآمدهای خارجی بدست آورده بودند که در همان سال 3.3 تریلیون دالر از این کشورها به دلایل مختلف خارج شده است. یعنی کشورهای روبه توسعه 2 تریلیون دالر اضافه پرداخت نموده‌اند که از سال 1980 بدینسو این روند جریان دارد.

مجموعاً 16.3 تریلیون دالر طی همین زمان از کشورهای رو به توسعه به کشورهای کمک کننده انتقال یافته است که شامل 4.2 تریلیون سود پول‌های است که در قالب کمک‌ها به کشورهای رو به توسعه داده شده است. بخشی دیگر این پول‌ها شامل سرمایه گذاری کشورهای کمک کننده می‌شود که مفاد این سرمایه گذاری‌ها دوباره به کشورهای خودشان انتقال می‌یابد و قسمت هنگفت این پول‌ها که از مجراهای مختلف مانند گریز از پرداخت مالیات کمرشکن، انتقال سرمایه به دلیل نبود ثبات سیاسی، اقتصادی و نبود امنیت به کشورهای توسعه یافته انتقال می‌یابد

به اساس این پژوهش، 700 میلیارد دالر دیگر به اساس فاکتورهای تجارتی این کشورها در سال 2012 از دست داده‌اند که ممکن به گریز از مالیات تجارتی و پول شویی به کشورهای مرتبط خودشان به دلیل انتقال دهند که در آنجا ضریب مالیات بالای کالاهای تجارتی تقریباً تقرب به صفر می‌کند که رد یابی همچون پول‌ها بعید به نظر می‌رسد.

مقادیر فوق 24 برابر زیادتر از کمک‌های است که این کشورها بدست آورده‌اند به این معنی که در بدل هر 1 دالر که به حیث کمک دریافت می‌کنند 24 دالر از دست می‌دهند.

این جریانات مالی حرکت وکتورهای پولی را برعکس جهت شان به نمایش گذاشته است و کشورهای کمک گیرنده در اصل خود کمک کننده برای کشورهای توسعه یافته است. پس این کشورهای توسعه یافته نیستند که کشورهای فقیر را کمک می‌کنند بل قضیه عکس موضوع را می‌رساند که کشورهای روبه توسعه هستند که اقتصاد کشورهای توسعه یافته را با گذشت هر روز و ساعت قویتر می‌سازند.

در حاکمیت چنین نا هنجاری اقتصادی در جهان ممکن نیست کشورهای روبه توسعه روزی خود را کشوری توسعه یافته تلقی کنند و این کشورها مانند چندین دهه اخیر نقش بازنده را در بازی قدرت‌های بزرگ اقتصادی جهان بازی خواند کرد و این روند تا زمانی ادامه خواهد یافت که کشورهای فقیر تسلط کشورهای سرمایه دار را از منابع و امکانات شان ریشه کن نکنند.

تلخیص با اضافات لازم: احمد مزمل

این مطلب تلخیصِ از مقاله جیسن هایکل است که تحت عنوان« Aid in reverse: how poor countries develop rich countries» در وب سایت گاردین به نشر رسیده است.

ادامه مطلب...

سیکولر‌سازی قوانین خانواده‌های اسلامی در ترکیه-از زمان اتاترک تا به‌امروز

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

گستون جیز، پروفیسور قوانین خانوادگی سویس، راجع به خلافت عثمانی گفته بود: «هماهنگی دینی و عقاید ملی "به آتش کورۀ قدرت‌مندترین خانوادۀ جهان جان دوباره بخشید و زندگی عامه‌ای را ساخت که هرگز در تاریخ بشر دیده نشده‌است. من، به عنوان یک پروفیسور قوانین خانواده‌گی غربی، می‌گویم: نظام خانوادگی را از ترک‌ها بگیرید و در نتیجه چیز زیادی برای‌شان باقی نخواهد ماند.» (سیمل کتَی، پمب مندل)

این قرن تنها قرن جنگ، تجاوز، چند‌پارگی و بی‌ثباتی سیاسی برای امت اسلامی نبود؛ بلکه هم‌چنان امت اسلامی جنگ سیستماتیک و دشواری را در برابر تمام ارزش‌ها و طرز زندگی اسلامی‌اش شاهد بود. سازمان‌های سیکولری زنان و انجوهاNGOs   و توافق‌نامه و قوانین‌ بین‌المللی بر بنیاد عقاید لیبرالی، سیکولری و دموکراتیک سرمایه‌داری بنا شده و مشهور ساخته شدند. تخریب افکار، مفاهیم و ارزش‌های غیراسلامی در همه‌جا گسترش یافت و نشر‌شان از طرف رسانه‌ها و دیگر وسایل فرهنگی تحت مراقبت و پشتیبانی قرار گرفت. در عین زمان، ارزش‌های اسلامی تحقیر و کم‌ارزش می‌شد و به عنوان یک مدل از‌کار‌افتاده برچسب می‌خورد. فساد ارزش‌ها تنها منجر به فساد یک تعداد افراد نشد، بلکه نسل‌های آینده را از ساختارهای اجتماعی حیاتی و به‌طور اخص از یک ساختار خانوادگی سالم محروم کرد. در اصل، هدف تمام این تلاش‌ها زن بود که مادر، مربی و سنگ تهداب جامعه است. ازین‌رو، تغییر زن به معنی تغییر خانواده و درنتیجه تغییر جامعه می‌باشد.

برای مصطفی کمال، "ایجاد جامعه‌ای شامل افراد تازه-که آزادی دین و عقیده را مشتاقانه قبول کنند-" برای بقای جمهوری سیکولر نوین‌اش اهمیت حیاتی داشت، طوری‌که از آن به عنوان "بزرگ‌ترین دست‌آوردم" یاد می‌کرد. او این موضوع را در سال ۱۹۲۳م در یک سخنرانی عامه در بورسو بیان کرد. وی افزود: «ترکیۀ امروزی دیگر نمی‌تواند احکام قانون‌نامۀ مدنی عثمانی را، که نه با عصر و نه با نیاز‌های‌مان سازگار است، تحمل کند. هم‌چنان، ما قوانین حکومت‌داری‌مان را تا سطح متمدن‌ترین ملت‌ها انکشاف خواهیم داد. تلاش برای ادارۀ جامعۀ امروزی به وسیلۀ اقامۀ قوانینی‌‎که صد، پنج‌صد یا هزار سال قبل وجود داشتند، کاری از روی غفلت و بی‌خبری است.»

هرچند، واضح بود که تبدیل قوانین دینی به قوانین سیکولری، با توجه به مدت زمان حاکمیت خلافت و محاکم شرعی‌اش یک امر غیرممکن است؛ ولی سرانجام در نتیجۀ الغای خلافت در ۳ مارچ ۱۹۲۴م و به تعقیب آن ازبین رفتن محاکم شرعی در ۸ اپریل ۱۹۲۴م فعالیت‌ها برای ایجاد یک قانون نوین مدنی از سر گرفته‌شد. یک کمیسیون ۲۶ نفره از قانون‌دانان، اعضای پارلمان، اعضای اکادمی، قضات و حقوق‌دانان تشکیل شد. این کمیسیون قانون‌نامۀ مدنی سویس را به ترکی ترجمه کرد و متن جدیدی را ساخت. این طرح به تاریخ ۱۷ فبروری ۱۹۲۶م بدون هیچ‌گونه تغییری از طرف پارلمان قبول شد. گزارش پارلمان این‌گونه بود که قانون‌نامۀ مدنی سویس یکی از موفق‌ترین قوانین در بین کشورهای متمدن است و این قوانین قابلیت این را دارد که با تمام نیازهای زندگی اجتماعی و اقتصادی عصر حاضر سازگار باشد. این قانون به تاریخ ۴ اپریل ۱۹۲۶م از طرف روزنامۀ رسمی منتشر و شش ماه بعد به تاریخ ۴ اکتوبر ۱۹۲۶م نافذ شد. در پی این قانون، قانون تعهدات آمد. همین کمیته قانون تعهدات سویس را نیز به ترکی ترجمه و آن را به عنوان مسوده پیشنهاد کرد که در اپریل ۱۹۲۶م مورد قبول قرار گرفت و در ۸ می ۱۹۲۶م در روزنامۀ رسمی منتشر و همزمان با قانون مدنی بر مردم تحمیل شد.

تطبیق "قانون‌نامۀ مدنی" و "قانون تعهدات" در سراسر اروپا انعکاس‌های وسیعی داشت. پروفیسور جورجیس سازر که بنا به چهارچوب معاهدۀ لوزان به عنوان مشاور دولت ترکیه در استانبول کار می‌کرد، در کتابش "پذیرایی از قوانین اروپایی در ترکیه" نوشت: «قدرت‌مندترین دولت اسلامی، همراه با پیشینۀ هزارساله‌اش، توسط یک دورۀ شش‌ماهه در حال الغاء است. این‌گونه تغییر سریع و بنیادی در تاریخ ناشناخته است. هیچ تجربه‌ای جسورانه‌تر از این برای یک کشور و جامعه نیست.»Sauser-Hall,) Georges: La réception des droits européens en Turquie)

در واقع، تحمیل قوانین مدنی جدید ترکی بر بنیاد اصول سیکولر و دیموکراتیک به معنی ترک آشکار قوانین اسلامی بود که دولت جمهوری ترکیه را کاملاً مشابه دولت‌های سیکولر غربی کرد. برعلاوه، این وسیله‌ای برای اطمینان دادن به خواست قوانین سیکولر در هر بخش جامعه و هر حوزۀ زندگی اجتماعی بود. تشکیل خانواده مطابق قانون‌نامۀ مدنی نسبت به ایجاد آن مطابق قوانین اسلامی تفاوت‌های بسیاری دارد. برعلاوه، هم سیکولرها و هم مسلمانان، بی‌چون و چرا موافق اند که این دو نوع قانون با یکدیگر کاملاً در تضاد قرار دارد. دستور هر موضوع در چهارچوب قوانین خانوادگی غیراسلامی سیکولر و دموکراتیک مانند، نامزدی، شرایط ازدواج، شرایط طلاق و نتایج آن، خصوصیات ازدواج، تأمین مسکن برای خانواده، نسب، به فرزندی گرفتن، ولایت، مخارج و نفقه، قیومیت وغیره از قوانینی‌که از سوی اسلام داده شده‌است، فرق می‌کند. بطور مثال: فرزندی گرفتن در قانون‌نامۀ مدنی، ازدواج مدنی را اجباری کرده‌است.

بناءً ازدواج‌های انجام شده توسط شرایط و مقررات دینی نامعتبر دانسته می‌شدند، طوری‌که سبب شد تطبیق قوانین اسلامی مربوط به ازدواج، طلاق، نفقه، میراث، نسب و دیگر مسائل برای ازدواج نامناسب خوانده شود. هم‌چنان، با وضع قانونی‌که بر مبنای آن گرفتن یک زن جائز است، گرفتن چند زن یک جرم تلقی می‌شد که بایستی در دایرۀ بی‌وفایی مجازات می‌شد. برای دهه‌ها، اطفال از طریق ازدواج‌هایی خارج از ازدواج‌های مدنی تولد شدند که حتی شناسنامه نیز دریافت نمی‌کردند. به همین ترتیب، در طلاق نو آوری شد و خواست زنان برای طلاق مطابق قوانین سیکولری یک حق خوانده می‌شد. به زنان حق این داده شد که بدون اجازۀ شوهرشان در هر وظیفه‌ای‌که می‌خواهند، مشغول کار شوند. ادعای برابری بین مردان و زنان در حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی(Womenomic) راه را برای یکی از دلایل اصلی طلاق هموار کرد. حد پایین سن ازدواج مردی را که با داشتن کمتر از ۱۷ سال سن ازدواج کند، یک جرم تلقی می‌کند که مجازاتش بین ۸ تا ۱۵ سال زندان می‌باشد.

در سال‌های بعدی، حکومت جمهوری ترکیه جزء اولین کشورهای بوده که تمام توافق‌نامه‌ها و اعلامیه‌هایی را که از سوی قدرت‌های سرمایه‌دار ایجاد شده امضاء کرده اند. یکی از آن‌ها کنوانسیون(CEDAW) که محو تمام اشکال تبعیض علیه زنان است، در سال ۱۹۸۱م توسط سازمان ملل بر پایۀ اصول لیبرال و سیکولر تشکیل شد؛ ترکیه در سال ۱۹۸٥م آن را امضاء و تصویب کرد. برعلاوه CEDAW، دولت سیکولر ترکیه راه‌هایی را برای انجام توافقات، اعلامیه‌ها و توصیه‌ها در قانون داخلی‌اش که توسط سازمان‌هایی مانند منشور اجتماعی اروپا، کنوانسیون حقوق اطفال، سازمان بین‌المللی کار(ILO)، OECD، کنفرانس بین‌المللی در خصوص نفوس و توسعه(ICPD) و چهارمین کنفرانس جهانی در خصوص زنان-اعلامیه‌ی بیجینگ- روی دست گرفته‌ است. تمام این توافقات و بیانیه‌هایی‌که ادعای حفاظت از حقوق زنان در ازدواج، طلاق، زیست جمعی و حقوق جسمیِ شان را می‌کنند، مشکلات غیرقابل حلی را با مساوی دانستن مردان و زنان، در جامعه به‌وجود آورده است.

من‌حیث یک نتیجه از تصویب CEDAW، ترکیه هیئت ادارۀ عمومی ناظر را بر وضعیت زنان در سال ۱۹۹۰م در پارلمان، به‌منظور توسعه‌ی میکانیزم‌های ملی به هدف پیشرفت مصالح  زنان تأسیس کرد. این عمدتاً برای بیان و پیشرفت حقوق مربوط به زنان کمک می‌کند. از آن به بعد، تغییرات متعدد قانونی و حقوق در آن به‌وجود آمد. در سال‌های دهۀ ۱۹۸۰م، جنبش زنان سرعت بیشتری یافت و هدف شان ایجاد "اصولی برای برخورد با تمام مشکلات از چشم‌انداز زنان" است. نکات زیر به شکل خلاصه سیکولریزه‌کردن قانون خانواده را در ترکیه به ترتیب تاریخی بیان می‌کند:

  • در۱۹۹۰م الغای ماده ۱٥۹ قانون مدنی-که در آن زن برای کارکردن بیرون از خانه نیاز به رضایت و اجازه‌ی شوهرش دارد.
  • در ۱۹۹۶م مادۀ ۴۴۱ قانون جزاء-که در خصوص زنای مرد متأهل است، ملغا شد.
  • در ۱۹۹۸م مادۀ ۴۴۰ قانون جزاء- که در خصوص زنای زنان متأهل است،‌ لغو گردید.
  • در ۲۰۰۱م مادۀ ۴۱ قانون اساسی-که در آن "خانواده شالودۀ جامعۀ ترکیه است" تعدیل گردیده با ضمیمه بیانیه‌ی " تساوی زن و مرد" بسط یافته و تصویب گردید.
  • در ۲۰۰۲م تصویب معاهدۀ اختیاری CEDAW و قانون مدنی جدید ترکیه اجرایی و آیین‌نامۀ اصلی توسط قانون معرفی گردید که شامل موارد زیر است:

- قانون این ماده را با این مضمون لغو کرد: "شوهر سرپرست خانواده است" و آن را با این بیانیه تبدیل کردند: "زن و شوهر با توجه به پیوند ازدواج مشترکاً تصامیم زنده‌گی را می‌گیرند".

- در حالی‌که قانون مدنی گذشته، شوهر را مسئول نگهداری زن و اطفال می‌دانست، قانون مدنی جدید بیان داشته که زن و شوهر هردو "در مصارف خانواده با توجه به کار و موقعیت و متناسب به توانایی شان با هم همکار هستند".

- قانون جدید سن ازدواج را برای زنان و مردان به طور مساوی به ۱٧سالگی افزایش داده است. هرچند قانون مدنی مجوز ازدواج را برای مردان و زنان در سن ۱۶ با اجازه دادگاه "در مواقع استثنایی" مانند حاملگی می‌دهد.

  • در ۲۰۰۴م اصلاحیۀ مواد ۱۰ و ۹۰ قانون اساسی این را بیان می‌دارد: «در صورت تضاد بین توافق‌نامه‌های بین‌المللی و قوانین داخلی با توجه به تفاوت دیدگاه‌ها در یک موضوع، دیدگاه قوانین بین‌المللی ارجح خواهد بود.» در این زمینه، CEDAW در جایگاه بالاتر از قوانین داخلی قرارگرفته است.
  • در ۲۰۰۶م ریاست عمومی امور زنان تحت امر مقام نخست وزیری، "راهنمای مبارزه با خشونت داخلی" را مطرح کرد. جزئیات این مطلب حاوی رویکردهایی است که قطعاً در مخالفت با نظام اجتماعی اسلام قرار دارد.
  • در سال ۲۰۱۲م "قانون حفاظت از خانواده و جلوگیری از خشونت علیه زنان، قانون شماره ۶۲۸۴" روی کار آمد.
  • مقام نخست وزیری مکرراً پلان‌‌های کاری را برای سال‌های ۲۰۰٧-۲۰۱۰م، ۲۰۱۲-۲۰۱٥م و آخری ۲۰۱۶-۲۰۲۰م تحت نام "پلان کاری ملی برای مبارزه با خشونت علیه زنان" ایجاد کرد. این‌ها که همه در پیروی از کنوانسیون‌های بین‌المللی آماده شده، عمدتاً شامل کنوانسیون استانبول می‌گردد.

تعریف خشونت به طور مشخص در مادۀ شماره ۶۲۸۴ در سال ۲۰۱۲م آمده است و حالت اجرای این قانون، از زمان روی‌کار آمدن آن، واقعات بسیار غم‌انگیز خشونت را علیه زنان به وجود آورده که هزاران خانوادۀ ترکی را به جای جلوگیری از خشونت، مصیبت‌زده کرده است.

تأثیر مضر این قوانینی‌که بر اصول سیکوار، دموکراتیک، لیبرال و غیراسلامی استوار است، بالای زندگی خانوادگی در ترکیه توسط شماری از مطالعات و تحقیقات علمی ثابت شده است: برای مثال: این مشخص شد که ارتقای اشتغال زنان، من‌حیث حق زنان برای استقلال از رضایت شوهر، به افزایش زیاد آمار طلاق و در عین حال به کاهش نرخ باروری منتج شده است. این واضح شد که زنان بین ازدواج و ادامۀ وظیفه باید یکی را انتخاب کنند. علاوه بر این، بسیاری از این زنان با شامل شدن به نیروی کار، مجبور شدند تا مراقبت وابستگان سالخورده و مریض خود را به دیگر افراد و موسسات محول کنند که باعث هزینه‌های اضافی و دیگر ناراحتی‌ها برای خانواده‌ها شده است.

 حتی اگر قانون مدنی ترکیه، با قانون خانواده‌اش به طور کلی و مقررات مربوط به ازدواج به طور خاص، حاوی بعضی مقرراتی باشد که با قوانین اسلامی مخالفتی ندارد، انجام واقعات بر اساس آن، عمل به قانون الله نیست. برای مسلمانان این واجب است که با قانون شریعت حکومت کرده و اعمال خود را بر اساس قانون شریعت انجام دهند.

در حقیقت، این واقعیتی‌که قانون اساسی ترکیه و هم‌چنان قانون مدنی و هر قانون دیگری بر اساس چیزی استوار است که از غرب گرفته شده است و این واقعیتی‌که تعهد به اتخاذ مقررات و قوانین و موافقتنامه‌های بین‌المللی در مادۀ ۹۰ قانون اساسی مشخص شده است، واضحاً مشخص می‌کند که قانون‌گذار عالی در ترکیه نظام دموکراتیک سیکولر و لیبرال ترکیه است. هرچند ما من‌حیث مسلمانان، از لحظه‌ای که ایمان آوردیم، این تعهد را بکنیم که به الله سبحانه وتعالی و نظام آن پایبند باشیم. هر قواعدی‌که توسط کسی غیر از الله سبحانه وتعالی تعیین می‌شود، ما را تنها به مصیبت و شکست همراه با به خطر افتادن آخرت مان راهنمای کرده و این چنین ادامه خواهد داشت.

نویسنده:  زهرا ملک

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

اعجاز علمی در قرآن کریم

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

 پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

شیخ بزرگوار! الله متعال شما را در حفظ و امان خود داشته باشد؛ پرسش من در رابطه به اعجاز علمی در قرآن کریم است. 1- هدف از اصطلاح اعجاز علمی در قرآن کریم چیست؟  2- آیا در قرآن کریم اعجاز علمی است؟ 3- آیا اعجاز  بخش علم محسوب می‌شود یا کدام موضوع دیگری است؟

 پاسخ:

وعليكم السلام و رحمة الله و بركاته!

در رابطه به اعجاز علمی در قرآن کریم باید متذکر شوم که این اصطلاح در عصر پیامبر صلی الله علیه وسلم و اصحاب رضی الله عنهم معروف و شناخته شده نبود و یا به عبارت دیگر، استفاده نشده بود. برای وضاحت بیشتر به نقاط ذیل دقت نمائید:

۱. معجزه عبارت از امر  خارق العاده(خلاف عادت) است که از مدعی نبوت(پیامبرﷺ) در وقت چلنچ دادن و به مبارزه طلبیدن منکرین‌اش طوری صادر شود که آنان را از آوردن مثلش ناتوان گرداند. اما در معجزه پیامبر و موجودیت دو مطلب لازمی است:

اول) اینکه خلاف عادت و فطرت باشد.

دوم) اینکه به وسیلۀ آن منکرین نبوت به چالش کشیده شوند و در مقابل چلنج پیامبر و معجزه‌اش به زانو درآیند تا واضح شود که الله متعال پیامبر را توسط معجزه‌اش کمک می‌نماید.

معجزۀ حضرت محمد ﷺ که به وسیلۀ آن نبوتش را ثابت می‌سازد، قرآن کریم است و رسول الله ﷺ در هنگام به چالش کشیدن منکرین‌اش به غیر از قرآن کریم با چیزی دیگری در مقابل شان مبارزه نکرده است. الله سبحانه وتعالی فرموده:

﴿قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا﴾

[اسراء: 88]

ترجمه: بگو: اگر همۀ انس و جن فراهم شوند، بر اینکه مانند این قرآن را بیاورند، نمی‌توانند مانند آن را بیاورند؛ هرچند آنان پشتیبان یکدیکرشان باشند.

و نیز فرموده:

﴿أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾

[هود: 13]

ترجمه: آیا می‌گویند: این(قرآن) را به دروغ بافته است؟ بگو: اگر راست می‌گویید(شما هم) ده سورهۀ ساخته شده همانند آن را بیاورید و غیر از الله(سبحانه وتعالی) هرکه را می‌توانید، فراخوانید، اگر راست می‌گوئید!

 هم‌چنان فرموده:

﴿وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾

[بقره: 23]

ترجمه: و اگر در آن چه بر بندۀ خویش نازل کرده ایم، شک دارید، یک سورۀ همانند آن بیاورید و شاهدان خود را غیر از الله(سبحانه وتعالی) فراخوانید؛ اگر راست می‌گویید!

۲. اعجاز قرآن کریم در طرز بیان فصیح و بلیغ و حیرت‌انگیز می‌باشد، که این ویژگی‌ها در طرز بیان آن به طور آشکارا مشاهده می‌شود.

در اسلوب و طرز بیان قرآن، شفافیت کلام، قوت و زیبائی‌هایی مشاهده می‌شود که بشر از آوردن مثل‌اش عاجز می‌ماند. اسلوب عبارت از  بیان معانی منظم در الفاظ متناسب است و یا هم اسلوب عبارت از چگونگی تعبیر برای به تصویر کشیدن معانی، توسط عبارات نوشتاری است. وضاحت اسلوب یعنی نمایان شدن معانی مراد در تعبیری‌که قرآن آن را در الفاظ بیان ساخته است. قوت اسلوب آن در الفاظ آن است که معانی را با هم پیوند می‌دهد. یعنی معنی و مفهوم نرم با الفاظ نرم و معنای سخت در الفاظ سخت و کوبنده می‌آید و معنی ناآشنا و با الفاظ ناآشنا آمده و در تمام حالات معانی قرآن به این شیوه و اسلوب بکار رفته است.

۳. تحقیق کننده در امور قرآنی به مرتفع‏ترین قله‌های اسالیب از قبیل وضاحت، بلاغت، قوت و زیبایی در هنگام پژوهش دسترسی پیدا می‌کند. هم‏چنان قرآن را به منهج خاص می‌یابد، طوری‌که تمام معانی قرآن با الفاظ آن همخوانی و مناسبت کامل داشته و در هیچ آیتی از آیات قرآن کریم در میان لفظ و معنی اختلافی وجود ندارد. پس اعجاز قرآن کریم در اسلوب و منهج خاص و منحصر به فردی است که که هیچ نوع مشابهتی با کلام بشر نداشته و کلام بشر نیز با قرآن مشابهت ندارد.

هم‌چنان اعجاز قرآن کریم در معانی است که با  الفاظ و جملات آن همخوانی دارد. اعجاز قرآن از این دید است که هرگاه الفاظ قرآن در گوش‌های سامعینش واقع شود و انسان در معانی آن دقت نماید، بلاغت آن را درک می‌کند و بدون تردید از مقابله‌اش تا سرحدی عاجز می‌شود که آمادۀ سجده بر آن می‌باشد و شنونده‌ای که معانی قرآن را درک کرده نمی‌تواند، در هنگام شنیدن آن شیوۀ معجزه‌آسائی‌که در الفاظ آن نازل شده، روح و روان را احساس آرامش داده و بالای آن تأثیرگذار می‌باشد؛ اگرچه معانی آن را درک کرده نتواند، به همین خاطر قرآن کریم معجزه است و تا روز قیامت  معجزه باقی خواهد ماند.

۴. دلائل زیادی وجود دارد که معجز بودن قرآن را-در بخش‌های فصاحت و بلاغت- به اسلوب لغوی ثابت می‌سازد که قرار ذیل است:

الف) الله متعال از ابتدا برای اثبات نبوت پیامبران علیهم السلام معجزات را در اموری عطاء نموده است که مردم در آن قدرت و مهارت کامل داشته اند و این بخاطر آنست که پاسخ مستقیم به خصومات و چالش‌های همان عصر بوده باشد.

مانند این که موسی علیه السلام فرعون را در مورد سحر و جادو چلنج می‌داد(به مبارزه می‌طلبید) چون قومش با سحر و جادو از هرکسی دگر بیشتر آشنایی داشتند. عیسی علیه السلام قومش را به درمان امراض و زنده کردن شخص مرده چلنج می‌داد، چون قومش امور طبی را می‌دانستند. به همین طور، روش پیامبران گذشته بود. اما قوم حضرت محمد ﷺ نه در علوم طبیعی و نه هم در طب و سحر آشنائی و مهارت کامل داشتند، بلکه در فصاحت و بلاغت و زبان دست  بلند و بالایی داشتند، طوری‌که شغل روزمره و مصروفیت شان گردیده بود و نزدیک بود به غیر از زبان و ارزش‌های آن به چیزی دیگری اعتماد ننمایند. آن‌ها همیشه در پی ساختار و ایجاد نثر فصیح و بلیغ و اشعار با وزن و قافیه بوند. بدین اساس در این موقع شایسته و مناسب همین بود که معجزۀ نبوت در علم فصاحت و بلاغت و کلام آشکارا می‎شد؛ چون عرب‌ها مشغول در این عرصه بودند و با آن آشنایی داشتند.

ب)  قرآن کریم عرب‌ها را به آوردن یک سوره‌یی مثل سوره‌های آن چلنج می‌داد؛ حتی اگر سورۀ کوتاهی مانند سورۀ کوثر باشد و در این شبه‌ای نیست که در سورۀ کوثر و امثال آن از سوره‌های کوتاه قرآن کریم، موضوعات علمی بحث نشده است، بلکه تنها چیزی‌که در آن واضح شده است، روش نهایت فصیح و بلیغ بود که عرب‌ها از آوردن مثل‌اش عاجز می‌شدند.

ج) یگانه چیزی‌که عرب‌ها را در هنگام شنیدن قرآن کریم ناتوان و حیرت‌زده می‌ساخت و عجزشان ظاهر می‌شد، اسلوب لغوی و طرز بیان فصیح و بلیغ آن بود؛ نه چیزی دیگری، و این ویژه‌گی قرآن کریم از زبان خود عرب‌ها به تواتر نقل شده است تا سرحدی‌که بعضی از ایشان قرآن را سحر بیان می‌گفتند.

د) رسول الله ﷺ عرب‌ها را به آوردن موضوعاتی علمی، که در قرآن کریم بیان شده است، چلنج نمی‌داد؛ بلکه از آن‌ها خواستار آوردن مثل قرآن در نظم آن بود.

هـ) قرآن کریم با معانی نزول یافت که عرب‌های زمان رسول الله ﷺ آن را می فهمیدند، چنانچه قرآن کریم بعضاً سخنان آن‌ها را نقل و روایت می‌نماید و از آن فهمیده می‌شود که عرب‌ها به معانی قرآن معرفت و آشنایی داشتند. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید: 

﴿وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا﴾

[اسراء: 90 - 93]

ترجمه: و گفتند: به تو ايمان نمی‌آوريم تا آن كه از زمين چشمه‌اى را براى ما روان كنى يا آن كه باغى از خرما و انگور داشته باشى؛ آنگاه در ميان آن جويباران را به خوبى روان كنى يا آن كه آسمان را چنان كه گمان مى‌برى پاره پاره بر ما فرود آرى؟ يا الله(متعال) و فرشتگان را رويا روى(ما) آورى يا خانه‌اى از زر و زيور داشته باشى يا در آسمان بالا روى؟ و فرار رفتنت را(هم) باور نكنيم؛ مگر آنكه كتابى از آسمان بر ما فرود آرى كه آن را بخوانيم. بگو: پروردگارم پاك است. آیا من جز بشرى پيام آورهستم؟

این آیات قرآن حکایتی از کلام قریش و معانی محاورات ایشان را بیان کرده است، لیکن به روش و اسلوبی است که مردم قریش از آوردن مثل آن عاجز شدند؛ با وجود این که روایتی از گفته‌های خودشان بود. پس واضح می‌شود که وجه معجز بودن قرآن کریم در اسلوب لغوی و طرز بیان فصیح و بلیغ آن است، نه چیز دیگری. از دلائل فوق واضح گردید که وجه اعجاز در قرآن محصور به اسلوب لغوی است و بس.

۵. کسانی‌که اصطلاح اعجاز علمی قرآن کریم را استفاده می‌کنند، هدف‌شان از این اصطلاح آن عده از موضوعات قرآن است که با نظریات و حقایق علمی مطابقت داشته؛ مانند این سخن الله متعال:

﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِينٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آَخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾

[مؤمنون: 12 - 14]

ترجمه: ما انسان را از عصاره‌ای گل آفريده ايم؛ سپس او را به صورت نطفه‌ای در آورده و در قرار گاه استوار جای مي‌دهيم؛ سپس نطفه را به صورت لخته خونی و اين لخته خون را به شکل قطعه گوشت جويده‌ای و اين تکه گوشت جويده را به سان استخوان ضعيفی در مي‌آوريم و بعد بر استخوان گوشت می‌پوشانيم واز آن پس او را آفرينش تازه‌ای بخشيده و پديدۀ ديگری خواهيم کرد. والا مقام و مبارک الله(سبحانه وتعالی) است که بهترين اندازه گيرندگان وسازندگان است.

لیکن این آیات و امثال آن دلالت به قدرت و توانائی‌های الله سبحانه وتعالی می‌کند؛ نه دلالت به اعجاز علمی قرآن، زیرا چون مخاطبین ایام رسول الله ﷺ با موضوعات علمی آشنائی نداشتند و تنها چیزی‌که آن‌ها را در این آیات حیرت‌زده می‌ساخت، همان طرز همخوانی الفاظ و معانی آن بود و موضع آن را منحیث توانایی الله سبحانه وتعالی می‌دانستند، یعنی این نوع آیات از قبیل معجزه‌ای نیست که برای صدق پیامبر ﷺ به قومش باشد.

۶. خلاصه اینکه وجه معجز بودن قرآن کریم در طرز بیان فصیح و بلیغ آن می‌باشد که آن چلنج به عرب‌ها بود، یعنی قرآن عرب‌ها را به خاطر اثبات نبوت رسول الله ﷺ با اعجاز علمی با وجودی‌که معجزه‌اش بود چلنج نمی‌داد. … الله متعال تمام انسان‌ها و جنیات را از آوردن مثل قرآن چلنج داده است که هرگز آورده نمی توانند؛ و لو که همه‌ای شان دست به دست هم دهند، طوری‌که الله متعال فرموده:

﴿قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا﴾

[اسراء: 88]

ترجمه: بگو اگر انس و جن گرد آيند، بر آنكه مثل اين قرآن آورند، هرگز نمی‌توانند مثل‌اش آورند و اگرچه برخی از آنان ياور برخی(ديگر) باشند.

 به این ترتیب، معجزه‌ای که رسول الله ﷺ برای اثبات نبوت‌اش مردم را چلنج داد، همین قرآن کریم است.

برادر شما عطاء ابن خليل ابورشته

ادامه مطلب...

مادر، همسر و یک خانم‌خانه؛ ارزش آن‌ها بیش از یک برده نیست!

  • نشر شده در سیاسی

این سلاحی‌ست که سیکولریزم به وسیلۀ آن زندگی زنان را ویران نموده است!

(ترجمه)

از آن‌جایی‌که اساس نظام سرمایه‌داری منفعت می‌باشد، اخلاق و ارزش انسانی نزد این نظام هیچ اعتبار و اهمیتی نداشته و تنها چیزی‌که مهم است، منفعت می‌باشد. بناءً معنی زن بودن من‌حیث مادر، همسر و خانم‌خانه نزد این نظام هیچ ارزش و اهمیتی ندارد. بنابر آموزه‌های نظام سرمایه‌داری، انسان با توجه به میزان تولیدات و در آمد خویش در جامعه ارزش و اهمیت دارد. بنابر این، خانم‌خانه از جمله افراد مؤثر نمی‌باشد؛ چون این نظام ارزش افراد را چنین تعیین می‌کند: «کسی‌که کار کند، موفق می‌شود.» به اساس قوانین پکن، مادر و خانم‌خانه جدا از این فورمول جدید بین‌المللی هستند، چون آن‌ها دستمزدی را دریافت نمی‌کنند و به شوهر، فرزندان و خانوادۀ خویش وابسته هستند.

اگر یک زن بدون دستمزد و یا پاداش کار و زحمت کشد؛ چنین عملی بیهوده و غیرقابل تحمل بوده؛ چون وی وقت، صحت و سلامتی وسعی و تلاش خویش را بدون دریافت مفاد مادی قربانی می‌کند. اگر این عمل را به رضایت خویش انجام دهد، چنین زنی را احمق و عقب مانده خطاب می‌کنند، و اگر وی مجبور به چنین عملی باشد، آن را ظلم و ستم و نقض حقوق وی می‌دانند.

به همین دلیل است که زن به عنوان مادر، همسر و خانم خانه یا مظلوم واقع شده و یا ظلم را بر خویشتن روا می‌دارد، طبقه بندی می‌شود و یا داوطلبانه زندگی پائین سنتی را انتخاب نموده و باعث دوری وی از اشتراک در رشد و اقتصاد جامعه شده و هم‌چنان مانع استقلال و خودکفائی آن نیز می‌شود. زنانی‌که به مردان وابسته بوده و مردان مخارج شان را تأمین کرده و از آن‌ها مراقبت و سرپرستی می‌نمایند، چنین زنانی بی‌ثمر بوده و بار دوش خانوادۀ خویش می‌باشند. این طبقه بندی، زنان را در انتخاب شان اغفال نموده و باعث شده تا آن‌ها شکایت و یا ادعای حق و حقوق کنند. از طرفی قانون از زنان احمق و عقب‌مانده کسانی‌که از خانوادۀ خویش مراقبت می‌کنند، حمایت و محافظت نمی‌کند. علاوه بر آن، این قانون چنین زنانی  را در معرض تحقیر و اهانت زنان دیگر قرار می‌دهد. هم‌چنان اگر آن‌ها به این عقیده باشند که زندگی زناشویی مشارکت در نقش‌ها و مسئولیت‌هاست؛ نه اینکه هر کدام به شکل انفرادی زندگی نمایند، ممکن است که شوهرشان آن‌ها را رها کرده و چنین مسئولیتی‌را که نان‌آور و سرپرست خانه باشد، نپذیرفته و زنان را مفت‌خور و باردوش خویش قلمداد کند.

دستۀ دوم زنان، کمک و حمایت دولت را دریافت می‌کنند؛ زیرا آن‌ها خود را در چهاردیواری خانه قید نکرده‌اند، اما مصیبت و بلاهای ازدواج، خانواده و فرزندان اجتناب ناپذیر بوده و سرنوشت تاریک زنانی انتظار آن  را می‌کشد که در زندگی خویش ناکام مانده اند و پیشرفت‌های تحصیلی نداشته اند. از طرفی، زنان با این افکار و نظریات مخرب مواجه می‌شوند که آن‌ها را به عنوان قشر قربانی و محروم از حقوق شان توصیف کرده که اگر در زندگی خویش مقام و وظیفه داشته باشند، در جامعه ارزش بیشتری داشته، نسبت به اینکه در چهاردیواری خانه قید بوده و مصروف پاک‌کاری، پخت و پز و تربیه و پرورش کودکان خویش باشند، زیرا کارهای منزل باعث محرومیت از حق و حقوق وی شده و مقام و ارزش‌اش را در جامعه پائین می‌آورد. طوری‌که اگر کسی سوال کند که وظیفۀ شما چیست؟ موجب نگرانی و ناراحتی وی شده و اغلباً با شرمساری و خجالت چنین جواب می‌دهد: متأسفانه خانه‌نشین هستم و وظیفۀ بیرونی ندارم!»

زنان ایده‌آل و مؤثر و مورد احترام و تقدیر، کسانی‌اند که کار و تلاش می‌کنند تا خودشان را به جامعه اثبات کنند و محدودیت‌های فطری خویش را به چالش می‌کشند، و هیچگاه گوشه‌نشین و بدون وظیفه نبوده و نقش خویش را محدود به "ماشین جوجه‌کشی" و مراقبت از خانه نکرده و در برخی کارهای دشوار و استرس‌زا با مردان به رقابت می‌پردازند. هم‌چنان آن‌ها بر نقش و موقف سنتی خویش غالب شده و مرزهای وابستگی به مردها را عبور می‌کنند. چنین زنانی ممکن ازدواج کرده و صاحب فرزند نیز شوند؛ اما به وظیفۀ کلیشه‌ای-از دید آن‌ها- مادر، همسر و تربیه و رشد اطفال پای‌بند نمی‌باشند، لیکن کوشش و تلاش خویش را در راستای وظیفه، خانواده و فرزندان خویش دو برابر می‌کنند؛ بخاطر اینکه مدال افتخار را از طرف مؤسسات، دولت‌ها، رسانه‌ها و سازمان‌های زن‌گرا من‌حیث زن آهنی را که قادر به مقابله با مشکلات و چالش‌های زندگی می‌باشند، از دست ندهند. اما سوال این جاست: چی کسی این همه چالش‌ها و وضعیت غیرانسانی را-که زنان می‌خواهند خلاف فطرت خویش عمل نموده و با توجیه اینکه خود را ثابت کنند- ازبین می‌برد؟ آیا هدفی‌که در عقب این افکار نهفته است، منافع زنان را تأمین می‌کند یا منافع نظام فردگرا و حریص سرمایه‌داری را تأمین می‌کند؟

تمام این نظریات از زمان انقلاب صنعتی در اروپا پدیدار شده است، چون به منظور تولیدات بیشتر نیاز به سهم‌گیری زنان با مردان در کارهای خارج از منزل وجود داشت و از آنجا که نیروی کار باید ارزان می‌بود، زنان بهترین انتخاب بودند. حتی امروزه نیز بین دستمزد مرد و زن که عین وظیفه را انجام می‌دهند، با وجود سردادن شعارهای برابری جنسی و از بین بردن تبعیض میان مرد و زن فرق وجود دارد. بناءً این نظام ویرانگر سیکولریزم زشت‌ترین و دردناک‌ترین برخورد را با زنان می‌کند؛ آن‌هم از طریق فروش برخی ادعاهای دروغین به زنان نادان، که از آن‌ها بهره‌برداری کرده که به قیمت وظیفۀ مادری، خانواده و محیط طبیعی شان تمام می‌شود.

سیکولریزم فطرت و طبیعت زن را نقص نموده و نقش و وظیفۀ مادری وی را تضعیف و محدود به تولد نموده است، و در عوض این، نقش و وظیفه را به پرستار و خدمتکار واگذار می‌نماید که وظیفۀ تربیه و رشد کودکان دیگر تنها از مادر نمی‌باشد. حتی‌امروزه بجای تولد طفل توسط مادرش، از رحم اجاره‌ای زن دیگری استفاده می‌شود تا این‌که مادر اصلی کودک فرصت کار را داشته باشد و خود را در جامعه تبارز دهد و فرم بدن و تناسب اندامش را حفظ کند. بنابر این، تنها ارتباط بین مادر و نوزاد عبارت از طناب بند ناف بوده که از طریق آن نوزاد از وجود مادر تغذیه می‌شود، نظام منفعت‌گرای سرمایه‌داری تبدیل به یک تجارت نموده و به شکل رسمی این قانون را تصویب نموده است. این قانون به فطرت زن صدمه زده و حق مسلم‌اش را سلب می‌کند. این قانون به زن‌گرایان اجازه داده تا با گستاخی، ساختار بیولوژیکی بدن زن را به باد انتقاد گیرند. چنان‌چه سیمون دبیوویر، در کتاب خویش تحت عنوان "برده‌گی فرزندان" نوشته است: «تولد کردن کودک آزادی‌های زنان را محدود می‌کند و با برده‌گی باید جنگید و حاملگی، مراقبت و پرورش فرزندان، در حق زنان ظلم بزرگی است.»

هم‌چنان غرب کافر از طریق پخش نمودن اصطلاح "آزادی زن" در صدد تضعیف جوامع اسلامی بوده و در اذهان زنان مسلمه تزریق می‌کند که زن برده است، باید آزاد شود و اینکه زن شکست خورده باید نجات داده شود. همین طور خانواده را مانع آزادی‌هایش می‌داند. این حملۀ شدید بالای مفهوم مادر، همسر و خانم خانه بوده و دید مدنی آن‌ها از کلمۀ همسر جدا از دید شرعی و عمیق اسلام در مورد شوهر، رابطۀ زن با شوهر، مفهوم اطاعت و رابطۀ خوب با یکدیگر، احترام و مهر و محبت می‌باشد. این مفاهیم اسلامی که در متون شریعت ذکر شده است، به  شکل بسیار خشک و بدون ارتباط در صفحات ماهواره به نمایش گذاشته می‌شود و با تحقیر و توهین مواجه شده و یا از طریق برخی واعظان و درس‌های مذهبی به روی صفحۀ تلویزیون ظاهر می‌شود، طوری در توصیف همسر مبالغه می‌کنند که گویا موجود زمینی نبوده و دست یافتن بدان مقام ناممکن می‌باشد.

فیلم‌ها، سریال‌ها، داستان‌ها و رمان‌ها یک تصویر جدید برای زن مسلمان در مورد ازدواج ایجاد می‌کند، که ازدواج عبارت از پیمان و عقد قانونی به اساس تساوی حقوق و وظایف، احترام به آزادی، حق نافرمانی، تبادل نقش و وظیفه در خانواده، استقلال مالی و دیگر افکار مخربی  است که کاملاً با آموزه‌های اسلامی و شرایط ازدواج در اسلام در تناقص قرار دارد. چنین افکاری زن را در میدان رقابت و درگیری قرار داده تا حاکمیت و ارزش خویش را ثابت کند؛ در غیر این صورت، باید انتظار بکشد تا شوهرش برای وی لقمه نانی را بیاورد.

دولت‌های سرزمین‌ها‌ی امت مسلمه نیز با تصویب چنین قوانین و افکار گمراه کننده‌ای که خلاف شریعت اسلامی می‌باشد، آن‌ها را تقویت و حمایت نموده اند. چنین قوانینی از طرف صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و نهادهای قدرتمند صادر شده و با برگزاری کنفرانس‌ها و سمینار  ها تصامیمی اتخاذ می‌شود که زنان مسلمان در چهاردیواری خانه تحت سرپرستی شوهران خود سرکوب و مورد ظلم قرار می‌گیرند، بناءً خواستار لغو سنت‌ها و آداب و رسومی هستند که این ذهنیت را تقویت می‌کند. مؤافقت‌نامۀ "سیداو" بر این عقیده است که اشکال تبعیض‌آمیز علیه زنان، با محدود کردن نقش آن‌ها در ازدواج، وظیفۀ مادری و مراقبت از کودکان آغاز می‌شود. از این رو، بخاطر از بین بردن اشکال خشونت‌آمیز، مقررات و قوانینی را اغلب کشورهای عربی امضاء نمودند که طبق آن جرم پنداشتن ازدواج‌های زودهنگام، حق سقط جنین، طلاق... و قانون اخیری‌که در تونس به تصویب رسید؛ حق ازدواج زن مسلمان با یک مرد کافر.

در سراسر جهان وضعیت زنان خانه‌دار بسیار محروم کننده و تحقیرآمیز بوده و در کارت‌های هویت در بسیاری از کشورها بخش حرفه و شغل به عنوان "بیکار" پر شده است. حتی در کشورهایی‌که ادعا می‌کنند که رهبر حقوق زنان هستند، زن خانه‌دار را بسیار بی‌ارزش می‌شمارند. متأسفانه نقش زن خانه‌دار در کشورهای اسلامی نیز غیرمنصفانه و تحقیرآمیز می‌باشد؛ چراکه کار تبدیل به یک چیز الزامی و جداناپذیر از زن شده و نه بخاطر نیاز زن یا نیاز جامعه به آن. علاوه بر این، کار با ماهیت و طبیعت زن سازگار نمی‌باشد. غم‌انگیزتر از همه این است که کار فشار اقتصادی بوده، انرژی و توان زن را از بین می‌برد و از نقش طبیعی خویش محروم مانده که به عنوان مادر مراقبت از فرزندان، به عنوان همسر مراقبت از شوهرش و به عنوان زن خانه‌دار مراقبت از خانه و بدون داشتن فکر در مورد ضروریات زندگی و تأمین زندگی با عزت و شرافتمند که شوهر نتوانسته است، مهیاء کند و یا مهم‌تر از آن، دولت از مهیاء کردن چنین زندگی عاجز مانده باشد.

چنین حالاتی نتایج مصیبت باری را در پی داشته است؛ بی  توجهی در بین خانواده‌ها گسترش یافته است، مشکلات زناشویی به دلیل بار سنگین اقتصادی و فشارهای جسمی و روحی، که زوج‌های متأهل را احاطه کرده‌اند، دربین جوامع اسلامی شایع شده است. میزان خلاف کاری در میان کودکان به علت عدم داشتن سرپرستی‌که آن‌ها را پیگیری و نظارت نماید، افزایش یافته است. علاوه برآن بسیاری از خانواده‌ها تجزیه شده و میزان طلاق، آمار بلند مجردها و عدم تمایل به ازدواج و فسخ شدن ازدواج، نیز افزایش یافته است.

از آنجا که خانواده یک نهاد متصل به هم بوده و ساختار آن توسط شریعت الهی بنا یافته و حفاظت شده است؛ بناءً غرب اهمیت و نقش زنان را در این نهاد متوجه شده و آن‌ها را به عنوان مادر، همسر و خانم خانه مورد هدف قرار داده تا تصویری از زنان غربی را در یک نسخه بسیار آشفته و پریشان دوباره تولید کند.

اما امروزه از تغییر اولویت های زندگی زنان مسلمان نمی‌توان چشم ‌پوشی نمود، زیرا اولویت‌های زندگی شان دیگر وظیفۀ مادری، همسری و خانه‌داری نمی ‌باشد. در حالی‌که وظیفۀ مقدس مادری-پاداشی‌ست از جانب الله سبحانه وتعالی- دیگر جایگاهی در بین زنان مسلمان ندارد، مگر اینکه من‌حیث زن مسلمان تقوی پیشه نموده و وظیفۀ مادری خویش را در قبال فرزندان و خانوادۀ خویش به خوبی اداء نماید.

دین مقدس اسلام تضمین کنندۀ زندگی آرام و با  ثبات برای زنان می‌باشد و مطابق به فطرت و طبیعت آن‌ها برای‌شان مسئولیت می‌دهد. باید بخاطر داشته باشیم که تطبیق قوانین الهی مسئولیت شرعی مرد و زن مسلمان میب‌اشد، چراکه تطبیق قوانین الهی تنها توسط دولت اسلامی به روش نبوت امکان پذیر بوده؛ دولتی‌که خیر و نیکی و فضای سالم را برای مرد، زن و خانواده به بار می‌آورد.

نویسنده: نسرین بوظافری

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

ایجاد ارتباطات الکترونیکی باعث برهم زدن استحکام خانواده‌ها و جدایی افراد می‌شوند!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

هنگامی‌که رسانه‌های ارتباطی الکترونیکی فاصله‌ها را کوتاه نمود، در عین زمان آمار طلاق را بلند نموده و اختلافات زناشویی را نیز به بار آورده است. اگرچه با استفاده از این وسایل با عزیزانی‌که دور هستند، ارتباط برقرار می‌نماییم، اما از طرفی باعث جدا شدن اعضای خانواده و عدم همکاری با هم نیز می‌شود. در حقیقت این یک تناقص جبران ناپذیر می‌باشد. سؤال این جاست که چگونه وبسایت‌های ارتباطات الکترونیکی از نعمت و سهولت تبدیل به آفت شده اند؟!

رسانه‌ها رفتار و نحوۀ ارتباط برقرار کردن بین افراد را تغییر داده است. بعد از انقلاب صنعتی بسیاری از مردم از تنهایی، انزوای اجتماعی و افسردگی رنج می‌برند. در گذشته خانه پر از سروصدای خنده‌ها و صحبت‌های اعضای خانواده بود؛ اما چنان آرام شد که گویا کسی در آن خانه زندگی نمی‌کند. هم‌چنان فرستادن پیام یا تصویر جایگزین دید و بازدید همسایه‌ها و خویشاوندان در رخصتی و دیگر مواقع شد. زمانی خانۀ پدر کلان و مادرکلان پر از سروصدای کودکان و نواسه ها بود، اما اکنون از آن همه شور و هیجان، سرزندگی و مهربانی خبری نیست، چون هریک از آن ها وسیلۀ الکترونی خویش را حمل کرده و پس از احوال‌پرسی در گوشه‌ای نشسته و مشغول دنیای مجازی خویش می شوند؛ گویا جسم‌شان در جمع است؛ اما روح و ذهن‌شان جای دیگر.

با گسترش چشمگیر سایت ‌های اجتماعی، خانه ها دیگر در امن نبوده و به حریم خصوصی افراد و خانواده ها دستبرد صورت می‌گیرد. اسرار بسیاری از خانه ها و جزئیات زندگی خصوصی آن ها در این سایت های اجتماعی منتشر شده که موجب مشکلات فراوانی در بین خانواده ها شده است؛ مانند: طلاق، اختلافات زناشویی و هم‌چنین حسادت و نزاع در بین افراد جامعه.
بر اساس مطالعات و گزارش ها، اکثریت سایت‌های رسانه ای به ویژه فیسبوک و وتس اپ، مسئول آمار بلند طلاق در جهان می‌باشند. اگرچه در این جا تمام آمارها را ارائه داده نمی توانیم، اما برخی از آمار و ارقامی را که بزرگی مشکل را نشان می دهد و زنگ هشداری می باشد، بررسی می نماییم. از آن جمله محکمۀ شرعی در فلسطین خاطر نشان کرد که نیمی از موارد طلاق قبل از برگزاری عروسی صورت می گیرد.

آگاهان اجتماعی به دلایل گوناگونی‌که منجر به طلاق می شود، اشاره نمودند که مهمترین آن ارتباطات آنلاین می باشد. بر اساس آمار منتشر شده در سال 2016م، در سه سال اخیر، اردن شاهد افزایش قابل توجه آمار طلاق بوده است که هر سال نسبت به سال قبل بیش از هزار مورد طلاق افزایش می یابد و اشاره می کند که ابزار ارتباطی مدرن مانند فیسبوک و وتس اپ از مهم‌ترین دلایل افزایش موارد طلاق می باشند. مطالعات نشان می دهد که سایت های اجتماعی سبب ایجاد 50 درصد مورد طلاق در امارات متحده عربی شده است. بخش رهنمایی خانواده در امارات متحده عربی تخمین نموده که در سال 2015م اختلافات زناشویی بیش از 5هزار مورد افزایش یافته است که 50 تا 60 درصد آن بخاطر وب سایت های الکترونیکی می‌باشند؛ لذا هزار مورد آن به طلاق می انجامد.

این آمار و ارقام هراس انگیز نشان می دهد که چگونه این سایت‌ها و برنامه‌های کاربردی بر روی گوشی‌های هوشمند، اختلافات خانوادگی را برای کسانی که زندگی خویش را وقف استفاده از این سایت ها کرده اند، ببار می آورد. از یک سو، فرد را از خانواده‌اش دور می سازد و باعث می شود تا وی در قبال انجام وظایف خویش نسبت به خانواده اش کوتاهی کند و مخصوصاً زمانی که فرد معتاد به استفادۀ این سایت ها می شود و تمام وقت خود را صرف آن می نماید. هم‌چنان اعتیاد والدین نیز به استفادۀ چنین سایت‌های الکترونی، مشکلات مشابه را به بار می آورد. بناءً اعتیاد هردو: یعنی والدین و فرزندان باعث تباهی و ویرانی زندگی خانوادگی می شود؛ چرا که اعتیاد والدین باعث می شود تا مسئولیت خویش را در قبال فرزندان‌شان به درستی اداء ننمایند؛ مانند رسیدگی به تحصیلات، رهنمائی، مهرورزیدن و گوش دادن به مشکلات آن ها. چنانچه عدم مسئولیت‌پذیری والدین سبب گمراه شدن فرزندان شده و آن ها را از جامعه دور ساخته است و والدین نیز بی خبر از این که فرزندان‌شان زمان زیادی را صرف گذراندن به چنین سایت ها-که سبب گمراهی‌شان می شود- می نمایند.

اعتیاد زوجین به این سایت های اجتماعی نیز مشکلات زیادی را به بار می آورد؛ چون این اعتیاد منجر به نادیده گرفتن یکدیگر، ضعیف شدن ارتباط میان آن ها و عدم انجام وظیفه در قبال یک دیگر می شود. هم‌چنان بعضی اوقات یکی از زوجین بخاطر فرار از مشکلات و اختلافات با همسر خویش، به رسانه ها پناه می برد که این عمل وی مشکلات را تشدید نموده و شکاف بیشتری بین‌شان به وجود می آورد.

از سوی دیگر، این سایت ها و برنامه های کاربردی، برقراری ارتباط و ایجاد روابط و تبادل پیام ها و تصاویر بین مردان و زنان را آسان می کند که در نبود تقوی و ترس از الله سبحانه وتعالی منجر به زنا شده و بالآخره یکی از دلایل اصلی نرخ بلند طلاق شمرده می‌شود. قسمی که اسناد و مدارک ثبت شدۀ محکمه نشان می دهد که دلیل اصلی آمار بلند طلاق، خیانت زوجین می باشد.
این سهولت در ارتباطات باعث شده که میان بعضی از زوجین اعتماد و باور، که یکی از مهم ترین مبانی روابط زناشویی موفق است، از بین برود؛ چراکه سبب می شود تا زوجین با شک و بی اعتمادی نسبت به یک دیگر زندگی نمایند؛ حتی ممکن است یکی از زوجین مجبور به ردیابی و نظارت بر تمام موارد همسر خویش و فرستنده‌گان وی در این سایت‌ها و برنامه‌های کاربردی شود.
بحث در مورد این موضوع دراز و غم انگیز بوده، اما بحث خویش را با چنین الفاظی خاتمه می دهیم که ارتباطات الکترونیکی باعث ایجاد دوگانگی و شکاف گسترده‌ای در بین روابط خانوادگی در دو جهان حقیقی و مجازی می شود. فاصله و سردی را بین اعضای خانواده به وجود آورده؛ چون دیگر آن گرما، صمیمیت و نزدیکی در بین آن ها وجود نداشته؛ اگرچه از لحاظ فزیکی حضور داشته؛ اما از لحاظ فکری با بی‌توجهی به دنیای اطراف خویش، مشغول دنیای مجازی می باشند.

به این ترتیب، افراد غرق دنیای مجازی شده طوری‌که ارتباطات دنیای مجازی باعث لغو ارتباطات دنیای حقیقی می شود. نتایج این دوگانگی و تقابل اینست که روابط حقیقی در بین افراد جامعه کمرنگ شده؛ اما ارتباطات و دوستی در دنیای مجازی در بین‌شان زیادتر شده است. از طرفی در دنیای حقیقی ریاکاری و دروغگویی در بین اعضای خانواده و حتی در بین افراد جامعه افزایش یافته است. بنابر این، از جمله پیامد های ناگوار آن، عدم آرامش و آسایش خانه و گسیخته شدن عهد و پیمان زناشویی می باشد، قسمی که الله سبحانه وتعالی در قرآن کریم از آن منحیث مسئولیت خطیر یاد نموده است.

﴿وَكَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أفضى بَعْضُكُمْ إلى بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنكُم مِّيثَاقاً غَلِيظاً﴾

[نساء: 21]

ترجمه: و چگونه مهر آنان را خواهید گرفت؛ در حالی‌که هر کدام به حقّ خود رسیده‌اید و آن زنان(مَهر را در مقابل عقد زوجیّت و) عهد محکم از شما گرفته‌اند؟

برادران و خواهران گرامی! ارتباطات الکترونی را منحیث سهولت و نعمت برای یکجا نمودن عزیزان خویش استفاده نماییم، نه منحیث آفتی‌که خانواده را ویران و اعضای آن را از هم جدا کند.

نویسنده: بارا مانسرا

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

اوصاف اقوامی‌که در آخر زمان می‌آیند

«عَنْ عَلِيٍّ رضي الله عنه: إِذَا حَدَّثْتُكُمْ عَنْ رسول الله صلى الله عليه وسلم، فَلأنْ أَخِرَّ مِنَ السَّمَاءِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَكْذِبَ عَلَيْهِ، وَإِذَا حَدَّثْتُكُمْ فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ، فَإِنَّ الْحَرْبَ خَدْعَةٌ، سَمِعْتُ رسول الله صلى الله عليه وسلم يَقُولُ: «يَأْتِي فِي آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ حُدَثَاءُ الأسْنَانِ، سُفَهَاءُ الأحْلامِ، يَقُولُونَ مِنْ خَيْرِ قَوْلِ الْبَرِيَّةِ، يَمْرُقُونَ مِنَ الإسْلامِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ، لا يُجَاوِزُ إِيمَانُهُمْ حَنَاجِرَهُمْ، فَأَيْنَمَا لَقِيتُمُوهُمْ فَاقْتُلُوهُمْ، فَإِنَّ قَتْلَهُمْ أَجْرٌ لِمَنْ قَتَلَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»

(رواه بخاری)

ترجمه: از حضرت علی بن ابی طالب رضی الله عنه روايت است كه فرمود: هرگاه برای شما حديثی از رسول الله صلى الله عليه وسلم بيان می‌كنم، ترجيح می‌دهم كه از آسمان به زمين بيفتم؛ ولی سخنی دروغ به رسول الله صلى الله عليه وسلم نسبت ندهم. اما هرگاه از سوی خود با شما سخن می‌گويم، پس همانا جنگ، فريب است. شنيدم كه رسول الله صلى الله عليه وسلم می‌فرمود: در آخر زمان، گروهی كم سن‌وسال و نادان می‌آيند كه سخنان خوبی از قرآن به زبان می‌آورند؛ ولی از اسلام خارج می‌شوند؛ همان‌طور، كه تير از كمان خارج می‌شود و ايمان آنان از حنجره‌های‌شان فراتر نمی‌رود. پس هرجا كه آنان را ديديد، آن‌ها را بكشيد؛ زيرا هركس آن‌ها را بكشد، روز قيامت پاداش دريافت خواهد كرد.

توضیح حدیث:

یقیناً اشخاص موصوف در حدیث، در زمان فعلی به کثرت موجود می‌باشند، به‌خصوص حکام سرزمین‌های اسلامی و وابسته‌گان‌شان؛ زیرا از قرآن می‌گویند؛ اما مخالف آن عمل می‌کنند. تنها به زبان مسلمان مى‌باشند؛ نه با قلب و عمل. این‌ها سربلندی وجوان‌مردی خود را از طریق خیانت به اسلام و مسلمین و خوش‌خدمتی استعمار و استعمارگران دریافته‌اند؛ در مأموریت تحت قیمومیت کفار و قتل و نسل‌کشی مسلمین و سرقت دارایی‌های‌شان افتخار می‏کنند. این‌ها بی‌عقل بوده، نه حق را می‌بینند و نه می‌شنوند؛ مگر آن‌چه را که در آن دشمنی اسلام و مسلمین باشد. قضیۀ سرنوشت ساز امت اسلامی برای‌شان نهایت بی‌اهمیت بوده و کمال ذلت و رسوائی را می‌پذیرند. به زبان ادعای ایمان می‌کنند؛ اما در افعال و اقوال‌شان کفردیده می‌شوند. فسق وظلم جریان دارد، با آن هم باورمند به کفار و اهل کفر بوده و ناسپاس به ایمان و اهل آن می‌باشند. از دروازه‌های حق فرار و به دوازه‌های باطل داخل شده اند. سخن‌شان دروغ و وعده‌های‌شان خلاف و در امانت خائن می‌باشند. هیچ حرامی باقی نمانده؛ مگر آن را به انتهاء رسانیده‌اند، هیچ عیبی باقی نمانده که از طریق آن افتضاح اسلام و مسلمین را نکنند و هیچ دره و تپه‌ای باقی نمانده؛ مگر آن را به کفار راهنمائی و تسلیم نموده‌اند، که بعد از این همه ذلت، دیگر چه و چه؟

برادران مسلمان! بدانید که اجر و پاداش کامل از طریق عمل با اخلاص و خیر کامل با همکاری عاملین مخلصی‌که به خاطر اقامۀ دولت خلافت؛ یعنی دولت مسلمین کار و فعالیت می‌کنند، ممکن است و بس؛ آن دولتی‌که اِمارت بچه‌ها و برنامه‌ریزی و مشاورت خصم و دشمنان اسلام را منتفی می‌سازد، و یگانه دولتی است که شمشیر را در گردن‌های دشمنان اسلام می‌رساند، تا الله سبحانه وتعالی سینه‌های مؤمنین را شفا و گشایش ببخشد.

والسلام علی من تبع الهدی

ادامه مطلب...

هیچ عدالتی در لبنان تحت سلطه‌ی این دولت فاسد، همراه با رژیم و حکام‌اش وجود نخواهد داشت!

  • نشر شده در لبنان

(ترجمه)

دیروز، قاتل یک مرد جوانی-بنام نازیح حمود- بعد از پرداخت جریمه‌ی نقدی به مبلغ ۱.۰۵ میلیون لیره از زندان آزاد شد. این در حالی‌ست که نخست وزیر این کشور وعده سپرده بود که قاتل را مجازات می‌کند. پس آیا جزای کشتن یک مسلمان بی‌گناه تنها پنج ماه حبس است؟!

ما تا اکنون فراموش نکرده ایم که چگونه همرای عاملین انفجار دو مسجد تحت نام التقوی و السلام معامله کردند تا در مجازات ماموران استخبارتی بنام‌های سماحه و لحد تخفیف بیاورند.

زندانیان مسلمان در تاریکی‌های ظلم و ستم کنج زندان‌‌ دولت‌های مستبد به سالیان سال فراموش شده اند، حال آن‌که قاچاقچیان و کشاورزان مواد مخدر، آدم ربایان و اختطافچیان، که به صد‌ها تن می‌رسند، تا اکنون حتی دستگیر نشده اند! هرگاه مقامات دولتی خواستند طرح امنیتی را برای دستگیری آنان به راه بیندازند، طرح به منوال عادی خنثی می‌شد و دولت اعلام می‌کرد که متخلفین توبه کردند!! در این هنگام است که دولت می‌گوید: «هیچ بی‌عدالتی در لبنان وجود ندارد.»

و در پاسخ ما می‌گوییم: «باوجود تمام بی‌عدالتی‌ها، تمام ظلم و بی‌عدالتی تنها بالای فرزندان بی‌گناه مسلمان تحمیل می‌شوند؛ مگر مجرمین دیگر مافوق قانون اند و در محافظت فاسدانی قرار دارند که این دولت را رهبری می‌کنند.»

پالیسی "استندرد دوگانه" با چشم بینا و بصیرت کامل به همگی واضح است؛ هرچند مسلمانان اکثریت اتباع کشور را تشکیل می‌دادند و اکنون نیز هستند، اما هرگاه آنان بخواهند که به این خواری و اهانت خاتمه دهند، آن‌ها با وعده‌های دروغین رهبران قسم‌خورشان مواجه می‌شوند.

فلهذا تمام امید ما بر الله سبحانه‌و‌تعالی است تا ما را از شر بی‌عدالتی این دولت ظالم برهاند؛ امت مسلمه به بیدار فکری نائل شوند و ما را حمایت کنند تا حق را به دست بیاوریم و عدالتی را در بلاد مسلمین قایم کنیم که از جانب الله عز وجل بالای ما نازل شده است. 

شیخ داکتر محمد ابراهیم

رئیس دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه لبنان

ادامه مطلب...

زنده‌باد دیگر بس است و شما شاهد رویداد‌های عجیب و غریبی خواهید بود! Featured

  • نشر شده در پاکستان

امریکا، پدر تروریزم، میزبانی یک کنفرانس بین‌المللی را پیرامون مبارزه با سازمان‌های تند افراطی می‌کند

(ترجمه)

زبیر محمود حیات رئیس ارتش پاکستان به روز دوشنبه 15 اکتوبر 2018م جهت اشتراک در یک کنفرانس بین‌المللی تحت عنوان "مبارزه با سازمان‌های تند افراطی" که با میزبانی جنرال جوزف دانفورد رئیس ستاد مشترک اردوی امریکا برگزار می‌گردد، به واشنگتن رسید؛ کنفرانس سالانه‌ای که به عنوان کنفرانس رؤسای دفاعی شناخته می‌شود. این کنفرانس، که دو روز را در بر می‌گیرد، سومین کنفرانس مشترک در راستای مبارزه با تروریزم خواهد بود و چنانچه که انتظار می‌رود، بیشترین وقت را در بر خواهد گرفت. نخستین جلسۀ این کنفرانس در 16 اکتوبر 2016م در پایگاه مشترک اندروز در مریلند برگزار شد؛ در حالی‌که دومین جلسۀ آن در فورت بلویر VAبرگزار گردید که هردو پایگاه واقع نزدیکی پایتخت امریکا می‌باشد.

امریکا سابقۀ طولانی در نسل‌کشی و قتل عام‌ها دارد. این کشور در طول تاریخ نسل‌کشی و قتل عام‌های خود جنایات وحشتناکی را مرتکب شده است که حتی چهارپایان جنگل از انجام آن شرم می‌دارند؛ از مردم بومی سرخ‌پوستان هندی قارۀ جدید گرفته تا هیروشیما، ناگاساکی، ویتنام و بلآخره افغانستان و عراق را شامل می‌شود. استبدادگران، جنایت‌کاران، دیکتاتوران و پست‌فطرتان دنیا از قبیل مشرف، مبارک، سی‌سی، بشار و خانوادۀ حاکم در سعودی باعث شده اند تا این دولت جنایت‌کار پیوسته به جنایاتش ادامه دهد. مفکوره‌های استبدادی و جنایت‌کارانه که منجر به ایجاد نیرو‌های قاتل، آدم‌ربا و ظالم از جمله شبکۀ تروریستی بلک واتر و آژانس اطلاعات مرکزی( CIA) می‌گردد، از نو‌آوری‌های این دولت خبیث می‌باشد. با این حال، این دولت خبیث است که سر به خود و بدون این‌که کسی از آن تقدیر نماید، به برگزاری کنفرانسی در خصوص مبارزه با آنچه که مردم از آن در هراس اند، اصرار می‌ورزد. اگر امریکا در گفته‌هایش صادق می‌بود، خودش دستان خودش را قطع می‌کرد؛ چون این امر نوعی از بیماری، ظلم و ترور تمام جهان محسوب می‌شود.

واقعیت امریکا بر همگان هویدا شده است. علی‌الرغم این‌که امریکا خود را بازتاب دهندۀ سعادت و ارزش‌ها جلوه می‌دهد؛ واقعیت اعمالش اصلیتش را نشان می‌دهد. گرچه این یکی از عادات شیطان، کفار و منافقان می‌باشد که واقعیت درونی(اصلی) شان را نشان نمی‌دهند؛ ولی با این حال، این امر دائمی نیست و بلکه روزی افشاء خواهند شد و به سرنوشت ابدی و حتمی الوقوع شان مواجه خواهند شد.  الله سبحانه‌و‌تعالی می‌فرماید:

﴿وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِيمٌ﴾

[توبه: ٦٨]

ترجمه: الله (سبحانه‌و‌تعالی) به مردان و زنان منافق و کفّار، وعدۀ آتش دوزخ داده؛ جاودانه در آن خواهند ماند(همان برای آن‌ها کافی است) و الله(سبحانه‌و‌تعالی) آن‌ها را از رحمت خود دور ساخته و عذاب همیشگی برای آن‌هاست!

هم‌چنین از چشم کسی پوشیده نیست که حضور فرمانده‌هان ارتش‌ها؛ از جلمه فرمانده‌هان سرزمین‌های اسلامی به شمول رئیس ارتش پاکستان به این خاطر است که امریکا بتواند بسیار به سادگی از طریق رهبری نظامی و سیاسی‌اش به طور مؤثر به عنوان اجیر در اجرای پروژه‌های استعماری اش در سراسر جهان و به ویژه در جهان اسلام استفاده نماید. مفهوم تروریزم در فرهنگ لغت‌نامۀ بین‌المللی این است که امریکا واژه "تروریزم" را مطابق به پالیسی‌هایش و مفهومی‌که از اسلام دارد، به کار می‌برد. این‌که امریکا از رؤسای ارتش‌ها دعوت می‌کند تا در همچو کنفرانس ضد تروریزم اشتراک نمایند؛ هدف واقعی این کنفرانس جز مبارزه در مقابل اسلام چیزی دیگری بوده نمی‌تواند.

ای افسران مخلص در نیرو‌های مسلح پاکستان! آیا می‌خواهید که حیثیت تیر در کمان ترامپ قصاب و خونخوار را داشته باشید؟ آیا قبول می‌کنید که به عنوان گلوله‌های محض از سوی شبکه‌های تروریستی بلک‌واتر و ریموند دیویس بر سینۀ  فرزندان و برادران مسلمان‌، عقیدۀ اسلامی و اسلام شلیک شوید؟ دقیقاً این چیزیست که آن‌ها می‌خواهند شما را به سوی خود بکشانند؛ حتی اگر مدت زمانی را هم در بر بگیرد. افتیدن در دام آن‌ها چیزیست که با اندکی اشتباه و لغزش صورت می‌گیرد و خیانت همانند توپیبرفی است که در آغاز می‌توان آن بسیار به سادگی حرکت داد؛ ولی در آخر حرکت دادن آن گران تمام می‌شود که آن را به جای اولی‌اش باز گردانی. بنابر این، به خود فکر کنید و امورتان را به خودتان واگذار کنید؛ نه به حکام و رهبران تان و رهبری خود و رهبری کشور خویش را به این امت مخلص و شایسته واگذار کنید. بناءً به حزب التحریر به خاطر  تأسیس دوبارۀ خلافت اسلامی بر منهج نبوت نصرت دهید تا مایه رستگاری دنیا و آخرت‌تان گردد. الله سبحانه‌و‌تعالی می‌فرماید:

﴿لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ * يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيم﴾

[روم: ۵-٤]

ترجمه: عاقبت تما امور از آن الله(سبحانه‌وتعالی) خواهد بود؛ چه قبل و چه بعد(از این شکست و پیروزی) و در آن روز مؤمنان(بخاطر پیروزی دیگری) خوشحال خواهند شد. به سبب یاری(دین) الله(سبحانه‌و‌تعالی) و او هر کس را بخواهد یاری می‌دهد و او صاحب قدرت و رحیم است!

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

 

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه